قاضی نورالله شوشتری: تفاوت بین نسخهها
جز (صفحهای جدید حاوی ' {{بخشی از یک کتاب}} <keywords content='کلید واژه: قاضی نورالله شوشتری، آثار قاضی نورالله ...' ایجاد کرد) |
(اضافه کردن رده) |
||
سطر ۲۰۳: | سطر ۲۰۳: | ||
* '''[http://lib.ahlolbait.ir/parvan/resource.do?action=resource&id=39580&scope=0jH3eGvUjanvgVCnSeeXeLTMOiXxMVVA&flowLastAction=view&from=search&query=%D9%86%D9%88%D8%B1%20%D8%A7%D9%84%D9%84%D9%87%20%D8%B4%D9%88%D8%B4%D8%AA%D8%B1%D9%8A&field=&collectionPID=0&lang=&count=20&execute=true کتاب نهاية الاقدام في وجوب المسح علي الاقدام]''' | * '''[http://lib.ahlolbait.ir/parvan/resource.do?action=resource&id=39580&scope=0jH3eGvUjanvgVCnSeeXeLTMOiXxMVVA&flowLastAction=view&from=search&query=%D9%86%D9%88%D8%B1%20%D8%A7%D9%84%D9%84%D9%87%20%D8%B4%D9%88%D8%B4%D8%AA%D8%B1%D9%8A&field=&collectionPID=0&lang=&count=20&execute=true کتاب نهاية الاقدام في وجوب المسح علي الاقدام]''' | ||
− | + | [[رده:علمای قرن یازدهم]] | |
− |
نسخهٔ ۴ اوت ۲۰۱۲، ساعت ۰۷:۲۹
منبع: تلخيص از كتاب گلشن ابرار، جلد 1، صفحه 185
نویسنده: حسن ابراهيمزاده
سلسله نور
قاضی نورالله شوشتری كه نسبش به واسطه سلسله نورانی سادات مرعشی به امام زین العابدین علیهالسلام میرسد «فرزند شریفالدین بن ضیاءالدین نورالله بن محمد شاه بن مبارزالدین بن الحسین جمالالدین بن نجمالدین ابی علی محمود... است».[۱]
اجداد قاضی نورالله به نجمالدین محمود حسینی مرعشی آملی كه از آمل به شوشتر هجرت كرد بازمیگردد. قاضی نورالله در «مجالس المؤمنین» پیرامون زمینه علنی شدن تشیع در این دیار را با حضور این سید جلیلالقدر چنین میآورد: «...تحقیق عقیده اهل خوزستان بر وجهی كه از دیگر كتب به نظر قاصر رسیده آن است كه در زمان امویه و عباسیه اكثر اهل خوزستان معتزلی بودهاند و در اوائل مأه ثامنه (قرن هشتم) سید اجل امیر نجمالدین محمد الحسینی المرعشی الآملی از دارالمؤمنین آمل به شوشتر آمد و دختر سید عزالدوله را كه نقیب سادات حسنی آن دیار بود در حباله نكاح خود درآورده و در آنجا اقامت فرمود و مردم آن دیار را هدایت و ارشاد فرمود. جمعی كه دلهای ایشان مستعد هدایت بود مستبصر گردیدند و...».[۲]
قاضی نورالله همواره به پیوند خود به این سلسله نورانی افتخار میكرد و در لابلای آثارش آن را به ظهور میرساند.
با مجالس تا شوشتر
«مجالس المؤمنین» حاوی موضوعاتی در جغرافیای اماكن شیعی است همان گونه كه تاریخ رادمردان مذهب بر حق امامیه به شمار میرود. قاضی در این كتاب شهرهای آسمانی چون دارالسلام و قطعههایی از آسمان جدا شده و بر زمین فروافتاده را چون زادگاهش شوشتر با نثری زیبا به تصویر میكشد.
او درباره زادگاهش مینویسد: «بدان كه دارالمؤمنین شوشتر بلدهای است دلگشا چون نام خود در حُسن و خوبی نام خطهای است منتخب از ریاض دارالسلام از هفت اقلیم ربع مسكون چون فصل بهار به لطف مزاج و اعتدال طبع امتیاز دارد و هوای بهارش پر لطافت باد هر دمی صد جلوهگری و ناز دارد و...».
قاضی نورالله در این شهر كه از آن به دارالمؤمنین یاد میكند و در خاندانی نورانی[۳] كه از آن به بهترین نسب نام میبرد در «تاریخ 956 هجری قمری از دامان مادری مؤمنه بنام فاطمه كه از همین خاندان جلیل و بزرگ سادات مرعشی به شمار میرفت چشم به جهان گشود».[۴]
«پدرش سید شریفالدین از علمای بزرگ و متبحر در علوم نقلی و عقلی عصر خود و از شاگردان شیخ فقیه ابراهیم بن سلیمان قطیفی به شمار میرفت. سید شریف دارای تألیف در زمینههای گوناگونی است كه از جمله میتوان كتب ذیل را نام برد: رساله حفظ الصحه فی الطّب، رساله فی اثبات الواجب تعالی، رساله فی شرح الخطبه الشقشقیه، رساله فی الانشاءآت والمكاتیب، رساله فی علم البحث والمناظره و تعلیقه علی شرح التجرید».[۵]
قاضی نورالله دروس آغازینی كه هر طالب علم برای رسیدن به مراتب عالی[۶] بدان نیاز دارد، نزد پدر فراگرفت و از آنجا كه قاضی در آینده نه چندان دور در مباحثه و مناظره و نقد و رد مباحث معاندان و همچنین شوق شهادت گوی را از دیگر هم عصران خود ربود، گویی دو رباعی پدر در خصوص این دو مسیر، سنگ پایه این دو راه را بنا نهاد. وی كتب اربعه، كتب فقه، اصول، كلام و ریاضیات را نزد پدر آموخت سپس در سال 979 ق راهی مشهد مقدس شد.
به سوی مشهد
قاضی نورالله در مشهد مقدس در درس علامه محقق مولا عبدالواحد شوشتری حاضر شد و بیشترین بهره علمی خویش را در زمینههای فقه، اصول، كلام و حدیث و تفسیر از او كسب نمود او از محضر مولا محمد ادیب قاری تستری، ادبیات عرب و تجوید قرآن كریم را فراگرفت و در ادامه تحصیل از بزرگانی اجازه روایت كسب كرد. از آن میان میتوان به مولا عبدالرشید شوشتری فرزند خواجه نورالدین طبیب (مؤلف كتاب «مجالس الامامیه» در اعتقادات) و همچنین مولا عبدالوحید تستری اشاره كرد.[۷]
هجرت
قاضی در سال 993 ق روانه هند گشت و به قصد شهر «آگره» از شهرها و روستاهای دیگر گذشت. زمانی كه او به دیار هند گام نهاد هندوستان آرامترین روزگار خود را در تاریخ سپری میكرد و شاید این آرامش به روحیه اكبرشاه بازمیگشت كه در آن زمان بر آن سرزمین حكمرانی میكرد. «اكبرشاه نوه بابر از نسل تیمور پسر همایون شاه در چهارده سالگی به سلطنت رسید و لیاقت و درایت بیكرانی از خود نشان داد و ممالك گجرات، بنگاله و كشمیر و سند را به تصرف خود درآورد و سلطنتی بزرگ تشكیل داد و شهرها و آبادیهای بیشماری را بنیان نهاد[۸] اكبرشاه گذشته از این كه علاقه زیادی به عمران و آبادی داشت و عنایت خاصی به مسائل فلسفی داشت اما عقیده چندان محكمی نسبت به دین خاصی نداشت.[۹] همین نگرش اكبرشاه به دین موجب گشته بود كه اكبرشاه به فكر ارائه دینی مشترك از كل ادیان افتاده و سپس هندوستان محل زندگی ملحدین گردد. قاضی نورالله شوشتری به هنگام ورود به آگره، نزد ابوالفتح مسیحالدین گیلانی طبیب حادق ایرانی و شاعر بزرگ رفت. مسیحالدین گیلانی بعد از فراگیری علوم و فنون در سال 983 وارد هندوستان شد و به خاطر قابلیت و استعداد خویش در زمره مقربان اكبرشاه درآمد».[۱۰]
تجسم عدالت
بیان روآوری قاضی به پذیرش دستگاه قضا و نحوه عدالتگستری او از زبان یكی از علمای اهل سنت همعصر وی نمایانگر عظمت او در چشم همگان حتی معاندان است.
عبدالقادر بدوانی در «منتخب التواریخ» مینویسد: «اگرچه شیعی مذهب است، اما بسیار به صفت نصفت و عدالت و نیكنفسی و حیا و تقوا و عفاف و اوصاف اشراف موصوف است و به علم و حلم و جودت فهم و حدت طبع و صفای قریحه و ذكاء مشهور است. صاحب تصانیف لایقه است. توقیعی بر تفسیر مهمل؟! شیخ فیضی نوشته كه از خبر تعریف و تصنیف بیرون است و طبع نظمی دارد و اشعار دلنشین میگوید.
به وسیله حكیم ابوالفتح به ملازمت پادشاهی پیوست و زمانی كه موكب منصور به لاهور رسید و شیخ معین قاضی لاهور را در وقت ملازمت از ضعف پیری و فتور در قوا، سقطه در دربار واقع شد، رحم بر ضعف او آورده، فرمودند كه شیخ از كار مانده، بنابراین قاضی نورالله به آن عهده منصوب و منسوب گردید والحق مفتیان ماجن و محتسبان حیال محتال لاهور را كه به معلم الملكوت سبق میدهند، خوش به ضبط درآورده و راه رشوت را برایشان بسته و در پوست پسته گنجانیده چنانچه فوق آن متصور نیست و میتوان گفت كه قائل این بیت او را منظور داشته و گفته كه:
تویی آن كس كه نكردی به همه عمر قبول × در قضا هیچ ز كس جز كه شهادت ز گواه.[۱۱]
آثار ماندگار
گرچه شهادت در كام مردان خدا شیرین است لیك در سایهسار تقیه، دفاع از مكتب و مذهب با همه تلخكامیها، شیرینتر و گواراتر است. محتوای تقیه تنها برای كسانی درخور درك است كه بر بلندای قله تعبد رسیده باشند وگرنه در انتخاب بین مرگ و آبرو كمتر آزادهای است كه راه دردناك تر از مرگ را انتخاب كند.
قاضی نورالله در سایهسار تقیه نه تنها به منصب قضا دست یافت بلكه توانست كتب ارزشمندی را به جامعه شیعی تحویل دهد. اما از آنجا كه خود در نامهای مینویسد «فقیر نام خود را در تصانیف ننوشته تا قربه الی الله باشد و ایضاً هرگز به كسی از مخالفان اظهار نكرده كه آن تصانیف از فقیر است» در شمار كتب ایشان اختلاف نظر است ولی آیت الله مرعشی نجفی رحمه الله علیه در مقدمه كتاب «احقاق الحق» تصنیفات این بزرگمرد عرصه سیاست و نگارش را 140 كتاب ذكر میكند كه در ذیل به برخی از فهرست این گنجینه گرانبها اشاره میشود.
- 1. احقاق الحق، این كتاب سه مرتبه به چاپ رسیده است.
- 2. أجوبه مسائل السید حسن الغزنوی.
- 3. الزام النواصب فی الردّ عی میرزا مخدوم الشریفی «این كتاب توسط استاد میرزا محمدعلی چهاردهی گیلانی ترجمه شده و نوه دانشمند او به نام مرتضی مدرسی آن را چاپ كرده است».
- 4. «القام الحجر» در رد ابن حجر.
- 5. بحرالغزیر فی تقدیر ماءالكثیر «قاضی در این كتاب در مورد وزن و حجم آب كر تحقیق كرده است».
- 6. بحرالغدیر فی اثبات تواتر حدیث الغدیر سنداً و مؤلف و دلاله.
- 7. «تفسیرالقرآن» در چند جلد كه در نوع خود بینظیر است.
- 8. كتابی در تفسیر آیه رؤیا.
- 9. تحفه العقول.
- 10. حل العقول.
- 11. حاشیه بر «شرح الكافیه» جامی در علم نحو.
- 12. حاشیه بر «حاشیه چلپی» بر شرح التجرید اصفهانی.
- 13. حاشیه بر «مطول» تفازانی.
- 14. حاشیه بر «رجال» كشی كه مطالب مفیدی در زمینه علم رجال دربر دارد.
- 15. حاشیه بر «تهذیب الاحكام» شیخ طوسی (كه ناتمام مانده است).
- 16. حاشیه بر «كنزالعرفان» فاضل مقداد در آیات الاحكام.
- 17. حاشیه بر حاشیه «تهذیب المنطق» دوانی.
- 18. حاشیه بر مبحث «عذاب القبر» از شرح «قواعد العقاید».
- 19. حاشیه بر «شرح مواقف» در علم كلام.
- 20. حاشیه بر «رساله الاجوبه الفاخره».
- 21. حاشیه بر «شرح تهذیب الاصول».
- 22. حاشیه بر «مبحث الجواهر» از شرح تجرید علامه.
- 23. حاشیه بر «تفسیر بیضاوی».
- 24. حاشیه بر «الهیات» شرح تجرید.
- 25. حاشیه بر «حاشیه القدیمیه».
- 26. حاشیه بر «حاشیه الخطایی» در علم فصاحت و بلاغت.
- 27. حاشیه دیگری بر «تفسیر بیضاوی».
- 28. حاشیه بر «شرح الهدایه» در حكمت.
- 29. حاشیه بر «شرح الشمسیه» از قطبالدین در منطق.
- 30. حاشیه بر «قواعد» علامه در فقه.
- 31. حاشیه بر «تهذیب» از شیخ الطائفه شیخ طوسی.
- 32. حاشیه بر «خطبه الشرایع» محقق حلی.
- 33. حاشیه بر «هدایه» در فقه حنفی.
- 34. حاشیه بر «شرح الوقایه» در فقه حنفی.
- 35. حاشیه بر شرح «رساله آداب المطالعه».
- 36. حاشیه بر شرح «تلخیص المفتاح» معروف به مختصر تفتازانی.
- 37. حاشیه بر «شرح چغمینی در هیئت».
- 38. حاشیه بر «مختلف علامه» در فقه.
- 39. حاشیه بر «اثبات الواجب الجدید» از علامه دوانی.
- 40. حاشیه بر «تحریر اقلیدس» در هندسه و...
از میان كتب قاضی نورالله شوشتری چهار كتاب او از جایگاه ویژهای برخوردار است كه آنها را از زبان بزرگان نقل میكنیم:
- 1. احقاق الحق: كلماتش حاكی از تبحر علمی اوست و آن را در رد كتاب «ابطال الباطل» قاضی فضل بن روزبهان اصفهانی عامی نوشته است. كتاب قاضی فضل بن روزبهان در رد كتاب «نهج الحق و كشف الصدق» علامه حلی تألیف شده است. قاضی نورالله در این اثر با بیان منطقی و زیبا و رسا كتاب فضل بن روزبهان را پاسخ گفته است و در بطلان دیدگاه وی به كتابهای خود اهل سنت استشهاد نموده است.[۱۲]
- 2. مجالس المؤمنین: این اثر احوال جماعتی از علما، حكما، ادبا، عرفا، شعرا و رجال متقدم و راویانی است كه به اعتقاد قاض نورالله همگی شیعه مذهباند. افزون بر اینها دربردارنده حكایات و قصهها و روایات آنها، همچنین گذری به شهرها و احوالات ایشان است.[۱۳]
- 3. «الصوارم المهرقه» در جواب «الصواعق المحرقه» و كتاب «مصائب النواصب». از آن جا كه شیخ حر عاملی (متوفی 1110) در امل الآمل خود این دو كتاب اخیر را در كنار احقاق الحق و كتب دیگر نام میبرد بیانگر این مطلب است كه این كتابهای مهم قاضی[۱۴] در همان عصر صفویه در جهان اسلام شهرت داشته است.
بوستان نورالله
پنج گل علم و معرفت كه رایحه اجداد خویش را در فضای هندوستان منتشر كردند، ثمره زندگی قاضی نورالله شوشتری است كه هر یك از آنان از نویسندگان، شاعران و علمای عصر خود به شمار میروند و دارای تألیفاتی هستند كه در این مقال نمیگنجد. تنها به نام این گلهای بوستان قاضی بسنده میكنیم:
- 1. علامه سید محمد یوسف.
- 2. علامه شریفالدین (992ـ1020 ق)
- 3. علامه علاءالملك.
- 4. سید ابوالمعالی (1004ـ1046 ق)
- 5. سید علاءالدوله (1012ـ؟).
شاگردان:
كتمان مذهب از یك سو، قدرت و تسلط وی بر مبانی فقهی و كلامی مذاهب از سوی دیگر در كنار آوازه زهد و پارسایی او طلاب و فِرق و مذاهب گوناگون را به پای درس وی میكشاند. قاضی فقه را بر مبنای مذاهب پنجگانه «شیعه»، «حنفیه»،[۱۵] «مالكیه»، «حنبلیه» و «شافعیه» برای طلاب هر مذهب تدریس مینمود و در خاتمه و بیان اقوال، نظر شیعه را با ظرافتی خاص بر كرسی مینشاند.[۱۶]
جو ضدشیعی و رابطه مخفیانه شاگردان شیعی مذهب و همچنین تقیه قاضی نورالله موجب گشت كه غیر از چند تن كه آن هم برخی از فرزندان قاضی بودهاند نام شاگردان دیگر وی در تاریخ به ثبت نرسد و تنها نام این بزرگان در دفتر باقی بماند.
- علامه شیخ محمد هروی خراسانی؛
- علامه مولا محمدعلی كشمیری؛
- سید جمالالدین عبدالله مشهدی.
مرد مناظره
او به علم و ادب به چشم نردبانی مینگریست كه انسان را به سوی كمال عمل و منزلگه ادای تكلیف میرساند. از این رو بر بحث و مناظره او غبار جدل و مراء نمینشست و از آنجا كه مناظرههای او رنگ خدایی داشت همواره از بحث و جدل سربلند بیرون میآمد.
از مناظرههای قاضی نورالله میتوان به مناظره ایشان با عبدالقادر بن ملكوك شاه بدوانی از عالمان اهل تسنن، اشاره كرد. وی در كتاب منتخب التواریخ خود از آن یاد میكند.[۱۷] همچنین مناظره ایشان با سید قزوینی كه قاضی نورالله خود در كتاب مجالس المؤمنین[۱۸] به آن اشاره مینماید.
شور شهادت
قاضی نورالله، این مروج و مدافع مذهب تشیع در اواخر عمر پربركت خود كاسه صبر را لبریز دید. وی در «مجالس المؤمنین» در بیان احوال مؤمن طاق (از یاران امام صادق علیهالسلام) به این نكته چنین اشاره میكند:
«در مختار كشی از مفضل بن عمر روایت میكند كه او گفت: حضرت امام جعفرصادق علیهالسلام مرا گفتند كه نزد مؤمن طاق رو و او را امر كن كه با مخالفان مناظره نكند. پس به در خانه او آمدم و چون از كنار بام سر كشید به او گفتم كه حضرت امام تو را امر میفرماید كه با اغیار سخن نكنی! گفت میترسم كه صبر نتوانم كرد. مؤلف گوید كه این بیچاره مسكین نیز مدتی به بلای صبر گرفتار بودم و با اغیار، تقیه و مدارا مینمودم و از بیصبری كه از آن میترسیدم به آن رسیدم و از عین بیصبری این كتاب را در سلك تقریر كشیدم. اكنون از جوشش بیاختیار به جناب پروردگار پناه میبرم و همین كتاب را شفیع خود میآورم».[۱۹]
سرانجام مجالس المؤمنین، شفیع قاضی نورالله، او را به سر منزلگه مقصود رساند و علمای دربار كه با مرگ اكبرشاه و نشستن جهانگیرشاه بر تخت، زمینه را مساعد دیدند به میدان آمدند.
محدث قمی نحوه شهادت او را چنین میآورد: «...قاضی نورالله مشغول به قضاوت و همچنین نویسندگی در خفاء بود تا این كه سلطان اكبر از دنیا رفت و جهانگیرشاه بر تخت نشست.
علمای دربار و مقرب درصدد فتنه و برانگیختن شاه بر علیه قاضی برآمدند و نزد او به سعایت پرداختند، كه قاضی شیعه است و خود را ملزم به مذاهب اربعه نمیداند و فتوایش با فتوای مذهب امامیه تطبیق میكند.
جهانگیرشاه بیان آنان را برای اثبات تشیع قاضی كامل ندانست و گفت: این دلیل كامل نیست چرا كه او از اول قضاوت را به شرط اجتهاد خود پذیرفته است. آنان به حیله دیگری دست زدند. شخصی را واداشتند تا به عنوان شاگرد نزد قاضی رفت و آمد كند و خود را شیعه معرفی كند.
وی پس از رفت و آمد بسیار و جلب اطمینان قاضی، به نوشتههای وی از جمله «مجالس المؤمنین» پی برد و درخواست آن نمود. وی كتاب را از قاضی گرفت و از آن نسخهای برداشت و نزد علمای دربار برد. آنان نیز این كتاب را به عنوان سند تشیّع قاضی نورالله به جهانگیرشاه عرضه كردند و به سلطان گفتند كه او در كتابش چنین و چنان گفته است و استحقاق اجرای حد دارد.
جهانگیر شاه گفت: حدش چیست؟ آنان گفتند: ضربه زدن با شلاق... شاه كار را بر آنان واگذار كرد و آنان بلافاصله حد را اجرا كردند.
قاضی نورالله در سال 1019 ق. در حالی كه حدود هفتاد سال عمر داشت در زیر شلاق به شهادت رسید. میگویند بر بدن قاضی نورالله با چوب خاردار آنچنان زدند كه بدنش قطعه قطعه شد».[۲۰] امروز مزار او در آگره هندوستان زیارتگاه هزاران هزار مسلمان بیداردل شبه جزیره است.
پانویس
- ↑ احقاق الحق، ج 1، مقدمه، ص فد.
- ↑ مجالس المؤمنین، ج 1، ص 71.
- ↑ مجالس المؤمنین، ج 1، ص 71.
- ↑ مقدمه احقاق الحق، ج 1، ص 82.
- ↑ همان مدرك.
- ↑ همان، ص 84.
- ↑ همان، ص 88.
- ↑ لغتنامه دهخدا، ج 5، (الف)، ص 3180.
- ↑ تاریخ تمدن، گوستاولوبون، ص 235.
- ↑ تذكره علمای امامیه پاكستان، سید حسین عارف نقوی، ترجمه دكتر محمدهاشم، ص 15.
- ↑ صوارم المهرقه، ص «كح» (فیض الآله).
- ↑ ریحانه الادب، ج 3، ص 385.
- ↑ روضات الجنات، ج 8، ص 160.
- ↑ الامل الآمل، ج 2، ص 337.
- ↑ احقاق الحق، ج 1، ص 110 و 111 (حیاه القاضی) ص فی و قیا.
- ↑ همان، ص 158.
- ↑ رجوع شود به صوارم المهرقه ص، كح، (فیض الآله).
- ↑ رجوع شود به مجالس المؤمنین، ج 1، ص 572 و 573.
- ↑ مجالس المؤمنین، ج 2، ص 375.
- ↑ فوائد الرضویه، محدث قمی، ص 697.
پيوندها