منابع و پی نوشتهای متوسط
شناسه ناقص است
مقاله مورد سنجش قرار گرفته است

ابودجانه انصارى

از دانشنامه‌ی اسلامی
نسخهٔ تاریخ ‏۱۹ ژوئیهٔ ۲۰۲۳، ساعت ۱۲:۲۸ توسط مهدی موسوی (بحث | مشارکت‌ها)
(تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخهٔ جدیدتر ← (تفاوت)
پرش به ناوبری پرش به جستجو

«ابودُجانه خزرجى انصارى»، از صحابه باوفاى پیامبر اسلام صلى الله علیه وآله است که به شجاعت و ثبات قدم معروف می‌باشد. او از معدود کسانی است که در جنگ اُحد فرار نکرد و از رسول خدا دفاع نمود. به نقل مشهور، ابودجانه در جنگ یمامه به شهادت رسید. نام او در شأن نزول برخی آیات قرآن به چشم می‌خورد.

زندگی‌نامه

ابودُجانه سمّاک ‌بن ‌خَرَشه بن ‌لوذان خزرجى انصارى، از قبیله خزرج و طایفه بنى‌ساعده بود.[۱] پیامبر صلى الله علیه و آله در پیمان مؤاخات، او را برادر عتبة ‌بن غزوان قرار داد.[۲]

ابودجانه در جنگ اُحد حضور داشت و ثبات قدم و دفاعش از رسول خدا صلی الله علیه و آله در آن روز، مشهور است.[۳] وى در غزوه خیبر نیز شرکت ‌داشته و حارثِ یهودى از شجاعان دشمن و چند تن دیگر را کشته است.[۴] به نقلى دیگر ابودجانه در آن نبرد به فرماندهى امام على علیه‌السلام تعدادى از جنگجویان و قهرمانان دشمن را کشته و سرهایشان را نزد رسول خدا آورده است.[۵] او همچنین در پیشاپیشِ مسلمانان به قلعه‌هاى خیبر حمله برده است.[۶] در جنگ حنین و با کمک امام على علیه‌السلام چند نفر از پرچم‌داران دشمن را به قتل رسانده و به نقلى در غزوه تبوک، پیامبر پرچم خزرجیان را به او سپرده است.[۷] گویا از همین رو است که ابن شهر آشوب وى را در شمار صحابه جنگجو و مشهور به جهاد آورده ‌است.[۸]

بنا به نقلى در حجة ‌الوداع، پیامبر صلى الله علیه و آله او را در مدینه به جاى خود گمارد.[۹] بر اساس روایتى دیگر، پیامبر به حضرت على دستور داد که براى دفع جن و سحر براى ابودجانه حرزى بنویسد.[۱۰]

سیوطى[۱۱] به نقل از جابر آورده است که روزى اصحاب در مسجد و در حضور پیامبر از بهشت سخن مى‌گفتند. حضرت فرمود: اى ابادجانه! آیا مى‌دانى هر کس که ما را دوست بدارد و به محبت ما آزموده شود، خداوند تعالى او را در بهشت با ما ساکن خواهد کرد؟ سپس آیات «إِنَّ الْمُتَّقِینَ فِی جَنَّاتٍ وَنَهَرٍ * فِی مَقْعَدِ صِدْقٍ عِندَ مَلِیک مُّقْتَدِرٍ» (سوره قمر، ۵۴-۵۵) را تلاوت فرمود.

وى در سال دوازدهم هجرى همراه لشکرى بود که براى سرکوبى مسیلمه کذاب که مدعى نبوت بود به سرزمین یمامه اعزام شدند. ابودجانه خود را با تاکتیکى خاص به درون باغى که مسیلمه و طرفدارانش در آن سنگر گرفته بودند، رساند و بر اثر پایداری و شجاعت او، مسلمانان به درون باغ نفوذ یافتند.[۱۲] ابودجانه در قتل مسیلمه شرکت داشت[۱۳] و گفته‌اند که در همین نبرد (جنگ یمامه) به شهادت رسید. ابن ‌کثیر این ‌نقل را درست‌تر مى‌داند؛ ولى نقلى را هم که تا خلافت امام على علیه‌السلام زنده بوده و در جنگ صفین شرکت داشته، آورده است.[۱۴] اما ظاهرا شباهت نام ابودجانۀ صحابی پیامبر (ص) با سماک بن مخرمۀ اسدی که از عثمانیان بود و از امام علی (ع) کناره گرفت، یا سماک ابن‌خرشۀ جعفی، سبب شده تا برخی گمان برند که وی در جنگ صفین حضور داشته است.[۱۵]

ابودجانه در شأن نزول

  • الف. «یا أَیهَا الَّذِینَ آمَنُواْ إِنَّمَا الْخَمْرُ وَالْمَیسِرُ وَالأَنصَابُ وَالأَزْلاَمُ رِجْسٌ مِّنْ عَمَلِ الشَّیطَانِ فَاجْتَنِبُوهُ لَعَلَّکمْ تُفْلِحُونَ»؛ اى کسانى که ایمان آورده‌اید! شراب و قمار و بت‌ها و أزلام پلید و از عمل شیطان است. از آن‌ها دورى کنید تا رستگار شوید.(سوره مائده، ۹۰) گفته‌اند: عده‌اى از اصحاب از جمله ابودجانه در منزل سعد بن ابى وقاص اجتماع کرده و پس از تناول غذا شرابى حاضر کردند تا بنوشند که این آیه نازل شد و حرمت قطعى خمر را اعلام کرد.[۱۶]
  • ب. از ابن عباس نقل شده که آیه «إِنَّ اللَّهَ یحِبُّ الَّذِینَ یقَاتِلُونَ فِی سَبِیلِهِ صَفًّا کأَنَّهُم بُنیانٌ مَّرْصُوصٌ»؛ (سوره صف، ۴) در شأن امام على علیه‌السلام و ابودجانه انصارى و عده دیگرى از صحابه نازل شده است. به همین مضمون روایتى از امام ‌باقر علیه‌السلام نیز نقل شده ‌است.[۱۷]
  • ج. ذیل آیات ۱۵۲ تا ۱۵۵ سوره آل عمران که مربوط به جنگ اُحد است «ولَقَد صَدقکمُ اللّهُ وعدَهُ إِذ تَحُسّونهم بِإِذنِهِ...»، از جهاد و دفاع ابودجانه یاد شده و آمده که در غزوه احد، پیامبر صلى الله علیه و آله شمشیرى را بدست گرفت و فرمود: کیست که حق این شمشیر را ادا کند؟ ابودجانه پرسید: حق آن چیست؟ حضرت پاسخ گفت: آن‌قدر با آن بجنگى تا کج شود. ابودجانه داوطلب شد و شمشیر را از وى گرفت. او که مردى شجاع بود و هنگام جنگ عصابه‌اى (دستمالى) سرخ بر سر مى‌بست به وسط میدان رفت. با غرور گام برمى‌داشت و رجز مى‌خواند. پیامبر فرمود: خداوند این ‌گونه راه رفتن را به جز در مانند چنین جایگاهى دشمن دارد.[۱۸] وى با این‌که به هند همسر ابوسفیان - در حالى که مشرکان را به جنگ تحریک مى‌کرد - دست یافت، از کشتن او صرفنظر کرد و گفت: شمشیر رسول خدا صلی الله علیه و آله گرامى‌تر از آن است که بر فرق زنى فرود آید.[۱۹]

    گفته‌اند: در همین جنگ پس از آن‌که دشمن دوباره حمله کرد و ‌مسلمانان با فرار پیامبر را تنها گذاشتند، ابودجانه خودش را سپر حضرت قرار داد و خود را بر روى او خم کرد و تیرهاى فراوانى بر پشتش اصابت نمود[۲۰] و عبدالله ‌بن ‌حمید اسدى را که با ابى ‌بن ‌خلف جمحى هم پیمان شده بودند تا پیامبر را به قتل برسانند، کشت.[۲۱]

    بر اساس روایتى از امام صادق علیه‌السلام، با آن‌که پیامبر در روز اُحُد بیعتش را از ابودجانه برداشت، او دفاع از پیامبر را رها نکرد.[۲۲] از روایاتى استفاده مى‌شود که ابودجانه در آن روز (اُحُد) با پیامبر بیعت کرد که تا سر حد مرگ بجنگد.[۲۳] علامه طباطبایى نیز پس از نقل روایاتى درباره ثابت قدمان در اُحُد مى‌گوید: راویان در زمینه ثابت قدمان - جز درباره حضرت على و ابودجانه انصارى - یک نظر ندارند.[۲۴]

پانویس

  1. اسدالغابه، ج‌ ۶‌، ص‌ ۹۲، البدایة والنهایه، ج‌ ۶‌، ص‌ ۲۵۲.
  2. اسدالغابه، ج‌ ۶‌، ص‌ ۹۳؛ سیر اعلام النبلاء، ج‌ ۱، ص‌ ۲۴۳.
  3. سیره ابن ‌هشام، ج‌ ۳، ص‌ ۶۶‌؛ الطبقات، ج‌ ۳، ص‌ ۴۲۰؛ تاریخ طبرى، ج‌ ۲، ص ‌۶۴‌.
  4. المغازى، ج‌ ۲، ص‌ ۶۵۴ و ۷۱۰.
  5. مناقب، ج‌ ۱، ص‌ ۲۴۸.
  6. البدایة والنهایه، ج‌ ۴، ص‌ ۱۶۰.
  7. المغازى، ج ‌۳، ص‌ ۹۰۲ و ۹۹۶.
  8. مناقب، ج‌ ۲، ص‌ ۷۸ و ۷۹.
  9. سیره ابن ‌هشام، ج‌ ۴، ص ‌۶۰۱‌.
  10. بحارالانوار، ج ۹۱، ص ۲۲۰.
  11. الدرّالمنثور، ج‌ ۷، ص‌ ۶۸۸‌.
  12. البدایة والنهایه، ج‌ ۶‌، ص‌ ۲۵۲؛ ریحانة الادب، ج‌ ۷، ص‌ ۹۶.
  13. الطبقات، ج ۳، ص ۴۲۰؛ یعقوبى، ج ۲، ص ۱۳۰؛ اسدالغابه، ج‌ ۶‌، ص ۹۳.
  14. البدایة والنهایه، ج‌ ۶‌، ص‌ ۲۵۲.
  15. استیعاب، ابن‌عبدالبر، ۲ / ۶۱۵-۶۵۲.
  16. مناقب، ج‌ ۲، ص‌ ۲۰۳-۲۰۴؛ البرهان، ج‌ ۲، ص‌ ۳۶۰.
  17. البرهان، ج‌۵‌، ص‌ ۳۶۳.
  18. سیره ‌ابن هشام، ج‌ ۳، ص‌ ۶۶ و ۶۷‌؛ الطبقات، ج‌ ۳، ص‌ ۴۲۰؛ مجمع‌البیان، ج‌ ۲، ص‌ ۸۲۶‌.
  19. سیره ابن هشام، ج ۳، ص‌ ۶۹‌؛ تاریخ طبرى، ج‌ ۲، ص‌ ۶۳‌؛ البدایة والنهایه، ج‌ ۴، ص‌ ۱۴.
  20. سیره ابن ‌هشام، ج‌ ۳، ص ‌۸۲‌؛ تاریخ طبرى، ج‌ ۲، ص‌ ۶۶‌؛ الکامل، ج‌ ۲، ص ‌۱۵۵.
  21. الکامل، ج‌ ۲، ص‌ ۱۵۵.
  22. بحارالانوار، ج‌ ۲۰، ص‌ ۷۰.
  23. همان، ص‌ ۱۰۷ و ۱۰۸.
  24. المیزان، ج‌ ۴، ص‌ ۶۹‌.

منابع