آیه 32 سوره حجر: تفاوت بین نسخه‌ها

از دانشنامه‌ی اسلامی
پرش به ناوبری پرش به جستجو
جز (ویرایش مهدی موسوی (بحث) به آخرین تغییری که Quran انجام داده بود واگردانده شد)
(تفسیر آیه)
 
(۳ نسخه‌ٔ میانی ویرایش شده توسط ۲ کاربر نشان داده نشده)
سطر ۴۱: سطر ۴۱:
 
</tabber>
 
</tabber>
 
==معانی کلمات آیه==
 
==معانی کلمات آیه==
«مَا لَکَ»: چرا؟ تو را چه شده است؟ تو را چه رسد؟
+
ابليس: ابلاس به معنى مأيوس شدن است. به معنى تحير نيز گفته ‏اند .
 +
ظاهرا شيطان را به علّت مأيوس شدن از رحمت خدا ابليس گفته‏ اند.<ref>تفسیر احسن الحدیث، سید علی اکبر قرشی</ref>
  
 
== تفسیر آیه ==
 
== تفسیر آیه ==
سطر ۴۸: سطر ۴۹:
  
 
===تفسیر نور (محسن قرائتی)===
 
===تفسیر نور (محسن قرائتی)===
 
 
{{ نمایش فشرده تفسیر|
 
{{ نمایش فشرده تفسیر|
 
قالَ يا إِبْلِيسُ ما لَكَ أَلَّا تَكُونَ مَعَ السَّاجِدِينَ «32»
 
قالَ يا إِبْلِيسُ ما لَكَ أَلَّا تَكُونَ مَعَ السَّاجِدِينَ «32»
  
 
(خداوند) فرمود: اى ابليس! چه شد تو را كه همراه (فرشتگان) سجده‌كنان نيستى؟
 
(خداوند) فرمود: اى ابليس! چه شد تو را كه همراه (فرشتگان) سجده‌كنان نيستى؟
 +
 +
قالَ لَمْ أَكُنْ لِأَسْجُدَ لِبَشَرٍ خَلَقْتَهُ مِنْ صَلْصالٍ مِنْ حَمَإٍ مَسْنُونٍ «33»
 +
 +
(ابليس) گفت: من اين‌گونه نيستم كه براى بشرى كه او را از گِلى خشك، از گِلى سياه و بدبو آفريده‌اى، سجده كنم.
 +
 +
قالَ فَاخْرُجْ مِنْها فَإِنَّكَ رَجِيمٌ «34»
 +
 +
(خداوند) فرمود: پس از صف فرشتگان (واين مقام) خارج شو كه همانا تو رانده و مطرودى.
 +
 +
وَ إِنَّ عَلَيْكَ اللَّعْنَةَ إِلى‌ يَوْمِ الدِّينِ «35»
 +
 +
والبتّه تا روز جزا بر تو لعنت خواهد بود.
 +
 +
جلد 4 - صفحه 458
 +
 +
===پیام ها===
 +
 +
1- در قضاوت تنها به علم خود تكيه نكنيم، بلكه از مجرم نيز اقرار بگيريم و با سؤال و جواب، منشأ جرم و روحيّات مجرم را براى همه روشن كنيم. «يا إِبْلِيسُ ما لَكَ»
 +
 +
2- اگر روحيّه تكبّر در شخصى پيدا شد، محيط وعواملِ ديگر، در هدايت او كارساز نيست. (ابليس در لابلاى فرشتگان و در محيط ملكوتى بود ليكن بخاطر لجاجت و تكبر آنگونه شد) «أَلَّا تَكُونَ مَعَ السَّاجِدِينَ»
 +
 +
3- برترى نژادى، يك فكر ابليسى است. خَلَقْتَهُ مِنْ صَلْصالٍ‌ ...
 +
 +
4- بدتر از سجده نكردن، غرور وتكبّر در برابر فرمان خداست. «لَمْ أَكُنْ لِأَسْجُدَ»
 +
 +
5- بدتر از گناه‌كردن، توجيه گناه است. «خَلَقْتَهُ مِنْ صَلْصالٍ» (شيطان، گناه خود را توجيه كرد)
 +
 +
6- غرور و تكبر كه آمد، نور و روح الهى را در انسان نمى‌بيند. شيطان جسم خاكى بشر را ديد و حاضر به سجده نشد، در حالى كه دستور خداوند به سجده، به خاطر روح الهى او بود. «خَلَقْتَهُ مِنْ صَلْصالٍ»
 +
 +
7- دستور و فرمان‌هاى الهى سبب اجبار نيست. «لَمْ أَكُنْ لِأَسْجُدَ»
 +
 +
8- تكبر، بزرگى نمى‌آورد، بلكه سبب تحقير مى‌شود. «فَاخْرُجْ» سبب نابودى و محو عبادات قبل مى‌شود. «فَإِنَّكَ رَجِيمٌ»
 +
 +
9- اجتهاد و اظهار نظر در برابر فرمان و دستور روشن الهى، جايز نيست. در مقابل فرمان: «فَقَعُوا لَهُ ساجِدِينَ» جايى براى گفتار «خَلَقْتَهُ مِنْ صَلْصالٍ» نيست.
 +
 +
10- يك لحظه نافرمانى و تكبّر، سبب خروج ابدى شد. «إِلى‌ يَوْمِ الدِّينِ»
 +
 +
11- متكبّر همواره مورد لعنت الهى است. «عَلَيْكَ اللَّعْنَةَ إِلى‌ يَوْمِ الدِّينِ»
 +
 +
تفسير نور(10جلدى)، ج‌4، ص: 459
 
}}
 
}}
 +
  
 
|-|
 
|-|

نسخهٔ کنونی تا ‏۹ آوریل ۲۰۱۹، ساعت ۱۰:۱۶

مشاهده آیه در سوره

قَالَ يَا إِبْلِيسُ مَا لَكَ أَلَّا تَكُونَ مَعَ السَّاجِدِينَ

مشاهده آیه در سوره


<<31 آیه 32 سوره حجر 33>>
سوره : سوره حجر (15)
جزء : 14
نزول : مکه

ترجمه های فارسی

خدا فرمود که ای شیطان، برای چه تو با ساجدان عالم سر فرود نیاوردی؟

[خدا] گفت: ای ابلیس! تو را چه شده که با سجده کنان نیستی؟

فرمود: «اى ابليس، تو را چه شده است كه با سجده‌كنندگان نيستى؟»

گفت: اى ابليس، چرا تو از سجده‌كنندگان نبودى؟

(خداوند) فرمود: «ای ابلیس! چرا با سجده‌کنندگان نیستی؟!»

ترجمه های انگلیسی(English translations)

He said, ‘O Iblis! What kept you from being among those who have prostrated?’

He said: O Iblis! what excuse have you that you are not with those who make obeisance?

He said: O Iblis! What aileth thee that thou art not among the prostrate?

(Allah) said: "O Iblis! what is your reason for not being among those who prostrated themselves?"

معانی کلمات آیه

ابليس: ابلاس به معنى مأيوس شدن است. به معنى تحير نيز گفته ‏اند . ظاهرا شيطان را به علّت مأيوس شدن از رحمت خدا ابليس گفته‏ اند.[۱]

تفسیر آیه

تفسیر نور (محسن قرائتی)


قالَ يا إِبْلِيسُ ما لَكَ أَلَّا تَكُونَ مَعَ السَّاجِدِينَ «32»

(خداوند) فرمود: اى ابليس! چه شد تو را كه همراه (فرشتگان) سجده‌كنان نيستى؟

قالَ لَمْ أَكُنْ لِأَسْجُدَ لِبَشَرٍ خَلَقْتَهُ مِنْ صَلْصالٍ مِنْ حَمَإٍ مَسْنُونٍ «33»

(ابليس) گفت: من اين‌گونه نيستم كه براى بشرى كه او را از گِلى خشك، از گِلى سياه و بدبو آفريده‌اى، سجده كنم.

قالَ فَاخْرُجْ مِنْها فَإِنَّكَ رَجِيمٌ «34»

(خداوند) فرمود: پس از صف فرشتگان (واين مقام) خارج شو كه همانا تو رانده و مطرودى.

وَ إِنَّ عَلَيْكَ اللَّعْنَةَ إِلى‌ يَوْمِ الدِّينِ «35»

والبتّه تا روز جزا بر تو لعنت خواهد بود.

جلد 4 - صفحه 458

پیام ها

1- در قضاوت تنها به علم خود تكيه نكنيم، بلكه از مجرم نيز اقرار بگيريم و با سؤال و جواب، منشأ جرم و روحيّات مجرم را براى همه روشن كنيم. «يا إِبْلِيسُ ما لَكَ»

2- اگر روحيّه تكبّر در شخصى پيدا شد، محيط وعواملِ ديگر، در هدايت او كارساز نيست. (ابليس در لابلاى فرشتگان و در محيط ملكوتى بود ليكن بخاطر لجاجت و تكبر آنگونه شد) «أَلَّا تَكُونَ مَعَ السَّاجِدِينَ»

3- برترى نژادى، يك فكر ابليسى است. خَلَقْتَهُ مِنْ صَلْصالٍ‌ ...

4- بدتر از سجده نكردن، غرور وتكبّر در برابر فرمان خداست. «لَمْ أَكُنْ لِأَسْجُدَ»

5- بدتر از گناه‌كردن، توجيه گناه است. «خَلَقْتَهُ مِنْ صَلْصالٍ» (شيطان، گناه خود را توجيه كرد)

6- غرور و تكبر كه آمد، نور و روح الهى را در انسان نمى‌بيند. شيطان جسم خاكى بشر را ديد و حاضر به سجده نشد، در حالى كه دستور خداوند به سجده، به خاطر روح الهى او بود. «خَلَقْتَهُ مِنْ صَلْصالٍ»

7- دستور و فرمان‌هاى الهى سبب اجبار نيست. «لَمْ أَكُنْ لِأَسْجُدَ»

8- تكبر، بزرگى نمى‌آورد، بلكه سبب تحقير مى‌شود. «فَاخْرُجْ» سبب نابودى و محو عبادات قبل مى‌شود. «فَإِنَّكَ رَجِيمٌ»

9- اجتهاد و اظهار نظر در برابر فرمان و دستور روشن الهى، جايز نيست. در مقابل فرمان: «فَقَعُوا لَهُ ساجِدِينَ» جايى براى گفتار «خَلَقْتَهُ مِنْ صَلْصالٍ» نيست.

10- يك لحظه نافرمانى و تكبّر، سبب خروج ابدى شد. «إِلى‌ يَوْمِ الدِّينِ»

11- متكبّر همواره مورد لعنت الهى است. «عَلَيْكَ اللَّعْنَةَ إِلى‌ يَوْمِ الدِّينِ»

تفسير نور(10جلدى)، ج‌4، ص: 459

تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)



قالَ يا إِبْلِيسُ ما لَكَ أَلاَّ تَكُونَ مَعَ السَّاجِدِينَ (32)

قالَ يا إِبْلِيسُ‌: حق سبحانه و تعالى خطاب فرمود بر وجه اهانت و توبيخ اى ابليس، ما لَكَ أَلَّا تَكُونَ مَعَ السَّاجِدِينَ‌: چرا نبودى با سجده كنندگان پس سجده كنى، چنانچه ايشان سجده نمودند، يا چه چيز واقع شد براى تو در اين كه نباشى با سجده‌كنندگان.

«1» سوره كهف آيه 51.

«2» سوره تحريم آيه 6.

«3» سوره كهف آيه 50.

«4» تفسير عيّاشى، جلد اوّل، صفحه 34، حديث 16-

«5» بحار الانوار، جلد 63، صفحه 218، حديث 55.

جلد 7 - صفحه 105


تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)


وَ لَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنْسانَ مِنْ صَلْصالٍ مِنْ حَمَإٍ مَسْنُونٍ «26» وَ الْجَانَّ خَلَقْناهُ مِنْ قَبْلُ مِنْ نارِ السَّمُومِ «27» وَ إِذْ قالَ رَبُّكَ لِلْمَلائِكَةِ إِنِّي خالِقٌ بَشَراً مِنْ صَلْصالٍ مِنْ حَمَإٍ مَسْنُونٍ «28» فَإِذا سَوَّيْتُهُ وَ نَفَخْتُ فِيهِ مِنْ رُوحِي فَقَعُوا لَهُ ساجِدِينَ «29» فَسَجَدَ الْمَلائِكَةُ كُلُّهُمْ أَجْمَعُونَ (30)

إِلاَّ إِبْلِيسَ أَبى‌ أَنْ يَكُونَ مَعَ السَّاجِدِينَ (31) قالَ يا إِبْلِيسُ ما لَكَ أَلاَّ تَكُونَ مَعَ السَّاجِدِينَ (32) قالَ لَمْ أَكُنْ لِأَسْجُدَ لِبَشَرٍ خَلَقْتَهُ مِنْ صَلْصالٍ مِنْ حَمَإٍ مَسْنُونٍ (33) قالَ فَاخْرُجْ مِنْها فَإِنَّكَ رَجِيمٌ (34) وَ إِنَّ عَلَيْكَ اللَّعْنَةَ إِلى‌ يَوْمِ الدِّينِ (35)

ترجمه‌

و بتحقيق آفريديم آدم را از گل خشكى از لاى ريخته شده‌

و جن را آفريديمش پيش از آن از آتش سوزان‌

و هنگاميكه گفت پروردگار تو مر فرشتگان را كه من آفريننده‌ام آدمى را از گل خشكى از لاى ريخته شده‌

پس چون درست كردم آنرا و دميدم در آن از روحم پس بيفتيد مر او را سجده كنندگان‌

پس سجده كردند فرشتگان همگى بتمامى‌

مگر شيطان كه ابا نمود از آنكه باشد با سجده كنندگان‌

گفت اى شيطان چيست مر تو را كه نميباشى با سجده كنندگان‌

گفت نباشم كه سجده كنم مر آدمى را كه آفريدى او را از گل خشك از لاى ريخته شده‌

گفت پس بيرون رو از آن پس همانا توئى رانده شده‌

و بدرستيكه بر تو است دورى از رحمت تا روز جزا.

تفسير

خداوند حضرت آدم را خلق فرمود از گل خشك شده‌اى ميان تهى كه‌

جلد 3 صفحه 251

اگر چيزى يا باد بآن ميخورد صدا ميكرد و باين مناسبت از آن بصلصال كه مأخوذ از صلصله بمعناى قعقعه سلاح است تعبير شده و بعضى گفته‌اند چهل سال اين قالب بى‌روح در آفتاب بود و ملائكه چنين صورتى را نديده بودند و نميدانستند خداوند از آن چه اراده فرموده و اين كالبد ساخته شده بود از لاى ريخته شده بصورت آدمى يا لجن بد بو چون حمأ بمعناى لاى و لجن است و مسنون بمعناى مصوّر يا ريخته شده يا بوى بد گرفته است و در اين باب حديثى در سوره بقره ذيل آيه و علّم آدم الاسماء ذكر شد و جانّ پدر اجنّه را كه قمّى فرموده او پدر ابليس است خداوند قبلا خلق فرموده بود از آتش سوزان نافذ در مسامّ ابدان و بعضى گفته‌اند جانّ همان ابليس، شيطان معروف است ولى از بعضى روايات استفاده ميشود كه اجنّه و شياطين دو نوعند اجنّه مؤمن و كافر دارند و شياطين همگى كفّارند از نسل ابليس و زاد و ولد ندارند تخم ميگذارند مانند پرندگان و اولادشان تمامى ذكورند اناث ندارند در هر حال خداوند قبلا بملائكه فرمود من ميخواهم آدمى را از چنين مادّه‌اى خلق كنم و چون اعضاء و جوارح آنرا راست و درست نمودم و از روح خود در آن دميدم در برابر آن سجده كنيد و ظاهرا مراد آنست كه او را قبله خود قرار دهيد و براى خدا سجده كنيد و اين نهايت خضوع و احترام ملائكه بود از او چون سجده براى غير خدا جائز نيست و از چند روايت معتبره استفاده ميشود كه آن روح مطهر و مقدّس و برگزيده‌اى بود كه خداوند خلق فرموده بود آنرا بيد قدرت خود و نسبت داد آنرا بخود تشريفا مانند خانه كعبه كه آنرا خانه خود خوانده و مأخوذ از ريح بمعناى باد است چون شبيه بآنست در لطافت و در علم حكمت ثابت شده كه روح انسانى از عالم امر و مجرّد است از مادّه و تعلّق ميگيرد از عالم غيب اولا به بخار لطيف منبعث از قلب و افاضه ميكند بآن قوّه حيات را پس سرايت ميكند با آن قوّه در شرائين و اعماق بدن ولى تعلّق آن تدبيرى است نه حلولى يعنى حاكم در آن است نه ممزوج بآن و بر اين معنى شواهدى هم در اخبار ائمه اطهار موجود است و بنابراين تعبير بنفخ كه بمعناى دميدن است از باب تمثيل و تشبيه معقول بمحسوس است نه بطور حقيقت مگر آنكه گفته شود نفخ هر چيزى بحسب حال آنچيز است نفخ موجود مجرد، عبارت از تعلّق دادن آنست چون حكما گفته‌اند الفاظ موضوع است براى معانى عامّه نه‌

جلد 3 صفحه 252

معانى متبادره و در اين باب اخبارى در سوره بقره ذيل آيات راجع بقصه حضرت آدم گذشت و پس از امر الهى بسجده در مقابل حضرت آدم كليّه و تمام ملائكه كه اصناف متعدده بودند و هر صنفى بعبادت مخصوصى اشتغال داشتند در پيشگاه او خاضع و ساجد شدند جز ابليس عليه اللعنة كه تكبر و خود سرى نمود و اباء و امتناع كرد كه با ملائكه سجده نمايد چون از جنس آنها نبود و از بنى جانّ بود نهايت آنكه چندى با آنها در آسمان مشغول بعبادت بود و مأمور بسجود شد و باين مناسبت بكلمه الا استثناء از آنها شده است مانند آنكه پادشاه حكم كند اهل تهران بيرون روند از شهر و همه بروند جز يكنفر كه از اهل تهران نباشد و مقصر شود كه معلوم ميشود مراد ساكنان در تهران بوده اينجا هم معلوم ميشود مراد از ملائكه ساكنان ملأ اعلى بودند كه اشتغال بعبادت خدا داشتند و محتمل است استثناء منقطع باشد كه در كلام عرب و قرآن رائج است و بعضى گفته‌اند ابليس هم از ملائكه بوده ولى خلاف تحقيق است در هر حال خداوند باو فرمود چه موجب شد تو را كه با ملائكه سجده نكردى آن ملعون با كمال تكبّر و غرور جواب داد نباشد و نشايد مرا كه مخلوقم از نار كه جسم لطيف نورانى است كه سجده كنم در برابر آدمى كه آفريدى آنرا از گل و لاى كه جسم كثيف ظلمانى است و افتخار نمود باصل و نسب و غفلت كرد از علم و ادب لذا خطاب پر عتاب از مصدر جلال باو صادر گرديد كه بيرون شو از منزلت و مكانت خود در آسمان و خارج شو از زمره ملائكه همانا توئى مطرود و مردود و محروم از هر خير و كرامت و رحمت و سعادت تا روز قيامت كه روز جزاى متمردان و متكبّران و گنه‌كاران است و اين دليل است بر آنكه آن ملعون هيچگاه مشمول رحمت نخواهد شد ..

اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)


قال‌َ يا إِبلِيس‌ُ ما لَك‌َ أَلاّ تَكُون‌َ مَع‌َ السّاجِدِين‌َ (32)

فرمود خداوند تبارك‌ و ‌تعالي‌ خطاب‌ بابليس‌ اي‌ ابليس‌ چه‌ باعث‌ شد و سبب‌ شد ‌که‌ نبودي‌ ‌با‌ ملائكه‌ ‌که‌ سجده‌ كردند ‌اينکه‌ پرسش‌ الهي‌ نه‌ ‌از‌ باب‌ جهل‌ ‌بود‌ ‌که‌ خداوند نميدانسته‌ ‌که‌ باعث‌ ترك‌ سجده‌ شيطان‌ چه‌ ‌بود‌ بلكه‌ ‌براي‌ اقرار شيطان‌ ‌بود‌ ‌که‌ ‌بر‌ ‌خود‌ شيطان‌ و ‌بر‌ ملائكه‌ بلكه‌ ‌بر‌ اهل‌ عالم‌ ‌از‌ جن‌ و انس‌ معلوم‌ شود خباثت‌ و ملعنت‌ و صفات‌ خبيثه‌ ‌او‌ ‌از‌ كبر و حسد و عداوت‌ و قساوت‌ و ساير ملكات‌ قبيحه‌ و بعلاوه‌ بدانند ‌که‌ ‌اينکه‌ صفات‌ چه‌ عواقب‌ وخيمه‌ دارد.

اما كبر ‌در‌ جامع‌ السعادات‌ ‌از‌ پيغمبر اكرم‌ صلّي‌ اللّه‌ ‌عليه‌ و اله‌ روايت‌ كرده‌ ‌که‌ فرمود

‌لا‌ يدخل‌ الجنة ‌من‌ ‌کان‌ ‌في‌ قلبه‌ حبة خردل‌ ‌من‌ الكبر

و ‌در‌ قرآن‌ مجيد ميفرمايد:

فَادخُلُوا أَبواب‌َ جَهَنَّم‌َ خالِدِين‌َ فِيها فَلَبِئس‌َ مَثوَي‌ المُتَكَبِّرِين‌َ نحل‌ ‌آيه‌ 31.

و اما حسد ‌در‌ خبر دارد

الحسد يأكل‌ الايمان‌ ‌کما‌ يأكل‌ النار الحطب‌

حسد آتشي‌ ميشود ‌که‌ ريشه‌ ايمان‌ ‌را‌ ميسوزاند و خاكستر ميكند زيرا حسود ‌خدا‌ ‌را‌ عادل‌ نميداند و عدل‌ يكي‌ ‌از‌ اصول‌ ايمان‌ ‌است‌ و اما عداوت‌ ‌با‌ اولياء ‌خدا‌ عداوت‌ ‌با‌ ‌خدا‌ ‌است‌ ‌در‌ زيارت‌ جامعه‌ دارد

‌من‌ عاداكم‌ فقد عاد اللّه‌ و ‌من‌ أحبّكم‌ فقد احب‌ّ اللّه‌ و ‌من‌ ابغضكم‌ فقد ابغض‌ اللّه‌.

و اما قساوت‌ قلب‌ و سياهي‌ دل‌ باعث‌ ‌اينکه‌ ميشود ‌که‌ نور ايمان‌ ‌در‌ ‌او‌ تابش‌ نميكند و موعظه‌ ‌در‌ ‌او‌ اثر نميگذارد و شاهد ‌بر‌ ‌اينکه‌ دعوي‌ ‌در‌ حق‌ شيطان‌ ميفرمايد: وَ كان‌َ مِن‌َ الكافِرِين‌َ قال‌َ: يا إِبلِيس‌ُ بمجرد ترك‌ سجده‌ و تمرّد ترك‌ سجده‌ و تمرّد ‌از‌ امر الهي‌ خطاب‌ ابدي‌ باو شد ‌که‌ ديگر مأيوس‌ باش‌ ‌از‌ رحمت‌ حق‌ ‌که‌ هرگز شامل‌ حال‌ تو نميشود، چنانچه‌ بسياري‌ ‌از‌ معاصي‌ داريم‌ ‌که‌ توبه‌ پذير نيست‌ و بكلي‌ ‌از‌ قابليت‌ رحمت‌ مياندازد مخصوصا طرفيت‌ و اذيت‌ و قتل‌ ‌با‌ اولياء الهي‌ ‌حتي‌ دارد ‌که‌ حضرت‌ ابا ‌عبد‌ اللّه‌ ‌پس‌ ‌از‌ آنكه‌ تمام‌ اصحابش‌ شهيد ‌شده‌ بودند بلشكر خطاب‌ فرمود ‌که‌ هنوز ‌در‌ توبه‌

جلد 12 - صفحه 33

بشما بسته‌ نشده‌ ‌اگر‌ دست‌ ‌از‌ ‌من‌ غريب‌ برداريد و اما ‌پس‌ ‌از‌ كشتن‌ ‌من‌ ديگر باب‌ توبه‌ بسته‌ ميشود أ ترجو امة قتلت‌ حسينا شفاعة جدّه‌ يوم الحساب‌ ‌فلا‌ و اللّه‌ ليس‌ ‌لهم‌ شفيع‌ و ‌هم‌ يوم القيامة ‌في‌ العذاب‌ (مالك‌) چه‌ نفعي‌ ‌براي‌ ‌خود‌ تصور كردي‌ (ألّا تكون‌) اينكه‌ نبودي‌ (‌مع‌ الساجدين‌) ساجدين‌ ملائكه‌ بودند كلّهم‌ اجمعين‌ و معيت‌ ‌با‌ ‌آنها‌ موافقت‌ ‌در‌ سجده‌ ‌بر‌ آدم‌ ‌بود‌ ‌که‌ چرا موافقت‌ نكردي‌!.

برگزیده تفسیر نمونه


]

(آیه 32)- اینجا بود که ابلیس مورد بازپرسی قرار گرفت و خداوند «فرمود:

ای ابلیس! چرا تو با سجده کنندگان نیستی»؟ (قالَ یا إِبْلِیسُ ما لَکَ أَلَّا تَکُونَ مَعَ السَّاجِدِینَ).

سایرتفاسیر این آیه را می توانید در سایت قرآن مشاهده کنید:

تفسیر های فارسی

ترجمه تفسیر المیزان

تفسیر خسروی

تفسیر عاملی

تفسیر جامع

تفسیر های عربی

تفسیر المیزان

تفسیر مجمع البیان

تفسیر نور الثقلین

تفسیر الصافی

تفسیر الکاشف

پانویس

  1. تفسیر احسن الحدیث، سید علی اکبر قرشی

منابع