آیه 55 سوره حجر: تفاوت بین نسخه‌ها

از دانشنامه‌ی اسلامی
پرش به ناوبری پرش به جستجو
(صفحه‌ای تازه حاوی «{{قرآن در قاب|قَالُوا بَشَّرْنَاكَ بِالْحَقِّ فَلَا تَكُنْ مِنَ الْقَانِطِي...» ایجاد کرد)
 
(تفسیر آیه)
سطر ۵۰: سطر ۵۰:
  
 
{{ نمایش فشرده تفسیر|
 
{{ نمایش فشرده تفسیر|
 +
وَ نَبِّئْهُمْ عَنْ ضَيْفِ إِبْراهِيمَ «51»
 +
 +
و آنان را از (داستان) مهمانان ابراهيم خبر ده.
 +
 +
إِذْ دَخَلُوا عَلَيْهِ فَقالُوا سَلاماً قالَ إِنَّا مِنْكُمْ وَجِلُونَ «52»
 +
 +
آنگاه كه بر او وارد شده و سلام كردند، ابراهيم گفت: همانا ما از شما بيمناكيم.
 +
 +
قالُوا لا تَوْجَلْ إِنَّا نُبَشِّرُكَ بِغُلامٍ عَلِيمٍ «53»
 +
 +
گفتند: مترس كه ما تو را به فرزند پسرى دانا مژده مى‌دهيم.
 +
 +
قالَ أَ بَشَّرْتُمُونِي عَلى‌ أَنْ مَسَّنِيَ الْكِبَرُ فَبِمَ تُبَشِّرُونَ «54»
 +
 +
ابراهيم گفت: آيا با اينكه پيرى به من رسيده، مرا چنين بشارتى مى‌دهيد؟
 +
 +
پس به چه چيز (عجيبى) بشارت مى‌دهيد.
 +
 
قالُوا بَشَّرْناكَ بِالْحَقِّ فَلا تَكُنْ مِنَ الْقانِطِينَ «55»
 
قالُوا بَشَّرْناكَ بِالْحَقِّ فَلا تَكُنْ مِنَ الْقانِطِينَ «55»
  
 
(مهمانان) گفتند: ما تو را به حقيقت بشارت داديم، پس از نااميدان مباش!
 
(مهمانان) گفتند: ما تو را به حقيقت بشارت داديم، پس از نااميدان مباش!
 +
 +
قالَ وَ مَنْ يَقْنَطُ مِنْ رَحْمَةِ رَبِّهِ إِلَّا الضَّالُّونَ «56»
 +
 +
(ابراهيم) گفت: جز گمراهان چه كسى از رحمت پروردگارش مأيوس مى‌شود.
 +
 +
جلد 4 - صفحه 466
 +
 +
===نکته ها===
 +
 +
يكى از نمونه‌هاى رحمت و غضب الهى، داستان ميهمانان حضرت ابراهيم عليه السلام است كه فرشتگان از يكسو بشارت فرزند به او دادند، و از سوى ديگر خبر هلاكت قوم لوط را.
 +
 +
«ضَيْفِ» هم به يك مهمان گفته مى‌شود و هم به چند مهمان.
 +
 +
خداوند يك بار به حضرت ابراهيم از كنيزش (هاجر) پسرى به نام اسماعيل داد و اين بشارت در مورد همسرش ساره است كه خداوند به او اسحاق داد. درباره‌ى اسماعيل فرمود:
 +
 +
«بِغُلامٍ حَلِيمٍ» «1» و درباره‌ى اسحاق‌ «بِغُلامٍ عَلِيمٍ» فرموده است.
 +
 +
===پیام ها===
 +
 +
1- از حوادث تلخ وشيرين تاريخ، درس بگيريم. «نَبِّئْهُمْ» (بهترين تاريخ‌ها زندگى انبيا و بهترين تاريخ‌گويان نيز آن بزرگواران هستند)
 +
 +
2- گاهى ملائكه با اراده الهى، به صورت انسان درمى‌آيند و با او در تماس مى‌باشند. «ضَيْفِ إِبْراهِيمَ»
 +
 +
3- سلام كردن، يك ادب الهى در طول تاريخ بوده است. «فَقالُوا سَلاماً»
 +
 +
4- علم و شناخت انبيا، محدود و مشروط به اذن خداوند است. «إِنَّا مِنْكُمْ وَجِلُونَ» (حضرت ابراهيم در ابتدا آنها را نشناخت و ترسيد)
 +
 +
5- خبرهاى تلخ را همراه با خبرهاى شيرين بيان كنيم. «بشرنا» (به فرموده‌ى امام باقر عليه السلام شيرينى خبر فرزند براى جبران تلخى خبر هلاكت قوم لوط بود) «2»
 +
 +
6- تعجب از قدرت خداوند منافاتى با توحيد ندارد. «فَبِمَ تُبَشِّرُونَ»
 +
 +
(در اينجا تعجب حضرت ابراهيم عليه السلام بيان شده و در سوره‌ى هود تعجب همسرش ساره آمده است‌ «أَ أَلِدُ وَ أَنَا عَجُوزٌ وَ هذا بَعْلِي شَيْخاً» «3»
 +
 +
7- انبيا به ادب الهى تربيت مى‌شوند. «فَلا تَكُنْ مِنَ الْقانِطِينَ»
 +
 +
8- عصمت انبيا، منافاتى با هشدارهاى الهى ندارد. «فَلا تَكُنْ مِنَ الْقانِطِينَ»
 +
 +
«1». صافات، 101.
 +
 +
«2». تفسير صافى.
 +
 +
«3». هود، 72.
 +
 +
جلد 4 - صفحه 467
 +
 +
9- همه جا نهى خدا، نشانه انجام شدن عملى خلاف نيست، گاهى نهى‌ها براى پيش‌گيرى است. «فَلا تَكُنْ مِنَ الْقانِطِينَ»
 +
 +
10- يأس و نااميدى را با ياد رحمت و ربوبيّت خداوند درمان كنيم. «رَحْمَةِ رَبِّهِ»
 +
 +
11- كسانى كه به علم و قدرت و رحمت خداوند اطمينان دارند، هرگز مايوس نمى‌شوند. مَنْ يَقْنَطُ ... إِلَّا الضَّالُّونَ‌ «1»
 
}}
 
}}
  
سطر ۶۲: سطر ۱۳۰:
 
{{نمایش فشرده تفسیر|
 
{{نمایش فشرده تفسیر|
  
 +
قالَ وَ مَنْ يَقْنَطُ مِنْ رَحْمَةِ رَبِّهِ إِلاَّ الضَّالُّونَ (56)
  
قالُوا بَشَّرْناكَ بِالْحَقِّ فَلا تَكُنْ مِنَ الْقانِطِينَ (55)
+
قالَ وَ مَنْ يَقْنَطُ مِنْ رَحْمَةِ رَبِّهِ‌: ابراهيم جواب داد: كيست آنكه نااميد شد از رحمت پروردگار خود. إِلَّا الضَّالُّونَ‌: مگر گمراهان كه طريق معرفت حق را نشناخته و كمال علم و قدرت سبحانى را ندانسته.
  
قالُوا بَشَّرْناكَ بِالْحَقِ‌: گفتند ملائكه به ابراهيم عليه السّلام ما بشارت دهيم تو را بر اين مولود بر وجه حقيقت و راستى و درستى به امر الهى. فَلا تَكُنْ مِنَ الْقانِطِينَ‌: پس مباش از نوميدان، يعنى اميدوار باش بر اين مژده زيرا آن خدائى كه قادر است بر خلق بشر بدون پدر و مادر، هر آينه قدرت دارد بر توليد ولد از پير و عجوز و عاقر.
+
تبصره: منشأ نااميدى از رحمت واسعه الهيه، جهل به امورى است: 1- چهل به قدرت تامه قادر متعال. 2- جهل به احاطه علميه سبحانى به احتياج بندگان به سوى او 3- جهل به تنزيه ذات احديت الهى از صفات نقايص، مانند بخل و احتياج، و اعتقاد به هر يك از اين سه، موجب گمراهى است، لذا فرمود: نااميد نشود از رحمت پروردگار خود مگر گمراهان، يعنى ايشانند
 +
 
 +
جلد 7 - صفحه 122
 +
 
 +
نااميدان از رحمت آفريدگار.
 +
 
 +
لكن اين مطلب مسلم شده چنانچه منع فيض از فيّاض مطلق، قبيح است، همچنين اعطاء فيض در غير محل نيز قبيح باشد. بنابراين بنده‌اى كه تا آخر عمر به كفر و نفاق و شقاق باقى، و با وجود بر اين اميدوارى داشته باشد، هر آينه طمع خامى است؛ زيرا به سوء اختيار، خود را از مورد قابليت ترحم و تفضل نامتناهى حق خارج گرديده، لذا مستوجب رحمت نيست. اين كلام از حضرت ابراهيم عليه السّلام دال است بر آنكه تعجبش از جهت استبعاد عادى بوده نه يأس از رحمت و قدرت الهى، لذا نفى يأس از خود فرمود.
  
  
سطر ۱۱۵: سطر ۱۹۰:
 
===اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)===
 
===اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)===
 
{{نمایش فشرده تفسیر|
 
{{نمایش فشرده تفسیر|
قالُوا بَشَّرناك‌َ بِالحَق‌ِّ فَلا تَكُن‌ مِن‌َ القانِطِين‌َ (55)
+
قال‌َ وَ مَن‌ يَقنَطُ مِن‌ رَحمَةِ رَبِّه‌ِ إِلاَّ الضّالُّون‌َ (56)
 
 
گفتند بشارت‌ داديم‌ ترا بحق‌ ‌پس‌ البته‌ نباش‌ ‌از‌ نااميدان‌.
 
 
 
(توضيح‌ كلام‌) اينكه‌ قادر متعال‌ انحاء ايجادش‌ مختلف‌ ‌است‌ يك‌ نحو بدون‌ اسباب‌ و وسائط مثل‌ خلقت‌ آسمانها و زمين‌ و ملائكه‌ و عرش‌ و امثال‌ اينها ‌که‌ ‌از‌ كتم‌ عدم‌ بعرصه‌ وجود ميآورد.
 
  
إِنَّما أَمرُه‌ُ إِذا أَرادَ شَيئاً أَن‌ يَقُول‌َ لَه‌ُ كُن‌ فَيَكُون‌ُ يس‌ ‌آيه‌ 82.
+
فرمود: و كيست‌ نااميد ‌باشد‌ ‌از‌ رحمة پروردگار ‌خود‌ مگر گمراهان‌، زيرا كسي‌ ‌که‌ ‌خدا‌ ‌را‌ بصفات‌ كمال‌ و جمال‌ و جلال‌ شناخته‌ ‌باشد‌ و قادر و عالم‌ ‌بر‌ همه‌ چيز بداند و حكيم‌ ‌علي‌ الاطلاق‌ ‌حتي‌ بجبرئيل‌ بفرمايد (امّا إليك‌ ‌فلا‌) و بفرمايد (علمه‌ بحالي‌ حسبي‌ ‌من‌ سؤالي‌) چگونه‌ ميشود نااميد ‌باشد‌ و ‌او‌ ‌را‌ رب‌ ‌خود‌ نداند لذا (قال‌َ وَ مَن‌ يَقنَطُ مِن‌ رَحمَةِ رَبِّه‌ِ) بلي‌ گمراهان‌ ‌که‌ ‌خدا‌ ‌را‌ نشناخته‌ و ‌ يا ‌ قادر ‌بر‌ همه‌ چيز ندانسته‌ ‌ يا ‌ ‌در‌ صفات‌ إلهي‌ كوتاهي‌ كرده‌ ممكن‌ ‌است‌ مأيوس‌ و نااميد باشند (إِلَّا الضّالُّون‌َ) ضلالت‌ بمجرد اعوجاج‌ ‌از‌ صراط مستقيم‌ تحقق‌ پيدا ميكند چه‌ ‌در‌ باب‌ توحيد ‌باشد‌ ‌ يا ‌ عدل‌ ‌ يا ‌ نبوت‌ انبياء، ‌ يا ‌ امامت‌ ائمه‌، ‌ يا ‌ ‌در‌ خصوصيات‌ معاد، ‌ يا ‌ ‌در‌ انكار ضروريات‌ دين‌، ‌ يا ‌ مذهب‌ حقه‌ اثني‌ عشريه‌، ‌با‌ بدعت‌ ‌در‌ دين‌، ‌باشد‌ ‌ يا ‌ شك‌ ‌در‌ يكي‌ ‌از‌ ‌اينکه‌ امور و ‌لو‌ اسم‌ اسلام‌ ‌ يا ‌ شيعه‌ ‌بر‌ ‌او‌ بگذارند.
 
 
و گفتيم‌ بمجرد اراده‌ ايجاد ميفرمايد و نحوه‌ دوم‌ ‌با‌ اسباب‌ و وسائط ‌غير‌ عادي‌ مثل‌ خلقت‌ آدم‌ ‌از‌ خاك‌ و عيسي‌ بدون‌ پدر و نحوه‌ سوم‌ ‌با‌ اسباب‌ عادي‌ مثل‌ خلقت‌ نوع‌ افراد بشر و ‌اينکه‌ بشارت‌ بابراهيم‌ و همچنين‌ بزكريا، ‌از‌ ‌اينکه‌ سه‌ خارج‌ ‌بود‌، بلكه‌ اعطاء قوه‌ و قابليت‌ ‌بود‌ ‌که‌ ‌بر‌ وفق‌ طبيعت‌ ايجاد فرمايد و ‌اينکه‌ موجب‌ حيرت‌ و تعجب‌
 
 
 
جلد 12 - صفحه 52
 
 
 
ابراهيم‌ ‌شده‌ ‌بود‌ زيرا ‌اگر‌ بدو نحوه‌ اولي‌ ‌بود‌ انتساب‌ بابراهيم‌ پيدا نميكرد و نحوه‌ سيم‌ ‌هم‌ نبود، زيرا قوي‌ ‌از‌ ‌بين‌ رفته‌ ‌بود‌، لذا ملائكه‌ گفتند ‌که‌ همين‌ نحوه‌ سيم‌ ‌است‌ لكن‌ خداوند قوه‌ و قابليت‌ عطا ميفرمايد:
 
 
 
قالُوا بَشَّرناك‌َ بِالحَق‌ِّ خداوند همه‌ نحوه‌ قدرت‌ دارد (فَلا تَكُن‌ مِن‌َ القانِطِين‌َ) زيرا يأس‌ ‌من‌ روح‌ اللّه‌ يكي‌ ‌از‌ معاصي‌ بزرگ‌ ‌است‌.
 
 
}}
 
}}
 
|-|
 
|-|
سطر ۱۳۸: سطر ۲۰۱:
 
]
 
]
  
(آیه 55)- به هر حال فرشتگان مجال تردید یا تعجب بیشتری به ابراهیم ندادند، با صراحت و قاطعیت به او «گفتند: که ما تو را به حق بشارت دادیم» (قالُوا بَشَّرْناکَ بِالْحَقِّ).
+
(آیه 56)- ولی ابراهیم به زودی این فکر را از آنها دور ساخت که یأس و نومیدی از رحمت خدا بر او چیره شده باشد، بلکه تنها تعجبش روی حساب موازین طبیعی است، لذا با صراحت «گفت: و چه کسی از رحمت پروردگارش مأیوس می‌شود جز گمراهان»؟! (قالَ وَ مَنْ یَقْنَطُ مِنْ رَحْمَةِ رَبِّهِ إِلَّا الضَّالُّونَ).
 
 
بشارتی که از ناحیه خدا و به فرمان او بود و به همین دلیل، حق است و مسلم.
 
 
 
و به دنبال آن برای تأکید- به گمان این که مبادا یأس و ناامیدی بر ابراهیم غلبه کرده باشد- گفتند: «اکنون که چنین است از مأیوسان مباش» (فَلا تَکُنْ
 
 
 
ج2، ص537
 
  
مِنَ الْقانِطِینَ)
+
همان گمراهانی که خدا را به درستی نشناخته و پی به قدرت بی‌پایانش نبرده‌اند، خدایی که از ذره‌ای خاک، انسانی چنین شگرف می‌آفریند، و از نطفه ناچیزی فرزندی برومند به وجود می‌آورد، و آتش سوزانی را به گلستانی تبدیل می‌کند، چه کسی می‌تواند در قدرت چنین پروردگاری شک کند یا از رحمت او مأیوس گردد؟!
 
}}
 
}}
 
|-|
 
|-|
سطر ۱۵۴: سطر ۲۱۱:
  
 
==تفسیر های فارسی==
 
==تفسیر های فارسی==
==={{ترجمه تفسیر المیزان|سوره=15 |آیه=55}}===
+
==={{ترجمه تفسیر المیزان|سوره=15 |آیه=56}}===
==={{تفسیر خسروی|سوره=15 |آیه=55}}===
+
==={{تفسیر خسروی|سوره=15 |آیه=56}}===
==={{تفسیر عاملی|سوره=15 |آیه=55}}===
+
==={{تفسیر عاملی|سوره=15 |آیه=56}}===
==={{تفسیر جامع|سوره=15 |آیه=55}}===
+
==={{تفسیر جامع|سوره=15 |آیه=56}}===
  
 
==تفسیر های عربی==
 
==تفسیر های عربی==
==={{تفسیر المیزان|سوره=15 |آیه=55}}===
+
==={{تفسیر المیزان|سوره=15 |آیه=56}}===
==={{تفسیر مجمع البیان|سوره=15 |آیه=55}}===
+
==={{تفسیر مجمع البیان|سوره=15 |آیه=56}}===
==={{تفسیر نور الثقلین|سوره=15 |آیه=55}}===
+
==={{تفسیر نور الثقلین|سوره=15 |آیه=56}}===
==={{تفسیر الصافی|سوره=15 |آیه=55}}===
+
==={{تفسیر الصافی|سوره=15 |آیه=56}}===
==={{تفسیر الکاشف|سوره=15 |آیه=55}}===
+
==={{تفسیر الکاشف|سوره=15 |آیه=56}}===
 
</tabber>
 
</tabber>
  

نسخهٔ ‏۱۲ مهٔ ۲۰۱۸، ساعت ۰۶:۳۹

مشاهده آیه در سوره

قَالُوا بَشَّرْنَاكَ بِالْحَقِّ فَلَا تَكُنْ مِنَ الْقَانِطِينَ

مشاهده آیه در سوره


<<54 آیه 55 سوره حجر 56>>
سوره : سوره حجر (15)
جزء : 14
نزول : مکه

ترجمه های فارسی

گفتند: ما تو را به حق و حقیقت بشارت دادیم و تو هرگز نومید مباش.

گفتند: تو را به بشارتی درست و به حق [که واقع شدنی است] مژده دادیم؛ بنابراین از ناامیدان مباش.

گفتند: «ما تو را به حق بشارت داديم. پس، از نوميدان مباش.»

گفتند: به حق بشارتت داديم، از نوميدان مباش.

گفتند: «تو را به حق بشارت دادیم؛ از مأیوسان مباش!»

ترجمه های انگلیسی(English translations)

They said, ‘We bring you good news in truth; so do not be despondent.’

They said: We give you good news with truth, therefore be not of the despairing.

They said: We bring thee good tidings in truth. So be not thou of the despairing.

They said: "We give thee glad tidings in truth: be not then in despair!"

معانی کلمات آیه

«بِالْحَقِّ»: به چیز راست و درستی. به کار محقّق و مطمئنّی. به طریقه و شیوه‌ای که حق است و آن خرق عادت توسّط قادر مطلق است. «الْقَانِطِینَ»: افراد مأیوس و ناامید.

تفسیر آیه

تفسیر نور (محسن قرائتی)


وَ نَبِّئْهُمْ عَنْ ضَيْفِ إِبْراهِيمَ «51»

و آنان را از (داستان) مهمانان ابراهيم خبر ده.

إِذْ دَخَلُوا عَلَيْهِ فَقالُوا سَلاماً قالَ إِنَّا مِنْكُمْ وَجِلُونَ «52»

آنگاه كه بر او وارد شده و سلام كردند، ابراهيم گفت: همانا ما از شما بيمناكيم.

قالُوا لا تَوْجَلْ إِنَّا نُبَشِّرُكَ بِغُلامٍ عَلِيمٍ «53»

گفتند: مترس كه ما تو را به فرزند پسرى دانا مژده مى‌دهيم.

قالَ أَ بَشَّرْتُمُونِي عَلى‌ أَنْ مَسَّنِيَ الْكِبَرُ فَبِمَ تُبَشِّرُونَ «54»

ابراهيم گفت: آيا با اينكه پيرى به من رسيده، مرا چنين بشارتى مى‌دهيد؟

پس به چه چيز (عجيبى) بشارت مى‌دهيد.

قالُوا بَشَّرْناكَ بِالْحَقِّ فَلا تَكُنْ مِنَ الْقانِطِينَ «55»

(مهمانان) گفتند: ما تو را به حقيقت بشارت داديم، پس از نااميدان مباش!

قالَ وَ مَنْ يَقْنَطُ مِنْ رَحْمَةِ رَبِّهِ إِلَّا الضَّالُّونَ «56»

(ابراهيم) گفت: جز گمراهان چه كسى از رحمت پروردگارش مأيوس مى‌شود.

جلد 4 - صفحه 466

نکته ها

يكى از نمونه‌هاى رحمت و غضب الهى، داستان ميهمانان حضرت ابراهيم عليه السلام است كه فرشتگان از يكسو بشارت فرزند به او دادند، و از سوى ديگر خبر هلاكت قوم لوط را.

«ضَيْفِ» هم به يك مهمان گفته مى‌شود و هم به چند مهمان.

خداوند يك بار به حضرت ابراهيم از كنيزش (هاجر) پسرى به نام اسماعيل داد و اين بشارت در مورد همسرش ساره است كه خداوند به او اسحاق داد. درباره‌ى اسماعيل فرمود:

«بِغُلامٍ حَلِيمٍ» «1» و درباره‌ى اسحاق‌ «بِغُلامٍ عَلِيمٍ» فرموده است.

پیام ها

1- از حوادث تلخ وشيرين تاريخ، درس بگيريم. «نَبِّئْهُمْ» (بهترين تاريخ‌ها زندگى انبيا و بهترين تاريخ‌گويان نيز آن بزرگواران هستند)

2- گاهى ملائكه با اراده الهى، به صورت انسان درمى‌آيند و با او در تماس مى‌باشند. «ضَيْفِ إِبْراهِيمَ»

3- سلام كردن، يك ادب الهى در طول تاريخ بوده است. «فَقالُوا سَلاماً»

4- علم و شناخت انبيا، محدود و مشروط به اذن خداوند است. «إِنَّا مِنْكُمْ وَجِلُونَ» (حضرت ابراهيم در ابتدا آنها را نشناخت و ترسيد)

5- خبرهاى تلخ را همراه با خبرهاى شيرين بيان كنيم. «بشرنا» (به فرموده‌ى امام باقر عليه السلام شيرينى خبر فرزند براى جبران تلخى خبر هلاكت قوم لوط بود) «2»

6- تعجب از قدرت خداوند منافاتى با توحيد ندارد. «فَبِمَ تُبَشِّرُونَ»

(در اينجا تعجب حضرت ابراهيم عليه السلام بيان شده و در سوره‌ى هود تعجب همسرش ساره آمده است‌ «أَ أَلِدُ وَ أَنَا عَجُوزٌ وَ هذا بَعْلِي شَيْخاً» «3»

7- انبيا به ادب الهى تربيت مى‌شوند. «فَلا تَكُنْ مِنَ الْقانِطِينَ»

8- عصمت انبيا، منافاتى با هشدارهاى الهى ندارد. «فَلا تَكُنْ مِنَ الْقانِطِينَ»

«1». صافات، 101.

«2». تفسير صافى.

«3». هود، 72.

جلد 4 - صفحه 467

9- همه جا نهى خدا، نشانه انجام شدن عملى خلاف نيست، گاهى نهى‌ها براى پيش‌گيرى است. «فَلا تَكُنْ مِنَ الْقانِطِينَ»

10- يأس و نااميدى را با ياد رحمت و ربوبيّت خداوند درمان كنيم. «رَحْمَةِ رَبِّهِ»

11- كسانى كه به علم و قدرت و رحمت خداوند اطمينان دارند، هرگز مايوس نمى‌شوند. مَنْ يَقْنَطُ ... إِلَّا الضَّالُّونَ‌ «1»

تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)


قالَ وَ مَنْ يَقْنَطُ مِنْ رَحْمَةِ رَبِّهِ إِلاَّ الضَّالُّونَ (56)

قالَ وَ مَنْ يَقْنَطُ مِنْ رَحْمَةِ رَبِّهِ‌: ابراهيم جواب داد: كيست آنكه نااميد شد از رحمت پروردگار خود. إِلَّا الضَّالُّونَ‌: مگر گمراهان كه طريق معرفت حق را نشناخته و كمال علم و قدرت سبحانى را ندانسته.

تبصره: منشأ نااميدى از رحمت واسعه الهيه، جهل به امورى است: 1- چهل به قدرت تامه قادر متعال. 2- جهل به احاطه علميه سبحانى به احتياج بندگان به سوى او 3- جهل به تنزيه ذات احديت الهى از صفات نقايص، مانند بخل و احتياج، و اعتقاد به هر يك از اين سه، موجب گمراهى است، لذا فرمود: نااميد نشود از رحمت پروردگار خود مگر گمراهان، يعنى ايشانند

جلد 7 - صفحه 122

نااميدان از رحمت آفريدگار.

لكن اين مطلب مسلم شده چنانچه منع فيض از فيّاض مطلق، قبيح است، همچنين اعطاء فيض در غير محل نيز قبيح باشد. بنابراين بنده‌اى كه تا آخر عمر به كفر و نفاق و شقاق باقى، و با وجود بر اين اميدوارى داشته باشد، هر آينه طمع خامى است؛ زيرا به سوء اختيار، خود را از مورد قابليت ترحم و تفضل نامتناهى حق خارج گرديده، لذا مستوجب رحمت نيست. اين كلام از حضرت ابراهيم عليه السّلام دال است بر آنكه تعجبش از جهت استبعاد عادى بوده نه يأس از رحمت و قدرت الهى، لذا نفى يأس از خود فرمود.


تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)


وَ نَبِّئْهُمْ عَنْ ضَيْفِ إِبْراهِيمَ (51) إِذْ دَخَلُوا عَلَيْهِ فَقالُوا سَلاماً قالَ إِنَّا مِنْكُمْ وَجِلُونَ (52) قالُوا لا تَوْجَلْ إِنَّا نُبَشِّرُكَ بِغُلامٍ عَلِيمٍ (53) قالَ أَ بَشَّرْتُمُونِي عَلى‌ أَنْ مَسَّنِيَ الْكِبَرُ فَبِمَ تُبَشِّرُونَ (54) قالُوا بَشَّرْناكَ بِالْحَقِّ فَلا تَكُنْ مِنَ الْقانِطِينَ (55)

قالَ وَ مَنْ يَقْنَطُ مِنْ رَحْمَةِ رَبِّهِ إِلاَّ الضَّالُّونَ (56) قالَ فَما خَطْبُكُمْ أَيُّهَا الْمُرْسَلُونَ (57) قالُوا إِنَّا أُرْسِلْنا إِلى‌ قَوْمٍ مُجْرِمِينَ (58) إِلاَّ آلَ لُوطٍ إِنَّا لَمُنَجُّوهُمْ أَجْمَعِينَ (59) إِلاَّ امْرَأَتَهُ قَدَّرْنا إِنَّها لَمِنَ الْغابِرِينَ (60)

ترجمه‌

و خبر ده ايشانرا از مهمانان ابراهيم‌

هنگاميكه داخل شدند بر او پس گفتند سلام گفت همانا ما از شما ترسانيم‌

گفتند نترس همانا ما مژده ميدهيم تو را به پسرى دانا

گفت آيا مژده داديد مرا در حاليكه رسيد مرا پيرى پس بچه مژده ميدهيد

مرا گفتند مژده داديم تو را براستى پس مباش از نااميدان‌

گفت و كيست كه نااميد شود از رحمت پروردگارش مگر گمراهان‌

گفت پس چيست كار شما اى فرستادگان‌

گفتند همانا ما فرستاده شديم بسوى گروهى گناه‌كاران‌

مگر

جلد 3 صفحه 257

خانواده لوط همانا ما نجات دهندگانيم ايشانرا تمامى‌

مگر زنش را كه تقدير نموديم همانا او باشد از بازماندگان.

تفسير

ضيف در اصل مصدر بوده و بمعناى وصف استعمال ميشود در واحد و كثير و گاهى باضياف جمع بسته ميشود و اينجا مراد ملائكه‌اند كه بر حضرت ابراهيم عليه السّلام برسم ميهمانى وارد شدند و چون از طعامى كه براى ايشان حاضر فرموده بود تناول ننمودند آنحضرت خائف شد كه مبادا قصد سوئى داشته باشند چون در پيش آنها اين رسم بود و كلمه سلاما ظاهرا منصوب بفعل مقدّر است يعنى گفتند نسلّم عليك سلاما و حضرت جواب فرمود چنانچه در سوره هود ذكر شده و تفصيل اين قصه آنجا گذشت و تكرار نميشود فقط نكته قابل ذكر اين است كه اينجا عيّاشى ره از امام باقر عليه السّلام نقل نموده كه مراد از غلام عليم اسمعيل است از هاجرو از امام صادق عليه السّلام نقل نموده كه ابراهيم عليه السّلام سه سال بعد از بشارت مكث فرمود پس بشارت ديگرى آمد از طرف خداوند براى او باسماعيل و آنجا در قرآن تصريح شده بود كه بشارت باسحاق داده شد لذا در منهج و غيره اين بشارت را باسحاق راجع نموده‌اند بدون نقل خلاف و تحقيق آنست كه دو بشارت بوده يكى بحضرت ابراهيم كه در اين آيه ذكر شده راجع بولادت حضرت اسمعيل براى او و ديگر بساره خاتون زوجه معقوده آنحضرت راجع بولادت حضرت اسحق براى او در سوره هود لذا آنجا حضرت ساره تعجّب كرد و اينجا حضرت ابراهيم چون بسن پيرى رسيده بود و اولادش نشده بود و از روى تعجّب فرمود بچه بشارت ميدهيد مرا تا معلوم شود بنحو حقيقت است يا مجاز و از پيش خود ميگويند يا از جانب خدا و آنها عرضه داشتند بنحو حقّ و حقيقت و راستى و درستى از جانب پروردگار پس مباش از نااميدان و مأيوسان از رحمت حق و اگر اين بشارت راجع بولادت حضرت اسحق بود جاى تعجّب و يأس آنحضرت نبود چون او حضرت اسمعيل را داشت و مرديكه خداوند باو اولادى داده از ولد ديگرى كه باو عنايت شود تعجّب نميكند و مأيوس نميشود در هر حال حضرت ابراهيم در جواب ملائكه فرمود كه من مأيوس از رحمت خدا نيستم بر حسب اسباب ظاهرى نااميد شده بودم و اكنون اميدوار شدم چون مأيوس نميشوند از رحمت خدا مگر گمراهان و ظاهرا اين يك قصّه است كه خداوند در دو جا بمناسبت‌

جلد 3 صفحه 258

ذكر فرموده اينجا ظاهرا براى بيان رحمت بر دوستان و غضب بر دشمنان است و اوّلا بشارت بحضرت ابراهيم داده‌اند و بعدا براى رفع نگرانى حضرت ساره باو نيز بشارت داده شده و هر جا قسمتى از اين قصّه ذكر شده چنانچه در كلام الهى معمول است و جمله على ان مسّنى الكبر ظاهرا حاليّه است يعنى با حال اصابت پيرى بمن و مراد از گمراهى خطاء در طريق معرفت خدا و وسعت رحمت و عموم قدرت او است و پس از وصول بشارت و حصول اطمينان حضرت ابراهيم از ملائكه سؤال نمود كه شما براى چه كار نازل شديد عرضه داشتند ما فرستاده شديم براى عذاب قوم لوط كه اهل فسق و فجورند مگر خانواده او كه ايشانرا تمامى نجات خواهيم داد جز زنش را كه مقدّر نموديم ما بامر خداوند كه باقى باشد با قوم و هلاك شود و در علل از امام باقر عليه السّلام روايت نموده كه هميشه حضرت لوط و ابراهيم عليه السّلام منتظر نزول عذاب بر قوم لوط بودند و خداوند براى منزلت و مقام آن دو بزرگوار در عذاب تأخير ميفرمود و چون خداوند اراده فرمود آنها را عذاب فرمايد مقدّر فرمود كه عوض دهد بحضرت ابراهيم از عذاب قوم لوط غلام عليم را تا موجب تسلّى خاطر او شود از مصيبتش بهلاك قوم پس مبعوث فرمود فرستادگانى را بسوى آنحضرت كه بشارت دهند او را باسماعيل از هاجر و غلام عليم او است و قرابت نسبى و سببى حضرت لوط با حضرت ابراهيم عليه السّلام و علاقمندى آنحضرت باو و كسانش در سوره اعراف و هود گذشت و مؤكّد مضمون اين روايت و روايت عيّاشى از آنحضرت كه قريب باين معنى است ميباشد و شايد تكرار بشارت اسماعيل عليه السّلام براى ظهور حضرت ختمى مرتبت از او باشد.

اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)


قال‌َ وَ مَن‌ يَقنَطُ مِن‌ رَحمَةِ رَبِّه‌ِ إِلاَّ الضّالُّون‌َ (56)

فرمود: و كيست‌ نااميد ‌باشد‌ ‌از‌ رحمة پروردگار ‌خود‌ مگر گمراهان‌، زيرا كسي‌ ‌که‌ ‌خدا‌ ‌را‌ بصفات‌ كمال‌ و جمال‌ و جلال‌ شناخته‌ ‌باشد‌ و قادر و عالم‌ ‌بر‌ همه‌ چيز بداند و حكيم‌ ‌علي‌ الاطلاق‌ ‌حتي‌ بجبرئيل‌ بفرمايد (امّا إليك‌ ‌فلا‌) و بفرمايد (علمه‌ بحالي‌ حسبي‌ ‌من‌ سؤالي‌) چگونه‌ ميشود نااميد ‌باشد‌ و ‌او‌ ‌را‌ رب‌ ‌خود‌ نداند لذا (قال‌َ وَ مَن‌ يَقنَطُ مِن‌ رَحمَةِ رَبِّه‌ِ) بلي‌ گمراهان‌ ‌که‌ ‌خدا‌ ‌را‌ نشناخته‌ و ‌ يا ‌ قادر ‌بر‌ همه‌ چيز ندانسته‌ ‌ يا ‌ ‌در‌ صفات‌ إلهي‌ كوتاهي‌ كرده‌ ممكن‌ ‌است‌ مأيوس‌ و نااميد باشند (إِلَّا الضّالُّون‌َ) ضلالت‌ بمجرد اعوجاج‌ ‌از‌ صراط مستقيم‌ تحقق‌ پيدا ميكند چه‌ ‌در‌ باب‌ توحيد ‌باشد‌ ‌ يا ‌ عدل‌ ‌ يا ‌ نبوت‌ انبياء، ‌ يا ‌ امامت‌ ائمه‌، ‌ يا ‌ ‌در‌ خصوصيات‌ معاد، ‌ يا ‌ ‌در‌ انكار ضروريات‌ دين‌، ‌ يا ‌ مذهب‌ حقه‌ اثني‌ عشريه‌، ‌با‌ بدعت‌ ‌در‌ دين‌، ‌باشد‌ ‌ يا ‌ شك‌ ‌در‌ يكي‌ ‌از‌ ‌اينکه‌ امور و ‌لو‌ اسم‌ اسلام‌ ‌ يا ‌ شيعه‌ ‌بر‌ ‌او‌ بگذارند.

برگزیده تفسیر نمونه


]

(آیه 56)- ولی ابراهیم به زودی این فکر را از آنها دور ساخت که یأس و نومیدی از رحمت خدا بر او چیره شده باشد، بلکه تنها تعجبش روی حساب موازین طبیعی است، لذا با صراحت «گفت: و چه کسی از رحمت پروردگارش مأیوس می‌شود جز گمراهان»؟! (قالَ وَ مَنْ یَقْنَطُ مِنْ رَحْمَةِ رَبِّهِ إِلَّا الضَّالُّونَ).

همان گمراهانی که خدا را به درستی نشناخته و پی به قدرت بی‌پایانش نبرده‌اند، خدایی که از ذره‌ای خاک، انسانی چنین شگرف می‌آفریند، و از نطفه ناچیزی فرزندی برومند به وجود می‌آورد، و آتش سوزانی را به گلستانی تبدیل می‌کند، چه کسی می‌تواند در قدرت چنین پروردگاری شک کند یا از رحمت او مأیوس گردد؟!

سایرتفاسیر این آیه را می توانید در سایت قرآن مشاهده کنید:

تفسیر های فارسی

ترجمه تفسیر المیزان

تفسیر خسروی

تفسیر عاملی

تفسیر جامع

تفسیر های عربی

تفسیر المیزان

تفسیر مجمع البیان

تفسیر نور الثقلین

تفسیر الصافی

تفسیر الکاشف

پانویس

منابع