فدک در فراز و نشیب (کتاب): تفاوت بین نسخه‌ها

از دانشنامه‌ی اسلامی
پرش به ناوبری پرش به جستجو
(صفحه‌ای تازه حاوی « بندانگشتی|فدک در فراز و نشیب '''فدك در فراز و نشيب'''، اثر حس...» ایجاد کرد)
 
(ویرایش)
 
سطر ۱: سطر ۱:
[[پرونده:Ketab351.jpg|بندانگشتی|فدک در فراز و نشیب]]
+
[[پرونده:Ketab351.jpg|250px|بندانگشتی|فدک در فراز و نشیب]]
 +
کتاب '''«فدک در فراز و نشیب: پژوهشى در مورد فدک در پاسخ به یک دانشور سنى»'''، اثر سید على حسینى میلانى (متولد [[نجف]]، ۱۳۶۷ق) است که در آن، به چند پرسش و شبهه درباره ماجراى [[فدک|فدک]] و ارتباط [[حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها|حضرت فاطمه]](علیها السلام) و [[امام علی علیه السلام|امیرالمؤمنین على]](علیه السلام) با آن به‌صورت مستند، تحلیلى و انتقادى پاسخ داده است.
  
'''فدك در فراز و نشيب'''، اثر [[حسینی میلانی، علی|سيد على حسينى ميلانى]] (متولد نجف، 1367ق) است كه در آن، به چند پرسش و شبهه درباره ماجراى فدك و ارتباط حضرت فاطمه(س) و حضرت [[امام على(ع)|اميرالمؤمنين على(ع)]] با آن به‌صورت مستند، تحليلى و انتقادى پاسخ داده است.
+
==ساختار کتاب==
  
نام كامل اين اثر عبارت است از: «فدك در فراز و نشيب: پژوهشى در مورد فدك در پاسخ به يك دانشور سنى». نويسنده، اثرش را به زبان عربى نوشته و كتاب حاضر ترجمه فارسى آن است كه توسط هيئت تحريريه مركز حقايق اسلامى صورت گرفته است.
+
کتاب حاضر، از مقدمه مرکز حقایق اسلامى، مقدمه نویسنده و متن اصلى (شامل ۴ بخش) تشکیل شده است. در مقدمه ناشر چنین آمده است: «... در دوران ما، یکى از دانشمندان و اندیشمندانى که با قلمى شیوا و بیانى رَسا به تبیین حقایق تابناک دین مبین [[اسلام]] و دفاع عالمانه از حریم [[امامت]] و ولایت [[امام علی علیه السلام|امیرمؤمنان على]](ع) پرداخته است، پژوهشگر والامقام حضرت آیت‌الله سید على حسینى میلانى، مى‌باشد... کتابى که در پیش رو دارید، ترجمه یکى از آثار ایشان است که اینک «فارسى‌زبانان» را با حقایق اسلامى آشنا مى‌سازد.<ref>ر.ک: مقدمه کتاب، ص۱۱</ref>
  
== ساختار ==
+
روش نویسنده در این اثر، عالمانه، انتقادى و تاریخى - کلامى است و از [[قرآن|کتاب]]، [[سنت]]، تاریخ و [[عقل]] استفاده کرده است. نویسنده، اثرش را به زبان عربى نوشته و کتاب حاضر ترجمه فارسى آن است که توسط هیئت تحریریه مرکز حقایق اسلامى صورت گرفته است.
  
 +
نویسنده براى تولید اثر حاضر از منابع معتبر و متعددى از اندیشمندان قدیم و جدید (۷۱ کتاب) بهره برده است. کتاب حاضر، مستند است و نویسنده ارجاعات و توضیحاتش را به‌صورت پاورقى آورده است.
  
كتاب حاضر، از مقدمه مركز حقايق اسلامى، مقدمه نويسنده و متن اصلى (شامل 4 بخش) تشكيل شده است.
+
==گزارش محتوا==
  
روش نويسنده در اين اثر، عالمانه، انتقادى و تاريخى - كلامى است و از كتاب، سنت، تاريخ و عقل استفاده كرده است.
+
براى آشنایى با ویژگى‌ها و محتواى این اثر، توجه به نکات زیر مفید است:
  
نويسنده براى توليد اثر حاضر از منابع معتبر و متعددى از انديشمندان قديم و جديد (71 كتاب) بهره برده است.
+
# در مقدمه نویسنده چنین آمده است: «... چندى پیش، از طریق اینترنت، نامه‌اى از یک دانشور [[اهل سنت]] را دریافت کردم که در ضمن آن نامه از این‌جانب درباره ماجراى [[فدک|فدک]] درخواست گفتگو کرده بود... این دانشور سنى در بخشى از نامه خود، ۹ پرسش مطرح کرده بود... در پاسخ به موارد مطرح‌شده، این‌گونه نوشتم: بر هر پژوهشگر آزاداندیش و منصف، روشن و آشکار است که علماى [[شیعه|شیعه]] دوازده‌امامى همواره با شرح صدر از هر پرسش و پژوهشى در مورد اندیشه و اعتقاد شیعه، که در وراى آن دست یازیدن به حق و پرده افکندن از چهره حقیقت بوده است، استقبال نموده‌اند. آنان پیوسته در گفتگوها و مناظره‌ها خود را به حفظ شئون و آداب بحث و مناظره متعهد دانسته‌اند و جز با استناد به شواهد روشن و استوار و برگرفته از دلایل مورد اتفاق دو طرف و یا اخبار موجود در مصادر و منابع قرون نخست و مورد اعتماد طرف مقابل سخن نرانده‌اند. بدیهى است که در این بحث نیز با وجود حساسیت و اهمیت بسیارش، همین شیوه و سیره، آشکار و هویدا خواهد بود... .<ref>ر.ک: مقدمه کتاب، ص۱۵-۲۰</ref>
 +
# حدیث «لا نورث» تنها از سوى [[ابوبکر|ابوبکر]] نقل شده است و نه هیچ [[صحابی|صحابى]] دیگر: فقط ابوبکر گفته است که [[پیامبر اسلام|پیامبر اکرم]](صلی الله علیه وآله) فرمود: «إنا معاشر الأنبیاء لانورث و ما ترکناه صدقة»؛ «ما پیامبران ارث نمى‌گذاریم و آنچه از ما مى‌ماند صدقه است». و تنها بودن ابوبکر را در نسبت دادن این کلام به رسول‌الله(ص)، حافظان و محدثان بزرگ [[اهل سنت]] تصریح نموده‌اند؛ کسانى مانند: ابوالقاسم بغوى (متوفاى ۳۱۷)، ابوبکر شافعى (متوفاى ۳۵۴)، [[ابن عساکر|ابن عساکر]] (متوفاى ۵۷۱)، [[سیوطی|جلال‌الدین سیوطى]] (متوفاى ۹۱۱)، ابن حجر مکى (متوفاى ۹۷۳) و متقى هندى (متوفاى ۶۷۵)...<ref>ر.ک: متن کتاب، ص۶۹</ref>
 +
# ابوبکر از پیامبر(ص) نقل مى‌کند که حضرتش فرمود: «إنا معاشر الأنبیاء لا نورث»؛ درحالى‌که [[قرآن|قرآن مجید]] مى‌فرماید: '''«وَ وَرِثَ سُلَیمانُ داوُدَ»'''<ref>نمل: ۱۶</ref>؛ «و سلیمان وارث داوود شد». همچنین قرآن از زبان [[حضرت زکریا علیه السلام|زکریا]](ع) این‌گونه نقل مى‌نماید: '''«وَ إِنِّی خِفْتُ اَلْمَوالِی مِنْ وَرائِی وَ کانَتِ اِمْرَأَتِی عاقِراً فَهَبْ لِی مِنْ لَدُنْک وَلِیا یرِثُنِی وَ یرِثُ مِنْ آلِ یعْقُوبَ وَ اِجْعَلْهُ رَبِّ رَضِیا»'''<ref>مریم: ۵-۶</ref>؛ «و من پس از خود از بستگانم بیمناکم و درحالى‌که زنم نازا و عقیم است؛ پس تو از جانب خود ولى و جانشینى به من ببخش، که از من [[ارث]] برد و از خاندان یعقوب نیز ارث برده و او را اى پروردگار من مورد پسند و رضایت خود گردان». بدیهى است که هرچه برخلاف کتاب خدا باشد، به‌طور حتم و ضرورت مردود است؛ زیرا حقیقتِ معناى میراث در لغت و در شرع عبارت است از انتقال آنچه که از ارث‌گذارنده برجاى مانده است به وارثان او بعد از فوتش - چه مِلک باشد چه حق - آن‌هم مطابق با حکم الهى که در [[فقه]] بیان شده است.<ref>ر.ک: همان، ص۸۴-۸۵</ref>
 +
# چرا [[امام علی علیه السلام|على]](ع) در دوران حکومتش فدک را پس نگرفت؟... در پاسخ مى‌گوییم که امیرمؤمنان على(ع) در نامه‌اى که به [[سهل بن حنیف|سهل بن حنیف]] نوشته فرموده‌اند: «بلى، کانت فی أیدینا فدک من کل ما أظلته السماء، فشحّت علیها نفوس قوم و سخت عنها نفوس آخرین و نعم الحکم الله و ما أصنع بفدک و غیر فدک و النفس مظانها فی غدٍ جدث...»؛ «آرى، از تمام آنچه آسمان بر آن سایه افکنده بود، تنها فدک در دست ما بود؛ پس عده‌اى به همان نیز حرص ورزیدند و عده‌اى دیگر سخاوتمندانه از آن گذشتند. البته خداوند بهترین حکم‌کننده است. من با فدک و غیر آن چه کارى دارم که جایگاه فرداى هر کس قبر است...». همچنین محمد بن بابویه معروف به [[شیخ صدوق]](ره) با سند خود روایت نموده که [[ابو بصیر|ابوبصیر]] مى‌گوید: به [[امام صادق علیه السلام|امام صادق]](ع) گفتم: چرا امیرمؤمنان على(ع) هنگامى که حکومت بر مردم را در دست داشت فدک را باز پس نگرفت؟ براى چه آن را رها کرد؟ آن حضرت فرمود: «لأن الظالم و المظلوم کانا قدما على الله عز و جل و أثاب الله المظلوم و عاقب الظالم، فکره أن یسترجع شیئاً قد عاقب الله علیه غاصبه و أثاب علیه المغصوب»؛ «زیرا ظالم و مظلوم هر دو در پیشگاه خداوند عز و جل قرار گرفتند و خداوند به مظلوم پاداش داد و ظالم را عقاب نمود؛ او خوش نداشت چیزى را بازستاند که خداوند غاصبش را به سبب آن کیفر کرد و آن را که حقش غصب شده، جزا داد...».<ref>ر.ک: همان، ص۱۳۶-۱۳۸</ref>
  
== گزارش محتوا ==
+
==پانویس==
 
 
 
 
براى آشنايى با ويژگى‌ها و محتواى اين اثر، توجه به نكات زير مفيد است:
 
 
 
#در مقدمه ناشر چنين آمده است: «... در دوران ما، يكى از دانشمندان و انديشمندانى كه با قلمى شيوا و بيانى رَسا به تبيين حقايق تابناك دين مبين اسلام و دفاع عالمانه از حريم امامت و ولايت [[امام على(ع)|اميرمؤمنان على(ع)]] پرداخته است، پژوهشگر والامقام حضرت آيت‌الله [[حسینی میلانی، علی|سيد على حسينى ميلانى]]، مى‌باشد... كتابى كه در پيش رو داريد، ترجمه يكى از آثار ايشان است كه اينك «فارسى‌زبانان» را با حقايق اسلامى آشنا مى‌سازد<ref>ر.ك: مقدمه كتاب، ص11</ref>
 
#:در مقدمه نويسنده چنين آمده است: «... چندى پيش، از طريق اينترنت، نامه‌اى از يك دانشور اهل سنت را دريافت كردم كه در ضمن آن نامه از اين‌جانب درباره ماجراى فدك درخواست گفتگو كرده بود... اين دانشور سنى در بخشى از نامه خود، 9 پرسش مطرح كرده بود... در پاسخ به موارد مطرح‌شده، اين‌گونه نوشتم: بر هر پژوهشگر آزادانديش و منصف، روشن و آشكار است كه علماى شيعه دوازده‌امامى همواره با شرح صدر از هر پرسش و پژوهشى در مورد انديشه و اعتقاد شيعه، كه در وراى آن دست يازيدن به حق و پرده افكندن از چهره حقيقت بوده است، استقبال نموده‌اند. آنان پيوسته در گفتگوها و مناظره‌ها خود را به حفظ شئون و آداب بحث و مناظره متعهد دانسته‌اند و جز با استناد به شواهد روشن و استوار و برگرفته از دلايل مورد اتفاق دو طرف و يا اخبار موجود در مصادر و منابع قرون نخست و مورد اعتماد طرف مقابل سخن نرانده‌اند. بديهى است كه در اين بحث نيز با وجود حساسيت و اهميت بسيارش، همين شيوه و سيره، آشكار و هويدا خواهد بود...<ref>ر.ك: مقدمه كتاب، ص15-20</ref>
 
#حديث «لا نورث» تنها از سوى ابوبكر نقل شده است و نه هيچ صحابى ديگر: فقط ابوبكر گفته است كه پيامبر اكرم(ص) فرمود: «إنا معاشر الأنبياء لانورث و ما تركناه صدقة»؛ «ما پيامبران ارث نمى‌گذاريم و آنچه از ما مى‌ماند صدقه است».
 
#:و تنها بودن ابوبكر را در نسبت دادن اين كلام به رسول‌الله(ص)، حافظان و محدثان بزرگ اهل سنت تصريح نموده‌اند؛ كسانى مانند: ابوالقاسم بغوى (متوفاى 317)، ابوبكر شافعى (متوفاى 354)، [[ابن عساکر، علی بن حسن|ابن عساكر]] (متوفاى 571)، [[سیوطی، عبدالرحمن بن ابی‌‌بکر|جلال‌الدين سيوطى]] (متوفاى 911)، ابن حجر مكى (متوفاى 973) و متقى هندى (متوفاى 675)...<ref>ر.ك: متن كتاب، ص69</ref>
 
#ابوبكر از پيامبر(ص) نقل مى‌كند كه حضرتش فرمود: «إنا معاشر الأنبياء لا نورث»؛ درحالى‌كه قرآن مجيد مى‌فرمايد: '''«وَ وَرِثَ سُلَيْمانُ داوُدَ»'''<ref>نمل: 16</ref>؛ «و سليمان وارث داوود شد». همچنين قرآن از زبان زكريا(ع) اين‌گونه نقل مى‌نمايد: '''«وَ إِنِّي خِفْتُ اَلْمَوالِيَ مِنْ وَرائِي وَ كانَتِ اِمْرَأَتِي عاقِراً فَهَبْ لِي مِنْ لَدُنْكَ وَلِيًّا يَرِثُنِي وَ يَرِثُ مِنْ آلِ يَعْقُوبَ وَ اِجْعَلْهُ رَبِّ رَضِيًّا»'''<ref>مريم: 5-6</ref>؛ «و من پس از خود از بستگانم بيمناكم و درحالى‌كه زنم نازا و عقيم است؛ پس تو از جانب خود ولى و جانشينى به من ببخش، كه از من ارث برد و از خاندان يعقوب نيز ارث برده و او را اى پروردگار من مورد پسند و رضايت خود گردان». بديهى است كه هرچه برخلاف كتاب خدا باشد، به‌طور حتم و ضرورت مردود است؛ زيرا حقيقتِ معناى ميراث در لغت و در شرع عبارت است از انتقال آنچه كه از ارث‌گذارنده برجاى مانده است به وارثان او بعد از فوتش - چه مِلك باشد چه حق - آن‌هم مطابق با حكم الهى كه در فقه بيان شده است<ref>ر.ك: همان، ص84-85</ref>
 
#چرا على(ع) در دوران حكومتش فدك را پس نگرفت؟... در پاسخ مى‌گوييم كه [[امام على(ع)|اميرمؤمنان على(ع)]] در نامه‌اى كه به سهل بن حنيف نوشته فرموده‌اند: «بلى، كانت في أيدينا فدك من كل ما أظلته السماء، فشحت عليها نفوس قوم و سخت عنها نفوس آخرين و نعم الحكم الله و ما أصنع بفدك و غير فدك و النفس مظانها في غدٍ جدث...»؛ «آرى، از تمام آنچه آسمان بر آن سايه افكنده بود، تنها فدك در دست ما بود؛ پس عده‌اى به همان نيز حرص ورزيدند و عده‌اى ديگر سخاوتمندانه از آن گذشتند. البته خداوند بهترين حكم‌كننده است. من با فدك و غير آن چه كارى دارم كه جايگاه فرداى هر كس قبر است...». همچنين محمد بن بابويه معروف به [[شيخ صدوق]](ره) با سند خود روايت نموده كه ابوبصير مى‌گويد: به [[امام جعفر صادق(ع)|امام صادق(ع)]] گفتم: چرا [[امام على(ع)|اميرمؤمنان على(ع)]] هنگامى كه حكومت بر مردم را در دست داشت فدك را باز پس نگرفت؟ براى چه آن را رها كرد؟ آن حضرت فرمود: «لأن الظالم و المظلوم كانا قدما على الله عز و جل و أثاب الله المظلوم و عاقب الظالم، فكره أن يسترجع شيئاً قد عاقب الله عليه غاصبه و أثاب عليه المغصوب»؛ «زيرا ظالم و مظلوم هر دو در پيشگاه خداوند عز و جل قرار گرفتند و خداوند به مظلوم پاداش داد و ظالم را عقاب نمود؛ او خوش نداشت چيزى را بازستاند كه خداوند غاصبش را به سبب آن كيفر كرد و آن را كه حقش غصب شده، جزا داد...»<ref>ر.ك: همان، ص136-138</ref>
 
 
 
== وضعيت كتاب ==
 
 
 
 
 
كتاب حاضر، مستند است و نويسنده ارجاعات و توضيحاتش را به‌صورت پاورقى آورده است.
 
 
 
براى كتاب حاضر، فهرست تفصيلى مطالب در آغاز آن و فهرست منابع در پايان آن تنظيم شده، ولى فهرست‌هاى فنى آماده نشده است.
 
 
 
گرچه تصريح شده كه ترجمه كتاب به همت هيئت تحريريه مركز حقائق اسلامى، صورت رگرفته، ولى متأسفانه نام مترجم يا مترجمان مشخص نشده است.
 
 
 
==پانويس ==
 
 
<references />
 
<references />
 +
==منابع==
  
== منابع مقاله ==
+
* ویکی نور.
 
 
مقدمه و متن كتاب.
 
 
 
 
 
==منبع ==
 
ویکی نور
 

نسخهٔ کنونی تا ‏۲ دسامبر ۲۰۱۹، ساعت ۱۳:۱۶

فدک در فراز و نشیب

کتاب «فدک در فراز و نشیب: پژوهشى در مورد فدک در پاسخ به یک دانشور سنى»، اثر سید على حسینى میلانى (متولد نجف، ۱۳۶۷ق) است که در آن، به چند پرسش و شبهه درباره ماجراى فدک و ارتباط حضرت فاطمه(علیها السلام) و امیرالمؤمنین على(علیه السلام) با آن به‌صورت مستند، تحلیلى و انتقادى پاسخ داده است.

ساختار کتاب

کتاب حاضر، از مقدمه مرکز حقایق اسلامى، مقدمه نویسنده و متن اصلى (شامل ۴ بخش) تشکیل شده است. در مقدمه ناشر چنین آمده است: «... در دوران ما، یکى از دانشمندان و اندیشمندانى که با قلمى شیوا و بیانى رَسا به تبیین حقایق تابناک دین مبین اسلام و دفاع عالمانه از حریم امامت و ولایت امیرمؤمنان على(ع) پرداخته است، پژوهشگر والامقام حضرت آیت‌الله سید على حسینى میلانى، مى‌باشد... کتابى که در پیش رو دارید، ترجمه یکى از آثار ایشان است که اینک «فارسى‌زبانان» را با حقایق اسلامى آشنا مى‌سازد.[۱]

روش نویسنده در این اثر، عالمانه، انتقادى و تاریخى - کلامى است و از کتاب، سنت، تاریخ و عقل استفاده کرده است. نویسنده، اثرش را به زبان عربى نوشته و کتاب حاضر ترجمه فارسى آن است که توسط هیئت تحریریه مرکز حقایق اسلامى صورت گرفته است.

نویسنده براى تولید اثر حاضر از منابع معتبر و متعددى از اندیشمندان قدیم و جدید (۷۱ کتاب) بهره برده است. کتاب حاضر، مستند است و نویسنده ارجاعات و توضیحاتش را به‌صورت پاورقى آورده است.

گزارش محتوا

براى آشنایى با ویژگى‌ها و محتواى این اثر، توجه به نکات زیر مفید است:

  1. در مقدمه نویسنده چنین آمده است: «... چندى پیش، از طریق اینترنت، نامه‌اى از یک دانشور اهل سنت را دریافت کردم که در ضمن آن نامه از این‌جانب درباره ماجراى فدک درخواست گفتگو کرده بود... این دانشور سنى در بخشى از نامه خود، ۹ پرسش مطرح کرده بود... در پاسخ به موارد مطرح‌شده، این‌گونه نوشتم: بر هر پژوهشگر آزاداندیش و منصف، روشن و آشکار است که علماى شیعه دوازده‌امامى همواره با شرح صدر از هر پرسش و پژوهشى در مورد اندیشه و اعتقاد شیعه، که در وراى آن دست یازیدن به حق و پرده افکندن از چهره حقیقت بوده است، استقبال نموده‌اند. آنان پیوسته در گفتگوها و مناظره‌ها خود را به حفظ شئون و آداب بحث و مناظره متعهد دانسته‌اند و جز با استناد به شواهد روشن و استوار و برگرفته از دلایل مورد اتفاق دو طرف و یا اخبار موجود در مصادر و منابع قرون نخست و مورد اعتماد طرف مقابل سخن نرانده‌اند. بدیهى است که در این بحث نیز با وجود حساسیت و اهمیت بسیارش، همین شیوه و سیره، آشکار و هویدا خواهد بود... .[۲]
  2. حدیث «لا نورث» تنها از سوى ابوبکر نقل شده است و نه هیچ صحابى دیگر: فقط ابوبکر گفته است که پیامبر اکرم(صلی الله علیه وآله) فرمود: «إنا معاشر الأنبیاء لانورث و ما ترکناه صدقة»؛ «ما پیامبران ارث نمى‌گذاریم و آنچه از ما مى‌ماند صدقه است». و تنها بودن ابوبکر را در نسبت دادن این کلام به رسول‌الله(ص)، حافظان و محدثان بزرگ اهل سنت تصریح نموده‌اند؛ کسانى مانند: ابوالقاسم بغوى (متوفاى ۳۱۷)، ابوبکر شافعى (متوفاى ۳۵۴)، ابن عساکر (متوفاى ۵۷۱)، جلال‌الدین سیوطى (متوفاى ۹۱۱)، ابن حجر مکى (متوفاى ۹۷۳) و متقى هندى (متوفاى ۶۷۵)...[۳]
  3. ابوبکر از پیامبر(ص) نقل مى‌کند که حضرتش فرمود: «إنا معاشر الأنبیاء لا نورث»؛ درحالى‌که قرآن مجید مى‌فرماید: «وَ وَرِثَ سُلَیمانُ داوُدَ»[۴]؛ «و سلیمان وارث داوود شد». همچنین قرآن از زبان زکریا(ع) این‌گونه نقل مى‌نماید: «وَ إِنِّی خِفْتُ اَلْمَوالِی مِنْ وَرائِی وَ کانَتِ اِمْرَأَتِی عاقِراً فَهَبْ لِی مِنْ لَدُنْک وَلِیا یرِثُنِی وَ یرِثُ مِنْ آلِ یعْقُوبَ وَ اِجْعَلْهُ رَبِّ رَضِیا»[۵]؛ «و من پس از خود از بستگانم بیمناکم و درحالى‌که زنم نازا و عقیم است؛ پس تو از جانب خود ولى و جانشینى به من ببخش، که از من ارث برد و از خاندان یعقوب نیز ارث برده و او را اى پروردگار من مورد پسند و رضایت خود گردان». بدیهى است که هرچه برخلاف کتاب خدا باشد، به‌طور حتم و ضرورت مردود است؛ زیرا حقیقتِ معناى میراث در لغت و در شرع عبارت است از انتقال آنچه که از ارث‌گذارنده برجاى مانده است به وارثان او بعد از فوتش - چه مِلک باشد چه حق - آن‌هم مطابق با حکم الهى که در فقه بیان شده است.[۶]
  4. چرا على(ع) در دوران حکومتش فدک را پس نگرفت؟... در پاسخ مى‌گوییم که امیرمؤمنان على(ع) در نامه‌اى که به سهل بن حنیف نوشته فرموده‌اند: «بلى، کانت فی أیدینا فدک من کل ما أظلته السماء، فشحّت علیها نفوس قوم و سخت عنها نفوس آخرین و نعم الحکم الله و ما أصنع بفدک و غیر فدک و النفس مظانها فی غدٍ جدث...»؛ «آرى، از تمام آنچه آسمان بر آن سایه افکنده بود، تنها فدک در دست ما بود؛ پس عده‌اى به همان نیز حرص ورزیدند و عده‌اى دیگر سخاوتمندانه از آن گذشتند. البته خداوند بهترین حکم‌کننده است. من با فدک و غیر آن چه کارى دارم که جایگاه فرداى هر کس قبر است...». همچنین محمد بن بابویه معروف به شیخ صدوق(ره) با سند خود روایت نموده که ابوبصیر مى‌گوید: به امام صادق(ع) گفتم: چرا امیرمؤمنان على(ع) هنگامى که حکومت بر مردم را در دست داشت فدک را باز پس نگرفت؟ براى چه آن را رها کرد؟ آن حضرت فرمود: «لأن الظالم و المظلوم کانا قدما على الله عز و جل و أثاب الله المظلوم و عاقب الظالم، فکره أن یسترجع شیئاً قد عاقب الله علیه غاصبه و أثاب علیه المغصوب»؛ «زیرا ظالم و مظلوم هر دو در پیشگاه خداوند عز و جل قرار گرفتند و خداوند به مظلوم پاداش داد و ظالم را عقاب نمود؛ او خوش نداشت چیزى را بازستاند که خداوند غاصبش را به سبب آن کیفر کرد و آن را که حقش غصب شده، جزا داد...».[۷]

پانویس

  1. ر.ک: مقدمه کتاب، ص۱۱
  2. ر.ک: مقدمه کتاب، ص۱۵-۲۰
  3. ر.ک: متن کتاب، ص۶۹
  4. نمل: ۱۶
  5. مریم: ۵-۶
  6. ر.ک: همان، ص۸۴-۸۵
  7. ر.ک: همان، ص۱۳۶-۱۳۸

منابع

  • ویکی نور.