سوره انعام: تفاوت بین نسخه‌ها

از دانشنامه‌ی اسلامی
پرش به ناوبری پرش به جستجو
(تعیین رده)
جز
سطر ۱: سطر ۱:
==سوره 6 / الأنعام==
+
نام ششمين سوره [[قرآن كريم]].
  
'''<I>بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ</I>''' / به نام خداوند رحمتگر مهربان
+
اين سوره به اتفاق قرآن پژوهان مكى<ref> التحرير والتنوير، ج 7، ص 121؛ الميزان، ج 7، ص 2؛ المكى والمدنى فى القرآن، ج 1، ص 305.</ref> و ششمين سوره در ترتيب مصحف است كه بين دو سوره مائده و اعراف قرار گرفته و پنجاه و پنجمين سوره در ترتيب نزول است كه پس از [[سوره حجر]] و پيش از [[سوره صافات]] شبانه در [[مكه]] نازل شده است.<ref> البرهان فى علوم القرآن، ج 1، ص 281؛ روح‌المعانى، مج 5، ج 7، ص 109؛ التمهيد، ج 1، ص 132ـ136.</ref>
  
'''<I>الْحَمْدُلِلّهِ الَّذِي خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضَ وَ جَعَلَ الظُّلُمَاتِ وَالنُّورَ ثُمَّ الَّذِينَ كَفَرُواْ بِرَبِّهِم يَعْدِلُونَ ﴿1﴾</I>''' / ستايش خدايى را كه آسمان ها و زمين را آفريد و تاريكي ها و روشنايى را پديد آورد با اين همه كسانى كه كفر ورزيده اند غير او را با پروردگار خود برابر مى  كنند.(1)
+
در روايات ترتيب نزول، رديف‌هاى 43 تا 69 را براى آن ذكر كرده‌اند.<ref> تاريخ قرآن، راميار، ص 670.</ref> برخى معاصران و مستشرقان بر اساس اجتهاد، رديفِ 81، 89، 90 و 113 را براى آن حدس زده‌اند<ref> همان، ص 671.</ref> كه سه قول اخير ملازم مدنى بودن سوره است و برخى مفسران بدان معتقدند.<ref> تفسير المعين، ج 1، ص 325.</ref>
  
'''<I>هُوَ الَّذِي خَلَقَكُم مِّن طِينٍ ثُمَّ قَضَى أَجَلاً وَ أَجَلٌ مُّسمًّى عِندَهُ ثُمَّ أَنتُمْ تَمْتَرُونَ ﴿2﴾</I>''' / اوست كسى كه شما را از گل آفريد آن گاه مدتى را براى شما عمر مقرر داشت و اجل حتمى نزد اوست با اين همه بعضى از شما در قدرت او ترديد مى  كنيد.(2)
+
جمعى به اختلاف تا 9 آيه اين سوره را (آيات 20،23،91 ـ 93،114، 151 ـ 153)<ref> تفسير جلالين، ص 131؛ التمهيد، ج 1، ص 171ـ178.</ref> به اجتهاد يا با تكيه بر رواياتى ضعيف استثنا كرده و آن‌ها را مدنى دانسته‌اند؛<ref> روح المعانى، مج 5، ج 7، ص 109؛ تفسير مراغى، مج 3، ج 7، ص 69؛ التمهيد، ج 1، ص 171ـ178.</ref> ليكن هماهنگى موجود بين آيات اين سوره<ref> التفسير الحديث، ج 4، ص 64؛ الميزان، ج 7، ص 6.</ref> و نيز روايات فراوانى كه نزول همه سوره را به يكباره در [[مكه]] مى‌داند اين نظر را سست مى‌كند،<ref> الدرالمنثور، ج 3، ص 243ـ346؛ نورالثقلين، ج 1، ص 696؛ المكى والمدنى فى القرآن، ج 1، ص 290، 297.</ref> افزون بر اين وجود آيات مدنى در سوره‌هاى مكى و عكس آن برخلاف اصل است و تا روايت صحيحى آن را تاييد نكند پذيرفتنى نيست.<ref> تفسير المنار، ج 7، ص 284؛ التمهيد، ج 1، ص 170.</ref>
  
'''<I>وَ هُوَ اللّهُ فِي السَّمَاوَاتِ وَ فِي الأَرْضِ يَعْلَمُ سِرَّكُمْ وَ جَهرَكُمْ وَ يَعْلَمُ مَا تَكْسِبُونَ ﴿3﴾</I>''' / و او در آسمان ها و زمين خداست نهان و آشكار شما را مى  داند و آن چه را به دست مى  آوريد نيز مى  داند.(3)
+
برخى معاصران با استناد به شواهدى ضعيف بخش عظيمى از اين سوره را مدنى دانسته‌اند.<ref> نظم قرآن، ج‌ 1، ص‌ 132؛ دائرة المعارف بزرگ اسلامى، ج‌ 9، ص‌ 393.</ref> درباره زمان نزول اين سوره برخى با توجه به اين كه اين سوره پس از [[سوره حجر]] نازل شده است و مشتمل بر آيه «فَاصدَع بِما تُؤمَرُ = آنچه را بدان مأمورى آشكارا بيان كن» ([[سوره حجر]]/15،94) است كه پس از علنى شدن دعوت پيامبر صلى الله عليه و آله (پس از سه سال از بعثت<ref> السيرة‌النبويه، ج 1، ص 261؛ فروغ ابديت، ج 1، ص 264.</ref>) نازل شده، نزول [[سوره انعام]] را در سال چهارم يا پنجم بعثت به واقع نزديك‌تر مى‌دانند.<ref> التحرير والتنوير، ج 14، ص 6؛ الموسوعة القرآنيه، ج 3، ص 4.</ref>
  
'''<I>وَ مَا تَأْتِيهِم مِّنْ آيَةٍ مِّنْ آيَاتِ رَبِّهِمْ إِلاَّ كَانُواْ عَنْهَا مُعْرِضِينَ ﴿4﴾</I>''' / و هيچ نشانه  اى از نشانه  هاى پروردگارشان به سويشان نمى  آمد مگر آن كه از آن روى بر مى  تافتند.(4)
+
احتجاجات اين سوره با مشركان و مباحث عقيدتى و ديگر موضوعات مطرح شده در آن نيز بيشتر با اين فضا سازگارى دارد.<ref> احسن الحديث، ج 3، 172؛ تفسير سورة الانعام، ص 11.</ref> برخى زمان نزول اين سوره را پيش از سال دهم بعثت<ref> التحرير والتنوير، ج 7، ص 121.</ref> و برخى ديگر با استناد به برخى رواياتِ ترتيب نزول، فرود آمدن آن را اندكى پيش از هجرت مى‌دانند<ref> الموسوعة القرآنيه، ج 3، ص 17؛ ج 7، ص 205.</ref>؛ ولى با توجه به اختلاف روايات، تعيين زمان خاص براى نزول سوره دشوار است. اين سوره داراى 165 آيه و 3055 كلمه است.<ref> المعجم الاحصائى، ج 1، ص 299ـ301.</ref>
  
'''<I>فَقَدْ كَذَّبُواْ بِالْحَقِّ لَمَّا جَاءهُمْ فَسَوْفَ يَأْتِيهِمْ أَنبَاء مَا كَانُواْ بِهِ يَسْتَهْزِؤُونَ ﴿5﴾</I>''' / آنان [[حق]] را هنگامى كه به سويشان آمد تكذيب كردند پس بزودى حقيقت خبرهاى آن چه را كه به ريشخند مى  گرفتند به آنان خواهد رسيد.(5)
+
قاريان بصره و شام شمار آياتش را 166 دانسته‌اند زيرا آن‌ها هر چند آيه 66: «لَستُ عَلَيكُم بِوَكيل» را آيه‌اى مستقل به حساب نياورده‌اند ولى برخلاف كوفي‌ها بر «كُن فَيَكون» در آيه 73 و «اِلى صِراط مُستَقيم» در آيه 161 ايستاده و آن را آيه‌اى مستقل به شمار آورده‌اند. قاريان حجاز نيز «لَستُ عَلَيكُم بِوَكيل» در آيه 66 را آيه‌اى مستقل به شمار نياورده‌اند و مانند بصريان و شامي‌ها دو مورد پيشين را آيه به حساب آورده‌اند، افزون بر اين بر «جَعَلَ الظُّلُمتِ والنُّور» در آيه اول سوره وقف و آن را آيه‌اى مستقل دانسته‌اند، از اين‌رو آيات سوره را 167 شمرده‌اند.<ref> مجمع‌البيان، ج 4، ص 421؛ بصائر ذوى التمييز، ج 1، ص 186؛ البيان فى عد آى القرآن، ص 151.</ref>
  
'''<I>أَلَمْ يَرَوْاْكَمْ أَهْلَكْنَا مِن قَبْلِهِم مِّن قَرْنٍ مَّكَّنَّاهُمْ فِي الأَرْضِ مَا لَمْ نُمَكِّن لَّكُمْ وَ أَرْسَلْنَا السَّمَاء عَلَيْهِم مِّدْرَارًا وَ جَعَلْنَا الأَنْهَارَ تَجْرِي مِن تَحْتِهِمْ فَأَهْلَكْنَاهُم بِذُنُوبِهِمْ وَ أَنْشَأْنَا مِن بَعْدِهِمْ قَرْنًا آخَرِينَ ﴿6﴾</I>'''
+
اين سوره از زمان پيامبر صلى الله عليه و آله به [[سوره انعام]] (جمع «نَعَم» به معناى چارپايان) خوانده مى‌شده و به احتمال اين نامگذارى از زبان آن حضرت بوده است<ref> تفسير ابن كثير، ج 2، ص 127؛ التحرير والتنوير، ج 7، ص 121؛ احسن الحديث، ج 3، ص 171.</ref> زيرا واژه «انعام» 6 بار در آيات 135 ـ 142 تكرار شده است<ref> التحرير والتنوير، ج 7، ص 121.</ref> و نيز [[احكام]] مربوط به آن‌ها در ضمن 15 آيه اين سوره (136 ـ 150) بيان شده است.<ref> الموسوعة القرآنيه، ج 3، ص 4.</ref>
  
آيا نديده اند كه پيش از آنان چه بسيار [[امت]] ها را هلاك كرديم امت هايى كه در زمين به آنان امكاناتى داديم كه براى شما آن امكانات را فراهم نكرده ايم و باران هاى آسمان را پى در پى بر آنان فرو فرستاديم و رودبارها از زير شهرهاى آنان روان ساختيم پس ايشان را بسزاى گناهانشان هلاك كرديم و پس از آنان نسل هاى ديگرى پديد آورديم.(6)
+
در برخى منابع از آن به سوره «حجت» نيز ياد شده است زيرا در اين سوره به دلايل نبوت پرداخته شده است. واژه حجت نيز در آيات 83 و 189 آن سه بار آمده است.<ref> بصائر ذوى التمييز، ج 1، ص 187.</ref> سوره انعام پنجمين سوره از سبع طوال ([[سوره بقره]] تا [[سوره توبه]] يا سوره بقره تا [[سوره يونس]]، بدون احتساب [[سوره انفال]] و سوره توبه)<ref> فضائل القرآن و معالمه، ج 2، ص 30.</ref> و دومين سوره از سور حامدات ([[سوره حمد]]، [[سوره انعام]]، [[سوره كهف]]، [[سوره سبا]] و [[سوره فاطر]] كه با «اَلحَمدُلِلّهِ» آغاز شده) است.<ref> الاتقان، ج 1، ص 125؛ تاريخ قرآن، حجتى، ص 105.</ref>
  
'''<I>وَلَوْ نَزَّلْنَا عَلَيْكَ كِتَابًا فِي قِرْطَاسٍ فَلَمَسُوهُ بِأَيْدِيهِمْ لَقَالَ الَّذِينَ كَفَرُواْ إِنْ هَذَا إِلاَّ سِحْرٌ مُّبِينٌ ﴿7﴾</I>''' / و اگر مكتوبى نوشته بر كاغذ بر تو نازل مى  كرديم و آنان آن را با دست هاى خود لمس مى  كردند قطعا [[كافران]] مى  گفتند اين چيزى جز سحر آشكار نيست.(7)
+
'''فضاى نزول سوره:'''
  
'''<I>وَ قَالُواْ لَوْلا أُنزِلَ عَلَيْهِ مَلَكٌ وَلَوْ أَنزَلْنَا مَلَكًا لَّقُضِيَ الأمْرُ ثُمَّ لاَيُنظَرُونَ ﴿8﴾</I>''' / و گفتند چرا فرشته  اى بر او نازل نشده است و اگر فرشته  اى فرود مى  آورديم قطعا كار تمام شده بود سپس مهلت نمى  يافتند.(8)
+
چنان كه پيشتر اشاره شد به احتمال قوى سوره مباركه انعام در سال چهارم يا پنجم بعثت، يعنى يك يا دو سال پس از آن كه پيامبر صلى الله عليه و آله مأمور به آشكار كردن دعوت خود شد فرود آمد.<ref> اهداف كل سوره، ج 1، ص 125.</ref>
  
'''<I>وَلَوْ جَعَلْنَاهُ مَلَكًا لَّجَعَلْنَاهُ رَجُلاً وَ لَلَبَسْنَا عَلَيْهِم مَّا يَلْبِسُونَ ﴿9﴾</I>''' / و اگر او را فرشته  اى قرار مى  داديم حتما وى را به صورت مردى درمى  آورديم و امر را همچنان بر آنان مشتبه مى  ساختيم.(9)
+
مشركان كه با سخنان و تعاليم جديدى مواجه شده بودند و تأثير شگرف آن را بر مردم مشاهده مى‌كردند تلاش گسترده‌اى را براى تخريب شخصيت پيامبر صلى الله عليه و آله و روياروئى با تعاليم حياتبخش اسلام سامان دادند و با شبهه‌افكنى درباره آموزه‌هاى قرآنى مانع از [[ايمان]] آوردن عموم مردم و گسترش دين اسلام در جامعه خود شدند.
  
'''<I>وَ لَقَدِ اسْتُهْزِىءَ بِرُسُلٍ مِّن قَبْلِكَ فَحَاقَ بِالَّذِينَ سَخِرُواْ مِنْهُم مَّا كَانُواْ بِهِ يَسْتَهْزِؤُونَ ﴿10﴾</I>''' / و پيش از تو پيامبرانى به استهزا گرفته شدند پس آن چه را ريشخند مى  كردند گريبان گير ريشخند كنندگان ايشان گرديد.(10)
+
مشركان مكه پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله را به دروغگويى متهم و اعلام كردند كه [[پيامبران]] بايد از [[فرشتگان]] باشند؛ نه از نوع انسان. آنان [[معاد]] را انكار كرده، آن را به سخره مى‌گرفتند و شرك و بت‌پرستى را برتر از يگانه‌پرستى مى‌دانستند. آيات خدا را تكذيب مى‌كردند، اعجاز قرآن را زير سؤال برده و مى‌گفتند: قرآن چيزى جز سخنان پيامبر صلى الله عليه و آله نيست و تقاضاى معجزات ديگرى مى‌كردند. در چنين فضايى سوره مباركه انعام نازل شد و ضمن ارائه پاسخ‌هاى منطقى و مستدل به شبهات مشركان و ابطال عقايد نادرست آنها، اصول و بنيادهاى دين اسلام را بيان كرد.
  
'''<I>قُلْ سِيرُواْ فِي الأَرْضِ ثُمَّ انظُرُواْ كَيْفَ كَانَ عَاقِبَةُ الْمُكَذِّبِينَ ﴿11﴾</I>''' / بگو در زمين بگرديد آن گاه بنگريد كه فرجام تكذيب  كنندگان چگونه بوده است.(11)
+
'''غرض و محتواى سوره:'''
  
'''<I>قُل لِّمَن مَّا فِي السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضِ قُل لِلّهِ كَتَبَ عَلَى نَفْسِهِ الرَّحْمَةَ لَيَجْمَعَنَّكُمْ إِلَى يَوْمِ الْقِيَامَةِ لاَرَيْبَ فِيهِ الَّذِينَ خَسِرُواْ أَنفُسَهُمْ فَهُمْ لاَيُؤْمِنُونَ ﴿12﴾</I>'''
+
با توجه به سياق سوره بسيارى از مفسران معتقدند كه هدف اساسى اين سوره بيان اصول يگانه‌پرستى و مبارزه با شرك و بت‌پرستى است.<ref> مجمع البيان، ج 4، ص 421؛ روح المعانى، مج 5، ج 7، ص 112؛ اهداف كل سوره، ج 1، ص 131.</ref> آيات نخست (1 ـ 7) سوره به حمد و ستايش پروردگار و اثبات يگانگى خداوند از طريق يادآورى خلقت آسمان‌ها و زمين و چگونگى آفرينش انسان اختصاص دارد و مى‌افزايد كه دلايل روشن و غيرقابل انكارى بر برترى و حاكميت خداوند بر جهان هستى دلالت مى‌كند؛ اما كافران كه جز بهانه‌جويى كارى ندارند از اين نشانه‌هاى آشكار روى برتافته، پيامبران را استهزا مى‌كنند و از عذاب الهى كه پيشينيان آن‌ها را دربرگرفت غفلت مى‌كنند، در حالى كه آنان از قدرت و ثروتى بيش از مشركان مكه برخوردار بودند؛ اما به سبب رفتار ناشايستشان به عذاب الهى دچار شدند.
  
بگو آن چه در آسمان ها و زمين است از آن كيست بگو از آن خداست كه رحمت را بر خويشتن واجب گردانيده است  يقينا شما را در [[روز قيامت]] كه در آن هيچ شكى نيست گرد خواهد آورد خودباختگان كسانى  اند كه [[ايمان]] نمى  آورند.(12)
+
پس از اين مقدمه كوتاه ساير آيات اين سوره به بيان انحرافات فكرى و رفتارى مشركان و پاسخ‌گويى به شبهات آنان مى‌پردازد و به مناسبت، اصولى از توحيد و هدايت را مطرح مى‌كند، بر اين اساس آيات 8 ـ 135 انحرافات فكرى و شبهات مطرح شده از سوى مشركان را بررسى مى‌كند و آيات 136 ـ 152 رفتارهاى ناشايست و بدعت‌هايى را كه در آيين ابراهيم پديد آورده بودند بيان و [[احكام]] الهى را تشريح مى‌كند و در انتها با جمع‌بندى اين مطالب در آيات 153 ـ 165 سوره به پايان مى‌رسد.
  
'''<I>وَ لَهُ مَا سَكَنَ فِي اللَّيْلِ وَالنَّهَارِ وَ هُوَ السَّمِيعُ الْعَلِيمُ ﴿13﴾</I>''' / و آن چه در شب و روز آرام و تكاپو دارد از آن اوست و او شنواى داناست.(13)
+
'''''1. انحرافات فكرى مشركان:'''''
  
'''<I>قُلْ أَغَيْرَاللّهِ أَتَّخِذُ وَلِيًّا فَاطِرِ السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضِ وَ هُوَ يُطْعِمُ وَلاَ يُطْعَمُ قُلْ إِنِّيَ أُمِرْتُ أَنْ أَكُونَ أَوَّلَ مَنْ أَسْلَمَ وَلاَ تَكُونَنَّ مِنَ الْمُشْرِكَينَ ﴿14﴾</I>'''
+
آيات 8 ـ 36 به بيان نخستين شبهه كافران و پاسخ آن اختصاص دارد. مشركان مى‌گفتند: اگر به راستى [[حضرت ‌محمد]] صلى الله عليه و آله پيامبر خداست چرا خداوند فرشته‌اى بر او نازل نمى‌كند تا پيامبر را تصديق كرده و ما با مشاهده [[فرشتگان]] به [[رسول خدا]] صلی الله علیه و آله ايمان آوريم. آنان با طرح اين شبهه در صدد استهزاى پيامبر، اثبات ناتوانى خداوند و انكار نبوت رسول ‌اكرم بودند.
  
بگو آيا غير از خدا پديد آورنده آسمان ها و زمين سرپرستى برگزينم و اوست كه خوراك مى  دهد و خوراك داده نمى  شود بگو من مامورم كه نخستين كسى باشم كه [[اسلام]] آورده است و به من فرمان داده شده كه هرگز از مشركان مباش.(14)
+
در آيات مورد بحث به طور منطقى و مستدل پاسخ آنان ارائه مى‌شود و سپس اهداف سه‌گانه آن‌ها را از طرح اين شبهه تحليل كرده و پاسخ مى‌دهد. آيات 8 ـ 9 در بررسى استدلالى اين شبهه مى‌فرمايند: اين تقاضا براى كافران هيچ سودى ندارد زيرا اگر فرشته‌اى بر آنان مى‌فرستاديم و [[ايمان]] نمى‌آوردند به حيات آنان پايان داده مى‌شد و نابود مى‌شدند<ref> الميزان، ج 7، ص 20؛ نمونه، ج 5، ص 161.</ref> زيرا سنت الهى بر اين است كه پس از معجزات پيشنهادى و نپذيرفتن آن از سوى پيشنهاد دهندگان، عذاب نازل مى‌شود،<ref> روح المعانى، مج 5، ج 7، ص 141.</ref> افزون بر اين اگر خداى متعالى تقاضاى كافران را مى‌پذيرفت و فرشته‌اى به عنوان رسول بر آنان نازل مى‌كرد باز هم حكمت الهى اقتضا مى‌كرد كه همان فرشته را نيز به صورت بشرى مانند خودشان فرود آورد.
  
'''<I>قُلْ إِنِّيَ أَخَافُ إِنْ عَصَيْتُ رَبِّي عَذَابَ يَوْمٍ عَظِيمٍ ﴿15﴾</I>''' / بگو اگر به پروردگارم عصيان ورزم از عذاب روزى بزرگ مى  ترسم.(15)
+
پس از پاسخ‌گويى به اشكال آن‌ها به بررسى انگيزه آن‌ها از طرح اين شبهه مى‌پردازد و مى‌فرمايد: اگر قصد استهزاى پيامبر را دارند بدانند كه به عذاب استهزاكنندگان پيامبران پيشين دچار مى‌شوند و سودى به حال آنان ندارد (آيه 10) و اگر مى‌خواهند ناتوانى خدا را ثابت كنند به آنان بگو: چه كسى مالك و آفريننده آسمان‌ها و زمين است؟ اوست كه تدبير جهان را در دست دارد و روزى همگان را مى‌رساند و هر خيرى به هر كس مى‌رسد از جانب اوست و در يك كلمه «هُوَ القاهِرُ فَوقَ عِباده»(آيه 18)
  
'''<I>مَّن يُصْرَفْ عَنْهُ يَوْمَئِذٍ فَقَدْ رَحِمَهُ وَ ذَلِكَ الْفَوْزُ الْمُبِينُ ﴿16﴾</I>''' / آن روز كسى كه عذاب از او برگردانده شود قطعا خدا بر او رحمت آورده و اين است همان رستگارى آشكار.(16)
+
و اگر قصد انكار پيامبر را دارند به آن‌ها بگو: خداوند گواه ميان من و شماست و دليل آن نيز اين است كه خداوند اين قرآن را بر من وحى كرده است،(آيه 19) افزون بر اين اهل كتاب نيز پيامبر را همچون فرزندانشان مى‌شناسند و به نبوت پيامبر گواهى مى‌دهند.(آيه 20)
  
'''<I>وَ إِن يَمْسَسْكَ اللّهُ بِضُرٍّ فَلاَ كَاشِفَ لَهُ إِلاَّ هُوَ وَ إِن يَمْسَسْكَ بِخَيْرٍ فَهُوَ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ قَدُيرٌ ﴿17﴾</I>''' / و اگر خدا به تو زيانى برساند كسى جز او برطرف كننده آن نيست و اگر خيرى به تو برساند پس او بر هر چيزى تواناست.(17)
+
پس از آن كه با دلايل منطقى و بررسى همه جوانب ادعاى مشركان را پاسخ گفت و حجت را بر آنان تمام كرد، به فرجام دردناك كافران اشاره كرده و از پشيمانى (آيه 27) و حسرت آنها بر گذشته خود (آيه 31) خبر مى‌دهد.
  
'''<I>وَ هُوَ الْقَاهِرُ فَوْقَ عِبَادِهِ وَ هُوَ الْحَكِيمُ الْخَبِيرُ ﴿18﴾</I>''' / و اوست كه بر بندگان خويش چيره است و اوست  حكيم آگاه.(18)
+
در انتها خداوند، پيامبرش را در برابر مخالفت‌ها و لجاجت‌هاى مشركان دلدارى داده و به آن حضرت مى‌گويد كه از سخنان آن‌ها غمگين مباش، زيرا كافران پيامبران پيشين را هم تكذيب كرده؛ اما پيامبران در برابر سخنان آن‌ها صبر پيشه كردند و نصرت و پيروزى الهى فرارسيد.(آيه 34)
  
'''<I>قُلْ أَيُّ شَيْءٍ أَكْبَرُ شَهَادةً قُلِ اللّهِ شَهِيدٌ بِيْنِي وَ بَيْنَكُمْ وَ أُوحِيَ إِلَيَّ هَذَا الْقُرْآنُ لأُنذِرَكُم بِهِ وَ مَن بَلَغَ أَئِنَّكُمْ لَتَشْهَدُونَ أَنَّ مَعَ اللّهِ آلِهَةً أُخْرَى قُل لاَّ أَشْهَدُ قُلْ إِنَّمَا هُوَ إِلَهٌ وَاحِدٌ وَ إِنَّنِي بَرِيءٌ مِّمَّا تُشْرِكُونَ ﴿19﴾</I>'''
+
دومين شبهه مشركان درباره [[توحيد]] و [[نبوت]] در آيات 37 ـ 90 مطرح شده و به تفصيل پاسخ داده شده است. مشركان مى‌گفتند: چرا پيامبر با معجزه‌اى از ناحيه پروردگارش تأييد نمى‌شود. آن‌ها اين سخن را در حالى مى‌گفتند كه بهترين آيات و معجزات الهى يعنى قرآن در دسترس آنان بود، از اين‌رو معلوم مى‌شود كه غرض آن‌ها از اين سخن اين است كه نه تنها قرآن را معجزه‌اى قانع‌كننده نمى‌دانستند بلكه مى‌پنداشتند كه خداوند نمى‌تواند معجزه‌اى را كه بر نفى ربوبيت خدايان و بت‌ها دلالت كند بر كسى نازل كند<ref> الميزان، ج 7، ص 69.</ref> و با اين سخن در صدد نفى ربوبيت الهى و اثبات ربوبيت بتها بودند، ازاين‌رو خداوند در پاسخ آنان به آيات و نشانه‌هايى چند اشاره مى‌كند كه همگى از توانايى خداوند در تدبير و اداره جهان هستى حكايت دارد و در مقابل، دلايل ناتوانى بت‌ها و خدايان پندارى را در صحنه‌هاى گوناگون زندگى و مرگ بيان مى‌كند.
  
بگو گواهى چه كسى از همه برتر است بگو خدا ميان من و شما گواه است و اين [[قرآن]] به من [[وحى]] شده تا به وسيله آن شما و هر كس را كه اين پيام به او برسد هشدار دهم آيا واقعا شما گواهى مى  دهيد كه در جنب خدا خدايان ديگرى است بگو من گواهى نمى  دهم بگو او تنها معبودى يگانه است و بى  ترديد من از آن چه شريك او قرار مى  دهيد بيزارم.(19)
+
نخستين نشانه ربوبيت الهى و قدرت و حكمت<ref> مجمع البيان، ج 2، ص 297.</ref> اين است كه خداوند هر چيزى را كه براى زندگى جنبندگان زمين در پرندگان آسمان لازم است به طور غريزى در اختيارشان قرار داده است، چنان ‌كه براى انسان‌ها نيز همين كار را كرده است؛<ref> الميزان، ج 7، ص 71.</ref> اما كافران چشم و گوش خود را در برابر اين واقعيت بسته، آن را انكار مى‌كنند. (آيات 38 ـ 39)
  
'''<I>الَّذِينَ آتَيْنَاهُمُ الْكِتَابَ يَعْرِفُونَهُ كَمَا يَعْرِفُونَ أَبْنَاءهُمُ الَّذِينَ خَسِرُواْ أَنفُسَهُمْ فَهُمْ لاَيُؤْمِنُونَ ﴿20﴾</I>''' / كسانى كه كتاب آسمانى به آنان داده ايم همان گونه كه پسران خود را مى  شناسد او (=پيامبر) را مى  شناسد كسانى كه به خود زيان زده اند ايمان نمى  آورند.(20)
+
دومين نشانه ربوبيت الهى اين است كه عذاب و رحمت در دنيا و [[آخرت]] تنها در دست قدرت اوست و هيچ يك از بت‌ها يا شريكانى كه براى خدا قرار داده‌اند نمى‌تواند عذاب الهى را دفع كنند و تنها اوست كه مى‌تواند درخواست عاجزانه اهل عذاب را اجابت كرده و عذاب را از آن‌ها برطرف كند. به همین دليل در هنگام عذاب تنها او را مى‌خوانيد، چنان‌كه امت‌هاى پيشين نيز چنين بودند. (آيات 40 ـ 49)
  
'''<I>وَ مَنْ أَظْلَمُ مِمَّنِ افْتَرَى عَلَى اللّهِ كَذِبًا أَوْ كَذَّبَ بِآيَاتِهِ إِنَّهُ لاَيُفْلِحُ الظَّالِمُونَ ﴿21﴾</I>''' / و كيست  ستمكارتر از آن كس كه بر خدا [[دروغ]] بسته يا آيات او را تكذيب نموده بى ترديد ستمكاران رستگار نمى  شوند.(21)
+
در ادامه آيات درخواست معجزات رنگارنگ را از پيامبر نادرست مى‌شمرد و به سومين جلوه ربوبيت الهى كه همان هدايت تشريعى است، اشاره كرده از پيامبر مى‌خواهد كه به آنان بگويد: من صاحب خزاين الهى يا فرشته يا عالم به غيب نيستم بلكه مأمور شده‌ام تا از آنچه به من [[وحى]] مى‌شود پيروى كنم و به وسيله آن راه درست را به شما نشان دهم.(آيه 50)
  
'''<I>وَ يَوْمَ نَحْشُرُهُمْ جَمِيعًا ثُمَّ نَقُولُ لِلَّذِينَ أَشْرَكُواْ أَيْنَ شُرَكَآؤُكُمُ الَّذِينَ كُنتُمْ تَزْعُمُونَ ﴿22﴾</I>''' / و ياد كن روزى را كه همه آنان را محشور مى  كنيم آن گاه به كسانى كه [[شرك]] آورده اند مى  گوييم كجايند شريكان شما كه آن ها را شريك خدا مى  پنداشتيد.(22)
+
من براى شما معجزه و دليل روشنى آورده‌ام؛ اما شما آن را نپذيرفتيد و معجزه ديگرى مى‌خواهيد كه در اختيار من نيست<ref> همان، ص 115.</ref> و از اين‌رو داورى درباره شما بر عهده خدايى است كه كليدهاى غيب در دست اوست و از هر چه در جهان مى‌گذرد<ref> همان، ص 126.</ref> از جمله اعمال انسان در روز و شب آگاه است و بر بندگان خود سيطره دارد.(آيه 59)
  
'''<I>ثُمَّ لَمْ تَكُن فِتْنَتُهُمْ إِلاَّ أَن قَالُواْ وَاللّهِ رَبِّنَا مَا كُنَّا مُشْرِكِينَ ﴿23﴾</I>''' / آن گاه عذرشان جز اين نيست كه مى  گويند به خدا پروردگارمان سوگند كه ما مشرك نبوديم.(23)
+
چهارمين نشانه ربوبيت خداوند اين است كه او تنها كسى است كه مشكلات فردى و اجتماعى انسان را حل مى‌كند و او را از بحران‌ها و مصائب زندگى نجات مى‌دهد،(آيه 64) آنگاه رو به پيامبر كرده و مى‌فرمايد: كسانى را كه دين را به بازى و سرگرمى و استهزا گرفته‌اند و زندگى دنيا آن‌ها را مغرور ساخته رها كن و به آن‌ها هشدار ده تا گرفتار عواقب شوم اعمال خود نشوند.(آيه 70)
  
'''<I>انظُرْ كَيْفَ كَذَبُواْ عَلَى أَنفُسِهِمْ وَ ضَلَّ عَنْهُم مَّا كَانُواْ يَفْتَرُونَ ﴿24﴾</I>''' / ببين چگونه به خود دروغ مى  گويند و آن چه برمى  بافتند از ايشان ياوه شد.(24)
+
ناتوانى بت‌ها و زوال‌پذيرى ساير معبودهاى خيالى پنجمين نشانه بر عدم شايستگى آن‌ها براى مشاركت با خداوند سبحان در ربوبيت است كه در آيه 71 به آن اشاره مى‌شود و براى آن كه نشان دهد در ناتوانى معبودان خيالى تفاوتى بين پرستش بت، ستاره، ماه و خورشيد نيست به داستان [[حضرت ابراهيم]] علیه‌السلام و احتجاج او با مشركان زمان خود از بت‌پرستان تا ستاره‌پرستان و ماه و خورشيدپرستان اشاره مى‌كند كه به آن‌ها گفت: من به جاى پرستش اين خدايان زوال‌پذير خداى آفريننده آسمان و زمين را مى‌پرستم و از شريكانى كه براى خدا قرار داده‌ايد هيچ هراسى ندارم.
  
'''<I>وَ مِنْهُم مَّن يَسْتَمِعُ إِلَيْكَ وَ جَعَلْنَا عَلَى قُلُوبِهِمْ أَكِنَّةً أَن يَفْقَهُوهُ وَ فِي آذَانِهِمْ وَقْرًا وَ إِن يَرَوْاْ كُلَّ آيَةٍ لاَّيُؤْمِنُواْ بِهَا حَتَّى إِذَا جَآؤُوكَ يُجَادِلُونَكَ يَقُولُ الَّذِينَ كَفَرُواْ إِنْ هَذَآ إِلاَّ أَسَاطِيرُ الأَوَّلِينَ ﴿25﴾</I>'''
+
خداوند ضمن تأييد سخنان وى مى‌فرمايد: اين‌ها حجت و برهانى بود كه ما به او داديم و بدين‌سان او را همانند ساير انبياء ـ اسامى 17 نفر از انبياى عظيم‌الشأن در اين آيات ذكر مى‌شود ـ مورد لطف و هدايت خاصه خود قرار داديم. (آيات 71 ـ 90)
  
و برخى از آنان به تو گوش فرا مى  دهند ولى ما بر دل هايشان پرده ها افكنده  ايم تا آن را نفهمند و در گوش هايشان سنگينى قرار داده ايم و اگر هر معجزه  اى را ببينند به آن ايمان نمى  آورند تا آن جا كه وقتى نزد تو مى  آيند و با تو جدال مى  كنند كسانى كه كفر ورزيدند مى  گويند اين كتاب چيزى جز افسانه  هاى پيشينيان نيست.(25)
+
پس از آن كه دومين شبهه مشركان پاسخ داده شد آيات 91 ـ 108 به بررسى سومين شبهه و اشكال اساسى آنان مى‌پردازد. مشركان براى آن كه [[رسالت]] پيامبر را به طور كلى زير سؤال برند، ادعا كردند كه [[قرآن]] و ساير تعاليم پيامبر غير وحيانى است و خداوند هيچ كتابى بر انسان فرو نفرستاده: «اِذ قالوا ما اَنزَلَ اللّهُ عَلى بَشَر مِن شَىء» (6/91) و براى هدايت انسان كارى نكرده است زيرا چنين كارى اصلاً وظيفه خدا نيست.
  
'''<I>وَ هُمْ يَنْهَوْنَ عَنْهُ وَ يَنْأَوْنَ عَنْهُ وَ إِن يُهْلِكُونَ إِلاَّ أَنفُسَهُمْ وَ مَا يَشْعُرُونَ ﴿26﴾</I>''' / و آنان مردم را از آن باز مى  دارند و خود نيز از آن دورى مى  كنند ولى جز خويشتن را به هلاكت نمى  افكنند و نمى  دانند.(26)
+
آنان با بيان اين سخن به صراحت و برخلاف شواهد فراوان به خداوند سبحان افترا زده و [[قرآن]] و كتب [[پيامبران]] پيشين را انكار كرده‌اند و افزون بر اين معتقد شدند كه موجود ديگرى غير از خداوند وظيفه تعليم و تربيت انسان را بر عهده گرفته است، از اين‌رو ابتدا خداوند در عبارتى كوتاه به سخنان آنان پاسخ مى‌دهد و مى‌فرمايد: گويندگان چنين سخنى عظمت و شأن خدا را چنان كه شايسته اوست نشناخته‌اند: «ما قَدَرُوا اللّهَ حَقَّ قَدرِهِ» زيرا لازمه ربوبيت خدا اين است كه انسان را به سوى صراط مستقيم هدايت كند و به همين منظور [[وحى]] را بر بندگان برگزيده خود نازل مى‌كند.
  
'''<I>وَلَوْ تَرَىَ إِذْ وُقِفُواْ عَلَى النَّارِ فَقَالُواْ يَا لَيْتَنَا نُرَدُّ وَلاَ نُكَذِّبَ بِآيَاتِ رَبِّنَا وَنَكُونَ مِنَ الْمُؤْمِنِينَ ﴿27﴾</I>''' / و اى كاش منكران را هنگامى كه بر آتش عرضه مى  شوند مى  ديدى كه مى  گويند كاش بازگردانده مى  شديم و ديگر آيات پروردگارمان را تكذيب نمى  كرديم و از مؤمنان مى  شديم.(27)
+
در ادامه، اين شبهه را در دو بخش پاسخ مى‌دهد: ابتدا شواهد و دلايلى را كه نشان دهنده نزول كتاب الهى بر افرادى از بشر است ذكر مى‌گردد و سپس گوشه‌اى از عظمت مقام الهى را كه به اقتضاى آن هدايت انسان را بر عهده گرفته است بيان مى‌فرمايد. در همين رابطه ناتوانى موجودات ديگر از جمله جن را براى تعليم و هدايت انسان ثابت مى‌كند.
  
'''<I>بَلْ بَدَا لَهُم مَّا كَانُواْ يُخْفُونَ مِن قَبْلُ وَلَوْ رُدُّواْ لَعَادُواْ لِمَا نُهُواْ عَنْهُ وَ إِنَّهُمْ لَكَاذِبُونَ ﴿28﴾</I>''' / ولى چنين نيست بلكه آن چه را پيش از اين نهان مى  داشتند براى آنان آشكار شده است و اگر هم بازگردانده شوند قطعا به آن چه از آن منع شده بودند برمى  گردند و آنان دروغگويند.(28)
+
بر اين اساس آيات 91 ـ 94 به عنوان بخش نخست پاسخ، از پيامبر صلى الله عليه و آله مى‌خواهد تا از مشركان بپرسد كه چه كسى [[تورات]] را بر [[حضرت موسى]] عليه‌السلام فروفرستاد و آنچه را كه شما و پدرانتان نمى‌دانستيد به شما آموخت و همچنين قرآن را نازل كرد و به راستى كسانى كه اين كتب آسمانى را انكار كرده و بر خدا افتراء زده و مى‌گويند: خداوند چيزى بر بشر نازل نكرده است، ستمكارترين افراد نيستند؟ آنگاه به عذاب ستمگران اشاره كرده و به آنان هشدار مى‌دهد كه مبادا به اتكاى خدايان پندارى به حق پشت كرده و مردم را گمراه كنيد كه همه شما به تنهايى در دادگاه حساب الهى حاضر خواهيد شد.
  
'''<I>وَ قَالُواْ إِنْ هِيَ إِلاَّ حَيَاتُنَا الدُّنْيَا وَ مَا نَحْنُ بِمَبْعُوثِينَ ﴿29﴾</I>''' / و گفتند جز زندگى دنياى ما زندگى ديگرى نيست و برانگيخته نخواهيم شد.(29)
+
در بخش دوم از پاسخ به اين شبهه (آيات 95 ـ 108) به دلايلى كه نشان انحصار شأن هدايتگرى در خداوند سبحان است اشاره كرده و مى‌فرمايد: خداوند تدبير همه جهان را در دست دارد و همه لوازم زندگى انسان را فراهم كرده است. آيا ممكن است او از هدايت و تعليم غفلت كند؟ او خدايى است كه دانه گياهان را مى‌شكافد، مرده را از زنده و زنده را از مرده خارج مى‌كند و شب و روز و حركت ماه و خورشيد را بر اساس نظم و حكمت تدبير مى‌كند، با ستارگان راه را در تاريكى شب به شما مى‌نماياند و نسل انسان را در زمين مستقر كرده است و براى او از آسمان باران فرو مى‌فرستد تا به وسيله آن روزى او فراهم شود.
  
'''<I>وَلَوْ تَرَى إِذْ وُقِفُواْ عَلَى رَبِّهِمْ قَالَ أَلَيْسَ هَذَا بِالْحَقِّ قَالُواْ بَلَى وَ رَبِّنَا قَالَ فَذُوقُواْ العَذَابَ بِمَا كُنتُمْ تَكْفُرُونَ ﴿30﴾</I>'''
+
براى چنين خدايى چگونه ممكن است شريكى در آفرينش يا هدايت قرار داد؟ چنان‌كه برخى جن را شريك خدا دانسته يا براى او دختر و پسرى قائل شدند. او خداى آفريننده همه چيز است پس او را [[عبادت]] كرده و به نشانه‌هاى روشنى كه براى هدايت شما قرار داده است، ايمان بياوريد، آنگاه به پيامبر صلى الله عليه و آله مى‌فرمايد: با همه دلايل آشكارى كه براى اثبات نبوت تو داديم ممكن است بگويند: آنچه مى‌گويى از ديگران آموخته‌اى؛ اما تو از آنان روى برگردان و از آنچه به تو [[وحى]] شده است پيروى كن.
  
و اگر بنگرى هنگامى را كه در برابر پروردگارشان بازداشته مى  شوند خدا مى  فرمايد آيا اين حق نيست مى  گويند چرا سوگند به پروردگارمان كه حق است مى  فرمايد پس به كيفر آن كه كفر مى  ورزيديد اين عذاب را بچشيد.(30)
+
چهارمين شبهه‌اى كه سران شرك و كفر براى گمراه كردن مردم به آن دست مى‌يازيدند اين بود كه مى‌گفتند: نشانه‌هايى كه پيامبر بر [[نبوت]] خود ارائه مى‌دهد روشن و آشكار نيست و با سوگند مى‌گفتند: اگر خداوند نشانه‌اى بفرستد كه بر صدق ادعاى [[رسول خدا]] صلی الله علیه و آله و نبوت وى به روشنى دلالت كند ايمان خواهند آورد. (آيه 109)
  
'''<I>قَدْ خَسِرَ الَّذِينَ كَذَّبُواْ بِلِقَاء اللّهِ حَتَّى إِذَا جَاءتْهُمُ السَّاعَةُ بَغْتَةً قَالُواْ يَا حَسْرَتَنَا عَلَى مَا فَرَّطْنَا فِيهَا وَ هُمْ يَحْمِلُونَ أَوْزَارَهُمْ عَلَى ظُهُورِهِمْ أَلاَ سَاء مَا يَزِرُونَ ﴿31﴾</I>'''
+
پس از بيان اين شبهه پاسخ آنان را در آيات 109 ـ 123 ذكر مى‌كند و مى‌فرمايد: اولاً روحيات و سوابق آنان نشان مى‌دهد كه اگر نشانه كاملاً آشكارى را هم ببينند ايمان نخواهند آورد حتى اگر فرشتگان بر آنان نازل شوند يا مردگان با آن‌ها سخن بگويند باز هم ايمان نمى‌آورند، ثانياً چه نشانه‌اى محكم‌تر و گوياتر از اين قرآن كه حتى اهل كتاب نيز آن را تصديق كرده و آيات آن را از سوى خدا مى‌دانند. اگر واقعاً در پى آيه‌اى مى‌گردند پس به اين كتاب ايمان آورده و به احكامش عمل كنند.
  
كسانى كه لقاى الهى را دروغ انگاشتند قطعا زيان ديدند تا آن گاه كه [[قيامت]] به ناگاه بر آنان در رسد مى  گويند اى دريغ بر ما بر آن چه درباره آن كوتاهى كرديم و آنان بار سنگين گناهانشان را به دوش مى  كشند چه بد است بارى كه مى  كشند.(31)
+
آيات 124 ـ 135 به پنجمين و آخرين شبهه آنان در [[توحيد]] و نبوت اشاره كرده و مى‌فرمايد: آن‌ها وقتى اين آيات روشن و غيرقابل انكار را مى‌بينند بهانه ديگرى مى‌تراشند و مى‌گويند: ما ايمان نمى‌آوريم مگر اين كه ما نيز به مقام رسالت برسيم و آنچه بر پيامبران نازل مى‌شود بر ما نيز نازل شود: «قالوا لَن نُؤمِنَ حَتّى نُؤتى مِثلَ ما اوتِىَ رُسُلُ اللّهِ» در ادامه ابتدا در پاسخى كوتاه به آنان مى‌گويد: خداوند خود مى‌داند چه كسى را به رسالت برانگيزد و امانت رسالت را به او بسپارد.
  
'''<I>وَ مَا الْحَيَاةُ الدُّنْيَا إِلاَّ لَعِبٌ وَ لَهْوٌ وَلَلدَّارُ الآخِرَةُ خَيْرٌ لِّلَّذِينَ يَتَّقُونَ أَفَلاَ تَعْقِلُونَ ﴿32﴾</I>''' / و زندگى دنيا جز بازى و سرگرمى نيست و قطعا سراى بازپسين براى كسانى كه پرهيزگارى مى  كنند بهتر است آيا نمى  انديشيد.(32)
+
سپس با اشاره به سنت هدايت و گمراهى، پاسخ آن‌ها را به تفصيل بيان مى‌دارد و مى‌فرمايد: اگر خداوند بخواهد كسى را هدايت كند قلب او را براى ادراك حق آماده مى‌سازد و آن كس را كه بخواهد گمراه كند سينه او را از ادراك حقايق، تنگ و ناتوان مى‌كند و كسانى كه [[ايمان]] نمى‌آوردند افرادى پليد هستند.(آيه 120) البته در اين گمراهى مقصر اصلى خود آنان هستند كه شياطين (جن) را پيشواى خود قرار داده و از آن‌ها پيروى كردند<ref> الكشاف، ج 2، ص 64.</ref> و در روز قيامت نيز به آن اعتراف خواهند كرد و به فرجام شوم آن‌ها نيز دچار خواهند شد،(آيه 128) خلاصه آن كه هر كس به سبب اعمال و رفتارش از درجه خاصى برخوردار است: «لِكُلّ دَرَجتٌ مِمّا عَمِلوا».(آيه 132)
  
'''<I>قَدْ نَعْلَمُ إِنَّهُ لَيَحْزُنُكَ الَّذِي يَقُولُونَ فَإِنَّهُمْ لاَيُكَذِّبُونَكَ وَلَكِنَّ الظَّالِمِينَ بِآيَاتِ اللّهِ يَجْحَدُونَ ﴿33﴾</I>''' / به يقين مى  دانيم كه آن چه مى  گويند تو را سخت غمگين مى  كند در واقع آنان تو را تكذيب نمى  كنند ولى ستمكاران آيات خدا را انكار مى  كنند.(33)
+
'''''2. اعتقادات خرافى مشركان و تغيير احكام دينى:'''''
  
'''<I>وَ لَقَدْ كُذِّبَتْ رُسُلٌ مِّن قَبْلِكَ فَصَبَرُواْ عَلَى مَا كُذِّبُواْ وَ أُوذُواْ حَتَّى أَتَاهُمْ نَصْرُنَا وَلاَ مُبَدِّلَ لِكَلِمَاتِ اللّهِ وَ لَقدْ جَاءكَ مِن نَّبَإِ الْمُرْسَلِينَ ﴿34﴾</I>'''
+
قرآن پس از آن كه در آيات گذشته به تفصيل انحرافات اعتقادى و بهانه‌جويي‌هاى آن‌ها را به صورت شبهات فكرى مطرح كرد (آيات 136 ـ 152) به بيان رفتارهاى ناپسند و اعمال زشت آنان و تغييراتى كه در دين خدا و آيين ابراهيم داده و [[حلال]] آن را [[حرام]] كردند پرداخته و احكام الهى را در اين رابطه بيان مى‌كند.
  
و پيش از تو نيز پيامبرانى تكذيب شدند ولى بر آن چه تكذيب شدند و آزار ديدند شكيبايى كردند تا يارى ما به آنان رسيد و براى كلمات خدا هيچ تغيير دهنده اى نيست و مسلما اخبار [[پيامبران]] به تو رسيده است.(34)
+
به گزارش اين آيات مشركان براى خدا از روييدني‌ها و حيواناتى كه خداوند آفريده نصيبى معين كرده و مى‌گفتند: اين سهم براى خدا و اين سهم براى بت‌ها و اگر سهم بت‌ها از بين مى‌رفت سهم خدا را به جاى آن قرار مى‌دادند؛ اما عكس آن را مجاز نمى‌شمردند<ref> مجمع البيان، ج 4، ص 571.</ref>(6/136) يا براى بتها فرزندان خود را قربانى مى‌كردند و [[احكام]] ظالمانه و خرافى در دين خدا وضع مى‌كردند و آن‌ها را به خدا نسبت مى‌دادند؛ مثلاً مى‌گفتند: اين قرباني‌ها و صدقات مخصوص بتان است<ref> نمونه، ج 25، ص 455.</ref> و تنها افراد خاصى كه ما مشخص مى‌كنيم مى‌توانند از آنها استفاده كنند يا سوار شدن بر چهارپايان را حرام مى‌كردند، چهارپايان را بدون بردن نام خدا ذبح مى‌كردند و زنانشان را از خوردن گوشت بچه شترهاى تازه به دنيا آمده منع مى‌كردند،<ref> الميزان، ج 7، ص 384؛ احسن‌الحديث، ج 3، ص 323.</ref> مگر اين كه مرده به دنيا آيند.
  
'''<I>وَ إِن كَانَ كَبُرَ عَلَيْكَ إِعْرَاضُهُمْ فَإِنِ اسْتَطَعْتَ أَن تَبْتَغِيَ نَفَقًا فِي الأَرْضِ أَوْ سُلَّمًا فِي السَّمَاء فَتَأْتِيَهُم بِآيَةٍ وَلَوْ شَاء اللّهُ لَجَمَعَهُمْ عَلَى الْهُدَى فَلاَ تَكُونَنَّ مِنَ الْجَاهِلِينَ ﴿35﴾</I>'''
+
خداى سبحان ضمن تقبيح رفتار زشت آنان، نسبت دادن اين [[احكام]] را به خداوند افترا دانسته و راه درست زندگى را تشريح كرده، مى‌فرمايد: خداوند نعمت‌هاى فراوانى به شما داده است تا از آن استفاده كرده به فقيران دهيد و اسراف نكنيد و نر و ماده حيواناتى همچون گوسفند، بز، شتر و گاو و بچه‌هايى كه در شكم ماده اين حيوانات است، حلال كرده است.
  
و اگر اعراض كردن آنان از قرآن بر تو گران است اگر مى  توانى نقبى در زمين يا نردبانى در آسمان بجويى تا معجزه اى ديگر برايشان بياورى پس چنين كن و اگر خدا مى  خواست قطعا آنان را بر هدايت گرد مى  آورد پس زنهار از نادانان مباش.(35)
+
از سوى ديگر حيوان مرده، خون ريخته، گوشت خوك و گوشت حيوانى كه بدون ذكر نام خدا ذبح شده باشد، حرام است. اين‌ها [[احكام]] خداست كه مشركان به پيروى از هواى نفس و بدون هيچ دليل شرعى آن‌ها را تغيير داده و حلال خدا را حرام كرده بودند، آنگاه در آيات 151 ـ 152 خلاصه‌اى از احكام الهى را كه مورد تأكيد همه [[پيامبران]] و مورد پذيرش همه شرايع و بيانگر راه صحيح هدايت است، بيان مى‌كند و آن‌ها را راه مستقيم الهى مى‌نامد كه تنها راه نجات است.
  
'''<I>إِنَّمَا يَسْتَجِيبُ الَّذِينَ يَسْمَعُونَ وَالْمَوْتَى يَبْعَثُهُمُ اللّهُ ثُمَّ إِلَيْهِ يُرْجَعُونَ ﴿36﴾</I>''' / تنها كسانى دعوت تو را اجابت مى  كنند كه گوش شنوا دارند و اما مردگان را خداوند در قيامت بر خواهد انگيخت  سپس به سوى او بازگردانيده مى  شوند.(36)
+
اين [[احكام]] كه در 9 فرمان خلاصه شده عبارت است از شرك نورزيدن به خدا، احسان به والدين، نكشتن فرزندان، دورى از كارهاى زشت در آشكار و نهان، نكشتن همديگر مگر به حكم حق و قصاص، تجاوز نكردن به مال يتيم، پرهيز از گرانفروشى و كم‌فروشى، عادلانه سخن گفتن و وفاى به عهد الهى.
  
'''<I>وَ قَالُواْ لَوْلاَ نُزِّلَ عَلَيْهِ آيَةٌ مِّن رَّبِّهِ قُلْ إِنَّ اللّهَ قَادِرٌ عَلَى أَن يُنَزِّلٍ آيَةً وَلَكِنَّ أَكْثَرَهُمْ لاَيَعْلَمُونَ ﴿37﴾</I>''' / و گفتند چرا معجزه اى از جانب پروردگارش بر او نازل نشده است بگو بى  ترديد خدا قادر است كه پديده اى شگرف فرو فرستد ليكن بيشتر آنان نمى  دانند.(37)
+
'''نتيجه‌گيرى:'''
  
'''<I>وَ مَا مِن دَآبَّةٍ فِي الأَرْضِ وَلاَ طَائِرٍ يَطِيرُ بِجَنَاحَيْهِ إِلاَّ أُمَمٌ أَمْثَالُكُم مَّا فَرَّطْنَا فِي الكِتَابِ مِن شَيْءٍ ثُمَّ إِلَى رَبِّهِمْ يُحْشَرُونَ ﴿38﴾</I>'''
+
با بيان اين احكام، آيات پايانى سوره (153 ـ 165) به جمع‌بندى معارف تبيين شده در سوره پرداخته، مى‌فرمايد: سعادت و خوشبختى انسان در پيروى از تعاليم پيامبران است كه خداوند آن‌ها را به صورت كتاب بر رسولان حق نازل كرد و چنان‌كه خداوند به حضرت موسى كتاب كاملى براى تكميل نفوس و بيان احكام نازل كرد، قرآن پر بركتى را نيز براى هدايت شما فرو فرستاد: «هذا كِتبٌ اَنزَلنهُ مُبارَكٌ فَاتَّبِعوهُ» (آيه 155) تا نگوييد چرا براى يهود و نصارا كتاب فرود آمده؛ اما براى ما هيچ كتابى نازل نشده و اگر ما هم كتاب داشتيم بيش از آن‌ها به آن عمل كرده و هدايت مى‌شديم.
  
و هيچ جنبنده اى در زمين نيست و نه هيچ پرنده اى كه با دو بال خود پرواز مى  كند مگر آن كه آن ها نيز گروه  هايى مانند شما هستند ما هيچ چيزى را در كتاب [[لوح محفوظ]] فروگذار نكرده ايم سپس همه به سوى پروردگارشان محشور خواهند گرديد.(38)
+
اكنون حجت و دليلى روشنگر براى شما نازل شده است، پس شما نيز آيات آن را تكذيب نكرده و با بهانه‌جويي‌هاى متعدد همچون درخواست نزول [[فرشتگان]] گمراهى خود را افزون نكنيد كه اگر خدا فرشتگان عذاب را بر شما نازل كند ديگر فرصتى براى [[توبه]] و [[ايمان]] آوردن نخواهد ماند. در آيات پايانى [[سوره انعام]] (161 ـ 163) خداوند از پيامبر صلى الله عليه و آله مى‌خواهد تا اصول اعتقادى و رفتارى خود را در چند جمله كوتاه براى مشركان بيان كرده و با دعوت مجدد آنان به دين توحيدى آن‌ها را از مخالفت بر حذر دارد و به آنان بگويد كه من از راه مستقيم كه همان آيين [[حضرت ابراهيم]] علیه‌السلام است، پيروى مى‌كنم و همه اعمالم را براى خدا انجام داده و هيچ شريكى براى او قائل نيستم زيرا او پروردگار همه جهان است. منكران و كافران نيز بايد بدانند كه هر كس بار عمل خود را بر دوش مى‌كشد و بازگشت همه به سوى خداست و او درباره آنچه انسان‌ها درباره آن اختلاف دارند، داورى مى‌كند.
  
'''<I>وَالَّذِينَ كَذَّبُواْ بِآيَاتِنَا صُمٌّ وَ بُكْمٌ فِي الظُّلُمَاتِ مَن يَشَإِاللّهُ يُضْلِلْهُ وَ مَن يَشَأْ يَجْعَلْهُ عَلَى صِرَاطٍ مُّسْتَقِيمٍ ﴿39﴾</I>''' / و كسانى كه آيات ما را دروغ پنداشتند در تاريكي هاى كفر كر و لالند هر كه را خدا بخواهد گمراهش مى  گذارد و هر كه را بخواهد بر راه راست قرارش مى  دهد.(39)
+
'''فضيلت سوره:'''
  
'''<I>قُلْ أَرَأَيْتُكُم إِنْ أَتَاكُمْ عَذَابُ اللّهِ أَوْ أَتَتْكُمُ السَّاعَةُ أَغَيْرَاللّهِ تَدْعُونَ إِن كُنتُمْ صَادِقِينَ ﴿40﴾</I>''' / بگو به نظر شما اگر عذاب خدا شما را در رسد يا [[رستاخيز]] شما را دريابد اگر راست گوييد كسى غير از خدا را مى  خوانيد.(40)
+
روايات پرشمارى در فضيلت و آثار تلاوت [[سوره انعام]] گزارش شده است.<ref> روح المعانى، مج 5، ج 7، ص 109ـ 110؛ التحرير والتنوير، ج 7، ص 125.</ref> علما نزول دفعى و مشايعت فرشتگان در زمان نزولش را دو ويژگى اين سوره دانسته‌اند.<ref> التفسير الكبير، ج 12، ص 141.</ref> از پيامبر صلى الله عليه و آله نقل شده است كه فرمودند: همه سوره انعام به يكباره بر من فرود آمده و 70000 فرشته در حالى كه با آواز بلند حمد و تسبيح پروردگار مى‌گفتند، آن را همراهى مى‌كردند.<ref> تفسير ابن‌كثير، ج‌ 2، ص‌ 127؛ الدرالمنثور، ج‌ 3، ص‌ 243ـ‌244.</ref>
  
'''<I>بَلْ إِيَّاهُ تَدْعُونَ فَيَكْشِفُ مَا تَدْعُونَ إِلَيْهِ إِنْ شَاء وَ تَنسَوْنَ مَا تُشْرِكُونَ ﴿41﴾</I>''' / نه بلكه تنها او را مى  خوانيد و اگر او بخواهد رنج و بلا را از شما دور مى  گرداند و آن چه را شريك او مى  گردانيد فراموش مى  كنيد.(41)
+
همزمان با نزول آن، پيامبر صلى الله عليه و آله در حالى كه «سبحان الله العظيم و بحمده» را تكرار مى‌كردند به [[سجده]] افتادند و در همان شب نزولش نويسندگان [[وحى]] را فراخواندند تا آن را بنويسند؛<ref> مجمع البيان، ج 4، ص 421؛ الدرالمنثور، ج 3، ص 243 ـ 244؛ التحرير والتنوير، ج 7، ص 122.</ref> همچنين آن حضرت فرمودند: خداوند به وسيله اين سوره به من و مسلمانان عزتى داد كه هرگز پس از آن خوار نگردند.<ref> التبيان، ج‌ 4، ص‌ 75؛ منهج‌الصادقين، ج 3، ص 344.</ref>
  
'''<I>وَ لَقَدْ أَرْسَلنَآ إِلَى أُمَمٍ مِّن قَبْلِكَ فَأَخَذْنَاهُمْ بِالْبَأْسَاء وَالضَّرَّاء لَعَلَّهُمْ يَتَضَرَّعُونَ ﴿42﴾</I>''' / و به يقين ما به سوى امت هايى كه پيش از تو بودند پيامبرانى فرستاديم و آنان را به تنگى معيشت و بيمارى دچار ساختيم تا به زارى و خاكسارى درآيند.(42)
+
[[امام صادق]] عليه‌السلام فرمود: اين سوره در حالى كه 70000 فرشته آن را بدرقه مى‌كردند، فرود آمد پس شما آن را تعظيم و تكريم كنيد،<ref> ثواب‌الاعمال، ص 224؛ لمحات‌الانوار، ج 2، ص 744.</ref> زيرا نام پروردگار در 70 جاى آن آمده است. اگر مردم فضليت آن را بدانند قرائت آن را ترك نكنند.<ref> تفسير عياشى، ج‌ 1، ص‌ 354.</ref>
  
'''<I>فَلَوْلا إِذْ جَاءهُمْ بَأْسُنَا تَضَرَّعُواْ وَلَكِن قَسَتْ قُلُوبُهُمْ وَ زَيَّنَ لَهُمُ الشَّيْطَانُ مَا كَانُواْ يَعْمَلُونَ ﴿43﴾</I>''' / پس چرا هنگامى كه عذاب ما به آنان رسيد تضرع نكردند ولى حقيقت اين است كه دل هايشان سخت  شده و [[شيطان]] آن چه را انجام مى  دادند برايشان آراسته است.(43)
+
در روايات متعدد از آمرزش،<ref> لمحات الانوار، ج 2، ص 744.</ref> ايمنى در قيامت،<ref> تفسير عياشى، ج 1، ص 354؛ ثواب‌الاعمال، ص 224.</ref> خشنودى پروردگار،<ref> لمحات الانوار، ج 2، ص 744ـ745.</ref> تسبيح<ref> الكافى، ج 2، ص 455؛ البرهان، ج 2، ص 396.</ref> و استغفار [[فرشتگان]] براى خواننده اين سوره تا قيامت،<ref> تفسير قمى، ج 1، ص 201.</ref> به عنوان ثواب قرائت ياد شده است. در برخى روايات به خواندن سه آيه نخست اين سوره پس از [[نماز صبح]] سفارش شده و براى آن ثواب و آثار فراوانى بيان شده است.<ref> تفسير قرطبى، ج 6، ص 247؛ الدرالمنثور، ج 2، ص 245ـ246؛ كنزالدقائق، ج 4، ص 278.</ref>
  
'''<I>فَلَمَّا نَسُواْ مَا ذُكِّرُواْ بِهِ فَتَحْنَا عَلَيْهِمْ أَبْوَابَ كُلِّ شَيْءٍ حَتَّى إِذَا فَرِحُواْ بِمَا أُوتُواْ أَخَذْنَاهُم بَغْتَةً فَإِذَا هُم مُّبْلِسُونَ ﴿44﴾</I>'''
+
از [[امام صادق]] عليه‌السلام روايت شده: هر حاجتمندى 4 ركعت نماز (با دو سلام) بگزارد و پس از حمدِ آن [[سوره انعام]] و پس از نماز دعاى «يا كريم يا كريم...» را بخواند، سوگند به كسى كه جانم در دست اوست خداوند حاجتش را برآورده سازد.<ref> تفسير عياشى، ج 1، ص 353؛ اطيب‌البيان، ج 5، ص 2.</ref> البته ثواب‌ها و آثار ياد شده مشروط به اعتقاد و عمل به اين آيات نورانى است وگرنه قرائت بدون عمل ثواب‌هاى موعود را ندارد.<ref> تفسير اثنى عشرى، ج 3، ص 218.</ref>
  
پس چون آن چه را كه بدان پند داده شده بودند فراموش كردند درهاى هر چيزى از نعمت ها را بر آنان گشوديم تا هنگامى كه به آن چه داده شده بودند شاد گرديدند ناگهان گريبان آنان را گرفتيم و يكباره نوميد شدند.(44)
+
==پانویس ==
 +
<references />
 +
===منابع===
  
'''<I>فَقُطِعَ دَابِرُ الْقَوْمِ الَّذِينَ ظَلَمُواْ وَالْحَمْدُ لِلّهِ رَبِّ الْعَالَمِينَ ﴿45﴾</I>''' / پس ريشه آن گروهى كه ستم كردند بركنده شد و ستايش براى خداوند پروردگار جهانيان است.(45)
+
سيد عبدالرسول حسينى‌زاده، محمد خامه‌گر؛ دائرة المعارف قرآن کریم، جلد 4، صفحه 547-557.
  
'''<I>قُلْ أَرَأَيْتُمْ إِنْ أَخَذَ اللّهُ سَمْعَكُمْ وَ أَبْصَارَكُمْ وَ خَتَمَ عَلَى قُلُوبِكُم مَّنْ إِلَهٌ غَيْرُاللّهِ يَأْتِيكُم بِهِ انظُرْ كَيْفَ نُصَرِّفُ الآيَاتِ ثُمَّ هُمْ يَصْدِفُونَ ﴿46﴾</I>'''
+
[[رده: سوره های قرآن]]
 
 
بگو به نظر شما اگر خدا شنوايى شما و ديدگانتان را بگيرد و بر دل هايتان مهر نهد آيا غير از خدا كدام معبودى است كه آن را به شما باز پس دهد بنگر چگونه آيات خود را گوناگون بيان مى  كنيم سپس آنان روى برمى  تابند.(46)
 
 
 
'''<I>قُلْ أَرَأَيْتَكُمْ إِنْ أَتَاكُمْ عَذَابُ اللّهِ بَغْتَةً أَوْ جَهْرَةً هَلْ يُهْلَكُ إِلاَّ الْقَوْمُ الظَّالِمُونَ ﴿47﴾</I>''' / بگو به نظر شما اگر عذاب خدا ناگهان يا آشكارا به شما برسد آيا جز گروه ستمگران كسى هلاك خواهد شد.(47)
 
 
 
'''<I>وَ مَا نُرْسِلُ الْمُرْسَلِينَ إِلاَّ مُبَشِّرِينَ وَ مُنذِرِينَ فَمَنْ آمَنَ وَ أَصْلَحَ فَلاَ خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَلاَ هُمْ يَحْزَنُونَ ﴿48﴾</I>''' / و ما پيامبران خود را جز بشارتگر و هشداردهنده نمى  فرستيم پس كسانى كه ايمان آورند و نيكوكارى كنند بيمى بر آنان نيست و اندوهگين نخواهند شد.(48)
 
 
 
'''<I>وَالَّذِينَ كَذَّبُواْ بِآيَاتِنَا يَمَسُّهُمُ الْعَذَابُ بِمَا كَانُواْ يَفْسُقُونَ ﴿49﴾</I>''' / و كسانى كه آيات ما را دروغ انگاشتند بسزاى آن كه نافرمانى مى  كردند عذاب به آنان خواهد رسيد.(49)
 
 
 
'''<I>قُل لاَّأَقُولُ لَكُمْ عِندِي خَزَآئِنُ اللّهِ وَلا أَعْلَمُ الْغَيْبَ وَلا أَقُولُ لَكُمْ إِنِّي مَلَكٌ إِنْ أَتَّبِعُ إِلاَّ مَا يُوحَى إِلَيَّ قُلْ هَلْ يَسْتَوِي الأَعْمَى وَالْبَصِيرُ أَفَلاَ تَتَفَكَّرُونَ ﴿50﴾</I>'''
 
 
 
بگو به شما نمى  گويم گنجينه  هاى خدا نزد من است و غيب نيز نمى  دانم و به شما نمى  گويم كه من فرشته  ام جز آن چه را كه به سوى من [[وحى]] مى  شود پيروى نمى  كنم بگو آيا نابينا و بينا يكسان است آيا تفكر نمى  كنيد.(50)
 
 
 
'''<I>وَ أَنذِرْ بِهِ الَّذِينَ يَخَافُونَ أَن يُحْشَرُواْ إِلَى رَبِّهِمْ لَيْسَ لَهُم مِّن دُونِهِ وَلِيٌّ وَلاَ شَفِيعٌ لَّعَلَّهُمْ يَتَّقُونَ ﴿51﴾</I>''' / و به وسيله اين [[قرآن]] كسانى را كه بيم دارند كه به سوى پروردگارشان محشور شوند هشدار ده چرا كه غير او براى آن ها يار و شفيعى نيست باشد كه پروا كنند.(51)
 
 
 
'''<I>وَلاَ تَطْرُدِ الَّذِينَ يَدْعُونَ رَبَّهُم بِالْغَدَاةِ وَالْعَشِيِّ يُرِيدُونَ وَجْهَهُ مَا عَلَيْكَ مِنْ حِسَابِهِم مِّن شَيْءٍ وَ مَا مِنْ حِسَابِكَ عَلَيْهِم مِّن شَيْءٍ فَتَطْرُدَهُمْ فَتَكُونَ مِنَ الظَّالِمِينَ ﴿52﴾</I>'''
 
 
 
و كسانى را كه پروردگار خود را بامدادان و شامگاهان مى  خوانند در حالى كه خشنودى او را مى  خواهند مران از حساب آنان چيزى بر عهده تو نيست و از حساب تو نيز چيزى بر عهده آنان نيست تا ايشان را برانى و از ستمكاران باشى.(52)
 
 
 
'''<I>وَكَذَلِكَ فَتَنَّا بَعْضَهُم بِبَعْضٍ لِّيَقُولواْ أَهَؤُلاء مَنَّ اللّهُ عَلَيْهِم مِّن بَيْنِنَا أَلَيْسَ اللّهُ بِأَعْلَمَ بِالشَّاكِرِينَ ﴿53﴾</I>''' / و بدين گونه ما برخى از آنان را به برخى ديگر آزموديم تا بگويند آيا اينانند كه از ميان ما خدا برايشان منت نهاده است آيا خدا به حال سپاسگزاران داناتر نيست.(53)
 
 
 
'''<I>وَ إِذَا جَاءكَ الَّذِينَ يُؤْمِنُونَ بِآيَاتِنَا فَقُلْ سَلاَمٌ عَلَيْكُمْ كَتَبَ رَبُّكُمْ عَلَى نَفْسِهِ الرَّحْمَةَ أَنَّهُ مَن عَمِلَ مِنكُمْ سُوءًا بِجَهَالَةٍ ثُمَّ تَابَ مِن بَعْدِهِ وَ أَصْلَحَ فَأَنَّهُ غَفُورٌ رَّحِيمٌ ﴿54﴾</I>'''
 
 
 
و چون كسانى كه به آيات ما ايمان دارند نزد تو آيند بگو درود بر شما پروردگارتان رحمت را بر خود مقرر كرده كه هر كس از شما به نادانى كار بدى كند و آن گاه به [[توبه]] و صلاح آيد پس وى آمرزنده مهربان است.(54)
 
 
 
'''<I>وَ كَذَلِكَ نفَصِّلُ الآيَاتِ وَلِتَسْتَبِينَ سَبِيلُ الْمُجْرِمِينَ ﴿55﴾</I>''' / و اين گونه آيات خود را به روشنى بيان مى  كنيم تا راه و رسم گناهكاران روشن شود.(55)
 
 
 
'''<I>قُلْ إِنِّي نُهِيتُ أَنْ أَعْبُدَ الَّذِينَ تَدْعُونَ مِن دُونِ اللّهِ قُل لاَّ أَتَّبِعُ أَهْوَاءكُمْ قَدْ ضَلَلْتُ إِذًا وَ مَا أَنَاْ مِنَ الْمُهْتَدِينَ ﴿56﴾</I>''' / بگو من نهى شده ام كه كسانى را كه شما غير از خدا مى  خوانيد بپرستم بگو من از هوس هاى شما پيروى نمى  كنم وگرنه گمراه شوم و از راه  يافتگان نباشم.(56)
 
 
 
'''<I>قُلْ إِنِّي عَلَى بَيِّنَةٍ مِّن رَّبِّي وَ كَذَّبْتُم بِهِ مَا عِندِي مَا تَسْتَعْجِلُونَ بِهِ إِنِ الْحُكْمُ إِلاَّ لِلّهِ يَقُصُّ الْحَقَّ وَ هُوَ خَيْرُ الْفَاصِلِينَ ﴿57﴾</I>'''
 
 
 
بگو من از جانب پروردگارم دليل آشكارى همراه دارم ولى شما آن را دروغ پنداشتيد و آن چه را به شتاب خواستار آنيد در اختيار من نيست فرمان جز به دست  خدا نيست كه حق را بيان مى  كند و او بهترين داوران است.(57)
 
 
 
'''<I>قُل لَّوْ أَنَّ عِندِي مَا تَسْتَعْجِلُونَ بِهِ لَقُضِيَ الأَمْرُ بَيْنِي وَ بَيْنَكُمْ وَاللّهُ أَعْلَمُ بِالظَّالِمِينَ ﴿58﴾</I>''' / بگو اگر آن چه را با شتاب خواستار آنيد نزد من بود قطعا ميان من و شما كار به انجام رسيده بود و خدا به حال ستمكاران داناتر است.(58)
 
 
 
'''<I>وَ عِندَهُ مَفَاتِحُ الْغَيْبِ لاَيَعْلَمُهَا إِلاَّ هُوَ وَ يَعْلَمُ مَا فِي الْبَرِّ وَالْبَحْرِ وَ مَا تَسْقُطُ مِن وَرَقَةٍ إِلاَّ يَعْلَمُهَا وَلاَ حَبَّةٍ فِي ظُلُمَاتِ الأَرْضِ وَلاَ رَطْبٍ وَلاَ يَابِسٍ إِلاَّ فِي كِتَابٍ مُّبِينٍ ﴿59﴾</I>'''
 
 
 
و كليدهاى غيب تنها نزد اوست جز او كسى آن را نمى  داند و آن چه در خشكى و درياست مى  داند و هيچ برگى فرو نمى  افتد مگر اين كه آن را مى  داند و هيچ دانه  اى در تاريكي هاى زمين و هيچ تر و خشكى نيست مگر اين كه در كتابى روشن ثبت است.(59)
 
 
 
'''<I>وَ هُوَ الَّذِي يَتَوَفَّاكُم بِاللَّيْلِ وَ يَعْلَمُ مَا جَرَحْتُم بِالنَّهَارِ ثُمَّ يَبْعَثُكُمْ فِيهِ لِيُقْضَى أَجَلٌ مُّسَمًّى ثُمَّ إِلَيْهِ مَرْجِعُكُمْ ثُمَّ يُنَبِّئُكُم بِمَا كُنتُمْ تَعْمَلُونَ ﴿60﴾</I>'''
 
 
 
و اوست كسى كه شبانگاه [[روح]] شما را به هنگام خواب مى  گيرد و آن چه را در روز به دست آورده ايد مى  داند سپس شما را در آن بيدار مى  كند تا هنگامى معين به سر آيد آن گاه بازگشت  شما به سوى اوست  سپس شما را به آن چه انجام مى  داده ايد آگاه خواهد كرد.(60)
 
 
 
'''<I>وَ هُوَ الْقَاهِرُ فَوْقَ عِبَادِهِ وَ يُرْسِلُ عَلَيْكُم حَفَظَةً حَتَّىَ إِذَا جَاء أَحَدَكُمُ الْمَوْتُ تَوَفَّتْهُ رُسُلُنَا وَ هُمْ لاَيُفَرِّطُونَ ﴿61﴾</I>''' / و اوست كه بر بندگانش قاهر و غالب است و نگهبانانى بر شما مى  فرستد تا هنگامى كه يكى از شما را [[مرگ]] فرا رسد [[فرشتگان]] ما جانش بستانند در حالى كه كوتاهى نمى  كنند.(61)
 
 
 
'''<I>ثُمَّ رُدُّواْ إِلَى اللّهِ مَوْلاَهُمُ الْحَقِّ أَلاَ لَهُ الْحُكْمُ وَ هُوَ أَسْرَعُ الْحَاسِبِينَ ﴿62﴾</I>''' / آن گاه به سوى خداوند مولاى به حقشان برگردانيده شوند آگاه باشيد كه داورى از آن اوست و او سريعترين حسابرسان است.(62)
 
 
 
'''<I>قُلْ مَن يُنَجِّيكُم مِّن ظُلُمَاتِ الْبَرِّ وَالْبَحْرِ تَدْعُونَهُ تَضَرُّعاً وَ خُفْيَةً لَّئِنْ أَنجَانَا مِنْ هَذِهِ لَنَكُونَنَّ مِنَ الشَّاكِرِينَ ﴿63﴾</I>''' / بگو چه كسى شما را از تاريكي هاى خشكى و دريا مى  رهاند در حالى كه او را به زارى و در نهان مى  خوانيد كه اگر ما را از اين مهلكه برهاند البته از سپاسگزاران خواهيم بود.(63)
 
 
 
'''<I>قُلِ اللّهُ يُنَجِّيكُم مِّنْهَا وَ مِن كُلِّ كَرْبٍ ثُمَّ أَنتُمْ تُشْرِكُونَ ﴿64﴾</I>''' / بگو خداست كه شما را از آن تاريكي ها و از هر اندوهى مى  رهاند باز شما شرك مى  ورزيد.(64)
 
 
 
'''<I>قُلْ هُوَ الْقَادِرُ عَلَى أَن يَبْعَثَ عَلَيْكُمْ عَذَابًا مِّن فَوْقِكُمْ أَوْ مِن تَحْتِ أَرْجُلِكُمْ أَوْ يَلْبِسَكُمْ شِيَعاً وَ يُذِيقَ بَعْضَكُم بَأْسَ بَعْضٍ انظُرْ كَيْفَ نُصَرِّفُ الآيَاتِ لَعَلَّهُمْ يَفْقَهُونَ ﴿65﴾</I>'''
 
 
 
بگو او تواناست كه از بالاى سرتان يا از زير پاهايتان عذابى بر شما بفرستد يا شما را گروه گروه به هم اندازد و دچار تفرقه سازد و عذاب بعضى از شما را به بعضى ديگر بچشاند بنگر چگونه آيات خود را گوناگون بيان مى  كنيم باشد كه آنان بفهمند.(65)
 
 
 
'''<I>وَ كَذَّبَ بِهِ قَوْمُكَ وَ هُوَ الْحَقُّ قُل لَّسْتُ عَلَيْكُم بِوَكِيلٍ ﴿66﴾</I>''' / و قوم تو آن (=قرآن) را دروغ شمردند در حالى كه آن بر [[حق]] است بگو من بر شما نگهبان نيستم.(66)
 
 
 
'''<I>لِّكُلِّ نَبَإٍ مُّسْتَقَرٌّ وَ سَوْفَ تَعْلَمُونَ ﴿67﴾</I>''' / براى هر خبرى هنگام وقوع است و بزودى خواهيد دانست.(67)
 
 
 
'''<I>وَ إِذَا رَأَيْتَ الَّذِينَ يَخُوضُونَ فِي آيَاتِنَا فَأَعْرِضْ عَنْهُمْ حَتَّى يَخُوضُواْ فِي حَدِيثٍ غَيْرِهِ وَ إِمَّا يُنسِيَنَّكَ الشَّيْطَانُ فَلاَ تَقْعُدْ بَعْدَ الذِّكْرَى مَعَ الْقَوْمِ الظَّالِمِينَ ﴿68﴾</I>'''
 
 
 
و چون ببينى كسانى به قصد تخطئه در آيات ما فرو مى  روند از ايشان روى برتاب تا در سخنى غير از آن درآيند و اگر [[شيطان]] تو را در اين باره به فراموشى انداخت پس از توجه ديگر با قوم ستمكار منشين.(68)
 
 
 
'''<I>وَ مَا عَلَى الَّذِينَ يَتَّقُونَ مِنْ حِسَابِهِم مِّن شَيْءٍ وَلَكِن ذِكْرَى لَعَلَّهُمْ يَتَّقُونَ ﴿69﴾</I>''' / و چيزى از حساب آنان (=ستمكاران) بر عهده كسانى كه پرواى خدا دارند نيست ليكن تذكر دادن لازم است باشد كه از استهزا پرهيز كنند.(69)
 
 
 
'''<I>وَ ذَرِ الَّذِينَ اتَّخَذُواْ دِينَهُمْ لَعِبًا وَ لَهْوًا وَ غَرَّتْهُمُ الْحَيَاةُ الدُّنْيَا وَ ذَكِّرْ بِهِ أَن تُبْسَلَ نَفْسٌ بِمَا كَسَبَتْ لَيْسَ لَهَا مِن دُونِ اللّهِ وَلِيٌّ وَلاَ شَفِيعٌ وَ إِن تَعْدِلْ كُلَّ عَدْلٍ لاَّيُؤْخَذْ مِنْهَا أُوْلَئِكَ الَّذِينَ أُبْسِلُواْ بِمَا كَسَبُواْ لَهُمْ شَرَابٌ مِّنْ حَمِيمٍ وَ عَذَابٌ أَلِيمٌ بِمَا كَانُواْ يَكْفُرُونَ ﴿70﴾</I>'''
 
 
 
و كسانى را كه دين خود را به بازى و سرگرمى گرفتند و زندگى دنيا آنان را فريفته است رها كن و مردم را به وسيله اين [[قرآن]] اندرز ده مبادا كسى به [[كيفر]] آن چه كسب كرده به هلاكت افتد در حالى كه براى او در برابر خدا يارى و شفاعتگرى نباشد و اگر براى رهايى خود هر گونه فديه اى دهد از او پذيرفته نگردد اينانند كه بسزاى آن چه كسب كرده اند به هلاكت افتاده  اند و به كيفر آن كه كفر مى  ورزيدند شرابى از آب جوشان و عذابى پر درد خواهند داشت.(70)
 
 
 
'''<I>قُلْ أَنَدْعُو مِن دُونِ اللّهِ مَا لاَيَنفَعُنَا وَ لاَيَضُرُّنَا وَ نُرَدُّ عَلَى أَعْقَابِنَا بَعْدَ إِذْ هَدَانَا اللّهُ كَالَّذِي اسْتَهْوَتْهُ الشَّيَاطِينُ فِي الأَرْضِ حَيْرَانَ لَهُ أَصْحَابٌ يَدْعُونَهُ إِلَى الْهُدَى ائْتِنَا قُلْ إِنَّ هُدَى اللّهِ هُوَ الْهُدَىَ وَ أُمِرْنَا لِنُسْلِمَ لِرَبِّ الْعَالَمِينَ ﴿71﴾</I>'''
 
 
 
بگو آيا به جاى خدا چيزى را بخوانيم كه نه سودى به ما مى  رساند و نه زيانى و آيا پس از اين كه خدا ما را هدايت كرده از عقيده خود بازگرديم مانند كسى كه شيطان ها او را در بيابان از راه به در برده اند و حيران بر جاى مانده است براى او يارانى است كه وى را به سوى هدايت مى  خوانند كه به سوى ما بيا بگو هدايت  خداست كه هدايت واقعى است و دستور يافته ايم كه تسليم پروردگار جهانيان باشيم.(71)
 
 
 
'''<I>وَ أَنْ أَقِيمُواْ الصَّلاةَ وَاتَّقُوهُ وَ هُوَ الَّذِيَ إِلَيْهِ تُحْشَرُونَ ﴿72﴾</I>''' / و اين كه [[نماز]] برپا داريد و از او بترسيد و هم اوست كه نزد وى محشور خواهيد گرديد.(72)
 
 
 
'''<I>وَ هُوَ الَّذِي خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضَ بِالْحَقِّ وَ يَوْمَ يَقُولُ كُن فَيَكُونُ قَوْلُهُ الْحَقُّ وَ لَهُ الْمُلْكُ يَوْمَ يُنفَخُ فِي الصُّوَرِ عَالِمُ الْغَيْبِ وَالشَّهَادَةِ وَ هُوَ الْحَكِيمُ الْخَبِيرُ ﴿73﴾</I>'''
 
 
 
و او كسى است كه آسمان ها و زمين را به حق آفريد و هر گاه كه مى  گويد باش بى  درنگ موجود شود سخنش راست است و روزى كه در صور دميده شود فرمانروايى از آن اوست داننده غيب و شهود است و اوست  حكيم آگاه.(73)
 
 
 
'''<I>وَ إِذْ قَالَ إِبْرَاهِيمُ لأَبِيهِ آزَرَ أَتَتَّخِذُ أَصْنَامًا آلِهَةً إِنِّي أَرَاكَ وَ قَوْمَكَ فِي ضَلاَلٍ مُّبِينٍ ﴿74﴾</I>''' / و ياد كن هنگامى را كه ابراهيم به پدر خود آزر گفت آيا بتان را خدايان خود مى  گيرى من همانا تو و قوم تو را در گمراهى آشكارى مى  بينم.(74)
 
 
 
'''<I>وَ كَذَلِكَ نُرِي إِبْرَاهِيمَ مَلَكُوتَ السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضِ وَلِيَكُونَ مِنَ الْمُوقِنِينَ ﴿75﴾</I>''' / و اين گونه ملكوت آسمان ها و زمين را به ابراهيم نمايانديم تا از جمله يقين  كنندگان باشد.(75)
 
 
 
'''<I>فَلَمَّا جَنَّ عَلَيْهِ اللَّيْلُ رَأَى كَوْكَبًا قَالَ هَذَا رَبِّي فَلَمَّا أَفَلَ قَالَ لاأُحِبُّ الآفِلِينَ ﴿76﴾</I>''' / پس چون شب بر او پرده افكند ستاره  اى ديد گفت اين پروردگار من است و آن گاه چون غروب كرد گفت غروب  كنندگان را دوست ندارم.(76)
 
 
 
'''<I>فَلَمَّا رَأَى الْقَمَرَ بَازِغًا قَالَ هَذَا رَبِّي فَلَمَّا أَفَلَ قَالَ لَئِن لَّمْ يَهْدِنِي رَبِّي لأكُونَنَّ مِنَ الْقَوْمِ الضَّالِّينَ ﴿77﴾</I>''' / و چون ماه را در حال طلوع ديد گفت اين پروردگار من است آن گاه چون ناپديد شد گفت اگر پروردگارم مرا هدايت نكرده بود قطعا از گروه گمراهان بودم.(77)
 
 
 
'''<I>فَلَمَّا رَأَى الشَّمْسَ بَازِغَةً قَالَ هَذَا رَبِّي هَذَآ أَكْبَرُ فَلَمَّا أَفَلَتْ قَالَ يَا قَوْمِ إِنِّي بَرِيءٌ مِّمَّا تُشْرِكُونَ ﴿78﴾</I>''' / پس چون خورشيد را برآمده ديد گفت اين پروردگار من است اين بزرگتر است و هنگامى كه افول كرد گفت اى قوم من، من از آن چه براى خدا شريك مى  سازيد بيزارم.(78)
 
 
 
'''<I>إِنِّي وَجَّهْتُ وَجْهِيَ لِلَّذِي فَطَرَ السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضَ حَنِيفًا وَ مَا أَنَاْ مِنَ الْمُشْرِكِينَ ﴿79﴾</I>''' / من از روى [[اخلاص]] پاكدلانه روى خود را به سوى كسى گردانيدم كه آسمان ها و زمين را پديد آورده است و من از مشركان نيستم.(79)
 
 
 
'''<I>وَحَآجَّهُ قَوْمُهُ قَالَ أَتُحَاجُّونِّي فِي اللّهِ وَ قَدْ هَدَانِ وَلاَ أَخَافُ مَا تُشْرِكُونَ بِهِ إِلاَّ أَن يَشَاء رَبِّي شَيْئًا وَسِعَ رَبِّي كُلَّ شَيْءٍ عِلْمًا أَفَلاَ تَتَذَكَّرُونَ ﴿80﴾</I>'''
 
 
 
و قومش با او به ستيزه پرداختند گفت آيا با من درباره خدا محاجه مى  كنيد و حال آن كه او مرا راهنمايى كرده است و من از آن چه شريك او مى  سازيد بيمى ندارم مگر آن كه پروردگارم چيزى بخواهد علم پروردگارم به هر چيزى احاطه يافته است پس آيا متذكر نمى  شويد.(80)
 
 
 
'''<I>وَ كَيْفَ أَخَافُ مَا أَشْرَكْتُمْ وَلاَ تَخَافُونَ أَنَّكُمْ أَشْرَكْتُم بِاللّهِ مَا لَمْ يُنَزِّلْ بِهِ عَلَيْكُمْ سُلْطَانًا فَأَيُّ الْفَرِيقَيْنِ أَحَقُّ بِالأَمْنِ إِن كُنتُمْ تَعْلَمُونَ ﴿81﴾</I>'''
 
 
 
و چگونه از آن چه شريك خدا مى  گردانيد بترسم با آن كه شما خود از اين كه چيزى را شريك خدا ساخته ايد كه خدا دليلى درباره آن بر شما نازل نكرده است نمى  هراسيد پس اگر مى  دانيد كدام يك از ما دو دسته به ايمنى سزاوارتر است.(81)
 
 
 
'''<I>الَّذِينَ آمَنُواْ وَلَمْ يَلْبِسُواْ إِيمَانَهُم بِظُلْمٍ أُوْلَئِكَ لَهُمُ الأَمْنُ وَ هُم مُّهْتَدُونَ ﴿82﴾</I>''' / كسانى كه ايمان آورده و ايمان خود را به شرك نيالوده اند آنان راست ايمنى و ايشان راه  يافتگانند.(82)
 
 
 
'''<I>وَ تِلْكَ حُجَّتُنَا آتَيْنَاهَا إِبْرَاهِيمَ عَلَى قَوْمِهِ نَرْفَعُ دَرَجَاتٍ مَّن نَّشَاء إِنَّ رَبَّكَ حَكِيمٌ عَلِيمٌ ﴿83﴾</I>''' / و آن حجت ما بود كه به ابراهيم در برابر قومش داديم درجات هر كس را كه بخواهيم فرا مى  بريم زيرا پروردگار تو حكيم داناست.(83)
 
 
 
'''<I>وَ وَهَبْنَا لَهُ إِسْحَقَ وَ يَعْقُوبَ كُلاًّ هَدَيْنَا وَ نُوحًا هَدَيْنَا مِن قَبْلُ وَ مِن ذُرِّيَّتِهِ دَاوُودَ وَ سُلَيْمَانَ وَ أَيُّوبَ وَ يُوسُفَ وَ مُوسَى وَ هَارُونَ وَ كَذَلِكَ نَجْزِي الْمُحْسِنِينَ ﴿84﴾</I>'''
 
 
 
و به او اسحاق و يعقوب را بخشيديم و همه را به راه راست درآورديم و نوح را از پيش راه نموديم و از نسل او داوود و سليمان و ايوب و يوسف و موسى و هارون را هدايت كرديم و اين گونه نيكوكاران را پاداش مى  دهيم.(84)
 
 
 
'''<I>وَ زَكَرِيَّا وَ يَحْيَى وَ عِيسَى وَ إِلْيَاسَ كُلٌّ مِّنَ الصَّالِحِينَ ﴿85﴾</I>''' / و زكريا و يحيى و عيسى و الياس را كه همه از شايستگان بودند.(85)
 
 
 
'''<I>وَ إِسْمَاعِيلَ وَالْيَسَعَ وَ يُونُسَ وَ لُوطًا وَ كُلاًّ فضَّلْنَا عَلَى الْعَالَمِينَ ﴿86﴾</I>''' / و اسماعيل و يسع و يونس و لوط كه جملگى را بر جهانيان برترى داديم.(86)
 
 
 
'''<I>وَ مِنْ آبَائِهِمْ وَ ذُرِّيَّاتِهِمْ وَ إِخْوَانِهِمْ وَاجْتَبَيْنَاهُمْ وَ هَدَيْنَاهُمْ إِلَى صِرَاطٍ مُّسْتَقِيمٍ ﴿87﴾</I>''' / و از پدران و فرزندان و برادرانشان برخى را بر جهانيان برترى داديم و آنان را برگزيديم و به راه راست راهنمايى كرديم.(87)
 
 
 
'''<I>ذَلِكَ هُدَى اللّهِ يَهْدِي بِهِ مَن يَشَاء مِنْ عِبَادِهِ وَلَوْ أَشْرَكُواْ لَحَبِطَ عَنْهُم مَّا كَانُواْ يَعْمَلُونَ ﴿88﴾</I>''' / اين هدايت  خداست كه هر كس از بندگانش را بخواهد بدان هدايت مى  كند و اگر آنان شرك ورزيده بودند قطعا آن چه انجام مى  دادند از دستشان مى  رفت.(88)
 
 
 
'''<I>أُوْلَئِكَ الَّذِينَ آتَيْنَاهُمُ الْكِتَابَ وَالْحُكْمَ وَالنُّبُوَّةَ فَإِن يَكْفُرْ بِهَا هَؤُلاء فَقَدْ وَكَّلْنَابِهَا قَوْمًا لَّيْسُواْبِهَا بِكَافِرِينَ ﴿89﴾</I>''' / آنان كسانى بودند كه كتاب و داورى و [[نبوت]] بديشان داديم و اگر اينان (=مشركان) بدان كفر ورزند بى  گمان گروهى ديگر را بر آن گماريم كه بدان كافر نباشند.(89)
 
 
 
'''<I>أُوْلَئِكَ الَّذِينَ هَدَى اللّهُ فَبِهُدَاهُمُ اقْتَدِهْ قُل لاَّأَسْأَلُكُمْ عَلَيْهِ أَجْرًا إِنْ هُوَ إِلاَّ ذِكْرَى لِلْعَالَمِينَ ﴿90﴾</I>''' / اينان كسانى هستند كه خدا هدايتشان كرده است پس به هدايت آنان اقتدا كن بگو من از شما هيچ مزدى بر اين [[رسالت]] نمى  طلبم اين [[قرآن]] جز تذكرى براى جهانيان نيست.(90)
 
 
 
'''<I>وَ مَا قَدَرُواْ اللّهَ حَقَّ قَدْرِهِ إِذْ قَالُواْ مَا أَنزَلَ اللّهُ عَلَى بَشَرٍ مِّن شَيْءٍ قُلْ مَنْ أَنزَلَ الْكِتَابَ الَّذِي جَاء بِهِ مُوسَى نُورًا وَ هُدًى لِّلنَّاسِ تَجْعَلُونَهُ قَرَاطِيسَ تُبْدُونَهَا وَ تُخْفُونَ كَثِيرًا وَ عُلِّمْتُم مَّا لَمْ تَعْلَمُواْ أَنتُمْ وَلاَ آبَاؤُكُمْ قُلِ اللّهُ ثُمَّ ذَرْهُمْ فِي خَوْضِهِمْ يَلْعَبُونَ ﴿91﴾</I>'''
 
 
 
و آن گاه كه يهوديان گفتند خدا چيزى بر بشرى نازل نكرده بزرگى خدا را چنان كه بايد نشناختند بگو چه كسى آن كتابى را كه موسى آورده است نازل كرده همان كتابى كه براى مردم روشنايى و رهنمود است و آن را به صورت طومارها درمى  آوريد آن چه را از آن مى  خواهيد آشكار و بسيارى را پنهان مى  كنيد در صورتى كه چيزى كه نه شما مى  دانستيد و نه پدرانتان به وسيله آن به شما آموخته شد بگو خدا همه را فرستاده آن گاه بگذار تا در ژرفاى [[باطل]] خود به بازى سرگرم شوند.(91)
 
 
 
'''<I>وَ هَذَا كِتَابٌ أَنزَلْنَاهُ مُبَارَكٌ مُّصَدِّقُ الَّذِي بَيْنَ يَدَيْهِ وَلِتُنذِرَ أُمَّ الْقُرَى وَ مَنْ حَوْلَهَا وَالَّذِينَ يُؤْمِنُونَ بِالآخِرَةِ يُؤْمِنُونَ بِهِ وَ هُمْ عَلَى صَلاَتِهِمْ يُحَافِظُونَ ﴿92﴾</I>'''
 
 
 
و اين خجسته  كتابى است كه ما آن را فرو فرستاديم و كتاب هايى را كه پيش از آن آمده تصديق مى  كند و براى اين كه مردم ام القرى (=[[مكه]]) و كسانى را كه پيرامون آنند هشدار دهى و كسانى كه به [[آخرت]] ايمان مى  آورند به آن قرآن نيز ايمان مى  آورند و آنان بر نمازهاى خود مراقبت مى  كنند.(92)
 
 
 
'''<I>وَ مَنْ أَظْلَمُ مِمَّنِ افْتَرَى عَلَى اللّهِ كَذِبًا أَوْ قَالَ أُوْحِيَ إِلَيَّ وَ لَمْ يُوحَ إِلَيْهِ شَيْءٌ وَ مَن قَالَ سَأُنزِلُ مِثْلَ مَا أَنَزلَ اللّهُ وَ لَوْ تَرَى إِذِ الظَّالِمُونَ فِي غَمَرَاتِ الْمَوْتِ وَالْمَلآئِكَةُ بَاسِطُواْ أَيْدِيهِمْ أَخْرِجُواْ أَنفُسَكُمُ الْيَوْمَ تُجْزَوْنَ عَذَابَ الْهُونِ بِمَا كُنتُمْ تَقُولُونَ عَلَى اللّهِ غَيْرَ الْحَقِّ وَ كُنتُمْ عَنْ آيَاتِهِ تَسْتَكْبِرُونَ ﴿93﴾</I>'''
 
 
 
و كيست  ستمكارتر از آن كس كه بر خدا دروغ مى  بندد يا مى  گويد به من وحى شده در حالى كه چيزى به او وحى نشده باشد و آن كس كه مى  گويد بزودى نظير آن چه را خدا نازل كرده است نازل مى  كنم و كاش ستمكاران را در گرداب هاى [[مرگ]] مى  ديدى كه [[فرشتگان]] به سوى آنان دست هايشان را گشوده  اند و نهيب مى  زنند جان هايتان را بيرون دهيد امروز بسزاى آن چه به ناحق بر خدا دروغ مى  بستيد و در برابر آيات او تكبر مى  كرديد به عذاب خواركننده كيفر مى  يابيد.(93)
 
 
 
'''<I>وَ لَقَدْ جِئْتُمُونَا فُرَادَى كَمَا خَلَقْنَاكُمْ أَوَّلَ مَرَّةٍ وَ تَرَكْتُم مَّا خَوَّلْنَاكُمْ وَرَاء ظُهُورِكُمْ وَ مَا نَرَى مَعَكُمْ شُفَعَاءكُمُ الَّذِينَ زَعَمْتُمْ أَنَّهُمْ فِيكُمْ شُرَكَاء لَقَد تَّقَطَّعَ بَيْنَكُمْ وَ ضَلَّ عَنكُم مَّا كُنتُمْ تَزْعُمُونَ ﴿94﴾</I>'''
 
 
 
و همان گونه كه شما را نخستين بار آفريديم اكنون نيز تنها به سوى ما آمده ايد و آن چه را به شما عطا كرده بوديم پشت  سر خود نهاده ايد و شفيعانى را كه در كار خودتان شريكان خدا مى  پنداشتيد با شما نمى  بينيم به يقين پيوند ميان شما بريده شده و آن چه را كه مى  پنداشتيد از دست  شما رفته است.(94)
 
 
 
'''<I>إِنَّ اللّهَ فَالِقُ الْحَبِّ وَالنَّوَى يُخْرِجُ الْحَيَّ مِنَ الْمَيِّتِ وَ مُخْرِجُ الْمَيِّتِ مِنَ الْحَيِّ ذَلِكُمُ اللّهُ فَأَنَّى تُؤْفَكُونَ ﴿95﴾</I>''' / خدا شكافنده دانه و هسته است زنده را از مرده و مرده را از زنده بيرون مى  آورد چنين است  خداى شما پس چگونه از حق منحرف مى  شويد.(95)
 
 
 
'''<I>فَالِقُ الإِصْبَاحِ وَ جَعَلَ اللَّيْلَ سَكَنًا وَالشَّمْسَ وَالْقَمَرَ حُسْبَانًا ذَلِكَ تَقْدِيرُ الْعَزِيزِ الْعَلِيمِ ﴿96﴾</I>''' / هموست كه شكافنده صبح است و شب را براى آرامش و خورشيد و ماه را وسيله حساب قرار داده اين اندازه گيرى آن تواناى داناست.(96)
 
 
 
'''<I>وَ هُوَ الَّذِي جَعَلَ لَكُمُ النُّجُومَ لِتَهْتَدُواْ بِهَا فِي ظُلُمَاتِ الْبَرِّ وَالْبَحْرِ قَدْ فَصَّلْنَا الآيَاتِ لِقَوْمٍ يَعْلَمُونَ ﴿97﴾</I>''' / و اوست كسى كه ستارگان را براى شما قرار داده تا به وسيله آن ها در تاريكي هاى خشكى و دريا راه يابيد به يقين ما دلايل خود را براى گروهى كه مى  دانند به روشنى بيان كرده ايم.(97)
 
 
 
'''<I>وَ هُوَ الَّذِيَ أَنشَأَكُم مِّن نَّفْسٍ وَاحِدَةٍ فَمُسْتَقَرٌّ وَ مُسْتَوْدَعٌ قَدْ فَصَّلْنَا الآيَاتِ لِقَوْمٍ يَفْقَهُونَ ﴿98﴾</I>''' / و او همان كسى است كه شما را از يك تن پديد آورد پس براى شما قرارگاه و محل امانتى مقرر كرد بى  ترديد ما آيات خود را براى مردمى كه مى  فهمند به روشنى بيان كرده ايم.(98)
 
 
 
'''<I>وَ هُوَ الَّذِيَ أَنزَلَ مِنَ السَّمَاء مَاء فَأَخْرَجْنَا بِهِ نَبَاتَ كُلِّ شَيْءٍ فَأَخْرَجْنَا مِنْهُ خَضِرًا نُّخْرِجُ مِنْهُ حَبًّا مُّتَرَاكِبًا وَ مِنَ النَّخْلِ مِن طَلْعِهَا قِنْوَانٌ دَانِيَةٌ وَ جَنَّاتٍ مِّنْ أَعْنَابٍ وَالزَّيْتُونَ وَالرُّمَّانَ مُشْتَبِهًا وَ غَيْرَ مُتَشَابِهٍ انظُرُواْ إِلِى ثَمَرِهِ إِذَا أَثْمَرَ وَيَنْعِهِ إِنَّ فِي ذَلِكُمْ لآيَاتٍ لِّقَوْمٍ يُؤْمِنُونَ ﴿99﴾</I>'''
 
 
 
و اوست كسى كه از آسمان آبى فرود آورد پس به وسيله آن از هر گونه گياه برآورديم و از آن گياه جوانه سبزى خارج ساختيم كه از آن دانه  هاى متراكمى برمى  آوريم و از شكوفه درخت  خرما خوشه  هايى است نزديك به هم و نيز باغ هايى از انگور و زيتون و انار همانند و غير همانند خارج نموديم به ميوه آن چون ثمر دهد و به طرز رسيدنش بنگريد قطعا در اين ها براى مردمى كه ايمان مى  آورند نشانه هاست.(99)
 
 
 
'''<I>وَ جَعَلُواْ لِلّهِ شُرَكَاء الْجِنَّ وَ خَلَقَهُمْ وَ خَرَقُواْ لَهُ بَنِينَ وَ بَنَاتٍ بِغَيْرِ عِلْمٍ سُبْحَانَهُ وَ تَعَالَى عَمَّا يَصِفُونَ ﴿100﴾</I>''' / و براى خدا شريكانى از [[جن]] قرار دادند با اين كه خدا آن ها را خلق كرده است و براى او بى هيچ دانشى پسران و دخترانى تراشيدند او پاك و برتر است از آن چه وصف مى  كنند.(100)
 
 
 
'''<I>بَدِيعُ السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضِ أَنَّى يَكُونُ لَهُ وَلَدٌ وَلَمْ تَكُن لَّهُ صَاحِبَةٌ وَ خَلَقَ كُلَّ شَيْءٍ و هُوَ بِكُلِّ شَيْءٍ عَلِيمٌ ﴿101﴾</I>''' / پديدآورنده آسمان ها و زمين است چگونه او را فرزندى باشد در صورتى كه براى او همسرى نبوده و هر چيزى را آفريده و اوست كه به هر چيزى داناست.(101)
 
 
 
'''<I>ذَلِكُمُ اللّهُ رَبُّكُمْ لا إِلَهَ إِلاَّ هُوَ خَالِقُ كُلِّ شَيْءٍ فَاعْبُدُوهُ وَ هُوَ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ وَكِيلٌ ﴿102﴾</I>''' / اين است  خدا پروردگار شما هيچ معبودى جز او نيست آفريننده هر چيزى است پس او را بپرستيد و او بر هر چيزى نگهبان است.(102)
 
 
 
'''<I>لاَّتُدْرِكُهُ الأَبْصَارُ وَ هُوَ يُدْرِكُ الأَبْصَارَ وَ هُوَ اللَّطِيفُ الْخَبِيرُ ﴿103﴾</I>''' / چشم ها او را درنمى  يابند و اوست كه ديدگان را درمى  يابد و او لطيف آگاه است.(103)
 
 
 
'''<I>قَدْ جَاءكُم بَصَآئِرُ مِن رَّبِّكُمْ فَمَنْ أَبْصَرَ فَلِنَفْسِهِ وَ مَنْ عَمِيَ فَعَلَيْهَا وَ مَا أَنَاْ عَلَيْكُم بِحَفِيظٍ ﴿104﴾</I>''' /
 
 
 
به راستى رهنمودهايى از جانب پروردگارتان براى شما آمده است پس هر كه به ديده بصيرت بنگرد به سود خود او و هر كس از سر بصيرت ننگرد به زيان خود اوست و من بر شما نگهبان نيستم.(104)
 
 
 
'''<I>وَ كَذَلِكَ نُصَرِّفُ الآيَاتِ وَ لِيَقُولُواْ دَرَسْتَ وَ لِنُبَيِّنَهُ لِقَوْمٍ يَعْلَمُونَ ﴿105﴾</I>''' / و اين گونه آيات خود را گوناگون بيان مى  كنيم تا مبادا بگويند تو درس خوانده  اى و تا اين كه آن را براى گروهى كه مى  دانند روشن سازيم.(105)
 
 
 
'''<I>اتَّبِعْ مَا أُوحِيَ إِلَيْكَ مِن رَّبِّكَ لا إِلَهَ إِلاَّ هُوَ وَ أَعْرِضْ عَنِ الْمُشْرِكِينَ ﴿106﴾</I>''' / از آن چه از پروردگارت به تو [[وحى]] شده پيروى كن هيچ معبودى جز او نيست و از مشركان روى بگردان.(106)
 
 
 
'''<I>وَلَوْ شَاءاللّهُ مَا أَشْرَكُواْ وَ مَا جَعَلْنَاكَ عَلَيْهِمْ حَفِيظًا وَ مَا أَنتَ عَلَيْهِم بِوَكِيلٍ ﴿107﴾</I>''' / و اگر خدا مى  خواست آنان شرك نمى  آوردند و ما تو را برايشان نگهبان نكرده ايم و تو وكيل آنان نيستى.(107)
 
 
 
'''<I>وَلاَ تَسُبُّواْ الَّذِينَ يَدْعُونَ مِن دُونِ اللّهِ فَيَسُبُّواْ اللّهَ عَدْوًا بِغَيْرِ عِلْمٍ كَذَلِكَ زَيَّنَّا لِكُلِّ أُمَّةٍ عَمَلَهُمْ ثُمَّ إِلَى رَبِّهِم مَّرْجِعُهُمْ فَيُنَبِّئُهُم بِمَا كَانُواْ يَعْمَلُونَ ﴿108﴾</I>'''
 
 
 
و آن هايى را كه جز خدا مى  خوانند دشنام مدهيد كه آنان از روى دشمنى و به نادانى خدا را دشنام خواهند داد اين گونه براى هر امتى كردارشان را آراستيم آن گاه بازگشت آنان به سوى پروردگارشان خواهد بود و ايشان را از آن چه انجام مى  دادند آگاه خواهد ساخت.(108)
 
 
 
'''<I>وَ أَقْسَمُواْ بِاللّهِ جَهْدَ أَيْمَانِهِمْ لَئِن جَاءتْهُمْ آيَةٌ لَّيُؤْمِنُنَّ بِهَا قُلْ إِنَّمَا الآيَاتُ عِندَاللّهِ وَ مَا يُشْعِرُكُمْ أَنَّهَا إِذَا جَاءتْ لاَيُؤْمِنُونَ ﴿109﴾</I>'''
 
 
 
و با سخت  ترين سوگندهايشان به خدا سوگند خوردند كه اگر معجزه اى براى آنان بيايد حتما بدان مى  گروند بگو [[معجزات]] تنها در اختيار خداست و شما چه مى  دانيد كه اگر معجزه هم بيايد باز ايمان نمى  آورند.(109)
 
 
 
'''<I>وَ نُقَلِّبُ أَفْئِدَتَهُمْ وَ أَبْصَارَهُمْ كَمَا لَمْ يُؤْمِنُواْ بِهِ أَوَّلَ مَرَّةٍ وَ نَذَرُهُمْ فِي طُغْيَانِهِمْ يَعْمَهُونَ ﴿110﴾</I>''' / و دل ها و ديدگانشان را برمى  گردانيم در نتيجه به آيات ما ايمان نمى  آورند چنان كه نخستين بار به آن ايمان نياوردند و آنان را رها مى  كنيم تا در طغيانشان سرگردان بمانند.(110)
 
 
 
'''<I>وَلَوْ أَنَّنَا نَزَّلْنَا إِلَيْهِمُ الْمَلآئِكَةَ وَ كَلَّمَهُمُ الْمَوْتَى وَ حَشَرْنَا عَلَيْهِمْ كُلَّ شَيْءٍ قُبُلاً مَّا كَانُواْ لِيُؤْمِنُواْ إِلاَّ أَن يَشَاء اللّهُ وَلَكِنَّ أَكْثَرَهُمْ يَجْهَلُونَ ﴿111﴾</I>'''
 
 
 
و اگر ما [[فرشتگان]] را به سوى آنان مى  فرستاديم و اگر مردگان با آنان به سخن مى  آمدند و هر چيزى را دسته دسته در برابر آنان گرد مى  آورديم باز هم ايمان نمى  آوردند جز اين كه خدا بخواهد ولى بيشترشان نادانى مى  كنند.(111)
 
 
 
'''<I>وَ كَذَلِكَ جَعَلْنَا لِكُلِّ نِبِيٍّ عَدُوًّا شَيَاطِينَ الإِنسِ وَالْجِنِّ يُوحِي بَعْضُهُمْ إِلَى بَعْضٍ زُخْرُفَ الْقَوْلِ غُرُورًا وَلَوْ شَاء رَبُّكَ مَا فَعَلُوهُ فَذَرْهُمْ وَ مَا يَفْتَرُونَ ﴿112﴾</I>'''
 
 
 
و بدين گونه براى هر پيامبرى دشمنى از شيطان هاى انس و جن برگماشتيم بعضى از آن ها به بعضى براى فريب يكديگر سخنان آراسته القا مى  كنند و اگر پروردگار تو مى  خواست چنين نمى  كردند پس آنان را با آن چه به دروغ مى  سازند واگذار.(112)
 
 
 
'''<I>وَلِتَصْغَى إِلَيْهِ أَفْئِدَةُ الَّذِينَ لاَيُؤْمِنُونَ بِالآخِرَةِ وَلِيَرْضَوْهُ وَلِيَقْتَرِفُواْ مَا هُم مُّقْتَرِفُونَ ﴿113﴾</I>''' / و چنين مقرر شده است تا دل هاى كسانى كه به آخرت ايمان نمى  آورند به آن سخن باطل بگرايد و آن را بپسندد و تا اين كه آن چه را بايد به دست بياورند به دست آورند.(113)
 
 
 
'''<I>أَفَغَيْرَاللّهِ أَبْتَغِي حَكَمًا وَ هُوَ الَّذِي أَنَزَلَ إِلَيْكُمُ الْكِتَابَ مُفَصَّلاً وَالَّذِينَ آتَيْنَاهُمُ الْكِتَابَ يَعْلَمُونَ أَنَّهُ مُنَزَّلٌ مِّن رَّبِّكَ بِالْحَقِّ فَلاَ تَكُونَنَّ مِنَ الْمُمْتَرِينَ ﴿114﴾</I>'''
 
 
 
پس آيا داورى جز خدا جويم با اين كه اوست كه اين كتاب را به تفصيل به سوى شما نازل كرده است و كسانى كه كتاب آسمانى بديشان داده ايم مى  دانند كه آن از جانب پروردگارت به حق فرو فرستاده شده است پس تو از ترديدكنندگان مباش.(114)
 
 
 
'''<I>وَ تَمَّتْ كَلِمَتُ رَبِّكَ صِدْقًا وَ عَدْلاً لاَّمُبَدِّلِ لِكَلِمَاتِهِ وَ هُوَ السَّمِيعُ الْعَلِيمُ ﴿115﴾</I>''' / و سخن پروردگارت به راستى و داد سرانجام گرفته است و هيچ تغيير دهنده اى براى كلمات او نيست و او شنواى داناست.(115)
 
 
 
'''<I>وَ إِن تُطِعْ أَكْثَرَ مَن فِي الأَرْضِ يُضِلُّوكَ عَن سَبِيلِ اللّهِ إِن يَتَّبِعُونَ إِلاَّ الظَّنَّ وَ إِنْ هُمْ إِلاَّ يَخْرُصُونَ ﴿116﴾</I>''' / و اگر از بيشتر كسانى كه در اين سرزمين مى  باشند پيروى كنى تو را از راه خدا گمراه مى  كنند آنان جز از گمان خود پيروى نمى  كنند و جز به حدس و تخمين نمى  پردازند.(116)
 
 
 
'''<I>إِنَّ رَبَّكَ هُوَ أَعْلَمُ مَن يَضِلُّ عَن سَبِيلِهِ وَ هُوَ أَعْلَمُ بِالْمُهْتَدِينَ ﴿117﴾</I>''' / بارى پروردگار تو به حال كسى كه از راه او منحرف مى  شود داناتر است و او به حال راه  يافتگان نيز داناتر است.(117)
 
 
 
'''<I>فَكُلُواْ مِمَّا ذُكِرَ اسْمُ اللّهِ عَلَيْهِ إِن كُنتُمْ بِآيَاتِهِ مُؤْمِنِينَ ﴿118﴾</I>''' / پس اگر به آيات او ايمان داريد از آن چه نام خدا بر آن برده شده است بخوريد.(118)
 
 
 
'''<I>وَ مَا لَكُمْ أَلاَّ تَأْكُلُواْ مِمَّا ذُكِرَاسْمُ اللّهِ عَلَيْهِ وَقَدْ فَصَّلَ لَكُم مَّا حَرَّمَ عَلَيْكُمْ إِلاَّ مَا اضْطُرِرْتُمْ إِلَيْهِ وَ إِنَّ كَثِيرًا لَّيُضِلُّونَ بِأَهْوَائِهِم بِغَيْرِ عِلْمٍ إِنَّ رَبَّكَ هُوَ أَعْلَمُ بِالْمُعْتَدِينَ ﴿119﴾</I>'''
 
 
 
و شما را چه شده است كه از آن چه نام خدا بر آن برده شده است نمى  خوريد با اين كه خدا آن چه را بر شما [[حرام]] كرده جز آن چه بدان ناچار شده ايد براى شما به تفصيل بيان نموده است و به راستى بسيارى از مردم ديگران را از روى نادانى با هوس هاى خود گمراه مى  كنند آرى پروردگار تو به حال تجاوزكاران داناتر است.(119)
 
 
 
'''<I>وَ ذَرُواْ ظَاهِرَ الإِثْمِ وَ بَاطِنَهُ إِنَّ الَّذِينَ يَكْسِبُونَ الإِثْمَ سَيُجْزَوْنَ بِمَا كَانُواْ يَقْتَرِفُونَ ﴿120﴾</I>''' / و [[گناه]] آشكار و پنهان را رها كنيد زيرا كسانى كه مرتكب گناه مى  شوند بزودى در برابر آن چه بدست مى  آوردند كيفر خواهند يافت.(120)
 
 
 
'''<I>وَلاَ تَأْكُلُواْ مِمَّا لَمْ يُذْكَرِ اسْمُ اللّهِ عَلَيْهِ وَ إِنَّهُ لَفِسْقٌ وَ إِنَّ الشَّيَاطِينَ لَيُوحُونَ إِلَى أَوْلِيَآئِهِمْ لِيُجَادِلُوكُمْ وَ إِنْ أَطَعْتُمُوهُمْ إِنَّكُمْ لَمُشْرِكُونَ ﴿121﴾</I>'''
 
 
 
و از آن چه نام خدا بر آن برده نشده است مخوريد چرا كه آن قطعا نافرمانى است و در خفا  شيطان ها به دوستان خود وسوسه مى  كنند تا با شما ستيزه نمايند و اگر اطاعتشان كنيد قطعا شما هم مشركيد.(121)
 
 
 
'''<I>أَوَ مَن كَانَ مَيْتًا فَأَحْيَيْنَاهُ وَ جَعَلْنَا لَهُ نُورًا يَمْشِي بِهِ فِي النَّاسِ كَمَن مَّثَلُهُ فِي الظُّلُمَاتِ لَيْسَ بِخَارِجٍ مِّنْهَا كَذَلِكَ زُيِّنَ لِلْكَافِرِينَ مَا كَانُواْ يَعْمَلُونَ ﴿122﴾</I>'''
 
 
 
آيا كسى كه مرده دل بود و زنده اش گردانيديم و براى او نورى پديد آورديم تا در پرتو آن در ميان مردم راه برود چون كسى است كه گويى گرفتار در تاريكي هاست و از آن بيرون  آمدنى نيست اين گونه براى كافران آن چه انجام مى  دادند زينت داده شده است.(122)
 
 
 
'''<I>وَ كَذَلِكَ جَعَلْنَا فِي كُلِّ قَرْيَةٍ أَكَابِرَ مُجَرِمِيهَا لِيَمْكُرُواْ فِيهَا وَ مَا يَمْكُرُونَ إِلاَّ بِأَنفُسِهِمْ وَ مَا يَشْعُرُونَ ﴿123﴾</I>''' / و بدين گونه در هر شهرى گناهكاران بزرگش را مى  گماريم تا در آن به نيرنگ پردازند ولى آنان جز به خودشان نيرنگ نمى  زنند و درك نمى  كنند.(123)
 
 
 
'''<I>وَ إِذَا جَاءتْهُمْ آيَةٌ قَالُواْ لَن نُّؤْمِنَ حَتَّى نُؤْتَى مِثْلَ مَا أُوتِيَ رُسُلُ اللّهِ اللّهُ أَعْلَمُ حَيْثُ يَجْعَلُ رِسَالَتَهُ سَيُصِيبُ الَّذِينَ أَجْرَمُواْ صَغَارٌ عِندَاللّهِ وَ عَذَابٌ شَدِيدٌ بِمَا كَانُواْ يَمْكُرُونَ ﴿124﴾</I>'''
 
 
 
و چون آيتى برايشان بيايد مى  گويند هرگز ايمان نمى  آوريم تا اين كه نظير آن چه به فرستادگان خدا داده شده است به ما نيز داده شود خدا بهتر مى  داند رسالتش را كجا قرار دهد بزودى كسانى را كه مرتكب [[گناه]] شدند بسزاى آن كه نيرنگ مى  كردند در پيشگاه خدا خوارى و شكنجه  اى سخت  خواهد رسيد.(124)
 
 
 
'''<I>فَمَن يُرِدِاللّهُ أَن يَهْدِيَهُ يَشْرَحْ صَدْرَهُ لِلإِسْلاَمِ وَ مَن يُرِدْ أَن يُضِلَّهُ يَجْعَلْ صَدْرَهُ ضَيِّقًا حَرَجًا كَأَنَّمَا يَصَّعَّدُ فِي السَّمَاء كَذَلِكَ يَجْعَلُ اللّهُ الرِّجْسَ عَلَى الَّذِينَ لاَيُؤْمِنُونَ ﴿125﴾</I>'''
 
 
 
پس كسى را كه خدا بخواهد هدايت نمايد دلش را به پذيرش اسلام مى  گشايد و هر كه را بخواهد گمراه كند دلش را سخت تنگ مى  گرداند چنان كه گويى به زحمت در آسمان بالا مى  رود اين گونه خدا پليدى را بر كسانى كه ايمان نمى  آورند قرار مى  دهد.(125)
 
 
 
'''<I>وَ هَذَا صِرَاطُ رَبِّكَ مُسْتَقِيمًا قَدْ فَصَّلْنَا الآيَاتِ لِقَوْمٍ يَذَّكَّرُونَ ﴿126﴾</I>''' / و راه راست پروردگارت همين است ما آيات خود را براى گروهى كه پند مى  گيرند به روشنى بيان نموده ايم.(126)
 
 
 
'''<I>لَهُمْ دَارُالسَّلاَمِ عِندَ رَبِّهِمْ وَ هُوَ وَلِيُّهُمْ بِمَا كَانُواْ يَعْمَلُونَ ﴿127﴾</I>''' / براى آنان نزد پروردگارشان سراى عافيت است و به پاداش آن چه انجام مى  دادند او يارشان خواهد بود.(127)
 
 
 
'''<I>وَ يَوْمَ يِحْشُرُهُمْ جَمِيعًا يَا مَعْشَرَ الْجِنِّ قَدِ اسْتَكْثَرْتُم مِّنَ الإِنسِ وَ قَالَ أَوْلِيَآؤُهُم مِّنَ الإِنسِ رَبَّنَا اسْتَمْتَعَ بَعْضُنَا بِبَعْضٍ وَ بَلَغْنَا أَجَلَنَا الَّذِيَ أَجَّلْتَ لَنَا قَالَ النَّارُ مَثْوَاكُمْ خَالِدِينَ فِيهَا إِلاَّ مَاشَاءاللّهُ إِنَّ رَبَّكَ حَكِيمٌ عَليمٌ ﴿128﴾</I>'''
 
 
 
و ياد كن روزى را كه همه آنان را گرد مى  آورد و مى  فرمايد اى گروه جنيان از آدميان پيروان فراوان يافتيد و هواخواهان آن ها از نوع انسان مى  گويند پروردگارا برخى از ما از برخى ديگر بهره بردارى كرد و به پايانى كه براى ما معين كردى رسيديم خدا مى  فرمايد جايگاه شما آتش است در آن ماندگار خواهيد بود مگر آن چه را خدا بخواهد كه خود تخفيف دهد آرى پروردگار تو حكيم داناست.(128)
 
 
 
'''<I>وَ كَذَلِكَ نُوَلِّي بَعْضَ الظَّالِمِينَ بَعْضًا بِمَا كَانُواْ يَكْسِبُونَ ﴿129﴾</I>''' / و اين گونه برخى از ستمكاران را به كيفر آن چه بدست مى  آوردند سرپرست برخى ديگر مى  گردانيم.(129)
 
 
 
'''<I>يَا مَعْشَرَ الْجِنِّ وَالإِنسِ أَلَمْ يَأْتِكُمْ رُسُلٌ مِّنكُمْ يَقُصُّونَ عَلَيْكُمْ آيَاتِي وَ يُنذِرُونَكُمْ لِقَاء يَوْمِكُمْ هَذَا قَالُواْ شَهِدْنَا عَلَى أَنفُسِنَا وَ غَرَّتْهُمُ الْحَيَاةُ الدُّنْيَا وَ شَهِدُواْ عَلَى أَنفُسِهِمْ أَنَّهُمْ كَانُواْ كَافِرِينَ ﴿130﴾</I>'''
 
 
 
اى گروه جن و انس آيا از ميان شما فرستادگانى براى شما نيامدند كه آيات مرا بر شما بخوانند و از ديدار اين روزتان به شما هشدار دهند گفتند ما به زيان خود گواهى دهيم كه آرى آمدند و زندگى دنيا فريبشان داد و بر ضد خود گواهى دادند كه آنان كافر بوده اند.(130)
 
 
 
'''<I>ذَلِكَ أَن لَّمْ يَكُن رَّبُّكَ مُهْلِكَ الْقُرَى بِظُلْمٍ وَ أَهْلُهَا غَافِلُونَ ﴿131﴾</I>''' / اين اتمام حجت بدان سبب است كه پروردگار تو هيچ گاه شهرها را به ستم نابوده نكرده در حالى كه مردم آن غافل باشند.(131)
 
 
 
'''<I>وَلِكُلٍّ دَرَجَاتٌ مِّمَّا عَمِلُواْ وَ مَا رَبُّكَ بِغَافِلٍ عَمَّا يَعْمَلُونَ ﴿132﴾</I>''' / و براى هر يك از اين دو گروه از آن چه انجام داده اند در جزا مراتبى خواهد بود و پروردگارت از آن چه مى  كنند غافل نيست.(132)
 
 
 
'''<I>وَ رَبُّكَ الْغَنِيُّ ذُوالرَّحْمَةِ إِن يَشَأْ يُذْهِبْكُمْ وَ يَسْتَخْلِفْ مِن بَعْدِكُم مَّا يَشَاء كَمَآ أَنشَأَكُم مِّن ذُرِّيَّةِ قَوْمٍ آخَرِينَ ﴿133﴾</I>''' / و پروردگار تو بى  نياز و رحمتگر است اگر بخواهد شما را مى  برد و پس از شما هر كه را بخواهد جانشين شما مى  كند همچنان كه شما را از نسل گروهى ديگر پديد آورده است.(133)
 
 
 
'''<I>إِنَّ مَا تُوعَدُونَ لآتٍ وَ مَا أَنتُم بِمُعْجِزِينَ ﴿134﴾</I>''' / قطعا آن چه به شما وعده داده مى  شود آمدنى است و شما درمانده  كنندگان خدا نيستيد.(134)
 
 
 
'''<I>قُلْ يَا قَوْمِ اعْمَلُواْ عَلَى مَكَانَتِكُمْ إِنِّي عَامِلٌ فَسَوْفَ تَعْلَمُونَ مَن تَكُونُ لَهُ عَاقِبَةُ الدِّارِ إِنَّهُ لاَيُفْلِحُ الظَّالِمُونَ ﴿135﴾</I>''' / بگو اى قوم من هر چه مقدور شما هست انجام دهيد من هم انجام مى  دهم بزودى خواهيد دانست كه فرجام نيكوى آن سراى از آن كيست آرى ستمكاران رستگار نمى  شوند.(135)
 
 
 
'''<I>وَ جَعَلُواْ لِلّهِ مِمِّا ذَرَأَ مِنَ الْحَرْثِ وَالأَنْعَامِ نَصِيبًا فَقَالُواْ هَذَا لِلّهِ بِزَعْمِهِمْ وَ هَذَا لِشُرَكَآئِنَا فَمَا كَانَ لِشُرَكَآئِهِمْ فَلاَ يَصِلُ إِلَى اللّهِ وَ مَا كَانَ لِلّهِ فَهُوَ يَصِلُ إِلَى شُرَكَآئِهِمْ سَاء مَايَحْكُمُونَ ﴿136﴾</I>'''
 
 
 
و مشركان براى خدا از آن چه از كشت و دام ها كه آفريده است  سهمى گذاشتند و به پندار خودشان گفتند اين ويژه خداست و اين ويژه بتان ما پس آن چه خاص بتانشان بود به خدا نمى  رسيد ولى آن چه خاص خدا بود به بتانشان مى  رسيد چه بد داورى مى  كنند.(136)
 
 
 
'''<I>وَ كَذَلِكَ زَيَّنَ لِكَثِيرٍ مِّنَ الْمُشْرِكِينَ قَتْلَ أَوْلاَدِهِمْ شُرَكَآؤُهُمْ لِيُرْدُوهُمْ وَ لِيَلْبِسُواْ عَلَيْهِمْ دِينَهُمْ وَلَوْ شَاءاللّهُ مَا فَعَلُوهُ فَذَرْهُمْ وَ مَا يَفْتَرُونَ ﴿137﴾</I>'''
 
 
 
و اين گونه براى بسيارى از مشركان بتانشان كشتن فرزندانشان را آراستند تا هلاكشان كنند و دينشان را بر آنان مشتبه سازند و اگر خدا مى  خواست چنين نمى  كردند پس ايشان را با آن چه به دروغ مى  سازند رها كن.(137)
 
 
 
'''<I>وَ قَالُواْ هَذِهِ أَنْعَامٌ وَ حَرْثٌ حِجْرٌ لاَّيَطْعَمُهَا إِلاَّ مَن نّشَاء بِزَعْمِهِمْ وَ أَنْعَامٌ حُرِّمَتْ ظُهُورُهَا وَ أَنْعَامٌ لاَّيَذْكُرُونَ اسْمَ اللّهِ عَلَيْهَا افْتِرَاء عَلَيْهِ سَيَجْزِيهِم بِمَا كَانُواْ يَفْتَرُونَ ﴿138﴾</I>'''
 
 
 
و به زعم خودشان گفتند اين ها دام ها و كشتزارهاى ممنوع است كه جز كسى كه ما بخواهيم نبايد از آن بخورد و دام هايى است كه سوار شدن بر پشت آن ها حرام شده است و دام هايى داشتند كه هنگام [[ذبح]] نام خدا را بر آن ها نمى  بردند به صرف افترا بر خدا بزودى خدا آنان را به خاطر آن چه افترا مى  بستند جزا مى  دهد.(138)
 
 
 
'''<I>وَ قَالُواْ مَا فِي بُطُونِ هَذِهِ الأَنْعَامِ خَالِصَةٌ لِّذُكُورِنَا وَ مُحَرَّمٌ عَلَى أَزْوَاجِنَا وَ إِن يَكُن مَّيْتَةً فَهُمْ فِيهِ شُرَكَاء سَيَجْزِيهِمْ وَصْفَهُمْ إِنَّهُ حِكِيمٌ عَلِيمٌ ﴿139﴾</I>'''
 
 
 
و گفتند آن چه در شكم اين دام هاست اختصاص به مردان ما دارد و بر همسران ما حرام شده است و اگر آن جنين مرده باشد همه آنان از زن و مرد در آن شريكند بزودى خدا توصيف آنان را سزا خواهد داد زيرا او حكيم داناست.(139)
 
 
 
'''<I>قَدْ خَسِرَ الَّذِينَ قَتَلُواْ أَوْلاَدَهُمْ سَفَهًا بِغَيْرِ عِلْمٍ وَ حَرَّمُواْ مَا رَزَقَهُمُ اللّهُ افْتِرَاء عَلَى اللّهِ قَدْ ضَلُّواْ وَ مَا كَانُواْ مُهْتَدِينَ ﴿140﴾</I>'''
 
 
 
كسانى كه از روى بى  خردى و نادانى فرزندان خود را كشته  اند و آن چه را خدا روزيشان كرده بود از راه افترا به خدا حرام شمرده  اند سخت زيان كردند آنان به راستى گمراه شده و هدايت نيافته اند.(140)
 
 
 
'''<I>وَ هُوَ الَّذِي أَنشَأَ جَنَّاتٍ مَّعْرُوشَاتٍ وَ غَيْرَ مَعْرُوشَاتٍ وَالنَّخْلَ وَالزَّرْعَ مُخْتَلِفًا أُكُلُهُ وَالزَّيْتُونَ وَالرُّمَّانَ مُتَشَابِهًا وَ غَيْرَ مُتَشَابِهٍ كُلُواْ مِن ثَمَرِهِ إِذَا أَثْمَرَ وَآتُواْ حَقَّهُ يَوْمَ حَصَادِهِ وَلاَ تُسْرِفُواْ إِنَّهُ لاَيُحِبُّ الْمُسْرِفِينَ ﴿141﴾</I>'''
 
 
 
و اوست كسى كه باغ هايى با داربست و بدون داربست و خرمابن و كشتزار با ميوه  هاى گوناگون آن و زيتون و انار شبيه به يكديگر و غير شبيه پديد آورد از ميوه آن چون ثمر داد بخوريد و [[حق]] بينوايان از آن را روز بهره  بردارى از آن بدهيد ولى زياده  روى مكنيد كه او اسرافكاران را دوست ندارد.(141)
 
 
 
'''<I>وَ مِنَ الأَنْعَامِ حَمُولَةً وَ فَرْشًا كُلُواْ مِمَّا رَزَقَكُمُ اللّهُ وَلاَ تَتَّبِعُواْ خُطُوَاتِ الشَّيْطَانِ إِنَّهُ لَكُمْ عَدُوٌّ مُّبِينٌ ﴿142﴾</I>''' / و نيز از دام ها حيوانات باركش و حيوانات كرك و پشم  دهنده را پديد آورد از آن چه خدا روزيتان كرده است بخوريد و از پى گام هاى [[شيطان]] مرويد كه او براى شما دشمنى آشكار است.(142)
 
 
 
'''<I>ثَمَانِيَةَ أَزْوَاجٍ مِّنَ الضَّأْنِ اثْنَيْنِ وَ مِنَ الْمَعْزِ اثْنَيْنِ قُلْ آلذَّكَرَيْنِ حَرَّمَ أَمِ الأُنثَيَيْنِ أَمَّا اشْتَمَلَتْ عَلَيْهِ أَرْحَامُ الأُنثَيَيْنِ نَبِّؤُونِي بِعِلْمٍ إِن كُنتُمْ صَادِقِينَ ﴿143﴾</I>'''
 
 
 
هشت فرد آفريد و بر شما [[حلال]] كرد از گوسفند دو تا و از بز دو تا بگو آيا خدا نرهاى آن ها را [[حرام]] كرده يا ماده را يا آن چه را كه رحم آن دو ماده دربرگرفته است اگر راست مى  گوييد از روى علم به من خبر دهيد.(143)
 
 
 
'''<I>وَ مِنَ الإِبْلِ اثْنَيْنِ وَ مِنَ الْبَقَرِ اثْنَيْنِ قُلْ آلذَّكَرَيْنِ حَرَّمَ أَمِ الأُنثَيَيْنِ أَمَّا اشْتَمَلَتْ عَلَيْهِ أَرْحَامُ الأُنثَيَيْنِ أَمْ كُنتُمْ شُهَدَاء إِذْ وَصَّاكُمُ اللّهُ بِهَذَا فَمَنْ أَظْلَمُ مِمَّنِ افْتَرَى عَلَى اللّهِ كَذِبًا لِيُضِلَّ النَّاسَ بِغَيْرِ عِلْمٍ إِنَّ اللّهَ لاَيَهْدِي الْقَوْمَ الظَّالِمِينَ ﴿144﴾</I>'''
 
 
 
و از شتر دو و از گاو دو بگو آيا خدا نرهاى آن ها را حرام كرده يا ماده ها را يا آن چه را كه رحم آن دو ماده دربرگرفته است آيا وقتى خداوند شما را به اين تحريم سفارش كرد حاضر بوديد پس كيست  ستمكارتر از آن كس كه بر خدا دروغ بندد تا از روى نادانى مردم را گمراه كند آرى خدا گروه ستمكاران را راهنمايى نمى  كند.(144)
 
 
 
'''<I>قُل لاَّ أَجِدُ فِي مَا أُوْحِيَ إِلَيَّ مُحَرَّمًا عَلَى طَاعِمٍ يَطْعَمُهُ إِلاَّ أَن يَكُونَ مَيْتَةً أَوْ دَمًا مَّسْفُوحًا أَوْ لَحْمَ خِنزِيرٍ فَإِنَّهُ رِجْسٌ أَوْ فِسْقًا أُهِلَّ لِغَيْرِاللّهِ بِهِ فَمَنِ اضْطُرَّ غَيْرَ بَاغٍ وَلاَ عَادٍ فَإِنَّ رَبَّكَ غَفُورٌ رَّحِيمٌ ﴿145﴾</I>'''
 
 
 
بگو در آن چه به من [[وحى]] شده است برخورنده اى كه آن را مى  خورد هيچ حرامى نمى  يابم مگر آن كه مردار يا خون ريخته يا گوشت  خوك باشد كه اين ها همه پليدند يا قربانيى كه از روى نافرمانى به هنگام [[ذبح]] نام غير خدا بر آن برده شده باشد پس كسى كه بدون سركشى و زياده  خواهى به خوردن آن ها ناچار گردد قطعا پروردگار تو آمرزنده مهربان است.(145)
 
 
 
'''<I>وَ عَلَى الَّذِينَ هَادُواْ حَرَّمْنَا كُلَّ ذِي ظُفُرٍ وَ مِنَ الْبَقَرِ وَالْغَنَمِ حَرَّمْنَا عَلَيْهِمْ شُحُومَهُمَا إِلاَّ مَا حَمَلَتْ ظُهُورُهُمَا أَوِ الْحَوَايَا أَوْ مَااخْتَلَطَ بِعَظْمٍ ذَلِكَ جَزَيْنَاهُم بِبَغْيِهِمْ وِ إِنَّا لَصَادِقُونَ ﴿146﴾</I>'''
 
 
 
و بر يهوديان هر حيوان چنگال  دارى را حرام كرديم و از گاو و گوسفند پيه آن دو را بر آنان حرام كرديم به استثناى پيه  هايى كه بر پشت آن دو يا بر روده هاست  يا آن چه با استخوان درآميخته است اين تحريم را بسزاى ستم  كردنشان به آنان كيفر داديم و ما البته راستگوييم.(146)
 
 
 
'''<I>فَإِن كَذَّبُوكَ فَقُل رَّبُّكُمْ ذُورَحْمَةٍ وَاسِعَةٍ وَلاَ يُرَدُّ بَأْسُهُ عَنِ الْقَوْمِ الْمُجْرِمِينَ ﴿147﴾</I>''' / اى پيامبر پس اگر تو را تكذيب كردند بگو پروردگار شما داراى رحمتى گسترده است و با اين حال عذاب او از گروه مجرمان بازگردانده نخواهد شد.(147)
 
 
 
'''<I>سَيَقُولُ الَّذِينَ أَشْرَكُواْ لَوْ شَاء اللّهُ مَا أَشْرَكْنَا وَلاَ آبَاؤُنَا وَلاَ حَرَّمْنَا مِن شَيْءٍ كَذَلِكَ كَذَّبَ الَّذِينَ مِن قَبْلِهِم حَتَّى ذَاقُواْ بَأْسَنَا قُلْ هَلْ عِندَكُم مِّنْ عِلْمٍ فَتُخْرِجُوهُ لَنَا إِن تَتَّبِعُونَ إِلاَّ الظَّنَّ وَ إِنْ أَنتُمْ إَلاَّ تَخْرُصُونَ ﴿148﴾</I>'''
 
 
 
كسانى كه [[شرك]] آوردند بزودى خواهند گفت اگر خدا مى  خواست نه ما و نه پدرانمان شرك نمى  آورديم و چيزى را خودسرانه تحريم نمى  كرديم كسانى هم كه پيش از آنان بودند همين گونه پيامبران خود را تكذيب كردند تا عقوبت ما را چشيدند بگو آيا نزد شما دانشى هست كه آن را براى ما آشكار كنيد شما جز از گمان پيروى نمى  كنيد و جز دروغ نمى  گوييد.(148)
 
 
 
'''<I>قُلْ فَلِلّهِ الْحُجَّةُ الْبَالِغَةُ فَلَوْ شَاء لَهَدَاكُمْ أَجْمَعِينَ ﴿149﴾</I>''' / بگو برهان رسا ويژه خداست و اگر خدا مى  خواست قطعا همه شما را هدايت مى  كرد.(149)
 
 
 
'''<I>قُلْ هَلُمَّ شُهَدَاءكُمُ الَّذِينَ يَشْهَدُونَ أَنَّ اللّهَ حَرَّمَ هَذَا فَإِن شَهِدُواْ فَلاَ تَشْهَدْ مَعَهُمْ وَلاَ تَتَّبِعْ أَهْوَاء الَّذِينَ كَذَّبُواْ بِآيَاتِنَا وَالَّذِينَ لاَيُؤْمِنُونَ بِالآخِرَةِ وَ هُم بِرَبِّهِمْ يَعْدِلُونَ ﴿150﴾</I>'''
 
 
 
بگو گواهان خود را كه گواهى مى  دهند به اين كه خدا اين ها را حرام كرده بياوريد پس اگر هم شهادت دادند تو با آنان شهادت مده و هوس هاى كسانى را كه آيات ما را تكذيب كردند و كسانى كه به [[آخرت]] ايمان نمى  آورند و معبودان دروغين را با پروردگارشان همتا قرار مى  دهند پيروى مكن.(150)
 
 
 
'''<I>قُلْ تَعَالَوْاْ أَتْلُ مَا حَرَّمَ رَبُّكُمْ عَلَيْكُمْ أَلاَّ تُشْرِكُواْ بِهِ شَيْئًا وَ بِالْوَالِدَيْنِ إِحْسَانًا وَلاَ تَقْتُلُواْ أَوْلاَدَكُم مِّنْ إمْلاَقٍ نَّحْنُ نَرْزُقُكُمْ وَ إِيَّاهُمْ وَلاَ تَقْرَبُواْ الْفَوَاحِشَ مَا ظَهَرَ مِنْهَا وَ مَا بَطَنَ وَلاَ تَقْتُلُواْ النَّفْسَ الَّتِي حَرَّمَ اللّهُ إِلاَّ بِالْحَقِّ ذَلِكُمْ وَصَّاكُمْ بِهِ لَعَلَّكُمْ تَعْقِلُونَ ﴿151﴾</I>'''
 
 
 
بگو بياييد تا آن چه را پروردگارتان بر شما حرام كرده براى شما بخوانم چيزى را با او شريك قرار مدهيد و به پدر و مادر احسان كنيد و فرزندان خود را از بيم تنگدستى مكشيد ما شما و آنان را روزى مى  رسانيم و به كارهاى زشت چه علنى آن و چه پوشيده اش نزديك مشويد و نفسى را كه خدا حرام گردانيده جز به حق مكشيد اين هاست كه خدا شما را به انجام دادن آن سفارش كرده است باشد كه بينديشد.(151)
 
 
 
'''<I>وَلاَ تَقْرَبُواْ مَالَ الْيَتِيمِ إِلاَّ بِالَّتِي هِيَ أَحْسَنُ حَتَّى يَبْلُغَ أَشُدَّهُ وَأَوْفُواْ الْكَيْلَ وَالْمِيزَانَ بِالْقِسْطِ لاَنُكَلِّفُ نَفْسًا إِلاَّ وُسْعَهَا وَ إِذَا قُلْتُمْ فَاعْدِلُواْ وَلَوْ كَانَ ذَاقُرْبَى وَ بِعَهْدِاللّهِ أَوْفُواْ ذَلِكُمْ وَصَّاكُم بِهِ لَعَلَّكُمْ تَذَكَّرُونَ ﴿152﴾</I>'''
 
 
 
و به مال يتيم جز به نحوى هر چه نيكوتر نزديك مشويد تا به حد رشد خود برسد و پيمانه و ترازو را به [[عدالت]] تمام بپيماييد هيچ كس را جز به قدر توانش تكليف نمى  كنيم و چون به داورى يا [[شهادت]] سخن گوييد دادگرى كنيد هر چند درباره خويشاوند شما باشد و به پيمان خدا وفا كنيد اين هاست كه خدا شما را به آن سفارش كرده است باشد كه پند گيريد.(152)
 
 
 
'''<I>وَ أَنَّ هَذَا صِرَاطِي مُسْتَقِيمًا فَاتَّبِعُوهُ وَلاَتَتَّبِعُواْ السُّبُلَ فَتَفَرَّقَ بِكُمْ عَن سَبِيلِهِ ذَلِكُمْ وَصَّاكُم بِهِ لَعَلَّكُمْ تَتَّقُونَ ﴿153﴾</I>'''
 
 
 
و بدانيد اين است راه راست من پس از آن پيروى كنيد و از راه  هاى ديگر كه شما را از راه وى پراكنده مى  سازد پيروى مكنيد اين هاست كه خدا شما را به آن سفارش كرده است باشد كه به [[تقوا]] گراييد.(153)
 
 
 
'''<I>ثُمَّ آتَيْنَا مُوسَى الْكِتَابَ تَمَامًا عَلَى الَّذِيَ أَحْسَنَ وَ تَفْصِيلاً لِّكُلِّ شَيْءٍ وَ هُدًى وَ رَحْمَةً لَّعَلَّهُم بِلِقَاء رَبِّهِمْ يُؤْمِنُونَ ﴿154﴾</I>'''
 
 
 
آن گاه به موسى كتاب داديم براى اين كه نعمت را بر كسى كه نيكى كرده است تمام كنيم و براى اين كه هر چيزى را بيان نماييم و هدايت و رحمتى باشد اميد كه به لقاى پروردگارشان ايمان بياورند.(154)
 
 
 
'''<I>وَ هَذَا كِتَابٌ أَنزَلْنَاهُ مُبَارَكٌ فَاتَّبِعُوهُ وَاتَّقُواْ لَعَلَّكُمْ تُرْحَمُونَ ﴿155﴾</I>''' / و اين خجسته كتابى است كه ما آن را نازل كرديم پس از آن پيروى كنيد و پرهيزگارى نماييد باشد كه مورد رحمت قرار گيريد.(155)
 
 
 
'''<I>أَن تَقُولُواْ إِنَّمَا أُنزِلَ الْكِتَابُ عَلَى طَآئِفَتَيْنِ مِن قَبْلِنَا وَ إِن كُنَّا عَن دِرَاسَتِهِمْ لَغَافِلِينَ ﴿156﴾</I>''' / تا نگوييد كتاب آسمانى تنها بر دو طايفه پيش از ما نازل شده و ما از آموختن آنان بى  خبر بوديم.(156)
 
 
 
'''<I>أَوْ تَقُولُواْ لَوْ أَنَّا أُنزِلَ عَلَيْنَا الْكِتَابُ لَكُنَّا أَهْدَى مِنْهُمْ فَقَدْ جَاءكُم بَيِّنَةٌ مِّن رَّبِّكُمْ وَ هُدًى وَ رَحْمَةٌ فَمَنْ أَظْلَمُ مِمَّن كَذَّبَ بِآيَاتِ اللّهِ وَ صَدَفَ عَنْهَا سَنَجْزِي الَّذِينَ يَصْدِفُونَ عَنْ آيَاتِنَا سُوءَ الْعَذَابِ بِمَا كَانُواْ يَصْدِفُونَ ﴿157﴾</I>'''
 
 
 
يا نگوييد اگر كتاب بر ما نازل مى  شد قطعا از آنان هدايت  يافته  تر بوديم اينك حجتى از جانب پروردگارتان براى شما آمده و رهنمود و رحمتى است پس كيست  ستمكارتر از آن كس كه آيات خدا را دروغ پندارد و از آن ها روى گرداند بزودى كسانى را كه از آيات ما روى مى  گردانند به سبب همين اعراضشان به عذابى سخت مجازات خواهيم كرد.(157)
 
 
 
'''<I>هَلْ يَنظُرُونَ إِلاَّ أَن تَأْتِيهُمُ الْمَلآئِكَةُ أَوْ يَأْتِيَ رَبُّكَ أَوْ يَأْتِيَ بَعْضُ آيَاتِ رَبِّكَ يَوْمَ يَأْتِي بَعْضُ آيَاتِ رَبِّكَ لاَيَنفَعُ نَفْسًا إِيمَانُهَا لَمْ تَكُنْ آمَنَتْ مِن قَبْلُ أَوْ كَسَبَتْ فِي إِيمَانِهَا خَيْرًا قُلِ انتَظِرُواْ إِنَّا مُنتَظِرُونَ ﴿158﴾</I>'''
 
 
 
آيا جز اين انتظار دارند كه [[فرشتگان]] به سويشان بيايند يا پروردگارت بيايد يا پاره  اى از نشانه  هاى پروردگارت بيايد اما روزى كه پاره  اى از نشانه  هاى پروردگارت پديد آيد كسى كه قبلا [[ايمان]] نياورده يا خيرى در ايمان آوردن خود بدست نياورده ايمان آوردنش سود نمى  بخشد بگو منتظر باشيد كه ما هم منتظريم.(158)
 
 
 
'''<I>إِنَّ الَّذِينَ فَرَّقُواْ دِينَهُمْ وَ كَانُواْ شِيَعًا لَّسْتَ مِنْهُمْ فِي شَيْءٍ إِنَّمَا أَمْرُهُمْ إِلَى اللّهِ ثُمَّ يُنَبِّئُهُم بِمَا كَانُواْ يَفْعَلُونَ ﴿159﴾</I>''' / كسانى كه [[دين]] خود را پراكنده ساختند و فرقه فرقه شدند تو هيچ گونه مسؤول ايشان نيستى كارشان فقط با خداست آن گاه به آن چه انجام مى  دادند آگاهشان خواهد كرد.(159)
 
 
 
'''<I>مَن جَاء بِالْحَسَنَةِ فَلَهُ عَشْرُ أَمْثَالِهَا وَ مَن جَاء بِالسَّيِّئَةِ فَلاَ يُجْزَى إِلاَّ مِثْلَهَا وَ هُمْ لاَيُظْلَمُونَ ﴿160﴾</I>''' / هر كس كار نيكى بياورد ده برابر آن پاداش خواهد داشت و هر كس كار بدى بياورد جز مانند آن جزا نيابد و بر آنان ستم نرود.(160)
 
 
 
'''<I>قُلْ إِنَّنِي هَدَانِي رَبِّي إِلَى صِرَاطٍ مُّسْتَقِيمٍ دِينًا قِيَمًا مِّلَّةَ إِبْرَاهِيمَ حَنِيفًا وَ مَا كَانَ مِنَ الْمُشْرِكِينَ ﴿161﴾</I>''' / بگو آرى پروردگارم مرا به راه راست هدايت كرده است دينى پايدار آيين ابراهيم حق  گراى و او از مشركان نبود.(161)
 
 
 
'''<I>قُلْ إِنَّ صَلاَتِي وَ نُسُكِي وَ مَحْيَايَ وَ مَمَاتِي لِلّهِ رَبِّ الْعَالَمِينَ ﴿162﴾</I>''' / بگو در حقيقت [[نماز]] من و ساير عبادات من و زندگى و [[مرگ]] من براى خدا پروردگار جهانيان است.(162)
 
 
 
'''<I>لاَشَرِيكَ لَهُ وَ بِذَلِكَ أُمِرْتُ وَ أَنَاْ أَوَّلُ الْمُسْلِمِينَ ﴿163﴾</I>''' / كه او را شريكى نيست و بر اين كار دستور يافته  ام و من نخستين مسلمانم.(163)
 
 
 
'''<I>قُلْ أَغَيْرَاللّهِ أَبْغِي رَبًّا وَ هُوَ رَبُّ كُلِّ شَيْءٍ وَ لاَتَكْسِبُ كُلُّ نَفْسٍ إِلاَّ عَلَيْهَا وَ لاَتَزِرُ وَازِرَةٌ وِزْرَ أُخْرَى ثُمَّ إِلَى رَبِّكُم مَّرْجِعُكُمْ فَيُنَبِّئُكُم بِمَا كُنتُمْ فِيهِ تَخْتَلِفُونَ ﴿164﴾</I>'''
 
 
 
بگو آيا جز خدا پروردگارى بجويم با اين كه او پروردگار هر چيزى است و هيچ كس جز بر زيان خود گناهى انجام نمى  دهد و هيچ باربردارى بار گناه ديگرى را برنمى  دارد آن گاه بازگشت  شما به سوى پروردگارتان خواهد بود پس ما را به آن چه در آن اختلاف مى  كرديد آگاه خواهد كرد.(164)
 
 
 
'''<I>وَ هُوَ الَّذِي جَعَلَكُمْ خَلاَئِفَ الأَرْضِ وَ رَفَعَ بَعْضَكُمْ فَوْقَ بَعْضٍ دَرَجَاتٍ لِّيَبْلُوَكُمْ فِي مَا آتَاكُمْ إِنَّ رَبَّكَ سَرِيعُ الْعِقَابِ وَ إِنَّهُ لَغَفُورٌ رَّحِيمٌ ﴿165﴾</I>'''
 
 
 
و اوست كسى كه شما را در زمين جانشين يكديگر قرار داد و بعضى از شما را بر برخى ديگر به درجاتى برترى داد تا شما را در آن چه به شما داده است بيازمايد آرى پروردگار تو زود [[كيفر]] است و هم او بس آمرزنده مهربان است.(165)
 
[[رده:مشخصات کامل سوره‌های قرآن]]
 

نسخهٔ ‏۲۱ ژوئیهٔ ۲۰۱۲، ساعت ۱۱:۰۲

نام ششمين سوره قرآن كريم.

اين سوره به اتفاق قرآن پژوهان مكى[۱] و ششمين سوره در ترتيب مصحف است كه بين دو سوره مائده و اعراف قرار گرفته و پنجاه و پنجمين سوره در ترتيب نزول است كه پس از سوره حجر و پيش از سوره صافات شبانه در مكه نازل شده است.[۲]

در روايات ترتيب نزول، رديف‌هاى 43 تا 69 را براى آن ذكر كرده‌اند.[۳] برخى معاصران و مستشرقان بر اساس اجتهاد، رديفِ 81، 89، 90 و 113 را براى آن حدس زده‌اند[۴] كه سه قول اخير ملازم مدنى بودن سوره است و برخى مفسران بدان معتقدند.[۵]

جمعى به اختلاف تا 9 آيه اين سوره را (آيات 20،23،91 ـ 93،114، 151 ـ 153)[۶] به اجتهاد يا با تكيه بر رواياتى ضعيف استثنا كرده و آن‌ها را مدنى دانسته‌اند؛[۷] ليكن هماهنگى موجود بين آيات اين سوره[۸] و نيز روايات فراوانى كه نزول همه سوره را به يكباره در مكه مى‌داند اين نظر را سست مى‌كند،[۹] افزون بر اين وجود آيات مدنى در سوره‌هاى مكى و عكس آن برخلاف اصل است و تا روايت صحيحى آن را تاييد نكند پذيرفتنى نيست.[۱۰]

برخى معاصران با استناد به شواهدى ضعيف بخش عظيمى از اين سوره را مدنى دانسته‌اند.[۱۱] درباره زمان نزول اين سوره برخى با توجه به اين كه اين سوره پس از سوره حجر نازل شده است و مشتمل بر آيه «فَاصدَع بِما تُؤمَرُ = آنچه را بدان مأمورى آشكارا بيان كن» (سوره حجر/15،94) است كه پس از علنى شدن دعوت پيامبر صلى الله عليه و آله (پس از سه سال از بعثت[۱۲]) نازل شده، نزول سوره انعام را در سال چهارم يا پنجم بعثت به واقع نزديك‌تر مى‌دانند.[۱۳]

احتجاجات اين سوره با مشركان و مباحث عقيدتى و ديگر موضوعات مطرح شده در آن نيز بيشتر با اين فضا سازگارى دارد.[۱۴] برخى زمان نزول اين سوره را پيش از سال دهم بعثت[۱۵] و برخى ديگر با استناد به برخى رواياتِ ترتيب نزول، فرود آمدن آن را اندكى پيش از هجرت مى‌دانند[۱۶]؛ ولى با توجه به اختلاف روايات، تعيين زمان خاص براى نزول سوره دشوار است. اين سوره داراى 165 آيه و 3055 كلمه است.[۱۷]

قاريان بصره و شام شمار آياتش را 166 دانسته‌اند زيرا آن‌ها هر چند آيه 66: «لَستُ عَلَيكُم بِوَكيل» را آيه‌اى مستقل به حساب نياورده‌اند ولى برخلاف كوفي‌ها بر «كُن فَيَكون» در آيه 73 و «اِلى صِراط مُستَقيم» در آيه 161 ايستاده و آن را آيه‌اى مستقل به شمار آورده‌اند. قاريان حجاز نيز «لَستُ عَلَيكُم بِوَكيل» در آيه 66 را آيه‌اى مستقل به شمار نياورده‌اند و مانند بصريان و شامي‌ها دو مورد پيشين را آيه به حساب آورده‌اند، افزون بر اين بر «جَعَلَ الظُّلُمتِ والنُّور» در آيه اول سوره وقف و آن را آيه‌اى مستقل دانسته‌اند، از اين‌رو آيات سوره را 167 شمرده‌اند.[۱۸]

اين سوره از زمان پيامبر صلى الله عليه و آله به سوره انعام (جمع «نَعَم» به معناى چارپايان) خوانده مى‌شده و به احتمال اين نامگذارى از زبان آن حضرت بوده است[۱۹] زيرا واژه «انعام» 6 بار در آيات 135 ـ 142 تكرار شده است[۲۰] و نيز احكام مربوط به آن‌ها در ضمن 15 آيه اين سوره (136 ـ 150) بيان شده است.[۲۱]

در برخى منابع از آن به سوره «حجت» نيز ياد شده است زيرا در اين سوره به دلايل نبوت پرداخته شده است. واژه حجت نيز در آيات 83 و 189 آن سه بار آمده است.[۲۲] سوره انعام پنجمين سوره از سبع طوال (سوره بقره تا سوره توبه يا سوره بقره تا سوره يونس، بدون احتساب سوره انفال و سوره توبه)[۲۳] و دومين سوره از سور حامدات (سوره حمد، سوره انعام، سوره كهف، سوره سبا و سوره فاطر كه با «اَلحَمدُلِلّهِ» آغاز شده) است.[۲۴]

فضاى نزول سوره:

چنان كه پيشتر اشاره شد به احتمال قوى سوره مباركه انعام در سال چهارم يا پنجم بعثت، يعنى يك يا دو سال پس از آن كه پيامبر صلى الله عليه و آله مأمور به آشكار كردن دعوت خود شد فرود آمد.[۲۵]

مشركان كه با سخنان و تعاليم جديدى مواجه شده بودند و تأثير شگرف آن را بر مردم مشاهده مى‌كردند تلاش گسترده‌اى را براى تخريب شخصيت پيامبر صلى الله عليه و آله و روياروئى با تعاليم حياتبخش اسلام سامان دادند و با شبهه‌افكنى درباره آموزه‌هاى قرآنى مانع از ايمان آوردن عموم مردم و گسترش دين اسلام در جامعه خود شدند.

مشركان مكه پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله را به دروغگويى متهم و اعلام كردند كه پيامبران بايد از فرشتگان باشند؛ نه از نوع انسان. آنان معاد را انكار كرده، آن را به سخره مى‌گرفتند و شرك و بت‌پرستى را برتر از يگانه‌پرستى مى‌دانستند. آيات خدا را تكذيب مى‌كردند، اعجاز قرآن را زير سؤال برده و مى‌گفتند: قرآن چيزى جز سخنان پيامبر صلى الله عليه و آله نيست و تقاضاى معجزات ديگرى مى‌كردند. در چنين فضايى سوره مباركه انعام نازل شد و ضمن ارائه پاسخ‌هاى منطقى و مستدل به شبهات مشركان و ابطال عقايد نادرست آنها، اصول و بنيادهاى دين اسلام را بيان كرد.

غرض و محتواى سوره:

با توجه به سياق سوره بسيارى از مفسران معتقدند كه هدف اساسى اين سوره بيان اصول يگانه‌پرستى و مبارزه با شرك و بت‌پرستى است.[۲۶] آيات نخست (1 ـ 7) سوره به حمد و ستايش پروردگار و اثبات يگانگى خداوند از طريق يادآورى خلقت آسمان‌ها و زمين و چگونگى آفرينش انسان اختصاص دارد و مى‌افزايد كه دلايل روشن و غيرقابل انكارى بر برترى و حاكميت خداوند بر جهان هستى دلالت مى‌كند؛ اما كافران كه جز بهانه‌جويى كارى ندارند از اين نشانه‌هاى آشكار روى برتافته، پيامبران را استهزا مى‌كنند و از عذاب الهى كه پيشينيان آن‌ها را دربرگرفت غفلت مى‌كنند، در حالى كه آنان از قدرت و ثروتى بيش از مشركان مكه برخوردار بودند؛ اما به سبب رفتار ناشايستشان به عذاب الهى دچار شدند.

پس از اين مقدمه كوتاه ساير آيات اين سوره به بيان انحرافات فكرى و رفتارى مشركان و پاسخ‌گويى به شبهات آنان مى‌پردازد و به مناسبت، اصولى از توحيد و هدايت را مطرح مى‌كند، بر اين اساس آيات 8 ـ 135 انحرافات فكرى و شبهات مطرح شده از سوى مشركان را بررسى مى‌كند و آيات 136 ـ 152 رفتارهاى ناشايست و بدعت‌هايى را كه در آيين ابراهيم پديد آورده بودند بيان و احكام الهى را تشريح مى‌كند و در انتها با جمع‌بندى اين مطالب در آيات 153 ـ 165 سوره به پايان مى‌رسد.

1. انحرافات فكرى مشركان:

آيات 8 ـ 36 به بيان نخستين شبهه كافران و پاسخ آن اختصاص دارد. مشركان مى‌گفتند: اگر به راستى حضرت ‌محمد صلى الله عليه و آله پيامبر خداست چرا خداوند فرشته‌اى بر او نازل نمى‌كند تا پيامبر را تصديق كرده و ما با مشاهده فرشتگان به رسول خدا صلی الله علیه و آله ايمان آوريم. آنان با طرح اين شبهه در صدد استهزاى پيامبر، اثبات ناتوانى خداوند و انكار نبوت رسول ‌اكرم بودند.

در آيات مورد بحث به طور منطقى و مستدل پاسخ آنان ارائه مى‌شود و سپس اهداف سه‌گانه آن‌ها را از طرح اين شبهه تحليل كرده و پاسخ مى‌دهد. آيات 8 ـ 9 در بررسى استدلالى اين شبهه مى‌فرمايند: اين تقاضا براى كافران هيچ سودى ندارد زيرا اگر فرشته‌اى بر آنان مى‌فرستاديم و ايمان نمى‌آوردند به حيات آنان پايان داده مى‌شد و نابود مى‌شدند[۲۷] زيرا سنت الهى بر اين است كه پس از معجزات پيشنهادى و نپذيرفتن آن از سوى پيشنهاد دهندگان، عذاب نازل مى‌شود،[۲۸] افزون بر اين اگر خداى متعالى تقاضاى كافران را مى‌پذيرفت و فرشته‌اى به عنوان رسول بر آنان نازل مى‌كرد باز هم حكمت الهى اقتضا مى‌كرد كه همان فرشته را نيز به صورت بشرى مانند خودشان فرود آورد.

پس از پاسخ‌گويى به اشكال آن‌ها به بررسى انگيزه آن‌ها از طرح اين شبهه مى‌پردازد و مى‌فرمايد: اگر قصد استهزاى پيامبر را دارند بدانند كه به عذاب استهزاكنندگان پيامبران پيشين دچار مى‌شوند و سودى به حال آنان ندارد (آيه 10) و اگر مى‌خواهند ناتوانى خدا را ثابت كنند به آنان بگو: چه كسى مالك و آفريننده آسمان‌ها و زمين است؟ اوست كه تدبير جهان را در دست دارد و روزى همگان را مى‌رساند و هر خيرى به هر كس مى‌رسد از جانب اوست و در يك كلمه «هُوَ القاهِرُ فَوقَ عِباده»(آيه 18)

و اگر قصد انكار پيامبر را دارند به آن‌ها بگو: خداوند گواه ميان من و شماست و دليل آن نيز اين است كه خداوند اين قرآن را بر من وحى كرده است،(آيه 19) افزون بر اين اهل كتاب نيز پيامبر را همچون فرزندانشان مى‌شناسند و به نبوت پيامبر گواهى مى‌دهند.(آيه 20)

پس از آن كه با دلايل منطقى و بررسى همه جوانب ادعاى مشركان را پاسخ گفت و حجت را بر آنان تمام كرد، به فرجام دردناك كافران اشاره كرده و از پشيمانى (آيه 27) و حسرت آنها بر گذشته خود (آيه 31) خبر مى‌دهد.

در انتها خداوند، پيامبرش را در برابر مخالفت‌ها و لجاجت‌هاى مشركان دلدارى داده و به آن حضرت مى‌گويد كه از سخنان آن‌ها غمگين مباش، زيرا كافران پيامبران پيشين را هم تكذيب كرده؛ اما پيامبران در برابر سخنان آن‌ها صبر پيشه كردند و نصرت و پيروزى الهى فرارسيد.(آيه 34)

دومين شبهه مشركان درباره توحيد و نبوت در آيات 37 ـ 90 مطرح شده و به تفصيل پاسخ داده شده است. مشركان مى‌گفتند: چرا پيامبر با معجزه‌اى از ناحيه پروردگارش تأييد نمى‌شود. آن‌ها اين سخن را در حالى مى‌گفتند كه بهترين آيات و معجزات الهى يعنى قرآن در دسترس آنان بود، از اين‌رو معلوم مى‌شود كه غرض آن‌ها از اين سخن اين است كه نه تنها قرآن را معجزه‌اى قانع‌كننده نمى‌دانستند بلكه مى‌پنداشتند كه خداوند نمى‌تواند معجزه‌اى را كه بر نفى ربوبيت خدايان و بت‌ها دلالت كند بر كسى نازل كند[۲۹] و با اين سخن در صدد نفى ربوبيت الهى و اثبات ربوبيت بتها بودند، ازاين‌رو خداوند در پاسخ آنان به آيات و نشانه‌هايى چند اشاره مى‌كند كه همگى از توانايى خداوند در تدبير و اداره جهان هستى حكايت دارد و در مقابل، دلايل ناتوانى بت‌ها و خدايان پندارى را در صحنه‌هاى گوناگون زندگى و مرگ بيان مى‌كند.

نخستين نشانه ربوبيت الهى و قدرت و حكمت[۳۰] اين است كه خداوند هر چيزى را كه براى زندگى جنبندگان زمين در پرندگان آسمان لازم است به طور غريزى در اختيارشان قرار داده است، چنان ‌كه براى انسان‌ها نيز همين كار را كرده است؛[۳۱] اما كافران چشم و گوش خود را در برابر اين واقعيت بسته، آن را انكار مى‌كنند. (آيات 38 ـ 39)

دومين نشانه ربوبيت الهى اين است كه عذاب و رحمت در دنيا و آخرت تنها در دست قدرت اوست و هيچ يك از بت‌ها يا شريكانى كه براى خدا قرار داده‌اند نمى‌تواند عذاب الهى را دفع كنند و تنها اوست كه مى‌تواند درخواست عاجزانه اهل عذاب را اجابت كرده و عذاب را از آن‌ها برطرف كند. به همین دليل در هنگام عذاب تنها او را مى‌خوانيد، چنان‌كه امت‌هاى پيشين نيز چنين بودند. (آيات 40 ـ 49)

در ادامه آيات درخواست معجزات رنگارنگ را از پيامبر نادرست مى‌شمرد و به سومين جلوه ربوبيت الهى كه همان هدايت تشريعى است، اشاره كرده از پيامبر مى‌خواهد كه به آنان بگويد: من صاحب خزاين الهى يا فرشته يا عالم به غيب نيستم بلكه مأمور شده‌ام تا از آنچه به من وحى مى‌شود پيروى كنم و به وسيله آن راه درست را به شما نشان دهم.(آيه 50)

من براى شما معجزه و دليل روشنى آورده‌ام؛ اما شما آن را نپذيرفتيد و معجزه ديگرى مى‌خواهيد كه در اختيار من نيست[۳۲] و از اين‌رو داورى درباره شما بر عهده خدايى است كه كليدهاى غيب در دست اوست و از هر چه در جهان مى‌گذرد[۳۳] از جمله اعمال انسان در روز و شب آگاه است و بر بندگان خود سيطره دارد.(آيه 59)

چهارمين نشانه ربوبيت خداوند اين است كه او تنها كسى است كه مشكلات فردى و اجتماعى انسان را حل مى‌كند و او را از بحران‌ها و مصائب زندگى نجات مى‌دهد،(آيه 64) آنگاه رو به پيامبر كرده و مى‌فرمايد: كسانى را كه دين را به بازى و سرگرمى و استهزا گرفته‌اند و زندگى دنيا آن‌ها را مغرور ساخته رها كن و به آن‌ها هشدار ده تا گرفتار عواقب شوم اعمال خود نشوند.(آيه 70)

ناتوانى بت‌ها و زوال‌پذيرى ساير معبودهاى خيالى پنجمين نشانه بر عدم شايستگى آن‌ها براى مشاركت با خداوند سبحان در ربوبيت است كه در آيه 71 به آن اشاره مى‌شود و براى آن كه نشان دهد در ناتوانى معبودان خيالى تفاوتى بين پرستش بت، ستاره، ماه و خورشيد نيست به داستان حضرت ابراهيم علیه‌السلام و احتجاج او با مشركان زمان خود از بت‌پرستان تا ستاره‌پرستان و ماه و خورشيدپرستان اشاره مى‌كند كه به آن‌ها گفت: من به جاى پرستش اين خدايان زوال‌پذير خداى آفريننده آسمان و زمين را مى‌پرستم و از شريكانى كه براى خدا قرار داده‌ايد هيچ هراسى ندارم.

خداوند ضمن تأييد سخنان وى مى‌فرمايد: اين‌ها حجت و برهانى بود كه ما به او داديم و بدين‌سان او را همانند ساير انبياء ـ اسامى 17 نفر از انبياى عظيم‌الشأن در اين آيات ذكر مى‌شود ـ مورد لطف و هدايت خاصه خود قرار داديم. (آيات 71 ـ 90)

پس از آن كه دومين شبهه مشركان پاسخ داده شد آيات 91 ـ 108 به بررسى سومين شبهه و اشكال اساسى آنان مى‌پردازد. مشركان براى آن كه رسالت پيامبر را به طور كلى زير سؤال برند، ادعا كردند كه قرآن و ساير تعاليم پيامبر غير وحيانى است و خداوند هيچ كتابى بر انسان فرو نفرستاده: «اِذ قالوا ما اَنزَلَ اللّهُ عَلى بَشَر مِن شَىء» (6/91) و براى هدايت انسان كارى نكرده است زيرا چنين كارى اصلاً وظيفه خدا نيست.

آنان با بيان اين سخن به صراحت و برخلاف شواهد فراوان به خداوند سبحان افترا زده و قرآن و كتب پيامبران پيشين را انكار كرده‌اند و افزون بر اين معتقد شدند كه موجود ديگرى غير از خداوند وظيفه تعليم و تربيت انسان را بر عهده گرفته است، از اين‌رو ابتدا خداوند در عبارتى كوتاه به سخنان آنان پاسخ مى‌دهد و مى‌فرمايد: گويندگان چنين سخنى عظمت و شأن خدا را چنان كه شايسته اوست نشناخته‌اند: «ما قَدَرُوا اللّهَ حَقَّ قَدرِهِ» زيرا لازمه ربوبيت خدا اين است كه انسان را به سوى صراط مستقيم هدايت كند و به همين منظور وحى را بر بندگان برگزيده خود نازل مى‌كند.

در ادامه، اين شبهه را در دو بخش پاسخ مى‌دهد: ابتدا شواهد و دلايلى را كه نشان دهنده نزول كتاب الهى بر افرادى از بشر است ذكر مى‌گردد و سپس گوشه‌اى از عظمت مقام الهى را كه به اقتضاى آن هدايت انسان را بر عهده گرفته است بيان مى‌فرمايد. در همين رابطه ناتوانى موجودات ديگر از جمله جن را براى تعليم و هدايت انسان ثابت مى‌كند.

بر اين اساس آيات 91 ـ 94 به عنوان بخش نخست پاسخ، از پيامبر صلى الله عليه و آله مى‌خواهد تا از مشركان بپرسد كه چه كسى تورات را بر حضرت موسى عليه‌السلام فروفرستاد و آنچه را كه شما و پدرانتان نمى‌دانستيد به شما آموخت و همچنين قرآن را نازل كرد و به راستى كسانى كه اين كتب آسمانى را انكار كرده و بر خدا افتراء زده و مى‌گويند: خداوند چيزى بر بشر نازل نكرده است، ستمكارترين افراد نيستند؟ آنگاه به عذاب ستمگران اشاره كرده و به آنان هشدار مى‌دهد كه مبادا به اتكاى خدايان پندارى به حق پشت كرده و مردم را گمراه كنيد كه همه شما به تنهايى در دادگاه حساب الهى حاضر خواهيد شد.

در بخش دوم از پاسخ به اين شبهه (آيات 95 ـ 108) به دلايلى كه نشان انحصار شأن هدايتگرى در خداوند سبحان است اشاره كرده و مى‌فرمايد: خداوند تدبير همه جهان را در دست دارد و همه لوازم زندگى انسان را فراهم كرده است. آيا ممكن است او از هدايت و تعليم غفلت كند؟ او خدايى است كه دانه گياهان را مى‌شكافد، مرده را از زنده و زنده را از مرده خارج مى‌كند و شب و روز و حركت ماه و خورشيد را بر اساس نظم و حكمت تدبير مى‌كند، با ستارگان راه را در تاريكى شب به شما مى‌نماياند و نسل انسان را در زمين مستقر كرده است و براى او از آسمان باران فرو مى‌فرستد تا به وسيله آن روزى او فراهم شود.

براى چنين خدايى چگونه ممكن است شريكى در آفرينش يا هدايت قرار داد؟ چنان‌كه برخى جن را شريك خدا دانسته يا براى او دختر و پسرى قائل شدند. او خداى آفريننده همه چيز است پس او را عبادت كرده و به نشانه‌هاى روشنى كه براى هدايت شما قرار داده است، ايمان بياوريد، آنگاه به پيامبر صلى الله عليه و آله مى‌فرمايد: با همه دلايل آشكارى كه براى اثبات نبوت تو داديم ممكن است بگويند: آنچه مى‌گويى از ديگران آموخته‌اى؛ اما تو از آنان روى برگردان و از آنچه به تو وحى شده است پيروى كن.

چهارمين شبهه‌اى كه سران شرك و كفر براى گمراه كردن مردم به آن دست مى‌يازيدند اين بود كه مى‌گفتند: نشانه‌هايى كه پيامبر بر نبوت خود ارائه مى‌دهد روشن و آشكار نيست و با سوگند مى‌گفتند: اگر خداوند نشانه‌اى بفرستد كه بر صدق ادعاى رسول خدا صلی الله علیه و آله و نبوت وى به روشنى دلالت كند ايمان خواهند آورد. (آيه 109)

پس از بيان اين شبهه پاسخ آنان را در آيات 109 ـ 123 ذكر مى‌كند و مى‌فرمايد: اولاً روحيات و سوابق آنان نشان مى‌دهد كه اگر نشانه كاملاً آشكارى را هم ببينند ايمان نخواهند آورد حتى اگر فرشتگان بر آنان نازل شوند يا مردگان با آن‌ها سخن بگويند باز هم ايمان نمى‌آورند، ثانياً چه نشانه‌اى محكم‌تر و گوياتر از اين قرآن كه حتى اهل كتاب نيز آن را تصديق كرده و آيات آن را از سوى خدا مى‌دانند. اگر واقعاً در پى آيه‌اى مى‌گردند پس به اين كتاب ايمان آورده و به احكامش عمل كنند.

آيات 124 ـ 135 به پنجمين و آخرين شبهه آنان در توحيد و نبوت اشاره كرده و مى‌فرمايد: آن‌ها وقتى اين آيات روشن و غيرقابل انكار را مى‌بينند بهانه ديگرى مى‌تراشند و مى‌گويند: ما ايمان نمى‌آوريم مگر اين كه ما نيز به مقام رسالت برسيم و آنچه بر پيامبران نازل مى‌شود بر ما نيز نازل شود: «قالوا لَن نُؤمِنَ حَتّى نُؤتى مِثلَ ما اوتِىَ رُسُلُ اللّهِ» در ادامه ابتدا در پاسخى كوتاه به آنان مى‌گويد: خداوند خود مى‌داند چه كسى را به رسالت برانگيزد و امانت رسالت را به او بسپارد.

سپس با اشاره به سنت هدايت و گمراهى، پاسخ آن‌ها را به تفصيل بيان مى‌دارد و مى‌فرمايد: اگر خداوند بخواهد كسى را هدايت كند قلب او را براى ادراك حق آماده مى‌سازد و آن كس را كه بخواهد گمراه كند سينه او را از ادراك حقايق، تنگ و ناتوان مى‌كند و كسانى كه ايمان نمى‌آوردند افرادى پليد هستند.(آيه 120) البته در اين گمراهى مقصر اصلى خود آنان هستند كه شياطين (جن) را پيشواى خود قرار داده و از آن‌ها پيروى كردند[۳۴] و در روز قيامت نيز به آن اعتراف خواهند كرد و به فرجام شوم آن‌ها نيز دچار خواهند شد،(آيه 128) خلاصه آن كه هر كس به سبب اعمال و رفتارش از درجه خاصى برخوردار است: «لِكُلّ دَرَجتٌ مِمّا عَمِلوا».(آيه 132)

2. اعتقادات خرافى مشركان و تغيير احكام دينى:

قرآن پس از آن كه در آيات گذشته به تفصيل انحرافات اعتقادى و بهانه‌جويي‌هاى آن‌ها را به صورت شبهات فكرى مطرح كرد (آيات 136 ـ 152) به بيان رفتارهاى ناپسند و اعمال زشت آنان و تغييراتى كه در دين خدا و آيين ابراهيم داده و حلال آن را حرام كردند پرداخته و احكام الهى را در اين رابطه بيان مى‌كند.

به گزارش اين آيات مشركان براى خدا از روييدني‌ها و حيواناتى كه خداوند آفريده نصيبى معين كرده و مى‌گفتند: اين سهم براى خدا و اين سهم براى بت‌ها و اگر سهم بت‌ها از بين مى‌رفت سهم خدا را به جاى آن قرار مى‌دادند؛ اما عكس آن را مجاز نمى‌شمردند[۳۵](6/136) يا براى بتها فرزندان خود را قربانى مى‌كردند و احكام ظالمانه و خرافى در دين خدا وضع مى‌كردند و آن‌ها را به خدا نسبت مى‌دادند؛ مثلاً مى‌گفتند: اين قرباني‌ها و صدقات مخصوص بتان است[۳۶] و تنها افراد خاصى كه ما مشخص مى‌كنيم مى‌توانند از آنها استفاده كنند يا سوار شدن بر چهارپايان را حرام مى‌كردند، چهارپايان را بدون بردن نام خدا ذبح مى‌كردند و زنانشان را از خوردن گوشت بچه شترهاى تازه به دنيا آمده منع مى‌كردند،[۳۷] مگر اين كه مرده به دنيا آيند.

خداى سبحان ضمن تقبيح رفتار زشت آنان، نسبت دادن اين احكام را به خداوند افترا دانسته و راه درست زندگى را تشريح كرده، مى‌فرمايد: خداوند نعمت‌هاى فراوانى به شما داده است تا از آن استفاده كرده به فقيران دهيد و اسراف نكنيد و نر و ماده حيواناتى همچون گوسفند، بز، شتر و گاو و بچه‌هايى كه در شكم ماده اين حيوانات است، حلال كرده است.

از سوى ديگر حيوان مرده، خون ريخته، گوشت خوك و گوشت حيوانى كه بدون ذكر نام خدا ذبح شده باشد، حرام است. اين‌ها احكام خداست كه مشركان به پيروى از هواى نفس و بدون هيچ دليل شرعى آن‌ها را تغيير داده و حلال خدا را حرام كرده بودند، آنگاه در آيات 151 ـ 152 خلاصه‌اى از احكام الهى را كه مورد تأكيد همه پيامبران و مورد پذيرش همه شرايع و بيانگر راه صحيح هدايت است، بيان مى‌كند و آن‌ها را راه مستقيم الهى مى‌نامد كه تنها راه نجات است.

اين احكام كه در 9 فرمان خلاصه شده عبارت است از شرك نورزيدن به خدا، احسان به والدين، نكشتن فرزندان، دورى از كارهاى زشت در آشكار و نهان، نكشتن همديگر مگر به حكم حق و قصاص، تجاوز نكردن به مال يتيم، پرهيز از گرانفروشى و كم‌فروشى، عادلانه سخن گفتن و وفاى به عهد الهى.

نتيجه‌گيرى:

با بيان اين احكام، آيات پايانى سوره (153 ـ 165) به جمع‌بندى معارف تبيين شده در سوره پرداخته، مى‌فرمايد: سعادت و خوشبختى انسان در پيروى از تعاليم پيامبران است كه خداوند آن‌ها را به صورت كتاب بر رسولان حق نازل كرد و چنان‌كه خداوند به حضرت موسى كتاب كاملى براى تكميل نفوس و بيان احكام نازل كرد، قرآن پر بركتى را نيز براى هدايت شما فرو فرستاد: «هذا كِتبٌ اَنزَلنهُ مُبارَكٌ فَاتَّبِعوهُ» (آيه 155) تا نگوييد چرا براى يهود و نصارا كتاب فرود آمده؛ اما براى ما هيچ كتابى نازل نشده و اگر ما هم كتاب داشتيم بيش از آن‌ها به آن عمل كرده و هدايت مى‌شديم.

اكنون حجت و دليلى روشنگر براى شما نازل شده است، پس شما نيز آيات آن را تكذيب نكرده و با بهانه‌جويي‌هاى متعدد همچون درخواست نزول فرشتگان گمراهى خود را افزون نكنيد كه اگر خدا فرشتگان عذاب را بر شما نازل كند ديگر فرصتى براى توبه و ايمان آوردن نخواهد ماند. در آيات پايانى سوره انعام (161 ـ 163) خداوند از پيامبر صلى الله عليه و آله مى‌خواهد تا اصول اعتقادى و رفتارى خود را در چند جمله كوتاه براى مشركان بيان كرده و با دعوت مجدد آنان به دين توحيدى آن‌ها را از مخالفت بر حذر دارد و به آنان بگويد كه من از راه مستقيم كه همان آيين حضرت ابراهيم علیه‌السلام است، پيروى مى‌كنم و همه اعمالم را براى خدا انجام داده و هيچ شريكى براى او قائل نيستم زيرا او پروردگار همه جهان است. منكران و كافران نيز بايد بدانند كه هر كس بار عمل خود را بر دوش مى‌كشد و بازگشت همه به سوى خداست و او درباره آنچه انسان‌ها درباره آن اختلاف دارند، داورى مى‌كند.

فضيلت سوره:

روايات پرشمارى در فضيلت و آثار تلاوت سوره انعام گزارش شده است.[۳۸] علما نزول دفعى و مشايعت فرشتگان در زمان نزولش را دو ويژگى اين سوره دانسته‌اند.[۳۹] از پيامبر صلى الله عليه و آله نقل شده است كه فرمودند: همه سوره انعام به يكباره بر من فرود آمده و 70000 فرشته در حالى كه با آواز بلند حمد و تسبيح پروردگار مى‌گفتند، آن را همراهى مى‌كردند.[۴۰]

همزمان با نزول آن، پيامبر صلى الله عليه و آله در حالى كه «سبحان الله العظيم و بحمده» را تكرار مى‌كردند به سجده افتادند و در همان شب نزولش نويسندگان وحى را فراخواندند تا آن را بنويسند؛[۴۱] همچنين آن حضرت فرمودند: خداوند به وسيله اين سوره به من و مسلمانان عزتى داد كه هرگز پس از آن خوار نگردند.[۴۲]

امام صادق عليه‌السلام فرمود: اين سوره در حالى كه 70000 فرشته آن را بدرقه مى‌كردند، فرود آمد پس شما آن را تعظيم و تكريم كنيد،[۴۳] زيرا نام پروردگار در 70 جاى آن آمده است. اگر مردم فضليت آن را بدانند قرائت آن را ترك نكنند.[۴۴]

در روايات متعدد از آمرزش،[۴۵] ايمنى در قيامت،[۴۶] خشنودى پروردگار،[۴۷] تسبيح[۴۸] و استغفار فرشتگان براى خواننده اين سوره تا قيامت،[۴۹] به عنوان ثواب قرائت ياد شده است. در برخى روايات به خواندن سه آيه نخست اين سوره پس از نماز صبح سفارش شده و براى آن ثواب و آثار فراوانى بيان شده است.[۵۰]

از امام صادق عليه‌السلام روايت شده: هر حاجتمندى 4 ركعت نماز (با دو سلام) بگزارد و پس از حمدِ آن سوره انعام و پس از نماز دعاى «يا كريم يا كريم...» را بخواند، سوگند به كسى كه جانم در دست اوست خداوند حاجتش را برآورده سازد.[۵۱] البته ثواب‌ها و آثار ياد شده مشروط به اعتقاد و عمل به اين آيات نورانى است وگرنه قرائت بدون عمل ثواب‌هاى موعود را ندارد.[۵۲]

پانویس

  1. التحرير والتنوير، ج 7، ص 121؛ الميزان، ج 7، ص 2؛ المكى والمدنى فى القرآن، ج 1، ص 305.
  2. البرهان فى علوم القرآن، ج 1، ص 281؛ روح‌المعانى، مج 5، ج 7، ص 109؛ التمهيد، ج 1، ص 132ـ136.
  3. تاريخ قرآن، راميار، ص 670.
  4. همان، ص 671.
  5. تفسير المعين، ج 1، ص 325.
  6. تفسير جلالين، ص 131؛ التمهيد، ج 1، ص 171ـ178.
  7. روح المعانى، مج 5، ج 7، ص 109؛ تفسير مراغى، مج 3، ج 7، ص 69؛ التمهيد، ج 1، ص 171ـ178.
  8. التفسير الحديث، ج 4، ص 64؛ الميزان، ج 7، ص 6.
  9. الدرالمنثور، ج 3، ص 243ـ346؛ نورالثقلين، ج 1، ص 696؛ المكى والمدنى فى القرآن، ج 1، ص 290، 297.
  10. تفسير المنار، ج 7، ص 284؛ التمهيد، ج 1، ص 170.
  11. نظم قرآن، ج‌ 1، ص‌ 132؛ دائرة المعارف بزرگ اسلامى، ج‌ 9، ص‌ 393.
  12. السيرة‌النبويه، ج 1، ص 261؛ فروغ ابديت، ج 1، ص 264.
  13. التحرير والتنوير، ج 14، ص 6؛ الموسوعة القرآنيه، ج 3، ص 4.
  14. احسن الحديث، ج 3، 172؛ تفسير سورة الانعام، ص 11.
  15. التحرير والتنوير، ج 7، ص 121.
  16. الموسوعة القرآنيه، ج 3، ص 17؛ ج 7، ص 205.
  17. المعجم الاحصائى، ج 1، ص 299ـ301.
  18. مجمع‌البيان، ج 4، ص 421؛ بصائر ذوى التمييز، ج 1، ص 186؛ البيان فى عد آى القرآن، ص 151.
  19. تفسير ابن كثير، ج 2، ص 127؛ التحرير والتنوير، ج 7، ص 121؛ احسن الحديث، ج 3، ص 171.
  20. التحرير والتنوير، ج 7، ص 121.
  21. الموسوعة القرآنيه، ج 3، ص 4.
  22. بصائر ذوى التمييز، ج 1، ص 187.
  23. فضائل القرآن و معالمه، ج 2، ص 30.
  24. الاتقان، ج 1، ص 125؛ تاريخ قرآن، حجتى، ص 105.
  25. اهداف كل سوره، ج 1، ص 125.
  26. مجمع البيان، ج 4، ص 421؛ روح المعانى، مج 5، ج 7، ص 112؛ اهداف كل سوره، ج 1، ص 131.
  27. الميزان، ج 7، ص 20؛ نمونه، ج 5، ص 161.
  28. روح المعانى، مج 5، ج 7، ص 141.
  29. الميزان، ج 7، ص 69.
  30. مجمع البيان، ج 2، ص 297.
  31. الميزان، ج 7، ص 71.
  32. همان، ص 115.
  33. همان، ص 126.
  34. الكشاف، ج 2، ص 64.
  35. مجمع البيان، ج 4، ص 571.
  36. نمونه، ج 25، ص 455.
  37. الميزان، ج 7، ص 384؛ احسن‌الحديث، ج 3، ص 323.
  38. روح المعانى، مج 5، ج 7، ص 109ـ 110؛ التحرير والتنوير، ج 7، ص 125.
  39.  التفسير الكبير، ج 12، ص 141.
  40. تفسير ابن‌كثير، ج‌ 2، ص‌ 127؛ الدرالمنثور، ج‌ 3، ص‌ 243ـ‌244.
  41. مجمع البيان، ج 4، ص 421؛ الدرالمنثور، ج 3، ص 243 ـ 244؛ التحرير والتنوير، ج 7، ص 122.
  42. التبيان، ج‌ 4، ص‌ 75؛ منهج‌الصادقين، ج 3، ص 344.
  43. ثواب‌الاعمال، ص 224؛ لمحات‌الانوار، ج 2، ص 744.
  44. تفسير عياشى، ج‌ 1، ص‌ 354.
  45. لمحات الانوار، ج 2، ص 744.
  46. تفسير عياشى، ج 1، ص 354؛ ثواب‌الاعمال، ص 224.
  47. لمحات الانوار، ج 2، ص 744ـ745.
  48. الكافى، ج 2، ص 455؛ البرهان، ج 2، ص 396.
  49. تفسير قمى، ج 1، ص 201.
  50. تفسير قرطبى، ج 6، ص 247؛ الدرالمنثور، ج 2، ص 245ـ246؛ كنزالدقائق، ج 4، ص 278.
  51. تفسير عياشى، ج 1، ص 353؛ اطيب‌البيان، ج 5، ص 2.
  52. تفسير اثنى عشرى، ج 3، ص 218.

منابع

سيد عبدالرسول حسينى‌زاده، محمد خامه‌گر؛ دائرة المعارف قرآن کریم، جلد 4، صفحه 547-557.