حسن حجتی واعظ: تفاوت بین نسخه‌ها

از دانشنامه‌ی اسلامی
پرش به ناوبری پرش به جستجو
(اضافه کردن رده)
(آرشیو عکس و تصویر)
 
(۱۷ نسخه‌ٔ میانی ویرایش شده توسط ۵ کاربر نشان داده نشده)
سطر ۱: سطر ۱:
{{بخشی از یک کتاب}}
+
'''شیخ حسن حجتی واعظ''' (۱۳۰۶-۱۳۳۸ ش) فرزند [[ابوالقاسم حجتی|آیت الله ابوالقاسم حجتی]]، واعظ جوان گیلانی و از روحانیون مبارز پیش از انقلاب بود که در حفظ [[فرهنگ]] و [[آداب و سنن اسلامی|آداب اسلامی]] خدمات مهمی داشت. وی مبارزات دلاورمردان «فدائیان اسلام» را همواره می‌‌ستود و درباره ملی شدن صنعت نفت سخنرانی‌های آتشینی داشت. مرحوم حجتی همچنین قلمی ‌‌توانا داشت و آن چه را نمی‌‌توانست در بالای منابر بگوید، از طریق قلم در مقالاتش، خصوصاً نشریه «راه حق» منتشر می‌‌کرد.
خطيب مجاهد
+
{{شناسنامه عالم
  
'''مقدمه'''
+
|نام کامل = حسن حجتی واعظ
  
يكي از فرزندان رشيد [[اسلام]] و مكتب پوياي جعفري، ركن الاسلام والمسلمين، ثقة المحدثين آقاي حاج شيخ حسن حجتي واعظ گيلاني طاب ثراه است. او عمر كوتاه خويش را با زبان و قلم و قدم در خدمت اسلام و مسلمين سپري كرد. در سال 1306 ش. در [[نجف]] اشرف و در خانواده‌اي روحاني پاي به عرصه وجود گذاشت.
+
|تصویر=[[پرونده:Hojjati.jpg|۲۲۰px|center]]
  
'''پدر'''
+
|زادروز = ۱۳۰۶ شمسی
  
پدرش آيت الله شيخ ابوالقاسم حجتي گيلاني، از علماي معروف رشت بود كه در اواخر عمر به [[قم]] مهاجرت نمود و تا پايان عمر در اين شهر زندگي كرد. حاج شيخ ابوالقاسم حجتي، در حدود سال 1274 ش. در لشت نشاء<ref> «لشت نشاء» يكي از بخش‌هاي چهارگانه شهرستان رشت است و جمعيت آن بر اساس سرشماري سال 1365 ش 20431 نفر بوده است (فرهنگ جغرافيايي آبادي‌هاي كشور جمهوري اسلامی ‌‌ايران، سازمان جغرافيايي نيروهاي مسلح، 1371، ج 16، ص 346).</ref> رشت متولد شد. پدرش شيخ محمدحسين، به امر وعظ و ارشاد مردم اشتغال داشت. حاج شيخ ابوالقاسم، مقدمات و ادبيات را در مدارس علمی ‌‌رشت و در نزد استادان برجسته آن سامان فراگرفت و در هفده سالگي براي ادامه تحصيل عازم نجف اشرف گرديد.
+
|زادگاه = [[نجف]]
  
وي سطوح را در نزد استادان برجسته و نامدار اين حوزه به اتمام رسانيد: مكاسب را در نزد آيت الله ميرزا آقا اصطهباناتي، رسائل را در نزد آيت الله آقا شيخ فتاح نجفي و كفايه را در نزد آيت الله حاج شيخ عبدالحسين فقيهي رشتي خواند. آن گاه در دروس خارج [[فقه]] و [[اصول]] و [[تفسير]]، به مدت دوازده سال شركت جست و بر اثر تلاش فراوان، از آيات بزرگوار ذيل اجازه اجتهاد دريافت كرد:
+
|وفات = ۱۳۳۸ شمسی
  
* 1. حاج شيخ شعبان گيلاني (م 1348 ق)؛<ref> دانشوران و دولتمردان گيل و ديلم، صادق احسانبخش، ص 283 و گنجينه دانشمندان، محمد شريف رازي، ج 5، ص 179.</ref>
+
|مدفن = [[قم]]، قبرستان شیخان
  
* 2. حاج ميرزا محمدحسين نائيني (م 1365 ق)؛
+
|اساتید = [[میرزا محمدتقی اشراقی|میرزا محمدتقی اشراقی]]، [[سید محمدتقی خوانساری|سید محمدتقی خوانساری]]
  
* 3. سيدابوالحسن اصفهاني (م 1365 ق)؛
+
|شاگردان =
  
* 4. علامه شيخ محمدجواد بلاغي (م 1352 ق)؛
+
|آثار = مقالات متنوع در نشریه دینی «راه حق»
  
* 5. آقا ضياءالدين عراقي (م 1359 ق).
+
}}
  
وي بعد از تكميل معارف و اخذ اجازات [[اجتهاد]]، به رشت مراجعت كرد و به مدت بيست سال به احياي آثار ديني، تدريس، تبليغ، ارشاد و هدايت مردم پرداخت. تعمير و بازسازي مسجد محله سيد ابوالقاسم ناحيه دو و مسجد ميدان رشت، يكي از اقدامات فرهنگي و ديني ايشان است. او در اين دو مسجد<ref> مصاحبه نگارنده با دكتر محمدباقر نوبخت، نماينده محترم مردم رشت در مجلس شوراي اسلامي، وي می‌‌فرمود: من در اين مساجد مكبر ايشان بودم.</ref> به اقامه جماعت اشتغال داشت. و نيز در مدرسه جامع علميه رشت تدريس می‌‌كرد. وي در اواخر عمر، در [[قم]] ساكن گرديد و در درس مرحوم آيت الله العظمی ‌‌بروجردي شركت جست. به علاوه، خود وي نيز، براي عده‌اي از طلاب حوزه علميه قم درس خصوصي گذاشت. وي در مسجد رضوي، ابتداي خيابان باجك، هم اقامه جماعت داشت. از آثار قلمی ‌‌وي تفسير [[سوره يوسف]] و شرح احوال ائمه معصوم علیهم السلام است كه هيچ كدام به طبع نرسيده است.
+
==ولادت و خاندان==
  
حاشيه بر مكاسب، حاشيه بر رسائل و حاشيه بر كفاية الاصول به صورت خطي از وي به يادگار مانده است. معظم‌له، علاقه فراواني به تفسير و علوم قرآني داشت. بزرگترين يادگار ارزشمند و از جمله باقيات الصالحات وي، تنها فرزند ذكورش عالم دانشمند، واعظ نامدار، اسوه بيان مرحوم حجةالاسلام والمسلمين آقاي حاج شيخ حسن حجتي گيلاني، از خطباي نامدار گيلان بود،<ref> جهت اطلاع از شرح حال عالم بزرگوار آيت الله شيخ ابوالقاسم حجتي، ر.ك: آثار الحجه، محمد شريف رازي، ج 2، ص 80 و گنجينه دانشمندان، ج 2، ص 133.</ref> كه متأسفانه عمري كوتاه داشت!
+
حسن حجتی در سال ۱۳۰۶ ش. در [[نجف]] اشرف و در خانواده‌ای روحانی پای به عرصه وجود گذاشت. پدرش [[ابوالقاسم حجتی|آیت الله شیخ ابوالقاسم حجتی گیلانی]]، از علمای معروف رشت بود که در اواخر عمر به [[قم]] مهاجرت نمود. از آثار قلمی ‌‌شیخ ابوالقاسم، تفسیر [[سوره یوسف]] و شرح احوال [[ائمه اطهار|ائمه]] معصوم علیهم السلام، حاشیه بر [[مکاسب (کتاب)|مکاسب]] و [[فرائد الاصول (کتاب)|رسائل]] و [[کفایة الاصول (کتاب)|کفایة الاصول]] است که به صورت خطی از وی به یادگار مانده است.
  
آيت الله حاج سيد محمدحسن مرتضوي لنگرودي فرمود: «آيت الله شيخ ابوالقاسم حجتي، انساني متواضع و متخلق به [[اخلاق]] حميده و نيز مورد عنايت و توجه ويژه بزرگان، علي الخصوص آيت الله بروجردي بود».<ref> مصاحبه نگارنده با آيت الله مرتضوي لنگرودي سلمه الله، از مدرسين عالي مقام حوزه علميه قم.</ref>
+
==تحصیلات و استادان==
  
آيت الله شيخ ابوالقاسم حجتي در مدت بيست سال اقامت در رشت، در مدارس علميه اين شهر، خصوصاً مدرسه علميه كاسه فروشان، براي طلاب و فضلا تدريس می‌‌كرد و نيز با آيات و علماي بزرگوار آن سامان همانند آيت الله سید حسن بحرالعلوم، شيخ محمدكاظم صادقي و سيد محمود ضيابري در امور سياسي و اجتماعي و ديني شهر رشت همكاري نزديك داشت.<ref> شرح حال زندگاني آيات، در دانشوران و دولتمردان گيل و ديلم، ص 101، 359 و 378 آمده است.</ref>
+
شیخ حسن حجتی گیلانی، دوران کودکی را در [[نجف]] اشرف سپری نمود و چون در سال ۱۳۱۱ ش. پدر بزرگوارش از نجف اشرف به ایران بازگشت، وی نیز همراه پدر به رشت رفت و مشغول تحصیلات علوم جدید و کلاسیک شد و مدرک سیکل را دریافت کرد. پس از آن، پدر بزرگوارش او را در پانزده سالگی برای تحصیل علوم دینی به [[قم]] فرستاد.
  
آيت الله حجتي گيلاني داراي پنج فرزند بوده است: چهار دختر و يك پسر.
+
شیخ حسن در سال ۱۳۲۱ ش. وارد [[حوزه علمیه قم]] شد و تا سال ۱۳۲۳ ش. در قم مشغول تحصیل بود و در اواخر همان سال، در حالی که تازه به فراگیری [[اللمعة الدمشقیة (کتاب)|لمعه]] و [[قوانین الاصول (کتاب)|قوانین]] اشتغال داشت، قم را به قصد نجف اشرف ترک کرد و در جوار حرم علوی در حوزه بزرگ نجف اشرف رحل اقامت افکند. وی به مدت دو سال و اندی در آن بلده طیبه مشغول فراگیری سطوح متوسط فقه و اصول گردید و موفق به اتمام کتاب‌های لمعه، قوانین، [[فرائد الاصول (کتاب)|رسائل]] و [[مکاسب (کتاب)|مکاسب]] شد.
  
رحلت جانگداز يگانه پسرش شيخ حسن حجتي واعظ، بسيار بر او سنگين و ناگوار بود و بعد از مدتي در سال 1344 ش. دارفاني را وداع گفت و با تشييع جنازه باشكوهي در كنار قبر فرزندش در قبرستان شيخان قم دفن گرديد. لوح سنگ مزار آ ن فقيد سعيد اين گونه است: «تربت پاك عبدصالح و عالم رباني و عارف فرزانه و مجتهد پرهيزگار حضرت آيت الله حاج شيخ ابوالقاسم حجتي كه عمر شريف و پربركت خود را در راه [[تهذيب نفس]] و تحصيل و نشر و تعليم و ترويج معارف الهي و [[احكام]] دين و كمالات انساني و فضايل اخلاقي و خدمت به [[اسلام]] و اعتلاي [[قرآن]] و تربيت [[شخصیت ها]]ي بزرگ و انسان‌هاي مظهر تقوا و فضيلت و شرف و آزادگي سپري نمود و در تاريخ چهارم خرداد سال 1344 ش. دعوت حق را اجابت كرد و روح مقدسش به ملكوت اعلا پيوست و در جوار رحمت ايزدي آرميد».
+
حجة الاسلام حجتی بعد از اتمام رسائل و مکاسب و قسمتی از کفایه و استفاده علمی‌‌ و معنوی از فضای ملکوتی شهر نجف اشرف، مجدداً در سال ۱۳۲۵ ش. وارد قم شد و از محضر استادان بزرگوار حوزه قم به مدت سه سال، یعنی تا سال ۱۳۲۸ ش. و منحصراً از محضر دو دانشمند بزرگوار [[میرزا محمدتقی اشراقی|میرزا محمدتقی اشراقی]] (م، ۱۳۶۸ ق) و آقا [[سید محمدتقی خوانساری|سید محمدتقی خوانساری]] کمال بهره علمی‌‌ و معنوی برد.<ref> «افول ستاره فروزان از آسمان اسلام»، زین العابدین قربانی، مجله مجموعه حکمت، سال سوم، شماره ۱۰، آذر سال ۱۳۳۸ ش. ص ۲۲-۱۹.</ref>
  
دوتن از دامادهاي ايشان عبارتند از حجج الاسلام:
+
وی بخشی از کفایه، خارج فقه، [[تفسیر قرآن|تفسیر]]، فن خطابه و [[فلسفه]] را در محضر آیت الله حاج میرزا محمدتقی اشراقی و نیز [[فقه]] و [[اصول]] و [[اخلاق]] را در محضر آیت الله حاج سید محمدتقی خوانساری (م، ۱۳۷۱ ق) به اتمام رسانید.
  
* 1. شيخ احمد مولائي همداني قدس سره؛
+
حجة الاسلام حجتی واعظ از شاگردان خصوصی مرحوم اشراقی بشمار می‌‌رفت؛ زیرا صرف نظر از درس‌های اصول، تفسیر و [[فلسفه]]، که به نحو عمومی ‌‌از محضرش استفاده می‌‌نمود، مطالب خصوصی و درس‌های فردی نیز از معظم‌له فراگرفت و آن چنان مورد لطف و توجه و مایه امیدواری آن فقید سعید بود که مرحوم اشراقی بعد از آن که شاگرد دست پرورده خود را به عنوان تمرین و امتحان در [[مدرسه فیضیه]] به منبر فرستاد و او در مقابل آن همه جمعیت و استادان و فضلا و بزرگان و طلاب از عهده کار منبر، خوب برآمد، خطاب به او کرد و گفت: «من خود را بعد از این، در شما می‌‌بینم».<ref> همان، ص ۲۰.</ref>
  
* 2. شيخ فضل الله سعادت گيلاني.<ref> همان، ص 331 مقالات ايشان در مجله راه حق آمده است.</ref> وي از نويسندگان مقالاتِ مجله راه حق زير نظر حاج شيخ حسن حجتي واعظ بود.
+
آقای حجتی به استادش اشراقی واعظ عشق می‌‌ورزید و استاد هم، این شاگرد باهوش و بااستعداد را آیینه تمام نمای وجود خویش می‌‌دانست و در تعلیم و تربیت او در جهت ترقی و تکامل علمی‌‌ و اخلاقی و معنوی، از هیچ تلاش و کوششی دریغ نداشت. آقای حجتی سخنوری را با همه ویژگی‌های فصاحت و بلاغت، شجاعت، خلوص و تقوا، آگاهی سیاسی، جامعه شناسی، روان شناسی و پاسخ گویی با دو حربه مهم قلم و بیان و... از این استادِ جامع فراگرفت و در طول عمر بابرکت و کوتاهش عملاً این صفات را به منصه ظهور رساند.
  
'''كودكي و تحصيلات'''<ref> شرح حال، اوصاف و كمالات مرحوم حاج شيخ حسن حجتي واعظ از سوي دوست و همرزم و همكارش آقاي حاج محمد جوادي، با توصيه دكتر نوبخت در اختيارم گذاشته شد و بسياري از مطالب از اوراق و آرشيو هفته‌نامه طالب حق به صاحب امتيازي وي می‌‌باشد كه از ايشان كمال تشكر را دارم.</ref>
+
حجة الاسلام محمدمهدی تاج لنگرودی می‌‌فرماید: «مرحوم حجتی واعظ از نظر فراگیری علوم قرآنی و تفسیر، عشق و علاقه خاصی به مرحوم حاج میرزا محمدتقی اشراقی داشت؛ همان اشراقی واعظی که وقتی در مدرسه فیضیه بر کرسی خطابه قرار می‌‌گرفت، حدود چهار هزار طلبه و مجتهد و مرجع تقلید حضور داشتند و حتی مرحوم [[آیت الله بروجردی|آیت الله العظمی ‌‌بروجردی]] مقید بود به منبر و سخنرانی مرحوم اشراقی گوش فرادهد... .<ref> مصاحبه نگارنده با آیت الله حاج شیخ محمدمهدی تاج لنگرودی، از خطبای محترم تهران.</ref>
  
شيخ حسن حجتي گيلاني، دوران كودكي را در [[نجف]] اشرف سپري نمود و تا شش سالگي در دامن پرمهر و عاطفه پدر و مادر، كه اولين مكتب تربيتي بشمار می‌‌رود، درس‌هاي نخستين تربيت را به خوبي فراگرفت و چون در سال 1311 ش. پدر بزرگوارش از نجف اشرف به ايران بازگشت، وي نيز همراه پدر به رشت رفت و مشغول تحصيلات علوم جديد و كلاسيك شد و مدرك سيكل را دريافت كرد. پس از آن، پدر بزرگوارش او را در پانزده سالگي براي تحصيل علوم ديني به [[قم]] فرستاد.
+
==خدمات اجتماعی و سیاسی==
  
'''استادان'''
+
مرحوم حجتی در دهه آخر زندگی، یعنی از سال ۱۳۲۸ ش. که از [[قم]] به رشت رفت و در آن جا رحل اقامت افکند، تا آبان ۱۳۳۸ ش. اتفاقات مهم و وقایع فراوانی در ایران رخ داد؛ همانند جریان ۲۸ مرداد ۳۰ تیر، ملی شدن صنعت نفت، مبارزات [[سید ابوالقاسم کاشانی|آیت الله کاشانی]] و فدائیان اسلام و... از طرفی، ضعف دولت و از طرف دیگر نقشه‌های خائنانه بیگانگان در به انحطاط کشاندن فرهنگ و آداب و رسوم مردم، گسترش فساد و بی‌بندوباری، تغییر خط و فعالیت جریانات منحط و ملحدانه توده‌ای‌ها و بهایی‌ها، استقلال کشور و هویت دینی جوانان برومند این مرز و بوم را به طور جدی تهدید می‌‌کرد.
  
شيخ حسن در سال 1321 ش. وارد [[حوزه علميه]] قم شد و تا سال 1323 ش. در قم مشغول تحصيل بود و در اواخر همان سال، در حالي كه تازه به فراگيري لمعه و قوانين اشتغال داشت، قم را به قصد نجف اشرف ترك كرد و در جوار حرم علوي در حوزه بزرگ نجف اشرف رحل اقامت افكند. وي به مدت دو سال و اندي در آن بلده طيبه مشغول فراگيري سطوح متوسط فقه و اصول گرديد و موفق به اتمام كتاب‌هاي لمعه، قوانين، رسائل و مكاسب شد.
+
حجة الاسلام حجتی، در این دوران به عنوان یکی از سرداران رشید، در صحنه‌های مختلف خدمات ارزشمندی را انجام داد. در این ده سالی که آن فقید سعید در میان توده‌های مردم می‌‌زیست، به خوبی توانست در دل تمام افراد جامعه جا باز کند و به عنوان شخصیتی نویسنده و سخنوری متعهد در تمام نقاط گیلان، بلکه در بسیاری از شهرهای [[ایران|ایران]] مطرح شود.<ref> مجله طالب حق، محمد جوادی، رشت، آبان ۱۳۷۹ ش.</ref>
  
'''هجرت مجدد به قم'''
+
'''<I>وعظ و خطابه:</I>'''
  
حجة الاسلام حجتي بعد از اتمام رسائل و مكاسب و قسمتي از كفايه و استفاده علمی‌‌ و معنوي از فضاي ملكوتي شهر مقدس و پرجاذبه نجف اشرف، مجدداً در سال 1325 ش. وارد قم شد و از محضر استادان بزرگوار حوزه قم به مدت سه سال، يعني تا سال 1328 ش. و منحصراً از محضر دو دانشمند بزرگوار ميرزا محمدتقي اشراقي واعظ و آقا سيد محمدتقي خوانساري كمال بهره علمی‌‌ و معنوي برد.<ref> «افول ستاره فروزان از آسمان اسلام»، زين العابدين قرباني، مجله مجموعه [[حكمت]]، سال سوم، شماره 10، آذر سال 1338 ش. ص 22-19 از حجة الاسلام آقاي معمائي رودسري كه اين مجله قديمی ‌‌را در اختيارم گذاشت، تقدير می‌‌نمايم.</ref>
+
مرحوم حجتی، در فن [[خطابه]] و سخنوری، وارث استادش محمدتقی اشراقی بود. او واعظی شجاع و بی‌باک بود که با سخنان پرجاذبه‌اش شنوندگان خود را مات و مبهوت می‌‌کرد و شعله‌های هدایت در سینه‌ها برمی‌‌افروخت.
  
وي بخشي از كفايه، خارج فقه، تفسير، فن خطابه و [[فلسفه]] را در محضر آيت الله حاج ميرزا محمدتقي اشراقي (م 1368 ق) و نيز [[فقه]] و [[اصول]] و اخلاق را در محضر آيت الله حاج سيد محمدتقي خوانساري (م 1371 ق) به اتمام رسانيد.
+
آیت الله حاج سید مجتبی رودباری، از علمای موجه و فعال رشت، در این باره می‌‌نویسد: «خطابه‌های مؤثر و نافذ مرحوم حجتی برای همیشه در فضای رشت، انزلی، لاهیجان و سایر نقاط گیلان طنین‌انداز بود. حجتی یک فرد بیش نبود، ولی در چند جبهه علیه دشمنان کشور و دیانت شرکت می‌‌نمود. قلم، قدم و زبان، حربه‌های آتشین او در پیکار با دشمنان بود. روزی به همراه ایشان و جمعی از روحانیون، به آستانه اشرفیه و لاهیجان عزیمت نمودیم. آن مرحوم در سه مجلس به منبر رفت و در هر مجلسی مطالب تازه و جداگانه‌ای بیان می‌‌کرد که در جای دیگر گفته نشده بود و این نبوغ و استعداد ذاتی و خدادادی برای همه ما موجب اعجاب و حیرت گردید».<ref> همان مقاله «آخرین دیدار»، سال ۱۳۳۹ ش. ص ۳.</ref>
  
'''شيفته استاد'''
+
حاج محمد جوادی، مدیر هفته‌نامه طالب حق و دوست دیرینه مرحوم حجتی، که از سال ۱۳۲۹ ش. مدیریت این مجله را در رشت عهده‌دار بود، می‌‌نویسد: «زنده‌یاد حجتی عزیز در فن خطابه، شهامت قابل تحسینی داشت، مردم گیلان برخورد شدید ایشان را در منبر با استاندار مقتدر وقت گیلان و وادار نمودن استاندار را به سکوت در [[مسجد جامع]] کاسه‌فروشان رشت، فراموش نکرده‌اند. این انسان والا و آزاده، از تملق و کرنش بی جا به کلی بیزار و متنفر بود. آن چه را که دیگران جرأت گفتن و نوشتن نداشتند، مرحوم حجتی می‌‌گفت و می‌‌نوشت و در راه حق منتشر می‌‌ساخت».<ref> متن مصاحبه حاج محمد جوادی - مدیر هفته نامه طالب حق - با رادیو گیلان، آبان ۱۳۸۰ ش.</ref>
  
حجة الاسلام حجتي واعظ از شاگردان خصوصي مرحوم اشراقي بشمار می‌‌رفت؛ زيرا صرف نظر از درس‌هاي اصول، تفسير و [[فلسفه]]، كه به نحو عمومی ‌‌از محضرش استفاده می‌‌نمود، مطالب خصوصي و درس‌هاي فردي نيز از معظم‌له فراگرفت و آن چنان مورد لطف و توجه و مايه اميدواري آن فقيد سعيد بود كه مرحوم اشراقي بعد از آن كه شاگرد دست پرورده خود را به عنوان تمرين و امتحان در [[مدرسه فيضيه]] به منبر فرستاد و او در مقابل آن همه جمعيت و استادان و فضلا و بزرگان و طلاب از عهده كار منبر، خوب برآمد، خطاب به او كرد و گفت: «من خود را بعد از اين، در شما می‌‌بينم».<ref> همان، ص 20.</ref>
+
محقق نامور، آیت الله زین‌العابدین قربانی - نماینده ولی فقیه در گیلان و [[امام جمعه]] محترم رشت - می‌‌گوید: «حجة الاسلام حجتی هنگام سخن سرایی، نقاش هنرمند و صنعتگر ماهر و بی‌نظیری بود و در هنگام نشان دادن نقاط ضعف اجتماع و انتقاد از گوشه و کنار اوضاع زندگی مردم، شعله‌های سوزان از سینه و زبانش زبانه می‌‌کشید».<ref> مجله مجموعه حکمت، ص ۲۱.</ref>
  
آقاي حجتي به استادش اشراقي واعظ، عشق می‌‌ورزيد و استاد هم، اين شاگرد باهوش و بااستعداد را آيينه تمام نماي وجود خويش می‌‌دانست و در تعليم و تربيت او در جهت ترقي و تكامل علمی‌‌ و اخلاقي و معنوي، از هيچ تلاش و كوششي دريغ نداشت. آقاي حجتي سخنوري را با همه ويژگي‌هاي فصاحت و بلاغت، شجاعت، خلوص و تقوا، آگاهي سياسي، جامعه شناسي، روان شناسي و پاسخ گويي با دو حربه مهم قلم و بيان و... از اين استادِ جامع فراگرفت و در طول عمر بابركت و كوتاهش عملاً اين صفات را به منصه ظهور رساند.
+
آیت الله حاج شیخ عباس محفوظی دامت برکاته درباره بیان سحرآمیز آن مرحوم گفته است: «مرحوم حجتی در انتخاب سوژه، استادی بی‌بدیل بود. به خوبی به یاد دارم که او به مناسبتی در مدرسه حاج ملا صادق منبر رفت. آن چنان با حرارت سخن می‌‌گفت که حتی به آدم فرصت پلک زدن نمی‌‌داد...».<ref> مصاحبه نگارنده با آیت الله حاج شیخ عباس محفوظی، از مدرسین عالی مقام حوزه قم.</ref>
  
حجة الاسلام والمسلمين آقاي حاج شيخ محمدمهدي تاج لنگرودي دامت بركاته می‌‌فرمايد: «مرحوم حجتي واعظ از نظر فراگيري علوم قرآني و تفسير، عشق و علاقه خاصي به مرحوم حاج ميرزا محمدتقي اشراقي داشت؛ همان اشراقي واعظي كه وقتي در مدرسه فيضيه بر كرسي خطابه قرار می‌‌گرفت، حدود چهار هزار طلبه و مجتهد و مرجع تقليد حضور داشتند و حتي مرحوم آيت الله العظمی ‌‌بروجردي مقید بود به منبر و سخنراني مرحوم اشراقي گوش فرادهد. در هر حال آقاي اشراقي واعظ، هر روز در صحن بزرگ ميان اتاقي، مجاور مدفن مجاهد بزرگ شيخ فضل الله نوري، مجلس تدريس تفسير [[قرآن]] داشت كه جمعي از فضلا شركت می‌‌كردند كه يكي از آن ها مرحوم حجتي واعظ بود. او آن چنان طالب كمالات و فضل و معلومات بود كه مرگ استاد (اشراقي) در روحيه‌اش اثر غم‌انگيزي داشت و حتي شبي كه در يكي از روستاهاي اطراف لنگرود، محفل دوستانه‌اي برقرار بود، يكي از آقايان اهل منبر با لحن مرحوم اشراقي اين شعر حافظ را خواند:
+
شادروان حجتی در مبارزات سیاسی، همگام با مردم و در جهت مصالح ملی، خدمات ارزنده‌ای نمود که سخنرانی‌های آن مرحوم در میتینگ پنجاه هزار نفری اتحادیه مسلمین گیلان و بازاریان (در میدان شهرداری رشت)، علیه حکومت غاصب قوام السلطنه در واقعه سی تیر، هیچ گاه از یاد مردم گیلان نمی‌‌رود و همچنین با تشکیل اجتماعات و ایراد سخنرانی‌ها و اعلامیه‌ها مردم را علیه شرکت نفت انگلیسی ایران برمی‌‌انگیخت و در مورد ملی شدن صنعت نفت و آگاهی دادن مردم گیلان نقش حساس و مؤثری داشت.
  
سحر بلبل شكايت با صبا كرد × كه بوي عشقِ گل با ما چه ها كرد
+
'''<I>تألیف و نگارش:</I>'''
  
من از بيگانگان هرگز ننالم × كه با من هر چه كرد، آن آشنا كرد.
+
یکی از ویژگی‌های منحصر به فرد مرحوم حجتی آن است که قلمی ‌‌توانا و قدرتمند داشت و آن چه را نمی‌‌توانست در بالای منابر و در اجتماعات بگوید، از طریق قلم در خلال سطور مقالاتش در مطبوعات، خصوصاً نشریه راه حق، منتشر می‌‌کرد. اغلب مجلات و روزنامه‌های آن عصر مسموم و گمراه کننده بود. آن ها به دلیل نداشتن هدف و آرمانی جز پول و مقام مادی، از نشر هر گونه داستان‌های فضیلت کش و عکس‌های رذیلت پرور و مطالب گمراه کننده، خودداری نمی‌‌کردند. و از طرفی هم آقای حجتی نمی‌‌توانست با بیان سحرآسای خود با مردم تمام نقاط کشور سخن بگوید و در نتیجه افکار جامعه را آن طوری که بایسته است، نورانی و هدایت نماید؛ از این جهت، به انتشار مجله وزین راه حق دست زد، و با آن که کارشکنی و مخالفت با نشر آن می‌‌شد، اراده پولادین و عزم آهنین و استقامت و پشتکار عجیب مرحوم حجتی در امور دینی، موجب شد تا بتواند آن را نشر دهد و بدین وسیله خدمت دیگری را به اجتماع ارائه کند.
  
آقاي حجتي كه حضور داشت، آن چنان گريست كه سرانجام بي‌هوش شد و به هر نحو ممكن، او را به هوش آوردند.<ref> مصاحبه نگارنده با آيت الله حاج شيخ محمدمهدي تاج لنگرودي، از خطباي محترم تهران.</ref>
+
آیت الله قربانی نیز می‌‌نویسد: «هر کس که با نشریه دینی «راه حق» آشنایی کاملی داشته است، می‌‌داند که نشریه وی مقالات متنوع از نویسندگان فاضل و ارجمند آن عصر و زمانِ کشور داشته است و مخصوصاً سرمقاله‌های انتقادی و در عین حال مستدل که بر علیه مفاسد و مظالم حاکم بر کشور با قلم توانای آن مرحوم نوشته می‌‌شد، چه نقش عالی را در عالم مطبوعات بازی می‌‌کرده و چه خدمت بزرگ به این آب و خاک، به این افکار خسته و سرکوفته، به این [[قرآن]] و [[دین|دین]]، خلاصه به این اجتماع می‌‌نمود! آری، حجتی با تلاش و فعالیت و پشتکار فوق‌العاده‌ای که مخصوص به او بود، توانست تا شماره بیست و هفتم آن را منتشر کرده و از این راه، خدمت خود را در همه جانب تکمیل نماید».<ref> مجله مجموعه حکمت، ص ۲۱.</ref>
  
'''دوره درخشان'''
+
مرحوم حجتی برای ارتقای سطح علمی‌‌ مجله، همواره از خوانندگان نظرخواهی می‌‌کرد و به همین جهت، بسیاری از شبهات و سؤالات مطرح شده به وسیله مغرضین و اجانب که در جامعه شیوع می‌‌یافت، در مقالات مجله به بهترین وجه پاسخ داده می‌‌شد.
  
در دهه آخر زندگي مرحوم حجتي، يعني از سال 1328 ش. كه از [[قم]] به رشت رفت و در آن جا رحل اقامت افكند تا آبان 1338 ش. اتفاقات مهم و وقايع فراواني در ايران رخ داد؛ همانند جريان 28 مرداد 30 تير، ملي شدن صنعت نفت، مبارزات آيت الله كاشاني و فدائيان اسلام و... از طرفي، ضعف دولت و از طرف ديگر نقشه‌هاي خائنانه بيگانگان در به انحطاط كشاندن فرهنگ و آداب و رسوم مردم، گسترش فساد و بي‌بندوباري، تغيير خط و فعاليت جريانات منحط و ملحدانه توده‌اي‌ها و بهايي‌ها، استقلال كشور و هويت ديني جوانان برومند اين مرز و بوم را به طور جدي تهديد می‌‌كرد.
+
'''<I>حمایت از آیت الله کاشانی:</I>'''
  
حجة الاسلام حجتي، در اين دوران به عنوان يكي از سرداران رشيد، در صحنه‌هاي مختلف خدمات ارزشمندي را انجام داد. در اين ده سالي كه آن فقيد سعيد در ميان توده‌هاي مردم می‌‌زيست، به خوبي توانست در دل تمام افراد جامعه جا باز كند و به عنوان شخصيتي نويسنده و سخنوري متعهد در تمام نقاط گيلان، بلكه در بسياري از شهرهاي ايران مطرح شود.<ref> مجله طالب حق، محمد جوادي، رشت، آبان 1379 ش.</ref>
+
مرحوم حجتی ارتباط بسیار نزدیکی با آیت الله کاشانی داشت و روحیه جوانمردی، سلحشوری، استقلال خواهی و... آن بزرگوار را می‌‌ستود. در زمانی که آیت الله کاشانی در تهران در غربت و انزوا قرار گرفت، آقای حجتی برای اثبات حقانیت ایشان و تجلیل از فداکاری‌ها و رشادت‌های آن بزرگوار در عرصه سیاسی، معظم‌له را به رشت دعوت نمود که این دعوت از سوی آیت الله کاشانی پذیرفته شد. در همین سفر بود که آیت الله کاشانی برای دیدن بندر انزلی رفت و مردم نیز لانه‌های فساد آن شهر را تخریب نمودند که موجب خوشحالی مؤمنین و وحشت عوامل دولتی در منطقه گردید.<ref> هفته نامه طالب حق، سال ۱۳۷۹ و مصاحبه محمد جوادی با رادیو گیلان، سال ۱۳۸۰ ش.</ref>  
  
'''خدمات اجتماعي، سياسي و ديني'''
+
'''<I>مخالفت با تغییر خط فارسی:</I>'''
  
'''<I>1. خطابه:</I>'''
+
در زمان [[آیت الله بروجردی|آیت الله ‌‌بروجردی]] یکی از موضوعاتی که در جراید مطرح بود، مسأله تغییر [[خط]] از فارسی به انگلیسی بود.<ref> استعمار انگلیس برای از بین بردن اسلام و مسلمانان، ترفندهای فراوانی را انجام داد که «تغییر خط فارسی» یکی از آن ها بود این امر به دنبال کشف حجاب و اتحاد شکل لباس به وسیله رضاخان و ایادی مزدور مطرح شد که با مخالفت صریح مراجع و بزرگان خصوصاً آیت الله بروجردی مواجه شد و طرح مزبور در نطفه خفه گردید و استعمار می‌‌خواست با طرح چنین ترفندی، ملت غیور ایران را نیز دچار همان بلایی کند که بر سر مسلمانان ترکیه آمده است و هویت دینی و ملی را از آنان گرفت، اما خوشبختانه این طرح در ایران با شکست مواجه گردید. (ر.ک: علل پیشرفت اسلام و انحطاط مسلمین).</ref> آیت الله العظمی ‌‌بروجردی با متصدیان این امر شدیداً برخورد و اظهار مخالفت کرد و معتقد بود که با شکل گرفتن این امر، «[[فرهنگ]] اسلامی» به خطر خواهد افتاد؛ همچنان که استعمار در [[ترکیه|ترکیه]]، خط عربی را محو نمود و زبان و خط لاتین در آن جا رایج و تاریخ اسلامی ‌‌به تاریخ میلادی مبدل گردید.<ref> برای اطلاع بیشتر، ر.ک: علل پیشرفت اسلام و انحطاط مسلمین، زین العابدین قربانی، ص ۴۴۰ به بعد.</ref> حجة الاسلام حجتی برای فرونشاندن این نغمه شوم وارد میدان نبرد شد؛ زیرا او به خوبی می‌‌دانست که هر فکری که بخواهد رابطه گذشته را با حال، از هم بگسلد، مثل این است که بخواهد رشته‌های حیات ملت و اصالت آنان را قطع سازد و آنان را از میان ببرد. او می‌‌دانست کمترین تغییری که در خط رخ دهد، تغییرات متعدد دیگری را به دنبال خواهد داشت که به استقلال و قومیت ما لطمه خواهد زد. آری، او با انسان‌های خود فروخته و ایادی استعمار که می‌‌خواستند زمینه‌های هجوم بیگانگان را در ایران مهیا سازند، به شدت مخالفت کرد و غیورانه و شجاعانه در مقابل آنان می‌‌ایستاد.
  
مرحوم حجتي، در فن خطابه و سخنوري، وارث استادش محمدتقي اشراقي بود. او واعظي شجاع و بي‌باك بود كه با سخنان پرجاذبه‌اش شنوندگان خود را مات و مبهوت می‌‌كرد. او از فراز منابر دين، ولوله در دل‌ها و غلغله در جان‌ها می‌‌افكند. شراره نطق آتشين او، شعله‌هاي هدايت در سينه‌ها برمی‌‌افروخت.
+
==خصوصیات و کمالات==
  
آيت الله حاج سيد مجتبي رودباري دامت بركاته، از علماي موجه و فعال رشت، در اين باره می‌‌نويسد: «خطابه‌هاي مؤثر و نافذ مرحوم حجتي براي هميشه در فضاي رشت، انزلي، لاهيجان و ساير نقاط گيلان طنين‌انداز بود. حجتي يك فرد بيش نبود، ولي در چند جبهه عليه دشمنان كشور و ديانت شركت می‌‌نمود. قلم، قدم و زبان، حربه‌هاي آتشين او در پيكار با دشمنان بود. روزي به همراه ايشان و جمعي از روحانيون، به آستانه اشرفيه و لاهيجان عزيمت نموديم. آن مرحوم در سه مجلس به منبر رفت و در هر مجلسي مطالب تازه و جداگانه‌اي بيان می‌‌كرد كه در جاي ديگر گفته نشده بود و اين نبوغ و استعداد ذاتي و خدادادي براي همه ما موجب اعجاب و حيرت گرديد؛ زيرا در هيچ مجلسي چنين منظره‌اي نديده بوديم».<ref> همان مقاله «آخرين ديدار»، سال 1339 ش. ص 3.</ref>
+
آقای حجتی واعظ، دارای اوصاف و خصایص اخلاقی فراوانی بود و مردم را مجذوب [[اخلاق]] خویش ساخته بود. در این جا برخی از اوصاف و کمالات وی را می‌‌آوریم:
  
حاج محمد جوادي، مدير هفته‌نامه طالب حق و دوست ديرينه مرحوم حجتي، كه از سال 1329 ش. مديريت اين مجله را در رشت عهده‌دار بود، می‌‌نويسد: «زنده‌ياد حجتي عزيز در فن خطابه، شهامت قابل تحسيني داشت، مردم گيلان برخورد شديد ايشان را در منبر با استاندار مقتدر وقت گيلان و وادار نمودن استاندار را به سكوت در مسجد جامع كاسه‌فروشان رشت، فراموش نكرده‌اند. اين انسان والا و آزاده، از تملق و كرنش بي جا به كلي بيزار و متنفر بود. آن چه را كه ديگران جرأت گفتن و نوشتن نداشتند، مرحوم حجتي می‌‌گفت و می‌‌نوشت و در راه حق منتشر می‌‌ساخت».<ref> متن مصاحبه حاج محمد جوادي - مدير هفته نامه طالب حق - با راديو گيلان، آبان 1380 ش.</ref>
+
'''<I>دلیری و شجاعت:</I>'''
  
محقق نامور، آيت الله زين‌العابدين قرباني - نماينده ولي فقيه در گيلان و امام جمعه محترم رشت - می‌‌گويد: «حجة الاسلام حجتي هنگام سخن سرايي، نقاش هنرمند و صنعتگر ماهر و بي‌نظيري بود و در هنگام نشان دادن نقاط ضعف اجتماع و انتقاد از گوشه و كنار اوضاع زندگي مردم، شعله‌هاي سوزان از سينه و زبانش زبانه می‌‌كشيد».<ref> مجله مجموعه [[حكمت]]، ص 21.</ref>
+
حجتی مردی [[شجاعت|شجاع]] و مبارز و سلحشور بود و همواره با مردانی که از این روحیه برخوردار بودند، انس و الفت بخصوصی داشت. او در [[نجف]] اشرف و [[قم]] با مرحوم [[شهید نواب صفوی|نواب صفوی]] آشنا گردید و تا آخر عمرش با او رفاقت خاصی داشت، و [[سید ابوالقاسم کاشانی|آیت الله کاشانی]]، [[امام خمینی]]، اشراقی واعظ، [[امام موسی صدر|امام موسی صدر]] و... هم با وی مأنوس بودند. آقای حجّتی در مقابله با ابتذال و منکرات نیز از هیچ کس واهمه نداشت. یأس و نومیدی در منطق او مفهوم نداشت؛ زیرا عمل و [[ایمان]] و فداکاری، از جمله اموری بود که در سرلوحه برنامه زندگی‌اش بود.
  
آيت الله حاج شيخ عباس محفوظي دامت بركاته درباره بيان سحرآميز آن مرحوم گفته است: «مرحوم حجتي در انتخاب سوژه، استادي بي‌بديل بود. به خوبي به ياد دارم كه او به مناسبتي در مدرسه حاج ملا صادق منبر رفت. آن چنان با حرارت سخن می‌‌گفت كه حتي به آدم فرصت پلك زدن نمی‌‌داد. اشعار حماسي و متناسب با اوضاع آن زمان را، حضرت آيت الله شمس لنگرودي (كه از شاگردان آيت الله حائري مؤسس حوزه علميه قم می‌‌باشند و الآن بالغ بر 95 سال سن دارند.) براي ايشان می‌‌سرودند، آن گاه در مجله خود چاپ می‌‌كردند. ايشان وقتي اين شعر را خواند:
+
'''<I>توجه به احکام اسلامی:</I>'''
  
اي بارگاه ظلم، خرابي × وي روزگار جور، شهابي
+
آقای حجتی به مسائل فقهی بسیار حساس بود و از قوانین الهی و [[شریعت|شریعت]] نبوی برای تسهیل امور مردم بهره می‌‌جست. وی همچنین در احیای [[امر به معروف و نهی از منکر]]، کوشا بود و از هر فرصت، در اجرای این فریضه الهی کمال بهره را می‌‌برد.
  
اي نقشه‌هاي مغز ستمگر × می‌‌بينمت كه نقش بر آبي
+
'''<I>راهنمایی طلاب جوان:</I>'''
  
اي زورمند، دست چه يازي × يك چند نگذرد كه ترابي
+
حجة الاسلام شیخ حسن حجتی برای طلاب جوان همانند دوستی مهرمان و پدری دلسوز و همکاری صدیق بشمار می‌‌رفت و مرشد و راهنمای آنان در امر خطیر تبلیغ و ترویج [[احکام]] نورانی [[اسلام]] بود.
  
اين موج دلفريب كه بيني × اين آب نيست، هست سرابي
+
'''''دیگر سجایای اخلاقی:'''''
  
اي آزمند خيره سر، آرام × بگشاي چشم خويش كه خوابي...<ref> ديوان خاطرات جعفر شمس گيلاني، ص 118، مهر 1369 ش.</ref>
+
آقای حاج محمد جوادی، با اشاره به برخی سجایای اخلاقی مرحوم حجتی گفته است: «از هیچ کس جز خدا بیم و هراس نداشت. از تملق و کرنش بی‌جا به کلی بیزار بود و با صراحت عجیبی این شیوه ناپسند و مذموم را تقبیح می‌‌کرد. در راه مبارزه با فساد و منکرات، سرسخت و در برابر حقایق، بی‌پرده و در انتقاد، مستدل و متهور بود. هرگز به خاطر خوش آمدگویی این و آن، برخلاف معتقدات قلبی خود سخن نمی‌‌گفت. محضرش بسیار گرم و شیرین و سرشار از لطف و ذوق بود. تا آخرین لحظات عمر در راه اعتلای نام پرافتخار مذهب «[[شیعه|تشیع]]» هیچ گاه از پای ننشست و با شهامت هر چه تمامتر از حریم مقدس «اسلام» در آن روزهای پرخوف و خطر، جانانه دفاع نمود. این سخنور کم‌نظیر و سخندان باصفا و صمیمی، حامی ‌‌ضعفا و ستم دیدگان و خانه‌اش پناهگاه و ملجأ برای ارباب رجوع بود. آوازه شهرتش به سایر کشورهای اسلامی ‌‌نیز رسیده بود ...».<ref> مصاحبه حاج محمد جوادی با رادیو گیلان، (با اندکی تغییر).</ref>  
  
او وقتي اين اشعار را با چه هيجاني و چه شوري می‌‌خواند، جمعيت به وجد می‌‌آمد و من يك لحظه احساس كردم كه زمين و زمان به دور ما می‌‌چرخد و می‌‌لرزد».<ref> مصاحبه نگارنده با آيت الله حاج شيخ عباس محفوظي، از مدرسين عالي مقام حوزه قم.</ref>
+
[[پرونده:Waez.jpg|thumb|left|موقعیت مکانی قبور حسن حجتی واعظ و [[ابوالقاسم حجتی|پدرشان]] در قبرستان شیخان [[قم]]]]
  
دكتر نوبخت، نماينده مردم رشت در مجلس شوراي اسلامي، می‌‌گويد: «در گيلان آنان كه حجتي را ديده بودند و آن گاه با برخي از خطباي محترم ديگر مقايسه می‌‌كردند، معتقد بودند كه اگر ايشان زنده می‌‌ماند، قطعاً سرآمد همه خطبا حتي آقاي فلسفي می‌‌گرديد. سالي در همان اواخر دهه بيست، تازه ايشان منبر می‌‌رفتند، مرحوم آقاي فلسفي را به رشت دعوت كردند و قبل از ايشان، مرحوم حجتي منبر رفت و آن چنان داغ و پرشور صحبت كرد كه مرحوم فلسفي با اعجاب از اطرافيان پرسيده بود: اين آقا شيخ، كي باشند؟! و بعد به منبر تشريف بردند و فرمودند: آقايان! شما گيلانيان را به واسطه داشتن چنين فرزندي تبريك می‌‌گويم و تعجبم اين است كه با وجود ايشان چرا از من دعوت كرده‌ايد!».<ref> مصاحبه نگارنده با دكتر نوبخت نظير چنين عبارات را با تغييراتي از ديگران شنيده‌ام كه از ذكر آن ها خودداري می‌‌كنم.</ref>
+
==وفات==
  
'''<I>2. تأليف:</I>'''
+
حجة الاسلام حاج شیخ حسن حجتی واعظ با آن که عمرش کوتاه بود، ولی در این مدت کوتاه خویش، خوش درخشید و خدمات شایانی را برای خلق خدا انجام داد. او سرانجام در پنجم آبان ۱۳۳۸ ش. در جاده قم-اصفهان تصادف کرد و دار فانی را وداع گفت. [[تشییع جنازه|تشییع جنازه]] کم‌نظیری در [[قم]] از ایشان شد و مرحوم آیت الله [[سيد مرتضي مرتضوي لنگرودي|سید مرتضی لنگرودی]] بر پیکرش [[نماز میت|نماز]] گزارد و در قبرستان شیخان قم دفن شد. 
  
يكي از ويژگي‌هاي منحصر به فرد مرحوم حجتي آن است كه قلمی ‌‌توانا و قدرتمند داشت و آن چه را نمی‌‌توانست در بالاي منابر و در اجتماعات بگويد، از طريق قلم در خلال سطور مقالاتش در مطبوعات، خصوصاً نشريه راه حق، منتشر می‌‌كرد. اغلب مجلات و روزنامه‌هاي آن عصر مسموم و گمراه كننده بود. آن ها به دليل نداشتن هدف و آرماني جز پول و مقام مادي، از نشر هر گونه داستان‌هاي فضيلت كش و عكس‌هاي رذيلت پرور و مطالب گمراه كننده، خودداري نمی‌‌كردند. و از طرفي هم آقاي حجتي نمی‌‌توانست با بيان سحرآساي خود با مردم تمام نقاط كشور سخن بگويد و در نتيجه افكار جامعه را آن طوري كه بايسته است، نوراني و هدايت نمايد؛ از اين جهت، به انتشار مجله وزين راه حق دست زد. و با آن كه كارشكني و مخالفت با نشر آن می‌‌شد، اراده پولادين و عزم آهنين و استقامت و پشتكار عجيب مرحوم حجتي در امور ديني، موجب شد تا بتواند آن را نشر دهد و بدين وسيله خدمت ديگري را به اجتماع ارائه كند.
+
به دستور دانشمند معظم آیت الله [[امام موسی صدر|امام موسی صدر]]، که از دوستان و یاران صمیمی ‌‌مرحوم حجتی واعظ بود، برای سنگ قبر حجة الاسلام آقای حاج شیخ حسن حجتی عبارتی نوشته شد که نشان دهنده عظمت روحی و اخلاقی آن مرحوم است. آن عبارت چنین است: «در این مکان، خورشید درخشان شمال [[ایران|ایران]]، زبان گویای [[اسلام]]، سپر محکم [[دین]]، رکن الاسلام والمسلمین، ثقة المحدثین آقای حاج شیخ حسن حجتی نجفی طاب ثراه غروب کرده است. حوزه‌های علمیه [[قم]] و [[نجف]] به تربیت و تکمیل او همت گماشته و عمر کوتاه سی و دو ساله‌اش مشحون از خدمات ذی‌قیمت و کم‌نظیر به وسیله زبان و قلم و قدم به اسلام و مسلمین بوده است. طنین خطابه‌های مؤثر و شماره‌های مجله وزین راه حق و خدمات او به مردم هرگز فراموش نمی‌‌شود. فضایل اخلاقی و کمالات انسانی، او را در شمار فرزندان حقیقی اسلام درآورده است...».
  
حاج محمد جوادي در اين باره می‌‌گويد: «مرحوم حجتي چندين سال مطالب خويش را در مجله طالب حق، كه امتياز آن به عهده اينجانب بود، انتشار می‌‌دادند؛ تا آن كه در سال 1335 ش. تصميم گرفت مجله‌اي ديني با ويژگي‌هايي كه او می‌‌خواست به طور رسمی ‌‌براي خودش داشته باشد، منتشر كند. لذا با تلاش گسترده موفق گرديد كه مجوز نشريه راه حق را بگيرد. اين مجله چندين شماره در رشت چاپ گرديد؛ مجله‌اي با مقالات پرمحتواي ديني از دانشمندان حوزه به چاپ رسانيد؛ به طوري كه مردم گيلان با چاپ اين نشريه، كمتر به سراغ ساير نشريات، مجلات و روزنامه‌ها می‌‌رفتند. آن گاه كارشكني‌ها براي چاپ اين نشريه شروع گرديد، ولي تلاش آنان بي‌فايده بود. لذا استانداري دستور داد كه هيچ چاپخانه‌اي حق چاپ اين نشريه را ندارد، اما حجتي براي ادامه كار چاپ، نشريه خود را به تهران آورد و چند شماره‌اي را در تهران به چاپ رساند، اما آن جا هم مانع شدند. به ناچار مرحوم حجتي براي چاپ نشريه به [[قم]] رفت و در آن جا به چاپ رساند كه مجموعاً 27 شماره را توانست به چاپ برساند».<ref> مصاحبه حاج محمد جوادي با راديو گيلان.</ref>
+
==پانویس==
 
+
<references />
آيت الله قرباني نيز می‌‌نويسد: «هر كس كه با نشريه ديني «راه حق» آشنايي كاملي داشته است، می‌‌داند كه نشريه وي مقالات متنوع از نويسندگان فاضل و ارجمند آن عصر و زمانِ كشور داشته است و مخصوصاً سرمقاله‌هاي انتقادي و در عين حال مستدل كه بر عليه مفاسد و مظالم حاكم بر كشور با قلم تواناي آن مرحوم نوشته می‌‌شد، چه نقش عالي را در عالم مطبوعات بازي می‌‌كرده و چه خدمت بزرگ به اين آب و خاك، به اين افكار خسته و سركوفته، به اين [[قرآن]] و دين، خلاصه به اين اجتماع می‌‌نمود! آري، حجتي با تلاش و فعاليت و پشتكار فوق‌العاده‌اي كه مخصوص به او بود، توانست تا شماره بيست و هفتم آن را منتشر كرده و از اين راه، خدمت خود را در همه جانب تكميل نمايد».<ref> مجله مجموعه حكمت، ص 21.</ref>
+
==منابع==
 
 
مرحوم حجتي براي ارتقاي سطح علمی‌‌ مجله، همواره از خوانندگان نظرخواهي می‌‌كرد و به همين جهت، بسياري از [[شبهات]] و سؤالات مطرح شده به وسيله مغرضين و اجانب كه در جامعه شيوع می‌‌يافت، در مقالات مجله به بهترين وجه پاسخ داده می‌‌شد. مقالات مجله راه حق در چهار بخش علمي، ديني، تاريخي و اجتماعي به وسيله نويسندگان عالم و فرزانه تهيه و تدوين می‌‌شد كه لازم می‌‌دانم نام مقالات و نويسندگان يكي از شماره‌هاي «راه حق»<ref> از جناب آقاي جعفر واصف به جهت در اختيار گذاشتن مجلات قديمی ‌‌راه حق، تقدير می‌‌نمايم.</ref> را بياورم:
 
 
 
- سرمقاله «اينجا كجاست؟» حجة الاسلام شيخ حسن حجتي؛
 
 
 
- «درمان دردها» سيد محمد تائب؛
 
 
 
- «تفسير» مرحوم حجة الاسلام اشراقي؛
 
 
 
- «بيراهه می‌‌روي» شمس لنگرودي؛
 
 
 
- «پيشوايان اسلام با شما سخن می‌‌گويند» حجتي؛
 
 
 
- «توحيد» شيخ فضل الله سعادت؛
 
 
 
- «تجلّيات قرآن» حاج ميرزا خليل كمره؛
 
 
 
- «در پيرامون ماترياليسم» حاج سراج انصاري؛
 
 
 
- «تفكر و تدبر» حاج محمدعلي انشائي؛
 
 
 
- «پدر بدبختي‌ها»؛
 
 
 
- «ذوالقرنين در [[قرآن]] كيست؟» سيد موسي حافظي؛
 
 
 
- «تخلف معلول از علت ممكن نيست» علي‌اكبر امينيان؛
 
 
 
- «لزوم سيستم نوين» عفيفي ثابت؛
 
 
 
- «وطن» مرحوم علي‌اكبر دهخدا؛
 
 
 
- «خلفاي بعد از پيغمبر» حاج فقيهي آيت الله زاده گيلاني؛
 
 
 
- «شرح حال ميرزاي قمي» حسين ميرزائي؛
 
 
 
- «وسيله نجات» مرحوم علامه مدرسي چهاردهي؛
 
 
 
- «فرزندان خود را دريابيد» محمدكاظم مرتجي؛
 
 
 
- «اكسير جواني» دكتر احمدي و...<ref> مرحوم حجتي در ابتداي ورود به رشت، نخست با هفته نامه طالب حق همكاري می‌‌كرد و مقالاتي می‌‌نوشت، ولي از بهمن ماه سال 1336 ش موفق به اخذ مجوز رسمی ‌‌مجله ماهانه راه حق گرديد و با گروهي از نويسندگان برجسته و مقالات متنوع و با همه كارشكني هاي رژيم فقط توانست 27 شماره آن را چاپ و منتشر سازد.</ref>
 
 
 
روشن است كه در آن برهه از زمان، وي زحمات زيادي را براي بدست آوردن مقالات، كه اكثر نويسندگان آن نيز در [[تهران]] و [[قم]] بودند، براي غني بخشيدن و علمی ‌‌نمودن مجله متحمل شد.
 
 
 
'''خصوصيات و كمالات'''
 
 
 
آقاي حجتي واعظ، داراي اوصاف و خصايص اخلاقي فراواني بود و مردم را مجذوب اخلاق خويش ساخته بود. در اين جا برخي از اوصاف و كمالات وي را می‌‌آوريم:
 
  
'''<I>1. ارتباط با حوزه:</I>'''
+
*محمدتقی ادهم‌نژاد لنگرودی، [[ستارگان حرم (کتاب)|ستارگان حرم]]، جلد ۱۶، صفحه ۱۸۶-۲۱۰.
 
 
مرحوم حجتي با اين كه ده سال آخر عمرش را در گيلان سپري نمود، ولي هيچ گاه ارتباط خود را با حوزه و بزرگان آن قطع نكرد. او به طور مستمر براي برآوردن حوايج شخصي و ديني و علمی ‌‌خويش و استمداد از بزرگان، خصوصاً دانشمندان اهل قلم، با حوزه [[قم]] ارتباط داشت. او از فرصت‌هايي كه در حوزه بدست می‌‌آورد، نهايت استفاده را می‌‌كرد و طلاب و فضلاي حوزه را از آن چه كه در اجتماع می‌‌گذشت، مطلع و آگاه می‌‌ساخت.
 
 
 
در اين زمينه خاطره‌اي از حجة الاسلام والمسلمين تاج واعظ لنگرودي نقل شده است: «مرحوم حجتي گيلاني زماني كه در رشت اقامت داشت، سالي به عنوان [[زيارت]] [[حضرت معصومه]] سلام الله علیها به قم مشرف شده بود. آقايان طلاب و علمايي كه حجتي واعظ را می‌‌شناختند، به ديدن ايشان رفتند. زماني كه جمعيت زيادي حضور داشتند، ناگهان چهره نوراني معمار بزرگ انقلاب اسلامی ‌‌چون آفتاب، فضا را منور كرد كه در آن زمان فقط به نام حاج آقا روح الله خميني شهرت داشت؛ تشريف فرمايي معظم‌له، بر عظمت آقاي حجتي افزود و چهره مجلس را دگرگون ساخت».<ref> مصاحبه با آقاي تاج لنگرودي واعظ.</ref>
 
 
 
'''<I>2. دليري و شجاعت:</I>'''
 
 
 
حجتي مردي شجاع و مبارز و سلحشور بود و همواره با مرداني كه از اين روحيه برخوردار بودند، انس و الفت بخصوصي داشت. او در [[نجف]] اشرف و قم با مرحوم نواب صفوي آشنا گرديد و تا آخر عمرش با او رفاقت خاصي داشت، و آيت الله كاشاني، [[امام خميني]]، اشراقي واعظ و فرزندش آقا شهاب (داماد حضرت امام)، امام موسي صدر و... هم با وي مأنوس بودند. ايشان مبارزات دلاورمردان «فدائيان اسلام» را همواره می‌‌ستود و از آيت الله كاشاني حمايت می‌‌كرد و درباره ملي شدن صنعت نفت سخنراني‌هاي آتشيني داشت.
 
 
 
آقاي حجّتي در مقابله با ابتذال و منكرات نيز از هيچ كس واهمه نداشت. آيت الله حاج سيد مجتبي رودباري، از علماي موجه مقيم رشت، در اين زمينه می‌‌نويسد: «خوب به خاطر دارم آخرين شب اقامت مرحوم حجتي در [[قم]] بود؛ يا بهتر بگويم آن شب آخرين شب حيات حجتي عزيز بود. شايد يك ساعت بيشتر از شب نمی‌‌گذشت؛ وي را در حالي كه به طرف درب خروجي [[مدرسه فيضيه]] می‌‌رفت، ملاقات نمودم. بعد از تعارفات معمولي، به اتفاق هم به صحن مقدس رفتيم و در زاويه شرقي صحن نشسته، به گفتگو پرداختيم. در خصوص مبارزه وي در بر انداختن كلبه‌ها و پلاژهاي بندر پهلوي (انزلي امروز) كه بيش از هر چيز به اماكن فساد مبدل گرديده بود، سؤال نمودم. حجتي در حالي كه لبخند فاتحانه‌اي بر لب داشت، با عزمی ‌‌راسخ و اراده‌اي آهنين در پاسخم گفت: ان شاءالله موفق خواهم شد».<ref> هفته نامه طالب حق، سال 1339.</ref> آري، يأس و نوميدي در منطق او مفهوم نداشت؛ زيرا عمل و [[ايمان]] و فداكاري، از جمله اموري بود كه در سرلوحه برنامه زندگي‌اش بود.
 
 
 
'''<I>3. حمايت بي دريغ از آيت الله كاشاني:</I>'''
 
 
 
مرحوم حجتي ارتباط بسيار نزديكي با آيت الله كاشاني داشت و روحيه جوانمردي، سلحشوري، استقلال خواهي و... آن بزرگوار را می‌‌ستود. در زماني كه آيت الله كاشاني در تهران در غربت و انزوا قرار گرفت، آقاي حجتي براي اثبات حقانيت ايشان و تجليل از فداكاري‌ها و رشادت‌هاي آن بزرگوار در عرصه سياسي، معظم‌له را به رشت دعوت نمود كه اين دعوت از سوي آيت الله كاشاني پذيرفته شد.
 
 
 
قبل از ورود آيت الله كاشاني، حجتي واعظ به منظور جلب حمايت مردم خطه گيلان و در جهت تجليل از آيت الله كاشاني، سخنراني‌هاي بسيار داغ و پرشوري ايراد كرد. تلاش‌هاي وي موجب شد تا جمعيت فراواني براي استقبال از آيت الله كاشاني، به امامزاده هاشم (واقع در 35 كيلومتري جاده رشت-تهران) بروند. به اين ترتيب، آيت الله كاشاني در ميان انبوه جمعيت با تجليل فراوان وارد رشت شد و در منزل آيت الله ضيابري<ref> جهت اطلاع از شرح حال و مبارزات وي، ر.ك: دانشوران و دولتمردان گيل و ديلم؛ گنجينه دانشمندان، اسناد انقلاب اسلامی‌‌ و بررسي و تحليلي از نهضت [[امام خميني]].</ref> ساكن گرديد.
 
 
 
آن گاه علما و مردم دسته دسته براي ديدن ايشان به منزل آيت الله ضيابري می‌‌رفتند. گاهي جمعيت به قدري زياد بود كه ناچار آقاي حجتي از طرف معظم‌له براي آنان سخنراني می‌‌كرد. اين كار ارزشمند آقاي حجتي، ضربه بسيار بزرگي بر پيكر مخالفان روحانيت و به خصوص دشمنان آيت الله كاشاني وارد ساخت. در همين سفر بود كه آيت الله كاشاني براي ديدن بندر انزلي رفت و مردم نيز لانه‌هاي فساد آن شهر را تخريب نمودند كه موجب خوشحالي مؤمنين و وحشت عوامل دولتي در منطقه گرديد.<ref> هفته نامه طالب حق، سال 1379 و مصاحبه محمد جوادي با راديو گيلان، سال 1380 ش.</ref>
 
 
 
'''<I>4. مخالفت با تغيير خط:</I>'''
 
 
 
در زمان آيت الله العظمی ‌‌بروجردي يكي از موضوعاتي كه در جرايد مطرح بود، مسأله تغيير خط بود. آيت الله العظمی ‌‌بروجردي با متصديان اين امر شديداً برخورد و اظهار مخالفت كرد و معتقد بود كه با شكل گرفتن اين امر، «فرهنگ اسلامي» به خطر خواهد افتاد؛ همچنان كه استعمار در تركيه، خط عربي را محو نمود و زبان و خط لاتين در آن جا رايج و تاريخ اسلامی ‌‌به تاريخ ميلادي مبدل گرديد.<ref> براي اطلاع بيشتر، ر.ك: علل پيشرفت اسلام و انحطاط مسلمين، زين العابدين قرباني، ص 440 به بعد.</ref>
 
 
 
حجة الاسلام حجتي براي فرونشاندن اين نغمه شوم وارد ميدان نبرد شد؛ زيرا او به خوبي می‌‌دانست كه هر فكري كه بخواهد رابطه گذشته را با حال، از هم بگسلد، مثل اين است كه بخواهد رشته‌هاي حيات ملت و اصالت آنان را قطع سازد و آنان را از ميان ببرد. او می‌‌دانست كمترين تغييري كه در خط رخ دهد، تغييرات متعدد ديگري را به دنبال خواهد داشت كه به استقلال و قوميت ما لطمه خواهد زد.
 
 
 
حجة الاسلام والمسلمين آقاي تاج لنگرودي در اين باره می‌‌گويد: «مرحوم حجتي در آخرين شماره مجله راه حق مخالفت خودش را در لباس يك داستاني ابراز كرد و آن، اين كه [[حضرت موسی]] علیه السلام در [[كوه طور]] بايد چهل روز و شب بماند؛ چنان كه در [[قرآن]] مجيد آمده: «و واعدنا موسي ثلاثين ليلة فأتممناها بِعَشرٍ فَتَمَّ ميقات ربّه اربعين ليلة...»<ref> [[سوره اعراف]]/142.</ref> در اين فرصت طولاني سامري براي اغواي مردم، گوساله‌اي ساخت كه گويند طلايي بود و به مردم گفت: اگر موسي دير كرده و نيامده، به خانه من بياييد كه خداي موسي آمده است. او قبلاً ديوار اتاق خانه خود را سوراخ كرده و عقب گوساله را نزديك سوراخ اتاق قرار داده بود؛ به طوري كه روي گوساله مقابل مردم باشد. وقتي كه مردم گوساله طلايي را ديدند، با تعجب گفتند: آيا اين گوساله با ما حرف می‌‌زند؟ گفت: بله. خودش به درون اتاق رفت و از درون همان سوراخ فرياد زد: «انّي انا الله» و سپس از اتاق خارج شد و گفت: آيا شنيديد؟ گفتند: بلي، شنيديم. گفت: حالا [[سجده]] كنيد! مردم سجده كردند و خداپرستان، گوساله‌پرست شدند...<ref> ر.ك: [[سوره طه]]/88.</ref>
 
 
 
مرحوم حجتي با نقل اين داستان می‌‌خواست بگويد: اين سروصداها از دنياي غرب است كه از دهان رسانه‌ها به گوش می‌‌رسد... بعد از فوت ايشان، گروهي از رشت به [[قم]] آمدند و با آيت الله بروجردي ملاقات كردند و من هم حضور داشتم. آخرين شماره مجله راه حق را كه حاوي همان جريان بود، خدمت آقا تقديم كردند. معظم‌له با دقت و حوصله، مجله را مطالعه فرمودند و از حادثه ناگوار بسيار ناراحت شدند و به خانواده معزي و همراهان تسليت گفتند».<ref> مصاحبه با آقاي تاج لنگرودي واعظ.</ref>
 
 
 
آري، او با انسان‌هاي خود فروخته و ايادي استعمار كه می‌‌خواستند زمينه‌هاي هجوم بيگانگان را در ايران مهيا سازند، به شدت مخالفت كرد و غيورانه و شجاعانه در مقابل آنان می‌‌ايستاد.
 
 
 
'''<I>5. مبارزه با مفاسد فرهنگي:</I>'''
 
 
 
مرحوم حجتي در احياي [[امر به معروف و نهي از منكر]]، كوشا بود و از هر فرصت، در اجراي اين فريضه الهي كمال بهره را می‌‌برد. آيت الله رودباري می‌‌نويسد: «در سال 1336 ش. و در تير ماه آن سال، همه مردم به ياد دارند كه عده‌اي از بي‌عفتان از تهران و ساير شهرها در كنار درياي خزر علناً به كارهاي ناشايست اخلاقي و فسق و فجور اقدام می‌‌كردند. همين امر موجب ناراحتي عموم علما و روحانيون و متدينين گيلاني گرديد. مرحوم حجتي مقامات منطقه و كشوري را با قلم، قدم و بيان از اعمال زشت عناصر فاسد... آگاه كرد و عواقب وخيم آن را گوشزد نمود، ولي آنان ترتيب اثر ندادند. او از مردم و علما خواست كه با امضاي طوماري خدمت آيت الله بروجردي موضوع را پيگيري نمايند. نتيجه اقدامات وي اين شد كه كميسيون امنيت براي تبعيد آن مرحوم، تشكيل شود كه اگر حمايت بي‌دريغ آيات عظام - خصوصاً آيت الله بروجردي - نبود، خطر بزرگي او را تهديد كرد».<ref> مصاحبه حاج محمد جوادي با راديو گيلان، (با اندكي تغيير).</ref>
 
 
 
'''<I>6. توجه به احكام فقهي:</I>'''
 
 
 
آقاي حجتي به مسائل فقهي بسيار حساس بود و از قوانين الهي و شريعت نبوي براي تسهيل امور مردم بهره می‌‌جست. وي در سال 1331 ش. از بزرگاني همانند آيت الله ميرزا خليل كمره‌اي، آيت الله حاج شيخ محمد لاكاني، آيت الله ضيابري، حجةالاسلام صدرائي اشكوري و عده‌اي از روحانيون و دوستانش دعوت كرد تا ضمن بازديد از شيلات بندر انزلي، [[حلال]] يا [[حرام]] بودن، ماهي بزرگ «اُوزن بُرون» را هم اعلام نمايند.<ref> مصاحبه با آيت الله امينيان، امام جمعه محترم آستانه اشرفيه و نماينده رهبري در دانشگاه گيلان.</ref>
 
 
 
آنان بعد از مشاهده ماهي و پس از بررسي‌هاي فقهي، به اين نتيجه رسيدند كه اين ماهي حلال گوشت است، ولي جو جامعه اقتضا نمی‌‌كرد كه اين مطلب اعلان شود. بعد از پيروزي انقلاب اسلامي، آيت الله احسانبخش، نماينده ولي فقيه در گيلان و امام جمعه فقيد رشت قدس سره اين موضوع را پيگيري كرد و علمايي را از [[قم]] دعوت نمود و نتيجه گفتار علما، از جمله ديدگاه‌هاي علمی ‌‌مرحوم حجتي، و اقدامات كارشناسي متخصصان را به عرض امام راحل قدس سره رسانيد. در نتيجه، امام بر حليت ماهي مذكور (به دليل مشاهده فلس) فتوا داد و اين حكم از طريق [[نماز جمعه]] و رسانه‌ها به اطلاع عموم رسيد.<ref> مصاحبه محمد جوادي با راديو گيلان.</ref>
 
 
 
'''<I>7. راهنمايي طلاب جوان:</I>'''
 
 
 
حجة الاسلام شيخ حسن حجتي براي طلاب جوان همانند دوستي مهرمان و پدري دلسوز و همكاري صديق بشمار می‌‌رفت و مرشد و راهنماي آنان در امر خطير تبليغ و ترويج [[احكام]] نوراني اسلام بود. حجةالاسلام والمسلمين آقاي تاج لنگرودي، واعظ توانا و نويسنده نامور، نقل كرده است: «بر اساس رسم آن زمان كه طلاب در ماه [[محرم]] و [[صفر]] و [[رمضان]] خودشان را به يكي از شهرها و يا روستاها می‌‌رساندند تا در مجالس عزاداري منبر بروند... حقير هم براي دفعه اول به رشت رفتم و بنا شد در بخش كوچصفهان و چند مسجد اطراف منبر بروم. دو روز قبل از شروع ايام عزاداري در مدرسه‌اي، كه آن زمان مشهور به مدرسه كاسه فروشان بود، با يكي از دوستان در صحن مدرسه نشسته بوديم. در اين حال، آقاي حجتي وارد شد و نزديك ما آمد و پس از سلام و احوالپرسي فرمود: چطور شد به رشت آمدي؟ من هدفم را گفتم. فرمود: از آيات موضوعي، چند آيه می‌‌داني؟ گفتم: هيچ. اضافه كرد كه: اگر بخواهي در مذمت [[دروغ]] صحبت كني، چند [[حديث]] می‌‌داني؟ گفتم: هيچ. سپس گفت: درباره راستي و راستگويي چند حديث می‌‌داني؟ گفتم: هيچ. بالاَخره هر چه پرسيد، جواب منفي بود. گرچه ايشان نفرمود تو شايستگي منبر نداري، ولي تلويحاً حقير را در جريان صناعت منبر قرار داد و دانستم كه خميرمايه منبر، آيات و [[احاديث]] اهل بيت علیهم السلام است. گرچه آن سؤالات در كام حقير تلخ بود، اما ميوه شيريني داشت و دانستم كه بايد چه كار كنم تا اهل منبر باشم».<ref> مصاحبه با آقاي تاج لنگرودي واعظ، (با اندكي تغيير).</ref>
 
 
 
'''ويژگي‌هاي ديگر'''
 
 
 
آقاي حاج محمد جوادي، با اشاره به برخي سجاياي اخلاقي مرحوم حجتي گفته است: «از هيچ كس جز خدا بيم و هراس نداشت. از تملق و كرنش بي‌جا به كلي بيزار بود و با صراحت عجيبي اين شيوه ناپسند و مذموم را تقبيح می‌‌كرد. در راه مبارزه با فساد و منكرات، سرسخت و در برابر حقايق، بي‌پرده و در انتقاد، مستدل و متهور بود. هرگز به خاطر خوش آمدگويي اين و آن، برخلاف معتقدات قلبي خود سخن نمی‌‌گفت. محضرش بسيار گرم و شيرين و سرشار از لطف و ذوق بود. تا آخرين لحظات عمر در راه اعتلاي نام پرافتخار مذهب «تشيع» هيچ گاه از پاي ننشست و با شهامت هر چه تمامتر از حريم مقدس «اسلام» در آن روزهاي پرخوف و خطر، جانانه دفاع نمود. اين سخنور كم‌نظير و سخندان باصفا و صميمي، حامی ‌‌ضعفا و ستم ديدگان و خانه‌اش پناهگاه و ملجأ براي ارباب رجوع بود. آوازه شهرتش به ساير كشورهاي اسلامی ‌‌نيز رسيده بود. و آرزو داشت سفري به [[مصر]] كند و مدتي را در «جامع الازهر» بگذراند و براي تبليغ به كشورهاي اروپايي مسافرت نمايد، ولي اجل مهلت به او نداد. او از پيشگامان تأسيس دانشگاه گيلان بود و از هيچ گونه تلاش و كوششي فروگذار نكرد... اقدامات او باعث شد كه مركزنشينان... به تأسيس دانشگاه مورد نياز مردم گيلان اقدام نمايند.
 
 
 
شادروان حجتي در مبارزات سياسي، همگام با مردم و در جهت مصالح ملي، خدمات ارزنده‌اي نمود كه سخنراني‌هاي آن مرحوم در ميتينگ پنجاه هزار نفري اتحاديه مسلمين گيلان و بازاريان (در ميدان شهرداري رشت)...، عليه حكومت غاصب قوام السلطنه در واقعه سي تير، هيچ گاه از ياد مردم گيلان نمی‌‌رود و همچنين با تشكيل اجتماعات و ايراد سخنراني‌ها و اعلاميه‌ها مردم را عليه شركت نفت انگليسي ايران برمی‌‌انگيخت و در مورد ملي شدن صنعت نفت و آگاهي دادن مردم گيلان نقش حساس و مؤثري داشت.
 
 
 
خطيب محبوب گيلان، ورزشكار بود؛ در صورتي كه در آن زمان علما و روحانيان كمتر به امر ورزش می‌‌پرداختند. (او همچنين به) رانندگي می‌‌پرداخت با رانندگي خود نشان داد كه پيشرفت‌هاي علمی ‌‌امروز مغايرتي با اسلام ندارد.<ref> مصاحبه حاج محمد جوادي با راديو گيلان، (با اندكي تغيير).</ref>
 
 
 
'''افول خورشيد درخشان'''
 
 
 
حجة الاسلام حاج شيخ حسن حجتي واعظ با آن كه عمرش كوتاه بود، ولي در اين مدت كوتاه خويش، خوش درخشيد و خدمات شاياني را براي خلق خدا انجام داد. او سرانجام در پنجم آبان 1338 ش. در جاده قم-اصفهان تصادف كرد و دارفاني را وداع گفت.
 
 
 
آيت الله احسانبخش در اين باره می‌‌گويد: «در سفري كه قرار بود بنده، آيت الله ضيابري، مرحوم عنايت الله نصراللهي، مرحوم سيد زكي فاطمی‌‌ و مرحوم حجتي واعظ به شيراز برويم، مرحوم حجتي چند روز تأخير كرد و قصد داشت به ما بپيوندد، لكن وقتي كه به [[قم]] آمد، ما از شيراز برگشته بوديم و او به تنهايي به اصفهان می‌‌رود. مرحوم حجتي كه با ماشين خودش رانندگي می‌‌كرد، نزديك (منطقه) مورچه خورت تصادف می‌‌كند و خودش و فرزند شش ساله‌اش مرتضي، كشته می‌‌شوند. من به اتفاق آقاي سيد موسي حجتي شفتي به منزل آيت الله شيخ ابوالقاسم حجتي رفتيم، كه تا ما را ديد، گفت: حجتي كشته شده است! به هر حال، به اتفاق حجج اسلام: (حسن) لاهوتي، اصغرنيا و محي الدين قاضي، عازم اصفهان شديم و در بيمارستان ثرياي آن روز (سال 1338) جنازه را تحويل گرفتيم و صبح به قم رسيديم. تشييع جنازه كم‌نظيري در قم از ايشان شد و مرحوم آيت الله حاج سيد مرتضي مرتضوي لنگرودي بر پيكرش [[نماز]] گزارد و زماني كه كاروان رشتي‌ها براي شركت در فاتحه به قم آمده بودند، مرحوم شهشاني از زحمات مرحوم حجتي، مخصوصاً در تغيير خط (و مخالفت جدي وي با سعيد نفيسي) سخنان جالبي مطرح نمود.<ref> استعمار انگليس براي از بين بردن [[اسلام]] و مسلمانان، ترفندهاي فراواني را انجام داد كه «تغيير خط فارسي» يكي از آن ها بود اين امر به دنبال كشف حجاب و اتحاد شكل لباس به وسيله رضاخان و ايادي مزدور مطرح شد كه با مخالفت صريح مراجع و بزرگان خصوصاً آيت الله بروجردي مواجه شد و طرح مزبور در نطفه خفه گرديد و استعمار می‌‌خواست با طرح چنين ترفندي، ملت غيور ايران را نيز دچار همان بلايي كند كه بر سر مسلمانان تركيه آمده است و هويت ديني و ملي را از آنان گرفت، اما خوشبختانه اين طرح در ايران با شكست مواجه گرديد. (ر.ك: علل پيشرفت اسلام و انحطاط مسلمين).</ref> مرحوم آيت الله بروجردي از موضوع تغيير خط به لاتين بسيار متأثر شد و فرمود: چرا در زمان حيات اين گونه افراد، مرا باخبر نمی‌‌سازيد؟!».<ref> دانشوران و دلتمردان گيل و ديلم، ص 157.</ref>
 
 
 
مرحوم حجتي و فرزندش بعد از تشييع و نماز، در قبرستان شيخان - در ابتداي در ورودي از طرف خيابان آستانه - دفن شد و بعدها پدرش نيز در جوار آنان به خاك سپرده شد. پس از پخش خبر درگذشت اين روحاني جليل القدر، تمام نقاط گيلان سياه پوش و عزادار گرديد و شايد سابقه نداشت كه براي رحلت يك روحاني در همه نقاط گيلان مجالس فاتحه منعقد شده باشد. علاوه بر اين، كاروان بزرگي از مردم و علما براي عرض تسليت به محضر آيات عظام و شركت در مجالس فاتحه‌اي كه در [[قم]] منعقد گرديده بود، شركت كردند و آيت الله حاج آقا شهاب اشراقي (داماد امام راحل) و حاج آقا مرتضي برقعي سخنرانان اين محافل در قم بودند.<ref> مصاحبه محمد جوادي با راديو گيلان.</ref>
 
 
 
اشعار فراواني در سوگ آن مرد بزرگ سروده شد؛ از جمله:
 
 
 
باز يادت آتشم بر جان فكند × آتشم در خرمن ايمان فكند
 
 
 
باز مرغ طبع من، پر، باز كرد × در هواي خاطرت، پرواز كرد
 
 
 
ياد باد آن دلنشين گفتار تو × آن گرامی ‌‌نامه و آثار تو
 
 
 
بر مزارت اشك حسرت ريختم × آب سر با خون دل آميختم
 
 
 
سرو بودي در شبستان چمن × شمع بودي در ميان انجمن
 
 
 
محفل شعر و ادب، شاد از تو بود × ملك ويران دل، آباد از تو بود
 
 
 
خامه عشق تو دفترها نگاشت × جلوه حسن تو پرچم‌ها فراشت
 
 
 
سالِ سني چون جوانان دلير × سالِ عقلي همچو پيران بصير
 
 
 
در فراست، تالي دانشوران × در شهامت، ثاني نام آوران
 
 
 
حافظه، چون بوعلي سينا، كريم × پر ز لعل روشن و در نظيم
 
 
 
باز جمعيت، روان چون موج شد × مسجد از خلق خدا پرموج شد...(*)
 
 
 
به دستور دانشمند معظم آيت الله امام موسي صدر، كه از دوستان و ياران صميمی ‌‌مرحوم حجتي واعظ بود، براي سنگ قبر حجة الاسلام آقاي حاج شيخ حسن حجتي عبارتي نوشته شد كه نشان دهنده عظمت روحي و اخلاقي آن مرحوم در نزد دوستان و ياران صميمی‌‌ و بزرگاني همچون امام موسي صدر است.<ref> بنا به گفته آقاي دكتر نوبخت و خواهرزاده آن مرحوم، عبارات سنگ مزار حجتي را دوست بسيار صميمی‌‌ و ارجمندش آقاي امام موسي صدر نوشته است وي با مرحوم حجتي عكس‌هاي يادگاري فراواني دارد.</ref>
 
 
 
آن عبارت چنين است: «در اين مكان، خورشيد درخشان شمال ايران، زبان گوياي [[اسلام]]، سپر محكم [[دين]]، ركن الاسلام والمسلمين، ثقة المحدثين آقاي حاج شيخ حسن حجتي نجفي طاب ثراه غروب كرده است. حوزه‌هاي علميه [[قم]] و [[نجف]] به تربيت و تكميل او همت گماشته و عمر كوتاه سي و دو ساله‌اش مشحون از خدمات ذي‌قيمت و كم‌نظير به وسيله زبان و قلم و قدم به اسلام و مسلمين بوده است. طنين خطابه‌هاي مؤثر و شماره‌هاي مجله وزين راه حق و خدمات او به مردم هرگز فراموش نمی‌‌شود. فضايل اخلاقي و كمالات انساني، او را در شمار فرزندان حقيقي اسلام درآورده است. درگذشت جانگداز او روز چهارشنبه پنجم آبان ماه 1338 ش. در جاده قم-اصفهان اتفاق افتاد و جهان علم و فضيلت را عزادار نموده است. در اين حادثه، مرتضي فرزند پنج ساله ناكامش بدرود زندگي گفت و اكنون مانند ستاره سهي در آغوش اين اختر فروزان و پدر دانشمندش خفته است».
 
 
 
'''فرزندان'''
 
 
 
حجة الاسلام حاج شيخ حسن حجتي واعظ، داراي سه فرزند-يك دختر و دو پسر - بود:
 
 
 
* 1. مرتضي، كه در پنج و شش سالگي در حادثه تصادف به همراه پدرش فوت كرد و در آغوش پدر دفن گرديد.
 
 
 
* 2. آقا مصطفي كه در همان سانحه تصادف به شدت مجروح و بعد از عمل جراحي مداوا گرديد و اكنون از جوانان خوب و برومند اين مرز و بوم بشمار می‌‌رود.
 
 
 
==پانویس ==
 
<references />
 
(*). سروده سرگرد شهنازي، سال 1339 ش.
 
  
 +
==آرشیو عکس و تصویر==
 +
<gallery mode="packed" heights="170">
 +
پرونده:حجتی0.jpg|از راست: شهاب الدین اشراقی، حسن حجتی واعظ و شهید [[سید مصطفی خمینی|سید مصطفی خمینی]]
 +
پرونده:حجتی000.jpg|حسن حجتی واعظ
 +
پرونده:حجتی00.jpg|مزار حسن حجتی واعظ در کنار ابوالقاسم حجتی در قبرستان شیخان [[قم]]
  
===منبع===
+
</gallery>
  
محمدتقي ادهم‌نژاد لنگرودي, ستارگان حرم، جلد 16، صفحه 186-210
+
[[رده:علمای قرن چهاردهم|حجتی واعظ،حسن]]
[[رده:علمای قرن چهاردهم]]
+
[[رده:مبارزان علیه پهلوی]]
 +
[[رده:مدفونین در قبرستان شیخان]]

نسخهٔ کنونی تا ‏۹ دسامبر ۲۰۲۲، ساعت ۱۸:۳۵

شیخ حسن حجتی واعظ (۱۳۰۶-۱۳۳۸ ش) فرزند آیت الله ابوالقاسم حجتی، واعظ جوان گیلانی و از روحانیون مبارز پیش از انقلاب بود که در حفظ فرهنگ و آداب اسلامی خدمات مهمی داشت. وی مبارزات دلاورمردان «فدائیان اسلام» را همواره می‌‌ستود و درباره ملی شدن صنعت نفت سخنرانی‌های آتشینی داشت. مرحوم حجتی همچنین قلمی ‌‌توانا داشت و آن چه را نمی‌‌توانست در بالای منابر بگوید، از طریق قلم در مقالاتش، خصوصاً نشریه «راه حق» منتشر می‌‌کرد.

۲۲۰px
نام کامل حسن حجتی واعظ
زادروز ۱۳۰۶ شمسی
زادگاه نجف
وفات ۱۳۳۸ شمسی
مدفن قم، قبرستان شیخان

Line.png

اساتید

میرزا محمدتقی اشراقی، سید محمدتقی خوانساری


آثار

مقالات متنوع در نشریه دینی «راه حق»


ولادت و خاندان

حسن حجتی در سال ۱۳۰۶ ش. در نجف اشرف و در خانواده‌ای روحانی پای به عرصه وجود گذاشت. پدرش آیت الله شیخ ابوالقاسم حجتی گیلانی، از علمای معروف رشت بود که در اواخر عمر به قم مهاجرت نمود. از آثار قلمی ‌‌شیخ ابوالقاسم، تفسیر سوره یوسف و شرح احوال ائمه معصوم علیهم السلام، حاشیه بر مکاسب و رسائل و کفایة الاصول است که به صورت خطی از وی به یادگار مانده است.

تحصیلات و استادان

شیخ حسن حجتی گیلانی، دوران کودکی را در نجف اشرف سپری نمود و چون در سال ۱۳۱۱ ش. پدر بزرگوارش از نجف اشرف به ایران بازگشت، وی نیز همراه پدر به رشت رفت و مشغول تحصیلات علوم جدید و کلاسیک شد و مدرک سیکل را دریافت کرد. پس از آن، پدر بزرگوارش او را در پانزده سالگی برای تحصیل علوم دینی به قم فرستاد.

شیخ حسن در سال ۱۳۲۱ ش. وارد حوزه علمیه قم شد و تا سال ۱۳۲۳ ش. در قم مشغول تحصیل بود و در اواخر همان سال، در حالی که تازه به فراگیری لمعه و قوانین اشتغال داشت، قم را به قصد نجف اشرف ترک کرد و در جوار حرم علوی در حوزه بزرگ نجف اشرف رحل اقامت افکند. وی به مدت دو سال و اندی در آن بلده طیبه مشغول فراگیری سطوح متوسط فقه و اصول گردید و موفق به اتمام کتاب‌های لمعه، قوانین، رسائل و مکاسب شد.

حجة الاسلام حجتی بعد از اتمام رسائل و مکاسب و قسمتی از کفایه و استفاده علمی‌‌ و معنوی از فضای ملکوتی شهر نجف اشرف، مجدداً در سال ۱۳۲۵ ش. وارد قم شد و از محضر استادان بزرگوار حوزه قم به مدت سه سال، یعنی تا سال ۱۳۲۸ ش. و منحصراً از محضر دو دانشمند بزرگوار میرزا محمدتقی اشراقی (م، ۱۳۶۸ ق) و آقا سید محمدتقی خوانساری کمال بهره علمی‌‌ و معنوی برد.[۱]

وی بخشی از کفایه، خارج فقه، تفسیر، فن خطابه و فلسفه را در محضر آیت الله حاج میرزا محمدتقی اشراقی و نیز فقه و اصول و اخلاق را در محضر آیت الله حاج سید محمدتقی خوانساری (م، ۱۳۷۱ ق) به اتمام رسانید.

حجة الاسلام حجتی واعظ از شاگردان خصوصی مرحوم اشراقی بشمار می‌‌رفت؛ زیرا صرف نظر از درس‌های اصول، تفسیر و فلسفه، که به نحو عمومی ‌‌از محضرش استفاده می‌‌نمود، مطالب خصوصی و درس‌های فردی نیز از معظم‌له فراگرفت و آن چنان مورد لطف و توجه و مایه امیدواری آن فقید سعید بود که مرحوم اشراقی بعد از آن که شاگرد دست پرورده خود را به عنوان تمرین و امتحان در مدرسه فیضیه به منبر فرستاد و او در مقابل آن همه جمعیت و استادان و فضلا و بزرگان و طلاب از عهده کار منبر، خوب برآمد، خطاب به او کرد و گفت: «من خود را بعد از این، در شما می‌‌بینم».[۲]

آقای حجتی به استادش اشراقی واعظ عشق می‌‌ورزید و استاد هم، این شاگرد باهوش و بااستعداد را آیینه تمام نمای وجود خویش می‌‌دانست و در تعلیم و تربیت او در جهت ترقی و تکامل علمی‌‌ و اخلاقی و معنوی، از هیچ تلاش و کوششی دریغ نداشت. آقای حجتی سخنوری را با همه ویژگی‌های فصاحت و بلاغت، شجاعت، خلوص و تقوا، آگاهی سیاسی، جامعه شناسی، روان شناسی و پاسخ گویی با دو حربه مهم قلم و بیان و... از این استادِ جامع فراگرفت و در طول عمر بابرکت و کوتاهش عملاً این صفات را به منصه ظهور رساند.

حجة الاسلام محمدمهدی تاج لنگرودی می‌‌فرماید: «مرحوم حجتی واعظ از نظر فراگیری علوم قرآنی و تفسیر، عشق و علاقه خاصی به مرحوم حاج میرزا محمدتقی اشراقی داشت؛ همان اشراقی واعظی که وقتی در مدرسه فیضیه بر کرسی خطابه قرار می‌‌گرفت، حدود چهار هزار طلبه و مجتهد و مرجع تقلید حضور داشتند و حتی مرحوم آیت الله العظمی ‌‌بروجردی مقید بود به منبر و سخنرانی مرحوم اشراقی گوش فرادهد... .[۳]

خدمات اجتماعی و سیاسی

مرحوم حجتی در دهه آخر زندگی، یعنی از سال ۱۳۲۸ ش. که از قم به رشت رفت و در آن جا رحل اقامت افکند، تا آبان ۱۳۳۸ ش. اتفاقات مهم و وقایع فراوانی در ایران رخ داد؛ همانند جریان ۲۸ مرداد ۳۰ تیر، ملی شدن صنعت نفت، مبارزات آیت الله کاشانی و فدائیان اسلام و... از طرفی، ضعف دولت و از طرف دیگر نقشه‌های خائنانه بیگانگان در به انحطاط کشاندن فرهنگ و آداب و رسوم مردم، گسترش فساد و بی‌بندوباری، تغییر خط و فعالیت جریانات منحط و ملحدانه توده‌ای‌ها و بهایی‌ها، استقلال کشور و هویت دینی جوانان برومند این مرز و بوم را به طور جدی تهدید می‌‌کرد.

حجة الاسلام حجتی، در این دوران به عنوان یکی از سرداران رشید، در صحنه‌های مختلف خدمات ارزشمندی را انجام داد. در این ده سالی که آن فقید سعید در میان توده‌های مردم می‌‌زیست، به خوبی توانست در دل تمام افراد جامعه جا باز کند و به عنوان شخصیتی نویسنده و سخنوری متعهد در تمام نقاط گیلان، بلکه در بسیاری از شهرهای ایران مطرح شود.[۴]

وعظ و خطابه:

مرحوم حجتی، در فن خطابه و سخنوری، وارث استادش محمدتقی اشراقی بود. او واعظی شجاع و بی‌باک بود که با سخنان پرجاذبه‌اش شنوندگان خود را مات و مبهوت می‌‌کرد و شعله‌های هدایت در سینه‌ها برمی‌‌افروخت.

آیت الله حاج سید مجتبی رودباری، از علمای موجه و فعال رشت، در این باره می‌‌نویسد: «خطابه‌های مؤثر و نافذ مرحوم حجتی برای همیشه در فضای رشت، انزلی، لاهیجان و سایر نقاط گیلان طنین‌انداز بود. حجتی یک فرد بیش نبود، ولی در چند جبهه علیه دشمنان کشور و دیانت شرکت می‌‌نمود. قلم، قدم و زبان، حربه‌های آتشین او در پیکار با دشمنان بود. روزی به همراه ایشان و جمعی از روحانیون، به آستانه اشرفیه و لاهیجان عزیمت نمودیم. آن مرحوم در سه مجلس به منبر رفت و در هر مجلسی مطالب تازه و جداگانه‌ای بیان می‌‌کرد که در جای دیگر گفته نشده بود و این نبوغ و استعداد ذاتی و خدادادی برای همه ما موجب اعجاب و حیرت گردید».[۵]

حاج محمد جوادی، مدیر هفته‌نامه طالب حق و دوست دیرینه مرحوم حجتی، که از سال ۱۳۲۹ ش. مدیریت این مجله را در رشت عهده‌دار بود، می‌‌نویسد: «زنده‌یاد حجتی عزیز در فن خطابه، شهامت قابل تحسینی داشت، مردم گیلان برخورد شدید ایشان را در منبر با استاندار مقتدر وقت گیلان و وادار نمودن استاندار را به سکوت در مسجد جامع کاسه‌فروشان رشت، فراموش نکرده‌اند. این انسان والا و آزاده، از تملق و کرنش بی جا به کلی بیزار و متنفر بود. آن چه را که دیگران جرأت گفتن و نوشتن نداشتند، مرحوم حجتی می‌‌گفت و می‌‌نوشت و در راه حق منتشر می‌‌ساخت».[۶]

محقق نامور، آیت الله زین‌العابدین قربانی - نماینده ولی فقیه در گیلان و امام جمعه محترم رشت - می‌‌گوید: «حجة الاسلام حجتی هنگام سخن سرایی، نقاش هنرمند و صنعتگر ماهر و بی‌نظیری بود و در هنگام نشان دادن نقاط ضعف اجتماع و انتقاد از گوشه و کنار اوضاع زندگی مردم، شعله‌های سوزان از سینه و زبانش زبانه می‌‌کشید».[۷]

آیت الله حاج شیخ عباس محفوظی دامت برکاته درباره بیان سحرآمیز آن مرحوم گفته است: «مرحوم حجتی در انتخاب سوژه، استادی بی‌بدیل بود. به خوبی به یاد دارم که او به مناسبتی در مدرسه حاج ملا صادق منبر رفت. آن چنان با حرارت سخن می‌‌گفت که حتی به آدم فرصت پلک زدن نمی‌‌داد...».[۸]

شادروان حجتی در مبارزات سیاسی، همگام با مردم و در جهت مصالح ملی، خدمات ارزنده‌ای نمود که سخنرانی‌های آن مرحوم در میتینگ پنجاه هزار نفری اتحادیه مسلمین گیلان و بازاریان (در میدان شهرداری رشت)، علیه حکومت غاصب قوام السلطنه در واقعه سی تیر، هیچ گاه از یاد مردم گیلان نمی‌‌رود و همچنین با تشکیل اجتماعات و ایراد سخنرانی‌ها و اعلامیه‌ها مردم را علیه شرکت نفت انگلیسی ایران برمی‌‌انگیخت و در مورد ملی شدن صنعت نفت و آگاهی دادن مردم گیلان نقش حساس و مؤثری داشت.

تألیف و نگارش:

یکی از ویژگی‌های منحصر به فرد مرحوم حجتی آن است که قلمی ‌‌توانا و قدرتمند داشت و آن چه را نمی‌‌توانست در بالای منابر و در اجتماعات بگوید، از طریق قلم در خلال سطور مقالاتش در مطبوعات، خصوصاً نشریه راه حق، منتشر می‌‌کرد. اغلب مجلات و روزنامه‌های آن عصر مسموم و گمراه کننده بود. آن ها به دلیل نداشتن هدف و آرمانی جز پول و مقام مادی، از نشر هر گونه داستان‌های فضیلت کش و عکس‌های رذیلت پرور و مطالب گمراه کننده، خودداری نمی‌‌کردند. و از طرفی هم آقای حجتی نمی‌‌توانست با بیان سحرآسای خود با مردم تمام نقاط کشور سخن بگوید و در نتیجه افکار جامعه را آن طوری که بایسته است، نورانی و هدایت نماید؛ از این جهت، به انتشار مجله وزین راه حق دست زد، و با آن که کارشکنی و مخالفت با نشر آن می‌‌شد، اراده پولادین و عزم آهنین و استقامت و پشتکار عجیب مرحوم حجتی در امور دینی، موجب شد تا بتواند آن را نشر دهد و بدین وسیله خدمت دیگری را به اجتماع ارائه کند.

آیت الله قربانی نیز می‌‌نویسد: «هر کس که با نشریه دینی «راه حق» آشنایی کاملی داشته است، می‌‌داند که نشریه وی مقالات متنوع از نویسندگان فاضل و ارجمند آن عصر و زمانِ کشور داشته است و مخصوصاً سرمقاله‌های انتقادی و در عین حال مستدل که بر علیه مفاسد و مظالم حاکم بر کشور با قلم توانای آن مرحوم نوشته می‌‌شد، چه نقش عالی را در عالم مطبوعات بازی می‌‌کرده و چه خدمت بزرگ به این آب و خاک، به این افکار خسته و سرکوفته، به این قرآن و دین، خلاصه به این اجتماع می‌‌نمود! آری، حجتی با تلاش و فعالیت و پشتکار فوق‌العاده‌ای که مخصوص به او بود، توانست تا شماره بیست و هفتم آن را منتشر کرده و از این راه، خدمت خود را در همه جانب تکمیل نماید».[۹]

مرحوم حجتی برای ارتقای سطح علمی‌‌ مجله، همواره از خوانندگان نظرخواهی می‌‌کرد و به همین جهت، بسیاری از شبهات و سؤالات مطرح شده به وسیله مغرضین و اجانب که در جامعه شیوع می‌‌یافت، در مقالات مجله به بهترین وجه پاسخ داده می‌‌شد.

حمایت از آیت الله کاشانی:

مرحوم حجتی ارتباط بسیار نزدیکی با آیت الله کاشانی داشت و روحیه جوانمردی، سلحشوری، استقلال خواهی و... آن بزرگوار را می‌‌ستود. در زمانی که آیت الله کاشانی در تهران در غربت و انزوا قرار گرفت، آقای حجتی برای اثبات حقانیت ایشان و تجلیل از فداکاری‌ها و رشادت‌های آن بزرگوار در عرصه سیاسی، معظم‌له را به رشت دعوت نمود که این دعوت از سوی آیت الله کاشانی پذیرفته شد. در همین سفر بود که آیت الله کاشانی برای دیدن بندر انزلی رفت و مردم نیز لانه‌های فساد آن شهر را تخریب نمودند که موجب خوشحالی مؤمنین و وحشت عوامل دولتی در منطقه گردید.[۱۰]

مخالفت با تغییر خط فارسی:

در زمان آیت الله ‌‌بروجردی یکی از موضوعاتی که در جراید مطرح بود، مسأله تغییر خط از فارسی به انگلیسی بود.[۱۱] آیت الله العظمی ‌‌بروجردی با متصدیان این امر شدیداً برخورد و اظهار مخالفت کرد و معتقد بود که با شکل گرفتن این امر، «فرهنگ اسلامی» به خطر خواهد افتاد؛ همچنان که استعمار در ترکیه، خط عربی را محو نمود و زبان و خط لاتین در آن جا رایج و تاریخ اسلامی ‌‌به تاریخ میلادی مبدل گردید.[۱۲] حجة الاسلام حجتی برای فرونشاندن این نغمه شوم وارد میدان نبرد شد؛ زیرا او به خوبی می‌‌دانست که هر فکری که بخواهد رابطه گذشته را با حال، از هم بگسلد، مثل این است که بخواهد رشته‌های حیات ملت و اصالت آنان را قطع سازد و آنان را از میان ببرد. او می‌‌دانست کمترین تغییری که در خط رخ دهد، تغییرات متعدد دیگری را به دنبال خواهد داشت که به استقلال و قومیت ما لطمه خواهد زد. آری، او با انسان‌های خود فروخته و ایادی استعمار که می‌‌خواستند زمینه‌های هجوم بیگانگان را در ایران مهیا سازند، به شدت مخالفت کرد و غیورانه و شجاعانه در مقابل آنان می‌‌ایستاد.

خصوصیات و کمالات

آقای حجتی واعظ، دارای اوصاف و خصایص اخلاقی فراوانی بود و مردم را مجذوب اخلاق خویش ساخته بود. در این جا برخی از اوصاف و کمالات وی را می‌‌آوریم:

دلیری و شجاعت:

حجتی مردی شجاع و مبارز و سلحشور بود و همواره با مردانی که از این روحیه برخوردار بودند، انس و الفت بخصوصی داشت. او در نجف اشرف و قم با مرحوم نواب صفوی آشنا گردید و تا آخر عمرش با او رفاقت خاصی داشت، و آیت الله کاشانی، امام خمینی، اشراقی واعظ، امام موسی صدر و... هم با وی مأنوس بودند. آقای حجّتی در مقابله با ابتذال و منکرات نیز از هیچ کس واهمه نداشت. یأس و نومیدی در منطق او مفهوم نداشت؛ زیرا عمل و ایمان و فداکاری، از جمله اموری بود که در سرلوحه برنامه زندگی‌اش بود.

توجه به احکام اسلامی:

آقای حجتی به مسائل فقهی بسیار حساس بود و از قوانین الهی و شریعت نبوی برای تسهیل امور مردم بهره می‌‌جست. وی همچنین در احیای امر به معروف و نهی از منکر، کوشا بود و از هر فرصت، در اجرای این فریضه الهی کمال بهره را می‌‌برد.

راهنمایی طلاب جوان:

حجة الاسلام شیخ حسن حجتی برای طلاب جوان همانند دوستی مهرمان و پدری دلسوز و همکاری صدیق بشمار می‌‌رفت و مرشد و راهنمای آنان در امر خطیر تبلیغ و ترویج احکام نورانی اسلام بود.

دیگر سجایای اخلاقی:

آقای حاج محمد جوادی، با اشاره به برخی سجایای اخلاقی مرحوم حجتی گفته است: «از هیچ کس جز خدا بیم و هراس نداشت. از تملق و کرنش بی‌جا به کلی بیزار بود و با صراحت عجیبی این شیوه ناپسند و مذموم را تقبیح می‌‌کرد. در راه مبارزه با فساد و منکرات، سرسخت و در برابر حقایق، بی‌پرده و در انتقاد، مستدل و متهور بود. هرگز به خاطر خوش آمدگویی این و آن، برخلاف معتقدات قلبی خود سخن نمی‌‌گفت. محضرش بسیار گرم و شیرین و سرشار از لطف و ذوق بود. تا آخرین لحظات عمر در راه اعتلای نام پرافتخار مذهب «تشیع» هیچ گاه از پای ننشست و با شهامت هر چه تمامتر از حریم مقدس «اسلام» در آن روزهای پرخوف و خطر، جانانه دفاع نمود. این سخنور کم‌نظیر و سخندان باصفا و صمیمی، حامی ‌‌ضعفا و ستم دیدگان و خانه‌اش پناهگاه و ملجأ برای ارباب رجوع بود. آوازه شهرتش به سایر کشورهای اسلامی ‌‌نیز رسیده بود ...».[۱۳]

موقعیت مکانی قبور حسن حجتی واعظ و پدرشان در قبرستان شیخان قم

وفات

حجة الاسلام حاج شیخ حسن حجتی واعظ با آن که عمرش کوتاه بود، ولی در این مدت کوتاه خویش، خوش درخشید و خدمات شایانی را برای خلق خدا انجام داد. او سرانجام در پنجم آبان ۱۳۳۸ ش. در جاده قم-اصفهان تصادف کرد و دار فانی را وداع گفت. تشییع جنازه کم‌نظیری در قم از ایشان شد و مرحوم آیت الله سید مرتضی لنگرودی بر پیکرش نماز گزارد و در قبرستان شیخان قم دفن شد.

به دستور دانشمند معظم آیت الله امام موسی صدر، که از دوستان و یاران صمیمی ‌‌مرحوم حجتی واعظ بود، برای سنگ قبر حجة الاسلام آقای حاج شیخ حسن حجتی عبارتی نوشته شد که نشان دهنده عظمت روحی و اخلاقی آن مرحوم است. آن عبارت چنین است: «در این مکان، خورشید درخشان شمال ایران، زبان گویای اسلام، سپر محکم دین، رکن الاسلام والمسلمین، ثقة المحدثین آقای حاج شیخ حسن حجتی نجفی طاب ثراه غروب کرده است. حوزه‌های علمیه قم و نجف به تربیت و تکمیل او همت گماشته و عمر کوتاه سی و دو ساله‌اش مشحون از خدمات ذی‌قیمت و کم‌نظیر به وسیله زبان و قلم و قدم به اسلام و مسلمین بوده است. طنین خطابه‌های مؤثر و شماره‌های مجله وزین راه حق و خدمات او به مردم هرگز فراموش نمی‌‌شود. فضایل اخلاقی و کمالات انسانی، او را در شمار فرزندان حقیقی اسلام درآورده است...».

پانویس

  1. «افول ستاره فروزان از آسمان اسلام»، زین العابدین قربانی، مجله مجموعه حکمت، سال سوم، شماره ۱۰، آذر سال ۱۳۳۸ ش. ص ۲۲-۱۹.
  2. همان، ص ۲۰.
  3. مصاحبه نگارنده با آیت الله حاج شیخ محمدمهدی تاج لنگرودی، از خطبای محترم تهران.
  4. مجله طالب حق، محمد جوادی، رشت، آبان ۱۳۷۹ ش.
  5. همان مقاله «آخرین دیدار»، سال ۱۳۳۹ ش. ص ۳.
  6. متن مصاحبه حاج محمد جوادی - مدیر هفته نامه طالب حق - با رادیو گیلان، آبان ۱۳۸۰ ش.
  7. مجله مجموعه حکمت، ص ۲۱.
  8. مصاحبه نگارنده با آیت الله حاج شیخ عباس محفوظی، از مدرسین عالی مقام حوزه قم.
  9. مجله مجموعه حکمت، ص ۲۱.
  10. هفته نامه طالب حق، سال ۱۳۷۹ و مصاحبه محمد جوادی با رادیو گیلان، سال ۱۳۸۰ ش.
  11. استعمار انگلیس برای از بین بردن اسلام و مسلمانان، ترفندهای فراوانی را انجام داد که «تغییر خط فارسی» یکی از آن ها بود این امر به دنبال کشف حجاب و اتحاد شکل لباس به وسیله رضاخان و ایادی مزدور مطرح شد که با مخالفت صریح مراجع و بزرگان خصوصاً آیت الله بروجردی مواجه شد و طرح مزبور در نطفه خفه گردید و استعمار می‌‌خواست با طرح چنین ترفندی، ملت غیور ایران را نیز دچار همان بلایی کند که بر سر مسلمانان ترکیه آمده است و هویت دینی و ملی را از آنان گرفت، اما خوشبختانه این طرح در ایران با شکست مواجه گردید. (ر.ک: علل پیشرفت اسلام و انحطاط مسلمین).
  12. برای اطلاع بیشتر، ر.ک: علل پیشرفت اسلام و انحطاط مسلمین، زین العابدین قربانی، ص ۴۴۰ به بعد.
  13. مصاحبه حاج محمد جوادی با رادیو گیلان، (با اندکی تغییر).

منابع

  • محمدتقی ادهم‌نژاد لنگرودی، ستارگان حرم، جلد ۱۶، صفحه ۱۸۶-۲۱۰.

آرشیو عکس و تصویر