قیام های پس از واقعه عاشورا: تفاوت بین نسخه‌ها

از دانشنامه‌ی اسلامی
پرش به ناوبری پرش به جستجو
سطر ۱: سطر ۱:
حادثه عظيم و اثرگذار قيام [[امام حسين]] علیه السلام كه با شهادت آن حضرت و ياران فداكارش همراه شد، سبب قيام­هاي متعددي در جهان اسلام شد. اين قيام­ها كه مثاثر از حادثه [[كربلا]] بودند هر چند سركوب شدند؛ اما زمينه­‌هاي سقوط حكومت بني­‌اميه را فراهم كردند.  
+
==قیام های پس از واقعه عاشورا==
 +
حادثه عظیم و اثرگذار قیام [[امام حسین]] علیه السلام که با شهادت آن حضرت و یاران فداکارش همراه شد، سبب قیام¬های متعددی در جهان اسلام شد. این قیام¬ها که مثاثر از حادثه [[کربلا]] بودند هر چند سرکوب شدند؛ اما زمینه¬‌های سقوط حکومت [[بنی امیه|بنی¬‌امیه]] را فراهم کردند.
 +
 +
==قیام مردم [[مدینه]] ([[واقعه حره]])==
 +
مردم مدینه در [[ذی الحجه]] سال ۶۳ هجری علیه بی‌عدالتی و ستم¬گری نظام اموی و حکومت یزید قیام کردند این قیام توسط سپاه شام به خاک و خون کشیده شد.<ref>دينوري، ابن قتيبه، الامامه والسياسه، ترجمه سيد ناصر طباطبايي، تهران، ققنوس، 1380، ص 225 و خليفة بن خياط، تاريخ خليفه، بيروت، دارالكتب العلمية، 1415، اول، ص 147-148.</ref>
 +
در منابع آمده است: پس از نصب عثمان بن محمد به جای [[ولید بن عقبه]] به حکومت مدینه وی برای خشنود کردن بزرگان مدینه و آرام ساختن حوزه حکومت خود گروهی از بزرگان مدینه، را به [[شام]] فرستاد تا خلیفه را از نزدیک ببینند و از بذل و بخشش‌های وی برخوردار گردند.  
  
==قیام مردم مدينه (واقعه حره)==
+
این گروه با آن که یزید به آنها بخشش کرد و درهم و دینار داد چون به شهر بازگشتند به عوض تمجید در مسجد [[پیامبر]] صلی الله علیه و آله شروع به بدگویی از [[یزید]] کردند و گفتند: ما از نزد کسی می‌آییم که دین ندارد، شراب می‌نوشد، طنبور می‌نوازد و بردگان نزد او می‌نوازند و با سگان بازی می‌کند. سپس گفتند: که ما شما را گواه می‌گیریم که او را از خلافت خلع کردیم.<ref>طبري، پيشين، ج7، ص 3097.</ref>
 +
مردم از یزید بیزاری جستند و او را از خلافت خلع و عثمان بن محمد والی یزید و بنی‌امیه را از شهر اخراج کردند. مردم شهر با عبدالله بن حنظله غسیل الملائکه بیعت کردند. خبر شورش مردم مدینه به [[دمشق]] رسید یزید دوازده هزار سپاهی را به فرماندهی مسلم بن عقبه‌مری، یکی از سرداران خونریز خود و معاونت حُصین بن نُمیر سکونی به مدینه فرستاد. سپاه شام مدینه را محاصره کرد. مقاومت عبدالله بن حنظله و [[انصار]] بی فایده بود. در این واقعه هفتصد نفر از [[قریش]] و انصار و ده هزار نفر از بقیه مردم کشته شدند.<ref>دينوري، ابن قتيبه، پيشين، ص 220-225 و طبري، پيشين، ج7، ص 3114-3117.</ref>
 +
==قیام توابین==
 +
پس از مرگ یزید در سال ۶۴ هجری و فرار عبیدالله از [[عراق]]، ناآرامی در این منطقه حکمفرما شد. یاران امام حسین علیه السلام به هدف خون¬خواهی آن حضرت به یک دیگر پیوستند. آن¬ها بخشش گناه خویش را در این می¬دیدند که به خونخواهی امام حسین علیه السلام قیام کنند و انتقام خون آن حضرت را بگیرند.<ref>ابن سعد، پيشين، ج 5، ص 121-120 و محمد بن علي بن طباطبا، الفخري، ترجمه محمد وحيد گلپايگانى، تهران، بنگاه ترجمه و نشر كتاب، 1360 دوم، ص 163.</ref> توابین معتقد بودند: گناهى که در کار قتل امام حسین علیه السلام داشته‌اند، جز به کشتن قاتلان وى یا کشته شدن در این راه پاک نمى‌شود.<ref>طبري، ج7، ص 3180 و ثقفي كوفي، ابراهيم بن محمد، الغارات، بيروت، دارالتراث، 1387، دوم، ج2، ص 774.</ref>
 +
شیعیان [[کوفه]] به ریاست «[[سلیمان بن صرد خزاعی]]» نام «توابین» را بر خود نهادند و شعارشان خون¬خواهی از امام حسین علیه السلام بود.<ref>طبري، پيشين، ج7، ص 3182 و بلاذري، احمد بن يحيي؛ انساب اشراف، بيروت، دارالفكر، 1417، اول، ج6، ص 368 و ذهبى، محمد بن احمد؛ تاريخ الاسلام و وفيات المشاهير والأعلام، بيروت، دارالكتاب العربى، 1413، دوم، ج5، ص 46.</ref>
 +
در همین زمان در عراق ([[بصره]] و کوفه) قدرت در دست زبیریان بود. توابین به جمع¬آوری نیرو و سلاح پرداختند و در پادگان نخیله برای جذب نیرو تجمع کردند.<ref>طبري، پيشين، ج5، ص 587-589 و ابن اعثم كوفى، الفتوح، بيروت، دارالاضواء، 1411، اول، ج6، ص 209 و ابن سعد، پيشين، ج6، ص 472.</ref>
 +
توابین در ۵ [[ربیع الثانی]] سال ۶۵ هجری قیام کردند.<ref>ابن اعثم كوفي، پيشين، ج6، ص 214 و ابن اثير، عزالدين؛ الكامل، بيروت، دار صادر، 1385، ج4، ص 177.</ref> آنها در مسیرشان برای گرفتن انتقام، ابتدا به کربلا رفتند و چند روز در آنجا به گریه و زاری پرداختند و از این که در حق آن حضرت کوتاهی کرده بودند، توبه کردند. سپس تصمیم گرفتند به جنگ با عبیدالله بن زیاد بروند.<ref>طبري، پيشين، ج7، ص 3226 و ابن اعثم كوفي، پيشين، ج6، ص 214 و ابن اثير، پيشين، ج4، ص 178.</ref>
 +
توابین در «[[عین الورده]]» واقع در «جزیره» شمال عراق<ref>حموي، ياقوت؛ معجم البلدان، بيروت، دارصادر، 1995، دوم، ج4، ص 180.</ref> اردو زدند.<ref>طبري، پيشين، ج 7، ص 3234 و ذهبي، پيشين، ج5، ص 48 و يعقوبى، ابن واضح؛ تاريخ يعقوبى، ترجمه محمدابراهيم آيتى، تهران، انتشارات علمى و فرهنگى، 1371، ششم، ج2، ص 257.</ref> [[مروان بن حکم]]، حاکم اموی در دمشق عبیدالله را به جنگ آنان فرستاد.
 +
توابین در این جنگ نابرابر شکست خوردند و رهبران آنها به جز رفاعة بن شداد کشته شدند وی با همراه باقی مانده گروه توابین به کوفه بازگشت.<ref>طبري، پيشين، ج 7، ص 3241 و يعقوبي، پيشين، ج2، ص 257 و بلاذري، پيشين، ج6، ص 371-372 و مسعودي، علي بن حسين؛ التنبيه والاشراف، قاهره، دارالصاوي، بي تا، ص 269.</ref>
 +
==قیام مختار==
 +
در زمان قیام امام حسین علیه السلام، [[مختار]] در کوفه سکونت داشت و از شیعیان محسوب می¬شد.مسلم سفير اعزامي امام حسين علیه السلام ابتدا به خانه او وارد شد. <ref>دينورى، ابوحنيفه، پيشين، ص 279 و طبري، پيشين، ج7، ص 2926 و ابن اعثم كوفى، الفتوح، (ترجمه)، ص 843.</ref> در جریان حادثه کربلا مختار در زندان عبیدالله بن زیاد بسر می¬برد.<ref>شيخ مفيد، پيشين، ج1، ص 325 و طبري، پيشين، ج7، ص 3203 و يعقوبى، ابن واضح؛ تاريخ يعقوبى، ترجمه محمدابراهيم آيتى، تهران، انتشارات علمى و فرهنگى، 1371، ششم، ج 2، ص201. </ref>
 +
پس از واقعه کربلا مختار با وساطت شوهر خواهرش عبدالله بن عمر از زندان آزاد شد.<ref>طبري، پيشين، ج7، ص 3203 و يعقوبي، پيشين، ج2، ص 201.</ref> او پس از آزادی به مکه رفت و به زبیریان پیوست.<ref>طبري، پيشين، ج7، ص 3206. </ref>
 +
اما پس از مدتی از زبیریان جدا شد در رمضان سال ۶۴ هجری وارد کوفه شد<ref>طبري، پيشين، ج7، ص 3212. ابن خلدون، عبدالرحمن، العبر، ترجمه عبدالمحمد آيتي، تهران، موسسه مطالعات و تحقيقات فرهنگي، 1363، اول، ج2، ص 42.</ref> و مردم را به سوی خود دعوت کرد. او از شیعیان می¬خواست به یاری¬اش شتافته و در امر قیام وی را کمک کنند.
 +
مختار پس از شکست توابین به سازماندهی شیعیان پرداخت و زمینه¬های قیام خویش را فراهم کرد.
 +
گروهی از شیعیان به منظور بررسی ادعای مختار که خود را نماینده [[محمد بن حنفیه]] معرفی می¬کرد،<ref> طبري، پيشين، ج7، ص 3203 و ابن اثير، الكامل، پيشين، ج11، ص 317.</ref> به [[حجاز]] نزد محمد بن حنفیه رفتند.<ref>ر.ك. يعقوبي، ج2، ص 201 و طبري، پيشين، ج8، ص 3292 و ابن اثير الكامل، پيشين، ج12، ص 69.</ref> محمد بن حنفیه آنها را نزد [[امام سجاد]] علیه السلام برد تا کسب تکلیف کنند.
 +
امام سجاد علیه السلام فرمود: عموجان اگر بنده¬ای زنگی به خاطر ما اهل بیت تعصبی داشته باشد (قیام کند) بر مردم واجب است که او را یاری کنند. سپس فرمود: من این امر را به تو می¬سپارم هر گونه که خود صلاح می¬دانی عمل کن. شیعیان از نزد حضرت خارج شدند و می¬گفتند: امام [[زین العابدین]] علیه السلام و محمد بن حنفیه به ما اجازه دادند.«يا عم لو أن عبدا زنجيا تعصب لنا أهل البيت لوجب على الناس موازرته و قد وليتك هذا الأمر فاصنع ما شئت».<ref>مجلسي، محمدباقر، بحارالانوار، تهران، اسلاميه، بي تا، ج45، ص 365.</ref>
 +
به همین جهت شیعیان کوفه پیرامون مختار را گرفتند. مختار پس از جلب حمایت شیعیان [[ابراهیم بن مالک|ابراهیم بن مالک اشتر]] را نیز به سوی خویش جلب کرد.مختار با ارائه نامه اي از طرف محمد بن حنفيه كه خطاب به ابراهيم نوشته شده بود و از او خواسته بود كه مختار را در خونخواهي از قاتلان حسين علیه السلام ياري كند، موفق به جلب حمايت ابراهيم شد.<ref>دينوري، ابوحنيفه، پيشين، ص 334 و طبري، پيشين، ج8، ص 3296.</ref> و قیام خویش را در سال ۶۶ هجری با شعار «یا منصور امت»<ref>طبري، پيشين، ج8، ص 3301 و ابو علي مسكويه، تجارب الامم، تهران، سروش، 1379، دوم، ج2، ص 149 و ابن اثير، الكامل، پيشين، ج12، ص 73 و عبدالرحمن بن الجوزي، المنتظم، بيروت، دارالكتب العلميه، اول، 1412، ج6، ص 53.</ref> ای یاری شده بمیران و شعار «[[یا لثارات الحسین]]»<ref>طبري، پيشين، ج8، ص 3302 و ابن اثير الكامل، پيشين، ج12، ص 73.</ref> آغاز کرد.
  
مردم مدینه در [[ذی الحجه]] سال 63 هجری علیه بی‌عدالتی و ستم­گری نظام اموی و حکومت یزید قيام كردند اين قيام توسط سپاه شام به خاک و خون کشیده شد.<ref>دينوري، ابن قتيبه، الامامه والسياسه، ترجمه سيد ناصر طباطبايي، تهران، ققنوس، 1380، ص 225 و خليفة بن خياط، تاريخ خليفه، بيروت، دارالكتب العلمية، 1415، اول، ص 147-148.</ref>
+
 +
در این قیام ایرانیان ساکن کوفه که به «حمراء» مشهور بودند، شرکت داشتند. برخی از مورخان تعداد آنها را ۲۰ هزار نفر نوشته¬اند.<ref>ابوحنيفه دينوري، پيشين، ص 333.</ref>
  
در منابع آمده است: پس از نصب عثمان بن محمد به جای ولید بن عقبه به حکومت [[مدینه]] وی برای خشنود کردن بزرگان مدینه و آرام ساختن حوزه حکومت خود گروهی از بزرگان مدینه، را به شام فرستاد تا خلیفه را از نزدیک ببینند و از بذل و بخشش‌های وی برخوردار گردند.
 
  
این گروه با آن که یزید به آنها بخشش کرد و درهم و دینار داد چون به شهر بازگشتند به عوض تمجید در مسجد پیامبر صلی الله علیه و آله شروع به بدگویی از یزید کردند و گفتند: ما از نزد کسی می‌آییم که دین ندارد، شراب می‌نوشد، طنبور می‌نوازد و بردگان نزد او می‌نوازند و با سگان بازی می‌کند. سپس گفتند: که ما شما را گواه می‌گیریم که او را از خلافت خلع کردیم.<ref>طبري، پيشين، ج7، ص 3097.</ref>
+
مختار دستور داد هر کس به هر نحوی در فاجعه کربلا دست داشته باید به حسابش رسیدگی شود.<ref>طبري، پيشين، ج8، ص 3340 و ابن خلدون، پيشين،‌ ج2،‌ ص 48.</ref> از جمله کسانی که به دست مختار به قتل رسیدند می¬توان به [[شمر بن ذى الجوشن|شمر بن ذی¬الجوشن]]، [[عمر بن سعد]]، [[سنان بن انس]]، [[خولی|خولی بن یزید]]، [[حرملة بن کاهل|حرمله بن کاهل اسدی]]، بجدل بن سلیم، حکیم بن طفیل، مرة بن منقذ و زید بن رقاد اشاره کرد.<ref>رضوي اردكاني، سيد ابوفاضل، قيام مختار، قم، دفتر تبليغات، 1390، ص 458-459. </ref>
 +
مختار سرهای برخی از آنان را نزد محمد بن حنفیه فرستاد و محمد پس از مشاهده آنها در مورد مختار دعا کرد.قال اللهم لاتنس هذا اليوم للمختار و أجزه عن أهل بيت نبيك محمد خير الجزاء فو الله ما على المختار بعد هذا من عتب.<ref>مجلسي، پيشين، ج45، ص 379. </ref>
 +
مختار سپس سپاهی بزرگ متشکل از ایرانیان و اعراب به فرماندهی ابراهیم بن مالک اشتر به مقابله با عبیدالله بن زیاد فرستاد. دينوري،<ref>ابوحنيفه، پيشين، ص 338 و يعقوبي، پيشين، ج2، ص 202</ref> ابراهیم موفق شد عبیدالله را در حوالی موصل شکست دهد و سر او را نزد مختار فرستاد.<ref>دينوري، ابوحنيفه، پيشين، ص340 و ابن سعد، پيشين، ج5، ص 218.</ref>
 +
مختار سر عبیدالله را به حجاز نزد محمد بن حنفیه<ref>ابن سعد، پيشين، ج5، ص 218 و دينوري، ابوحنيفه، پيشين، ص340 و مقدسي، پيشين، ج2، ص 913.</ref> و به نقلی نزد امام زین العابدین علیه السلام<ref>يعقوبي، پيشين، ج2، ص 202.</ref> فرستاد. محمد بن حنفیه و امام سجاد علیه السلام از دیدن سر عبیدالله خوشحال شدند و به همراه خاندان رسول خدا صلی الله علیه و آله از لباس عزا خارج شدند و [[بنی هاشم]] در مورد مختار به ثناگویی پرداختند.
 +
امام سجاد علیه السلام فرمود: خدا را شکر که انتقام خون مرا از دشمن گرفت و خداوند به مختار جزای خیر دهد.<ref>الْحَمْدُلِلَّهِ الَّذِي أَدْرَكَ لِي ثَأْرِي مِنْ أَعْدَائِي - وَ جَزَى الْمُخْتَارَ خَيْرا» مجلسي، پيشين، ج45، ص 344 و ابن نما حلي، ذوب النضار، قم، جامعه مدرسين، 1416 اول، ص 144.</ref> و محمد بن حنفیه در حق او این گونه دعا کرد. خدا به مختار جزای خیر عنایت کند او انتقام ما را گرفت.<ref>«جزاه الله خير الجزاء فقد أدرك لنا ثأرنا» مجلسي، پيشين، ج45، ص 385.</ref> 
 +
سرانجام مصعب موفق شد مختار را شکست دهد و وارد کوفه شود.<ref>دينوري، ابوحنيفه، پيشين، ص 350-351.</ref> مختار که به قصر پناه برده بود سرانجام از قصر خارج شد و به قتل رسید.<ref>دينوري، ابوحنيفه، پيشين، ص 351 و طبري، پيشين، ج8، ص 3412 و يعقوبي، پيشين، ج2، ص 209 و ابن اثير (الكامل)، پيشين، ج12.</ref>
  
مردم از یزید بیزاری جستند و او را از خلافت خلع و عثمان بن محمد والی یزید و بنی‌امیه را از شهر اخراج کردند. مردم شهر با عبدالله بن حنظله غسیل الملائکه بیعت کردند. خبر شورش مردم مدینه به دمشق رسيد یزید دوازده هزار سپاهی را به فرماندهی مسلم بن عقبه‌مری، یکی از سرداران خونریز خود و معاونت حُصین بن نُمیر سکونی به مدینه فرستاد. سپاه شام مدینه را محاصره کرد. مقاومت عبدالله بن حنظله و انصار بي فايده بود. در این واقعه هفتصد نفر از قریش و انصار و ده هزار نفر از بقیه مردم کشته شدند.<ref> دينوري، ابن قتيبه، پيشين، ص 220-225 و طبري، پيشين، ج7، ص 3114-3117.</ref>
 
 
==قيام توابين==
 
 
پس از مرگ يزيد در سال 64 هجري و فرار عبيدالله از عراق، ناآرامي در اين منطقه حكمفرما شد. ياران [[امام حسين]] علیه السلام به هدف خون­خواهي آن حضرت به يك ديگر پيوستند. آن­ها بخشش گناه خويش را در اين مي­ديدند كه به خونخواهي امام حسين علیه السلام قيام كنند و انتقام خون آن حضرت را بگيرند.<ref>ابن سعد، پيشين، ج 5، ص 121-120 و محمد بن علي بن طباطبا، الفخري، ترجمه محمد وحيد گلپايگانى، تهران، بنگاه ترجمه و نشر كتاب، 1360 دوم، ص 163.</ref> توابين معتقد بودند: گناهى كه در كار قتل امام حسين علیه السلام داشته‌اند، جز به كشتن قاتلان وى يا كشته شدن در اين راه پاك نمى‌شود.<ref>طبري، ج7، ص 3180 و ثقفي كوفي، ابراهيم بن محمد، الغارات، بيروت، دارالتراث، 1387، دوم، ج2، ص 774.</ref>
 
 
شيعيان كوفه به رياست «سليمان بن صرد خزاعي» نام «توابين» را بر خود نهادند و شعارشان خون­خواهي از امام حسين علیه السلام بود.<ref>طبري، پيشين، ج7، ص 3182 و بلاذري، احمد بن يحيي؛ انساب اشراف، بيروت، دارالفكر، 1417، اول، ج6، ص 368 و ذهبى، محمد بن احمد؛ تاريخ الاسلام و وفيات المشاهير والأعلام، بيروت، دارالكتاب العربى، 1413، دوم، ج5، ص 46.</ref>
 
 
در همين زمان در عراق (بصره و كوفه) قدرت در دست زبيريان بود. توابين به جمع­آوري نيرو و سلاح پرداختند و در پادگان نخيله براي جذب نيرو تجمع كردند.<ref>طبري، پيشين، ج5، ص 587-589 و ابن اعثم كوفى، الفتوح، بيروت، دارالاضواء، 1411، اول، ج6، ص 209 و ابن سعد، پيشين، ج6، ص 472.</ref>
 
 
توابين در 5 [[ربيع الثانی]] سال 65 هجري قيام كردند.<ref>ابن اعثم كوفي، پيشين، ج6، ص 214 و ابن اثير، عزالدين؛ الكامل، بيروت، دار صادر، 1385، ج4، ص 177.</ref> آنها در مسيرشان براي گرفتن انتقام، ابتدا به [[كربلا]] رفتند و چند روز در آنجا به گريه و زاري پرداختند و از اين كه در حق آن حضرت كوتاهي كرده بودند، توبه كردند. سپس تصميم گرفتند به جنگ با عبيدالله بن زياد بروند.<ref>طبري، پيشين، ج7، ص 3226 و ابن اعثم كوفي، پيشين، ج6، ص 214 و ابن اثير، پيشين، ج4، ص 178.</ref>
 
 
توابين در «عين الورده» واقع در «جزيره» شمال عراق<ref>حموي، ياقوت؛ معجم البلدان، بيروت، دارصادر، 1995، دوم، ج4، ص 180.</ref> اردو زدند.<ref>طبري، پيشين، ج 7، ص 3234 و ذهبي، پيشين، ج5، ص 48 و يعقوبى، ابن واضح؛ تاريخ يعقوبى، ترجمه محمدابراهيم آيتى، تهران، انتشارات علمى و فرهنگى، 1371، ششم، ج2، ص 257.</ref> مروان بن حكم، حاكم اموي در دمشق عبيدالله را به جنگ آنان فرستاد.
 
 
توابين در اين جنگ نابرابر شكست خوردند و رهبران آنها به جز رفاعة بن شداد كشته شدند وي با همراه باقي مانده گروه توابين به كوفه بازگشت.<ref>طبري، پيشين، ج 7، ص 3241 و يعقوبي، پيشين، ج2، ص 257 و بلاذري، پيشين، ج6، ص 371-372 و مسعودي، علي بن حسين؛ التنبيه والاشراف، قاهره، دارالصاوي، بي تا، ص 269.</ref>
 
 
==قيام مختار==
 
 
در زمان قيام [[امام حسين]] علیه السلام، مختار در [[كوفه]] سكونت داشت و از شيعيان محسوب مي­شد.<ref>مسلم سفير اعزامي امام حسين علیه السلام ابتدا به خانه او وارد شد. دينورى، ابوحنيفه، پيشين، ص 279 و طبري، پيشين، ج7، ص 2926 و ابن اعثم كوفى، الفتوح، (ترجمه)، ص 843.</ref> در جريان حادثه [[كربلا]] مختار در زندان عبيدالله بن زياد بسر مي­برد.<ref>[[شيخ مفيد]]، پيشين، ج1، ص 325  و طبري، پيشين، ج7، ص 3203 و يعقوبى، ابن واضح؛ تاريخ يعقوبى، ترجمه محمدابراهيم آيتى، تهران، انتشارات علمى و فرهنگى، 1371، ششم، ج 2، ص201.</ref>
 
 
پس از واقعه كربلا مختار با وساطت شوهر خواهرش عبدالله بن عمر از زندان آزاد شد.<ref>طبري، پيشين، ج7، ص 3203 و يعقوبي، پيشين، ج2، ص 201.</ref> او پس از آزادي به [[مكه]] رفت و به زبيريان پيوست.<ref>طبري، پيشين، ج7، ص 3206.</ref>
 
 
اما پس از مدتي از زبيريان جدا شد در [[رمضان]] سال 64 هجري وارد كوفه شد<ref>طبري، پيشين، ج7، ص 3212. ابن خلدون، عبدالرحمن، العبر، ترجمه عبدالمحمد آيتي، تهران، موسسه مطالعات و تحقيقات فرهنگي، 1363، اول، ج2، ص 42.</ref> و مردم را به سوي خود دعوت كرد. او از شيعيان مي­خواست به ياري­اش شتافته و در امر قيام وي را كمك كنند.
 
 
مختار پس از شكست توابين به سازماندهي شيعيان پرداخت و زمينه­هاي قيام خويش را فراهم كرد.
 
 
گروهي از شيعيان به منظور بررسي ادعاي مختار كه خود را نماينده محمد بن حنفيه معرفي مي­كرد،<ref>طبري، پيشين، ج7، ص 3203 و ابن اثير، الكامل، پيشين، ج11، ص 317.</ref> به حجاز نزد محمد بن حنفيه رفتند.<ref>ر.ك. يعقوبي، ج2، ص 201 و طبري، پيشين، ج8، ص 3292 و ابن اثير الكامل، پيشين، ج12، ص 69.</ref> محمد بن حنفيه آنها را نزد امام سجاد علیه السلام برد تا كسب تكليف كنند.
 
 
امام سجاد علیه السلام فرمود: عموجان اگر بنده­اي زنگي به خاطر ما اهل بيت تعصبي داشته باشد (قيام كند) بر مردم واجب است كه او را ياري كنند. سپس فرمود: من اين امر را به تو مي­سپارم هر گونه كه خود صلاح مي­داني عمل كن. شيعيان از نزد حضرت خارج شدند و مي­گفتند: [[امام زين العابدين]] علیه السلام و محمد بن حنفيه به ما اجازه دادند.<ref>«يا عم لو أن عبدا زنجيا تعصب لنا أهل البيت لوجب على الناس موازرته و قد وليتك هذا الأمر فاصنع ما شئت». مجلسي، محمدباقر، بحارالانوار، تهران، اسلاميه، بي تا، ج45، ص 365.</ref>
 
 
به همين جهت شيعيان كوفه پيرامون مختار را گرفتند. مختار پس از جلب حمايت شيعيان ابراهيم بن مالك اشتر را نيز به سوي خويش جلب كرد.<ref>مختار با ارائه نامه اي از طرف محمد بن حنفيه كه خطاب به ابراهيم نوشته شده بود و از او خواسته بود كه مختار را در خونخواهي از قاتلان حسين علیه السلام ياري كند، موفق به جلب حمايت ابراهيم شد. دينوري، ابوحنيفه، پيشين، ص 334 و طبري، پيشين، ج8، ص 3296.</ref> و قيام خويش را در سال 66 هجري با شعار «يا منصور امت»<ref>طبري، پيشين، ج8، ص 3301 و ابو علي مسكويه، تجارب الامم، تهران، سروش، 1379، دوم، ج2، ص 149 و ابن اثير، الكامل، پيشين، ج12، ص 73 و عبدالرحمن بن الجوزي، المنتظم، بيروت، دارالكتب العلميه، اول، 1412، ج6، ص 53.</ref> اي ياري شده بميران و شعار «يا لثارات الحسين»<ref>طبري، پيشين، ج8، ص 3302 و ابن اثير الكامل، پيشين، ج12، ص 73.</ref> آغاز كرد.
 
 
در اين قيام ايرانيان ساكن كوفه كه به «حمراء» مشهور بودند، شركت داشتند. برخي از مورخان تعداد آنها را 20 هزار نفر نوشته­اند.<ref>ابوحنيفه دينوري، پيشين، ص 333.</ref>
 
 
مختار دستور داد هر كس به هر نحوي در فاجعه كربلا دست داشته بايد به حسابش رسيدگي شود.<ref>طبري، پيشين، ج8، ص 3340 و ابن خلدون، پيشين،‌ ج2،‌ ص 48.</ref> از جمله كساني كه به دست مختار به قتل رسيدند مي­توان به شمر بن ذي­الجوشن، عمر بن سعد، سنان بن انس، خولي بن يزيد، حرمله بن كاهل اسدي، بجدل بن سليم، حكيم بن طفيل، مرة بن منقذ و زيد بن رقاد اشاره كرد.<ref>رضوي اردكاني، سيد ابوفاضل، قيام مختار، قم، دفتر تبليغات، 1390، ص 458-459.</ref>
 
 
مختار سرهاي برخي از آنان را نزد محمد بن حنفيه فرستاد و محمد پس از مشاهده آنها در مورد مختار دعا كرد.<ref>قال اللهم لاتنس هذا اليوم للمختار و أجزه عن أهل بيت نبيك محمد خير الجزاء فو الله ما على المختار بعد هذا من عتب. مجلسي، پيشين، ج45، ص 379.</ref>
 
 
مختار سپس سپاهي بزرگ متشكل از ايرانيان و اعراب به فرماندهي ابراهيم بن مالك اشتر به مقابله با عبيدالله بن زياد فرستاد.<ref> دينوري، ابوحنيفه، پيشين، ص 338 و يعقوبي، پيشين، ج2، ص 202</ref> ابراهيم موفق شد عبيدالله را در حوالي موصل شكست دهد و سر او را نزد مختار فرستاد.<ref>دينوري، ابوحنيفه، پيشين، ص340 و ابن سعد، پيشين، ج5، ص 218.</ref>
 
 
مختار سر عبيدالله را به حجاز نزد محمد بن حنفيه<ref>ابن سعد، پيشين، ج5، ص 218 و دينوري، ابوحنيفه، پيشين، ص340 و مقدسي، پيشين، ج2، ص 913.</ref> و به نقلي نزد [[امام زين العابدين]] علیه السلام<ref>يعقوبي، پيشين، ج2، ص 202.</ref> فرستاد. محمد بن حنفيه و امام سجاد علیه السلام از ديدن سر عبيدالله خوشحال شدند و به همراه خاندان [[رسول خدا]] صلی الله علیه و آله از لباس عزا خارج شدند و بني هاشم در مورد مختار به ثناگويي پرداختند.
 
 
امام سجاد علیه السلام فرمود: خدا را شكر كه انتقام خون مرا از دشمن گرفت و خداوند به مختار جزاي خير دهد.<ref>الْحَمْدُلِلَّهِ الَّذِي أَدْرَكَ لِي ثَأْرِي مِنْ أَعْدَائِي - وَ جَزَى الْمُخْتَارَ خَيْرا» مجلسي، پيشين، ج45، ص 344 و ابن نما حلي، ذوب النضار، قم، جامعه مدرسين، 1416 اول، ص 144.</ref> و محمد بن حنفيه در حق او اين گونه [[دعا]] كرد. خدا به مختار جزاي خير عنايت كند او انتقام ما را گرفت.<ref>«جزاه الله خير الجزاء فقد أدرك لنا ثأرنا» مجلسي، پيشين، ج45، ص 385.</ref>
 
 
سرانجام مصعب موفق شد مختار را شكست دهد و وارد كوفه شود.<ref>دينوري، ابوحنيفه، پيشين، ص 350-351.</ref> مختار كه به قصر پناه برده بود سرانجام از قصر خارج شد و به قتل رسيد.<ref>دينوري، ابوحنيفه، پيشين، ص 351 و طبري، پيشين، ج8، ص 3412 و يعقوبي، پيشين، ج2، ص 209 و ابن اثير (الكامل)، پيشين، ج12.</ref>
 
  
 
==پانویس==
 
==پانویس==
<references/>
+
{{پانویس}}
  
 
[[رده:واقعه عاشورا]]
 
[[رده:واقعه عاشورا]]
 
[[رده:خونخواهی امام حسین علیه السلام]]
 
[[رده:خونخواهی امام حسین علیه السلام]]
 
[[رده:قیامها بر ضد امویان]]
 
[[رده:قیامها بر ضد امویان]]
{{الگو:واقعه عاشورا}}
 

نسخهٔ ‏۱۱ سپتامبر ۲۰۱۹، ساعت ۱۱:۳۷

قیام های پس از واقعه عاشورا

حادثه عظیم و اثرگذار قیام امام حسین علیه السلام که با شهادت آن حضرت و یاران فداکارش همراه شد، سبب قیام¬های متعددی در جهان اسلام شد. این قیام¬ها که مثاثر از حادثه کربلا بودند هر چند سرکوب شدند؛ اما زمینه¬‌های سقوط حکومت بنی¬‌امیه را فراهم کردند.

قیام مردم مدینه (واقعه حره)

مردم مدینه در ذی الحجه سال ۶۳ هجری علیه بی‌عدالتی و ستم¬گری نظام اموی و حکومت یزید قیام کردند این قیام توسط سپاه شام به خاک و خون کشیده شد.[۱] در منابع آمده است: پس از نصب عثمان بن محمد به جای ولید بن عقبه به حکومت مدینه وی برای خشنود کردن بزرگان مدینه و آرام ساختن حوزه حکومت خود گروهی از بزرگان مدینه، را به شام فرستاد تا خلیفه را از نزدیک ببینند و از بذل و بخشش‌های وی برخوردار گردند.

این گروه با آن که یزید به آنها بخشش کرد و درهم و دینار داد چون به شهر بازگشتند به عوض تمجید در مسجد پیامبر صلی الله علیه و آله شروع به بدگویی از یزید کردند و گفتند: ما از نزد کسی می‌آییم که دین ندارد، شراب می‌نوشد، طنبور می‌نوازد و بردگان نزد او می‌نوازند و با سگان بازی می‌کند. سپس گفتند: که ما شما را گواه می‌گیریم که او را از خلافت خلع کردیم.[۲] مردم از یزید بیزاری جستند و او را از خلافت خلع و عثمان بن محمد والی یزید و بنی‌امیه را از شهر اخراج کردند. مردم شهر با عبدالله بن حنظله غسیل الملائکه بیعت کردند. خبر شورش مردم مدینه به دمشق رسید یزید دوازده هزار سپاهی را به فرماندهی مسلم بن عقبه‌مری، یکی از سرداران خونریز خود و معاونت حُصین بن نُمیر سکونی به مدینه فرستاد. سپاه شام مدینه را محاصره کرد. مقاومت عبدالله بن حنظله و انصار بی فایده بود. در این واقعه هفتصد نفر از قریش و انصار و ده هزار نفر از بقیه مردم کشته شدند.[۳]

قیام توابین

پس از مرگ یزید در سال ۶۴ هجری و فرار عبیدالله از عراق، ناآرامی در این منطقه حکمفرما شد. یاران امام حسین علیه السلام به هدف خون¬خواهی آن حضرت به یک دیگر پیوستند. آن¬ها بخشش گناه خویش را در این می¬دیدند که به خونخواهی امام حسین علیه السلام قیام کنند و انتقام خون آن حضرت را بگیرند.[۴] توابین معتقد بودند: گناهى که در کار قتل امام حسین علیه السلام داشته‌اند، جز به کشتن قاتلان وى یا کشته شدن در این راه پاک نمى‌شود.[۵] شیعیان کوفه به ریاست «سلیمان بن صرد خزاعی» نام «توابین» را بر خود نهادند و شعارشان خون¬خواهی از امام حسین علیه السلام بود.[۶] در همین زمان در عراق (بصره و کوفه) قدرت در دست زبیریان بود. توابین به جمع¬آوری نیرو و سلاح پرداختند و در پادگان نخیله برای جذب نیرو تجمع کردند.[۷] توابین در ۵ ربیع الثانی سال ۶۵ هجری قیام کردند.[۸] آنها در مسیرشان برای گرفتن انتقام، ابتدا به کربلا رفتند و چند روز در آنجا به گریه و زاری پرداختند و از این که در حق آن حضرت کوتاهی کرده بودند، توبه کردند. سپس تصمیم گرفتند به جنگ با عبیدالله بن زیاد بروند.[۹] توابین در «عین الورده» واقع در «جزیره» شمال عراق[۱۰] اردو زدند.[۱۱] مروان بن حکم، حاکم اموی در دمشق عبیدالله را به جنگ آنان فرستاد. توابین در این جنگ نابرابر شکست خوردند و رهبران آنها به جز رفاعة بن شداد کشته شدند وی با همراه باقی مانده گروه توابین به کوفه بازگشت.[۱۲]

قیام مختار

در زمان قیام امام حسین علیه السلام، مختار در کوفه سکونت داشت و از شیعیان محسوب می¬شد.مسلم سفير اعزامي امام حسين علیه السلام ابتدا به خانه او وارد شد. [۱۳] در جریان حادثه کربلا مختار در زندان عبیدالله بن زیاد بسر می¬برد.[۱۴] پس از واقعه کربلا مختار با وساطت شوهر خواهرش عبدالله بن عمر از زندان آزاد شد.[۱۵] او پس از آزادی به مکه رفت و به زبیریان پیوست.[۱۶] اما پس از مدتی از زبیریان جدا شد در رمضان سال ۶۴ هجری وارد کوفه شد[۱۷] و مردم را به سوی خود دعوت کرد. او از شیعیان می¬خواست به یاری¬اش شتافته و در امر قیام وی را کمک کنند. مختار پس از شکست توابین به سازماندهی شیعیان پرداخت و زمینه¬های قیام خویش را فراهم کرد. گروهی از شیعیان به منظور بررسی ادعای مختار که خود را نماینده محمد بن حنفیه معرفی می¬کرد،[۱۸] به حجاز نزد محمد بن حنفیه رفتند.[۱۹] محمد بن حنفیه آنها را نزد امام سجاد علیه السلام برد تا کسب تکلیف کنند. امام سجاد علیه السلام فرمود: عموجان اگر بنده¬ای زنگی به خاطر ما اهل بیت تعصبی داشته باشد (قیام کند) بر مردم واجب است که او را یاری کنند. سپس فرمود: من این امر را به تو می¬سپارم هر گونه که خود صلاح می¬دانی عمل کن. شیعیان از نزد حضرت خارج شدند و می¬گفتند: امام زین العابدین علیه السلام و محمد بن حنفیه به ما اجازه دادند.«يا عم لو أن عبدا زنجيا تعصب لنا أهل البيت لوجب على الناس موازرته و قد وليتك هذا الأمر فاصنع ما شئت».[۲۰] به همین جهت شیعیان کوفه پیرامون مختار را گرفتند. مختار پس از جلب حمایت شیعیان ابراهیم بن مالک اشتر را نیز به سوی خویش جلب کرد.مختار با ارائه نامه اي از طرف محمد بن حنفيه كه خطاب به ابراهيم نوشته شده بود و از او خواسته بود كه مختار را در خونخواهي از قاتلان حسين علیه السلام ياري كند، موفق به جلب حمايت ابراهيم شد.[۲۱] و قیام خویش را در سال ۶۶ هجری با شعار «یا منصور امت»[۲۲] ای یاری شده بمیران و شعار «یا لثارات الحسین»[۲۳] آغاز کرد.


در این قیام ایرانیان ساکن کوفه که به «حمراء» مشهور بودند، شرکت داشتند. برخی از مورخان تعداد آنها را ۲۰ هزار نفر نوشته¬اند.[۲۴]


مختار دستور داد هر کس به هر نحوی در فاجعه کربلا دست داشته باید به حسابش رسیدگی شود.[۲۵] از جمله کسانی که به دست مختار به قتل رسیدند می¬توان به شمر بن ذی¬الجوشن، عمر بن سعد، سنان بن انس، خولی بن یزید، حرمله بن کاهل اسدی، بجدل بن سلیم، حکیم بن طفیل، مرة بن منقذ و زید بن رقاد اشاره کرد.[۲۶] مختار سرهای برخی از آنان را نزد محمد بن حنفیه فرستاد و محمد پس از مشاهده آنها در مورد مختار دعا کرد.قال اللهم لاتنس هذا اليوم للمختار و أجزه عن أهل بيت نبيك محمد خير الجزاء فو الله ما على المختار بعد هذا من عتب.[۲۷] مختار سپس سپاهی بزرگ متشکل از ایرانیان و اعراب به فرماندهی ابراهیم بن مالک اشتر به مقابله با عبیدالله بن زیاد فرستاد. دينوري،[۲۸] ابراهیم موفق شد عبیدالله را در حوالی موصل شکست دهد و سر او را نزد مختار فرستاد.[۲۹] مختار سر عبیدالله را به حجاز نزد محمد بن حنفیه[۳۰] و به نقلی نزد امام زین العابدین علیه السلام[۳۱] فرستاد. محمد بن حنفیه و امام سجاد علیه السلام از دیدن سر عبیدالله خوشحال شدند و به همراه خاندان رسول خدا صلی الله علیه و آله از لباس عزا خارج شدند و بنی هاشم در مورد مختار به ثناگویی پرداختند. امام سجاد علیه السلام فرمود: خدا را شکر که انتقام خون مرا از دشمن گرفت و خداوند به مختار جزای خیر دهد.[۳۲] و محمد بن حنفیه در حق او این گونه دعا کرد. خدا به مختار جزای خیر عنایت کند او انتقام ما را گرفت.[۳۳] سرانجام مصعب موفق شد مختار را شکست دهد و وارد کوفه شود.[۳۴] مختار که به قصر پناه برده بود سرانجام از قصر خارج شد و به قتل رسید.[۳۵]


پانویس

  1. دينوري، ابن قتيبه، الامامه والسياسه، ترجمه سيد ناصر طباطبايي، تهران، ققنوس، 1380، ص 225 و خليفة بن خياط، تاريخ خليفه، بيروت، دارالكتب العلمية، 1415، اول، ص 147-148.
  2. طبري، پيشين، ج7، ص 3097.
  3. دينوري، ابن قتيبه، پيشين، ص 220-225 و طبري، پيشين، ج7، ص 3114-3117.
  4. ابن سعد، پيشين، ج 5، ص 121-120 و محمد بن علي بن طباطبا، الفخري، ترجمه محمد وحيد گلپايگانى، تهران، بنگاه ترجمه و نشر كتاب، 1360 دوم، ص 163.
  5. طبري، ج7، ص 3180 و ثقفي كوفي، ابراهيم بن محمد، الغارات، بيروت، دارالتراث، 1387، دوم، ج2، ص 774.
  6. طبري، پيشين، ج7، ص 3182 و بلاذري، احمد بن يحيي؛ انساب اشراف، بيروت، دارالفكر، 1417، اول، ج6، ص 368 و ذهبى، محمد بن احمد؛ تاريخ الاسلام و وفيات المشاهير والأعلام، بيروت، دارالكتاب العربى، 1413، دوم، ج5، ص 46.
  7. طبري، پيشين، ج5، ص 587-589 و ابن اعثم كوفى، الفتوح، بيروت، دارالاضواء، 1411، اول، ج6، ص 209 و ابن سعد، پيشين، ج6، ص 472.
  8. ابن اعثم كوفي، پيشين، ج6، ص 214 و ابن اثير، عزالدين؛ الكامل، بيروت، دار صادر، 1385، ج4، ص 177.
  9. طبري، پيشين، ج7، ص 3226 و ابن اعثم كوفي، پيشين، ج6، ص 214 و ابن اثير، پيشين، ج4، ص 178.
  10. حموي، ياقوت؛ معجم البلدان، بيروت، دارصادر، 1995، دوم، ج4، ص 180.
  11. طبري، پيشين، ج 7، ص 3234 و ذهبي، پيشين، ج5، ص 48 و يعقوبى، ابن واضح؛ تاريخ يعقوبى، ترجمه محمدابراهيم آيتى، تهران، انتشارات علمى و فرهنگى، 1371، ششم، ج2، ص 257.
  12. طبري، پيشين، ج 7، ص 3241 و يعقوبي، پيشين، ج2، ص 257 و بلاذري، پيشين، ج6، ص 371-372 و مسعودي، علي بن حسين؛ التنبيه والاشراف، قاهره، دارالصاوي، بي تا، ص 269.
  13. دينورى، ابوحنيفه، پيشين، ص 279 و طبري، پيشين، ج7، ص 2926 و ابن اعثم كوفى، الفتوح، (ترجمه)، ص 843.
  14. شيخ مفيد، پيشين، ج1، ص 325 و طبري، پيشين، ج7، ص 3203 و يعقوبى، ابن واضح؛ تاريخ يعقوبى، ترجمه محمدابراهيم آيتى، تهران، انتشارات علمى و فرهنگى، 1371، ششم، ج 2، ص201.
  15. طبري، پيشين، ج7، ص 3203 و يعقوبي، پيشين، ج2، ص 201.
  16. طبري، پيشين، ج7، ص 3206.
  17. طبري، پيشين، ج7، ص 3212. ابن خلدون، عبدالرحمن، العبر، ترجمه عبدالمحمد آيتي، تهران، موسسه مطالعات و تحقيقات فرهنگي، 1363، اول، ج2، ص 42.
  18. طبري، پيشين، ج7، ص 3203 و ابن اثير، الكامل، پيشين، ج11، ص 317.
  19. ر.ك. يعقوبي، ج2، ص 201 و طبري، پيشين، ج8، ص 3292 و ابن اثير الكامل، پيشين، ج12، ص 69.
  20. مجلسي، محمدباقر، بحارالانوار، تهران، اسلاميه، بي تا، ج45، ص 365.
  21. دينوري، ابوحنيفه، پيشين، ص 334 و طبري، پيشين، ج8، ص 3296.
  22. طبري، پيشين، ج8، ص 3301 و ابو علي مسكويه، تجارب الامم، تهران، سروش، 1379، دوم، ج2، ص 149 و ابن اثير، الكامل، پيشين، ج12، ص 73 و عبدالرحمن بن الجوزي، المنتظم، بيروت، دارالكتب العلميه، اول، 1412، ج6، ص 53.
  23. طبري، پيشين، ج8، ص 3302 و ابن اثير الكامل، پيشين، ج12، ص 73.
  24. ابوحنيفه دينوري، پيشين، ص 333.
  25. طبري، پيشين، ج8، ص 3340 و ابن خلدون، پيشين،‌ ج2،‌ ص 48.
  26. رضوي اردكاني، سيد ابوفاضل، قيام مختار، قم، دفتر تبليغات، 1390، ص 458-459.
  27. مجلسي، پيشين، ج45، ص 379.
  28. ابوحنيفه، پيشين، ص 338 و يعقوبي، پيشين، ج2، ص 202
  29. دينوري، ابوحنيفه، پيشين، ص340 و ابن سعد، پيشين، ج5، ص 218.
  30. ابن سعد، پيشين، ج5، ص 218 و دينوري، ابوحنيفه، پيشين، ص340 و مقدسي، پيشين، ج2، ص 913.
  31. يعقوبي، پيشين، ج2، ص 202.
  32. الْحَمْدُلِلَّهِ الَّذِي أَدْرَكَ لِي ثَأْرِي مِنْ أَعْدَائِي - وَ جَزَى الْمُخْتَارَ خَيْرا» مجلسي، پيشين، ج45، ص 344 و ابن نما حلي، ذوب النضار، قم، جامعه مدرسين، 1416 اول، ص 144.
  33. «جزاه الله خير الجزاء فقد أدرك لنا ثأرنا» مجلسي، پيشين، ج45، ص 385.
  34. دينوري، ابوحنيفه، پيشين، ص 350-351.
  35. دينوري، ابوحنيفه، پيشين، ص 351 و طبري، پيشين، ج8، ص 3412 و يعقوبي، پيشين، ج2، ص 209 و ابن اثير (الكامل)، پيشين، ج12.