آیه 32 سوره شعراء: تفاوت بین نسخه‌ها

از دانشنامه‌ی اسلامی
پرش به ناوبری پرش به جستجو
(تفسیر آیه)
(معانی کلمات آیه)
 
سطر ۴۱: سطر ۴۱:
 
</tabber>
 
</tabber>
 
==معانی کلمات آیه==
 
==معانی کلمات آیه==
«أَلْقَی»: انداخت. افکند. «ثُعْبَانٌ»: اژدها. مار بزرگ (نگا: طه / ). «مُبِینٌ»: آشکار و نمایان. مراد حقیقی است. یعنی چشم‌بندی و جادوئی در میان نبود. بلکه به خواست خدا چوبه دستی مار گردید.
+
*'''ثعبان''': اژدها.<ref>تفسير احسن الحديث، سید علی اکبر قرشی، ج‏7، ص335</ref>
  
 
== تفسیر آیه ==
 
== تفسیر آیه ==

نسخهٔ کنونی تا ‏۲۸ آوریل ۲۰۲۰، ساعت ۰۴:۴۱

مشاهده آیه در سوره

فَأَلْقَىٰ عَصَاهُ فَإِذَا هِيَ ثُعْبَانٌ مُبِينٌ

مشاهده آیه در سوره


<<31 آیه 32 سوره شعراء 33>>
سوره : سوره شعراء (26)
جزء : 19
نزول : مکه

ترجمه های فارسی

در آن موقع موسی عصای خود بیفکند که ناگاه اژدهایی عظیم پدیدار گشت.

پس عصایش را انداخت و ناگهان اژدهایی حقیقی نمایان شد،

پس عصاى خود بيفكند و بناگاه آن اژدرى نمايان شد.

عصايش را انداخت. به آشكارا اژدهايى شد.

در این هنگام موسی عصای خود را افکند، و ناگهان مار عظیم و آشکاری شد؛

ترجمه های انگلیسی(English translations)

Thereat he threw down his staff, and behold, it was a manifest python.

So he cast down his rod, and lo! it was an obvious serpent,

Then he flung down his staff and it became a serpent manifest,

So (Moses) threw his rod, and behold, it was a serpent, plain (for all to see)!

معانی کلمات آیه

  • ثعبان: اژدها.[۱]

تفسیر آیه

تفسیر نور (محسن قرائتی)


فَأَلْقى‌ عَصاهُ فَإِذا هِيَ ثُعْبانٌ مُبِينٌ «32»

پس عصاى خود را بيفكند، پس ناگهان آن عصا اژدهايى آشكار شد.

وَ نَزَعَ يَدَهُ فَإِذا هِيَ بَيْضاءُ لِلنَّاظِرِينَ «33»

و دست خود را (از گريبانش) بيرون آورد، پس ناگهان آن دست براى تماشاگران سفيد و درخشان نمود.

نکته ها

مراد از كلمه‌ى‌ «نَزَعَ» در اينجا، بيرون آوردن دست از جيب و گريبان است.

اژدها شدن عصا، ده مرتبه ونورانى‌شدن دست موسى عليه السلام، پنج‌مرتبه در قرآن آمده است.

در اوّلين مرحله‌اى كه موسى عصا را رها كرد به‌صورت مار كوچكى درآمد، چنانكه در سوره نمل آيه‌ى 10 آمده: «جَانٌّ وَلَّى مُدْبِراً»، ولى در برابر طاغوتِ گردنكش، به صورت اژدها در آمد و اين شايد به خاطر آن باشد كه براى هر مخاطبى بايد حرفى زد وعملى انجام داد.

پیام ها

1- معجزات انبيا چون وابسته به قدرت الهى است، نياز به تمرين ندارد و لازم نيست تدريجى باشد. «فَإِذا هِيَ» (يعنى عصا ناگهان مار شد)

2- در برابر افراد سركش بايد كارى چشمگير وكوبنده انجام داد. «ثُعْبانٌ مُبِينٌ»

جلد 6 - صفحه 310

3- معجزات انبيا روشن و روشنگر است، نه وهم و خيال. «مُبِينٌ»

4- در كنار معجزه‌اى دلهره‌آور، دست سفيد و نورانى، رمز صفا و محبّت است. «ثُعْبانٌ‌- بَيْضاءُ»

5- براى تأثير كلام حقّ، از همه‌ى شيوه‌هاى صحيح بيم و اميد استفاده كنيد. «ثُعْبانٌ‌- بَيْضاءُ»

تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)



فَأَلْقى‌ عَصاهُ فَإِذا هِيَ ثُعْبانٌ مُبِينٌ (32)

فَأَلْقى‌ عَصاهُ‌: پس بيانداخت موسى عصاى خود را، فَإِذا هِيَ ثُعْبانٌ مُبِينٌ‌:

پس آن زمان آن عصا بعد از افكندن اژدهائى بود آشكارا، يعنى ثعبانيت او ظاهر و هويدا بود كه همه كس آن را مى‌ديد و هيچكس در اژدها بودن آن شك نداشت، نه مانند چيزى باشد شبيه به اژدها مثل اشياء مزوره به شعبده و سحر؛ پس فرعون از مشاهده آن بترسيد و مردمانى كه حاضر بودند از شدت ترس چنان فرار كردند كه بيست و پنج هزار نفر آنها كشته گشت. مروى است كه آن عصا مقدار يك ميل بر هوا بلند شد، پس سر فرود آورد روى به فرعون كرد و گفت:

(يا موسى مرنى بما شئت) اى موسى بفرما تا آنچه مى‌خواهى فرو برم! فرعون چون اين حال ديد، اظهار عجز و تذلل نموده به موسى گفت: به حق آنكه تو را به رسالت فرستاده اين را بگير. پس موسى آن را گرفت دوباره همان عصا گشت.


تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)


قالَ فَأْتِ بِهِ إِنْ كُنْتَ مِنَ الصَّادِقِينَ (31) فَأَلْقى‌ عَصاهُ فَإِذا هِيَ ثُعْبانٌ مُبِينٌ (32) وَ نَزَعَ يَدَهُ فَإِذا هِيَ بَيْضاءُ لِلنَّاظِرِينَ (33) قالَ لِلْمَلَإِ حَوْلَهُ إِنَّ هذا لَساحِرٌ عَلِيمٌ (34) يُرِيدُ أَنْ يُخْرِجَكُمْ مِنْ أَرْضِكُمْ بِسِحْرِهِ فَما ذا تَأْمُرُونَ (35)

قالُوا أَرْجِهْ وَ أَخاهُ وَ ابْعَثْ فِي الْمَدائِنِ حاشِرِينَ (36) يَأْتُوكَ بِكُلِّ سَحَّارٍ عَلِيمٍ (37) فَجُمِعَ السَّحَرَةُ لِمِيقاتِ يَوْمٍ مَعْلُومٍ (38) وَ قِيلَ لِلنَّاسِ هَلْ أَنْتُمْ مُجْتَمِعُونَ (39) لَعَلَّنا نَتَّبِعُ السَّحَرَةَ إِنْ كانُوا هُمُ الْغالِبِينَ (40)

فَلَمَّا جاءَ السَّحَرَةُ قالُوا لِفِرْعَوْنَ أَ إِنَّ لَنا لَأَجْراً إِنْ كُنَّا نَحْنُ الْغالِبِينَ (41) قالَ نَعَمْ وَ إِنَّكُمْ إِذاً لَمِنَ الْمُقَرَّبِينَ (42) قالَ لَهُمْ مُوسى‌ أَلْقُوا ما أَنْتُمْ مُلْقُونَ (43) فَأَلْقَوْا حِبالَهُمْ وَ عِصِيَّهُمْ وَ قالُوا بِعِزَّةِ فِرْعَوْنَ إِنَّا لَنَحْنُ الْغالِبُونَ (44) فَأَلْقى‌ مُوسى‌ عَصاهُ فَإِذا هِيَ تَلْقَفُ ما يَأْفِكُونَ (45)

فَأُلْقِيَ السَّحَرَةُ ساجِدِينَ (46) قالُوا آمَنَّا بِرَبِّ الْعالَمِينَ (47) رَبِّ مُوسى‌ وَ هارُونَ (48) قالَ آمَنْتُمْ لَهُ قَبْلَ أَنْ آذَنَ لَكُمْ إِنَّهُ لَكَبِيرُكُمُ الَّذِي عَلَّمَكُمُ السِّحْرَ فَلَسَوْفَ تَعْلَمُونَ لَأُقَطِّعَنَّ أَيْدِيَكُمْ وَ أَرْجُلَكُمْ مِنْ خِلافٍ وَ لَأُصَلِّبَنَّكُمْ أَجْمَعِينَ (49) قالُوا لا ضَيْرَ إِنَّا إِلى‌ رَبِّنا مُنْقَلِبُونَ (50)

إِنَّا نَطْمَعُ أَنْ يَغْفِرَ لَنا رَبُّنا خَطايانا أَنْ كُنَّا أَوَّلَ الْمُؤْمِنِينَ (51)

جلد 4 صفحه 103

ترجمه‌

گفت پس بياور آنرا اگر هستى از راستگويان‌

پس انداخت عصايش را پس آنگاه آن بود اژدهائى آشكار

و برآورد دستش را پس آنگاه آن بود سفيد نورانى براى نگاه كنندگان‌

گفت بآن جماعت كه بودند در اطرافش همانا اين هرآينه جادوگرى است دانا

ميخواهد كه بيرون كند شما را از زمينتان بجادويش پس چه ميفرمائيد

گفتند بازدار او و برادرش را و بفرست در شهرها جمع كنندگانرا

كه بياورند نزد تو هر جادوگر دانا را

پس جمع كرده شدند جادوگران براى وعده‌گاه روزى معلوم‌

و گفته شد بمردم كه آيا شما هستيد اجتماع كنندگان‌

باشد كه ما پيروى كنيم جادوگرانرا اگر باشند ايشان غلبه كنندگان‌

پس چون آمدند جادوگران گفتند به فرعون آيا همانا براى ما مزدى است اگر باشيم ما غلبه كنندگان‌

گفت آرى و همانا شمائيد آنگاه هرآينه از نزديك شدگان‌

گفت به ايشان موسى بيندازيد آنچه را شمائيد اندازنده‌

پس انداختند ريسمانهاشان را و عصاهاشان را و گفتند سوگند ببزرگى و توانائى فرعون همانا ما هر آينه مائيم غلبه كنندگان‌

پس انداخت موسى عصايش را پس آنگاه آن فرو ميبرد آنچه را مينمودند بدروغ‌

پس برو افكنده شدند ساحران سجده كنندگان‌

گفتند گرويديم بپروردگار جهانيان‌

پروردگار موسى و هارون‌

گفت آيا گرويديد باو پيش از آنكه دستورى دهم شما را همانا او بزرگ شما است كه آموخته است شما را جادو پس هرآينه زود باشد كه بدانيد هر آينه خواهم بريد دستهاتان را و پاهاتان را بر خلاف يكديگر و هر آينه بردار خواهم كرد شما را همگى‌

گفتند ضررى ندارد همانا ما بسوى پروردگارمان بازگشت كنندگانيم‌

همانا ما اميد داريم كه ببخشد بما پروردگار ما گناهانمان را براى آنكه بوديم اوّل گروندگان.

تفسير

بعد از مذاكرات سابقه كه بين حضرت موسى و فرعون روى داد گفت اگر راست ميگوئى معجزت را بياور و آنحضرت عصاى خود را انداخت ناگهان‌

جلد 4 صفحه 104

اژدهائى شد كه شك و شبهه‌ئى در اژدها بودن آن نبود و بيرون آورد دستش را از گريبان يا آستينش ناگهان آن دست سفيد و منوّر شد براى كسانى كه نظر مينمودند بآن بطوريكه شعاعش حائل شد ميان آنها و روى حضرت موسى و قمى ره در ضمن حديثى كه در آيات سابقه ذكر شد نقل نموده كه چون عصا اژدها شد تمام جلساء فرعون فرار نمودند و فرعون بقدرى ترسيد كه نتوانست خود را نگهدارد و موسى عليه السّلام را بخدا قسم داد كه او را از شرّ آن اژدها نگهدارى فرمايد و آنحضرت او را نگهدارى فرمود و بعد يد بيضاء را ارائه داد و چون عصا را بدست گرفت فرعون بنفس خود مراجعه نمود و خواست تصديق كند ولى هامان نگذاشت و گفت اين با ادّعاء خدائى تو منافات دارد كه تابع بنده خودت شوى و اثر مشاهده معجزه بقدرى او را از تفرعن خود تنزّل داد كه با اعيان مجلس مشورت نمود و از آنها چاره- جوئى خواست و گفت اين ساحر ماهرى است كه ميخواهد بسحر شما را آواره از وطن نمايد و با ادّعاء خدائى حاضر شد كه اطاعت فرمان آنها را بنمايد و آنها گفتند فعلا امر او و برادرش را بتأخير بينداز و بشهرهاى مصر مأمورينى روانه كن كه ساحران را جمع آورى نمايند و از ميان آنها اشخاصى را كه ماهرتر در سحرند انتخاب كنند و بياورند و او بهمين دستور عمل نمود و ساحران ماهر در ظهر روز عيد ساليانه خودشان كه روز زينت خوانده ميشد در مكان معيّنى كه فاصله ميان دو طرف بود و در سوره طه گذشت جمع شدند و براى آنكه اهل مصر مهيّا براى آمدن شوند فرعونيان بمردم ميگفتند آيا در چنين روزى اجتماع مينمائيد براى آنكه ما پيرو دين ساحران شويم كه همدين ما هستند اگر غلبه با آنها باشد و پيرو دين موسى و هارون نگرديم و چون ساحران بدربار فرعون راه يافتند باو گفتند اگر ما بر موسى غالب شديم انعامى هم داريم او گفت علاوه بر انعام مقرّب درگاه ما هم خواهيد شد و بعد از سؤال از حضرت موسى كه آيا تو مى‌اندازى عصايت را يا ما بيندازيم آنچه داريم او فرمود بيندازيد آنچه را مى‌اندازيد و آنها ريسمانها و عصاهاشان را انداختند و گفتند بعزّت و جلال فرعون قطعا غلبه با ما است چون كاملا مطمئن بودند كه ديگر سحرى بالاتر از اين نميشود كرد و اين قسم قسم خوردن در زمان جاهليّت معمول بود و در اسلام‌

جلد 4 صفحه 105

منسوخ شد و بنام خدا مقرّر گرديد پس حضرت موسى عصاى خود را انداخت و اژدهائى شد كه تمام مارهاى دروغى را كه بتزوير و تلبيس ريسمانها و عصاهاشان را بصور مختلفه آن حيوان در آورده بودند و بتوسط سيماب و غيره حركت ميكردند بلع نمود و اثرى از آنها باقى نگذارد و چون ساحران اين معجزه را مشاهده نمودند با آنكه ميدانستند چنين امرى بسحر انجام پذير نيست بدون درنگ برو بر زمين افتادند مانند آنكه آنها را بدون اختيار بزمين انداخته باشند و در پيشگاه عظمت و قدرت الهى سجده نمودند و گفتند ايمان آورديم ما بپروردگار جهانيان آن پروردگارى كه موسى و هارون معرّف و مبيّن او شدند بأعجاز و بيان نه فرعون و هامان و فرعون از اين امر برآشفت و بساحران گفت آيا ايمان آورديد بموسى بدون اذن و اجازه من و ءامنتم بدو همزه نيز قرائت شده و او لابد استاد شما بوده در سحر و با او تبانى داشته‌ايد يا بعضى از فنون آنرا بشما نياموخته و براى خودش در چنين مواقعى باقى گذارده و اين سخنان را براى اشتباه كارى بر قومش ميگفت كه آنها تصوّر ننمايند ايمان ساحران براى ظهور حق و وضوح صدق حضرت موسى در ادّعاء نبوت نزد آنها بوده و تهديد كرد كه بزودى شما را بپاداش اين جرئت و جسارتتان ميرسانم كه بدانيد سزاى شما چيست دستها و پاهاى شما را بر خلاف يكديگر يعنى دست راست و پاى چپ يا پاى راست و دست چپ شما را ميبرم و بعد شما را براى عبرت مردم بدار ميكشم و هيچكدامتان را عفو نخواهم نمود و آنها گفتند ضررى ندارد ما بسوى رحمت پروردگارمان بازگشت ميكنيم ما اميدواريم كه خداوند از خطاها و تقصيرات ما بگذرد براى تحمّل رنج و محنتى كه بر ما وارد شد و شديم از سابقين در ايمان بخدا و پيغمبر او البته تحمّل الم موقت در برابر نعيم دائم سهل است و بعضى ان كنّا بكسر همزه قرائت نموده‌اند يعنى اگر باشيم از سابقين در ايمان بمغفرت الهى نائل ميشويم پس دست از ايمان خود برنميداريم و گفته‌اند آنها كسانى بودند كه بعد از اين معجزه از آل فرعون ايمان آوردند پيش از سايرين غير از بنى اسرائيل كه ايمان آورده بودند و قمى ره در ضمن حديث سابق نقل نموده كه فرعون و هامان قبلا تعليم سحر نموده بودند و فرعون بسحر بر مردم غلبه‌

جلد 4 صفحه 106

پيدا كرد و ادعاء خدائى نمود لذا مأمور بتمام شهرهاى مصر فرستاد و هزار جادوگر جمع كردند و از ميان آنها يكصد نفر انتخاب كردند و از ميان آنها هشتاد نفر پس جادوگران بفرعون گفتند تو ميدانى كه از ما كسى در دنيا ما هرتر در سحر نيست اگر ما بر موسى غالب شديم چه بما خواهى داد فرعون گفت شما مقرّب درگاه من خواهيد شد و در سلطنت با من شريك خواهيد بود آنها گفتند اگر موسى بر ما غلبه نمود و سحر ما را باطل كرد ميدانيم او جادوگر نيست و پيغمبر است و باو ايمان ميآوريم فرعون گفت اگر چنين شد من هم در ايمان باو با شما شركت ميكنم ولى شما سعى كنيد و اسباب كارتان را تكميل نمائيد كه مغلوب نشويد و موعد روز عيدشان بود و چون آفتاب بلند شد فرعون سحره و مردم را جمع نمود در كنار بارگاه خود كه ارتفاع آن از زمين هشتاد ذراع بود و قبّه آنرا از آهن و فولاد صيقلى شده ساخته بودند كه وقتى آفتاب بآن مى‌تابيد كسى نميتوانست بآن نگاه كند از برق آهن و تابش آفتاب و فرعون و هامان آمدند و آنجا نشستند و نگاه ميكردند و موسى عليه السّلام هم آمد ولى نظر بآسمان ميكرد و جادوگران گفتند اين مرد نظر بآسمان ميكند و سحر ما در آنجا كارگر نيست و در برابر موسى صف كشيدند و عرضه داشتند كه تو مى‌اندازى يا ما بيندازيم و او فرمود شما بيندازيد و آنها ريسمانها و عصاهاشان را انداختند و همه مانند مارها بجنبش آمدند و گفتند بعزّت فرعون ما غالب ميشويم و موسى چون آن منظره را مشاهده نمود بيمناك شد ولى ندائى بگوشش رسيد كه نترس تو غالب خواهى شد عصايت را بينداز تمام مارهاى مصنوعى را بلع ميكند پس موسى انداخت عصاى خود را و چون بزمين رسيد گداخته شد و بعد سر بلند كرد و دهان گشود بطوريكه لب بالايش رسيد ببالاى گنبد قصر فرعون پس دور زد بر آن و با لب زيرينش تمام ريسمانها و عصاهاى سحره را جمع نمود و بلعيد و مردم يكدفعه فرار كردند و چون تاكنون چنين امر عجيبى را كسى نديده و نشنيده بود از ترس و زير دست و پا ده هزار نفر مرد و زن و كودك تلف شدند و فرعون و هامان لباس خودشان را ملوّث نمودند و موى سرشان از ترس سفيد شد و موسى هم با مردم فرارى همراهى ميكرد تا خطاب الهى رسيد كه بگير آنرا و نترس ما

جلد 4 صفحه 107

دو مرتبه بصورت اوّل برش ميگردانيم و او برگشت و عباء خود را بدست پيچيد و در دهان اژدها نمود و آن بصورت اوّل برگشت و ساحران ايمان آوردند و فرعون غضب كرد و هر كس را بموسى ايمان آورده بود زندانى نمود تا معجزات ديگرى از آنحضرت از قبيل طوفان و ملخ و كنه و غوك و خون كه تفصيلش در سور سابقه گذشت بروز نمود و فرعون آنها را آزاد كرد و گفته شده كه آنملعون متمكّن نشد تهديد خود را نسبت بساحرانى كه ايمان آوردند عملى نمايد.

اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)


فَأَلقي‌ عَصاه‌ُ فَإِذا هِي‌َ ثُعبان‌ٌ مُبِين‌ٌ (32)

‌پس‌ حضرت‌ موسي‌ انداخت‌ عصاي‌ ‌خود‌ ‌را‌ ‌پس‌ ناگاه‌ عصا اژدهايي‌ شد آشكارا.

تنبيه‌:

‌در‌ اخبار داريم‌ ‌از‌ حضرت‌ باقر (ع‌) فرمود

«كانت‌ عصا موسي‌ لادم‌ فصارت‌ ‌الي‌ شعيب‌ ‌ثم‌ صارت‌ ‌الي‌ موسي‌ ‌بن‌ عمران‌ و انها لعندنا و انها لتنطق‌ اذا استنطقت‌ و تصنع‌ ‌ما تؤمر ‌به‌».

و ‌از‌ امير المؤمنين‌ روايت‌ ‌شده‌ فرمود اول‌ درختي‌ ‌که‌ غرس‌ شد عوسجه‌ ‌بود‌ و ‌از‌ ‌آن‌ درخت‌ ‌است‌ عصاي‌ موسي‌ و گفتند عصاي‌ موسي‌ ده‌ زراع‌ ‌بود‌ و ‌از‌ بهشت‌ آدم‌ آورد و دو شعبه‌ ‌بود‌ و ‌در‌ شب‌ نور ميداد. ‌در‌ ‌اينکه‌ ‌آيه‌ تعبير ثعبان‌ كرده‌ و ‌در‌ سوره‌ طه‌ فَإِذا هِي‌َ حَيَّةٌ تَسعي‌ (‌آيه‌ 21) تعبير بحيه‌ فرموده‌ و ‌در‌ سوره‌ قصص‌ تعبير بجان‌ كرده‌ كَأَنَّها جَان‌ٌّ (‌آيه‌ 31) گفتند حيّه‌ ‌به‌ معني‌ مار ‌است‌ و جان‌ ماريست‌ ‌که‌ مثل‌ اسب‌ ‌بر‌ گردن‌ ‌آن‌ موهاي‌ زياديست‌ ‌که‌ تعبير بيال‌ ميكنند ابتداء مار ‌است‌ چون‌ بزرگ‌ شد جان‌ ميشود و ‌پس‌ ‌از‌ ‌آن‌ بطول‌ مدت‌ ثعبان‌ ميشود ‌که‌ تعبير بافعي‌ ميكنند و جان‌ ‌را‌ تعبير باژدها ميكنند و معروف‌ ‌است‌ ‌که‌ مار نميميرد مگر آنكه‌ ‌او‌ ‌را‌ بكشند و ‌در‌ السنه‌ ‌است‌ «صد ساله‌ شوي‌ مار ‌تا‌ نكشندت‌ نميري‌ مار» و ممكن‌ ‌است‌ عصاي‌ موسي‌ حالات‌ مختلف‌ داشته‌ ‌باشد‌ گاهي‌ بصورت‌ مار گاهي‌ بصورت‌ جان‌ و اژدها گاهي‌ بصورت‌ ثعبان‌ و افعي‌ درآيد.

عصي‌ ‌با‌ ياء بمعني‌ معصيت‌ ‌است‌ ‌که‌ عصيانش‌ ميگويند و ‌در‌ حديث‌ قدسي‌ ‌است‌،

جلد 14 - صفحه 24

زمخشري‌ روايت‌ كرد ‌که‌ خداوند تبارك‌ و ‌تعالي‌ فرمود:

‌لا‌ دخل‌ الجنة ‌من‌ اطاع‌ عليا و ‌ان‌ عصاني‌ و ادخل‌ النار ‌من‌ عصاه‌ و ‌ان‌ اطاعني‌

و سر اينمطلب‌ اينست‌ ‌که‌ اطاعت‌ ‌علي‌ ايمان‌ و ايمان‌ حسنه‌ ‌است‌ ‌که‌

«‌لا‌ تضر معه‌ السيئه‌»

و عصيان‌ ‌علي‌ عدم‌ ايمان‌ ‌است‌ و ايمان‌ شرط صحت‌ ‌کل‌ عبادات‌ ‌است‌، مضافا ‌به‌ اينكه‌ مؤمن‌ قابليت‌ شفاعت‌ ‌را‌ دارد و ‌غير‌ مؤمن‌ لياقت‌ ندارد، ‌به‌ علاوه‌ آنكه‌ اطاعت‌ ‌علي‌ عين‌ اطاعت‌ ‌خدا‌ ‌است‌ و معصيت‌ ‌او‌ عين‌ عصيان‌ الهيست‌

«‌من‌ اطاعكم‌ فقد اطاع‌ اللّه‌ و ‌من‌ عصاكم‌ فقد عصي‌ اللّه‌ و ‌من‌ احبكم‌ فقد احب‌ اللّه‌ و ‌من‌ ابغضكم‌ فقد ابغض‌ اللّه‌»

فَأَلقي‌ عَصاه‌ُ فَإِذا هِي‌َ ثُعبان‌ٌ مُبِين‌ٌ دارد فرعون‌ بسيار ترسيد و مجلسيان‌ ‌او‌ فرار كردند و اراده‌ كرد ايمان‌ بياورد هامان‌ ‌او‌ ‌را‌ منصرف‌ كرد ‌گفت‌ ميخواهي‌ ‌در‌ تحت‌ اطاعت‌ كساني‌ بروي‌ ‌که‌ ‌آنها‌ ‌را‌ بعبوديت‌ ‌خود‌ اتخاذ كرده‌اي‌ چنانچه‌ شبيه‌ ‌آن‌ ‌در‌ مورد ابو بكر و عمر اتفاق‌ افتاد. ابو بكر بالاي‌ منبر ‌گفت‌: «اقيلوني‌ اقيلوني‌ لست‌ بخير منكم‌ و ‌علي‌ فيكم‌» عمر ‌او‌ ‌را‌ منصرف‌ كرد.

مسئله‌: عصا بدست‌ گرفتن‌ ‌در‌ اخبار بسيار ممدوح‌ ‌است‌ ‌حتي‌ دارد

«‌من‌ بلغ‌ اربعين‌ و ‌لم‌ تعص‌ فقد عصي‌»

بخصوص‌ ‌از‌ بادام‌ تلخ‌ ‌باشد‌ و بالاخص‌ ‌در‌ مسافرت‌ ‌که‌ خبر ‌از‌ حضرت‌ رسالت‌ ‌است‌ ‌که‌ فرمود

«‌من‌ خرج‌ ‌في‌ سفر و معه‌ عصي‌ ‌من‌ لوز مر آمنه‌ اللّه‌ ‌من‌ ‌کل‌ سبع‌ ضار و ‌من‌ ‌کل‌ لص‌ عاد و ‌من‌ ‌کل‌ ذات‌ حمة ‌حتي‌ يرجع‌ ‌الي‌ اهله‌ و منزله‌ و ‌کان‌ معه‌ سبعة و سبعون‌ ‌من‌ المعقبات‌ يستغفرون‌ اللّه‌ ‌له‌ ‌حتي‌ يرجع‌ و يضعها»

برگزیده تفسیر نمونه


]

(آیه 32)- «پس (در این هنگام) موسی عصایی را که به دست داشت افکند، و (به فرمان پروردگار) مار عظیم و آشکاری شد» (فَأَلْقی عَصاهُ فَإِذا هِیَ ثُعْبانٌ مُبِینٌ).

سایرتفاسیر این آیه را می توانید در سایت قرآن مشاهده کنید:

تفسیر های فارسی

ترجمه تفسیر المیزان

تفسیر خسروی

تفسیر عاملی

تفسیر جامع

تفسیر های عربی

تفسیر المیزان

تفسیر مجمع البیان

تفسیر نور الثقلین

تفسیر الصافی

تفسیر الکاشف

پانویس

  1. تفسير احسن الحديث، سید علی اکبر قرشی، ج‏7، ص335

منابع