آیه 67 سوره کهف
<<66 | آیه 67 سوره کهف | 68>> | |||||||||||||
|
محتویات
ترجمه های فارسی
آن عالم پاسخ داد که تو هرگز نمیتوانی که (تحمل اسرار کرده و) با من صبر پیشه کنی.
گفت: [ای موسی!] تو هرگز نمی توانی بر همراهی من شکیبایی ورزی.
گفت: «تو هرگز نمىتوانى همپاى من صبر كنى.
گفت: تو را شكيب همراهى با من نيست.
گفت: «تو هرگز نمیتوانی با من شکیبایی کنی!
ترجمه های انگلیسی(English translations)
معانی کلمات آیه
«مَعِیَ»: مصاحبت و همراهی با من.
تفسیر آیه
تفسیر نور (محسن قرائتی)
قالَ إِنَّكَ لَنْ تَسْتَطِيعَ مَعِيَ صَبْراً «67»
(خضر) گفت: تو هرگز نمىتوانى بر همراهى من صبر كنى.
وَ كَيْفَ تَصْبِرُ عَلى ما لَمْ تُحِطْ بِهِ خُبْراً «68»
و چگونه بر چيزى كه آگاهى كامل به (راز) آن ندارى صبر مىكنى؟
قالَ سَتَجِدُنِي إِنْ شاءَ اللَّهُ صابِراً وَ لا أَعْصِي لَكَ أَمْراً «69»
(موسى) گفت: به خواست خدا مرا شكيبا خواهى يافت و در هيچ كارى، تو را نافرمانى نخواهم كرد.
«1». پيامبر صلى الله عليه و آله در تعقيب نمازشان مىخواندند: «أعوذ بك من علمٍ لاينفع». بحار، ج 86، ص 18.
تفسير نور(10جلدى)، ج5، ص: 202
قالَ فَإِنِ اتَّبَعْتَنِي فَلا تَسْئَلْنِي عَنْ شَيْءٍ حَتَّى أُحْدِثَ لَكَ مِنْهُ ذِكْراً «70»
(خضر) گفت: پس اگر در پى من آمدى، از چيزى (از كارهاى شگفت من) مپرس، تا آنكه خودم دربارهى آن سخن آغاز كنم.
نکته ها
چنانكه در آيات قبل بيان كرديم؛ حضرت موسى با آنكه از پيامبران اولواالعزم است و در علم شريعت، اعلم مىباشد، ولى در ساير علوم، دانش خضر بيشتر بوده است.
پیام ها
1- مربّى و معلّم بايد از ظرفيّت شاگردان آگاه باشد. إِنَّكَ لَنْ تَسْتَطِيعَ ...
2- در واگذارى مسئوليّتهاى فرهنگى، بايد لياقتها شناخته و ضعفها گوشزد شود. إِنَّكَ لَنْ تَسْتَطِيعَ ...
3- ظرفيّت افراد براى آگاهىها متفاوت است، حتّى موسى تحمّل كارهاى خضر را ندارد. «لَنْ تَسْتَطِيعَ»
4- رشد علمى بدون صبر، ميسّر نيست. رُشْداً ... وَ كَيْفَ تَصْبِرُ
5- بسيارى از مجادلات و كدورتها، در اثر بىاطلاعى افراد از افكار و اهداف يكديگر است. وَ كَيْفَ تَصْبِرُ ...
6- آگاهى و احاطهى علمى، ظرفيّت و صبر انسان را بالا مىبرد. «كَيْفَ تَصْبِرُ عَلى ما لَمْ تُحِطْ بِهِ خُبْراً»
7- با صبر و لطف الهى مىتوان به رشد و كمال رسيد. «إِنْ شاءَ اللَّهُ صابِراً»
8- براى هر كارى كه در آينده مىخواهيم انجام دهيم، مشيّت الهى را فراموش نكرده و «إِنْ شاءَ اللَّهُ» بگوييم. «سَتَجِدُنِي إِنْ شاءَ اللَّهُ صابِراً»
9- خضر معصوم بود، چون موسى تعهّد كرد كه از دستورهاى او نافرمانى نكند. «لا أَعْصِي لَكَ أَمْراً»
جلد 5 - صفحه 203
10- اطاعت از معلّم وصبر در راه تحصيل، ادب وشرط تعلّم است. سَتَجِدُنِي ... صابِراً
11- تعهّد گرفتن در مسايل علمى و تربيتى جايز است. «فَإِنِ اتَّبَعْتَنِي فَلا تَسْئَلْنِي»
12- سؤال كردن، زمان دارد وشتابزدگى در سؤال، ممنوع است. فَلا تَسْئَلْنِي ... حَتَّى أُحْدِثَ لَكَ
13- تمام كارهاى انبيا، با دليل، منطق و حكيمانه است. «أُحْدِثَ لَكَ مِنْهُ ذِكْراً»
14- استاد و مربّى بايد از ذهن شاگردان، ابهام زدايى كند. «حَتَّى أُحْدِثَ لَكَ مِنْهُ ذِكْراً»
تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)
قالَ إِنَّكَ لَنْ تَسْتَطِيعَ مَعِيَ صَبْراً (67)
پس از درخواست موسى:
قالَ إِنَّكَ لَنْ تَسْتَطِيعَ مَعِيَ صَبْراً: گفت خضر در جواب موسى: بدرستى كه تو هرگز نمىتوانى با من صبر كردن را. و اين به جهت آن بود كه موسى
«1» تفصيل اين نكات را در كتاب شريف منية المريد (چاپ نجف، ص 94- 91) و ترجمه فارسى آن: آداب تعليم و تعلّم در اسلام، صفحات 315- 308 بخوانيد.
جلد 8 - صفحه 89
مأمور به ظاهر، لكن خضر محكوم بود به باطن نسبت به آنچه خداوند تعليم فرموده او را. بنابراين به حسب ظاهر، جريان امور بر طبع واقع آسان نيايد بر موسى، لذا خضر از ابتدا موسى را به اين امر آگاه نمايد. و مؤيد اين است حديث شريف علل الشرايع از حضرت صادق عليه السلام كه: خضر گفت: تو هرگز نتوانى با من صبر كردن را، زيرا من موكل هستم به امرى كه تو طاقت ندارى، و تو موكل هستى به امرى كه من طاقت ندارم «1».
تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)
فَوَجَدا عَبْداً مِنْ عِبادِنا آتَيْناهُ رَحْمَةً مِنْ عِنْدِنا وَ عَلَّمْناهُ مِنْ لَدُنَّا عِلْماً (65) قالَ لَهُ مُوسى هَلْ أَتَّبِعُكَ عَلى أَنْ تُعَلِّمَنِ مِمَّا عُلِّمْتَ رُشْداً (66) قالَ إِنَّكَ لَنْ تَسْتَطِيعَ مَعِيَ صَبْراً (67) وَ كَيْفَ تَصْبِرُ عَلى ما لَمْ تُحِطْ بِهِ خُبْراً (68) قالَ سَتَجِدُنِي إِنْ شاءَ اللَّهُ صابِراً وَ لا أَعْصِي لَكَ أَمْراً (69)
قالَ فَإِنِ اتَّبَعْتَنِي فَلا تَسْئَلْنِي عَنْ شَيْءٍ حَتَّى أُحْدِثَ لَكَ مِنْهُ ذِكْراً (70) فَانْطَلَقا حَتَّى إِذا رَكِبا فِي السَّفِينَةِ خَرَقَها قالَ أَ خَرَقْتَها لِتُغْرِقَ أَهْلَها لَقَدْ جِئْتَ شَيْئاً إِمْراً (71) قالَ أَ لَمْ أَقُلْ إِنَّكَ لَنْ تَسْتَطِيعَ مَعِيَ صَبْراً (72) قالَ لا تُؤاخِذْنِي بِما نَسِيتُ وَ لا تُرْهِقْنِي مِنْ أَمْرِي عُسْراً (73) فَانْطَلَقا حَتَّى إِذا لَقِيا غُلاماً فَقَتَلَهُ قالَ أَ قَتَلْتَ نَفْساً زَكِيَّةً بِغَيْرِ نَفْسٍ لَقَدْ جِئْتَ شَيْئاً نُكْراً (74)
قالَ أَ لَمْ أَقُلْ لَكَ إِنَّكَ لَنْ تَسْتَطِيعَ مَعِيَ صَبْراً (75)
ترجمه
پس يافتند بندهاى از بندگان ما را كه داده بوديم او را رحمتى از جانب خودمان و آموخته بوديم او را از نزدمان دانشى
گفت باو موسى آيا پيروى
جلد 3 صفحه 439
كنم ترا براى آنكه بياموزى مرا از آنچه آموخته شدى دانش نافعى
گفت همانا تو هرگز نتوانى با من صبر نمودن
و چه گونه صبر ميكنى بر آنچه احاطه ندارى بآن از راه دانش
گفت زود باشد كه بيابى مرا اگر بخواهد خدا صبر كننده و نافرمانى نكنم مر تو را در كارى
گفت پس اگر پيروى كنى مرا پس مپرس از من از چيزى تا ابتدا كنم براى تو از آن به بيانى
پس رفتند تا وقتى كه سوار شدند در كشتى شكاف داد آنرا گفت آيا شكاف دادى آنرا تا غرق كنى اهلش را بتحقيق بجا آوردى كار ناشايستهاى
گفت آيا نگفتم همانا تو هرگز نميتوانى با من صبر نمودن
گفت مؤاخذه مكن مرا بآنچه فراموش كردم و مينداز مرا از كارم بمشقّت
پس رفتند تا وقتى كه ملاقات نمودند پسرى را پس كشت او را گفت آيا كشتى نفس پاكى را بغير عوض نفسى بتحقيق بجا آوردى كار ناپسندى
گفت آيا نگفتم مر ترا همانا تو هرگز نميتوانى با من صبر نمودن.
تفسير
در آيات سابقه نتيجه مسافرت حضرت موسى با يوشع عليه السّلام براى تحصيل علم بيان شد كه ملاقات حضرت خضر بود در ساحل دريا كنار سنگى لذا خداوند فرموده پس يافتند موسى و يوشع بندهاى از بندگان ما را كه داده بوديم باو منصب نبوّت را از جانب خودمان كه رحمتى برتر و بالاتر از آن نيست با عمر طولانى و تعليم نموده بوديم باو رشحهاى از رشحات علم غيب را كه مخصوص بما است در مجمع از امام صادق عليه السّلام نقل نموده كه نزد خضر علمى بود كه نوشته نشده بود براى موسى در الواح تورية و موسى گمان ميكرد كه تمام علوم در الواح براى او نوشته شده و پس از سلام و جواب و شناسائى و اكرام از طرفين موسى عليه السّلام بحضرت خضر گفت آيا اجازه ميفرمائى پيروى كنم از تو و چندى مصاحب با تو باشم كه بياموزى بمن از آنچه خدا بتو آموخته از علم باطن چيزيرا كه خير و صلاح دنيا و آخرت من در آن باشد حضرت خضر فرمود تو استطاعت و توانائى بر صبر و تحمّل مشاهده ناملايمات همراهى مرا ندارى چون حضرت خضر مأمور بكمك درماندگان و دستگيرى از ضعفاء و فقراء در باطن بود و حضرت موسى مأمور بظاهر و اصلاح امور دنيا و آخرت مردم در نتيجه متابعت از شرع و شريعت و هر يك مقامى را بر حسب استعداد خودشان واجد بودند كه ديگرى استعداد
جلد 3 صفحه 440
تحمّل آنرا نداشت لذا حضرت موسى نميتوانست امريرا كه ظاهرا با موازين شرع منطبق نيست مشاهده نمايد و ساكت باشد چون طبعا غيور و متعصّب در دين و حفظ نواميس الهى بود و در روايات ائمه اطهار به اين معنى تصريح شده كه موسى مأمور بامرى بود كه خضر طاقت آنرا نداشت و خضر مأمور بامرى بود كه موسى طاقت آنرا نداشت و موسى اعلم از خضر بود ولى چون در دل او خطور نمود كه واجد تمام علوم است و ممكن بود از اين راه غرورى عارض او شود خدا خواست باو ارائه دهد كسى را كه اعلم از او است در خصوص علمى كه مخصوص بخدا است و رشحهاى از رشحات آنعلم را باو عنايت فرموده تا معلوم شود كه شخص بهر مرتبهاى از علم و دانش برسد باز واجد تمام علوم نيست و بايد دست از تحصيل علم بر ندارد و در مقام طلب علم از رنج مسافرت و تحمّل ذلّت و فروتنى مضايقه ننمايد لذا حضرت موسى با آنكه پيغمبر الو العزم و افضل و اعلم از حضرت خضر بود چون براى تحصيل علم مخصوصى نزد او حاضر شده بود با كمال خضوع و خشوع خواهش نمود كه تبعيّت او را بپذيرد براى كسب علم و بعد از آنكه حضرت خضر فرمود تو طاقت صبر بر تبعيّت مرا ندارى چون نمىتوانى به بينى و ساكت باشى اموريرا كه با ظاهر شرع منطبق نيست ولى در باطن داراى مصلحت است و تو احاطه علمى بر اسرار و مصالح خفيّه آنها ندارى با كمال ادب جواب داد انشاء اللّه تعالى صبر خواهم نمود و نافرمانى از من مشاهده نخواهى فرمود و خضر فرمود پس اگر حاضر براى پيروى من شدى نبايد امرى را كه مشاهده كنى از من صادر ميشود مورد انكار و اعتراض قرار دهى تا من خودم سرّ و حكمت آنرا براى تو بيان كنم و حضرت موسى قبول كرد و در واقع ملتزم شد كه اشكالى بكارهاى او ننمايد تا وقتى كه حضرت خضر خودش صلاح بداند كه بيان سرّ آنرا بنمايد و ظاهرا از اينجا يوشع از آن دو پيغمبر خدا جدائى اختيار نمود و مراجعت كرد و آن دو در ساحل دريا سير مينمودند تا آنكه خواستند با كشتى مسافرت بجائى نمايند كشتيبان حضرت خضر را شناخت و هر دو را بدون گفتگو سوار بر كشتى نمود و چون آن دو بزرگوار در كشتى نشستند و براه افتاد حضرت خضر شكاف و شكستى در كشتى احداث فرمود و جاى آنرا مسدود نمود بقدريكه آب وارد كشتى نشود و حضرت موسى برآشفت و بالحن عتاب آميزى باو
جلد 3 صفحه 441
گفت كشتى را شكستى براى آنكه اهلش را غرق كنى كار ناشايسته بزرگى كرد خضر فرمود نگفتم تو طاقت صبر بر رفاقت با من را ندارى و حضرت موسى زبان بعذر خواهى گشود و گفت مگير مرا بآنچيزى كه از روى غفلت و فراموشى از من سر زد و ميفكن مرا در مشقّت خجلت و شرمسارى و مؤاخذه بر خلاف عهدى كه سهوا از من صادر شد چون عصمت انبياء از سهو و نسيان در احكام شرعيّه و اموريست كه موجب سلب اطمينان از اقوال و افعال ايشان شود نه در اين قبيل موارد كه مورد ابتلاء عموم نيست خصوصا در جائيكه منشأ آن عدم توجّه و تذكّر براى استغراق در مشاهده انوار غيبيّه الهيّه باشد و حضرت خضر صرف نظر فرمود و مسافرت دريا بپايان رسيد و بخشكى رسيدند و با يكديگر در ساحل دريا راه مىپيمودند ناگاه پسرى را كه با چند پسر ديگر مشغول بازى بود حضرت خضر بدون سؤال و تفتيش حال كشت و حضرت موسى عنان صبر و شكيبائى را از دست داد و شديدا برآشفت و گفت آيا كشتى نفس پاك و پاكيزه از گناهى را بدون مجوّز شرعى كه قصاص است و قتل نفس در مقابل قتل نفس واقع شود الحق كار ناشايسته و ناروا و منكرى كردى حضرت خضر فرمود همانا عقلها حاكم بر فرمان خدا نيست فرمان خدا حاكم بر عقلها است تسليم باش در برابر آنچه مىبينى و صبر كن بر آن آيا نگفتم بتو همانا تو طاقت صبر بر تبعيّت از مرا ندارى و چون حضرت موسى در دفعه دوم عتاب خود را شديدتر كرده بود حضرت خضرهم كلمه بتو را بر جمله سابق در جواب زياد فرمود تا حضرت موسى متوجّه شود كه خلاف قرار داد از او مكرّر صادر شده و بيشتر مورد ملامت است و ظاهرا ايندفعه حضرت موسى قرار را فراموش نكرده بود ولى يكدفعه از مشاهده قتل ناگهانى آن طفل بىگناه از حال طبيعى خارج شد و نتوانست خود ا نگهدارى كند.
جلد 3 صفحه 442
اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)
قالَ إِنَّكَ لَن تَستَطِيعَ مَعِيَ صَبراً (67)
خضر گفت بموسي محققا شخص شما هرگز نميتواني با من صبر و تحمّل كني توضيحا بسياري از امور حتي افعال الهي بر حسب ظاهر خوش نما نيست در نظر جاهل لكن بحكمت و مصالح او بر خورد كني عين صلاحست مثلا يكي فقير ميشود يا مريض ميشود يا ببلايي دچار ميشود بسيار بد بنظر ميآيد يا اينكه برف باران و سردي زياد در نظر بسيار بد ميآيد يا حرارت شديد يا مرگ و امثال اينها با اينكه عين صلاح او است لذا چون حضرت مأمور بامور باطنه بود و موسي مكلف بظاهر بود مصاحبت با يكديگر بسيار مشكل بود لذا قالَ إِنَّكَ لَن تَستَطِيعَ مَعِيَ صَبراً بلكه تكليف تو اينست که تحمل نكني.
برگزیده تفسیر نمونه
(آیه 67)- ولی با کمال تعجب آن مرد عالم به موسی «گفت: تو هرگز توانایی نداری با من شکیبایی کنی» (قالَ إِنَّکَ لَنْ تَسْتَطِیعَ مَعِیَ صَبْراً).
سایرتفاسیر این آیه را می توانید در سایت قرآن مشاهده کنید:
تفسیر های فارسی
ترجمه تفسیر المیزان
تفسیر خسروی
تفسیر عاملی
تفسیر جامع
تفسیر های عربی
تفسیر المیزان
تفسیر مجمع البیان
تفسیر نور الثقلین
تفسیر الصافی
تفسیر الکاشف
پانویس
منابع
- تفسیر نور، محسن قرائتی، تهران:مركز فرهنگى درسهايى از قرآن، 1383 ش، چاپ يازدهم
- اطیب البیان فی تفسیر القرآن، سید عبدالحسین طیب، تهران:انتشارات اسلام، 1378 ش، چاپ دوم
- تفسیر اثنی عشری، حسین حسینی شاه عبدالعظیمی، تهران:انتشارات ميقات، 1363 ش، چاپ اول
- تفسیر روان جاوید، محمد ثقفی تهرانی، تهران:انتشارات برهان، 1398 ق، چاپ سوم
- برگزیده تفسیر نمونه، ناصر مکارم شیرازی و جمعي از فضلا، تنظیم احمد علی بابایی، تهران: دارالکتب اسلامیه، ۱۳۸۶ش
- تفسیر راهنما، علی اکبر هاشمی رفسنجانی، قم:بوستان كتاب(انتشارات دفتر تبليغات اسلامي حوزه علميه قم)، 1386 ش، چاپ پنجم