آیه 27 سوره عنکبوت: تفاوت بین نسخهها
(صفحهای تازه حاوی «{{قرآن در قاب|وَوَهَبْنَا لَهُ إِسْحَاقَ وَيَعْقُوبَ وَجَعَلْنَا فِي ذُرِّي...» ایجاد کرد) |
(←معانی کلمات آیه) |
||
سطر ۴۱: | سطر ۴۱: | ||
</tabber> | </tabber> | ||
==معانی کلمات آیه== | ==معانی کلمات آیه== | ||
− | «الْکِتَابَ»: مراد جنس کتاب است و شامل زبور و تورات و انجیل و قرآن میگردد. «الصَّالِحِینَ»: | + | «الْکِتَابَ»: مراد جنس کتاب است و شامل زبور و تورات و انجیل و قرآن میگردد. «الصَّالِحِینَ»: صالح بودن، عالیترین درجه کمال انسانی در اعتقاد و ایمان و قول و عمل و اخلاق است، و بسیاری از پیغمبران از خدا تقاضا کردهاند تا ایشان را جزو صالحان قلمداد فرماید. «أَجْرَهُ»: مراد مجموعه افتخارات دنیوی است. از قبیل: مدح او، درود فرستادن بر او تا دنیا دنیا است، بخشیدن فرزندان بایسته، ادامه خطّ نبوّت در دودمان او. |
== تفسیر آیه == | == تفسیر آیه == |
نسخهٔ کنونی تا ۲۵ ژوئیهٔ ۲۰۲۰، ساعت ۱۱:۰۵
<<26 | آیه 27 سوره عنکبوت | 28>> | |||||||||||||
|
محتویات
ترجمه های فارسی
و ما اسحاق و (فرزند زادهاش) یعقوب را به او عطا کردیم و در خاندانش مقام نبوت و کتاب آسمانی برقرار نمودیم و در دنیا هم (به نعمت فرزندان صالح و نام نیکو و سایر نعم الهی) اجر او را دادیم و در آخرت نیز وی در صف صالحان (و هم رتبه مقربان) خواهد بود.
و اسحاق و یعقوب را به او بخشیدیم و پیامبری و کتاب را در نسلش قرار دادیم و پاداشش را در دنیا به او دادیم، و بی تردید او در آخرت از زمره شایستگان است.
و اسحاق و يعقوب را به او عطا كرديم و در ميان فرزندانش پيامبرى و كتاب قرار داديم و در دنيا پاداشش را به او بخشيديم و قطعاً او در آخرت [نيز] از شايستگان خواهد بود.
و اسحاق و يعقوب را به او بخشيديم و در فرزندان او پيامبرى و كتاب نهاديم. و پاداشش را در دنيا داديم، و او در آخرت از صالحان است.
و (در اواخر عمر،) اسحاق و یعقوب را به او بخشیدیم و نبوت و کتاب آسمانی را در دودمانش قرار دادیم و پاداش او را در دنیا دادیم و او در آخرت از صالحان است!
ترجمه های انگلیسی(English translations)
معانی کلمات آیه
«الْکِتَابَ»: مراد جنس کتاب است و شامل زبور و تورات و انجیل و قرآن میگردد. «الصَّالِحِینَ»: صالح بودن، عالیترین درجه کمال انسانی در اعتقاد و ایمان و قول و عمل و اخلاق است، و بسیاری از پیغمبران از خدا تقاضا کردهاند تا ایشان را جزو صالحان قلمداد فرماید. «أَجْرَهُ»: مراد مجموعه افتخارات دنیوی است. از قبیل: مدح او، درود فرستادن بر او تا دنیا دنیا است، بخشیدن فرزندان بایسته، ادامه خطّ نبوّت در دودمان او.
تفسیر آیه
تفسیر نور (محسن قرائتی)
وَ وَهَبْنا لَهُ إِسْحاقَ وَ يَعْقُوبَ وَ جَعَلْنا فِي ذُرِّيَّتِهِ النُّبُوَّةَ وَ الْكِتابَ وَ آتَيْناهُ أَجْرَهُ فِي الدُّنْيا وَ إِنَّهُ فِي الْآخِرَةِ لَمِنَ الصَّالِحِينَ «27»
و اسحاق و يعقوب را به او (ابراهيم) عطا كرديم، و در ميان فرزندانش پيامبرى و كتاب را قرار داديم، و پاداشِ او را در دنيا عطا كرديم و قطعاً او در آخرت از شايستگان است.
نکته ها
كلمهى «أجر»، در مورد پاداشهاى دنيوى و اخروى، هر دو به كار مىرود، ولى كلمهى «اجرت»، تنها در مورد پاداشهاى دنيوى است. «1»
پاداش آن همه خلوص و تلاش و هجرت حضرت ابراهيم عليه السلام، موهبتهاى چهارگانهاى است كه اين آيه بيان مىكند:
اوّل: فرزندان پاك.
دوم: مقام نبوت در نسل و دودمان.
سوم: نام نيكو در دنيا.
چهارم: عزّت در آخرت.
توضيح: يعقوب، يوسف، هارون، موسى، سليمان، زكريّا، يحيى و عيسى عليهم السلام، همه از نسل حضرت اسحاق بودند و پيامبر اسلام صلى الله عليه و آله از ذرّيهى اسماعيل است؛ بنابراين، پيامبران
«1». تفسير الميزان.
جلد 7 - صفحه 133
اولواالعزم بعد از حضرت ابراهيم، همه از نسل او بودند.
نجات از آتش نمروديان، جذب دلها به سوى مكّه و تجديد خاطرات ابراهيم در مراسم حج، از گمنامى «1» به شيخ الانبيا رسيدن و داشتن ذّريهى طيّبه، همه از مصاديق الطاف الهى در دنياست كه به ابراهيم عليه السلام عطا شده است. «وَ آتَيْناهُ أَجْرَهُ فِي الدُّنْيا»
صالح بودن و در زمرهى صالحان قرار گرفتن، مقامى است كه انبيا آرزوى آن را داشتهاند:
يوسف عليه السلام از خدا مىخواهد: «وَ أَلْحِقْنِي بِالصَّالِحِينَ» «2»
سليمان عليه السلام دعا مىكند: «وَ أَدْخِلْنِي بِرَحْمَتِكَ فِي عِبادِكَ الصَّالِحِينَ» «3»
شعيب عليه السلام به موسى عليه السلام مىگويد: «سَتَجِدُنِي إِنْ شاءَ اللَّهُ مِنَ الصَّالِحِينَ» «4»
ابراهيم عليه السلام به خداوند عرض كرد: «وَ أَلْحِقْنِي بِالصَّالِحِينَ» «5»
و در اينجا خداوند دربارهى حضرت ابراهيم مىفرمايد: «وَ إِنَّهُ فِي الْآخِرَةِ لَمِنَ الصَّالِحِينَ»
پیام ها
1- فرزند صالح، موهبتى الهى است. «وَ وَهَبْنا لَهُ»
2- پاداش كار براى خداوند را به مردم اعلام كنيم تا براى ديگران انگيزه شود.
«وَهَبْنا لَهُ»
3- زيربناى دريافت الطاف الهى، اخلاص است. مُهاجِرٌ إِلى رَبِّي- وَهَبْنا ... جَعَلْنا ...
4- نوهى انسان مانند فرزند، از موهبتهاى الهى است. «إِسْحاقَ وَ يَعْقُوبَ» (با توجّه به اين كه يعقوب فرزند اسحاق است) «وَ مِنْ وَراءِ إِسْحاقَ يَعْقُوبَ» «6»
5- پاداش خدمتها و نيكىهاى خالصانهى پدر، در نسل او منعكس مىشود.
«جَعَلْنا فِي ذُرِّيَّتِهِ» البتّه لياقت ذريّه هم شرط است. «قالَ وَ مِنْ ذُرِّيَّتِي قالَ لا يَنالُ عَهْدِي الظَّالِمِينَ» «7»
«1». «فتىً يذكرهم يقال له ابراهيم» انبياء، 60.
«2». يوسف، 101.
«3». نمل، 19.
«4». قصص، 27.
«5». شعراء، 83.
«6». هود، 71.
«7». بقره، 124.
جلد 7 - صفحه 134
6- پاداش هجرتكنندگان، محدود نيست. مُهاجِرٌ إِلى رَبِّي- وَهَبْنا ... جَعَلْنا ... آتَيْناهُ ...
7- هيچ پيامبرى هم به اندازهى حضرت ابراهيم، ذرّيه و نسلش زياد نشد. وَ جَعَلْنا فِي ذُرِّيَّتِهِ ...
8- رهبران دينى، بايد از طرف خداوند منصوب شوند. جَعَلْنا ... النُّبُوَّةَ وَ الْكِتابَ
9- دنيا و آخرت قابل جمع است. «آتَيْناهُ أَجْرَهُ فِي الدُّنْيا وَ إِنَّهُ فِي الْآخِرَةِ لَمِنَ الصَّالِحِينَ»
تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)
وَ وَهَبْنا لَهُ إِسْحاقَ وَ يَعْقُوبَ وَ جَعَلْنا فِي ذُرِّيَّتِهِ النُّبُوَّةَ وَ الْكِتابَ وَ آتَيْناهُ أَجْرَهُ فِي الدُّنْيا وَ إِنَّهُ فِي الْآخِرَةِ لَمِنَ الصَّالِحِينَ «27»
«1» تفسير كشاف، ج 3، ص 189.
جلد 10 - صفحه 224
وَ وَهَبْنا لَهُ إِسْحاقَ: و بخشيديم و عطا فرموديم در كبر سن و يائسه بودن زوجه او فرزندى به نام اسحق، وَ يَعْقُوبَ: و نبيرهاى به نام يعقوب، وَ جَعَلْنا فِي ذُرِّيَّتِهِ النُّبُوَّةَ: و قرار داديم در فرزندان او پيغمبرى را، يعنى در بنى اسرائيل. وَ الْكِتابَ: و كتاب را. و اين اسم جنس است، شامل تورات و انجيل و زبور و فرقان مىباشد؛ زيرا حق تعالى بعد از حضرت ابراهيم هيچ پيغمبرى مبعوث نساخت مگر از صلب او، پس جميع كتابهاى مذكوره بر اولاد او نازل شده.
وَ آتَيْناهُ أَجْرَهُ فِي الدُّنْيا: و عطا فرموديم مزد و اجر او را در دنيا به آنكه او را در كبر سن فرزند ارزانى داشتيم از پيره زنى عقيم. 2- ذريّه طيّبه به او مرحمت و استمرار نبوت در ميان آنها مقدّر، و كتب آسمانى به ايشان مرحمت فرموديم. 3- او را مقبول خلق و محبوب دلهاى جميع بندگان گردانيديم تا همه اهل ملل خود را به او نسبت دهند و اظهار محبت به او و نسب خود را به او رسانند. 4- حكم نموديم به صلوات بر او تا آخر دهر. 5- مطلق ذكر نيكو براى اوست. 6- در دنيا مكان و منزل او را كه در بهشت براى او مهياست به او نشان داديم؛ و عظيمترين اجر حضرت ابراهيم عليه السّلام در دنيا آنست كه وجود مبارك پيغمبر خاتم صلّى اللّه عليه و آله و امير المؤمنين و ائمه معصومين عليهم السّلام را از صلب او قرار داد كه مايه افتخار عالميان است.
وَ إِنَّهُ فِي الْآخِرَةِ لَمِنَ الصَّالِحِينَ: و بدرستى كه ابراهيم در آخرت از جمله شايستگان و پسنديدگان است، يعنى در عداد پيغمبران كامل در صلاح و اولوا العزم مىباشد.
تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)
فَآمَنَ لَهُ لُوطٌ وَ قالَ إِنِّي مُهاجِرٌ إِلى رَبِّي إِنَّهُ هُوَ الْعَزِيزُ الْحَكِيمُ «26» وَ وَهَبْنا لَهُ إِسْحاقَ وَ يَعْقُوبَ وَ جَعَلْنا فِي ذُرِّيَّتِهِ النُّبُوَّةَ وَ الْكِتابَ وَ آتَيْناهُ أَجْرَهُ فِي الدُّنْيا وَ إِنَّهُ فِي الْآخِرَةِ لَمِنَ الصَّالِحِينَ «27» وَ لُوطاً إِذْ قالَ لِقَوْمِهِ إِنَّكُمْ لَتَأْتُونَ الْفاحِشَةَ ما سَبَقَكُمْ بِها مِنْ أَحَدٍ مِنَ الْعالَمِينَ «28» أَ إِنَّكُمْ لَتَأْتُونَ الرِّجالَ وَ تَقْطَعُونَ السَّبِيلَ وَ تَأْتُونَ فِي نادِيكُمُ الْمُنْكَرَ فَما كانَ جَوابَ قَوْمِهِ إِلاَّ أَنْ قالُوا ائْتِنا بِعَذابِ اللَّهِ إِنْ كُنْتَ مِنَ الصَّادِقِينَ «29» قالَ رَبِّ انْصُرْنِي عَلَى الْقَوْمِ الْمُفْسِدِينَ (30)
ترجمه
پس ايمان آورد به او لوط و گفت همانا من هجرت كنندهام بسوى پروردگارم همانا او تواناى درستكار است
و بخشيديم به او اسحق و يعقوب را و قرار داديم در فرزندان او پيغمبرى و كتاب را و داديم باو مزدش را در دنيا و همانا او در آخرت هر آينه از شايستگان است
و لوط را هنگاميكه گفت بقومش همانا شما بجا مىآوريد كار زشتى را كه پيشى نگرفته است شما را بآن احدى از جهانيان
جلد 4 صفحه 225
آيا بدرستيكه شما هر آينه مىآئيد نزد مردان و بند مىآوريد راه و بجا مىآوريد در انجمنتان كار ناپسند را پس نبود جواب قومش مگر آنكه گفتند بياور براى ما عذاب خدا را اگر هستى از راستگويان
گفت پروردگار من نصرت ده مرا بر گروه فساد كنندگان.
تفسير
حضرت ابراهيم عليه السّلام بعد از آنكه از آتش نجات يافت و بيانات سابقه را فرمود حضرت لوط كه پسر خاله يا خواهرزاده او بود و در احوال آنحضرت سابقا ذكر شده است باو ايمان آورد و حضرت ابراهيم عزم خود را بر هجرت از بلد كفر باو اعلام فرمود و مطمئن شد بآنكه خداوند بعزت و توانائى خود او و كسانش را از شرّ كفار حفظ ميفرمايد و بحكمت و درستكارى خويش او را بصلاحش ميرساند و بعضى گفتهاند فرمود من هجرت ميكنم از قوم خود بجائيكه خدا مرا امر فرموده و قمى ره نقل فرموده كه مهاجر كسى است كه گناهان را ترك و توبه بسوى خدا نمايد و در اكمال از امام باقر عليه السّلام نقل نموده كه نبوت آنحضرت در كوثى كه قريهئى از قراء سور يعنى كوفه است بود در بدو امر پس از آنجا هجرت فرمود نه براى جنگ و اين مراد است از قول خداوند انّى مهاجر الى ربّى سيهدين و خدا در پيرى كه مأيوس از اولاد بود از ساره كه زن نازائى بود باو پسرى مانند حضرت اسحق و نوادهئى مانند حضرت يعقوب عنايت فرمود بعد از حضرت اسمعيل كه از هاجر كه كنيز بود داشت و قرار داد در نسل و ذريّه او نبوت و كتاب را كه بز او صحف و بر فرزندانش تورية و انجيل و زبور و فرقان نازل گرديد و بعد از او هيچ پيغمبرى نيامد مگر آنكه از نسل آنحضرت بود و اين اجر دنيوى او بود كه پيغمبر خاتم و ائمّه هدى و امام زمان از ذريّه او هستند و تا آخر دنيا سلطنت حقّه در اين خاندان باقى و برقرار خواهد بود بعلاوه نام نيك و مقبوليّت تامّه عامّه كه تمام ارباب اديان معترف بمقام و عزت و عظمت اويند و درود و ثناى او در السنه و افواه خاص و عام تا انقراض عالم سارى و جارى است و خداوند در دنيا بقدرى باو ثروت و مكنت عطا فرمود كه عدد احشام و اغنامش از شمار خارج گرديد و مهمانخانهاش هميشه دائر بود و تا كنون هم گفتهاند در مزارش باقى است و براى هيچيك از انبيا اين مزايا نيست و در آخرت هم در زمره درجه اول از رجال برجسته صلاح و تقوى جايگزين
جلد 4 صفحه 226
خواهد بود و بعضى گفتهاند آنحضرت در وقت هجرت هفتاد و پنج سال داشت و همان سال خداوند از هاجر كنيز ساره اسمعيل عليه السّلام را باو داده بود و با خانواده خود و حضرت لوط كه اول مؤمن باو بود اول بشهر حران رفتند و از آنجا بشام هجرت نمودند و حضرت ابراهيم در فلسطين منزل نمود و حضرت لوط در شهر سدوم كه آنرا مؤتفكه نيز خواندهاند جاىگزين گرديد و مأمور بارشاد اهالى آن بلاد شد كه گفتهاند هفت بلد بوده معروف بمؤتفكات چنانچه خداوند فرموده و فرستاديم لوط را وقتى كه گفت باهل آنديار بر سبيل اخبار و انكار همانا شما كار بسيار زشتى ميكنيد كه تا كنون احدى از اهل عالم اين عمل زشت را انجام نداده و بعضى ائنّكم با همزه استفهام انكارى قرائت نمودهاند و مؤيّد آن آنستكه بعدا براى بيان آن كار و عمل زشت فرموده آيا شما با مردان نزديكى ميكنيد و راه نسل بشر را قطع ميكنيد بترك نزديكى نمودن با زنان يا راه مردم مسافر را قطع ميكنيد براى تعرّض بنواميس آنها چون گفتهاند آنها مسافرين را مهمان مينمودند و با ايشان اين عمل شنيع را بجا مىآوردند و اين موجب بند آمدن راه ميشد و نيز فرموده شما در مجلس و محفل خودتان علنا كار ناپسند از قبيل آن عمل زشت و اعمال قبيحه ديگر بجا مىآوريد يا اصوات ركيكه از خودتان ابراز مينمائيد و قوم بجاى تنبّه و استغفار بر انكار و استكبار افزوده در جواب بطور استهزاء گفتند اگر راست ميگوئى دعا كن خدا عذاب خود را بر ما نازل نمايد و حضرت لوط عرضه داشت پروردگارا مرا بر اين قوم جفاكار كه چنين امر قبيحى را مبتكر و موجب فساد اخلاق مردم ديگر شدند نصرت ده و آنها را بجزاى كردارشان در دنيا برسان كه موجب عبرت سايرين شوند و اين امر منكر شنيع در عالم شيوع پيدا نكند و خداوند اجابت فرمود چنانچه در آيات بعد بيايد انشاء اللّه تعالى.
اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)
وَ وَهَبنا لَهُ إِسحاقَ وَ يَعقُوبَ وَ جَعَلنا فِي ذُرِّيَّتِهِ النُّبُوَّةَ وَ الكِتابَ وَ آتَيناهُ أَجرَهُ فِي الدُّنيا وَ إِنَّهُ فِي الآخِرَةِ لَمِنَ الصّالِحِينَ «27»
و باو بخشيديم اسحق و يعقوب را و مقرر نموديم و جعل كرديم در ذريه او نبوت و كتاب را و داديم باو اجر او را در دنيا و محققا او در آخرت هر آينه از صالحين بندگان ما است.
بعد از اينكه حضرتش هجرت نمود بطرف شامات و حضرت لوط را فرستاد در آخر شام و خودش در اعلاء شامات مشغول دعوت شدند تا سن پيري و چون عيالش ساره عقيم بود و فرزند نياورد هاجر را اختيار كرد و از او خداوند فرزندي باو عطاء فرمود اسمعيل و اسمعيل چند سالي در خدمتش بود ساره را خوش نيامد چون اسمعيل و مادرش مورد علاقه ابراهيم بودند تا موقعي که ملائكه براي اهلاك قوم لوط آمدند و بشارت باسحق دادند و ساره بسيار تعجب كرد چون عقيم بود گفتند تعجب نكن از قدرت پروردگار خداوند اسحق را از ساره باو عنايت فرمود موقعي که چند سال تقريبا سه سال گذشت روزي اسحق در دامن ابراهيم نشسته بود اسمعيل وارد شد و ديد اسحق در دامن پدرش نشسته او را بلند كرد و خود در دامن پدر نشست بر ساره خيلي گران آمد گفت که اينکه هاجر و فرزندش را از نزد من ببر جاي ديگر که من آنها را مشاهده نكنم مأمور شد از جانب حق که اسمعيل و هاجر را آورد مكه و چون اسحق برشد رسيد او را ازدواج كرد و از اسحق يعقوب بوجود آمد که ميفرمايد:
وَ وَهَبنا لَهُ إِسحاقَ وَ يَعقُوبَ که يعقوب هم درك زمان جدش ابراهيم را كرد.
وَ جَعَلنا فِي ذُرِّيَّتِهِ النُّبُوَّةَ از اسحق انبياء بني اسرائيل مثل يعقوب و يوسف و موسي و هارون و داود و سليمان و زكريا و يحيي و عيسي و ساير انبياء بني اسرائيل و از اسمعيل وجود مقدس محمّد (ص) و آل اطهار ائمه هدي تا دامنه قيامت.
وَ الكِتابَ تورية زبور و انجيل و قرآن مجيد.
وَ آتَيناهُ أَجرَهُ فِي الدُّنيا اضافه بر مقام نبوت و اولو العزمي مقام خلت باو عنايت
جلد 14 - صفحه 314
شد که ميفرمايد وَ اتَّخَذَ اللّهُ إِبراهِيمَ خَلِيلًا (نساء آيه 125) و پس از مقام خلت مقام امامت که بالاترين مقام است بر كافه جن و انس و ملك و ساير مخلوقات ارضي و سماوي چنانچه فرمود إِنِّي جاعِلُكَ لِلنّاسِ إِماماً و مقام خلافة اللهي.
وَ إِنَّهُ فِي الآخِرَةِ لَمِنَ الصّالِحِينَ صالح بتمام عيار که هيچگونه خلاف صلاحي در او نباشد حتي ترك اولي محمّد (ص) و آل اطهار هستند و ابراهيم از زمره آنها است.
برگزیده تفسیر نمونه
]
(آیه 27)- در این آیه سخن از مواهب چهار گانهای است که خداوند بعد از این هجرت بزرگ به ابراهیم داد.
نخست فرزندان لایق و شایسته بود، فرزندانی که بتوانند چراغ ایمان و نبوت را در دودمان او روشن نگهدارند، میگوید: «و (در اواخر عمر) اسحاق و یعقوب را به او بخشیدیم» (وَ وَهَبْنا لَهُ إِسْحاقَ وَ یَعْقُوبَ).
دیگر این که: «نبوّت و کتاب آسمانی را در دودمانش قرار دادیم» (وَ جَعَلْنا فِی ذُرِّیَّتِهِ النُّبُوَّةَ وَ الْکِتابَ).
سوم این که: «و پاداش او را در دنیا دادیم» (وَ آتَیْناهُ أَجْرَهُ فِی الدُّنْیا).
این پاداش ممکن است اشاره به امور مختلفی باشد: مانند نام نیک و لسان صدق در میان همه امتها، چرا که همه به ابراهیم (ع) به عنوان یک پیامبر عظیم الشأن احترام میگذارند، به وجود او افتخار میکنند و شیخ الانبیایش مینامند.
آبادی سر زمین مکه به دعای او یکی دیگر از این پاداشها است.
چهارم این که: «او در آخرت از صالحان است» (وَ إِنَّهُ فِی الْآخِرَةِ لَمِنَ الصَّالِحِینَ). و این یک مجموعه کامل از افتخارات را تشکیل میدهد.
سایرتفاسیر این آیه را می توانید در سایت قرآن مشاهده کنید:
تفسیر های فارسی
ترجمه تفسیر المیزان
تفسیر خسروی
تفسیر عاملی
تفسیر جامع
تفسیر های عربی
تفسیر المیزان
تفسیر مجمع البیان
تفسیر نور الثقلین
تفسیر الصافی
تفسیر الکاشف
پانویس
منابع
- تفسیر نور، محسن قرائتی، تهران:مركز فرهنگى درسهايى از قرآن، 1383 ش، چاپ يازدهم
- اطیب البیان فی تفسیر القرآن، سید عبدالحسین طیب، تهران:انتشارات اسلام، 1378 ش، چاپ دوم
- تفسیر اثنی عشری، حسین حسینی شاه عبدالعظیمی، تهران:انتشارات ميقات، 1363 ش، چاپ اول
- تفسیر روان جاوید، محمد ثقفی تهرانی، تهران:انتشارات برهان، 1398 ق، چاپ سوم
- برگزیده تفسیر نمونه، ناصر مکارم شیرازی و جمعي از فضلا، تنظیم احمد علی بابایی، تهران: دارالکتب اسلامیه، ۱۳۸۶ش
- تفسیر راهنما، علی اکبر هاشمی رفسنجانی، قم:بوستان كتاب(انتشارات دفتر تبليغات اسلامي حوزه علميه قم)، 1386 ش، چاپ پنجم