آیه 121 سوره طه: تفاوت بین نسخهها
(←معانی کلمات آیه) |
مهدی موسوی (بحث | مشارکتها) (←معانی کلمات آیه) |
||
(۱ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۱ کاربر نشان داده نشده) | |||
سطر ۴۱: | سطر ۴۱: | ||
</tabber> | </tabber> | ||
==معانی کلمات آیه== | ==معانی کلمات آیه== | ||
− | سوءاتهما: سوئه از ماده سوء چيزى را گويند كه آشكار شدن آن انسان را ناراحت و بد حال | + | سوءاتهما: سوئه از ماده سوء چيزى را گويند كه آشكار شدن آن انسان را ناراحت و بد حال مى كند. |
منظور از آن در آيه عورت و آلت تناسلى آنهاست. | منظور از آن در آيه عورت و آلت تناسلى آنهاست. | ||
− | يخصفان: خصف: چسباندن و قرار | + | |
+ | يخصفان: خصف: چسباندن و قرار دادن. «طَفِقا يَخْصِفانِ»: شروع كردند مى چسباندند. | ||
+ | |||
غوى: غى و غواية: رفتن به راه هلاكت و نيز به معنى خلاف رشد است. (قاموس قرآن).<ref>تفسیر احسن الحدیث، سید علی اکبر قرشی</ref> | غوى: غى و غواية: رفتن به راه هلاكت و نيز به معنى خلاف رشد است. (قاموس قرآن).<ref>تفسیر احسن الحدیث، سید علی اکبر قرشی</ref> | ||
− | == تفسیر آیه == | + | ==تفسیر آیه== |
<tabber> | <tabber> | ||
تفسیر نور= | تفسیر نور= | ||
سطر ۶۸: | سطر ۷۰: | ||
سيدبن طاووس قدس سره در بيان لطيفى مىفرمايد: شيطان ابتدا با شعار راهنمايى و دلالت به سراغ آدم آمد، «هَلْ أَدُلُّكَ» وبعد او را تدليه و وسوسه كرد، «فَدَلَّاهُما بِغُرُورٍ» «2»، پس واى | سيدبن طاووس قدس سره در بيان لطيفى مىفرمايد: شيطان ابتدا با شعار راهنمايى و دلالت به سراغ آدم آمد، «هَلْ أَدُلُّكَ» وبعد او را تدليه و وسوسه كرد، «فَدَلَّاهُما بِغُرُورٍ» «2»، پس واى | ||
− | + | ----- | |
«1». تفسير كبير فخررازى. | «1». تفسير كبير فخررازى. | ||
سطر ۷۵: | سطر ۷۷: | ||
جلد 5 - صفحه 401 | جلد 5 - صفحه 401 | ||
− | به حال ما كه شيطان از ابتدا به قصد | + | به حال ما كه شيطان از ابتدا به قصد اغوا و فريب ما مىآيد. «فَبِعِزَّتِكَ لَأُغْوِيَنَّهُمْ أَجْمَعِينَ» «1» |
كلمه «غَوى» از «غَىّ» در برابر رشد است، يعنى راهى كه انسان را از مقصد باز مىدارد. خداوند دربارهى آدم فرمود: «فَغَوى» امّا دربارهى پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله مىفرمايد: «ما ضَلَّ صاحِبُكُمْ وَ ما غَوى» «2» | كلمه «غَوى» از «غَىّ» در برابر رشد است، يعنى راهى كه انسان را از مقصد باز مىدارد. خداوند دربارهى آدم فرمود: «فَغَوى» امّا دربارهى پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله مىفرمايد: «ما ضَلَّ صاحِبُكُمْ وَ ما غَوى» «2» | ||
سطر ۸۱: | سطر ۸۳: | ||
وسوسهى شيطان، اختيار انسان را سلب نمىكند، از اين رو بعد از وسوسه شدن، انسان مورد ملامت خود و ديگران قرار مىگيرد، در حالى كه اگر وسوسه، اختيار انسانها را سلب مىكرد، ديگر كسى از آنها انتقاد نمىكرد. | وسوسهى شيطان، اختيار انسان را سلب نمىكند، از اين رو بعد از وسوسه شدن، انسان مورد ملامت خود و ديگران قرار مىگيرد، در حالى كه اگر وسوسه، اختيار انسانها را سلب مىكرد، ديگر كسى از آنها انتقاد نمىكرد. | ||
− | گناه حضرت آدم | + | گناه حضرت آدم: |
در ارتباط با جمله «عَصى آدَمُ رَبَّهُ فَغَوى» چند احتمال داده شده است: | در ارتباط با جمله «عَصى آدَمُ رَبَّهُ فَغَوى» چند احتمال داده شده است: | ||
سطر ۱۱۸: | سطر ۱۲۰: | ||
5- ظاهر شدن زشتىها وبرهنگى، اوّلين اثر عصيان آدم بود. «فَبَدَتْ لَهُما» | 5- ظاهر شدن زشتىها وبرهنگى، اوّلين اثر عصيان آدم بود. «فَبَدَتْ لَهُما» | ||
− | + | -------- | |
«1». ص 82. | «1». ص 82. | ||
سطر ۱۵۰: | سطر ۱۵۲: | ||
− | + | فَوَسْوَسَ إِلَيْهِ الشَّيْطانُ قالَ يا آدَمُ هَلْ أَدُلُّكَ عَلى شَجَرَةِ الْخُلْدِ وَ مُلْكٍ لا يَبْلى (120) | |
− | + | فَوَسْوَسَ إِلَيْهِ الشَّيْطانُ: پس وسوسه كرد به سوى آدم ابليس، يعنى برسانيد وسوسه خود را به آدم، به اين وجه كه حوا را ملاقات و او را از مرگ بترسانيد و حوا به آدم گفت، و او هم ترسان شد. چون آن حال را ديد، قال يا آدم: پس گفت اى آدم. هَلْ أَدُلُّكَ عَلى شَجَرَةِ الْخُلْدِ: آيا دلالت كنم تو را بر درخت پاينده. وَ مُلْكٍ لا يَبْلى: و سلطنتى كه كهنه و زايل نشود. خلاصه كلام آنكه شيطان وسوسه نمود كه آيا دلالت نمايم تو را به درختى كه هر كس از ميوه آن بخورد نميرد و سلطنتش كهنگى نيابد و هميشه جاويد باشد، او را دلالت به شجره منهيه نمود. آدم قبول نمىنمود كلام او را، شيطان قسم خورد كه من ناصح شما هستم، آدم گمان نمىكرد قسم دروغ را، لذا بعد از قسم شيطان، قولش را قبول نمود. | |
− | + | جلد 8 - صفحه 339 | |
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | جلد 8 - صفحه | ||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
سطر ۲۵۲: | سطر ۲۱۲: | ||
===اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)=== | ===اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)=== | ||
{{نمایش فشرده تفسیر| | {{نمایش فشرده تفسیر| | ||
− | + | فَوَسوَسَ إِلَيهِ الشَّيطانُ قالَ يا آدَمُ هَل أَدُلُّكَ عَلي شَجَرَةِ الخُلدِ وَ مُلكٍ لا يَبلي (120) | |
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | ( | ||
− | + | پس وسوسه كرد بسوي آدم شيطان و گفت: اي آدم آيا دلالت كنم ترا بر درختي که اگر از آن درخت اكل كني هميشه باقي هستي و فناء ندارد و بر سلطنت و مالكيّتي که كهنه شدن ندارد. | |
− | ( | + | (فَوَسوَسَ إِلَيهِ الشَّيطانُ) وسوسه شيطان خطورات قلب است چون مقدّمات فعل انسان تمامش اختياري است غير از خطور قلبي که تعبير بتصوّر ميكنند که |
− | + | جلد 13 - صفحه 114 | |
− | + | بدون اختيار در قلب خطور ميكند پس از خطور تصديق بفائده و ثمره آن ميكند پس از تصديق عزم و جزم و اراده که تعبير بعلم که محرّك عضلات ميشود نحو الفعل و آن خطور قلبي اگر از ناحيه ملك باشد الهامش گويند: و اگر از ناحيه شيطان باشد وسوسهاش نامند. | |
− | ( | + | (قالَ يا آدَمُ هَل أَدُلُّكَ عَلي شَجَرَةِ الخُلدِ) چنين تصوّر كرد که اينکه شجره باعث بقاء ابدي ميشود. |
− | + | (وَ مُلكٍ لا يَبلي) عبارة اخري جمله اولي است که اينکه مقام و رتبه را که واجد است تنزّل ندارد و كهنه نميشود و براي او باقي ميماند و حضرت آدم هم نميدانست اينکه خيال و تصوّر از ناحيه شيطان است، بلكه ممكن است از ناحيه ملك باشد و خداوند در آيه قبل فرمود: شيطان دشمن شما است و ميآيد شما را از بهشت بيرون كند اگر آدم ميدانست از ناحيه او است البته مخالفت ميكرد و اشتباه آدم همين بود که خداوند که نهي از شجره كرده حكمت و مصلحت داشته و اينکه خيال تصوّر بر خلاف صلاح او است و اينکه مسلّما از ناحيه شيطان است. | |
}} | }} | ||
|-| | |-| | ||
سطر ۲۸۳: | سطر ۲۳۱: | ||
===برگزیده تفسیر نمونه=== | ===برگزیده تفسیر نمونه=== | ||
{{نمایش فشرده تفسیر| | {{نمایش فشرده تفسیر| | ||
− | (آیه | + | (آیه 120)- اما با این همه شیطان کمر عداوت و دشمنی را با آدم بسته بود، به همین دلیل آرام ننشست «پس شروع به وسوسه آدم کرد و گفت: ای آدم! آیا درخت عمر جاویدان را به تو نشان بدهم (که هر کس از میوه آن بخورد همیشه زنده خواهد بود) آیا راه رسیدن به حکومت و سلطنت همیشگی را میخواهی بدانی»؟! (فَوَسْوَسَ إِلَیْهِ الشَّیْطانُ قالَ یا آدَمُ هَلْ أَدُلُّکَ عَلی شَجَرَةِ الْخُلْدِ وَ مُلْکٍ لا یَبْلی). |
− | |||
− | |||
− | + | در واقع شیطان حساب کرد تمایل آدم به چیست و به اینجا رسید که او تمایل به زندگی جاویدان و رسیدن به قدرت بیزوال دارد، لذا برای کشاندن او به مخالفت فرمان پروردگار از این دو عامل استفاده کرد. | |
}} | }} | ||
|-| | |-| | ||
سطر ۲۹۵: | سطر ۲۴۱: | ||
==تفسیر های فارسی== | ==تفسیر های فارسی== | ||
− | ==={{ترجمه تفسیر المیزان|سوره=20 |آیه= | + | ==={{ترجمه تفسیر المیزان|سوره=20 |آیه=120}}=== |
− | ==={{تفسیر خسروی|سوره=20 |آیه= | + | ==={{تفسیر خسروی|سوره=20 |آیه=120}}=== |
− | ==={{تفسیر عاملی|سوره=20 |آیه= | + | ==={{تفسیر عاملی|سوره=20 |آیه=120}}=== |
− | ==={{تفسیر جامع|سوره=20 |آیه= | + | ==={{تفسیر جامع|سوره=20 |آیه=120}}=== |
==تفسیر های عربی== | ==تفسیر های عربی== | ||
− | ==={{تفسیر المیزان|سوره=20 |آیه= | + | ==={{تفسیر المیزان|سوره=20 |آیه=120}}=== |
− | ==={{تفسیر مجمع البیان|سوره=20 |آیه= | + | ==={{تفسیر مجمع البیان|سوره=20 |آیه=120}}=== |
− | ==={{تفسیر نور الثقلین|سوره=20 |آیه= | + | ==={{تفسیر نور الثقلین|سوره=20 |آیه=120}}=== |
− | ==={{تفسیر الصافی|سوره=20 |آیه= | + | ==={{تفسیر الصافی|سوره=20 |آیه=120}}=== |
− | ==={{تفسیر الکاشف|سوره=20 |آیه= | + | ==={{تفسیر الکاشف|سوره=20 |آیه=120}}=== |
</tabber> | </tabber> | ||
==پانویس== | ==پانویس== | ||
− | <div style="font-size:smaller"><references/></div> | + | <div style="font-size:smaller"><references /></div> |
==منابع== | ==منابع== | ||
− | * [[تفسیر نور]]، [[محسن قرائتی]]، [[تهران]]:مركز فرهنگى درسهايى از قرآن، 1383 ش، چاپ يازدهم | + | |
− | * [[اطیب البیان فی تفسیر القرآن]]، [[سید عبدالحسین طیب]]، تهران:انتشارات اسلام، 1378 ش، چاپ دوم | + | *[[تفسیر نور]]، [[محسن قرائتی]]، [[تهران]]:مركز فرهنگى درسهايى از قرآن، 1383 ش، چاپ يازدهم |
− | * [[تفسیر اثنی عشری]]، [[حسین حسینی شاه عبدالعظیمی]]، تهران:انتشارات ميقات، 1363 ش، چاپ اول | + | *[[اطیب البیان فی تفسیر القرآن]]، [[سید عبدالحسین طیب]]، تهران:انتشارات اسلام، 1378 ش، چاپ دوم |
− | * [[تفسیر روان جاوید]]، [[محمد ثقفی تهرانی]]، تهران:انتشارات برهان، 1398 ق، چاپ سوم | + | *[[تفسیر اثنی عشری]]، [[حسین حسینی شاه عبدالعظیمی]]، تهران:انتشارات ميقات، 1363 ش، چاپ اول |
− | * [[برگزیده تفسیر نمونه]]، [[ناصر مکارم شیرازی]] و جمعي از فضلا، تنظیم احمد علی بابایی، تهران: دارالکتب اسلامیه، ۱۳۸۶ش | + | *[[تفسیر روان جاوید]]، [[محمد ثقفی تهرانی]]، تهران:انتشارات برهان، 1398 ق، چاپ سوم |
− | * [[تفسیر راهنما]]، [[علی اکبر هاشمی رفسنجانی]]، [[قم]]:بوستان كتاب(انتشارات دفتر تبليغات اسلامي حوزه علميه قم)، 1386 ش، چاپ پنجم | + | *[[برگزیده تفسیر نمونه]]، [[ناصر مکارم شیرازی]] و جمعي از فضلا، تنظیم احمد علی بابایی، تهران: دارالکتب اسلامیه، ۱۳۸۶ش |
+ | *[[تفسیر راهنما]]، [[علی اکبر هاشمی رفسنجانی]]، [[قم]]:بوستان كتاب(انتشارات دفتر تبليغات اسلامي حوزه علميه قم)، 1386 ش، چاپ پنجم | ||
[[رده:آیات سوره طه]] | [[رده:آیات سوره طه]] | ||
[[رده:ترجمه و تفسیر آیات قرآن]] | [[رده:ترجمه و تفسیر آیات قرآن]] |
نسخهٔ کنونی تا ۳۰ ژوئیهٔ ۲۰۱۹، ساعت ۱۱:۰۱
<<120 | آیه 121 سوره طه | 122>> | |||||||||||||
|
محتویات
ترجمه های فارسی
پس آدم و حوّا (فریب خوردند و) از آن درخت تناول کردند، بدین جهت (لباسهای بهشتی از تنشان دور و عیوب و) عورت آنها در نظرشان پدیدار شد و شروع کردند به ساتری از برگ درختان بهشت خود را پوشاندن. و آدم نافرمانی خدای کرد و گمراه شد.
پس هر دو [به سبب وسوسه شیطان] از میوه آن [درخت] خوردند، در نتیجه شرمگاهشان بر آنان پدیدار شد و شروع به چسباندن برگ های درختان بهشت بر [شرمگاه] خود کردند. و آدم پروردگارش را نافرمانی کرد و [از رسیدن به آنچه شیطان به او القا کرده بود] ناکام ماند.
آنگاه از آن [درخت ممنوع] خوردند و برهنگى آنان برايشان نمايان شد و شروع كردند به چسبانيدن برگهاى بهشت بر خود. و [اين گونه] آدم به پروردگار خود عصيان ورزيد و بيراهه رفت.
از آن درخت خوردند و شرمگاهشان در نظرشان پديدار شد. و همچنان برگ درختان بهشت بر آنها مىچسبانيدند. آدم در پروردگار خويش عاصى شد و راه گم كرد.
سرانجام هر دو از آن خوردند، (و لباس بهشتیشان فرو ریخت،) و عورتشان آشکار گشت و برای پوشاندن خود، از برگهای (درختان) بهشتی جامه دوختند! (آری) آدم پروردگارش را نافرمانی کرد، و از پاداش او محروم شد!
ترجمه های انگلیسی(English translations)
معانی کلمات آیه
سوءاتهما: سوئه از ماده سوء چيزى را گويند كه آشكار شدن آن انسان را ناراحت و بد حال مى كند. منظور از آن در آيه عورت و آلت تناسلى آنهاست.
يخصفان: خصف: چسباندن و قرار دادن. «طَفِقا يَخْصِفانِ»: شروع كردند مى چسباندند.
غوى: غى و غواية: رفتن به راه هلاكت و نيز به معنى خلاف رشد است. (قاموس قرآن).[۱]
تفسیر آیه
تفسیر نور (محسن قرائتی)
فَوَسْوَسَ إِلَيْهِ الشَّيْطانُ قالَ يا آدَمُ هَلْ أَدُلُّكَ عَلى شَجَرَةِ الْخُلْدِ وَ مُلْكٍ لا يَبْلى «120»
پس شيطان او را وسوسه كرد (و) گفت: اى آدم! آيا (مىخواهى كه) تو را به درخت جاودانگى و مُلك (و پادشاهى) فنا ناپذير راهنمايى كنم؟!
فَأَكَلا مِنْها فَبَدَتْ لَهُما سَوْآتُهُما وَ طَفِقا يَخْصِفانِ عَلَيْهِما مِنْ وَرَقِ الْجَنَّةِ وَ عَصى آدَمُ رَبَّهُ فَغَوى «121»
پس (آدم و همسرش فريفته شده و) هر دو از آن (درخت ممنوعه) خوردند، پس (به ناگاه لباسهايشان ريخت و) شرمگاهشان براى آنان ظاهر شد و (ناچاراً) هر دو به چسبانيدن برگ (درختان) بهشت بر خودشان مشغول شدند و (اين چنين) آدم پروردگارش را نافرمانى كرد و بيراهه رفت.
نکته ها
شيطان، نام ديگر ابليس است. فَسَجَدُوا إِلَّا إِبْلِيسَ ... فَوَسْوَسَ إِلَيْهِ الشَّيْطانُ
وسوسه شدن آدم، قبل از رسيدن او به مقام نبوّت بوده است. «1»
سيدبن طاووس قدس سره در بيان لطيفى مىفرمايد: شيطان ابتدا با شعار راهنمايى و دلالت به سراغ آدم آمد، «هَلْ أَدُلُّكَ» وبعد او را تدليه و وسوسه كرد، «فَدَلَّاهُما بِغُرُورٍ» «2»، پس واى
«1». تفسير كبير فخررازى.
«2». اعراف، 22.
جلد 5 - صفحه 401
به حال ما كه شيطان از ابتدا به قصد اغوا و فريب ما مىآيد. «فَبِعِزَّتِكَ لَأُغْوِيَنَّهُمْ أَجْمَعِينَ» «1»
كلمه «غَوى» از «غَىّ» در برابر رشد است، يعنى راهى كه انسان را از مقصد باز مىدارد. خداوند دربارهى آدم فرمود: «فَغَوى» امّا دربارهى پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله مىفرمايد: «ما ضَلَّ صاحِبُكُمْ وَ ما غَوى» «2»
وسوسهى شيطان، اختيار انسان را سلب نمىكند، از اين رو بعد از وسوسه شدن، انسان مورد ملامت خود و ديگران قرار مىگيرد، در حالى كه اگر وسوسه، اختيار انسانها را سلب مىكرد، ديگر كسى از آنها انتقاد نمىكرد.
گناه حضرت آدم:
در ارتباط با جمله «عَصى آدَمُ رَبَّهُ فَغَوى» چند احتمال داده شده است:
الف: آدم گناه نكرد، بلكه مرتكب ترك اولى شد و «غوى» يعنى رشد نكرد، نهاينكه گمراه شد.
ب: نهى آدم از درخت ممنوعه، نهى ارشادى بود، نه نهى مولوى. «3»
ج: «عصيان» هم در ترك واجب بكار مىرود و هم در ترك مستحب. «4»
امّا هيچ كدام از اين احتمالات مورد پذيرش نيست زيرا؛
اوّلًا: اين آيه و آيات مشابه آن صراحت در عصيان آدم دارند.
ثانياً: دليلى بر ارشادى بودن نهى نداريم.
ثالثاً: ادعاى نبودن حكم تكليفى در آن زمان درست نيست، زيرا در اين صورت بايد بگوييم كه شيطان هم مرتكب خلافى نشده و گناه نكرده است.
رابعاً: مگر توبه از كار منهىّعنه با نهى ارشادى معنا دارد؟
خامساً: عصيان در قرآن، تنها به معناى گناه بكار رفته است.
بنابراين بهتر است به سراغ امام معصوم برويم آنجا كه مأمون از امام رضا عليه السلام پرسيد: اگر پيامبران معصومند، پس معناى آيه «وَ عَصى آدَمُ رَبَّهُ فَغَوى» چيست؟ امام عليه السلام فرمودند:
«كان ذلك من آدم قبل النبوة ... من الذنوب التى تجوز على الانبياء قبل نزول الوحى عليهم ...» يعنى نافرمانى حضرت آدم قبل از بعثت او بوده است و خلافى بوده كه ارتكاب آن با مقام نبوّت منافاتى ندارد.
پیام ها
1- راه نفوذ شيطان، تمايلات انسانى است. «هَلْ أَدُلُّكَ عَلى شَجَرَةِ الْخُلْدِ» (شيطان بر نيازها وخواستههاى آدمى آگاه بوده است لذا آدم را از راه ميل به جاودانگى، اغفال كرد. آرى آرزوهاى طولانى ودراز، انسان را به گناه مىكشاند.)
2- شياطين از نامها و عناوين زيبا و جذاب براى انحراف مردم و مقاصد شوم خود استفاده مىكنند. «هَلْ أَدُلُّكَ عَلى شَجَرَةِ الْخُلْدِ»
3- دروغ، ابزار شيطان براى فريفتن انسانهاست. «هَلْ أَدُلُّكَ عَلى شَجَرَةِ الْخُلْدِ»
4- اگر اولياى الهى لغزش داشته باشند، فوراً تنبيه مىشوند. «فَبَدَتْ»
5- ظاهر شدن زشتىها وبرهنگى، اوّلين اثر عصيان آدم بود. «فَبَدَتْ لَهُما»
«1». ص 82.
«2». نجم، 2.
«3». تفسير الميزان.
«4». تفسير نمونه.
جلد 5 - صفحه 402
6- پوشش براى انسان، كرامت وزيبايى، وبرهنگى، پستى وزشتى است. «سَوْآتُهُما»
7- لقمهى نابجا، سبب ريختن شرم وحيا و ظهور زشتىها مىشود. فَأَكَلا ... فَبَدَتْ لَهُما سَوْآتُهُما
8- پوشش و پوشاندن شرمگاه، در فطرت تمام انسانهاست. «وَ طَفِقا يَخْصِفانِ»
9- مخالفت با امر خدا، مخالفت با رشد وتربيت خود انسان است. «عَصى آدَمُ رَبَّهُ»
10- پيامدهاى گناه براى تمامى مرتكبان آن يكسان نيست. فَأَكَلا ... عَصى آدَمُ (با اينكه هر دو نافرمانى كرده و از درخت ممنوعه خوردند، ولى معصيت به آدم نسبت داده شده است.)
11- گناه سبب محروميت انسان مىشود. عَصى ... فَغَوى
تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)
فَوَسْوَسَ إِلَيْهِ الشَّيْطانُ قالَ يا آدَمُ هَلْ أَدُلُّكَ عَلى شَجَرَةِ الْخُلْدِ وَ مُلْكٍ لا يَبْلى (120)
فَوَسْوَسَ إِلَيْهِ الشَّيْطانُ: پس وسوسه كرد به سوى آدم ابليس، يعنى برسانيد وسوسه خود را به آدم، به اين وجه كه حوا را ملاقات و او را از مرگ بترسانيد و حوا به آدم گفت، و او هم ترسان شد. چون آن حال را ديد، قال يا آدم: پس گفت اى آدم. هَلْ أَدُلُّكَ عَلى شَجَرَةِ الْخُلْدِ: آيا دلالت كنم تو را بر درخت پاينده. وَ مُلْكٍ لا يَبْلى: و سلطنتى كه كهنه و زايل نشود. خلاصه كلام آنكه شيطان وسوسه نمود كه آيا دلالت نمايم تو را به درختى كه هر كس از ميوه آن بخورد نميرد و سلطنتش كهنگى نيابد و هميشه جاويد باشد، او را دلالت به شجره منهيه نمود. آدم قبول نمىنمود كلام او را، شيطان قسم خورد كه من ناصح شما هستم، آدم گمان نمىكرد قسم دروغ را، لذا بعد از قسم شيطان، قولش را قبول نمود.
جلد 8 - صفحه 339
تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)
وَ إِذْ قُلْنا لِلْمَلائِكَةِ اسْجُدُوا لِآدَمَ فَسَجَدُوا إِلاَّ إِبْلِيسَ أَبى (116) فَقُلْنا يا آدَمُ إِنَّ هذا عَدُوٌّ لَكَ وَ لِزَوْجِكَ فَلا يُخْرِجَنَّكُما مِنَ الْجَنَّةِ فَتَشْقى (117) إِنَّ لَكَ أَلاَّ تَجُوعَ فِيها وَ لا تَعْرى (118) وَ أَنَّكَ لا تَظْمَؤُا فِيها وَ لا تَضْحى (119) فَوَسْوَسَ إِلَيْهِ الشَّيْطانُ قالَ يا آدَمُ هَلْ أَدُلُّكَ عَلى شَجَرَةِ الْخُلْدِ وَ مُلْكٍ لا يَبْلى (120)
فَأَكَلا مِنْها فَبَدَتْ لَهُما سَوْآتُهُما وَ طَفِقا يَخْصِفانِ عَلَيْهِما مِنْ وَرَقِ الْجَنَّةِ وَ عَصى آدَمُ رَبَّهُ فَغَوى (121) ثُمَّ اجْتَباهُ رَبُّهُ فَتابَ عَلَيْهِ وَ هَدى (122) قالَ اهْبِطا مِنْها جَمِيعاً بَعْضُكُمْ لِبَعْضٍ عَدُوٌّ فَإِمَّا يَأْتِيَنَّكُمْ مِنِّي هُدىً فَمَنِ اتَّبَعَ هُدايَ فَلا يَضِلُّ وَ لا يَشْقى (123) وَ مَنْ أَعْرَضَ عَنْ ذِكْرِي فَإِنَّ لَهُ مَعِيشَةً ضَنْكاً وَ نَحْشُرُهُ يَوْمَ الْقِيامَةِ أَعْمى (124) قالَ رَبِّ لِمَ حَشَرْتَنِي أَعْمى وَ قَدْ كُنْتُ بَصِيراً (125)
قالَ كَذلِكَ أَتَتْكَ آياتُنا فَنَسِيتَها وَ كَذلِكَ الْيَوْمَ تُنْسى (126)
ترجمه
و هنگاميكه گفتيم مر ملائكه را كه سجده كنيد براى آدم پس سجده كردند مگر شيطان كه ابا نمود
پس گفتيم اى آدم همانا اين دشمن است با تو و با جفتت پس بيرون نكند شما را از بهشت پس بزحمت افتى
همانا مر تو را است كه نه گرسنه شوى در آن و نه برهنه مانى
و آنكه تو نه تشنه شوى در آن و نه در آفتاب بمانى
پس وسوسه كرد مر او را شيطان گفت اى آدم آيا دلالت كنم تو را بر درخت جاودانى و پادشاهى بىزوال
پس خوردند از آن پس ظاهر شد مر آن دو را عورتهاشان و شروع نمودند ميچسبانيدند بر آن دو از برگ بهشت و نافرمانى كرد آدم پروردگارش را پس بىبهره ماند
سپس برگزيد او را پروردگارش و پذيرفت توبه او را و هدايت نمود
گفت فرود آئيد از آن همگى بعضى از شما با بعضى دشمنيد پس اگر بيايد براى شما از من هدايتى پس هر كس پيروى نمود هدايت مرا پس نه گمراه ميشود و نه بزحمت مىافتد
و هر كس رو گرداند از
جلد 3 صفحه 531
دستور من پس همانا مر او را است زندگانى تنگ و محشور ميكنيم او را روز قيامت نابينا
گفت پروردگار من چرا محشور نمودى مرا نابينا با آنكه بودم بينا
گفت اين چنين بود كه آمد تو را آيتهاى ما پس وا گذاشتى آنرا و اين چنين امروز واگذاشته شوى.
تفسير
خداوند در آيات سابقه اشاره بقصّه حضرت آدم فرموده بود لذا مناسب شد شمهاى از تفصيل آنهم ذكر شود باين تقريب كه ياد كن وقتى را كه گفتيم بملائكه سجده كنيد براى خداوند در برابر آدم براى تعظيم او چون حامل انوار طيّبه محمد و آل اطهار او بود و آنها اطاعت نمودند مگر ابليس كه اصلا از جن بود و چندى با ملائكه اشتغال بعبادت داشت و او امتناع نمود و مطرود شد پس خداوند بحضرت آدم فرمود اين شيطان دشمن تو و حوّا است مبادا فريب او را بخوريد و اين موجب بيرون رفتن شما از بهشت شود پس تو در زحمت و مشقت تهيّه معاش براى خود و عيالت در دنيا افتى و تا اينجا هستى نه گرسنه ميشوى و نه برهنه ميمانى و نه تشنه ميشوى و نه در آفتاب سوزان ميمانى بلكه تمام لوازم معاش و آسايش تو در بهشت فراهم است پس وسوسه نمود باو شيطان و گفت اى آدم آيا ميخواهى دلالت كنم تو را بدرختى كه اگر از آن تناول نمائى مخلّد و جاويد بمانى در بهشت و بپادشاهى و سلطنتى برسى كه فتور و سستى و زوال نداشته باشد و آن درخت همان شجره منهيّه بود و آدم و حوّا باور كردند و خوردند از آن پس لباسهاى بهشتى از تن آن دو ريخت و عورتهاشان براى خودشان ظاهر گرديد و ناچار شروع نمودند بپوشاندن عورتهاشان با برگهاى درختهاى بهشت از قبيل انجير تا چشمهاشان بآن نيفتد و نافرمانى نمود آدم و بمراد خود كه خلود در بهشت بود نرسيد پس از آن خداوند بوسيله توسل او بمحمّد و آل اطهارش او را برگزيد و برحمت خود نزديك فرمود و توفيق توبه داد و او توبه كرد و خداوند قبول فرمود و هدايت كرد او را بدين حقّ و ثبات قدم در اطاعت خداوند و تشبّث بوسائل عصمت و نيل بمقام نبوّت و رسالت و خداوند بآدم و حوّا فرمود كه بزمين هبوط نمائيد از بهشت و اخبار فرمود كه بعد از نزول شما در زمين ذريّه بسيارى از شما بوجود ميآيد و بعضى از شما با بعضى عداوت و دشمنى پيدا ميكنيد و بنابراين
جلد 3 صفحه 532
مراد از جميعا اجتماع آن دو است با يكديگر و خطاب جمع باعتبار آنستكه آن دو اصل ذريّهاند و عداوت محقّق الحصول است بين ذريّه چنانچه بين قابيل و هابيل مشهود شد و تاكنون باقى است ولى در سوره بقره گذشت كه مراد هبوط آدم و حوا بمعيّت شيطان و مار بوده و بنابراين لفظ جمع باعتبار جماعت موجوده و عداوت فعليّه است و معنى ظاهر و تفصيل اين قضايا در سوره بقره و اعراف نقل شده لذا اينجا بنحو اجمال و اختصار ذكر گرديد و در اينمقام خداوند ضمانت فرموده براى بندگان كه اگر كتاب آسمانى از جانب من براى هدايت شما نازل شد و پيروى نموديد در دنيا گمراه نشويد و در آخرت بزحمت و مشقت گرفتار نگرديد و كسيكه رو- گرداند و اعراض كند از كتاب آسمانى كه قرآن است و از ولايت امير المؤمنين عليه السّلام كه كلام اللّه ناطق است پس از براى او است زندگانى تنگ سخت نهايت آنكه ممكن است خودش متوجّه به تنگى و سختى آن نباشد در دنيا ولى در آخرت متوجّه خواهد شد بسختى و تنگى معيشت خود در دنيا و آخرت چون كسيكه متوجّه بقرآن و مواعيد آن نشود دنيا در نظرش جلوه ميكند و مقام رضا و تسليم و قناعت و توكّل و تحمّل را از دست ميدهد و دنيا هم بكام كسى نميگردد و حرص و آز و طمع و خودبينى و خود خواهى و كبر و غرور و حسد و ساير صفات ناپسنديده زندگى او را تلخ و جهان را بر او تنگ مينمايد و در آخرت هم بعذاب اليم گرفتار خواهد شد و كور وارد صحراى محشر ميشود و عرضه ميدارد خدايا چرا مرا كور محشور نمودى من كه در دنيا بينا بودم جواب ميرسد اينچنين بود كه آيات الهيّه بتو رسيد و آنها را واگذاشتى و نديده پنداشتى همين طور امروز واگذاشته شوى و بكورى و عذاب باقى و برقرار خواهى بود چون جزاى مناسب با آن كردار اين رفتار است و در بعضى از روايات ائمه اطهار معيشت ضنك و كور محشور شدن در اين آيات جزاى انكار ولايت و ابراز عداوت با خانواده عصمت و طهارت قرار داده شده و اللّه اعلم.
جلد 3 صفحه 533
اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)
فَوَسوَسَ إِلَيهِ الشَّيطانُ قالَ يا آدَمُ هَل أَدُلُّكَ عَلي شَجَرَةِ الخُلدِ وَ مُلكٍ لا يَبلي (120)
پس وسوسه كرد بسوي آدم شيطان و گفت: اي آدم آيا دلالت كنم ترا بر درختي که اگر از آن درخت اكل كني هميشه باقي هستي و فناء ندارد و بر سلطنت و مالكيّتي که كهنه شدن ندارد.
(فَوَسوَسَ إِلَيهِ الشَّيطانُ) وسوسه شيطان خطورات قلب است چون مقدّمات فعل انسان تمامش اختياري است غير از خطور قلبي که تعبير بتصوّر ميكنند که
جلد 13 - صفحه 114
بدون اختيار در قلب خطور ميكند پس از خطور تصديق بفائده و ثمره آن ميكند پس از تصديق عزم و جزم و اراده که تعبير بعلم که محرّك عضلات ميشود نحو الفعل و آن خطور قلبي اگر از ناحيه ملك باشد الهامش گويند: و اگر از ناحيه شيطان باشد وسوسهاش نامند.
(قالَ يا آدَمُ هَل أَدُلُّكَ عَلي شَجَرَةِ الخُلدِ) چنين تصوّر كرد که اينکه شجره باعث بقاء ابدي ميشود.
(وَ مُلكٍ لا يَبلي) عبارة اخري جمله اولي است که اينکه مقام و رتبه را که واجد است تنزّل ندارد و كهنه نميشود و براي او باقي ميماند و حضرت آدم هم نميدانست اينکه خيال و تصوّر از ناحيه شيطان است، بلكه ممكن است از ناحيه ملك باشد و خداوند در آيه قبل فرمود: شيطان دشمن شما است و ميآيد شما را از بهشت بيرون كند اگر آدم ميدانست از ناحيه او است البته مخالفت ميكرد و اشتباه آدم همين بود که خداوند که نهي از شجره كرده حكمت و مصلحت داشته و اينکه خيال تصوّر بر خلاف صلاح او است و اينکه مسلّما از ناحيه شيطان است.
برگزیده تفسیر نمونه
(آیه 120)- اما با این همه شیطان کمر عداوت و دشمنی را با آدم بسته بود، به همین دلیل آرام ننشست «پس شروع به وسوسه آدم کرد و گفت: ای آدم! آیا درخت عمر جاویدان را به تو نشان بدهم (که هر کس از میوه آن بخورد همیشه زنده خواهد بود) آیا راه رسیدن به حکومت و سلطنت همیشگی را میخواهی بدانی»؟! (فَوَسْوَسَ إِلَیْهِ الشَّیْطانُ قالَ یا آدَمُ هَلْ أَدُلُّکَ عَلی شَجَرَةِ الْخُلْدِ وَ مُلْکٍ لا یَبْلی).
در واقع شیطان حساب کرد تمایل آدم به چیست و به اینجا رسید که او تمایل به زندگی جاویدان و رسیدن به قدرت بیزوال دارد، لذا برای کشاندن او به مخالفت فرمان پروردگار از این دو عامل استفاده کرد.
سایرتفاسیر این آیه را می توانید در سایت قرآن مشاهده کنید:
تفسیر های فارسی
ترجمه تفسیر المیزان
تفسیر خسروی
تفسیر عاملی
تفسیر جامع
تفسیر های عربی
تفسیر المیزان
تفسیر مجمع البیان
تفسیر نور الثقلین
تفسیر الصافی
تفسیر الکاشف
پانویس
- ↑ تفسیر احسن الحدیث، سید علی اکبر قرشی
منابع
- تفسیر نور، محسن قرائتی، تهران:مركز فرهنگى درسهايى از قرآن، 1383 ش، چاپ يازدهم
- اطیب البیان فی تفسیر القرآن، سید عبدالحسین طیب، تهران:انتشارات اسلام، 1378 ش، چاپ دوم
- تفسیر اثنی عشری، حسین حسینی شاه عبدالعظیمی، تهران:انتشارات ميقات، 1363 ش، چاپ اول
- تفسیر روان جاوید، محمد ثقفی تهرانی، تهران:انتشارات برهان، 1398 ق، چاپ سوم
- برگزیده تفسیر نمونه، ناصر مکارم شیرازی و جمعي از فضلا، تنظیم احمد علی بابایی، تهران: دارالکتب اسلامیه، ۱۳۸۶ش
- تفسیر راهنما، علی اکبر هاشمی رفسنجانی، قم:بوستان كتاب(انتشارات دفتر تبليغات اسلامي حوزه علميه قم)، 1386 ش، چاپ پنجم