آیه 78 سوره مؤمنون: تفاوت بین نسخهها
مهدی موسوی (بحث | مشارکتها) (←تفسیر آیه) |
(←معانی کلمات آیه) |
||
سطر ۴۱: | سطر ۴۱: | ||
</tabber> | </tabber> | ||
==معانی کلمات آیه== | ==معانی کلمات آیه== | ||
− | + | *'''سمع''': اين لفظ به معنى: قوّه شنوايى و شنيدن و آلت شنوايى (گوش) آمده است، آن در تمام قرآن به لفظ مفرد آمده است، علّت آن اين است كه اصل آن مصدر است و مصادر جمع بسته نمىشوند (جوامع الجامع) افئدة: قلبها. مفرد آن فؤاد است، فأد در اصل به معنى بريان كردن است، قلب را از آن فؤاد گفتهاند كه در آن توقّد و دلسوزى هست.<ref>تفسير احسن الحديث، سید علی اکبر قرشی، ج7، ص151</ref> | |
== تفسیر آیه == | == تفسیر آیه == |
نسخهٔ کنونی تا ۲۳ آوریل ۲۰۲۰، ساعت ۰۴:۵۶
<<77 | آیه 78 سوره مؤمنون | 79>> | |||||||||||||
|
محتویات
ترجمه های فارسی
و اوست خدایی که برای شما گوش و چشمها و قلبها آفرید (ولی) عده بسیار کمی از شما شکر او به جای میآورید.
و اوست که برای شما گوش و دیده و دل پدید آورد، ولی اندکی سپاس گزاری می کنید،
و اوست آن كس كه براى شما گوش و چشم و دل پديد آورد. چه اندك سپاسگزاريد.
و اوست آن خدايى كه برايتان گوش و چشم و دل بيافريد. چه اندك سپاس مىگزاريد.
و او کسی است که برای شما گوش و چشم و قلب [=عقل] ایجاد کرد؛ امّا کمتر شکر او را بجا میآورید.
ترجمه های انگلیسی(English translations)
معانی کلمات آیه
- سمع: اين لفظ به معنى: قوّه شنوايى و شنيدن و آلت شنوايى (گوش) آمده است، آن در تمام قرآن به لفظ مفرد آمده است، علّت آن اين است كه اصل آن مصدر است و مصادر جمع بسته نمىشوند (جوامع الجامع) افئدة: قلبها. مفرد آن فؤاد است، فأد در اصل به معنى بريان كردن است، قلب را از آن فؤاد گفتهاند كه در آن توقّد و دلسوزى هست.[۱]
تفسیر آیه
تفسیر نور (محسن قرائتی)
وَ هُوَ الَّذِي أَنْشَأَ لَكُمُ السَّمْعَ وَ الْأَبْصارَ وَ الْأَفْئِدَةَ قَلِيلًا ما تَشْكُرُونَ «78»
و اوست كه براى شما گوش و چشمها و دلها آفريد، چه اندك سپاسگزاريد.
وَ هُوَ الَّذِي ذَرَأَكُمْ فِي الْأَرْضِ وَ إِلَيْهِ تُحْشَرُونَ «79»
و اوست كه شما را در زمين آفريد و به سوى او محشور مىشويد.
وَ هُوَ الَّذِي يُحْيِي وَ يُمِيتُ وَ لَهُ اخْتِلافُ اللَّيْلِ وَ النَّهارِ أَ فَلا تَعْقِلُونَ «80»
و اوست كه زنده مىكند و مىميراند؛ و رفت و آمد شب و روز براى اوست، پس آيا نمىانديشيد؟
پیام ها
1- راههاى شناخت، از بزرگترين نعمتهاى الهىاند. أَنْشَأَ لَكُمُ السَّمْعَ ...
2- راه شناخت، در محسوسات منحصر نيست، بلكه دل نيز ابزار شناخت است. «السَّمْعَ و الْأَفْئِدَةَ»
جلد 6 - صفحه 121
3- شكر مُنعم واجب است و كسى كه از نعمتها درست استفاده نكند، ناسپاس و مورد توبيخ است. «قَلِيلًا ما تَشْكُرُونَ»
4- ياد نعمتهاى الهى، زمينهى شناخت و شكر است. «تَشْكُرُونَ»
5- آفرينش انسان، هدفدار است. «ذَرَأَكُمْ- وَ إِلَيْهِ تُحْشَرُونَ»
6- انديشه و تعقّل، انسان را به توحيد مىرساند. وَ هُوَ الَّذِي ... أَ فَلا تَعْقِلُونَ
تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)
وَ هُوَ الَّذِي أَنْشَأَ لَكُمُ السَّمْعَ وَ الْأَبْصارَ وَ الْأَفْئِدَةَ قَلِيلاً ما تَشْكُرُونَ (78)
«1». تفسير مجمع البيان، ج 4، ص 114، چاپ كتابخانه آية اللّه العظمى المرعشى النّجفى.
جلد 9 - صفحه 163
بعد از آن، انواع نعم خود را بيان فرمايد:
وَ هُوَ الَّذِي أَنْشَأَ لَكُمُ السَّمْعَ: و ذات يگانه خدا ذاتى است كه به قدرت كامله ايجاد فرمود براى شما قوه شنوائى گوش را، وَ الْأَبْصارَ: و قوه بينائى چشم را، وَ الْأَفْئِدَةَ: و قلب قوه آگاهى را؛ قَلِيلًا ما تَشْكُرُونَ: كم است آنچه را كه شكر مىكنيد.
تبصره: خداوند سبحان يادآورى فرمايد بندگان را به ايجاد بزرگ كه مايه انتظام زندگانى انسانى و بدون آن چقدر فوائد را محروم خواهد بود، لكن عمده مقصود از اعطاء قوه شنوائى گوش براى شنيدن آيات تنزيليه الهى، و قوه بينائى چشم براى مشاهده آيات تكوينيه سبحانى، و قلب براى تفكر و تدبر و آگاهى تا به مسموعات و مبصرات عبرت يابد و به ستايش و سپاسدارى منعم حقيقى اقدام نمايد؛ زيرا عمده شكرانه اين قواى ظاهره، صرف آنهاست در رضاى الهى و آنچه را كه براى آن خلق فرموده؛ ولى افسوس از آنجائى كه غالبا به سبب غفلت و غرور، قدر اين نعم جليله را ندانسته و كفران كرده، آنها را سرمايه نافرمانى سبحانى قرار دهند، لذا مىفرمايد: «قَلِيلًا ما تَشْكُرُونَ» اشعار است بر آنكه كمى از بندگان حقشناس، و بسيارى نمك نشناس خواهند بود، چنانكه در آيه ديگر فرموده است: «وَ قَلِيلٌ مِنْ عِبادِيَ الشَّكُورُ» «1».
تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)
وَ هُوَ الَّذِي أَنْشَأَ لَكُمُ السَّمْعَ وَ الْأَبْصارَ وَ الْأَفْئِدَةَ قَلِيلاً ما تَشْكُرُونَ (78) وَ هُوَ الَّذِي ذَرَأَكُمْ فِي الْأَرْضِ وَ إِلَيْهِ تُحْشَرُونَ (79) وَ هُوَ الَّذِي يُحْيِي وَ يُمِيتُ وَ لَهُ اخْتِلافُ اللَّيْلِ وَ النَّهارِ أَ فَلا تَعْقِلُونَ (80) بَلْ قالُوا مِثْلَ ما قالَ الْأَوَّلُونَ (81) قالُوا أَ إِذا مِتْنا وَ كُنَّا تُراباً وَ عِظاماً أَ إِنَّا لَمَبْعُوثُونَ (82)
لَقَدْ وُعِدْنا نَحْنُ وَ آباؤُنا هذا مِنْ قَبْلُ إِنْ هذا إِلاَّ أَساطِيرُ الْأَوَّلِينَ (83)
ترجمه
- و او است كه آفريد براى شما گوشها و ديدهها و دلها كم است شكرى كه ميكنيد
و او است كه آفريد شما را در زمين و بسوى او محشور ميشويد
و او است آنكه زنده ميكند و ميميراند و مر او را است گردش شب و روز آيا پس تعقّل نميكنيد
بلكه گفتند مانند آنچه گفتند پيشينيان
گفتند آيا چون مرديم و باشيم خاك و استخوانها آيا مائيم برانگيخته شوندگان
هر آينه بتحقيق وعده داده شديم ما و پدرانمان اين را پيش از اين نيست اين مگر افسانههاى پيشينيان.
تفسير
- خداوند متعال در اين مقام اجمالا بيان بعضى از نعم بىپايان خود را فرموده باين تقريب كه خداوند شما آن خدائى است كه ايجاد فرموده است براى شما گوشها چون سمع در مفرد و جمع استعمال ميشود و اينجا بمناسبت
جلد 3 صفحه 650
ابصار و افئده انسب معناى جمع است و نيز ايجاد فرموده براى شما و بنفعتان چشمها را و دلها را تا بگوش بشنويد و بچشم به بينيد و بباطن دل فكر كنيد و بدانيد آيات حق و حقيقت را و واصل شويد بآن كه سر چشمه حيات ابدى و مايه سعادت سرمدى است و مردم بايد از اين نعم كاملا شكر گذارى كنند ولى مع الاسف كم است شكر نمودن آنها در برابر اين نعم چون حقيقت شكر صرف نمودن بنده است آنچه را خداوند باو انعام فرموده در چيزى كه براى آن خلق شده و معرفت خالق و خالص نمودن عبادت را براى او و مردم نوعا باين وظيفه كاملا عمل نميكنند و اينها كه مقصود بخطابند بتها را ميپرستند و خدا را نشناختهاند لذا او را قادر بر اعاده اموات ندانستهاند و باين مناسبت بعضى گفتهاند مراد آنستكه هيچ شكر گذارى نميكنيد چون دأب عرب بر آنستكه گاهى ميگويند فلانى قليل- الادب است و اراده ميكنند بىادب بودن او را يا ميگويند قلّ صبرى يا قلّت حيلتى و اراده ميكنند بىصبرى و بيچارگى خود را و بنظر حقير چون خطاب ظاهرا عام است ممكن است مراد كمى شكر باشد باعتبار كم بودن شكر گذار در ميان بندگان با آنكه از دست و زبان كه برآيد كز عهده شكرش بدر آيد اگر چه مقصود كفّار و طعن بر آنها باشد و در هر حال كلمه ما زائده و قليلا ظاهرا صفت شكرا مقدّر است و آن خدا آنستكه شما را خلق و منتشر نمود در زمين و باز گشت شما در روز حشر بسوى او است و آن خداوند آنستكه زنده ميكند شما را در رحم و ميميراند شما را در وقت انقضاء اجل و بيد قدرت او است گردش شبانه روز و اختلاف آن بكمى روز و زيادى شب و زيادى روز و كمى شب باختلاف فصول و برفتن يكى و آمدن ديگرى بجاى آن آيا بعقل و فكر خودتان درك نميكنيد كه با گردنده گردانندهئى هست قدير و بصير ولى كفّار مكّه مانند پيشينيانشان گفتند بر سبيل تعجّب و انكار آيا چنين امرى ممكن است كه وقتى ما مرديم و خاك شديم و از ما جز استخوان مجرّد پوسيدهئى باقى نماند دو مرتبه زنده و برانگيخته خواهيم شد اين همان سخن و وعدهئى است كه مدّعيان نبوّت قبلا بما و پدرانمان داده بودند براى پيشرفت مقاصدشان و چيزى نيست جز دروغها و افسانههاى پيشينيان كه مينوشتند و براى تفريح ميخواندند چون اساطير يا جمع اسطوره
جلد 3 صفحه 651
است مانند اعاجيب و اكاذيب و اضاحيك كه جمع اعجوبه و اكذوبه و اضحوكه است و بر چيزهائى كه موجب سرگرمى شود از اين قبيل سخنان اطلاق ميشود يا جمع اسطار است كه آن جمع سطر است و در هر حال مراد سخنان تعجّب آور خندهدار دروغ است و اين استبعاد و تعجّب و انكار ناشى است از غفلت و عدم توجّه و تأمّل و تفكّر در ابتداء خلقشان كه آنهم از خاك بوده و آنكه همان قادرى كه آنها را از عدم بوجود آورد دو مرتبه ميتواند آنها را بصورت اوّل برگرداند خسته نشده و دو مرتبه ساختن چيزى آسانتر از مرتبه اوّل كه بىسابقه است ميباشد ..
اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)
وَ هُوَ الَّذِي أَنشَأَ لَكُمُ السَّمعَ وَ الأَبصارَ وَ الأَفئِدَةَ قَلِيلاً ما تَشكُرُونَ (78)
و اوست خداوندي که انشاء و ايجاد فرمود براي شما شنوايي و چشمها و قلبها بسيار كم شكر گزاري ميكنيد.
(سؤال) وجه اختصاص باين سه چيست! با اينكه اعضاء و جوارح انسان بسيار است و تماما شكر لازم دارد.
(جواب) اينکه سه عضو سبب درك حقايق و ايمان ميشود بگوش ميشنود آيات شريفه قرآن را و دعوت انبياء را و تبليغ احكام را، بچشم مشاهده ميكند معجزات را، و بقلب درك ميكند و علم پيدا ميكند و ايمان ميآورد و قلبا معتقد ميشود.
(سؤال) چرا سمع را مفرد بيان فرمود!
(وَ هُوَ الَّذِي أَنشَأَ لَكُمُ السَّمعَ) و ابصار و افئده را جمع بيان فرمود:
(وَ الأَبصارَ وَ الأَفئِدَةَ).
جلد 13 - صفحه 441
(جواب) سمع مصدر است بمعني شنيدن و آلت آن اذن است، و لذا هر جا ذكر اذن شود بطور جمع ميآورد مثل (وَ لَهُم آذانٌ لا يَسمَعُونَ بِها) اعراف آيه 178.
(أَم لَهُم آذانٌ يَسمَعُونَ بِها) اعراف آيه 194 (أَو آذانٌ يَسمَعُونَ بِها) حج آيه 45 ولي ابصار مراد اعين است که آلت بينايي است و مصدرش از باب افعال است ابصار به كسر است، و لذا در همان آيه ميفرمايد:
(وَ لَهُم أَعيُنٌ لا يُبصِرُونَ بِها) از باب افعال آورده يا از باب تفعيل ذكر ميشود، شنونده را سامع ميگويند: و بيننده را بصير مينامند و هم چنين افئده که مراد قلب است، آلت درك است و لذا در همان آيه ميفرمايد:
(لَهُم قُلُوبٌ لا يَفقَهُونَ بِها) (قَلِيلًا ما تَشكُرُونَ) که خداوند اينکه سه نعمت بزرگ را عنايت فرمود که وسيله هدايت و سعادت و نجات از مهالك دنيا و عقوبات آخرت باشد لكن بسياري اينها را صرف زخارف دنيا و هواي نفس و مكر و حيله و فسادهاي ديگر كردند و قدر آنها را ندانستند و شكرگزار نشدند.
برگزیده تفسیر نمونه
]
(آیه 78)- قرآن بعد از این بیان، از طریق دیگر وارد میشود و به ذکر نعمتهای الهی برای تحریک حس شکر گزاری آنها پرداخته، میگوید: «و او کسی است که برای شما گوش و چشم و قلب [عقل] ایجاد کرد، اما کمتر شکر او را به جا میآورید» (وَ هُوَ الَّذِی أَنْشَأَ لَکُمُ السَّمْعَ وَ الْأَبْصارَ وَ الْأَفْئِدَةَ قَلِیلًا ما تَشْکُرُونَ).
تکیه بر این سه موضوع (گوش و چشم و عقل) به خاطر آن است که ابزار اصلی شناخت انسان این سه میباشد، مسائل حسی را غالبا از طریق چشم و گوش درک میکند و مسائل غیر حسی را به وسیله نیروی عقل.
سایرتفاسیر این آیه را می توانید در سایت قرآن مشاهده کنید:
تفسیر های فارسی
ترجمه تفسیر المیزان
تفسیر خسروی
تفسیر عاملی
تفسیر جامع
تفسیر های عربی
تفسیر المیزان
تفسیر مجمع البیان
تفسیر نور الثقلین
تفسیر الصافی
تفسیر الکاشف
پانویس
- ↑ تفسير احسن الحديث، سید علی اکبر قرشی، ج7، ص151
منابع
- تفسیر نور، محسن قرائتی، تهران:مركز فرهنگى درسهايى از قرآن، 1383 ش، چاپ يازدهم
- اطیب البیان فی تفسیر القرآن، سید عبدالحسین طیب، تهران:انتشارات اسلام، 1378 ش، چاپ دوم
- تفسیر اثنی عشری، حسین حسینی شاه عبدالعظیمی، تهران:انتشارات ميقات، 1363 ش، چاپ اول
- تفسیر روان جاوید، محمد ثقفی تهرانی، تهران:انتشارات برهان، 1398 ق، چاپ سوم
- برگزیده تفسیر نمونه، ناصر مکارم شیرازی و جمعي از فضلا، تنظیم احمد علی بابایی، تهران: دارالکتب اسلامیه، ۱۳۸۶ش
- تفسیر راهنما، علی اکبر هاشمی رفسنجانی، قم:بوستان كتاب(انتشارات دفتر تبليغات اسلامي حوزه علميه قم)، 1386 ش، چاپ پنجم