سید هادی حسینی بجستانی: تفاوت بین نسخهها
جز (صفحهای جدید حاوی ' {{بخشی از یک کتاب}} '''منبع:''' تلخيص از كتاب گلشن ابرار، جلد 5، صفحه 316 '''نویسنده:''' ...' ایجاد کرد) |
(اضافه کردن رده) |
||
سطر ۳: | سطر ۳: | ||
'''نویسنده:''' علي كرجي | '''نویسنده:''' علي كرجي | ||
− | |||
− | |||
دانشمند فقیه و مجاهد بزرگ، سید هادی حسینی بجستانی<ref> نام اصلی وی «علی نقی» و لقب او هادی است. از آن جا که تنها با لقبش از او یاد کردهاند به هادی مشهور شده و لقب او جای اسمش را گرفته است. بنابراین سید هادی خراسانی، همان سید علی نقی خراسانی است. (المسلسلات، ج 2، ص 408).</ref> خراسانی، در روز جمعه اول [[ذی الحجه]] سال (1297 هـ.ق) در [[کربلا]]<ref> نویسنده معارف الرجال، ولادت او را در سال (1296 هـ.ق) و محل ولادتش را مشهدالرضا میداند. ر.ک: معارف الرجال، ج 3، ص 232، ولی بنا به تصریح بزرگان از دانشمندان علم تراجم و فقیهان معاصر وی، سال ولادت او را 1297 و محل ولادتش را [[کربلا]] دانستهاند. (ر.ک: احسن الودیعه، ج 1، ص 216).</ref> دیده به جهان گشود.<ref> اعیان الشیعه، ج 1، ص 232؛ المسلسلات، ج 2، ص 408.</ref> | دانشمند فقیه و مجاهد بزرگ، سید هادی حسینی بجستانی<ref> نام اصلی وی «علی نقی» و لقب او هادی است. از آن جا که تنها با لقبش از او یاد کردهاند به هادی مشهور شده و لقب او جای اسمش را گرفته است. بنابراین سید هادی خراسانی، همان سید علی نقی خراسانی است. (المسلسلات، ج 2، ص 408).</ref> خراسانی، در روز جمعه اول [[ذی الحجه]] سال (1297 هـ.ق) در [[کربلا]]<ref> نویسنده معارف الرجال، ولادت او را در سال (1296 هـ.ق) و محل ولادتش را مشهدالرضا میداند. ر.ک: معارف الرجال، ج 3، ص 232، ولی بنا به تصریح بزرگان از دانشمندان علم تراجم و فقیهان معاصر وی، سال ولادت او را 1297 و محل ولادتش را [[کربلا]] دانستهاند. (ر.ک: احسن الودیعه، ج 1، ص 216).</ref> دیده به جهان گشود.<ref> اعیان الشیعه، ج 1، ص 232؛ المسلسلات، ج 2، ص 408.</ref> | ||
سطر ۲۹۲: | سطر ۲۹۰: | ||
==پانویس == | ==پانویس == | ||
<references /> | <references /> | ||
+ | [[رده:علمای قرن چهاردهم]] |
نسخهٔ ۶ اوت ۲۰۱۲، ساعت ۰۹:۳۴
منبع: تلخيص از كتاب گلشن ابرار، جلد 5، صفحه 316
نویسنده: علي كرجي
دانشمند فقیه و مجاهد بزرگ، سید هادی حسینی بجستانی[۱] خراسانی، در روز جمعه اول ذی الحجه سال (1297 هـ.ق) در کربلا[۲] دیده به جهان گشود.[۳]
پدرش، سید میرعلی حسینی هروی بجستانی خراسانی از عالمان مشهور خراسان، حدود سال (1252 هـ.ق) در بجستان متولد شده. وی مقدمات علوم دینی را در مشهد مقدس فراگرفت، سپس در سال (1261 هـ.ق) رهسپار نجف اشرف شد و تا سال (1291 هـ.ق) به مدت 30 سال در آن شهر به تحصیل علوم دینی پرداخت.
او در این مدت، دروس سطح و خارج را نزد استادان و فقیهان بزرگی چون شیخ مرتضی انصاری و میرزا محمدحسن شیرازی تحصیل نمود و به درجه اجتهاد نایل آمد. او مدتی در سامرا اقامت گزید و سپس به فرمان میرزای شیرازی به همدان رفت؛ تا اختلاف بین شیخیه و اصولی ها را پایان دهد. او مدتی نیز در کرمانشاه به تبلیغ مشغول بود و در سال 1309 هـ.ق) وارد خراسان شد و در 85 سالگی در 13 شوال (1337 هـ.ق) وفات یافت و در بقعه ای متصل به مسجد گوهرشاد مشهد به خاک سپرده شد.[۴]
تحصیلات
تحصیلات سید هادی با آموزش قرآن و دعاهای مأثوره و قسمتی از ادبیات فارسی و عربی، در زادگاهش، کربلا شروع و تا سن 12 سالگی در همان شهر ادامه یافت. او در این مدت به خاطر استعداد فراوان و اشتیاق زیاد به علم، پیشرفت های چشمگیری به دست آورد و اعجاب اطرافیان را برانگیخت و مورد عنایت بیش از پیش پدرش قرار گرفت؛ از این رو پدر، او را در این راه تشویق نمود و مقدمات و وسایل دانش اندوزی او را فراهم کرد.[۵]
سفر به خراسان
سید هادی در سال (1309 هـ.ق) همراه پدر و خانواده اش، کربلا را به قصد مشهدالرضا ترک کرد و در اوایل سال (1310 هـ.ق) وارد مشهد شد. وی در مدرسه های نواب، میرزا جعفر و بالاسر ـ که در آن حجره داشت ـ حدود پنج سال با جدیت تمام، مقدمات علوم حوزوی و سطح را به پایان برد. خودش می گوید: «در مدرسه میرزا جعفر، فقه را نزد پدرم فراگرفتم شیوه من چنین بود که کتاب فقهی نجات العباد صاحب جواهر را جمله به جمله می خواندم و پدرم نکته به نکته توضیح می داد، تفسیر می کرد و من به خوبی به ذهن می سپردم. من در این مدت کوتاه، ادبیات عرب، از صرف و نحو، فقه، اصول، منطق، ریاضیات و دیگر علوم رایج در حوزه را به خوبی و با موفقیت فراگرفتم».[۶]
بازگشت به عراق
سید هادی برای تکمیل تحصیلات در اواخر سال (1314 هـ.ق) مشهدالرضا را به قصد عتبات عالیات ترک کرد. وی در محرم سال (1315 هـ.ق) به تهران رسید و مدتی را در مدرسه کاظمیه آن شهر توقف نمود. او در این مدت کوتاه علاوه بر تبلیغ به فراگیری علوم، به ویژه ریاضیات پرداخت و سپس همراه با شیخ علی قوچانی از عالمان تهران، به سفر خود ادامه داد و به عراق عزیمت نمود. وی از طریق کاظمیه و کربلا در شوال سال (1315 هـ.ق) وارد نجف شد و در مدرسه سلیمیه[۷] سکونت گزید.
سید هادی خراسانی، در شهر نجف، نزد استادان مشهور و آیات عظام به تکمیل یافته های خود در زمینه فقه، اصول، فلسفه و دیگر علوم اسلامی پرداخت و به مراحل عالی علوم دینی نایل آمد.
سفر به سامرا
سید هادی خراسانی برای ادامه تحصیلات در سال (1320 هـ.ق) به سامرا سفر کرد و در محضر استادان بزرگی چون: شیخ محمدتقی شیرازی و دیگر آیات عظام حاضر شد و مدت 16 سال به تحصیل و پژوهش پرداخت. پشتکار فراوان، ارتباط مستقیم و مستمر با استادان، مباحثه و مذاکره منظم علمی، یادداشت برداری از گفتههای آنان، شرکت منظم در کلاس های درس و پرهیز از تعطیلات، در موفقیت او و دست یابی اش به کمال علمی و معنوی بسیار مؤثر بود.[۸]
جایگاه علمی آیت الله سید هادی خراسانی بر فقیهان، صاحبان اندیشه و دانشمندان علم تراجم پوشیده نیست و آنان با عناوین گوناگون، از او به بزرگی یاد کردهاند. آیت الله مرعشی نجفی او را علامه پژوهشگر، فقیه اصولی، متکلم و ادیب معرفی می کند.[۹] سید محمدمهدی اصفهانی کاظمی، او را جامع علوم معقول و منقول دانسته و در علوم متنوع: ادبیات عرب، لغت، معانی و بیان، تاریخ، اصول، منطق، فلسفه، کلام، فقه، ریاضیات و طبیعیات صاحب نظر معرفی می کند.[۱۰]
نویسنده «اعیان الشیعه» نیز به جامعیت وی در علوم مختلف اسلامی تصریح می کند.[۱۱] گفته شده است که آیت الله سید هادی خراسانی بعد از آیت الله شیخ میرزا محمدتقی شیرازی، مرجع بزرگ شیعه و مقیم در سامرا، عالم طراز اول به حساب می آمد؛ به طوری که آیت الله شیرازی در برخی از احتیاطات فقهی خود به نظرات علمی او مراجعه می کرد که این مسئله بیانگر عظمت درجه علمی وی است.[۱۲]
استادان
سید هادی بجستانی در طول زمان تحصیل، محضر استادان بسیار را درک کرد و از انوار علوم آنان بهره های فراوان برد و از برخی از آنان اجازه اجتهاد و روایت دریافت نمود. استادان و مشایخ او که بیشتر از دانشمندان و فقیهان عراق هستند، به دهها نفر می رسند. شرح حال نویسان، نام برخی از آنان را ذکر کردهاند[۱۳] و آنان عبارتند از:
- 1. میرزا عبدالجواد ادیب نیشابوری، (متوفای 1344 هـ.ق).
- 2. سید حسین استرآبادی.
- 3. حسن علی خلخالی.
- 4. سید میرعلی حسینی هروی خراسانی.
- 5. سید مصطفی کاشانی، (متوفای 1336 هـ.ق).
- 6. محمدحسن مامقانی، (متوفای 1323 هـ.ق).
- 7. سید محمدابراهیم قزوینی (متوفای 1360 هـ.ق).
- 8. سید حسن صدر (متوفای 1354 هـ.ق).
- 9. شیخ غلامحسین مرندی.
- 10. شیخ علی قسام نجفی.
- 11. شیخ محمدحسن کبه.
- 12. سید محمدتقی قزوینی.
- 13. شیخ محمداسماعیل محلاتی.
- 14. سید ابوالحسن اصفهانی.
- 15. شیخ محمدکاظم آخوند خراسانی.
- 16. شیخ علی آل کاشف الغطاء.
- 17. شیخ آقا بزرگ تهرانی.
- 18. سید محمدکاظم طباطبایی.
- 19. شیخ محمدتقی شریف شیرازی حائری.
- 20. سید محمد بحرانی.
- 21. علی نقی لکنهوی.
- 22. شیخ فتح الله شیخ الشریعه.
- 23. میرزا محمدعلی رشتی.
- 24. سید محمد بن حسین کاشانی.
- 25. سید محمدباقر بهبهانی.
شاگردان
- 1. سید مصطفی اعتماد.
- 2. سید محمدصادق بحرالعلوم.
- 3. شیخ محمدمهدی فیض مهدوی کرمانشاهی.
- 4. سید محمدمهدی اصفهانی کاظمی.
- 5. شیخ علی آل عشیان.
- 6. سید اسدالله اصفهانی.
- 7. سید محسن جلالی حائری.
- 8. شیخ محمدمهدی کابلی.
- 9. سید مرتضی طباطبایی.
- 10. شیخ محمدعلی سیبویه یزدی.
- 11. شیخ محمدجواد مازندرانی.
- 12. سید عبدالله خویی.
- 13. سید علی استرآبادی.
- 14. شیخ مهدی رشتی.
- 15. سید حسین ناصرالدین اصفهانی.
- 16. سید مصطفی شیرازی.
- 17. سید حسین حجت طباطبایی.
فعالیت های سیاسی و اجتماعی
از ویژگی های سید هادی بجستانی خراسانی، آگاهی کامل به مسائل سیاسی و اجتماعی زمان خود، غیرت دینی در برابر بیگانگان و دشمنان اهل بیت عصمت و طهارت علیهم السلام و شیعیان آنان بود. او نسبت به سرنوشت مردم و ظلم حاکمان بر آنان حساس بود و در مواقع مختلف به امر به معروف و نهی از منکر موضع گیری سیاسی و گاه به مبارزه روی میآورد. او در بیان حقایق اجتماعی و سیاسی و افشاگری نسبت به ستم ستمگران حاکم، از خود شجاعت فراوان نشان داد و در این راه متحمل زحمات بسیار شد.
زندان بغداد
سید هادی خراسانی در سال (1330 هـ.ق) به خاطر جلوگیری از حمله دشمنان به شیعیان و حوزه علمیه سامرا، از ناحیه حکومت عثمانی زندانی شد. خلاصه ماجرا چنین است: در سال (1330 هـ.ق) گرفتاری ها و مصیبتهای بسیاری در سامرا دامنگیر مؤمنین شد، چه این که حکومت عثمانی عرصه را بر مردم شیعی عراق به ویژه مردم سامرا، بیش از پیش تنگ کرده بود و هر حرکتی را در نطفه خفه می کرد.
یکی از حوادث ناگوار در این سال این بود که عده ای از دشمنان اهل بیت علیهم السلام، که همیشه مترصد ضربه زدن به شیعیان بودند، از غفلت حکام وقت، سوء استفاده کرده و قصد حمله به مردم سامرا، به ویژه طلاب علوم دینی و غارت اموال و اسارت خانواده های آنان را داشتند و مقدمات تهاجم را در شهرهای شمالی عراق فراهم کردند. شیعیان سامرا و گروهی از طلاب که احساس خطر بیشتری می کردند نزد آیت الله سید هادی خراسانی آمدند؛ تا جریان را به اطلاع آیت الله شیخ محمدتقی شیرازی رسانده، از ایشان کسب تکلیف نماید. وی نیز پس از تحقیق لازم جریان امر را به اطلاع آیت الله شیرازی رساند و با مشورت آیت الله شیرازی و گروهی از علمای سامرا تصمیم بر آن گرفته شد؛ تا شیعیان عراق و نیز ایران را از تصمیم دشمنان و عواقب حمله آنان به شهر سامرا آگاه کنند.
آیت الله خراسانی نامه ای به سفارت ایران نوشت؛ همان طور که آیت الله شیرازی نامه های بسیاری توسط علمای سامرا به سرتاسر عراق نوشت و جریان توطئه و عواقب آن را گوشزد کرد. خبر مقدمات حمله به سامرا در همه جای عراق پیچید و مردم آماده دفاع از سامرا شدند و از طرفی، گروهی از علما مأمور گفتگو با نماینده والی بغداد، به نام «توفیق بک ترکی» شدند و از او خواستند تا جلوی فتنه را بگیرد؛ ولی او مردی پلید و شیعه ستیز بود.
وی از شکوائیه شیعیان سوء استفاده کرده، آن را حمل بر تعرض و شورش کرد و گفت: شما می خواهید به شمال عراق (که سنی نشین است) حمله کنید؛ از این رو جریان را با آب و تاب فراوان به وسیله تلگراف به حاکم سامرا نوشت و جریان را عکس آن چه بود، جلوه داد. مسئولان امنیت سامرا بعد از دریافت تلگراف، با یک کارآگاه و چندین مأمور به منزل آیت الله شیرازی هجوم بردند و او را مورد بازجویی قرار دادند.
بین آنان و آیت الله شیرازی بحث های زیادی صورت گفت. آنان به جای این که به خواست آیت الله شیرازی و مردم سامرا مبنی بر جلوگیری از حمله به شهر توجه کنند، آیت الله سید هادی خراسانی و سید محمدجواد بلاغی و دو نفر دیگر از علمای سامرا را دستگیر و با صد نفر سرباز و یک فرمانده به نام «فاروق بک» در شب هفتم ماه رمضان (1330 هـ.ق) به زندان سامرا و پس از آن به زندان بغداد بردند.
مأموران به صورت اهانت آمیزی از آنان بازجویی به عمل آوردند؛ ولی هیچ دلیل بر ادعاهای خود نیافتند. سید هادی خراسانی و همراهان، بعد از دو هفته زندانی شدن در بیستم همان ماه آزاد و به سامرا بازگشتند. گرچه حاکمان محلی سامرا و بغداد از شکوائیه عالمان سوءاستفاده کردند و موجبات مزاحمت آنان را فراهم آوردند؛ ولی اقدام علما، که سید هادی خراسانی نقش مهمی را در این راستا ایفا کرد موجب انصراف دشمنان از حمله به سامرا شد و جان و مال مردم محفوظ ماند.[۱۴]
جهاد در راه خدا
جنگ جهانی اول در سال (1333 هـ.ق) به وقوع پیوست و آتش جنگ بسیاری از کشورهای جهان را فراگرفت و کشورهای اروپایی مثل انگلستان، بر کشورهای اسلامی تسلط پیدا کردند. یکی از کشورهایی که مورد هدف استعمار انگلیس قرار گرفت، عراق بود. آنان از طریق بصره به بغداد رسیدند، که حدود 2 سال به طول انجامید. در این مدت، به مردم عراق بسیار سخت گذشت. در این میان آیت الله سید هادی خراسانی علاوه بر تشویق مردم به جهاد دفاعی در برابر متجاوزان، خود نیز در صف مجاهدان بارها حضور یافت.[۱۵]
او برای تقویت بنیه دفاعی مجاهدان و تأمین پشتیبانی به امر آیت الله شیرازی، به شهرهای مختلف عراق و ایران سفر کرد و به جمع آوری امکانات مالی پرداخت. نامه هایی که آیت الله شیرازی خطاب به ایشان مبنی بر مسائل مذکور نوشتهاند، در مجموعهای، در کتابخانه خانوادگی آیت الله خراسانی موجود است.[۱۶]
او از امضاء کنندگان فتوای تاریخی شیخ محمدتقی شیرازی مبنی بر عدم مشروعیت انتخاب غیرمسلمان به عنوان حاکم بر مسلمانان بود. انگلیسی ها وقتی بر عراق مسلط شدند، قصد داشتند فردی انگلیسی را بر مردم مسلمان عراق به عنوان حاکم مشخص کنند، مردم از این مسئله نگران شده و از آیت الله شیخ محمدتقی شیرازی خواستند تا نظر خود را بیان کند.
او فتوایی به این مضمون داد که: «هیچ مسلمانی حق ندارد غیرمسلمان را برای حکومت بر مسلمانان انتخاب کند. علمای اعلام از جمله آیت الله سید هادی خراسانی فتوا را مهر و امضا کردند و از این طریق جلوی توطئه ذلت بار استعمار انگلیس را گرفتند».[۱۷]
مرجعیت
آیت الله سید هادی خراسانی بعد از وفات آیت الله شیخ محمدتقی شیرازی، در سال 1338 هـ.ق، کربلا را محل اقامت خود قرار داد و به تدریس و تألیف پرداخت. در این سال ها بود که بسیاری از مقلدان آیت الله شیرازی در تقلید به وی مراجعه کردند. او بنابر تنوع مخاطبان، رساله های متعدد عربی و فارسی را در چاپها و اندازههای مختلف در اختیار آنان قرار داد.
امر به معروف و نهی از منکر
آیت الله سید هادی خراسانی بارها و به صورت های مختلف، مثل: موضع گیری، اعتراض به مقررات ظالمانه، تألیف کتاب و مقاله و راهپیمایی علیه حاکمان عراق به اعتراض پرداخت و آنان را از منکرات نهی کرد. به چند نمونه از این حرکت ها اشاره می شود: در سال (1341 هـ.ق) حکومت عراق، آیت الله مجاهد، شیخ مهدی خالصی را به مشهد مقدس تبعید کرد.
گروهی از عالمان نجف به این عمل حکومت عراق اعتراض کردند و حکومت عراق نیز برخی از آنان را دستگیر و با اهانت به شهر کربلا آورد و از آن جا به ایران تبعید نمود. از جمله این عالمان سید ابوالحسن اصفهانی و میرزای نایینی بودند. حاکمان محلی مقرر کرده بودند که کسی حق استقبال و یا بدرقه آنان را ندارد و در این میان آیه الله سید هادی خراسانی در اعتراض به این مقررات ظالمانه، پشت سر ماشین آیات مذکور به مراسم بدرقه پرداخت و مردم از حرکت او به جنبش درآمدند و گروه زیادی از مردم کربلا در بدرقه آن آیات شرکت کردند و بار دیگر، ارتباط تنگاتنگ مردم و مرجعیت را به نمایش گذاشتند.[۱۸]
در سال 1355 هـ.ق فرماندار کربلا، به نام صالح جبر، تصمیم گرفت بدون دلیل و به بهانه توسعه خیابان، مناره تاریخی و معروف «مناره عبد» را که در قسمت شمال شرقی صحن سيدالشهداء علیه السلام قرار داشت، خراب کند. در این جا نیز آیت الله سید هادی خراسانی اولین کسی بود که به اعتراض پرداخت و ترتیب راهپیمایی اعتراض آمیزی را در کربلا داد و در صف اول آن قرار گرفت. او با اشعار فارسی تاریخ تأسیس و انهدام آن مناره را چنین بیان کرد:
در صحن سیدالشهداء بود برقرار × گلدسته ای چو شاخه طوبی بزرگوار
عقل حکیم از پی تاریخ او بگفت × انگشت یار، سال بنایش بیادگار
«دست جفا» ز پای فکندش بدون وجه × أرخ «جزای هدم و أوامر، عذاب و نار»
در این ابیات، جلمه انگشت یار، سال بنای آن مناره است و آن سال (982 هـ.ق) است و جمله «جزای هدم» و «اوامر»، «عذاب و نار» مساوی با (1355 هـ.ق) بنابر حروف ابجد است.
او با چاپ مقاله ای اعتراض آمیز در مجله «النداء» بغداد، نفرت خود را از انهدام صحن کوچک حرم سیدالشهداء علیه السلام توسط حاکم کربلا به نام عبدالرسول خالصی، با هدف تضعیف شیعه در سال (1367 هـ.ق) اعلام داشت. از جمله اعتراض های او بر علیه حاکم وقت کربلا، ترک نماز جماعت در صحن مقدس امام حسین علیه السلام و اقامه نماز به صورت انفرادی بود که از اعتراض های جدی او به حساب می آمد.
سید هادی خراسانی، نه تنها نسبت به مسائل داخلی عراق دارای حساسیت ویژهای بود؛ بلکه نسبت به جهان اسلام نیز اهمیت می داد و در برابر وقایع غیرشرعی عکس العمل نشان می داد. ارسال نامه های متعدد برای حکومت رضاخان مبنی بر عدم مشروعیت کشف حجاب و خلع لباس روحانیان و ارسال تلگراف و نامه به اقصی نقاط بلاد اسلامی، در اعتراض به وهابیت، در خصوص انهدام قبر معصومین علیهم السلام، در مدینه منوره از جمله حساسیت های این عالم بزرگوار است.[۱۹]
تألیفات
سید هادی بجستانی خراسانی از نویسندگان و مؤلفان پرکار بود که بیش از 100 کتاب و رساله را در رشتههای گوناگون علوم اسلامی مثل: فقه، اصول، منطق، فلسفه، کلام، تفسیر، تاریخ و موضوعات مختلف سیاسی و اجتماعی، به رشته تحریر درآورد؛ کتاب ها و رساله هایی که در هر کدام نهایت پژوهش، تبحر و تعمق در مسائل و مطالب علمی به خوبی مشاهده می شود.
او در جوانی با قلم و نویسندگان آشنا شد و در کنار تحصیل و بعد از آن، همراه با تدریس و تحقیق به نگارش و بیان حقایق علمی روی آورد و از خود آثار ارزشمندی به یادگار گذاشت. از میان این آثار متعدد فقط 20 اثر به زیور طبع آراسته شده و بقیه به صورت خطی در کتابخانه خانوادگی وی در کربلا باقی مانده است. نمونه آثار او عبارتند از:
اصول:
- 2. تعلیقه علی الرسائل الشیخ الانصاری؛
- 3. تعلیقه علی القوانین؛
- 4. تقریرات الاصول؛ این کتاب تقریرات درس اصول آخوند خراسانی در نجف است.
- 5. حاشیه علی الکفایه؛ این اثر در واقع سه اثر، با سه حجم مفصل، متوسط و خلاصه است.
فقه:
- 1. احکام النساء؛ رسالهای است فارسی و موضوع آن خونهای سهگانه زنان است.
- 2. الباقیات الصالحات؛ رساله عملیه به زبان عربی است در 56 صفحه.
- 3. ایجاب الاجتناب عن مساوره اهل الکتاب؛ رسالهای است کوچک در مورد نجاست اهل کتاب.
- 4. الخلل فی الصلوه؛
- 5. الخیارات؛
- 6. ذخیره المعاد؛ رساله عملیه به زبان فارسی است در 106 صفحه.
- 7. رساله فی ارث المبغضین؛ تقریر درس شیخ محمدتقی شیرازی.
- 8. رساله فی احکام الاوانی؛
- 9. رساله فی التذکیه والمذکی؛
- 10. رساله فی تحدید الکر بالوزن والمساحه؛
- 11. رساله فی جوائز السلطان؛
- 12. رساله فی حکم المرتد عن فطره؛
- 13. رساله فی العداله؛
- 14. رساله فی فرع من فروع العلم الاجمالی.
تفسیر و علوم قرآن:
- 1. تعلیقه علی تفسیر علی بن ابراهیم قمی؛
- 2. تفسیر القرآن الکریم؛
- 3. ثواب القرآن؛
- 4. المسائل النفسیه؛ موضوع آن اعجاز قرآن و دیگر مباحث علوم قرآنی است.
کلام:
- 1. ازاله الوصمه عن وجوه براهین العصمه؛
- 2. اصول الشیعه و فروع الشیعه؛
- 3. انتقاد الاعتقاد فی المبدأ والمعاد؛ این اثر که در سال (1333 هـ.ق) در سامرا نوشته شده است، حاوی بسیاری از ادله وجود خداوند سبحان است.
- 4. بر الاآباء فی انجیل برنابا؛
- 5. بصائرالربانیه فی اثبات الصانع والوحدانیه.
اخلاق و آداب:
- 1. الجنه السابعه والجنه السابغه؛ موضوع آن دعا است.
- 2. دعوه الداعی و عده الساعی؛ موضوع آن دعا، حرز و صلوات است و در سال (1325 هـ.ق) نوشته شده است.
- 3. فتح الابواب؛ موضوع آن دعا است.
- 4. کتاب کریم؛ کتابی است در موضوع معرفت، تهجد، خودسازی و رد بعضی از عقاید صوفیه. این کتاب در سال (1350 هـ.ق) در کربلا و به زبان فارسی نگارش یافته است.
- 5. المجالس؛ موضوع آن وعظ و نصیحت است.
رجال و تراجم:
- 1. مرقاه الثقات فی تمییز المشترکات؛ موضوع آن رجال است و در سال (1330 هـ.ق) در سامرا نوشته شده است.
- 2. ناموس الحضر فی تعیین موسی الخضر علی نبینا و آله علیه السلام؛
- 3. لمحه الاربعین.
ادبیات و لغت:
- 1. جوامع الکلام؛ کتابی است منظوم در موضوع نحو.
- 2. حاشیه علی شرح الجامی لکافیه ابن الحاجب؛ موضوع آن نحو است.
- 3. حاشیه علی شرح الرضی لکافیه ابن الحاجب، موضوع آن نحو است.
- 4. حاشیه علی شرح النظام لشافیه ابن الحاجب؛ موضوع آن صرف است.
- 5. مسابقه با وصال؛ این اثر، دیوان شعر فارسی سید هادی خراسانی است که در مصائب اهل بیت عصمت علیهم السلام سروده است.
آخرین سفر
آیت الله سید هادی بجستانی خراسانی در سال (1365 هـ.ق) به قصد زیارت ثامن الائمه حضرت امام رضا علیه السلام به ایران سفر کرد و در مسیر راه، در ری توقف کرد و به عیادت آیت الله سید محمد حجت که برای مداوا در آن جا اقامت داشت، رفت، او بعد از زیارت حرم مطهر حضرت عبدالعظیم حسنی و دیگر امامزادههای تهران، راهی مشهد مقدس شد. نویسنده گنجینه دانشمندان می گوید: «من در آن سال در تهران بودم و توفیق دیدار و گفتگو را با او پیدا کردم».[۲۰]
وفات
آیت الله سید هادی بجستانی خراسانی در روز چهارشنبه 12 ربیع الاول سال (1368 هـ.ق) بعد از 71 سال تلاش و کوشش در راه اعتلای اسلام، در کربلا دار فانی را وداع گفت و به ملکوت اعلی پیوست. پیکر پاک او در ایوان بزرگ، واقع در طرف شمال صحن حرم حسینی علیه السلام معروف به ایوان مروارید به خاک سپرده شد. به همین مناسبت بازار کربلا و حوزه علمیه، تعطیل و عزای عمومی اعلام شد. خبر وفات آن عالم ربانی به نجف و سایر شهرهای عراق و نیز تهران، اصفهان، تبریز، قم و خراسان رسید و در آن شهرها نیز مجالس ترحیم و بزرگداشت برگزار شد.[۲۱]
از آیت الله خراسانی یک فرزند پسر به جا ماند که از عالمان فعال در تبلیغ معارف و احکام دین بشمار می رود و او «سید محمدمهدی بجستانی خراسانی» است. وی متولد 16 ذی الحجه سال 1349 هـ.ق و در کربلا به دنیا آمده است. او مقدمات علوم دینی را در کربلا فراگرفت و سپس به نجف اشرف هجرت کرد و نزد آیات عظام: شیخ محمدحسین آل کاشف الغطاء، سید محمدمهدی اصفهانی کاظمی و سید محمود شاهرودی به کسب مراحل عالی علوم دینی پرداخت تا به درجه اجتهاد رسید و از آنان اجازه روایت و اجتهاد گرفت.
بعد از مدتی به ایران سفر کرد و در تهران ساکن شد و سفرهایی نیز به هند، حجاز و اروپا کرد و به زبان انگلیسی نیز تسلط کامل داشت. وی از طرف آیت الله سید حسین طباطبایی بروجردی به اروپا و آمریکا رفت تا به تبلیغ معارف دینی بپردازد.[۲۲]
پانویس
- ↑ نام اصلی وی «علی نقی» و لقب او هادی است. از آن جا که تنها با لقبش از او یاد کردهاند به هادی مشهور شده و لقب او جای اسمش را گرفته است. بنابراین سید هادی خراسانی، همان سید علی نقی خراسانی است. (المسلسلات، ج 2، ص 408).
- ↑ نویسنده معارف الرجال، ولادت او را در سال (1296 هـ.ق) و محل ولادتش را مشهدالرضا میداند. ر.ک: معارف الرجال، ج 3، ص 232، ولی بنا به تصریح بزرگان از دانشمندان علم تراجم و فقیهان معاصر وی، سال ولادت او را 1297 و محل ولادتش را کربلا دانستهاند. (ر.ک: احسن الودیعه، ج 1، ص 216).
- ↑ اعیان الشیعه، ج 1، ص 232؛ المسلسلات، ج 2، ص 408.
- ↑ سیره آیت الله الخراسانی، ص 12.
- ↑ همان، ص 14.
- ↑ همان.
- ↑ بانی این مدرسه ـ با دوادزه حجره ـ فاضل مقداد سیوری از فقیهان و متکلمان بزرگ اسلامی است که زندگی وی در همین کتاب گلشن ابرار آمده است.
- ↑ المسلسلات، ج 2، ص 408؛ سیره آیت الله الخراسانی، ص 27.
- ↑ الاجازه الکبیره، ص 236.
- ↑ احسن الودیعه، ج 1، ص 217.
- ↑ اعیان الشیعه، ج 10، ص 232.
- ↑ معارف الرجال، ج 3، ص 232.
- ↑ المسلسلات، ج 3، ص 409؛ سیره آیت الله الخراسانی، ص 45 به بعد؛ گنجینه دانشمندان، ج 6، ص 331؛ احسن الودیعه، ج 1، ص 218؛ اعیان الشیعه، ج 10، ص 233؛ معارف الرجال، ج 3، ص 233.
- ↑ سیره آیت الله الخراسانی، ص 20.
- ↑ از میان عالمان و فقیهان مجاهدی که به دفاع در برابر متجاوزان انگلیسی پرداختند می توان به افراد ذیل اشاره کرد: محمد حید (متوفای 1334 هـ.ق)، سید مصطفی کاشانی (متوفای 1337 هـ.ق)، عبدالمطلب حلی (متوفای 1339 هـ.ق)، علی محبوبی (متوفای 1341)، جواهری (متوفای 1355 هـ.ق) و... (ر.ک: موسوعه النجف الاشرف، ج 18، ص 9، 74، 81، 114، 235، 261).
- ↑ سیره آیت الله الخراسانی، ص 23.
- ↑ همان، ص 29.
- ↑ همان، ص 30.
- ↑ همان، ص 31.
- ↑ گنجینه دانشمندان، ج 6، ص 332.
- ↑ سیره آیت الله الخراسانی، ص 35؛ معارف الرجالم، ج 3، ص 233؛ اعیان الشیعه، ج 10، ص 233؛ تراث کربلا، ص 294؛ گنجینه دانشمندان، ج 6، ص 331.
- ↑ گنجینه دانشمندان، ج 6، ص 332؛ سیره آیت الله الخراسانی، ص 37.