احمد بن ابی زاهر قمی: تفاوت بین نسخهها
مهدی موسوی (بحث | مشارکتها) |
مهدی موسوی (بحث | مشارکتها) |
||
سطر ۱: | سطر ۱: | ||
{{بخشی از یک کتاب}} | {{بخشی از یک کتاب}} | ||
− | + | '''«احمد بن ابیزاهر قمی»''' از فقيهان و محدثان [[شيعه]] در قرن سوم هجری و دارای شخصیت برجسته و ممتاز در [[قم]] بود. او آثار مکتوب فراواني مانند کتاب «البداء» و «الجبر و التفویض» از خود به يادگار گذاشت. [[محمد بن یحیی عطار قمی|محمد بن یحیی عطار]] و [[احمد بن ادریس قمی]] از شاگردان مبرز او هستند. | |
− | ==زندگینامه == | + | ==زندگینامه== |
ابوجعفر احمد بن ابی زاهر قمی در نیمه اول سده سوم هجری، در شهر [[قم]]، در خاندان اشعری، چشم به جهان گشود و در آنجا دوران رشد خویش را سپری کرد.<ref> رجال نجاشی، ص 88؛ فهرست شیخ طوسی، ص 69؛ مجمع الرجال، قهپائی، ج 1، ص 91.</ref> پدرش موسی و به «ابوزاهر» مشهور بود؛ اما از این که او نیز در زمره [[محدثان]] [[شیعه]] است یا خیر، اطلاع دقیقی در دست نیست.<ref> رجال، نجاشی، ص 88.</ref> | ابوجعفر احمد بن ابی زاهر قمی در نیمه اول سده سوم هجری، در شهر [[قم]]، در خاندان اشعری، چشم به جهان گشود و در آنجا دوران رشد خویش را سپری کرد.<ref> رجال نجاشی، ص 88؛ فهرست شیخ طوسی، ص 69؛ مجمع الرجال، قهپائی، ج 1، ص 91.</ref> پدرش موسی و به «ابوزاهر» مشهور بود؛ اما از این که او نیز در زمره [[محدثان]] [[شیعه]] است یا خیر، اطلاع دقیقی در دست نیست.<ref> رجال، نجاشی، ص 88.</ref> | ||
− | گرچه در روزگاری که این محدث میزیسته است، هم عصر با حیات دو تن از امامان شیعه یعنی: [[امام هادی]] و [[امام حسن عسکری]] علیهماالسلام بوده است؛ اما گویا او از فیض و شرف درک حضور آنان محروم مانده است. بر این اساس [[شیخ طوسی]] او را در شمار محدثانی آورده که با واسطه از [[امامان معصوم]] روایت نقل میکنند.<ref> | + | گرچه در روزگاری که این محدث میزیسته است، هم عصر با حیات دو تن از امامان شیعه یعنی: [[امام هادی]] و [[امام حسن عسکری]] علیهماالسلام بوده است؛ اما گویا او از فیض و شرف درک حضور آنان محروم مانده است. بر این اساس [[شیخ طوسی]] او را در شمار محدثانی آورده که با واسطه از [[امامان معصوم]] روایت نقل میکنند.<ref> رجال شیخ طوسی، ص 453.</ref> تتبع در روایات وی نیز همین نتیجه را به ما ارائه میدهد. |
احمد بن ابیزاهر قمی ظاهراً در سال 262 قمری که استادش از دنیا رفت در قید حیات بوده است؛ اما این که بعد از این، تا چه تاریخی زنده بوده است، مشخص نمیباشد. شاید بتوان حدس زد که با توجه به تاریخ رحلت استادش محمد بن الحسین ابی الخطاب در سال 262 ق. و رحلت شاگردش [[احمد بن ادریس قمی|احمد بن ادریس قمی]] در سال 302 ق، وفات او نیز در نیمه دوم سده سوم هجری باشد. | احمد بن ابیزاهر قمی ظاهراً در سال 262 قمری که استادش از دنیا رفت در قید حیات بوده است؛ اما این که بعد از این، تا چه تاریخی زنده بوده است، مشخص نمیباشد. شاید بتوان حدس زد که با توجه به تاریخ رحلت استادش محمد بن الحسین ابی الخطاب در سال 262 ق. و رحلت شاگردش [[احمد بن ادریس قمی|احمد بن ادریس قمی]] در سال 302 ق، وفات او نیز در نیمه دوم سده سوم هجری باشد. | ||
− | == | + | ==جایگاه علمی== |
از بررسی گزارشهای محققان دانش [[رجال]] و تراجم بدست میآید که احمد بن ابیزاهر موقعیت ممتازی داشته است. | از بررسی گزارشهای محققان دانش [[رجال]] و تراجم بدست میآید که احمد بن ابیزاهر موقعیت ممتازی داشته است. | ||
سطر ۱۶: | سطر ۱۶: | ||
[[احمد بن علی نجاشی|نجاشی]]، تراجمنویس برجسته شیعه، درباره او چنین مینگارد: «ابوجعفر اشعری قمی شخصیت برجسته و ممتاز در [[قم]] بود؛ البته [[حدیث]] او از پاکیزگی بایستهای برخوردار نبود (و حدیثُه لیسَ بذلک النَقی). [[محمد بن یحیی عطار قمی|محمد بن یحیی قمی]]، از نزدیکترین یاران و شاگردان وی بود».<ref> رجال، نجاشی، ص 88، چاپ جامعه مدرسین، ص 46، طبع داوری.</ref> | [[احمد بن علی نجاشی|نجاشی]]، تراجمنویس برجسته شیعه، درباره او چنین مینگارد: «ابوجعفر اشعری قمی شخصیت برجسته و ممتاز در [[قم]] بود؛ البته [[حدیث]] او از پاکیزگی بایستهای برخوردار نبود (و حدیثُه لیسَ بذلک النَقی). [[محمد بن یحیی عطار قمی|محمد بن یحیی قمی]]، از نزدیکترین یاران و شاگردان وی بود».<ref> رجال، نجاشی، ص 88، چاپ جامعه مدرسین، ص 46، طبع داوری.</ref> | ||
− | [[شیخ طوسی]] در این | + | [[شیخ طوسی]] در این زمینه چنین میگوید: «احمد بن ابی زاهر اشعری قمی، شخصیت مهمی در قم بود؛ ولی احادیث او آن چنان که بایسته و شایسته است، پاکیزه نبود».<ref> فهرست، شیخ طوسی، ص 20.</ref> |
این سخنان پایه گفتار تمام محققان دانش تراجم از جمله: [[علامه حلی]]، [[ابن داوود حلی|ابن داود حلی]]، [[شیخ ابوعلی حائری|ابوعلی حائری]]، [[عبدالله مامقانی|عبدالله ممقانی]] و دیگران است. جان سخن در این نکته است که جمله: «و حدیثُه لیس بذلک النقی» حامل چه معنایی میتواند باشد؟ گرچه بعضی از این جمله نوعی مذمت را درباره این محدث برداشت کردهاند،<ref> تنقیح المقال، ج 1، ص 49، به نقل از محقق بحرانی.</ref> اما آن گونه که بیشتر دانشوران برجسته تراجم گفتهاند، این جمله حکایتگر مذمت او نیست؛ [[سید محسن امین]] از صاحب کتاب «اکلیل المنهج» نقل میکند که معنای صریح تعبیر: «شخصیت بزرگی در قم بود»، اثبات وثاقت و وجاهت این محدث قمی است... . ایشان سپس سخن [[وحید بهبهانی]] را حکایت میکند که گفته است: جمله «حدیثه لیس بذلک النقی» از اسباب مذمت و قدح و سلب اعتماد از احمد قمی نیست، و تضادی با [[عدالت]] و وثاقت او ندارد؛ بلکه معنای کلام این است که اخباری که او ناقل آنها است، در آن رتبه بالای پاکی و پاکیزگی قرار ندارد.<ref> اعیان الشیعه، ج 3، ص 189.</ref> سپس خود این محقق عالی مقام میگوید: «شاید مراد این باشد که در نقل روایات و اخبار، تا حدودی اهل تسامح و تساهل بوده، و گویا از بعضی از راویان و محدثانی که ضعیف بودند، روایت میکرده است».<ref> همان.</ref> | این سخنان پایه گفتار تمام محققان دانش تراجم از جمله: [[علامه حلی]]، [[ابن داوود حلی|ابن داود حلی]]، [[شیخ ابوعلی حائری|ابوعلی حائری]]، [[عبدالله مامقانی|عبدالله ممقانی]] و دیگران است. جان سخن در این نکته است که جمله: «و حدیثُه لیس بذلک النقی» حامل چه معنایی میتواند باشد؟ گرچه بعضی از این جمله نوعی مذمت را درباره این محدث برداشت کردهاند،<ref> تنقیح المقال، ج 1، ص 49، به نقل از محقق بحرانی.</ref> اما آن گونه که بیشتر دانشوران برجسته تراجم گفتهاند، این جمله حکایتگر مذمت او نیست؛ [[سید محسن امین]] از صاحب کتاب «اکلیل المنهج» نقل میکند که معنای صریح تعبیر: «شخصیت بزرگی در قم بود»، اثبات وثاقت و وجاهت این محدث قمی است... . ایشان سپس سخن [[وحید بهبهانی]] را حکایت میکند که گفته است: جمله «حدیثه لیس بذلک النقی» از اسباب مذمت و قدح و سلب اعتماد از احمد قمی نیست، و تضادی با [[عدالت]] و وثاقت او ندارد؛ بلکه معنای کلام این است که اخباری که او ناقل آنها است، در آن رتبه بالای پاکی و پاکیزگی قرار ندارد.<ref> اعیان الشیعه، ج 3، ص 189.</ref> سپس خود این محقق عالی مقام میگوید: «شاید مراد این باشد که در نقل روایات و اخبار، تا حدودی اهل تسامح و تساهل بوده، و گویا از بعضی از راویان و محدثانی که ضعیف بودند، روایت میکرده است».<ref> همان.</ref> | ||
سطر ۲۴: | سطر ۲۴: | ||
[[عبدالله مامقانی|علامه مامقانی]] در این زمینه مینویسد: «بیشک احمد بن ابی زاهر روایتگری توانا و برجسته و صاحب نام بود. او در قم، و در حوزه حدیث موقعیت ویژهای داشت، مخصوصاً با توجه به این که دانشمندان قم در نقل حدیث از افراد، بسیار دقت میورزیدند. حتی شخصیت برجسته و معروفی همانند [[احمد بن محمد بن خالد برقى|احمد بن محمد خالد برقی]] را به اتهام این که از راویان ضعیف نقل حدیث میکند، از قم بیرون کردند؛ اما درباره احمد بن ابی زاهر چنین رفتاری ثبت نشده است؛ بلکه از او اخذ روایت هم میکردند. به ویژه آن که محمد بن یحیی عطار قمی هم از شاگردان خاص او بود و این نهایت وثاقت و وجاهت و حال نکوی او را میرساند».<ref> تنقیح المقال، ج 1، ص 49.</ref> | [[عبدالله مامقانی|علامه مامقانی]] در این زمینه مینویسد: «بیشک احمد بن ابی زاهر روایتگری توانا و برجسته و صاحب نام بود. او در قم، و در حوزه حدیث موقعیت ویژهای داشت، مخصوصاً با توجه به این که دانشمندان قم در نقل حدیث از افراد، بسیار دقت میورزیدند. حتی شخصیت برجسته و معروفی همانند [[احمد بن محمد بن خالد برقى|احمد بن محمد خالد برقی]] را به اتهام این که از راویان ضعیف نقل حدیث میکند، از قم بیرون کردند؛ اما درباره احمد بن ابی زاهر چنین رفتاری ثبت نشده است؛ بلکه از او اخذ روایت هم میکردند. به ویژه آن که محمد بن یحیی عطار قمی هم از شاگردان خاص او بود و این نهایت وثاقت و وجاهت و حال نکوی او را میرساند».<ref> تنقیح المقال، ج 1، ص 49.</ref> | ||
− | [[سید ابوالقاسم خویی|آیت الله خوئی]] | + | [[سید ابوالقاسم خویی|آیت الله خوئی]] نیز چنین مینگارد: «این که او در قم شخصیتی برجسته شده بود، از این جهت بود که یک [[محدث]] فرزانه بود. بنابراین جمله آخر را باید به این معنی توجیه کرد که در میان اخبار و روایات او، اخباری وجود دارد که بوی [[غلو|غلوّ]] و افراطیگری در مذهب را میدهد؛ البته این سخن، با وثاقت و منزلت والای این محدث منافاتی ندارد».<ref> معجم رجال الحدیث، ج 2، ص 29.</ref> |
− | ==استادان == | + | ==استادان== |
احمد بن ابی زاهر قمی که جانش با محبت و ولای [[ائمه اطهار|امامان]] علیهمالسلام آمیخته، در راه بدست آوردن و شنیدن روایات ایشان، سعی بلیغی کرد و در این روند به توفیقات والائی هم نائل شد. او برای فراگیری سخنان گهربار امامان معصوم علیهمالسلام نزد جمعی از روایتگران برجسته و صاحب نام [[شیعه]] حضور یافت و از دانش آنان بهره برد، از جمله: | احمد بن ابی زاهر قمی که جانش با محبت و ولای [[ائمه اطهار|امامان]] علیهمالسلام آمیخته، در راه بدست آوردن و شنیدن روایات ایشان، سعی بلیغی کرد و در این روند به توفیقات والائی هم نائل شد. او برای فراگیری سخنان گهربار امامان معصوم علیهمالسلام نزد جمعی از روایتگران برجسته و صاحب نام [[شیعه]] حضور یافت و از دانش آنان بهره برد، از جمله: | ||
− | * حسن بن علی خشّاب: او یکی از بزرگان و شخصیتهای مشهور [[شیعه]] بود، در دانش [[حدیث]] مرتبه بلندی داشت و آثار مکتوب فراوانی از خود به یادگار گذاشت.<ref> نجاشی، ص 31، چاپ داوری قم.</ref> | + | *حسن بن علی خشّاب: او یکی از بزرگان و شخصیتهای مشهور [[شیعه]] بود، در دانش [[حدیث]] مرتبه بلندی داشت و آثار مکتوب فراوانی از خود به یادگار گذاشت.<ref> نجاشی، ص 31، چاپ داوری قم.</ref> |
− | * جعفر بن محمد الکوفی: نوشتهاند که او در زمره محدثان شیعه است؛ اما از امامان به طور مستقیم و بلاواسطه روایت نمیکند.<ref> تنقیح المقال، ج 1، ص 225.</ref> | + | *جعفر بن محمد الکوفی: نوشتهاند که او در زمره محدثان شیعه است؛ اما از امامان به طور مستقیم و بلاواسطه روایت نمیکند.<ref> تنقیح المقال، ج 1، ص 225.</ref> |
− | * علی بن اسماعیل: درباره وی گفتهاند: محدثی نامدار و مورد اطمینان بوده و به «سدی» معروف است.<ref> رجال کشی، ج 2، ص 860.</ref> | + | *علی بن اسماعیل: درباره وی گفتهاند: محدثی نامدار و مورد اطمینان بوده و به «سدی» معروف است.<ref> رجال کشی، ج 2، ص 860.</ref> |
− | * محمد بن حمار: میگویند روایتگری فرزانه، باوجاهت و مورد اطمینان است.<ref> نجاشی، ص 263؛ خلاصه، علامه، ص 160.</ref> | + | *محمد بن حمار: میگویند روایتگری فرزانه، باوجاهت و مورد اطمینان است.<ref> نجاشی، ص 263؛ خلاصه، علامه، ص 160.</ref> |
− | * محمد بن حسین ابی الخطاب، معروف به «زیّات» (م، 262 ق):<ref> کامل الزیارات، ص 188، ج 3؛ معجم الرجال، ج 2، ص 28.</ref> این استاد حدیث شیعه، از برجستهترین روایتگران آثار و اخبار [[اهل بیت]] علیهمالسلام است و تمامی تراجمنویسان از او به خوبی و نیکی یاد کردهاند. | + | *محمد بن حسین ابی الخطاب، معروف به «زیّات» (م، 262 ق):<ref> کامل الزیارات، ص 188، ج 3؛ معجم الرجال، ج 2، ص 28.</ref> این استاد حدیث شیعه، از برجستهترین روایتگران آثار و اخبار [[اهل بیت]] علیهمالسلام است و تمامی تراجمنویسان از او به خوبی و نیکی یاد کردهاند. |
− | * [[سعد بن سعد اشعری قمی]]: این شخصیت فرزانه نیز یکی از روایتگران نامآور و مشهور شیعه بوده و از [[امام رضا]] و [[امام جواد]] علیهماالسلام روایت میکند.<ref> رجال، نجاشی، ص 127.</ref> | + | *[[سعد بن سعد اشعری قمی]]: این شخصیت فرزانه نیز یکی از روایتگران نامآور و مشهور شیعه بوده و از [[امام رضا]] و [[امام جواد]] علیهماالسلام روایت میکند.<ref> رجال، نجاشی، ص 127.</ref> |
− | ==شاگردان | + | ==شاگردان== |
− | احمد بن ابی زاهر بعد از فراگیری روایات | + | احمد بن ابی زاهر قمی بعد از فراگیری روایات از محضر استادان خویش، خود بر کرسی استادی قرار گرفت و آنچه را اندوخته بود، برای دیگران بازگو میکرد. بنابراین جمعی از نخبگان عالمان [[شیعه]] از محضرش کسب فیض کردند و پرورش یافتند: |
− | + | * [[محمد بن یحیی عطار قمی]]؛ او روایتگری موثق، برجسته و کثیرالروایه<ref> رجال، نجاشی، ص 250؛ خلاصه، علامه، ص 157.</ref> بوده و یکی از مبرزترین و نزدیکترین شاگردان احمد بن ابی زاهر است. لذا بیشتر روایات این محدث جلیل، از ناحیه همین شاگرد برجستهاش انتشار یافته و به نسلهای آینده رسیده است.<ref> اصول کافی، ج 1، ص 226 و 275 و 229؛ و چند مورد دیگر و رجال نجاشی، ص 46.</ref> | |
+ | * [[احمد بن ادریس قمی]]؛ نجاشی میگوید: «او یکی از فقیهان و محدثان عالی رتبه شیعه است. روایات فراوانی را نقل کرده و روایاتش صحیح و قابل اعتماد است».<ref> رجال نجاشی، ص 67.</ref> | ||
+ | * [[سهل بن زیاد آدمی]]؛ از مجموع بررسیها بدست میآید که او یکی از محدثان بزرگ است، و نام شریف او در سراسر [[کتب اربعه]] شیعه میدرخشد. این همه نقل روایت از او نشانه رتبه و موقعیت ویژه او در نزد دانشوران شیعی است.<ref> تنقیح المقال، ج 2، ص 75.</ref> | ||
− | + | ==آثار و روایات== | |
− | + | ابن ابی زاهر قمی در راستای نشر [[حدیث]] و انتقال اخبار و روایات، دست به قلم برد و با تألیف کتابهای متعدد، نام خویش را در تاریخ حدیث [[شیعه]] جاودانه کرد. [[احمد بن علی نجاشی|نجاشی]] و [[شیخ طوسی]] میگویند: «احمد بن ابی زاهر کتابهائی تألیف کرده که برخی از آنها عبارت است: کتاب البداء؛ النوادر؛ صفة المرسلین والانبیاء والصالحین؛ الزکاة؛ احادیث الشمس والقمر؛ الجمعه والعیدان؛ الجبر والتفویض؛ کتاب ما یفعل الناس حین یفقدون الامام».<ref> رجال، نجاشی، ص 64؛ و فهرست، شیخ، ص 25.</ref> | |
− | + | ===گزیدهای از روایات === | |
'''پیوند با ولایت''' | '''پیوند با ولایت''' | ||
− | با توجه و دقت در روایاتی که این بزرگوار روایت میکند، میفهمیم که او نیز مانند سایر محدثان خاندان اشعری، پیوند ولائی عمیقی با امامان شیعه علیهمالسلام داشته | + | با توجه و دقت در روایاتی که این بزرگوار روایت میکند، میفهمیم که او نیز مانند سایر محدثان خاندان اشعری، پیوند ولائی عمیقی با امامان شیعه علیهمالسلام داشته است. بیشتر آنچه از این محدث بزرگوار به یادگار مانده، در راستای معرفی [[ولایت]] و مقامات ائمه معصومین علیهمالسلام است.<ref> اصول کافی، ج 1، ص 254 و 192 و 413.</ref> وی با واسطه از [[مفضل بن عمر جعفی|مفضل]] روایت میکند که او میگوید: «روزی [[امام صادق]] علیهالسلام مرا با کنیهام صدا زد، در حالی که هیچگاه مرا با [[کنیه]] خطاب نمیکرد. ایشان به من فرمود: ای ابا عبداللّه برای ما اهل بیت علیهمالسلام در شبهای جمعه سرور و خوشحالی است. به امام عرض کردم: خداوند خوشحالی شما را افزون کند؛ چیست آن خوشحالی؟ فرمود: هر شب جمعه روح رسول اکرم صلی الله علیه و آله و ارواح همه امامان در عرش الهی با هم جمع میشود و روح ما به بدن ما برنمیگردد؛ مگر به دانش افزونتر و اگر دانش از طرف حق تعالی به ما سرازیر نشود، علوم ما تمام میشود».<ref> اصول کافی، ج 1، ص 254، حدیث 2.</ref> |
− | + | '''امامان خزائن علم حق تعالی''' | |
− | + | با واسطه نقل میکند از عبدالرحمن بن کثیر که میگوید: «از امام جعفرصادق علیهالسلام شنیدم که میفرمود: «نحن ولاة امرالله و خزنة علم الله و عیبة وحی الله»؛ ما - امامان - متولیان امر خدا و خزائن علم حق و جایگاه [[وحی]] الهی هستیم».<ref> اصول کافی، ج 1، ص 192، ح 1.</ref> | |
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | با واسطه نقل میکند از عبدالرحمن بن کثیر که میگوید: «از امام جعفرصادق علیهالسلام شنیدم که میفرمود: ما - امامان - متولیان امر خدا و خزائن علم حق و جایگاه وحی الهی هستیم».<ref> اصول کافی، ج 1، ص 192، ح 1 | ||
'''دانش عظیم امامان''' | '''دانش عظیم امامان''' | ||
− | با واسطه روایت میکند که امام صادق علیهالسلام فرمودند: «خداوند در [[قرآن]] میفرماید: آن کس که او را بهرهای از علم کتاب بود گفت: من تخت بلقیس را از یمن میآورم، قبل از این که چشم تو بر روی هم قرار گیرد. در این هنگام حضرت انگشتان دست خویش را باز کرد و به سینه مبارک گذاشت و فرمود: | + | با واسطه روایت میکند که امام صادق علیهالسلام فرمودند: «خداوند در [[قرآن]] میفرماید: آن کس که او را بهرهای از علم کتاب بود گفت: من تخت [[بلقیس]] را از [[یمن]] میآورم، قبل از این که چشم تو بر روی هم قرار گیرد. در این هنگام حضرت صادق انگشتان دست خویش را باز کرد و به سینه مبارک گذاشت و فرمود: «عندنا واللّه علمُ الکتاب کلّه»؛ به خدا قسم علم تمام آن کتاب در نزد ما امامان است».<ref> اصول کافی، ج 1، ص 229، ح 5.</ref> |
'''ایمان راستین''' | '''ایمان راستین''' | ||
− | با واسطه از حضرت صادق علیهالسلام نقل میکند که آن حضرت در ذیل قرائت سخن خداوند در قرآن «الذین آمنوا ولم | + | با واسطه از حضرت صادق علیهالسلام نقل میکند که آن حضرت در ذیل قرائت سخن خداوند در قرآن «الذین آمنوا ولم یَلبسوا ایمانَهم بِظلم» فرمودند: «منظور آنهائی است که [[ایمان]] آوردهاند به آنچه [[حضرت محمد]] صلی الله علیه و آله آورد از [[ولایت]]، و آنها آن ولایت و محبت را با ولایت فلان و فلان نیامیزند؛ و هر کس این کار را انجام دهد او ایمانش را به ستم پوشانیده است».<ref> اصول کافی، ج 1، ص 413، ح 3.</ref> |
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
'''تساوی امامان علیهمالسلام''' | '''تساوی امامان علیهمالسلام''' | ||
− | با واسطه از امام جعفرصادق علیهالسلام روایت میکند که آن بزرگوار فرمودند: «خداوند متعال در [[سوره طور]] آیه 21 میفرماید: «آن کسانی که ایمان آوردند و نسلهای آنان در اعتقاد و باور پیرو آنانند، ما ذریه و نسل آنان را به آنها میپیوندیم و از کردار آنها چیزی نمیکاهیم». حضرت فرمودند: «الذین | + | با واسطه از امام جعفرصادق علیهالسلام روایت میکند که آن بزرگوار فرمودند: «خداوند متعال در [[سوره طور]] آیه 21 میفرماید: «آن کسانی که ایمان آوردند و نسلهای آنان در اعتقاد و باور پیرو آنانند، ما ذریه و نسل آنان را به آنها میپیوندیم و از کردار آنها چیزی نمیکاهیم». حضرت فرمودند: «الذین آمنوا» [[پیامبر اسلام|پیامبر اکرم]] صلی الله علیه و آله و [[امیرالمومنین|امیرالمؤمنین]] علیهالسلام را دربردارد، و ذریه در [[آیه]]، امامان معصومند که ما ایشان را به آنها ملحق میکنیم و از آن حجت الهی که [[حضرت محمد]] صلی الله علیه و آله برای [[امام علی علیه السلام|حضرت علی]] علیهالسلام آورد نخواهیم کاست. حجتهای خدا همه یکی هستند و در وجوب پیروی از آنان، همه برابرند».<ref> اصول کافی، ج 1، ص 275.</ref> |
==پانویس== | ==پانویس== | ||
سطر ۹۲: | سطر ۷۶: | ||
==منابع== | ==منابع== | ||
− | *ستارگان | + | *[[ستارگان حرم]]، جلد 9، ابوالحسن ربانی سبزواری. |
[[رده:علمای قرن سوم]] | [[رده:علمای قرن سوم]] | ||
[[رده:راویان حدیث]] | [[رده:راویان حدیث]] | ||
[[رده:فقیهان]] | [[رده:فقیهان]] |
نسخهٔ ۹ سپتامبر ۲۰۲۳، ساعت ۰۷:۱۸
«احمد بن ابیزاهر قمی» از فقيهان و محدثان شيعه در قرن سوم هجری و دارای شخصیت برجسته و ممتاز در قم بود. او آثار مکتوب فراواني مانند کتاب «البداء» و «الجبر و التفویض» از خود به يادگار گذاشت. محمد بن یحیی عطار و احمد بن ادریس قمی از شاگردان مبرز او هستند.
محتویات
زندگینامه
ابوجعفر احمد بن ابی زاهر قمی در نیمه اول سده سوم هجری، در شهر قم، در خاندان اشعری، چشم به جهان گشود و در آنجا دوران رشد خویش را سپری کرد.[۱] پدرش موسی و به «ابوزاهر» مشهور بود؛ اما از این که او نیز در زمره محدثان شیعه است یا خیر، اطلاع دقیقی در دست نیست.[۲]
گرچه در روزگاری که این محدث میزیسته است، هم عصر با حیات دو تن از امامان شیعه یعنی: امام هادی و امام حسن عسکری علیهماالسلام بوده است؛ اما گویا او از فیض و شرف درک حضور آنان محروم مانده است. بر این اساس شیخ طوسی او را در شمار محدثانی آورده که با واسطه از امامان معصوم روایت نقل میکنند.[۳] تتبع در روایات وی نیز همین نتیجه را به ما ارائه میدهد.
احمد بن ابیزاهر قمی ظاهراً در سال 262 قمری که استادش از دنیا رفت در قید حیات بوده است؛ اما این که بعد از این، تا چه تاریخی زنده بوده است، مشخص نمیباشد. شاید بتوان حدس زد که با توجه به تاریخ رحلت استادش محمد بن الحسین ابی الخطاب در سال 262 ق. و رحلت شاگردش احمد بن ادریس قمی در سال 302 ق، وفات او نیز در نیمه دوم سده سوم هجری باشد.
جایگاه علمی
از بررسی گزارشهای محققان دانش رجال و تراجم بدست میآید که احمد بن ابیزاهر موقعیت ممتازی داشته است.
نجاشی، تراجمنویس برجسته شیعه، درباره او چنین مینگارد: «ابوجعفر اشعری قمی شخصیت برجسته و ممتاز در قم بود؛ البته حدیث او از پاکیزگی بایستهای برخوردار نبود (و حدیثُه لیسَ بذلک النَقی). محمد بن یحیی قمی، از نزدیکترین یاران و شاگردان وی بود».[۴]
شیخ طوسی در این زمینه چنین میگوید: «احمد بن ابی زاهر اشعری قمی، شخصیت مهمی در قم بود؛ ولی احادیث او آن چنان که بایسته و شایسته است، پاکیزه نبود».[۵]
این سخنان پایه گفتار تمام محققان دانش تراجم از جمله: علامه حلی، ابن داود حلی، ابوعلی حائری، عبدالله ممقانی و دیگران است. جان سخن در این نکته است که جمله: «و حدیثُه لیس بذلک النقی» حامل چه معنایی میتواند باشد؟ گرچه بعضی از این جمله نوعی مذمت را درباره این محدث برداشت کردهاند،[۶] اما آن گونه که بیشتر دانشوران برجسته تراجم گفتهاند، این جمله حکایتگر مذمت او نیست؛ سید محسن امین از صاحب کتاب «اکلیل المنهج» نقل میکند که معنای صریح تعبیر: «شخصیت بزرگی در قم بود»، اثبات وثاقت و وجاهت این محدث قمی است... . ایشان سپس سخن وحید بهبهانی را حکایت میکند که گفته است: جمله «حدیثه لیس بذلک النقی» از اسباب مذمت و قدح و سلب اعتماد از احمد قمی نیست، و تضادی با عدالت و وثاقت او ندارد؛ بلکه معنای کلام این است که اخباری که او ناقل آنها است، در آن رتبه بالای پاکی و پاکیزگی قرار ندارد.[۷] سپس خود این محقق عالی مقام میگوید: «شاید مراد این باشد که در نقل روایات و اخبار، تا حدودی اهل تسامح و تساهل بوده، و گویا از بعضی از راویان و محدثانی که ضعیف بودند، روایت میکرده است».[۸]
شاگرد برجسته وحید بهبهانی، ابوعلی حائری نیز در کتاب معروف خود «منتهی المقال» میگوید: «"وجاهت و شکوهمندی او در قم" از بهترین ستایشها است. و جمله "حدیث او آن چنان پاکیزه نیست"، مقصود آن است که در مرتبه عالی از پاکیزگی نیست. همین که محمد بن یحیی قمی با آن جلالت و منزلت از شاگردان ویژه و خصوصی احمد بن زاهر باشد، برای ما بر آنچه گفتیم رهنمونی کافی است».[۹]
علامه مامقانی در این زمینه مینویسد: «بیشک احمد بن ابی زاهر روایتگری توانا و برجسته و صاحب نام بود. او در قم، و در حوزه حدیث موقعیت ویژهای داشت، مخصوصاً با توجه به این که دانشمندان قم در نقل حدیث از افراد، بسیار دقت میورزیدند. حتی شخصیت برجسته و معروفی همانند احمد بن محمد خالد برقی را به اتهام این که از راویان ضعیف نقل حدیث میکند، از قم بیرون کردند؛ اما درباره احمد بن ابی زاهر چنین رفتاری ثبت نشده است؛ بلکه از او اخذ روایت هم میکردند. به ویژه آن که محمد بن یحیی عطار قمی هم از شاگردان خاص او بود و این نهایت وثاقت و وجاهت و حال نکوی او را میرساند».[۱۰]
آیت الله خوئی نیز چنین مینگارد: «این که او در قم شخصیتی برجسته شده بود، از این جهت بود که یک محدث فرزانه بود. بنابراین جمله آخر را باید به این معنی توجیه کرد که در میان اخبار و روایات او، اخباری وجود دارد که بوی غلوّ و افراطیگری در مذهب را میدهد؛ البته این سخن، با وثاقت و منزلت والای این محدث منافاتی ندارد».[۱۱]
استادان
احمد بن ابی زاهر قمی که جانش با محبت و ولای امامان علیهمالسلام آمیخته، در راه بدست آوردن و شنیدن روایات ایشان، سعی بلیغی کرد و در این روند به توفیقات والائی هم نائل شد. او برای فراگیری سخنان گهربار امامان معصوم علیهمالسلام نزد جمعی از روایتگران برجسته و صاحب نام شیعه حضور یافت و از دانش آنان بهره برد، از جمله:
- حسن بن علی خشّاب: او یکی از بزرگان و شخصیتهای مشهور شیعه بود، در دانش حدیث مرتبه بلندی داشت و آثار مکتوب فراوانی از خود به یادگار گذاشت.[۱۲]
- جعفر بن محمد الکوفی: نوشتهاند که او در زمره محدثان شیعه است؛ اما از امامان به طور مستقیم و بلاواسطه روایت نمیکند.[۱۳]
- علی بن اسماعیل: درباره وی گفتهاند: محدثی نامدار و مورد اطمینان بوده و به «سدی» معروف است.[۱۴]
- محمد بن حمار: میگویند روایتگری فرزانه، باوجاهت و مورد اطمینان است.[۱۵]
- محمد بن حسین ابی الخطاب، معروف به «زیّات» (م، 262 ق):[۱۶] این استاد حدیث شیعه، از برجستهترین روایتگران آثار و اخبار اهل بیت علیهمالسلام است و تمامی تراجمنویسان از او به خوبی و نیکی یاد کردهاند.
- سعد بن سعد اشعری قمی: این شخصیت فرزانه نیز یکی از روایتگران نامآور و مشهور شیعه بوده و از امام رضا و امام جواد علیهماالسلام روایت میکند.[۱۷]
شاگردان
احمد بن ابی زاهر قمی بعد از فراگیری روایات از محضر استادان خویش، خود بر کرسی استادی قرار گرفت و آنچه را اندوخته بود، برای دیگران بازگو میکرد. بنابراین جمعی از نخبگان عالمان شیعه از محضرش کسب فیض کردند و پرورش یافتند:
- محمد بن یحیی عطار قمی؛ او روایتگری موثق، برجسته و کثیرالروایه[۱۸] بوده و یکی از مبرزترین و نزدیکترین شاگردان احمد بن ابی زاهر است. لذا بیشتر روایات این محدث جلیل، از ناحیه همین شاگرد برجستهاش انتشار یافته و به نسلهای آینده رسیده است.[۱۹]
- احمد بن ادریس قمی؛ نجاشی میگوید: «او یکی از فقیهان و محدثان عالی رتبه شیعه است. روایات فراوانی را نقل کرده و روایاتش صحیح و قابل اعتماد است».[۲۰]
- سهل بن زیاد آدمی؛ از مجموع بررسیها بدست میآید که او یکی از محدثان بزرگ است، و نام شریف او در سراسر کتب اربعه شیعه میدرخشد. این همه نقل روایت از او نشانه رتبه و موقعیت ویژه او در نزد دانشوران شیعی است.[۲۱]
آثار و روایات
ابن ابی زاهر قمی در راستای نشر حدیث و انتقال اخبار و روایات، دست به قلم برد و با تألیف کتابهای متعدد، نام خویش را در تاریخ حدیث شیعه جاودانه کرد. نجاشی و شیخ طوسی میگویند: «احمد بن ابی زاهر کتابهائی تألیف کرده که برخی از آنها عبارت است: کتاب البداء؛ النوادر؛ صفة المرسلین والانبیاء والصالحین؛ الزکاة؛ احادیث الشمس والقمر؛ الجمعه والعیدان؛ الجبر والتفویض؛ کتاب ما یفعل الناس حین یفقدون الامام».[۲۲]
گزیدهای از روایات
پیوند با ولایت
با توجه و دقت در روایاتی که این بزرگوار روایت میکند، میفهمیم که او نیز مانند سایر محدثان خاندان اشعری، پیوند ولائی عمیقی با امامان شیعه علیهمالسلام داشته است. بیشتر آنچه از این محدث بزرگوار به یادگار مانده، در راستای معرفی ولایت و مقامات ائمه معصومین علیهمالسلام است.[۲۳] وی با واسطه از مفضل روایت میکند که او میگوید: «روزی امام صادق علیهالسلام مرا با کنیهام صدا زد، در حالی که هیچگاه مرا با کنیه خطاب نمیکرد. ایشان به من فرمود: ای ابا عبداللّه برای ما اهل بیت علیهمالسلام در شبهای جمعه سرور و خوشحالی است. به امام عرض کردم: خداوند خوشحالی شما را افزون کند؛ چیست آن خوشحالی؟ فرمود: هر شب جمعه روح رسول اکرم صلی الله علیه و آله و ارواح همه امامان در عرش الهی با هم جمع میشود و روح ما به بدن ما برنمیگردد؛ مگر به دانش افزونتر و اگر دانش از طرف حق تعالی به ما سرازیر نشود، علوم ما تمام میشود».[۲۴]
امامان خزائن علم حق تعالی
با واسطه نقل میکند از عبدالرحمن بن کثیر که میگوید: «از امام جعفرصادق علیهالسلام شنیدم که میفرمود: «نحن ولاة امرالله و خزنة علم الله و عیبة وحی الله»؛ ما - امامان - متولیان امر خدا و خزائن علم حق و جایگاه وحی الهی هستیم».[۲۵]
دانش عظیم امامان
با واسطه روایت میکند که امام صادق علیهالسلام فرمودند: «خداوند در قرآن میفرماید: آن کس که او را بهرهای از علم کتاب بود گفت: من تخت بلقیس را از یمن میآورم، قبل از این که چشم تو بر روی هم قرار گیرد. در این هنگام حضرت صادق انگشتان دست خویش را باز کرد و به سینه مبارک گذاشت و فرمود: «عندنا واللّه علمُ الکتاب کلّه»؛ به خدا قسم علم تمام آن کتاب در نزد ما امامان است».[۲۶]
ایمان راستین
با واسطه از حضرت صادق علیهالسلام نقل میکند که آن حضرت در ذیل قرائت سخن خداوند در قرآن «الذین آمنوا ولم یَلبسوا ایمانَهم بِظلم» فرمودند: «منظور آنهائی است که ایمان آوردهاند به آنچه حضرت محمد صلی الله علیه و آله آورد از ولایت، و آنها آن ولایت و محبت را با ولایت فلان و فلان نیامیزند؛ و هر کس این کار را انجام دهد او ایمانش را به ستم پوشانیده است».[۲۷]
تساوی امامان علیهمالسلام
با واسطه از امام جعفرصادق علیهالسلام روایت میکند که آن بزرگوار فرمودند: «خداوند متعال در سوره طور آیه 21 میفرماید: «آن کسانی که ایمان آوردند و نسلهای آنان در اعتقاد و باور پیرو آنانند، ما ذریه و نسل آنان را به آنها میپیوندیم و از کردار آنها چیزی نمیکاهیم». حضرت فرمودند: «الذین آمنوا» پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و امیرالمؤمنین علیهالسلام را دربردارد، و ذریه در آیه، امامان معصومند که ما ایشان را به آنها ملحق میکنیم و از آن حجت الهی که حضرت محمد صلی الله علیه و آله برای حضرت علی علیهالسلام آورد نخواهیم کاست. حجتهای خدا همه یکی هستند و در وجوب پیروی از آنان، همه برابرند».[۲۸]
پانویس
- ↑ رجال نجاشی، ص 88؛ فهرست شیخ طوسی، ص 69؛ مجمع الرجال، قهپائی، ج 1، ص 91.
- ↑ رجال، نجاشی، ص 88.
- ↑ رجال شیخ طوسی، ص 453.
- ↑ رجال، نجاشی، ص 88، چاپ جامعه مدرسین، ص 46، طبع داوری.
- ↑ فهرست، شیخ طوسی، ص 20.
- ↑ تنقیح المقال، ج 1، ص 49، به نقل از محقق بحرانی.
- ↑ اعیان الشیعه، ج 3، ص 189.
- ↑ همان.
- ↑ منتهی المقال، ج 1، ص 229.
- ↑ تنقیح المقال، ج 1، ص 49.
- ↑ معجم رجال الحدیث، ج 2، ص 29.
- ↑ نجاشی، ص 31، چاپ داوری قم.
- ↑ تنقیح المقال، ج 1، ص 225.
- ↑ رجال کشی، ج 2، ص 860.
- ↑ نجاشی، ص 263؛ خلاصه، علامه، ص 160.
- ↑ کامل الزیارات، ص 188، ج 3؛ معجم الرجال، ج 2، ص 28.
- ↑ رجال، نجاشی، ص 127.
- ↑ رجال، نجاشی، ص 250؛ خلاصه، علامه، ص 157.
- ↑ اصول کافی، ج 1، ص 226 و 275 و 229؛ و چند مورد دیگر و رجال نجاشی، ص 46.
- ↑ رجال نجاشی، ص 67.
- ↑ تنقیح المقال، ج 2، ص 75.
- ↑ رجال، نجاشی، ص 64؛ و فهرست، شیخ، ص 25.
- ↑ اصول کافی، ج 1، ص 254 و 192 و 413.
- ↑ اصول کافی، ج 1، ص 254، حدیث 2.
- ↑ اصول کافی، ج 1، ص 192، ح 1.
- ↑ اصول کافی، ج 1، ص 229، ح 5.
- ↑ اصول کافی، ج 1، ص 413، ح 3.
- ↑ اصول کافی، ج 1، ص 275.
منابع
- ستارگان حرم، جلد 9، ابوالحسن ربانی سبزواری.