میرزا محمد مجاهدی تبریزی
محتویات
- ۱ پدر محمد مجاهدی
- ۲ تولد محمد مجاهدی تبریزی
- ۳ تحصيلات ایشان
- ۴ تدريس کردن آیت الله مجاهدی
- ۵ فضائل اخلاقي محمد مجاهدی تبریزی
- ۶ علاقه ایشان به اهل بيت علیهمالسلام
- ۷ كرامات محمد تبریزی
- ۸ فعاليتهاي سياسي ایشان
- ۹ محمد مجاهدي مُدرس حوزه مقدسه
- ۱۰ مُدرس حوزه مقدسه، محمد مجاهدي
- ۱۱ آیت الله مجاهدی از ديدگاه دانشمندان اسلامي
- ۱۲ تأليفات محمد مجاهدی تبریزی
- ۱۳ حالات قبل از وفات ایشان
- ۱۴ وفات محمد مجاهدی تبریزی
- ۱۵ فرزندان وی=
- ۱۶ پانویس
- ۱۷ منابع
پدر محمد مجاهدی
عالم رباني، مجاهد نستوه، مرحوم حاج ميرزا علياكبر مجاهد فرزند آخوند ملا سليمان حسنآبادي از علماي نامدار تبريز و از دلدادگان حضرات ائمه معصومين علیهمالسلام بود. وي به خاطر مجاهدتها و رشادتهايي كه در ارتباط با مبارزه با دودمان قاجار و استقرار نظام مشروطه در تبريز از خود نشان داد، به «مجاهد» معروف گرديد. در سايه درايت و تيزهوشي كه داشت باقرخان و ستارخان از دستوراتش اطاعت میكردند و خانهاش محل رتق و فتق امور جاري مردم بود.
ايشان در نتيجه اعتراض به برنامههاي ضدديني رضاخان قُلدر، به همراه آيت الله ميرزا صادق آقا مجتهد تبريزي، آيت الله حاج ميرزا ابوالحسن انگجي و آيت الله حاج سيد محمد مولانا به تبعيد و زندان محكوم گرديد. اين عالم وارسته از فقهاء و مراجع بزرگ شيعه مانند؛ آيت الله ملا محمد شربياني، آيت الله زينالعابدين تبريزي (9 رجب 1338 ق)، آيت الله سيد محمدكاظم يزدي طباطبايي، آيت الله محمدتقي حائري، آيت الله ميرزا محمدحسين نائيني (10 رجب 1347 ق)، آيت الله عبدالله مازندراني نجفي (محرم 1324 ق)، آيت الله علي... شيرازي (27 رمضان 1347 ق)، آيت الله سید ابوالحسن اصفهانی، آيت الله ملا محمدكاظم خراساني (محرم 1323 ق)، اجازه امور حسبيه و از آيت الله علي... شيرازي (27 رمضان 1347 ق) اجازه نقل حديث دارد. وي در تبريز به درود حيات گفت و در آنجا به خاك سپرده شد.[۱]
تولد محمد مجاهدی تبریزی
آيت الله آقا ميرزا محمد مجاهدي تبريزي در سال 1324 هـ.ق برابر با 1285 هـ.ش در بيتِ علم، تقوي و فضيلت، در شهر باصفاي تبريز ديده به جهان باز كرد. دوران كودكي و طفوليت را در دامن مادري مهربان و پدري عالم و روحاني پشت سر نهاد و به حد رشد و بالندگي رسيد.</ref>. مصاحبه با استاد محمدعلي مجاهدي (پروانه)، عصر روز جمعه 1382/9/14.</ref>
تحصيلات ایشان
آقا ميرزا محمد دروس ابتدايي و علوم مقدماتي را در زادگاهش فراگرفت و در سنين جواني تبريز را به مقصد شهر مقدس قم ترك گفت. او در جوار مرقد منور كريمه اهل بيت علیهمالسلام، حضرت معصومه سلام الله علیها در محافل علمی نخبگاني همچون؛ مؤسس حوزه علميه قم، آيت الله حاج شيخ عبدالكريم حائري يزدي (1276-1355 ق)، آيت الله ميرزا محمد همداني (1315-1365 ق)، آيت الله سيد محمد حجت كوهكمري (1310-1372 ق) و آيت الله حاج آقا حسين طباطبايي بروجردي (1292-1380 ق) حاضر گرديد و از افادات علمی و معنوي آنها بهره وافي را برد.
آيت الله مجاهدي در سنين جواني موفق به دريافت اجازه اجتهاد از آيت الله سيد ابوالحسن اصفهاني، آيت الله حاج شيخ عبداالكريم حايري يزدي، آيت الله سيد محمدهادي ميلاني (25 شعبان 1366 ق) و اجازه روايي از آيت الله سيد محسن حكيم (20 رمضان 1372 ق) و اجازه امور حسبيه از آيت الله سيد محمد حجت كوهكمري (6 رمضان 1366 ق) گرديد.[۲]
تدريس کردن آیت الله مجاهدی
آيت الله مجاهدي، پس از كسب كمالات علمی و عملي در حوزه علميه قم شروع به تدريس و تربيت طلاب علوم اسلامی كرد و 20 بار مكاسب و 16 بار جلدينِ كفاية الاصول را تدريس نمود. او استادي مهربان، دلسوز، دقيق، نكتهسنج و موشكاف بود و به شهادت شاگردانش، متن كفايه را از حفظ داشت و به صورت دقيق و ريشهاي معضلات آن را میشكافت و بيان میكرد.
ايشان در مسجد امام حسن عسکری علیهالسلام و مدرسه حجتيه تدريس مینمود و جمع بسياري از فضلاء و محصلين علوم ديني در محفل علمیاش شركت میكردند. استاد مجاهدي میگويد: «مرحوم آيت الله مجاهدي میفرمودند: بيش از 23 حوزه شاگردان من و يا شاگردانِ شاگردان من هستند و شكر خدا به هيچ شهري نرفتم، مگر اين كه شاگردان خود را در آنجا به امر تبليغ و يا تدريس مشغول ديدم».[۳]
شماري از شاگردان آن بزرگوار كه هماكنون در رديف عالمان، مُدرسان، واعظان، محققان، نويسندگان، فقيهان و مراجع تقليد هستند، اسامی آنها به ترتيب حروف الفباء و با حذف القاب بيان میگردد:
- سيد ابراهيم ميرباقري؛
- شيخ ابراهيم اميني؛
- شيخ ابوالفضل سجودي گلپايگاني؛
- شيخ ابوالقاسم غروي تبريزي؛
- سيد ابوالقاسم كوكبي تبريزي؛
- ميرزا ابوطالب فاضلي خويي؛
- شيخ احمد دانش آشتياني؛
- شيخ احمد پاياني اردبيلي؛
- سيد احمد فقيه امامي؛
- شيخ بيوك آقا خليل زاده (مروج) اردبيلي؛
- شيخ جعفر سبحاني تبريزي؛
- سيد جعفر مرقاتي خويي؛
- شيخ جعفر شجوني گيلاني؛
- سيد جلال الدين آشتياني؛
- ميرزا جواد تبريزي؛
- ميرزا حسين نوري همداني؛
- سيد حسين ابطحي گلپايگاني؛
- شيخ حسين تقوي اشتهاردي؛
- شيخ زيدالعابدين احمدي زنجاني؛
- شهيد سيد عبدالكريم هاشمینژاد؛
- شهيد سيد مصطفي خميني؛
- شيخ صادق احسانبخش؛
- شيخ صادق خلخالي؛
- سيد صادق آل محمد اهري؛
- سيد عباس اعتمادي؛
- سيد عبدالطيف قريشي؛
- ميرزا عبدالرحيم رباني شيرازي؛
- شيخ عبدالرحيم ملكان؛
- شيخ عبدالرسول جليلي؛
- شيخ عبدالعلي آخوندي اهري؛
- شيخ عبدالغني مهدوي صفت؛
- سيد عطاءالله زيني الديني اراكي؛
- شيخ علي افتخاري گلپايگاني؛
- سيد علياكبر قريشي اروميهاي؛
- شيخ علياكبر هاشمی رفسنجاني؛
- شيخ عيسي سليمپور اهري؛
- شيخ قدرتالله وجداني فخر سرابي؛
- سيد كاظم حسيني؛
- شيخ مجدالدين محلاتي؛
- ميرزا محسن دوزدوزاني؛
- سيد محمدتقي كشفي؛
- سيد محمدحسن علوي عريضي؛
- سيد محمد ضيابادي قزويني؛
- سيد محمدعلي روحاني؛
- سيد محمدعلي صدرايي اشكوري؛
- سيد محمد مصري خويي؛
- سيد محمد موسوي واعظ؛
- شيخ محمدباقر رفيعي؛
- شيخ محمدباقر ملبوبي؛
- شيخ محمدحسين خندقآبادي؛
- شيخ محمد شريف رازي؛
- شيخ محمدعلي حقي سرابي؛
- شيخ محمدعلي رسولي اراكي؛
- شيخ محمد فاضل لنكراني؛
- شيخ محمد نصراللهي؛
- شيخ محمدمهدي احمدي؛
- سيد محمدعلي روحاني؛
- شيخ محمدعلي اجتهادي اراكي؛
- شيخ محمدحسن بكايي خويي؛
- شيخ محمد آيت اللهي؛
- شيخ محمد مؤمن؛
- سيد مرتضي برقعي؛
- سيد مرتضي محمودي؛
- شيخ مرتضي بني فضل؛
- شيخ موسي سليمي؛
- سيد مهدي روحاني؛
- شهيد ميرزا علي غروي تبريزي؛
- شيخ ناصر مكارم شيرازي؛
- سيد هاشم رسولي محلاتي؛
- سيد يوسف مدني تبريزي.
فضائل اخلاقي محمد مجاهدی تبریزی
معظمله بسيار مهذب، وارسته و متقي بود. خوش برخوردي، مواسات با مردم، دستگيري از فقرا، رسيدگي به وضع معيشتي طلاب، تحمل سختيها و مشكلاتِ زندگي، دوري از گناه، دقت در مطالعه، فهم درست مطالب علمي، علاقه سرشار به علم و عمل و مهمتر از همه بُعد شجاعت و غيرت ديني ايشان زبانزد خاص و عام بود، اگر در جايي منظرهاي میديد كه مخالف با شئونات اسلامی است به وظيفه شرعي خويش عمل میكرد و خلاف مقرارات الهي را از هيچ كسي برنمیتافت.
درِ خانهاش همواره به روي مراجعين باز بود، ولي در عين حال از مطرح شدن میهراسيد. فرزندش میگويد: من در طول سالها كه به عنوان فرزند ارشد ايشان در خدمتشان بودم، نديدم كه در يكي از اعياد در خانه بماند كه مبادا دو نفر به ديدن ايشان بيايد، از اين مسئله كراهت داشتند كه مبادا مطرح بشوند و صبح زود از خانه بيرون میرفتند.
آن بزرگوار در نگارش و تحرير مطلب احاطه كامل داشت و خط نسخ و نستعليق را به خوبي تحرير میكرد. استاد خطش در مورد يكي از نوشتههاي ايشان مینويسد: «ماشاءالله نور چشمی آقا ميرزا محمد اين دو سه سطر را خيلي خوب و به قاعده تحرير كرده قابل تمجيد و مرحمت مخصوص است».[۴]
علاقه ایشان به اهل بيت علیهمالسلام
عرض ارادت و اخلاص به پيشگاه حضرات معصومين علیهمالسلام و به ويژه محضر والاي سرور و سالار شهيدان حضرت ابي عبدالله الحسين علیهالسلام و قرائت دائمی زيارت عاشورا حالات روحانيِ عجيبي در زندگاني ايجاد میكند. يكي از هزاران افرادي كه سالها به زيارت عاشورا مداومت داشته آيت الله مجاهدي تبريزي است. فرزند ارشد ايشان استاد مجاهدي در اين خصوص میگويد: «پدرم علامه نستوه مرحوم آقاي آيت الله ميرزا محمد مجاهدي تبريزي اعلي الله مقامه بيش از 40 سال زيارت عاشورايِشان ترك نشد و به خاطر اشتغالات علمی و حوزه درسي كه داشتند، لعن و سلام زيارت عاشورا را هر روز در حين رفتن به تدريس و به هنگام برگشتنِ به خانه میگفتند و از وقت نهايتِ استفاده را میبردند. برخي از شاگردان آن مرحوم كه هم اكنون از مراجع تقليد و علماي بزرگ حوزه علميه قمَاند، پس از رحلت آن بزرگوار از من میپرسيدند كه ايشان چه ذكري داشتند كه دائماً به گفتن آن مشغول بودند؟ و من براي آنان توضيح میدادم كه مرحوم پدرم به زيارت عاشورا مداومت داشتند و لعن و سلام آن را در اثناي راه میگفتند تا از دقايقي كه در راهَاند كمال استفاده را برده باشند».[۵]
از آثار شگرفي كه در اثر مداومت زيارت عاشورا در آدمی ايجاد میشود توجه و عنايت حضرت حسين بن علي عليهماالسلام در طول زندگاني و در لحظات پاياني عمر است. آيت الله آقا ميرزا محمد از جمله كساني است كه در سايه مداومت به زيارتِ شريفِ عاشورا، در روزهاي پاياني عمر مورد تفقد آقا امام حسين علیهالسلام قرار گرفت.
استاد محمدعلي مجاهدي در اين زمينه مینويسد: «مرحوم پدرم در روزهاي پاياني عمر پربركت خود حالات عجيبي داشتند به طوري كه اغلب كادر پزشكي و پرستاري بيمارستان جذب ايشان شده بودند و روزي يك ساعت در اتاق پدرم جمع میشدند و از مطالب نصيحت آميزشان بهره میبردند.
من و آشنايان، بعد از ظهر هر روز اجازه داشتيم كه از ايشان عيادت كنيم و مادرم شبها در بيمارستان میماندند. روزي از روزها كه به بيمارستان «بازرگانان» رفتم، ديدم كه مادرم بسيار متألّم و نارحتاند و براي پدرم اظهار نگراني میكنند. وقتي كه علت را جويا شدم، گفتند: ديشب طبق معمول پرستار بيمارستان آمد و شيشه خون را به يك دست و سرم غذايي را به دست ديگر آقا وصل كرد و رفت. معمولاً حدود 3 ساعت طول میكشيد تا خون و سرم تزريقي تمام شود. حدود يك ساعت گذشت و من مشغول تلاوت قرآن بودم. ناگهان تغيير در آقا پيدا شد، به سرعت از جا برخاستند و در حالي كه از هر دو دست ايشان خون جاري بود، به نقطهاي از اتاق خيره شده و به پهناي صورت اشك میريختند و میگفتند: السّلامُ عليكَ يا اَبا عبدالله بِاَبي انتَ و اُمّي يا سَيِّدي و مولاي!
من كه از ديدن اين وضع، شوكه شده بودم و نگران حال آقا بودم، پيش رفتم و سعي كردم ايشان را روي تخت بخوابانم ولي با دست خود اشاره كردند كه كاري به كار ايشان نداشته باشم! و من به ناچار رفتم و پرستار را صدا كردم تا بيايد و جلوي خونريزي را بگيرد. ساعتي كه گذشت به حال عادي برگشت، به من گفتند: ديگر در اين مواقع مزاحم حال من نشويد! وقتي كه حضرت سيدالشهداء روحي و ارواح العالمين له الفداء به عيادت من قدم رنجه میكنند من كه نمیتوانم مراتب ادب را به جاي نياورم! اين حالات اختياري نيست و ممكن است از اين به بعد هم تكرار شود! سعي كنيد از اين پس آرامش خود را حفظ كنيد و نگران حال من نباشيد».[۶]
كرامات محمد تبریزی
شاعر اهل بيت استاد محمدعلي مجاهدي از مادرش نقل میكند كه روزي مرحوم آقا به من گفتند: «فردا آيت الله حاج شيخ عبدالكريم حائري مؤسس حوزه علميه قم رحلت میكنند و روز عزاي ماست! و همان طور كه گفته بودند اين حادثه تلخ اتفاق افتاد. سالها گذشت و روزي بعد از نماز صبح با لحن بغض آلودي به من فرمودند: سه روز ديگر آيت الله حجت را از دست خواهيم داد! و ايشان در همان روزي كه گفته بودند رحلت كردند. سالها گذشت و روزي پس از استراحت قيلوله (خواب پيش از ظهر) كه آماده نماز میشدند انقلاب حال عجيبي را در ايشان مشاهده كردم. وقتي كه علت را جويا شدم از پاسخ طفره رفتند و سرانجام در اثر اصرار من فرمودند: من هفت ماه ديگر بيشتر مهمان شما نيستم و در فلان ماه و در فلان روز خواهم رفت! از شنيدن اين حرف دلهره عجيبي پيدا كردم و يادآوري سخن آن مرحوم درباره آن دو مرجع عالي قدر بيشتر ناراحتم كرد. هنگامی كه پريشان احوالي مرا ديدند به دلداري من پرداختند و گفتند: مرگ و زندگي همه در دست خداست و در برابر اين پرسش كه شما اين مطالب را از كجا میگوييد؟ فرمودند: مرحوم آيت الله آقا ميرزا احمد اهري از دوستان صميمی من بود و من پس از رحلت ايشان سالها تكفل هزينه خانواده آن مرحوم را بر عهده داشتم و به خاطر اين خدمت، روح آن مرحوم با من مأنوس شده و گاهي در خواب مطالبي را با من در ميان میگذارد كه بعدها عيناً اتفاق میافتاد و اين سه مطلبي را كه با شما در ميان گذاشتم از همان مطالب بود!».[۷]
فرزند ارشد ايشان مینويسد: «بارها شاهد بودم كه پدر بزرگوارم به هنگام نماز آيه: «غَيْرِ المَغضوبِ عَلَيْهِمْ وَلاالَضّالينْ» را به طرز خاصي ادا میكنند. روزي از ايشان پرسيدم: چرا اين آيه سوره حمد را اين گونه تلاوت میكنيد؟ پدرم در حالي كه لبخندي به لب داشتند و دست خود را بر سرم میكشيدند فرمودند: پسرم! تو به اين كارها كاري نداشته باش، بعدها علت آن را خواهي فهميد و بعد آه سردي كشيده و به مطالعه مشغول شدند. پس از رحلت ايشان دفتري را به خط آن مرحوم در كتابخانه شخصيشان پيدا كردم كه بخشي از آن را به رؤياهاي صادقه خود تحت عنوان «الرؤيا في سنة 1363 هـ.ق» اختصاص داده بودند. اولين رؤيايي را كه مرقوم فرموده بودند اين بود: در ماه شعبان 1363 در قريه كرمجگان (قم) در خواب، طليعه مباركه حضرت حجة بن الحسن عجل الله تعالي فرجه را ديدم و آن بزرگوار به بنده تلاوت «غَيْرِ المَغضوبِ عَلَيْهِمْ وَلاالَضّالينْ» را تعليم میفرمودند و آن وقت بود كه پي بردم چرا پدر بزرگوارم اين آيه كريمه سوره حمد را به آن طرز خاص ادا میكردند».[۸]
فعاليتهاي سياسي ایشان
در زمان دكتر مصدق يك عده كمونيست به طرفداري از مصدق مرتباً تظاهرات كرده و امنيت شهر را بر هم میزدند. يك روز در قم نسبت به علماء، روحانيت و طلاب علوم ديني بياحترامی كرده و عدهاي را مورد ضرب و جرح قرار دادند و شايع شده بود كه اجساد قربانيان را در خاكفرج به خاك سپردهاند.
آيت الله مجاهدي به عنوان اعتراض يك هفته درس و بحث را تعطيل كرده و هفت شبانهروز در قبرستان خاكفرج مستقر شد. وي سپس با ارسال دو تلگراف به مصدق و نمايندگان مجلس انزجار و اعتراض حوزه علميه قم را اعلام داشت. آيت الله بروجردي در اين جريان ايشان را به عنوان نماينده تام الاختيار خويش برگزيده بودند.
متن تلگرف اول چنين است: «مقام منيع جناب آقاي نخست وزير؛ خائنين كشور به منظور تضعيف اراده ملي و شكستن سد محكم ميهن دوستي توانستند بين دولت و روحانيت و قاطبه طبقات متدين كه علاقه مخصوص به دين و آيين دارند شكاف عجيبي ايجاد نموده بالنتيجه در اين لغزش و پرتگاه آمال بيگانگان را تأمين نمايند؛ فاجعه عظمي، فرمان آتش مأمورين مبغوض دولت نسبت به ساحت مقدس حوزه علميه قم عموم دلها را جريحهدار و روز چهاردهم دي ماه را براي حوزه مقدسه تاريخِ اسفبار و انزجار قرار داد، ما عموم محصلين علوم دينيه نسبت به دولتي كه مقتضيات شرع و مذهبي را رعايت ننموده و مأمورين بيگانهپرست اعزام مینمايند، اظهار انزجار و ابراز توبيخ و نفرت مینماييم و توقيف و محاكمه دقيقِ مسببين را از دولت وقت تقاضا داشته و انتقام مجروحين حوزه و محصلين مفقودالاثر كه شهرباني شبانه متصدي دفن آنها شده از دولت ملي مسئلت مینماييم».
محمد مجاهدي مُدرس حوزه مقدسه
متن تلگراف دوم آيت الله مجاهدي به مصدق و برخي از نمايندگان مجلس شوراي ملي چنين است: «مقام محترم آقاي نخست وزير محبوب، رونوشت مجلس حجت الاسلام آقاي (سيد محمدعلي) انگجي، رونوشت مجلس حجت الاسلام آقاي شبستري، رونوشت حضرت اجل آقاي خلخالي و رونوشت مجلس حضرت اجل آقاي مدرسي؛ انتظار انتظامی كه از قواي دولتي و كفايت فرمانداري و شهرباني میرفت به عكس مأمول ديروز در جوار حضرت معصومه سلام الله عليها و سرپرستي حضرت آيت الله بروجردي صحنه خونيني از خون فضلاء حوزه مقدسه قم تشكيل دادند.
دولت وقت متوجه باشد كه مملكت پهناور چين در سايه بيپايگي عقيده به يك تلقيح كمونيزمی به آتش اشتراكي سوخت. ولي در مملكت ايران كه سرتاسر با شوروي هم مرز است و چندين سال در دوره جنگ در نقاط ايران مبسوط اليد بودند. بالاخص در آذربايجان حكومت نيمه شوروي تشكيل دادند، معالوصف در روحيه مردم ايران تأثير نكرد و جهت آن جز استحكام عقايد اسلامی چيز ديگري نيست. چنان كه روز اول مرام اشتراك را دين مقدس اسلام برانداخت، امروز هم همان قدرت را دارد و احتياج دولت به حوزه و نواميس ديني هزار مرتبه بيش از ارتش شاهنشاهي است. باعث انزجار ما از دولت وقت اين است كه عناصر مرموز را به شهر مذهبي به نام فرماندار و شهرباني اعزام كه در نتيجه نفرت و انزجار عالم تشيع و حوزه مقدسه و حضرات آيات و حجج را به خود جلب نمود مقتضي است از اين تغافل و خواب دراز بيدار، مسببين را شديداً مجازات و به خواست حوزه مقدسه و اهالي شهر كه اخراج... از قم و جلوگيري از بلوي اوست، موافقت نمايند.
مُدرس حوزه مقدسه، محمد مجاهدي
مصدق در تاريخ 11/6/1331 و به شماره 14455 در پاسخ به تلگراف معظمله مینويسد: حضرت آقاي محمد مجاهدي مُدرس محترم حوزه علميه قم؛ نامه گرامی عزّ وصول بخشيد تشخيص شما بسيار صحيح است و مورد نظر خواهد بود.[۹] دكتر محمد مصدق؛ امضاء
آیت الله مجاهدی از ديدگاه دانشمندان اسلامي
برخي از شخصيتهاي برجسته اسلامی و نويسندگان زبردست معاصر درباره مقام رفيعِ فقيه فرزانه و استاد دانشور حوزه آيت الله مجاهدي سخن گفتهاند، كه ذكر میگردد: فرزند ارشد آيت الله مجاهدي از برادرش مرحوم حاج محمدرضا نقل میكند: در سال اول يا دوم انقلاب كه امام خمينی در قم تشريف داشتند، من در كوچهاي امام را با آيت الله سبحاني و جمعي از روحانيون ديدم. آيت الله سبحاني مرا به خدمت امام معرفي كرد و گفت؛ ايشان آقازاده آقاي مجاهدي هستند. امام يك نگاه عميقي به من انداخت و گفت: خدا رحمت كند آقاي مجاهدي را ايشان پيش از من انقلاب را شروع كرده بود، مُنتها دست تنها بود.[۱۰]
استاد مجاهدي میگويد: پس از مراسم كفن و دفن مرحوم پدرم، آيت الله بروجردي پيام دادند كه میخواهم فرزند ايشان را ببينم، لذا من به همراه آيت الله سيد محمدحسين خويي (شوهرعمه) و حاج مير عبدالصمد آقا ميلاني (دايي) در اندرون به خدمت ايشان رسيديم و معظمله پس از شروعِ صحبت به گريه افتادند و بر فوت او افسوس خوردند و رو به من كردند و گفتند: «خدا رحمت كند آقاي مجاهدي را، اسلام از سرمايه مصرف میكند اين حوزه ديگر مجاهدي پرورش نمیدهد».[۱۱]
شيخ محمد شريف رازي در خصوص ايشان مینويسد: «آقا ميرزا محمد مجاهدي تبريزي از فضلاء، دانشمندان، مُدرسين مبرز و تلامذِ نامی آيت الله حجت و به زيور علم و تقوي آراسته و موصوف میباشد. در ميان محصلين و دانشمندان و علماء حوزه علميه وجاهت تامی دارند. وي داراي اخلاق جميله و ملكات فاضله و معنويت مخصوص بودند مجلس و منطقش در انسان ايجاد نورانيت مینمود».[۱۲]
شيخ عبدالرحيم عقيقي بخشايشي در مورد معظمله مینويسد: «شخصيت ظاهري ايشان به صورتي كه در ذهن باقي مانده است، وقور، وزين، متين، خوشلباس و توأم باصلابت و رشادت، با آرامش گام میسپرد. در حال راه رفتن نيز ارسطووش به سوالات دانشجويان پاسخ میگفت و در حال و هواي خويشتن بود تا مظاهر بيروني».[۱۳]
استاد مجاهدي از قول يكي از نزديكان آيت الله حاج آقا مصطفي خميني میگويد: «در نجف اشرف كه در خدمت آن بزرگوار - آيت الله حاج آقا مصطفي خميني - تلمذ میكردم، گاهي میشد در حين درس از مرحوم آيت الله مجاهدي ياد میكردند. روزي كه من به درس كفايه آن مرحوم میرفتم و میديدم كه ايشان علاوه بر متن غالباً به بيان مطالب خارج درس اصول میپردازد و درس ايشان از اين بابت سنگين ولي برايِ امثال من بسيار قابل استفاده بود. روزي به آن مرحوم گفتم: آقا! ظاهراً عنوان درس و بحث شما تدريس «كفاية الاصول» است، ولي شما غالباً مطالبي را كه مربوط به حوزه درسي خارج است عنوان میكنيد، بهتر است كه عنوان تدريس خود را «خارج» بگذاريد و خيال ما را راحت كنيد!؟ فرمودند: نه! من مُدرس كفايهام و از عوارض «خارج گويي» هم میترسم!».[۱۴]
حكيم متأله سيد جلالالدين آشتياني در مورد وي فرمود: «خدا رحمت كند آيت الله مجاهدي را، حوزه درسي ايشان در قم بينظير بود و خود ايشان درياي مواجي از علوم و معارف بودند و من افتخار شاگردي آن عالم بزرگوار را داشتهام و كفايه را نزد ايشان تلمذ كردهام، ايشان به تمام معني متقي و از تظاهر به دور بودند».خطای یادکرد: برچسب تمامکنندهٔ </ref>
برای برچسب <ref>
پیدا نشد. گفتگو با استاد محمدعلي مجاهدي (پروانه)، عصر روز سهشنبه 1382/9/11، در محضر لاهوتيان، ص 445.</ref>
استاد مجاهدي از قول يكي از شاگردان آن مرحوم میگويد: «در حوزه علميه قم، دو نفر به دقت نظر معروف بودند، از بين مراجع: مرحوم آيت الله حجت و از بين مُدرسان طراز اول: مرحوم آيت الله مجاهدي».[۱۵]
تأليفات محمد مجاهدی تبریزی
آن فقيه فرزانه، در عمر كوتاه ولي بابركت خود آثار علمی و قلمی ارزشمندي دارد كه متأسّفانه هنوز به چاپ نرسيده و آن همه ميراث گرانبها به جامعه علمی و فرهنگي عرضه نگشته است، اميد است با درايت بازماندگانش به زيور چاپ آراسته گردد.[۱۶]
- 1. الهداية الي رموز الكفاية، (عربي-خطي):
معظمله اين كتاب را به صورت بديع و شرحي مفيد تأليف نموده، ابتدا مسألهاي را از متن كفاية الاصول عنوان میكند و نظرات؛ آيت الله ملا علي حبوشاني، آيت الله ميرزا علي ايرواني، آيت الله سید ابوالحسن اصفهانی و آيت الله ميرزا ابوالحسن مشكيني، مطرح میكند و در نهايت نظر استدلالي و استنباطي خويش را بيان مینمايد.
- 2. نقد اللئالي في فروع العلم الاجمالي، (عربي-خطي):
اين كتاب حاوي 65 مسأله علمی است و در سال 1376 ق در قم تدوين شده است.
- 3. قيد الفوائد و كشكول، (عربي، فارسي-خطي)؛
- 4. الزام النواصب بامامة علي بن ابيطالب، (عربي-خطي)؛
- 5. المعارف والعقائد والاخلاق، 4 جلد، (فارسي-خطي):
مؤلف اين كتاب را در ايام فراغت تاليف نموده و شامل بحثهاي اخلاقي، اعتقادي، عرفاني و معرفتي است.
- 6) شرح سيوطي؛
ايشان اين شرح را به خاطر تشويق پسرش به خط نسخ زيبايي تحرير نموده هم اكنون موجود است.
حالات قبل از وفات ایشان
استاد شمسالدين محمدعلي مجاهدي حالات روحاني روزهاي آخرِ زندگاني معظمله را چنين وصف میكند: «روزي من و جمعي از بستگان در اطراف تخت مرحوم آقا حلقه زده بوديم. آن روز مرتباً حمد و سوره میخواندند و به سمت خاصي میدميدند و میفرمودند: بيش از من مزاحمت نكنيد! از دست من براي شما كاري ساخته نيست! رهايم كنيد! پرسيدم: آقا! چه كساني مزاحم هستند؟ فرمودند: من سه دايي داشتم كه مالكان مقتدر منطقهاي در آذربايجان بودند. مادرم پيش از فوت خودش، شش دانگ منطقه زراعي وسيعي را كه متعلق به او بود، طي دست نوشتهاي به من بخشيد ولي بعد از درگذشت مادرم، سه برادر او كه در دستگاه حكومتي آن روز ذي نفوذ بودند، آن منطقه زراعي را به ناحق تصاحب كردند و حق مسلم مرا ناديده گرفتند و نتيجه آن، اين شد كه من يك عمر با فقر و فاقه دست و پنجه نرم كنم. حالا كه میبينند روزهاي پاياني عمر من است ارواح آنان با حضور در اين اتاق از من میخواهند كه آنها را ببخشم! و من هر چه براي آنان حمد و سوره میخوانم و طلب مغفرت میكنم میگويند كه اينها براي ما فايدهاي ندارد و شما بايد قلباً از ما راضي باشيد! و رضايت قلبي من از آنان بعد از 40 سال خونِ جگر خوردن و ساختن و سوختن امكانپذير نيست و آن حالي كه لازمه اين رضايت است در من پيدا نمیشود».
همچنين در وصفِ آخرين روز از عمر شريف ايشان میگويد: «آن روز اغلب اقوام و آشنايان در اتاقي كه پدرم در آن بستري بودند، حضور داشتند و ايشان با آرامش و طُمأنينه عجيبي از آنان استمالت میكردند، وقتي كه میخواستيم بيمارستان را ترك كنيم به من فرمودند: شمسالدين! ببين آب خنكي پيدا میكني، خيلي تشنهام! رفتم و يك ليوان آب سيب خنك براي پدرم آوردم، به زحمت و با كمك من در روي تخت نشستند و آب سيب را نوشيدند و فرمودند: چه آب سيب گوارايي! السلام عليك يا ابا عبدالله.
و سپس در گوش من گفتند: پسرم! وصيت من به شما يك جمله است: «ايّاكَ نَعْبُدُ وَ ايّاكَ نَستَعين». خدا را هميشه در نظر داشته باش و از او هميشه طلب كمك كن، تمام امور در دست خداست، به لطف خدا توكل كن و بس! و بعد، از سمت راست خود به افرادي كه در اطراف تخت ايستاده بودند، شروع كردند با تأنّي نگاه كردن، گويي دارند با همه خدا حافظي میكنند! سپس بر روي تخت خوابيدند و ملافه سفيدي را به روي صورت خود كشيدند.
حدود 15 دقيقه گذشت و پرفسور پويا، متخصص بيماريهاي خوني و طبيب معالج پدرم براي معاينه وارد اتاق شد و پس از گرفتن نبض و كنترل ضربان قلب، با لحن بُغض آلودي گفت: براي هميشه راحت شدند! عجب آدم صبور و متحملي بودند! احساس میكنم كه نزديكترين كسانم را از دست دادهام».[۱۸]
وفات محمد مجاهدی تبریزی
باري استادِ نامدارِ حوزه علميه قم، آيت الله مجاهدي تبريزي پس از سالها تهذيب نفس، تحقيق، تدريس، تربيت شاگردان مجتهد و پروراندنِ فرزندان صالح، به عارضه سرطان خون در بيمارستانِ «بازرگانان» تهران جان به جان آفرين تسليم نمود و براي هميشه از فشارهاي جسمی راحت گرديد. با انتشار خبر رحلت اين عالم فرهيخته بازار تهران و كليه درس و بحثهاي حوزه به مدت يك هفته تعطيل شد و پيكر پاكشان پس از تشييع شايسته و اقامه نماز ميت به امامت مرجع تقليد وقت، آيت الله العظمی حاج آقا حسين بروجردي - با وجود كهولت، كسالت و تب - در آرامگاه (مقبره) حضرت آيت الله العظمی آقاي حاج شيخ عباسعلي شاهرودي واقع در قبرستان شيخانِ قم به خاك سپرده شد.خطای یادکرد: برچسب تمامکنندهٔ </ref>
برای برچسب <ref>
پیدا نشد. مصاحبه با استاد محمدعلي مجاهدي (پروانه)، عصر روز جمعه 1382/9/14.</ref>
رونوشت مرقد مطهر وي كه توسط آيت الله سيد شهابالدين مرعشي نجفي نگارش يافته، چنين است: «هو الباقي، قد ارتحل من هذه النشاة الدنيه الي دارالسرور العالم الجليل و الحبر النبيل و من جدّ و اجتهد في التدريس و تربيت المتعلمين بحيث كان من جهابذة الاساتذه في الحوزة العلميه من نهتوي اليه افئدة الطلبة من كلُّ فجّ حضرة حجة الاسلام والمسلمين آيت الله الميرزا محمد المجاهدي التبريزي طاب ثراه و كانت الجنّة ماداه توفي قدس سره في عشاء الاربعاء بعشرتين من ثاني الربيعين سنة ثلاث مأة و ثمانين بعد الالف من الهجرة، 1380».
فرزندان وی=
ثمره ازدواج آن مرد بزرگ با صبيه مرجع تقليد وقت، مرحوم آيت الله حاج سيد حاج آقا ميلاني كه از اعاظم فقهاء و از علماي مطرح در زمان خود بود، 5 پسر و 3 دختر میباشد كه اسامی فرزندان ذكورش عبارتند از:
- 1) استاد شمسالدين محمدعلي مجاهدي متخلص به «پروانه»، شاعر، اديب و داراي آثاري همچون، تصحيحِ «فغان دل»، مجموعه اشعار شرر بيگدلي فرزند آذربيگدلي؛ تصحيحِ «گنجينة الاسرار»، عمان ساماني و «غزليات» وحدت كرمانشاهي؛ «تذكره سخنوران قم»، جلد اول؛ «در محفل روحانيان، تذكره علماي شاعر»؛ تصحيح و تحشيه «ديوان حافظ»؛ «شكوه شعر عاشورا در زبان فارسي»، (اثر ممتاز و كتاب سال در آثار عاشورايي در سال 1375)؛ «يك قطره از دريا، مجموعه شعر علوي»؛ «سيري در ملكوت، مجموعه شعر»؛ «يك صحرا جنون، مجموعه شعر»؛ «مجموعه شعر بقيع»؛ «خوشههاي طلايي، مجموعه شعر مهدوي»؛ «آه عاشقان در انتظار موعود، مجموعه شعر مهدوي»؛ «ياس كبود، مجموعه شعر زهراي»؛ «گريه اشك، مجموعه شعر عاشورايي»؛ «بال سرخ قنوت، مجموعه شعر عاشورايي»؛ ترجمه ساده و روان بر «صحيفه سجاديه»؛ «سيماي مهدي موعود در آئينه شعر فارسي»؛ «پنج گنج معنوي، مجموعه شعر پنج تن آل عبا»، 3 جلد؛ ترجمه «ثواب الاعمال» و «در محضر لاهوتيان» و...
- 2) شادروان حاج محمدرضا مجاهدي؛
- 3) دكتر علياكبر مجاهدي؛
- 4) دكتر محمدجواد مجاهدي؛
- 5) مهندس علیاصغر مجاهدي.[۱۹]
پانویس
- ↑ گفتگو با استاد محمدعلي مجاهدي (پروانه)، عصر روز جمعه 1382/9/21.
- ↑ مصاحبه با استاد محمدعلي مجاهدي (پروانه)، عصر روز جمعه 1382/9/14.
- ↑ مصاحبه با استاد محمدعلي مجاهدي (پروانه)، عصر روز جمعه 1382/9/14، مفاخر آذربايجان، عبدالرحيم عقيقي بخشايشي، 1/336-337.
- ↑ مصاحبه با استاد محمدعلي مجاهدي (پروانه)، عصر روز جمعه 1382/9/14.
- ↑ مصاحبه با استاد محمدعلي مجاهدي (پروانه)، عصر روز جمعه 1382/9/14 در محضر لاهوتيان، ص 435.
- ↑ در محضر لاهوتيان، صص 445-446.
- ↑ در محضر لاهوتيان، صص 440-441.
- ↑ در محضر لاهوتيان، صص 442-443.
- ↑ متن تلگرافها و جواب مصدق در اختيار استاد محمدعلي مجاهدي (پروانه) است.
- ↑ مصاحبه با استاد محمدعلي مجاهدي (پروانه)، عصر روز جمعه 1382/9/11.
- ↑ مصاحبه با استاد محمدعلي مجاهدي (پروانه)، عصر روز جمعه 1382/9/14.
- ↑ آثار الحجة، محمد شريف رازي، 63/2، گنجينه دانشمندان، محمد شريف رازي، 2/104.
- ↑ مفاخر آذربايجان، 335/1.
- ↑ مصاحبه با استاد محمدعلي مجاهدي (پروانه)، عصر روز جمعه 1382/9/14، در محضر لاهوتيان، صص 444-445.
- ↑ گفتگو با استاد محمدعلي مجاهدي (پروانه)، عصر روز سهشنبه 1382/9/11، در محضر لاهوتيان، ص 445.
- ↑ هم اكنون تأليفات آيت الله مجاهدي تبريزي در كتابخانه فرزند ارشدش استاد محمدعلي مجاهدي نگهداري میشود.
- ↑ مصاحبه با استاد محمدعلي مجاهدي (پروانه)، عصر روز جمعه 1382/9/14،مفاخر آذربايجان، 337/1.
- ↑ مصاحبه با استاد محمدعلي مجاهدي (پروانه)، عصر روز جمعه 1382/9/14 در محضر لاهوتيان، ص 447.
- ↑ مصاحبه با استاد محمدعلي مجاهدي (پروانه)، عصر روز جمعه 1382/9/14.
منابع
محمد الوانساز خويي, ستارگان حرم، جلد 18، صفحه 179-199