الهی نامهی عطار
نویسنده | فریدالدین عطار نیشابوری |
موضوع | شعر عرفانی |
زبان | فارسی |
تعداد جلد | 1 |
|
«الهی نامه» اثری عرفانی منظوم در قالب مثنوي از فریدالدین عطار نیشابوری (م، 627 ق)، شاعر و عارف نامدار ایرانی مسلمان در قرن هفتم هجری است.
محتویات
مؤلف
فريدالدين ابوحامد محمد بن ابوبكر ابراهيم بن اسحاق عطّار نيشابورى (537-627ق)، از شعرا و عارفان نامآور ايران در قرن ششم و هفتم قمری و متولد نیشابور است. آثار شيخ عطار به دو دستهى منظوم و منثور تقسيم مىشود. يكى از معروفترين آثار منثور عطّار، تذکرة الاولياء است كه در اين كتاب، عطار به معرفى 72 تن از اولياء، مشايخ و عرفاى صوفيه پرداخته است. دیوان اشعار او نیز اثر منظوم معروف اوست.
معرفی کتاب
«الهىنامه»، از سرودههاى شهير عطار نیشابوری و شاهکارهاى شايسته و نمونههاى استادانه ادب پارسى به شمار مىرود كه در قالب مثنوی سامان يافته است.
عطار، در اين چكامه به بازگويى مقاصد اهل تصوف مىپردازد و همچون صوفيان به جاى برهان (استدلال منطقى)، از تمثيل بهره مىگيرد و با آوردن افسانه يا سرگذشتى، خواستهاش را اثبات مىكند. حقايق عرفان و تصوف در سروده متصوفانه و استادانه وى آشكارا رخ نمود.
عطار، در اين منظومه مىكوشد كه در آن سوى هر يك از آرزوهاى دستنيافتنى انسان كه از پس سالها تخيل پديد آمدهاند، به وى بياموزد كه اگر حقيقت هر آرزو را مىخواهد، آن را در درون خودش بايد بجويد.
عطار نيشابورى، دو مثنوى عارفانه «الهىنامه» و «منطق الطير» را براى راهنمايى سالكانِ طريقت معرفت سرود و در سده ششم هجرى آنها را با شگردى رمزناك (سمبولیك)، طرحريزى كرد و به حكايات و تمثيلات آراست تا بتواند راهروان مكتب عرفان را به آسانى يارى و هدايت كند تا در رياضت و كوشش معنوى خويش براى كشتن نفس اماره توفيق و به شناخت حقيقت و درك معنويت و کیفیت هستى دست يابند.
گفتار خود عطار، بر اين گواهى مىدهد كه او الهىنامه را در پيرى نوشته است.
اين كتاب در قالب مثنوى است و حدود هفت هزار بيت دارد و افزون بر شيوايى درونمايه، از ترتيب زيبايى برخوردار است و با مقدمهاى آغاز مىشود كه مناجات و نعت پيامبر و مدح خلفا و تحسين نفس ناطقه را در بر مىگيرد و شش فصل مهم و 22 مقاله و يك خاتمه دارد.
پيام اصلی «الهىنامه»، از ديدى متفاوت با «منطق الطير» يا «مصیبتنامه» چنين است: «اى انسان! هر چه هست، تويى و هر چه هست، در جان و روان تو نهفته است». اين پيام را مىتوان از درونمايه آرزوهاى هر يك از شاهزادگان داستان اين كتاب و پاسخهاى پدرشان به آنان دريافت. عطار در اين منظومه نيز به شيوهاى ديگر همين پيغام را به بشر مىرساند و هر يك از فرزندان داستان او، رخى را از چهرههاى روانشناختى آدمى، آينگى مىكنند.
اين منظومه، افزون بر فصاحت و زيبايى درخشانش، اطلاعات گستردهاى درباره مشايخ بزرگ تصوف و ديگر افراد شهير متقدم بر عطار (نسل سلف)، همچون شيخ ابوالحسن خرقانى، ابوسعيد ابوالخير، شبلى، ابراهیم ادهم، اياز، بايزيد بسطامى و اويس قرنى و ياران رسول خدا و چهار خليفه او عرضه مىكند.
سراينده «الهىنامه» همچنين حكايتى را به فخرالدين اسعد گرگانى (سراينده «ويس و رامين») نسبت مىدهد كه حتى با فرض دروغين بودنش، از سندهاى كهنى به شمار مىرود كه در نسبت دادن «ويس و رامين» به فخرالدين به كار مىآيد. شرح عطار درباره خرافات و موهومات رايج در آن روزگار، مانند جادويى (پنداشتن اينكه با خواندن عزيمت يا اجراى كارى، به شكل مرغ يا پيل مىتوان درآمد و كوه را به جادويى از جا بركند يا دريا را شوراند و همچون كبوتر در هوا پرواز كرد)، از ديگر سودمندىهاى اين منظومه از ديد مردمشناختى به شمار مىرود.
آوردن حكايتها و تمثيلهاى ادبيات شفاهى مردم در شعر، با سنايى و مثنوىهاى عرفانى او آغاز شد. وى آنها را از راه شعر به زبان اهل فضل و درباريان برد، اما عطار آنها را در چارچوبى گستردهتر به كار بست تا پس از بار كردن معانى عرفانى و اخلاقى بر آنها، دوباره به مردم بازشان گرداند؛ ازاينرو، زبان عطار ساده و از پيرايههاى شعرى شاعران پيش از خود تهى است.
لب لباب «الهىنامه»، داستان پادشاهى است كه شش پسر دانا و بلند همت داشت. آنان هر يك در دانشى يگانه روزگار خود بودند و روزى نزد پدر از آرزوهایشان سخن گفتند و پدر درباره هر يك از اين خواستهها، مثَلى آورد و چيزى فرمود؛ براى نمونه، نخستين پسر از دختر شاه پريان و دلدادگىاش به او گفت و پدر در نكوهش شهوتپرستى، گفتارى عرضه كرد و به حكايت زن پارسايى پرداخت كه در برابر خواهش نامشروع مردان ايستاد و به گناه تن نداد. اين گفت و شنودها دنبال مىشود تا هر يك از فرزندان همه دغدغههایش را بگويد و لب از گفتن فرو بندد، آنگاه ديگر فرزند به سخن مىآيد، مشكلاتش را مطرح مىكند و به دفاع از دعوى خويش برمىخيزد و اندرزهایى از پدرش مىشنود و سرانجام در برابر منطق پدر كُرنش مىكند.
برخى از نوشتههاى عرفانى، رسالهها و كتابهایى به نثر يا به نظم درباره شناختن پروردگار و چگونگى آفرينش و نفس و روح و عوالم و شرط سلوك و حالات و مقامات انسانند كه در فصلهایى منظم طرح مىشوند. «كشف المحجوب» هجويرى و «مصباح الهداية» و «گلشن راز»، از اين دسته به شمار مىروند، اما شمارى از آنها، ترجمه احوال اولیا و مشايخند كه «تذكرة الاولیاء» عطار، شاهکارى در اين زمينه است كه نویسنده، در آن، به شيوهاى بسيار مؤثر و پرشور، حالات مردان آن جهانى را به كمك گزارشهایى درباره گفتار و رفتار آنان مجسم مىكند. ديگر كتابها در اين زمينه، منظومههایى كمابيش بلندند كه شاعر، در آن، همه موضوعها و نكتههاى عرفانى را به كمك داستانها، مثلها، پندها و اندرزها، نقل گفتار و كردار بزرگان، بهويژه آيات قرآن و احاديث بازگو مىكند و در آغاز و پايان و گاه در درون آن، به راز و نياز و مناجات به درگاه خداوند زبان مىگشايد؛ اگرچه، بزرگترين نمونه اين نوشتهها، «مثنوى» مولانا جلالالدين بلخى است، «الهىنامه» عطار نيز در اين جرگه جاى مىگيرد.
چكيده داستان كتاب:
خليفهاى دانا و توانا شش پسر داشت كه همه دانستنىها را آموخته و به هر چيز دلخواهى راه يافته بودند، اما باز هم هر يك آرزويى در دل داشت و از ناكامى خود اندوهناك بود. روزى پدر، آنان را نزد خود نشاند و گفت: اگر شما مرا از آرزوهاى خود آگاه كنيد، شايد بتوانم راه كاميابى را به هر يك از شما نشان دهم. پسران، فرموده پدر را پذيرفتند و يكى پس از ديگرى، آرزوى خود را بازگفتند. هر يك از بخشهاى شش گانه كتاب، ميدان گفتار يك فرزند و پاسخ پدر به اوست. نخستين فرزند، دلباخته دختر شاه پريان بود و آرزويى جز وصال وى نداشت. فرزند دوم ديوانهوار به سحر و جادو عشق مىورزيد. فرزند سوم جام جمشيد مىخواست، فرزند چهارم آب حيات مىجست، فرزند پنجم در انديشه يافتن انگشتر سليمان و فرزند ششم، جوياى كيميا بود. پدر در پاسخ هر يك از آنان به كمك حكايات و بيانات حكيمانهاى، بيهودگى اين آرزوها را باز مىنمايد و فرزندانش را اندرز مىدهد كه از خواهشهاى نفس دست بكشند و دل، در جهان بالا ببندند.
در اين گفت و شنيد، عطار، جا را براى بسيارى از مطالب عرفانى، فلسفى و اخلاقى باز كرده و معانى لطيفى را به كمك استعاره و تمثيل و اسرارى را به زبان ديوانگان فرزانه بازگفته و از همه مقامات و حالات سالك سخن رانده است. هيچيك از مقامات، مانند طلب، توبه، عشق، حيرت، توكل، رضا، معرفت، توحيد، فقر و فنا، از چارچوب «الهىنامه» بيرون نيست و اين كتاب، به راستى، گنجينهاى از حقايق معنوى به شمار مىرود.
از آنجا كه براى بازگفتن حال سالك و واصل، زبانى شيواتر و رساتر از زبان عشق نيست، سراسر اين كتاب، از عبارات و كنايات عاشقانه پر است و فصلى از آن نيست كه در آن، از سر زيبايى، جاذبه و جفاى معشوق، درد هجران، سوز و گداز در آرزوى وصال، غيرت و رشك، مستى هنگام ديدار و خمار لحظات فراق سخن نرفته باشد؛ چنانكه سراسر مقاله 21، وقف داستان شورانگيز عشق رابعه دختر كعب است.
بنابراین، موضوع اصلى كتاب را همان عشق و درد بايد دانست كه شرط سلوك و كليد وصالى جز آن نيست و به گفته پروفسور لويى ماسينيون فرانسوى، از خاورشناسان نامى و عاشقان تصوف، همه آثار عطار بر پايههای «زيبايى»، «عشق» و «درد» استوارند و از اين سه ركن، درد، مهمتر و دستمايه نوآورىهاى اوست: سه ره دارد جهان عشق اكنون * يكى آتش، يكى اشك و يكى خون
محتوای کتاب
«الهی نامه» -که نام اصلي آن «خسرونامه» بوده- در بحر هزج مسدس محذوف سروده شده و ابيات آن بالغ بر 6511 بیت است.[۱] اين مثنوي با مقدمهاى آغاز مىشود كه مناجات و نعت پيامبر و مدح خلفا و تحسين نفس ناطقه را در بر مىگيرد و شش فصل مهم و 22 مقاله و يك خاتمه دارد. طرح اصلي كتاب، مناظره پدري است با شش پسر خود كه هر كدام از وي چيزي و مرادي خواستهاند.
چكيده داستان كتاب به این صورت است که خليفهاى دانا و توانا شش پسر داشت كه همه دانستنىها را آموخته و به هر چيز دلخواهى راه يافته بودند، اما باز هم هر يك آرزويى در دل داشت و از ناكامى خود اندوهناك بود. روزى پدر، آنان را نزد خود نشاند و گفت: اگر شما مرا از آرزوهاى خود آگاه كنيد، شايد بتوانم راه كاميابى را به هر يك از شما نشان دهم. پسران، فرموده پدر را پذيرفتند و يكى پس از ديگرى، آرزوى خود را بازگفتند. هر يك از بخشهاى شش گانه كتاب، ميدان گفتار يك فرزند و پاسخ پدر به اوست. نخستين فرزند، دلباخته دختر شاه پريان بود و آرزويى جز وصال وى نداشت. فرزند دوم ديوانهوار به سحر و جادو عشق مىورزيد. فرزند سوم جام جمشيد مىخواست، فرزند چهارم آب حيات مىجست، فرزند پنجم در انديشه يافتن انگشتر سليمان و فرزند ششم، جوياى كيميا بود. پدر در پاسخ هر يك از آنان به كمك حكايات و بيانات حكيمانهاى، بيهودگى اين آرزوها را باز مىنمايد و فرزندانش را اندرز مىدهد كه از خواهشهاى نفس دست بكشند و دل، در جهان بالا ببندند.
عطار در این منظومه کوشیده است که در آن سوی هر کدام از آرزوهای محال انسان، که حاصل تخیّل قرنها و قرنهاست، به انسان بیاموزد که اگر حقیقت هر کدام از این آرزوها را خواستاری، در درون خویش باید آن را بجویی.[۲] شاعر در هشت بیت، روح انسان را مورد خطاب قرار میدهد و برای او شش فرزند: نفس، شیطان، عقل، فقر، علم و توحید ذکر میکند.
در قسمتی از الهی نامه که مربوط به بخش: «سؤال مرد درویش از جعفر صادق (علیه السلام)» است نویسنده شرح می دهد:
مگر پرسید آن درویش حالی * بصدق از جعفر صادق سؤالی
که از چیست این همه زهدت شب و روز؟ * جوابش داد آن شمع دل افروز
که چون کارم یکی دیگر نمیکرد * کسی روزی غم چون من نمی خورد
چو کار من مرا بایست کردن * فگندم کاهلی کردن ز گردن
چو رزق من مرا افتاد آغاز * مرا نه حرص باقی ماند و نه آز
چو مرگ من مرا افتاد ناکام * برای مرگ خود برداشتم گام
چو در مردم وفایی میندیدم * بجان و دل وفای حق گزیدم
جُزین چیزی که می پنداشتم من * چو می پنداشتم بگذاشتم من[۳]
پانویس
منابع
- "الهی نامه"، ویکی نور.
- کتاب الهی نامه، تالیف: شیخ فریدالدین محمد عطار نیشابوری، انتشارات سخن، چاپ ششم، 1387.
- سایت موسسه فرهنگی و اطلاع رسانی تبیان، کتابشناسی عطار نیشابوری.
- الهی نامه، عطار نیشابوری/ محمدرضا شفیعی کدکنی، ساورسفلی، سارا؛ آینه پژوهش، آذر و دی 1387 - شماره 113.