آیه 17 سوره یونس
<<16 | آیه 17 سوره یونس | 18>> | |||||||||||||
|
محتویات
ترجمه های فارسی
پس کیست ستمکارتر از آن که به خدا نسبت دروغ دهد یا آیات او را تکذیب کند؟ و البته بدکاران هرگز به فلاح و رستگاری نخواهند رسید.
پس ستمکارتر از کسی که بر خدا دروغ بندد یا آیاتش را تکذیب کند، کیست؟ یقیناً گنهکاران، رستگار نخواهند شد.
پس كيست ستمكارتر از آن كس كه دروغى بر خداى بندد يا آيات او را تكذيب كند؟ به راستى مجرمان رستگار نمىشوند.
كيست ستمكارتر از آن كه بر خدا دروغ مىبندد، يا آيات او را دروغ مىانگارد؟ هر آينه مجرمان رستگار نشوند.
چه کسی ستمکارتر است از آن کس که بر خدا دروغ میبندد، یا آیات او را تکذیب میکند؟! مسلماً مجرمان رستگار نخواهند شد!
ترجمه های انگلیسی(English translations)
معانی کلمات آیه
افترى: افتراء: دروغ بستن و جعل كذب.[۱]
تفسیر آیه
تفسیر نور (محسن قرائتی)
فَمَنْ أَظْلَمُ مِمَّنِ افْتَرى عَلَى اللَّهِ كَذِباً أَوْ كَذَّبَ بِآياتِهِ إِنَّهُ لا يُفْلِحُ الْمُجْرِمُونَ «17»
پس كيست ستمكارتر از كسى كه بر خدا دروغ بندد، يا آيات او را دروغ بشمارد؟ قطعاً مجرمان، رستگار نمىشوند.
نکته ها
آيه، ادامهى پاسخ كسانى است كه از پيامبر تقاضاى تغيير و تبديل قرآن را داشتند و اين تقاضا، نوعى افترا بر خداوند به حساب آمده است. مشابه اين آيه در موارد ديگرى هم هست، از جمله: «وَ مَنْ أَظْلَمُ مِمَّنِ افْتَرى عَلَى اللَّهِ كَذِباً أَوْ قالَ أُوحِيَ إِلَيَّ وَ لَمْ يُوحَ إِلَيْهِ شَيْءٌ» «1» كه ادّعاى دروغين وحى را دروغ بستن به خداوند شمرده است.
پیام ها
1- بزرگترين ظلم، ظلم فرهنگى، اعتقادى وتحريف آيات است. «فَمَنْ أَظْلَمُ»
2- هرچه شخصيّت بزرگتر باشد، افترا بر او خطرناكتر است. «أَظْلَمُ مِمَّنِ افْتَرى عَلَى اللَّهِ»
3- دينتراش ودينساز، با كافر در يك رديف هستند. «افْتَرى، كَذَّبَ»
4- بدعت، جرم است. «الْمُجْرِمُونَ»
5- مبلّغ دينى اگر تفكّرات خود را به اسم دين بگويد، سزاوار تعبيراتى همچون
«1». انعام، 93.
جلد 3 - صفحه 552
«أَظْلَمُ»، «لا يُفْلِحُ» و «مجرم» است.
تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)
فَمَنْ أَظْلَمُ مِمَّنِ افْتَرى عَلَى اللَّهِ كَذِباً أَوْ كَذَّبَ بِآياتِهِ إِنَّهُ لا يُفْلِحُ الْمُجْرِمُونَ «17»
بعد بيان مىفرمايد:
فَمَنْ أَظْلَمُ مِمَّنِ افْتَرى: پس كيست ستمكارتر از كسى كه افترا كند و ببندد.
عَلَى اللَّهِ كَذِباً: بر خداى تعالى دروغى و چيزى كه حق تعالى نفرموده، نسبت داده، و بتان را شريك حق دانسته، عبادت و ستايش آنها نموده گويند: «وَ اللَّهُ أَمَرَنا بِها» «1» نسبت اين فعل شنيع را به خداى تعالى دهند كه اوامر فرموده ما را به آن. أَوْ كَذَّبَ بِآياتِهِ: يا تكذيب كند آيتهاى الهى را و بدان كافر شود، يا بگويد صاحب شريك و ولد است. إِنَّهُ لا يُفْلِحُ الْمُجْرِمُونَ: بتحقيق شأن چنين است كه رستگار نمىشوند كافران كه غرق جريمه و مستغرق معصيت مىباشند، يعنى نجات و خلاصى از عذاب سبحان ندارند.
«1» سوره اعراف آيه 28.
ج5، ص 281
تنبيه- آيه شريفه اشعار است به اينكه اگر اين قرآن كلام الهى نباشد و پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله آن را به خداى نسبت دهد، يا در ادعاى نبوت خود كاذب باشد، هر آينه ظالمترين مردم خواهد بود. و اگر گويند مدعى ربوبيت، ظلمش اعظم است از مدعى نبوت يا مكذب آيات، پس چرا او را ظلم فرموده؟
جواب آنكه: مراد بقوله «مِمَّنِ افْتَرى عَلَى اللَّهِ كَذِباً» «مَنْ كَفَرَ بِاللَّهِ» است يعنى هر كه كافر شود، ظالمتر از او هيچكس نيست؛ پس مدعى ربوبيت و نبوت و مكذب آيات و غيره، از انواع كفار در آن داخل است.
تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)
وَ إِذا تُتْلى عَلَيْهِمْ آياتُنا بَيِّناتٍ قالَ الَّذِينَ لا يَرْجُونَ لِقاءَنَا ائْتِ بِقُرْآنٍ غَيْرِ هذا أَوْ بَدِّلْهُ قُلْ ما يَكُونُ لِي أَنْ أُبَدِّلَهُ مِنْ تِلْقاءِ نَفْسِي إِنْ أَتَّبِعُ إِلاَّ ما يُوحى إِلَيَّ إِنِّي أَخافُ إِنْ عَصَيْتُ رَبِّي عَذابَ يَوْمٍ عَظِيمٍ «15» قُلْ لَوْ شاءَ اللَّهُ ما تَلَوْتُهُ عَلَيْكُمْ وَ لا أَدْراكُمْ بِهِ فَقَدْ لَبِثْتُ فِيكُمْ عُمُراً مِنْ قَبْلِهِ أَ فَلا تَعْقِلُونَ «16» فَمَنْ أَظْلَمُ مِمَّنِ افْتَرى عَلَى اللَّهِ كَذِباً أَوْ كَذَّبَ بِآياتِهِ إِنَّهُ لا يُفْلِحُ الْمُجْرِمُونَ «17»
ترجمه
و چون خوانده شود بر آنها آيات واضحات ما گويند آنانكه اميد ندارند ملاقات ما را بياور قرآنى جز اين يا تبديل كن آنرا بگو نميباشد براى من
جلد 3 صفحه 10
آنكه تبديل نمايم آنرا از پيش خود پيروى نميكنم مگر آنچه را وحى شود بمن همانا من ميترسم اگر نافرمانى كنم پروردگارم را از عذاب روزى بزرگ
بگو اگر ميخواست خدا نميخواندم آنرا بر شما و دانا نميكرد شما را بآن پس بتحقيق درنگ كردم در ميان شما عمرى پيش از آن آيا پس تعقّل نميكنيد
پس كيست ستمكارتر از كسيكه افترا بندد بر خدا دروغى را يا تكذيب كند آيتهاى او را بدرستيكه رستگار نشوند گناهكاران
تفسير
كسانيكه اعتقاد به مبدء و معاد نداشتند بنحو جدّ يا استهزاء از پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم تقاضا مينمودند كه قرآن را تغيير دهد بكلّى يا تبديل نمايد بعضى از آيات آنرا از قبيل مذمّت از بت و بتپرستان و عذاب آنها در آخرت و خداوند اوّلا دستور فرمود به پيغمبر خود كه در جواب آنها بفرمايد كه من حقّ تغيير و تبديل در كلام الهى را ندارم بلكه وظيفه من ابلاغ آيات الهى است بدون كم و زياد نمودن حرفى و اگر خواسته باشم بتقاضاى شما عمل نمايم مستحقّ عقوبت روز قيامت خواهم شد كه بايد هر كس از چنين روزى بترسد و بر خلاف وظيفه خود رفتار ننمايد و ثانيا استدلال فرمايد بر آنكه قرآن كلام الهى و اتيان بآن از عهده بشر خارج است باين تقريب كه من مدت چهل سال در ميان شما زندگانى نمودم بدون آنكه درس بخوانم و خطّ بنويسم و با عالمى مراوده نمايم چگونه ممكن است بخودى خود بتوانم كتابى بياورم كه جامع تمام علوم و معارف حقه حقيقيّه باشد با استقرار در اعلى درجه فصاحت و بلاغت كه تمام شما با آنكه از فصحاء و بلغاء درجه يك دنيا هستيد عاجزيد از اتيان به مثل آن پس معلوم ميشود آنچه را من تلاوت بر شما نمودم خداوند خواسته كه بر زبان من جارى فرمايد و اعلام كند شما را بآن بتوسط من آيا شما تدبّر و تفكرّ و تعقّل نميكنيد تا بيابيد صدق اين مقال و حقيقت حال را كه اين كلام خدا است و از سنخ مقالات عادى بشر نيست و چه خلاف و تجاوز از حقّ و حدّى است بالاتر و برتر از افتراء بخدا كه از من توقع داريد و تكذيب آيات او كه خودتان مرتكب ميشويد با آنكه اهل جرم و گناه برستگارى و فلاح نائل نخواهند شد و بعضى گفتهاند مراد از آوردن قرآنى غير اين در آيه اوّل آنستكه با وجود اين قرآن كتاب ديگرى آورده شود و مراد از تبديل رفع آن و اثبات ديگر است و بنظر
جلد 3 صفحه 11
حقير مراد از هر دو جمله يك معنى است نهايت آنكه گاهى از مرام خودشان بعبارت اول تعبير مينمودند و گاهى بعبارت دوّم لذا در جواب بيك تعبير اكتفا شده است و تلقاء اسم مصدر است بمعنى جهت مقابل و عمر بسكون ميم و ضمّ آن استعمال ميشود و معناى آن واضح است.
اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)
فَمَن أَظلَمُ مِمَّنِ افتَري عَلَي اللّهِ كَذِباً أَو كَذَّبَ بِآياتِهِ إِنَّهُ لا يُفلِحُ المُجرِمُونَ «17»
پس كيست ظالمتر از اينكه دروغ بخدا ببندد و افتراء زند و تكذيب آيات الهي كند محققا رستگار نخواهند شد گنهكاران مجرمين.
ظلم سه قسم است- ظلم بنفس، و ظلم بغير بخصوص بانبياء و ائمه دين [ع] و ظلم نسبت بذات اقدس ربوبي که اعظم از همه شرك است چنانچه لقمان بفرزندش فرمود إِذ قالَ لُقمانُ لِابنِهِ وَ هُوَ يَعِظُهُ يا بُنَيَّ لا تُشرِك بِاللّهِ إِنَّ الشِّركَ لَظُلمٌ عَظِيمٌ لقمان آيه 12، و اينکه آيه شريفه هر سه قسم ظلم را بيان ميفرمايد:
1- ظلم بخدا که اعظم از همه اقسام است که ميفرمايد فَمَن أَظلَمُ مِمَّنِ افتَري عَلَي اللّهِ كَذِباً که گفتند خدا بما امر كرده که شريك براي او قرار دهيم و آنها را پرستش كنيم و باعمال زشت و فحشاء عمل كنيم وَ إِذا فَعَلُوا فاحِشَةً قالُوا وَجَدنا عَلَيها آباءَنا وَ اللّهُ أَمَرَنا بِها اعراف آيه 27، و گفتند ما نَعبُدُهُم إِلّا لِيُقَرِّبُونا إِلَي اللّهِ زُلفي زمر آيه 4.
2- ظلم بغير که مفاد أَو كَذَّبَ بِآياتِهِ آيات الهي انبياء و اولياء و آيات شريفه قرآن است که همه را رمي بكذب كردند انبياء را كذّاب و مفتري شمردند قرآن را سحر و رقّي گفتند.
3- ظلم بنفس که فرمود إِنَّهُ لا يُفلِحُ المُجرِمُونَ که ابدا رستگاري ندارند چنانچه در آيه بعد هم اشاره دارد
363
برگزیده تفسیر نمونه
]
(آیه 17)- باز برای تأکید اضافه میکند که من به خوبی میدانم بدترین انواع
ج2، ص279
ظلم و ستم آن است که کسی بر خدا افتراء ببندد «چه کسی ستمکارتر است از کسی که دروغی را به خدا نسبت بدهد» (فَمَنْ أَظْلَمُ مِمَّنِ افْتَری عَلَی اللَّهِ کَذِباً).
بنابراین چگونه چنین گناه بزرگی را ممکن است من مرتکب بشوم.
«همچنین کار کسی که آیات الهی را تکذیب میکند» نیز بزرگترین ظلم و ستم است (أَوْ کَذَّبَ بِآیاتِهِ).
اگر شما از عظمت گناه تکذیب و انکار آیات حق بیخبرید من بیخبر نیستم، و به هر حال این کار شما جرم بزرگی است، و «مجرمان هرگز رستگار نخواهند شد» (إِنَّهُ لا یُفْلِحُ الْمُجْرِمُونَ).
سایرتفاسیر این آیه را می توانید در سایت قرآن مشاهده کنید:
تفسیر های فارسی
ترجمه تفسیر المیزان
تفسیر خسروی
تفسیر عاملی
تفسیر جامع
تفسیر های عربی
تفسیر المیزان
تفسیر مجمع البیان
تفسیر نور الثقلین
تفسیر الصافی
تفسیر الکاشف
پانویس
- ↑ تفسیر احسن الحدیث، سید علی اکبر قرشی
منابع
- تفسیر نور، محسن قرائتی، تهران:مركز فرهنگى درسهايى از قرآن، 1383 ش، چاپ يازدهم
- اطیب البیان فی تفسیر القرآن، سید عبدالحسین طیب، تهران:انتشارات اسلام، 1378 ش، چاپ دوم
- تفسیر اثنی عشری، حسین حسینی شاه عبدالعظیمی، تهران:انتشارات ميقات، 1363 ش، چاپ اول
- تفسیر روان جاوید، محمد ثقفی تهرانی، تهران:انتشارات برهان، 1398 ق، چاپ سوم
- برگزیده تفسیر نمونه، ناصر مکارم شیرازی و جمعي از فضلا، تنظیم احمد علی بابایی، تهران: دارالکتب اسلامیه، ۱۳۸۶ش
- تفسیر راهنما، علی اکبر هاشمی رفسنجانی، قم:بوستان كتاب(انتشارات دفتر تبليغات اسلامي حوزه علميه قم)، 1386 ش، چاپ پنجم