آیه 15 سوره ابراهیم: تفاوت بین نسخهها
مهدی موسوی (بحث | مشارکتها) |
(←معانی کلمات آیه) |
||
سطر ۴۱: | سطر ۴۱: | ||
</tabber> | </tabber> | ||
==معانی کلمات آیه== | ==معانی کلمات آیه== | ||
− | + | خاب: خيبه: نااميدى، خسران و محروم شدن . «خاب»: نااميد يا محروم شد. | |
+ | جبار: جبار در وصف خدا ، به معنى مصلح و در انسان ، به معناى ستمگر است . (هود/ 59) | ||
+ | عنيد: عنود: مخالفت كردن از روى عمد. «عند عنودا: خالف الحق و رده عارفا به» . | ||
+ | عنيد: طاغى و كسى كه دانسته با حقّ عناد و مخالفت مىكند..<ref>تفسیر احسن الحدیث، سید علی اکبر قرشی</ref> | ||
== تفسیر آیه == | == تفسیر آیه == |
نسخهٔ ۱۳ فوریهٔ ۲۰۱۹، ساعت ۰۴:۳۵
<<14 | آیه 15 سوره ابراهیم | 16>> | |||||||||||||
|
محتویات
ترجمه های فارسی
و (از خدا) فتح و پیروزی خواستند (و البته فتح و فیروزی بر حسب وعده ما نصیب رسولان خداست) و نصیب هر ستمگر جبار هلاکت و حرمان است.
و پیامبران [از خدا] درخواست گشایش و پیروزی کردند، و هر سرکش منحرفی [از رسیدن به هدفش] نومید شد.
و [پيامبران از خدا] گشايش خواستند، و [سرانجام] هر زورگوى لجوجى نوميد شد.
پيروزى خواستند و هر جبار كينهتوزى نوميد شد.
و آنها (از خدا) تقاضای فتح و پیروزی (بر کفار) کردند؛ و (سرانجام) هر گردنکش منحرفی نومید و نابود شد!
ترجمه های انگلیسی(English translations)
معانی کلمات آیه
خاب: خيبه: نااميدى، خسران و محروم شدن . «خاب»: نااميد يا محروم شد. جبار: جبار در وصف خدا ، به معنى مصلح و در انسان ، به معناى ستمگر است . (هود/ 59) عنيد: عنود: مخالفت كردن از روى عمد. «عند عنودا: خالف الحق و رده عارفا به» . عنيد: طاغى و كسى كه دانسته با حقّ عناد و مخالفت مىكند..[۱]
تفسیر آیه
تفسیر نور (محسن قرائتی)
وَ اسْتَفْتَحُوا وَ خابَ كُلُّ جَبَّارٍ عَنِيدٍ «15»
و (پيامبران ومومنان) در انتظار فتح و پيروزى بودند، و (لى) تمام ستمگران لجوج محروم ماندند.
مِنْ وَرائِهِ جَهَنَّمُ وَ يُسْقى مِنْ ماءٍ صَدِيدٍ «16»
عاقبتِ اين (ستمگرانِ لجوج)، دوزخ است واز آبى بدبو وچركين نوشانده مىشوند.
نکته ها
«وراء» به معناى عاقبت و پايان است، چنانكه در فارسى نيز مىگوييم: پشت سر اين غذا مريضى است. «1»
همهى انبيا در انتظار پيروزى بودند. نوح مىگويد: «أَنِّي مَغْلُوبٌ فَانْتَصِرْ» «2» خداوندا! من مغلوبم، كمكى برسان. ساير انبيا نيز از خداوند فتح و پيروزى مىخواستند: «رَبَّنَا افْتَحْ بَيْنَنا وَ بَيْنَ قَوْمِنا بِالْحَقِّ وَ أَنْتَ خَيْرُ الْفاتِحِينَ» «3» پروردگارا! ميان ما و قوم ما به حقّ حكم كن، كفّار نيز به مسلمانان مىگفتند: شما كه مىگوييد ما در روزى پيروز خواهيم شد، پس آن روز كى فرا مىرسد؟ «مَتى هذَا الْفَتْحُ» «4» اين جاست كه قرآن كريم در آيات بسيارى از
«1». تفسير نمونه.
«2». قمر، 10.
«3». اعراف، 89.
«4». سجده، 28.
جلد 4 - صفحه 400
پيروزى پيامبران و نابودى كافران و عذاب آنان سخن مىگويد و با قاطعيّت به كفّار اعلام مىكند كه آن روز به زودى فرا مىرسد.
نوشيدنىهاى دوزخيان در قيامت سوزنده است نه سيراب كننده:
الف: «سُقُوا ماءً حَمِيماً فَقَطَّعَ أَمْعاءَهُمْ» «1» از آب جوشانى نوشانده مىشوند كه درون آنها را قطعه قطعه مىكند.
ب: «يُغاثُوا بِماءٍ كَالْمُهْلِ يَشْوِي الْوُجُوهَ» «2» از آبى همچون مس گداخته پذيرايى مىشوند، كه حرارت آن صورتها را كباب مىكند.
اما اهل بهشت در كنار نهرهايى از آب گوارا زندگى مىكنند و از شير و عسل مصفّا كه از طرف خداوند براى آنان آماده شده است استفاده مىكنند و از همهى نعمتهاى الهى بهرهمندند. «وَ سَقاهُمْ رَبُّهُمْ شَراباً طَهُوراً» «3»
در تاريخ آمده است: يكى از ستمگران بنىاميّه به نام «وليدبنيزيد بن عبدالملك» روزى براى آگاه شدن از آيندهاش، قرآن را باز كرد و چشمش به اين آيه وَ اسْتَفْتَحُوا ... افتاد، عصبانى شد و قرآن را پاره كرد و شعرى به اين مضمون سرود: اى قرآن! تو مرا جبّار عنيد مىدانى و تهديدم مىكنى؟ آرى، من همان جبّار عنيدم. من امروز تو را پاره مىكنم، تا در قيامت گواهى دهى كه وليد مرا پارهپاره كرد. «4»
تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)
وَ اسْتَفْتَحُوا وَ خابَ كُلُّ جَبَّارٍ عَنِيدٍ «15»
وَ اسْتَفْتَحُوا: و طلب فتح كردند پيغمبران، يعنى نصرت خواستند از خداى تعالى بر هلاك دشمنان و كافران، و حكم از خدا طلبيدند ميان خود و دشمنان.
«1» اصول كافى، جلد 2، كتاب الايمان و الكفر، صفحه 71، حديث 12.
«2» جامع السعادات نراقى، جلد اوّل، باب الخوف، صفحه 225.
جلد 7 - صفحه 33
يا انبياء و امم طلب حكم نمودند يعنى گفتند: هر كدام از ما باطل است عذاب به او فرود آيد يا كفار از پيغمبر خود طلب حكم نمودند و حق تعالى هم حكم فرمود، انبياء و مؤمنان نجات يافتند. وَ خابَ كُلُّ جَبَّارٍ عَنِيدٍ: و نوميد ماند و بىبهره گشت از خلاصى هر گردنكش متكبر بر خدا، ستيزه كننده با حق تعالى و معرض از طاعت او.
تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)
وَ قالَ الَّذِينَ كَفَرُوا لِرُسُلِهِمْ لَنُخْرِجَنَّكُمْ مِنْ أَرْضِنا أَوْ لَتَعُودُنَّ فِي مِلَّتِنا فَأَوْحى إِلَيْهِمْ رَبُّهُمْ لَنُهْلِكَنَّ الظَّالِمِينَ «13» وَ لَنُسْكِنَنَّكُمُ الْأَرْضَ مِنْ بَعْدِهِمْ ذلِكَ لِمَنْ خافَ مَقامِي وَ خافَ وَعِيدِ «14» وَ اسْتَفْتَحُوا وَ خابَ كُلُّ جَبَّارٍ عَنِيدٍ «15» مِنْ وَرائِهِ جَهَنَّمُ وَ يُسْقى مِنْ ماءٍ صَدِيدٍ «16» يَتَجَرَّعُهُ وَ لا يَكادُ يُسِيغُهُ وَ يَأْتِيهِ الْمَوْتُ مِنْ كُلِّ مَكانٍ وَ ما هُوَ بِمَيِّتٍ وَ مِنْ وَرائِهِ عَذابٌ غَلِيظٌ «17»
مَثَلُ الَّذِينَ كَفَرُوا بِرَبِّهِمْ أَعْمالُهُمْ كَرَمادٍ اشْتَدَّتْ بِهِ الرِّيحُ فِي يَوْمٍ عاصِفٍ لا يَقْدِرُونَ مِمَّا كَسَبُوا عَلى شَيْءٍ ذلِكَ هُوَ الضَّلالُ الْبَعِيدُ «18»
ترجمه
و گفتند آنانكه كافر شدند به پيغمبرانشان هر آينه بيرون كنيم شما را از زمين خودمان مگر آنكه گرديد وارد در كيش ما پس وحى فرستاد بايشان پروردگارشان كه هر آينه هلاك ميكنيم البته ستمكاران را
و هر آينه سكونت ميدهيم شما را در آنزمين بعد از ايشان اين از براى كسى است كه بترسد از مقام من و بترسد از وعده عذاب من
و طلب فتح نمودند و بىبهره ماند هر گردن كش حقّ ناپذيرى
از پس او دوزخ است و آشا مانده ميشود از آبى چرك و خون
جرعه جرعه مىآشامد آنرا و نزديك نباشد كه بآسانى فرو برد آنرا و مىآيد او را مرگ از همه جا و نيست او مرده و از پس آن عذابى است دشوار
مثل آنانكه كافر شدند بپروردگارشان اين است، كارهاشان مانند خاكسترى است كه سخت بوزد بر آن باد در روز كه باد سخت ميآيد توانا نباشند از آنچه كسب نمودند بر چيزى اين است آن گمراهى دور از حقّ..
تفسير
كفّار از اقوام انبياء عظام در جواب ايشان گفتند و قسم ياد نمودند كه يكى از دو امر واقع خواهد شد يا ما شما را از ديار خودمان بيرون ميكنيم يا شما وارد ميگرديد در دين ما و باين لحاظ گفتهاند عود بمعناى صيرورت است چون مقام انبياء عظام مبرّى است از آنكه قبلا متديّن بدين آنها بوده باشند تا عود بمعناى برگشت صادق باشد و محتمل است اينكلام را آنها بر حسب گمان خودشان گفته باشند يا مخاطب انبياء و اهل ايمان بايشان باشند و نسبت عود بايشان از باب تغليب باشد در هر حال خداوند براى تسليت خاطر انبياء وعده فرمود كه دشمنان ايشانرا كه ستمكاران بخويش و خلق بودند هلاك فرمايد و ايشان و دوستانشان را در منازل و مساكن آنها جاى گزين و مستقر كند و از پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم روايت شده است كه كسيكه اذيّت كند همسايه خود را براى طمع در مسكن او خداوند خانه او را نصيب آن همسايهاش فرمايد بمفاد اين آيه شريفه و اين هلاك دشمنان و جاى دادن دوستان از اهل ايمان را در منازل آنها براى كسانى است كه بترسند از موقفى كه خداوند براى حساب آنها معين فرموده است در قيامت و نيز بترسند از وعدهئيكه خداوند راجع بعذاب آنها داده و طلب فتح و ظفر نمودند انبياء از خداوند بر دشمنان خودشان يا خواستند كه حكم فرمايد بين ايشان و آنها بعدل چون فتاحة بمعناى حكومة آمده است و خداوند اجابت فرمود و دشمنان سركش و متكبّر و معاند ايشان كه از قبول
جلد 3 صفحه 225
حقّ استنكاف و استكبار داشتند خائب و خاسر و بىبهره و نصيب از دنيا و آخرت شدند و در توحيد از پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم روايت نموده كه مراد كسانى هستند كه ابا نمودند از گفتن لا اله الا اللّه و قمّى ره از امام باقر عليه السّلام نقل نموده عنيد كسى است كه اعراض از حقّ نمايد و در كنار آن جبّار عنيد آتش جهنّم است كه او مشرف است بآن و واقع ميشود در آن پس از مرگ و چون تشنه شود باو مىآشامانند از چرك و خونى كه جارى ميشود از فروج زنان زناكار در آتش چنانچه از امام صادق عليه السّلام در مجمع روايت نموده است و از پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم نقل نموده كه چون آن آب را نزد او آورند و اظهار تنفّر كند و نزديك بروى او شود گوشت صورتش كباب گردد و پوست سرش بيفتد و چون بياشامد، آنچه در اندرون او است پاره پاره شود و از دبرش بيرون آيد چنانچه در كتاب خدا بيان شده است و بزحمت آنرا جرعه جرعه بياشامد و ممكن نباشد كه بتواند آنرا بسهولت تناول كند و موجبات مرگ از هر جهت بر او احاطه نمايد و با اين وصف نميرد و راحت نشود و باز در پى عذاب شديدترى دارد تا برسد بعذابيكه در شدّت و مدّت و عدّت نهايت نداشته باشد. حال كسانيكه منكر خدا و پيغمبر او شدند كه بايد ضرب المثل باشد در دورى از حقّ و حقيقت آنستكه اعمال خيريّه آنها مانند صله رحم و انفاق بفقراء و دستگيرى از ضعفاء و غيرها در بىثمرى براى آنها بسبب كفر و فقد شرط قبول اين اعمال كه ايمان بخدا و پيغمبر و امام است مانند خاكسترى است كه بشدّت بوزد بر آن باد در روز كه بواسطه شدّت باد در آنروز از باب مبالغه اطلاق باد شديد بر آن شده و پراكنده كند آن خاكستر را بطوريكه نتوان چيزى از آن جمع آورى نمود چون آنها هم از اعمال خيريّه خود در قيامت نميتوانند هيچ استفاده نمايند و ابدا بحال آنها فائده ندارد اين كفر كه اين اثر را دارد آن گمراهى دور از حقّ و خطاء دور از صواب است و خسارتى است كه فوق آن تصوّر نشود و جاى هيچ شكّ و ترديد نيست ..
اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)
وَ استَفتَحُوا وَ خابَ كُلُّ جَبّارٍ عَنِيدٍ «15»
و طلب فتح و پيروزي ميكردند و نااميد و مأيوس شد هر جبار متكبر معاند وَ استَفتَحُوا اينکه كفار و ظلمه و جبابره بلند پروازي ميكردند و ديگران
جلد 11 - صفحه 373
را سركوب ميكردند و باين چهار روزه دنيا مغرور ميشدند و فريب خوردند و غافل از اينكه خداوند چنان آنها را بر زمين ميزند و بهلاكت مياندازد (فوّاره چون بلند شود سرنگون شود).
وَ خابَ كُلُّ جَبّارٍ عَنِيدٍ چه شدند نمرود و شداد و فرعون و بني اميه و بني مروان و بني عباس و هزارها امثال آنها تا چه رسد بآخرت آنها.
برگزیده تفسیر نمونه
]
(آیه 15)- و در این هنگام که پیامبران کارد به استخوانشان رسیده بود و تمام وظیفه خود را در برابر قوم خویش انجام داده بودند و آنها که باید ایمان بیاورند ایمان آورده و بقیه در کفر پافشاری داشتند و مرتبا رسولان را تهدید میکردند، در این موقع آنها از خداوند «تقاضای فتح و پیروزی (بر کفّار) کردند» (وَ اسْتَفْتَحُوا).
خداوند هم دعای این مجاهدان راستین را به هدف اجابت رسانید
ج2، ص502
«و (سر انجام) هر گردنکش منحرفی نومید و نابود شد» (وَ خابَ کُلُّ جَبَّارٍ عَنِیدٍ).
سایرتفاسیر این آیه را می توانید در سایت قرآن مشاهده کنید:
تفسیر های فارسی
ترجمه تفسیر المیزان
تفسیر خسروی
تفسیر عاملی
تفسیر جامع
تفسیر های عربی
تفسیر المیزان
تفسیر مجمع البیان
تفسیر نور الثقلین
تفسیر الصافی
تفسیر الکاشف
پانویس
- ↑ تفسیر احسن الحدیث، سید علی اکبر قرشی
منابع
- تفسیر نور، محسن قرائتی، تهران:مركز فرهنگى درسهايى از قرآن، 1383 ش، چاپ يازدهم
- اطیب البیان فی تفسیر القرآن، سید عبدالحسین طیب، تهران:انتشارات اسلام، 1378 ش، چاپ دوم
- تفسیر اثنی عشری، حسین حسینی شاه عبدالعظیمی، تهران:انتشارات ميقات، 1363 ش، چاپ اول
- تفسیر روان جاوید، محمد ثقفی تهرانی، تهران:انتشارات برهان، 1398 ق، چاپ سوم
- برگزیده تفسیر نمونه، ناصر مکارم شیرازی و جمعي از فضلا، تنظیم احمد علی بابایی، تهران: دارالکتب اسلامیه، ۱۳۸۶ش
- تفسیر راهنما، علی اکبر هاشمی رفسنجانی، قم:بوستان كتاب(انتشارات دفتر تبليغات اسلامي حوزه علميه قم)، 1386 ش، چاپ پنجم