آیه 105 سوره یونس
<<104 | آیه 105 سوره یونس | 106>> | |||||||||||||
|
محتویات
ترجمه های فارسی
و (خدا مرا امر کرده به) این که روی به جانب دین حنیف (اسلام و آیین پاک توحید) آور و هرگز هم آیین مشرکان مباش.
و [دستور یافته ام] که [حق گرایانه و بدون انحراف با همه وجود] به سوی [این] دین درست واستوار روی آور، و از مشرکان مباش.
و [به من دستور داده شده است] كه به دين حنيف روى آور، و زنهار از مشركان مباش.
و به دين حنيف روى آور و از مشركان مباش.
و (به من دستور داده شده که:) روی خود را به آیینی متوجه ساز که از هر گونه شرک، خالی است؛ و از مشرکان مباش!
ترجمه های انگلیسی(English translations)
معانی کلمات آیه
«وَجْهَکَ»: روی خود را. توجّه خود را. «حَنیِفاً»: شخص مخلصی که کار و بار خود را به خدا واگذارد و از راستای دین به هیچ وجه منحرف نشود. راست و درست. خالص و بی غلّ و غشّ. این واژه میتواند حال فاعل فعل (أَقِمْ)، یا (وَجْهَ) به معنی توجّه، و یااین که (دین) باشد. یعنی توجّه مخلصانه، توجّه صادقانه، آئین مستقیم و بیشائبه.
تفسیر آیه
تفسیر نور (محسن قرائتی)
وَ أَنْ أَقِمْ وَجْهَكَ لِلدِّينِ حَنِيفاً وَ لا تَكُونَنَّ مِنَ الْمُشْرِكِينَ «105»
و (به من فرمان داده شده كه) به آئينى خالى از هرگونه شرك، روىآور و هرگز از مشركان مباش.
وَ لا تَدْعُ مِنْ دُونِ اللَّهِ ما لا يَنْفَعُكَ وَ لا يَضُرُّكَ فَإِنْ فَعَلْتَ فَإِنَّكَ إِذاً مِنَ الظَّالِمِينَ «106»
و غير از خداوند، چيزى را كه نه سودى براى تو دارد، نه زيانى، نخوان.
پس اگر چنين كنى، همانا تو از ستمگران (مشرك) خواهى بود.
نکته ها
«حَنيف»، به معناى راست ومستقيم است كه در او هيچگونه انحرافى به چپ و راست وجود ندارد.
پیام ها
1- ديندارى، تصميم و همّت و عشق مىطلبد. «أَقِمْ وَجْهَكَ»
2- دين اسلام، آئينى بىانحراف است. «حَنِيفاً»
3- مسلمانِ راستين، پس از پذيرش اسلام به هيچ شركى آلوده نمىشود و به طاغوتها نمىگرايد. «وَ لا تَكُونَنَّ مِنَ الْمُشْرِكِينَ»
4- عاقلان، يا براى سود كار مىكنند، يا براى رفع خطر ودفع ضرر. بتها نه نفعى دارند و نه قدرت دفع ضرر. پس شرك، نوعى حماقت است. لا تَدْعُ ... ما لا يَنْفَعُكَ وَ لا يَضُرُّكَ
5- شرك، ظلم و مشرك، ظالم است. «فَإِنَّكَ إِذاً مِنَ الظَّالِمِينَ»
تفسير نور(10جلدى)، ج3، ص: 630
تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)
وَ لا تَدْعُ مِنْ دُونِ اللَّهِ ما لا يَنْفَعُكَ وَ لا يَضُرُّكَ فَإِنْ فَعَلْتَ فَإِنَّكَ إِذاً مِنَ الظَّالِمِينَ (106)
وَ لا تَدْعُ مِنْ دُونِ اللَّهِ: و مخوان غير خداى تعالى را در عبادت و اطاعت به استقلال يا به اشتراك. ما لا يَنْفَعُكَ: چيزهائى را كه نفع و فايده ندهند تو را هر چند اطاعت كنى آنها را. وَ لا يَضُرُّكَ: و ضرر نزنند تو را هر چه نافرمانى آنها را نمائى. مراد عبادت غير حق تعالى است از اوثان و اصنام.
نكته- اينكه فرمود «ما لا يَنْفَعُكَ وَ لا يَضُرُّكَ» و حال آنكه بر فرض نفع و ضرر ايضا عبادت آنها جايز نخواهد بود عقلا، براى اشعار به آنكه وقتى عبادت غير خدا از چيزهائى كه نفع و ضرر رسانند قبيح باشد، هر آينه عبادت چيزهائى كه اصلا نفع و ضرر ندارند البته اقبح خواهد بود؛ يا آنكه آنچه فايده ندارند نفع خداى تعالى را از جلب نفع و دفع ضرر، پرستش منما، چه عقل سليم روا نخواهد داشت.
فَإِنْ فَعَلْتَ: پس اگر بجاآورى مخالفت الهى را از عبادت غير سبحانى.
فَإِنَّكَ إِذاً مِنَ الظَّالِمِينَ: پس تو در آن هنگام بتحقيق از ستمكارانى بر نفس خود به ترك پرستش منعم حقيقى و درك عذاب ناسپاسى به سبب عبادت غيرى.
تذكره- آيه شريفه خطاب به پيغمبر و مراد امت مىباشند مانند ساير خطابات، زيرا وجود مقدس نبوى صلّى اللّه عليه و آله در مقام كمال به حدى است كه تمام توجهاتش به خداى متعال و ابدا شايبه غير در او متصور نيست، زيرا به احتمال چنين چيزى هر آينه شايسته منصب عظيم الشأن نبوت و حامل وحى، حضرت عزت نخواهد بود.
ج5، ص 410
تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)
قُلْ يا أَيُّهَا النَّاسُ إِنْ كُنْتُمْ فِي شَكٍّ مِنْ دِينِي فَلا أَعْبُدُ الَّذِينَ تَعْبُدُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ وَ لكِنْ أَعْبُدُ اللَّهَ الَّذِي يَتَوَفَّاكُمْ وَ أُمِرْتُ أَنْ أَكُونَ مِنَ الْمُؤْمِنِينَ (104) وَ أَنْ أَقِمْ وَجْهَكَ لِلدِّينِ حَنِيفاً وَ لا تَكُونَنَّ مِنَ الْمُشْرِكِينَ (105) وَ لا تَدْعُ مِنْ دُونِ اللَّهِ ما لا يَنْفَعُكَ وَ لا يَضُرُّكَ فَإِنْ فَعَلْتَ فَإِنَّكَ إِذاً مِنَ الظَّالِمِينَ (106) وَ إِنْ يَمْسَسْكَ اللَّهُ بِضُرٍّ فَلا كاشِفَ لَهُ إِلاَّ هُوَ وَ إِنْ يُرِدْكَ بِخَيْرٍ فَلا رَادَّ لِفَضْلِهِ يُصِيبُ بِهِ مَنْ يَشاءُ مِنْ عِبادِهِ وَ هُوَ الْغَفُورُ الرَّحِيمُ (107)
ترجمه
بگو اى مردمان اگر باشيد در شكّ از دين من پس نمىپرستم آنانرا كه مىپرستيد از غير خدا ولى مىپرستم خدائيرا كه ميميراند شما را و مأمور شدم كه باشم از گروندگان
و آنكه مستقيم كن توجّهت را بدين كه ثابت باشى بحقّ و مباش البتّه از مشركان
و مخوان از غير خدا آنچه نفع نمىبخشد تو را و ضرر نميرساند تو را پس اگر بجا آوردى همانا تو در آنهنگام باشى از ستمكاران
و اگر برساند تو را خدا ضررى پس نيست دفع كنندهاى مر آنرا مگر او و اگر بخواهد براى تو خيرى را پس نباشد منع كنندهاى مر فضل او را ميرساند آنرا بهر كس ميخواهد از بندگانش و او است آمرزنده مهربان.
تفسير
پيغمبر اكرم پس از ارشاد و انذار كفّار كه مستفاد از آيات سابقه بود مأمور شد از جانب خداوند كه دين خود و آباء گرامش را بعالميان اظهار فرمايد تا اگر شكّى در اعتقاد آنحضرت و حقّيّت دين او داشته باشند رفع شود چون حقّ به اظهار و بيان واضح و آشكار ميشود لذا صريحا نفى شرك و اقرار بتوحيد فرمود با اشاره بآنكه اختيار حيات در كف قدرت الهى است اگر خواسته باشد تمام مردم را در يك آن ميميراند و آنكه از طرف خداوند مأمور شده است به اختيار دين حق و استقامت در آن و توجّه تام و تمام بآن بدون ميل بباطل و شرك بنابراين آيه دوم عطف است بر ما سبق نهايت آنكه تصريح شده است در آن بلفظ امر براى افاده تاكيد و رفع شبهه دلالت
جلد 3 صفحه 55
آن بر وجوب تا كفار بدانند مأموريّت حضرت نسبت به استقامت و جدّيّت تام در ترويج دين حق حتمى است گويا فرموده و گفته شد بمن كه استقامت كن بتمام همّت و توجّه قلب براى رواج دين حقّ و محو باطل و نفى شرك و در آيه سوم اشاره شده است بعلّت نهى از شرك كه بىفائده بودن است در دنيا براى عجز خدايان باطل از كمك نمودن نسبت به پرستش كنندگان خودشان خواه ايصال نفع باشد خواه دفع ضرر و استحقاق عقوبت است در آخرت براى آنكه شرك ظلم بزرگى است و معلوم است كه خطاب اگر چه در ظاهر متوجّه به پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم است ولى مقصود مردمند چنانچه قمّى ره فرموده و در آيه چهارم تصريح شده است بآنكه در ملك وجود مؤثرى جز اراده الهى نيست و رادع و مانعى ندارد پس بايد با او ساخت و از غير او به او پرداخت و اينكه در ضرر تصريح به اراده نشده است با آنكه ايصال و مس ملازم با اراده است براى اشاره بآنستكه اراده الهى اوّلا و بالذّات بخير تعلّق دارد و اينكه احيانا بمقابل آن متعلّق ميشود باقتضاء عمل و كسب بندگان است و اينكه از ضمير راجع به خير عدول به اسم ظاهر كه فضل است شده براى اشاره بآنستكه هر خيرى كه از خداوند به خلق عائد شود فضل است چون بنده بواسطه عمل حقّى بر خدا پيدا نميكند و معناى استحقاق بعمل قابليّت براى تفضّل است چنانچه قبلا بيان و تحقيق شده و اراده الهى بهيچ وجه تخلّف از مراد پيدا نميكند و ردّ آن ممكن نيست و دائما فيض از مبدء فيّاض بر وفق حكمت و مشيّت بموادّ قابله ميرسد و متعقّب برحمت در نتيجه طاعت و مغفرت در صورت معصيت است اگر مقرون بتوبه و انابه شود انشاء اللّه تعالى.
اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)
وَ لا تَدعُ مِن دُونِ اللّهِ ما لا يَنفَعُكَ وَ لا يَضُرُّكَ فَإِن فَعَلتَ فَإِنَّكَ إِذاً مِنَ الظّالِمِينَ (106)
و طلب نكن از غير خداوند متعال چيزهايي که نه قدرت بر نفع رساندن بتو دارند و نه قدرت بر ضرر تو پس اگر چنين كردي ميباشي از ظالمين.
وَ لا تَدعُ مِن دُونِ اللّهِ ما لا يَنفَعُكَ وَ لا يَضُرُّكَ صورت خطاب بحضرت رسالت صلّي اللّه عليه و آله و سلّم است لكن غرض برهان عقل و مناط قطعي عام است شامل جميع ميشود، و نيز صورت قضيه اشاره باصنام مشركين است ولي بدليل روشن شامل جميع ممكنات ميشود زيرا (لا مؤثر في الوجود الّا اللّه) حتي كساني که بمال و منال و صنعت و كسب خود توجه دارند مثل قارون که بعلم خود مستند ميدانست و امروز نوع مردم نظر باسباب ظاهريه دارند و متدينين آنها ميگويند
(ابي اللّه ان يجري الاشياء الّا باسبابها)
و غافل از اينكه اسباب و وسائل همه باراده و مشيت حق است چه بسيار مواردي که بعض اشخاص همه نوع اسباب براي آنها فراهم است و در كمال ضيق و چه بسيار اشخاصي هيچگونه اسبابي بر حسب ظاهر ندارند و در كمال سعه هستند بايد معتقد باشيم که اگر حفظ الهي باشد احدي و هيچ امري از مضرات خردلي ضرر نميزند و اگر بلاء و مضرتي متوجه شد احدي قدرت بر رفع آن ندارد.
فَإِن فَعَلتَ يعني اگر توجه بغير خدا پيدا كردي و او را مؤثر دانستي و او را طلب كردي فَإِنَّكَ إِذاً مِنَ الظّالِمِينَ ظلم بنفس خود كردهاي و از فيوضات و نعم الهي و تفضلات او خود را محروم كردهاي و در معرض بليات و عقوبات او درآوردهاي و در آخرت هم بعذاب الهي معذب خواهي شد و از سعادت و نجات و نيل ببهشت ممنوع شدهاي.
تنبيه- جماعتي تقليدا و تبعا ليهود عنود مفوضه شدند و گفتند خداوند پس از خلقت عالم بكنار رفت چنانچه يهود گفتند يكشنبه شروع بخلق عالم كرد و جمعه
جلد 10 - صفحه 472
فارغ شد و شنبه تعطيل كرد لذا شنبه را تعطيل ميكنند.
و ديگر بدتر از اينکه قول حكماء است که گفتند بدليل (الواحد لا يصدر منه الّا الواحد) (و الواحد لا يصدر الّا عن الواحد) از خداوند فقط عقل اول صادر شده، يا بمسلك افلاطون که قائل بعقول عشره طوليه شده، يا بمسلك ارسطو که قائل بعقول عرضيه شده و غافل از اينكه اينکه دو قاعده در علت تامه غير قابل انفكاك از مطول بدون اختيار و قدرت جاري است، اما فاعل قادر مختار حكيم هر فعلي که قابليت وجود داشته باشد و مصلحت در ايجادش باشد از روي قدرت و اختيار ايجاد ميكند، و معناي قدرت را گفتند تساوي فعل و ترك، و بعضي گفتند ان شاء فعل و ان لم يشأ لم يفعل، و اينکه چه مناسبت دارد با علة موجبه که انفكاك معلول از علة محال است فقط تقدم رتبي دارد که معلول اثر علة است و از اينکه جهت عالم را قديم ميدانند و در ربط حادث بقديم كلماتي دارد، و مثل حكماء علماء نجوم هستند که تمام تأثيرات را مستند بكواكب ميدانند در مقابله و مقارنه و تثليث و تربيع هر يك با ديگري و هنوز در تقاويم مدت تأثيرش را معين ميكنند و چه اندازه اخبار در مذمت آنها داريم که فرمودند
المنجم كذّاب.
برگزیده تفسیر نمونه
]
(آیه 106)- پس از اشاره به بطلان شرک از طریق فطرت، اشاره به یک دلیل روشن عقلی میکند و میگوید دستور داده شده است که «غیر از خدا اشیایی را که نه سودی به تو میرساند، نه زیانی، پرستش مکن، چرا که اگر چنین کاری کردی، از ستمگران خواهی بود» هم به خویشتن ستم کردهای و هم به جامعهای که به آن تعلق داری (وَ لا تَدْعُ مِنْ دُونِ اللَّهِ ما لا یَنْفَعُکَ وَ لا یَضُرُّکَ فَإِنْ فَعَلْتَ فَإِنَّکَ إِذاً مِنَ الظَّالِمِینَ).
سایرتفاسیر این آیه را می توانید در سایت قرآن مشاهده کنید:
تفسیر های فارسی
ترجمه تفسیر المیزان
تفسیر خسروی
تفسیر عاملی
تفسیر جامع
تفسیر های عربی
تفسیر المیزان
تفسیر مجمع البیان
تفسیر نور الثقلین
تفسیر الصافی
تفسیر الکاشف
پانویس
منابع
- تفسیر نور، محسن قرائتی، تهران:مركز فرهنگى درسهايى از قرآن، 1383 ش، چاپ يازدهم
- اطیب البیان فی تفسیر القرآن، سید عبدالحسین طیب، تهران:انتشارات اسلام، 1378 ش، چاپ دوم
- تفسیر اثنی عشری، حسین حسینی شاه عبدالعظیمی، تهران:انتشارات ميقات، 1363 ش، چاپ اول
- تفسیر روان جاوید، محمد ثقفی تهرانی، تهران:انتشارات برهان، 1398 ق، چاپ سوم
- برگزیده تفسیر نمونه، ناصر مکارم شیرازی و جمعي از فضلا، تنظیم احمد علی بابایی، تهران: دارالکتب اسلامیه، ۱۳۸۶ش
- تفسیر راهنما، علی اکبر هاشمی رفسنجانی، قم:بوستان كتاب(انتشارات دفتر تبليغات اسلامي حوزه علميه قم)، 1386 ش، چاپ پنجم