رعایت ادبیات دانشنامه ای متوسط
شناسه ناقص است
مقاله مورد سنجش قرار گرفته است

محمد حسین کاشف الغطاء: تفاوت بین نسخه‌ها

از دانشنامه‌ی اسلامی
پرش به ناوبری پرش به جستجو
(اضافه کردن رده)
 
(۱۴ نسخه‌ٔ میانی ویرایش شده توسط ۷ کاربر نشان داده نشده)
سطر ۱: سطر ۱:
{{بخشی از یک کتاب}}
+
{{خوب}}
  
 +
'''آیت الله محمدحسین کاشف الغطاء''' (۱۲۹۴ - ۱۳۷۳ ق)، عالم مجاهد [[شیعه]] در قرن ۱۴ هجری و از شاگردان [[آخوند خراسانی]] است. وی از معتقدین به مبحث «ولایت فقیه» بود و نیز در راه ایجاد وحدت اسلامی و مبارزه با استعمار خارجی تلاش زیادی کرد. کتاب «[[اصل الشیعة و اصولها|اصل الشیعه و اصولها]]» از مهمترین آثار اوست.
 +
{{شناسنامه عالم
 +
||نام کامل = محمدحسین کاشف ‎الغطاء
 +
||تصویر= [[پرونده:Kashef.JPG|230px]]
 +
||زادروز =  ۱۲۹۴ قمری
 +
|زادگاه = [[نجف]]
 +
|وفات =  ۱۳۷۳ قمری
 +
|مدفن = نجف، قبرستان [[وادی ‎السلام]]
 +
|اساتید =  [[آخوند خراسانی]]، [[آیت الله سید محمد کاظم طباطبائی یزدی (صاحب عروه)|سید محمدکاظم یزدی]]، [[آقا رضا همدانی]]، [[محدث نوری]]،...
 +
|شاگردان = [[سید محسن حکیم]]، [[محمدجواد مغنیه]]، [[شهید سید محمد علی قاضی طباطبائی|سید علی قاضی طباطبایی]]،...
 +
|آثار = [[اصل الشیعة و اصولها]]، الآیات البینات، الدین و الاسلام، وجیزة الاحکام، شرح [[عروة الوثقى (کتاب)|عروة الوثقی]]، مناسک حج،...
 +
}}
 +
==ولادت و خاندان==
  
 +
محمدحسین کاشف ‎الغطاء در سال ۱۲۹۴ ق. در محله عماره [[نجف]] دیده به جهان گشود.<ref>آوای بیداری (ویژه نامه روزنامه جمهوری اسلامی)، فروردین ۱۳۷۲، ص۱۲.</ref> پدرش آیت الله شیخ علی کاشف ‎الغطاء (متوفی ۱۳۲۰ ق) از [[مرجعیت|مراجع]] تقلید [[عراق]] بود.<ref>همان، ص۱۱ و ۱۹ و ۹۴.</ref> همچنین جدّ او آیت الله [[شیخ جعفر کاشف الغطاء|شیخ جعفر کاشف ‎الغطاء]] (متوفی ۱۲۲۸ ق) سرشناس‎ترین فرد این خاندان است و فرزندان و نوادگان وی از دانشمندان و مجتهدان بزرگ عراق بودند.
  
 +
==تحصیلات و استادان==
  
==شیخ محمدحسین كاشف الغطاء==
+
کاشف ‎الغطاء در ده سالگی وارد [[حوزه علمیه]] نجف شد. [[ادبیات عرب]]، حساب، [[علم نجوم|نجوم]]، [[فقه]] و [[اصول فقه‌‌‌‌|اصول]] را با پشتکار و شوق فراوان فراگرفت. عطش یادگیری او را بی‎قرار کرده بود. نوجوان بود و آرزومند فراگیری علوم بیشتر.
  
'''ولادت'''
+
محمدحسین در کنار تحصیل علوم حوزوی به مطالعه عمیق در ادبیات پرداخت. ذوق ادبی خوبی داشت. او از ابتدای نوجوانی به سرودن [[شعر]] و نویسندگی پرداخت. بیش از هشت هزار [[بیت (شعر)|بیت]] شعر از او به یادگار مانده است. پانزده ساله بود که کتاب «العبقات العنبریه...» را درباره خاندان خود نوشت.
  
شیخ محمدحسین كاشف ‎الغطاء در سال 1294 ق. در محله عماره [[نجف]] دیده به جهان گشود.<ref> آوای بیداری (ویژه نامه روزنامه جمهوری اسلامی)، فروردین 1372، ص 12.</ref> جد او آیت الله شیخ جعفر كاشف ‎الغطاء (متوفی 1228 ق) سرشناس‎ترین و پرآوازه‎ترین فرد این خاندان است و فرزندان و نوادگان وی از دانشمندان و مجتهدان بزرگ [[عراق]] بودند. آیت الله شیخ علی كاشف ‎الغطاء (متوفای 1320 ق) ـ پدر قهرمان این دفتر ـ از مراجع بلندپایه [[تقلید]] عراق بود.<ref> همان، ص 11 و 19 و 94.</ref>
+
هنوز هیجده بهار بیش ندیده بود که دروس سطح حوزه را به پایان برد و به درس خارج فقه و اصول آیت الله [[آیت الله سید محمد کاظم طباطبائی یزدی (صاحب عروه)|سید محمدکاظم یزدی]] و آیت الله [[آخوند خراسانی]] راه یافت.
  
'''سال هایِ سبز'''
+
محمدحسین روح همچنین به سراغ [[حکمت]] و [[فلسفه]] رفت و چنانکه خود می‎ گوید: تمام کتابهای [[ملاصدرا|ملاصدرا شیرازی]] ـ از جمله شرح هدایه و [[اسفار اربعه|اسفار]] و شرح [[اصول کافی|اصول کافی]] ـ را نزد استادان برجسته آموخت. زمانی نیز به یادگیری علم [[حدیث]]، [[تفسیر]] و [[عرفان]] پرداخت. به کتاب های [[فصوص الحکم|فصوص]]، نصوص، فکوک و دیوان اشعار [[مولوی]]، [[جامی]] و... پناه برد.
  
محمدحسین در ده سالگی وارد [[حوزه علمیه]] [[نجف]] شد. ادبیان عرب، حساب، نجوم، [[فقه]] و [[اصول]] را با پشتكار و شوق فراوان فراگرفت. عطش یادگیری او را بی‎قرار كرده بود. نوجوان بود و آرزومند فراگیری علوم بیشتر.
+
سالها نزد استادان برجسته حوزه علمیه نجف مانند آیات بزرگوار مصطفی تبریزی، میرزا محمدباقر اصطهباناتی، احمد شیرازی، علی محمد نجف آبادی، ملا علی‌اصغر مازندرانی، [[آقا رضا همدانی|حاج آقا رضا همدانی]]، [[میرزا محمد تقی شیرازی|شیخ محمدتقی شیرازی]] و [[محدث نوری]] به شاگردی پرداخت.<ref>همان، ص ۱۲، ۱۵ و ۷۹؛ جنه‎المأوی، مقدمه.</ref>
  
محمدحسین در كنار تحصیل علوم حوزوی به مطالعه عمیق در ادبیات عرب پرداخت. ذوق ادبی خوبی داشت. نثر و نظم زیبای نوشته‎ها و سروده‎های او از ابتدای نوجوانی، هویدای روح لطیف و مهربانش بود. محمدحسین از ابتدای نوجوانی به سرودن شعر و نویسندگی پرداخت. پانزده ساله بود كه كتاب «العبقات العنبریه...» را درباره خاندان خود نوشت. هنوز هیجده بهار بیش ندیده بود كه دروس سطح حوزه را به پایان برد و به درس خارج فقه و اصول آیت الله سید محمدكاظم یزدی و آیت الله آخوند خراسانی راه یافت.
+
در این میان، کاشف ‎الغطاء علاقه وافری به محدث نوری داشت. وی از کارشناسان سرشناس علم [[حدیث]] بود. کاشف ‎الغطاء همواره با استاد نشست و برخاست داشت. از پندهای استاد برای [[سیر و سلوک|سیر و سلوک]] و پیمودن راه های سعادت بهره می‎ جست. روزی به استاد گفت: رطوبت جوانی در جان من رسوخ کرده و مرا از برخاستن برای [[نماز شب]] سنگین نموده است. از این رو در برخی از شبها نماز شب از دستم می‎رود. استاد فریاد برآورد: «چرا؟ برخیز! برخیز!». کاشف ‎الغطاء سالها پس از رحلت استاد، از آن سرزنش استاد یاد می‎ کند و می‎ گوید: صدای استاد مرحومم در هر شب، پیش از سحر مرا برای نماز شب بیدار می‎ کند.<ref>آوای بیداری، ص۱۱۸.</ref>
  
روح ناآرامی داشت. ادبیات عرب و تاریخ نتوانست عطشِ ذهنش را فرونشاند. به امید این كه گمشده‎اش را در اشعار شاعران و تاریخ خاندانش بیاید، سال ها در وادی شعر و ادب و تاریخ گام نهاد. اما باز تشنه بود. شگفت كه خود نمی‎دانست تشنه چیست! به سراغ بركه [[حكمت]] و [[فلسفه]] رفت تا روحِ تشنه‎اش را سیراب نماید. وی در این باره می‎گوید: تمام كتاب های صدرالمتألهین، ملاصدرا شیرازی ـ از مشاعر، عرشیه و شرح هدایه گرفته تا اسفار و شرح اصول كافی ـ را نزد استادان برجسته آموختم... زمانی نیز به یادگیری علم [[حدیث]]، [[تفسیر]] و [[عرفان]] پرداخت تا بتواند اندكی از عطش خود بكاهد. به كتاب های فصوص، نصوص، فكوك و دیوان اشعار مولوی، جامی و... پناه برد.
+
کاشف ‎الغطاء چند دوره در درس خارج [[فقه]] و [[اصول فقه‌‌‌‌|اصول]] آیت الله سید محمدکاظم یزدی و آیت الله آخوند خراسانی شرکت کرد<ref>همان، ص ۷ و ۱۲.</ref> تا توانست قله [[اجتهاد]] را فتح نماید. وی شرحی چهار جلدی بر کتاب «[[عروة الوثقى|العروة الوثقی]]» نوشتۀ آیت الله یزدی نگاشت که احتمالاً نخستین شرحی است که بر این کتاب نوشته شده باشد.<ref> همان، ص۳۱.</ref>
  
سال ها نزد استادان برجسته حوزه علمیه نجف مانند آیات بزرگوار مصطفی تبریزی، میرزا محمدباقر اصطهباناتی، احمد شیرازی، علی محمد نجف آبادی، ملا علی‌اصغر مازندرانی، حاج آقا رضا همدانی، محمدتقی شیرازی و علامه حسین نوری ([[محدث نوری]]) به شاگردی پرداخت.<ref> همان، ص 12، 15 و 79؛ جنه‎المأوی، مقدمه.</ref>
+
آیت الله کاشف ‎الغطاء پس از سالها تحصیل و رسیدن به مقام اجتهاد، به تدریس آموخته ‎هایش برای طلاب جوان پرداخت. دهها طلبه در [[مسجد هندی]] و مقبره [[میرزا محمدحسن شیرازی|میرزای شیرازی]] در صحن حرم حضرت [[امام علی]] علیه السلام گرد می ‎آمدند و در درس او شرکت می‎ جستند. برخی از شاگردان او عبارتند از: [[سید محسن حکیم]]، [[شیخ محمدجواد مغنیه|شیخ محمد جواد مغنیه]] و [[شهید سید محمد علی قاضی طباطبائی|سید علی قاضی طباطبایی]] ([[امام جمعه]] [[تبریز]]).
  
در این میان، كاشف ‎الغطاء علاقه وافری به محدث نوری داشت. محدث نوری از كارشناسان سرشناس علم [[حدیث]] بود. كاشف ‎الغطاء همواره با استاد نشست و برخاست داشت. از پندهای استاد برای [[سیر و سلوك]] و پیمودن راه های سعادت بهره می‎جست. روزی به استاد گفت: رطوبت جوانی در جان من رسوخ كرده و مرا از برخاستن برای [[نماز شب]] سنگین نموده است. از این رو، در برخی از شب ها، [[نماز]] شب از دستم می‎رود. استاد فریاد برآورد: چرا؟ برخیز!برخیز! كاشف ‎الغطاء سال ها پس از رحلت استاد، از آن سرزنش استاد یاد می‎كند و می‎گوید: صدای استاد مرحومم، در هر شب، پیش از سحر مرا برای نماز شب بیدار می‎كند.<ref> آوای بیداری، ص 118.</ref>
+
==آثار و تألیفات==
  
كاشف ‎الغطاء چند دوره در درس خارج [[فقه]] و [[اصول]] آیت الله سید محمدكاظم یزدی و آیت الله آخوند خراسانی شركت كرد<ref> همان، ص 7 و 12.</ref> تا توانست قله [[اجتهاد]] را فتح نماید. وی شرحی بر كتاب «العروه الوثقی» نوشته آیت الله سید محمدكاظم یزدی نگاشت كه احتمالاً نخستین شرحی است كه بر این كتاب نوشته شده باشد، این شرح چهار جلد است.<ref> همان، ص 31.</ref>
+
از اشتغالات مهم مرحوم کاشف الغطاء، نوشتن مقاله و کتاب بود. گفته‌ اند از این بزرگمرد، هشتاد اثر به یادگار مانده است. در اواخر عمر به بیمارى‌هاى گوناگون مبتلا شده بود، مع ذلک از تحقیق و تألیف بازنمى‌ایستاد و براى پاسخ‌گویى به نیازهاى عصر خویش، آنى قلم از دستش نمى‌افتاد.
  
آیت الله كاشف ‎الغطاء پس از سال ها تحصیل و رسیدن به مقام اجتهاد، به تدریس آموخته‎هایش برای طلاب جوان پرداخت. دهها طلبه در مسجد هندی و مقبره میرزای شیرازی در صحن حرم حضرت [[امام علی]] علیه السلام گرد می‎آمدند و در درس او شركت می‎جستند.
+
برخی آثار چاپ شده ایشان عبارت است از:
  
'''مدرسه كاشف ‎الغطاء'''
+
#«[[اصل الشیعة و اصولها|اصل الشیعه و اصولها]]»، که از زیباترین نوشته‎ های کاشف ‎الغطاست، در سال ۱۳۵۱ در صیدا به طبع رسیده و بارها تجدید چاپ شده و به زبان‌هاى مختلف از جمله زبان فارسى ترجمه شده است. درباره این اثر نفیس عده‌اى از علما و مستشرقین، اظهارنظر کرده و مؤلف را به خاطر آن، تحسین کرده‌اند و نظریات آنها در مجله اعتدال به چاپ رسیده است. کراتشکوفیسکى از لنینگراد نوشت: «کتاب اصل الشیعه و اصولها از کتب پرارزش و معتبرى است که هیچ دانشمندى از آن بى‌نیاز نیست. من این کتاب را در برابر کتاب «فجر الاسلام» (از [[احمد امین مصری]]) که سال گذشته بدست آوردم، مى‌خوانم». 
 +
#«الآیات البینات»، که در نقد آراى [[وهابیت|وهابیان]] و [[بابیه|بابیان]] و [[بهائیت|بهاییان]] و مادیین جدید است. این کتاب در سال ۱۳۴۵ به چاپ رسیده است.
 +
#الدین و الاسلام
 +
#وجیزة الاحکام
 +
#شرح تبصرة المتعلمین
 +
#التوضیح فی بیان ما هو الانجیل و من هو المسیح
 +
#مقتل الحسین
 +
#شرح «[[عروة الوثقى (کتاب)|عروة الوثقی]]»
 +
#حاشیه بر «[[عین الحیاة (کتاب)|عین الحیاة]]» [[علامه مجلسى|علامه مجلسی]]
 +
#حاشیه بر «سفینه ‎النجاة» نوشته برادرش
 +
#حاشیه بر «مجمع ‎الرسائل» که حاوی [[فتوا|فتواهای]] مراجع تقلید مشهور است
 +
#مناسک حج
 +
#المحاوره مع السفرین الامریکی و البریطانی
 +
#زاد المقلدین، که پاسخ استفتائات مقلدان اوست.
  
برخی از مقلدان آیت الله سید محمدكاظم یزدی كه پس از فوت او، از كاشف ‎الغطا تقلید می‎كردند، نزدش آمدند و با اصرار از او خواستند كه رساله عملیه خود را چاپ كند. «شرح تبصره المتعلمین» و «وجیزه الاحكام» نوشته اوست كه در پی اصرار مقلدانش نوشته شده است. حاشیه بر «سفینه ‎النجاه» نوشته برادرش، حاشیه بر «مجمع ‎الرسائل» كه حاوی فتواهای مراجع تقلید مشهور است، «[[مناسك حج]]» و... از كتب فقهی وی و «سؤال و جواب» و «زادالمقلدین» پاسخ استفتائات مقلدان اوست.
+
== فعالیتهای اجتماعی و سیاسی ==
 +
کتابخانه مدرسه کاشف ‎الغطاء از کتابخانه‎ های بزرگ [[نجف]] بود که کتابهای خطی کمیابی در آن وجود داشت. کاشف ‎الغطاء هر روز به مدرسه می ‎آمد و بیشتر دیدارهای سیاسی او و گفتگوهای علمی‎ اش با نویسندگان و دانشمندان عراق در مدرسه صورت می‎ گرفت. ایشان همواره در اندیشه حل مشکلات طلاب بود و با زحمات فراوان توانست برای طلاب مدرسه، معافیت تحصیلی بگیرد.<ref>شخصیت و اندیشه‎های کاشف ‎الغطاء، ص۸.</ref>
  
كاشف ‎الغطاء در طول سالیان دراز تدریس شاگردان بسیار تربیت نمود. آیت ‎الله العظمی سید محسن حكیم، آیت‎الله محمدجواد مغنیه (نویسنده معروف) و شهید آیت ‎الله قاضی طباطبایی «امام جمعه تبریز» از شاگردان اویند. تولیت مدرسه علمیه «معتمد» با پیشینه یك قرن بر عهده خاندان كاشف ‎الغطاء بود. این مكان كه زمانی رونقی چشمگیر داشت به مرور زمان رو به خرابی نهاد اما ایشان آن را بازسازی كرد و رونقی تازه بخشید.<ref> ماضی النجف و حاضرها، ج 1، ص 128 و 129، 152ـ153، 163 و 164؛ موسوعه العتبات المقدسه، جعفر خلیلی، ج 6، ص 182؛ آوای بیداری، ص 33، 32ـ34 و 117.</ref>
+
تولیت مدرسه علمیه «معتمد» با پیشینه یک قرن بر عهده خاندان کاشف ‎الغطاء بود. این مکان که زمانی رونقی چشمگیر داشت به مرور زمان رو به خرابی نهاد اما ایشان آن را بازسازی کرد و رونقی تازه بخشید.<ref>ماضی النجف و حاضرها، ج۱، ص۱۲۸ و ۱۲۹، ۱۵۲ـ۱۵۳، ۱۶۳ و ۱۶۴؛ موسوعه العتبات المقدسه، جعفر خلیلی، ج۶، ص۱۸۲؛ آوای بیداری، ص۳۳، ۳۲ـ۳۴ و ۱۱۷.</ref>
  
كتابخانه مدرسه كاشف ‎الغطاء از كتابخانه‎های بزرگ [[نجف]] بود كه كتاب های خطی كمیابی در آن وجود داشت. كاشف ‎الغطاء هر روز به مدرسه می‎آمد و بیشتر دیدارهای سیاسی او و گفتگوهای علمی‎اش با نویسندگان و دانشمندان عراق در مدرسه صورت می‎گرفت. ایشان همواره در اندیشه حل مشكلات طلاب بود و با زحمات فراوان توانست برای طلاب مدرسه، معافیت تحصیلی بگیرد.<ref> شخصیت و اندیشه‎های كاشف ‎الغطاء، ص 8.</ref>
+
'''کتابی برای وحدت:'''
  
'''کتاب کاشف الغطا برای وحدت'''
+
کاشف ‎الغطاء کتاب «[[اصل الشیعة و اصولها (کتاب)|اصل الشیعه و اصولها]]» را به تعبیر خود، نه از این نظر که بخواهد از [[شیعه]] در برابر سیل تهمت ها -که خود نمونه ای از آنها را ذکر می کند- دفاع کند، بلکه از این نظر که پرده ‎های نادانی را از برابر چشم مسلمانان کنار بزند تا افراد با انصاف در داوری درباره شیعه راه عدالت پیش بگیرند، نگاشت و هم برای این که عذر و بهانه ‎ای هم برای آن دسته از دانشمندان که یاوه‎ هایی بر زیان شیعه می ‎گویند و می ‎نویسند، باقی نماند که بگویند دانشمندان شیعه، مذهب خود را معرفی نکردند. بدین امید که در سایه این کتاب پیوندهای دوستی در میان مسلمانان استوار گردد و دشمنی از بین آنها برچیده شود.<ref> این است آیین ما، محمدحسین کاشف ‎الغطاء ترجمه آیت ‎الله ناصر مکارم شیرازی، ص۸۱ـ۸۳.</ref>
  
«اصل الشیعه و اصول ها» از زیباترین نوشته‎های كاشف ‎الغطاست. كاشف ‎الغطاء این کتاب را به تعبیر خود نه از این نظر كه  بخواهد از شیعه در برابر سیل تهمت ها که خود نمونه ای از آنها را ذکر می کند دفاع کند بلكه از این نظر كه پرده‎های نادانی را از برابر چشم مسلمانان كنار بزند تا افراد با انصاف در داوری درباره شیعه راه [[عدالت]] پیش بگیرند نگاشت و هم برای اینکه عذر و بهانه‎ای هم برای آن دسته از دانشمندان كه یاوه‎هایی بر زیان شیعه می‎گویند و می‎نویسند، باقی نماند كه بگویند دانشمندان شیعه، مذهب خود را معرفی نكردند. بدین امید که در سایه این كتاب پیوندهای دوستی در میان مسلمانان استوار گردد و دشمنی از بین آن ها برچیده شود. <ref> این است آیین ما، محمدحسین كاشف ‎الغطاء، ترجمه آیت ‎الله ناصر مكارم شیرازی، ص 81ـ83.</ref>
+
'''ولایت فقیه:'''
  
«اصل الشیعه و اصول ها» در سال 1351 ق چاپ شد و مورد استقبال خوانندگان قرار گرفت. كاشف ‎الغطاء در این كتاب می‎نویسد: نخستین فردی كه بذر تشیع را در سرزمین اسلام كاشت بنیانگذار اسلام، [[حضرت محمد]] صلی الله علیه و آله بود. دهها [[حدیث]] در كتاب های [[اهل سنت]] آمده است كه در آن ها پیامبر صلی الله علیه و آله، [[امام علی]] علیه السلام و شیعیانش او را رستگاران جهان [[آخرت]] یاد كرده است... اندیشه شیعی از زمان پیامبر آغاز شد... شیعه در لغت به معنای «پیرو» است و به پیروان حضرت علی علیه السلام در زمان پیامبر، شیعیان علی علیه السلام می‎گفتند...
+
کاشف ‎الغطاء به خوبی نقش زمان و مکان در [[اجتهاد]] را یافته بود و بر این باور بود که نباید [[احکام]] اسلام در تنگنای سلیقه مجتهد قرار بگیرد، زیرا فرجام چنین کاری این است که احکام [[اسلام]]، به صورت خشک و بی‎ روح درآید. کاشف ‎الغطاء در مورد اختیارات [[ولایت فقیه]] نظرات بسیار بلندی دارد.  
  
سلمان فارسی كه پیامبر درباره‎اش فرمود سلمان از [[اهل ‎بیت]] ماست و [[ابوذر]] كه پیامبر درباره‎اش فرمود آسمان سایه نیفكنده و زمین در برنگرفته كسی را كه راستگوتر از ابوذر باشد، هر دو از یاران حضرت علی علیه السلام بودند.  
+
[[امام خمینی]] می‎ فرماید: ولایتی که برای [[پیامبر اسلام|پیامبر]] صلی الله علیه و آله و [[ائمه اطهار|امامان]] است، برای [[فقیه]] نیز ثابت است. موضوع ولایت فقیه چیز تازه ‎ای نیست که ما آورده باشیم. بلکه این مسئله از اول مورد بحث بوده است... به طوری که نقل کرده ‎اند، مرحوم '''کاشف ‎الغطاء''' نیز بسیاری از مطالب را فرموده ‎اند.<ref>همان، ص۴۰.</ref> او درباره حدود اختیارات ولی فقیه می ‎نویسد: ولایت فقیه همه مواردی را که به مصلحت اسلام و مسلمانان است، دربر می ‎گیرد.
  
ابوالاسود دوئلی، بنیانگذار [[علم نحو]] از شیعیان حضرت [[امام علی]] علیه السلام است. خلیل بن احمد فراهیدی، بنیانگذار علم لغت و عروض نیز از یاران اوست. ابومسلم معاذ بن مسلم هراء، پایه‎گذار علم صرف و عبدالله مفسر بزرگ [[قرآن]] نیز [[شیعه]] بودند. محمد بن عمر واقدی نخستین فردی كه علوم قرآنی را گردآوری كرد، شیعه بود. ابورافع بنیانگذار علم [[حدیث]] و پسرش علی كه نخستین فردی است كه كتابی در علم [[فقه]] نوشت و پسر دیگرش عبدالله كه نخستین مسلمانی است كه كتابی در علم تاریخ نوشت، شیعه بود.
+
'''مبارزه با استعمار:'''
  
ابان بن عثمان الاحمر شیعی نخستین فردی است كه كتابی در علم تاریخ اسلام نوشت... نابغه جعدی، كعب بن زهیر، فرزدق، كمیت، حمیری، دعبل، ابونواس و... بسیاری از شاعران بزرگ عرب در دامان مكتب [[شیعه]] پرورش یافتند.<ref> همان، ص 37ـ86.</ref> آیا این بزرگان میدان دانش، ادب و [[جهاد]] می‎خواستند [[اسلام]] را نابود كنند؟!
+
آیت ‎الله کاشف ‎الغطاء همواره در مسایل سیاسی دخالت می‎ کرد. برخی از کج ‎اندیشان که [[دین]] را از سیاست جدا می‎ دانستند، از او می ‎پرسیدند چرا در سیاست دخالت می ‎کند؟ او در پاسخ می ‎گفت: اگر سیاست به معنای پند، راهنمایی، نهی از [[فساد]]، نصیحت و مبارزه با استعمار است، من اهل سیاستم. آری، من تا فرق سر غرق در سیاستم. چنین سیاستی از واجبات است. پدر، پدربزرگ، جدّ و تمام خاندان من، بیش از سیصد سال رهبری دینی جهان [[اسلام]] را بر عهده داشتند. در [[زیارت جامعه کبیره|زیارت جامعه]]، درباره [[ائمه اطهار|ائمه معصوم]] آمده است: «و ساسَة العباد: شما سیاستمداران مردم هستید». سیاست ما سیاست [[پیامبر اسلام|پیامبر]] و [[ائمه اطهار|امامان]] است.
  
'''ولایت فقیه'''
+
زمانی هم کاشف ‎الغطاء نامه ‎ای به محمدعلی جناح، اولین نخست ‎وزیر [[پاکستان]] می‎ نویسد و هدفهای استعماری پیمانهای نظامی آمریکا را به او گوشزد می‎ کند.<ref>همان، ص۸۹ و ۹۰.</ref>
  
كاشف ‎الغطاء به خوبی نقش زمان و مكان در [[اجتهاد]] را یافته بود و بر این باور بود كه نباید [[احكام]] اسلام در تنگنای سلیقه مجتهد قرار بگیرد، زیرا فرجام چنین كاری این است كه احكام اسلام، به صورت خشك و بی‎روح درآید.
+
سرجان تروتبیک، سفیر انگلیس در [[عراق]]، در تاریخ ۲۷ [[ماه محرم|محرم]] ۱۳۷۳ ق. به دیدار کاشف ‎الغطاء می ‎رود. گفتگو بین آنها درباره کمونیسم، [[اسرائیل]] و مسایل دیگر صورت می ‎گیرد. کاشف ‎الغطاء جنایتهای انگلیس در جهان را به او گوشزد می‎ کند. سفیر که درمانده بود، می‎ گوید: آیا در این کتابخانه بسیار بزرگ شما که هزاران جلد کتاب در آن هست، کتابی علیه ما هست؟ سفیر فکر می‎ کرد که کاشف ‎الغطاء پاسخی نخواهد داشت. زیرا کتابهای او درباره [[فقه]]، [[اصول فقه‌‌‌‌|اصول]]، [[تفسیر]]، [[حدیث]] و دیگر [[علوم اسلامی]] است که در آنها اسمی از انگلیس هم نیامده است. کاشف ‎الغطاء فریاد برآورد: کتاب که چیزی نیست. قلب های همه ما علیه شماست. از دل یکایک ما به خاطر نیزه ‎ای که شما به جهان عرب زدید، خون می‎ چکد. گفتگوی کاشف ‎الغطاء با سفیران انگلیس و آمریکا با نام «محاوره الامام مع السفیرین»، سه بار در [[نجف]] و یک بار در آرژانتین چاپ شد.<ref>آوای بیداری، ص۶۱، ۱۲۶ و ۱۲۷.</ref>
  
كاشف ‎الغطاء در مورد اختیارات ولایت فقیه نظرات بسیار بلندی دارد. [[امام خمینی]] می‎فرماید: ولایتی كه برای پیامبر صلی الله علیه و آله و امامان است، برای فقیه نیز ثابت است. موضوع ولایت فقیه چیز تازه‎ای نیست كه ما آورده باشیم. بلكه این مسئله از اول مورد بحث بوده است... به طوری كه نقل كرده‎اند، مرحوم كاشف ‎الغطاء نیز بسیاری از مطالب را فرموده‎اند.<ref> همان، ص 40.</ref>
+
==وفات==
  
او درباره حدود اختیارات ولی فقیه می‎نویسد: ولایت فقیه همه مواردی را كه به مصلحت اسلام و مسلمانان است، دربر می‎گیرد.
+
مرحوم آیت ‎الله شیخ محمدحسین کاشف ‎الغطاء، سرانجام پس از عمری تلاش خستگی ‎ناپذیر در راه دین، در [[ذی القعده]] ۱۳۷۳ ق، رخت از جهان بربست. [[تشییع جنازه|تشییع]] باشکوه او در [[نجف]] تا قبرستان [[وادی ‎السلام]] گویای علاقه وافر مردم به او بود. مراسم یادبود رحلت او در [[عراق]]، [[ایران]]، [[پاکستان]]، [[لبنان]] و بسیاری از کشورهای مسلمان برگزار شد.<ref>همان، ص۱۵.</ref>
  
'''آیت الله کاشف الغطا و سیاست'''
+
==پانویس==
 
+
<references />
آیت ‎الله كاشف ‎الغطاء هماره در مسایل سیاسی دخالت می‎كرد. برخی از كج‎اندیشان كه [[دین]] را از سیاست جدا می‎دانستند. از او می‎پرسیدند چرا در سیاست دخالت می‎كند. او در پاسخ می‎گفت: اگر سیاست به معنای پند، راهنمایی، نهی از فساد، نصیحت و مبارزه با استعمار است من اهل سیاستم. آری، من تا فرق سر غرق در سیاستم. چنین سیاستی از واجبات است. پدر، پدربزرگ، جد و تمام خاندان من، بیش از سیصد سال رهبری دینی جهان [[اسلام]] را بر عهده داشتند. در [[زیارت]] جامعه، درباره ائمه معصوم آمده است: انتم ساسه العباد: شما سیاستمداران مردم هستید. سیاست ما سیاست پیامبر و امامان است. زمانی هم كاشف ‎الغطاء نامه‎ای به محمدعلی جناح، اولین نخست ‎وزیر پاكستان می‎نویسد و هدف های استعماری پیمان های نظامی آمریكا را به او گوشزد می‎كند.<ref> همان، ص 89 و 90.</ref>
+
==منابع==
 
+
*محمدرضا سماک اوانی، تلخیص از کتاب [[گلشن ابرار]]، ج۲، ص۶۳۴.
سرجان تروتبیك، سفیر انگلیس در [[عراق]در تاریخ 27 [[محرم]] 1373 ق. به دیدار كاشف ‎الغطاء می‎رود. گفتگو بین آن ها درباره كمونیسم، اسرائیل و مسایل دیگر صورت می‎گیرد. كاشف ‎الغطاء جنایت های انگلیس در جهان را به او گوشزد می‎كند. سفیر كه درمانده بود، می‎گوید: آیا در این كتابخانه بسیار بزرگ شما كه هزاران جلد كتاب در آن هست، كتابی علیه ما هست. سفیر فكر می‎كرد كه كاشف ‎الغطاء پاسخی نخواهد داشت. زیرا كتاب های او درباره [[فقه]]، [[اصول][[تفسیر]]، [[حدیث]] و دیگر علوم اسلامی است كه در آن ها اسمی از انگلیس هم نیامده است. كاشف ‎الغطاء فریاد برآورد: كتاب كه چیزی نیست. قلب های همه ما علیه شماست. از دل یكایك ما به خاطر نیزه‎ای كه شما به جهان عرب زدید، خون می‎چكد. گفتگوی كاشف ‎الغطاء با سفیران انگلیس و آمریكا با نام «محاوره الامام مع السفیرین»، سه بار در [[نجف]] و یك بار در آرژانتین چاپ شد.<ref> آوای بیداری، ص 61، 126 و 127.</ref>
+
*معرفی شیخ محمدحسین آل کاشف الغطاء در کتاب آموزگار جاوید «یادنامه آیت الله العظمی حاج میرزا هاشم آملی» [http://sama.isca.ac.ir/Portal/home/?news/14973/56849/93247 معرفی شیخ محمدحسین آل کاشف الغطاء در کتاب آموزگار جاوید «یادنامه آیت الله العظمی حاج میرزا هاشم آملی»بازیابی: ۱۳ اردیبهشت ۱۳۹۳.
 +
*دكتر احمد بهشتى، زندگى، شخصيت و آثار آيت ‌الله محمدحسين كاشف الغطاء، [http://www.dte.ir/portal/home/?news/48147/25326/40996/%D8%B2%D9%86%D8%AF%DA%AF%D9%89%20%D8%8C%20%D8%B4%D8%AE%D8%B5%D9%8A%D8%AA%20%D9%88%20%D8%A2%D8%AB%D8%A7%D8%B1%20%D8%A2%D9%8A%D8%AA%E2%80%8F%D8%A7%D9%84%D9%84%D9%91%D9%87%20%D9%85%D8%AD%D9%85%D8%AF%20%D8%AD%D8%B3%D9%8A%D9%86%20%D9%83%D8%A7%D8%B4%D9%81%20%D8%A7%D9%84%D8%BA%D8%B7%D8%A7%D8%A1 کنگره بین المللی علامه محمدحسین کاشف الغطابازیابی: ۱۳ اردیبهشت ۱۳۹۳.
  
'''وفات'''
+
{{سنجش کیفی
 
+
|سنجش=شده
آیت ‎الله العظمی شیخ محمدحسین كاشف ‎الغطاء سرانجام پس از عمری تلاش خستگی ‎ناپذیر در [[ذی القعده]] 1373 ق، رخت از جهان بربست. تشییع جنازه باشكوه او در [[نجف]] تا قبرستان وادی ‎السلام گویای علاقه وافر مردم به او بود. مراسم یادبود رحلت او در [[عراق]]، [[ایران]]، [[پاكستان]]، [[لبنان]] و بسیاری از كشورهای مسلمان برگزار شد.<ref> همان، ص 15.</ref>
+
|شناسه= متوسط
 
+
|عنوان بندی مناسب= خوب
كاشف ‎الغطاء از نوجوانی به سرودن شعر پرداخت. بیش از هشت هزار بیت شعر از او به یادگار مانده است. او كتاب های بسیار سودمندی نیز به نگارش درآورد، كه چندی از آن ها چاپ شده است.
+
|کفایت منابع و پی نوشت ها= خوب
 
+
|رعایت سطح مخاطب عام= خوب
==پانویس ==
+
|رعایت ادبیات دانشنامه ای= متوسط
<references />
+
|جامعیت= خوب
===منبع===
+
|رعایت اختصار= خوب
 +
|سیر منطقی= خوب
 +
|کیفیت پژوهش= خوب
 +
|رده= دارد
 +
}}
  
محمدرضا سماك اواني, تلخيص از كتاب گلشن ابرار، ج 2، ص 634
 
 
[[رده:علمای قرن چهاردهم]]
 
[[رده:علمای قرن چهاردهم]]
 +
[[رده:فقیهان]]
 +
[[رده:مجتهدین]]
 +
[[رده:ادیبان]]
 +
[[رده: مقاله های مرتبط به دانشنامه]]

نسخهٔ کنونی تا ‏۱۸ اکتبر ۲۰۲۳، ساعت ۱۲:۵۲


آیت الله محمدحسین کاشف الغطاء (۱۲۹۴ - ۱۳۷۳ ق)، عالم مجاهد شیعه در قرن ۱۴ هجری و از شاگردان آخوند خراسانی است. وی از معتقدین به مبحث «ولایت فقیه» بود و نیز در راه ایجاد وحدت اسلامی و مبارزه با استعمار خارجی تلاش زیادی کرد. کتاب «اصل الشیعه و اصولها» از مهمترین آثار اوست.

Kashef.JPG
نام کامل محمدحسین کاشف ‎الغطاء
زادروز ۱۲۹۴ قمری
زادگاه نجف
وفات ۱۳۷۳ قمری
مدفن نجف، قبرستان وادی ‎السلام

Line.png

اساتید

آخوند خراسانی، سید محمدکاظم یزدی، آقا رضا همدانی، محدث نوری،...

شاگردان

سید محسن حکیم، محمدجواد مغنیه، سید علی قاضی طباطبایی،...

آثار

اصل الشیعة و اصولها، الآیات البینات، الدین و الاسلام، وجیزة الاحکام، شرح عروة الوثقی، مناسک حج،...

ولادت و خاندان

محمدحسین کاشف ‎الغطاء در سال ۱۲۹۴ ق. در محله عماره نجف دیده به جهان گشود.[۱] پدرش آیت الله شیخ علی کاشف ‎الغطاء (متوفی ۱۳۲۰ ق) از مراجع تقلید عراق بود.[۲] همچنین جدّ او آیت الله شیخ جعفر کاشف ‎الغطاء (متوفی ۱۲۲۸ ق) سرشناس‎ترین فرد این خاندان است و فرزندان و نوادگان وی از دانشمندان و مجتهدان بزرگ عراق بودند.

تحصیلات و استادان

کاشف ‎الغطاء در ده سالگی وارد حوزه علمیه نجف شد. ادبیات عرب، حساب، نجوم، فقه و اصول را با پشتکار و شوق فراوان فراگرفت. عطش یادگیری او را بی‎قرار کرده بود. نوجوان بود و آرزومند فراگیری علوم بیشتر.

محمدحسین در کنار تحصیل علوم حوزوی به مطالعه عمیق در ادبیات پرداخت. ذوق ادبی خوبی داشت. او از ابتدای نوجوانی به سرودن شعر و نویسندگی پرداخت. بیش از هشت هزار بیت شعر از او به یادگار مانده است. پانزده ساله بود که کتاب «العبقات العنبریه...» را درباره خاندان خود نوشت.

هنوز هیجده بهار بیش ندیده بود که دروس سطح حوزه را به پایان برد و به درس خارج فقه و اصول آیت الله سید محمدکاظم یزدی و آیت الله آخوند خراسانی راه یافت.

محمدحسین روح همچنین به سراغ حکمت و فلسفه رفت و چنانکه خود می‎ گوید: تمام کتابهای ملاصدرا شیرازی ـ از جمله شرح هدایه و اسفار و شرح اصول کافی ـ را نزد استادان برجسته آموخت. زمانی نیز به یادگیری علم حدیث، تفسیر و عرفان پرداخت. به کتاب های فصوص، نصوص، فکوک و دیوان اشعار مولوی، جامی و... پناه برد.

سالها نزد استادان برجسته حوزه علمیه نجف مانند آیات بزرگوار مصطفی تبریزی، میرزا محمدباقر اصطهباناتی، احمد شیرازی، علی محمد نجف آبادی، ملا علی‌اصغر مازندرانی، حاج آقا رضا همدانی، شیخ محمدتقی شیرازی و محدث نوری به شاگردی پرداخت.[۳]

در این میان، کاشف ‎الغطاء علاقه وافری به محدث نوری داشت. وی از کارشناسان سرشناس علم حدیث بود. کاشف ‎الغطاء همواره با استاد نشست و برخاست داشت. از پندهای استاد برای سیر و سلوک و پیمودن راه های سعادت بهره می‎ جست. روزی به استاد گفت: رطوبت جوانی در جان من رسوخ کرده و مرا از برخاستن برای نماز شب سنگین نموده است. از این رو در برخی از شبها نماز شب از دستم می‎رود. استاد فریاد برآورد: «چرا؟ برخیز! برخیز!». کاشف ‎الغطاء سالها پس از رحلت استاد، از آن سرزنش استاد یاد می‎ کند و می‎ گوید: صدای استاد مرحومم در هر شب، پیش از سحر مرا برای نماز شب بیدار می‎ کند.[۴]

کاشف ‎الغطاء چند دوره در درس خارج فقه و اصول آیت الله سید محمدکاظم یزدی و آیت الله آخوند خراسانی شرکت کرد[۵] تا توانست قله اجتهاد را فتح نماید. وی شرحی چهار جلدی بر کتاب «العروة الوثقی» نوشتۀ آیت الله یزدی نگاشت که احتمالاً نخستین شرحی است که بر این کتاب نوشته شده باشد.[۶]

آیت الله کاشف ‎الغطاء پس از سالها تحصیل و رسیدن به مقام اجتهاد، به تدریس آموخته ‎هایش برای طلاب جوان پرداخت. دهها طلبه در مسجد هندی و مقبره میرزای شیرازی در صحن حرم حضرت امام علی علیه السلام گرد می ‎آمدند و در درس او شرکت می‎ جستند. برخی از شاگردان او عبارتند از: سید محسن حکیم، شیخ محمد جواد مغنیه و سید علی قاضی طباطبایی (امام جمعه تبریز).

آثار و تألیفات

از اشتغالات مهم مرحوم کاشف الغطاء، نوشتن مقاله و کتاب بود. گفته‌ اند از این بزرگمرد، هشتاد اثر به یادگار مانده است. در اواخر عمر به بیمارى‌هاى گوناگون مبتلا شده بود، مع ذلک از تحقیق و تألیف بازنمى‌ایستاد و براى پاسخ‌گویى به نیازهاى عصر خویش، آنى قلم از دستش نمى‌افتاد.

برخی آثار چاپ شده ایشان عبارت است از:

  1. «اصل الشیعه و اصولها»، که از زیباترین نوشته‎ های کاشف ‎الغطاست، در سال ۱۳۵۱ در صیدا به طبع رسیده و بارها تجدید چاپ شده و به زبان‌هاى مختلف از جمله زبان فارسى ترجمه شده است. درباره این اثر نفیس عده‌اى از علما و مستشرقین، اظهارنظر کرده و مؤلف را به خاطر آن، تحسین کرده‌اند و نظریات آنها در مجله اعتدال به چاپ رسیده است. کراتشکوفیسکى از لنینگراد نوشت: «کتاب اصل الشیعه و اصولها از کتب پرارزش و معتبرى است که هیچ دانشمندى از آن بى‌نیاز نیست. من این کتاب را در برابر کتاب «فجر الاسلام» (از احمد امین مصری) که سال گذشته بدست آوردم، مى‌خوانم».
  2. «الآیات البینات»، که در نقد آراى وهابیان و بابیان و بهاییان و مادیین جدید است. این کتاب در سال ۱۳۴۵ به چاپ رسیده است.
  3. الدین و الاسلام
  4. وجیزة الاحکام
  5. شرح تبصرة المتعلمین
  6. التوضیح فی بیان ما هو الانجیل و من هو المسیح
  7. مقتل الحسین
  8. شرح «عروة الوثقی»
  9. حاشیه بر «عین الحیاة» علامه مجلسی
  10. حاشیه بر «سفینه ‎النجاة» نوشته برادرش
  11. حاشیه بر «مجمع ‎الرسائل» که حاوی فتواهای مراجع تقلید مشهور است
  12. مناسک حج
  13. المحاوره مع السفرین الامریکی و البریطانی
  14. زاد المقلدین، که پاسخ استفتائات مقلدان اوست.

فعالیتهای اجتماعی و سیاسی

کتابخانه مدرسه کاشف ‎الغطاء از کتابخانه‎ های بزرگ نجف بود که کتابهای خطی کمیابی در آن وجود داشت. کاشف ‎الغطاء هر روز به مدرسه می ‎آمد و بیشتر دیدارهای سیاسی او و گفتگوهای علمی‎ اش با نویسندگان و دانشمندان عراق در مدرسه صورت می‎ گرفت. ایشان همواره در اندیشه حل مشکلات طلاب بود و با زحمات فراوان توانست برای طلاب مدرسه، معافیت تحصیلی بگیرد.[۷]

تولیت مدرسه علمیه «معتمد» با پیشینه یک قرن بر عهده خاندان کاشف ‎الغطاء بود. این مکان که زمانی رونقی چشمگیر داشت به مرور زمان رو به خرابی نهاد اما ایشان آن را بازسازی کرد و رونقی تازه بخشید.[۸]

کتابی برای وحدت:

کاشف ‎الغطاء کتاب «اصل الشیعه و اصولها» را به تعبیر خود، نه از این نظر که بخواهد از شیعه در برابر سیل تهمت ها -که خود نمونه ای از آنها را ذکر می کند- دفاع کند، بلکه از این نظر که پرده ‎های نادانی را از برابر چشم مسلمانان کنار بزند تا افراد با انصاف در داوری درباره شیعه راه عدالت پیش بگیرند، نگاشت و هم برای این که عذر و بهانه ‎ای هم برای آن دسته از دانشمندان که یاوه‎ هایی بر زیان شیعه می ‎گویند و می ‎نویسند، باقی نماند که بگویند دانشمندان شیعه، مذهب خود را معرفی نکردند. بدین امید که در سایه این کتاب پیوندهای دوستی در میان مسلمانان استوار گردد و دشمنی از بین آنها برچیده شود.[۹]

ولایت فقیه:

کاشف ‎الغطاء به خوبی نقش زمان و مکان در اجتهاد را یافته بود و بر این باور بود که نباید احکام اسلام در تنگنای سلیقه مجتهد قرار بگیرد، زیرا فرجام چنین کاری این است که احکام اسلام، به صورت خشک و بی‎ روح درآید. کاشف ‎الغطاء در مورد اختیارات ولایت فقیه نظرات بسیار بلندی دارد.

امام خمینی می‎ فرماید: ولایتی که برای پیامبر صلی الله علیه و آله و امامان است، برای فقیه نیز ثابت است. موضوع ولایت فقیه چیز تازه ‎ای نیست که ما آورده باشیم. بلکه این مسئله از اول مورد بحث بوده است... به طوری که نقل کرده ‎اند، مرحوم کاشف ‎الغطاء نیز بسیاری از مطالب را فرموده ‎اند.[۱۰] او درباره حدود اختیارات ولی فقیه می ‎نویسد: ولایت فقیه همه مواردی را که به مصلحت اسلام و مسلمانان است، دربر می ‎گیرد.

مبارزه با استعمار:

آیت ‎الله کاشف ‎الغطاء همواره در مسایل سیاسی دخالت می‎ کرد. برخی از کج ‎اندیشان که دین را از سیاست جدا می‎ دانستند، از او می ‎پرسیدند چرا در سیاست دخالت می ‎کند؟ او در پاسخ می ‎گفت: اگر سیاست به معنای پند، راهنمایی، نهی از فساد، نصیحت و مبارزه با استعمار است، من اهل سیاستم. آری، من تا فرق سر غرق در سیاستم. چنین سیاستی از واجبات است. پدر، پدربزرگ، جدّ و تمام خاندان من، بیش از سیصد سال رهبری دینی جهان اسلام را بر عهده داشتند. در زیارت جامعه، درباره ائمه معصوم آمده است: «و ساسَة العباد: شما سیاستمداران مردم هستید». سیاست ما سیاست پیامبر و امامان است.

زمانی هم کاشف ‎الغطاء نامه ‎ای به محمدعلی جناح، اولین نخست ‎وزیر پاکستان می‎ نویسد و هدفهای استعماری پیمانهای نظامی آمریکا را به او گوشزد می‎ کند.[۱۱]

سرجان تروتبیک، سفیر انگلیس در عراق، در تاریخ ۲۷ محرم ۱۳۷۳ ق. به دیدار کاشف ‎الغطاء می ‎رود. گفتگو بین آنها درباره کمونیسم، اسرائیل و مسایل دیگر صورت می ‎گیرد. کاشف ‎الغطاء جنایتهای انگلیس در جهان را به او گوشزد می‎ کند. سفیر که درمانده بود، می‎ گوید: آیا در این کتابخانه بسیار بزرگ شما که هزاران جلد کتاب در آن هست، کتابی علیه ما هست؟ سفیر فکر می‎ کرد که کاشف ‎الغطاء پاسخی نخواهد داشت. زیرا کتابهای او درباره فقه، اصول، تفسیر، حدیث و دیگر علوم اسلامی است که در آنها اسمی از انگلیس هم نیامده است. کاشف ‎الغطاء فریاد برآورد: کتاب که چیزی نیست. قلب های همه ما علیه شماست. از دل یکایک ما به خاطر نیزه ‎ای که شما به جهان عرب زدید، خون می‎ چکد. گفتگوی کاشف ‎الغطاء با سفیران انگلیس و آمریکا با نام «محاوره الامام مع السفیرین»، سه بار در نجف و یک بار در آرژانتین چاپ شد.[۱۲]

وفات

مرحوم آیت ‎الله شیخ محمدحسین کاشف ‎الغطاء، سرانجام پس از عمری تلاش خستگی ‎ناپذیر در راه دین، در ذی القعده ۱۳۷۳ ق، رخت از جهان بربست. تشییع باشکوه او در نجف تا قبرستان وادی ‎السلام گویای علاقه وافر مردم به او بود. مراسم یادبود رحلت او در عراق، ایران، پاکستان، لبنان و بسیاری از کشورهای مسلمان برگزار شد.[۱۳]

پانویس

  1. آوای بیداری (ویژه نامه روزنامه جمهوری اسلامی)، فروردین ۱۳۷۲، ص۱۲.
  2. همان، ص۱۱ و ۱۹ و ۹۴.
  3. همان، ص ۱۲، ۱۵ و ۷۹؛ جنه‎المأوی، مقدمه.
  4. آوای بیداری، ص۱۱۸.
  5. همان، ص ۷ و ۱۲.
  6. همان، ص۳۱.
  7. شخصیت و اندیشه‎های کاشف ‎الغطاء، ص۸.
  8. ماضی النجف و حاضرها، ج۱، ص۱۲۸ و ۱۲۹، ۱۵۲ـ۱۵۳، ۱۶۳ و ۱۶۴؛ موسوعه العتبات المقدسه، جعفر خلیلی، ج۶، ص۱۸۲؛ آوای بیداری، ص۳۳، ۳۲ـ۳۴ و ۱۱۷.
  9. این است آیین ما، محمدحسین کاشف ‎الغطاء ترجمه آیت ‎الله ناصر مکارم شیرازی، ص۸۱ـ۸۳.
  10. همان، ص۴۰.
  11. همان، ص۸۹ و ۹۰.
  12. آوای بیداری، ص۶۱، ۱۲۶ و ۱۲۷.
  13. همان، ص۱۵.

منابع