آیه 89 سوره شعراء: تفاوت بین نسخهها
(صفحهای تازه حاوی «{{قرآن در قاب|إِلَّا مَنْ أَتَى اللَّهَ بِقَلْبٍ سَلِيمٍ|سوره=26|آیه =89}} {{مشخص...» ایجاد کرد) |
مهدی موسوی (بحث | مشارکتها) (←تفسیر آیه) |
||
سطر ۵۰: | سطر ۵۰: | ||
{{ نمایش فشرده تفسیر| | {{ نمایش فشرده تفسیر| | ||
+ | وَ اغْفِرْ لِأَبِي إِنَّهُ كانَ مِنَ الضَّالِّينَ «86» | ||
+ | |||
+ | (ابراهيم در ادامهى دعاهايش گفت:) پدرم را ببخش كه بى شك او از گمراهان است. | ||
+ | |||
وَ لا تُخْزِنِي يَوْمَ يُبْعَثُونَ «87» يَوْمَ لا يَنْفَعُ مالٌ وَ لا بَنُونَ «88» إِلَّا مَنْ أَتَى اللَّهَ بِقَلْبٍ سَلِيمٍ «89» | وَ لا تُخْزِنِي يَوْمَ يُبْعَثُونَ «87» يَوْمَ لا يَنْفَعُ مالٌ وَ لا بَنُونَ «88» إِلَّا مَنْ أَتَى اللَّهَ بِقَلْبٍ سَلِيمٍ «89» | ||
نسخهٔ ۱۶ مهٔ ۲۰۱۸، ساعت ۰۶:۱۴
<<88 | آیه 89 سوره شعراء | 90>> | |||||||||||||
|
محتویات
ترجمه های فارسی
و تنها آن کس سود برد که با دل با اخلاص پاک (از شرک و ریب و ریا) به درگاه خدا آید.
مگر کسی که دلی سالم [از رذایل وخبایث] به پیشگاه خدا بیاورد،
مگر كسى كه دلى پاك به سوى خدا بياورد.
مگر آن كس كه با قلبى رسته از شرك به نزد خدا بيايد.
مگر کسی که با قلب سلیم به پیشگاه خدا آید!»
ترجمه های انگلیسی(English translations)
معانی کلمات آیه
«إِلاّ مَنْ ...»: مگر کسی که. لیکن کسی که. واژه (مَنْ) میتواند مرفوع و بدل از فاعل (یَنفَعُ) و مضافی پیش از آن مقدّر باشد که تقدیر چنین خواهد بود: لا یَنفَعُ مالٌ وَ لا بَنُونَ إِلاّ مالُ و بَنُو مَنْ أَتَی اللهَ بَقَلْبٍ سَلیمٍ. و یا این که واژه (مَنْ) منصوب و مفعول بوده و در اصل بدل از مفعول محذوف باشد که تقدیر چنین خواهد بود: یَوْمَ لاْ یَنفَعُ مالٌ وَ لا بَنُونَ أَحَدَاً إَلاّ مَنْ أَتَی اللهَ بِقَلْبٍ سَلیمٍ. در هر صورت اموال و اولادی به انسان سود میرسانند که تبدیل به باقیات صالحات شده باشند. «قَلْبٍ سَلیمٍ»: دل سالم از بیماری کفر و نفاق و ریا (نگا: اعراف / احزاب / ، بقره / .
تفسیر آیه
تفسیر نور (محسن قرائتی)
وَ اغْفِرْ لِأَبِي إِنَّهُ كانَ مِنَ الضَّالِّينَ «86»
(ابراهيم در ادامهى دعاهايش گفت:) پدرم را ببخش كه بى شك او از گمراهان است.
وَ لا تُخْزِنِي يَوْمَ يُبْعَثُونَ «87» يَوْمَ لا يَنْفَعُ مالٌ وَ لا بَنُونَ «88» إِلَّا مَنْ أَتَى اللَّهَ بِقَلْبٍ سَلِيمٍ «89»
و روزى كه همه مبعوث مىشوند، مرا خوار مگردان. روزى كه مال و فرزندان براى انسان نفعى ندارند. مگر كسى كه با روح و قلب پاك به سوى خدا آيد.
نکته ها
مشهور آن است كه مراد از پدر، عموى ابراهيم است و به گفتهى قرآن، مؤمن نبايد در حقّ كافر دعا كند. بنابراين اگر حضرت ابراهيم براى عموى كافرش دعا كرد، به خاطر اين بود كه به او وعدهى دعا داده بود، زيرا هنوز به ايمان آوردن او اميد داشت. «سَأَسْتَغْفِرُ لَكَ رَبِّي» «1» لكن همين كه يقين كرد او ايمان نمىآورد، از عموى خود تبرّى جست. «وَ ما كانَ اسْتِغْفارُ إِبْراهِيمَ لِأَبِيهِ إِلَّا عَنْ مَوْعِدَةٍ وَعَدَها إِيَّاهُ فَلَمَّا تَبَيَّنَ لَهُ أَنَّهُ عَدُوٌّ لِلَّهِ تَبَرَّأَ مِنْهُ» «2»
روحِ پاك، روحى است كه از وابستگى به دنيا وآلودگى به شرك، كفر، نفاق، تكبّر و همهى امراض قلبى پاك باشد وچون خداوند دربارهى منافقان مىفرمايد: «فِي قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ»* پس قلبِ سليم، قلب مؤمن است.
درحديث مىخوانيم: قلب سليم، قلبى است كه در آن شرك نباشد. «3»
پيامبراكرم صلى الله عليه و آله در نمازش اين دعا را مىخواند: «اللهم لا تخزنى يوم القيامة» پروردگارا! مرا در قيامت خوار و رسوا مكن. «4»
سؤال: در روايات مىخوانيم: انفاق مال و صدقهى جاريه و اولاد صالحى كه براى والدين
«1». مريم، 47.
«2». توبه، 114.
«3». تفسير نورالثقلين.
«4». تفسير فرقان.
جلد 6 - صفحه 335
دعا كنند، براى قيامت انسان مفيد هستند، پس رابطهى آيهى «لا يَنْفَعُ مالٌ وَ لا بَنُونَ» با اين روايات چيست؟
پاسخ: مراد اين آيه، مال و فرزندى است كه در خط الهى قرار نگيرند.
بنابراين دنيا مانند كليدى است كه با حركتى درب را قفل و با حركت ديگرى درب را باز مىكند. مال حلال در دست افراد صالح، سبب قرب ودر دست ناهلان سبب گناه مىشود.
مال را كز بهر دين باشى حَمول
نعم مالٌ صالحٌ گفت آن رسول
چيست دنيا از خدا غافل شدن
نى قُماش ونقره وفرزند و زن
آب در كشتى هلاك كشتى است
آب در بيرون كشتى، پشتى است «1»
پیام ها
1- محبّت و دعا دربارهى بستگان، همراه با نهى از منكر و انتقاد از اشتباهات آنان باشد. قالَ لِأَبِيهِ وَ قَوْمِهِ ما تَعْبُدُونَ ... وَ اغْفِرْ لِأَبِي
2- بند و بستهاى دنيوى در قيامت بى اثر است و جز قلب پاك، هيچ چيز كارايى ندارد. خَطِيئَتِي يَوْمَ الدِّينِ ... بِقَلْبٍ سَلِيمٍ
3- بيم و اميد بايد در كنار هم باشند. «أَطْمَعُ أَنْ يَغْفِرَ لِي- لا تُخْزِنِي يَوْمَ يُبْعَثُونَ»
4- انسان در هر مرحلهاى كه باشد نبايد از قيامت غافل باشد. لا تُخْزِنِي ...
5- در قيامت، ديگران نيز از عيوب ما آگاه مىشوند. «لا تُخْزِنِي» زيرا رسوايى در جايى است كه ديگران از خصوصيّات رفتار و افكار ما آگاه شوند.
6- خوارى ورسوايى، از سختترين حالات در قيامت است. «لا تُخْزِنِي» حضرت ابراهيم از ميان همهى مشكلات روز قيامت، رسوا نشدن را مطرح مىكند.
7- در قيامت، تحقير و خوارى و خزيان، بدتر از عذاب دوزخ است. «لا تُخْزِنِي» در جاى ديگر مىخوانيم: «إِنَّكَ مَنْ تُدْخِلِ النَّارَ فَقَدْ أَخْزَيْتَهُ» «2»
8- آنچه در دنيا ارزش است، در آخرت بىارزش مىشود. «لا يَنْفَعُ مالٌ وَ لا بَنُونَ»
«1». بيان السعاده.
«2». آلعمران، 192.
جلد 6 - صفحه 336
«مال» جلوهى مسائل مادّى و «بَنُون» (فرزندان) جلوهى مسائل عاطفى است، يعنى در قيامت مال و فرزند و مقام و شهرت و مدرك و ... نجاتبخش نيست.
تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)
إِلاَّ مَنْ أَتَى اللَّهَ بِقَلْبٍ سَلِيمٍ (89)
إِلَّا مَنْ أَتَى اللَّهَ: مگر كسى كه بياورد خدا را و حضور بهم رساند در پيشگاه الهى، بِقَلْبٍ سَلِيمٍ: به قلب و دل خالص از كفر و معصيت، زيرا كه او مال خود را در راه حق خرج كرده باشد و اولادان را به راه حق ارشاد نموده به قصد آنكه شفعاى او باشند، هر آينه مال و اولاد او را فايده رساند در آن روزى كه مال و اولاد سود ندهد.
تنبيه: مفسرين را در بيان «قلب سليم» وجوهى است:
1- در كافى- ابن عينيه روايت نموده كه از حضرت صادق عليه السّلام
جلد 9 - صفحه 447
سؤال نمودم از اين آيه، فرمود: «قلب سليم» قلبى است كه ملاقات نمايد پروردگار خود را در حالتى كه نيست در او غير از خدا هيچكس، يعنى بيرون كند از قلب خود دوستى غير خدا و اشتغال به غير او سبحانه را؛ و هر قلبى كه در او شرك يا شك باشد، پس او ساقط است و جز اين نيست كه زهد در دنيا را خواهد براى اينكه فارغ شود قلوب آنان براى آخرت. «1» 2- روايت ديگر از آن حضرت فرمود: قلب سليم قلبى است كه سالم باشد از محبت دنيا. «2» 3- نزد بعضى مراد قلبى است كه سالم باشد از فساد و معاصى. و تخصيص قلب به سلامت، به جهت آنست كه هرگاه سالم ماند قلب، هر آينه سالم باشد جوارح از فساد؛ زيرا فساد جوارح نباشد مگر از قصد و عزم قلب به فساد و معصيت.
4- سعيد بن مسيب گفته: مراد قلب سليم دل مؤمن است كه صحيح و سالم باشد از علت نفاق به خلاف منافق كه دل او مريض است به نفاق. «3» و اينكه گفتهاند سلامتى قلب اخلاص است در شهادت توحيد و رسالت، به همين معنى باشد.
نكته: قوله «الّا من اتى اللّه بقلب سليم» استثناء است از آنچه مال و اولاد دالند بر آن كه غنا باشد، يعنى آن روز غنا نفع ندهد مگر غنائى كه سليم القلب بوده باشد، زيرا غناى مرد در دين به سلامتى قلب اوست از كفر و معاصى، همچنانكه غناى او در دنيا به مال و اولاد است. بنابراين مضاف محذوف باشد، يا استثناء منقطع، و معنى آنكه آن روز مال و اولاد نفع نرساند، و لكن سلامتى كسى كه بيايد به قلب سليم، نفع دهد او را. «4»
«1». تفسير الصّافى، ج 4، ص 41، چاپ سعيد مشهد، به نقل از كافى.
«2». تفسير الصّافى، ج 4، ص 41، چاپ سعيد مشهد، به نقل از مجمع.
«3». تفسير ابو الفتوح رازى، ج 8، ص 347، چاپ كتابفروشى اسلاميّه.
«4». تفسير منهج الصادقين، ج 6، ص 460، چاپ كتابفروشى اسلاميّه.
جلد 9 - صفحه 448
تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)
وَ اتْلُ عَلَيْهِمْ نَبَأَ إِبْراهِيمَ (69) إِذْ قالَ لِأَبِيهِ وَ قَوْمِهِ ما تَعْبُدُونَ (70) قالُوا نَعْبُدُ أَصْناماً فَنَظَلُّ لَها عاكِفِينَ (71) قالَ هَلْ يَسْمَعُونَكُمْ إِذْ تَدْعُونَ (72) أَوْ يَنْفَعُونَكُمْ أَوْ يَضُرُّونَ (73)
قالُوا بَلْ وَجَدْنا آباءَنا كَذلِكَ يَفْعَلُونَ (74) قالَ أَ فَرَأَيْتُمْ ما كُنْتُمْ تَعْبُدُونَ (75) أَنْتُمْ وَ آباؤُكُمُ الْأَقْدَمُونَ (76) فَإِنَّهُمْ عَدُوٌّ لِي إِلاَّ رَبَّ الْعالَمِينَ (77) الَّذِي خَلَقَنِي فَهُوَ يَهْدِينِ (78)
وَ الَّذِي هُوَ يُطْعِمُنِي وَ يَسْقِينِ (79) وَ إِذا مَرِضْتُ فَهُوَ يَشْفِينِ (80) وَ الَّذِي يُمِيتُنِي ثُمَّ يُحْيِينِ (81) وَ الَّذِي أَطْمَعُ أَنْ يَغْفِرَ لِي خَطِيئَتِي يَوْمَ الدِّينِ (82) رَبِّ هَبْ لِي حُكْماً وَ أَلْحِقْنِي بِالصَّالِحِينَ (83)
وَ اجْعَلْ لِي لِسانَ صِدْقٍ فِي الْآخِرِينَ (84) وَ اجْعَلْنِي مِنْ وَرَثَةِ جَنَّةِ النَّعِيمِ (85) وَ اغْفِرْ لِأَبِي إِنَّهُ كانَ مِنَ الضَّالِّينَ (86) وَ لا تُخْزِنِي يَوْمَ يُبْعَثُونَ (87) يَوْمَ لا يَنْفَعُ مالٌ وَ لا بَنُونَ (88)
إِلاَّ مَنْ أَتَى اللَّهَ بِقَلْبٍ سَلِيمٍ (89) وَ أُزْلِفَتِ الْجَنَّةُ لِلْمُتَّقِينَ (90) وَ بُرِّزَتِ الْجَحِيمُ لِلْغاوِينَ (91) وَ قِيلَ لَهُمْ أَيْنَ ما كُنْتُمْ تَعْبُدُونَ (92) مِنْ دُونِ اللَّهِ هَلْ يَنْصُرُونَكُمْ أَوْ يَنْتَصِرُونَ (93)
فَكُبْكِبُوا فِيها هُمْ وَ الْغاوُونَ (94) وَ جُنُودُ إِبْلِيسَ أَجْمَعُونَ (95) قالُوا وَ هُمْ فِيها يَخْتَصِمُونَ (96) تَاللَّهِ إِنْ كُنَّا لَفِي ضَلالٍ مُبِينٍ (97) إِذْ نُسَوِّيكُمْ بِرَبِّ الْعالَمِينَ (98)
وَ ما أَضَلَّنا إِلاَّ الْمُجْرِمُونَ (99) فَما لَنا مِنْ شافِعِينَ (100) وَ لا صَدِيقٍ حَمِيمٍ (101) فَلَوْ أَنَّ لَنا كَرَّةً فَنَكُونَ مِنَ الْمُؤْمِنِينَ (102) إِنَّ فِي ذلِكَ لَآيَةً وَ ما كانَ أَكْثَرُهُمْ مُؤْمِنِينَ (103)
وَ إِنَّ رَبَّكَ لَهُوَ الْعَزِيزُ الرَّحِيمُ (104)
ترجمه
و بر خوان برايشان خبر ابراهيم را
هنگاميكه گفت بپدرش و قومش چه ميپرستيد
گفتند ميپرستيم بتانى را پس روز را بسر ميآوريم براى آنها عبادت كنندگان
گفت آيا ميشنوند از شما هنگاميكه دعا ميكنيد
يا نفع ميدهند شما را
جلد 4 صفحه 110
يا ضرر ميرسانند
گفتند بلكه يافتيم پدرانمان را كه اين چنين ميكردند
گفت آيا پس دانستيد كه آنچه ميپرستيد
شما و پدران پيشينيانتان
همانا آنها دشمنند براى من جز پروردگار جهانيان
آنكه آفريد مرا پس او هدايت ميكند مرا
نكه او غذا ميدهد مرا و سيراب ميكند مرا
و چون بيمار شوم پس او شفا ميدهد مرا
و آنكه ميميراند مرا و زنده ميكند مرا
و آنكه اميد دارم كه ببخشد بر من گناه مرا روز جزا
پروردگارا ببخش مرا دانشى و ملحق كن مرا بشايستگان
و قرار ده برايم ذكر خير و نام نيكى در ميان آيندگان بعد از من
و قرار ده مرا از وارثان بهشت پر نعمت
و بيامرز پدر مرا همانا او بود از گمراهان
و خوار مگردان مرا روزى كه برانگيخته ميشوند
روز كه نفع نميدهد مالى و نه پسرانى
مگر كسى كه آمد خدا را با دلى پاك
و نزديك گردانيده شود بهشت براى پرهيزكاران
و ظاهر شود دوزخ براى گمراهان
و گفته شود مر ايشانرا كه كجا است آنچه ميپرستيديد
غير از خدا آيا يارى مينمايند شما را يا دادستانى ميكنند
پس بر وى افكنده شوند در آن، آنها و گمراهان
و لشگرهاى شيطان همگى،
گويند با آنكه آنها در آن با يكديگر دشمنى ميكنند
بخدا قسم كه همانا بوديم ما در گمراهى آشكار
هنگاميكه برابر ميكرديم شما را با پروردگار جهانيان
و گمراه نكردند ما را مگر گناهكاران
پس نيست ما را هيچ شفاعت كنندهئى
و نه دوستى با همّت
پس كاش بودى ما را بازگشتى پس مىبوديم از گروندگان
همانا در اين هر آينه آيتى است و نبودند بيشترشان مؤمنان
و همانا پروردگار تو او است تواناى مهربان.
تفسير
خداوند متعال براى عظمت مقام حضرت ابراهيم در نزد مشركين عرب به پيغمبر خود دستور فرموده كه شمّهئى از احوال آنحضرت را گوشزد آنها فرمايد شايد متنبّه بفساد عقائد و اعمال خود شوند باين تقريب كه چون آن حضرت بعمو كه پدر خوانده او بود و اطلاق پدر بر آن در كلام عرب شايع است يا جدّ مادرى او بود بشرحى كه در سوره انعام ذيل آيه و اذ قال ابراهيم لابيه آزر گذشت و بساير اقوام خود كه بت پرست بودند فرمود چه چيز را ميپرستيد براى آنكه آنها جواب بدهند و حضرت ثابت كند براى آنها كه معبود شما قابل
جلد 4 صفحه 111
پرستش و ستايش نيست گفتند ميپرستيم بتهائيرا پس روز را در عبادت آنها بشب ميرسانيم براى اظهار ابتهاج و افتخار باين عمل حضرت با كمال ملايمت و ملاطفت فرمود آيا وقتى شما دعا ميكنيد آنها ميشنوند و اجابت ميكنند دعاى شما را و آيا نفعى از ايشان بشما ميرسد وقتى عبادت كنيد آنانرا يا ضررى ميرسد وقتى نكنيد گفتند خير حضرت فرمود پس چرا خودتان را بزحمت مىاندازيد گفتند ما مقلّد پدرانمان هستيم آنها چنين كردند ما هم ميكنيم حضرت فرمود آيا دانستيد و اگر ندانستيد بدانيد كه من دشمن آنچيزهائى هستم كه ميپرستيد شما و پدرانتان هم كه مقدّم بر شما بودند ميپرستيدند و آنها نيز دشمن منند من آنها را ميشكنم و نابود ميكنم آنها هم بأقوام من زحمت بىثمر ميرسانند و ضرر ميزنند در دنيا و آخرت و دشمنى آنها با كسان من دشمنى با من است من فقط خداى يكتاى پروردگار جهانيانرا ميپرستم و دوست دارم و او هم مرا و پيروان مرا دوست دارد حال ملاحظه كنيد بچه بيان لطيف ظريفى دعوت فرموده كه هم تهديد است و هم تحبيب و هم تصريح است و هم تلويح جمله كوتاهى است كه بمقام بلند آن دست كسى نميرسد جز بهدايت الهى و اينكه ضمير هم را كه مخصوص بذوى العقول است به بتها ارجاع فرموده بلحاظ آنستكه نسبت عداوت را كه مناسب با عقلاء است بآنها داده و اينكه خبر جمع را مفرد قرار داده براى آنستكه آنها بمنزله عدوّند براى پرستش كننده در اضرار نه اعداء واقعى علاوه بر آنكه عدوّ بر جمع و مفرد اطلاق ميشود و اينكه نسبت عداوت آنها را بخود داده با آنكه مقصود عداوت آنها با پرستش كنندگان است براى نكاتى است كه در بيان مفاد اين آيات شريفه ذكر شد كه عمده آن اظهار مودّت و اتّحاد در ضمن نصيحت و ارشاد است و استثناء الا رب العالمين ظاهرا منقطع است ولى ميشود متّصل قرار داد در صورتى كه در ميان پدران آنها كسانى باشند كه خدا پرست بودند يا بت را وسيله تقرّب بخداى بزرگ ميدانستند چنانچه دأب مشركين عرب بود و پس از اين شروع فرمود بذكر اوصاف پروردگار كه دلالت بر استحقاق پرستش و ستايش او ميكند كه اوّل آنها حسن خلقت و پس از آن هدايت است بأمور معاش و معاد از آغاز تا انجام كه فرموده الّذى
جلد 4 صفحه 112
أَحْسَنَ كُلَّ شَيْءٍ خَلَقَهُ ثمّ هدى و بعد اشاره فرمود بنعمت طعام و شراب و شفاء امراض كه غالبا بواسطه تقصير انسان در حفظ الصحّه و اطاعت اوامر الهى پيدا ميشود و فرموده ما أَصابَكُمْ مِنْ مُصِيبَةٍ فَبِما كَسَبَتْ أَيْدِيكُمْ و اخيرا اشاره فرمود بنعمت بزرگ مرگ براى دوستان خدا كه موجب نجات از آلام و اسقام و بلايا و محن دنيوى و نيل بمقدّمات نعم بىپايان اخروى است و بنعمت حيات ابدى آخرت كه حيات طيّبه و عيش مدام و لذّت فوق التّمام است و براى تعليم و تربيت خلق كه اجتناب از معاصى رب نمايند و در صورت ارتكاب طلب مغفرت كنند و توبه نمايند فرمود آنخداوندى كه اميدوارم كه ببخشد گناه مرا اگر گنهكار باشم در روز جزا و بنابراين لازم نميآيد كه آنحضرت اقرار بگناه كرده باشد تا محتاج بتوجيه شود كه از باب شكسته نفسى بوده يا مراد گناه پيروان او است يا گناه كسانيكه او را شفيع قرار دهند يا گناه صغيره قبل از بعثت يا ترك اولى كه فرمودهاند و هيچ يك خالى از خللى نيست چون لازمه اميدوارى كامل بخدا اميد بعفو او است در صورت خطاء و لازمه اين صدور خطا نيست بلكه اين عين صواب است و مسلّم است در نزد اماميّه كه پيغمبر بايد معصوم باشد از گناه و خطاء و ظاهرا فرقى نيست بين صغيره و كبيره و قبل از بعثت و بعد از آن و تحقيق اين مقال خارج از وظيفه مقام است و پس از آن دعا فرمود كه خداوند باو علم و حكمت يا حكم و منصب نبوّت عطا فرمايد و او را در زمره شايستگان براى نبوّت و امامت قرار دهد تا در عداد كمّلين و مقرّبين محسوب گردد و در آخرت با آنها محشور شود و نيز دعا فرمود كه مرا در آتيه مقبوليّت عامّه عنايت فرما كه تمام خلق بمدح و ثناى من مشغول و بصدق و صفاى من معترف باشند و اين ذكر خير و نام نيك از من در ميان مردم تا قيامت باقى باشد و خداوند دعاى او را مستجاب فرمود لذا تا كنون تمام ارباب اديان حقّه بمقامات او معترفند و همه او را بعظمت و بزرگى ياد ميكنند و محبّتش در دل اهل هر ملّتى جايگير و شهرتش بخوبى عالمگير شده و در بعضى از روايات لسان صدق به پيغمبر خاتم و امير المؤمنين و ائمه اطهار كه از نسل آن بزرگوار و تابع ملّت اويند تفسير شده و منافات با معناى سابق ندارد و نيز دعا فرمود كه بهشت را مانند مال موروث
جلد 4 صفحه 113
باستحقاق و بدون عوض قسمت من فرما و در باب معناى وراثت بهشت بعضى از روايات در اوائل سوره مؤمنون گذشت و طلب مغفرت فرمود براى پدر خواندهاش كه راه حق بر او مخفى مانده بود و وعده كرده بود بآنحضرت كه بعد از آشكار شدن ايمان بياورد و در سوره توبه ذيل آيه و ما كان استغفار ابراهيم لأبيه الا عن موعدة وعدها ايّاه گذشت كه اين در زمان حيات آزر بوده و بعدا از او تبرّى جست چون ايمان نياورد پس در واقع از خدا خواسته كه راه حق را بر او آشكار فرمايد تا در نتيجه مشمول مغفرت گردد ولى مقدّر نبوده و نشده و اين كاشف از نهايت رحمت و رأفت آنحضرت است نسبت بأقارب و ارحامش و نيز دعا فرمود كه خداوند حفظ فرمايد او را در دنيا از ارتكاب امرى كه موجب رسوائى و خوارى او در قيامت شود كه روز بعث مردم و ظهور سرائر آنها است و در آنروز هيچ مال و اولادى فائده ندارد چون آنجا كسى داراى مالى نيست و هر كسى بقدرى گرفتار است كه بديگرى نميرسد فقط دل پاك و سالم از ارجاس و امراض بدرد ميخورد در مجمع از امام صادق عليه السّلام نقل نموده كه قلب سليم دلى است كه سالم از محبّت دنيا باشد و در كافى از آنحضرت نقل نموده كه پرسيدند از معناى اين آيه فرمود قلب سليم آن دلى است كه ملاقات كند خدا را با آنكه در آن احدى جاى نداشته باشد جز خدا و هر دلى كه در آن شرك يا شكّى باشد از درجه اعتبار ساقط است مردم مأمور بزهد در دنيا شدند براى آنكه فارغ باشد دلهاشان براى آخرت و ظاهرا هر معصيتى رجس و هر خلق فاسدى مرض است و منشأ تمام امراض و معاصى خواهش دل و منشأ آن محبّت دنيا است كه پيغمبر صلّى اللّه عليه و اله و سلّم فرموده رأس هر خطا است و سلامت دل بپاكى از همه آنها است و در آنروز بهشت باهل تقوى و پرهيزكارى نزديك شود بطوريكه بوى آنرا بشنوند و مناظر آنرا در محشر مشاهده نمايند و مسرور شوند بمنازل خودشان و ظاهر و بارز و مكشوف گردد جهنّم براى اهل غوايت و ضلالت از راه حق تا در موقف آنرا به بينند و بحسرت و ندامت گرفتار گردند پيش از ورود در آن و نزديك شدن بهشت و دور ماندن جهنّم شايد بملاحظه سبقت رحمت بر غضب باشد و از طرف خداوند باهل شرك و ضلالت گفته ميشود كجايند معبودهاى شما كه گمان ميكرديد آنها شفعاء
جلد 4 صفحه 114
شمايند و پرستش مينموديد آنها را بجاى خدا آيا در چنين روزى يارى ميكنند با شما و ميتوانند دفع نمايند از شما عذاب خدا را يا از خودشان چون آنها هم زنده و معذّب خواهند شد يا ميتوانند دادستانى كنند از خدا براى شما هرگز چنين قدرتى ندارند و پس از اين سؤال كه براى توبيخ و ملامت آنها است خداوند تمام معبودهاى بت پرستان را كه اميدوار بشفاعت آنها بودند براى آنكه آتش افروز جهنم باشند و پرستش كنندگان آنها بهبينند بىمقدارى و پستى آنها را با خودشان دسته جمع برو بجهنم مىاندازد تا معلّق زنان بقعر آن برسند چون كبكبه مكرّر بر و افكندن است كه بمعلق زدن تحقق پيدا ميكند و بعضى گفتهاند مراد وارونه و بسر افكنده شدن است و تمام لشگريان شيطان را هم بآنها ضميمه ميفرمايد در كافى از امام باقر عليه السّلام نقل نموده كه جنود ابليس ذريه او از شياطين ميباشند و چون همه در جهنم جمع شدند شروع بمخاصمه و منازعه با يكديگر ميكنند و در آنحال عبادت و اطاعت كنندگان با معبودها و مطاعهاى خودشان ميگويند قسم بخدا همانا امر از اين قرار است كه ما در گمراهى آشكارى بوديم چون كلمه آن در ان كنّا مخفّفه از مثقّله است و اسم آن ضمير شأن محذوف است وقتى كه برابر ميكرديم شما را در دنيا با پروردگار جهانيان در عبادت و اطاعت و عدول مينموديم از او بشما ولى ما بخودى خود گمراه نشديم ما را پيشينيان و رؤساء گناهكارمان كه عبادت و اطاعت شما را مينمودند بضلالت و گمراهى انداختند چون ما تقليد و پيروى از آنها نموديم و مأمور بامر آنها بوديم و فعلا بيچاره شديم نه شفيعى داريم از اجانب و نه دوستى داريم از اقارب يا نه شفيعى داريم از شفعاء و مقرّبان درگاه خدا كه از ما شفاعت كند و نه دوستى كه اهتمام در خلاصى ما از عذاب داشته باشد و از ما حمايت كند در محاسن از امام صادق عليه السّلام نقل نموده كه شافعين ائمه و صديق از اهل ايمان است و قمى ره از آنحضرت نقل نموده كه قسم بخدا هر آينه شفاعت ميكنيم ما در باره گناهكاران از شيعيانمان تا دشمنان ما ميگويند وقتى ديدند آنرا فما لنا من شافعين و لا صديق حميم و در مجمع از پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم روايت نموده كه يكنفر از اهل بهشت ميگويد فلان دوست من چه كرد و دوستش در جهنم است خدا ميفرمايد دوستش را ببريد ببهشت
جلد 4 صفحه 115
پس بقيه كسانيكه در جهنمند ميگويند فما لنا من شافعين و لا صديق حميم و از بعضى روايات استفاده ميشود كه تمام اهل ايمان حق شفاعت دارند و قبول ميشود از آنها در باره همسايه و غيره مگر دشمن اهل بيت اطهار و پستترين اهل ايمان از سى نفر شفاعت ميكند آنوقت اهل جهنم ميگويند فما لنا من شافعين و لا صديق حميم و از اينجا معلوم ميشود نكته تعبير بلفظ جمع در شافعين و بمفرد در صديق حميم چون شفعاء زيادند ولى دوست صميمى كه چنانچه در حديث نبوى ذكر شد بصرف احوالپرسى سبب نجات كسى شود كم است لذا از آنها تعبير بجمع و از اين بمفرد شده و در خاتمه امر آرزو كردند كه دو مرتبه بدنيا برگردند و از اهل ايمان باشند و قمى ره نقل فرموده كه مراد آنستكه از هدايت شدگان باشند چون ايمان باقرار براى آنها لازم شده و در هر حال آرزوى محالى نمودند كه بآن نخواهند رسيد و در ذكر اين قصه و ساير قصص قرآنيه دلالت و نصيحت و هدايت و عبرت است براى اهل موعظه و پند و اهتداء و اعتبار ولى بيشتر مردم از قديم اهل اين معانى نبوده و نيستند و ايمان نميآوردند و نميآورند پس نبايد پيغمبر خاتم از اعراض قومش ملول و متأثر باشد و خداوند قادر بر انتقام از آنها هست در دنيا و آخرت ولى مهربان است بآنها مهلت ميدهد شايد متنبّه شوند و اسلام بياورند يا از نسل آنها اهل ايمان و عمل صالح بوجود آيد.
اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)
يَومَ لا يَنفَعُ مالٌ وَ لا بَنُونَ (88) إِلاّ مَن أَتَي اللّهَ بِقَلبٍ سَلِيمٍ (89)
روزي که نفع نميبخشد به احدي مال و اولاد مگر كسي که بيايد در پيشگاه احديت با قلب سالم.
اما مال در خبر دارد
«يؤتي بصاحب المال فيقول من اينکه اكتسبت»
اگر از راه حرام بدست آورده
«يؤمر به الي النار»
و اگر از طريق حلال بوده سؤال دوم ميشود
«فيقول فيما انفقت»
اگر انفاق در مصارف حرام كرده
«فيؤمر به الي النار»
و اگر در طريق حلال مصرف شده سؤال سوم ميشود که شكر آن را بجا آوردي يا كفران كردي بعد حضرت ميفرمايد
«فلا يزال يسئل عنه»
مثل اينكه اداء حقوق آن را كردهاي و غير اينکه بلي مالي که از ممر حلال بدست آورد و به مصارف عبادات ماليه برساند مثل صله رحم دستگيري از فقراء و عجزه و مصرف حج و زيارت و ساير عبادات ماليه صرف شده باشد هر درهم او چندين هزار عوض دارد مَثَلُ الَّذِينَ يُنفِقُونَ أَموالَهُم فِي سَبِيلِ اللّهِ كَمَثَلِ حَبَّةٍ أَنبَتَت سَبعَ سَنابِلَ فِي كُلِّ سُنبُلَةٍ مِائَةُ حَبَّةٍ وَ اللّهُ يُضاعِفُ لِمَن يَشاءُ» (بقره آيه 263) و اما اولاد که ميفرمايد:
(يَومَ لا يَنفَعُ مالٌ وَ لا بَنُونَ) از باب مثال است و الا نه پدر و نه مادر و نه عشيره و نه قبيله و نه رفيق و نه زن و نه شوهر فريادرس باشند وَ لا تَكسِبُ كُلُّ نَفسٍ إِلّا عَلَيها وَ لا تَزِرُ وازِرَةٌ وِزرَ أُخري (انعام آيه 164) چه بسا اشخاصي که اولاد آنها در بهشت و پدران در جهنم مثل محمّد بن- ابي بكر و بسا بالعكس مثل نوح و كنعان چه بسا زنها در بهشت و شوهرها در جهنم مثل زن فرعون آسيه که گفت رَبِّ ابنِ لِي عِندَكَ بَيتاً فِي الجَنَّةِ وَ نَجِّنِي مِن فِرعَونَ وَ عَمَلِهِ (تحريم آيه 11) و مثل اسماء بنت عميس و بسا بالعكس مثل امرأة نوح و امرأة لوط و زوجتين رسول اللّه و بنت اشعث و ام الفضل، بلي اولاد صالح اگر پدر با ايمان باشد براي او خيرات و مبرات و اداء حقوق او كنند بلكه هر عمل صالحي بجا آورند نفعش باو ميرسد.
(إِلّا مَن أَتَي اللّهَ بِقَلبٍ سَلِيمٍ) قلب سليم مقابل قلب مريض است که ميفرمايد:
فِي قُلُوبِهِم مَرَضٌ (بقره آيه 10) سالم باشد از عقائد فاسده و اخلاق رذيله و اعمال سيئه
جلد 14 - صفحه 50
که تمام اينها امراض قلبيه است اگر قابل معالجه باشد و معالجه كند سليم ميشود و اگر از قابليت افتاده قلب مريض ميگردد.
برگزیده تفسیر نمونه
]
(آیه 89)- سپس به عنوان استثناء بر این سخن میافزاید: «مگر کسی که به
ج3، ص379
حضور خدا بیاید در حالی که قلب سلیم (سالم از هر گونه شرک و کفر و آلودگی به گناه) داشته باشد» (إِلَّا مَنْ أَتَی اللَّهَ بِقَلْبٍ سَلِیمٍ).
چه تعبیر جامع و جالبی؟ تعبیری که هم ایمان خالص و نیت پاک در آن وجود دارد، و هم هر گونه عمل صالح، چرا که چنین قلب پاکی، ثمرهای جز عمل پاک نخواهد داشت.
سایرتفاسیر این آیه را می توانید در سایت قرآن مشاهده کنید:
تفسیر های فارسی
ترجمه تفسیر المیزان
تفسیر خسروی
تفسیر عاملی
تفسیر جامع
تفسیر های عربی
تفسیر المیزان
تفسیر مجمع البیان
تفسیر نور الثقلین
تفسیر الصافی
تفسیر الکاشف
پانویس
منابع
- تفسیر نور، محسن قرائتی، تهران:مركز فرهنگى درسهايى از قرآن، 1383 ش، چاپ يازدهم
- اطیب البیان فی تفسیر القرآن، سید عبدالحسین طیب، تهران:انتشارات اسلام، 1378 ش، چاپ دوم
- تفسیر اثنی عشری، حسین حسینی شاه عبدالعظیمی، تهران:انتشارات ميقات، 1363 ش، چاپ اول
- تفسیر روان جاوید، محمد ثقفی تهرانی، تهران:انتشارات برهان، 1398 ق، چاپ سوم
- برگزیده تفسیر نمونه، ناصر مکارم شیرازی و جمعي از فضلا، تنظیم احمد علی بابایی، تهران: دارالکتب اسلامیه، ۱۳۸۶ش
- تفسیر راهنما، علی اکبر هاشمی رفسنجانی، قم:بوستان كتاب(انتشارات دفتر تبليغات اسلامي حوزه علميه قم)، 1386 ش، چاپ پنجم