آیه 55 سوره توبه: تفاوت بین نسخهها
(←معانی کلمات آیه) |
مهدی موسوی (بحث | مشارکتها) (←تفسیر آیه) |
||
سطر ۶۳: | سطر ۶۳: | ||
راههاى عذاب شدن به وسيلهى مال از اين قبيل است: عذاب در تهيّه آن، در نگهدارىِ آن از سرقت و حريق و مردم حسود، به جا گذاشتن و رفتن هنگام جان دادن، پاسخگويى در قيامت براى چگونگى تهيّه و مصرف آن. | راههاى عذاب شدن به وسيلهى مال از اين قبيل است: عذاب در تهيّه آن، در نگهدارىِ آن از سرقت و حريق و مردم حسود، به جا گذاشتن و رفتن هنگام جان دادن، پاسخگويى در قيامت براى چگونگى تهيّه و مصرف آن. | ||
− | + | ---- | |
− | |||
− | |||
«2». نهجالبلاغه، خطبه 108. | «2». نهجالبلاغه، خطبه 108. | ||
نسخهٔ کنونی تا ۱۷ فوریهٔ ۲۰۱۹، ساعت ۱۰:۴۱
<<54 | آیه 55 سوره توبه | 56>> | |||||||||||||
|
محتویات
ترجمه های فارسی
مبادا تو از کثرت اموال و اولاد آنها در شگفت آیی! خدا میخواهد آنها را به همان مال و فرزند در زندگانی دنیا به عذاب افکند و ساعت مرگ جان آنها به درآید در حالتی که کافر باشند.
اموال و فرزندانشان تو را به شگفت نیاورد؛ خدا می خواهد آنان را در این زندگی دنیا به وسیله آنها عذاب کند، و جانشان در حالی که کافرند بیرون رود.
اموال و فرزندانشان تو را به شگفت نياورد. جز اين نيست كه خدا مىخواهد در زندگى دنيا به وسيله اينها عذابشان كند و جانشان در حال كفر بيرون رود.
دارايى و فرزندانشان تو را به اعجاب نيفكند. جز اين نيست كه خدا مىخواهد به آنها در اين دنيا عذابشان كند و در حالى كه هنوز كافرند جانشان برآيد.
و (فزونی) اموال و اولاد آنها، تو را در شگفتی فرو نبرد؛ خدا میخواهد آنان را به وسیله آن، در زندگی دنیا عذاب کند، و در حال کفر بمیرند!
ترجمه های انگلیسی(English translations)
معانی کلمات آیه
تزهق: زهق و زهوق: خروج روح و هلاكت.
تفسیر آیه
تفسیر نور (محسن قرائتی)
فَلا تُعْجِبْكَ أَمْوالُهُمْ وَ لا أَوْلادُهُمْ إِنَّما يُرِيدُ اللَّهُ لِيُعَذِّبَهُمْ بِها فِي الْحَياةِ الدُّنْيا وَ تَزْهَقَ أَنْفُسُهُمْ وَ هُمْ كافِرُونَ «55»
پس اموال و فرزندان منافقان تو را به شگفتى نيندازد. جز اين نيست كه خداوند مىخواهد به اين وسيله آنان را در زندگى دنيا عذاب كند و جانشان در حال كفر، خارج شود.
نکته ها
«تَزْهَقَ» به معناى خارج شدن همراه با دشوارى و تأسّف و حسرت است.
نهى خدا از تعجّب، دليل بر وجود اين تعجّب در پيامبر نيست، بلكه از باب به در بگو ديوار بشنود، جنبهى پيشگيرى دارد.
در نهجالبلاغه، لحظات جان دادن گروهى ترسيم شده است كه اموالشان در آن هنگام، در برابر چشمشان جلوه مىكند و از اينكه آنها را مىگذارند و مىروند، عذاب مىكشند. «2»
راههاى عذاب شدن به وسيلهى مال از اين قبيل است: عذاب در تهيّه آن، در نگهدارىِ آن از سرقت و حريق و مردم حسود، به جا گذاشتن و رفتن هنگام جان دادن، پاسخگويى در قيامت براى چگونگى تهيّه و مصرف آن.
«2». نهجالبلاغه، خطبه 108.
جلد 3 - صفحه 440
پیام ها
1- مؤمنان معاصر پيامبر در مقايسه با منافقان، در ضعف مالى بودند. فَلا تُعْجِبْكَ أَمْوالُهُمْ ...
2- چه بسيار نعمتهايى كه در باطن نقمت است و چه بسا توانهاى اقتصادى كه وسيلهى نابودى و بدبختى مىشود. «لِيُعَذِّبَهُمْ بِها»
3- به ذلّت كشاندن ثروتمندانِ منافق، از سنّتهاى الهى است. «لِيُعَذِّبَهُمْ بِها»
4- عذاب الهى تنها در آخرت نيست، در دنيا هم وجود دارد. «فِي الْحَياةِ الدُّنْيا»
5- مرگ، جدايى روح از بدن است، نه نيست و فانى شدن. «تَزْهَقَ»
6- جان منافق، ارزش گرفتن ندارد، خود خارج مىشود. «تَزْهَقَ»
7- منافقِ ثروتمند، سخت جان مىدهد. «تَزْهَقَ أَنْفُسُهُمْ»
8- مال و اولاد فراوان منافقان، زمينهى كافر مردن آنان است. فَلا تُعْجِبْكَ أَمْوالُهُمْ ... تَزْهَقَ أَنْفُسُهُمْ وَ هُمْ كافِرُونَ
9- به عاقبت امور توجّه كنيد، نه به جلوههاى آن. فَلا تُعْجِبْكَ أَمْوالُهُمْ ... تَزْهَقَ أَنْفُسُهُمْ وَ هُمْ كافِرُونَ
تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)
فَلا تُعْجِبْكَ أَمْوالُهُمْ وَ لا أَوْلادُهُمْ إِنَّما يُرِيدُ اللَّهُ لِيُعَذِّبَهُمْ بِها فِي الْحَياةِ الدُّنْيا وَ تَزْهَقَ أَنْفُسُهُمْ وَ هُمْ كافِرُونَ (55)
ج5، ص 121
فَلا تُعْجِبْكَ أَمْوالُهُمْ وَ لا أَوْلادُهُمْ: پس بايد به تعجب نياورد تو را اى شنونده آيات الهى، اموال منافقان و نه اولادشان، چه كثرت اموال و اولاد استدراج است، يا خطاب به پيغمبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله و مراد امتند، يعنى اى مؤمنان بايد تعجب ننمائيد از بسيارى اموال و اولاد منافقين دين مبين. إِنَّما يُرِيدُ اللَّهُ لِيُعَذِّبَهُمْ بِها: اينست و جز اين نيست كه خداى تعالى مىخواهد عذاب فرمايد كفار را به اين مال و اولاد. فِي الْحَياةِ الدُّنْيا: در زندگانى دنيا.
در مجمع فرمايد: در معنى آيه، پنج وجه است:
اول- قول ابن عباس و قتاده در آيه تقديم و تأخير است «اى- لا تسرّك اموالهم و اولادهم فى الحياة الدّنيا انّما يريد اللّه ليعذّبهم بها فى الآخرة» يعنى تعجب نياورد تو را اموال و اولاد كفار در دنيا بتحقيق خداى تعالى مىخواهد عذاب فرمايد آنها را به اين مال و اولاد در آخرت.
دوم- قول حسن و بلخى- حق تعالى مىخواهد عذاب فرمايد آنها را به مال و اولاد در دنيا بسبب تشديد بر آنها در تكليف و امر به انفاق و جهاد و تأديه ايشان بر وجه كراهت و مشقت به جهت اميد نداشتن به مثوبات اخروى و كشته شدن اولاد در محاربه.
سوم قول ابن زيد- اراده فرموده تعذيب آنها را به حفظ اينها و تحمل مصائب با حرمان منفعت از آنها.
چهارم- قول جبائى- معذب فرمايد آنها را به سبب اسيرى اولاد و غنيمت اموال نزد تمكن مؤمنين به اخذ آنها، پس حسرت خورند و اين جزاى كفر ايشان است در دنيا.
پنجم- معذب فرمايد به جمع مال و حب اولاد و حزن آنها بر فوت و موت هر يك و مفارقت آنها به موت از هر دو با هزاران حسرت.
حاصل آيه آنكه: به كثرت اموال و اولاد كفار تعجب نكنيد، چه اين نعمت استدراج است كه به سبب ازدياد آن درجه به درجه كفر و طغيان آنها زيادتر، به حدى كه سلب قابليت رحمت واسعه الهى را به سوء اختيار خود نموده مستوجب عذاب دائم گردد، بلكه مؤمن قلبش دلبستگى با دنيا ندارد و همه
ج5، ص 122
توجهات او به آخرت باشد.
بيان- موجودات به حسب تقسيم و فرض عقلى بر چهار قسمند:
1- هم ازلى و هم ابدى باشد، و منحصر است فقط در ذات احديت الهى جل جلاله.
2- نه ازلى و نه ابدى، و آن دنيا است.
3- ازلى باشد و لكن ابدى نباشد و آن محال الوجود است، زيرا به دليل ثابت شده و از قواعد مسلمه اهل تحقيق است (ما ثبت قدمه امتنع عدمه و ما ثبت عدمه امتنع و جوده) وجودى كه ثابت شود قدم او، ممتنع است عدم او، و آنچه ثابت شد عدم او بالذات، ممتنع است وجود او در خارج مانند شريك البارى.
4- ازلى نباشد لكن ابدى باشد و آن آخرت و جميع مكلفينند، زيرا آخرت اول دارد كه نبود و خلق شده، لكن ابدى باشد و فنا ندارد و هميشه باقى است، همچنين مكلفين از مطيع و عاصى تمام، حياتشان اول دارد اما آخرى نخواهد داشت.
پس از ثبوت اين مطلب، مبين شود كه مناسبت حاصله بين مكلف و بين آخرت اشد است از مناسبت بين او و دنيا، و بنابراين ظاهر گردد كه انسان براى آخرت خلق شده نه دنيا، پس سزاوار آنكه قلبش مايل به دنيا نشود، چه مسكن اصلى او آخرت و عن قريب به آنجا تحول يابد.
وَ تَزْهَقَ أَنْفُسُهُمْ: و بيرون رود جانهاى ايشان از ابدانشان به صعوبت و سختى. وَ هُمْ كافِرُونَ: و حالتى كه كافر باشند، مراد آن است كه ايشان مشغول تمتع مال و اولاد باشند و نظر در عاقبت كار خود و تدارك ما فات نكنند كه ناگهان مرگ آنها را دريابد به حالت كفر، و مال و فرزند براى آنها ثمر و نتيجهاى نخواهد داشت.
فى الكافى- باسناده عن زيد الشّحّام قال: قال ابو عبد اللّه عليه السّلام:
خذ من نفسك لنفسك خذ منها فى الصّحة قبل السّقم و فى القوّة قبل الضّعف و فى الحياة قبل الممات.
ج5، ص 123
در كافى شريف حضرت صادق عليه السّلام فرمايد: اخذ كن از نفس خود حظى و بهره و منفعتى براى خود، اخذ كن از آن در حالت صحت قبل از مرض و در حالت قوت قبل از ضعف و در حالت حيات قبل از مردن.
تتمه- قوله «وَ تَزْهَقَ أَنْفُسُهُمْ» اراده تعلق دارد به زهوق انفس آنها نه به كفر، مثل آنكه گوئى (اريد ان اضربه و هو عاص) پس اراده تعلق گرفته به ضرب نه به عصيان، و همچنين مريض به طبيب گويد مىخواهم وقت مرض پيش من آئى، مسلما اين خواستن موجب نشود كه مرض را براى خود خواسته باشد؛ بنابراين حق تعالى اراده فرموده ازهاق روح منافقين را در حالى كه كافر بودند، و اين اراده مستلزم نيست كه خداى تعالى مريد كفر باشد؛ تعالى اللّه علوا كبيرا.
تنظيم- شخص بصير كه تأمل نمايد در اين آيات، هر آينه دريابد ترتيب انتظام آنها را به احسن وجوه، زيرا ابتداء بيان فرمود انواع فضايح اعمال و قبايح افعال آنها را، بعد بيان مآل آنها در آخرت از عقاب و عذاب و مآل آنها را در دنيا از اقسام محنت و بليت. بعد بيان عدم انتفاع آنها را در آخرت به اعمال خيريه.
بعد بيان فرمود در اين آيه كه آنچه گمان كنند منافع دنيا است از كثرت مال و اولاد، هر آينه در حقيقت نقمت و سبب بلا و محنت ايشان است.
تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)
قُلْ أَنْفِقُوا طَوْعاً أَوْ كَرْهاً لَنْ يُتَقَبَّلَ مِنْكُمْ إِنَّكُمْ كُنْتُمْ قَوْماً فاسِقِينَ (53) وَ ما مَنَعَهُمْ أَنْ تُقْبَلَ مِنْهُمْ نَفَقاتُهُمْ إِلاَّ أَنَّهُمْ كَفَرُوا بِاللَّهِ وَ بِرَسُولِهِ وَ لا يَأْتُونَ الصَّلاةَ إِلاَّ وَ هُمْ كُسالى وَ لا يُنْفِقُونَ إِلاَّ وَ هُمْ كارِهُونَ (54) فَلا تُعْجِبْكَ أَمْوالُهُمْ وَ لا أَوْلادُهُمْ إِنَّما يُرِيدُ اللَّهُ لِيُعَذِّبَهُمْ بِها فِي الْحَياةِ الدُّنْيا وَ تَزْهَقَ أَنْفُسُهُمْ وَ هُمْ كافِرُونَ (55)
ترجمه
بگو انفاق كنيد برغبت يا كراهت هرگز قبول نمىشود از شما همانا شما بوديد گروه متمرّدان
و باز نداشت ايشانرا كه قبول شود از آنها انفاقهاشان مگر آنكه آنان كافر شدند بخدا و به پيغمبرش و نمىآيند بنماز مگر آنكه آنها كسلانند و انفاق نميكنند مگر آنكه آنها كراهت دارندگانند
پس بشگفت نياورد ترا مالهاى آنها و نه فرزندان آنها جز اين نيست كه ميخواهد خدا آنكه عذاب كند ايشانرا بآن در زندگانى دنيا و بيرون رود جانهاشان با آنكه آنها كافرانند.
تفسير
در منهج روايت نموده كه بعضى از متخلّفين از جهاد خواستند بكمك مالى جبران نمايند از تخلّف و باين وسيله تحصيل اذن نمايند اين آيه نازل شد و بنابر اين محتمل است مراد از عدم قبول نفقات آنها عدم حصول غرض آنها از انفاق باشد ولى در مجمع عدم قبول را بعدم ثواب تفسير فرموده بمناسبت آنكه در آيه دوم تصريح شده كه مانع از قبول نفقات آنها كفرشان است كه موجب حبط كليّه اعمال است و در كافى از امام صادق (ع) نقل نموده كه ضرر ندارد با ايمان عملى و نفع ندارد با كفر عملى يعنى از اعمال و آنكه حضرت براى اينمعنى استشهاد بآيه دوم فرموده و عياشى هم به اين مضمون نقل نموده است و بنظر حقير در آيه اوّل ميفرمايد نفقات شما قبول نمىشود خواه از روى رضا و رغبت باشد خواه از روى اكراه و براى فرار از جنگ باين معنى كه منتج مقصود شما نيست و ثواب هم ندارد زيرا كه شما متمرّد از حكم خدا و پيغمبريد و براى غرض دنيوى انفاق ميكنيد و شرط قبول اعمال آنستكه براى رضاى خدا باشد و عامل متّقى و پرهيزكار باشد و شما فاقد هر دو شرطيد و در آيه دوم ميفرمايد علاوه بر اين علّت اصلى عدم قبول نفقات آنها آنستكه كافرند و عمل آنها صحيح نيست چون اسلام شرط صحّت اعمال است و اسناد عدم قبول بعلّت سابقه اولى از اسناد آن بعلّت لاحقه است و علامت كفر آنها آنستكه در نماز جماعت با ميل و رغبت حاضر نمىشوند بلكه با كراهت و كسالت حاضر ميشوند بطورى كه معلوم ميشود
جلد 2 صفحه 591
اجبارى است و براى حفظ جان و مالشان است نه براى اميد ثواب و خوف عقاب نفقاتشان هم از روى كراهت و بهمين ملاحظات است لذا فرضا اگر از روى رضايت هم بدهند قبول نميشود و نبايد كسى بشگفت بيايد و غبطه ببرد از زيادى اموال و اولاد آنها چون جز وبال و خسارت و زحمت براى آنها ثمرى ندارد و خداوند ميخواهد چند روزى آنها را سرگرم باين موهومات بنمايد كه هر گونه آزار و اذيت را براى جمعآورى و حفظ آنها تحمّل نمايند و نتوانند صرف در تهيّه توشه آخرت كنند و عاقبت بگذارند و با حسرت و ندامت از دنيا بروند با حال كفر كه موجب عذاب دائمى است چون زهوق بمعنى خروج با مشقّت است و خطاب در فلا تعجبك اگر چه ظاهرا متوجه به پيغمبر (ص) است ولى واقعا مراد اهل ايمانند و محتمل است خطاب بهر شنونده باشد و لام در ليعذّبهم يا بمعنى ان ناصبه است يا براى بيان عاقبت چنانچه در مجمع ذكر شده است ولى بنظر حقير لام زائده است براى تاكيد و ان ناصبه بعد از آن مقدر است و اراده الهى بعذاب آنها تعلق گرفته است در دنيا بسبب اموال و اولاد و بموت آنها با حسرت و ندامت در حال كفر آنها بسوء اختيارشان نه بكفر آنها در حال موت تأمل لازم است.
اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)
فَلا تُعجِبكَ أَموالُهُم وَ لا أَولادُهُم إِنَّما يُرِيدُ اللّهُ لِيُعَذِّبَهُم بِها فِي الحَياةِ الدُّنيا وَ تَزهَقَ أَنفُسُهُم وَ هُم كافِرُونَ (55)
پس بتعجب نياورد شما را اموال آنها و نه اولاد آنها جز اينکه نيست که اراده فرموده خداوند اينكه آنها را باين اموال و اولاد عذاب فرمايد در حيات دنيا و موقعي که اجل آنها سر رسد نفس آنها خارج شود و آنها كافر بميرند.
مفسرين وجوهي در تفسير اينکه آيه گفته هر كدام وجهي اختيار كرده و اينکه
جلد 8 - صفحه 242
وجوه قابليت نقل ندارد و لا يسمن و لا يغني من جوع.
و توضيح كلام اينست که چيزهايي که خداوند ببندگان عطا ميفرمايد اگر بنده مصرف سعادت دنيا و آخرت كرد اينکه نعمت و تفضل ميشود و اگر وسيله شقاوت دنيا و آخرت نمود بلاء و عذاب ميشود مثلا چشم اگر مصرف خط قرآن و اخبار و كتب علميه و بصورت پدر و مادر و علماء و امثال اينها صرف شد هر نظرش عبادت و نعمت بزرگي است و اگر بصورت نامحرم و امور محرمه مصرف شد بلاء است و البته كوري بهتر است و هكذا ساير نعم و البته اموال و اولاد آنها از راه حرام تحصيل شده و بمصارف حرام صرف شده تماما بلاء و عذاب است چنانچه ميفرمايد وَ لا يَحسَبَنَّ الَّذِينَ كَفَرُوا أَنَّما نُملِي لَهُم خَيرٌ لِأَنفُسِهِم إِنَّما نُملِي لَهُم لِيَزدادُوا إِثماً وَ لَهُم عَذابٌ مُهِينٌ آل عمران آيه 172، بعلاوه انسان هر چه آلودگي او در دنيا بمال و اولاد و زخارف دنيوي زيادتر باشد گرفتاري و عذابش و همّ و غم و بلياتش بيشتر ميشود لذا ميفرمايد فَلا تُعجِبكَ البته خطاب بحضرت رسالت صلّي اللّه عليه و آله و سلّم است لكن مقصود جميع مؤمنين است اموالهم که از چه راهي تحصيل شده و بچه راهي مصرف شده و چه اندازه دشمن و سارق و غارتگر دارد و از اضطراب آنها نه خواب راحت دارد و نه خيال راحت و بالاخره با هزار حسرت ميگذارد و ميرود (آن مظلمه برد و ديگري زرّ).
وَ لا أَولادُهُم که تمام انتظار مرگ او را دارند و هر روز يك ابتلاء و مصيبتي و مرضي و مرگي دارند.
إِنَّما يُرِيدُ اللّهُ لِيُعَذِّبَهُم بِها فِي الحَياةِ الدُّنيا بهمين بليات وَ تَزهَقَ أَنفُسُهُم ميميرند و ميگذارند و ميروند وَ هُم كافِرُونَ با كمال سخط و غضب که دست از دنيا ميكشند و آثار عذاب را مشاهده ميكنند مزيد بر كفر آنها ميشود بر خدا و رسول.
243
برگزیده تفسیر نمونه
]
(آیه 55)- در این آیه روی سخن را به پیامبر کرده، میگوید: «فزونی اموال و اولاد آنها نباید تو را در شگفتی فرو برد» و فکر کنی که آنها با این که منافقند چگونه مشمول این همه مواهب الهی واقع شدهاند (فَلا تُعْجِبْکَ أَمْوالُهُمْ وَ لا أَوْلادُهُمْ).
چرا که اینها به ظاهر برای آنها نعمت است اما در حقیقت «خدا میخواهد به این وسیله آنان را در زندگی دنیا معذب کند، و به خاطر دلبستگی فوق العاده به این امور در حال کفر و بیایمانی بمیرند» (إِنَّما یُرِیدُ اللَّهُ لِیُعَذِّبَهُمْ بِها فِی الْحَیاةِ الدُّنْیا وَ تَزْهَقَ أَنْفُسُهُمْ وَ هُمْ کافِرُونَ).
در واقع آنها از دو راه به وسیله این اموال و اولاد (نیروی اقتصادی و انسانی) معذب میشوند: نخست این که این گونه افراد معمولا فرزندانی ناصالح و اموالی بیبرکت دارند که مایه درد و رنجشان در زندگی دنیاست، شب و روز باید برای فرزندانی که مایه ننگ و ناراحتی هستند، تلاش کنند، و برای حفظ اموالی که از طریق گناه به دست آوردهاند جان بکنند، و از طرف دیگر چون به این اموال و فرزندان دلبستگی دارند و به سرای وسیع و پر نعمت آخرت و جهان پس از مرگ ایمان ندارند چشم پوشی از این همه اموال برایشان مشکل است تا آنجا که ایمانشان را روی آنها گذاشته و با کفر از دنیا میروند، و به سختترین وضعی جان میدهند؟
مال و فرزند اگر پاک و صالح باشد موهبت است و سعادت و مایه رفاه و آسایش و اگر ناپاک و ناصالح باشد رنج و عذاب الیم است.
سایرتفاسیر این آیه را می توانید در سایت قرآن مشاهده کنید:
تفسیر های فارسی
ترجمه تفسیر المیزان
تفسیر خسروی
تفسیر عاملی
تفسیر جامع
تفسیر های عربی
تفسیر المیزان
تفسیر مجمع البیان
تفسیر نور الثقلین
تفسیر الصافی
تفسیر الکاشف
پانویس
منابع
- تفسیر نور، محسن قرائتی، تهران:مركز فرهنگى درسهايى از قرآن، 1383 ش، چاپ يازدهم
- اطیب البیان فی تفسیر القرآن، سید عبدالحسین طیب، تهران:انتشارات اسلام، 1378 ش، چاپ دوم
- تفسیر اثنی عشری، حسین حسینی شاه عبدالعظیمی، تهران:انتشارات ميقات، 1363 ش، چاپ اول
- تفسیر روان جاوید، محمد ثقفی تهرانی، تهران:انتشارات برهان، 1398 ق، چاپ سوم
- برگزیده تفسیر نمونه، ناصر مکارم شیرازی و جمعي از فضلا، تنظیم احمد علی بابایی، تهران: دارالکتب اسلامیه، ۱۳۸۶ش
- تفسیر راهنما، علی اکبر هاشمی رفسنجانی، قم:بوستان كتاب(انتشارات دفتر تبليغات اسلامي حوزه علميه قم)، 1386 ش، چاپ پنجم