آیه 35 سوره نور

از دانشنامه‌ی اسلامی
نسخهٔ تاریخ ‏۲۵ آوریل ۲۰۲۰، ساعت ۱۱:۲۵ توسط Aghajani (بحث | مشارکت‌ها) (معانی کلمات آیه)
پرش به ناوبری پرش به جستجو
مشاهده آیه در سوره

۞ اللَّهُ نُورُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ ۚ مَثَلُ نُورِهِ كَمِشْكَاةٍ فِيهَا مِصْبَاحٌ ۖ الْمِصْبَاحُ فِي زُجَاجَةٍ ۖ الزُّجَاجَةُ كَأَنَّهَا كَوْكَبٌ دُرِّيٌّ يُوقَدُ مِنْ شَجَرَةٍ مُبَارَكَةٍ زَيْتُونَةٍ لَا شَرْقِيَّةٍ وَلَا غَرْبِيَّةٍ يَكَادُ زَيْتُهَا يُضِيءُ وَلَوْ لَمْ تَمْسَسْهُ نَارٌ ۚ نُورٌ عَلَىٰ نُورٍ ۗ يَهْدِي اللَّهُ لِنُورِهِ مَنْ يَشَاءُ ۚ وَيَضْرِبُ اللَّهُ الْأَمْثَالَ لِلنَّاسِ ۗ وَاللَّهُ بِكُلِّ شَيْءٍ عَلِيمٌ

مشاهده آیه در سوره


<<34 آیه 35 سوره نور 36>>
سوره : سوره نور (24)
جزء : 18
نزول : مدینه

ترجمه های فارسی

خدا نور (وجودبخش) آسمانها و زمین است، داستان نورش به مشکاتی ماند که در آن روشن چراغی باشد و آن چراغ در میان شیشه‌ای که از تلألؤ آن گویی ستاره‌ای است درخشان، و روشن از درخت مبارک زیتون که (با آنکه) شرقی و غربی نیست (شرق و غرب جهان بدان فروزان است) و بی‌آنکه آتشی زیت آن را برافروزد خود به خود (جهانی را) روشنی بخشد، پرتو آن نور (حقیقت) بر روی نور (معرفت) قرار گرفته است. و خدا هر که را خواهد به نور خود (و اشراقات وحی خویش) هدایت کند و (این) مثلها را خدا برای مردم (هوشمند) می‌زند (که به راه معرفتش هدایت یابند) و خدا به همه امور داناست!

خدا نور آسمان ها و زمین است؛ وصف نورش مانند چراغدانی است که در آن، چراغ پر فروغی است، و آن چراغ در میان قندیل بلورینی است، که آن قندیل بلورین گویی ستاره تابانی است، [و آن چراغ] از [روغن] درخت زیتونی پربرکت که نه شرقی است و نه غربی افروخته می شود، [و] روغن آن [از پاکی و صافی] نزدیک است روشنی بدهد گرچه آتشی به آن نرسیده باشد، نوری است بر فراز نوری؛ خدا هر کس را بخواهد به سوی نور خود هدایت می کند، و خدا برای مردم مثل ها می زند [تا حقایق را بفهمند] و خدا به همه چیز داناست.

خدا نور آسمانها و زمين است. مَثَل نور او چون چراغدانى است كه در آن چراغى، و آن چراغ در شيشه‌اى است. آن شيشه گويى اخترى درخشان است كه از درخت خجسته زيتونى كه نه شرقى است و نه غربى، افروخته مى‌شود. نزديك است كه روغنش -هر چند بدان آتشى نرسيده باشد- روشنى بخشد. روشنىِ بر روى روشنى است. خدا هر كه را بخواهد با نور خويش هدايت مى‌كند، و اين مَثَلها را خدا براى مردم مى‌زند و خدا به هر چيزى داناست.

خدا نور آسمانها و زمين است. مثَل نور او چون چراغدانى است كه در آن چراغى باشد، آن چراغ درون آبگينه‌اى و آن آبگينه چون ستاره‌اى درخشنده. از روغن درخت پربركت زيتون كه نه خاورى است و نه باخترى افروخته باشد. روغنش روشنى بخشد هر چند آتش بدان نرسيده باشد. نورى افزون بر نور ديگر. خدا هر كس را كه بخواهد بدان نور راه مى‌نمايد و براى مردم مثَلها مى‌آورد، زيرا بر هر چيزى آگاه است.

خداوند نور آسمانها و زمین است؛ مثل نور خداوند همانند چراغدانی است که در آن چراغی (پر فروغ) باشد، آن چراغ در حبابی قرار گیرد، حبابی شفاف و درخشنده همچون یک ستاره فروزان، این چراغ با روغنی افروخته می‌شود که از درخت پربرکت زیتونی گرفته شده که نه شرقی است و نه غربی؛ (روغنش آنچنان صاف و خالص است که) نزدیک است بدون تماس با آتش شعله‌ور شود؛ نوری است بر فراز نوری؛ و خدا هر کس را بخواهد به نور خود هدایت می‌کند، و خداوند به هر چیزی داناست.

ترجمه های انگلیسی(English translations)

Allah is the Light of the heavens and the earth. The parable of His Light is a niche wherein is a lamp—the lamp is in a glass, the glass as it were a glittering star—lit from a blessed olive tree, neither eastern nor western, whose oil almost lights up, though fire should not touch it. Light upon light. Allah guides to His Light whomever He wishes. Allah draws parables for mankind, and Allah has knowledge of all things.

Allah is the light of the heavens and the earth; a likeness of His light is as a niche in which is a lamp, the lamp is in a glass, (and) the glass is as it were a brightly shining star, lit from a blessed olive-tree, neither eastern nor western, the oil whereof almost gives light though fire touch it not-- light upon light-- Allah guides to His light whom He pleases, and Allah sets forth parables for men, and Allah is Cognizant of all things.

Allah is the Light of the heavens and the earth. The similitude of His light is as a niche wherein is a lamp. The lamp is in a glass. The glass is as it were a shining star. (This lamp is) kindled from a blessed tree, an olive neither of the East nor of the West, whose oil would almost glow forth (of itself) though no fire touched it. Light upon light. Allah guideth unto His light whom He will. And Allah speaketh to mankind in allegories, for Allah is Knower of all things.

Allah is the Light of the heavens and the earth. The Parable of His Light is as if there were a Niche and within it a Lamp: the Lamp enclosed in Glass: the glass as it were a brilliant star: Lit from a blessed Tree, an Olive, neither of the east nor of the west, whose oil is well-nigh luminous, though fire scarce touched it: Light upon Light! Allah doth guide whom He will to His Light: Allah doth set forth Parables for men: and Allah doth know all things.

معانی کلمات آیه

  • مشكات: قنديل يا طاقچه‌‏اى كه بر آن شيشه گرفته‌‏اند، چراغ را در آن مى‌‏نهند (قاموس قرآن).
  • نور: در تعريف نور گفته‌‏اند: آنچه چيزها را آشكار مى‏‌كند و نيز گويند آنچه في نفسه آشكار است و غير خود را آشكار مى‌‏كند و نيز گفته‌‏اند:

«النور: الضوء و هو خلاف الظلمة» سپس تعميم يافته و به حواس نيز نور گفته شده كه با آنها محسوسات روشن مى‌‏شود، به عقل نيز نور گفته شده كه معقولات با آن آشكار مى‏‌شود، به ايمان نيز از اين جهت نور اطلاق مى‌‏شود.

  • زجاجة: شيشه «مصباح»: چراغ.
  • درى: درخشان. ستاره را در سفيد و درخشان بودن به «در» تشبيه كرده‌‏اند.
  • زيتها: زيت: روغن زيتون. چنان كه به درخت و ميوه آن زيتون گويند واحد آن زيتونه است.[۱]

تفسیر آیه

تفسیر نور (محسن قرائتی)


اللَّهُ نُورُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ مَثَلُ نُورِهِ كَمِشْكاةٍ فِيها مِصْباحٌ الْمِصْباحُ فِي زُجاجَةٍ الزُّجاجَةُ كَأَنَّها كَوْكَبٌ دُرِّيٌّ يُوقَدُ مِنْ شَجَرَةٍ مُبارَكَةٍ زَيْتُونَةٍ لا شَرْقِيَّةٍ وَ لا غَرْبِيَّةٍ يَكادُ زَيْتُها يُضِي‌ءُ وَ لَوْ لَمْ تَمْسَسْهُ نارٌ نُورٌ عَلى‌ نُورٍ يَهْدِي اللَّهُ لِنُورِهِ مَنْ يَشاءُ وَ يَضْرِبُ اللَّهُ الْأَمْثالَ لِلنَّاسِ وَ اللَّهُ بِكُلِّ شَيْ‌ءٍ عَلِيمٌ «35»

خداوند، نور آسمان‌ها وزمين است. مَثَل نور او همچون چراغدانى است كه در آن چراغى (پر فروغ) باشد. آن چراغ در ميان حبابى شيشه‌اى و آن شيشه همچون ستاره‌اى تابان و درخشان، چراغ از روغن درخت پر بركت زيتونى بر افروخته شده، كه نه شرقى است و نه غربى. (روغنش به قدرى صاف و شفّاف است) كه بدون تماس آتش نزديك است (شعله‌ور شود و) روشنى دهد. نورى است بر فراز نور ديگر. هر كس را خداوند بخواهد به نور خويش هدايت مى‌كند، و خداوند براى مردم مَثَل‌ها مى‌زند و خداوند به هر چيزى آگاه است.

نکته ها

«نُورُ» يعنى چيزى كه هم خودش روشن است و هم سبب روشنى اشياى ديگر مى‌شود.

در فرهنگ اسلام امورى به عنوان‌ «نُورُ» معرفى شده است: قرآن، علم، عقل، ايمان، هدايت، اسلام، پيامبر صلى الله عليه و آله و امامان معصوم عليهم السلام.

«كَمِشْكاةٍ» يعنى چراغدان. «دُرِّيٌّ» به معناى پر نور و پر فروغ است. «زيت» روغن زيتون را گويند كه وسيله‌ى روشنايى بوده است.

اگر درخت زيتون در وسط باغ باشد، كه در تمام روز آفتاب بخورد، روغنش بهتر مى‌شود،

جلد 6 - صفحه 187

ولى اگر در اطراف باغ و مزرعه باشد، يا در وقت صبح آفتاب دارد يا عصر. «زَيْتُونَةٍ لا شَرْقِيَّةٍ وَ لا غَرْبِيَّةٍ»

«اللَّهُ نُورُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ» يعنى: خداوند هدايت كننده‌ى آسمان و زمين است. چون هدايت آفرينش، در آيات ديگر نيز آمده است. «أَعْطى‌ كُلَّ شَيْ‌ءٍ خَلْقَهُ ثُمَّ هَدى‌» «1» وجمله‌ى‌ «نُورٌ عَلى‌ نُورٍ» به معناى هدايت‌هاى دايمى و پى در پى است و در پايان آيه نيز مى‌فرمايد:

«يَهْدِي اللَّهُ لِنُورِهِ»

قرآن در اين آيه خداوند را به نور تشبيه نموده است. با مطالعه اجمالى روشن مى‌شود كه نور داراى خواص و ويژگى‌هاى زير است:

1- نور، لطيف‌ترين موجود در جهان ماده و سرچشمه زيبائى‌ها و لطافت‌ها است.

2- نور، بالاترين سرعت را در جهان ماده داراست و با سرعت سيصد هزار كيلومتر در ثانيه مى‌تواند در يك چشم بر هم زدن (يعنى كمتر از يك ثانيه) كره زمين را هفت بار دور بزند، به همين دليل مسافت‌هاى فوق‌العاده عظيم و سرسام‌آور نجومى را فقط با سرعت نور مى‌سنجند و واحد سنجش آنها سال نورى است، يعنى مسافتى كه نور در يك سال مى‌پيمايد.

3- نور، وسيله تبيين اجسام و مشاهده موجودات است، و بدون آن چيزى را نمى‌توان ديد، بنا بر اين هم «ظاهر» است و هم «مظهر» (ظاهر كننده غير).

4- نور آفتاب كه مهم‌ترين نور در دنياى ما است پرورش دهنده گلها و گياهان بلكه رمز بقاى همه موجودات زنده است.

5- تمام انرژى‌هاى موجود در محيط (به جز انرژى اتمى) همه از نور آفتاب سرچشمه مى‌گيرد، حركت بادها، ريزش باران و جريان نهرها و آبشارها و بالاخره حركت همه موجودات زنده با كمى دقت به نور آفتاب منتهى مى‌شود.

سرچشمه گرما و حرارت و آنچه بستر موجودات را گرم نگه مى‌دارد همان نور آفتاب است‌

«1». طه، 50.

جلد 6 - صفحه 188

حتى گرمى آتش كه از چوب درختان و يا ذغال سنگ و يا نفت و مشتقات آن به دست مى‌آيد نيز از گرمى آفتاب است.

6- نور آفتاب نابود كننده انواع ميكروب‌ها و موجودات موذى است و اگر تابش اين نور پر بركت نبود كره زمين، تبديل به بيمارستان بزرگى مى‌شد كه همه ساكنانش با مرگ دست به گريبان بودند.

خلاصه هر چه در اين پديده عجيب عالم يعنى نور مى‌نگريم و دقيق‌تر مى‌شويم آثار گرانبها و بركات عظيم آن آشكارتر مى‌شود. امّا عجيب است كه بشر با اين همه پيشرفت علمى از شناخت حقيقت نور كه يك امر مادى است عاجز مانده و آن وقت در پى شناخت ذات و حقيقت خداست و چه بسا اين نيز يكى از وجوه تشبيه خدا به نور باشد.

حال اگر بخواهيم براى ذات پاك خدا تشبيه و تمثيلى از موجودات حسى انتخاب كنيم (گر چه مقام با عظمت او از هر شبيه و نظيرى برتر است) آيا جز از واژه «نور» مى‌توان استفاده كرد؟ همان خدايى كه پديد آورنده تمام هستى است، روشنى‌بخش عالم است، همه موجودات به بركت او زنده‌اند، و همه مخلوقات بر سر خوان نعمت او هستند كه اگر لحظه‌اى لطف خود را از آنها باز گيرد همگى در ظلمت فنا و نيستى فرو مى‌روند.

جالب اينكه هر موجودى به هر نسبت با او ارتباط دارد به همان اندازه نورانيت كسب مى‌كند:

قرآن نور است، چون كلام اوست.

اسلام نور است، چون آئين او است.

پيامبران نورند، چون فرستادگان اويند.

امامان انوار الهى هستند، چون حافظان آئين او بعد از پيامبرانند.

ايمان نور است، چون رمز پيوند با او است.

علم نور است، چون سبب آشنايى با او است. «1»

«1». تفسير نمونه.

جلد 6 - صفحه 189

پیام ها

1- جهان هستى، فيض خداوند و پرتوى از نور اوست، قوام و بقاى آن از اوست.

اللَّهُ نُورُ السَّماواتِ‌ ...

2- نور خدا هم گسترده است و هم ثابت. (نور درون حباب، هم گسترده است و هم از خاموش شدن محفوظ.) «الْمِصْباحُ فِي زُجاجَةٍ»

3- زيتون، درخت مباركى است. «شَجَرَةٍ مُبارَكَةٍ زَيْتُونَةٍ»

4- نور خدا از ذات اوست نه از عوامل بيرونى. «يَكادُ زَيْتُها يُضِي‌ءُ وَ لَوْ لَمْ تَمْسَسْهُ نارٌ»

5- گرچه خداوند نور آسمان‌ها و زمين و مايه خلقت و هدايت همه هستى است، اما جايگاه او در زمين، دل‌هاى پاك و شفّاف افراد مؤمن است كه با نور ايمان برافروخته مى‌گردد و هرچه خلوص ايمان بيشتر باشد، تلألؤ بيشترى دارد. يَهْدِي اللَّهُ لِنُورِهِ مَنْ يَشاءُ ...

تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)



اللَّهُ نُورُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ مَثَلُ نُورِهِ كَمِشْكاةٍ فِيها مِصْباحٌ الْمِصْباحُ فِي زُجاجَةٍ الزُّجاجَةُ كَأَنَّها كَوْكَبٌ دُرِّيٌّ يُوقَدُ مِنْ شَجَرَةٍ مُبارَكَةٍ زَيْتُونَةٍ لا شَرْقِيَّةٍ وَ لا غَرْبِيَّةٍ يَكادُ زَيْتُها يُضِي‌ءُ وَ لَوْ لَمْ تَمْسَسْهُ نارٌ نُورٌ عَلى‌ نُورٍ يَهْدِي اللَّهُ لِنُورِهِ مَنْ يَشاءُ وَ يَضْرِبُ اللَّهُ الْأَمْثالَ لِلنَّاسِ وَ اللَّهُ بِكُلِّ شَيْ‌ءٍ عَلِيمٌ (35)

اللَّهُ نُورُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ‌: خدا راه نماينده اهل آسمانها و زمينهاست.

تبصره: اين مطلب به برهان عقلى ثابت شده كه ذات سبحانى منزه است از

«1». نهج البلاغه فيض الاسلام، ص 203، خطبه 84.

جلد 9 - صفحه 248

جسم و صورت و عرض و جوهر؛ پس نور و ضياء و از جنس نور و ضياء نخواهد بود، زيرا خداى تعالى خالق جميع اجناس باشد. بنابراين لازم آيد تأويل آيه شريفه به يكى از وجود مذكوره:

1- فرمايش حضرت رضا عليه السّلام: ابن بابويه روايت نموده در توحيد خود از عباس بن هلال كه از حضرت سؤال نمودم از آيه‌ «اللَّهُ نُورُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ» فرمود: «هاد لاهل السماء و هاد لاهل الارض» خدا هدايت كننده اهل آسمانها و زمينهاست‌ «1» و آنچه مصلحت دنيا و آخرت ايشان است به توفيق و معونت و لطف، مانند نور كه به آن راه برند به مقصود، يعنى چنانكه رونده در تاريكى شب به روشنائى ماه رود، مكلفان هم به لطف و توفيق الهى به نجات راه يابند؛ و بنابراين اسناد نور به خدا بر سبيل تشبيه و استعاره باشد.

2- «اللّه منوّر السماوات و الارض بالشمس و القمر و النجوم» خدا روشن سازنده آسمان و زمين است به آفتاب و ماه و ستارگان. «2» 3- «اللّه مزيّن السماوات بالملائكة و مزيّن الارض بالانبياء و العلماء» خدا زينت دهنده آسمانهاست به ملائكه و زينت دهنده زمين است به پيغمبران و علماء. «3» 4- در منهج از حضرت امير المؤمنين عليه السّلام روايت نموده در معنى آيه: حق تعالى نشر حق فرمود در آسمانها و زمين تا آنكه همه آسمان و زمين و آنچه ما بين آنهاست به نور حق منور گشت، يا آنكه همه اهل آسمانها و زمين را به نور حق منور ساخت تا همه به حق آشنا گرديدند. «4» مَثَلُ نُورِهِ‌: 1- صفت نور خدا كه هدايت يافتند به آن مؤمنين، يعنى ايمانى كه در قلب ايشان است. 2- مثل نور الهى كه قرآن است در قلب آنان.

«1». توحيد شيخ صدوق، باب 15، ص 155، ذيل آيه اللّه نور السّموات و الارض.

«2». تفسير كبير منهج الصادقين، ج 6، ص 311.

«3». همان مدرك.

«4». تفسير كبير منهج الصادقين، ج 6، ص 312.

جلد 9 - صفحه 249

3- مثل نور، نور سبحانى كه حضرت محمد صلّى اللّه عليه و آله است و اضافه آن به ذات خود اضافه تشريفى است. 4- مثل دلائل داله بر توحيد و عدل و قدرت سبحانى كه از شدت بروز و ظهور مانند نور مى‌باشد.

كَمِشْكاةٍ: مانند كوّه يا قنديلى است، فِيها مِصْباحٌ‌: در آن چراغى افروخته است به غايت روشن.

تنبيه: اضافه نور به ضمير او سبحانه دليل است بر آنكه اطلاع نور بر آنكه، اطلاق نور بر ذات سبحانى بر غير ظاهر خود باشد.

صدوق رحمه اللّه گويد: «مَثَلُ نُورِهِ» مراد صفت نور اوست، و اين نور غير ذات سبحانى است؛ زيرا تشبيه فرموده به مصباح و روشنائى، و وصف فرموده در اين آيه، و جايز نيست تشبيه ذات سبحانى به مصباح؛ زيرا ذات الهى شبيه و نظير و مثل و مانند ندارد، پس صحيح است نورى كه تشبيه فرموده مراد دلائلى است كه دلالت نمايد اهل آسمان و زمين را بر مصالح دينشان و بر توحيد و عدل و حكمت پروردگارشان، و بيان فرمود وضوح دلالت آن را كه مثل اين نور مانند قنديلى است در آن چراغى افروخته است در نهايت روشنى.

الْمِصْباحُ فِي زُجاجَةٍ: آن چراغ افروخته در شيشه‌اى باشد. و اختصاص زجاجه به ذكر جهت آنست كه با وجود آنكه حافظ و مانع چراغ است از باد، اصفى جواهر است، پس مصباح در آن روشن‌تر و نورانى‌تر باشد. الزُّجاجَةُ كَأَنَّها كَوْكَبٌ دُرِّيٌ‌: آن شيشه از غايت صفا و لطافت گوئيا ستاره بزرگ درخشانى است مانند زهره و مشترى، يا ستاره منسوب به در در صفا و درخشانى.

يُوقَدُ مِنْ شَجَرَةٍ مُبارَكَةٍ زَيْتُونَةٍ: روشن شود اين چراغ از روغن درخت مبارك زيتون كه در زمين مقدسه روئيده شده و هفتاد پيغمبر به آن دعاى با بركت خوانده‌اند، از آن جمله حضرت ابراهيم عليه السّلام است، لذا با بركت و پرفايده گرديده و استخراج روغن از آن احتياج به فشردن ندارد؛ و گويند اول درختى است كه بعد از طوفان روئيده شده و منبت آن منزل انبياء باشد، و به اين جهت حق تعالى آن را شجره مباركه خوانده. و حضرت رسالت صلّى اللّه عليه و آله‌

جلد 9 - صفحه 250

فرموده: بخوريد زيت را و روغن مالى كنيد به آن، زيرا آن درخت مباركى است. «1».

پس در وصف آن مى‌فرمايد كه: لا شَرْقِيَّةٍ: آن درخت زيتون نه در جانب شرق باشد از معموره مانند چين و خطا، وَ لا غَرْبِيَّةٍ: و نه در طرف غرب معموره مانند طنجه و طرسوس، بلكه در وسط معموره باشد كه آن زمين و كوه ولايت شام است، چه زيتون آن بهترين زيتونها باشد. 2- آنكه نه در طرف شرق آفتاب است و نه در طرف غرب آن كه: در بعض اوقات آفتاب بر آن نتابد بلكه در همه طول نهار شعاع آفتاب بر آن مى‌تابد مانند زيتونى كه بر قله كوهها و صحراى واسع است كه ميوه آن، اصفى و انضج باشد. 3- نه دائم در آفتاب است تا بسوزد، و نه هميشه در سايه تا خام باشد.

بعد ذكر فرمايد زيتون را به كثرت صفا و تلألؤ، يَكادُ زَيْتُها يُضِي‌ءُ: نزديك است آن درخت زيتون از شدت تلألؤ و غايت صفا، روشنى دهد به نفس خود، وَ لَوْ لَمْ تَمْسَسْهُ نارٌ: اگرچه نرسد آن را آتشى، يعنى صفا و درخشندگى آن به مثابه‌اى است كه بى‌آتش، روشنائى بخشد، و نورانيت ظاهر سازد. نُورٌ عَلى‌ نُورٍ: روشنى افزوده بر روشنى، يعنى صفاى زيت با نور چراغ و لطافت شيشه بر آن افزوده در قنديل كه ضايعه اشعه و جامع انوار است، و بدان جهت نور چراغ به مرتبه اعلا و درجه قصوى رسد.

يَهْدِي اللَّهُ لِنُورِهِ‌: راه مى‌نمايد خدا به نور ثاقب خود كه هدايت و ايمان و نبوت و نعم جسمانى است، مَنْ يَشاءُ: هر كه را مى‌خواهد و قبول هدايت و به نور ايمان مهتدى شود، يا هدايت نمايد به نور خود كه نبوت و ولايت است هر كه را خواهد، و علم و مصلحت الهى به آن تعلق يابد. وَ يَضْرِبُ اللَّهُ الْأَمْثالَ لِلنَّاسِ‌:

و مى‌زند خداوند مثل‌ها را، يعنى معقولات را در صور محسوسات بيان فرمايد براى مردمان. وَ اللَّهُ بِكُلِّ شَيْ‌ءٍ عَلِيمٌ‌: و خدا به همه چيزها از دقايق معقولات و محسوسات و حقايق جليات و خفيات، داناست، پس همه اشياء را در محل خود وضع و مقرر فرمايد. در اين فرمايش وعد و وعيد است مر كسى را كه تدبر نمايد

«1». تفسير منهج الصادقين، ج 6، ص 315، چاپ كتابفروشى اسلاميّه.

جلد 9 - صفحه 251

در آيه شريفه و كسى را كه اعراض كند از آن.

تنبيه: مفسران را در اين آيه شريفه بياناتى است، آنچه از خانواده عصمت صلوات اللّه عليهم اجمعين روايت شده:

در توحيد صدوق رحمه اللّه- عيسى بن راشد از حضرت باقر عليه السّلام در قول خداوند عزّ و جلّ‌ «كَمِشْكاةٍ فِيها مِصْباحٌ» فرمود: «مشكوة» نور علم در سينه پيغمبر، «الْمِصْباحُ فِي زُجاجَةٍ» «زجاجه» سينه على عليه السّلام؛ گرديده علم پيغمبر به سينه على‌ «الزُّجاجَةُ كَأَنَّها كَوْكَبٌ دُرِّيٌّ يُوقَدُ مِنْ شَجَرَةٍ مُبارَكَةٍ»، فرمود:

نور علم. «لا شَرْقِيَّةٍ وَ لا غَرْبِيَّةٍ»، فرمود: نه يهوديه و نه نصرانيه. «يَكادُ زَيْتُها يُضِي‌ءُ وَ لَوْ لَمْ تَمْسَسْهُ نارٌ»، فرمود: نزديك است عالمى از آل محمد تكلم فرمايد به علم پيش از آنكه سؤال شود. «نُورٌ عَلى‌ نُورٍ»، يعنى: امامى مؤيد به نور علم و حكمت در عقب امامى از آل محمد و آن از زمان آدم عليه السّلام تا قيام قيامت است، پس آن جماعت اوصيائى هستند كه مقرر فرموده خداوند عزّ و جلّ خليفه خود و حجج خود بر خلق، خالى نيست زمين در هر عصرى از يكى از ايشان. «1» در مجمع- نقل نموده كه اين مثلى است حق تعالى زده براى مؤمن:

«مشكاة» نفس او است، «زجاجه» سينه او، «مصباح» نور ايمان و قرآن كه در قلب او متوقد است‌ «2»، از شجره مباركه كلمه توحيد و اين شجره هميشه در قلب مؤمن سبز است و با نضارت خاطر و طراوت و محفوظ است از آفات و حوادث شيطانى و هواجس او، چنانكه شجره زيتونه كه در وسط زمين واقع نه از تاب آفتاب محترق، و نه از برودت پژمرده است، و مؤمن به جهت ميان اين نور، جامع چهار صفت است: اگر عطا شود نعمتى، شكر نمايد؛ اگر مبتلا شود به بلائى، صبر كند؛ اگر حكم نمايد، عدالت كند؛ و اگر سخن گويد، راست گويد. و «نُورٌ عَلى‌ نُورٍ» به اين معنى است كه كلام او نور و مدخل او نور و مخرج او نور و

«1». كتاب التوحيد شيخ صدوق، باب 15، ص 157 و 158 و نيز تفسير مجمع البيان ج 4، ص 144 و 145.

«2». تفسير مجمع البيان، ج 4، ص 144، چاپ كتابخانه آيت اللّه العظمى المرعشى النّجفى.

جلد 9 - صفحه 252

مصير او در قيامت به نور است.

قول دوم- آنكه اين مثل قرآن است در قلب مؤمن، پس چنانكه به مصباح مستضى‌ء شوند، مؤمن نيز به قرآن مهتدى شود و عمل نمايد، پس مصباح قرآن است، زجاجه قلب مؤمن، مشكوة زبان و دهن او، شجره مباركه: شجره وحى، يكاد زيتها يضى‌ء: نزديك است كه حجج حق تعالى به بندگان واضح گردد اگرچه تلاوت نشود، يعنى هنوز قرآن ناخوانده دلايل و حجج او بر همگان واضح شود پس چون خوانده شود: نور على نور، ظهور يابد. «1» قول سوم- از طريق عامه ابن المغازلى شافعى در كتاب مناقب از على بن جعفر روايت نموده كه از حضرت موسى بن جعفر عليه السّلام سؤال نمودم از اين آيه، فرمود: «مشكاة» فاطمه عليها السّلام، «مصباح» حسن و حسين عليهما السّلام، «الزُّجاجَةُ كَأَنَّها كَوْكَبٌ دُرِّيٌّ» بود فاطمه عليها السّلام ستاره درخشنده بين زنان عالميان، «يُوقَدُ مِنْ شَجَرَةٍ مُبارَكَةٍ» ابراهيم عليه السّلام، «لا شَرْقِيَّةٍ وَ لا غَرْبِيَّةٍ» نه يهوديه و نه نصرانيه، «يَكادُ زَيْتُها يُضِي‌ءُ» نزديك است علم ناطق شود از آن حضرت، «وَ لَوْ لَمْ تَمْسَسْهُ نارٌ نُورٌ عَلى‌ نُورٍ» از آن حضرت امام بعد از امام. «يَهْدِي اللَّهُ لِنُورِهِ مَنْ يَشاءُ» هدايت فرمايد خدا به ولايت ما هر كس را كه مى‌خواهد.


تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)


اللَّهُ نُورُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ مَثَلُ نُورِهِ كَمِشْكاةٍ فِيها مِصْباحٌ الْمِصْباحُ فِي زُجاجَةٍ الزُّجاجَةُ كَأَنَّها كَوْكَبٌ دُرِّيٌّ يُوقَدُ مِنْ شَجَرَةٍ مُبارَكَةٍ زَيْتُونَةٍ لا شَرْقِيَّةٍ وَ لا غَرْبِيَّةٍ يَكادُ زَيْتُها يُضِي‌ءُ وَ لَوْ لَمْ تَمْسَسْهُ نارٌ نُورٌ عَلى‌ نُورٍ يَهْدِي اللَّهُ لِنُورِهِ مَنْ يَشاءُ وَ يَضْرِبُ اللَّهُ الْأَمْثالَ لِلنَّاسِ وَ اللَّهُ بِكُلِّ شَيْ‌ءٍ عَلِيمٌ (35) فِي بُيُوتٍ أَذِنَ اللَّهُ أَنْ تُرْفَعَ وَ يُذْكَرَ فِيهَا اسْمُهُ يُسَبِّحُ لَهُ فِيها بِالْغُدُوِّ وَ الْآصالِ (36) رِجالٌ لا تُلْهِيهِمْ تِجارَةٌ وَ لا بَيْعٌ عَنْ ذِكْرِ اللَّهِ وَ إِقامِ الصَّلاةِ وَ إِيتاءِ الزَّكاةِ يَخافُونَ يَوْماً تَتَقَلَّبُ فِيهِ الْقُلُوبُ وَ الْأَبْصارُ (37) لِيَجْزِيَهُمُ اللَّهُ أَحْسَنَ ما عَمِلُوا وَ يَزِيدَهُمْ مِنْ فَضْلِهِ وَ اللَّهُ يَرْزُقُ مَنْ يَشاءُ بِغَيْرِ حِسابٍ (38)

ترجمه‌

خدا نور آسمانها و زمين است مثل نورش چون چراغدانى است كه در آن باشد چراغى كه آن چراغ باشد در آبگينه‌ئى كه آن آبگينه گوئى باشد ستاره‌ئى درخشان كه برافروخته ميشود از درخت با بركت زيتون كه نه شرقى است و نه غربى نزديك باشد روغنش كه روشنائى بخشد و اگر چه نرسيده باشد بآن آتشى نورى است بر نور هدايت ميكند خدا بنورش هر كه را بخواهد و ميزند خدا مثلها را براى مردمان و خدا بهمه چيز دانا است‌

در خانه‌هائى كه اذن داد خدا كه بلند مرتبه شود و ذكر شود در آنها نامش تسبيح ميكنند مرا و را در آنها در بامدادان و شامگاهان‌

مردانى كه باز نميدارد ايشانرا تجارتى و نه خريد و فروشى از ذكر خدا و بر پاداشتن نماز و دادن زكوة بيم دارند از روزى كه برميگردد در آن دلها و ديده‌ها

تا جزا دهد ايشانرا خدا بهترين جزاى كارى كه كردند و زياده دهد ايشانرا از كرم خود و خدا روزى ميدهد هر كه را ميخواهد بدون حساب.

تفسير

نور حقيقتى است كه بخودى خود ظاهر و آشكار است و اشياء را هم ظاهر و آشكار ميكند خداوند هم بخودى خود ظاهر و هويدا است و مخلوقات را از ظلمت عدم بايجاد پيدا و آشكار ميفرمايد و نور هادى و راهنماى خلق است بمقاصد و مصالحشان خدا هم هادى و راهنماى خلق است بمقاصد و مصالحشان پس ميتوان گفت خدا نور آسمانها و زمين است يعنى آفريننده آنها است و هدايت كننده اهل آنها و رساننده آنها بكمالات لايقه بخودشان و چون نور الهى در نهايت روشنى و ضياء و جلوه و صفاء است كه نميشود بيان نمود و عقول خلق از ادراك آن قاصر است بايد براى تصوّر و تمثّل آن در انظار بيك مثال حسّى‌

جلد 4 صفحه 30

تنزّل نمود و بآن تمسك جست لذا گفته ميشود مثل نور خدا مثل جاى چراغى است كه در ديوارى باشد با آنكه يك طرف آن باز و سه طرف ديگر مسدود باشد و در آن چراغ پر نورى باشد كه آنچراغ در وسط حبابى از آبگينه مصفّا قرار گرفته و چون نور اين چراغ متفرق باطراف نميشود و متوجه بيك جانب است و تلألؤ و صفاى حباب بر روشنى و ضياء آن مى‌افزايد آن حباب از دور در نظر شخص مانند ستاره درخشانى جلوه‌گر است و آن چراغ افروخته ميشود از روغنى كه بدست ميآيد از درخت با بركت زيتون كه آندرخت نه در بلاد شرقيه است و نه در بلاد غربيه بلكه در شام است كه از بلاد متوسطه است و آفتاب خورش زياد است لذا روغنش بقدرى صاف و روشن است كه نزديك شده خودش روشنى دهد اگر چه آتش بآن نرسد و معلوم است چنين چراغى از چنين روغنى در چنين جا چراغى با چنين حبابى چه قدر نورانى است و هر يك از اين انوار بر نور ديگر افزوده و نور على نور شده و خدا باين نور خود هر كسرا بخواهد هدايت و راهنمائى ميفرمايد و بموجبات سعادت ابدى و نعيم سرمدى ميرساند و خداوند براى نزديك نمودن حقائق بافهام عامّه از اين قبيل امثله حسّيّه ذكر ميفرمايد با آنكه مقام مقدّسش اجلّ از امثال است و خدا بهر معقول و هر محسوسى دانا است و اگر بخواهيم از اين معنى ترقى نمائيم و بگوئيم چگونه ممكن است براى نور خدا مثل زد با آنكه خودش فرموده براى خدا مثل نزنيد بايد گفت اين مثلى است كه خدا براى هدايت خود در قلب مؤمن زده كه باطن او مشكوة و دل او حباب يا قنديل و معارف حقّه‌اى كه در آن است چراغ پر نور است و خود او شجره مباركه است كه در مكان مرتفعى جاى دارد و هميشه از پرتو آفتاب استفاده ميكند و مشرق و مغربى ندارد و نورى كه در قلب او است نزديك است روشنى دهد اگر چه او سخنى نگويد و نور على نور سنن و فرائضى است كه پى در پى از او ظاهر ميگردد و خدا هر كس را بخواهد بآنها هدايت ميكند چنانچه قمى ره اين معانى را از امام صادق عليه السّلام نقل نموده و در خاتمه حديث آنحضرت فرموده پس اين مثلى است كه خدا براى مؤمن زده و او گردش ميكند در پنج نور محل دخولش‌

جلد 4 صفحه 31

نور و محل خروجش نور و علمش نور و كلامش نور و مصيرش در روز قيامت نور است بسوى بهشت و اگر بخواهيم از اين مثل هم ترقى نمائيم و پا بالاتر بگذاريم بايد بگوئيم خدا هادى اهل آسمانها و زمين است و مثل هدايت خدا كه وجود مبارك حضرت ختمى مرتبت است مثل مشكوتى است كه در آن مصباح است چون در سينه مبارك او كه بمنزله مشكوة است نور علم و نبوت كه مصباح هدايت است جاى گرفته و آن نور منتقل بامير المؤمنين عليه السّلام شده پس مصباح در زجاجه است كه وجود مبارك آنحضرت باشد و او ستاره درخشان علم و معرفت است از شجره مباركه حضرت ابراهيم خليل كه نه بمشرق نماز خوانده مانند نصارى و نه بمغرب مانند يهود و اولاد اطهار او چكيده از آن شجره طيبه‌اند مانند زيت مصفّى كه از درخت زيتون بدست ميآيد و سخنان ايشان مانند سخنان انبياء است اگر چه از جانب خدا فرشته بر آنها نازل نشود و نور على نور وجود امامى است بعد از امامى چنانچه از احاديث كثيره مفسره استفاده ميشود و بآيه شريفه انّ اللّه اصطفى آدم و نوحا و آل ابراهيم و قول خداوند رحمة اللّه و بركاته عليكم اهل البيت انّه حميد مجيد و آنكه فرموده ما كان ابراهيم يهوديّا و لا نصرانيّا تمسك فرموده‌اند و اينكه خداوند نور خود يا نور پيغمبر صلّى اللّه عليه و اله و سلّم و مؤمن را بچنين چراغى تشبيه فرموده و بآفتاب و ماه كه نورانى‌ترند تشبيه نفرموده اولا براى آنستكه تشبيه بآفتاب و ماه شايع است و تشبيه بايد نادر باشد تا حسن پيدا كند ثانيا براى آنكه مقصود تشبيه مركّب است كه چند چيز بچند چيز تشبيه شود تا بر حسن آن افزوده گردد ثالثا براى آنكه مصوّر شود وجود نور علم در فضاى تاريك جهل و مشعل هدايت نبوى در جزيرة العرب كه ظلمت جهل و جهالت سراسر آن را گرفته بود و ساير محسّنات بذوق خوانندگان واگذار ميشود و اين نور هدايت الهى كه مصباح منير در مشكوة ضمير اولياء است جاى دارد در خانه‌هائى كه خدا اجازه و اعلام فرموده كه بلند مرتبه و رفيع باشد و ذكر شود در آنها نام خدا خواه خانه‌هاى انبياء و ائمه و حكما باشد كه از امام باقر عليه السّلام نقل شده خواه مسجد الحرام و مسجد النبى و مسجد كوفه و بيت المقدس باشد كه گفته‌اند خواه تمام مساجد تسبيح‌

جلد 4 صفحه 32

و تقديس ميكنند و نماز ميخوانند براى خدا در آن امكنه شريفه در بامدادان و شبانگاهان يا در شبانه روز مردان الهى‌ء كه باز نميدارد و مشغول نميكند ايشان را مشاغل دنيوى از قبيل كسب و تجارت و خريد و فروش از ياد خدا و بپا داشتن نماز و دادن زكات اعمّ از واجب و مستحب و با تمام اين اعمال حسنه باز ميترسند از روزى كه در آن روز دلها زير و رو شود و چشمها بگردش آيد از تشويش و اضطراب و هول و هراس كه آيا جهنمى ميشوند يا بهشتى و اين اعمالشان براى آنستكه خداوند جزا دهد آنها را نيكوترين جزائى كه در خور عملشان باشد بلكه بفضل و كرم خود زياده فرمايد بر مقداريكه منتظر و اميدوار بودند و البته بغرض و مقصود خودشان خواهند رسيد چون خدا بهر كس بخواهد بدهد بى حساب ميدهد در دنيا و آخرت از هر قبيل روزى و نعمتى نهايت آنكه از مقدار استحقاق و وعده‌ئى كه فرموده بر هر عملى كمتر نخواهد داد ولى زيادتر مقتضاى قدرت و وسعت و رحمت او است كه بى پايان است و در روايات متعدده آنمردان الهى موصوف، بكسبه و تجارى تفسير شده كه در مواقيت نماز دست از كسب و تجارت بر ميدارند و بنماز ميروند و در يك روايت تصريح شده با فضيلت آنها از كسانيكه تجارت و كسب ندارند و بنماز حاضر ميشوند و بعضى يسبّح بصيغه مجهول قرائت نموده‌اند و بنابراين رجال فاعل فعل محذوف است كه يسبّح بصيغه معلوم باشد براى دلالت فعل مذكور بر آن و ظاهرا اين تكلف را براى تكميل اوصاف بيوت مرتكب شده‌اند تا مشعر بعلت ارتفاع آنها باذن الهى باشد و بنظر حقير بنابراين قرائت محتمل است رجال خبر مبتداء محذوف باشد بقرينه بيوت و تقدير كلام چنين باشد كه آن بيوت مردانى هستند باين اوصاف چنانچه در كافى از ابو حمزه ثمالى ره نقل نموده كه قتادة بن دعامه فقيه اهل بصره در حضور امام باقر عليه السّلام نشسته بود و مى‌شنيد بيانات شريفه را و عرضه داشت و اللّه من در حضور فقهاء بسى نشسته‌ام در برابر كسى مضطرب و پريشان نشدم چنانچه در برابر شما شدم حضرت فرمود آيا ميدانى كجا نشسته‌اى در برابر بيوتى كه خدا اعلام نموده كه رفيع باشد تو آنجائى و ما آنهائيم قتاده عرضه داشت و اللّه راست فرمودى فدايت شوم و اللّه‌

جلد 4 صفحه 33

آن بيوت از سنگ و گل نباشد ولى انصاف آنستكه اين معنى خلاف ظاهر آيه و روايات مفسّره است غير از اين روايت كه ممكن است حمل شود بر آنكه مراد در برابر صاحبان بيوت بوده و قتاده متوجه نشده و تصور نموده امام عليه السّلام ميخواهد بفرمايد مراد از بيوت مائيم لذا گفته آن از سنگ و گل نباشد و امام عليه السّلام هم لازم يا صلاح ندانسته او را متنبه فرمايد در هر حال قدر متيقن دخول بيت على و فاطمه عليهما السلام در اين بيوت است چون در روايات عديده از طرق خاصه و عامه از پيغمبر صلّى اللّه عليه و اله و سلّم نقل شده كه فرمود خانه على و فاطمه از افضل آن بيوت است و كلمه اقام در اقام الصلوة اقامه بوده و بملاحظه عوض بودن هاء از واو در اقوام و عوض بودن مضاف اليه از آن باضافه ساقط شده است.

اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)


اللّه‌ُ نُورُ السَّماوات‌ِ وَ الأَرض‌ِ مَثَل‌ُ نُورِه‌ِ كَمِشكاةٍ فِيها مِصباح‌ٌ المِصباح‌ُ فِي‌ زُجاجَةٍ الزُّجاجَةُ كَأَنَّها كَوكَب‌ٌ دُرِّي‌ٌّ يُوقَدُ مِن‌ شَجَرَةٍ مُبارَكَةٍ زَيتُونَةٍ لا شَرقِيَّةٍ وَ لا غَربِيَّةٍ يَكادُ زَيتُها يُضِي‌ءُ وَ لَو لَم‌ تَمسَسه‌ُ نارٌ نُورٌ عَلي‌ نُورٍ يَهدِي‌ اللّه‌ُ لِنُورِه‌ِ مَن‌ يَشاءُ وَ يَضرِب‌ُ اللّه‌ُ الأَمثال‌َ لِلنّاس‌ِ وَ اللّه‌ُ بِكُل‌ِّ شَي‌ءٍ عَلِيم‌ٌ (35)

‌اينکه‌ ‌آيه‌ شريفه‌ ‌در‌ ‌او‌ اشارات‌ و كنايات‌ ‌است‌ و مفسرين‌ ‌در‌ تاويل‌ ‌او‌ اقوال‌ زيادي‌ دارند و اخبار بسياري‌ ‌در‌ تفسير ‌اينکه‌ ‌آيه‌ بوجود مقدس‌ نبوي‌ و صديقه طاهره‌ و امير المؤمنين‌ و ائمه طاهرين‌ بلكه‌ انبياء و اوصياء ‌آنها‌ ‌من‌ لدن‌ آدم‌ ‌الي‌ يوم‌-‌ القيامة وارد ‌شده‌ مراجعه‌ ‌به‌ تفسير برهان‌ كنيد و ‌ما ‌پس‌ ‌از‌ تفسير جملات‌، تطبيق‌ الفباء و كلمات‌ مفسرين‌ ‌تا‌ اندازه فهم‌ ‌خود‌ تفسير مي‌كنيم‌ و اللّه‌ العالم‌ بحقايق‌ كلامه‌.

(اللّه‌ُ نُورُ السَّماوات‌ِ وَ الأَرض‌ِ) يكي‌ ‌از‌ اسامي‌ الهيه‌ نور ‌است‌ (‌در‌ دعاء كميل‌) مي‌گويي‌

‌ يا ‌ نور ‌ يا ‌ قدوس‌

و حكما گفتند:

(الالفاظ موضوعة للمعاني‌ العامة) نور معناي‌ ‌او‌ (الظاهر بذاته‌ المظهر لغيره‌).

خداوند و ‌لو‌ ذات‌ مقدس‌ ‌او‌ ‌را‌ احدي‌ پي‌ نمي‌برد و لكن‌ علم‌، قدرت‌، ساير صفات‌ ‌او‌ ‌در‌ تمام‌ موجودات‌ ظاهر ‌است‌ بلكه‌ مي‌گوئيم‌ نفس‌ وجود نور ‌است‌ مقابل‌ عدم‌ ‌که‌ ظلمت‌ صرف‌ ذات‌ مقدسش‌ وجود صرف‌ ‌است‌ و موجد و مظهر تمام‌ موجودات‌ و تمام‌ مظاهر صفات‌ ‌او‌ هستند و ‌در‌ تمام‌ موجودات‌ سماويّه‌ و ارضيّه‌ نورا و ساطع‌ و روشن‌ ‌است‌.

(شعر)

برگ‌ درختان‌ سبز ‌در‌ نظر هوشيار

برگزیده تفسیر نمونه


]

(آیه 35)- آیه نور! پیوند و ارتباط این آیه با آیات گذشته از این نظر است که در آیات پیشین سخن از مسأله عفت و مبارزه با فحشاء با استفاده از طرق و وسائل گوناگون بود، و از آنجا که ضامن اجرای همه احکام الهی، مخصوصا کنترل کردن غرائز سر کش، بخصوص غریزه جنسی که نیرومندترین آنهاست بدون استفاده از پشتوانه «ایمان» ممکن نیست، سر انجام بحث را به ایمان و اثر نیرومند آن کشانیده و از آن سخن می‌گوید.

نخست می‌فرماید: «خداوند نور آسمانها و زمین است» (اللَّهُ نُورُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ).

اگر بخواهیم برای ذات پاک خدا تشبیه و تمثیلی از موجودات حسی این جهان انتخاب کنیم- گر چه مقام با عظمت او از هر شبیه و نظیر برتر است- آیا جز از واژه «نور» می‌توان استفاده کرد؟! همان خدایی که پدید آورنده تمام جهان هستی است، روشنی بخش عالم آفرینش است، همه موجودات زنده به برکت فرمان او زنده‌اند، و همه مخلوقات بر سر خوان نعمت او هستند که اگر لحظه‌ای لطف خود را از آنها باز گیرد همگی در ظلمت فنا و نیستی فرو می‌روند.

و جالب این که هر موجودی به هر نسبت با او ارتباط دارد به همان اندازه نورانیت و روشنایی کسب می‌کند:

قرآن نور است چون کلام اوست.

آیین اسلام نور است چون آیین اوست.

پیامبران نورند چون فرستادگان اویند.

ج3، ص297

امامان معصوم انوار الهی هستند چون حافظان آیین او بعد از پیامبرانند.

«ایمان» نور است چون رمز پیوند با اوست.

علم نور است چون سبب آشنایی با اوست.

بنا بر این اللَّهُ نُورُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ).

بلکه اگر نور را به معنی وسیع کلمه به کار بریم یعنی «هر چیزی که ذاتش ظاهر و آشکار و ظاهر کننده غیر باشد» در این صورت به کار بردن کلمه «نور» در ذات پاک او جنبه تشبیه هم نخواهد داشت، چرا که چیزی در عالم خلقت از او آشکارتر نیست، و تمام آنچه غیر اوست از برکت وجود او آشکار است.

و به این ترتیب همه انوار هستی از نور او مایه می‌گیرد، و به نور ذات پاک او منتهی می‌شود.

قرآن بعد از بیان حقیقت فوق با ذکر یک مثال زیبا و دقیق چگونگی نور الهی را در اینجا مشخص می‌کند و می‌فرماید: «مثل نور او (خداوند) همانند چراغ‌دانی است که در آن چراغی (پر فروغ) باشد، آن چراغ در حبابی قرار گیرد، حبابی شفاف و درخشنده همچون یک ستاره فروزان» (مَثَلُ نُورِهِ کَمِشْکاةٍ فِیها مِصْباحٌ الْمِصْباحُ فِی زُجاجَةٍ الزُّجاجَةُ کَأَنَّها کَوْکَبٌ دُرِّیٌّ).

و «این چراغ با روغنی افروخته می‌شود که از درخت پر برکت زیتونی گرفته شده که نه شرقی است و نه غربی» (یُوقَدُ مِنْ شَجَرَةٍ مُبارَکَةٍ زَیْتُونَةٍ لا شَرْقِیَّةٍ وَ لا غَرْبِیَّةٍ).

روغنش آن چنان صاف و خالص است که «نزدیک است بدون تماس با آتش شعله‌ور شود»! (یَکادُ زَیْتُها یُضِی‌ءُ وَ لَوْ لَمْ تَمْسَسْهُ نارٌ).

«نوری است بر فراز نوری» (نُورٌ عَلی نُورٍ).

و «خدا هر کس را بخواهد به نور خود هدایت می‌کند» (یَهْدِی اللَّهُ لِنُورِهِ مَنْ یَشاءُ).

«و خداوند برای مردم مثلها می‌زند» (وَ یَضْرِبُ اللَّهُ الْأَمْثالَ لِلنَّاسِ).

«و خداوند به هر چیزی داناست» (وَ اللَّهُ بِکُلِّ شَیْ‌ءٍ عَلِیمٌ).

ج3، ص298

توضیح این مثل: نور ایمان که در قلب مؤمنان است دارای همان چهار عاملی است که در یک چراغ پر فروغ موجود است:

«مِصْباحٌ» همان شعله‌های ایمان است که در قلب مؤمن آشکار می‌گردد و فروغ هدایت از آن منتشر می‌شود.

«زُجاجَةٍ» و حباب قلب مؤمن است که ایمان را در وجودش تنظیم می‌کند.

و «کَمِشْکاةٍ» سینه مؤمن و یا به تعبیر دیگر مجموعه شخصیت و آگاهی و علوم و افکار اوست که ایمان وی را از گزند طوفان حوادث مصون می‌دارد.

و «شَجَرَةٍ مُبارَکَةٍ زَیْتُونَةٍ» (ماده انرژی‌زا) همان وحی الهی است که عصاره آن در نهایت صفا و پاکی می‌باشد و ایمان مؤمنان به وسیله آن شعله‌ور و پر بار می‌گردد.

در حقیقت این نور خداست، همان نوری که آسمانها و زمین را روشن ساخته و از کانون قلب مؤمنان سر بر آورده و تمام وجود و هستی آنها را روشن و نورانی می‌کند.

دلائلی را که از عقل و خرد دریافته‌اند با نور وحی آمیخته می‌شود و مصداق نُورٌ عَلی نُورٍ می‌گردد.

و هم در اینجاست که دلهای آماده و مستعد به این نور الهی هدایت می‌شوند و مضمون «یَهْدِی اللَّهُ لِنُورِهِ مَنْ یَشاءُ» در مورد آنان پیاده می‌گردد.

و این نور وحی باید از آلودگی به گرایشهای مادی و انحرافی شرقی و غربی که موجب پوسیدگی و کدورت آن می‌شود بر کنار باشد.

آن چنان صاف و زلال و خالی از هر گونه التقاط و انحراف که بدون نیاز به هیچ چیز دیگر تمام نیروهای وجود انسان را بسیج کند، و مصداق «یَکادُ زَیْتُها یُضِی‌ءُ وَ لَوْ لَمْ تَمْسَسْهُ نارٌ» گردد.

سایرتفاسیر این آیه را می توانید در سایت قرآن مشاهده کنید:

تفسیر های فارسی

ترجمه تفسیر المیزان

تفسیر خسروی

تفسیر عاملی

تفسیر جامع

تفسیر های عربی

تفسیر المیزان

تفسیر مجمع البیان

تفسیر نور الثقلین

تفسیر الصافی

تفسیر الکاشف

پانویس

  1. تفسير احسن الحديث، سید علی اکبر قرشی، ج‏7، ص220

منابع