آیه 13 سوره شمس: تفاوت بین نسخهها
(صفحهای تازه حاوی «{{قرآن در قاب|فَقَالَ لَهُمْ رَسُولُ اللَّهِ نَاقَةَ اللَّهِ وَسُقْيَاهَا|س...» ایجاد کرد) |
مهدی موسوی (بحث | مشارکتها) (←تفسیر آیه) |
||
سطر ۱۷۰: | سطر ۱۷۰: | ||
جلد 10 - صفحه 504 | جلد 10 - صفحه 504 | ||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
}} | }} | ||
نسخهٔ ۲۷ مهٔ ۲۰۱۸، ساعت ۰۵:۴۴
<<12 | آیه 13 سوره شمس | 14>> | |||||||||||||
|
محتویات
ترجمه های فارسی
و رسول خدا (صالح) به آنها گفت: این ناقه آیت خداست، از خدا بترسید و آن را سیراب گردانید.
پس فرستاده خدا به آنان گفت: ناقه خدا و آبشخورش را [واگذارید]
پس فرستاده خدا به آنان گفت: «زنهار! مادهشتر خدا و [نوبت] آبخوردنش را [حرمت نهيد]».
پيامبر خدا به آنها گفت كه مادهشتر خدا را با آبشخورش واگذاريد.
و فرستاده الهی [= صالح] به آنان گفت: «ناقه خدا [= همان شتری که معجزه الهی بود] را با آبشخورش واگذارید (و مزاحم آن نشوید)!»
ترجمه های انگلیسی(English translations)
معانی کلمات آیه
«نَاقَةَ اللهِ»: شتر خدا (نگا: اعراف / و ، هود / ، اسراء / ، قمر / ). تحذیر است و واژه ناقه مفعولٌبه فعل محذوف (إِحْذَرُوا) است. «سُقْیَا»: نوبت آب آشامیدن. حِصّهی آب (نگا: شعراء / .
تفسیر آیه
تفسیر نور (محسن قرائتی)
قَدْ أَفْلَحَ مَنْ زَكَّاها «9» وَ قَدْ خابَ مَنْ دَسَّاها «10» كَذَّبَتْ ثَمُودُ بِطَغْواها «11» إِذِ انْبَعَثَ أَشْقاها «12» فَقالَ لَهُمْ رَسُولُ اللَّهِ ناقَةَ اللَّهِ وَ سُقْياها «13» فَكَذَّبُوهُ فَعَقَرُوها فَدَمْدَمَ عَلَيْهِمْ رَبُّهُمْ بِذَنْبِهِمْ فَسَوَّاها «14» وَ لا يَخافُ عُقْباها «15»
«9» به راستى رستگار شد، آن كس كه نفس خود را تزكيه كرد. «10» و بى شك محروم و نااميد گشت هر كس كه آن را به پليدى آلود. «11» قوم ثمود از روى سركشى، (پيامبرشان را) تكذيب كردند. «12» آنگاه كه شقىترين آنها (براى كشتن ناقه) به پا خاست. «13» پس پيامبر خدا به آنان گفت: ناقه خدا و آبشخورش را (حرمت نهيد). «14» پس او را تكذيب كردند و ناقه را كشتند و پروردگارشان به خاطر اين گناه، آنان را درهم كوبيد و با خاك يكسانشان كرد. «15» و خداوند از عاقبت كار خود بيم ندارد.
نکته ها
امام باقر و صادق عليهما السلام در تفسير آيه «قَدْ أَفْلَحَ مَنْ زَكَّاها» فرمودند: «قد افلح من اطاع» «1» يعنى آن كسكه از پيامبر و امامان معصوم، اطاعت كرد، رستگار شد.
در ديد الهى، پاكان رستگارند. «قَدْ أَفْلَحَ مَنْ زَكَّاها» ولى در نزد فرعونيان، زورمندان رستگارند كه غلبه دارند و به ظاهر پيروزند. «قَدْ أَفْلَحَ الْيَوْمَ مَنِ اسْتَعْلى»
در انجام كارهاى خير، اميد رستگارى است. «وَ افْعَلُوا الْخَيْرَ لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ» «2» در حالى كه در تزكيه نفس و خودسازى، رستگارى قطعى است. «قَدْ أَفْلَحَ مَنْ زَكَّاها»
تزكيه نفس، شامل دورى از عقائد و اخلاقيات و رفتارهاى ناپسند و كسب عقائد و اخلاقيات و كردارهاى پسنديده است.
در سوره شعراء، آيه 155 «لَها شِرْبٌ وَ لَكُمْ شِرْبُ يَوْمٍ مَعْلُومٍ» و سوره قمر، آيه 28 «نَبِّئْهُمْ
«1». تفسير نور الثقلين.
«2». حج، 77.
جلد 10 - صفحه 499
أَنَّ الْماءَ قِسْمَةٌ بَيْنَهُمْ كُلُّ شِرْبٍ مُحْتَضَرٌ» مىخوانيم: آب قريه يك روز سهم مردم و يك سهم روز شتر است و هر كدام در روز خود بهره گيرند و كسى مزاحم ناقه نشود كه به عذاب بزرگ گرفتار خواهد شد.
در قرآن، چهل مرتبه ماده فلاح به كار رفته كه از بررسى آنها معلوم مىشود رستگارى شامل چه گروههايى مىشود و چه گروههايى از رسيدن به آن محرومند، همچون مجرمان كه مىفرمايد: «لا يُفْلِحُ الْمُجْرِمُونَ» «1»
در قرآن، بعضى مطالب با يك سوگند آمده است. «وَ الْعَصْرِ إِنَّ الْإِنْسانَ لَفِي خُسْرٍ»
گاهى دو سوگند پشت سرهم آمده است. «وَ الضُّحى وَ اللَّيْلِ إِذا سَجى»
گاهى سه سوگند در پى هم آمده است: «وَ الْعادِياتِ ضَبْحاً، فَالْمُورِياتِ قَدْحاً، فَالْمُغِيراتِ صُبْحاً»
گاهى چهار سوگند: «وَ التِّينِ وَ الزَّيْتُونِ وَ طُورِ سِينِينَ وَ هذَا الْبَلَدِ الْأَمِينِ»
گاهى پنج سوگند: «وَ الْفَجْرِ، وَ لَيالٍ عَشْرٍ، وَ الشَّفْعِ وَ الْوَتْرِ، وَ اللَّيْلِ إِذا يَسْرِ»
ولى خداوند در اين سوره، ابتدا يازده سوگند ياد كرده و سپس به اهميّت تزكيه نفس اشاره كرده است.
«خابَ» از مصدر «خيبة» به معناى به هدف نرسيدن است.
«دس» به معناى پنهان كردن و تعبير قرآن دربارهى زنده به گور كردن دختران چنين است:
«يَدُسُّهُ فِي التُّرابِ» آرى خلافكار، به خاطر شرمندگى رويى براى جلوه در جامعه ندارد و سعى مىكند عيبها و خلافكارىهاى خود را پنهان كند. كلمه «دسيسه» نيز به كار زشتى گفته مىشود كه آن را پنهان مىكنند.
«دمدم» به معناى عذاب شكننده و فراگير است كه عذاب شده را قطعه قطعه و پراكنده مىكند.
منظور از «فَسَوَّاها» يا قلع و قمع ساختمانها است كه با خاك يكسان شد و يا خود مردم كه
«1». يونس، 17.
جلد 10 - صفحه 500
با خاك يكسان شدند.
يك فرد تزكيه شده مىتواند منشأ تحول در جامعه شود و به جامعه رشد و شجاعت و شخصيّت و معرفت و وحدت دهد، چنانكه يك نفر تزكيه نشده براى رسيدن به هوسهاى خود امتهايى را به فساد و نابودى و سقوط مىكشاند.
در قرآن، براى رستگارى انسانها دو عامل مطرح شده است: يكى ايمان و ديگرى تزكيه.
«قَدْ أَفْلَحَ مَنْ زَكَّاها»، «قَدْ أَفْلَحَ الْمُؤْمِنُونَ»
بنابراين حقيقت ايمان و تزكيه يكى است و هر كس مىخواهد خودسازى كند، بايد مؤمن واقعى باشد. آرى مؤمن واقعى كسى است كه خود را تزكيه كند و تزكيه شده واقعى، كسى است كه ايمان داشته باشد و احكام و تكاليف دينى را به دقت انجام دهد كه در آغاز سوره مؤمنون آمده است.
در تفسير اطيبالبيان مىخوانيم، جنايتكاران تاريخ و قاتلان زياد بودند امّا نوعاً به خاطر حفظ حكومت يا گرفتن حكومت يا محو رقيب و يا طمع به رسيدن چيزى، دست به جنايات مىزدند امّا قاتل ناقه صالح و حضرت على عليه السلام مرتكب جنايت عظيم شدند، در حالى كه هيچ يك از انگيزهها و عوامل فوق در كار نبود، فقط و فقط شقاوت بود.
حضرت على عليه السلام در كوفه روى منبر فرمود: شتر صالح را يكى پى كرد ولى خداوند همه را عذاب كرد چون هم راضى بودند و سپس به اين آيه اشاره كرد. «1»
در روايات متعددى از شيعه و اهل سنّت از جمله احمد حنبل، طبرى و قرطبى، آمده كه «اشقى الاولين» عاقر ناقه و «اشقى الاخرين» قاتل علىبن ابيطالب است. «2»
پیام ها
1- سوگند به خورشيد و ماه و شب و روز و زمين و آسمان و روح انسان كه سعادت انسان در گرو رشد معنوى است نه زندگى مادّى. وَ الشَّمْسِ ... قَدْ أَفْلَحَ مَنْ زَكَّاها
«1». نهج البلاغه، خطبه 20.
«2». تفسير نمونه.
جلد 10 - صفحه 501
2- اگر نفس را رها كنيم، انسان را به سقوط مىكشاند. لذا نفس را بايد كنترل كرد.
«زَكَّاها»
3- تزكيه و خودسازى، محروم كردن نيست، رشد دادن است. «زَكَّاها»
4- هر كس نفس خود را در لابلاى عادات و رسوم و پندارها مخفى كند و غافلانه دنبال تأمين خواستههاى نفسانى رود، محروميّت بزرگى خواهد داشت. «قَدْ خابَ مَنْ دَسَّاها»
5- طغيان و گناه، مقدّمه كفر و تكذيب است. «كَذَّبَتْ ثَمُودُ بِطَغْواها» ( «تقوا» يعنى پاكى و «طغوى» يعنى طغيان در گناه)
6- در شيوه تبليغ، بعد از بيان اصول كلّى، نمونههايى نقل كنيد. قَدْ خابَ ... كَذَّبَتْ ثَمُودُ
7- شكستن قداستها نشانه شقاوت است و هر چه قداست بيشتر باشد، شكستن آن قساوت بيشترى مىخواهد. «اشقى»
8- اگر انسان به فكر تزكيه نباشد، در ابتدا پيروى از نفس را مخفيانه انجام مىدهد «دَسَّاها» و سپس علنى. «إِذِ انْبَعَثَ أَشْقاها»
9- در انجام كار بد، آن كس كه شقىتر است زودتر تحريك مىپذيرد. «انْبَعَثَ أَشْقاها» «1»
10- هر چه به خدا منسوب باشد، مقدّس است و بايد مورد احترام قرار گيرد و اهانت به آن، كيفر الهى را به دنبال دارد. «ناقَةَ اللَّهِ، فَعَقَرُوها، فَدَمْدَمَ»
11- زدودن علفهاى هرز كافى نيست، بارور كردن هم لازم است. ( «زَكَّاها» به معناى رشد است.)
12- به كاميابىهاى زودگذر نفس مغرور نشويد كه عاقبتش محروميّت است. «وَ قَدْ خابَ» (كلمه «خاب» يعنى محروم شد و به آنچه مىخواست نرسيد.)
«1». «بعثَ» يعنى برانگيخت و «انبعثَ» يعنى برانگيخته شد.
جلد 10 - صفحه 502
13- هر كس به گناه ديگرى راضى باشد شريك جرم است. شتر را يك نفر كشت ولى قرآن مىفرمايد: جمعى آن را كشتند. «فَعَقَرُوها»
14- خداوند بر هر چيز مسلط است و از نابود كردن ستمگران هيچ پروائى ندارد. «وَ لا يَخافُ عُقْباها»
15- رضايت و تشويق و تحريك به گناه نيز گناه است. انْبَعَثَ أَشْقاها ... بِذَنْبِهِمْ
16- كيفرهاى الهى جلوهاى از ربوبيّت اوست. (مربّى بايد موانع تربيت را برطرف سازد.) «فَدَمْدَمَ عَلَيْهِمْ رَبُّهُمْ»
17- قهر الهى در دنيا نيز سخت است. «فَدَمْدَمَ عَلَيْهِمْ رَبُّهُمْ بِذَنْبِهِمْ فَسَوَّاها»
«والحمد للّه ربّ العالمين»
جلد 10 - صفحه 504
تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)
فَقالَ لَهُمْ رَسُولُ اللَّهِ ناقَةَ اللَّهِ وَ سُقْياها «13»
«1» تفسير منهج الصادقين، (چ سوم) ج 10 ص 260.
جلد 14 - صفحه 232
فَقالَ لَهُمْ: پس گفت مر آن قبيله را با جماعتى از ايشان كه قصد پى كردن ناقه را داشتند، رَسُولُ اللَّهِ: فرستاده خدا كه حضرت صالح عليه السّلام بود، ناقَةَ اللَّهِ: دست بداريد ناقة اللّه را.
نكته- اضافه براى تعظيم و اشعار به غرائب آن است، چه اخراج آن از سنگ به كيفيّت خاصه كه سرخ مو و شير دار با بچه، خارق عادت و از آيات عظمت الهى بود. و حضرت آنها را تذكّر داد كه حذر كنيد از عقر ناقه كه خداى تعالى آن را براى شما از سنگ به قدرت خود بيرون آورده.
وَ سُقْياها: و واگذاريد شرب او را. يعنى مانع شرب او مشويد، در وقتى كه نوبت او است تا عذاب به شما فرود نيايد.
تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ
وَ الشَّمْسِ وَ ضُحاها «1» وَ الْقَمَرِ إِذا تَلاها «2» وَ النَّهارِ إِذا جَلاَّها «3» وَ اللَّيْلِ إِذا يَغْشاها «4»
وَ السَّماءِ وَ ما بَناها «5» وَ الْأَرْضِ وَ ما طَحاها «6» وَ نَفْسٍ وَ ما سَوَّاها «7» فَأَلْهَمَها فُجُورَها وَ تَقْواها «8» قَدْ أَفْلَحَ مَنْ زَكَّاها «9»
وَ قَدْ خابَ مَنْ دَسَّاها «10» كَذَّبَتْ ثَمُودُ بِطَغْواها «11» إِذِ انْبَعَثَ أَشْقاها «12» فَقالَ لَهُمْ رَسُولُ اللَّهِ ناقَةَ اللَّهِ وَ سُقْياها «13» فَكَذَّبُوهُ فَعَقَرُوها فَدَمْدَمَ عَلَيْهِمْ رَبُّهُمْ بِذَنْبِهِمْ فَسَوَّاها «14»
وَ لا يَخافُ عُقْباها «15»
ترجمه
سوگند بخورشيد و انبساط نورش
و بماه وقتى كه در پى در آيد آنرا
و بروز وقتى كه جلوه دهد آنرا
و بشب وقتى كه بپوشاند آنرا
و بآسمان و آنكه بنا نموده آنرا
و بزمين و آنكه گسترده آنرا
و بجان آدمى و آنكه راست و درست نمود او را
پس الهام نمود باو كارهاى بد او و پرهيزكارى او را
بتحقيق رستگار شد كسيكه پاك كرد آنرا
و بتحقيق بىبهره ماند كسيكه آلوده كرد آنرا
تكذيب نمودند قوم ثمود براى طغيانشان
در وقتى كه برانگيخته شد بدبختترين آنها
پس گفت بآنها پيغمبر خدا واگذاريد شتر خدا و آبخورش را
پس تكذيب نمودند او را پس پى نمودند آنرا پس فرو پوشاند بر آنها عذاب را پروردگارشان براى گناهشان پس با خاك يكسان نمود آنها را
و نميترسد از عاقبت كار خود.
تفسير
خداوند متعال در اين سوره مباركه قسم ياد فرموده بآفتاب عالمتاب و امتداد شعاع و انبساط نورش و قبلا گوشزد شد كه خداوند بهر چه خواسته باشد قسم ياد ميفرمايد ولى بندگان بايد بنام خدا قسم بخورند و البتّه آنچه خداوند بآن قسم ياد ميفرمايد شريف و محترم است و نيز سوگند ياد فرموده بماه منير وقتى كه در پى در آيد آفتاب را بطلوعش بعد از غروب آن و اكتسابش از نور آن و نيز قسم ياد نموده بروز وقتى كه جلوه دهد و آشكارا نمايد قرص خورشيد را به
جلد 5 صفحه 394
انبساط خود و ارتفاع آن و بشب وقتى كه بپوشاند بخورشيد لباس سياه تاريكى را و بآسمان و قدرت قادريكه بنا نموده است آنرا با اين عظمت و بزمين و اراده صانعى كه گسترده است آنرا با اين وسعت و بجان آدمى و امر خداوندى كه تسويه و تعديل نموده قوى و اجزاء او را و متناسب و متعادل قرار داده اعضاء و جوارح و اندام او را و منقوش و مزيّن فرموده صورت او را پس الهام و اعلام فرموده باو بتوسط عقل و شرع محرّمات و واجبات او را كه كارهاى بد و كارهاى خوب است و اين يازده قسم براى آنست كه بنده بداند بتحقيق رستگار شده و بسعادت ابدى رسيده كسيكه پاك نموده نفس و جان خود را از عقائد فاسده و اخلاق رذيله و آثار اعمال قبيحه و بتحقيق محروم از خير و سعادت شده و بىبهره مانده كسيكه جان خود را غرق در شهوات و پنهان در كثافات عقائد و اخلاق فاسده نموده و در حديثى از امام صادق عليه السّلام از براى من زكّيها بامير المؤمنين عليه السّلام مثال آورده شده و از براى من دسّيها باوّلى و دوّمى در بيعت با آن حضرت و لامى كه معمولا در جواب قسم ميآورند براى طول كلام حذف شده و بعضى جواب قسم را مقدّر دانستهاند براى دلالت معامله خداوند با قوم ثمود بر معامله او با كفّار مكّه چون هر دو قوم تكذيب پيغمبر مرسل بر خودشان را نمودند و بنظر حقير خلاف ظاهر است با آنكه اصل عدم تقدير است و در هر حال قوم ثمود تكذيب نمودند پيغمبر خودشان را كه حضرت صالح بوده است براى تجاوز و طغيان از حدّ خودشان وقتى كه منبعث شد به بعث آنها و برخاست شقىترين آن قوم كه قدّار نام داشت براى عقر ناقهاى كه حضرت صالح از كوه به اعجاز براى آنها بيرون آورده بود و شرح آن در سور سابقه مفصّلا گذشته است و در روايت نبوى عاقر ناقه معرّفى به اشقى الاوّلين شده و ابن ملجم مرادى قاتل امير المؤمنين عليه السّلام باشقى الاخرين پس حضرت صالح بآنها فرمود بگذاريد بحال خود شتر خدا را و تعدّى ننمائيد بنوبتى كه براى آن از رودخانه مقرّر شده بامر خداوند و در صورت تخلّف بدانيد كه عذاب بر شما نازل خواهد شد و اضافه آن بخدا ظاهرا تشريفى باشد چون بامر خداوند بدون اسباب ظاهرى بوجود آمده بود و آيت بزرگى بوده از آيات الهى براى قوم پس باور نكردند
جلد 5 صفحه 395
قول آنحضرت را و تكذيب نمودند وعده نزول عذاب را پس پى نمودند و كشتند آن حيوان پر خير و بركت را پس فرود آورد و احاطه داد بر آنها عذاب را پروردگارشان براى گناهشان پس يكسان نمود صغير و كبيرشان را در شمول عذاب و احدى را از آنها باقى نگذارد يا همه را با خاك يكسان فرمود و خدا از عاقبت معاملهاى كه با قومى ميكند نميترسد و باكى ندارد چون ميداند كسى قدرت معارضه با او را ندارد و قمى ره نقل فرموده كه مراد آنست كه كسيكه بعد از اين قوم هلاك شده ميباشد از عاقبت آنها نميترسد و آنكه فلا يخاف عقبيها قرائت شده و در مجمع آنرا از امام صادق عليه السّلام نقل نموده و بمصاحف اهل مدينه و شام نسبت داده است و بنابر اين ظاهرا مراد بعضى از كفّار جسور مكه باشند كه از وعده عذاب خدا نميترسيدند در ثواب الاعمال و مجمع از امام صادق عليه السّلام نقل نموده كه كسى كه زياد قرائت نمايد سوره الشمس و اللّيل و الضّحى و الم نشرح را در روز يا شب هر چه نزد او باشد و تمام اعضاء و جوارح آن حتّى مو و پوست و گوشت و خون و عروق و اعصاب و استخوانهايش شهادت ميدهند براى او در روز قيامت و خدا ميفرمايد قبول نمودم شهادت شما را براى بنده خود و مؤثر كردم آنرا براى او و ميفرمايد ببريد او را ببهشت من هر جا ميخواهد اختيار نمايد بدون منّت بمقتضاى فضل و رحمت من و گوارا باد آن بر بنده من و الحمد للّه ربّ العالمين و الصلوة و السّلام على سيّدنا محمد و آله الطاهرين.
جلد 5 صفحه 396
اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)
فَقالَ لَهُم رَسُولُ اللّهِ ناقَةَ اللّهِ وَ سُقياها «13»
رسول اللّه حضرت صالح بود که بطايفه ثمود فرمود: اينکه ناقه ناقة اللّه است که خداوند بدون توليد و تناسل او را خلق فرموده و معجزه و آيه براي شما جعل فرموده مزاحم او نشويد و مانع از شرب او نشويد چنانچه در جاي ديگر ميفرمايد: قالَ هذِهِ ناقَةٌ لَها شِربٌ وَ لَكُم شِربُ يَومٍ مَعلُومٍ وَ لا تَمَسُّوها بِسُوءٍ فَيَأخُذَكُم عَذابُ يَومٍ عَظِيمٍ شعراء آيه 155 و 156، و نيز ميفرمايد: وَ يا قَومِ هذِهِ ناقَةُ اللّهِ لَكُم آيَةً فَذَرُوها تَأكُل فِي أَرضِ اللّهِ وَ لا تَمَسُّوها بِسُوءٍ فَيَأخُذَكُم عَذابٌ قَرِيبٌ هود آيه 64، و نيز ميفرمايد: قَد جاءَتكُم بَيِّنَةٌ مِن رَبِّكُم هذِهِ ناقَةُ اللّهِ لَكُم آيَةً فَذَرُوها تَأكُل فِي أَرضِ اللّهِ وَ لا تَمَسُّوها بِسُوءٍ فَيَأخُذَكُم عَذابٌ أَلِيمٌ اعراف آيه 73.
برگزیده تفسیر نمونه
]
(آیه 13)- در این آیه به شرح بیشتری در زمینه طغیانگری قوم ثمود پرداخته، میافزاید: «و فرستاده الهی [- صالح] به آنان گفت: ناقه خدا [- همان شتری که معجزه الهی بود] را با آبشخورش واگذارید» (فقال لهم رسول الله ناقة الله و سقیاها).
منظور از «رسول اللّه» در اینجا حضرت صالح علیه السّلام پیغمبر قوم ثمود است، و تعبیر به «ناقة اللّه» (شتر ماده متعلق به خداوند) اشاره به این است که این شتر یک
ج5، ص513
شتر معمولی نبود، بلکه به عنوان معجزه و سند گویای صدق دعوی صالح فرستاده شده بود، یکی از ویژگیهای آن طبق روایت مشهور این بود که از دل صخرهای از کوه برآمد تا معجزه گویائی در برابر منکران لجوج باشد.
سایرتفاسیر این آیه را می توانید در سایت قرآن مشاهده کنید:
تفسیر های فارسی
ترجمه تفسیر المیزان
تفسیر خسروی
تفسیر عاملی
تفسیر جامع
تفسیر های عربی
تفسیر المیزان
تفسیر مجمع البیان
تفسیر نور الثقلین
تفسیر الصافی
تفسیر الکاشف
پانویس
منابع
- تفسیر نور، محسن قرائتی، تهران:مركز فرهنگى درسهايى از قرآن، 1383 ش، چاپ يازدهم
- اطیب البیان فی تفسیر القرآن، سید عبدالحسین طیب، تهران:انتشارات اسلام، 1378 ش، چاپ دوم
- تفسیر اثنی عشری، حسین حسینی شاه عبدالعظیمی، تهران:انتشارات ميقات، 1363 ش، چاپ اول
- تفسیر روان جاوید، محمد ثقفی تهرانی، تهران:انتشارات برهان، 1398 ق، چاپ سوم
- برگزیده تفسیر نمونه، ناصر مکارم شیرازی و جمعي از فضلا، تنظیم احمد علی بابایی، تهران: دارالکتب اسلامیه، ۱۳۸۶ش
- تفسیر راهنما، علی اکبر هاشمی رفسنجانی، قم:بوستان كتاب(انتشارات دفتر تبليغات اسلامي حوزه علميه قم)، 1386 ش، چاپ پنجم