علامه حلی: تفاوت بین نسخهها
سطر ۱۲۷: | سطر ۱۲۷: | ||
علامه حلی یكی از اعجوبههای روزگار است. در [[فقه]]، [[اصول]] و [[كلام]] و [[منطق]] و [[فلسفه]] و [[علم رجال|رجال]] و غیره كتاب نوشته است. در حدود صد كتاب از آثار خطی یا چاپی او شناخته شده كه بعضی از آنها به تنهایی (مانند تذكره الفقها) كافی است كه نبوغ او را نشان دهد علامه كتب زیادی دارد كه غالب آنها مانند كتابهای محقق حلی در زمانهای بعد از او از طرف فقها، شرح و حاشیه شده است. | علامه حلی یكی از اعجوبههای روزگار است. در [[فقه]]، [[اصول]] و [[كلام]] و [[منطق]] و [[فلسفه]] و [[علم رجال|رجال]] و غیره كتاب نوشته است. در حدود صد كتاب از آثار خطی یا چاپی او شناخته شده كه بعضی از آنها به تنهایی (مانند تذكره الفقها) كافی است كه نبوغ او را نشان دهد علامه كتب زیادی دارد كه غالب آنها مانند كتابهای محقق حلی در زمانهای بعد از او از طرف فقها، شرح و حاشیه شده است. | ||
− | او در زمينههاى مختلف علمى، براى مبتديان و متوسطان و سطح عالى كتاب نوشته است و ابتكار او در اين زمينه نوشتن كتابهايى در هر سطح به شيوههاى مختلف مى باشد. به عنوان مثال براى مبتديان در زمينه فقه سه كتاب «تبصرة المتعلمين، [[إيضاح الأحكام]]، [[إرشاد الأذهان]]» و در سطح متوسط دو كتاب «[[قواعد الأحكام]]، [[تحرير الأحكام]]» و در سطح عالى سه كتاب | + | او در زمينههاى مختلف علمى، براى مبتديان و متوسطان و سطح عالى كتاب نوشته است و ابتكار او در اين زمينه نوشتن كتابهايى در هر سطح به شيوههاى مختلف مى باشد. به عنوان مثال براى مبتديان در زمينه فقه سه كتاب «تبصرة المتعلمين، [[إيضاح الأحكام]]، [[إرشاد الأذهان]]» و در سطح متوسط دو كتاب «[[قواعد الأحكام]]، [[تحرير الأحكام]]» و در سطح عالى سه كتاب «[[مختلف الشيعة]]، [[تذكرة الفقهاء]]، [[منتهى المطلب]]» را نوشته است. |
اين كتابها هر كدام به غرض خاصى نوشته شده است و از نظر شكل و سياق شبيه همديگر نيستند. البته تحقيق درباره اين كه هر كدام چه تفاوتهايى با ديگرى دارد فرصتى مناسب لازم دارد ولى از صحبتهاى خود علامه و ديگران در اين باره اين مطلب آشكار مىشود كه اين كتابها تكرارى نيستند. | اين كتابها هر كدام به غرض خاصى نوشته شده است و از نظر شكل و سياق شبيه همديگر نيستند. البته تحقيق درباره اين كه هر كدام چه تفاوتهايى با ديگرى دارد فرصتى مناسب لازم دارد ولى از صحبتهاى خود علامه و ديگران در اين باره اين مطلب آشكار مىشود كه اين كتابها تكرارى نيستند. |
نسخهٔ ۱۷ ژوئیهٔ ۲۰۱۹، ساعت ۱۱:۴۹
حسن بن یوسف بن علی بن مطهر حلی (648 - 726 هـ .ق)، معروف به علامه حلی یكی از نامی ترین علمای شیعه و صاحب آثاری در فقه، اصول و كلام و منطق و فلسفه و رجال و غیره است. علامه حلی در فقه شاگرد دائی خود محقق حلی و در فلسفه و منطق شاگرد خواجه نصیرالدین طوسی بوده است و فقه تسنن را نزد علمای اهل تسنن تحصیل كرده است.[۱] علامه حلی صاحب ابتكارات و نوآوریها و دارای شخصیت معنوی بسیار جلیل القدری است. ریاست و مرجعیت شیعه در قرن هفتم هجری به او منتهی گردیده است.
نام کامل | حسن بن یوسف بن علی بن مطهر حلی |
زادروز | ۲۹ رمضان ۶۴۸ قمری |
زادگاه | حله |
وفات | ۲۱ محرم ۷۲۶ قمری |
مدفن | حرم امیرالمومنین ، نجف اشرف |
اساتید |
سید بن طاووس ، خواجه نصیرالدین طوسی ، شيخ بهاء الدين على بن عيسى الاربلى ، ابن میثم بحرانی و .. |
شاگردان |
قطب الدین رازی ، فخرالمحققین |
آثار |
کشف المراد، نهج الحق و کشف الصدق، باب حادی عشر، خلاصة الاقوال فی معرفة الرجال، الجوهر النضید |
محتویات
ولادت
علامه حلی در روز 29 ماه مبارك رمضان سال 648 هجری در شهر حله به دنیا آمد. تولد او در یك خانواده علمی و روحانی بوده است.
تحصیل
علامه حلی از اوان كودكی به تحصیل علم و كسب كمال پرداخت. ادبیات عرب و علوم مقدماتی و متداول عصر را در حله نزد پدر دانشمندش و سایر علمای بزرگ آن منطقه، همچون دایی بزرگوارش محقق حلی و پسر عم مادرش شیخ نجیبالدین یحیی بن سعید و سید احمد بن طاووس و رضیالدین علی بن طاووس و حكیم مشهور ابن میثم بحرانی مؤلف شرح نهج البلاغه آموخت. هنوز سنین عمرش به حد بلوغ نرسیده بود كه از تحصیل علوم مقدماتی فراغت یافت و به مقام عالی اجتهاد نائل آمد. از اساتید او می توان به موارد زیر اشاره نمود:
1- شخصى به نام «محرم»، موضوع: خواندن و نوشتن و تعليم قرآن مجيد.
2- شيخ سديد الدين حلّى( پدر علامه)، موضوع: فقه و اصول، حديث، علم كلام.
3- محقق حلّى (دايى علامه)، موضوع: فقه و اصول، حديث، علم كلام (دايى او مانند پدرى مهربان برايش زحمت كشيد و بيشتر علومش مخصوصا فقه و اصول را نزد او فرا گرفت).
4- شمس الدين محمد كيشى، موضوع: بعضى تأليفات او در علوم عقلى.
5- شيخ نجم الدين على بن عمر كاتبى قزوينى، موضوع: كتاب «شرح كشف الأسرار عن غوامض الأفكار» در منطق از تأليفات خود اوست.
6- خواجه نصير الدين طوسى، موضوع: كتاب شفاى ابن سينا در فلسفه و علم هيئت و رياضيات.
7- برهان الدين فسفى، موضوع: بعضى تأليفات او در علم جدل و مناظره.
8- ابن ميثم بحرانى شارح نهج البلاغة، موضوع: فقه.
9- على بن طاوس، موضوع: فقه.
10- احمد بن طاوس، موضوع: فقه.
مشايخ روايى
1- شيخ سديد الدين حلّى (پدر علامه)
2- محقق حلّى (دايى علامه)
5- شيخ بهاء الدين على بن عيسى الاربلى، صاحب كشف الغمة
6- ابن ميثم بحرانى، شارح نهج البلاغة
7- احمد بن عبد اللّه واسطى
8- احمد بن موسى بن جعفر طاوسى
9- نجم الدين جعفر بن محمد بن جعفر، معروف بابن نماى حلّى
10- عبد الحميد بن ابى الحديد معتزلى، شارح نهج البلاغة
11- شيخ جمال الدين حسين بن ابان نحوى
12- شيخ تقى الدين عبد اللّه بن جعفر بن على صباغ كوفى
13- نجم الدين كاتبى قزوينى، معروف به دبيران
14- غياث الدين عبد الكريم بن طاوس
15- جمال الدين محمد بن سليمان بلخى
16- شمس الدين محمد كيشى
17- برهان الدين محمد نسفى
18- شيخ نجيب الدين يحيى بن حسن بن سعيد حلّى، صاحب الجامع( پسر عموى مادر علامه) 19- شيخ حسن بن محمد صنعانى
20- شمس الدين عبد اللّه بخارى
21- شيخ جمال الدين محمد بلخى
22- شيخ مفيد الدين محمد بن على بن محمد بن جهم حلّى اسدى.
شاگردان
علامه شاگردان زيادى تربيت كرده است. بنابر نقلى نزديك به 500 مجتهد از درس او فارغ التحصيل شدهاند ولى نام اكثر آنها در تاريخ نمانده است. اينك تعدادى از آنهايى كه نسبت شاگردى علامه به آنها داده شده در اينجا ذكر مى شود.
بعضى از اين شاگردان هم كتابى را نزد او خواندهاند و هم از او اجازه روايت دارند و بعضى ديگر در يكى از اين دو جنبه شاگرد او محسوب مى شوند:
1- فخر المحققين (فرزند علامه)
2- قطب الدين رازى، شارح شمسيه
3 و 4- عميد الدين عبد المطلّب حسينى اعرجى حلّى و برادرش ضياء الدين عبد اللّه (پسران خواهر علامه)
5- تاج الدين محمد بن قاسم بن معيه حسنى حلّى
6- احمد بن ابراهيم بن محمد بن حسن بن زهره صادقى حلبى
7- شيخ زين الدين ابو الحسن على بن احمد بن طرّاد مطاربادى
8- محمد بن على جرجانى
9- رضى الدين ابو الحسن علّى بن احمد مزيدى حلّى
10- تقى الدين ابراهيم بن حسين بن على عاملى
11- تاج الدين حسن سرابشنوى
12- مهنّا بن سنان حسينى اعرجى مدنى
13- زين الدين على سرورى طبرى
14- جمال الدين حسينى مرعشى طبرسى آملى
15- ابو الحسن محمد استرآبادى
16- زين الدين نيشابورى
17- شمس الدين محمد حلّى
18- تاج الدين محمود بن زين الدين محمد بن عبد الواحد رازى
آثار
علامه حلی یكی از اعجوبههای روزگار است. در فقه، اصول و كلام و منطق و فلسفه و رجال و غیره كتاب نوشته است. در حدود صد كتاب از آثار خطی یا چاپی او شناخته شده كه بعضی از آنها به تنهایی (مانند تذكره الفقها) كافی است كه نبوغ او را نشان دهد علامه كتب زیادی دارد كه غالب آنها مانند كتابهای محقق حلی در زمانهای بعد از او از طرف فقها، شرح و حاشیه شده است.
او در زمينههاى مختلف علمى، براى مبتديان و متوسطان و سطح عالى كتاب نوشته است و ابتكار او در اين زمينه نوشتن كتابهايى در هر سطح به شيوههاى مختلف مى باشد. به عنوان مثال براى مبتديان در زمينه فقه سه كتاب «تبصرة المتعلمين، إيضاح الأحكام، إرشاد الأذهان» و در سطح متوسط دو كتاب «قواعد الأحكام، تحرير الأحكام» و در سطح عالى سه كتاب «مختلف الشيعة، تذكرة الفقهاء، منتهى المطلب» را نوشته است.
اين كتابها هر كدام به غرض خاصى نوشته شده است و از نظر شكل و سياق شبيه همديگر نيستند. البته تحقيق درباره اين كه هر كدام چه تفاوتهايى با ديگرى دارد فرصتى مناسب لازم دارد ولى از صحبتهاى خود علامه و ديگران در اين باره اين مطلب آشكار مىشود كه اين كتابها تكرارى نيستند.
بطور مثال خود درباره كتاب «تحرير الأحكام» مىگويد: من در اين كتاب تنها عمده مسائل فقهى را ذكر كردهام بدون آنكه استدلالى براى آنها بياورم، در حالى كه بر طبق گفته خود او و پسرش كتاب قواعد تنها عمده مسائل فقهى را در بر دارد و علاوه بر آن قواعد كلى در فقه را كه جزئيات از آن متفرع مى شود ارائه داده است و لوازم هر قاعده نيز توضيح داده شده است. سه كتاب مفصل و استدلالى او نيز هر يك به موردى اختصاص دارد.
در كتاب «مختلف» علاوه بر استدلال بر مسائل فقهى، اختلافات درون مذهبى شيعه را در مسائل تبين مىكند و در كتاب «تذكره» به اختلاف فرقههاى اسلامى در اين مورد مىپردازد ولى در كتاب «منتهى» تنها استدلال را به غايت و نهايت ذكر مى كند.
كتابهاى ديگر او در علوم ديگر مثل اصول فقه و كلام نيز همين گونه هستند، بطور مثال كتاب «نهج الحق» به بحث درباره همه اصول دين مى پردازد. در ضمن بحث امامت، فضائل و ادله اثبات امامت على عليه السلام و ادله ردّ امامت ديگران آورده مىشود. در حالى كه كتاب «اليقين» تنها به همين موضوع مى پردازد و آن را به غايت مى رساند و هزار دليل بر امامت و افضليت على عليه السلام در آن ذكر مىكند و قصد داشته همين مقدار نيز در ردّ امامت ديگران دليل بياورد كه ظاهرا اشتغالات به او اجازه نداده است يا اين كه بعد از تأليف مفقود گرديده است.
صاحب كتاب ریحانه الادب در شرح حال او بیش از 120 جلد كتاب را با نام و عنوان تحقیقی آنها نام میبرد. از جمله این آثار می توان به موار زیر اشاره نمود:
- الابحاث المفیده فی تحصیل العقیده (كلام)
- ابطال الجبر (كلام)
- الالفين فى امامة اميرالمؤمنين عليه السلام(در امامت و ولایت)
- تبصره المتعلمین فی احكام الدین كه بارها در ایران به چاپ رسیده است
- تذكره الفقها (در فقه استدلالی) در دو مجلد محتوی اكثر ابواب فقه
- تسلیك الاذهان الی احكام الایمان (در فقه) در یك مجلد
- تلخیص الكشاف (در تفسیر قرآن مجید)
- تلخیص المرام فی معرفه الاحكام (در فقه)
- شرح تجرید خواجه نصیرالدین طوسی كه به كشف المراد معروف است.
- منهاج الاستقامه كه ابن تیمیه در رد آن چند مقاله نوشته و پاسخ شنیده است.
- القواعد كه در آن كتاب بیش از 40 هزار فرع فقهی را عنوان نموده است. (در 10 جلد)
- الارشاد.[۲]
- تهذیب الوصول الی علم الاصول
- مبادی الوصول الی علم الاصول
- کشف الیقین
- ایضاح الاشتباه فی اسماء الرواة
- خلاصة الأقوال في معرفة أحوال الرجال
- رجال علامه حلی
شخصیت علمى علامه حلی
علامه حلّى از كسانى است كه عنوان جامع معقول و منقول بحق برازنده اوست. او همان طور كه اكثر علما دربارهاش گفتهاند مجتهدى حكيم، متكلمى رجالى، مفسرى محدث و اديب و شاعر است و نوشتههاى او كه تقريبا تمام دائرههاى علوم را شامل مىشود بر اين گفته شاهد صدق است.
از اقدامات علامه حلی تقسيم احاديث به اقسامى است كه امروزه نزد علما متداول است. در قديم علماى شيعه احاديث را يا ضعيف مىدانستند و يا صحيح، ولى علامه حلّى از جهتى احاديث را به صحيح، حسن، موثق و ضعيف و از جهات ديگر نيز به اقسام ديگرى نيز تقسيم مىكند. ناگفته نماند كه اين اقسام به نحوى در كتابهاى اهل سنت قبلا آورده شده بود ولى اجراى آن در احاديث شيعه به ابتكار علامه بود.
اخباريان مثل مرحوم استرآبادى در مخالفت با علامه حلّى يكى از ايرادات بر او را تأسيس اجتهاد برمى شمارند. هر چند اين مطلب درست نيست زيرا قبل از علاّمه شيوه اجتهاد در بين اصحاب رواج داشته است ولى از جبهه گيرى سخت اخباريان در برابر او و كتابهاى متعدد فقهى علامه كه با استدلال همراه است مىتوان فهميد كه علامه در اين زمينه بسيار تلاش نموده است و طريقه اجتهاد را رونقى بسزا داده است.
يكى از اجتهادات او در اين زمينه كه بعد از او همه مجتهدان به آن فتوا دادهاند، تبديل وجوب آب كشيدن از چاه هنگام افتادن نجاستى در آن به استحباب است.
شيوه اجتهاد را كه او رونق داد همواره در حال تكامل و سير صعودى بوده و عالمان بعد از او در راه اعتلاى آن كوشيدهاند و با وجود كتابهاى بسيارى كه در زمينه فقه نوشته شده، هنوز هم كتابهاى او مورد استفاده دانش پژوهان است. ملا نظام الدين قرشى در اين باره گفته است: هر كس بعد از او آمده از او استفاده كرده است.
اما در زمينه تأثرپذيرى، او در فقه و اصول بيشتر تحت تأثير دايى خويش محقق حلّى بوده است. يكى از محققان در تحقيقى پيرامون كتاب «ارشاد» ميزان تأثرپذيرى محتوايى آن را از شرايع مشخص كرده است به گونهاى كه بسيارى از عبارات آن عين عبارات شرايع است ولى علامه با اختصار بسيار و باب بندى بديع شكل و صورتى نو به آن داده است. شهيد اول در «غاية المراد» به اين تأثيرپذيرى در بعضى موارد اشاره كرده است.
در زمينه كلام نيز از شرحهاى متعددى كه بر كتابهاى او نوشته شده است و همچنين متداول بودن تدريس كتابهاى او و مراجعه علما به آنها حتى تا زمان حاضر مى توان به چیره دستی او پی برد به صورتى كه شايد بعد از او سبك جديدى در كلام اسلامى يافت نمىشود و تمام كسانى كه بعد از او آمدهاند يا شارح آثار او بودهاند يا در تأليفات خود از همان سبكها استفاده كردهاند.
توصیفات علما درباه علامه حلی
گفتار تفرشی:
سید مصطفی تفرشی، صاحب كتاب نقد الرجال میگوید: علامه آن قدر فضیلت و شان و اعتبار دارد كه بهتر آن است كه توصیف نشود، چون توصیفها و تعریفهای من چیزی بر شأن او نمیافزاید. او بیش از 70 جلد كتاب دارد كه هر كدام نشانگر نوعی از فضیلت و نبوغ و علم و دانش اوست.[۳]
صاحب روضات بعد از نقل این سخن میافزاید: او بیش از 90 جلد تالیف دارد[۴] ولی به تعبیر استاد شهید مطهری، او در حدود 100 جلد كتاب شناخته شده و ناشناخته دارد، چون خود علامه در كتاب الخلاصه بیش از این رقم را معرفی نموده است.
گفتار صاحب مستدرك:
محدث متتبع و دانشمند نامی، محدث نوری در كتاب مستدرك وسائل الشیعه در مورد او چنین مینگارد: علامه حلی شیخ بزرگوار و جلیل القدر اقیانوس علوم و غواص فضائل و حكمتها حافظ ناموس هدایت و ارشاد و شكننده ناقوس ضلالت، پاسدار حریم دین، زائل كننده آثار فسادگران او در جمع علما و دانشمندان اسلام، همانند بدر (ماه شب چهارده) در میان ستارگان میدرخشد و نسبت به دشمنان و بدخواهان سیاهدل، شدیدتر از عذاب زهرناك و برندهتر از شمشیر مسموم است. او دارنده مقامات فاخره و كرامات درخشان و سعادتهای ظاهری است او زبان گویای فقها و متكلمین، محدثین، مفسرین و ترجمان حكما و عرفای سالكین متبحر است. او فردی است كه لقب آیت الله تام و كامل، شایسته اوست رحمتها و عنایات خاص خدا شامل حال او باد.[۵]
گفتار صاحب ریاض:
رجالی معروف، صاحب ریاض العلما درباره او گوید: پیشوای وارسته، عالم عامل، فاضل كامل، شاعر ماهر، علامه علما، فهامه فضلا، استاد جهان، معروف در بین ما به علامه علی الاطلاق موصوف با نهایت علم، فهم، كمال او فرزند خواهر محقق میباشد و او آیت الله روی زمین میباشد او حقوق بیشماری از نظر زبان، بیان و قلم بر عهده طائفه شیعه امامیه دارد او جامع علوم مختلف و مصنف در رشتههای گوناگون آن بود او به تنهایی فقیه، حكیم، متكلم، محدث، اصولی، ادیب و شاعر ماهری بود. من برخی از اشعار او را در اردبیل دیدم كه به كمال جودت طبع او در نظم و شعر دلالت دارد.[۶]
دانشمندان اهل سنت و علامه:
تجلیل و توصیف از مقام علمی علامه حلی اختصاص به علما شیعه ندارد، بلكه دانشمندان اهل سنت نیز او را مورد توصیف و تجلیل قرار دادهاند. از باب نمونه، ابن حجر عسقلانی در كتاب لسان المیزان درباره او گوید: ابن یوسف بن المطهر الحلی، عالم شیعه و پیشوا و مؤلف آنان است. او آیت حق در ذكاوت بود. المختصر ابن حاجب را شرح زیبایی نمود. او همان فردی است كه شیخ تقیالدین بن تیمیه در كتاب خود ردی بر او نوشته است و كتاب او معروف به رد بر رافضی است. ابن مطهر بسیار خوش اخلاق و خوش برخورد بود. هنگامی كه كتاب ردیه ابن تیمیه بدست او رسید، گفت: اگر او میفهمید كه من چه میگویم، به او پاسخ میدادم.[۷] از این نوع كلمات و سخنان توصیفی، در مورد آن مجتهد والامقام به كثرت و فراوانی وجود دارد كه به نقل یك نمونه بسنده گردید.
مناظره معروف
میرزا محمدعلی مدرس در کتاب ریحانة الادب به نقل از مجلسی اول در شرح من لایحضره الفقیه مینویسد: روزی سلطان الجایتو محمد مغولی مجلسی تشکیل داد و علمای مذاهب اربعه اهل سنت را جمع کرد و علامه حلی را نیز فرا خواند. علامه در هنگام ورود کفشش را زیر بغل گرفت و به سلطان سلام کرد و در کنار او نشست. به او گفتند چرا به سلطان سجده و ادب نکردی؟ گفت: حضرت رسولالله سلطانالسلاطین بود و مردم به او سلام میکردند و در آیه شریفه هم آمده است «فَإِذَا دَخَلْتُم بُيُوتًا فَسَلِّمُوا عَلَى أَنفُسِكُمْ تَحِيَّةً مِّنْ عِندِ اللَّهِ مُبَارَكَةً طَيِّبَةً».[۸] علاوه بر اینکه در میان ما و شما اختلافی نیست که سجده مخصوص خداست.
گفتند چرا کنار سلطان نشستی؟ گفت: چون غیر از آنجا جای خالی ندیدم و حدیث نبوی است که در حین ورود به مجلس، هرجای خالی یافتی بنشین.
گفتند: نعلین چه ارزشی داشت که آن را به مجلس سلطان آوردی؟ گفت: ترسیدم حنفی مذهب آن را بدزدد چنانکه رئیسشان کفش پیامبر(ص) را دزدید. حنفیها معترض شدند که ابوحنیفه در زمان آن حضرت وجود نداشته است. علامه گفت فراموشم شد! گویا دزد کفش، شافعی بوده است. همین گفتگو و اعتراض درباره شافعیان، مالکیان و حنبلیان تکرار شد. علامه رو به سلطان کرد و گفت: حالا مکشوف شد که هیچیک از رؤسای مذاهب اربعه در زمان پیامبر(ص) نبوده است و آرای آنان، رأی و نظر اختراعی خودشان است؛ اما مذهب شیعه تابع امیرالمؤمنین است که وصی و برادر آن حضرت بوده و به منزله نفس و جان وی است. علامه در ادامهٔ مناظره خطبه بلیغی خواند و سلطان در انتهای مناظره شیعه شد.[۹]
علامه تا زمان مرگ سلطان محمد خدابنده در ایران ماند و به نشر معارف و فرهنگ تشیع پرداخت. همچنین در همه سفرها همراه سلطان بود و به پیشنهاد او مدرسه سیاری از خیمه و چادر ساخته شد تا در مواقع سفر حمل شده و در هرکجا که کاروان اقامت نمود، علامه به تدریس و مباحثه بپردازد.[۱۰]
وفات
او پس از عمری تلاش و كوشش در راه احیای شریعت، در یازدهم یا بیست و یكم محرم الحرام 726 هجرت در حله وفات یافت و جنازه او به نجف اشرف حمل گردید و در جنب رواق مطهر مرتضوی علیه السلام از ایوان طلا دفن شد و در مقابل آن، مزار شیخ احمد مقدس اردبیلی قرار گرفته است.
پانویس
- ↑ آشنایی با علوم اسلامی، ص 301.
- ↑ ریحانه الادب، ج 4، ص 179.
- ↑ ریحانه الادب، ج 4، صفحات 176-178 چاپ كتابفروشی خیام.
- ↑ روضات الجنات، ج 2، ص 270. افرادی كه طالب تحقیق بیشتر در این زمینه میباشند، میتوانند به: روضات الجنات، ج 1، ص 294 و ج 2، صفحات 269 تا 286 و 356. ریاض العلما، ج 2 ریحانه الادب، ج 4، ص 167. مجله مكتب اسلام، سال 4، شمارههای 6، 7، 8 و 9 به قلم آقای دوانی. تاسیس الشیعه لعلوم الاسلام تالیف سید حسن صدر، صفحات 34 تا 36 و دیگر كتابهای مربوطه مراجعه نمایند.
- ↑ فایده سوم از خاتمه مستدرك، ص 459، جز سوم، چاپ سنگی.
- ↑ ریاض العلما، ص 357.
- ↑ لسان المیزان، ج 2، ص 317، چاپ حیدرآباد دكن.
- ↑ چون به خانههايى [كه گفته شد] درآمديد به يكديگر سلام كنيد، درودى كه نزد خدا مبارك و خوش است (نور: ۶۱).
- ↑ مدرس، ریحانة الادب، ج ۳ و ۴، ص۱۶۹.
- ↑ خواندمیر، تاریخ حبیب السیر، ج۳، ص ۱۹۷ و شوشتری، مجالس المؤمنین، ج۲، ص ۳۶۰
منابع
- عقيقي بخشايشي، فقهاي نامدار شيعه، صفحه 130.
- مرکز تحقیقات کامپیوتری علوم اسلامی، نرم افزار جامع الحادیث 3 [لوح فشرده]، بخش کتابشناسی