محمدابراهیم کرباسی

از دانشنامه‌ی اسلامی
پرش به ناوبری پرش به جستجو

آیت الله حاج محمدابراهیم کرباسی (۱۲۶۱-۱۱۸۰ ق)، عالم ربانی و فقیه بزرگ شیعه در قرن ۱۳ هجری و از شاگردان علامه بحرالعلوم بود. مقام فقهی و حالات معنوی آیت الله کرباسی، سبب آن نگردید که گوشه انزوا برگزیند و نسبت به امور جامعه بی‌تفاوت باشد، بلکه در صیانت از ارزش‌ها و عملی نمودن دستورهای دین، لحظه‌ای آرام نبود. حاج ملاهادی سبزواری از شاگردان بزرگ اوست.

کرباسی.jpg
نام کامل حاج محمدابراهیم کرباسی
زادروز ۱۱۸۰ قمری
زادگاه اصفهان
وفات ۱۲۶۱ قمری
مدفن اصفهان

Line.png

اساتید

محمدباقر وحید بهبهانی، علامه بحرالعلوم، آخوند ملا علی نوری مازندرانی، آقا محمد بیدآبادی،...

شاگردان

حاج ملاهادی سبزواری، میرزای شیرازی، سید محمد شهشهانی، محمد بن سلیمان تنکابنی،...

آثار

اشارات الاصول، منهاج الهدایه الی احکام الشریعه، السؤال و الجواب فی الفقه و الاحکام، رساله‌ای در صحیح و اعم، نقد الاصول،...

ولادت و خاندان

محمدابراهیم بن محمدحسن خراسانی کاخی معروف به حاجی کرباسی در سال ۱۱۸۰ قمری در اصفهان به دنیا آمد. وی در زمره افرادی است که نسب آنان به سردار بزرگ اسلام و صحابی وارسته، جناب مالک اشتر نخعی می‌رسد.

پدرش حاج محمدحسن، در یکی از محلات هرات‌ (از توابع افغانستان کنونی) ـ محله‌ای شیعه ‌نشین معروف به‌ «حوض کرباس» ـ روزگار می‌گذرانید. در سبب وجه تسمیه این ناحیه، مورخان و جغرافیدانان خاطرنشان نموده‌اند: بانویی متدین و پیرو اهل بیت علیهم‌السلام از نخ و ریسمانی که خودش تهیه کرده بود، پارچه‌های کرباس تهیه نمود و آن‌ها را به معرض فروش نهاد و از بهای دست رنج و زحمت خود، حوضی در این محل بنیان نهاد و وقف شیعیان نمود که به «حوض کرباس» معروف گشت که به تدریج لفظ حوض، محذوف و نام کرباس باقی ماند و منسوبان بدین ناحیه را «کرباسی» می‌گویند که گاه این انتساب را به تحریف کلباسی هم می‌گویند.[۱]

محمدحسن که شخصی فاضل، پارسا و متدین بود، از این محل به گناباد (از توابع استان خراسان) مهاجرت نمود و در آبادی «کاخک» اقامت گزید. وی به منظور رفاه حال طلاب علوم دینی، در جوار بارگاه حضرت امام رضا علیه‌السلام و در بست بالای مشهد رضوی مدرسه‌ای بنیان نهاد که به مدرسه «حاج حسن» موسوم است.[۲] محمدحسن سپس، کاخک گناباد را به مقصد اصفهان ترک نمود و در این شهر رحل اقامت افکند.

تحصیلات و استادان

«محمدابراهیم» دوران شکوفایی خویش را تحت تربیت پدری فاضل، پارسا و اهل تقوا سپری کرد. محمدابراهیم اگر چه در ده سالگی (سال ۱۱۹۰ هـ.ق) از نعمت پدر محروم گشت؛ ولی فقیه بیداردل، آیت الله آقا سید محمد بیدآبادی بر حسب توصیه پدرش، به تربیت وی کوشید و او در سنین نوجوانی فضایل و مکارم اخلاقی را از او آموخت و در زمره شاگردان این عارف عرش آشنا در سیر و سلوک معنوی قلمداد گردید.[۳]

محمدابراهیم کرباسی به نخستین مربیان خود اشاره کرده و می گوید: «اولین کسی که دانش را از او فراگرفتم، مرحوم والد ماجد، صاحب نفس قدسی و پس از او، مرحوم آقا سید محمد گیلانی بیدآبادی و بعد از او میرزا محمدعلی فرزند مظفر بود... این افراد در طریق تزکیه و تقوا از اوتاد و ارکان بلاد بوده‌اند».[۴]

معروف‌ترین استادان دیگرش در اصفهان عبارتند از:

  1. آخوند ملا علی نوری مازندرانی (متوفی ۱۲۴۶ هـ.ق)
  2. آخوند ملا محراب گیلانی (متوفی ۱۲۱۷ هـ.ق)
  3. میرزا محمدعلی بن میر مظفر منجم اصفهانی (متوفی ۱۱۹۸ هـ.ق)؛ وی نیز از شاگردان فاضل و معروف سید محمد بیدآبادی است که در مسجد علی نزدیک قبه هارونیه در محله میدان کهنه اصفهان، امام جماعت بود.
  4. شیخ محمدحسین خاتون آبادی (۱۲۳۳ـ۱۱۷۳ هـ.ق)؛ از فقها و مجتهدانی است که نزد وحید بهبهانی شاگردی کرد و با صاحب ریاض المسایل و میرزای قمی معاصر بود.[۵]
  5. شیخ محمدعلی هرندی
  6. شیخ محمد بن شیخ زین‌الدین.

هجرت به عتبات عالیات:

محمدابراهیم بعد از آن که در حوزه اصفهان به تکمیل تحصیلات پرداخت، به منظور ارتقای دانسته‌های خویش در سطوح عالی معارف اسلامی به ویژه فقه و اصول و رسیدن به قله اجتهاد و بهره‌مندی از محضر مشاهیر اصفهان، به سوی عتبات عراق رهسپار گردید. عالم بلندآوازه این زمان در دیار مذکور سید محمدمهدی بحرالعلوم (۱۲۱۲ـ۱۱۵۵ هـ.ق) بود که به اصلاحات گسترده در اداره حوزه‌ها و تقسیم کار میان عالمان شیعه دست زد.

محمدابراهیم کرباسی در کتاب معروف خود (اشارات الاصول) می‌نویسد: «مدت نسبتاً زیادی در خدمت آقا سید مهدی بحرالعلوم و نیز آقا محمدباقر وحید بهبهانی شاگردی نمودم؛ ولی از این دو بزرگوار تقاضای اجازه ننمودم و اگر از این بزرگواران اجازه می‌خواستم، می‌دادند».[۶]

میرزا محمد تنکابنی که از درس محمدابراهیم کرباسی استفاده کرده، می‌نویسد: «او از شاگردان وحید بهبهانی و بحرالعلوم بوده است».[۷]

آیت الله کرباسی در عتبات و در حوزه درسی این بزرگواران با آقا سید محمدباقر شفتی آشنا شد که این ارتباط، علاقه و دوستی میان آن‌ها را به تدریج آن چنان افزایش داد که آن دو عالم عامل، در درس و بحث با هم شرکت کرده و صفا و صمیمیتی ویژه بینشان حکم‌فرما گردید. این دوستی و انس حاجی کرباسی با سید شفتی بر محبوبیت و عزت و احترام وی افزود؛ زیرا آن فقیه فرزانه با همه فضل و فقاهتی که بدست آورد، همواره سید حجت الاسلام شفتی را بر خود مقدم می‌داشت و از هر گونه احترام و تکریم وی مضایقه نمی‌کرد.

بازگشت به ایران:

حاجی کرباسی در عتبات عراق نزد استادانی بزرگ به قله اجتهاد رسید، اما عطشی درونی روانش را تحت الشعاع قرار داده بود، موجب گردید که حوزه درس برخی مشاهیر را در قم و کاشان مغتنم بشمارد.

تدریس و شاگردان

آیت الله کرباسی که در چندین رشته از علوم اسلامی صاحب نظر بود و همگام با کسب معرفت خود را با مکارمی والا آراسته بود؛ با احراز مقام والای مرجعیت از کاشان به اصفهان آمد و رسالت سترگ فرهنگی-اجتماعی و تکلیف دینی خویش را با برنامه‌ریزی خاص و رعایت مقتضیات جامعه آغاز کرد. او در مسجد حکیم اصفهان به تدریس فقه و اصول پرداخت و در این عرصه، شاگردان زیادی پرورش داد که ذیلا به برخی از آنان اشاره می‌گردد:

  1. حاج ملاهادی سبزواری
  2. میرزای شیرازی
  3. محمد بن سلیمان تنکابنی
  4. آقا میر سید حسن مدرس اصفهانی (۱۲۱۰ـ۱۲۷۳ هـ.ق)
  5. ملا مهدی قمشه‌ای (م، ۱۲۸۱ هـ.ق)[۸]
  6. میر سید محمد شهشهانی (م، ۱۲۸۷ هـ.ق)
  7. ملا حمزه قائنی
  8. سید محمدحسن مجتهد اصفهانی (۱۲۶۳ـ۱۲۰۷ هـ.ق).

آثار و تألیفات

حاج محمدابراهیم کرباسی همگام با تلاش‌های آموزشی، تربیتی و تبلیغی، به تألیف و تحقیق مشغول بود و آثاری در عرصه فقه، اصول و سایر معارف دینی به رشته تحریر درآورده که عبارتند از:

  1. اشارات الاصول
  2. ارشاد المسترشدین فی معرفة من احکام الدین (یا رساله عملیه)
  3. النخبه
  4. منهاج الهدایه الی احکام الشریعه و فروع الفقه
  5. السؤال و الجواب فی الفقه و الاحکام
  6. شوارع الهدایه فی شرح الکفایه المقتصد
  7. تقلید المیّت
  8. الایقاضات
  9. رساله‌ای در صحیح و اعم؛ (در علم اصول فقه)
  10. نقد الاصول
  11. مناسک حج
  12. رساله‌ای در مفطر بودن قلیان یا توتون.[۹]

ویژگی‌های اخلاقی و رفتاری

الف: عبادت:

آیت الله محمدابراهیم کرباسی حیات علمی خود را در این واقعیت می‌دانست که بر کردار و گفتار خود مراقب باشد و با عبادت و ارتباط با خداوند، نورانیتی قدسی را به اندرون خویش بفرستد و با آن ذکرهای شبانه، الحاح و التجا به درگاه حضرت احدیت، خویشتن را بسازد و توفیق پارسایی را از پروردگارش دریافت کند. در بندگی خداوند و هنگام نماز، ذکر و دعا، نهایت خضوع، خشوع و حضور قلب داشت.

یک سال شب تا به صبح مشغول دعا، نماز و تلاوت قرآن بود، برای این که شب قدر را درک کند و از چنین فیضی برخوردار گردد؛ تا آن که شب قدر را به نیکی درک نمود و مشاهده کرد که چگونه فرشتگان و روح از آسمان نازل می‌شوند و تا صبح مقدرات و سرنوشت مردم را به زمین می‌آورند.[۱۰]

ب: در عرصه‌های اجتماعی:

گرچه آیت الله کرباسی از لحاظ مقام فقهی و تسلط به موازین شرعی و نیز رعایت حالات اخلاقی، به مقامات معنوی دست یافته بود؛ اما این خصلتش هرگز سبب آن نگردید که گوشه انزوا برگزیند و به بهانه ریاضت نفس و دوری از اغیار، نسبت به امور جامعه‌ای که در آن می‌زیست، بی‌تفاوت باشد و از برخورد با ناروایی‌ها و منکرات خاموش بماند.

هنر مهمش این بود که در جمع افراد عصر خویش می‌زیست و در عین حال در صیانت از ارزش‌ها و عملی نمودن دستورهای دین، لحظه‌ای آرام نبود. و البته به لحاظ رعایت شئون تقوا و مراتب اخلاصی که داشت، بسیار احتیاط می‌کرد. در امر فتوا نهایت دقت می‌کرد و آن چنان بر آداب شریعت محمدی و فرهنگ علوی مراقبت و مواظبت داشت که کمتر مستحبی از مستحبات از او فوت می‌گردید؛ ولی با این حال، چنان می‌زیست که حتی همسایگانش تصور نمی‌نمودند با وارسته‌ای چون او و فرزانه‌ای مذکی همسایه‌اند.

البته این حالات با مقام علمی او که اشتهارش را در اصفهان و شهرهای دیگر فراهم ساخت، فرق می‌کند. حکایات بسیاری از دقت و احتیاط او در فتوا و عدم توجه به امور دنیوی و اعراض از امکانات رفاه طلبانه، در کتب تراجم و منابع تاریخی ذکر شده که همه آن‌ها عظمت مقام روحانی و معنوی آن بزرگ مرد عرصه فقاهت و دیانت را به اثبات می‌رساند.

از کثرت احتیاط، رساله عملیه ننوشت و گفت: استخوان بدنم طاقت عذاب و مجازات عالم آخرت را ندارد، تا آن که به اصرار میرزای قمی رساله‌ای نگاشت تا مردمی که از او تقلید می‌کنند، به آن مراجعه نمایند. هر مسئله‌ای که از او سؤال می‌کردند، جواب شفاهی نمی‌داد و به آن رساله مراجعه می‌کرد.[۱۱]

هنگامی که یکی از اجناس به دلایلی، ارزشی بالاتر از قیمت متعارف و متداول می‌یافت، به رغم آن که توان تهیه آن را با همان قیمت گزاف داشت، از خریدش امتناع می‌نمود و مصرف نمی‌کرد تا از این رهگذر هم با گران فروشان مبارزه‌ای کرده باشد و هم با فقیران و افراد کم‌بضاعت همگام باشد. نسبت به دست‌گیری از فقرا، توجهی کامل و اهتمامی وافر داشت و به امور طلاب و شاگردان خویش مخصوصاً افراد نیازمند، به نحو احسن و با جدیت رسیدگی و پیگیری می‌نمود و نسبت به رفع احتیاجات آن‌‌ها اقدام می‌کرد.

ج: مواعظ:

آیت الله کرباسی بر این اعتقاد بود که وعظ و خطابه از راه‌های مؤثر تربیت‌های دینی و اخلاقی آحاد جامعه است و اگر موارد انحراف و انحطاط و طرق نجات و هدایت بدین طریق گوشزد شود، تنبه و بیداری انسان‌ها را به دنبال می‌آورد. صفای باطن و تهذیب نفس این مرد خدا، نصایح او را چنان در دل مردم جای می‌داد که گویی نقشی بر سنگ بود. از دیگر عوامل توفیق او در این تلاش فرهنگی و تبلیغی، آن بود که به اوضاع روزگاری که در آن می‌زیست، بصیرت داشت و بر این نکته هم واقف بود که چگونه موعظه کند. قبل از این که با گفتار، راهنمای مردم و مرشد آنان باشد، با اعمال خود یک مربی نمونه بود. خود نمونه بارزی از آن چه می‌گفت به شمار می‌رفت؛ تا افرادی که تحت تعلیمات و تبلیغات او قرار گرفته‌اند، در آیینه صاف و پاک وجودش نقایص و عیوب خود را مشاهده کنند و اصلاح شوند.

نسبت به افرادی که در ظلمت و تیرگی گام نهاده بودند، بی‌نهایت دلسوزی می‌نمود. رسالت این فقیه فرزانه در امر به معروف و نهی از منکر و اندرز و ارشاد مردم با نرمی، ملایمت و عطوفت توأم بود و عقیده داشت پرخاشگری‌های حساب نشده و غضب‌هایی که انگیزه‌های مقدس ندارند و نیز خشم بیهوده و از دست دادن شکیبایی در برخورد با مردم، مخاطبین را به لجاجت واداشته و از اطراف فرد ناصح پراکنده می‌سازد؛ البته در جایی که شخصی می‌خواست بر گناه و خلاف خویش اصرار ورزد و در ترویج منکر بکوشد، اغماض را روا نمی‌دانست و با شدت، صلابت و قاطعیت تمام در جهت محو باطل و زدودن غبارهای خلاف و عصیان از جامعه اهتمام می‌ورزید.

یکی از همسایگانش به لهو و لعب و ساز و طرب اشتغال داشت. آیت الله کرباسی یکی از ملازمان خود را نزد وی فرستاد که با ملاطفت به نامبرده بگوید از این رفتار مذموم دست بردارد و عمل مزبور را ترک کند. آن شخص در جواب گفته بود به آقا بگوید اگر می‌تواند مرا در غل و زنجیر افکند. او هم این موضوع را برای حاجی کرباسی مطرح کرد. آن بزرگوار به مسجد حکیم آمد و بعد از نماز به موعظه نمازگزاران پرداخت و طی دعایی عرض کرد: «خدایا، من که نجاری و آهنگری نمی‌دانم که او را غل و زنجیر نمایم!» چون صفای معنوی داشت دعایش مستجاب شد و در بدن آن فرد بیماری شدیدی پیدا شد که با ورم و عفونت توأم بود و همان شب موجب مرگ او شد.[۱۲]

در شفاءالصدور از آن فقیه بزرگوار نقل کرده‌اند: وقتی یکی از افراد روضه‌خوان در محضر آن جناب بر فراز منبر، ماجرای کربلا را برای مردم گفت و حاجی احساس نمود در مضامین گفتارش مطالب غیرواقع دیده می‌شود؛ وی را تذکر داد که اگر می‌خواهد تاریخ زندگی معصومین و وابستگان آن‌ها را مطرح کند، دقت نماید و از ذکر نکات غیرواقع و مطالب دور از شأن آن بزرگواران اجتناب نماید.[۱۳]

د: حمایت از علما:

آیت الله کرباسی نسبت به علمای دین و راویان حدیث، علاقه‌ای منبعث از باورهای مذهبی داشت. احساس فروتنی در برابر آقا سید محمدباقر شفتی نمونه‌ای از احترام این فقیه برای مشاهیر شیعه و علمای اسلامی است و این تواضع و مقدم داشتن سید شفتی بر خود، در حالی بود که آیت الله کرباسی مرجعی نامدار و فقیهی عالی مقام بود و شهرت علمی‌‌اش در جهان تشیع پیچیده بود.[۱۴]

از کارهای دیگری که قدرشناسی وی را نسبت به علمای سلف تأیید می‌کند، بازسازی مرقد صاحب بن عباد است. وی در معطوف ساختن توجه مردم به مقام و مرقد این عالم فاضل و وزیر شیعی، فعالیت زیادی نمود و بر این امر مداومت ورزید.[۱۵]

نقل کرده‌اند: آیت الله کرباسی خانه خویش و برخی از شاگردان خود را به نام این که منزل خود اوست، «بست» قرار داده بود و هر کس از سوی عوامل حکومتی و دیگر زورگویان مورد تعدی قرار می‌گرفت، در همان لحظه به یکی از این خانه‌ها پناه می‌برد. حاکم وقت اصفهان به وی پیغام داد: «خواهش می‌کنم معین بفرمایید که بست شما از کجا تا کجاست و تا کی ادامه خواهد داشت؟ زیرا دست و بال مأموران ما به کلی بسته شده است». آیت الله کرباسی در جوابش گفته بود: «بست من نیست، به امام زمان عجل الله تعالی فرجه تعلق دارد و از نظر مکانی، مشرق و مغرب را دربر می‌گیرد و به لحاظ زمانی، تا روز قیامت ادامه دارد و تا ستم تو و کارگزارانت هست، این بست هم توسط من و علمای پس از من وجود دارد».[۱۶]

هـ: نماز باران:

یک سال به دلیل کاهش نزولات جوی، خشکسالی و قحطی، مردم نگران و دست اندرکاران و کارگزاران این ناحیه، دچار استیصال و درماندگی شدند. حاکم وقت ـ منوچهرخان معتمدالدوله ـ خدمت آیت الله کرباسی آمد و عرض کرد: «مردم تقاضای عاجزانه دارند که شما برای انجام دعا و نماز باران به بیرون شهر بروید». آن فقیه زاهد که سنین کهنسالی و سالخوردگی خود را سپری می‌کرد، گفت: «من پیرم و ناتوان و قوت رفتن را ندارم». وی گفت: «تختی روان برایتان می‌فرستم که در آن نشسته و به مکان مورد نظر برای دعای باران بروید». مرحوم کرباسی در جواب او فرمود: «آخر با تخت غصبی، آن هم اهدایی از سوی عامل ستم به دعای باران رفتن و تقاضای نزول رحمت کردن، چه مناسبتی دارد و آیا خداوند با چنین وضعی دعای ما را مستجاب می‌کند؟!» یکی از فرزندان حاجی عرض کرد: «خودمان با همکاری مردم تختی از چوب برایتان می‌سازیم».

سپس در شهر اعلان نمودند که از روز شنبه همه مردم روزه بگیرند تا روز دوشنبه با حال روزه به همراه حاجی کرباسی برای دعای باران حاضر شوند. مردم روزه‌دار در موعد مقرر در حوالی محل اقامت آن مجتهد عارف، اجتماع کردند و حاجی را که بیمار و ناتوان و بسیار سالخورده بود، با تختی به سوی تخت فولاد آورند؛ گروهی از ارامنه جلفای اصفهان نیز صف کشیدند و کتاب آسمانی خود ـ انجیل ـ را گشودند. یهودیان نیز با تورات در آن مکان حاضر شدند. آیت الله کرباسی مشاهده کرد در یک سو، ارامنه و در طرف دیگر، یهودیان صف کشیده‌اند. پس سر خویش را برهنه نمود و به جانب آسمان نگریست و عرض نمود: «خدایا! محمدابراهیم محاسنش را برای نشر اسلام سپید کرده است؛ امروز مرا نزد پیروان مذاهب دیگر شرمسار مفرما!». ناگهان ابری متراکم، آسمان اصفهان را فراگرفت و ساعتی بعد، ریزش باران به طور مداوم آغاز گردید و بدین گونه مردم از عوارض کاهش منابع آب و خشکسالی نجات یافتند.[۱۷]

وفات

مرحوم آیت الله محمدابراهیم کرباسی پس از مدت هشتاد و یک سال و نوزده روز عمر بابرکت، در شب پنج شنبه هشتم ماه جمادی الاول ۱۲۶۱ هـ.ق[۱۸] (مطابق ۱۲۲۴ هـ.ش) رحلت نمود و پیکر مطهرش پس از مراسم تشییع باشکوه در کنار مسجد حکیم اصفهان به خاک سپرده شد. زمین این مکان را سید شفتی در زمان حیات آیت الله کرباسی خریداری نمود و به وی واگذار کرد.

پانویس

  1. ریحانه الادب، ج۵، ص۴۶؛ دائرة ‌المعارف فارسی، دکتر مصاحب، ذیل کرباسی.
  2. منتخب التواریخ، ص ۶۴۱. «این مدرسه بین مدرسه نواب و حرم مقدس رضوی قرار داشت که اکنون در طرح توسعه حرم مطهر خراب شده است».
  3. معارف الرجال، ج ۲، ص ۱۷۶.
  4. طبقات اعلام الشیعه، ج ۶، ص ۱۷۶.
  5. روضات الجنات، ج ۷، ص ۱۰۷ و ۱۸۳.
  6. تذکره العلماء، محمد بن سلیمان تنکابنی، ص ۲۱۶؛ قصص العلما، ص ۱۱۷.
  7. الکرام البرره، ج ۱، ص ۱۵.
  8. الذریعه، ج ۱۵، ص ۸۲ و ۸۱؛ مکارم الآثار، ج ۷، ص ۲۴۰۶.
  9. همان، ج ۲، ص ۵۰۷؛ الاعلام، زرکلی، ج ۶، ص ۱۹۵.
  10. فوائد الرضویه، ص ۱۱؛ تذکره العلماء، ص ۲۱۶؛ کاروان علم و عرفان، ج ۱، ص ۹۸.
  11. ریحانه الأدب، ج ۵، ص ۴۳؛ تذکره القبور، ص ۴۸ و ۴۷.
  12. کاروان علم و عرفان، ج ۱، ص ۹۶.
  13. همان.
  14. بیان المفاخر، مهدوی، ج ۱، ص ۲۱۶.
  15. منتخب التواریخ، ص ۶۷۷.
  16. حماسه کویر، محمدابراهیم باستانی پاریزی، ج ۱، ص ۱۲۲، پاورقی.
  17. جامع النورین، ملا اسماعیل سبزواری، ص ۳۳۳؛ کاروان علم و عرفان، ج ۱، ص ۱۰۹ و ۱۰۸.
  18. البدر التمام، ص ۱۶ و نیز مکارم الآثار، ح ۵، ص ۱۶۴۴ ضمناً این که تاریخ رحلت او را ۱۲۶۲ هـ.ق نوشته‌اند غلط است.

منابع