فلسفه اخلاق: تفاوت بین نسخهها
مهدی موسوی (بحث | مشارکتها) |
|||
| سطر ۱: | سطر ۱: | ||
{{متوسط}} | {{متوسط}} | ||
| − | + | '''«فلسفه اخلاق»'''، شاخهای از [[فلسفه]] است که نگاهی بیرونی به علم [[اخلاق]] داشته و مبادی تصوری و تصدیقی آن را مورد بررسی قرار میدهد. فلسفه اخلاق یا «اخلاق نظری» -که در مقابل «اخلاق عملی» قرار میگیرد- به تحلیل گزارههای اخلاقی و بررسی هدف و مقصود از انجام تکالیف و وظائف اخلاقی میپردازد.. | |
| − | فلسفه [[اخلاق]] یا | ||
== اخلاق نظری و اخلاق عملی == | == اخلاق نظری و اخلاق عملی == | ||
| − | علم [[اخلاق]] مجموعه اصول معیاری و سنجشی است که شایسته است رفتار [[انسان]] مطابق آنها صورت گیرد و به عبارت دیگر: اصول اخلاقی راه رفتار پسندیده و هدف ها و انگیزه ها را توضیح و ترسیم می نماید.<ref> فلسفه اخلاق، ص ۱۵. </ref> از این رو علم اخلاق به دو بخش اصلی و بنیانی تقسیم می گردد و هر کدام از آن دو آثار و | + | علم [[اخلاق]] مجموعه اصول معیاری و سنجشی است که شایسته است رفتار [[انسان]] مطابق آنها صورت گیرد و به عبارت دیگر: اصول اخلاقی راه رفتار پسندیده و هدف ها و انگیزه ها را توضیح و ترسیم می نماید.<ref> فلسفه اخلاق، ص ۱۵. </ref> به بیان دیگر، علم اخلاق از دیدگاه عالمان مسلمان علمی است که از انواع صفات خوب و بد بحث کرده، آنها را مورد شناسایی و تعریف و تبیین قرار داده، کیفیت اکتساب صفات خوب و فضایل را و نیز چگونگی زدودن صفات رذیله را بیان کرده است. از این رو علم اخلاق به دو بخش اصلی و بنیانی تقسیم می گردد و هر کدام از آن دو آثار و ویژگیهایی دارد که آن دیگری فاقد آن است: |
| − | بخش اول: این که انسان ها از نظر اخلاقی چه تکالیفی دارند و چه وظایفی خواه مادی یا معنوی، اجتماعی یا فردی و خانوادگی و | + | *بخش اول: این که انسان ها از نظر اخلاقی چه تکالیفی دارند و چه وظایفی خواه مادی یا معنوی، اجتماعی یا فردی و خانوادگی و... در رابطه با سایر انسان ها عهده دارند و باید انجام دهند و چه چیزهائی را نباید انجام دهند؟ |
| − | بخش دوم: این که این تکالیف و وظائف را برای چه مقصودی باید انجام دهد یا ندهد؟ و هدف و غایت این وظائف و تکالیف چیست؟ | + | *بخش دوم: این که این تکالیف و وظائف را برای چه مقصودی باید انجام دهد یا ندهد؟ و هدف و غایت این وظائف و تکالیف چیست؟ |
| − | بخش اول در اصطلاح علماء علم اخلاق، | + | بخش اول در اصطلاح علماء علم اخلاق، «اخلاق عملی» و بخش دوم را اخلاق نظری و یا «فلسفه اخلاق» می نامند. |
| − | + | مطالعات فلسفی پیرامون اخلاق را می توان فلسفه اخلاق نامید، که به بحث و بررسی درباره مبانی تصوری و تصدیقی علم اخلاق و گزاره های اخلاقی می پردازد. | |
| − | فلسفه اخلاق | + | پس فلسفه اخلاق عین علم اخلاق نیست، گرچه با آن در رابطه نزدیکی قرار دارد، زیرا علم اخلاق عام بوده، شامل هر دو بخش می گردد، پس نسبت بین آن دو نسبت میان عام و خاص است و فلسفه اخلاق یک بخشی از آن محسوب می گردد. و به عبارت دقیق تر می توان گفت نسبت فلسفه اخلاق (یعنی اخلاق نظری) و اخلاق عملی، نسبت میان مبادی و غایت محسوب می گردد، از این رو لازم است قبل از هر چیز، از اخلاق نظری بحث نمود، زیرا باید ابتدا غایت را شناخت سپس راه های وصول به آن را مورد بررسی قرار داد.<ref>فلسفه اخلاق از دیدگاه قرآن، ص ۱۶.</ref> |
| − | + | فلسفه اخلاق از جهت ردهبندی علوم، داخل در [[فلسفه]] نظری می باشد و فلسفه نظری عبارت است از برداشت کلی از جهان و رابطه ذهن با خارج و دارای پنج جزء است: فلسفه اولی، [[منطق]]، زیبایی شناسی، علم النفس و علم اخلاق. | |
| − | |||
| − | |||
| − | |||
| − | |||
| − | پس هر حکم و اثر و یا ویژگی که فلسفه (به عنوان پدر) | + | پس هر حکم و اثر و یا ویژگی که فلسفه (به عنوان پدر) دارد، در اجزاء آن (به عنوان فرزند) از جمله علم اخلاق و در نتیجه فلسفه اخلاق نیز جاری است. در نتیجه علم اخلاق و به دنبال آن دو بخش اخلاق عملی و اخلاق نظری (فلسفه اخلاق)، رابطه نزدیکی با فعل و عمل و وظیفه و [[تکلیف]] انسان ها دارد و علم اخلاق در زمینه فعل و عمل انسان متجلّی می گردد. |
| − | + | با توجه به تعریف «علم اخلاق» و «فلسفه اخلاق» و تبیین قلمرو هر کدام، تفاوت های این دو روشن می شود: | |
| + | |||
| + | *الف. موضوع علم اخلاق عبارت است از صفات خوب و بد از آن جهت که با افعال اختیاری انسان مرتبط است، اما موضوع فلسفه اخلاق مبادی تصوری و تصدیقی اخلاق و به عبارت دیگر اصول موضوعه علم اخلاق است . | ||
| + | *ب. روش بحث در علم اخلاق توصیفی و نقلی است، ولی در فلسفه اخلاق از روش عقلی و تحلیلی استفاده می شود. | ||
| + | *ج. هدف اخلاق، رساندن انسان به کمال از راه بیان روش کسب فضایل و زدودن صفات رذیله است، اما فلسفه اخلاق در مرتبه نخست به دنبال طرح کلی نظریه هنجاری است (افعال اختیاری انسان از حیث خوبی و بدی یا باید و نباید اخلاقی) و در بخش فرا اخلاق به دنبال توجیه و بنیانی برای مبادی تصوری و تصدیقی اخلاق است. | ||
== اقسام افعال انسانها == | == اقسام افعال انسانها == | ||
| − | تحقیق و بررسی طبیعی و علمی در مورد علم [[اخلاق]] و یافتن آثار و ویژگی های آن در مقایسه با سایر | + | تحقیق و بررسی طبیعی و علمی در مورد علم [[اخلاق]] و یافتن آثار و ویژگی های آن در مقایسه با سایر علوم، ما را رهنمون می گردد به این که افعال [[انسان]] ها را از جهات گوناگون مورد مداقه قرار دهیم. به طور کلی افعال انسان ها به یک نسق نیست، بلکه سه گونه اند: افعال اخلاقی، افعال طبیعی و افعال عادی. |
| − | |||
| − | |||
| − | |||
| − | |||
| − | |||
| − | |||
| − | + | نمونه های عملی و توضیح این سه قسم و موارد آن برای همه ما تا حدودی روشن و واضح است و نیاز به تفصیل زیاد ندارد. آری بیان آثار و ویژگی هر یک از اقسام سه گانه بالا و بیان فرق بین آن ها نیاز به توضیح دارد، به این ترتیب که عمل اخلاقی قابل ستایش و تحسین است، برخلاف عمل عادی بشری. | |
| − | + | انسان ها برای اعمال اخلاقی، ارزش قائل اند و افعال اخلاقی مثل [[احسان]] به مستمندان و محبت به غیر و...، ارزشمند از نوع ارزشمندی یک کارگر در برابر کارش مثلاً نیست، زیرا این ارزش، ارزش مادی و سبب استحقاق مبلغی پول یا کالا در مقابل کار نیست و ارزش کار اخلاقی فوق این ارزش ها بوده، با پول و کالای مادی قابل مقایسه نمی باشد؛ مثل [[شهادت در راه خدا]] و جان باختن برای احیاء [[دین|دین]] از قبیل ارزش مادی نیست، بلکه ارزش معنوی دارد. | |
| − | + | حال این سؤال اساسی و منطقی مطرح می گردد که پس توجیه این ارزش ها چگونه است؟ یعنی با چه فلسفه و یا با چه مکتبی و معیاری (انسانی، دینی یا عقلی و وجدانی) می توانیم این ارزش ها را توجیه کنیم؟ در پاسخ به این سؤال، باید نمونه ها و مثال هایی برای اثبات اخلاقی بودن برخی از افعال و کارهای انسان ها را در این جا ذکر نمائیم. | |
| − | + | الف. [[عفو]] و گذشت در انسان ها یکی از اعمال و افعال قابل ستایش و تحسین می باشد. یعنی انسانی را فرض کنیم که به گردن دیگری حقی دارد مثلاً کسی او را آزرده باشد و یا طلبی از او داشته باشد؛ در این هنگام او می تواند از حق خود نگذرد و یا می تواند از حق خود بگذرد و او را عفو نماید. و لذا در دین [[اسلام]] و قوانین آن می بینیم که عفو را یکی از صفات حمیده و پسندیده انسان ها در رابطه با دیگران به حساب آورده است، چنان که از [[پیامبر اسلام|رسول خدا]] صلی الله علیه وآله چنین نقل شده است: «ثَلاثٌ مِنْ مَکارِمِ الأَخْلاقِ: تصِلُ مَنْ قَطَعَک وَ تُعْطِی مَنْ حَرَمَک وَ تَعْفُو عمَّنْ ظَلَمَک».<ref> تحف العقول، حرانی، در باب مواعظ النبی و حِکَمه. </ref> یعنی: سه چیز از اخلاق بزرگوارانه است: یکی این که با کسی که با تو قطع رابطه کرده است بپیوندی، و به آن که تو را محروم ساخته ببخشی و کسی را که به تو ظلم کرده است، عفو نمائی. | |
| − | + | همچنین [[امام سجاد]] علیه السلام در [[دعای مکارم الاخلاق|دعای مکارم الأخلاق]] -که یکی از دعاهای «[[صحیفه سجادیه]]» است- جملاتی بسیار لطیف که می تواند شاهد گویای اخلاقی بودن برخی از افعال باشد می فرماید: «اللّهُمَّ صَلِّ عَلی محمَّدٍ وآلِهِ و سَدِّدْنِی لاَنْ اُعارِضَ مَنْ غَشَّنِی بِالنُصْحِ وَ اُجْزِی مَنْ هَجَرَنِی بِالبِرِّ و اُثِیبَ مَنْ حَرَمَنِی بِالبَذْلِ و اُکافِی مَنْ قَطَعَنِی بِالصِّلَةِ». یعنی پروردگارا درود بفرست بر پیامبر و خاندانش و به من توفیق بده که با آن کسانی را که مرا ترک کردند با آن ها مقابله به مثل نکنم، بلکه با برّ و نیکی با آن ها مقابله نمایم و پاداش نیکو دهم آن که مرا محروم کرد و مکافات ندهم هر کس را که با من قطع رابطه می کند، به این که رابطه را با آن ها برقرار کنم. | |
| − | + | و در تواریخ معتبر اسلامی نقل شده است که روزی [[مالک اشتر]] از بازار [[کوفه|کوفه]] می گذشت؛ فردی از بازاریان که مالک را نمی شناخت کیسه زباله ای به سر و صورت او انداخت. مالک اشتر اعتنائی نکرد و شخص دیگری که نظارهگر این جریان بود، به آن مرد گفت: آیا شناختی کی بود که کیسه زباله را به سر و صورت او انداختی؟ گفت: نشناختم. گفت: او مالک اشتر نخعی بود، فرمانده سپاه [[امام علی]] علیه السلام. بدنش به لرزه افتاد و به دنبالش رفت تا از او عذرخواهی کند. پس دید مالک داخل [[مسجد]] شد و دو رکعت [[نماز]] خواند. مرد صبر کرد تا سلام داد و عذرخواهی کرد. مالک گفت: به خدا قسم مسجد نیامدم جز این که دو رکعت نماز بخوانم و بعد درباره تو دعا کنم که خداوند از [[گناه]] تو بگذرد و تو را هدایت نماید. | |
| − | + | ب. حقشناسی و وفاداری -یعنی در مقابل [[احسان]] کسی او را تا آخر عمر فراموش نکردن و نیکی او را قدردانی نمودن-، یکی از افعال اخلاقی نیکو و پسندیده انسانی است. در [[قرآن|قرآن مجید]] در [[سوره الرحمن]] آیه ۶۰ می فرماید: {{متن قرآن|«هَلْ جَزاءُ الإِحْسانِ اِلاَّ الإِحْسانُ»}} یعنی آیا جزای نیکی جز نیکی است؟ پس نیکی در مقابل نیکی یک اصل اخلاقی فطری است که قرآن آن را یادآور می شود. | |
| − | [[ | + | ج. ترحّم به حیوانات، حتی حیواناتی که پلید ([[نجس]]) هستند و آن پلیدی منافاتی با ترحم به آن ها ندارد. پس ترحم به حیوان گرسنه و یا تشنه جزء افعال اخلاقی انسان ها محسوب می شود. نقل شده: مردی از بیابانی می گذشت، سگی را دید که از شدت تشنگی زبانش را به خاک های نمناک می مالد. در آن جا چاه آبی بود، مرد کفش خود را به دستار خود بست و آن را فرستاد به ته چاه و از آن آب کشید و بعد با دست خودش آب به این حیوان داد و او را سیراب و از مرگ حتمی نجات داد. [[وحی]] به پیامبر زمانش رسید که خدا کار این انسان را پاداش می دهد و این عمل نزد خداوند دارای ارزش و بها است: «شَکر اللّه له و ادْخَله الجنة»، خداوند از عمل نیک این مرد قدردانی نمود و او را به پاس این عمل اخلاقی و پسندیده به [[بهشت]] برد. نتیجه این [[حدیث]] و حاصل آن این است که این عمل، عمل اخلاقی بوده، نزد خداوند و خلق ارزش دارد. |
| + | [[سعدی|سعدی]] در کتاب «[[بوستان سعدی (کتاب)|بوستان]]» خود در توضیح روایت فوق چنین اشعاری سروده است: | ||
{{بیت|یکی در بیابان سگی تشنه یافت|برون از رمق در حیاتش نیافت}} | {{بیت|یکی در بیابان سگی تشنه یافت|برون از رمق در حیاتش نیافت}} | ||
| − | {{بیت| | + | {{بیت|کُله دلو کرد آن پسندیده کیش|چو حبل اندر آن بست دستار خویش}} |
| − | {{بیت|به خدمت میان بست و بازو گشاد|سگ ناتوان را دمی آب داد}}{{بیت|خبر داد پیغمبر از حال مرد|که داور گناهان از او عفو کرد}} | + | {{بیت|به خدمت میان بست و بازو گشاد|سگ ناتوان را دمی آب داد}} |
| + | {{بیت|خبر داد پیغمبر از حال مرد|که داور گناهان از او عفو کرد}} | ||
| − | + | این رفتارهای کریمانه حکایت از حدّ اعلای محبت به خلق و [[احسان]] به غیر می کند و دارای ارزش معنوی است. | |
==پانویس== | ==پانویس== | ||
<references /> | <references /> | ||
| − | == | + | ==منابع== |
| − | + | *"اخلاق نظری و اخلاق عملی"، حسین حقانی زنجانی، فصلنامه مکتب اسلام، شماره ۶. | |
| − | + | *"نسبت علم اخلاق و فلسفه اخلاق"، امیر خواص، مجله رواق اندیشه، شماره ۱۲. | |
[[Category:اخلاق]] | [[Category:اخلاق]] | ||
[[رده:کلیات اخلاق]] | [[رده:کلیات اخلاق]] | ||
| − | [[رده: | + | [[رده:فلسفه]] |
نسخهٔ کنونی تا ۱۵ سپتامبر ۲۰۲۵، ساعت ۱۵:۰۰
«فلسفه اخلاق»، شاخهای از فلسفه است که نگاهی بیرونی به علم اخلاق داشته و مبادی تصوری و تصدیقی آن را مورد بررسی قرار میدهد. فلسفه اخلاق یا «اخلاق نظری» -که در مقابل «اخلاق عملی» قرار میگیرد- به تحلیل گزارههای اخلاقی و بررسی هدف و مقصود از انجام تکالیف و وظائف اخلاقی میپردازد..
اخلاق نظری و اخلاق عملی
علم اخلاق مجموعه اصول معیاری و سنجشی است که شایسته است رفتار انسان مطابق آنها صورت گیرد و به عبارت دیگر: اصول اخلاقی راه رفتار پسندیده و هدف ها و انگیزه ها را توضیح و ترسیم می نماید.[۱] به بیان دیگر، علم اخلاق از دیدگاه عالمان مسلمان علمی است که از انواع صفات خوب و بد بحث کرده، آنها را مورد شناسایی و تعریف و تبیین قرار داده، کیفیت اکتساب صفات خوب و فضایل را و نیز چگونگی زدودن صفات رذیله را بیان کرده است. از این رو علم اخلاق به دو بخش اصلی و بنیانی تقسیم می گردد و هر کدام از آن دو آثار و ویژگیهایی دارد که آن دیگری فاقد آن است:
- بخش اول: این که انسان ها از نظر اخلاقی چه تکالیفی دارند و چه وظایفی خواه مادی یا معنوی، اجتماعی یا فردی و خانوادگی و... در رابطه با سایر انسان ها عهده دارند و باید انجام دهند و چه چیزهائی را نباید انجام دهند؟
- بخش دوم: این که این تکالیف و وظائف را برای چه مقصودی باید انجام دهد یا ندهد؟ و هدف و غایت این وظائف و تکالیف چیست؟
بخش اول در اصطلاح علماء علم اخلاق، «اخلاق عملی» و بخش دوم را اخلاق نظری و یا «فلسفه اخلاق» می نامند.
مطالعات فلسفی پیرامون اخلاق را می توان فلسفه اخلاق نامید، که به بحث و بررسی درباره مبانی تصوری و تصدیقی علم اخلاق و گزاره های اخلاقی می پردازد.
پس فلسفه اخلاق عین علم اخلاق نیست، گرچه با آن در رابطه نزدیکی قرار دارد، زیرا علم اخلاق عام بوده، شامل هر دو بخش می گردد، پس نسبت بین آن دو نسبت میان عام و خاص است و فلسفه اخلاق یک بخشی از آن محسوب می گردد. و به عبارت دقیق تر می توان گفت نسبت فلسفه اخلاق (یعنی اخلاق نظری) و اخلاق عملی، نسبت میان مبادی و غایت محسوب می گردد، از این رو لازم است قبل از هر چیز، از اخلاق نظری بحث نمود، زیرا باید ابتدا غایت را شناخت سپس راه های وصول به آن را مورد بررسی قرار داد.[۲]
فلسفه اخلاق از جهت ردهبندی علوم، داخل در فلسفه نظری می باشد و فلسفه نظری عبارت است از برداشت کلی از جهان و رابطه ذهن با خارج و دارای پنج جزء است: فلسفه اولی، منطق، زیبایی شناسی، علم النفس و علم اخلاق.
پس هر حکم و اثر و یا ویژگی که فلسفه (به عنوان پدر) دارد، در اجزاء آن (به عنوان فرزند) از جمله علم اخلاق و در نتیجه فلسفه اخلاق نیز جاری است. در نتیجه علم اخلاق و به دنبال آن دو بخش اخلاق عملی و اخلاق نظری (فلسفه اخلاق)، رابطه نزدیکی با فعل و عمل و وظیفه و تکلیف انسان ها دارد و علم اخلاق در زمینه فعل و عمل انسان متجلّی می گردد.
با توجه به تعریف «علم اخلاق» و «فلسفه اخلاق» و تبیین قلمرو هر کدام، تفاوت های این دو روشن می شود:
- الف. موضوع علم اخلاق عبارت است از صفات خوب و بد از آن جهت که با افعال اختیاری انسان مرتبط است، اما موضوع فلسفه اخلاق مبادی تصوری و تصدیقی اخلاق و به عبارت دیگر اصول موضوعه علم اخلاق است .
- ب. روش بحث در علم اخلاق توصیفی و نقلی است، ولی در فلسفه اخلاق از روش عقلی و تحلیلی استفاده می شود.
- ج. هدف اخلاق، رساندن انسان به کمال از راه بیان روش کسب فضایل و زدودن صفات رذیله است، اما فلسفه اخلاق در مرتبه نخست به دنبال طرح کلی نظریه هنجاری است (افعال اختیاری انسان از حیث خوبی و بدی یا باید و نباید اخلاقی) و در بخش فرا اخلاق به دنبال توجیه و بنیانی برای مبادی تصوری و تصدیقی اخلاق است.
اقسام افعال انسانها
تحقیق و بررسی طبیعی و علمی در مورد علم اخلاق و یافتن آثار و ویژگی های آن در مقایسه با سایر علوم، ما را رهنمون می گردد به این که افعال انسان ها را از جهات گوناگون مورد مداقه قرار دهیم. به طور کلی افعال انسان ها به یک نسق نیست، بلکه سه گونه اند: افعال اخلاقی، افعال طبیعی و افعال عادی.
نمونه های عملی و توضیح این سه قسم و موارد آن برای همه ما تا حدودی روشن و واضح است و نیاز به تفصیل زیاد ندارد. آری بیان آثار و ویژگی هر یک از اقسام سه گانه بالا و بیان فرق بین آن ها نیاز به توضیح دارد، به این ترتیب که عمل اخلاقی قابل ستایش و تحسین است، برخلاف عمل عادی بشری.
انسان ها برای اعمال اخلاقی، ارزش قائل اند و افعال اخلاقی مثل احسان به مستمندان و محبت به غیر و...، ارزشمند از نوع ارزشمندی یک کارگر در برابر کارش مثلاً نیست، زیرا این ارزش، ارزش مادی و سبب استحقاق مبلغی پول یا کالا در مقابل کار نیست و ارزش کار اخلاقی فوق این ارزش ها بوده، با پول و کالای مادی قابل مقایسه نمی باشد؛ مثل شهادت در راه خدا و جان باختن برای احیاء دین از قبیل ارزش مادی نیست، بلکه ارزش معنوی دارد.
حال این سؤال اساسی و منطقی مطرح می گردد که پس توجیه این ارزش ها چگونه است؟ یعنی با چه فلسفه و یا با چه مکتبی و معیاری (انسانی، دینی یا عقلی و وجدانی) می توانیم این ارزش ها را توجیه کنیم؟ در پاسخ به این سؤال، باید نمونه ها و مثال هایی برای اثبات اخلاقی بودن برخی از افعال و کارهای انسان ها را در این جا ذکر نمائیم.
الف. عفو و گذشت در انسان ها یکی از اعمال و افعال قابل ستایش و تحسین می باشد. یعنی انسانی را فرض کنیم که به گردن دیگری حقی دارد مثلاً کسی او را آزرده باشد و یا طلبی از او داشته باشد؛ در این هنگام او می تواند از حق خود نگذرد و یا می تواند از حق خود بگذرد و او را عفو نماید. و لذا در دین اسلام و قوانین آن می بینیم که عفو را یکی از صفات حمیده و پسندیده انسان ها در رابطه با دیگران به حساب آورده است، چنان که از رسول خدا صلی الله علیه وآله چنین نقل شده است: «ثَلاثٌ مِنْ مَکارِمِ الأَخْلاقِ: تصِلُ مَنْ قَطَعَک وَ تُعْطِی مَنْ حَرَمَک وَ تَعْفُو عمَّنْ ظَلَمَک».[۳] یعنی: سه چیز از اخلاق بزرگوارانه است: یکی این که با کسی که با تو قطع رابطه کرده است بپیوندی، و به آن که تو را محروم ساخته ببخشی و کسی را که به تو ظلم کرده است، عفو نمائی.
همچنین امام سجاد علیه السلام در دعای مکارم الأخلاق -که یکی از دعاهای «صحیفه سجادیه» است- جملاتی بسیار لطیف که می تواند شاهد گویای اخلاقی بودن برخی از افعال باشد می فرماید: «اللّهُمَّ صَلِّ عَلی محمَّدٍ وآلِهِ و سَدِّدْنِی لاَنْ اُعارِضَ مَنْ غَشَّنِی بِالنُصْحِ وَ اُجْزِی مَنْ هَجَرَنِی بِالبِرِّ و اُثِیبَ مَنْ حَرَمَنِی بِالبَذْلِ و اُکافِی مَنْ قَطَعَنِی بِالصِّلَةِ». یعنی پروردگارا درود بفرست بر پیامبر و خاندانش و به من توفیق بده که با آن کسانی را که مرا ترک کردند با آن ها مقابله به مثل نکنم، بلکه با برّ و نیکی با آن ها مقابله نمایم و پاداش نیکو دهم آن که مرا محروم کرد و مکافات ندهم هر کس را که با من قطع رابطه می کند، به این که رابطه را با آن ها برقرار کنم.
و در تواریخ معتبر اسلامی نقل شده است که روزی مالک اشتر از بازار کوفه می گذشت؛ فردی از بازاریان که مالک را نمی شناخت کیسه زباله ای به سر و صورت او انداخت. مالک اشتر اعتنائی نکرد و شخص دیگری که نظارهگر این جریان بود، به آن مرد گفت: آیا شناختی کی بود که کیسه زباله را به سر و صورت او انداختی؟ گفت: نشناختم. گفت: او مالک اشتر نخعی بود، فرمانده سپاه امام علی علیه السلام. بدنش به لرزه افتاد و به دنبالش رفت تا از او عذرخواهی کند. پس دید مالک داخل مسجد شد و دو رکعت نماز خواند. مرد صبر کرد تا سلام داد و عذرخواهی کرد. مالک گفت: به خدا قسم مسجد نیامدم جز این که دو رکعت نماز بخوانم و بعد درباره تو دعا کنم که خداوند از گناه تو بگذرد و تو را هدایت نماید.
ب. حقشناسی و وفاداری -یعنی در مقابل احسان کسی او را تا آخر عمر فراموش نکردن و نیکی او را قدردانی نمودن-، یکی از افعال اخلاقی نیکو و پسندیده انسانی است. در قرآن مجید در سوره الرحمن آیه ۶۰ می فرماید: «هَلْ جَزاءُ الإِحْسانِ اِلاَّ الإِحْسانُ» یعنی آیا جزای نیکی جز نیکی است؟ پس نیکی در مقابل نیکی یک اصل اخلاقی فطری است که قرآن آن را یادآور می شود.
ج. ترحّم به حیوانات، حتی حیواناتی که پلید (نجس) هستند و آن پلیدی منافاتی با ترحم به آن ها ندارد. پس ترحم به حیوان گرسنه و یا تشنه جزء افعال اخلاقی انسان ها محسوب می شود. نقل شده: مردی از بیابانی می گذشت، سگی را دید که از شدت تشنگی زبانش را به خاک های نمناک می مالد. در آن جا چاه آبی بود، مرد کفش خود را به دستار خود بست و آن را فرستاد به ته چاه و از آن آب کشید و بعد با دست خودش آب به این حیوان داد و او را سیراب و از مرگ حتمی نجات داد. وحی به پیامبر زمانش رسید که خدا کار این انسان را پاداش می دهد و این عمل نزد خداوند دارای ارزش و بها است: «شَکر اللّه له و ادْخَله الجنة»، خداوند از عمل نیک این مرد قدردانی نمود و او را به پاس این عمل اخلاقی و پسندیده به بهشت برد. نتیجه این حدیث و حاصل آن این است که این عمل، عمل اخلاقی بوده، نزد خداوند و خلق ارزش دارد.
سعدی در کتاب «بوستان» خود در توضیح روایت فوق چنین اشعاری سروده است:
یکی در بیابان سگی تشنه یافت برون از رمق در حیاتش نیافت
کُله دلو کرد آن پسندیده کیش چو حبل اندر آن بست دستار خویش
به خدمت میان بست و بازو گشاد سگ ناتوان را دمی آب داد
خبر داد پیغمبر از حال مرد که داور گناهان از او عفو کرد
این رفتارهای کریمانه حکایت از حدّ اعلای محبت به خلق و احسان به غیر می کند و دارای ارزش معنوی است.
پانویس
منابع
- "اخلاق نظری و اخلاق عملی"، حسین حقانی زنجانی، فصلنامه مکتب اسلام، شماره ۶.
- "نسبت علم اخلاق و فلسفه اخلاق"، امیر خواص، مجله رواق اندیشه، شماره ۱۲.




