آیه 173 سوره بقره: تفاوت بین نسخهها
جز |
مهدی موسوی (بحث | مشارکتها) (←معانی کلمات آیه) |
||
سطر ۴۱: | سطر ۴۱: | ||
</tabber> | </tabber> | ||
==معانی کلمات آیه== | ==معانی کلمات آیه== | ||
− | + | ميته: ميت و ميّت هر دو به معنى مرده است. ميته مؤنث ميت حيوانى است كه بدون ذبح شرعى مرده، خواه خود بخود مرده و يا به ذبح غير شرعى. | |
+ | |||
+ | خنزير: خوك. جمع آن در قرآن خنازير است. | ||
+ | |||
+ | اهل: اهلال به معنى بلند كردن صداست. ماه را از آن هلال گويند كه به وقت ديدن آن صدا بلند كرده به يكديگر نشان مى دهند. | ||
+ | |||
+ | اضطر: اضطرار: احتياج و اجبار. آن در واقع حمل غير بر ضرر است، تحميل كننده شايد شخص ديگر و يا حالتى در خود شخص باشد مانند گرسنگى و غيره. | ||
+ | |||
+ | باغ: اسم فاعل از بغى به معنى طلب، باغى: طالب و مايل. | ||
+ | |||
+ | عاد: اسم فاعل است از عدو به معنى تجاوز. | ||
+ | |||
+ | اثم: گناه، ضرر. بقره/ 219. | ||
+ | |||
+ | غفور: غفر به معنى پوشاندن و مستور كردن است. غفران گناه پوشاندن و ناپديد كردن آنست. غفار و غفور صيغه مبالغه هستند يعنى بسيار آمرزنده.<ref>تفسیر احسن الحدیث، سید علی اکبر قرشی</ref> | ||
== تفسیر آیه == | == تفسیر آیه == |
نسخهٔ کنونی تا ۷ ژانویهٔ ۲۰۱۹، ساعت ۱۱:۲۶
<<172 | آیه 173 سوره بقره | 174>> | |||||||||||||
|
محتویات
ترجمه های فارسی
به تحقیق، خدا حرام گردانید بر شما مردار و خون و گوشت خوک را و آنچه را که به اسم غیر خدا کشته باشند، پس هر کس که به خوردن آنها محتاج و مضطر شود در صورتی که به آن تمایل نداشته و (از اندازه رمق) تجاوز نکند گناهی بر او نخواهد بود (که به قدر احتیاج صرف کند که) محققا خدا آمرزنده و مهربان است.
جز این نیست که خدا [برای مصون ماندن شما از زیان های جسمی و روحی] مردار و خون و گوشت خوک و حیوانی را که [هنگام ذبح] نام غیر خدا بر آن برده شده، بر شما حرام کرده. پس کسی که [برای نجات جانش از خطر] به خوردن آنها ناچار شود، در حالی که خواهان لذت نباشد و از حدّ لازم تجاوز نکند، گناهی بر او نیست؛ زیرا خدا بسیار آمرزنده و مهربان است.
[خداوند،] تنها مردار و خون و گوشت خوك و آنچه را كه [هنگام سر بريدن] نام غير خدا بر آن برده شده، بر شما حرام گردانيده است. [ولى] كسى كه [براى حفظ جان خود به خوردن آنها] ناچار شود، در صورتى كه ستمگر و متجاوز نباشد بر او گناهى نيست، زيرا خدا آمرزنده و مهربان است.
جز اين نيست كه مردار را و خون را و گوشت خوك را و آنچه را كه به هنگام ذبح نام غير خدا بر آن بخوانند، بر شما حرام كرد. اما كسى كه ناچار شود هرگاه كه بىميلى جويد و از حد نگذراند، گناهى مرتكب نشده است، كه خدا آمرزنده و بخشاينده است.
خداوند، تنها (گوشت) مردار، خون، گوشت خوک و آنچه را نام غیرِ خدا به هنگام ذبح بر آن گفته شود، حرام کرده است. (ولی) آن کس که مجبور شود، در صورتی که ستمگر و متجاوز نباشد، گناهی بر او نیست؛ (و میتواند برای حفظ جان خود، در موقع ضرورت، از آن بخورد؛) خداوند بخشنده و مهربان است.
ترجمه های انگلیسی(English translations)
معانی کلمات آیه
ميته: ميت و ميّت هر دو به معنى مرده است. ميته مؤنث ميت حيوانى است كه بدون ذبح شرعى مرده، خواه خود بخود مرده و يا به ذبح غير شرعى.
خنزير: خوك. جمع آن در قرآن خنازير است.
اهل: اهلال به معنى بلند كردن صداست. ماه را از آن هلال گويند كه به وقت ديدن آن صدا بلند كرده به يكديگر نشان مى دهند.
اضطر: اضطرار: احتياج و اجبار. آن در واقع حمل غير بر ضرر است، تحميل كننده شايد شخص ديگر و يا حالتى در خود شخص باشد مانند گرسنگى و غيره.
باغ: اسم فاعل از بغى به معنى طلب، باغى: طالب و مايل.
عاد: اسم فاعل است از عدو به معنى تجاوز.
اثم: گناه، ضرر. بقره/ 219.
غفور: غفر به معنى پوشاندن و مستور كردن است. غفران گناه پوشاندن و ناپديد كردن آنست. غفار و غفور صيغه مبالغه هستند يعنى بسيار آمرزنده.[۱]
تفسیر آیه
تفسیر نور (محسن قرائتی)
«173» إِنَّما حَرَّمَ عَلَيْكُمُ الْمَيْتَةَ وَ الدَّمَ وَ لَحْمَ الْخِنْزِيرِ وَ ما أُهِلَّ بِهِ لِغَيْرِ اللَّهِ فَمَنِ اضْطُرَّ غَيْرَ باغٍ وَ لا عادٍ فَلا إِثْمَ عَلَيْهِ إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحِيمٌ
همانا خداوند مردار و خون و گوشت خوك و آنچه را كه (هنگام ذبح) نام غير خدا بر آن برده شده، حرام كرده است، (ولى) آن كس كه ناچار شد (به خوردن اينها) در صورتى كه زياده طلبى نكند و از حدّ احتياج نگذراند، گناهى بر او نيست، همانا خداوند بخشنده و مهربان است.
نکته ها
به دنبال آيهى قبل كه فرمود: از پيش خود، حلالهاى خدا را بر خود حرام نكنيد، خداوند تنها مردار و خون و گوشت خوك و هر حيوانى كه مانند زمان جاهليّت نام غير خدا هنگام ذبح بر او برده شود، حرام كرده است.
امام صادق عليه السلام فرمود: گوشت مردار، سبب ضعف بدن و قطع نسل و مرگ ناگهانى مىشود و خوردن خون، سبب سنگدلى و قساوت قلب مىگردد. «1»
كسى كه براى حفظ جان خود هيچ غذايى نداشته باشد، مىتواند به خاطر اضطرار از غذاى حرام استفاده كند، مشروط بر اينكه از روى سركشى و نافرمانى و ستمگرى نباشد. يعنى فقط به همان مقدارى مصرف كند كه خود را از مرگ برهاند، نه اينكه خواهان لذّت باشد.
اين اجازه به خاطر لطف و مهربانى خداوند است.
«1». وسائل، ج 16، ص 310.
جلد 1 - صفحه 263
امام صادق عليه السلام فرمود: اگر انسان عمداً در حال اضطرار از خوردنىهاى ممنوع نخورد و بميرد، كافر مرده است. «1»
با توجّه به اينكه خوردنىهاى حرام، بيش از چهار موردى است كه در آيه مطرح شده، پس كلمه «انّما» به معناى حصر عقلى نيست، بلكه در مقابل تحريمهاى جاهليّت است.
قاعدهى اضطرار، اختصاص به خوردنىها ندارد و در هر مسئلهاى پيش آيد، قانون را تخفيف مىدهد.
از امام صادق عليه السلام سؤال كردند كه پزشك به مريضى دستور استراحت و خوابيدن داده است، نماز را چه كند؟ امام اين آيه را تلاوت نموده و فرمود: نماز را خوابيده بخواند. «2»
احكام اسلام، براساس مصالح است. در آيه قبل، خوردن بخاطر طيّب بودن آنها مباح بود و در اين آيه چيزهايى كه از طيّبات نيستند، حرام مىشود.
تحريمهاى الهى، تنها به جهت مسائل طبى وبهداشتى نيست، مثل تحريم گوشت مردار وخون، بلكه گاهى دليل حرمت، مسائل اعتقادى، فكرى وتربيتى است. نظير تحريم گوشت حيوانى كه نام غير خدا بر آن برده شده كه به خاطر شركزدايى است. چنانكه گاهى ما از غذاى شخصى دورى مىكنيم، به خاطر عدم رعايت بهداشت توسط او، ولى گاهى دورى ما از روى اعراض يا اعتراض و برائت از اوست.
پیام ها
1- اسلام به مسئله غذا و تغذيه، توجّه كامل داشته و بارها در مورد غذاهاى مضرّ و حرام هشدار داده است. «3» «إِنَّما حَرَّمَ عَلَيْكُمُ الْمَيْتَةَ ...»
2- تحريمها، تنها به دست خداست نه ديگران. «إِنَّما حَرَّمَ عَلَيْكُمُ»
3- توجّه به خداوند و بردن نام او، در ذبح حيوانات لازم است. تا هيچ كار ما
«1». تفسير نورالثقلين، ج 1، ص 130.
«2». تفسير نورالثقلين، ج 1، ص 145.
«3». تحريم گوشت خوك و مردار و خون، چهار بار در قرآن تكرار شده است: آيه مورد بحث و سورههاى مائده، 3 و انعام، 145 و نحل، 115.
جلد 1 - صفحه 264
خارج از مدار توحيد نباشد و با مظاهر شرك و بتپرستى مبارزه كنيم. «وَ ما أُهِلَّ بِهِ لِغَيْرِ اللَّهِ»
4- اضطرارى حكم را تغيير مىدهد كه به انسان تحميل شده باشد، نه آنكه انسان خود را مضطرّ كند. كلمه «اضطُرّ» مجهول آمده است، نه معلوم. «فَمَنِ اضْطُرَّ»
5- اسلام، دين جامعى است كه در هيچ مرحله بنبست ندارد. هر تكليفى به هنگام اضطرار، قابل رفع است. «فَمَنِ اضْطُرَّ ... فَلا إِثْمَ عَلَيْهِ»
6- قانونگزاران بايد شرايط ويژه را به هنگام وضع قانون در نظر بگيرند. «فَمَنِ اضْطُرَّ ... فَلا إِثْمَ عَلَيْهِ»
7- از شرايط اضطرارى، سوء استفاده نكنيد. «فَمَنِ اضْطُرَّ غَيْرَ باغٍ وَ لا عادٍ»
تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)
إِنَّما حَرَّمَ عَلَيْكُمُ الْمَيْتَةَ وَ الدَّمَ وَ لَحْمَ الْخِنْزِيرِ وَ ما أُهِلَّ بِهِ لِغَيْرِ اللَّهِ فَمَنِ اضْطُرَّ غَيْرَ باغٍ وَ لا عادٍ فَلا إِثْمَ عَلَيْهِ إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحِيمٌ (173)
چون حق تعالى اباحه فرمود طيّبات را، در عقب آن شمهاى از تحريم محرّمات را فرمايد:
إِنَّما حَرَّمَ عَلَيْكُمُ: اينست و جز اين نيست كه حرام فرمود خداى تعالى بر شما، الْمَيْتَةَ وَ الدَّمَ: مردار و خون را. اما مردار، حرام گوشت مطلقا و حلال گوشت كه تذكيه شرعى نشده باشد. و اما خون مطلقا از حرام گوشت و حلال گوشت، وَ لَحْمَ الْخِنْزِيرِ: و گوشت خوك.
اختصاص گوشت به جهت آنست كه معظم چيزى است كه خورده شود و ساير اجزاء آن تابع آنست از شير و غير آن. وَ ما أُهِلَّ بِهِ لِغَيْرِ اللَّهِ: و حرام
«1» تفسير صافى، جلد اوّل، صفحه 212.
تفسير اثنا عشرى، ج1، ص: 318
فرموده آنچه صدا بلند كنند در وقت ذبح بنام غير خدا مانند نام اصنام و اوثان يا نام پيغمبران و غيره تمام حرام است.
تنبيه: اوامر و نواهى الهى دائر مدار حكمت واقعيه و نفس الامريه است.
به اين معنى آنچه موجب نفع و صلاح جامعه بشريه است، امر فرموده، و آنچه باعث ضرر و فساد جامعه است نهى فرموده و علم آن مربوط به عالم وحى مىباشد. بنابراين محرمات شرعيه اثر وضعى دارد مانند خوردن مردار و خون و گوشت خوك قطع نظر از ضرر بدنى باعث قساوت قلب و بىغيرتى و بىحيائى؛ و بدين جهت تأثير در قلوب و عيون و آثار خلاف انسانيت از آن هويدا شود.
در علل الشرايع- حديثى از حضرت صادق عليه السّلام شمهاى از آن را اشاره فرمايد: خداوند عزّ و جل خلق فرمود مخلوقات را، عالم بود به آنچه صلاح آنان و قوام ابدان ايشان است آن را حلال و اباحه و آنچه ضرر آنها است حرام و نهى فرمود. اما مردار- خوردنش موجب ضعف بدن و سستى قوا و انقطاع نسل و مرگ مفاجات گردد. اما خون- باعث زرداب و نوعى از ديوانگى و قساوت قلب و كمى رأفت و رحمت حتى نسبت به خويشان و دوستان. اما گوشت خوك مشوّه الخلقه او را قرار داده، موعظه و عبرت براى خلق دليل است بر اينكه آنچه مسخ شده از مخلوقات، تغذيه آن اقذر تمام قاذورات باشد. «1» فَمَنِ اضْطُرَّ: پس هر كه درمانده و بيچاره شد بر وجهى كه ترس تلف باشد و هيچ چيز نيابد كه سد رمق كند، غَيْرَ باغٍ وَ لا عادٍ: در حالتى كه ستمكار نباشد بر مضطر ديگر يا سفر معصيت يا قصد لذت و نيز تجاوز كننده نباشد از سد رمق و گرسنگى به اين دو شرط، فَلا إِثْمَ عَلَيْهِ: پس هيچ گناهى نيست بر او در خوردن آن. اين فرمايش اشاره است به آنكه خوردن آن در اصل مباح نيست، اضطرار، او را ملجأ ساخته به خوردن. إِنَّ اللَّهَ
«1» علل الشرايع، صفحه 483، باب 237 (نقل بمعنى از سه حديث اوّل و سوّم و چهارم)
تفسير اثنا عشرى، ج1، ص: 319
غَفُورٌ رَحِيمٌ: بدرستى كه خداى تعالى آمرزنده است كسى را كه به ضرورت از اين محرمات بخورد، مهربان است بر بندگان به رخصت دادن بر بندگان در خوردن محرمات بحال اضطرار و مؤاخذه ننمودن آنان.
تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)
إِنَّما حَرَّمَ عَلَيْكُمُ الْمَيْتَةَ وَ الدَّمَ وَ لَحْمَ الْخِنْزِيرِ وَ ما أُهِلَّ بِهِ لِغَيْرِ اللَّهِ فَمَنِ اضْطُرَّ غَيْرَ باغٍ وَ لا عادٍ فَلا إِثْمَ عَلَيْهِ إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحِيمٌ (173)
ترجمه
جز اين نيستكه حرام كرد خدا بر شما مردار و خون و گوشت خوك را و آنچه بانگ زده شود بآن براى غير خدا پس كسيكه مضطر شد با آنكه نه ظالم است و نه متعدى پس نيست گناهى بر او همانا خداوند آمرزنده و مهربانست.
تفسير
ميته مردار است نه كشته شده با شرائط شرعيه و آنچه بانگ زده شده است بآن بغير نام خداوند كشته كفار است كه در وقت ذبح اسم بتهاى خودشان را
جلد 1 صفحه 213
براى تقرب بآنها مىبردند و نام خدا را بياد نمىآوردند و مضطر كسى است كه ناچار شود براى حفظ جان بخوردن چيزى از اين محرمات و غير باغى و غير عادى كسى است كه ظلم ننمايد باماميكه منصوب براى هدايت انام است و تعدى ننمايد از حق بسبب قائل شدن به نبوت كسيكه نبى نيست و به امامت كسيكه امام نباشد، و در كافى از حضرت صادق (ع) روايت نموده است كه باغى كسى است كه بر امام خروج نمايد و عادى كسى است كه سر راه بر مردم ميگيرد كه بر ايندو طائفه مردار حلال نيست اگرچه در حال اضطرار باشد، و عياشى نيز از آنحضرت قريب باين مضمون را نقل نموده است، و در روايتى باغى بظالم و عادى بغاصب تفسير شده است و در تهذيب و نيز عياشى از آنحضرت نقل نموده كه باغى باغى صيد است و عادى سارق است كه بر اين دو گروه مردار حلال نيست اگرچه مضطر شوند و بر ساير مسلمانان در حال اضطرار حلال است و در فقيه از طريق ائمه اطهار از پيغمبر (ص) روايت نموده است كه از آنحضرت پرسيدند كه ما در سرزمينى گرفتار مخمصه و گرسنگى شديم چه وقت جائز است براى ما خوردن مردار فرمود وقتى كه صبحانه و عصرانه نخوريد و گياهى هم كه ذخيره بتوان نمود نداشته باشيد راوى حديث مذكور بامام حاضر عرض ميكند پس معنى اضطرار در غير صورت بغى و تعدى چيست ميفرمايد عادى سارق است و باغى كسى است كه بصيد ظلم ميكند و براى عياشى و لهو و لعب بشكار ميرود نه براى اعاشه اهل و عيال از براى راه زن و صياد عياش مردار حرام است در حال اضطرار چنانچه حرام است در حال اختيار و حق ندارد روزه ماه رمضان را افطار نمايد و نماز واجب را شكسته بخواند، و در فقيه از حضرت صادق (ع) روايت نموده است كه كسيكه مضطر شود بخوردن مردار و گوشت خوك و خون و نخورد تا بميرد كافر است پس در هر حال كسيكه مضطر شود با ايندو صفت گناهى نيست بر او در تناول مردار و ساير اشياء مذكوره و خداوند ستار العيوب از بندگان و مهربانست بايشان كه مباح فرموده است محرمات خود را در حال اضطرار و بنظر حقير باغى عاصى و ظالم است و عادى متجاوز و متعدى از حق و حد خود است و ايندو مفهوم اگرچه بر حسب معنى مختلفند ولى بر حسب مصداق خارجى غالبا متحدند پس اگر كسى سفر معصيت كند و خروج بر امام نمايد يا آنكه راهزن شود يا بعنوان لهو و لعب بشكار برود و ظلم بر انسان يا حيوان نمايد اگر مضطر به تناول اين اشياء شود معاقب است حتى بر خوردن آنها با
جلد 1 صفحه 214
آنكه در آنوقت مأمور بخوردن است براى حفظ جان خود چون اين اضطرار را براى خود بسوء اختيار خود تهيه نموده است و بلوازم آن گرفتار شده است كه عقاب بر فعل و ترك است و در اينحال باز بايد ظلم بديگرى نكند و اگر رفيقى دارد كه آنهم مانند او در مخمصه است از سهم خود تجاوز ننمايد و تعدى از مقدار رفع ضرورت نكند كه اگر اين تجاوز و تعدى را نمود عادى است و اگر بامور ديگرى كه عرض شد مقدم باشد باغى است و در هر دو صورت معصيت كار است نهايت آنكه در صورت اول بر فعل معصيت امر هم دارد و در صورت دوم ندارد خلاصه آنكه كسى كه در مقدمات منتهيه باضطرار و در حين تناول اين اشياء در حال ضرورت ظالم و متعدى نباشد گناهى بر او نيست در تناول آنها و الا گناهكار است خواه مأمور بخوردن باشد خواه نباشد و تحقيق اين مطلب در علم اصول در حكم بيرون آمدن از ملك غصبى مفصلا شده است و شايد وجه جمع بين اخبار باشد و اللّه اعلم.
اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)
إِنَّما حَرَّمَ عَلَيكُمُ المَيتَةَ وَ الدَّمَ وَ لَحمَ الخِنزِيرِ وَ ما أُهِلَّ بِهِ لِغَيرِ اللّهِ فَمَنِ اضطُرَّ غَيرَ باغٍ وَ لا عادٍ فَلا إِثمَ عَلَيهِ إِنَّ اللّهَ غَفُورٌ رَحِيمٌ (173)
(همانا بر شما خداوند حرام نمود مردار و خون و گوشت خوك و آنچه صدا بلند شود بجهت او براي غير خدا، پس كسي که مضطر شود در حالي که سركش و متجاوز نباشد پس گناهي بر او نيست، محققا خداوند آمرزنده و مهربان است) «انّما» از ادات حصر است و دلالت دارد بر اينكه محرمات منحصر در اينکه چهار چيز است (مردار، خون، گوشت خوك و ذبايحي که براي بتها ميشود) و از اينجهت اشكال شده که محرمات شرعيه بسيار است و وجه انحصار آنها در اينکه چهار چيز است! بعضي گفتند مراد محرّم الاكل از اشياء است و بعضي گفتند مراد محرّم الاكل از حيوانات است ولي هيچيك از اينکه دو گفتار صحيح نيست زيرا محرم الاكل از اشياء بسيار است و همچنين حيوانات غير مأكول اللحم و اجزاء غير مأكول از حيوانات مأكول اللحم بسيار است.
و تحقيق در جواب اينست که انحصار راجع به طيّبات مذكور در آيه قبل است و چون امور مذكوره در اينکه آيه بنظر عموم مردم طيب ملايم با طبع است (اگر چه بحسب واقع از خبائث است) ميفرمايد همه طيبات قابل اكل خوردن آنها جايز است مگر اينکه چهار چيز.
«الميتة» ميته مقابل مذكي است يعني هر حيواني که بميرد و شرائط تذكيه در آن نباشد خواه بموت حتف انف (مردن طبيعي) باشد يا انحاء ديگر و شرائط تذكيه چند چيز است:
1- اسلام ذبح كننده 2- بطرف قبله ذبح نمودن 3- با آهن ذبح كردن 4- چهار رگ را قطع نمودن 5- بسم اللّه گفتن در حال ذبح
جلد 2 - صفحه 299
6- نحر نمودن در شتر، بعضي بلوغ ذبح كننده را نيز شرط نمودهاند و تفصيل اينکه شرايط در فقه داده شده و بحثي در علم فقه است که حيواني که مشكوك باشد ميته است يا مذكي محكوم بميته است يعني اصل عدم التذكيه است مگر اينكه اماره شرعيه مانند يد مسلم و سوق مسلمين بر تذكيه داشته باشيم وَ الدَّمَ خون، خوردن آن مطلقا حرام است خواه خون حرام گوشت باشد يا حلال گوشت، صاحب نفس سائله (خون جهنده) باشد يا نباشد، ولي نجاست آن منوط باينست که از صاحب نفس سائله باشد و خون متخلف در ذبيحه و در تخم مرغ نجاست آن و حرمت خوردنش محل خلاف است و حق تفصيل است بلي خون پاك اگر مستهلك شود خوردن آن مانعي ندارد.
وَ لَحمَ الخِنزِيرِ ذكر نمودن خوك را در ضمن چيزهايي که خوردن آنها حرام است با اينكه حيوانات حرام گوشت بسيارند براي اينست که نصاري و من تبعهم ميخورند و از آن لذت ميبرند و آن را الذّ همه حيوانات ميدانند.
وَ ما أُهِلَّ بِهِ لِغَيرِ اللّهِ اهلال بمعني رفع صوت است و اهلال محرم رفع صوت و بلند نمودن صداي او بتلبيه است و اهلال طفل هنگام ولادت، بلند كردن صدا بگريه است و مراد در اينجا ذكر نام غير خداست بر حيواني که ذبح ميكنند از بت يا درخت يا غير اينها که مورد پرستش مشركين و عبده اوثان است که هر گاه نام غير خدا را هنگام ذبح ببرند چنانچه دأب بت پرستان بوده خوردن آن ذبيحه حرام و در حكم ميته است.
فَمَنِ اضطُرَّ يعني كسي که اضطرار براي او در خوردن يكي از مذكورات پيدا شود در صورتي که سركش و متجاوز نباشد باكي بر او نيست و اضطرار يكي از آن نه چيز است که در حديث رفع بسند معتبر از پيغمبر اكرم صلّي اللّه عليه و آله و سلّم رسيده و آن حديث چنانچه در سفينة صفحه 530 نقل نموده اينست که فرمود:
جلد 2 - صفحه 300
«
رفع عن امتي تسعة: الخطاء و النسيان و ما اكرهوا عليه و ما لا يعلمون و ما لا يطيقون و ما اضطروا عليه و الحسد و الطيرة و التفكر في الوسوسة في الخلق ما لم ينطق بلسانه».
و اينکه حديث از احاديث مشكله است زيرا رفع اينکه موضوعات بنفسه يقينا مراد نيست چون وجود آنها در ميان امّت وجداني و حسي است بلكه مراد يا رفع مؤاخذه بر آنها و يا رفع آثار آنهاست آنهم رفع جميع آثار مراد است يا رفع آثار مناسب هر كدام و البته اگر بعض آثار مراد باشد آثاري است که در رفعش امتنان بر امّت باشد نه آثاري که بر خلاف امتنان باشد زيرا حديث در مقام امتنان است و محل تحقيق كلام در باره اينکه مورد در بحث برائت در اصول فقه است و با اينکه مقام مناسبت ندارد و در اينجا بشرح الفاظ حديث اكتفاء ميشود (رفع) بمعني برطرف نمودن و از بين بردن شيئي ثابت است ولي دفع بمعني جلوگيري از ثبوت چيزي است که اقتضاء ثبوت دارد و مراد از رفع در اينکه حديث رفع شرعي است که بمقتضاي ادله و قواعد اوليه ثابت است ولي شارع از روي امتنان و تفضل رفع فرموده و توهم اينكه اختصاص باين امت نسبت بمجموع من حيث المجموع است و گرنه بعضي از آنها از ساير امتها هم برداشته شده بلكه بحكم عقل مرتفع گرديده است فاسد است بلكه هر يك يك آنها حتي خطاء و نسيان و اضطرار رفعش نسبت به ساير امم بطور اطلاق معلوم نيست زيرا اگر از راه مسامحه در حفظ باشد يا امتناع باختيار مؤاخذه مانعي ندارد و عقل هم حكم برفع نميكند.
(خطاء) مقابل عمد است يعني كاري که انسان بدون قصد انجام دهد.
(نسيان) فراموشي است يعني چيزي از خاطر انسان برود،
(و ما اكرهوا عليه)
عملي است که بر خلاف ميل و اختيار انسان واقع شود و آدمي مجبور باشد.
جلد 2 - صفحه 301
(ما لا يعلمون)
آنچه انسان ندانسته انجام دهد مثل اينكه جاهل بموضوع باشد و يا جاهل بحكم باشد بعد از فحص تام
(ما لا يطيقون)
كاري که از تحت قدرت و طاقت و وسع انسان خارج باشد
(ما اضطروا عليه)
عملي که از روي بيچارگي از انسان صادر شود مانند خوردن مأكولات محرمه در مخمصة (حسد) مراد آن حالت دروني است که نميتواند كسي را در نعمت به بيند و زوال آن نعمت را آرزو كند، و اينکه از صفات رذيله است ولي مادامي که در باطن باشد و ترتيب اثري بآن ندهد مورد عقوبت نيست و مراد از حسد که از اينکه امت رفع شده اينکه معني است.
(طيرة) فال بد زدن است مقابل تفأل که فال نيك است.
(و التفكر في الوسوسة في الخلق)
مراد از خيالات سوء و گمان بد در حق برادران ديني است که امر قهري است و مادامي که اظهار نكند عقوبت ندارد هر چند از صفات رذيله است و تحقيق كلام بطور خلاصه اينکه است که اينکه حديث شريف رفع آثار عقليه و عاديه اينکه امور نه گانه را نميكند چون از لوازم ذاتيه آنها است پس آثار شرعية که رفع و وضعش بيد شارع است آنهم آثاري که بر خود اينکه عناوين بار شود رفع نميكند مثل قتل خطاء و سجده سهو زيرا رفعش موجب لغويت حكم ميشود و آثاري که بر موضوع عمد و علم و اختيار و ساير اضداد اينهاست آنهم رفع نميكند چون خروج موضوعي دارد و آثاري که امتنان در رفع آنها نيست آنهم رفع نميشود چون در مقام امتنان است پس منحصر است بآثار شرعيه که بر نفس موضوع واقعي اعم از عمد و خطاء مثلا باشد و منّت در رفع آن باشد چه مؤاخذه و چه غير آن باين حديث از اينکه امّت رفع شد.
غَيرَ باغٍ وَ لا عادٍ فَلا إِثمَ عَلَيهِ باغي بمعني سركش و طغيان كننده در عمل زشت و معصيت و نافرماني است و عادي بمعني تعدي و تجاوز كننده از حدود الهي
جلد 2 - صفحه 302
است که خداوند براي هر چيزي معين فرموده و نبايد از آن تجاوز نمود و در حديث از حضرت صادق عليه السّلام روايت شده که فرمود «
الباغي الذي يخرج علي الامام و العادي الذي يقطع الطريق
» و در احاديث ديگر بمعاني ديگر مانند ظالم و غاصب و صيد كننده از روي لهو و سارق تفسير شده«1» ولي همه اينکه معاني از باب بيان مصداق است و منافاتي در بين آنها نيست.
و بالجمله آيه دلالت دارد بر اينكه خوردن ميته و خون و گوشت خوك و ذبيحه که اسم بتان بر آن برده شود از روي اضطرار بقدر رفع ضرورت جايز است در صورتي که خورنده باغي و عادي نباشد.
إِنَّ اللّهَ غَفُورٌ رَحِيمٌ همانا خداوند آمرزنده گناهان است از روي تفضل و رحمت و در دنيا و آخرت بندگان مشمول رحمت بيپايان او هستند و تفسير غفور و رحيم قبلا بيان گرديد مراجعه شود«2»
برگزیده تفسیر نمونه
(آیه 173)- در این آیه برای روشن ساختن غذاهای حرام و ممنوع و قطع کردن هر گونه بهانه چنین میگوید: «خداوند تنها گوشت مردار، خون، گوشت خوک، و گوشت هر حیوانی را که به هنگام ذبح نام غیر خدا بر آن گفته شود تحریم کرده است» (إِنَّما حَرَّمَ عَلَیْکُمُ الْمَیْتَةَ وَ الدَّمَ وَ لَحْمَ الْخِنْزِیرِ وَ ما أُهِلَّ بِهِ لِغَیْرِ اللَّهِ).
و از آنجا که گاه ضرورتهایی پیش میآید که انسان برای حفظ جان خویش مجبور به استفاده از بعضی غذاهای حرام میشود قرآن در ذیل آیه آن را استثنا کرده و میگوید: «ولی کسی که مجبور شود (برای نجات جان خویش از مرگ) از آنها بخورد گناهی بر او نیست، به شرط این که ستمگر و متجاوز نباشد»! (فَمَنِ اضْطُرَّ غَیْرَ باغٍ وَ لا عادٍ فَلا إِثْمَ عَلَیْهِ).
به این ترتیب برای این که اضطرار بهانه و دستاویزی برای زیاده روی در خوردن غذاهای حرام نشود با دو کلمه «غَیْرَ باغٍ» (یعنی طلب لذت کردن) و «لا عادٍ» (یعنی متجاوز از حد ضرورت) گوشزد میکند که این اجازه تنها برای کسانی است که خواهان لذت از خوردن این محرمات نباشند و از مقدار لازم که برای نجات از مرگ ضروری است تجاوز نکنند.
و در پایان آیه میفرماید: «خداوند غفور و رحیم است» (إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحِیمٌ).
همان خداوندی که این گوشتها را تحریم کرده با رحمت خاصش در موارد ضرورت اجازه استفاده از آن را داده است «1»
سایرتفاسیر این آیه را می توانید در سایت قرآن مشاهده کنید:
تفسیر های فارسی
ترجمه تفسیر المیزان
تفسیر خسروی
تفسیر عاملی
تفسیر جامع
تفسیر های عربی
تفسیر المیزان
تفسیر مجمع البیان
تفسیر نور الثقلین
تفسیر الصافی
تفسیر الکاشف
پانویس
- ↑ تفسیر احسن الحدیث، سید علی اکبر قرشی
منابع
- تفسیر نور، محسن قرائتی، تهران:مركز فرهنگى درسهايى از قرآن، 1383 ش، چاپ يازدهم
- اطیب البیان فی تفسیر القرآن، سید عبدالحسین طیب، تهران:انتشارات اسلام، 1378 ش، چاپ دوم
- تفسیر اثنی عشری، حسین حسینی شاه عبدالعظیمی، تهران:انتشارات ميقات، 1363 ش، چاپ اول
- تفسیر روان جاوید، محمد ثقفی تهرانی، تهران:انتشارات برهان، 1398 ق، چاپ سوم
- برگزیده تفسیر نمونه، ناصر مکارم شیرازی و جمعي از فضلا، تنظیم احمد علی بابایی، تهران: دارالکتب اسلامیه، ۱۳۸۶ش
- تفسیر راهنما، علی اکبر هاشمی رفسنجانی، قم:بوستان كتاب(انتشارات دفتر تبليغات اسلامي حوزه علميه قم)، 1386 ش، چاپ پنجم