آیه 27 سوره هود: تفاوت بین نسخهها
(←معانی کلمات آیه) |
مهدی موسوی (بحث | مشارکتها) (←معانی کلمات آیه) |
||
سطر ۴۱: | سطر ۴۱: | ||
</tabber> | </tabber> | ||
==معانی کلمات آیه== | ==معانی کلمات آیه== | ||
− | ملاء: ملء (به فتح ميم): پر كردن و به كسر آن ، مقدارى را گويند كه ظرفى را پر كند . | + | ملاء: ملء (به فتح ميم): پر كردن و به كسر آن ، مقدارى را گويند كه ظرفى را پر كند. ملاء اشراف قوم را گويند كه هيبتشان قلوب را پر كند و ظاهرشان چشمها را. |
+ | به معنى جماعت نيز آيد . ظاهرا منظور از آن ، معناى اول است. | ||
− | + | اراذلنا: رذل: دون و خسيس و پست (آنكه به حساب نيايد). ارذل: پست تر. جمع آن اراذل است. | |
− | |||
− | + | بادى الرأى: بادى را بعضى «بادء» با همزه و بعضى «بادى» با ياء آخر قرائت كرده اند. | |
− | بادى الرأى: بادى را بعضى «بادء» با همزه و بعضى «بادى» با ياء آخر قرائت كرده اند . | ||
بنا بر قرائت اول، آن از بدء به معنى شروع است | بنا بر قرائت اول، آن از بدء به معنى شروع است | ||
و بنا بر قرائت دوم ، از بدو به معناى ظهور و آشكار شدن مى باشد . | و بنا بر قرائت دوم ، از بدو به معناى ظهور و آشكار شدن مى باشد . | ||
− | منظور از «بادى | + | منظور از «بادى الرأى»، اول رأى و رأى ناپخته است يعنى: بدون رأى پخته از تو پيروى كرده اند.<ref>تفسیر احسن الحدیث، سید علی اکبر قرشی</ref> |
− | == تفسیر آیه == | + | ==تفسیر آیه== |
<tabber> | <tabber> | ||
تفسیر نور= | تفسیر نور= | ||
سطر ۲۰۵: | سطر ۲۰۴: | ||
==پانویس== | ==پانویس== | ||
− | <div style="font-size:smaller"><references/></div> | + | <div style="font-size:smaller"><references /></div> |
==منابع== | ==منابع== | ||
− | * [[تفسیر نور]]، [[محسن قرائتی]]، [[تهران]]:مركز فرهنگى درسهايى از قرآن، 1383 ش، چاپ يازدهم | + | |
− | * [[اطیب البیان فی تفسیر القرآن]]، [[سید عبدالحسین طیب]]، تهران:انتشارات اسلام، 1378 ش، چاپ دوم | + | *[[تفسیر نور]]، [[محسن قرائتی]]، [[تهران]]:مركز فرهنگى درسهايى از قرآن، 1383 ش، چاپ يازدهم |
− | * [[تفسیر اثنی عشری]]، [[حسین حسینی شاه عبدالعظیمی]]، تهران:انتشارات ميقات، 1363 ش، چاپ اول | + | *[[اطیب البیان فی تفسیر القرآن]]، [[سید عبدالحسین طیب]]، تهران:انتشارات اسلام، 1378 ش، چاپ دوم |
− | * [[تفسیر روان جاوید]]، [[محمد ثقفی تهرانی]]، تهران:انتشارات برهان، 1398 ق، چاپ سوم | + | *[[تفسیر اثنی عشری]]، [[حسین حسینی شاه عبدالعظیمی]]، تهران:انتشارات ميقات، 1363 ش، چاپ اول |
− | * [[برگزیده تفسیر نمونه]]، [[ناصر مکارم شیرازی]] و جمعي از فضلا، تنظیم احمد علی بابایی، تهران: دارالکتب اسلامیه، ۱۳۸۶ش | + | *[[تفسیر روان جاوید]]، [[محمد ثقفی تهرانی]]، تهران:انتشارات برهان، 1398 ق، چاپ سوم |
− | * [[تفسیر راهنما]]، [[علی اکبر هاشمی رفسنجانی]]، [[قم]]:بوستان كتاب(انتشارات دفتر تبليغات اسلامي حوزه علميه قم)، 1386 ش، چاپ پنجم | + | *[[برگزیده تفسیر نمونه]]، [[ناصر مکارم شیرازی]] و جمعي از فضلا، تنظیم احمد علی بابایی، تهران: دارالکتب اسلامیه، ۱۳۸۶ش |
+ | *[[تفسیر راهنما]]، [[علی اکبر هاشمی رفسنجانی]]، [[قم]]:بوستان كتاب(انتشارات دفتر تبليغات اسلامي حوزه علميه قم)، 1386 ش، چاپ پنجم | ||
[[رده:آیات سوره هود]] | [[رده:آیات سوره هود]] | ||
[[رده:ترجمه و تفسیر آیات قرآن]] | [[رده:ترجمه و تفسیر آیات قرآن]] |
نسخهٔ کنونی تا ۲۶ فوریهٔ ۲۰۱۹، ساعت ۰۶:۵۱
<<26 | آیه 27 سوره هود | 28>> | |||||||||||||
|
محتویات
ترجمه های فارسی
سران کافران قومش پاسخ دادند که ما تو را مانند خود بشری بیشتر نمیدانیم و در بادی نظر، آنان که پیرو تواند اشخاصی پست و بیقدر بیش نیستند و ما هیچگونه مزیتی برای شما نسبت به خود نمیبینیم، بلکه شما را دروغگو میپنداریم.
اشراف و سران کافر قومش گفتند: ما تو را جز بشری مانند خود نمی بینیم، و کسی را جز فرومایگان که نسنجیده و بدون اندیشه از تو پیروی کرده باشند مشاهده نمی کنیم، و برای شما هیچ برتری و فضیلتی بر خود نمی بینیم، بلکه شما را دروغگو می پنداریم.
پس، سران قومش كه كافر بودند، گفتند: «ما تو را جز بشرى مثل خود نمىبينيم، و جز [جماعتى از] فرومايگانِ ما، آن هم نسنجيده، نمىبينيم كسى تو را پيروى كرده باشد، و شما را بر ما امتيازى نيست، بلكه شما را دروغگو مىدانيم.»
مهتران قومش كه كافر بودند گفتند: ما تو را جز انسانى همانند خويش نمىبينيم. و نمىبينيم كه جز اراذل قوم از تو متابعت كنند. و نمىبينيم كه شما را بر ما فضيلتى باشد، بلكه پنداريم كه دروغ مىگوييد.
اشراف کافر قومش (در پاسخ او) گفتند: «ما تو را جز بشری همچون خودمان نمیبینیم! و کسانی را که از تو پیروی کردهاند، جز گروهی اراذل سادهلوح، مشاهده نمیکنیم؛ و برای شما فضیلتی نسبت به خود نمیبینیم؛ بلکه شما را دروغگو تصور میکنیم!»
ترجمه های انگلیسی(English translations)
معانی کلمات آیه
ملاء: ملء (به فتح ميم): پر كردن و به كسر آن ، مقدارى را گويند كه ظرفى را پر كند. ملاء اشراف قوم را گويند كه هيبتشان قلوب را پر كند و ظاهرشان چشمها را. به معنى جماعت نيز آيد . ظاهرا منظور از آن ، معناى اول است.
اراذلنا: رذل: دون و خسيس و پست (آنكه به حساب نيايد). ارذل: پست تر. جمع آن اراذل است.
بادى الرأى: بادى را بعضى «بادء» با همزه و بعضى «بادى» با ياء آخر قرائت كرده اند. بنا بر قرائت اول، آن از بدء به معنى شروع است و بنا بر قرائت دوم ، از بدو به معناى ظهور و آشكار شدن مى باشد . منظور از «بادى الرأى»، اول رأى و رأى ناپخته است يعنى: بدون رأى پخته از تو پيروى كرده اند.[۱]
تفسیر آیه
تفسیر نور (محسن قرائتی)
فَقالَ الْمَلَأُ الَّذِينَ كَفَرُوا مِنْ قَوْمِهِ ما نَراكَ إِلَّا بَشَراً مِثْلَنا وَ ما نَراكَ اتَّبَعَكَ إِلَّا الَّذِينَ هُمْ أَراذِلُنا بادِيَ الرَّأْيِ وَ ما نَرى لَكُمْ عَلَيْنا مِنْ فَضْلٍ بَلْ نَظُنُّكُمْ كاذِبِينَ «27»
جلد 4 - صفحه 45
پس سران قومش كه كافر بودند گفتند: ما تو را جز انسانى مثل خودمان نمىبينيم و جز اراذل و اوباش كه سادهلوحند (و نسنجيده در نگاهِ اوّل يار تو گشتهاند)، كس ديگرى را پيرو تو نمىيابيم، و براى شما هيچ برترى بر خودمان نمىبينيم، بلكه شما را دروغگومىپنداريم.
نکته ها
مخالفانِ حقّ، گاهى رهبران الهى را تضعيف كرده و مىگفتند: شما انسانهايى مثل ما هستيد، نه برتر از ما.
گاهى پيروان آنها را كوچك مىشمرند و مىگفتند: آنها افرادى بىسر و پا و بىشخصيّت هستند.
و گاهى مكتب را تضعيف مىكردند و مىگفتند: سخن شما دروغ و افترا يا سحر يا افسانههاى پيشينيان است و يا سخنان شما حرفهاى عادّى است كه اگر بخواهيم ما نيز مثل آن را مىآوريم.
پیام ها
1- معمولًا اشراف در خط اوّل مخالفان انبيا بودهاند. «فَقالَ الْمَلَأُ الَّذِينَ كَفَرُوا»
2- مستكبران، از مساوات با تودهى مردم و خصوصاً محرومان ناراحت هستند.
«هُمْ أَراذِلُنا»
3- كسانى كه وابستگى كمترى به دنيا دارند، بهتر و زودتر ايمان مىآورند. «ما نَراكَ اتَّبَعَكَ إِلَّا الَّذِينَ هُمْ أَراذِلُنا»
4- در ديد دنياپرستان، مال و ثروت ارزش است، نه حقّ و حقيقت. «ما نَرى لَكُمْ عَلَيْنا مِنْ فَضْلٍ»
5- مخالفان انبيا، برهان ندارند و آنچه مىگويند بر اساس ظنّ و گمان و وهم است. «بَلْ نَظُنُّكُمْ»
6- عقل كفّار در چشم آنهاست. در اين آيه 3 بار كلمهى «ما نَرى» آمده است.
تفسير نور(10جلدى)، ج4، ص: 46
تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)
فَقالَ الْمَلَأُ الَّذِينَ كَفَرُوا مِنْ قَوْمِهِ ما نَراكَ إِلاَّ بَشَراً مِثْلَنا وَ ما نَراكَ اتَّبَعَكَ إِلاَّ الَّذِينَ هُمْ أَراذِلُنا بادِيَ الرَّأْيِ وَ ما نَرى لَكُمْ عَلَيْنا مِنْ فَضْلٍ بَلْ نَظُنُّكُمْ كاذِبِينَ «27»
فَقالَ الْمَلَأُ الَّذِينَ كَفَرُوا مِنْ قَوْمِهِ: پس گفتند اشراف و رؤسائى كه كافر شده بودند از قوم نوح، به نوح عليه السّلام: ما نَراكَ إِلَّا بَشَراً مِثْلَنا: نمىبينيم تو را مگر بشرى مثل ما. يعنى مزيتى كه تو را تخصيص به نبوت و اطاعت تو را بر ما واجب گرداند، نمىبينيم. از شدت نادانى، هياكل بشرى ديدند و از درك حقايق نبوى غافل ماندند، به گمان باطلى كه پيغمبر بايد از غير بشر باشد، و حال آنكه بعثت همجنس اصلح و از شايبه شبهه دورتر خواهد بود. بعلاوه با اشتراك در اكل و شرب و ظهور كمالات و خارق عادات، هر آينه البته اولى باشد در متابعت.
وَ ما نَراكَ اتَّبَعَكَ: و ما نمىبينيم تو را پيروى كرده باشند، إِلَّا الَّذِينَ هُمْ أَراذِلُنا بادِيَ الرَّأْيِ: مگر كسانى كه ايشان فرومايگان و پست طبعانند كه در بدو امر تابع شدند، يعنى به تو ايمان آوردند بىتفكر و تأمل. يا متابعان تو را هر كه نظر نمايد در بادى الرأى ايشان را به صفت رذالت و پست طبعى مشاهده كند، و حال آنكه اگر چشم بصيرت داشتى آنها را به بلند همتى و عالى طبعى شناختى؛ زيرا قبول نصيحت عاقل و پيروى مربى كامل را حكم عقلى باشد. ايضا چون دانستند كه زينت دنيوى فانى است، لذا دست از آن برداشته همت خود را به عبادت حق كه سرمايه نعم باقيه اخرويه است مصروف داشتند، لا جرم به فقر و
جلد 6 - صفحه 53
فاقه و مسكنت سلوك نمودند. وَ ما نَرى لَكُمْ عَلَيْنا مِنْ فَضْلٍ: و نمىبينيم شما را يعنى تو و پيروان تو را بر ما افزونى از كثرت مال و جاه و منزلت در دنيا به شرف و حسب تا بدان سبب تصديق نبوت و پيروى تو بايد كرد. بَلْ نَظُنُّكُمْ كاذِبِينَ: بلكه گمان مىبريم شما را دروغگويان؛ اما تو در ادعاى نبوت و تابعان تو در تصديق متابعت.
نكته: قوله تعالى «بادِيَ الرَّأْيِ» ابو عمرو و نصر به همزه قرائت و بقيه بىهمزه. «1» اوّلى از بدء به معنى الابتداء، يعنى ما كه به اول رأى انديشه مىكنيم چنين مىبينيم و مىدانيم. دومى از بدا به معنى ظهر، يعنى به ظاهر رأى تابع شدند نه رأى سديد.
تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)
وَ لَقَدْ أَرْسَلْنا نُوحاً إِلى قَوْمِهِ إِنِّي لَكُمْ نَذِيرٌ مُبِينٌ «25» أَنْ لا تَعْبُدُوا إِلاَّ اللَّهَ إِنِّي أَخافُ عَلَيْكُمْ عَذابَ يَوْمٍ أَلِيمٍ «26» فَقالَ الْمَلَأُ الَّذِينَ كَفَرُوا مِنْ قَوْمِهِ ما نَراكَ إِلاَّ بَشَراً مِثْلَنا وَ ما نَراكَ اتَّبَعَكَ إِلاَّ الَّذِينَ هُمْ أَراذِلُنا بادِيَ الرَّأْيِ وَ ما نَرى لَكُمْ عَلَيْنا مِنْ فَضْلٍ بَلْ نَظُنُّكُمْ كاذِبِينَ «27» قالَ يا قَوْمِ أَ رَأَيْتُمْ إِنْ كُنْتُ عَلى بَيِّنَةٍ مِنْ رَبِّي وَ آتانِي رَحْمَةً مِنْ عِنْدِهِ فَعُمِّيَتْ عَلَيْكُمْ أَ نُلْزِمُكُمُوها وَ أَنْتُمْ لَها كارِهُونَ «28»
ترجمه
و بتحقيق فرستاديم نوح را بسوى قومش گفت همانا من براى شما بيم دهندهاى هستم آشكار
كه نپرستيد مگر خدا را همانا من ميترسم بر شما از عذاب روزى دردناك
پس گفتند آن جمعى كه كافر شدند از قومش نمىبينيم تو را مگر انسانى مانند خودمان و نمىبينيم تو را كه پيروى كرده باشند تو را مگر آنانكه ايشانند فرومايگان ما در بدو نظر و نمىبينيم براى شما بر خودمان فضيلتى بلكه گمان ميكنيم شما را دروغگويان
گفت اى قوم من بگوئيد مرا اگر باشم داراى حجّتى از پروردگارم و داده باشد مرا نعمتى از نزد خود پس پوشيده شده باشد بر شما آيا الزام كنيم شما را بآن با آنكه شما باشيد مر آنرا ناخوش دارندگان.
تفسير
شمّهاى از احوال حضرت نوح عليه السّلام در سوره اعراف ذيل آيهاى كه صدر آن با اين آيه موافق است ذكر شد و مفاد اين آيات بنحو اجمال آنستكه آنحضرت
جلد 3 صفحه 74
بعد از آنكه برسالت منصوب شد بقوم خود فرمود كه من از طرف خداوند مبعوث شدم كه شما را از عذاب او بترسانم و موجبات آنرا بيان كنم و راه نجات از آنرا بشما بياموزم و مهمّتر از تمام امور آنستكه غير از خدا را عبادت نكنيد و در صورت تخلّف بعذاب اليم گرفتار خواهيد شد اشراف و اعيان قوم آنحضرت كه كافر بودند چون تصوّر مينمودند پيغمبر خدا بايد از جنس بشر نباشد با آنكه لازم است باشد در جواب گفتند تو هم بشرى هستى مانند ما و مزيّتى ندارى كه موجب آن شود كه ما بفرمان تو باشيم و بقول تو عمل نمائيم جمعى مردمان فرو مايه و پست از ما، در ظاهر امر بدون دقت و فكر متابعت از تو نمودهاند اگر بادى مأخوذ از بدو بمعنى ظهور باشد و اگر از بدء بمعنى ابتداء باشد يعنى بنظر سطحى ابتدائى پيروى از تو نمودند و بنظر حقير مئال هر دو معنى به يك امر است و بعضى گفتهاند مراد آنستكه حال پيروان تو در بد و نظر معلوم است كه از اراذلند در هر حال پست بودن اهل ايمان در نظر آنها براى فقرشان بود زيرا اهل دنيا بكسانيكه دستشان از مال دنيا تهى است بچشم حقارت نظر ميكنند چون مهمّ در نظر خودشان را نزد ايشان نمىبينند چنانچه قمّى ره فرموده مرادشان از اراذل فقراء بود و اين اشتباه بزرگى است چون شرف مرد بعلم و تقوى و ادب است نه بمال و حسب و نسب و در خاتمه كلام آنحضرت و اتباع او را تكذيب نمودند بمقتضاى گمان خودشان كه سيره اهل باطل است و حضرت نوح در جواب قوم فرمود شما بگوئيد بدانم اگر من معجزه و گواهى بر صدق ادّعاء خود داشته باشم و خداوند آن رحمت يا نعمت نبوّت را بمن عطا فرموده باشد و آن بر شما مشتبه و مخفى شده باشد كه تصديق مرا نكنيد براى آنكه تفكّر و تدبّر نداريد آيا ما ميتوانيم شما را الزام كنيم بآن معجزه يا قبول نبوّت با آنكه معرفت به اجبار حاصل نميشود و شما كراهت داريد از آن لذا بنظر انصاف تامّل و فكر نميكنيد تا معرفت پيدا كنيد و اين معنى ظاهر است اگر فعميت بفتح عين و تخفيف ميم قرائت شود و اگر بضمّ عين و تشديد ميم باشد معنى آنستكه پس تعميه و مشتبه كرده شود اگر چه موجب عمى و شبهه خودشان باشند بترك تامّل و تفكّر، تامّل لازم است.
جلد 3 صفحه 75
اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)
فَقالَ المَلَأُ الَّذِينَ كَفَرُوا مِن قَومِهِ ما نَراكَ إِلاّ بَشَراً مِثلَنا وَ ما نَراكَ اتَّبَعَكَ إِلاَّ الَّذِينَ هُم أَراذِلُنا بادِيَ الرَّأيِ وَ ما نَري لَكُم عَلَينا مِن فَضلٍ بَل نَظُنُّكُم كاذِبِينَ «27»
پس از فرمايش حضرت نوح عليه السّلام و دعوت قوم آنها دو دسته شدند يك دسته ايمان آوردند و يك دسته كافر شدند. پس گفتند كساني که كافر شدند از قوم نوح نميبينيم تو را مگر يك بشر مثل ما و نميبينيم تو را كسي متابعت تو را كرده باشد مگر كساني که آنها از آدمهاي پست و رذل ما محسوب ميشوند، در ابتداء نظر فقير و بياهميت هستند و ما نميبينيم از براي شما که بر ما فضيلتي داشته باشيد بلكه گمان ميكنيم شما را دروغگويان.
جلد 11 - صفحه 37
فَقالَ المَلَأُ الَّذِينَ كَفَرُوا مِن قَومِهِ فاء تفريع است يعني پس از آنكه نوح عليه السّلام دعوي رسالت كرد و فرمود إِنِّي لَكُم نَذِيرٌ مُبِينٌ كفار قوم باو گفتند ما نَراكَ إِلّا بَشَراً مِثلَنا بتوهّم اينكه رسول بايد از جنس غير بشر باشد يا ملك باشد يا مخلوق ديگري و حال آنكه اگر ملك هم باشد بايد بصورت بشر باشد تا بتواند با بشر تماس بگيرد و با زبان آنها تكلم نمايد لذا ميفرمايد وَ لَو جَعَلناهُ مَلَكاً لَجَعَلناهُ رَجُلًا وَ لَلَبَسنا عَلَيهِم ما يَلبِسُونَ انعام آيه 9 بلكه بايد بلسان قوم باشد وَ ما أَرسَلنا مِن رَسُولٍ إِلّا بِلِسانِ قَومِهِ لِيُبَيِّنَ لَهُم ابراهيم آيه 4.
وَ ما نَراكَ اتَّبَعَكَ إِلَّا الَّذِينَ هُم أَراذِلُنا بادِيَ الرَّأيِ مراد از اراذل آدمهاي بيعرضه و بياعتبار و فقير که مورد اعتناء و اهميت نيستند در مقابل اعيان و اشراف و اغنياء که مورد احترام و اعتناء هستند و خود را بزرگان قوم تصور ميكنند كساني که بحضرتش ايمان آورده بودند دسته اول بودند که آنها را در ابتداء رؤيت که معني بادي الرأي است اراذل ميدانستند و غافل از اينكه هميشه اهل دين و اهل آخرت همين طائفه بودند زيرا آلوده بزخارف دنيا نشده بودند و بالعكس اعيان و اشراف غرق شهوات و هواهاي نفسانيه و مرتكب ملهيات حتي در زمان حاضر آنچه در مساجد و مجالس ديني مشاهده ميشود همين اشخاص متوسط هستند و در مراكز فساد اعيان و اشراف مشاهده ميشوند، بلي فقير تهي دست که گفتند «الفقر سواد الوجه في الدارين» از هر دو دسته خارج هستند و در هر دو قسم مراكز براي كلش و گدايي حاضر ميشوند و جز بند و كلاشي نظري ندارند.
وَ ما نَري لَكُم عَلَينا مِن فَضلٍ البته اهل دنيا فضل و كمال را باسم و رسم و عنوان و جاه و مقام ميدانند لذا اشخاص متدين متقي را پست ميشمارند و حال آنكه خداوند معين فرموده إِنَّ أَكرَمَكُم عِندَ اللّهِ أَتقاكُم حجرات آيه 13.
بَل نَظُنُّكُم كاذِبِينَ تعبير بظن براي اينست که يقين بكذب ندارند زيرا
جلد 11 - صفحه 38
هيچگونه مدركي براي بطلان دعوي رسالت در دست آنها نيست جز تقليد آباء و عصبيت و عناد و اينها منشأ يقين نيست و تمام كفار در جميع اعصار جز ظن بر خلاف ندارند لذا ميفرمايد وَ إِن هُم إِلّا يَظُنُّونَ بقره آيه 73، با اينكه بحكم عقل دفع ضرر محتمل حتي موهوم را بايد كرد و لازم است فحص كنند تا يقين بعدم ضرر پيدا شود (كلما قرع سمعك من عجائب عالم الكيان فضعه في بقعة الامكان ما لم تزدك قائم البرهان) و لذا اگر احتمال ضعيف بدهد در اينكه مأكول و مشروب سمّ است البته ترك ميكند يا در اينکه بستر حيوان موذي است نميرود يا در راه قطاع طريق است سير نميكند با اينكه غايت ضررش مرگ است چه رسد باحتمال ضرر عذاب ابدي که تمام شدن نداشته باشد و مخلد باشند.
برگزیده تفسیر نمونه
]
(آیه 27)- اکنون ببینیم نخستین عکس العمل طاغوتها و خودکامگان و صاحبان زر و زور آن عصر در برابر این دعوت بزرگ و اعلام خطر آشکار چه بود؟
آنها سه پاسخ در برابر دعوت نوح دادند.
نخست «اشراف و ثروتمندان کافر فوم او (نوح) گفتند: ما تو را جز انسانی همانند خود نمیبینیم» (فَقالَ الْمَلَأُ الَّذِینَ کَفَرُوا مِنْ قَوْمِهِ ما نَراکَ إِلَّا بَشَراً مِثْلَنا).
در حالی که رسالت الهی را باید فرشتگان بدوش کشند، به گمان این که مقام انسان از فرشته پایینتر است و یا درد انسان را فرشته بهتر از انسان میداند! دلیل دیگر آنها این بود که گفتند: ای نوح! «ما در اطراف تو، و در میان آنها که از تو پیروی کردهاند کسی جز یک مشت اراذل و جوانان کم سن و سال ناآگاه و بیخبر که هرگز مسائل را بررسی نکردهاند نمیبینیم» (وَ ما نَراکَ اتَّبَعَکَ إِلَّا الَّذِینَ هُمْ أَراذِلُنا بادِیَ الرَّأْیِ).
بالاخره سومین ایراد آنها این بود که میگفتند قطع نظر از این که تو انسان
ج2، ص338
هستی نه فرشته، و علاوه بر این که ایمان آورندگان به تو نشان میدهد که دعوتت محتوای صحیحی ندارد «اصولا ما هیچ گونه برتری برای شما بر خودمان نمیبینیم تا به خاطر آن از شما پیروی کنیم» (وَ ما نَری لَکُمْ عَلَیْنا مِنْ فَضْلٍ).
و به همین دلیل «ما گمان میکنیم که شما دروغگو هستید» (بَلْ نَظُنُّکُمْ کاذِبِینَ).
سایرتفاسیر این آیه را می توانید در سایت قرآن مشاهده کنید:
تفسیر های فارسی
ترجمه تفسیر المیزان
تفسیر خسروی
تفسیر عاملی
تفسیر جامع
تفسیر های عربی
تفسیر المیزان
تفسیر مجمع البیان
تفسیر نور الثقلین
تفسیر الصافی
تفسیر الکاشف
پانویس
- ↑ تفسیر احسن الحدیث، سید علی اکبر قرشی
منابع
- تفسیر نور، محسن قرائتی، تهران:مركز فرهنگى درسهايى از قرآن، 1383 ش، چاپ يازدهم
- اطیب البیان فی تفسیر القرآن، سید عبدالحسین طیب، تهران:انتشارات اسلام، 1378 ش، چاپ دوم
- تفسیر اثنی عشری، حسین حسینی شاه عبدالعظیمی، تهران:انتشارات ميقات، 1363 ش، چاپ اول
- تفسیر روان جاوید، محمد ثقفی تهرانی، تهران:انتشارات برهان، 1398 ق، چاپ سوم
- برگزیده تفسیر نمونه، ناصر مکارم شیرازی و جمعي از فضلا، تنظیم احمد علی بابایی، تهران: دارالکتب اسلامیه، ۱۳۸۶ش
- تفسیر راهنما، علی اکبر هاشمی رفسنجانی، قم:بوستان كتاب(انتشارات دفتر تبليغات اسلامي حوزه علميه قم)، 1386 ش، چاپ پنجم