یعقوب بن یزید قمی: تفاوت بین نسخهها
مهدی موسوی (بحث | مشارکتها) (ویرایش) |
مهدی موسوی (بحث | مشارکتها) جز (مهدی موسوی صفحهٔ یعقوب بن یزید را به یعقوب بن یزید قمی که تغییرمسیر بود منتقل کرد) |
(بدون تفاوت)
|
نسخهٔ ۱۸ دسامبر ۲۰۲۱، ساعت ۰۷:۳۹
«یعقوب بن یزید انباری قمی» از محدثان برجسته شیعه در قرن سوم هجری است که محضر سه امام معصوم (امام رضا، امام جواد و امام هادی علیهمالسلام) را درک کرد.[۱] او همچنین افتخار شاگردی راویان بزرگی چون محمد بن ابی عمیر و حسن بن محبوب را داشت. کتاب البداء، المسائل و نوادر الحجج، از جمله آثار اوست.
محتویات
ولادت و نسب
در این که یعقوب بن یزید، در چه سالی و در کدام سده ولادت یافت، نظر قطعی نمیتوان داد، ولی با توجه به تاریخ حیات یا وفات استادان و شاگردانش میتوان حدس زد که او در اواخر سده دوم هجری قمری به دنیا آمده است. برای نمونه، یکی از استادان معروفش، محمد بن ابی عمیر است که در سال ۲۱۷ بدورد حیات گفت؛[۲] و یکی از شاگردان روایتی او، احمد بن ادریس قمی است که در سال ۳۰۶ ق. از دنیا رفت.[۳]
کنیهاش ابویوسف است و به «انباری» - منسوب به شهر انبار در عراق - و نیز «قمی» اشتهار دارد. «سَلْمی» و «کاتب» هم به او گفته شده است.[۴] پدرش یزید بن حماد، در گروه راویان بوده و به گفته نجاشی «از چهرههای موجه و بلندمرتبه شیعی» است.[۵]
یعقوب بن یزید گویا در شهر انبار عراق به دنیا آمده، اما برههای از عمر خویش را در قم، که پایگاه تشیع و محدثان شیعه بوده، سپری کرده است. گروهی از رجال شناسان برجسته شیعی، مانند کشی و ابن داود، به قمی بودن این محدث اشاره کردهاند. از برخی نشانهها برمیآید که این راوی مدتی در قم زیسته است؛ از جمله این که او روزگاری از نویسندگان «ابودُلَف» بوده و ابودلف آن روزگار در ایران میزیسته و شهری را بنیاد نهاده به نام کرج. دیگر این که، برجستهترین شاگردان روایتی او، قمی بودهاند.
استادان و شاگردان
یعقوب بن یزید قمی از لحاظ تعداد استاد، شاید از کمنظیرترین محدثان شیعی است که این، حکایتگر جان تشنه او در کسب آموزههای دین است. انگیزه فراگیری چنان بود که او را از نزد این استاد به سوی استاد دیگر روانه میکرد. مجموع استادان او به پنجاه نفر میرسد که بیشتر آنها از پرآوازهترین راویان شیعه هستند، از جمله:
- ۱. محمد بن ابی عمیر؛ به گفته آیت الله خویی، بیشتر روایات یعقوب از این استاد فرزانه حدیث است و شاید شماره آن روایات به ۱۲۵ مورد برسد؛[۶]
- ۵. حماد بن عیسی؛
- ۷. احمد بن حسن میثمی.[۷]
همچنین جمعی از خالصترین راویان شیعی گرد این محدث بزرگ را احاطه کردند و از محضر پرفیض او توشهها اندوختند و بهرهها بردند. در اینجا نیز به نام گروهی از شاگردان برجسته او بسنده میشود:
- ۱۰. محمد بن حسن صفار قمی؛
از دیدگاه علمای رجال
نجاشی مینگارد: «یعقوب بن یزید ابویوسف، یکی از نویسندگان منتصر خلیفه عباسی بود و بعد به بغداد رفت و صاحب دو ویژگی بود: وجاهت و صداقت».[۹]
شیخ طوسی میگوید: «یعقوب بن یزید کاتب انباری، محدثی موجه و مورد اطمینان و از امتیازاتش این بود که بسیار روایت میکرد و از این رو، اخبار فراوانی از این راوی به یادگار مانده است».[۱۰]
بعد از نجاشی و طوسی نیز تمام رجال شناسان که در این مورد پژوهش کردهاند، از روزگار شیخ طوسی تا روزگار حاضر، همگی شخصیت درخشان او را ستوده و به سخنان نجاشی و طوسی بسنده کردهاند.[۱۱]
ویژگیهای یعقوب بن یزید
- کاتب بودن؛ اشاره شد که یکی از لقبهای یعقوب بن یزید «کاتب» است. از سخن کشی برمیآید که او نویسنده ابودُلَف عِجلی بود[۱۲]؛ ولی نجاشی او را از نویسندگان منتصر، خلیفه عباسی فرزند متوکل عباسی به شمار آورده که بین این دو منافاتی ندارد؛ چون ابودُلف در سال ۲۲۶ ق. از دنیا رفت، ولی منتصر عباسی در سال ۲۲۲ ق. به دنیا آمد و قهراً در زمان ولایتعهدی منتصر، نویسنده او بوده که چندین سال بعد از مرگ ابودلف است. بنابراین کاتب بودن او برای دو نفر، همزمان نبوده است.[۱۳]
- کثرت روایت؛ دومین نکتهای که توجه صاحبنظران را به خود معطوف کرده، این است که یعقوب بن یزید از گروه راویانی است که به «کثیرالروایه» اشتهار دارند. شیخ طوسی در منزلت او میگوید: «از امتیازات او این است که از امامان معصوم علیهم السلام بسیار روایت نقل کرده است».[۱۴] بنابر سخن آیت الله خویی از این محدث، حدود ۳۶۵ روایت در کتابهای روایتی شیعه به ما رسیده که این شمار، رقم بالایی است.[۱۵]
- گرایش روایتی؛ هر یک از محدثان شیعی غالباً در نقل روایت گرایش ویژهای دارند؛ بعضی بیشتر درباره ولایت و امامت و فضائل اهل بیت علیهمالسلام و گروهی دیگر روایات کلامی و... احادیثی را نقل کردهاند. گرایش این محدث بزرگ، بیشتر در عرصه مسائل فقهی است و البته کم و بیش در مسائل اعتقادی و اخلاقی نیز از او روایت نقل شده است.
- علت همکاری با مخالفان؛ یعقوب بن یزید، با این که از محدثان شیعی است، ولی روزگاری از عمر خویش را در همراهی ابودلف، سردار معروف مأمون گذرانده و در مقطعی هم «کاتب» دربار منتصر عباسی بوده است. انگیزه او در انتخاب این شغل، آن هم با بعضی سلاطین ستمگر، معلوم نیست؛ آیا جهت رفع مشکلات اقتصادیاش بوده و یا جهات دیگر؟ ولی به هر حال، این کار از قدر و منزلت او نمیکاهد؛ در تاریخ محدثان شیعی، بزرگانی بودهاند که کم و بیش روابطی با پارهای از خلفای بنی عباس داشتهاند؛ همانند عبدالله بن سنان که یکی از نامآورترین راویان شیعی است و در حکومت منصور دوانیقی و پسرانش هادی و هارون، خزانهدار آنان بوده است. ممکن است هدف آنان کمک به شیعیان بوده باشد؛ چنان که از پارهای از روایات برمیآید.[۱۶]
آثار و تألیفات
این محدث گرانمایه، در راستای نشر و گسترش اخبار امامان اهل بیت علیهمالسلام کوششهای پیگیری نمود؛ هم در مسند تدریس و استادی و انتقال روایات به شاگردان و هم در عرصه تألیف. او کتابهای گوناگونی را تألیف کرد که از آن جمله است: کتاب البداء، المسائل، نوادر الحجج و الطعن علی یونس.[۱۷]
شیخ طوسی میگوید: «او دارای کتابهای متعدد است که یکی از آنها کتاب النوادر است».[۱۸]
احادیثی از این راوی
در پایان این نوشتار، چند روایت اخلاقی از آن محدث بزرگوار، که با واسطه از امام صادق علیهالسلام روایت میکند، ذکر میشود:
مروّت:
«مروت و جوانمردی، دو گونه است: مروت در حضر (وطن) و مروت در سفر. مروتِ حضر؛ تلاوت قرآن، حضور در نماز جماعت، همنشینی با نیکان و یادگرفتن احکام دینی است. اما مروت در سفر عبارت است از: بخشش در هنگام سفر، شوخی با همسفران به گونهای که از چهارچوب ادب خارج نشود، با همسفر کمتر مخالفت و بگومگو کردن و هنگامی که از آنان جدا میشود، آنها را بدگویی نکردن».[۱۹]
سختترین واجب:
حضرت صادق علیهالسلام به یکی از یاران خود به نام ابوعبیده حذّاء فرمود: «آیا به تو خبر دهم از سختترین چیزی که خداوند بر مردم واجب فرموده؟ با مردم با عدل و انصاف رفتارکردن، با برادران دینی در مال و ثروت مساوات کردن و یاد خداوند در همه حال؛ به گونهای که اگر اطاعت خداوند برایش پیش آمد، آن را انجام دهد و اگر گناه بر او عرضه شد، از آن دوری کند».[۲۰]
ثواب لا اله الاّ الله:
«هر کس که با اخلاص بگوید: «لا اله الاّ الله»، داخل بهشت میشود. معنای اخلاص این است که گفتن این ذکر، او را باز دارد از آنچه خداوند حرام فرموده است».[۲۱]
فایده مرگ:
از امام ششم علیهالسلام حدیث میکند: «گروهی از مردم نزد پیامبر زمان خود رفتند و گفتند: از خداوند طلب کن تا مرگ را از میان ما بردارد. پیامبرشان دعا کرد، خداوند دعای او را اجابت کرد و مرگ از بین آنها برطرف شد. آن قدر جمعیت آنان فزونی یافت که خانههایشان تنگ شد، نسل آنان افزایش یافت؛ به طوری که هر مردی ناچار بود هر روز خوراک مادر، پدربزرگ و مادربزرگش را آماده کند و کمکم از طلب روزی بازماندند. آنگاه پشیمان شدند و نزد پیامبرشان رفتند و گفتند: از خدا بخواه که مرگ را به سوی ما برگرداند. دوباره خداوند مرگ را به میان آنان فرستاد».[۲۲]
پانویس
- ↑ رجال طوسی، ص ۳۹۵ و ۴۲۵ و رجال نجاشی، ص ۴۵۰.
- ↑ رجال نجاشی، ص ۲۲۹.
- ↑ همان، ص ۶۷.
- ↑ رجال نجاشی، ص ۴۵۰؛ رجال طوسی، ص ۳۹۵ و ۴۲۵؛ فهرست طوسی، ص ۲۴۴.
- ↑ رجال نجاشی، ص ۴۵۰، چاپ داوری قم و رجال طوسی، ص ۳۹۵.
- ↑ معجم الرجال، ج ۲۰، ص ۱۴۷.
- ↑ معجم الرجال، ج ۲۰، ص ۱۴۷؛ فهرست طوسی، ص ۲۴۴؛ رجال نجاشی، ص ۴۵۰.
- ↑ همان و جامع الروات، ج ۲، ص ۴۴۹، منشورات کتابخانه آیت الله مرعشی، ۱۴۰۷ ق.
- ↑ رجال نجاشی، ص ۴۵۰.
- ↑ رجال طوسی، ص ۳۹۵ و ۴۲۵ و فهرست طوسی، ص ۲۴۴.
- ↑ وسائل الشیعه، ج ۲۰، ص ۳۶۸، اسلامیه، تهران، ۱۳۹۸ ق؛ منتهی المقال، ج ۷، ص ۲۵۰، مؤسسه آل البیت، ۱۴۱۶ ق.
- ↑ رجال کشی، ج ۲، ص ۸۶۹.
- ↑ مروج الذهب، مسعودی، ج ۳، ص ۴۷۴؛ ریحانةالادب، ج ۷، ص ۹۹؛ الاغانی، ج ۸، ص ۲۵۶.
- ↑ فهرست طوسی، ص ۲۴۴.
- ↑ معجم الرجال، ج ۲، ص ۱۴۷.
- ↑ ر.ک: رجال کشی، ج ۲، ص ۷۳۰، مؤسسه آل البیت، قم و رجال نجاشی، ص ۱۴۸، داوری، قم.
- ↑ نجاشی، ص ۴۵۰، جامعه مدرسین.
- ↑ فهرست طوسی، ص ۲۴۴ و الذریعه، ج ۴، ص ۵۵.
- ↑ امالی، مفید، ص ۴۴.
- ↑ همان، ص ۳۱۷.
- ↑ توحید، صدوق، ص ۲۷، جامعه مدرسین قم.
- ↑ همان، ص ۴۰۱.
منابع
- ابوالحسن ربانی سبزواری، "یعقوب بن یزید انباری قمی؛ آیینه صداقت"، ستارگان حرم، جلد ۱۷، صفحه ۸۹-۹۷.