آیه 91 سوره کهف: تفاوت بین نسخهها
مهدی موسوی (بحث | مشارکتها) (←تفسیر آیه) |
(←معانی کلمات آیه) |
||
سطر ۴۱: | سطر ۴۱: | ||
</tabber> | </tabber> | ||
==معانی کلمات آیه== | ==معانی کلمات آیه== | ||
− | «کَذَالِکَ»: همان گونه رفتار کرد. یعنی: مؤمنان مشرِق زمین را رها کرد و کافران آنجا را به قتل رساند، همان گونه که در حق مردمان مغرب زمین چنین کرده بود. یا این که: این چنین بود کار ذوالقرنین. «خُبْراً»: علم و آگهی | + | «کَذَالِکَ»: همان گونه رفتار کرد. یعنی: مؤمنان مشرِق زمین را رها کرد و کافران آنجا را به قتل رساند، همان گونه که در حق مردمان مغرب زمین چنین کرده بود. یا این که: این چنین بود کار ذوالقرنین. «خُبْراً»: علم و آگهی. |
== تفسیر آیه == | == تفسیر آیه == |
نسخهٔ ۳ مارس ۲۰۱۹، ساعت ۱۰:۱۴
<<90 | آیه 91 سوره کهف | 92>> | |||||||||||||
|
محتویات
ترجمه های فارسی
همچنین بود، و البته ما از احوال او کاملا باخبر بودیم.
[سرگذشت ذوالقرنین و ملت ها] این گونه [بود]، و یقیناً ما به آنچه [از وسایل و امکانات مادی و معنوی] نزد او بود، احاطه [علمی] داشتیم.
اين چنين [مىرفت]، و قطعاً به خبرى كه پيش او بود احاطه داشتيم.
چنين بود. و ما بر احوال او احاطه داريم.
(آری) اینچنین بود (کار ذو القرنین)! و ما بخوبی از امکاناتی که نزد او بود آگاه بودیم!
ترجمه های انگلیسی(English translations)
معانی کلمات آیه
«کَذَالِکَ»: همان گونه رفتار کرد. یعنی: مؤمنان مشرِق زمین را رها کرد و کافران آنجا را به قتل رساند، همان گونه که در حق مردمان مغرب زمین چنین کرده بود. یا این که: این چنین بود کار ذوالقرنین. «خُبْراً»: علم و آگهی.
تفسیر آیه
تفسیر نور (محسن قرائتی)
ثُمَّ أَتْبَعَ سَبَباً «89»
سپس (ذوالقرنين براى سفر ديگر) سببِ (ديگرى) را پيگيرى كرد.
حَتَّى إِذا بَلَغَ مَطْلِعَ الشَّمْسِ وَجَدَها تَطْلُعُ عَلى قَوْمٍ لَمْ نَجْعَلْ لَهُمْ مِنْ دُونِها سِتْراً «90»
تا آنكه به محلّ طلوع خورشيد رسيد، آن را چنان يافت كه بر قومى طلوع مىكند كه جز خورشيد براى آنان پوشش وسايهبانى قرار نداده بوديم.
كَذلِكَ وَ قَدْ أَحَطْنا بِما لَدَيْهِ خُبْراً «91»
و ما اينگونه به آنچه از امكانات و برنامه نزد او (ذوالقرنين) بود، احاطه داشتيم (و كارهايش زير نظر ما بود).
نکته ها
ذوالقرنين، پس از سفرى به سوى غرب واقامهى نظام عادلانه دينى در ميان ساحلنشينان، سفرى نيز به شرق كرد.
مراد از اينكه جز خورشيد، سايهبانى نداشتند، زندگى ابتدايى وبدون امكانات است. به
جلد 5 - صفحه 222
فرموده امام صادق عليه السلام: نه خانهسازى مىدانستند، نه خيّاطى. خورشيد، بىمانع بر آنان مىتابيد به گونهاى كه صورتهاى آنان سياه شده بود. «1»
پیام ها
1- افراد صالح و متعهّد، پيگيرى و پشتكار دارند. «ثُمَّ أَتْبَعَ سَبَباً»
2- مردان خدا، با داشتن همه نوع امكانات رفاهى، براى نجات محرومان و گسترش عدالت حركت مىكنند. ثُمَّ أَتْبَعَ سَبَباً ...
3- بازگو كردن سفرهاى مردان خدا و بركات مترتّب بر آن، ارزش و مايهى درس و عبرت است. أَتْبَعَ سَبَباً حَتَّى إِذا ...
4- آنچه مهم است؛ هدايت و خدمت به مردم است، چه درشرق باشد چه در غرب. ثُمَّ أَتْبَعَ سَبَباً ...
5- خداوند به افراد و نعمتهاى ويژهاى كه به آنان عطا فرموده، آگاهى كامل دارد. «أَحَطْنا بِما لَدَيْهِ خُبْراً» (بازگويى سفرهاى ذوالقرنين و حوادث و گفتگوهاى او با مردم، نمونهاى از احاطهى علمى خداوند است.)
تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)
كَذلِكَ وَ قَدْ أَحَطْنا بِما لَدَيْهِ خُبْراً (91)
چون ذو القرنين را به مغرب رسانيديم:
كَذلِكَ: همچنين او را به مشرق رسانديم، يا چنانچه در مغرب جمعى را يافت در مشرق نيز قومى را يافت. يا چنانچه در آنها حكم نمود، در اينان حكم
«1» عياشى، ج 2، ص 342 ضمن حديث طولانى 79.
جلد 8 - صفحه 116
كرد. يا اينچنين است خبر ايشان كه ما بيان فرموديم. وَ قَدْ أَحَطْنا بِما لَدَيْهِ خُبْراً: و بتحقيق احاطه داشتيم به علم خود به آنچه نزد او بود از جهت آگاهى، يعنى به جميع لشكر و ادوات حرب و جهانگيرى او و به ظواهر و بواطن آن تماما را عالم بوديم.
غريبة عجيبه (تتمه سابقه)- ذو القرنين چهل شبانه روز در آن ظلمات سير كرد تا به ريگستانى سرخ رسيد. ناگاه قصرى وسيع مشاهده كرد، وارد شد.
قفس آهنى ديد طولانى، دو طرفش بر دو طرف قصر، و مرغ سياهى در آن آويخته ميان آسمان و زمين، شبيه پرستو، به صداى پا نطق آمد گفت: كافى نبود تو را آنچه در عقب خود گذاشته از زمين با وسعت كه به در قصر من آمدى؟ ذو القرنين را وحشتى پيدا شد، مرغ گفت: مترس، مرا خبر ده از آنچه پرسم. گفت: آيا بناى گچ و آجر زياد شده؟ گفت: بلى. مرغ لرزيده، بزرگ شد، و ثلث قفس را گرفت، پرسيد: آيا سازها ميان مردم بسيار شده؟ گفت: بلى، باز لرزيده بزرگ شد، دو ثلث را گرفت. پرسيد: آيا شهادت ناحق زياد است؟ گفت: بلى، باز بزرگ شد تا تمامى قفس را پر نمود. ذو القرنين وحشت نموده، مرغ گفت:
نترس، جواب ده. آيا شهادت توحيد ترك شده؟ گفت: نه، مرغ ثلثش كوچك گرديد. پرسيد: آيا نماز ترك شده؟ گفت: نه، ثلث دومش كم شد. پرسيد: آيا غسل جنابت را ترك كردهاند؟ گفت: نه، به حالت اوّل برگشت.
تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)
ثُمَّ أَتْبَعَ سَبَباً (89) حَتَّى إِذا بَلَغَ مَطْلِعَ الشَّمْسِ وَجَدَها تَطْلُعُ عَلى قَوْمٍ لَمْ نَجْعَلْ لَهُمْ مِنْ دُونِها سِتْراً (90) كَذلِكَ وَ قَدْ أَحَطْنا بِما لَدَيْهِ خُبْراً (91)
ترجمه
پس توسل جست بوسيلهاى
تا وقتى كه رسيد بجاى بيرون آمدن آفتاب يافت آنرا كه ميتابيد بر گروهى كه قرار نداده بوديم براى آنها از زير آن پوششى
اينچنين بود و بتحقيق احاطه داشتيم بآنچه نزد او بود بآگاهى.
تفسير
جناب ذو القرنين پس از فراغت از امر بلاد مغرب اراده مسافرت بمشرق نمود پس پيروى و متابعت و اتّخاذ نمود براى نيل بمقصود سبب و وسيلهاى را از ميان آن وسائل و اسباب كه بخواست خدا براى او آماده شده بود تا رسيد بمنتهاى آبادى مشرق و يافت آفتابرا كه از بدو طلوع تا غروب ميتابد بر گروهى كه حاجب و ساترى ميان آنها و آفتاب خداوند قرار نداده نه كوهى است نه درهاى نه درختى است نه بنائى در مجمع و عيّاشى ره از امام باقر عليه السّلام نقل نموده كه آنها نياموخته بودند صنعت بنّائى را و قمّى ره نقل نموده كه فرمود نياموخته بودند صنعت لباس را و عياشى ره از امير المؤمنين عليه السّلام نقل نموده كه ذو القرنين وارد شد بر قوميكه سوزانده بود آنها را آفتاب و تغيير داده بود اجساد و الوان آنها را تا حدّيكه شده بودند مانند شب تار چنين بود حكايت ذو القرنين و كيفيت احاطه او بمغرب و مشرق كه بيان شد يا سلوك او با اهل مشرق مانند سلوك او با اهل مغرب بود و خداوند احاطه داشت بر او و لشكر و حشم و خدم و مهمّات جنگى و اسباب و
جلد 3 صفحه 451
آلات و ادوات و وسايل حركت و سكون و پيشرفت او بعلم و اراده و تدبير و تقدير بطوريكه هيچ يك از آنها در هيچ آنى بيرون از علم و بصر و خارج از اطلاع و خبر خداوند نبود و بنابر آنچه تاكنون بتبع آقايان مفسّرين ذكر شد كلمه كذالك در كلام خداوند متمّم آيه سابقه، و جمله و قد احطنا ابتداء كلام است ولى بنظر حقير محتمل است كذالك ابتداء كلام لا حق باشد باين تقريب كه خدا ميفرمايد اين چنين با عظمت و مفصّل بود دستگاه و وسائل و اسباب پيشرفت كار او در مغرب و مشرق با اينحال از محيط علم و اطلاع ما خارج نبود و ما از تمام جزئيات آن دستگاه باخبر بوديم ..
اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)
كَذلِكَ وَ قَد أَحَطنا بِما لَدَيهِ خُبراً (91)
همين نحو بود و حال آنكه بتحقيق ما احاطه داديم بآنچه نزد او بود خبير و بينا را كذلك يعني اينکه نحوه که ذي القرنين مشي ميكرد از سير در اطراف زمين از مشرق تا مغرب از جنوب تا شمال تمام صفحه زمين را و تصرف و ترتيب و تنظيم مملكت و ترتيب قشون و اجراء احكام همين نحوه ادامه داشت مشي او تا آخر عمر وَ قَد أَحَطنا اينکه مشي او بواسطه اينکه بود که باو تعليم نموديم و احاطه داديم
جلد 12 - صفحه 398
و وحي نموديم.
بِما لَدَيهِ خُبراً بآنچه نزد او بود خبر داشت و بر طبق سياست و صحت و قوت و قدرت بامور مملكت و اصلاح امور رعيت و هدايت و ارشاد عباد رفتار مينمود.
برگزیده تفسیر نمونه
(آیه 91)- آری! «این چنین بود کار ذو القرنین، و ما به خوبی میدانیم او چه امکاناتی برای (پیشبرد اهداف خود) در اختیار داشت» (کَذلِکَ وَ قَدْ أَحَطْنا بِما لَدَیْهِ خُبْراً).
سایرتفاسیر این آیه را می توانید در سایت قرآن مشاهده کنید:
تفسیر های فارسی
ترجمه تفسیر المیزان
تفسیر خسروی
تفسیر عاملی
تفسیر جامع
تفسیر های عربی
تفسیر المیزان
تفسیر مجمع البیان
تفسیر نور الثقلین
تفسیر الصافی
تفسیر الکاشف
پانویس
منابع
- تفسیر نور، محسن قرائتی، تهران:مركز فرهنگى درسهايى از قرآن، 1383 ش، چاپ يازدهم
- اطیب البیان فی تفسیر القرآن، سید عبدالحسین طیب، تهران:انتشارات اسلام، 1378 ش، چاپ دوم
- تفسیر اثنی عشری، حسین حسینی شاه عبدالعظیمی، تهران:انتشارات ميقات، 1363 ش، چاپ اول
- تفسیر روان جاوید، محمد ثقفی تهرانی، تهران:انتشارات برهان، 1398 ق، چاپ سوم
- برگزیده تفسیر نمونه، ناصر مکارم شیرازی و جمعي از فضلا، تنظیم احمد علی بابایی، تهران: دارالکتب اسلامیه، ۱۳۸۶ش
- تفسیر راهنما، علی اکبر هاشمی رفسنجانی، قم:بوستان كتاب(انتشارات دفتر تبليغات اسلامي حوزه علميه قم)، 1386 ش، چاپ پنجم