جامعیت مقاله متوسط
سیر منطقی به صورت کامل رعایت نشده
شناسه ناقص است
مقاله مورد سنجش قرار گرفته است

جهاد اكبر‌‌‌‌‌‌‌: تفاوت بین نسخه‌ها

از دانشنامه‌ی اسلامی
پرش به ناوبری پرش به جستجو
(منابع)
(جهاد اکبر در روایات)
سطر ۶۲: سطر ۶۲:
  
 
افزون بر این، همین­که جهاد با نفس در برخی از روایات، جهاد اکبر نامیده شده و در برخی دیگر أفضل الجهاد دانسته شده است و ما می­ دانیم که جهاد با دشمن از واجبات است، جهاد با نفس هم همانند جهاد با دشمن واجب، بلکه از آن واجب­تر است.<ref>http://www.hawzah.net</ref>
 
افزون بر این، همین­که جهاد با نفس در برخی از روایات، جهاد اکبر نامیده شده و در برخی دیگر أفضل الجهاد دانسته شده است و ما می­ دانیم که جهاد با دشمن از واجبات است، جهاد با نفس هم همانند جهاد با دشمن واجب، بلکه از آن واجب­تر است.<ref>http://www.hawzah.net</ref>
 +
 +
روش جهد اکبر و مراتب تحقّق آن
 +
 +
باید دقت داشت این روش کاملاً به صورت «خود تربیتی» انجام می شود.
 +
 +
1. تفکر
 +
 +
بدان که اول شرط مجاهدۀ با نفس و حرکت به جانب حق تعالی، تفکر است؛ که آن هم دارای مراتب و درجاتی است.<ref>شرح چهل حدیث، ص 198.</ref>
 +
 +
استاد شهید مرتضی مطهری در توضیح این قسمت می فرمایند:
 +
 +
تفکر در احوال نفس، یعنی خود انسان موضوع تفکر خویش باشد؛ که این هم دو جور است:
 +
 +
الف. یک وقت خود انسان به عنوان یک مبحث علمی، موضوع تفکر است که این قسم، داخل مرتبۀ دوم تفکر می شود.
 +
 +
ب. یک وقت تفکر انسان دربارۀ کارهای خودش است، دربارۀ این که چگونه تصمیم بگیرد، چگونه کار کند، چه کارهایی را انجام دهد، با چه نیت و انگیزه ای آن کار را انجام دهد و... این قسم در مرتبۀ سوم تفکر، مقصود ما می باشد.<ref>تعلیم و تربیت در اسلام، ص 241.</ref>
 +
 +
2. عزم
 +
 +
آن عبارت است از بناگذاری و تصمیم بر ترک معاصی و فعل واجبات و جبران آنچه از او فوت شده در ایّام حیات<ref>شرح چهل حدیث، ص 7.</ref>
 +
 +
3. توبه
 +
 +
در سه مرحله است:
 +
* ندامت و پشیمانی از گناهان و تقصیرات گذشته؛
 +
* عزم و تصمیم قاطع بر برگشت ننمودن بر آن گناهان؛
 +
* ردّ و جبران حق الناس، حق النفس و حق الله ، و در هر حال، جلب کردن رضایت آن ها.<ref>همان، ص 278..</ref>
 +
 +
4. مشارطه
 +
 +
آن است که انسان پیش از شروع در کار، با خویشتن شرط و عهد  کند که از جادۀ مستقیم شرع خارج نشود؛ خواسته های حق تعالی را عمل کند؛ بلکه  بر  خواسته های خود مقدّم دارد و هیچ گاه از طلب رضای خداوند و آخرت جویی غفلت نورزد.<ref>سه دستورالعمل برای خودسازی، ص 34.</ref>
 +
 +
ملاّ مهدی نراقی رحمه الله تمثیل زیبایی در این زمینه دارد و می فرماید:
 +
 +
بدان که عقل به مانند تاجری است در مسیر آخرت که سرمایه اش عمر است و با کمک نَفْس،  آن را به کار می گیرد. بنابراین نفس به مانند شریک عقل است که در مال او به تجارت  می پردازد. و سود این تجارت، به دست آوردن اخلاق فاضله و اعمال صالح است که  انسان را به سوی سعادت و نعمت ابدی رهنمون شود. ضرر آن در صورتی است که گناهان و خطاها از او سرزند که منتهی به عذاب دردناک دوزخ گردد... و مدت این تجارت، طول عمر است.
 +
 +
همان طوری که تاجر با شریکش در ابتدا مشارطه و معاهده می بندد و بعد، مراقب او خواهد بود، و در آخر هم به محاسبه با او می پردازد، و اگر با خیانت و ضرر و تضییع سرمایه مواجه شود، به مؤاخذه و معاقبۀ او می پردازد و چه بسا از او غرامت می طلبد، همچنین عقل در مشارکت خود با نفس باید این امور را رعایت کند.<ref>جامع السعادات، ج 3، ص 93.</ref>
 +
 +
5. مراقبه
 +
 +
یعنی این که سالک، در طول فعالیت های روزمرّه، مدام مراقب حال و وضع خود باشد، تا مطابق عهد و پیمانی که با خود بسته، عمل کند.
 +
 +
علاّمه طباطبائی در این بای می گوید:
 +
 +
مراقبه آن است که بنده به هنگام عمل، حق تعالی را در نظر بگیرد و خود را در محضر خداوند بیند و کشیک نفس کشد که مبادا از فرمان و خواستۀ مولیٰ سر باز زند و راه دگر گیرد و عصیان ورزد و به لهو و لعب پردازد.<ref>سه دستورالعمل برای خودسازی، ص 34.</ref>
 +
 +
6. محاسبه
 +
 +
عبارت است از این که حساب نفس را بکشی در این شرطی که با خدای خود کردی که آیا به جا آورد و با ولیّ نعمت خود در این معامله جزئی خیانت نکردی؟<ref>شرح چهل حدیث، ص 9.</ref>
 +
 +
7. مُعاتبه: معاتبه عبارت از آن است که سالک پس از محاسبه، اگر مشاهده کرد که  مطابق عهد و پیمانی که بسته، عمل نکرده است، باید به مجرّد مشاهدۀ خلاف، نفس  خود را بازخواست کند و او را مورد سرزنش و عتاب قرار دهد که چرا پیمان شکنی  کرده و مشارطۀ اول صبح را به یاد او آورد و بگوید: «ای نفس سرکش! مگر  امروز با من عهد نکردی که قدم در راه خلاف نگذاری؟! چرا خلاف عهد کردی و  از  خدای تعالی شرم نکردی و خود را در ملکوت و در محضر ملائکة الله  بی آبرو و رسوا  کردی؟! اکنون من باید چقدر زحمت بکشم تا ظلمت این گناهی که تو کرده ای از آینۀ قلبم پاک کنم».[53] پس توبه و استغفار نماید که دیگر پیمان شکنی نکند و وفای به عهد  نماید.
 +
 +
8 . مُعاقبه: اگر سالک مطابق قول و قراری که بسته، عمل کرده، اما مقدار کمی هم تخلّف داشته باشد، مسأله معاقبه مطرح می شود؛[54] یعنی فرد باید برای خود مجازاتی مناسب و متوازن در نظر بگیرد و خود را عقاب نماید؛ مثل این که خود را موقّتاً از بعضی مواهب و لذایذ محروم کند. در این موارد می توان تشابه با عمل خلاف را هم لحاظ کرد؛ مثلاً در مورد عدم مراعات، نسبت به غذای حرام، به خود گرسنگی دهد؛ در مورد نگاه به نامحرم، چشم خود را از دیدن بعضی امور محبوب و دوست داشتنی اش (مثلاً دیدن یک فیلم جذّاب) محروم کند؛ اگر مربوط به زبان باشد، آن را با سکوت مجازات کند؛ و اگر کسی را رنجانده است، نزد او برود و با عذرخواهی نفس خود را خوار کند و... .[55]
 +
 +
9. مجاهده: اگر سالک مطابق عهد و پیمانی که بسته، عمل کرده، اما مقدار تخلّف زیاد باشد، یعنی در عین انجام کارهای خوب و شایسته، کار ناشایست زیادی نیز مرتکب شده، در این جا مسأله مجاهده پیش می آید. در این مرحله، مجازات و تنبیه شدیدتر است؛ به این معنا که عقوبت ها با انجام کارهای سخت، مانند نمازها و روزه های مستحبی، انفاق در راه خدا، احسان بر ضعیفان، صدقۀ پنهانی و برخی دیگر از عبادت ها، همراه است؛ تا فرد خود را بسازد و تلاش نماید تا دوباره از برنامه و عهد و پیمانش تخلّف نکند. بدین سان، به تدریج، شخص مهار نفس خود را در دست می گیرد و آن را در مسیر مطلوب ـ که همان مسیر الهی شدنِ تدریجی است ـ هدایت می نماید.
  
 
==نتیجه جهاد اکبر==
 
==نتیجه جهاد اکبر==

نسخهٔ ‏۲۶ سپتامبر ۲۰۲۴، ساعت ۱۱:۴۳


«جهاد اکبر» در مقابل «جهاد اصغر» (جهاد با دشمن بیرونى)، ترکیب وصفی، کنایه از ریاضت، نَفْس کُشی و مجاهده با او. یعنی مخالفت با آن دسته از خواهش های نفس که انسان را وادار به مخالفت با خداوند متعال و سرپیچى از دستورهاى او مى‌کند. هدف از این جهاد، ترک شهوت‌هاى شیطانى و گردن نهادن به دستورهاى خداوند و پیراستن نفس از صفات ناشایست و آراستن آن به صفات نیکو است.

جهاد در لغت و اصطلاح

«جِهاد» واژه‌ای‌ عربی‌ است‌ از ریشه‌ «جهد» به‌ معنای‌ مشقت‌، تلاش‌، مبالغه‌ در کار به‌ نهایت‌ چیزی‌ رسیدن‌ و توانایی‌.[۱] مهم‌ترین‌ مفهوم‌ اصطلاحی‌ این‌ واژه‌ در متون‌ دینی‌، همانند کاربرد عام‌ آن‌، گونه‌ای‌ خاص‌ از تلاش‌ است‌ یعنی‌ مبارزه‌ کردن‌ در راه‌ خدا با جان‌، مال‌ و دارایی های‌ دیگر خود با هدف‌ گسترش‌ اسلام‌ یا دفاع‌ از آن‌.[۲]

در متون‌ دینی‌، علاوه‌ بر این‌ معنای‌ خاص‌ و اصطلاحی‌، جهاد به‌ مفهوم‌ لغوی‌ و عام‌ خود نیز بسیار بکار رفته‌ است‌، مانند کاربرد تعبیر «جهاد اكبر‌‌‌‌‌‌‌» درباره‌ مجاهدت‌ و تلاش‌ نفس‌ در برابر شیطان‌ و هوای‌ نفس.[۳] در احادیث‌ برخی‌ از کارها به‌ مثابه‌ جهاد شمرده‌ شده‌اند که‌ ظاهراً برای‌ ارج‌ نهادن‌ به‌ این‌ کارها بوده‌ است‌ مانند امر به‌ معروف‌ و نهی‌ از منکر، سخن‌ گفتن‌ به‌ عدالت‌ در برابر سلطان‌ ستمگر، تلاش‌ مرد برای‌ زنده‌ کردن‌ سنتی‌ نیکو در جامعه‌، خوب‌ شوهرداری‌ کردن‌ زن‌ و تلاش‌ مرد برای‌ کسب‌ روزی‌ حلال‌ برای‌ خانواده‌.[۴]

تعریف

«جهاد» بر سه گونه است: ۱- جنگ و مجاهده براى راندن و دفع دشمن آشکار. ۲- جهاد با شیطان و اهریمن. ۳- مجاهده با نفس.[۵]

جهاد به معناى بذل جهد و کوشش در دفع دشمن است و بیشتر بر مدافعه به جنگ اطلاق مى ‌شود. لیکن گاهى در معنای دشمن توسعه داده می شود تا جائی که هر چیزی که توقع شرّ از او می رود را شامل می شود، مانند شیطان که آدمى را گمراه مى ‌سازد و نفس اماره که به بدیها امر مى ‌کند و امثال اینها. در نتیجه جهاد شامل مخالفت با نفس در خواسته ‌هایش و خودداری از اطاعت شیطان در وسوسه‌هایش مى‌ شود و رسول خدا (صلى الله علیه و آله) مخالفت با نفس را «جهاد اکبر» نامیده است.[۶] در روایتى از آن حضرت است که به گروهى از اصحاب که از نبرد با دشمن بازمى‌گشتند، فرمود: مرحبا به قومى که جهاد اصغر را به انجام رسانده‌اند و جهاد اکبر برایشان باقى است. گفتند: اى پیامبر خدا، جهاد اکبر چیست؟ فرمود: جهاد با نفس.[۷]

جهاد اکبر در قرآن

علماى اخلاق براى نفس (احساسات و غرائز و عواطف آدمى) سه مرحله قائلند که در قرآن مجید به آنها اشاره شده است:

۱. نفس مطمئنه: مرحله‌ اى است که انسان پس از تصفیه و تهذیب و تربیت کامل، به مرحله ‌اى مى‌ رسد که غرائز سرکش در برابر او رام مى‌ شوند، و توانایى پیکار با عقل و ایمان در خود نمى‌ بینند چرا که عقل و ایمان آن قدر نیرومند شده ‌اند که غرائز نفسانى در برابر آن توانایى چندانى ندارد. این همان مرحله آرامش و سکینه است. این مقام انبیاء و اولیا و پیروان راستین آنها است، آنهایى که در مکتب مردان خدا درس ایمان و تقوا آموختند و سالها به تهذیب نفس پرداخته و جهاد اکبر را به مرحله نهایى رسانده‌ اند. آیات پایانی سوره فجر این موضوع را مطرح می کند: «يَا أَيَّتُهَا النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّةُ ارْجِعِي إِلَىٰ رَبِّكِ رَاضِيَةً مَرْضِيَّةً فَادْخُلِي فِي عِبَادِي وَادْخُلِي جَنَّتِي»:[۸] «اى صاحب نفس مطمئنه! به سوى پروردگارت بازگرد، در حالى که هم تو از خدا راضى هستى و هم خدا از تو راضى است پس در جمع بندگانم وارد شو و در بهشتم درآى.»

۲. نفس لوامه: که پس از تعلیم و تربیت و مجاهدت، انسان به آن ارتقاء مى‌ یابد، در این مرحله ممکن است بر اثر طغیان غرائز گهگاه مرتکب خلافهایى بشود اما فورا پشیمان مى‌ گردد و به ملامت و سرزنش خویش مى‌ پردازد، و تصمیم بر جبران گناه مى‌ گیرد، و دل و جان را با آب توبه مى‌ شوید، و به تعبیر دیگر در مبارزه عقل و نفس گاهى عقل پیروز می شود و گاهى نفس، ولى به هر حال کفه سنگین از آن عقل و ایمان است. البته براى رسیدن به این مرحله جهاد اکبر لازم است و تمرین کافى و تربیت در مکتب استاد و الهام گرفتن از سخن خدا و سنت پیشوایان. این مرحله همان است که قرآن مجید در «سوره قیامت» به آن سوگند یاد کرده است، سوگندى که نشانه عظمت آن است‌: «لَا أُقْسِمُ بِيَوْمِ الْقِيَامَةِ، وَلَا أُقْسِمُ بِالنَّفْسِ اللَّوَّامَةِ» [۹]: «سوگند به روز رستاخیز و سوگند به نفس سرزنشگر».

۳. نفس اماره: نفس سرکش است که انسان را به گناه فرمان مى ‌دهد و به هر سو مى‌ کشاند و لذا اماره‌ اش گفته ‌اند. در این مرحله هنوز عقل و ایمان آن‌ قدرت را نیافته که نفس سرکش را مهار زند و آن را رام کند بلکه در بسیارى از موارد در برابر او تسلیم مى‌ گردد و یا اگر بخواهد گلاویز شود، نفس سرکش او را بر زمین مى‌ کوبد و شکست مى ‌دهد و همه بدبختیهاى انسان از آن است.[۱۰] در این زمینه از زبان حضرت یوسف صدیق نقل می کند که به یک شکل بدبینانه ای به نفس خودش می نگرد: «وَمَا أُبَرِّئُ نَفْسِي ۚ إِنَّ النَّفْسَ لَأَمَّارَةٌ بِالسُّوءِ إِلَّا مَا رَحِمَ رَبِّي».[۱۱] «من نفس خود را تبرئه نمی کنم چرا که مسلما نفس پیوسته به بدی ها امر می کند مگر آن که پروردگارم رحم کند.»

همچنین آیه ی زیر به نتیجه پیروی از نفس اماره اشاره دارد: «أَفَرَأَيْتَ مَنِ اتَّخَذَ إِلَٰهَهُ هَوَاهُ وَأَضَلَّهُ اللَّهُ عَلَىٰ عِلْمٍ وَخَتَمَ عَلَىٰ سَمْعِهِ وَقَلْبِهِ وَجَعَلَ عَلَىٰ بَصَرِهِ غِشَاوَةً فَمَنْ يَهْدِيهِ مِنْ بَعْدِ اللَّهِ أَفَلَا تَذَكَّرُونَ»[۱۲] «آیا دیدی آنکس را که هوای نفسش را معبود خود گرفت و خداوند او را به جهت علمی که داشت گمراه کرد و بر گوش و قلبش مهر نهاد و بر چشمش پرده ای انداخت، دیگر بعد از خدا چه کسی او را هدایت می کند، آیا باز هم متذکر نمی شوید؟».

لازم به ذکر است از مواردی که «جهاد اکبر» به معنای "جهاد نفس" هم گرفته شده، عبارت «وَجَاهِدُوا فِي اللَّهِ حَقَّ جِهَادِهِ»[۱۳] است.[۱۴] در آیه إِنَّ الَّذِينَ آمَنُوا وَالَّذِينَ هَاجَرُوا وَجَاهَدُوا فِي سَبِيلِ اللَّهِ أُولَٰئِكَ يَرْجُونَ رَحْمَتَ اللَّهِ[۱۵]هم مفهوم جهاد نفس از مصادیق جهاد در راه خدا دانسته شده است. برخی مفسران، جهاد در آیه وَالَّذِينَ جَاهَدُوا فِينَا لَنَهْدِيَنَّهُمْ سُبُلَنَا[۱۶] را هم به معنایی عام و شامل جهاد نفس گرفته‌اند.[۱۷]

جهاد اکبر در روایات

پیامبر گرامی اسلام فرمود: «جاهِدوا أهواءَکم کما تُجاهدون أعدائکم.» با هواهاى نفسانیتان همانگونه جهاد کنید که با دشمنانتان. .[۱۸]

امام على علیه السلام: «أفْضَلُ الجِهادِ جِهادُ النَّفْسِ عنِ الهَوى و فِطامُها عَن لَذّاتِ الدُّنیا.» برترین جهاد، مبارزه کردن با هواى نفْس و باز گرفتن آن از لذّتهاى دنیاست.[۱۹]

امام على علیه السلام: «غایةُ المُجاهَدَةِ أنْ یجاهِدَ المَرءُ نَفْسَهُ.» نهایت جهاد، مبارزه انسان با نفْس خویش است.[۲۰]

امام على علیه السلام: «اعلَموا أنَّ الجِهادَ الأکبَرَ جِهادُ النَّفْسِ، فاشْتَغِلوا بجِهادِ أنْفُسِکم تَسْعَدوا.» بدانید که جهاد اکبر جهاد با نفْس است، پس به جهاد با نفْسهاى خویش پردازید تا نیک بخت شوید.[۲۱]

امام باقر علیه السلام: «لا فَضیلةَ کالجِهادِ، و لا جِهادَ کمُجاهَدةِ الهوى.» هیچ فضیلتى چون جهاد نیست و هیچ جهادى مانند مبارزه با هواى نفس نمى باشد.

امام صادق علیه السلام: «إنَّ النّبی صلى الله علیه و آله بَعثَ بسَرِیة، فلَمّا رَجَعوا قالَ: مَرْحَبا بقَومٍ قَضَوُا الجِهادَ الأصْغَرَ و بَقِی الجِهادُ الأکبَرُ. قیلَ یا رسولَ اللّه، و ما الجِهادُ الأکبَرُ؟ قالَ جِهادُ النَّفْسِ.» پیامبر صلى الله علیه و آله سپاهى را به جنگ گسیل داشت؛ وقتى برگشتند فرمود: خوشامد مى گویم به گروهى که جهاد اصغر را انجام دادند، اما جهاد اکبر همچنان مانده است. عرض شد: اى پیامبر خدا! جهاد اکبر چیست؟ فرمود: جهاد با نفْس.[۲۲]

شیخ حرّ عاملی در کتاب وسائل الشیعه در باب صد و یک، احادیثی در پیرامون "جهاد با نفس" برگزیده و آن­ها را سامان داده است. در این باب ده حدیث آورده شده است و مفاد آن­ها این است که مبارزه با نفس و اقدام به درمان بیماری­های نفسانی بر انسان طالب کمال و سعادت، لازم و واجب است. واژه­ ی وجوب هرچند در هیچ­یک از احادیث این باب ذکر نشده، اما در برخی دیگر از احادیث مربوط به همین موضوع که در این باب ذکر نشده، آمده است مانند این سخن امام کاظم (علیه السلام) به هشام بن حکم: «جاهد نفسک لتردّها من هواها فإنّه واجب علیک کجهاد عدوّک»: با نفس خود به مبارزه برخیز تا آن را از خواسته­ های [نادرستش] دور کنی. این مبارزه همانند جهاد با دشمن بر تو فرض و واجب است.

افزون بر این، همین­که جهاد با نفس در برخی از روایات، جهاد اکبر نامیده شده و در برخی دیگر أفضل الجهاد دانسته شده است و ما می­ دانیم که جهاد با دشمن از واجبات است، جهاد با نفس هم همانند جهاد با دشمن واجب، بلکه از آن واجب­تر است.[۲۳]

روش جهد اکبر و مراتب تحقّق آن

باید دقت داشت این روش کاملاً به صورت «خود تربیتی» انجام می شود.

1. تفکر

بدان که اول شرط مجاهدۀ با نفس و حرکت به جانب حق تعالی، تفکر است؛ که آن هم دارای مراتب و درجاتی است.[۲۴]

استاد شهید مرتضی مطهری در توضیح این قسمت می فرمایند:

تفکر در احوال نفس، یعنی خود انسان موضوع تفکر خویش باشد؛ که این هم دو جور است:

الف. یک وقت خود انسان به عنوان یک مبحث علمی، موضوع تفکر است که این قسم، داخل مرتبۀ دوم تفکر می شود.

ب. یک وقت تفکر انسان دربارۀ کارهای خودش است، دربارۀ این که چگونه تصمیم بگیرد، چگونه کار کند، چه کارهایی را انجام دهد، با چه نیت و انگیزه ای آن کار را انجام دهد و... این قسم در مرتبۀ سوم تفکر، مقصود ما می باشد.[۲۵]

2. عزم

آن عبارت است از بناگذاری و تصمیم بر ترک معاصی و فعل واجبات و جبران آنچه از او فوت شده در ایّام حیات[۲۶]

3. توبه

در سه مرحله است:

  • ندامت و پشیمانی از گناهان و تقصیرات گذشته؛
  • عزم و تصمیم قاطع بر برگشت ننمودن بر آن گناهان؛
  • ردّ و جبران حق الناس، حق النفس و حق الله ، و در هر حال، جلب کردن رضایت آن ها.[۲۷]

4. مشارطه

آن است که انسان پیش از شروع در کار، با خویشتن شرط و عهد کند که از جادۀ مستقیم شرع خارج نشود؛ خواسته های حق تعالی را عمل کند؛ بلکه بر خواسته های خود مقدّم دارد و هیچ گاه از طلب رضای خداوند و آخرت جویی غفلت نورزد.[۲۸]

ملاّ مهدی نراقی رحمه الله تمثیل زیبایی در این زمینه دارد و می فرماید:

بدان که عقل به مانند تاجری است در مسیر آخرت که سرمایه اش عمر است و با کمک نَفْس، آن را به کار می گیرد. بنابراین نفس به مانند شریک عقل است که در مال او به تجارت می پردازد. و سود این تجارت، به دست آوردن اخلاق فاضله و اعمال صالح است که انسان را به سوی سعادت و نعمت ابدی رهنمون شود. ضرر آن در صورتی است که گناهان و خطاها از او سرزند که منتهی به عذاب دردناک دوزخ گردد... و مدت این تجارت، طول عمر است.

همان طوری که تاجر با شریکش در ابتدا مشارطه و معاهده می بندد و بعد، مراقب او خواهد بود، و در آخر هم به محاسبه با او می پردازد، و اگر با خیانت و ضرر و تضییع سرمایه مواجه شود، به مؤاخذه و معاقبۀ او می پردازد و چه بسا از او غرامت می طلبد، همچنین عقل در مشارکت خود با نفس باید این امور را رعایت کند.[۲۹]

5. مراقبه

یعنی این که سالک، در طول فعالیت های روزمرّه، مدام مراقب حال و وضع خود باشد، تا مطابق عهد و پیمانی که با خود بسته، عمل کند.

علاّمه طباطبائی در این بای می گوید:

مراقبه آن است که بنده به هنگام عمل، حق تعالی را در نظر بگیرد و خود را در محضر خداوند بیند و کشیک نفس کشد که مبادا از فرمان و خواستۀ مولیٰ سر باز زند و راه دگر گیرد و عصیان ورزد و به لهو و لعب پردازد.[۳۰]

6. محاسبه

عبارت است از این که حساب نفس را بکشی در این شرطی که با خدای خود کردی که آیا به جا آورد و با ولیّ نعمت خود در این معامله جزئی خیانت نکردی؟[۳۱]

7. مُعاتبه: معاتبه عبارت از آن است که سالک پس از محاسبه، اگر مشاهده کرد که مطابق عهد و پیمانی که بسته، عمل نکرده است، باید به مجرّد مشاهدۀ خلاف، نفس خود را بازخواست کند و او را مورد سرزنش و عتاب قرار دهد که چرا پیمان شکنی کرده و مشارطۀ اول صبح را به یاد او آورد و بگوید: «ای نفس سرکش! مگر امروز با من عهد نکردی که قدم در راه خلاف نگذاری؟! چرا خلاف عهد کردی و از خدای تعالی شرم نکردی و خود را در ملکوت و در محضر ملائکة الله بی آبرو و رسوا کردی؟! اکنون من باید چقدر زحمت بکشم تا ظلمت این گناهی که تو کرده ای از آینۀ قلبم پاک کنم».[53] پس توبه و استغفار نماید که دیگر پیمان شکنی نکند و وفای به عهد نماید.

8 . مُعاقبه: اگر سالک مطابق قول و قراری که بسته، عمل کرده، اما مقدار کمی هم تخلّف داشته باشد، مسأله معاقبه مطرح می شود؛[54] یعنی فرد باید برای خود مجازاتی مناسب و متوازن در نظر بگیرد و خود را عقاب نماید؛ مثل این که خود را موقّتاً از بعضی مواهب و لذایذ محروم کند. در این موارد می توان تشابه با عمل خلاف را هم لحاظ کرد؛ مثلاً در مورد عدم مراعات، نسبت به غذای حرام، به خود گرسنگی دهد؛ در مورد نگاه به نامحرم، چشم خود را از دیدن بعضی امور محبوب و دوست داشتنی اش (مثلاً دیدن یک فیلم جذّاب) محروم کند؛ اگر مربوط به زبان باشد، آن را با سکوت مجازات کند؛ و اگر کسی را رنجانده است، نزد او برود و با عذرخواهی نفس خود را خوار کند و... .[55]

9. مجاهده: اگر سالک مطابق عهد و پیمانی که بسته، عمل کرده، اما مقدار تخلّف زیاد باشد، یعنی در عین انجام کارهای خوب و شایسته، کار ناشایست زیادی نیز مرتکب شده، در این جا مسأله مجاهده پیش می آید. در این مرحله، مجازات و تنبیه شدیدتر است؛ به این معنا که عقوبت ها با انجام کارهای سخت، مانند نمازها و روزه های مستحبی، انفاق در راه خدا، احسان بر ضعیفان، صدقۀ پنهانی و برخی دیگر از عبادت ها، همراه است؛ تا فرد خود را بسازد و تلاش نماید تا دوباره از برنامه و عهد و پیمانش تخلّف نکند. بدین سان، به تدریج، شخص مهار نفس خود را در دست می گیرد و آن را در مسیر مطلوب ـ که همان مسیر الهی شدنِ تدریجی است ـ هدایت می نماید.

نتیجه جهاد اکبر

«وَالَّذِينَ جَاهَدُوا فِينَا لَنَهْدِيَنَّهُمْ سُبُلَنَا وَإِنَّ اللَّهَ لَمَعَ الْمُحْسِنِينَ»[۳۲] و آنهایى که در راه ما تلاش مى ‌کنند، به طور قطع به راههاى خودمان آنان را راهنمایى مى‌ کنیم؛ زیرا که خداوند با نیکوکاران است.

معناى ‌«جَاهَدُوا فِينَا» این است که جهادشان همواره در راه ما است، و این تعبیر کنایه از این است که: جهادشان در امورى است که متعلق به خداى تعالى است، چه جهاد در راه عقیده باشد، و چه در راه عمل، و چون جهادشان در راه خدا است هیچ عاملى ایشان را از ایمان به خدا و اطاعت اوامر و نواحى او باز نمى ‌دارد.

در اینجا خداى تعالى براى خود سبیل ‌هایى نشان مى‌ دهد «لَنَهْدِيَنَّهُمْ سُبُلَنَا»، و راه‌ها هر چه باشد بالاخره به درگاه او منتهى مى ‌شود، براى اینکه راه را براى این راه مى‌ گویند که به سوى صاحب راه منتهى مى‌ شود، و آن صاحب راه منظور اصلى از راه است.[۳۳]

همچنین در آیه زیر خداوند می فرماید جایگاه چنین فردی بهشت است: «وَأَمَّا مَنْ خَافَ مَقَامَ رَبِّهِ وَنَهَى النَّفْسَ عَنِ الْهَوَىٰ فَإِنَّ الْجَنَّةَ هِيَ الْمَأْوَىٰ»؛[۳۴] «هر کس که از مقام پروردگارش بیم داشته باشد و جلوی نفس را از هوی پرستی بگیرد، مأوی و جایگاه او بهشت است.»

پانویس

  1. خلیل‌ بن‌ احمد؛ ابن‌سکیت‌؛ جوهری‌؛ ابن‌اثیر، ذیل‌ «جهد».
  2. رجوع کنید به ابن‌عابدین‌، ج‌۳، ص‌۲۱۷؛ هیکل‌، ج‌۱، ص‌۴۴
  3. رجوع کنید به حر عاملی‌، ج‌۱۵، ص‌۱۶۱؛ نجفی‌، ج‌۲۱، ص‌۳۵۰؛ نیز رجوع کنید به جهادنفس‌
  4. رجوع کنید به کلینی‌، ج‌۴، ص‌۲۵۹، ج‌۵، ص‌۹۱۰، ۱۲، ۶۰، ۸۸؛ مناوی‌، ج‌۳، ص‌۳۶۶؛ حر عاملی‌، ج‌۱۶، ص‌۳۴؛ هیکل‌، ج‌۱، ص‌۱۰۹-۱۱۰
  5. ترجمه و تحقیق مفردات الفاظ قرآن، ج‌۱، ص ۴۲۳
  6. المیزان فى تفسیر القرآن،ج‌۱۴، ص۴۱۱
  7. وسائل الشیعة، ج۱۵، ص۱۶۱.
  8. سوره فجر: ۲۷ تا۳۰.
  9. سوره قیامت: ۱و۲.
  10. تفسیر نمونه، ج‌۹، ص۴۳۶- ۴۳۸
  11. یوسف: ۵۳.
  12. جاثیه: ۲۳.
  13. سوره حج، آیه 78.
  14. ر.ک: راغب اصفهانی، ذیل «جهد»؛ طوسی، ذیل آیه.
  15. سوره بقره، آیه ۲۱۸.
  16. سوره عنکبوت، آیه ۶۹.
  17. ر.ک: قرطبی ؛ طباطبائی، ذیل آیه.
  18. ترجمه و تحقیق مفردات الفاظ قرآن، ج‌۱، ص ۴۲۳
  19. غرر الحكم: ۳۲۳۲.
  20. غرر الحكم: ۶۳۷۰.
  21. غرر الحكم: ۱۱۰۰۵.
  22. میزان الحکمه،ج ۲
  23. http://www.hawzah.net
  24. شرح چهل حدیث، ص 198.
  25. تعلیم و تربیت در اسلام، ص 241.
  26. شرح چهل حدیث، ص 7.
  27. همان، ص 278..
  28. سه دستورالعمل برای خودسازی، ص 34.
  29. جامع السعادات، ج 3، ص 93.
  30. سه دستورالعمل برای خودسازی، ص 34.
  31. شرح چهل حدیث، ص 9.
  32. سوره عنکبوت:۶۹.
  33. ترجمه تفسیر المیزان، ج‌۱۶، ص ۲۲۸
  34. نازعات:۴۰-۴۱.

منابع

  • ویکی شیعه
  • ترجمه و تحقیق مفردات الفاظ قرآن
  • فرهنگ فقه مطابق مذهب اهل بیت علیهم‌السلام
  • تفسیر المیزان، علامه طباطبایی
  • فلسفه و اخلاق، مرتضی مطهری
  • میزان الحکمه، محمد محمدی ری شهری