اراده: تفاوت بین نسخه‌ها

از دانشنامه‌ی اسلامی
پرش به ناوبری پرش به جستجو
جز (صفحه‌ای جدید حاوی '{{بخشی از یک کتاب}} «اراده: صفت ترجيح‌دهنده يكى از دو طرف فعل و ترك، همراه با علم ...' ایجاد کرد)
 
جز
سطر ۱: سطر ۱:
 
{{بخشی از یک کتاب}}
 
{{بخشی از یک کتاب}}
  
«اراده: صفت ترجيح‌دهنده يكى از دو طرف فعل و ترك، همراه با علم و شعور».
+
«اراده: صفت ترجیح‌دهنده یكى از دو طرف فعل و ترك، همراه با علم و شعور».
  
اراده، مصدر باب افعال به ‌معناى خواستن و به چيزى ميل و رغبت كردن<ref> القاموس‌المحيط، ج‌1، ص‌415 «رود».</ref> و از ماده «رَوْد» به ‌معناى طلب و رفت و آمد در جستجوى چيزى<ref> اقرب‌الموارد، ج2، ص455 «رود»؛ شمس‌العلوم، ج4، ص2681؛ المنجد، ص‌286 «راد».</ref> است.
+
اراده، مصدر باب افعال به ‌معناى خواستن و به چیزى میل و رغبت كردن<ref> القاموس‌المحیط، ج‌1، ص‌415 «رود».</ref> و از ماده «رَوْد» به ‌معناى طلب و رفت و آمد در جستجوى چیزى<ref> اقرب‌الموارد، ج2، ص455 «رود»؛ شمس‌العلوم، ج4، ص2681؛ المنجد، ص‌286 «راد».</ref> است.
  
اراده در [[فلسفه]] و [[كلام]] به ‌صورت‌هاى گوناگونى تعريف شده است؛ مانند حالتى كه پس از تصور منافع و مصالح براى فاعل حاصل مى‌شود؛<ref> گوهر مراد، ص‌250.</ref> صفتى كه صاحبش را به يكى از دو طرف مقدور سوق مى‌دهد؛<ref> شرح المنظومه، ج‌3، ص‌647‌.</ref> صفتى كه به واسطه آن، از دو طرفِ ممكن يك طرف همراه با علم و شعور ترجيح داده مى‌شود؛<ref> الميزان، ج‌1، ص‌106.</ref> علمى كه سبب صدور فعل مى‌شود بدون آن‌كه اين صدور از روى كراهت و جبر باشد؛<ref> درة‌التاج، ص‌569.</ref> صفتى كه اقتضاى صاحبش را بالفعل و تأثير او را تمام مى‌كند كه در حق تعالى عبارت از علم عنايى يعنى علم به نظام احسن است و در انسان، غير از علم به ‌شمار مى‌رود.<ref> دررالفوائد، ج‌2، ص‌78.</ref>
+
اراده در [[فلسفه]] و [[كلام]] به ‌صورت‌هاى گوناگونى تعریف شده است؛ مانند حالتى كه پس از تصور منافع و مصالح براى فاعل حاصل مى‌شود؛<ref> گوهر مراد، ص‌250.</ref> صفتى كه صاحبش را به یكى از دو طرف مقدور سوق مى‌دهد؛<ref> شرح المنظومه، ج‌3، ص‌647‌.</ref> صفتى كه به واسطه آن، از دو طرفِ ممكن یك طرف همراه با علم و شعور ترجیح داده مى‌شود؛<ref> المیزان، ج‌1، ص‌106.</ref> علمى كه سبب صدور فعل مى‌شود بدون آن‌كه این صدور از روى كراهت و جبر باشد؛<ref> درة‌التاج، ص‌569.</ref> صفتى كه اقتضاى صاحبش را بالفعل و تأثیر او را تمام مى‌كند كه در حق تعالى عبارت از علم عنایى یعنى علم به نظام احسن است و در انسان، غیر از علم به ‌شمار مى‌رود.<ref> دررالفوائد، ج‌2، ص‌78.</ref>
  
داعى<ref> انوارالملكوت، ص‌137‌ـ‌138.</ref> (علم به مصلحت موجود در فعل<ref> مفتاح‌الباب، ص‌117.</ref>)؛ اعتقاد منفعت؛ ميلى كه در پى اعتقاد منفعت حاصل مى‌شود؛ شوق مؤكّدى كه به دنبال ادراك امر ملائم پديد مى‌آيد، چه ادراك يقينى باشد و چه ظنّى يا تخيّلى؛<ref> شرح المنظومه، ج‌3، ص‌648‌.</ref> شوق به برطرف كردن نقصى كه شخص در وجود خود مى‌بيند.<ref> تهافت التهافت، ص‌42.</ref>
+
داعى<ref> انوارالملكوت، ص‌137‌ـ‌138.</ref> (علم به مصلحت موجود در فعل<ref> مفتاح‌الباب، ص‌117.</ref>)؛ اعتقاد منفعت؛ میلى كه در پى اعتقاد منفعت حاصل مى‌شود؛ شوق مؤكّدى كه به دنبال ادراك امر ملائم پدید مى‌آید، چه ادراك یقینى باشد و چه ظنّى یا تخیّلى؛<ref> شرح المنظومه، ج‌3، ص‌648‌.</ref> شوق به برطرف كردن نقصى كه شخص در وجود خود مى‌بیند.<ref> تهافت التهافت، ص‌42.</ref>
  
قصدى كه به دنبال جزمِ حاصل از ادراك تصورى و تصديقى پديد مى‌آيد؛<ref> شرح المنظومه، ج‌3، ص‌647‌.</ref> عزم راسخى كه پس از مقدمات فعل، يعنى تصور و تصديق و ميل و جزم و عزم پديد مى‌آيد.<ref> شرح المنظومه، ج‌3، ص‌647‌.</ref> برخى نيز اراده را معنايى منافى با كراهت و اضطرار دانسته‌اند.<ref> المصطلحات الكلاميه، ص‌15.</ref>
+
قصدى كه به دنبال جزمِ حاصل از ادراك تصورى و تصدیقى پدید مى‌آید؛<ref> شرح المنظومه، ج‌3، ص‌647‌.</ref> عزم راسخى كه پس از مقدمات فعل، یعنى تصور و تصدیق و میل و جزم و عزم پدید مى‌آید.<ref> شرح المنظومه، ج‌3، ص‌647‌.</ref> برخى نیز اراده را معنایى منافى با كراهت و اضطرار دانسته‌اند.<ref> المصطلحات الكلامیه، ص‌15.</ref>
  
در معنايى جامع مى‌توان اراده را حالت يا صفتى دانست كه پس از تصور منفعت يا مصلحت در فاعل حاصل و موجب ترجيح يكى از دو طرف مى‌شود؛ بنابراين برخى از تعاريف پيشين نادرست است و برخى نيز تعريف دقيق اراده نيستند؛ بلكه از لوازم آن شمرده مى‌شوند.
+
در معنایى جامع مى‌توان اراده را حالت یا صفتى دانست كه پس از تصور منفعت یا مصلحت در فاعل حاصل و موجب ترجیح یكى از دو طرف مى‌شود؛ بنابراین برخى از تعاریف پیشین نادرست است و برخى نیز تعریف دقیق اراده نیستند؛ بلكه از لوازم آن شمرده مى‌شوند.
  
اراده در انسان، از كيفيات نفسانيه (امور وجدانى مانند لذت و درد) و شناختن آن براى انسان‌ها آسان است؛ ولى علم به ماهيت آن و نيز تعريف دقيق آن مشكل است.<ref> اسفار، ج‌6، ص‌335‌ـ‌336.</ref> در عرفان، اراده يكى از منازل سلوك دانسته شده است و برخى آن را نخستين درجه از سلوك عارفان دانسته و گفته‌اند: در چنگ زدن به ‌دست‌گيره محكم (الهى )رغبتى است كه باعث مى‌شود باطن شخص براى اتصال حقيقى به عالم قدس به ‌سوى آن حركت كند.
+
اراده در انسان، از كیفیات نفسانیه (امور وجدانى مانند لذت و درد) و شناختن آن براى انسان‌ها آسان است؛ ولى علم به ماهیت آن و نیز تعریف دقیق آن مشكل است.<ref> اسفار، ج‌6، ص‌335‌ـ‌336.</ref> در عرفان، اراده یكى از منازل سلوك دانسته شده است و برخى آن را نخستین درجه از سلوك عارفان دانسته و گفته‌اند: در چنگ زدن به ‌دست‌گیره محكم (الهى )رغبتى است كه باعث مى‌شود باطن شخص براى اتصال حقیقى به عالم قدس به ‌سوى آن حركت كند.
  
اين رغبت در پى تصديق جازم (خواه از راه يقين برهانى بدست آيد يا اعتقاد ايمانى) حاصل ‌مى‌شود.<ref> الاشارات و التنبيهات، ج‌3، ص‌378.</ref> برخى ديگر در تبيين آن گفته‌اند: نفس را از خواسته‌هايش منع كردن و او را به اوامر حق و رضا به قضاى او متوجه ساختن يا ترك كردن عادت و تركِ فرورفتن در شهوات و غفلت از [[حق]] و توجه به امور دنيايى<ref> الطبقات الصوفيه، ص‌475.</ref> يا انگيزه‌هاى حقيقت را از روى ميل و رغبت اجابت ‌كردن<ref> شرح منازل السائرين، ص‌66.</ref> يا دل را به طلب حق متوجه ساختن<ref> مصطلحات التصوف، ص‌47.</ref> يا مبدأ محبت يا پاره‌اى از آتش محبت كه در دل مى‌افتد و شخص را به اجابت انگيزه‌هاى حقيقت سوق مى‌دهد.<ref> همان، ص‌76‌ـ‌96.</ref>
+
این رغبت در پى تصدیق جازم (خواه از راه یقین برهانى بدست آید یا اعتقاد ایمانى) حاصل ‌مى‌شود.<ref> الاشارات و التنبیهات، ج‌3، ص‌378.</ref> برخى دیگر در تبیین آن گفته‌اند: نفس را از خواسته‌هایش منع كردن و او را به اوامر حق و رضا به قضاى او متوجه ساختن یا ترك كردن عادت و تركِ فرورفتن در شهوات و غفلت از [[حق]] و توجه به امور دنیایى<ref> الطبقات الصوفیه، ص‌475.</ref> یا انگیزه‌هاى حقیقت را از روى میل و رغبت اجابت ‌كردن<ref> شرح منازل السائرین، ص‌66.</ref> یا دل را به طلب حق متوجه ساختن<ref> مصطلحات التصوف، ص‌47.</ref> یا مبدأ محبت یا پاره‌اى از آتش محبت كه در دل مى‌افتد و شخص را به اجابت انگیزه‌هاى حقیقت سوق مى‌دهد.<ref> همان، ص‌76‌ـ‌96.</ref>
  
اسناد اراده به موجوداتى مانند ديوار ([[سوره كهف]]/18، 77) كه داراى شعور نيستند، مجاز است؛(21) البته در اين خصوص بايد به اين نكته توجه داشت كه نگاه ما به موجودات، دو گونه است: گاهى با ديد واقعى و حقيقى به اصل حقيقت وجود بدون در نظر گرفتن مراتب آن نظر مى‌كنيم.
+
اسناد اراده به موجوداتى مانند دیوار ([[سوره كهف]]/18، 77) كه داراى شعور نیستند، مجاز است؛(21) البته در این خصوص باید به این نكته توجه داشت كه نگاه ما به موجودات، دو گونه است: گاهى با دید واقعى و حقیقى به اصل حقیقت وجود بدون در نظر گرفتن مراتب آن نظر مى‌كنیم.
  
در اين صورت تمام موجودات، حتى جمادات به ‌اندازه بهره‌اى كه از وجود دارند، داراى علم و شعور و اراده‌اند و اسناد اراده به آن‌ها حقيقى است؛ ولى گاهى با ديد ظاهرى به مقايسه بين مراتب وجود مى‌پردازيم. با اين ديد، موجودات به دو بخش با شعور و فاقد شعور تقسيم مى‌شوند و اسناد اراده به قسم اول حقيقت و به قسم دوم مجاز خواهد بود؛ بنابراين اراده مانند وجود، مشترك معنوى است كه حقيقت آن واحد ولى داراى مراتب است.<ref> اسفار، ج‌6، ص335‌ـ‌336؛ الدرر الفوائد، ج‌2، ص‌79.</ref>
+
در این صورت تمام موجودات، حتى جمادات به ‌اندازه بهره‌اى كه از وجود دارند، داراى علم و شعور و اراده‌اند و اسناد اراده به آن‌ها حقیقى است؛ ولى گاهى با دید ظاهرى به مقایسه بین مراتب وجود مى‌پردازیم. با این دید، موجودات به دو بخش با شعور و فاقد شعور تقسیم مى‌شوند و اسناد اراده به قسم اول حقیقت و به قسم دوم مجاز خواهد بود؛ بنابراین اراده مانند وجود، مشترك معنوى است كه حقیقت آن واحد ولى داراى مراتب است.<ref> اسفار، ج‌6، ص335‌ـ‌336؛ الدرر الفوائد، ج‌2، ص‌79.</ref>
  
اراده گاهى به خداوند اسناد داده مى‌شود كه وجود آن در او به نحو ايجاب و فعليت است (=>‌مريد) و گاهى نيز به غيرخدا اسناد داده مى‌شود. اراده در موجوداتى مانند انسان به ‌گونه امكان و استعداد است.(23) اراده انسان چون در طول اراده تكوينى خدا قرار دارد، هميشه مقهور آن است. (=>‌ جبر و اختيار)
+
اراده گاهى به خداوند اسناد داده مى‌شود كه وجود آن در او به نحو ایجاب و فعلیت است (=>‌مرید) و گاهى نیز به غیرخدا اسناد داده مى‌شود. اراده در موجوداتى مانند انسان به ‌گونه امكان و استعداد است.(23) اراده انسان چون در طول اراده تكوینى خدا قرار دارد، همیشه مقهور آن است. (=>‌ جبر و اختیار)
  
موضوع اين مقاله، اراده غيرخداوند است كه در [[قرآن]] 90 بار بكار رفته و ضمن آن به موارد گوناگون اراده انسان‌ها مانند اراده خوبى‌ها، اراده بدى‌ها، اراده دنيا، اراده آخرت، اراده پاداش گرفتن، اراده برترى يافتن، اراده وجه الله، اراده عزت، يا اراده امورى كه توانايى انجام آن‌ها را ندارند، اشاره و نيز بيان شده كه اراده شيطان، گمراه كردن انسان‌ها و ايجاد دشمنى بين آن‌ها است.
+
موضوع این مقاله، اراده غیرخداوند است كه در [[قرآن]] 90 بار بكار رفته و ضمن آن به موارد گوناگون اراده انسان‌ها مانند اراده خوبى‌ها، اراده بدى‌ها، اراده دنیا، اراده آخرت، اراده پاداش گرفتن، اراده برترى یافتن، اراده وجه الله، اراده عزت، یا اراده امورى كه توانایى انجام آن‌ها را ندارند، اشاره و نیز بیان شده كه اراده شیطان، گمراه كردن انسان‌ها و ایجاد دشمنى بین آن‌ها است.
  
'''تفاوت اراده با ديگر عناوين مشابه:'''
+
'''تفاوت اراده با دیگر عناوین مشابه:'''
  
اراده با عناوين مشابهى نظير اختيار، مشيت و قصد فرق دارد و اين تفاوت چنين تبيين مى‌شود:
+
اراده با عناوین مشابهى نظیر اختیار، مشیت و قصد فرق دارد و این تفاوت چنین تبیین مى‌شود:
  
# اراده با اختيار ترادف ندارد؛ زيرا اولاً از آن جا كه اختيار از خير مشتق شده، به آنچه خير است يا خير ديده مى‌شود، تعلق مى‌گيرد و تعلق اراده به آنچه شر است يا شر ديده مى‌شود نيز ممكن است. ثانياً در حالت اجبار و اكراه و نيز در حالت اضطرار، اختيار تحقق نمى‌يابد ولى اراده در اين دو حال نيز حاصل مى‌شود.<ref> الفروق اللغويه، ص‌28.</ref>([[سوره نور]]/24، 33) اين دو فرق به استعمال واژه‌هاى اراده و اختيار مربوط است.
+
# اراده با اختیار ترادف ندارد؛ زیرا اولاً از آن جا كه اختیار از خیر مشتق شده، به آنچه خیر است یا خیر دیده مى‌شود، تعلق مى‌گیرد و تعلق اراده به آنچه شر است یا شر دیده مى‌شود نیز ممكن است. ثانیاً در حالت اجبار و اكراه و نیز در حالت اضطرار، اختیار تحقق نمى‌یابد ولى اراده در این دو حال نیز حاصل مى‌شود.<ref> الفروق اللغویه، ص‌28.</ref>([[سوره نور]]/24، 33) این دو فرق به استعمال واژه‌هاى اراده و اختیار مربوط است.
  
# اراده و مشيت گاهى مترادف به نظر مى‌آيند ولى با هم تفاوت نيز دارند زيرا مشيت، صرفاً خواستن چيزى است ولى اراده به سمت آن چيز رفتن و اقدام كردن است و روشن است كه گاهى چيزى خواسته مى‌شود ولى اراده بر انجام آن تعلق نمى‌گيرد؛ از اين ‌رو مى‌توان گفت: مشيت، مرتبه ضعيف اراده است كه با فعل فاصله دارد و اراده، مرتبه قوى مشيت و متصل به فعل است.<ref> همان، ص‌35، ش 138.</ref> در نگاه ديگر، اراده از تعيّنات مشيّت و متأخّر از آن است؛<ref> شرح فصوص الحكم، ص‌816‌ـ‌817‌.</ref> زيرا مشيّت مربوط به مرتبه علم و اراده، مربوط به مرتبه خارج است.
+
# اراده و مشیت گاهى مترادف به نظر مى‌آیند ولى با هم تفاوت نیز دارند زیرا مشیت، صرفاً خواستن چیزى است ولى اراده به سمت آن چیز رفتن و اقدام كردن است و روشن است كه گاهى چیزى خواسته مى‌شود ولى اراده بر انجام آن تعلق نمى‌گیرد؛ از این ‌رو مى‌توان گفت: مشیت، مرتبه ضعیف اراده است كه با فعل فاصله دارد و اراده، مرتبه قوى مشیت و متصل به فعل است.<ref> همان، ص‌35، ش 138.</ref> در نگاه دیگر، اراده از تعیّنات مشیّت و متأخّر از آن است؛<ref> شرح فصوص الحكم، ص‌816‌ـ‌817‌.</ref> زیرا مشیّت مربوط به مرتبه علم و اراده، مربوط به مرتبه خارج است.
  
# اراده با قصد نيز مغاير است؛ زيرا قصد فقط به فعل خود قصدكننده تعلق مى‌گيرد؛ ولى اراده هم به فعل اراده‌كننده و هم به فعل غيرش متعلق مى‌شود.<ref> الفروق اللغويه، ص‌429.</ref> افزون بر اين در معناى قصد، نوعى ميانه‌روى نيز مورد نظر است.<ref> نثر طوبى، ج‌2، ص‌301.</ref>
+
# اراده با قصد نیز مغایر است؛ زیرا قصد فقط به فعل خود قصدكننده تعلق مى‌گیرد؛ ولى اراده هم به فعل اراده‌كننده و هم به فعل غیرش متعلق مى‌شود.<ref> الفروق اللغویه، ص‌429.</ref> افزون بر این در معناى قصد، نوعى میانه‌روى نیز مورد نظر است.<ref> نثر طوبى، ج‌2، ص‌301.</ref>
  
اراده با عناوين ديگرى مانند قدرت، شهوت و ميل، تمنّى و رضا، محبت و شوق كه ممكن است با اراده يكى دانسته شوند نيز تفاوت دارد؛ زيرا قدرت صاحبش را به دو طرف فعل و ترك متمكّن مى‌سازد ولى اراده يكى از دو طرف را ترجيح مى‌دهد.
+
اراده با عناوین دیگرى مانند قدرت، شهوت و میل، تمنّى و رضا، محبت و شوق كه ممكن است با اراده یكى دانسته شوند نیز تفاوت دارد؛ زیرا قدرت صاحبش را به دو طرف فعل و ترك متمكّن مى‌سازد ولى اراده یكى از دو طرف را ترجیح مى‌دهد.
  
گاهى اراده هست و شهوت نيست؛ مانند خوردن دارويى تلخ كه براى انسان مفيد است و گاهى شهوت هست و اراده نيست؛ مانند اين‌كه انسان از خوردن غذاى لذيذى كه براى وى مضر است، امتناع مى‌ورزد.<ref> اسفار، ج4، ص113؛ كشاف‌اصطلاحات الفنون، ج1، ص‌132‌ـ‌136؛ الفروق اللغويه، ص‌34.</ref>
+
گاهى اراده هست و شهوت نیست؛ مانند خوردن دارویى تلخ كه براى انسان مفید است و گاهى شهوت هست و اراده نیست؛ مانند این‌كه انسان از خوردن غذاى لذیذى كه براى وى مضر است، امتناع مى‌ورزد.<ref> اسفار، ج4، ص113؛ كشاف‌اصطلاحات الفنون، ج1، ص‌132‌ـ‌136؛ الفروق اللغویه، ص‌34.</ref>
  
اراده بنا به نظر برخى محققان فقط به مقدورى كه زمان آن نيز گذشته نباشد، تعلق مى‌گيرد ولى تمنّى به امر مقدور و غيرمقدور و نيز به امر گذشته و آينده تعلق مى‌گيرد.<ref> كشاف اصطلاحات‌الفنون، ج1، ص136‌ـ‌132؛ الفروق‌اللغويه، ص‌142.</ref>
+
اراده بنا به نظر برخى محققان فقط به مقدورى كه زمان آن نیز گذشته نباشد، تعلق مى‌گیرد ولى تمنّى به امر مقدور و غیرمقدور و نیز به امر گذشته و آینده تعلق مى‌گیرد.<ref> كشاف اصطلاحات‌الفنون، ج1، ص136‌ـ‌132؛ الفروق‌اللغویه، ص‌142.</ref>
  
اراده مربوط به آينده و رضا مربوط به گذشته يا حال است.<ref> الفروق اللغويه، ص‌34.</ref> محبت اگر به ‌معناى شهوت نباشد، مزيتى دارد كه در اراده نيست زيرا وقتى گفته مى‌شود: «اُحبّه»، يعنى هيچ نوع بدى را براى او نمى‌خواهم؛ ولى وقتى گفته مى‌شود: «اريد له الخير»، به اين معنا نيست كه هيچ‌گونه بدى را براى او نمى‌خواهم.<ref> همان، ص‌484.</ref> اراده، ميلى اختيارى ولى شوق، ميلى طبيعى است؛ افزون بر اين ‌كه گاهى شوق هست و اراده نيست و گاهى اراده هست و شوق نيست.<ref> اسفار، ج‌4، ص‌113.</ref>
+
اراده مربوط به آینده و رضا مربوط به گذشته یا حال است.<ref> الفروق اللغویه، ص‌34.</ref> محبت اگر به ‌معناى شهوت نباشد، مزیتى دارد كه در اراده نیست زیرا وقتى گفته مى‌شود: «اُحبّه»، یعنى هیچ نوع بدى را براى او نمى‌خواهم؛ ولى وقتى گفته مى‌شود: «ارید له الخیر»، به این معنا نیست كه هیچ‌گونه بدى را براى او نمى‌خواهم.<ref> همان، ص‌484.</ref> اراده، میلى اختیارى ولى شوق، میلى طبیعى است؛ افزون بر این ‌كه گاهى شوق هست و اراده نیست و گاهى اراده هست و شوق نیست.<ref> اسفار، ج‌4، ص‌113.</ref>
  
 
'''مبادى اراده:'''
 
'''مبادى اراده:'''
  
همان ‌گونه كه انجام هر فعل اختيارى به اراده مسبوق است، خود اراده نيز به مبادى و عللى مسبوق است كه باعث تحقق اراده‌اى خاص مى‌شوند. در آياتى از [[قرآن]] به برخى از اين مبادى اشاره شده؛ مانند اين‌كه [[ايمان]] آوردن انسان در پى آن است كه خداوند، ايمان را محبوب وى قرار داده در قلب او زينت دهد. ([[سوره حجرات]]/49، 7)
+
همان ‌گونه كه انجام هر فعل اختیارى به اراده مسبوق است، خود اراده نیز به مبادى و عللى مسبوق است كه باعث تحقق اراده‌اى خاص مى‌شوند. در آیاتى از [[قرآن]] به برخى از این مبادى اشاره شده؛ مانند این‌كه [[ایمان]] آوردن انسان در پى آن است كه خداوند، ایمان را محبوب وى قرار داده در قلب او زینت دهد. ([[سوره حجرات]]/49، 7)
  
[[پيامبران]] به واسطه [[وحى]] الهى، كارهاى نيك را اراده كرده و انجام مى‌دهند ([[سوره انبياء]]/21، 73). امر الهى سبب اراده برخى امور به ‌وسيله پيامبران مى‌شود. ([[سوره كهف]]/18، 79 و 82) روى‌گردانى از [[ياد ‌خدا]] باعث مى‌شود كه انسان فقط زندگى دنيا را اراده كند. ([[سوره نجم]]/53، 29) پيروى از شهوات باعث ‌مى‌شود كه شخص، انحراف ديگران را نيز اراده كند و... ([[سوره نساء]]/4، 27)
+
[[پیامبران]] به واسطه [[وحى]] الهى، كارهاى نیك را اراده كرده و انجام مى‌دهند ([[سوره انبیاء]]/21، 73). امر الهى سبب اراده برخى امور به ‌وسیله پیامبران مى‌شود. ([[سوره كهف]]/18، 79 و 82) روى‌گردانى از [[یاد ‌خدا]] باعث مى‌شود كه انسان فقط زندگى دنیا را اراده كند. ([[سوره نجم]]/53، 29) پیروى از شهوات باعث ‌مى‌شود كه شخص، انحراف دیگران را نیز اراده كند و... ([[سوره نساء]]/4، 27)
  
از ديدگاه فلسفى، مبادى اراده به ‌ترتيب تصور، تصديق و شوق است؛ يعنى در ابتدا چيزى تصور مى‌شود و بعد از تصور، تصديق به فايده يا ضرر پيدا مى‌شود و در اثر اين تصديق، شوق به جذب منفعت كه شهوت ناميده مى‌شود يا شوق به دفع ضرر كه غضب نام دارد، پديد مى‌آيد و با قوى ‌شدن اين شوق، اراده تحقق مى‌يابد.
+
از دیدگاه فلسفى، مبادى اراده به ‌ترتیب تصور، تصدیق و شوق است؛ یعنى در ابتدا چیزى تصور مى‌شود و بعد از تصور، تصدیق به فایده یا ضرر پیدا مى‌شود و در اثر این تصدیق، شوق به جذب منفعت كه شهوت نامیده مى‌شود یا شوق به دفع ضرر كه غضب نام دارد، پدید مى‌آید و با قوى ‌شدن این شوق، اراده تحقق مى‌یابد.
  
تصديقى كه از مبادى اراده است به سه قسم تقسيم مى‌شود: اول تصديق يقينى كه تصديق به خيرات عالم عقل، يعنى داراليقين است. دوم ‌تصديق ظنى كه تصديق به خيرات محدود آخرتى است؛ خيراتى كه به ‌دليل محدود بودن، ظنى به ‌شمار مى‌آيند. سوم تصديق تخيلى كه تصديق به خيرات دنيايى است؛ خيراتى كه به ‌دليل محدوديت و قابل زوال بودن تخيلى شمرده مى‌شوند.
+
تصدیقى كه از مبادى اراده است به سه قسم تقسیم مى‌شود: اول تصدیق یقینى كه تصدیق به خیرات عالم عقل، یعنى دارالیقین است. دوم ‌تصدیق ظنى كه تصدیق به خیرات محدود آخرتى است؛ خیراتى كه به ‌دلیل محدود بودن، ظنى به ‌شمار مى‌آیند. سوم تصدیق تخیلى كه تصدیق به خیرات دنیایى است؛ خیراتى كه به ‌دلیل محدودیت و قابل زوال بودن تخیلى شمرده مى‌شوند.
  
قسم اول منشأ پيدايش اراده‌اى مى‌شود كه مخصوص مقربان است. آن‌ها با اين اراده، خيرات يقينى را مى‌طلبند. قسم دوم، اراده‌اى را پديد مى‌آورد كه به اصحاب يمين اختصاص دارد. آنان با اين اراده به سمت خيرات ‌آخرتى مى‌روند. قسم سوم باعث پيدايش اراده‌اى مى‌شود كه خاص اصحاب شمال است. آنان با اين اراده، همه همت خويش را متوجه امور دنيايى مى‌كنند.<ref> شرح المنظومه، ج‌3، ص‌648‌؛ شرح الاسماء، ص‌344‌ـ‌349؛ دررالفوائد، ج‌2، ص‌84‌.</ref>
+
قسم اول منشأ پیدایش اراده‌اى مى‌شود كه مخصوص مقربان است. آن‌ها با این اراده، خیرات یقینى را مى‌طلبند. قسم دوم، اراده‌اى را پدید مى‌آورد كه به اصحاب یمین اختصاص دارد. آنان با این اراده به سمت خیرات ‌آخرتى مى‌روند. قسم سوم باعث پیدایش اراده‌اى مى‌شود كه خاص اصحاب شمال است. آنان با این اراده، همه همت خویش را متوجه امور دنیایى مى‌كنند.<ref> شرح المنظومه، ج‌3، ص‌648‌؛ شرح الاسماء، ص‌344‌ـ‌349؛ دررالفوائد، ج‌2، ص‌84‌.</ref>
  
 
'''متعلّقات اراده:'''
 
'''متعلّقات اراده:'''
  
مقتضاى صفت اراده آن است كه متعلَّق داشته باشد. اراده [[شيطان]] در [[قرآن]] فقط به چيزى تعلق گرفته است كه به ضرر معنوى انسان باشد؛ مانند گمراه كردن انسان‌ها: «و ‌يُريدُ الشَّيطنُ اَن يُضِلَّهُم» ([[سوره نساء]]/4، 60) و ايجاد دشمنى ميان آنان: «اِنَّما يُريدُ الشَّيطنُ اَن يوقِعَ بَينَكُمُ العَدوةَ والبَغضاءَ فِى الخَمرِ والمَيسِرِ و يَصُدَّكُم عَن ذِكرِ اللّهِ و عَنِ الصَّلوةِ». ([[سوره مائده]]/5، 91) قرآن با توجه به اين مطلب از انسان‌ها مى‌خواهد تا در برابر اراده شيطان مقاومت و گناهانى مانند شراب‌خوارى و قماربازى را كه شيطان خواستار آن است، ترك كنند: «...فَهَل اَنتُم مُنتَهون». ([[سوره مائده]]/5، 91) روشن است كه اراده شيطان چون به انسان مرتبط است، تأثير آن در ‌صورت مقاومت انسان كم و در ‌صورت پذيرش يا سستى او فراوان مى‌شود.
+
مقتضاى صفت اراده آن است كه متعلَّق داشته باشد. اراده [[شیطان]] در [[قرآن]] فقط به چیزى تعلق گرفته است كه به ضرر معنوى انسان باشد؛ مانند گمراه كردن انسان‌ها: «و ‌یُریدُ الشَّیطنُ اَن یُضِلَّهُم» ([[سوره نساء]]/4، 60) و ایجاد دشمنى میان آنان: «اِنَّما یُریدُ الشَّیطنُ اَن یوقِعَ بَینَكُمُ العَدوةَ والبَغضاءَ فِى الخَمرِ والمَیسِرِ و یَصُدَّكُم عَن ذِكرِ اللّهِ و عَنِ الصَّلوةِ». ([[سوره مائده]]/5، 91) قرآن با توجه به این مطلب از انسان‌ها مى‌خواهد تا در برابر اراده شیطان مقاومت و گناهانى مانند شراب‌خوارى و قماربازى را كه شیطان خواستار آن است، ترك كنند: «...فَهَل اَنتُم مُنتَهون». ([[سوره مائده]]/5، 91) روشن است كه اراده شیطان چون به انسان مرتبط است، تأثیر آن در ‌صورت مقاومت انسان كم و در ‌صورت پذیرش یا سستى او فراوان مى‌شود.
  
اراده انسان به امور گوناگونى تعلق مى‌گيرد. حتى ممكن است انسان به عللى مانند نادانى، گمراهى و لجاجت و اشتياق وافر به هدايت ديگران امورى را اراده كند كه از توان وى خارج است؛ چنان‌كه چيزى را اراده كند كه مخالف خواست تكوينى خدا است؛ مانند خروج از جهنم: «يُريدونَ اَن يَخرُجوا مِنَ النّارِ و ما هُم بِخرِجينَ مِنها» ([[سوره مائده]]/5، 37)، خاموش كردن نور خدا: «يُريدونَ اَن يُطفِوا نورَاللّهِ بِاَفوهِهِم و يَأبَى اللّهُ اِلاّ اَن يُتِمَّ نورَهُ» ([[سوره توبه]]/9، 32) نيز 8 [[سوره صف]]/61، نيرنگ به پيامبر و خيانت به او: «و‌اَرادوا بِهِ كَيدًا فَجَعَلنهُمُ الاَخسَرين» ([[سوره انبياء]]/21، 70؛ [[سوره انفال]]/8، 62 و 71) و هدايت كردن گمراهانى كه ديگر قابل هدايت نيستند: «اَتُريدونَ اَن تَهدوا مَن اَضَلَّ اللّهُ». ([[سوره نساء]]/4،‌88)
+
اراده انسان به امور گوناگونى تعلق مى‌گیرد. حتى ممكن است انسان به عللى مانند نادانى، گمراهى و لجاجت و اشتیاق وافر به هدایت دیگران امورى را اراده كند كه از توان وى خارج است؛ چنان‌كه چیزى را اراده كند كه مخالف خواست تكوینى خدا است؛ مانند خروج از جهنم: «یُریدونَ اَن یَخرُجوا مِنَ النّارِ و ما هُم بِخرِجینَ مِنها» ([[سوره مائده]]/5، 37)، خاموش كردن نور خدا: «یُریدونَ اَن یُطفِوا نورَاللّهِ بِاَفوهِهِم و یَأبَى اللّهُ اِلاّ اَن یُتِمَّ نورَهُ» ([[سوره توبه]]/9، 32) نیز 8 [[سوره صف]]/61، نیرنگ به پیامبر و خیانت به او: «و‌اَرادوا بِهِ كَیدًا فَجَعَلنهُمُ الاَخسَرین» ([[سوره انبیاء]]/21، 70؛ [[سوره انفال]]/8، 62 و 71) و هدایت كردن گمراهانى كه دیگر قابل هدایت نیستند: «اَتُریدونَ اَن تَهدوا مَن اَضَلَّ اللّهُ». ([[سوره نساء]]/4،‌88)
  
متعلَّق اراده انسان سبب راجح و پسنديده بودن يا مرجوح و ناپسند بودن آن اراده است. امورى كه اراده آن‌ها پسنديده است؛ مانند آخرت: «و ‌مِنكُم مَن يُريدُ الأخِرَةَ» ([[سوره آل ‌عمران]]/3، 152)، ثواب آن: «و‌مَن يُرِد ثَوابَ الأخِرَةِ‌...» ([[سوره آل ‌عمران]]/3، 145)، اصلاح: «اِن يُريدا اِصلحـًا» ([[سوره نساء]]/4، 35)، تحصن و پاك‌دامنى: «اِن اَرَدنَ تَحَصُّنـًا» ([[سوره نور]]/24، 33)، تذكّر و شكر: «لِمَن اَرادَ اَن يَذَّكَّرَ اَو اَرادَ شُكورا» ([[سوره فرقان]]/25، 62)، وجه اللّه: «يُريدونَ وجهَهُ» ([[سوره انعام]]/6، 52)، عزّت: «مَن كانَ يُريدُ العِزَّةَ‌...» ([[سوره فاطر]]/35، 10)، و كامل كردن دوره شير دادن به نوزاد: «...لِمَن اَرادَ اَن يُتِمَّ الرَّضاعَةَ» ([[سوره بقره]]/2، 233)؛ البته پدر و مادر با مشورت با يكديگر مى‌توانند نوزاد را از شير بگيرند؛ چنان‌كه مى‌توانند نوزاد را به دايه بسپارند تا او را شير دهد ([[سوره بقره]]/2، 233).
+
متعلَّق اراده انسان سبب راجح و پسندیده بودن یا مرجوح و ناپسند بودن آن اراده است. امورى كه اراده آن‌ها پسندیده است؛ مانند آخرت: «و ‌مِنكُم مَن یُریدُ الأخِرَةَ» ([[سوره آل ‌عمران]]/3، 152)، ثواب آن: «و‌مَن یُرِد ثَوابَ الأخِرَةِ‌...» ([[سوره آل ‌عمران]]/3، 145)، اصلاح: «اِن یُریدا اِصلحـًا» ([[سوره نساء]]/4، 35)، تحصن و پاك‌دامنى: «اِن اَرَدنَ تَحَصُّنـًا» ([[سوره نور]]/24، 33)، تذكّر و شكر: «لِمَن اَرادَ اَن یَذَّكَّرَ اَو اَرادَ شُكورا» ([[سوره فرقان]]/25، 62)، وجه اللّه: «یُریدونَ وجهَهُ» ([[سوره انعام]]/6، 52)، عزّت: «مَن كانَ یُریدُ العِزَّةَ‌...» ([[سوره فاطر]]/35، 10)، و كامل كردن دوره شیر دادن به نوزاد: «...لِمَن اَرادَ اَن یُتِمَّ الرَّضاعَةَ» ([[سوره بقره]]/2، 233)؛ البته پدر و مادر با مشورت با یكدیگر مى‌توانند نوزاد را از شیر بگیرند؛ چنان‌كه مى‌توانند نوزاد را به دایه بسپارند تا او را شیر دهد ([[سوره بقره]]/2، 233).
  
از ‌ديگر آياتى كه به اراده پسنديده انسان اشاره دارد، عبارت‌اند از: [[سوره توبه]]/9،46؛ [[سوره قصص]]/28،27؛ [[سوره ابراهيم]]/14، 100؛ [[سوره قصص]]/28، 19؛ [[سوره مائده]]/5، 113؛ [[سوره مائده]]/5، 29؛ [[سوره كهف]]/18، 79.
+
از ‌دیگر آیاتى كه به اراده پسندیده انسان اشاره دارد، عبارت‌اند از: [[سوره توبه]]/9،46؛ [[سوره قصص]]/28،27؛ [[سوره ابراهیم]]/14، 100؛ [[سوره قصص]]/28، 19؛ [[سوره مائده]]/5، 113؛ [[سوره مائده]]/5، 29؛ [[سوره كهف]]/18، 79.
  
امورى كه اراده آن‌ها ناپسند است؛ مانند دنيا: «مِنكُم مَن يُريدُ الدُّنيا» ([[سوره آل ‌عمران]]/3، 152) و ثواب آن: «و ‌مَن يُرِد ثَوابَ الدُّنيا‌...» ([[سوره آل‌ عمران]]/3،145)؛ در ‌حالى‌ كه خداوند، خواهان [[آخرت]] است: «تُريدُونَ عَرَضَ الدُّنيا واللّهُ يُريدُ الأخِرَةَ» ([[سوره انفال]]/8‌، 67)، گمراهى مؤمنان و انحراف آنان از حق: «يُريدونَ اَن تَضِلُّوا السَّبيل» ([[سوره نساء]]/4،44)، و «يُريدُ الَّذينَ يَتَّبِعونَ الشَّهَوتِ اَن تَميلوا» ([[سوره نساء]]/4، 27)، تحريف كلام خدا: «يُريدونَ اَن يُبَدِّلوا كَلمَ اللّهِ» ([[سوره فتح]]/48، 15)، كار خلاف عفت: «اِنَّكَ لَتَعلَمُ ما نُريد» ([[سوره هود]]/11، 79) نيز 25 [[سوره يوسف]]/12، ظلم و كج‌روى: «و‌مَن يُرِد فيهِ بِاِلحاد بِظُلم‌...» ([[سوره حج]]/22،25)، فرار از جنگ: «اِن يُريدونَ اِلاّ فِرارا» ([[سوره احزاب]]/33، 13)، حلول غضب پروردگار: «اَم اَرَدتُم اَن يَحِلَّ عَلَيكُم غَضَبٌ مِن رَبِّكُم» ([[سوره طه]]/20،86).
+
امورى كه اراده آن‌ها ناپسند است؛ مانند دنیا: «مِنكُم مَن یُریدُ الدُّنیا» ([[سوره آل ‌عمران]]/3، 152) و ثواب آن: «و ‌مَن یُرِد ثَوابَ الدُّنیا‌...» ([[سوره آل‌ عمران]]/3،145)؛ در ‌حالى‌ كه خداوند، خواهان [[آخرت]] است: «تُریدُونَ عَرَضَ الدُّنیا واللّهُ یُریدُ الأخِرَةَ» ([[سوره انفال]]/8‌، 67)، گمراهى مؤمنان و انحراف آنان از حق: «یُریدونَ اَن تَضِلُّوا السَّبیل» ([[سوره نساء]]/4،44)، و «یُریدُ الَّذینَ یَتَّبِعونَ الشَّهَوتِ اَن تَمیلوا» ([[سوره نساء]]/4، 27)، تحریف كلام خدا: «یُریدونَ اَن یُبَدِّلوا كَلمَ اللّهِ» ([[سوره فتح]]/48، 15)، كار خلاف عفت: «اِنَّكَ لَتَعلَمُ ما نُرید» ([[سوره هود]]/11، 79) نیز 25 [[سوره یوسف]]/12، ظلم و كج‌روى: «و‌مَن یُرِد فیهِ بِاِلحاد بِظُلم‌...» ([[سوره حج]]/22،25)، فرار از جنگ: «اِن یُریدونَ اِلاّ فِرارا» ([[سوره احزاب]]/33، 13)، حلول غضب پروردگار: «اَم اَرَدتُم اَن یَحِلَّ عَلَیكُم غَضَبٌ مِن رَبِّكُم» ([[سوره طه]]/20،86).
  
از ديگر آياتى كه به اراده ناپسند انسان اشاره دارد، عبارت‌اند از: [[سوره نساء]]/4، 91؛ [[سوره نساء]]/4، 150؛ [[سوره صافات]]/37، 86؛ [[سوره نساء]]/4، 144؛ [[سوره قيامت]]/75، 5؛ [[سوره بقره]]/2، 108؛ [[سوره اسراء]]/17، 103؛ [[سوره مدثر]]/74، 52.
+
از دیگر آیاتى كه به اراده ناپسند انسان اشاره دارد، عبارت‌اند از: [[سوره نساء]]/4، 91؛ [[سوره نساء]]/4، 150؛ [[سوره صافات]]/37، 86؛ [[سوره نساء]]/4، 144؛ [[سوره قیامت]]/75، 5؛ [[سوره بقره]]/2، 108؛ [[سوره اسراء]]/17، 103؛ [[سوره مدثر]]/74، 52.
  
در ‌آيه‌اى نيز بيان شده كه [[آخرت]] براى كسانى است كه طالب برترى‌طلبى در زمين و فساد نباشند. از اين آيه استفاده مى‌شود كه اراده برترى‌طلبى در زمين و فساد ناپسند است: «تِلكَ الدّارُ الأخِرَةُ نَجعَلُها لِلَّذينَ لايُريدونَ عُلُوًّا فِى الاَرضِ ولافَسادًا». ([[سوره قصص]]/28، 83)
+
در ‌آیه‌اى نیز بیان شده كه [[آخرت]] براى كسانى است كه طالب برترى‌طلبى در زمین و فساد نباشند. از این آیه استفاده مى‌شود كه اراده برترى‌طلبى در زمین و فساد ناپسند است: «تِلكَ الدّارُ الأخِرَةُ نَجعَلُها لِلَّذینَ لایُریدونَ عُلُوًّا فِى الاَرضِ ولافَسادًا». ([[سوره قصص]]/28، 83)
  
چگونگى برخورد خداوند با انسان‌ها به نوع اراده آنان بستگى دارد. اگر كسى زندگى دنيا را اراده كند، خداوند در دنيا بخشى از خواسته‌هاى وى را به او مى‌دهد؛ ولى جزاى چنين شخصى در [[آخرت]]، عذاب جهنم و دورى از رحمت و مغفرت الهى است: «مَن كانَ يُريدُ العاجِلَةَ عَجَّلنا لَهُ فيها ما نَشاءُ لِمَن نُريدُ ثُمَّ جَعَلنا لَهُ جَهَنَّمَ يَصلها مَذمومـًا مَدحورا» ([[سوره اسراء]]/17، 18) و اگر كسى زندگى آخرت را اراده كند و براى رسيدن به آن به ‌گونه‌اى شايسته بكوشد و به [[توحيد]] و [[نبوت]] و [[معاد]] اعتقاد داشته باشد، خداوند از او تشكر مى‌كند. به اين صورت كه افزون بر پذيرش اعمال وى و اعطاى ثواب به او وى را ستايش نيز مى‌كند: «و ‌مَن اَرادَ الأخِرَةَ و سَعى لَها سَعيَها و هُوَ مُؤمِنٌ فَاُولئِ كَ كانَ سَعيُهُم مَشكورا». ([[سوره اسراء]]/17، 19)<ref> الميزان، ج‌13، ص‌63‌ـ‌66‌.</ref>
+
چگونگى برخورد خداوند با انسان‌ها به نوع اراده آنان بستگى دارد. اگر كسى زندگى دنیا را اراده كند، خداوند در دنیا بخشى از خواسته‌هاى وى را به او مى‌دهد؛ ولى جزاى چنین شخصى در [[آخرت]]، عذاب جهنم و دورى از رحمت و مغفرت الهى است: «مَن كانَ یُریدُ العاجِلَةَ عَجَّلنا لَهُ فیها ما نَشاءُ لِمَن نُریدُ ثُمَّ جَعَلنا لَهُ جَهَنَّمَ یَصلها مَذمومـًا مَدحورا» ([[سوره اسراء]]/17، 18) و اگر كسى زندگى آخرت را اراده كند و براى رسیدن به آن به ‌گونه‌اى شایسته بكوشد و به [[توحید]] و [[نبوت]] و [[معاد]] اعتقاد داشته باشد، خداوند از او تشكر مى‌كند. به این صورت كه افزون بر پذیرش اعمال وى و اعطاى ثواب به او وى را ستایش نیز مى‌كند: «و ‌مَن اَرادَ الأخِرَةَ و سَعى لَها سَعیَها و هُوَ مُؤمِنٌ فَاُولئِ كَ كانَ سَعیُهُم مَشكورا». ([[سوره اسراء]]/17، 19)<ref> المیزان، ج‌13، ص‌63‌ـ‌66‌.</ref>
  
اين مطلب در آيات ديگرى نيز بيان شده است؛ مانند: [[سوره آل ‌عمران]]/3، 145؛ [[سوره شورى]]/42، 20؛ [[سوره هود]]/11، 15‌ـ‌16؛ بنابراين خداوند هم به كسانى‌ كه دنيا را مى‌خواهند و هم به كسانى‌ كه آخرت را اراده مى‌كنند، از عطاى خويش يارى مى‌رساند: «كُلاًّ نُمِدُّ هـؤُلاءِ و هـؤُلاءِ مِن عَطَـاءِ رَبِّكَ». ([[سوره اسراء]]/17، 20) ناگفته نماند كه مقصود از اراده دنيا در آيات [[قرآن]]، آن است كه شخص دنيا را به ‌صورت مستقل قصد و از آخرت اعراض و آن را فراموش كند؛<ref> همان، ص‌63‌.</ref> پس انسان مى‌تواند هم دنيا و هم آخرت را اراده كند به اين صورت كه دنيا را به تبع آخرت بخواهد.<ref> مجمع‌البيان، ج‌6، ص‌628‌.</ref>
+
این مطلب در آیات دیگرى نیز بیان شده است؛ مانند: [[سوره آل ‌عمران]]/3، 145؛ [[سوره شورى]]/42، 20؛ [[سوره هود]]/11، 15‌ـ‌16؛ بنابراین خداوند هم به كسانى‌ كه دنیا را مى‌خواهند و هم به كسانى‌ كه آخرت را اراده مى‌كنند، از عطاى خویش یارى مى‌رساند: «كُلاًّ نُمِدُّ هـؤُلاءِ و هـؤُلاءِ مِن عَطَـاءِ رَبِّكَ». ([[سوره اسراء]]/17، 20) ناگفته نماند كه مقصود از اراده دنیا در آیات [[قرآن]]، آن است كه شخص دنیا را به ‌صورت مستقل قصد و از آخرت اعراض و آن را فراموش كند؛<ref> همان، ص‌63‌.</ref> پس انسان مى‌تواند هم دنیا و هم آخرت را اراده كند به این صورت كه دنیا را به تبع آخرت بخواهد.<ref> مجمع‌البیان، ج‌6، ص‌628‌.</ref>
  
گاهى انسان، اراده‌اى را به ديگرى نسبت مى‌دهد كه در وى وجود ندارد؛ چنان‌كه كافران قوم [[حضرت نوح]] عليه‌السلام درباره حضرت به قوم خويش گفتند: او اراده كرده است بر شما برترى طلبد: «يُريدُ اَن يَتَفَضَّلَ عَلَيكُم». ([[سوره مؤمنون]]/23، 24) نيز 110 [[سوره اعراف]]/7 و 19 [[سوره قصص]]/28.
+
گاهى انسان، اراده‌اى را به دیگرى نسبت مى‌دهد كه در وى وجود ندارد؛ چنان‌كه كافران قوم [[حضرت نوح]] علیه‌السلام درباره حضرت به قوم خویش گفتند: او اراده كرده است بر شما برترى طلبد: «یُریدُ اَن یَتَفَضَّلَ عَلَیكُم». ([[سوره مؤمنون]]/23، 24) نیز 110 [[سوره اعراف]]/7 و 19 [[سوره قصص]]/28.
  
 
گاهى هم برخى وجود اراده‌اى را در خود ادعا مى‌كنند كه در آن‌ها وجود ندارد؛ چنان‌كه منافقان ادعا مى‌كنند كه اراده آنان احسان‌كردن است: «اِن اَرَدنا اِلاّ اِحسنـًا‌...». ([[سوره نساء]]/4، 62)
 
گاهى هم برخى وجود اراده‌اى را در خود ادعا مى‌كنند كه در آن‌ها وجود ندارد؛ چنان‌كه منافقان ادعا مى‌كنند كه اراده آنان احسان‌كردن است: «اِن اَرَدنا اِلاّ اِحسنـًا‌...». ([[سوره نساء]]/4، 62)
سطر ۸۱: سطر ۸۱:
 
==پانویس ==
 
==پانویس ==
 
<references />
 
<references />
(21)‌. الميزان، ج‌13، ص‌59‌ـ‌60 و 346.
+
(21)‌. المیزان، ج‌13، ص‌59‌ـ‌60 و 346.
  
  

نسخهٔ ‏۲۲ ژوئیهٔ ۲۰۱۲، ساعت ۰۸:۴۰

این مدخل از دانشنامه هنوز نوشته نشده است.

Icon book.jpg

محتوای فعلی بخشی از یک کتاب متناسب با عنوان است.

(احتمالا تصرف اندکی صورت گرفته است)


«اراده: صفت ترجیح‌دهنده یكى از دو طرف فعل و ترك، همراه با علم و شعور».

اراده، مصدر باب افعال به ‌معناى خواستن و به چیزى میل و رغبت كردن[۱] و از ماده «رَوْد» به ‌معناى طلب و رفت و آمد در جستجوى چیزى[۲] است.

اراده در فلسفه و كلام به ‌صورت‌هاى گوناگونى تعریف شده است؛ مانند حالتى كه پس از تصور منافع و مصالح براى فاعل حاصل مى‌شود؛[۳] صفتى كه صاحبش را به یكى از دو طرف مقدور سوق مى‌دهد؛[۴] صفتى كه به واسطه آن، از دو طرفِ ممكن یك طرف همراه با علم و شعور ترجیح داده مى‌شود؛[۵] علمى كه سبب صدور فعل مى‌شود بدون آن‌كه این صدور از روى كراهت و جبر باشد؛[۶] صفتى كه اقتضاى صاحبش را بالفعل و تأثیر او را تمام مى‌كند كه در حق تعالى عبارت از علم عنایى یعنى علم به نظام احسن است و در انسان، غیر از علم به ‌شمار مى‌رود.[۷]

داعى[۸] (علم به مصلحت موجود در فعل[۹])؛ اعتقاد منفعت؛ میلى كه در پى اعتقاد منفعت حاصل مى‌شود؛ شوق مؤكّدى كه به دنبال ادراك امر ملائم پدید مى‌آید، چه ادراك یقینى باشد و چه ظنّى یا تخیّلى؛[۱۰] شوق به برطرف كردن نقصى كه شخص در وجود خود مى‌بیند.[۱۱]

قصدى كه به دنبال جزمِ حاصل از ادراك تصورى و تصدیقى پدید مى‌آید؛[۱۲] عزم راسخى كه پس از مقدمات فعل، یعنى تصور و تصدیق و میل و جزم و عزم پدید مى‌آید.[۱۳] برخى نیز اراده را معنایى منافى با كراهت و اضطرار دانسته‌اند.[۱۴]

در معنایى جامع مى‌توان اراده را حالت یا صفتى دانست كه پس از تصور منفعت یا مصلحت در فاعل حاصل و موجب ترجیح یكى از دو طرف مى‌شود؛ بنابراین برخى از تعاریف پیشین نادرست است و برخى نیز تعریف دقیق اراده نیستند؛ بلكه از لوازم آن شمرده مى‌شوند.

اراده در انسان، از كیفیات نفسانیه (امور وجدانى مانند لذت و درد) و شناختن آن براى انسان‌ها آسان است؛ ولى علم به ماهیت آن و نیز تعریف دقیق آن مشكل است.[۱۵] در عرفان، اراده یكى از منازل سلوك دانسته شده است و برخى آن را نخستین درجه از سلوك عارفان دانسته و گفته‌اند: در چنگ زدن به ‌دست‌گیره محكم (الهى )رغبتى است كه باعث مى‌شود باطن شخص براى اتصال حقیقى به عالم قدس به ‌سوى آن حركت كند.

این رغبت در پى تصدیق جازم (خواه از راه یقین برهانى بدست آید یا اعتقاد ایمانى) حاصل ‌مى‌شود.[۱۶] برخى دیگر در تبیین آن گفته‌اند: نفس را از خواسته‌هایش منع كردن و او را به اوامر حق و رضا به قضاى او متوجه ساختن یا ترك كردن عادت و تركِ فرورفتن در شهوات و غفلت از حق و توجه به امور دنیایى[۱۷] یا انگیزه‌هاى حقیقت را از روى میل و رغبت اجابت ‌كردن[۱۸] یا دل را به طلب حق متوجه ساختن[۱۹] یا مبدأ محبت یا پاره‌اى از آتش محبت كه در دل مى‌افتد و شخص را به اجابت انگیزه‌هاى حقیقت سوق مى‌دهد.[۲۰]

اسناد اراده به موجوداتى مانند دیوار (سوره كهف/18، 77) كه داراى شعور نیستند، مجاز است؛(21) البته در این خصوص باید به این نكته توجه داشت كه نگاه ما به موجودات، دو گونه است: گاهى با دید واقعى و حقیقى به اصل حقیقت وجود بدون در نظر گرفتن مراتب آن نظر مى‌كنیم.

در این صورت تمام موجودات، حتى جمادات به ‌اندازه بهره‌اى كه از وجود دارند، داراى علم و شعور و اراده‌اند و اسناد اراده به آن‌ها حقیقى است؛ ولى گاهى با دید ظاهرى به مقایسه بین مراتب وجود مى‌پردازیم. با این دید، موجودات به دو بخش با شعور و فاقد شعور تقسیم مى‌شوند و اسناد اراده به قسم اول حقیقت و به قسم دوم مجاز خواهد بود؛ بنابراین اراده مانند وجود، مشترك معنوى است كه حقیقت آن واحد ولى داراى مراتب است.[۲۱]

اراده گاهى به خداوند اسناد داده مى‌شود كه وجود آن در او به نحو ایجاب و فعلیت است (=>‌مرید) و گاهى نیز به غیرخدا اسناد داده مى‌شود. اراده در موجوداتى مانند انسان به ‌گونه امكان و استعداد است.(23) اراده انسان چون در طول اراده تكوینى خدا قرار دارد، همیشه مقهور آن است. (=>‌ جبر و اختیار)

موضوع این مقاله، اراده غیرخداوند است كه در قرآن 90 بار بكار رفته و ضمن آن به موارد گوناگون اراده انسان‌ها مانند اراده خوبى‌ها، اراده بدى‌ها، اراده دنیا، اراده آخرت، اراده پاداش گرفتن، اراده برترى یافتن، اراده وجه الله، اراده عزت، یا اراده امورى كه توانایى انجام آن‌ها را ندارند، اشاره و نیز بیان شده كه اراده شیطان، گمراه كردن انسان‌ها و ایجاد دشمنى بین آن‌ها است.

تفاوت اراده با دیگر عناوین مشابه:

اراده با عناوین مشابهى نظیر اختیار، مشیت و قصد فرق دارد و این تفاوت چنین تبیین مى‌شود:

  1. اراده با اختیار ترادف ندارد؛ زیرا اولاً از آن جا كه اختیار از خیر مشتق شده، به آنچه خیر است یا خیر دیده مى‌شود، تعلق مى‌گیرد و تعلق اراده به آنچه شر است یا شر دیده مى‌شود نیز ممكن است. ثانیاً در حالت اجبار و اكراه و نیز در حالت اضطرار، اختیار تحقق نمى‌یابد ولى اراده در این دو حال نیز حاصل مى‌شود.[۲۲](سوره نور/24، 33) این دو فرق به استعمال واژه‌هاى اراده و اختیار مربوط است.
  1. اراده و مشیت گاهى مترادف به نظر مى‌آیند ولى با هم تفاوت نیز دارند زیرا مشیت، صرفاً خواستن چیزى است ولى اراده به سمت آن چیز رفتن و اقدام كردن است و روشن است كه گاهى چیزى خواسته مى‌شود ولى اراده بر انجام آن تعلق نمى‌گیرد؛ از این ‌رو مى‌توان گفت: مشیت، مرتبه ضعیف اراده است كه با فعل فاصله دارد و اراده، مرتبه قوى مشیت و متصل به فعل است.[۲۳] در نگاه دیگر، اراده از تعیّنات مشیّت و متأخّر از آن است؛[۲۴] زیرا مشیّت مربوط به مرتبه علم و اراده، مربوط به مرتبه خارج است.
  1. اراده با قصد نیز مغایر است؛ زیرا قصد فقط به فعل خود قصدكننده تعلق مى‌گیرد؛ ولى اراده هم به فعل اراده‌كننده و هم به فعل غیرش متعلق مى‌شود.[۲۵] افزون بر این در معناى قصد، نوعى میانه‌روى نیز مورد نظر است.[۲۶]

اراده با عناوین دیگرى مانند قدرت، شهوت و میل، تمنّى و رضا، محبت و شوق كه ممكن است با اراده یكى دانسته شوند نیز تفاوت دارد؛ زیرا قدرت صاحبش را به دو طرف فعل و ترك متمكّن مى‌سازد ولى اراده یكى از دو طرف را ترجیح مى‌دهد.

گاهى اراده هست و شهوت نیست؛ مانند خوردن دارویى تلخ كه براى انسان مفید است و گاهى شهوت هست و اراده نیست؛ مانند این‌كه انسان از خوردن غذاى لذیذى كه براى وى مضر است، امتناع مى‌ورزد.[۲۷]

اراده بنا به نظر برخى محققان فقط به مقدورى كه زمان آن نیز گذشته نباشد، تعلق مى‌گیرد ولى تمنّى به امر مقدور و غیرمقدور و نیز به امر گذشته و آینده تعلق مى‌گیرد.[۲۸]

اراده مربوط به آینده و رضا مربوط به گذشته یا حال است.[۲۹] محبت اگر به ‌معناى شهوت نباشد، مزیتى دارد كه در اراده نیست زیرا وقتى گفته مى‌شود: «اُحبّه»، یعنى هیچ نوع بدى را براى او نمى‌خواهم؛ ولى وقتى گفته مى‌شود: «ارید له الخیر»، به این معنا نیست كه هیچ‌گونه بدى را براى او نمى‌خواهم.[۳۰] اراده، میلى اختیارى ولى شوق، میلى طبیعى است؛ افزون بر این ‌كه گاهى شوق هست و اراده نیست و گاهى اراده هست و شوق نیست.[۳۱]

مبادى اراده:

همان ‌گونه كه انجام هر فعل اختیارى به اراده مسبوق است، خود اراده نیز به مبادى و عللى مسبوق است كه باعث تحقق اراده‌اى خاص مى‌شوند. در آیاتى از قرآن به برخى از این مبادى اشاره شده؛ مانند این‌كه ایمان آوردن انسان در پى آن است كه خداوند، ایمان را محبوب وى قرار داده در قلب او زینت دهد. (سوره حجرات/49، 7)

پیامبران به واسطه وحى الهى، كارهاى نیك را اراده كرده و انجام مى‌دهند (سوره انبیاء/21، 73). امر الهى سبب اراده برخى امور به ‌وسیله پیامبران مى‌شود. (سوره كهف/18، 79 و 82) روى‌گردانى از یاد ‌خدا باعث مى‌شود كه انسان فقط زندگى دنیا را اراده كند. (سوره نجم/53، 29) پیروى از شهوات باعث ‌مى‌شود كه شخص، انحراف دیگران را نیز اراده كند و... (سوره نساء/4، 27)

از دیدگاه فلسفى، مبادى اراده به ‌ترتیب تصور، تصدیق و شوق است؛ یعنى در ابتدا چیزى تصور مى‌شود و بعد از تصور، تصدیق به فایده یا ضرر پیدا مى‌شود و در اثر این تصدیق، شوق به جذب منفعت كه شهوت نامیده مى‌شود یا شوق به دفع ضرر كه غضب نام دارد، پدید مى‌آید و با قوى ‌شدن این شوق، اراده تحقق مى‌یابد.

تصدیقى كه از مبادى اراده است به سه قسم تقسیم مى‌شود: اول تصدیق یقینى كه تصدیق به خیرات عالم عقل، یعنى دارالیقین است. دوم ‌تصدیق ظنى كه تصدیق به خیرات محدود آخرتى است؛ خیراتى كه به ‌دلیل محدود بودن، ظنى به ‌شمار مى‌آیند. سوم تصدیق تخیلى كه تصدیق به خیرات دنیایى است؛ خیراتى كه به ‌دلیل محدودیت و قابل زوال بودن تخیلى شمرده مى‌شوند.

قسم اول منشأ پیدایش اراده‌اى مى‌شود كه مخصوص مقربان است. آن‌ها با این اراده، خیرات یقینى را مى‌طلبند. قسم دوم، اراده‌اى را پدید مى‌آورد كه به اصحاب یمین اختصاص دارد. آنان با این اراده به سمت خیرات ‌آخرتى مى‌روند. قسم سوم باعث پیدایش اراده‌اى مى‌شود كه خاص اصحاب شمال است. آنان با این اراده، همه همت خویش را متوجه امور دنیایى مى‌كنند.[۳۲]

متعلّقات اراده:

مقتضاى صفت اراده آن است كه متعلَّق داشته باشد. اراده شیطان در قرآن فقط به چیزى تعلق گرفته است كه به ضرر معنوى انسان باشد؛ مانند گمراه كردن انسان‌ها: «و ‌یُریدُ الشَّیطنُ اَن یُضِلَّهُم» (سوره نساء/4، 60) و ایجاد دشمنى میان آنان: «اِنَّما یُریدُ الشَّیطنُ اَن یوقِعَ بَینَكُمُ العَدوةَ والبَغضاءَ فِى الخَمرِ والمَیسِرِ و یَصُدَّكُم عَن ذِكرِ اللّهِ و عَنِ الصَّلوةِ». (سوره مائده/5، 91) قرآن با توجه به این مطلب از انسان‌ها مى‌خواهد تا در برابر اراده شیطان مقاومت و گناهانى مانند شراب‌خوارى و قماربازى را كه شیطان خواستار آن است، ترك كنند: «...فَهَل اَنتُم مُنتَهون». (سوره مائده/5، 91) روشن است كه اراده شیطان چون به انسان مرتبط است، تأثیر آن در ‌صورت مقاومت انسان كم و در ‌صورت پذیرش یا سستى او فراوان مى‌شود.

اراده انسان به امور گوناگونى تعلق مى‌گیرد. حتى ممكن است انسان به عللى مانند نادانى، گمراهى و لجاجت و اشتیاق وافر به هدایت دیگران امورى را اراده كند كه از توان وى خارج است؛ چنان‌كه چیزى را اراده كند كه مخالف خواست تكوینى خدا است؛ مانند خروج از جهنم: «یُریدونَ اَن یَخرُجوا مِنَ النّارِ و ما هُم بِخرِجینَ مِنها» (سوره مائده/5، 37)، خاموش كردن نور خدا: «یُریدونَ اَن یُطفِوا نورَاللّهِ بِاَفوهِهِم و یَأبَى اللّهُ اِلاّ اَن یُتِمَّ نورَهُ» (سوره توبه/9، 32) نیز 8 سوره صف/61، نیرنگ به پیامبر و خیانت به او: «و‌اَرادوا بِهِ كَیدًا فَجَعَلنهُمُ الاَخسَرین» (سوره انبیاء/21، 70؛ سوره انفال/8، 62 و 71) و هدایت كردن گمراهانى كه دیگر قابل هدایت نیستند: «اَتُریدونَ اَن تَهدوا مَن اَضَلَّ اللّهُ». (سوره نساء/4،‌88)

متعلَّق اراده انسان سبب راجح و پسندیده بودن یا مرجوح و ناپسند بودن آن اراده است. امورى كه اراده آن‌ها پسندیده است؛ مانند آخرت: «و ‌مِنكُم مَن یُریدُ الأخِرَةَ» (سوره آل ‌عمران/3، 152)، ثواب آن: «و‌مَن یُرِد ثَوابَ الأخِرَةِ‌...» (سوره آل ‌عمران/3، 145)، اصلاح: «اِن یُریدا اِصلحـًا» (سوره نساء/4، 35)، تحصن و پاك‌دامنى: «اِن اَرَدنَ تَحَصُّنـًا» (سوره نور/24، 33)، تذكّر و شكر: «لِمَن اَرادَ اَن یَذَّكَّرَ اَو اَرادَ شُكورا» (سوره فرقان/25، 62)، وجه اللّه: «یُریدونَ وجهَهُ» (سوره انعام/6، 52)، عزّت: «مَن كانَ یُریدُ العِزَّةَ‌...» (سوره فاطر/35، 10)، و كامل كردن دوره شیر دادن به نوزاد: «...لِمَن اَرادَ اَن یُتِمَّ الرَّضاعَةَ» (سوره بقره/2، 233)؛ البته پدر و مادر با مشورت با یكدیگر مى‌توانند نوزاد را از شیر بگیرند؛ چنان‌كه مى‌توانند نوزاد را به دایه بسپارند تا او را شیر دهد (سوره بقره/2، 233).

از ‌دیگر آیاتى كه به اراده پسندیده انسان اشاره دارد، عبارت‌اند از: سوره توبه/9،46؛ سوره قصص/28،27؛ سوره ابراهیم/14، 100؛ سوره قصص/28، 19؛ سوره مائده/5، 113؛ سوره مائده/5، 29؛ سوره كهف/18، 79.

امورى كه اراده آن‌ها ناپسند است؛ مانند دنیا: «مِنكُم مَن یُریدُ الدُّنیا» (سوره آل ‌عمران/3، 152) و ثواب آن: «و ‌مَن یُرِد ثَوابَ الدُّنیا‌...» (سوره آل‌ عمران/3،145)؛ در ‌حالى‌ كه خداوند، خواهان آخرت است: «تُریدُونَ عَرَضَ الدُّنیا واللّهُ یُریدُ الأخِرَةَ» (سوره انفال/8‌، 67)، گمراهى مؤمنان و انحراف آنان از حق: «یُریدونَ اَن تَضِلُّوا السَّبیل» (سوره نساء/4،44)، و «یُریدُ الَّذینَ یَتَّبِعونَ الشَّهَوتِ اَن تَمیلوا» (سوره نساء/4، 27)، تحریف كلام خدا: «یُریدونَ اَن یُبَدِّلوا كَلمَ اللّهِ» (سوره فتح/48، 15)، كار خلاف عفت: «اِنَّكَ لَتَعلَمُ ما نُرید» (سوره هود/11، 79) نیز 25 سوره یوسف/12، ظلم و كج‌روى: «و‌مَن یُرِد فیهِ بِاِلحاد بِظُلم‌...» (سوره حج/22،25)، فرار از جنگ: «اِن یُریدونَ اِلاّ فِرارا» (سوره احزاب/33، 13)، حلول غضب پروردگار: «اَم اَرَدتُم اَن یَحِلَّ عَلَیكُم غَضَبٌ مِن رَبِّكُم» (سوره طه/20،86).

از دیگر آیاتى كه به اراده ناپسند انسان اشاره دارد، عبارت‌اند از: سوره نساء/4، 91؛ سوره نساء/4، 150؛ سوره صافات/37، 86؛ سوره نساء/4، 144؛ سوره قیامت/75، 5؛ سوره بقره/2، 108؛ سوره اسراء/17، 103؛ سوره مدثر/74، 52.

در ‌آیه‌اى نیز بیان شده كه آخرت براى كسانى است كه طالب برترى‌طلبى در زمین و فساد نباشند. از این آیه استفاده مى‌شود كه اراده برترى‌طلبى در زمین و فساد ناپسند است: «تِلكَ الدّارُ الأخِرَةُ نَجعَلُها لِلَّذینَ لایُریدونَ عُلُوًّا فِى الاَرضِ ولافَسادًا». (سوره قصص/28، 83)

چگونگى برخورد خداوند با انسان‌ها به نوع اراده آنان بستگى دارد. اگر كسى زندگى دنیا را اراده كند، خداوند در دنیا بخشى از خواسته‌هاى وى را به او مى‌دهد؛ ولى جزاى چنین شخصى در آخرت، عذاب جهنم و دورى از رحمت و مغفرت الهى است: «مَن كانَ یُریدُ العاجِلَةَ عَجَّلنا لَهُ فیها ما نَشاءُ لِمَن نُریدُ ثُمَّ جَعَلنا لَهُ جَهَنَّمَ یَصلها مَذمومـًا مَدحورا» (سوره اسراء/17، 18) و اگر كسى زندگى آخرت را اراده كند و براى رسیدن به آن به ‌گونه‌اى شایسته بكوشد و به توحید و نبوت و معاد اعتقاد داشته باشد، خداوند از او تشكر مى‌كند. به این صورت كه افزون بر پذیرش اعمال وى و اعطاى ثواب به او وى را ستایش نیز مى‌كند: «و ‌مَن اَرادَ الأخِرَةَ و سَعى لَها سَعیَها و هُوَ مُؤمِنٌ فَاُولئِ كَ كانَ سَعیُهُم مَشكورا». (سوره اسراء/17، 19)[۳۳]

این مطلب در آیات دیگرى نیز بیان شده است؛ مانند: سوره آل ‌عمران/3، 145؛ سوره شورى/42، 20؛ سوره هود/11، 15‌ـ‌16؛ بنابراین خداوند هم به كسانى‌ كه دنیا را مى‌خواهند و هم به كسانى‌ كه آخرت را اراده مى‌كنند، از عطاى خویش یارى مى‌رساند: «كُلاًّ نُمِدُّ هـؤُلاءِ و هـؤُلاءِ مِن عَطَـاءِ رَبِّكَ». (سوره اسراء/17، 20) ناگفته نماند كه مقصود از اراده دنیا در آیات قرآن، آن است كه شخص دنیا را به ‌صورت مستقل قصد و از آخرت اعراض و آن را فراموش كند؛[۳۴] پس انسان مى‌تواند هم دنیا و هم آخرت را اراده كند به این صورت كه دنیا را به تبع آخرت بخواهد.[۳۵]

گاهى انسان، اراده‌اى را به دیگرى نسبت مى‌دهد كه در وى وجود ندارد؛ چنان‌كه كافران قوم حضرت نوح علیه‌السلام درباره حضرت به قوم خویش گفتند: او اراده كرده است بر شما برترى طلبد: «یُریدُ اَن یَتَفَضَّلَ عَلَیكُم». (سوره مؤمنون/23، 24) نیز 110 سوره اعراف/7 و 19 سوره قصص/28.

گاهى هم برخى وجود اراده‌اى را در خود ادعا مى‌كنند كه در آن‌ها وجود ندارد؛ چنان‌كه منافقان ادعا مى‌كنند كه اراده آنان احسان‌كردن است: «اِن اَرَدنا اِلاّ اِحسنـًا‌...». (سوره نساء/4، 62)

پانویس

  1. القاموس‌المحیط، ج‌1، ص‌415 «رود».
  2. اقرب‌الموارد، ج2، ص455 «رود»؛ شمس‌العلوم، ج4، ص2681؛ المنجد، ص‌286 «راد».
  3. گوهر مراد، ص‌250.
  4. شرح المنظومه، ج‌3، ص‌647‌.
  5. المیزان، ج‌1، ص‌106.
  6. درة‌التاج، ص‌569.
  7. دررالفوائد، ج‌2، ص‌78.
  8. انوارالملكوت، ص‌137‌ـ‌138.
  9. مفتاح‌الباب، ص‌117.
  10. شرح المنظومه، ج‌3، ص‌648‌.
  11. تهافت التهافت، ص‌42.
  12. شرح المنظومه، ج‌3، ص‌647‌.
  13. شرح المنظومه، ج‌3، ص‌647‌.
  14. المصطلحات الكلامیه، ص‌15.
  15. اسفار، ج‌6، ص‌335‌ـ‌336.
  16. الاشارات و التنبیهات، ج‌3، ص‌378.
  17. الطبقات الصوفیه، ص‌475.
  18. شرح منازل السائرین، ص‌66.
  19. مصطلحات التصوف، ص‌47.
  20. همان، ص‌76‌ـ‌96.
  21. اسفار، ج‌6، ص335‌ـ‌336؛ الدرر الفوائد، ج‌2، ص‌79.
  22. الفروق اللغویه، ص‌28.
  23. همان، ص‌35، ش 138.
  24. شرح فصوص الحكم، ص‌816‌ـ‌817‌.
  25. الفروق اللغویه، ص‌429.
  26. نثر طوبى، ج‌2، ص‌301.
  27. اسفار، ج4، ص113؛ كشاف‌اصطلاحات الفنون، ج1، ص‌132‌ـ‌136؛ الفروق اللغویه، ص‌34.
  28. كشاف اصطلاحات‌الفنون، ج1، ص136‌ـ‌132؛ الفروق‌اللغویه، ص‌142.
  29. الفروق اللغویه، ص‌34.
  30. همان، ص‌484.
  31. اسفار، ج‌4، ص‌113.
  32. شرح المنظومه، ج‌3، ص‌648‌؛ شرح الاسماء، ص‌344‌ـ‌349؛ دررالفوائد، ج‌2، ص‌84‌.
  33. المیزان، ج‌13، ص‌63‌ـ‌66‌.
  34. همان، ص‌63‌.
  35. مجمع‌البیان، ج‌6، ص‌628‌.

(21)‌. المیزان، ج‌13، ص‌59‌ـ‌60 و 346.


(23)‌. اسفار، ج6‌، ص336؛ شرح‌المنظومه، ج3، ص648.


منابع

دایره المعارف قرآن کریم، جلد 2، مدخل اراده، از محمدحسین حشمت‌پور و بخش فلسفه و کلام.