عبدالرحمن الناصر

از دانشنامه‌ی اسلامی
نسخهٔ تاریخ ‏۱۱ آوریل ۲۰۲۰، ساعت ۰۵:۱۱ توسط مهدی موسوی (بحث | مشارکت‌ها) (ویرایش)
(تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخهٔ جدیدتر ← (تفاوت)
پرش به ناوبری پرش به جستجو

این مدخل از دانشنامه هنوز نوشته نشده است.

Icon-computer.png
محتوای فعلی مقاله یکی از پایگاه های معتبر متناسب با عنوان است.

(احتمالا تصرف اندکی صورت گرفته است)

عبدالرحمان بن محمد بن عبدالله (عبدالرحمان سوم) ملقب به الناصر در ۲۲ رمضان سال ۲۷۷هـ (دسامبر سال ۸۹۰ م) به دنیا آمد. مادرش کنیزی مسیحی از مردم اسپانیا بود و ماریا -یا چنان که در روایات عربی آمده، مزنه- نامیده می­ شد. او در خردسالی در علوم و معارف درخشید و قرآن آموخت و هنوز به ده سالگی نرسیده بود که با سنت آشنا گردید و در نحو و شعر و تاریخ سرآمد شد و به ویژه در فنون نبرد مهارت یافت. در «المجلس الکامل» با عبدالرحمان بیعت شد و او نخستین خلیفه از امویان اندلس بود که خود را به لقب «امیرالمؤمنین» ملقب ساخت.[۱]

مهم­ترین وقایع عصر الناصر

قیام ابن­ حفصون

این قیام که از دوران حکام قبلی نظیر منذر (حکومت ۲۷۳ ـ ۲۷۵ هـ.ق) و امیر عبدالله (حکومت ۲۷۵ ـ ۳۰۰ ق) شروع شده بود، در عصر عبدالرحمان نیز ادامه یافت.[۲] مرگ امیر عبدالله، در سال ۳۰۰ هـ و به قدرت رسیدن عبدالرحمان الناصر در آغاز، با موجی از قیام‌های مجدد بر ضد امویان در اندلس همراه بود، اما وی توانست به سرعت بر این قیام‌ها چیره گردد. موقعیت سیاسی و نظامی ابن حفصون باعث می‌شد تا قیام او هنوز به عنوان خطر‌ناک‌ترین تهدید برای امویان مطرح باشد. عبدالرحمان با در پیش گرفتن سیاست نرمش و مدارا توانست شورش‌ها را یکی بعد از دیگری فرونشاند.[۳]

وقوع وبا و ناکامی ابن­ حفصون در جلب حمایت فاطمیان و تثبیت وضعیت عبدالرحمان، باعث چرخش اوضاع به نفع امویان شد. در ظاهر با توجه به همین دشواری‌ها بود که ابن­ حفصون در سال ۳۰۳ هـ پیشنهاد صلح امیر اموی را پذیرفت. ابن­ حفصون در ۱۶ شعبان ۳۰۵ در بُبشتر درگذشت. اندکی بعد از مرگ او، امیر اموی توانست بر قلعه بُبشتر تسلط یابد و فتنه ابن حفصون را - که اینک فرزندش پیگیر آن بود – فرونشاند. عبدالرحمان آثار ابن حفصون را از شهر پاک کرد و فرمان داد پیکر او و پسرانش حکم و سلیمان را به قرطبه ببرند و بردر قصر، بر دار کنند.[۴]

قیام بنی حجاج

ابراهیم بن حجاج از اعراب لخمی یمن بود که در شهر سوق الجیشی و مهم اشبیله ساکن بود و با حذف رقیبان محلی خود بنی­ خلدون، حاکم بی­ رقیب اشبیله شد. در این زمان این شهر از بازماندگان بنی‌حجاج بازپس گرفته شد و به بحران چند ساله اشبیله پایان یافت.[۵] البته در خاموش کردن این شورش بدر بن احمد[۶] حاجب عبدالرحمان نقش اساسی داشت.

برتری بر مسیحیان شمال

مملکت مسیحی شمال در این هنگام به دو امارت یا دو مملکت تقسیم شده بود: مملکت لیون یا جلیقیه و مملکت ناوار یا نبره یا بلاد بشکنس. در همان سال‌های نخستین اردونیوی دوم پادشاه لیون حمله به اراضی مسلمانان را آغاز کرده بود. این سالها از نظر موفقیت­های بسیاری که در مقابل حکومت­های مسیحی شمال؛ یعنی لئون و ناوارا بدست آمد نیز ارزشمند بود. اقتدار و برتری عبدالرحمان و اخلاف او را، پادشاه لئون و ملکه ناوارا و کنت بارسلون به رسمیت شناختند و این شناسائی اموی فقط ظاهری و تشریفاتی نبود، بلکه همراه بود با پرداخت خراج و باج سالانه که عدم پرداخت آن منجر به حمله و هجوم می ­شد.[۷]

نبرد خندق سَمُوره

این نبرد میان مسلمانان و نصارا درگرفت؛ قابل ذکر است در این باره میان روایات عربی و مسیحی اختلاف آشکاری وجود دارد. روایات مسیحی به تفصیل و روایات عربی در این مورد مختصر است. زیرا قصد عبدالرحمان سرنگون ساختن و از میان برداشتن مملکت مسیحی بود؛ ولی به طور مشخص معین نکرده ­اند این نبرد در چه مکانی اتفاق افتاده است. به هر صورت این واقعه در سال ۳۲۷هـ و به سبب خندق­هایی گرد شهر سَمُوره به جنگ «خندق» معروف شده است. ابن­ خطیب علت این حادثه را گروهی از سپاهیان می­ داند که به عبدالرحمان خیانت و حسد ورزیدند که عبدالرحمان در جواب این پیمان­شکنی ۳۰۰ نفر از این خائنان را بر دار کرد.[۸]

ادعایی در برابر فاطمیان

قیام خلافت فاطمی در ساحل دریای مدیترانه و رواج دعوت ایشان تا مغرب الاقصی، نزدیک سواحل اندلس یکی از عواملی بود که عبدالرحمان را مجبور کرد که میراث معنوی بنی ­امیه را علاوه بر میراث سیاسی آن احیا کند. از سوی دیگر دولت عباسی در مشرق دچار پریشانی و از هم گسیختگی شد. عبدالرحمان موقعیت را برای عنوان کردن خلافت خویش مناسب یافت و بدین طریق میراث معنوی خاندان خویش را احیا کرد.[۹]

کارهای عمرانی و اصلاحی

عبدالرحمان به معماری توجه ویژه ­ای داشت. از این رو شهرى جدید به نام الزهراء در شمال ‌غربى قرطبه بر دامنه جبل ­العروس در فاصله چند سال (۳۲۴ـ۳۵۰ ق/۹۳۶ـ۹۶۱ م) بنا کرد که در شکوه و زیبایى بى‌همتا بود.[۱۰]

علاوه بر این، وى کاخى دیگر نیز به نام الزاهر و کاخى شکوهمندتر از آن به نام دارالروضه احداث کرده بود که مهندسان بزرگ معمارى از بغداد و قسطنطنیه در ساختن آن دست داشتند.[۱۱] براى تزئینات شهر الزهراء علاوه بر ستون‌هاى سنگى پیش گفته و حوضى زرنگار که برایش از مملکت روم آورده بودند که چشم هر بیننده‌اى را مسحور مى‌کرد.[۱۲]

در بعضى از لوحه‌هاى مرمرین کاخ مدینة الزهراء تزئینات گیاهى همراه با چند پرنده تزیینى وجود داشته است که آن‌ها را از حیث ظرافت و تناسب مانند مینیاتورهاى ایرانى همان عهد دانسته‌اند. الناصر علاوه بر استفاده از هنرهاى تزئینى و معمارى داخلى در بناى کاخ‌ها، ساختمان‌ها و باغ و بستان‌هاى الزهراء، مراکز وسیع نگهدارى از جانوران و قفس‌هاى بزرگ براى پرندگان و استخرهاى بزرگ جهت نگهدارى انواع ماهى‌ها فراهم ساخته بود که از آن‌ها مى‌توان به زبان امروزى به عنوان باغ وحش یاد کرد.

همچنین ایجاد فضاى سبز در پیرامون الزهراء بسیار چشمگیر بود؛ زیرا تمامى دامنه‌هاى جبل‌العروس را شامل مى‌شد. درختان کشت شده فقط بادام و زیتون بودند که در فصل شکوفه، کوهسار را به عروسى سپیدپوش و معطر تبدیل مى‌کردند. او همچنین توجهى ویژه به احداث انواع فواره‌ها و آب‌نماهاى زیبا داشت و نمونه‌هایى از آن‌ها را در جامع قرطبه و اشبیلیه نیز ایجاد کرده بود. اصلاح و مرمت پل نهر کبیر از دیگر اقدامات او به شمار مى‌رود.[۱۳] او همچنین جانب اهل علم و ادب و هنر را نگه مى‌داشت و با تشویق فرزانگان موجبات رونق ادبیات و علوم و فنون را فراهم مى‌آورد.[۱۴]

این خلیفه به امور کشاورزى و صنعت و بازرگانى و نظامى نیز عنایتى کامل مبذول مى‌داشت و به این جهت اقتصاد و مالیه عمومى مملکتش به‌ خوبى رونق یافت. حکومت عبدالرحمان از ثروتمندترین حکومت­های عصرش به حساب می­ آید. نیروى نظامى عبدالرحمان الناصر نیز نیرویى عظیم بود. وى به‌ خصوص از نیروى دریایى بزرگى برخوردار بود که همواره در مدیترانه و در درگیرى‌هایش با دولت فاطمى از آن بهره مى‌گرفت و به کمک همان بود که «سبته» را که کلید موریتانیا به شمار مى‌رفت، نیز به تصرف درآورد. همین نیروى نظامى قدرتمند وى که کامل‌ترین انضباط را داشت و چه بسا بتوان گفت که یکى از بهترین ارتش‌هاى جهان بود، به تفوق وى بر مسیحیان ساکن شمال نیز کمک کرد و همه این امور موجب رغبت شدید قدرتمندترین حکام به هم‌پیمانى با او شد؛ چنان‌که امپراتور قسطنطنیه و پادشاهان آلمان، ایتالیا و فرانسه سفیران خود را با انواعى از هدایاى نفیس به دربار وى گسیل داشتند. از این رو وى اندلس را از چنگال هر دو قدرت لیونى‌ها یا آفریقایى‌ها، رهانید و نیز آن سرزمین را از خطر ویرانى داخلى نجات داد.[۱۵]

عبدالرحمان الناصر در حقیقت از مسلمانان اندلس یک ملت ساخت و نیز از دو قوم عرب و اسپانیا یک ملت اندلسى به هم وابسته پدید آورد. همان ملتى که چنان به ‌سرعت پیشرفت کرد که خِرد، توان باورش را ندارد؛ زیرا به چنان اوجى رسید که حتى اکنون نیز آثار آن مشهود است؛ اما با مرگ وى در کمال تأسف سقوط فرهنگ و تمدن اسلامى و فروپاشى خلافت اموى آغاز شد.[۱۶]

سرانجام الناصر

در اوایل سال ۳۴۹ هـ عبدالرحمان الناصر دچار سرماخوردگی شدیدی شد و در دوم ماه رمضان سال ۳۵۰هـ (پانزدهم اکتبر سال ۹۶۱ میلادی) دیده از جهان فروبست. درگذشت او در قصر الزهراء بود و هفتاد و یکسال از عمرش م ی­گذشت. مدت فرمانروایی اش نزدیک به پنجاه سال بود و این طولانی­ترین مدتی است که کسی در عالم اسلام خلافت کرده است. وی از بزرگترین فرمانروایان عصر خود بود و در این هنگام دولت اسلامی در غرب به نهایت قدرت و نفوذ خود رسید.

لازم به ذکر است ابن عبد ربه در مناقب عبدالرحمان و غزوات او از آغاز حکومتش تا سال ۳۲۲ قصیده ­ای طولانی به ترتیب سالها آورده است.[۱۷]

پانویس

  1. خیرالدین الزرکلى، الأعلام قاموس تراجم لأشهر الرجال والنساء من العرب و المستعربین والمستشرقین، بیروت، دارالعلم للملایین، ط الثامنة، ۱۹۸۹، ج۳، ص۳۲۵ و ابن العماد شهاب الدین ابوالفلاح عبدالحی بن احمد العکری الحنبلی الدمشقی، شذرات الذهب فی اخبار من ذهب، تحقیق الأرناؤوط، دمشق - بیروت، دار ابن کثیر، ط الأولى، ۱۴۰۶/۱۹۸۶، ج۴، ص ۲۶۲ و عبدالرحمن بن خلدون، مقدمه ابن خلدون، ترجمه محمد پروین گنابادى، تهران، انتشارات علمى و فرهنگى، چ هشتم، ۱۳۷۵ش، ج‌۳، ص۱۹۹ و عزالدین أبوالحسن على بن ابى الکرم المعروف بابن الأثیر، الکامل فی التاریخ، بیروت، دار صادر - دار بیروت، ۱۳۸۵/۱۹۶۵، ج‌۱۹، ص۱۲۹. أبوالفداء اسماعیل بن عمر بن کثیر الدمشقى البدایة والنهایة، بیروت، دارالفکر، ۱۴۰۷/۱۹۸۶، ج‌۱۱،۱۹۰ و ۲۳۸.
  2. ابن عذاری المراکشی، البیان المغرب فی أخبار الأندلس والمغرب، تحقیق و مراجعة ج.س. کولان و إ. لیوی پرونسال، بیروت، بی¬نا، ۱۹۸۳ م ج ۲، ص ۱۱۷ – ۱۱۸.
  3. أبوعبدالله محمد بن عبدالله بن أبی بکر القضاعی المعروف ابن الأبار، الحلة السیراء، تحقیق حسین مؤنس، قاهره، الشرکة العربیة للطباعة والنشر، ۱۹۶۳ م، ج۱، ص۱۵۹.
  4. ابن خلدون، همان، ج۳، ص۲۰۱.
  5. ابن خلدون، همان، ج۳، ص۲۰۳ و عبدالله ناصری طاهری، تاریخ مغرب اسلامی، قم: حوزه و دانشگاه، ۱۳۸۵، ص۱۴۲.
  6. ابن عذاری، همان، ج۲، ص۲۴۰.
  7. محمد عبدالله عنان، تاریخ دولت اسلامی در اندلس، ترجمه عبدالمحمد آیتی، تهران: کیهان، ۱۳۶۶، ج۱، ص۴۱۳-۴۰۹؛ ابن کثیر، همان، ج‌۱۱، ص۲۲۹.
  8. عنان، همان، ج۱، ص۴۲۳-۴۲۰ و ابن خلدون، همان، ج۳، ص۲۰۵.
  9. عنان، همان، ج۱، ص۴۲۴-۴۳۶.
  10. ابن عذارى، همان، ج۲، ص۲۴۷، ابن الخطیب، لسان الدین محمد. الاحاطة فى أخبار غرناطة، به کوشش محمد عبداللّه‌ عنان، قاهره: ۱۳۹۴ ق/۱۹۷۴ م. ج۲، ص۳۹ و مقرى، احمد. نفخ الطیب، به کوشش احسان عباس، بیروت: ۱۳۸۸ ق/۱۹۶۸م، ج۲، ص۶۵.
  11. شمس الدین محمد بن احمد الذهبى، تاریخ الاسلام و وفیات المشاهیر و الأعلام، تحقیق عمر عبدالسلام تدمرى، بیروت،دارالکتاب العربى، ط الثانیة، ۱۴۱۳/۱۹۹۳، ج۲۴، ص۴۷ و ابن خلدون، ج۳، ص۲۰۷ و ابن عماد حنبلی، همان، ج۴، ص۲۶۴-۲۶۶.
  12. ذهبی، همان، ج۲۴، ص۴۷ و ابن کثیر، همان، ج‌۱۱، ص۲۸۸.
  13. مقرى، همان، ج۲، ص۱۱۲.
  14. عنایت الله فاتحی نژاد، دایره المعارف بزرگ اسلامی، ج۱۰، تهران: مرکز دایره‌المعارف اسلامی، ۱۳۸۰، ص۳۲۸.
  15. ابن عذاری، همان، ج۲، ص۲۴۷.
  16. عنان، ج۱، ص۴۵۵-۴۵۶ و ابن عذاری، همان، ج۲، ص۱۶۳.
  17. عنان، همان، ج۱، ص۴۵۲.

منابع