آیه 15 سوره قمر: تفاوت بین نسخه‌ها

از دانشنامه‌ی اسلامی
پرش به ناوبری پرش به جستجو
(تفسیر آیه)
(معانی کلمات آیه)
 
سطر ۴۱: سطر ۴۱:
 
</tabber>
 
</tabber>
 
==معانی کلمات آیه==
 
==معانی کلمات آیه==
«تَرَکْنَاهَا»: برجایش گذاشتیم. آن را باقی گذاردیم. مرجع ضمیر (ها) قصه طوفان نوح است. برخی مرجع آن را (سَفینَة) دانسته و معتقدند که در کوههای آرارات تا صدر اسلام و بلکه تا به امروز، تخته پاره‌هائی از این کشتی مانده است. «آیَةً»: عبرت. پند. حال یا مفعول دوم است. «مُدَّکِرٍ»: پند گیرنده. عبرت گیرنده. اسم فاعل باب افتعال (ذکر) است (نگا: یوسف / ).
+
*'''مدكر''': پند گيرنده، تذكر پذير. آن در اصل مذتكر از باب افتعال است تاء بدال مبدل شده و ذال در آن ادغام گرديده است.<ref>تفسير احسن الحديث، سید علی اکبر قرشی، ج10، ص442</ref>
  
 
== تفسیر آیه ==
 
== تفسیر آیه ==

نسخهٔ کنونی تا ‏۱ ژوئن ۲۰۲۰، ساعت ۰۶:۰۵

مشاهده آیه در سوره

وَلَقَدْ تَرَكْنَاهَا آيَةً فَهَلْ مِنْ مُدَّكِرٍ

مشاهده آیه در سوره


<<14 آیه 15 سوره قمر 16>>
سوره : سوره قمر (54)
جزء : 27
نزول : مکه

ترجمه های فارسی

و آن کشتی را محفوظ داشتیم تا آیت عبرت خلق شود، آیا کسی هست که از آن پند گیرد؟

و بی تردید آن سرگذشت را [برای آیندگان] مایه پند و عبرت باقی گذاشتیم، پس آیا پند گیرنده ای هست؟

و به راستى آن [سفينه‌] را بر جاى نهاديم [تا] عبرتى [باشد]؛ پس آيا پندگيرنده‌اى هست؟

و هر آينه آن كشتى را نشانه‌اى ساختيم. آيا هيچ پندگيرنده‌اى هست؟

ما این ماجرا را بعنوان نشانه‌ای در میان امّتها باقی گذاردیم؛ آیا کسی هست که پند گیرد؟!

ترجمه های انگلیسی(English translations)

Certainly We have left it as a sign; so is there anyone who will be admonished?

And certainly We left it as a sign, but is there anyone who

And verily We left it as a token; but is there any that remembereth?

And We have left this as a Sign (for all time): then is there any that will receive admonition?

معانی کلمات آیه

  • مدكر: پند گيرنده، تذكر پذير. آن در اصل مذتكر از باب افتعال است تاء بدال مبدل شده و ذال در آن ادغام گرديده است.[۱]

تفسیر آیه

تفسیر نور (محسن قرائتی)


وَ فَجَّرْنَا الْأَرْضَ عُيُوناً فَالْتَقَى الْماءُ عَلى‌ أَمْرٍ قَدْ قُدِرَ «12»

و از زمين چشمه‌هايى جوشانديم، پس آب (زمين و آسمان) بر اساس امرى كه مقدّر شده بود، به هم پيوستند.

وَ حَمَلْناهُ عَلى‌ ذاتِ أَلْواحٍ وَ دُسُرٍ «13» تَجْرِي بِأَعْيُنِنا جَزاءً لِمَنْ كانَ كُفِرَ «14»

و نوح را بر (كشتى‌اى كه) داراى تخته‌ها و ميخ‌ها بود، سوار كرديم. كشتى (حامل نوح و پيروانش) زير نظر ما به حركت در آمد. (اين امر) پاداش پيامبرى بود كه مورد تكذيب و كفر قرار گرفت.

وَ لَقَدْ تَرَكْناها آيَةً فَهَلْ مِنْ مُدَّكِرٍ «15» فَكَيْفَ كانَ عَذابِي وَ نُذُرِ «16»

و همانا ما كشتى را به عنوان نشانه باقى گذاشتيم، پس آيا پند گيرنده‌اى هست؟ پس عذاب و هشدار من چگونه است؟

نکته ها

«دُسُرٍ» جمع «دسار» به معناى ميخ است و «نُذُرِ» جمع «نذير» است، ولى در اين گونه موارد به معناى هشدار است، نه هشدار دهنده. «1»

كشتى نوح داراى خصوصياتى بود از جمله:

الف) ساخت آن به فرمان الهى بود. «اصْنَعِ الْفُلْكَ»*

ب) سازنده‌ى آن پيامبر خدا بود.

ج) محل ساخت كشتى، در بيابان خشك و دور از دريا و به گفته‌ى روايات، مسجد كوفه بود كه اين، تمسخر كافران را به دنبال داشت.

د) از تمام نژادهاى حيوان نر و ماده در آن سوار شدند.

ه) حركت آن زير نظر خدا بود. «تَجْرِي بِأَعْيُنِنا»

و) موج‌هايى به اندازه‌ى كوه‌ها در مسيرش بود. «فِي مَوْجٍ كَالْجِبالِ» «2»

ز) تمام مؤمنان زمين بر آن سوار شدند.

ح) تنها وسيله‌ى امن و نجات بود.

با همه اين خصوصياتى كه براى كشتى نوح بيان شده است، خداوند به جاى كلمه «سفينه» و كشتى مى‌فرمايد: «أَلْواحٍ وَ دُسُرٍ» يعنى يك مشت تخته و ميخ. شايد اين‌

«1». لسان العرب.

«2». هود، 42.

جلد 9 - صفحه 352

كوچك نمايى به خاطر آن است كه نجات نوح منسوب به اراده او باشد، نه عظمت كشتى.

در آيه 15، تخته و ميخ كه وسيله نجات پيامبرى بوده است، به عنوان آيه‌ى الهى معرّفى شده است، آيا قبور كسانى كه خود سبب نجات بوده‌اند، آيه الهى نيست؟ ذاتِ أَلْواحٍ وَ دُسُرٍ ... تَرَكْناها آيَةً ...

پیام ها

1- جوشش چشمه‌ها وجريان آب‌ها، با اراده‌ى الهى است. «وَ فَجَّرْنَا الْأَرْضَ عُيُوناً»

2- همين كه اراده‌ى خداوند بر كارى تعلق گرفت، آسمان و زمين همكارى مى‌كنند. «فَالْتَقَى الْماءُ»

3- قهر الهى و هماهنگى عوامل طبيعى در آسمان و زمين براى عذاب، حساب و كتاب دارد. «أَمْرٍ قَدْ قُدِرَ»

4- اگر ما بنده‌ى خالص خدا شويم، خداوند همه چيز ما را تأمين مى‌كند. «عَبْدَنا- فَفَتَحْنا- فَجَّرْنَا- حملنا»

5- مسير كارهاى الهى از طريق ابزارهاى مادى و تلاش‌هاى انسانى است.

«حَمَلْناهُ عَلى‌ ذاتِ أَلْواحٍ وَ دُسُرٍ» تخته و ميخ زياد است، ليكن اراده خداست كه اين تخته‌ها و ميخ‌ها را وسيله نجات پيامبر خود و مؤمنان قرار مى‌دهد.

6- نه فقط ساخت كشتى نوح، بلكه مسير حركت آن زير نظر خداوند بوده است.

(در جايى ديگر مى‌فرمايد: «اصْنَعِ الْفُلْكَ بِأَعْيُنِنا»* «1» و در اينجا مى‌فرمايد: «تَجْرِي بِأَعْيُنِنا»)

7- انبيا نعمتى هستند كه نبايد كفران شوند و اگر كفران شدند خداوند، كافران را كيفر مى‌دهد و به انبيا پاداش مى‌دهد. «جَزاءً لِمَنْ كانَ كُفِرَ»

8- همه‌ى كيفرها در قيامت واقع نمى‌شود. «جَزاءً لِمَنْ كانَ كُفِرَ»

9- كشتى نوح در طول تاريخ ماندنى است. «تَرَكْناها آيَةً» (چنانكه بدن فرعون در

«1». هود، 37.

جلد 9 - صفحه 353

طول تاريخ نشانه است. «فَالْيَوْمَ نُنَجِّيكَ بِبَدَنِكَ لِتَكُونَ لِمَنْ خَلْفَكَ آيَةً» «1»)

10- حفظ آثار باستانى كه يادآور عوامل پيشرفت يا سقوط ملت‌هاست، لازم است. «تَرَكْناها آيَةً»

11- كارى كه با اراده‌ى الهى و به دست اولياى خدا انجام گيرد، مبارك است.

(كشتى نوح در آن زمان مؤمنان را نجات داد، نسل تمام حيوانات را حفظ كرد و براى تاريخ درس و يادگار شد.) «تَرَكْناها آيَةً»

12- بايد به آيات الهى با دقت و بصيرت نگاه كرد. «تَرَكْناها آيَةً فَهَلْ مِنْ مُدَّكِرٍ»

13- براى هدايت شدن انسان، تنها عوامل خارجى كافى نيست، ظرفيت و روحيه‌ى پندپذيرى لازم است. «فَهَلْ مِنْ مُدَّكِرٍ»

14- عذاب اقوام گذشته، بايد مايه‌ى هشدار براى آيندگان باشد. «عَذابِي وَ نُذُرِ»

15- عذاب و قهر خدا، پس از هشدارهاى متعدّد است. «عَذابِي وَ نُذُرِ»

تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)



وَ لَقَدْ تَرَكْناها آيَةً فَهَلْ مِنْ مُدَّكِرٍ «15»

«1» منهج الصادقين، ج 9، ص 103.

جلد 12 - صفحه 376

وَ لَقَدْ تَرَكْناها آيَةً: و هر آينه بتحقيق باقى گذاشتيم اين قصه را كه متضمن هلاك كافران و نجات مؤمنان بود نشانه‌اى در ميان مردمان تا از آن عبرت گيرند و از مخالفت الهى بيانديشند، يا گذاشتيم كشتى نوح عليه السّلام را در زمين جزيره يا بر كوه جودى علامتى و عبرتى. در قصص آورده‌اند كه اوايل اين امت، كشتى نوح عليه السّلام را ديده‌اند و تا به عهد رسول صلّى اللّه عليه و آله مردم آن كشتى را مى‌ديدند و از آن عبرت مى‌گرفتند و بسيار كشتيها از چوب او ساختند.

فَهَلْ مِنْ مُدَّكِرٍ: پس آيا هيچ پند گيرنده هست كه از اين عبرت گيرند.


تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)


فَفَتَحْنا أَبْوابَ السَّماءِ بِماءٍ مُنْهَمِرٍ «11» وَ فَجَّرْنَا الْأَرْضَ عُيُوناً فَالْتَقَى الْماءُ عَلى‌ أَمْرٍ قَدْ قُدِرَ «12» وَ حَمَلْناهُ عَلى‌ ذاتِ أَلْواحٍ وَ دُسُرٍ «13» تَجْرِي بِأَعْيُنِنا جَزاءً لِمَنْ كانَ كُفِرَ «14» وَ لَقَدْ تَرَكْناها آيَةً فَهَلْ مِنْ مُدَّكِرٍ «15»

فَكَيْفَ كانَ عَذابِي وَ نُذُرِ «16» وَ لَقَدْ يَسَّرْنَا الْقُرْآنَ لِلذِّكْرِ فَهَلْ مِنْ مُدَّكِرٍ «17» كَذَّبَتْ عادٌ فَكَيْفَ كانَ عَذابِي وَ نُذُرِ «18» إِنَّا أَرْسَلْنا عَلَيْهِمْ رِيحاً صَرْصَراً فِي يَوْمِ نَحْسٍ مُسْتَمِرٍّ «19» تَنْزِعُ النَّاسَ كَأَنَّهُمْ أَعْجازُ نَخْلٍ مُنْقَعِرٍ «20»

فَكَيْفَ كانَ عَذابِي وَ نُذُرِ «21»

ترجمه‌

پس گشوديم درهاى آسمان را بآبى سخت ريزنده‌

و روان كرديم‌

جلد 5 صفحه 101

از زمين چشمه‌هائى پس بهم پيوست آب بر نهجى كه بتحقيق مقدّر شده بود

و برداشتيم او را بر كشتى داراى تخته‌هاى پهناور و ميخها

روان ميبود با توجّهات مخصوصه ما براى پاداش دادن بكسيكه انكار نبوت او شده بود

و بتحقيق باقى گذاشتيم آنرا نشانه‌ئى پس آيا هست پند گيرنده‌ئى‌

پس چگونه بود عذاب من و بيم دادنم‌

و بتحقيق آسان گردانديم قرآن را براى پند گرفتن پس آيا پند گيرنده‌ئى هست‌

تكذيب كردند قوم عاد پس چگونه بود عذاب من و بيم دادنم‌

همانا ما فرستاديم بر آنها بادى بسيار سرد در روز شومى بادوام در شئامت‌

كه بر ميكند مردم را گوئى آنها بن‌هاى درخت خرماى كنده از جاى خود بودند

پس چگونه بود عذاب من و بيم دادنم.

تفسير

خداوند دعاى حضرت نوح را باجابت رسانيد و ابواب رحمت آسمانى خود را براى قوم او بعذاب گشود و بارانى بر آنها باريدن گرفت كه محدود و معدود نبود آبى بود كه از آسمان بشدّت پى در پى ميريخت و قطع نميشد و زمين را يكپارچه چشمه‌ها قرار داد كه از همه جاى آن آب ميجوشيد و جارى ميشد گويا خواسته است بفرمايد و منفجر نموديم از زمين چشمه‌هائى و براى مبالغه فرموده و شكافتيم زمين را كه چشمه‌هائى باشد پس تلاقى كردند و بهم پيوستند آب آسمان و زمين و اينكه مائان نفرموده بملاحظه آنست كه ماء اسم جنس است و احتياج به تثنيه و جمع ندارد و اين التقاء و تلاقى برحسب امر الهى و تقدير خدا بود كه آب زمين را فرا گيرد و كفّار بكيفر اعمالشان برسند و حمل فرمود خداوند حضرت نوح و پيروان او را بر كشتى مستحكمى داراى تخته‌هاى قطور و ميخها كه قبلا تهيه شده بود و جارى ميشد در آن بحر موّاج محيط با توجّهات و عنايات الهيّه بحفظ آن يا در مرئى و منظر او و ملائكه‌ئى كه نگهبان و نگهدار آن بودند براى پاداش دادن بحضرت نوح كه قوم او انكار نبوت و كفران نعمت وجود او را نموده بودند و انتقام كشيدن از آنها و خداوند قصه آنرا باقى گذارد در تاريخ و ذكر فرمود در قرآن تا دليل بر قدرت خداوند و موجب عبرت خلق گردد ولى افسوس كه جاى پرسش است و بايد گفته شود آيا متذكّر و معتبرى هست كه تذكر پيدا كند و عبرت گيرد پس چگونه بود عذاب خدا و بيم دادن او و حال معذبين اگر

جلد 5 صفحه 102

نذر اسم مصدر باشد و اگر جمع نذير باشد يعنى پس چگونه بودند بيم دهندگان من كه پيغمبران يا آيات منذرات بودند و خداوند قرآن مجيد را باقسام مواعظ و عبر و بانواع قصص و حكايات امم ماضيه آراسته و از آنها بعبارات مختلفه متعدده تعبير فرموده و براهين عقليّه مشكله را به بيانات ساده گوناگون چنان سهل و آسان فرموده كه هر كس بقدر فهم و استعداد خود آنرا درك و از آن بهره‌بردارى ميكند و در دنياى متمدن امروز بألحان مختلفه با كمال سهولت قرائت ميشود و ساير كتب سماوى نميشود ولى افسوس كه جاى پرسش است كه آيا هيچ متّعظ متنبّهى هست كه در آن نظر كند و بآن اتّعاظ و تنبّه حاصل نمايد و مدّكر در اصل مذتكر بوده تاء باب افتعال قلب بدال و در ذال ادغام شده بعد از قلب آن بدال كه تجويز شده است و معلوم است كه سؤال اول از تذكر بآيات و وقايع خارجى است كه در تواريخ هم ذكر شده و سؤال اخير از تذكر بمعارف و مواعظ قرآن است و همچنين تكذيب نمودند قوم عاد پيغمبر خودشان هود عليه السّلام را كه قصه آن مكرّر ذكر شده پس چگونه بود عذاب خدا و بيم دادن او آن قوم را يا آيات منذرات او راجع بآنها و عذاب آنها بنحو اجمال آن بود كه خداوند باد تند بسيار سردى را بر آنها مسلّط فرمود در روز چهارشنبه كه تا چهارشنبه ديگر استمرار داشت و آنها را از زمين ميكند و بكوه و صحرا پرتاب مينمود با آنكه در حفره‌ها مخفى شده بودند و گفته‌اند سرهاى آنها را باد ميپراند و تنه‌هاشان بر زمين قرار ميگرفت مانند تنه‌هاى درخت خرما كه بزمين افتاده باشد با آنكه سر آنها را بريده باشند پس چگونه بود اى كفّار مكّه عذاب خدا و بيم دادن او يا بيم‌دهندگان او و شمه‌ئى از اين قصه در سوره هود و اعراف گذشت و صرصر مضاعف صر است چنانچه كبكب مضاعف كب است و تكرار ظاهرا براى مزيد تهويل و تخويف است و گفته‌اند اول راجع بعذاب دنيا بود و دوم راجع بعذاب آخرت است.

اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)


وَ لَقَد تَرَكناها آيَةً فَهَل‌ مِن‌ مُدَّكِرٍ «15»

و ‌هر‌ آينه‌ بتحقيق‌ ‌ما واگذاريم‌ قضاياي‌ نوح‌ ‌را‌ ‌از‌ نجات‌ مؤمنين‌ و هلاكت‌ كفّار و مشركين‌ آيت‌ و دليل‌ ‌پس‌ آيا كسي‌ هست‌ متذكّر شود!

وَ لَقَد تَرَكناها آية قضاياي‌ حضرت‌ نوح‌ ‌از‌ جهات‌ بسياري‌ آيت‌ و دليل‌ و حجّت‌ ‌است‌ يكي‌ آنكه‌ خداوند قدرت‌ نمايي‌ فرموده‌ ‌که‌ يك‌ كشتي‌ ‌را‌ ‌در‌ يك‌ دنيا آب‌ ‌با‌ ‌اينکه‌ امواج‌ ‌که‌ بقدر كوه‌ها موج‌ داشت‌ حفظ فرمايد و ‌اينکه‌ دريا ‌را‌ فرو نشاند ‌تا‌ كشتي‌ روي‌ زمين‌ قرار گيرد ‌در‌ كوه‌ جودي‌ و اهلش‌ تمام‌ بسلامت‌ بيرون‌ آيند و گفتند كشتي‌ باقي‌ ماند ‌تا‌ اوائل‌ بعثت‌. ديگر يك‌ مرتبه‌ تمام‌ روي‌ زمين‌ ‌از‌ بشر و حيوانات‌ هلاك‌ شدند ‌خدا‌ مي‌تواند ‌در‌ آخر دنيا يك‌ مرتبه‌ تمام‌ ‌را‌ هلاك‌ كند ‌که‌ مي‌فرمايد: وَ نُفِخ‌َ فِي‌ الصُّورِ فَصَعِق‌َ مَن‌ فِي‌ السَّماوات‌ِ وَ مَن‌ فِي‌ الأَرض‌ِ إِلّا مَن‌ شاءَ اللّه‌ُ زمر آيه 68 چنانچه‌ قدرت‌ دارد يك‌ مرتبه‌ تمام‌ ‌را‌ زنده‌ كند ‌که‌ مي‌فرمايد:

وَ ما أَمرُ السّاعَةِ إِلّا كَلَمح‌ِ البَصَرِ أَو هُوَ أَقرَب‌ُ نحل‌ آيه 79 ديگر آنكه‌ اثر شرك‌ و كفر و ظلم‌ و تكذيب‌ انبياء و فساد و فسق‌ و فجور و طغيان‌ اينست‌ بخود بيائيد و دست‌ ‌از‌ ‌اينکه‌ عقائد فاسده‌ و اعمال‌ سوء برداريد.

فَهَل‌ مِن‌ مُدَّكِرٍ فقط مؤمن‌ صالح‌ متذكّر شود و الّا تمام‌ طبقات‌ ناس‌ هيچ‌ تنبهي‌ پيدا نمي‌كنند چنانچه‌ امروزه‌ ‌در‌ اكثر ناس‌ همان‌ طريقه‌ ‌که‌ دارند و همان‌ اعمال‌ زشت‌ ‌که‌ عادت‌ كرده‌اند هيچ‌ فكر و تذكّر و تنبّه‌ ‌در‌ ‌آنها‌ نيست‌.

برگزیده تفسیر نمونه


(آیه 15)- سپس به عنوان نتیجه‌گیری از این ماجرای عظیم می‌فرماید: «و ما این ماجرا را به عنوان نشانه‌ای در میان امتها باقی گذاردیم، آیا کسی هست که پند گیرد» (وَ لَقَدْ تَرَکْناها آیَةً فَهَلْ مِنْ مُدَّکِرٍ).

و به راستی که همه گفتنیها در همین ماجرا گفته شده، و آنچه باید انسانی بیدار بفهمد از آن می‌فهمد.

سایرتفاسیر این آیه را می توانید در سایت قرآن مشاهده کنید:

تفسیر های فارسی

ترجمه تفسیر المیزان

تفسیر خسروی

تفسیر عاملی

تفسیر جامع

تفسیر های عربی

تفسیر المیزان

تفسیر مجمع البیان

تفسیر نور الثقلین

تفسیر الصافی

تفسیر الکاشف

پانویس

  1. تفسير احسن الحديث، سید علی اکبر قرشی، ج10، ص442

منابع