آیه 39 سوره یس: تفاوت بین نسخهها
مهدی موسوی (بحث | مشارکتها) (←تفسیر آیه) |
(←معانی کلمات آیه) |
||
(یک نسخهٔ میانیِ همین کاربر نمایش داده نشده است) | |||
سطر ۴۱: | سطر ۴۱: | ||
</tabber> | </tabber> | ||
==معانی کلمات آیه== | ==معانی کلمات آیه== | ||
− | + | *'''عرجون''': بند خوشه خرما كه بعد از چيدن خوشه، در درخت مىماند و پس از چندى خشكيده و كج شده مثل هلاك مىگردد، رنگش نيز زرد است (صحاح اللغة- اقرب الموارد) فقط يك بار در قرآن آمده است. | |
+ | *'''قديم''': ديرين. مقابل تازه، شايد در آيه به معنى كهنه و خشكيده باشد.<ref>تفسير احسن الحديث، سید علی اکبر قرشی، ج9، ص80</ref> | ||
== تفسیر آیه == | == تفسیر آیه == |
نسخهٔ کنونی تا ۱۲ مهٔ ۲۰۲۰، ساعت ۰۵:۴۸
<<38 | آیه 39 سوره یس | 40>> | |||||||||||||
|
محتویات
ترجمه های فارسی
و نیز (گردش) ماه را (در) منازل معیّن مقدّر کردیم تا مانند شاخه خشکیده خرما (زرد و لاغر به منزل اول) باز گردد (و این بر قدرت حق برهان دیگری است).
و برای ماه منزل هایی قرار دادیم تا اینکه به صورت شاخه کهنه هلالی شکل و زرد رنگ خرما برگردد [و باز به تدریج بدر کامل شود،]
و براى ماه منزلهايى معين كردهايم، تا چون شاخك خشك خوشه خرما برگردد.
و براى ماه منزلهايى مقدر كرديم تا همانند شاخه خشك خرما باريك شود.
و برای ماه منزلگاههایی قرار دادیم، (و هنگامی که این منازل را طی کرد) سرانجام بصورت «شاخه کهنه قوسی شکل و زرد رنگ خرما» در میآید.
ترجمه های انگلیسی(English translations)
معانی کلمات آیه
- عرجون: بند خوشه خرما كه بعد از چيدن خوشه، در درخت مىماند و پس از چندى خشكيده و كج شده مثل هلاك مىگردد، رنگش نيز زرد است (صحاح اللغة- اقرب الموارد) فقط يك بار در قرآن آمده است.
- قديم: ديرين. مقابل تازه، شايد در آيه به معنى كهنه و خشكيده باشد.[۱]
تفسیر آیه
تفسیر نور (محسن قرائتی)
وَ آيَةٌ لَهُمُ اللَّيْلُ نَسْلَخُ مِنْهُ النَّهارَ فَإِذا هُمْ مُظْلِمُونَ «37»
و نشانهاى (ديگر) براى آنان شب است كه ما روز را (مانند پوست) از آن بر مىكنيم، پس در تاريكى فرو مىروند.
وَ الشَّمْسُ تَجْرِي لِمُسْتَقَرٍّ لَها ذلِكَ تَقْدِيرُ الْعَزِيزِ الْعَلِيمِ «38»
و خورشيد به (سوى) قرارگاه خود روان است، آن نظام تقدير خداوند عزيز داناست.
وَ الْقَمَرَ قَدَّرْناهُ مَنازِلَ حَتَّى عادَ كَالْعُرْجُونِ الْقَدِيمِ «39»
و براى ماه نيز منزلگاههايى معين كردهايم، تا همچون شاخه كهنهى خرما برگردد.
لَا الشَّمْسُ يَنْبَغِي لَها أَنْ تُدْرِكَ الْقَمَرَ وَ لَا اللَّيْلُ سابِقُ النَّهارِ وَ كُلٌّ فِي فَلَكٍ يَسْبَحُونَ «40»
نه خورشيد را سزاست كه به ماه رسد و نه شب را سزد كه بر روز پيشى گيرد هر كدام در سپهر و مدار معينى شناورند.
نکته ها
«عرجون» به آن قسمت از خوشهى خرما گفته مىشود كه به درخت وصل است و پس از گذشت زمان به شكل قوس در مىآيد.
از آين آيات برهان نظم استفاده مىشود كه يكى از برهانهاى اثبات وجود خداوند است.
جلد 7 - صفحه 540
توجّه دادن مردم به حركت خورشيد و ماه و پيدايش شب و روز، تغييراتى كه در ماه ديده مىشود، شناور بودن كرات در آسمان، مدار كرات، عدم اصطكاك كرات و اندازهگيرىهاى دقيق، عالمانه و حكيمانه، نشانهى توجّه اسلام به علم هيئت و ايجاد بسترى مناسب براى تحقيقات دانشمندان در طول تاريخ بوده است.
پیام ها
1- شب، از نشانههاى قدرت و حكمت الهى است. «آيَةٌ لَهُمُ اللَّيْلُ»
2- يك برنامه ثابت در طول تاريخ، آن هم بدون خلل نشانهى وجود حسابگرى حكيم و عليم است. «ذلِكَ تَقْدِيرُ الْعَزِيزِ الْعَلِيمِ»
3- پيدايش شب و روز تصادفى نيست، كار خداست. «نَسْلَخُ مِنْهُ النَّهارَ»
4- مدار حركت خورشيد و ماه طورى طراحى شده كه هرگز به يكديگر برخورد نمىكنند و در ايجاد شب و روز خللى وارد نمىشود. «لَا الشَّمْسُ يَنْبَغِي لَها أَنْ تُدْرِكَ الْقَمَرَ»
5- بر خلاف نظريه ثابت بودن خورشيد، قرآن خورشيد را داراى حركت مىداند، آن هم حركت جهت دار. «تَجْرِي لِمُسْتَقَرٍّ لَها»
6- در نظم حاكم بر هستى احدى نمىتواند اخلال كند. تَقْدِيرُ الْعَزِيزِ ...
7- تشبيهات قرآن كهنه شدنى نيست. حركت ماه به حركت خوشه خرما تشبيه شده است. «عادَ كَالْعُرْجُونِ الْقَدِيمِ»
8- همهى كرات در مدار خود در حركتند. «كُلٌّ فِي فَلَكٍ يَسْبَحُونَ»
9- حركت كرات در مدار خود با سرعت است. ( «يَسْبَحُونَ» يعنى شناى سريع)
تفسير نور(10جلدى)، ج7، ص: 541
تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)
وَ الْقَمَرَ قَدَّرْناهُ مَنازِلَ حَتَّى عادَ كَالْعُرْجُونِ الْقَدِيمِ (39)
وَ الْقَمَرَ قَدَّرْناهُ مَنازِلَ: و ماه را تقدير كرديم و سير او را مقرر فرموديم منزلهاى بيست و هشت گانه از برج دوازده گانه، و هر شب در منزلى است از منازل مقرره و از آن تجاوز نكند و قصور نيابد. و زيادى و كمى نور او به حسب قرب و بعد او است به آفتاب، پس در منازل خود هر قدر از آفتاب دورتر مىشود نور او مىافزايد و چون قرب پيدا كند نور او كم و ميل به تقويس نمايد. حَتَّى عادَ كَالْعُرْجُونِ الْقَدِيمِ: تا گرديد در آخر منزل خود كه قريب به اجتماع است مانند چوب خوشه خرما كه كهنه باشد. وجه شبه نازكى و زردى و كجى است، چه شاخه خرما چون بسيار خشك شود باريك و زرد و كج گردد به شكل هلال مىرسد، و در وقت اجتماع كه دو شب آخر و آن را محاق گويند مخفى شود.
اعجاز:
على بن ابراهيم قمى (رحمه اللّه) به اسناد خود نقل فرموده كه أبو سعيد مكارى خدمت حضرت رضا عليه السلام آمد و از روى عناد و انكار گفت: مرتبه تو به آن رسيده كه دعوى امامت و خود را در مرتبه پدر خود دانى؟ حضرت فرمود:
خدا نور تو را بنشاند و تو را به فقر مبتلا سازد، چه شده كه ديده بصيرت تو احول گشته و به كج بينى در من نگاه كنى، نمىدانى كه خداى تعالى وحى فرستاد به عمران پيغمبر كه من پسرى را به تو مرحمت كنم كه اكمه و ابرص را به سازد،
«1» كتاب التوحيد للصدوق، باب 38 (باب ذكر عظمة اللّه جل جلاله) ص 280 روايت 7.
جلد 11 - صفحه 79
بعد مريم را به او داد و عيسى عليه السلام را به مريم كرامت فرمود، پس مريم از عيسى و عيسى از مريم، يعنى هر دو در يك درجه باشند و ميان ايشان فرقى نيست.
أبو سعيد گفت: مسئلهاى پرسم؟ حضرت فرمود: بپرس اگرچه از من قبول نكنى.
گفت: چه گوئى در حق مردى كه در وقت مرگ گويد: (كل مملوك لى قديم فهو حر لوجه اللّه) يعنى هر مملوك قديمى از من آزاد است در راه خدا. فرمود: هر مملوكى كه مدت شش ماه در خاك او داخل شده باشد آزاد است. گفت: از كجا مىگوئى؟ حضرت فرمود: خدا فرمايد: «وَ الْقَمَرَ قَدَّرْناهُ مَنازِلَ حَتَّى عادَ كَالْعُرْجُونِ الْقَدِيمِ» و شاخه خرما در مدت شش ماه به شكل هلال مىرسد. ابو سعيد انكار كرد، چون بيرون رفت كور شد و به فقر مبتلا و به در خانهها مىگشت و گدائى مىنمود تا به جهنم واصل شد، و قصه او در ميان مردم شهرت يافت. «1»
تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)
سُبْحانَ الَّذِي خَلَقَ الْأَزْواجَ كُلَّها مِمَّا تُنْبِتُ الْأَرْضُ وَ مِنْ أَنْفُسِهِمْ وَ مِمَّا لا يَعْلَمُونَ (36) وَ آيَةٌ لَهُمُ اللَّيْلُ نَسْلَخُ مِنْهُ النَّهارَ فَإِذا هُمْ مُظْلِمُونَ (37) وَ الشَّمْسُ تَجْرِي لِمُسْتَقَرٍّ لَها ذلِكَ تَقْدِيرُ الْعَزِيزِ الْعَلِيمِ (38) وَ الْقَمَرَ قَدَّرْناهُ مَنازِلَ حَتَّى عادَ كَالْعُرْجُونِ الْقَدِيمِ (39) لا الشَّمْسُ يَنْبَغِي لَها أَنْ تُدْرِكَ الْقَمَرَ وَ لا اللَّيْلُ سابِقُ النَّهارِ وَ كُلٌّ فِي فَلَكٍ يَسْبَحُونَ (40)
ترجمه
منزّه است آنكه آفريد انواع موجودات را همگى از آنچه ميروياند زمين و از خودهاشان و از آنچه نميدانند
و دليلى است براى آنها شب كه بركنيم از بر آن روز را پس آنگاه آنها در تاريكى فروماندگانند
و خورشيد سير ميكند براى رسيدن بقرارگاهى كه او را است اين مقرّر داشتن خداوند تواناى دانا است
و ماه را مقرّر داشتيم برايش منزلهائى تا بگردد مانند چوب خوشه خشك خرما از زمان سابق
نه خورشيد ممكن است برايش كه دريابد ماه را و نه شب پيشىگيرنده است بر روز و هر يك در فلكى بآسانى سير ميكنند
تفسير
خداوندى كه تمام اجناس و انواع و اصناف مختلفه موجودات را آفريد از نباتات زمين مانند گل و گياه و درخت كه هر يك از اين اجناس داراى انواع و اصنافى است گوناگون و رنگارنگ و از خود آنها كه مشرك شدند مانند مرد و
جلد 4 صفحه 407
زن و سفيد و سياه كه اصناف نوع انسانند و از آنچه ميداند خدا از اقسام موجودات آسمانى و زمينى و دريائى و صحرائى و نميدانند مردم كه گفتهاند بيشتر است از آنچه ميدانند چنين خدائى منزّه است از آنكه شريك داشته باشد چون تمام موجودات مخلوق اويند و مخلوق كسى نميشود شريك او باشد آنهم شريك خالق با آنكه مخلوقى ندارد و قمّى ره در تفسير و ممّا لا يعلمون از امام صادق عليه السّلام نقل نموده كه نطفه واقع ميشود از آسمان بزمين بر نبات و ميوه و درخت پس ميخورند مردم و بهائم از آن پس سارى ميشود در آنها و يكى از دلائل قدرت خداوند شب ظلمانى است كه بر آن پوشانده لباس نورانى روز را و چون بركند از آن اين لباس را تمام مردم در تاريكى قرار ميگيرند و اگر بخواهد آنها را باين حال نگهدارد ميتواند و همه تلف ميشوند ولى براى آسايش آنها چندى ميكند و باز ميپوشاند تا از مزاياى هر يك از روشنى و تاريكى برخوردار شوند و در كافى از امام باقر عليه السّلام برحلت حضرت رسول صلى اللّه عليه و اله و پديد شدن تاريكى و نديدن مردم فضل اهل بيت عصمت و طهارت را تفسير شده است و آفتاب سير ميكند براى تمام نمودن مقرّ و مدار شبانهروزى خود كه مشهود است در بيست و چهار ساعت يكدور زمين را بپايان ميرساند و اروپائيان فعلا منكرند و ميگويند زمين دور خود ميگردد با آنكه خلاف آن محسوس است و ميگويند آن محسوس نيست و نيز سير ميكند در مقرّ و مدار ساليانه خود كه از آن فصول چهارگانه توليد ميشود و آنرا هم متجدّدين مستند بحركت زمين نمودهاند و براى آفتاب حركات ديگرى قائل شدهاند كه مجال ذكر آنها نيست و نيز سير ميكند تا مقرّ اصلى خود كه روز قيامت است و آنوقت باز ميماند از حركت بفناء دنيا و ما فيها اين سير منظّم مرتّب بتقدير و تعيين خداى تواناى دانا برموز و اسرار آفرينش است و براى ماه خداوند منازلى مقدّر و معيّن فرموده كه گفتهاند آن بيست و هشت منزل است و بايد از اوّل هر ماهى از ماههاى قمرى در هر يكشبانه روز يك منزل را سير نمايد و رو بكمال رود تا منزل چهاردهم و از آنجا رو بضعف برود تا منزل بيست و هشتم اگر ماه سى روز باشد و الّا تا منزل بيست و هفتم كه مانند منزل اوّل گردد كه در زرد رنگى و كمان شكلى و باريكى مانند چوب خشك خوشه خرمائى است كه ششماه مانده باشد و اينكه عاد فرموده نه صار براى آنستكه مانند
جلد 4 صفحه 408
اوّل شده يعنى عود كرده بصورت اوّل خود و بنابراين محتمل است كه مراد از قديم شكل سابق خود باشد ولى از روايتى كه در مجمع از امام رضا عليه السّلام نقل نموده استفاده ميشود كه مراد از قديم ششماه است چنانچه از قرائتى كه در مجمع از حضرت سجّاد و صادقين عليهم السلام نقل نموده كه آن لا مستقرّ لها است بنصب راء بجاى لمستقرّ لها بجرّ كه قرائت مشهوره است استفاده ميشود كه حركت آفتاب دائمى است و سكونى ندارد نه آفتاب از مدار خود ميتواند تجاوز نمايد و برسد بماه و نه شب ميتواند از محلّ خود حركت كند و بگيرد جاى روز را و گفتهاند چون آفتاب دوازده برج را در يك سال سير ميكند و ماه منازل خود را در يك ماه سير ماه سريعتر است و آفتاب بپاى آن نميرسد و هيچ وقت شب سبقت بر روز نميگيرد در روشنى و قمّى ره از امام باقر عليه السّلام نقل نموده كه آفتاب پادشاه روز است و ماه پادشاه شب آفتاب نميتواند با نور ماه در شب باشد و شب نميتواند برود در روز تا آنكه جاى آنرا بگيرد و از چند روايت استفاده ميشود كه روز پيش از شب خلق شده و معلوم است كه نور بايد برود تا ظلمت پديدار شود پس هميشه روشنى قبل از تاريكى وجود دارد و هر يك از آفتاب و ماه و ساير سيّارات در چرخى منبسط و سيّارند يا مانند شناگرى كه در آب بسهولت شنا ميكند در مدار خود سير مينمايند و گفتهاند فلك جسمى است لطيفتر از هوا كه ديده نميشود و قطر آن بقدر قطر كوكبى است كه در آن جاى دارد و به تبع آن حركت ميكند و متجدّدين اينرا هم منكر شده ميگويند ما با دوربينهاى قوى فضاى بىمنتهائى را مىبينيم كه كواكب در آن وجود دارند و فلكى را نمىبينيم غافل از آنكه آنها كه قائل بأفلاك شدهاند خودشان گفتهاند كه لطيفتر از هوا است و ديده نميشود در هر حال انكار آنها براى ما ضررى ندارد چون ما ميگوئيم مراد از فلك مدار است كه آنها هم قائلند و بيان شد.
جلد 4 صفحه 409
اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)
وَ القَمَرَ قَدَّرناهُ مَنازِلَ حَتّي عادَ كَالعُرجُونِ القَدِيمِ (39)
و ماه را چنين تقدير كرديم در منازلي سير ميكند تا برگردد مثل شاخه خرماي قبلي يعني هلالي.
وَ القَمَرَ قَدَّرناهُ مَنازِلَ چون ماه از خود هيچ نور ندارد لكن جسم شفّافست مثل آينه كسب نور از خورشيد ميكند و در يك ماه دور كره شمس ميگردد و هميشه نصف مقابل شمس نوراني است و نصف ديگرش ظلماني و در دوازده برج سير دارد در برج اول نصف مقابل گوشه آن بر اهل زمين ظاهر ميشود مثل هلال شبيه عرجون خرما آن گوشه که مقابل شمس است و هر برجي يك قسمت آن ظاهر ميشود تا در برج ششم و هفتم تمام نصف مقابل مشهود اهل زمين ميشود که آن را بدر ميگويند سپس رو به نقصان ميگذارد تا در طرف مقابل شمس تمام نصف آن رو بشمس در زمين نمايش ندارد که محاق ميگويند و در دو نقطه که تعبير به رأس و ذنب ميكنند که در يك نقطه زمين فاصله ميشود بين ماه و خورشيد و سايه مياندازد ماه ميگيرد و آنهم در شب سيزده و چهارده و پانزده واقع ميشود خسوفش گويند و در يك نقطه ماه فاصله ميشود بين شمس و زمين نور شمس بزمين تابش ندارد خورشيد ميگيرد كسوفش ميگويند در اواخر ماه بيست و هشتم و بيست و نهم و اينکه خسوف و كسوف يا كلّي است که تمام قرص ميگيرد و بسا جزئيست يك قسمت آن.
جلد 15 - صفحه 77
حَتّي عادَ كَالعُرجُونِ القَدِيمِ يعني اواخر ماه مثل اوائل آن ماه نمايش دارد هلالي عرجون قديم اوّل ماه است شب اوّل و دوّم و سوّم عود آن اواخر ماه است مثل شب بيست و پنجم و بيست و ششم و بيست و هفتم قبل از محاق.
برگزیده تفسیر نمونه
(آیه 39)- لذا در این آیه برای تکمیل این بحث از حرکت ماه و منازل آن که نظام بخش ایام ماه است، سخن میگوید، و میفرماید: «و ما برای ماه منزلهایی قرار دادیم، و به هنگامی که این منزلها را طی کرد سر انجام به صورت شاخه کهنه قوسی شکل و زرد رنگ خرما در میآید»! (وَ الْقَمَرَ قَدَّرْناهُ مَنازِلَ حَتَّی عادَ کَالْعُرْجُونِ الْقَدِیمِ).
منظور از «منازل» همان منزلگاههای دویست و هشتگانهای است که ماه قبل از «محاق» و تاریکی مطلق طی میکند.
این نظام عجیب به زندگی انسانها نظم میبخشد، و یک تقویم طبیعی آسمانی است که با سواد و بیسواد توانایی خواندن آن را دارد.
سایرتفاسیر این آیه را می توانید در سایت قرآن مشاهده کنید:
تفسیر های فارسی
ترجمه تفسیر المیزان
تفسیر خسروی
تفسیر عاملی
تفسیر جامع
تفسیر های عربی
تفسیر المیزان
تفسیر مجمع البیان
تفسیر نور الثقلین
تفسیر الصافی
تفسیر الکاشف
پانویس
- ↑ تفسير احسن الحديث، سید علی اکبر قرشی، ج9، ص80
منابع
- تفسیر نور، محسن قرائتی، تهران:مركز فرهنگى درسهايى از قرآن، 1383 ش، چاپ يازدهم
- اطیب البیان فی تفسیر القرآن، سید عبدالحسین طیب، تهران:انتشارات اسلام، 1378 ش، چاپ دوم
- تفسیر اثنی عشری، حسین حسینی شاه عبدالعظیمی، تهران:انتشارات ميقات، 1363 ش، چاپ اول
- تفسیر روان جاوید، محمد ثقفی تهرانی، تهران:انتشارات برهان، 1398 ق، چاپ سوم
- برگزیده تفسیر نمونه، ناصر مکارم شیرازی و جمعي از فضلا، تنظیم احمد علی بابایی، تهران: دارالکتب اسلامیه، ۱۳۸۶ش
- تفسیر راهنما، علی اکبر هاشمی رفسنجانی، قم:بوستان كتاب(انتشارات دفتر تبليغات اسلامي حوزه علميه قم)، 1386 ش، چاپ پنجم