سید رضا بهاءالدینی: تفاوت بین نسخهها
جز (افزودن محتوا با منبع جدید) |
جز (←منابع) |
||
سطر ۹۱: | سطر ۹۱: | ||
+ | |||
+ | ==پانویس == | ||
+ | <references /> | ||
+ | |||
==منابع== | ==منابع== | ||
*تلخيص از مجموعه گلشن ابرار، جلد 2، زندگی نامه "سيد رضا بهاءالدينى" از احمد لقماني | *تلخيص از مجموعه گلشن ابرار، جلد 2، زندگی نامه "سيد رضا بهاءالدينى" از احمد لقماني |
نسخهٔ ۱۵ آوریل ۲۰۱۴، ساعت ۰۴:۳۱
سید رضا بهاءالدینی فقیه و عارف شیعه بود. پدرش سید صفیالدین از خدمتگزاران آرامگاه فاطمه معصومه بود.
محتویات
طلوع حیات و خاندان
نهمین روز فروردین ماه 1287 ش. سپیده حیات طفلی پاك طینت از خانوادهای مذهبی سر زد. شور و اشتیاق آن روز با جشن ولایت و عید غدیر سال 1327 قمری همراه بود و این میلاد، شادی افزونتری برای اطرافیان كودك به ارمغان آورد.
نام فرزند را «سید رضا» نهادند تا به بركت این نام و نورانیت آن ایام برای همیشه «بهاءالدین» باشد. نسب نیاكان ارجمند وی به امام سجاد علیه السلام میرسد و اجداد و پدران والامقام او هر یك بسان گوهر تابناكی در دوران ظلمت درخشش خاصی داشتهاند. برخی از آنان عهدهدار تولیت حرم حضرت معصومه سلام علیها السلام بودند و تنی چند از خادمان مخلص بارگاه آن پاك بانوی بلند اختر محسوب میشدند.
پدر سید رضا، سید صفی الدین بود كه افتخار خدمتگزاری آستان مقدس حضرت معصومه سلام الله علیها را داشت. انس فراوان او با قرآن، عشق وافر به قرائت آیات الهی و حافظه چشمگیر وی موجب اعتماد علما به اندوختههای ذهنی سید صفی الدین شده بود، به طوری كه او را «كشف الآیات علما» مینامیدند. آن چه صفات برجستهای به وی بخشید مناعت طبع، بلند نظری و اشتیاق خدمت به جامعه بود.
مادر سید رضا، فاطمه سلطان ـ معروف به زن آقا ـ بانویی مؤمن و مخلص بود كه همسری مهربان و زیرك برای سید صفی الدین محسوب میشد. وی از نوادگان اندیشمند والامقام ملاصدرا شیرازی بوده است. بانویی كه صفا و صمیمیت در زندگانی، قناعت و سادهزیستی در دوران حیات و عشق و علاقه به همسر و فرزندان وی را از دیگران ممتاز ساخته بود و انسی فراگیر با قرآن و الفتی چشمگیر با دعاهای معصومان علیهم السلام داشت و هماره دامن وجود خود را لبریز از معنویت و نورانیت مینمود.
دوران كودكی
اوان كودكی سید رضا همراه با نشانههایی چون حافظه فوقالعاده، استعداد بسیار و درك جهان اطراف بود به طوری كه خود درباره آن دوران این چنین میفرماید: «یك ساله كه بودم افراد پاك طینت و نیكوسرشت را دوست داشتم و علاقهای قلبی به آنان پیدا میكردم. خیر و شر را میفهمیدم و بین انسانهای خیر و نیكوكار و افراد شرور و طغیانگر فرق میگذاشتم».
سید رضا چون به دو سالگی رسید به مكتبخانه پای گذاشت. حمد و سوره، اذان و اقامه و سپس قرائت قرآن را یاد گرفت و آن گاه خواندن و نوشتن را آغاز كرد. در شش سالگی دوره مكتب تمام شد و برای آموختن درسهای دیگر به مكتب دیگری رفت تا در این محل نصاب الصبیان ـ كه معانی لغات را به صورت شعر بیان میكند ـ و دیگر كتابها را بیاموزد. روزهای تابناك این ایام همراه با طلوع آفتاب بهروزی و شادكامی سید رضا بود. زیرا خبر موفقیتهای او به گوش آیت الله سید ابوالقاسم قمی رسید و ایشان كه فردی فروتن و دانشمندی پارسا و مردی پراخلاص بود، شیرینترین لحظات شوق و شادمانی را با تشویقهای پی در پی و فراگیر برای سید رضا فراهم ساخت.
شوق بیپایان
آن لطف خداوندی و این تلاش و پشتكار فراگیر مقدمهای خجسته برای سید رضا فراهم میكند. به طوری كه شوقی فراگیر و عشقی فراوان به تحصیل پیدا نموده، كتابهای مقدمات را یكی پس از دیگری فرامیگیرد. پیش از دوازده سال نداشت كه آمادگی خود را برای امتحان نزد حاج شیخ عبدالكریم حائری ـ مؤسس حوزه علمیه قم ـ اعلام كرد و موفقیت تحسین برانگیز وی در مقابل حاج شیخ، شروعی خجسته برای ارتباط صمیمی با ایشان گردید.
در این زمان بود كه همنشین این طلبه سخت كوش درس و بحث و زندگیاش كتاب میشود. به گونهای كه نوجوانی حدود شانزده ساعت تلاش علمی نموده و لحظهای از فرصت خویش را از دست نمیدهد!! افزون بر كتابهای حوزوی، بسیاری از علوم مفیدی كه برای هر طلبه ضروری است فراگرفته، برای بهرهگیری بهتر از روزها و ساعات یك سال از مدرسه بیرون نمیرود، گرچه فاصله وی از مدرسه فیضیه تا منزل بیش از هزار قدم نبوده است. مادرش كه ساعت استراحت سید را میدانسته، در ساعت خاصی به فیضیه میرود تا فرزند خود را دیدار كند. روزهای پرفروغ و شبهای پرتوفیق آن ایام به گونهای سپری میشده كه پیش از طلوع آفتاب سه یا چهار مباحثه انجام داده، گاهی قبل از اذان صبح دو درس را به پایان برد.
شوق بیپایان و پشتكار فراوان وی در حوزه به آن جا انجامید كه مدرسی موفق و پذیرفته فراهم ساخت. درس وی در بسیاری از مدارس قم شروع گشت. چند دوره «جامع المقدمات»، «سیوطی»، «مطول» و «قوانین» و پس از آن «رسائل و مكاسب و كفایه» تدریس نمود و در پی این توفیقات، «درس خارج»، ایشان برای تربیت دانش پژوهان اجتهاد دوست آغاز گردید. و بدین سان مدرسی شصت ساله این پژوهشگر فرزانه و تدوین بسیاری از معارف نهج البلاغه و صحیفه سجادیه، شیرینترین لحظههای عمر را در گذر بیان و قلم فراهم نمود تا ساعاتی سبز و پرسعادت در صحیفه دوران این فقیه فرهیخته رقم خورد و سید رضا «بهاءالدین» گردید.
جلوههای جاودانه
«از عواملی كه باورهای اعتقادی انسان را سست میكند و مانع پیشرفت معنوی انسان میشود، شهرت بیجا و بیفایده است. علاقه به معروفیت و شوق به سر زبانها افتادن، نشانه ضعف ایمان و كمبودهای روحی فرد است.» بر اساس این اعتقاد، ایشان از قبول مصاحبههای تلویزیونی، معروفیت درباره مرجعیت، خرید منزل نزدیك حرم برای شناخته شدن بیشتر یا تهیه مهر و دایركردن دفتر مراجعات برای مرجعیت، سرباز زده و قبول نكرد.
گاهی كه با اصرار برخی ارادتمندان روبرو میشد، میفرمود: «بالاتر از اینها فكر كنید. گیرم نام بنده بر سر زبانها افتاد، وقتی پیش خدا دستم خالی است، آن شهرت برای من چه سودی دارد؟... نام بنده موضوعیت ندارد».
«رسیدگی به محرومان» عنوانی دیگر از صحیفه صفات این فقیه فرهیخته است. ایشان چون پدری مهربان، بیش از چهل سال رهگشای مستمندان و فقرای آبرومند بودهاند، گاهی كه صحبت از چگونگی امداد و كمك رسانی میشد، میفرمود: «كمكها را شب انجام دهید، رعایت آبروی افراد را بكنید، به گونهای كمك كنید كه شما را نشناسند. مبادا فردا شما را ببینند و خجالتزده گردند».
پهنه توكل و عظمت معرفت وی به قدری است كه چون سخن از داشتن و نداشتن میشود، میفرمایند: «هیچ گاه نمیگذارند درمانده شویم!». «آگاهی از حقایق عالم» صفحهای دیگر از كتاب شكوه و شخصیت ارجمند حضرت آیت الله بهاءالدینی است. به گوشهای از این حقایق میپردازیم: سالیان بسیاری كه برخی از شیفتگان دانش و دانایی با حضور در محضر پرفیضش از درس ایشان بهره میگرفتند. یكی از شاگردان آقا كه فردی متقی و پارسا بود اما استعداد شایانی نداشت از دنیا رفت. مدتها گذشت روزی سخن او به میان آمد.
ناگاه ایشان فرمود: «فلانی در برزخ چنان رشد علمی پیدا كرده و حرفهایی میزند كه اگر در حیاتش برای او گفته میشد نمیفهمید! درباره موضوعی در باب طهارت با ما بحث كرد و نظر ما را تغییر داد».
یكی از دانش پژوهان و طلبههای قم كه در ایام ماه مبارك رمضان به تبلیغ رفته، پس از بازگشت به قم برای زیارت حضرت معصومه سلام الله علیها به حرم مطهر مشرف میشود به هنگام خروج از حرم دوستی را دیده كه با چهرهای غمگین و محزون با وی روبرو میشود. چون علت را جویا میشود. خبر از تنگدستی و شدت فقر میدهد و آمدن به حرم را برای گشایش این مشكل یاد میكند، این طلبه چون وضع را این گونه میبیند مبلغی را كه در ماه مبارك به او داده بودند به وی میدهد و پس از خداحافظی به سوی صحن مطهر رهسپار میشود.
ناگاه یادی از حضرت آیت الله بهاءالدینی كرد. زیارت این فقیه اهل بیت را ره توشهای فردوس گونه برای خود میداند به سوی منزل ایشان حركت میكند و پس از دیدار آقا اجازه مرخصی میطلبد. یك باره ایشان میفرماید: «صبر كن» و در پی آن از جا برخاسته، به اتاق دیگر رفته، چند لحظه بعد مبلغی پول همراه میآورند و میفرمایند: «كار امروز شما، كار بسیار پسندیدهای بود!!!» و او پس از خداحافظی رهسپار منزل شد و مبلغ اهدایی آقا را شمرد، ناگهان متوجه میشود كه این پول به اندازهای است كه به آن فرد در حرم داده است!
اجازه اجتهاد و روایت
فقیه زاهد، حضرت آیت الله بهاءالدینی، بدون آن که در صدد اخذ اجازه اجتهاد و روایت باشد، از عالم بزرگوار، مرحوم سید محمد تقی خوانساری اجازه اجتهاد داشت و محرّر (نویسنده) این اجازه هم شیخ الفقها مرحوم آیت الله العظمی حاج شیخ محمد علی اراکی(ره) بود .
او همچنین از علامه محدث، مرحوم حاج شیخ عباس قمی، اجازه روایت داشت.
برخی از ویژگی های مهم اخلاقی و تربیتی
تفــکر
اکثر اوقات شب و روزِ ایشان به تفکر می گذشت. حتی سحر ها- بعد از این که نماز شب می خواند- به تفکر می پرداخت. می فرمود: «من روی یک جمله صحیفه سجادیه چندین سال فکر کردم» و کراراً می فرمود: «همین فکر کردن، دریچه هایی را روی انسان باز می کند؛ ولی طول می کشد».
بی تکلفی
یکی از شاگردان نقل می کند:
گاهی که با او از محلی عبور می کردیم، اگر مکانی مناسبی همچون سایه یک دیوار یافت می شد، آقا می فرمود: «همین جا قدری بنشینیم و استراحت کنیم» عرض می کردم: «آقا اینجا مناسب شأن شما نیست، مردم در رفت و آمدند». آقا می فرمود: «این حرف ها چیست؟! همین جا خوب است. اگر ما بخواهیم این مسائل را مراعات کنیم و این گونه ملاحظات داشته باشیم، اگر چیزی هم داشته باشیم، از ما می گیرند».
بندگی خدا
مرحوم آیت الله بهاءالدینی می فرمود:
درس رسائل می گفتم و شاگردان زیادی داشتم یک روز که آمدم پشت در، نگاه کردم دیدم جمعیت شاگردان زیاد است؛ خیلی خوشم آمد. همان جا تصمیم گرفتم درسی را که هوای نفس در آن است، تعطیل کنم؛ لذا درس را به خانه منتقل کردم و عده ای از شاگردان می آمدند خانه.
وی در جواب این سؤال که: چه کنیم تا بتوانیم از معارف الهی بهره برداری کنیم، می فرمود: «باید بنده خدا باشی، بنده هوا و هوس نباشی. حضرت به مالک می فرماید فَاَملِک هَواکَ تو مالک هوا باش، نه هوا مالک تو. ما هوا مالکمان هست؛ هر کجا که هوا باشد، ما را می کشاند؛ در حالی که باید هوا در اختیار شما باشد....[۱]
قدر و سپاس
قدرشناسی و روشن بینی این پیر فروتن زمینهساز گرامی داشتن یاد و نام امام خمینی گشته و هماره خاطرههای بهجت آفرین آن مراد سبز قامت در قابِ خاطرِ این دوست والامقام به چشم میخورد. پاس نعمت وجود انقلاب اسلامی ایران، یاد عظمت حركت امام و بركات خجسته نهضت و تمدن شگرف سخنان ملكوتی ایشان به همراه دهها خاطره، مناسبت های مختلفی در گفتار آن وجود ارجمند و همگی بیانگر روحیه سپاسگزار ایشان است.
...روزی صحبت از شعر و شاعری به میان آمد. با جملهای كوتاه فرمودند: «بنده اشعار زیادی درباره اهل بیت علیهم السلام به ویژه حضرت امام علی علیه السلام شنیدهام ولی برای من هیچ شعری همچون اشعار شهریار تبریزی، جذابیت نداشته است، به همین جهت او را دعا كردم، بعداً دیدم برزخ را از وی برداشتهاند». گاهی كه سخن از دوران كودكی به میان میآید، به گونهای سخن میگویند كه درمییابیم همه را از خدا میداند، از طفولیت تا دوران بلوغ، از تحصیل تا تدریس و از قم تا كربلا و...
روزی در ملاقات با برخی علاقهمندان و ارادتمندان فرمودند: «حالم خیلی بد بود. اهل خانه هفتاد حمد برایم خواندند، چون ختم سوره حمد آنان تمام شد، حال ما نیز خوب شد ما بارها تجربه كردهایم، غیر از خدا از هیچ كس كاری ساخته نیست، صلاح فعلی بنده در بیماری و خانهنشینی است... تاكنون چندین نفر را برای معالجه ما آوردهاند اما ما را به زحمت انداختهاند و هیچ كاری از آنان ساخته نبوده است. از هیچ كس غیر از خدا كاری ساخته نیست».
احترام و ارادت به استادان به طور چشمگیر در سخنان آیت الله بهاءالدینی به چشم میخورد. گاهی از مرحوم بافقی و مجاهدتهای كمنظیر ایشان یاد كرده و نسبت به نیكیها و مهربانیهای وی به طلبهها سخن میگویند و چون نام حاج شیخ عبدالكریم حائری به میان میآید هالهای از عظمت در كلام ایشان نسبت به آن عالم سخت كوش موج میزند. از یك رنگی و صمیمیت، قداست و محبت و همدردی و احترام وی سخن گفته و یاد و خاطره وی را گرامی میدارند: درباره آیات بزرگ و چهرههای سترگ حوزه علمیه قم؛ آیت الله بهجت، آیت الله خوانساری و آیت الله صدر رحمت خداوند بر آنان باد ـ و انس با ایشان حكایتهای فراوانی در یاد وی وجود دارد و چون از آیت الله سید محمدتقی خوانساری صحبت میشود، اشارهای به صدور اجازه اجتهاد خود توسط آن عالم پارسا و فقیه متقی در بیست و پنج سالگی میكنند.
وفات
سرانجام، این خورشید فروزان علم و عمل، پس از طی دوران نقاهت نسبتا طولانی در سرزمین مقدس قم غروب کرد و دل های شیفتگان معرفت را داغدار نمود. رحلت آن بزرگوار، شام جمعه 1376/4/24 رخ داد. روز شنبه پیامی از سوی مقام معظم رهبری در این باره صادر شدو روز یکشنبه، 1376/4/29 مطابق با ربیع الاول 1418 پیکر مبارکش را از منزل و حسینیه معظم له تشییع کردند.
معمول این است که علما و بزرگان را در قم، از مسجد امام حسن عسکری علیه السلام تشییع می کنند؛ اما درباره آیت الله بهاءالدینی، برخی آقایان اصرار داشتند آقا را از منزل و حسینیه تشییع کنند تا مردم بیایند و خانه محقر و زندگی ساده او را ببینند و بدانند می شود نزدیک به یک قرن بی اعتنا به زخارف دنیا در کمال غنا و بی نیازی روحی زیست.
انبوه جمعیت تا حرم مطهر حضرت معصومه، تابوت مطهر را همراه اشک و ناله حمل می کنند و پس از اقامه نماز بر آن بدن شریف، آن بزرگوار در حرم مطهر و در قبری دفن شد که کاملا غیر عادی و بر خلاف پیش بینی معمار حرم، آماده و مهیا بود.
خداوند، روح پاکش را با اجداد طاهرینش محشور فرماید و ما را رهرو راهش قرار دهد.
پانویس
- ↑ مصاحبه تلویزیونی، اردیبهشت 74.
منابع
- تلخيص از مجموعه گلشن ابرار، جلد 2، زندگی نامه "سيد رضا بهاءالدينى" از احمد لقماني
- سید محمد باقر مهاجر ،معلّم اخلاق و سالک الی الله/حضرت آیت الله حاج سید رضا بهاءالدینی،مجله خُلُق، آذر و دی 1386 ، شماره 2،در دسترس درپایگاه اطلاع رسانی حوزه، بازیابی: 26 فروردین 1393.