میرزا مسیح مجتهد تهرانی
میرزا مسیح استرآبادی معروف به میرزا مسیح مجتهد (۱۱۹۴ ق تهران) از علمای بنام قرن سیزدهم است. وی فرزند قاضی محمد سعید و نسب او از استرآباد است.
محتویات
دوران كودكی و تحصیلات
در سال 1193 ق. قاضی سعید استرآبادی فرزند ملا آقابابا صاحب فرزندی شد كه وی را «مسیح» نام نهاد. مسیح نوباوه در خانهای دیده به جهان گشود كه نهر جوشان دانش و تقوا در آن جاری و سایه همت و تلاشی خستگیناپذیر در پی گسترش اندیشههای اسلامی بر آن حاكم بود. وی تحت عنایت ویژه پدری فاضل و تربیت مادری مؤمن و پاك سرشت، نشو و نما یافت و از اوان كودكی با نغمه توحید آشنا شد.
وی پس از آن كه از محضر پدر فاضل و وارسته خویش خوشههایی از خرمن دانش برچید با ارشاد پدر به مدرسه علوم دینی زادگاهش استرآباد پا نهاد و مقدمات دروس حوزوی را با شوق زیاد و استعداد شگفت آموخت. پس از آن بار سفر بست و برای تكمیل آموختههایش خانواده را به قصد قم ترك نمود و در جوار بارگار مقدس حضرت معصومه سلام الله علیها رحل اقامت افكند.
حوزه درسی فقیه نامدار و دانشور پرآوازه جهان تشیع، میرزای قمی بسان چشمهای جوشان این تشنه معرفت را به سوی خویش جذب كرد و میرزا مسیح در طول سالهای اقامت خویش در قم از این استوانه فقاهت در رشتههای فقه، اصول، حدیث، درایه و رجال بهره برد و در اندك مدتی جزو شاگردان برجسته میرزای قمی قلمداد گردید. میرزا مسیح به استفاضه از دانش استادش اشاره كرده، در آثار خود از او به عنوان «استادما» و القابی نظیر آن یاد میكند.[۱] یاد شده پس از پی گرفتن تحصیل در فقه تا مرز اجتهاد، تهران را به عنوان محل سكونت خویش برگزید و به «مجتهد تهرانی» اشتهار یافت. (توضیح آن كه از سایر اساتید میرزا مسیح اطلاعی در دست نیست.)
شاگردان ميرزا مسيح مجتهد
میرزا مسیح در تهران علاوه بر آن كه در مقام مرجع تقلید و مجتهدی پرآوازه به امور شرعی و اجتماعی مردم مشغول بود. از پرورش شاگردان غافل نبود و حوزه درسش پررونق بوده است. با این همه از زندگی شاگردانی كه در تهران محضر این فقیه وارسته را درك كردهاند. اطلاعی نداریم و متأسفانه شرححالنگاران در این مورد نوشتهای كه بتوان به آن استناد نمود، نیاوردهاند. لیكن در حوزه درسی كه با تلاش او در جوار بارگاه هشتمین فروغ امامت حضرت علی بن موسی الرضا علیهالسلام تشكیل شد افرادی حضور داشتند كه به زندگی برخی از آنها اشاره میشود.
- 1. حاج میرزا نصرالله مشهدی (تربتی) (متوفی 1298 ق): وی مراتب فقه و حكمت را در خدمت حاج سید محمد حائری، حاج میرزا مسیح و ملا هادی سبزواری تكمیل كرد.[۲] نامبرده در علوم نقلی و عقلی و نیز ادبیان عرب نامور بوده و مردم خراسان او را به عنوان مرجعیت فتاوا و احكام فقهی پذیرفته بودند. از آثارش كتاب طهارت، كتاب بیع و حواشی متفرقه بر كتاب قوانین و كتاب فصول و جواب سئوالات فقهی را میتوان برشمرد.[۳]
- 2. حاج میرزا احمد ساوجی (متوفی 1305 ق): نامبرده از مشاهیر علما و مشایخ فقهای عصر خویش بود و در خدمت استاد اخلاق حاج ملا احمد نراقی مؤلف كتاب شریف معراج السعاده پارهای از علوم دینی را آموخت و نزد میرزا مسیح كسب فقه و اصول را پی گرفت.[۴]
- 3. مولانا عبدالرحمن شیخ الاسلام (متوفی 1290 ق): یاد شده شیخ الاسلام مشهد و مدرس آستان مقدس رضوی بوده است كه علوم عقلی و ریاضی را نزد پدرش عبدالوهاب شیخ الاسلام فراگرفت و موقعی كه حاج میرزا مسیح به مشهد مقدس آمد محضرش را درك كرد و فقه و اصول را نزد وی تكمیل و تحصیل نمود و از آن پس خود به افاضه علوم عقلی و نقلی و نشر احكام شرعی، اوقات میگذرانید.[۵]
از افتخارات بزرگی كه نصیب میرزا مسیح مجتهد شد، این بود كه به رغم اختلافات و فشار ناشی از سلطنت سلسله قاجار و دخالت بیگانگان در امور كشور و نیز اوضاع پریشان و آشفته آن روز، با شخصیتها و دانشوران نامداری معاصر بود كه هر یك پرتوافشان محافل علمی بودهاند. سید محمدباقر شفتی بیدآبادی عالم فقیه و جامع علوم نقلی و عقلی، عالم ربانی شیخ ابراهیم كرباسی و سید صدرالدین عاملی از جمله معاصران میرزا مسیحاند. سید صدرالدین عاملی یاد شده در سالی كه میرزا مسیح رحلت كرد (سال 1263) دار فانی را وداع گفت و در همان حجرهای دفن گردید كه میرزا مسیح در آنجا به خاك سپرده شده است.[۶]
چشمه اندیشه و آثار ماندگار
میرزا مسیح كه انسانی وارسته، زهدپیشه و سادهزیست بود در نخستین روزهای ورود به تهران تنها به اقامه نماز جماعت در مسجد جامع شهر اكتفا كرد و در ضمن آن به نشر احكام دین و پاسخگویی به مشكلات فقهی مردم پرداخت. وی اوضاع محرومان را مورد بررسی قرار میداد، در حل گرفتاریهای شیعیان از هیچ كوششی دریغ نداشت و در حد توان جامعه مسلمین را مراقبت و نظارت میكرد و اگر در جایی خلاف یا رفتار ناروایی میدید و یا متوجه میشد كه احكام اسلامی نادیده انگاشته میشود چون تندر میغرید و با حركتی مدبرانه به مقابله و اصلاح آن میپرداخت و از این طریق فرهنگ جامعه را تصحیح مینمود.
وی علاوه بر تسلط كامل بر اصول و قواعد كلی فقه و منابع دینی، وضع موجود و حدود موضوعات و زمینهها را میشناخت و مقتضیات زمان و مكان از نظرش دور نبود. چنین ویژگی افزون بر خوشخویی، صیانت نفس و تواضع وی موجب گردید تا مؤمنان چون پروانه بر گردش جمع شده، از محضرش استفاده كنند رفته رفته در پی اصرار گروهی از طالبان و شیفتگان علوم دینی حوزه درسی تشكیل داد و در اثر تقاضاهای فراوان مردم رساله عملیه خود را انتشار داد و بسیاری از مردم تهران و حتی ساكنان نقاط شمالی و غرب كشور ایشان را به عنوان مرجع تقلید خویش شناختند.
پس از مدتی اعتبار علمی و اجتهادی، نفوذ اخلاق و رفتارش در قلوب مردم چنان بود كه به عنوان بارزترین و ارجمندترین مجتهد تهران شناخته شد و ایشان رسالهای برای استفاده عموم مقلدان به رشته تحریر درآورد كه از لحاظ استحكام مضامین، كاوشهای علمی و استناد به منابع روایی و كتب فقها و محدثان گذشته در خور توجه صاحبان فضل است. البته گویا میرزا مسیح نخست رسالهای درباره احكام فقهی نوشته و سپس آن را تغییر داده و با مسائل جدیدتر تنظیم كرده است.[۷] علاوه بر رساله یاد شده میرزا مسیح در طول مدت هفتاد سال عمر بابركت خود آثار متعددی در فقه و اصول تألیف نموده كه عبارتند از:
- قواعد الاصولیه
- كشف النقاب فی شرح لمعه الدمشقیه. (تصویری از نسخه خطی آن در كتابخانه چهل ستون مسجد جامع تهران مضبوط است.)
- شرح كتاب المعاطاه، كه متضمن كتاب الصلح والاجاره والوكاله است.
- شرح قواعد الاحكام فی معرفه الحلال والحرام. این شرح دربردارنده بخش طهارت و برخی از مباحث و موضوعات فقهی است. نسخهای از این كتاب در نزد نواده او میرزا عبدالله مجتهد تهرانی بوده است.[۸]
- شرح مختصر النافع: نسخه خطی این كتاب در 110 صفحه به صورت عكسی در كتابخانه چهل ستون مسجد جامع تهران نگهداری میشود مطالب آن از كتاب تجارت آغاز میگردد.
- رساله فی احكام النیابه و جواب الأسئله الفقهیه: این كتاب رساله استدلالی گرانسنگی است كه در خصوص احكام فقهی بحث كرده و در جواب سئوالهایی نوشته شده كه سئوال كنندگان آن مشخص نیستند. در بخشی از این كتاب میرزا مسیح به ایام سخت تبعید خود در عتبات عالیات اشاره كرده است و تاریخ بیستم شوال 1248 ق. در پاسخ یكی از مسائل فقهی دیده میشود.[۹]
- رساله عملیه «المصباح الطریق الفلاح»: نسخهای از این رساله با چاپ سنگی در كتابخانه چهل ستون مسجد جامع تهران نگهداری میشود.
- المصباح: كتابی است به زبان عربی در خصوص مسائل فقهی كه در سال 1262 هـ.ق در تهران چاپ سنگی شده است.[۱۰]
قیام مردم تهران به رهبری میرزا مسیح
در روزگاری كه میرزا مسیح مشغول آگاهی بخشیدن به مردم در امور شرعی و اجتماعی بود به موجب بیكفایتی و سستی دربار و اختلاف شاهزادگان و عیاشی فتحعلی شاه قاجار و نیز به سبب ویژگیهای جغرافیایی و اقتصادی، ایران به پهنه ریاستبازی جهانی كشیده شد و آلت دست توسعه طلبی، غارت، تجاوز و تهاجم بیگانگان گردید.
میرزا مسیح كه به نیرنگها و دسیسههای قوای سلطه طلب واقف بود. با بیانات افشاگرانه خویش مردم را نسبت به سیاستهای حیلهگرانه متجاوزان آگاه میساخت و از این كه سیاستمداران قاجار در غفلت و بیخبری و عیاشی بسر میبردند بسیار نگران بود. روسها از ضعف و نابسامانی و اختلاف شاهزادگان ایران سوء استفاده كرده، در تجاوزات پی در پی خود بخشهایی از ایران را به قلمرو خود افزودند و معاهدههای ننگینی را به كشور ایران تحمیل كردند. از جمله آنها معاهده ننگین تركمنچای است كه در پنجم شعبان 1243 بین ایران و روس بسته شد و چون زنجیر گرانی برای مدت تقریباً یك قرن سیاست و اقتصاد ایران را خدشهدار كرد و آثار نكبتبار فرهنگی و نظامی فراوانی به بار آورد.[۱۱]
در تحمیل غرامت سنگین ناشی از جنگ با ایران، الكساندر گریبایدوف نقش موثری داشت.[۱۲] او با رفتار سراسر نخوت و پرتكبری كه داشت مأموریت یافت كه به عنوان وزیر مختار به ایران آمده، ماده سیزدهم عهدنامه تركمنچای را كه با اصرار خود در آن گنجانیده بود، عملی سازد. یادآور میشود كه بر طبق این برنامه باید همه كسانی كه از دو سو در جنگ اسیر شدهاند ـ خواه از نبرد اخیر و جنگهای سابق ـ به فاصله چهار ماه بازپس گردانده شوند.[۱۳]
گریبایدوف كه در تاریخ یكشنبه 5 رجب 1244 ق. برای استرداد اسراء و دریافت غرامت به ایران آمد میخواست به ضرب و زور و از سر غرور و جاهطلبی هر چه سریعتر كار خود را انجام دهد. به همین بهانه به تحقیر و توهین مردم پرداخت و نسبت به شیعیان و علمای دینی رفتار بدی از خود بروز داد. او بدون این كه لحظهای در فرجام كار خویش اندیشه كند با گستاخی تمام به بهانه جستجوی گرجیان و روسهای پناهنده، به حریم خانههای مسلمین تجاوز كرد و در پی تعقیب زنان گرجی برآمد، غافل از آن كه بسیاری از این زنان در زمان آغا محمدخان قاجار به ایران آورده شده و در پی حقانیت اسلام و تشیع و موقعیت مذهبی جامعه ایران مسلمان شده و ازدواج كرده و صاحب چندین فرزند شده بودند.[۱۴]
حاج میرزا حسن حسینی فسایی مینویسد: «...(گریبایدوف) اسرای گرجستان و ارمنستان را كه از زمان قدیم در حرمسرای دولت و ارباب شوكت صاحب اولاد بودند از فرط غرور مطالبه مینمود».[۱۵]
جهانگیر میرزا هم در تاریخ خود آورده است كه گریبایدوف زنان اهل اسلام را به زور و با حالتی توأم با ضرب و جرح به خانه خود برده، شبها نگهداری میكرد؛ كه این اعمال او در نظر اهل اسلام ناپسند آمد.[۱۶]
از این بدتر آن كه زنان را در داخل سفارت وادار كردند تا از مذهب خود دست برداشته، اسلام را ترك كنند ولی آنان كه از روی انگیزههای دینی و علاقه درونی، مذهب تشیع را برای خود برگزیده بودند با این تقاضا به شدت مخالفت ورزیدند و به وسیله ذكر و دعا و خواندن قرآن آن هم با صدای بلند و به صورت جمعی تنفر خویش را از سفیر و همراهان اعلام داشته، كوشیدند فریاد استغاثه خود را به گوش علمای شهر برسانند.[۱۷]
حوادث اسفناكی كه از سوی گریبایدوف و همكاران وی روی داد و ضمن آن اهالی مؤمن تهرانی تحت فشارهای سخت قرار گرفتند از نظر علمای ایران خصوصاً مجتهد ژرفاندیش و فقیه وارسته، میرزا مسیح تهرانی دور نبود و سكوت كارگزاران دربار قاجار نسبت به این وقایع اسفانگیز او را به شدت عصبانی نمود و به موجب بیانات افشاگرانه او و دیگر علمای مقیم تهران، شهر یكپارچه جوش و خروش گردید و حمیت مذهبی و تعصب دینی زمینههای اقتدار شایان تحسینی را به وجود آورد.
مردم و روحانیان با همبستگی بینظیر، برای سوزانیدن ریشه این تجاوز آماده شدند و علما وظیفه خود دیدند كه از شرف دینی در مقابل آن شقاوت پیشگان دفاع كنند. طبیعی بود كه مردم به سراغ مجتهدی میروند كه پیشتر با سخنان خردمندانه خود مخالفت خویش را با تجاوز و سلطه اعلام كرده بود و او كسی غیر از میرزا مسیح نبود. وی كه نمونه كاملی از مراجع عامل، عالیقدر و زاهد بود موفق شد شكوه مذهب تشیع را به استكبار نشان دهد و غبار شرم و درماندگی از رخسار مردم شكست خورده ایران بزداید.
حامد الگار مینویسد: مقابلهای كه بین مردم به رهبری میرزا مسیح و سفارت روس به وقوع پیوست حالتی از جنگ وستیر با دربار قاجار را به همراه داشت زیرا حكومت پیش از پیش در معرض اتهام، خیانت و همكاری با قدرتهای بیگانه بود.[۱۸]
سرانجام روز حادثه فرارسید و مردم مسلمان تهران با هدایت علمای شیعه و فتوای میرزا مسیح مجتهد در روز ششم شعبان 1244 ق. در مسجد جامع شهر اجتماع كردند و از این كانون توحید و تقوا به سوی لانه فساد گریبایدوف روانه شدند تا حكم اسلام و فتوای میرزا مسیح را مبنی بر آزاد نمودن زنان مؤمن از دست سفیر شقی و بدرفتار، به اجرا درآورند. جمعیتی كه به فرمان میرزا مسیح از مسجد جامع به سوی سفارت روس حركت كرد در آغاز بیش از هزار نفر نبود ولی وقتی به در سفارت رسیدند رقم آنان به صد هزار نفر بالغ گردید.
آنان با خشم و هیجان، خواسته بر حق و منطقی خود را مبنی بر آزادسازی زنان مطرح كردند. اما گریبایدوف به جای بردباری در مقابل مسلمانان خروشان دستور داد تا به وسیله تیراندازی جواب آنها را بدهند. بر اثر این تیراندازی نوجوان 14 سالهای كه بین جمعیت بود به شهادت رسید! مردم خشمگین جسد او را به مسجدی در آن حوالی برده، بر سر نعشش به سوگواری پرداختند و برای گرفتن انتقام به سوی سفارت یورش بردند و با هجوم دسته جمعی در سفارت را باز كردند و با افراد سفارت درگیر شدند. بر اثر این نبرد خونین كه در یك طرف گروهی مهاجم و مسلح و در سوی دیگر عدهای مسلمان معتقد بودند 80 نفر از مردم در راه دفاع از حق و ایستادگی در مقابل تجاوز و اجرای حكم اسلامی و عملی ساختن فتوای مجتهدی مبارز به شهادت رسیدند و 38 نفر از ساكنان سفارت كشته شدند كه در بین آنان جنازه گریبایدوف دیده میشد.[۱۹]
دولت روسیه در همین ایام بر سر مسأله اداره سرزمینهای تصرف شده عثمانی در بالكان و حقوق مسیحیان یونان با قوای عثمانی در حال نبرد بود و در چند مورد هم از عثمانیها شكست خورده بود و چون در قیام مردم علیه سفارت روس تنها «مالتسف» دبیر اول سفارت از گزند حادثه جان سالم بدر برده و رفتار تحریك آمیز گریبایدوف را در دربار روس روشن كرده بود، از این نظر مصلحت ندید در این خصوص پافشاری نموده، درگیری تازه ایجاد نماید. از همین رو بر آن شدند كه روش ملایمتری را پیش بگیرند.
البته از سوی تزار روس درخواست شده بود كه رهبر قیام (میرزا مسیح) دستگیر و تبعید شود كه متأسفانه دربار ذلیل ایران بر طبق درخواست روسها تصمیم به تبعید میرزا مسیح گرفت. وقتی خبر تبعید میرزا مسیح در تهران پیچید بار دیگر توفانی از خشم مردم برانگیخته شد.
تظاهرات وسیعی صورت گرفت و موج انسانها از معابر و خیابانها به راه افتادند و مخالفت خود را با این برنامه اعلام كردند. مزدوران قاجار به جای عملی ساختن خواسته مردم، به حملات وحشیانهای علیه آنان پرداخته، به ضرب و جرح مسلمانان اقدام كردند. سرانجام در هشتم صفر 1245 ق. میرزا مسیح را به مسجد شاه (مسجد امام خمینی كنونی) در تهران آوردند و وی را مجبور ساختند تا در انظار عمومی با مریدان و خانواده خود وداع كند، اما به دلیل خشم و اعتراض اهالی تهران در آن روز موفق نشدند. میرزا مسیح را به تبعید بفرستند و این ماجرا چند روزی به تعویق افتاد و در روز بیستم صفر 1245 این مجتهد خیراندیش شهر تهران را به مقصد عتبات عالیات ترك كرد. وی در یكی از آثار خود به ماجراهای سخت و سراسر رنج دوران تبعید اشاره دارد.
وفات ميرزا مسيح مجتهد
بارقه معنوی بارگاه مقدس حضرت امام حسین علیهالسلام و انوار ملكوتی مرقد مطهر حضرت امام علی علیهالسلام در نجف چنان آرامش و اطمینان خاطری را برای میرزا مسیح فراهم ساخت كه در پرتو آن توانست تحقیقات علمی خود را گسترش داده، آثاری نیك را به انجام رساند. ولی ضعف بینایی و روی آوردن امراض و تشنجات و ناامنی حاكم بر عراق سبب شد كه وی مدتی پس از این در بستر بیماری افتد و سرانجام در سال 1263 هجری دار فانی را وداع گوید و به سوی سرای باقی بشتابد.
آری! میرزا مسیح مظلومانه دور از یاران سالهای گذشتهاش، اما در كنار دیگر یاورانی آسمانی جان سپرد و فقیه بلندآوازه شیخ محمدحسن نجفی مؤلف كتاب جواهرالكلام و تنی چند از علمای مشهور نجف بر پیكرش نماز گزاردند و آن مرحوم را باشكوه خاصی در یكی از حجرههای طرف بالاسر صحن حضرت امیرالمومنین علیهالسلام دفن كردند.[۲۰]
پانویس
- ↑ ر.ك: مكارم الآثار، محمدعلی معلم حبیبآبادی، ج 5، ص 170؛ تاریخ علمای خراسان، میرزا عبدالرحمن، ص 208.
- ↑ چهل سال تاریخ ایران، تعلیقات حسین محبوبی اردكانی بر كتاب المآثر والآثار، ج 1، ص 210.
- ↑ تاریخ علمای خراسان.
- ↑ چهل سال تاریخ ایران، ج 1، ص 220.
- ↑ تاریخ علمای خراسان، ص 85، 86 و 114.
- ↑ روضات الجنات، خوانساری، ج 4، ص 128 و 129؛ فوائد الرضویه، حاج شیخ عباس قمی، ص 214 و 215؛ بیان المفاخر، سید مصلحالدین مهدوی، ج 1، ص 241.
- ↑ استرآباد نامه، به كوشش مسیح ذبیحی، ص 175.
- ↑ الذریعه تصانیف الشیعه، شیخ آقا بزرگ تهرانی، ج 14، ص 22 و 23.
- ↑ مجله یاد، شماره 29 و 30، مقاله سیره صالحان، ص 209 و 210.
- ↑ مؤلفین كتب فارسی و عربی، خان بابامشار، ج 6، ص 191.
- ↑ تاریخ اجتماعی و سیاسی ایران، سعید نفیسی، ج 2، ص 179 و 189؛ عصر بیخبری یا تاریخ امتیازات در ایران، ابراهیم تیموری، ص 239.
- ↑ همان مأخذ، ج 2، ص 177.
- ↑ تاریخ سیاسی و دیپلماسی ایران، علیاكبر بینا، ص 250.
- ↑ ایران و جهان از قاجاریه تا پایان عهد ناصری، عبدالحسین نوایی، ج 2، ص 272.
- ↑ فارسنامه ناصری، حاج میرزا حسن حسینی فسایی، تصحیح و تحشیه منصور رستگار فسایی، ج 2، ص 737.
- ↑ تاریخ نو، حهانگیر میرزا، ص 121.
- ↑ ناسخ التواریخ، جزء دوم، سلاطین قاجاریه، ص 27.
- ↑ نقش روحانیت پیشرو در جنبش مشروطیت، حامدالگار، ترجمه ابوالقاسم سری، ص 143.
- ↑ تاریخ ایران از ابتدای قرن نوزدهم تا سال 1858 میلادی، آگرانتوسكی و... «ترجمه كیخسرو كشاورز»، ص 237.
- ↑ تاریخ علمای خراسان، ص 208 و 209.
منابع
- تلخيص از مجموعه گلشن ابرار، جلد 1، زندگی نامه "ميرزا مسيح مجتهد" از غلامرضا گليزواره.
- شرح حال رجال ایران، مهدی بامداد در قرن ۱۲ و ۱۳ و ۱۴ هجری، جلد۴، چاپ اوّل، تهران: زوار، ۱۳۴۷.