انصاف

از دانشنامه‌ی اسلامی
نسخهٔ تاریخ ‏۱۹ ژوئن ۲۰۲۴، ساعت ۰۶:۰۸ توسط مهدی موسوی (بحث | مشارکت‌ها)
(تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخهٔ جدیدتر ← (تفاوت)
پرش به ناوبری پرش به جستجو

«انصاف» از فضائل اخلاقی، به معنای رعایت مساوات و برابری در رفتار با مردم و اقرار به حقوق آنها و ادای آن بدون تبعیض است. روایات فراوانی در فضیلت انصاف و آثار دنیوی و اُخروی آن وارد شده است.

معنای انصاف

«اِنصاف» در لغت به معناى به نیمه رساندن است؛ مثلا آنجا که مى گویند «اَنصف الکوز» یعنى آب کوزه را به نیمه رساند. و در مورد مردمان آنگاه که مى گوئیم «اَنصفَ فُلانٌ الناسَ مِن نفسِه»، انصاف اصطلاحا در اینجا در مقابل تعصب و حمیت آمده و بدان معنى است که به نفع مردم از تعصبى که نسبت به خویش دارد بکاهد و به تعبیرى دیگر نیمى از وجود خود را براى دیگران بگذارد.

انصاف همچنین به طور کنایی و مجازی در معنای «عدل» و «احسان» نیز به کار رفته است. در واقع انصاف در حوزۀ اخلاق می تواند به معنای آن باشد که: «هر آنچه را برای خود می‌پسندی، برای دیگران بپسند و هر آنچه را که از آن کراهت داری، برای دیگران نیز ناخوش بدار».

با توجه به متون دینی و منابع روایی، انصاف با مردم به این است ‌که انسان وقتی بین خود و دیگران قضاوت می‌کند، به حق آنها اعتراف کند و حق دیگران را به نفع خود ضایع نکند.

انصاف در قرآن

  • آیه ۱۳۵ سوره نساء: «یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُواْ کُونُواْ قَوَّامِینَ بِالْقِسْطِ شُهَدَاء لِلّهِ وَلَوْ عَلَى أَنفُسِکُمْ أَوِ الْوَالِدَیْنِ وَالأَقْرَبِینَ إِن یَکُنْ غَنِیًّا أَوْ فَقَیرًا فَاللّهُ أَوْلَى بِهِمَا فَلاَ تَتَّبِعُواْ الْهَوَى أَن تَعْدِلُواْ وَإِن تَلْوُواْ أَوْ تُعْرِضُواْ فَإِنَّ اللّهَ کَانَ بِمَا تَعْمَلُونَ خَبِیرًا؛ اى کسانى‌که ایمان آورده‏‌اید پیوسته به عدالت قیام کنید و براى خدا گواهى دهید هر چند به زیان خودتان یا [به زیان] پدر و مادر و خویشاوندان [شما] باشد اگر [یکى از دو طرف دعوا] توانگر یا نیازمند باشد باز خدا به آن دو [از شما] سزاوارتر است پس از پى هوس نروید که [درنتیجه از حق] عدول کنید و اگر به انحراف گرایید یا اعراض کنید قطعاً خدا به آ‌چه انجام مى‏ دهید آگاه است».
  • آیه ۱۵۲ سوره انعام: «وَلاَ تَقْرَبُواْ مَالَ الْیَتِیمِ إِلاَّ بِالَّتِی هِیَ أَحْسَنُ حَتَّى یَبْلُغَ أَشُدَّهُ وَأَوْفُواْ الْکَیْلَ وَالْمِیزَانَ بِالْقِسْطِ لاَ نُکَلِّفُ نَفْسًا إِلاَّ وُسْعَهَا وَإِذَا قُلْتُمْ فَاعْدِلُواْ وَلَوْ کَانَ ذَا قُرْبَى وَبِعَهْدِ اللّهِ أَوْفُواْ ذَلِکُمْ وَصَّاکُم بِهِ لَعَلَّکُمْ تَذَکَّرُونَ؛ و به مال یتیم جز به نحوى [هر چه نیکوتر] نزدیک مشوید تا به حد رشد خود برسد و پیمانه و ترازو را به عدالت تمام بپیمایید هیچ کس را جز به قدر توانش تکلیف نمی‌کنیم و چون [به داورى یا شهادت] سخن گوئید دادگرى کنید هر چند [در باره] خویشاوند [شما] باشد و به پیمان خدا وفا کنید این‌هاست که [خدا] شما را به آن سفارش کرده است باشد که پند گیرید».

انصاف در روایات

چیستی انصاف

  • عمرو بن عثمان نقل کرده که امیرالمؤمنین علیه السلام نزد اصحاب خود رفت و ایشان مشغول به صحبت در مورد جوانمردى بودند، آن حضرت پرسیدند: شما در کجا بسر مى برید، مگر کتاب خدا را ندیده اید؟ اصحاب پرسیدند: یا امیرالمؤمنین در کجاى کتاب خدا؟ فرمودند: در گفته ى خداوند؛ «إِنَّ اللّهَ یأمُرُ بِالعَدلِ وَالاِحسان» که عدل انصاف است و احسان تفضل است.[۱]
  • امام زین العابدین علیه السلام در رساله معروف به «حقوق» خود مى فرمایند:... حقِ همراه، آن است که او را با غلبه در بخشش تا آنجا که راهى بر آن است همراهى کنى و در غیر این صورت لااقل کمتر از حد انصاف نباشد و همان گونه که تو را اکرام مى کند وى را اکرام کنى و آن گونه که از تو نگهدارى مى کند نگهداری اش کنى و در آن چه بین تو و او پیش مى آید مگذار در هیچ خوى نیکى از تو پیشى بگیرد و اگر سبقت گرفت آن را جبران کنى.[۲]
  • امام صادق علیه السلام فرمودند: درخواست انصاف از برادران از انصاف به دور است.[۳]
  • امام على علیه السلام: انصاف از خود مانند عدالت در فرمانروایى است.[۴]
  • امام على علیه السلام مى فرمایند: از انصاف انسان است که حق را زمانى که آشکار مى شود، بپذیرد.[۵]
  • امام صادق علیه السلام فرمود: شخصى نزد رسول خدا صلى الله علیه و آله آمد و سؤال کرد: اى رسول خدا علم چیست؟ فرمودند: انصاف. پرسید: سپس چیست؟ فرمود: گوش دادن به آن. پرسید: سپس چیست؟ فرمود: حفظ آن. پرسید: سپس چیست؟ فرمود: عمل کردن به آن. پرسید: سپس چیست؟ فرمود: گسترش آن.[۶]
  • امام على علیه السلام: عدل نوعى از انصاف است.[۷]
  • امام على علیه السلام: اطاعت از بالادست و بزرگداشت هم طبقه و انصاف براى زیردستان از موارد حکمت است.[۸]
  • امام صادق علیه السلام می فرمایند: اعرِفُوا العَقلَ وَ جُندَهُ... الاِنصَافُ وَ ضِدَّهُ الحَمِیةَ...؛ عقل و لشگریان او را بشناسید؛... و انصاف و نقطه مقابل آن تعصب است.[۹]

موجبات و موانع انصاف

  • رسول اکرم صلى الله علیه وآله فرمودند:... پذیرش سخن ناصح، فزونى در عقل و کمال خردمندى و نیکى عواقب و نجات از سرزنش و مقبول واقع شدن و دوستى و بهره مندى از نور آن و انصاف و پیشى گرفتن در کارها و توان یافتن در اطاعت خدا را در پى دارد، پس خوشا به حال آن که از این کشتى با هواى نفس سالم بیرون آید.[۱۰]
  • امام رضا علیه السلام در رابطه با فضیلت و صفات ائمه علیه السلام مى فرمایند:... سلام بر شما اى کسانى که... به واسطه امامت آنها بر میانه روى و انصاف جارى مى شود.[۱۱]
  • امام على علیه السلام: گوهر مرد از کمال جوانمردیش آن است که آنچه وى را نیکو نمى گرداند ترک کند و... از عقل و خردمندیش آن است که از خویشتن انصاف به خرج دهد.[۱۲]
  • امام على علیه السلام مى فرمایند: ... آنچه که در فقر باعث عدم صبر مى شود ذلت آن است، همانطور که بزرگى غنا مانع از کرامت انصاف مى گردد، مگر آن کس ‍ که در غریزه اش نیرویى برتر باشد که وى را به طرف همت بکشاند.[۱۳]

انواع انصاف

  • الف ـ انصاف در مورد نفس خود:

امام على علیه السلام مى فرماید: نهایت (بالاترین مرتبه) انصاف آن است که مرد خود را انصاف دهد.[۱۴]

  • ب ـ انصاف در حق الله:

جابر از امام باقر علیه السلام نقل مى کند که ایشان از امیرمؤمنان نقل کرده اند که در صفین امام علیه السلام خطبه اى ایراد نمودند... سپس فرمودند:... اى مردم بیایید به یارى هم اطاعت خدا کنیم، عدالتش را بپا داریم به عهدش وفا کنیم و درباره او در تمام حقوقش انصاف داشته باشیم چرا که بندگان خدا به چیزى به اندازه تناصح در این امور محتاج نیستند.[۱۵]

امیرمؤمنان علیه السلام مى فرمایند: لِلدُّعَاءِ شُرُوطٌ أَربَعَةٌ الاَوَّلُ إِحضَارُ النِّیةِ وَ الثَّانِی إِخلاصُ السَّرِیرَةِ وَالثَّالِثُ مَعرِفَةُ المَسئُولِ وَالرَّابِعُ الاِنصافُ فِی المَسأَلَةِ؛ دعا(ى کامل) چهار شرط دارد، اول حضور نیت در هنگام دعا کردن، خلوص در آن، شناخت خدایى که از او درخواست شده و چهارم رعایت انصاف در درخواست خود.[۱۶]

  • پ ـ انصاف در حق همراه:

امام زین العابدین علیه السلام در رساله معروف به حقوق خود مى فرمایند:... حق همراه، آن است که او را با غلبه در بخشش تا آنجا که راهى بر آن است همراهى کنى و در غیر این صورت لااقل کمتر از حد انصاف نباشد و همان گونه که تو را اکرام مى کند وى را اکرام کنى و آن گونه که از تو نگهدارى مى کند نگهداریش کنى و در آنچه بین تو و او پیش مى آید مگذار در هیچ خوى نیکى از تو پیشى بگیرد و اگر سبقت گرفت آن را جبران کنى.[۱۷]

امام زین العابدین از حضرت على علیه السلام نقل مى کنند که ایشان مى فرمایند:... حق همراه آن است که با وى با بخشش بسیار و انصاف برخورد نمایى و به او همان طور احترام بگذارى که تو را احترام مى کند.[۱۸]

  • ت ـ انصاف اهل حکومت در حق رعایا:

از امام على علیه السلام نقل مى کنند: زکات قدرت، رعایت انصاف است (نکته اى که در این جا قابل ذکر است این است که کلمه زکات در خود مفهوم پاک کنندگى را به همراه دارد، بنابراین انصاف قدرت را از پلیدى ها پاک مى کند.)[۱۹]

امام على علیه السلام نقل مى کنند:... در آن عهدنامه حضرت رسول صلى الله علیه و آله دستور دادن به امیران براى اجراى عدالت در حق رعایایشان و رعایت انصاف از جانب خودشان را یادآورى نمودند؛ قلبت را متوجه رحمت و محبت براى رعیت و دلسوزى بر ایشان و نیکى به ایشان کن.[۲۰]

حضرت رسول صلى الله علیه و آله در عهدنامه اى به امام على علیه السلام مى فرمایند:.. از میان مردم هر که را که داراى خودپسندى بر مردم و تکبر و کمى انصاف است دور کن.[۲۱]

حضرت على علیه السلام در نامه اى به لشگریان خود مى نویسند: وَ جَعَلَ الوَالِی مِنکم بِمَنزِلَةِ الوَلَدِ مِنَ الوَالِدِ وَالوَالِدِ مِنَ الوَلَدِ فَجَعَلَ لَکم عَلَیهِ إِنصَافَکم وَ التَّعدِیلَ بَینَکم وَالکفَّ عَن فَیئِکم...؛ خداوند جایگاه والى را نسبت به شما بمنزله فرزند و پدر و پدر و فرزند قرار داد و رعایت انصاف در مورد شما را بر عهده او و به نفع شما قرار داد.[۲۲]

زمانى که امام على علیه السلام حذیفة بن یمان را مأمور انجام امور شهر مدائن کرد به وى نوشت: ...تو را به رعایت آسان گیرى در کارهایت و نرمى و عدل در بین رعایایت امر مى کنم. این را بدان که تو در برابر این امور و رعایت انصاف ستمدیدگان و گذشت از مردم و نیکویى برخورد با آنها در حد توانت مسئول خواهى بود ـ و در این زمینه از تو بازخواست خواهد شد ـ.[۲۳]

در نامه امام على علیه السلام به مالک اشتر هنگام انتصاب وى به ولایت مصر آمده است: ... ثُمَّ انظُر فِی أَمرِ الاَحکامِ بَینَ النَّاسِ بِنِیةٍ صَالِحَةٍ فَإِنَّ الحُکمَ فِی إنصَافِ المَظلُومِ مِنَ الظَّالِمِ وَالاَخذِ لِلضَّعِیفِ مِنَ القَوِی...؛ ... در امر قوانینى که در بین مردم جارى است با نیت صالحه نظر کن و به این نکته واقف باش که حکم، رعایت انصاف مظلوم در قبال ظالم است و بازستاندن حق ضعیف از قوى است.[۲۴]

امام على علیه السلام مى فرمایند:... در امور کسانى که دسترسى به تو ندارند از آنجایى که در چشم مردم کوچکند و آنها را محقر مى بینند تفقد کن، پس افراد مورد اعتماد خود از اهل خشوع و تواضع را براى آنها بکار گیر و این معتمدین امور آنها را به تو برسانند. سپس در بین آنها با قبول عذر و واگذارى به خدا در روزى که به دیدارش مى رسى عمل کن، پس همانا آنها در بین رعیت محتاجترین آنها به انصاف هستند.[۲۵]

امام على علیه السلام:... فَإِنَّ هَزِیلَ الرَّعِیةِ أَحوَجُ إِلَى الاِنصَافِ...؛ همانا ضعفاى رعیت محتاجترین آنها به انصاف هستند.[۲۶]

  • ث ـ انصاف در آنچه دوست دارى:

در نامه امام على علیه السلام به مالک اشتر نخعى هنگام انتصاب وى به ولایت مصر به وى آمده است:... مالک هواى نفس خود باش و نسبت به آنچه براى تو حلال نیست و نفس تو طالب آن است بخل بورز. اما بخل ورزیدن به نفس، رعایت انصاف در قبال آن امورى است که نفس تو آنها را دوست دارد و یا از آن بیزار است.[۲۷]

  • ج ـ انصاف در مورد خلق:

امام على علیه السلام مى فرمایند:... اگر ناگزیر به تعصب هستید، تعصبتان را براى مکارم خصال و اعمال ستوده شده و امور نیکو قرار دهید... پس از بین کارهاى ستوده براى... رعایت انصاف در قبال خلق و... تعصب داشته باشید.[۲۸]

امام صادق علیه السلام مى فرمایند: اصول معاملات بر چهار عنوان است: معامله با خدا، معامله با نفس، معامله با خلق و معامله با دنیا و هر کدام از اینها داراى هفت رکن هستند... اما اصول معامله با خلق داراى ارکان هفتگانه حلم، عفو، تواضع، سخاوت، شفقت، خلوص، عدل و رعایت انصاف است.[۲۹]

عَن زُرَارَةَ عَنِ الحَسَنِ البَزَّازِ عَن أَبِی عَبدِاللَّهِ علیه السلام قَالَ فِی حَدِیثٍ لَهُ أَلَا أُخبِرُکم بِأَشَدِّ مَا فَرَضَ اللَّهُ عَلَى خَلقِهِ فَذَکرَ ثَلَاثَةَ أَشیاءَ أَوَّلُهَا إِنصَافُ النَّاسِ مِن نَفسِک...؛ زراره از امام صادق علیه السلام نقل مى کند: آیا شما را به سخت ترین واجباتى که خداوند بر بندگان خود واجب فرموده است آگاه نکنم، و آن سه چیز است و اولش رعایت انصاف در برابر مردم است.[۳۰]

  • چ ـ انصاف در مقابل دشمن:

امام على علیه السلام مى فرمایند: براى برادرت از خون و مال خود بگذر و در مورد دشمنت عدالت و انصاف را به کار ببر و براى عموم مردم خوشرویى و احسانت را به کار گیر، بر مردم سلام کن تا بر تو سلام کنند.[۳۱]

فضیلت انصاف

  • رسول اکرم صلى الله علیه و آله مى فرمایند: سَیدُ الاَعمَالِ ثَلَاثَةٌ إِنصَافُ النَّاسِ مِن نَفسِک...؛ سرور اعمال سه چیز است؛ انصاف از نفس خود در قبال مردم.[۳۲]
  • امام على علیه السلام: بزرگترین ثواب ها ثواب انصاف است.[۳۳]
  • امام صادق علیه السلام: خدایا در این روز مرا با زینتى از پوشش و عفت نفس بیارا و با لباس قناعت و کفایت روزى بپوشان و به زیور فضل و انصاف زینت بخش به عصمتت اى نگاه دارنده خائفین.[۳۴]
  • امام على علیه السلام: الاِنصافُ عِنوانُ النَّبلِ؛ انصاف سر فصل نجابت است.[۳۵]
  • امام على علیه السلام: الاِنصَافُ أَفضَلُ الفَضَائِلِ؛ انصاف برترین فضیلت ها است.[۳۶]
  • امام على علیه السلام: الاِنصَافُ أَفضَلُ الشِّیمِ؛ انصاف برترین سرشت ها است.[۳۷]
  • ابومنذر می گوید: از امام صادق علیه السلام شنیدم که فرمود: سرور اعمال سه چیز است؛ اول این که از خودت در برابر خلق انصاف داشته باشى تا جایى که از هیچ چیز راضى نشوى مگر آن که براى مردم هم مثل آن را بخواهى... .[۳۸]
  • امام على علیه السلام: إِنَّ أَفضَلَ الاِیمَانِ إِنصَافُ الرَّجُلِ مِن نَفسِهِ؛ برترین ایمانها انصاف مرد از وجود خودش است (انصاف از خود، در حقیقت تعصب نداشتن نسبت به خود و رعایت انصاف بین خود و دیگران است.)[۳۹]
  • امام على علیه السلام: تَاجُ الرَّجُلِ عِفَافُهُ وَ زِینُهُ إِنصَافُهُ؛ تاج سرورى هر مرد عفت نفس او و زینت آن تاج انصاف اوست.[۴۰]
  • امام صادق علیه السلام مى فرمایند: سه چیز است که خدا هر کدام از آن سه چیز را هنگامى که بنده نزد او شرفیاب مى شود ببیند، بهشت را بر او واجب مى کند؛ اول انفاق در تنگدستى، دوم خوشرویى براى همه مردم عالم و سوم انصاف از نفس خود.[۴۱]
  • امام على علیه السلام: سه چیز از حقیقت ایمان است؛ انفاق در حال تنگدستى، انصاف از نفس خود و سلام دادن نسبت به جمیع اهل عالم.[۴۲]
  • امام صادق علیه السلام از حضرت رسول صلى الله علیه وآله نقل مى کنند که ایشان مى فرمایند: آیا مى خواهید از شبیه ترین شما به خودم خبر دهم؟ گفتند: بلى یا رسول خدا، فرمود: نیکوترین شما در اخلاق، نرمخوترین شما در برخورد با دیگران، نیک خوترین شما با خویشاوندانش، دوست دارترین شما به برادران دینى اش، صبورترین شما بر حقیقت، فروبرنده ترین شما خشم را، بهترین شما در گذشت و منصف ترین شما در انصاف از خود چه در حالت رضایت و چه در حالت غضب.[۴۳]
  • امام زین العابدین علیه السلام درباره نشانه های مؤمن مى فرمایند: انفاق به میزان تنگدستى، گشاده دستى به میزانى که در توان دارد، رعایت انصاف در قبال مردم و ابتدا کردن به سلام بر مردم.[۴۴]
  • امام صادق علیه السلام فرمودند: براى مؤمن بلایى سخت تر از محرومیت از سه خصلت نیست؛ پرسیدند: آن سه چیست؟ فرمودند: هم یارى آن مقدار که در دست اوست، انصاف از نفس خود و بسیارى یاد خدا -یعنی در هنگامه عمل به آنچه بر وى حلال است و یا بر او حرام است یاد خدا در دل داشته باشد-.[۴۵]

انصاف الهى

  • امام زین العابدین علیه السلام در فرازى از دعاى خود در صحیفه سجادیه مى فرمایند: ...خداوندا عمل (ناچیز) مرا با ترازوى انصافت مسنج.[۴۶]
  • امام صادق علیه السلام می فرمایند: ...خداوندا انصاف تو وراى ظلم ظالمین است (و آنها هیچگاه از آن مصون نخواهند بود).[۴۷]
  • بعض أدعیة موسى بن جعفر صلوات الله علیهما عَن زِینِ العَابِدِینَ علیه السلام: اللَّهُمَّ لَا تَفتِنِّی بِالقُنُوطِ مِن إِنصَافِک... امام زین العابدین علیه السلام در فرازى از دعاى خود در صحیفه سجادیه مى فرمایند: خداوندا مرا با یأس از انصاف خود امتحان مکن.[۴۸]
  • امام صادق علیه السلام می فرمایند: ...خداوند خوهاى بد پیروان ما را به نیک تبدیل مى کند و نیکى هاى دشمنان ما را به خوهاى بد مبدل مى سازد و به جلال خداوند قسم که این از مصادیق عدل و انصاف الهى است و قضاى الهى را چیزى عوض نمى کند.[۴۹]

آثار انصاف و ترک آن

  • امام على علیه السلام مى فرمایند: انصاف برادرى را پایدار مى گرداند.[۵۰]
  • امام جواد علیه السلام مى فرمایند: سه خصلت است که با آن محبت جلب مى گردد؛ رعایت انصاف در معاشرت، همیارى در حال سختى و آسانى، و رجوع با قلب سلیم از خطاها.[۵۱]
  • رسول اکرم صلى الله علیه و آله مى فرمایند: کسى که راستگویى الهام بخش کلامش باشد و انصاف از خود داشته باشد و به پدر و مادرش نیکى کند و صله ارحام را بجا آورد، اجلش به تأخیر مى افتد، روزى اش گسترده مى شود، از عقلش بهره مى برد و حجتش را در روز درخواست به وى مى موزند.[۵۲]
  • امام على علیه السلام در دیوان شعری منسوب به ایشان مى فرمایند: اگر خواستار منزلت شرافتمندها هستى پس بر توست که به احسان و انصاف روى آورى.[۵۳]
  • امام على علیه السلام: الاِنصَافُ رَاحَةٌ و الشَّرُّ وَقَاحَةٌ؛ انصاف راحتى، و بدى بى حیایى است.[۵۴]
  • امام على علیه السلام: الاِنصَافُ یستَدِیمُ المَحَبَّةَ؛ انصاف محبت را پایدار مى کند.[۵۵]
  • امام على علیه السلام: مَن کثُرَ إِنصَافُهُ تَشاهَدَتِ النُّفُوسُ بِتَعدِیلِهِ؛ کسى که انصافش زیاد باشد مردمان به درستى و راستیش گواهى دهند.[۵۶]
  • امام على علیه السلام: الاِنصافُ یألَفُ (یتَأَلَّف) القُلُوبَ؛ انصاف دلها را به یکدیگر گره مى زند.[۵۷]
  • امام على علیه السلام: الاِنصَافُ یرفَعُ الخِلافَ وَ یوجِبُ الاِئتِلافَ؛ انصاف اختلاف را از میان مى برد و باعث همبستگى مى گردد.[۵۸]
  • امام على علیه السلام: کسى که جلو انصاف را بگیرد، خداوند امکان و توفیق را از او سلب مى کند.[۵۹]
  • امام على علیه السلام: مَن عَدِمَ إِنصَافَهُ لَم یصحَب؛ کسى که انصاف ندارد، همراهى نمى یابد.[۶۰]

پانویس

  1. وسائل الشیعة، ج۱۱، ص۴۳۴.
  2. مستدرک الوسائل، ج۱۱، ص۱۶۴.
  3. وسائل الشیعة، ج۱۲، ص۸۶.
  4. غررالحکم، ص۳۹۴.
  5. بحارالانوار، ج۷۵، ص۸۰.
  6. مشکاة الانوار، ص۱۳۳.
  7. غررالحکم، ص۹.
  8. غررالحکم، ص۵۹.
  9. الکافی، ج۱، ص۲۰.
  10. بحارالانوار، ج۱، ص۱۱۹.
  11. بحارالانوار، ج۹۹، ص۱۸۷.
  12. بحارالانوار، ج۷۵، ص۸۰.
  13. شرح نهج البلاغة، ج۲۰، ص۳۰۲.
  14. غررالحکم، ص۳۹۴.
  15. الکافی، ج۸، ص۳۵۲.
  16. ارشاد القلوب، ج۱، ص۱۴۹.
  17. مستدرک الوسائل، ج۱۱، ص۱۶۴.
  18. من لایحضره الفقیه، ج۲، ص۶۲۳.
  19. مستدرک الوسائل، ج۷، ص۴۶.
  20. دعائم الاسلام، ج۱، ص۳۵۳.
  21. مستدرک الوسائل، ج۱۳، ص۱۵۸۹.
  22. بحارالانوار، ج۳۲، ص۴۱۶.
  23. بحارالانوار، ج۲۸، ص۸۸.
  24. بحارالانوار، ج۷۴، ص۲۵۲.
  25. مستدرک الوسائل، ج۱۳، ص۱۶۷.
  26. مستدرک الوسائل، ج۱۳، ص۱۵۸.
  27. مستدرک الوسائل، ج۱۳، ص۱۶۰.
  28. بحارالانوار، ج۱۴، ص۴۷۲.
  29. مصباح الشریعة، ص۵.
  30. الکافی، ج۲، ص۱۴۵.
  31. بحارالانوار، ج۷۵، ص۵۰.
  32. مستدرک الوسائل، ج۱۱، ص۳۰۸.
  33. مستدرک الوسائل، ج۱۱، ص۳۱۰.
  34. بحارالانوار، ج۹۵، ص۳۵.
  35. غررالحکم، ص۳۹۴.
  36. غررالحکم.
  37. غررالحکم.
  38. الکافی، ج۲، ص۱۴۴.
  39. مستدرک الوسائل، ج۱۱، ص۳۱۰.
  40. غررالحکم، ص۲۵۵.
  41. الکافی، ج۲، ص۱۰۳.
  42. مستدرک الوسائل، ج۷، ص۲۱۳.
  43. الکافی، ج۲، ص۲۴۰.
  44. الکافی، ج۲، ص۲۴۱.
  45. وسائل الشیعة، ج۱۵، ص۲۵۴.
  46. الصحیفة السجادیة، ص۱۷۴.
  47. بحارالانوار، ج۹۱، ص۳۳۶ـ
  48. الصحیفة السجادیة، ص۷۲.
  49. بحارالانوار، ج۵، ص۲۳۳.
  50. مستدرک الوسائل، ج۱۱، ص۳۱۰.
  51. بحارالانوار، ج۷۵، ص۸۲.
  52. أعلام الدین، ص۲۶۵.
  53. دیوان الامام علی علیه السلام، ص۲۸۴.
  54. غررالحکم، ص۳۹۴.
  55. غررالحکم، ص۳۹۴.
  56. غررالحکم، ص۳۹۵.
  57. غررالحکم، ص۳۹۴.
  58. غررالحکم، ص ۳۹.
  59. غررالحکم، ص۳۹۴.
  60. غررالحکم، ص۳۹۴.

منابع