فدک در فراز و نشیب (کتاب): تفاوت بین نسخهها
(صفحهای تازه حاوی « بندانگشتی|فدک در فراز و نشیب '''فدك در فراز و نشيب'''، اثر حس...» ایجاد کرد) |
مهدی موسوی (بحث | مشارکتها) (ویرایش) |
||
سطر ۱: | سطر ۱: | ||
− | [[پرونده:Ketab351.jpg|بندانگشتی|فدک در فراز و نشیب]] | + | [[پرونده:Ketab351.jpg|250px|بندانگشتی|فدک در فراز و نشیب]] |
+ | کتاب '''«فدک در فراز و نشیب: پژوهشى در مورد فدک در پاسخ به یک دانشور سنى»'''، اثر سید على حسینى میلانى (متولد [[نجف]]، ۱۳۶۷ق) است که در آن، به چند پرسش و شبهه درباره ماجراى [[فدک|فدک]] و ارتباط [[حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها|حضرت فاطمه]](علیها السلام) و [[امام علی علیه السلام|امیرالمؤمنین على]](علیه السلام) با آن بهصورت مستند، تحلیلى و انتقادى پاسخ داده است. | ||
− | + | ==ساختار کتاب== | |
− | + | کتاب حاضر، از مقدمه مرکز حقایق اسلامى، مقدمه نویسنده و متن اصلى (شامل ۴ بخش) تشکیل شده است. در مقدمه ناشر چنین آمده است: «... در دوران ما، یکى از دانشمندان و اندیشمندانى که با قلمى شیوا و بیانى رَسا به تبیین حقایق تابناک دین مبین [[اسلام]] و دفاع عالمانه از حریم [[امامت]] و ولایت [[امام علی علیه السلام|امیرمؤمنان على]](ع) پرداخته است، پژوهشگر والامقام حضرت آیتالله سید على حسینى میلانى، مىباشد... کتابى که در پیش رو دارید، ترجمه یکى از آثار ایشان است که اینک «فارسىزبانان» را با حقایق اسلامى آشنا مىسازد.<ref>ر.ک: مقدمه کتاب، ص۱۱</ref> | |
− | + | روش نویسنده در این اثر، عالمانه، انتقادى و تاریخى - کلامى است و از [[قرآن|کتاب]]، [[سنت]]، تاریخ و [[عقل]] استفاده کرده است. نویسنده، اثرش را به زبان عربى نوشته و کتاب حاضر ترجمه فارسى آن است که توسط هیئت تحریریه مرکز حقایق اسلامى صورت گرفته است. | |
+ | نویسنده براى تولید اثر حاضر از منابع معتبر و متعددى از اندیشمندان قدیم و جدید (۷۱ کتاب) بهره برده است. کتاب حاضر، مستند است و نویسنده ارجاعات و توضیحاتش را بهصورت پاورقى آورده است. | ||
− | + | ==گزارش محتوا== | |
− | + | براى آشنایى با ویژگىها و محتواى این اثر، توجه به نکات زیر مفید است: | |
− | + | # در مقدمه نویسنده چنین آمده است: «... چندى پیش، از طریق اینترنت، نامهاى از یک دانشور [[اهل سنت]] را دریافت کردم که در ضمن آن نامه از اینجانب درباره ماجراى [[فدک|فدک]] درخواست گفتگو کرده بود... این دانشور سنى در بخشى از نامه خود، ۹ پرسش مطرح کرده بود... در پاسخ به موارد مطرحشده، اینگونه نوشتم: بر هر پژوهشگر آزاداندیش و منصف، روشن و آشکار است که علماى [[شیعه|شیعه]] دوازدهامامى همواره با شرح صدر از هر پرسش و پژوهشى در مورد اندیشه و اعتقاد شیعه، که در وراى آن دست یازیدن به حق و پرده افکندن از چهره حقیقت بوده است، استقبال نمودهاند. آنان پیوسته در گفتگوها و مناظرهها خود را به حفظ شئون و آداب بحث و مناظره متعهد دانستهاند و جز با استناد به شواهد روشن و استوار و برگرفته از دلایل مورد اتفاق دو طرف و یا اخبار موجود در مصادر و منابع قرون نخست و مورد اعتماد طرف مقابل سخن نراندهاند. بدیهى است که در این بحث نیز با وجود حساسیت و اهمیت بسیارش، همین شیوه و سیره، آشکار و هویدا خواهد بود... .<ref>ر.ک: مقدمه کتاب، ص۱۵-۲۰</ref> | |
+ | # حدیث «لا نورث» تنها از سوى [[ابوبکر|ابوبکر]] نقل شده است و نه هیچ [[صحابی|صحابى]] دیگر: فقط ابوبکر گفته است که [[پیامبر اسلام|پیامبر اکرم]](صلی الله علیه وآله) فرمود: «إنا معاشر الأنبیاء لانورث و ما ترکناه صدقة»؛ «ما پیامبران ارث نمىگذاریم و آنچه از ما مىماند صدقه است». و تنها بودن ابوبکر را در نسبت دادن این کلام به رسولالله(ص)، حافظان و محدثان بزرگ [[اهل سنت]] تصریح نمودهاند؛ کسانى مانند: ابوالقاسم بغوى (متوفاى ۳۱۷)، ابوبکر شافعى (متوفاى ۳۵۴)، [[ابن عساکر|ابن عساکر]] (متوفاى ۵۷۱)، [[سیوطی|جلالالدین سیوطى]] (متوفاى ۹۱۱)، ابن حجر مکى (متوفاى ۹۷۳) و متقى هندى (متوفاى ۶۷۵)...<ref>ر.ک: متن کتاب، ص۶۹</ref> | ||
+ | # ابوبکر از پیامبر(ص) نقل مىکند که حضرتش فرمود: «إنا معاشر الأنبیاء لا نورث»؛ درحالىکه [[قرآن|قرآن مجید]] مىفرماید: '''«وَ وَرِثَ سُلَیمانُ داوُدَ»'''<ref>نمل: ۱۶</ref>؛ «و سلیمان وارث داوود شد». همچنین قرآن از زبان [[حضرت زکریا علیه السلام|زکریا]](ع) اینگونه نقل مىنماید: '''«وَ إِنِّی خِفْتُ اَلْمَوالِی مِنْ وَرائِی وَ کانَتِ اِمْرَأَتِی عاقِراً فَهَبْ لِی مِنْ لَدُنْک وَلِیا یرِثُنِی وَ یرِثُ مِنْ آلِ یعْقُوبَ وَ اِجْعَلْهُ رَبِّ رَضِیا»'''<ref>مریم: ۵-۶</ref>؛ «و من پس از خود از بستگانم بیمناکم و درحالىکه زنم نازا و عقیم است؛ پس تو از جانب خود ولى و جانشینى به من ببخش، که از من [[ارث]] برد و از خاندان یعقوب نیز ارث برده و او را اى پروردگار من مورد پسند و رضایت خود گردان». بدیهى است که هرچه برخلاف کتاب خدا باشد، بهطور حتم و ضرورت مردود است؛ زیرا حقیقتِ معناى میراث در لغت و در شرع عبارت است از انتقال آنچه که از ارثگذارنده برجاى مانده است به وارثان او بعد از فوتش - چه مِلک باشد چه حق - آنهم مطابق با حکم الهى که در [[فقه]] بیان شده است.<ref>ر.ک: همان، ص۸۴-۸۵</ref> | ||
+ | # چرا [[امام علی علیه السلام|على]](ع) در دوران حکومتش فدک را پس نگرفت؟... در پاسخ مىگوییم که امیرمؤمنان على(ع) در نامهاى که به [[سهل بن حنیف|سهل بن حنیف]] نوشته فرمودهاند: «بلى، کانت فی أیدینا فدک من کل ما أظلته السماء، فشحّت علیها نفوس قوم و سخت عنها نفوس آخرین و نعم الحکم الله و ما أصنع بفدک و غیر فدک و النفس مظانها فی غدٍ جدث...»؛ «آرى، از تمام آنچه آسمان بر آن سایه افکنده بود، تنها فدک در دست ما بود؛ پس عدهاى به همان نیز حرص ورزیدند و عدهاى دیگر سخاوتمندانه از آن گذشتند. البته خداوند بهترین حکمکننده است. من با فدک و غیر آن چه کارى دارم که جایگاه فرداى هر کس قبر است...». همچنین محمد بن بابویه معروف به [[شیخ صدوق]](ره) با سند خود روایت نموده که [[ابو بصیر|ابوبصیر]] مىگوید: به [[امام صادق علیه السلام|امام صادق]](ع) گفتم: چرا امیرمؤمنان على(ع) هنگامى که حکومت بر مردم را در دست داشت فدک را باز پس نگرفت؟ براى چه آن را رها کرد؟ آن حضرت فرمود: «لأن الظالم و المظلوم کانا قدما على الله عز و جل و أثاب الله المظلوم و عاقب الظالم، فکره أن یسترجع شیئاً قد عاقب الله علیه غاصبه و أثاب علیه المغصوب»؛ «زیرا ظالم و مظلوم هر دو در پیشگاه خداوند عز و جل قرار گرفتند و خداوند به مظلوم پاداش داد و ظالم را عقاب نمود؛ او خوش نداشت چیزى را بازستاند که خداوند غاصبش را به سبب آن کیفر کرد و آن را که حقش غصب شده، جزا داد...».<ref>ر.ک: همان، ص۱۳۶-۱۳۸</ref> | ||
− | == | + | ==پانویس== |
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
<references /> | <references /> | ||
+ | ==منابع== | ||
− | + | * ویکی نور. | |
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | ویکی نور |
نسخهٔ کنونی تا ۲ دسامبر ۲۰۱۹، ساعت ۱۳:۱۶
کتاب «فدک در فراز و نشیب: پژوهشى در مورد فدک در پاسخ به یک دانشور سنى»، اثر سید على حسینى میلانى (متولد نجف، ۱۳۶۷ق) است که در آن، به چند پرسش و شبهه درباره ماجراى فدک و ارتباط حضرت فاطمه(علیها السلام) و امیرالمؤمنین على(علیه السلام) با آن بهصورت مستند، تحلیلى و انتقادى پاسخ داده است.
محتویات
ساختار کتاب
کتاب حاضر، از مقدمه مرکز حقایق اسلامى، مقدمه نویسنده و متن اصلى (شامل ۴ بخش) تشکیل شده است. در مقدمه ناشر چنین آمده است: «... در دوران ما، یکى از دانشمندان و اندیشمندانى که با قلمى شیوا و بیانى رَسا به تبیین حقایق تابناک دین مبین اسلام و دفاع عالمانه از حریم امامت و ولایت امیرمؤمنان على(ع) پرداخته است، پژوهشگر والامقام حضرت آیتالله سید على حسینى میلانى، مىباشد... کتابى که در پیش رو دارید، ترجمه یکى از آثار ایشان است که اینک «فارسىزبانان» را با حقایق اسلامى آشنا مىسازد.[۱]
روش نویسنده در این اثر، عالمانه، انتقادى و تاریخى - کلامى است و از کتاب، سنت، تاریخ و عقل استفاده کرده است. نویسنده، اثرش را به زبان عربى نوشته و کتاب حاضر ترجمه فارسى آن است که توسط هیئت تحریریه مرکز حقایق اسلامى صورت گرفته است.
نویسنده براى تولید اثر حاضر از منابع معتبر و متعددى از اندیشمندان قدیم و جدید (۷۱ کتاب) بهره برده است. کتاب حاضر، مستند است و نویسنده ارجاعات و توضیحاتش را بهصورت پاورقى آورده است.
گزارش محتوا
براى آشنایى با ویژگىها و محتواى این اثر، توجه به نکات زیر مفید است:
- در مقدمه نویسنده چنین آمده است: «... چندى پیش، از طریق اینترنت، نامهاى از یک دانشور اهل سنت را دریافت کردم که در ضمن آن نامه از اینجانب درباره ماجراى فدک درخواست گفتگو کرده بود... این دانشور سنى در بخشى از نامه خود، ۹ پرسش مطرح کرده بود... در پاسخ به موارد مطرحشده، اینگونه نوشتم: بر هر پژوهشگر آزاداندیش و منصف، روشن و آشکار است که علماى شیعه دوازدهامامى همواره با شرح صدر از هر پرسش و پژوهشى در مورد اندیشه و اعتقاد شیعه، که در وراى آن دست یازیدن به حق و پرده افکندن از چهره حقیقت بوده است، استقبال نمودهاند. آنان پیوسته در گفتگوها و مناظرهها خود را به حفظ شئون و آداب بحث و مناظره متعهد دانستهاند و جز با استناد به شواهد روشن و استوار و برگرفته از دلایل مورد اتفاق دو طرف و یا اخبار موجود در مصادر و منابع قرون نخست و مورد اعتماد طرف مقابل سخن نراندهاند. بدیهى است که در این بحث نیز با وجود حساسیت و اهمیت بسیارش، همین شیوه و سیره، آشکار و هویدا خواهد بود... .[۲]
- حدیث «لا نورث» تنها از سوى ابوبکر نقل شده است و نه هیچ صحابى دیگر: فقط ابوبکر گفته است که پیامبر اکرم(صلی الله علیه وآله) فرمود: «إنا معاشر الأنبیاء لانورث و ما ترکناه صدقة»؛ «ما پیامبران ارث نمىگذاریم و آنچه از ما مىماند صدقه است». و تنها بودن ابوبکر را در نسبت دادن این کلام به رسولالله(ص)، حافظان و محدثان بزرگ اهل سنت تصریح نمودهاند؛ کسانى مانند: ابوالقاسم بغوى (متوفاى ۳۱۷)، ابوبکر شافعى (متوفاى ۳۵۴)، ابن عساکر (متوفاى ۵۷۱)، جلالالدین سیوطى (متوفاى ۹۱۱)، ابن حجر مکى (متوفاى ۹۷۳) و متقى هندى (متوفاى ۶۷۵)...[۳]
- ابوبکر از پیامبر(ص) نقل مىکند که حضرتش فرمود: «إنا معاشر الأنبیاء لا نورث»؛ درحالىکه قرآن مجید مىفرماید: «وَ وَرِثَ سُلَیمانُ داوُدَ»[۴]؛ «و سلیمان وارث داوود شد». همچنین قرآن از زبان زکریا(ع) اینگونه نقل مىنماید: «وَ إِنِّی خِفْتُ اَلْمَوالِی مِنْ وَرائِی وَ کانَتِ اِمْرَأَتِی عاقِراً فَهَبْ لِی مِنْ لَدُنْک وَلِیا یرِثُنِی وَ یرِثُ مِنْ آلِ یعْقُوبَ وَ اِجْعَلْهُ رَبِّ رَضِیا»[۵]؛ «و من پس از خود از بستگانم بیمناکم و درحالىکه زنم نازا و عقیم است؛ پس تو از جانب خود ولى و جانشینى به من ببخش، که از من ارث برد و از خاندان یعقوب نیز ارث برده و او را اى پروردگار من مورد پسند و رضایت خود گردان». بدیهى است که هرچه برخلاف کتاب خدا باشد، بهطور حتم و ضرورت مردود است؛ زیرا حقیقتِ معناى میراث در لغت و در شرع عبارت است از انتقال آنچه که از ارثگذارنده برجاى مانده است به وارثان او بعد از فوتش - چه مِلک باشد چه حق - آنهم مطابق با حکم الهى که در فقه بیان شده است.[۶]
- چرا على(ع) در دوران حکومتش فدک را پس نگرفت؟... در پاسخ مىگوییم که امیرمؤمنان على(ع) در نامهاى که به سهل بن حنیف نوشته فرمودهاند: «بلى، کانت فی أیدینا فدک من کل ما أظلته السماء، فشحّت علیها نفوس قوم و سخت عنها نفوس آخرین و نعم الحکم الله و ما أصنع بفدک و غیر فدک و النفس مظانها فی غدٍ جدث...»؛ «آرى، از تمام آنچه آسمان بر آن سایه افکنده بود، تنها فدک در دست ما بود؛ پس عدهاى به همان نیز حرص ورزیدند و عدهاى دیگر سخاوتمندانه از آن گذشتند. البته خداوند بهترین حکمکننده است. من با فدک و غیر آن چه کارى دارم که جایگاه فرداى هر کس قبر است...». همچنین محمد بن بابویه معروف به شیخ صدوق(ره) با سند خود روایت نموده که ابوبصیر مىگوید: به امام صادق(ع) گفتم: چرا امیرمؤمنان على(ع) هنگامى که حکومت بر مردم را در دست داشت فدک را باز پس نگرفت؟ براى چه آن را رها کرد؟ آن حضرت فرمود: «لأن الظالم و المظلوم کانا قدما على الله عز و جل و أثاب الله المظلوم و عاقب الظالم، فکره أن یسترجع شیئاً قد عاقب الله علیه غاصبه و أثاب علیه المغصوب»؛ «زیرا ظالم و مظلوم هر دو در پیشگاه خداوند عز و جل قرار گرفتند و خداوند به مظلوم پاداش داد و ظالم را عقاب نمود؛ او خوش نداشت چیزى را بازستاند که خداوند غاصبش را به سبب آن کیفر کرد و آن را که حقش غصب شده، جزا داد...».[۷]
پانویس
منابع
- ویکی نور.