شهید بهشتی: تفاوت بین نسخه‌ها

از دانشنامه‌ی اسلامی
پرش به ناوبری پرش به جستجو
جز (صفحه‌ای جدید حاوی ' {{بخشی از یک کتاب}} '''منبع:''' تلخيص از كتاب گلشن ابرار، جلد 2، صفحه 847 '''نویسنده:''' ...' ایجاد کرد)
 
(اضافه کردن رده)
سطر ۱۸۰: سطر ۱۸۰:
 
==پانویس ==
 
==پانویس ==
 
<references />
 
<references />
 +
[[رده:علمای قرن چهاردهم]]

نسخهٔ ‏۶ اوت ۲۰۱۲، ساعت ۰۶:۵۶

این مدخل از دانشنامه هنوز نوشته نشده است.

Icon book.jpg

محتوای فعلی بخشی از یک کتاب متناسب با عنوان است.

(احتمالا تصرف اندکی صورت گرفته است)

منبع: تلخيص از كتاب گلشن ابرار، جلد 2، صفحه 847

نویسنده: علي عليزاده مهراني

شهید آیت الله سید محمد حسینی بهشتی

سخن نخست

به گواه تاریخ، اندیشه های بزرگ همواره در هاله ای از غربت بسر برده اند و بر قله بلند تنهایی جای گرفته، در افق بالایی بر انسان‌ها تابیده اند. به همین سبب وجودشان ناشناخته مانده است و هنگامی مردم به مقام و منزلت آنان پی برده اند كه رخت از این سرا بركشیده و به عالم بالا پیوسته اند و آن هم در اثر محروم ماندن از تابش شخصیت خورشید گونه شان بوده است؛ ولی پس از كوچیدن از دیر دنیا، حیاتی جاودانه یافته اند. این نوشتار نگاهی است به مردی از همین قبیله.

نوید سپیده

ساحل زاینده رود گویی انتظار سحری خجسته را داشت و این بار سرنوشت چنین بود كه پیوندی میان صبح و ساحل سعادت پدید آورد. این مولود را «محمد» نام نهادند و ستون حیاتش را با اذان و اقامه برپا داشتند.

رود با آهنگی آرام و دلكش از میان شهر می گذشت و سر در بستر بیابان می گذاشت و جویبارهایش ترانه و ترنم سرداده و درختان سبز كنارش نجواكنان سر بر دوش هم نهاده بودند و باد ملایمی كه از لابه لای درختان می گذشت، سرود سرور را زمزمه می كرد.

آن روز (دوم آبان 1307 ش.) در محله لومبان اصفهان، در خانه ساده ای كه با نور آیات منور و با عطر احادیث معطر بود، نوزادی چشم به پهنه گیتی گشود كه مادر سال‌ها در انتظارش بود.[۱] و نوید این سحر خجسته را كه آغازگر صبحی امیدآفرین بود، به او داده بودند.

پدر و مادر

پدرش از روحانیون اصفهان و امام جماعت مسجد لومبان بود و به كارهای مذهبی مردم می پرداخت و برای تبلیغ و رسیدگی به مسائل شرعی، به روستاهای اطراف اصفهان می رفت و به فعالیت دینی، سخنرانی و بیان احكام مشغول بود و نماز جماعت اقامه می كرد و مشكلات آنان را برطرف می ساخت.

مادرش نیز زنی پاكدامن و پرهیزكار بود و در انجام احكام شرعی و آداب اسلامی دقت نظر داشت. این بانوی محترم دختر حضرت آیت الله حاج میر محمدصادق خاتون آبادی است. ایشان از مراجع بزرگوار و محققان صاحب نام بود.

آغاز تحصیل

كودكی چهار ساله بود اما با همسالان خود تفاوت داشت. اخلاق نیك او حكایت از آینده درخشانش می كرد. ایشان تحصیلات را در چهار سالگی در مكتب خانه ای آغاز نمود. خیلی سریع خواندن و نوشتن و روخوانی قرآن را فرا گرفت. تا این كه بعدها به دبستان دولتی رفت و هنگامی كه امتحان ورودی از او گرفتند، گفتند باید به كلاس ششم برود ولی از نظر ما نمی تواند. بنابراین او را برای كلاس چهارم پذیرفتند. پس از آن كه تحصیلات دبستانی را به پایان رساند. در امتحان ششم ابتدایی شهر، نفر دوم شد. سپس به دبیرستان سعدی رفت و سال اول و دوم را در دبیرستان گذراند.[۲]

بر بال عشق

در 14 سالگی (1321 ش.) تحصیلات دبیرستان را نیمه تمام می گذارد و به یكباره مسیر زندگی اش عوض می شود و شوقی برای حضور در حوزه نور احساس می كند و به جرگه حوزویان درمی آید تا با استفاده از فضای معنوی این پایگاه پاك، راه سعادت را در پیش گیرد و با مناجات های شبانه خویش در آن محیط روحانی، بتواند در هوای دوست پر و بالی بزند.

آقا سید محمد چهار سال در حوزه علمی اصفهان به تحصیل علوم دینی پرداخت و در این مدت كوتاه با پشتكار فراوان و استعداد درخشانی كه داشت دروسی را كه باید در مدت هشت سال خوانده شوند، در مدت چهار سال به پایان رساند و در 18 سالگی برای تكمیل تحصیلات عالی و به دست آوردن دانستنی های تازه به شهر مقدس قم عزیمت كرد تا در جوار پربركت حضرت فاطمه معصومه علیهاالسلام و در محضر استادان گرانقدر، فیض كسب كند.

در مدرسه حجتیه در حجره ای ساده سكنی گزید و به درس و بحث مشغول گشت و با دوستانی چون شهید مطهری و امام موسی صدر آشنا شد و در مدت شش ماه بقیه دروس سطح (مكاسب و كفایه) را به پایان رساند و در سال 1326 در درس خارج فقه و اصول شركت كرد. در همین سال با همفكری دوستانی چون شهید مطهری برنامه ای به منظور تبلیغ مذهبی در روستاهای دور افتاده، تنظیم كردند.

عطش دانش

هر چه كه بیشتر می آموخت اندیشه او تشنه تر و عشق او به آموختن افزونتر می گشت. با این كه در سال دوم دبیرستان تحصیلاتش را نیمه تمام گذاشته و به سوی حوزه شتافته بود، دوباره تصمیم گرفت كه همزمان با درس‌های حوزوی، فراگیری دروس ناتمام گذشته را نیز ادامه دهد. با كوشش فراوان و استعداد سرشار خویش آن دو مسیر علمی را با هم ادامه داد، به طور كه در سال 1327 موفق به اخذ دیپلم ادبی گشت و در همان سال وارد دانشكده منقول و معقول (الهیات و معارف اسلامی كنونی) شد و در رشته فلسفه به تحصیل پرداخت و در سال 1330 موفق به اخذ دانشنامه لیسانس در رشته فلسفه شد.

ایشان پس از اخذ لیسانس از تهران به قم مراجعت نمود و در درس خارج فقه و اصول شركت جست و به موجب علاقه فراوانی كه با مباحث فلسفی و عقلی داشت در درس اسفار و شفا علامه طباطبائی حضور یافت و از شاگردان همیشگی آن درس بشمار می آمد و در شب های پنجشنبه و جمعه با شهید مطهری و دیگر دوستان جلسه گرم و پرشوری برپا كردند كه نتیجه آن به صورت كتاب ارزشمند «اصول فلسفه و روش رئالیسم» با پاورقی‌های شهید مطهری تنظیم و منتشر گردید.

پس از پنج سال تحصیل و تدریس در شهر مقدس قم، در سال 1335 وارد دانشكده الهیات شد و تا سال 38 در آن دانشكده مشغول تحصیل در دوره دكترا بود، ولی پس از اتمام تحصیل در آن دانشكده به خاطر فعالیت‌های چشمگیر فرهنگی، تبلیغی و سیاسی كه در داخل و خارج كشور به عهده داشت، نتوانست از رساله دكترای خویش را ارائه دهد و این امر به تأخیر افتاد. سرانجام در تاریخ 1/11/1353 رساله دكترای خود را تحت عنوان «مسائل ما بعد الطبیعه در قرآن» با راهنمایی استاد شهید مرتضی مطهری ارائه و از آن دفاع كرد و موفق به اخذ دكترا در رشته فلسفه شد.

تدوین كتب درسی

زمانی كه سردمداران وابسته به غرب بر آن بودند كه جامعه اسلامی ایران را به یك جامعه مادی غربی تبدیل كنند و با گذشت زمان، دین را به دست فراموشی سپارند. در چنین دورانی حساس دكتر بهشتی با همكاری دكتر باهنر در بخش برنامه‌ریزی كتاب‌های وزارت آموزش و پرورش به تهیه و تدوین كتاب دینی برای مدارس اقدام كرد و از این طریق نگذاشت گرد غربت بر روی این گوهر گرانبها بنشیند و نسل جوان را به فرهنگ غنی اسلام آشنا ساخت.[۳]

نوید صبح

گستردگی اندیشه اش میان امروز و فردا پیوند می زد. این اندیشمند ژرف بین برای آینده ای روشن برنامه ریزی می كرد و چاره این مهم را در ایجاد تحول در حوزه می دید. بدین خاطر در سال 1339 به فكر سازماندهی درست و دقیق برای حوزه افتاد و با همفكری دوستانش به این نتیجه رسید كه باید تحولی اساسی توأم با نوعی برنامه‌ریزی اصولی انجام گیرد تا طلاب تحت یك برنامه منظم و مدون درآیند و در آینده برای جامعه مؤثر و مفید واقع شوند.

بدین منظور با همكاری شهید قدوسی و دعوت از اساتید بزرگواری چون حضرات آیات مشكینی، مصباح یزدی و جنتی اقدام به تشكیل مدرسه حقانی نمودند و آن را به مثابه پایگاه مهمی برای تربیت طلاب متعهد و انقلابی قرار دادند. پس از پیروزی انقلاب شكوهمند اسلامی نیز آن نهاد پاكی كه دكتر بهشتی و شهید قدوسی نشاندند، به بار نشست و آثار مفید و مؤثری در این انقلاب عظیم داشت.

نسیم سحر

اولین حركت فرهنگی ایشان در آن زمان تأسیس دبیرستان دین و دانش بود كه به كمك برخی از دوستانش شكل گرفت و خود مسئولیت آن را عهده دار گشت؛ تا دانش آموز و دانشجوی مكتبی، دین و دانش را دو مقوله مجزا نداند، بلكه این دو را با هم فراگیرد زیرا دین و دانش انفكاك ناپذیرند. او این گونه بذر ایمان و انقلاب را در سرزمین افكار نسل جوان می پاشید تا اینان نوید سحری را به گوش جان جامعه برسانند و فجری برای طلوع خورشید صبح سعادت باشند.[۴]

چشمه ای در كویر

در سال 1344 برای انجام رسالت تبلیغی به آلمان سفر كرد تا امامت مسجد و تكمیل ساختمان مسجد و اداره امور مسلمانان فارسی زبان و رسیدگی به دانشجویان مسلمان مقیم آن جا را به عهده گیرد.

وی در مسجدی كه آیت الله بروجردی برای مسلمانان ساخته بود، مشغول فعالیت های مذهبی و فرهنگی شد و با تشكیل اتحادیه انجمن‌های اسلامی دانشجویان فارسی زبان و «مركز اسلامی هامبورگ» پایگاهی مهم برای جذب اندیشه ها و هدایت آنان به وجود آورد.[۵]

البته فعالیت‌های ایشان در مدت پنج سال اقامت در آنجا منحصر به موارد یاد شده نبود، بلكه ایشان با تمام گروه‌ها ارتباط برقرار كرد و دامنه فعالیت هایش را در سطح اروپا گسترش داد.

مهندسی انقلاب

پس از آن كه انقلاب اسلامی گذرگاه‌ها و فراز و نشیب های مهمی را پشت سر نهاد و خون هزاران شهید و جانباز به ثمر نشست و انقلاب اسلامی در آستانه پیروزی قرار گرفت، حضرت امام خمینی آن روزها در پاریس پایه‌های حكومتی اسلامی را طرح ریزی می نمودند و بدین منظور شورای انقلاب را تشكیل دادند تا بتوانند قوانین كشور را بر طبق موازین اسلام و قرآن تنظیم نمایند. یكی از نخستین اعضای این شورا كه از طرف حضرت امام انتخاب شد، دكتر بهشتی بود.

آیت الله بهشتی پس از مدتی به عنوان دبیر شورا انتخاب شد. این شورا در آن برهه حساس و سرنوشت ساز وظیفه مهمی را بر دوش داشت و منشاء خدمات فراوانی به اسلام و انقلاب گشت، به ویژه این كه در آن دوران - به خاطر آشفته بودن اوضاع و نبودن قوه مقننه - این شورا نقش قانونگذاری داشت و دو وظیفه مهم را انجام می داد: یكی تصویب قوانین مورد نیاز كشور و دیگری اجرای آن قوانین مورد نیاز كشور و دیگری اجرای آن قوانین كه این نیز از سوی اعضای شورا یا افرادی كه شورا انتخاب می كرد، انجام می شد.

مدتی نیز دكتر بهشتی از طرف شورای انقلاب به دادگستری رفت تا به بازسازی این تشكیلات قضایی بپردازد و قضات انقلابی و متعهد را بكار گیرد حضور ایشان در این مورد نیز چون گذشته مؤثر افتاد.

تأسیس حزب جمهوری

در آن روزهای حساس و سرنوشت ساز انقلاب، در برابر آن همه حزب سیاسی منحرف، وجود یك تشكل اسلامی پیرو راه امام برای پاسداری از ارزش ها ضروری بود. در آن زمان دكتر بهشتی كه همواره معتقد به نظم و برنامه‌ریزی و تشكیلات بود، با صلاحدید حضرت امام خمینی در فروردین سال 1358 حزب جمهوری اسلامی را با همفكری و همكاری مقام معظم رهبری حضرت آیت الله خامنه‌ای و دیگر دوستان تأسیس كرد تا پایگاهی برای سازماندهی نیروهای مسلمان و متعهد و معتقد به ولایت فقیه باشد. آیت الله بهشتی تا هنگام شهادت به عنوان دبیر كل حزب جمهوری اسلامی انجام وظیفه می نمود.[۶]

تدوین قانون اساسی

پس از آن كه مجلس خبرگان توسط نمایندگان منتخب مردم، تشكیل شد دكتر بهشتی نایب رئیس مجلس خبرگان بود و بیشتر جلسات مجلس خبرگان به ریاست ایشان برگزار می شد. این مدیر دلسوز نظام، به رغم مشغله كاری فراوان، با تلاش و كوشش فوق العاده و با همفكری و همكاری یاران دلسوز امام و انقلاب، قانون اساسی جمهوری اسلامی را تدوین كردند؛ كه به تأیید امام و تصویب امت رسید. قانون اساسی در واقع خون‌بهای انقلاب اسلامی بود.

یكی دیگر از اقدامات ایشان، روشن كردن جایگاه ولایت فقیه در این نظام مقدس بود. گرچه بعضی از لیبرال ها و ملی گرایان همچون بنی صدر خائن با آن مخالفت می كردند ولی آیت الله بهشتی با دلایل و براهین مستند به مخالفان جواب می داد. و سرانجام اصل ولایت فقیه در مجلس تصویب شد.

در سنگر عدالت

پس از استقرار جمهوری اسلامی، حضرت امام خمینی مسئولیت دیوان عالی كشور (بالاترین مقام قضایی كشور) را در اسفند ماه 1358 به دست با كفایت آیت الله بهشتی سپرد.[۷] تا برای این تشكیلات حیاتی كه نقش مهم و تعیین كننده ای در جامعه دارد، زمینه اجرای قوانین اسلام با درك و درایت والای ایشان فراهم گردد و عدل و قسط در جامعه رواج یابد.

ایشان نیز در طول مدت عهده داری این مسئولیت خطیر و شریف منشاء خیر و خدمت گشت و امور قضایی كشور را سروسامان داد و آن را انسجام بخشید و با بكارگیری قضاوت عادل و عالم، نظام قضایی را دگرگون ساخت. آن همه تلاش بی وقفه او در این قوه فراموش نشدنی است و به راستی كه او مظهر عدالت علوی بود.

در اوج مظلومیت

در طول تاریخ، هماره اندیشه‌های بزرگ در عصر خویش ناشناخته مانده‌اند. چون همگام با عصر خویش به پیش نرفته و پا را فراتر از عصر و اندیشه گذاشته اند. در این برهه شخصیت استثنایی آیت الله دكتر بهشتی نیز این چنین بود. این فرزانه بلندنگر تا هنگامی كه در قید حیات بود، همچنان غریب و ناشناخته ماند.

این در حالی رخ می داد كه نمرودیان زمان - آمریكا و منافقین - او را خوب شناختند و به خوبی می دانستند كه او یكی از اركان این نظام مقدس اسلامی است و نقش مهم و تعیین كننده ای دارد و باید از ایشان شروع كرد. آن ها وجود او را نیز مانعی در راه رسیدن به اهداف شومشان می دیدند و برای نیل به مقاصدشان اقدام به ترور شخصیتش نمودند و او را ابراهیم گونه در آتش سوزان تهمت ها افكندند و می خواستند با این شیوه این سد محكم را از مسیرشان بردارند و راهشان را هموار سازند تا به اهداف تاریكشان نایل آیند.

البته طراح اصلی این برنامه استعمار بود و منافقین مجریان طرح بودند و استعمار نیز هدفش آن بود كه مشروطه‌ای دیگر تكرار گردد. منافقین برای انجام این هدف استعماری، شخصیت دكتر بهشتی را نشانه گرفتند و با تهمت هایی چون انحصار طلب، سرمایه دار و... سعی در خدشه دار كردن شخصیت ایشان داشتند و با این كارشان می‌خواستند او را از صحنه انقلاب خارج سازند. گرچه در واقع هدف ترور شخصیت دكتر بهشتی نبود، بلكه اینان زمینه را برای كنار زدن روحانیت فراهم می كردند.[۸] این دل پاك و روح بلند هرگز در دفاع از خویشتن، شمشیر بیان از نیام برنكشید؛ اگر چه گذشت زمان از حقایق پرده برداشت و واقعیت ها را روشن كرد.

چون رو به دوست كردی سركن به جور دشمن × چون نام عشق بردی آماده شو بلا را

برگی از دفتر فضیلت

الف) نماز اول وقت:

یكی از ویژگی‌های بارز آیت الله بهشتی، توجه فراوان به نماز بود هیچ گاه چیزی نمی توانست ایشان را از نماز اول وقت بازدارد. هنگام نماز، كارها را رها می ساخت و به سوی تكلم با خدا می شتافت و اگر چنانچه جلسه ای بود و موقع نماز فرامی رسید یادآوری می كرد كه موقع نماز است، برای عبادت خدا خودمان را آماده كنیم.

ب) فروتنی:

شهید باهنر درباره تواضع و فروتنی او چنین گفته است: «خصلت های ایشان ممتاز بود. ایشان در عین آن متانت و ابهتی كه داشت - به لحاظ آن مقام و شخصیت - در عین حال، حالت تواضع و برخورد بسیار مؤدبانه‌ای پر از احساس و عاطفه همراه با روان شناسی اصیل ژرف اسلامی داشتند. جلسات ایشان معمولاً همراه باصفا و نشاط بود و صداقت كاملی در قضاوت‌ها و اظهارنظرهایشان به چشم می خورد، اعتماد می آورد و اطمینان می بخشید».[۹]

ج) حق پذیری:

از صفات نیك آن عالم ژرف اندیش پذیرفتن حق بود، حتی اگر به ضرر او تمام می شد. همین كه می فهمید سخنی حق است، آن را می پذیرفت. و این بیانگر صفای روح آن اسوه اخلاق است.[۱۰]

د) نظم:

زندگی او سراسر نظم بود و موفقیت چشمگیرش بیشتر در گرو نظم بوده و بدین وسیله این مسیر را با موفقیت پیموده است. همسر ایشان در این باره می گوید: «دكتر بسیار منظم بودند، هر چند ایشان یك مرد سیاسی بودند و در جلسات زیاد شركت می كردند، چیزی كه من از وی به یاد دارم این است كه امكان نداشت دیرتر از موقع مقرر در جلسه ای حاضر شود و به هر وسیله ای كه بود در ساعت مقرر خودشان را به محل مورد نظر می رساندند. وی می گفت: «ما تا نظم در كارهایمان نداشته باشیم، نمی توانیم كارهای مملكت را پیش ببریم».[۱۱]

هـ) بردباری:

از دیگر صفات پسندیده آن گوهر گرانبها، صبر در مقابل ناملایمات بود. هرگاه با مشكلی مواجه می شد عصبانی نمی گردید، بلكه با صبر و متانت آن را حل می كرد. همسر ایشان می گوید: «من خصوصیتی را كه از ایشان در مدت 29 سال زندگی دیدم، ملایمت و صبر بود. ایشان به قدری صبر و ملایمت و متانت به خرج می داد كه انسان را خجالت زده می كرد. در سرتاسر زندگی این مرد مبارز و باتقوا حتی یك مورد عصبانیت بی مورد به یاد ندارم».[۱۲]

و) در خانه:

در كارهای خانه به همسرشان كمك می كرد و به درس بچه ها رسیدگی جدی می نمود. از وضع درسی و مشكلاتشان می پرسید و به آن ها كمك می كرد. به دلیل نظارت ایشان در منزل اسراف و استفاده بی حد و حصر كمتر مشاهده می شد، برای ساخته شدن بچه ها به آن ها پول به عنوان قرض الحسنه می داد تا از حقوق ماهیانه آن ها، كه معادل ده برابر سنشان بود، كم كند. در تربیت بچه ها، نه آن ها را بی بندوبار و لوس بار می‌آورد و نه خشن و بسیار جدی. شوق به نماز و روزه و دیگر واجبات را در بچه‌ها به طور اختیاری ایجاد می كردند.[۱۳]

نشانه‌های ماندگار

ایشان در عرصه قلم نیز برجستگی داشت و به رغم فعالیت های گسترده و مسئولیت های فراوانی كه عهده‌دار بود، در زمینه نویسندگی نیز موفقیت خوبی داشته است. آثار قلمی ایشان از دو جهت حایز اهمیت است:

  • 1. با توجه به اهمیت موضوع به رشته تحریر درآمده است؛ همچون «نماز چیست؟» از آن جا كه نماز ستون دین است و قوام ایمان بر این پایه استوار است و پذیرفتن اعمال، به این مهم بستگی دارد و بالاخره نردبانی برای رسیدن به بام بلند بندگی است.
  • 2. با توجه به ضرورت موضوع نگارش یافته است. ایشان با توجه به شرایط زمان و مكان و بر اساس نیاز جامعه - و نه در یقین - در زمینه معینی به تحقیق و تألیف پرداخته و به منظور تفنن چنین كاری انجام نداده است. مثلاً درباره مسأله بانكداری اسلامی، كه یك بحث مهم و مورد نیاز جامعه ماست و كمتر بدان توجه شده است. كتابی در این زمینه می نگارد و از نظر اسلام به بررسی مسأله می پردازد.

آثار چاپ شده ایشان عبارتند از:

  • 3. شناخت؛
  • 4. شناخت دین؛
  • 5. نقش دین در زندگی انسان؛
  • 6. كدام مسلك؟
  • 7. روحانیت در اسلام و در میان مسلمین؛
  • 8. مبارزه پیروز؛
  • 9. بانكداری و قوانین مالی در اسلام؛
  • 10. مالكیت.

برخی دیگر از آثار ایشان هنوز چاپ نشده است و شورای احیای آثار آن بزرگوار در تلاش است كه در آینده آن آثار را كه اكنون به صورت نوار سخنرانی موجود است، منتشر سازد.

پرواز سرخ

غروبی بود خونرنگ.

یادآور مظلومیت آلاله‌های سرخ سرزمین نینوا.

غروبی بود كه بوی خون می داد و حكایتگر حادثه و هجران.

آری این غروب با غروب‌های دیگر تفاوت داشت، چرا كه در باغ سرخ شهادت را گشوده بودند و فصل پرواز سبكبالان سبزاندیش سحرزاد فرارسیده بود. او مثل همیشه با تبسمی بر لب، قبل از غروب به دفتر مركزی حزب جمهوری اسلامی آمد و در جلسه اعضای حزب جمهوری شركت كرد.

جلسه با قرائت قرآن كه روح‌ها را با ملكوت پیوند داد، آغاز شد و پس از تلاوت قرآن، سخنرانی قافله سالار شهدای هفت تیر شروع شد، كه ناگهان دست نفاق - سازمان مجاهدین (منافقین) خلق - از آستین شب بدر آمد و در شبانگاه هفتم تیر، تیری روانه انقلاب اسلامی كرد كه بر اثر آن آیت الله بهشتی (در 53 سالگی) و بیش از هفتاد یار باوفایش به درجه شهادت نایل آمدند و با هجرتی خونین و پروازی سرخ در كنگره عرشیان جای گرفتند و خاكیان را در سوگ و افلاكیان را در سرور نشاندند.

آن زمینیان قدسی را پس از تشییع باشكوه و تجلیل فراوان، در بهشت زهرا به خاك سپردند. این قصه خونین عشق را با شعر شاعر متعهد انقلاب حسین اسرافیلی به پایان می بریم:

بیدار دلانی كه به خون در خفتند × خواب همه سفلگان شب آشفتند

بر دار بلند عاشقی، با لب عشق × هفتاد و دو منصور انا الحق گفتند

نام نیكشان جاوید و راهشان پر رهرو و جامه سرخ شهادت بر قامت پاكشان مبارك.

پانویس

  1. «پدربزرگ شهید بهشتی خواب دیده بودند كه از دخترشان فرزندی به وجود می آید كه عام المنفعه می شود.» روزنامه جمهوری اسلامی، ص 15، 10 تیر 1371.
  2. یادنامه شهید مظلومه، سید فرید قاسمی، ص 17.
  3. همان، ص 45.
  4. روزنامه جمهوری اسلامی، شماره 4362، ص 12.
  5. او به تنها یك ملت بود، واحد فرهنگی بنیاد شهید، دفتر اول، ص 43.
  6. همان، 18 تیر 1363.
  7. صحیفه نور، ج 11، ص 279.
  8. ر.ك: روزنامه جمهوری اسلامی، 5 تیر 1363؛ 7 تیر 1369؛ 1 تیر 1372.
  9. مجله مرزداران، سال دوم، ش 22.
  10. ر.ك: همان، ص 14.
  11. همان، ص 13.
  12. همان.
  13. همان، ص 15.