آیه 6 سوره حجر: تفاوت بین نسخهها
مهدی موسوی (بحث | مشارکتها) |
(←معانی کلمات آیه) |
||
سطر ۴۱: | سطر ۴۱: | ||
</tabber> | </tabber> | ||
==معانی کلمات آیه== | ==معانی کلمات آیه== | ||
− | «الذِّکْرُ»: مصدر است و به معنی اسم فاعل، یعنی (مذکّر) است. یعنی: کتاب یادآور و اندرزگو که قرآن است | + | «الذِّکْرُ»: مصدر است و به معنی اسم فاعل، یعنی (مذکّر) است. یعنی: کتاب یادآور و اندرزگو که قرآن است. «نُزِّلَ عَلَیْهِ الذِّکْرُ»: مراد تمسخر و استهزاء است . |
− | == تفسیر آیه == | + | ==تفسیر آیه== |
<tabber> | <tabber> | ||
تفسیر نور= | تفسیر نور= | ||
سطر ۱۹۰: | سطر ۱۹۰: | ||
==پانویس== | ==پانویس== | ||
− | <div style="font-size:smaller"><references/></div> | + | <div style="font-size:smaller"><references /></div> |
==منابع== | ==منابع== | ||
− | * [[تفسیر نور]]، [[محسن قرائتی]]، [[تهران]]:مركز فرهنگى درسهايى از قرآن، 1383 ش، چاپ يازدهم | + | |
− | * [[اطیب البیان فی تفسیر القرآن]]، [[سید عبدالحسین طیب]]، تهران:انتشارات اسلام، 1378 ش، چاپ دوم | + | *[[تفسیر نور]]، [[محسن قرائتی]]، [[تهران]]:مركز فرهنگى درسهايى از قرآن، 1383 ش، چاپ يازدهم |
− | * [[تفسیر اثنی عشری]]، [[حسین حسینی شاه عبدالعظیمی]]، تهران:انتشارات ميقات، 1363 ش، چاپ اول | + | *[[اطیب البیان فی تفسیر القرآن]]، [[سید عبدالحسین طیب]]، تهران:انتشارات اسلام، 1378 ش، چاپ دوم |
− | * [[تفسیر روان جاوید]]، [[محمد ثقفی تهرانی]]، تهران:انتشارات برهان، 1398 ق، چاپ سوم | + | *[[تفسیر اثنی عشری]]، [[حسین حسینی شاه عبدالعظیمی]]، تهران:انتشارات ميقات، 1363 ش، چاپ اول |
− | * [[برگزیده تفسیر نمونه]]، [[ناصر مکارم شیرازی]] و جمعي از فضلا، تنظیم احمد علی بابایی، تهران: دارالکتب اسلامیه، ۱۳۸۶ش | + | *[[تفسیر روان جاوید]]، [[محمد ثقفی تهرانی]]، تهران:انتشارات برهان، 1398 ق، چاپ سوم |
− | * [[تفسیر راهنما]]، [[علی اکبر هاشمی رفسنجانی]]، [[قم]]:بوستان كتاب(انتشارات دفتر تبليغات اسلامي حوزه علميه قم)، 1386 ش، چاپ پنجم | + | *[[برگزیده تفسیر نمونه]]، [[ناصر مکارم شیرازی]] و جمعي از فضلا، تنظیم احمد علی بابایی، تهران: دارالکتب اسلامیه، ۱۳۸۶ش |
+ | *[[تفسیر راهنما]]، [[علی اکبر هاشمی رفسنجانی]]، [[قم]]:بوستان كتاب(انتشارات دفتر تبليغات اسلامي حوزه علميه قم)، 1386 ش، چاپ پنجم | ||
[[رده:آیات سوره حجر]] | [[رده:آیات سوره حجر]] | ||
[[رده:ترجمه و تفسیر آیات قرآن]] | [[رده:ترجمه و تفسیر آیات قرآن]] |
نسخهٔ کنونی تا ۳ مارس ۲۰۱۹، ساعت ۰۵:۱۵
<<5 | آیه 6 سوره حجر | 7>> | |||||||||||||
|
محتویات
ترجمه های فارسی
و کافران گفتند: ای کسی که (مدعی آنی که) قرآن از جانب خدا بر تو نازل شده تو (به عقیده ما) محققا دیوانهای.
و گفتند: ای کسی که قرآن بر او نازل شده! قطعاً تو دیوانه ای!
و گفتند: «اى كسى كه قرآن بر او نازل شده است، به يقين تو ديوانهاى.
و گفتند: اى مردى كه قرآن بر تو نازل شده، حقا كه تو ديوانهاى.
و گفتند: «ای کسی که «ذکر» [= قرآن] بر او نازل شده، مسلماً تو دیوانهای!
ترجمه های انگلیسی(English translations)
معانی کلمات آیه
«الذِّکْرُ»: مصدر است و به معنی اسم فاعل، یعنی (مذکّر) است. یعنی: کتاب یادآور و اندرزگو که قرآن است. «نُزِّلَ عَلَیْهِ الذِّکْرُ»: مراد تمسخر و استهزاء است .
تفسیر آیه
تفسیر نور (محسن قرائتی)
وَ قالُوا يا أَيُّهَا الَّذِي نُزِّلَ عَلَيْهِ الذِّكْرُ إِنَّكَ لَمَجْنُونٌ «6»
و كفّار گفتند: اى كسىكه (ادّعا دارى) ذكر (الهى) بر اونازل شده! به يقين تو ديوانهاى!
لَوْ ما تَأْتِينا بِالْمَلائِكَةِ إِنْ كُنْتَ مِنَ الصَّادِقِينَ «7»
اگر از راستگويانى چرا فرشتگان را پيش ما نمىآورى؟
نکته ها
«لَمَجْنُونٌ» به معناى بىعقل نيست، بلكه به معناى جنزده است. همانگونه كه كلمه «ديوانه» به معناى ديوزده است و در جاهليّت اعتقاد داشتند كه شاعر به خاطر ارتباطى كه با جنّ دارد مىتواند شعر بگويد.
در اين دو آيه تحقير وتمسخر وتهمت وترديد، با انواع تأكيدها براى پيامبر صلى الله عليه و آله از زبان كفّار مطرح شده است. «يا أَيُّهَا الَّذِي» به جاى «يا أَيُّهَا النَّبِيُّ»* يك نوع تحقير است، «الذِّكْرُ» با توجّهبه اينكه كفّار به وحى عقيده نداشتند، يك نوع تمسخر است و «لَمَجْنُونٌ» تهمت
جلد 4 - صفحه 442
است و جمله «إِنْ كُنْتَ مِنَ الصَّادِقِينَ» نشانهى ترديد آنان در نبوّت است. به علاوه حرف «إِنْ» و حرف لام در جمله «إِنَّكَ لَمَجْنُونٌ» و قالب جمله اسميه، نشانهى انواع تاكيد در سخن و عقيده انحرافى آنهاست.
پیام ها
1- توجّه به معنويات، نزد گروهى ديوانگى است. «إِنَّكَ لَمَجْنُونٌ»
2- كفّار سرچشمه سخنان پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله را كه وحى است قبول نداشتند. لذا به جاى «أَنْزَلَ اللَّهُ إِلَيْكَ» مىگفتند: «نُزِّلَ عَلَيْهِ»
3- كفّار، نشانهى صداقت پيامبر را نزول فرشته مىدانستند، ولى اين بهانهاى بيش نبود، زيرا در جاى ديگر قرآن مىخوانيم: اگر بر فرض ما فرشتگان را بر آنان نازل كنيم و مردگان زنده شوند و با آنان سخن بگويند و در برابر چشمشان همه چيز را حاضر كنيم، باز هم ايمان نمىآورند. «ما كانُوا لِيُؤْمِنُوا»*
تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)
وَ قالُوا يا أَيُّهَا الَّذِي نُزِّلَ عَلَيْهِ الذِّكْرُ إِنَّكَ لَمَجْنُونٌ «6»
«1» ارشاد القلوب، جزء اوّل باب پنجم، فى التخويف و الترهيب.
جلد 7 - صفحه 84
بعد از آن بعضى شبهات منكرين رسالت حضرت حتمى مرتبت صلّى اللّه عليه و آله و سلّم را بيان مىفرمايد از جمله آنها:
وَ قالُوا يا أَيُّهَا الَّذِي نُزِّلَ عَلَيْهِ الذِّكْرُ: و گفتند مشركين به پيغمبر اى كسى كه نازل كردهاند بر او قرآن را به گمان و ادعاى خود. إِنَّكَ لَمَجْنُونٌ:
بدرستى كه تو هرآينه ديوانهاى در ادعاى نزول قرآن به تو. حاصل آنكه: قول تو در دعوى نبوت و نزول كتاب بر تو، از مقولات مجانين است. و در توهّم اينكه ما به تو ايمان آريم و متابعت تو كنيم.
تبصره: داستان عجيبى است كه اين جماعت مشركين مقولات خود را تأمل ننموده، سخن را به ميزان عقل ادا نمىكردند، و نسبت ديوانگى را به غير مىدادند؛ زيرا گاهى مىگفتند پيغمبر ساحر است، و گاهى مىگفتند مجنون است، و حال آن كه اين دو صفت ضد يكديگرند؛ چه سحر غايت زيركى و به كار بردن عقل است در جنبه شيطانيت از قبيل مكر و حيله و شعبده و نيرنگ و غيره، و لكن ديوانگى خبط دماغ و تشويش مغز و لازمه آن رويه نداشتن صدور افعال است، و شخص ديوانه البته ساحر نباشد. بعلاوه محسنات اخلاقى و كمالات عقلانى دوره زندگانى حضرت نبوى صلّى اللّه عليه و آله و سلّم شاهد بزرگى است بر تكذيب و افتراى آنان، و راستى و درستى آن سرور چنان عالم آرا شد كه در ميان دشمنان مشهور به امين شد، و اين قسمت بطلان قول آنها و حقانيت ادعاى پيغمبر را ثابت نمايد.
تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)
وَ قالُوا يا أَيُّهَا الَّذِي نُزِّلَ عَلَيْهِ الذِّكْرُ إِنَّكَ لَمَجْنُونٌ «6» لَوْ ما تَأْتِينا بِالْمَلائِكَةِ إِنْ كُنْتَ مِنَ الصَّادِقِينَ «7» ما نُنَزِّلُ الْمَلائِكَةَ إِلاَّ بِالْحَقِّ وَ ما كانُوا إِذاً مُنْظَرِينَ «8» إِنَّا نَحْنُ نَزَّلْنَا الذِّكْرَ وَ إِنَّا لَهُ لَحافِظُونَ «9» وَ لَقَدْ أَرْسَلْنا مِنْ قَبْلِكَ فِي شِيَعِ الْأَوَّلِينَ «10»
وَ ما يَأْتِيهِمْ مِنْ رَسُولٍ إِلاَّ كانُوا بِهِ يَسْتَهْزِؤُنَ «11» كَذلِكَ نَسْلُكُهُ فِي قُلُوبِ الْمُجْرِمِينَ «12» لا يُؤْمِنُونَ بِهِ وَ قَدْ خَلَتْ سُنَّةُ الْأَوَّلِينَ «13» وَ لَوْ فَتَحْنا عَلَيْهِمْ باباً مِنَ السَّماءِ فَظَلُّوا فِيهِ يَعْرُجُونَ «14» لَقالُوا إِنَّما سُكِّرَتْ أَبْصارُنا بَلْ نَحْنُ قَوْمٌ مَسْحُورُونَ «15»
ترجمه
و گفتند اى كسيكه فرستاده شد بر او قرآن همانا تو هر آينه ديوانهئى
چرا نمىآورى نزد ما فرشتگان را اگر باشى از راستگويان
فرو نميفرستيم فرشتگان را مگر بحقّ و نباشند آنگاه مهلت داده شدگان
بدرستيكه ما فرو فرستاديم قرآن را و همانا ما مر آنرا هر آينه نگاه دارندگانيم
و بتحقيق فرستاديم پيش از تو در فرقههاى پيشينيان
و نيامد ايشانرا هيچ پيغمبرى مگر كه بودند بآن استهزاء مينمودند
جلد 3 صفحه 245
اين چنين در ميآوريم آنرا در دلهاى گناهكاران
ايمان نمىآورند بآن و بتحقيق گذشت طريقه پيشينيان
و اگر بگشائيم بر آنها درى از آسمان پس تمام روز در آن بالا روند
هر آينه گويند جز اين نيست كه بسته شده چشمهاى ما بلكه مائيم گروهى سحر كرده شدگان.
تفسير
كفّار از روى تكبر و استهزاء خطاب مينمودند به پيغمبر اكرم و مىگفتند اى كسيكه بگمان خود كتابيكه موجب تذكّر است بر او نازل شده براستى و درستى تو ديوانه ميباشى كه چنين ادّعائى مينمائى و انتظار دارى كه ما از تو قبول نمائيم اگر راست ميگوئى چرا ملائكه حامل وحى يا غير آنها را نزد ما نمىآورى كه تصديق كنند قول تو را و موجب اطمينان ما شود بصدق دعوت تو لذا خداوند بآنها جواب فرموده كه نزول ملائكه بايد از روى حكمت و مصلحت باشد از قبيل آوردن وحى بر پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم يا آوردن عذاب بر قوميكه مستحقّ باشند و صلاح در مهلت دادن بآنها نباشد يا قبض روح كسيكه اجلش رسيده باشد و امثال اينها نه فقط براى اطمينان خاطر كسانيكه نظر در ادلّه معارف دينى ننمايند يا از باب عناد و لجاج منكر شوند و مصلحت در مهلت دادن بآنها باشد تا بتدريج مؤمن و منقاد شوند يا اولاد صلحائى از آنها بعمل آيد يا استحقاقشان كامل گردد براى عذاب در هر حال بعد از نزول ملائكه مهلتى نيست و فعلا صلاح در مهلت دادن بآنها است چنانچه قمّى ره نقل نموده كه فرمود اگر نازل نمائيم ملائكه را مهلت داده نشوند و هلاك شوند و بعضى ما تنزل الملائكه بضم تا و رفع ملائكه قرائت نمودهاند و بايد خاطر پيغمبر اكرم و اهل ايمان مطمئن باشد كه خداوند قرآنيرا كه كفّار مورد استهزاء قرار دادند تا روز قيامت حفظ خواهد فرمود از تغيير و تبديل و زياده و نقصان و كيد اهل شرك و ابطال و اندراس و هر آفت و خللى تا معجزه باقيه و حجّت بالغه الهيّه باشد بر خلق و كسى نتواند دستبردى در احكام آن بنمايد بهيچ وجه از وجوه و باين جهت كلام بوجوه متعدده مؤكّد شده است و شيع جمع شيعه بمعناى تابع است و بر فرقه اطلاق ميشود چون هر فرقهاى تابع پيغمبر يا امامى ميباشند خداوند براى تسليت خاطر پيغمبر خود فرموده بتحقيق فرستاديم پيغمبرانى در فرقههاى پيشينيان و كفّار ايشانرا استهزاء نمودند و اين عمل ناشايسته از آنها اختصاص بآن زمان
جلد 3 صفحه 246
نداشت بلكه در اين زمان هم ما وارد ميكنيم و القاء مينمائيم اين عمل را بقلب آنها تا استحقاقشان براى عقوبت كامل گردد چنانچه بعضى گفتهاند و بنظر حقير صحيح نيست چون خداوند كسى را وادار بكفر و معصيت نميفرمايد بلكه مراد آنستكه چنانچه در امم سابقه ذكر الهى در دلهاى كفّار جاى گير نميشد و فقط موجب اتمام حجّت بر آنها بود در اين زمان هم ما ذكر را وارد مينمائيم در دلهاى آنها فقط براى اتمام حجّت ولى ايمان نمىآورند بآن چنانچه طريقه پيشينيانشان بود و معذب خواهند شد چنانچه آنها معذب شدند و بنابراين ضمير در نسلكه راجع است بذكر كه قرآن است و بنابر معناى اوّل راجع است باستهزاء كه عمل ناشايسته كفّار بوده و اگر خداوند درى از آسمان بر وى كفّار بگشايد كه تمام روز را از آن در بآسمان بالا روند و عجائب صنع الهى را مشاهده نمايند خواهند گفت جز اين نيست كه بسته شده است چشمهاى ما يعنى پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم از ما چشم بندى نموده و ما گروهى هستيم جادو كرده شدگان بدست او لذا اظهار معجزه براى آنها ثمرى ندارد چنانچه ساير معجزات را مشاهده نمودند و از اين قبيل ياوه سرائىها كردند و ايمان نياوردند و تقاضاى معجزه ديگرى نمودند ..
اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)
وَ قالُوا يا أَيُّهَا الَّذِي نُزِّلَ عَلَيهِ الذِّكرُ إِنَّكَ لَمَجنُونٌ «6»
و گفتند كفّار و مشركين بحضرت رسالت اي آن كسي که نازل شده بر او ذكر که قرآن باشد محققا تو ديوانه هستي نظر به اينكه كفار و مشركين باور نميكردند که بشر تماس گيرد با وحي الهي و عالم مجردات چنانچه در بسياري از آيات اعتراض آنها بانبياء همين بود که شما هم بشريد مثل ما و بايد ملائكه بر ما نازل شوند چنانچه در آيه بعد تصريح ميكنند، پس اگر بشري مدّعي شد او را نميپذيرند (و قالوا) باو ميگويند که يا أَيُّهَا الَّذِي نُزِّلَ عَلَيهِ الذِّكرُ) يعني مدعي هستي که بر من ذكر که قرآن باشد که يكي از اسامي او ذكر است نازل شده نه اينكه قبول داشته باشند که قرآن بر او نازل شده (انّك) بتأكيد ان و كاف خطاب و لام تأكيد (لمجنون) زيرا آدم عاقل همچه دعوايي نميكند چون امر محال است و دعوي امر محال علامت جنون است با اينكه اينکه دعوي از
جلد 12 - صفحه 8
جهاتي باطل و عاطل است که در قرآن اشاره دارد (جهة اولي) اينكه خداوند قادر متعال (عَلي كُلِّ شَيءٍ قَدِيرٌ) قدرت دارد و حتي بر جمادات و نباتات و حيوانات فرستد چه رسد بانسان كامل من جميع الجهات چنانچه خطاب بكوه ميكند يا جِبالُ أَوِّبِي مَعَهُ وَ الطَّيرَ سبأ آيه 10 و خطاب بنحل ميفرمايد وَ أَوحي رَبُّكَ إِلَي النَّحلِ أَنِ اتَّخِذِي مِنَ الجِبالِ بُيُوتاً وَ مِنَ الشَّجَرِ وَ مِمّا يَعرِشُونَ ثُمَّ كُلِي مِن كُلِّ الثَّمَراتِ فَاسلُكِي سُبُلَ رَبِّكِ ذُلُلًا الآية نحل آيه 70.
و بآسمانها و زمين خطاب ميفرمايد فقال: لَها وَ لِلأَرضِ ائتِيا طَوعاً أَو كَرهاً قالَتا أَتَينا طائِعِينَ فصلت آيه 10 الي غير ذلک (جهة ثانيه) اينكه بر فرض ملائكه شوند لا بد بايد بصورتي نازل شوند که مشاهده آنها ممكن باشد و از كجا معلوم ميشود که اينکه ملك است يا شيطان يا انسان چنانچه ميفرمايد: وَ لَو جَعَلناهُ مَلَكاً لَجَعَلناهُ رَجُلًا وَ لَلَبَسنا عَلَيهِم ما يَلبِسُونَ انعام آيه 9.
(جهة ثالثه) اينكه مدعي نبوت اگر فقط صرف ادّعا باشد ممكنست كاذب باشد، و اما اگر با اقامه دليل محكم و برهان متقن و اقامه معجزه باشد نميتوان رد كرد
برگزیده تفسیر نمونه
]
(آیه 6)- در اینجا نخست به موضع گیریهای خصمانه کفار در مقابل قرآن و پیامبر صلّی اللّه علیه و آله اشاره کرده، میگوید: «و آنها گفتند: ای کسی که قرآن بر تو نازل شده بطور قطع سوگند یاد میکنیم (که تو دیوانهای»! (وَ قالُوا یا أَیُّهَا الَّذِی نُزِّلَ عَلَیْهِ الذِّکْرُ إِنَّکَ لَمَجْنُونٌ).
و این تعبیر نهایت گستاخی و جسارت آنها را در برابر پیامبر صلّی اللّه علیه و آله مجسم میکند.
آنها مقیاس را عقل کوچک و ناتوان خودشان قرار میدهند و هر چه در این مقیاس نگنجد در نظر آنها بیعقلی و دیوانگی است! و عجب این که این نابخردان وصلههایی به رهبران الهی میچسباندند که گاهی کاملا با هم ضد و نقیض بود، گاهی آنها را «دیوانه» میخواندند و گاهی «ساحر»، با این که ساحر کسی است که باید از زیرکی و هوشیاری خاصی برخوردار باشد و درست در نقطه ضد دیوانه است.
سایرتفاسیر این آیه را می توانید در سایت قرآن مشاهده کنید:
تفسیر های فارسی
ترجمه تفسیر المیزان
تفسیر خسروی
تفسیر عاملی
تفسیر جامع
تفسیر های عربی
تفسیر المیزان
تفسیر مجمع البیان
تفسیر نور الثقلین
تفسیر الصافی
تفسیر الکاشف
پانویس
منابع
- تفسیر نور، محسن قرائتی، تهران:مركز فرهنگى درسهايى از قرآن، 1383 ش، چاپ يازدهم
- اطیب البیان فی تفسیر القرآن، سید عبدالحسین طیب، تهران:انتشارات اسلام، 1378 ش، چاپ دوم
- تفسیر اثنی عشری، حسین حسینی شاه عبدالعظیمی، تهران:انتشارات ميقات، 1363 ش، چاپ اول
- تفسیر روان جاوید، محمد ثقفی تهرانی، تهران:انتشارات برهان، 1398 ق، چاپ سوم
- برگزیده تفسیر نمونه، ناصر مکارم شیرازی و جمعي از فضلا، تنظیم احمد علی بابایی، تهران: دارالکتب اسلامیه، ۱۳۸۶ش
- تفسیر راهنما، علی اکبر هاشمی رفسنجانی، قم:بوستان كتاب(انتشارات دفتر تبليغات اسلامي حوزه علميه قم)، 1386 ش، چاپ پنجم