محمدابراهیم کرباسی: تفاوت بین نسخه‌ها

از دانشنامه‌ی اسلامی
پرش به ناوبری پرش به جستجو
(اضافه کردن رده)
 
(۱۰ نسخه‌ٔ میانی ویرایش شده توسط ۴ کاربر نشان داده نشده)
سطر ۱: سطر ۱:
{{بخشی از یک کتاب}}
+
'''آیت الله حاج محمدابراهیم کرباسی''' (۱۲۶۱-۱۱۸۰ ق)، عالم ربانی و [[فقیه]] بزرگ [[شیعه]] در قرن ۱۳ هجری و از شاگردان [[سید محمد مهدی بحرالعلوم|علامه بحرالعلوم]] بود. مقام فقهی و حالات معنوی آیت الله کرباسی، سبب آن نگردید که گوشه انزوا برگزیند و نسبت به امور جامعه بی‌تفاوت باشد، بلکه در صیانت از ارزش‌ها و عملی نمودن دستورهای [[دین]]، لحظه‌ای آرام نبود. [[حاج ملاهادی سبزواری|حاج ملاهادی سبزواری]] از شاگردان بزرگ اوست.
 +
{{شناسنامه عالم
 +
||نام کامل = حاج محمدابراهیم کرباسی
 +
||تصویر= [[پرونده:کرباسی.jpg|230px]]
 +
||زادروز =  ۱۱۸۰ قمری
 +
|زادگاه = [[اصفهان]]
 +
|وفات =  ۱۲۶۱ قمری
 +
|مدفن = اصفهان
 +
|اساتید =  [[وحید بهبهانی|محمدباقر وحید بهبهانی]]، [[سید محمد مهدی بحرالعلوم|علامه بحرالعلوم]]، [[ملا علی نوری اصفهانی|آخوند ملا علی نوری مازندرانی]]، [[آقا محمد بیدآبادی|آقا محمد بیدآبادی]]،...
 +
|شاگردان = [[حاج ملاهادی سبزواری|حاج ملاهادی سبزواری]]، [[میرزا محمدحسن شیرازی|میرزای شیرازی]]، [[سید محمد شهشهانی]]، [[میر سید حسن مدرس اصفهانی]]،...
 +
|آثار = اشارات الاصول، منهاج الهدایه الی احکام الشریعه، السؤال و الجواب فی الفقه و الاحکام، رساله‌ای در صحیح و اعم، نقد الاصول،...
 +
}}
 +
==ولادت و خاندان==
  
 +
محمدابراهیم بن محمدحسن خراسانی کاخی معروف به حاجی کرباسی در سال ۱۱۸۰ قمری در [[اصفهان]] به دنیا آمد. وی در زمره افرادی است که نسب آنان به سردار بزرگ [[اسلام]] و [[صحابی]] وارسته، جناب [[مالک اشتر|مالک اشتر نخعی]] می‌رسد.
  
 +
پدرش حاج محمدحسن، در یکی از محلات هرات‌ (از توابع [[افغانستان]] کنونی) ـ محله‌ای [[شیعه]] ‌نشین معروف به‌ «حوض کرباس» ـ روزگار می‌گذرانید. در سبب وجه تسمیه این ناحیه، مورخان و جغرافیدانان خاطرنشان نموده‌اند: بانویی متدین و پیرو اهل بیت علیهم‌السلام از نخ و ریسمانی که خودش تهیه کرده بود، پارچه‌های کرباس تهیه نمود و آن‌ها را به معرض فروش نهاد و از بهای دست رنج و زحمت خود، حوضی در این محل بنیان نهاد و وقف شیعیان نمود که به «حوض کرباس» معروف گشت که به تدریج لفظ حوض، محذوف و نام کرباس باقی ماند و منسوبان بدین ناحیه را «کرباسی» می‌گویند که گاه این انتساب را به تحریف کلباسی هم می‌گویند.<ref>ریحانه الادب، ج۵، ص۴۶؛ دائرة ‌المعارف فارسی، دکتر مصاحب، ذیل کرباسی.</ref>
  
 +
محمدحسن که شخصی فاضل، پارسا و متدین بود، از این محل به گناباد (از توابع استان [[خراسان]]) مهاجرت نمود و در آبادی «کاخک» اقامت گزید. وی به منظور رفاه حال طلاب علوم دینی، در جوار بارگاه حضرت [[امام رضا]] علیه‌السلام و در بست بالای مشهد رضوی مدرسه‌ای بنیان نهاد که به مدرسه «حاج حسن» موسوم است.<ref> منتخب التواریخ، ص ۶۴۱. «این مدرسه بین مدرسه نواب و حرم مقدس رضوی قرار داشت که اکنون در طرح توسعه حرم مطهر خراب شده است».</ref> محمدحسن سپس، کاخک گناباد را به مقصد [[اصفهان]] ترک نمود و در این شهر رحل اقامت افکند.
  
'''منبع:''' تلخيص از كتاب گلشن ابرار، جلد 4، صفحه 219
+
==تحصیلات و استادان==
 +
«محمدابراهیم» دوران شکوفایی خویش را تحت تربیت پدری فاضل، پارسا و اهل [[تقوا]] سپری کرد. محمدابراهیم اگر چه در ده سالگی (سال ۱۱۹۰ هـ.ق) از نعمت پدر محروم گشت؛ ولی [[فقیه]] بیداردل، آیت الله [[آقا محمد بیدآبادی|آقا سید محمد بیدآبادی]] بر حسب توصیه پدرش، به تربیت وی کوشید و او در سنین نوجوانی فضایل و مکارم اخلاقی را از او آموخت و در زمره شاگردان این عارف عرش آشنا در [[سیر و سلوک|سیر و سلوک]] معنوی قلمداد گردید.<ref> معارف الرجال، ج ۲، ص ۱۷۶.</ref>
  
'''نویسنده:''' غلامرضا گلي‌زواره
+
محمدابراهیم کرباسی به نخستین مربیان خود اشاره کرده و می گوید: «اولین کسی که دانش را از او فراگرفتم، مرحوم والد ماجد، صاحب نفس قدسی و پس از او، مرحوم آقا سید محمد گیلانی بیدآبادی و بعد از او میرزا محمدعلی فرزند مظفر بود... این افراد در طریق [[تزکیه نفس|تزکیه]] و [[تقوا]] از اوتاد و ارکان بلاد بوده‌اند».<ref>طبقات اعلام الشیعه، ج ۶، ص ۱۷۶.</ref>
  
حاج محمدقاسم كاخكی در زمره افرادی است كه نسب آنان به سردار بزرگ [[اسلام]] و صحابی وارسته، جناب [[مالك اشتر]] نخعی می‌رسد و از این جهت با نامورانی چون ورام بن ابی فراس مؤلف «مجموعه ورام» و نواده دختری او یعنی [[سید بن طاووس]]، اسكندر بن دربیس خرقانی، شیخ محمدحسن بن شیخ محمدابراهیم یزدی اصفهانی (متوفی 1268 هـ.ق) جد خاندان اشتری اصفهانی و نیز مرحوم شیخ جعفر نجفی كاشف الغطاء اشتراك نسب دارد.<ref> تحفه الاحباب، [[محدث قمی]]، ص 428؛ تاریخ علمی و اجتماعی اصفهان در دو قرن اخیر، سید مصلح‌الدین مهدوی، ج 1، ص 43.</ref>
+
معروف‌ترین استادان دیگرش در [[اصفهان]] عبارتند از:
  
فرزند حاج محمدقاسم، حاج محمدحسن، در یكی از محلات هرات‌ (از توابع افغانستان كنونی) ـ محله‌ای شیعه‌نشین معروف به‌ «حوض كرباس» ـ روزگار می‌گذرانید. در سبب وجه تسمیه این ناحیه، مورخان و جغرافیدانان خاطرنشان نموده‌اند: بانویی متدین و پیرو اهل بیت علیهم‌السلام از نخ و ریسمانی كه خودش تهیه كرده بود، پارچه‌های كرباس تهیه نمود و آن‌ها را به معرض فروش نهاد و از بهای دست رنج و زحمت خود، حوضی در این محل بنیان نهاد و وقف شیعیان نمود كه به «حوض كرباس» معروف گشت كه به تدریج لفظ حوض، محذوف و نام كرباس باقی ماند و منسوبان بدین ناحیه را «كرباسی» می‌گویند كه گاه این انتساب را به تحریف كلباسی هم می‌گویند.<ref> ریحانه الادب، ج 5. ص 46؛ دائرة ‌المعارف فارسی، دكتر مصاحب، ذیل كرباسی.</ref>
+
#[[ملا علی نوری اصفهانی|آخوند ملا علی نوری مازندرانی]] (متوفی ۱۲۴۶ هـ.ق)
 +
#آخوند ملا محراب گیلانی (متوفی ۱۲۱۷ هـ.ق)
 +
#میرزا محمدعلی بن میر مظفر منجم اصفهانی (متوفی ۱۱۹۸ هـ.ق)؛ وی نیز از شاگردان فاضل و معروف سید محمد بیدآبادی است که در مسجد علی نزدیک قبه هارونیه در محله میدان کهنه اصفهان، امام جماعت بود.
 +
#شیخ محمدحسین خاتون آبادی (۱۲۳۳ـ۱۱۷۳ هـ.ق)؛ از [[فقیه|فقها]] و مجتهدانی است که نزد [[وحید بهبهانی]] شاگردی کرد و با [[سید علی طباطبایی|صاحب ریاض المسایل]] و [[میرزای قمی]] معاصر بود.<ref> روضات الجنات، ج ۷، ص ۱۰۷ و ۱۸۳.</ref>
 +
#شیخ محمدعلی هرندی
 +
#شیخ محمد بن شیخ زین‌الدین.
  
محمدحسن كه شخصی فاضل، پارسا و متدین بود، از این محل به گناباد (از توابع استان خراسان) مهاجرت نمود و در آبادی «كاخك» اقامت گزید. این ناحیه بخشی از نقاط مركزی شهرستان گناباد را دربر می‌گیرد كه بارگاه امامزاده سلطان محمد عابد (تاریخ بنا: 960 هـ.ق) از اماكن زیارتی آن است و به این دیار اعتباری مذهبی و صفایی معنوی بخشیده است.<ref> جغرافیای كامل ایران، ج 1، ص 634.</ref>
+
'''هجرت به عتبات عالیات:'''
  
محمدحسن به موازات تلاش‌های علمی و تحصیل معارف قرآنی و روایی، با رعایت موازین شرعی به كسب و كار هم مشغول بود و چون از راه حلال اندوخته‌ای بدست آورد، به منظور رفاه حال طلاب علوم دینی، در جوار بارگاه حضرت [[امام رضا]] علیه‌السلام و در بست بالای مشهد رضوی مدرسه‌ای بنیان نهاد كه به مدرسه «حاج حسن» موسوم است.<ref> منتخب التواریخ، ص 641. «این مدرسه بین مدرسه نواب و حرم مقدس رضوی قرار داشت كه اكنون در طرح توسعه حرم مطهر خراب شده است».</ref>
+
محمدابراهیم بعد از آن که در حوزه [[اصفهان]] به تکمیل تحصیلات پرداخت، به منظور ارتقای دانسته‌های خویش در سطوح عالی معارف اسلامی به ویژه [[فقه]] و [[اصول فقه‌‌‌‌|اصول]] و رسیدن به قله [[اجتهاد]] و بهره‌مندی از محضر مشاهیر اصفهان، به سوی [[عتبات عالیات|عتبات]] [[عراق]] رهسپار گردید. عالم بلندآوازه این زمان در دیار مذکور [[سید محمد مهدی بحرالعلوم|سید محمدمهدی بحرالعلوم]] (۱۲۱۲ـ۱۱۵۵ هـ.ق) بود که به اصلاحات گسترده در اداره حوزه‌ها و تقسیم کار میان عالمان [[شیعه]] دست زد.
  
آن مرد شریف به احداث این بنای آموزشی و علمی اكتفا نكرد و نسبت به تعمیر برخی مدارس [[مشهد]] همت گماشت و اموال منقولی را وقف آن‌ها ساخت؛ در اصفهان نیز از عمران و آبادانی مراكز علوم دینی غافل نبود.<ref> طبقات اعلام الشیعه، ج 6، ص 176.</ref>
+
محمدابراهیم کرباسی در کتاب معروف خود (اشارات الاصول) می‌نویسد: «مدت نسبتاً زیادی در خدمت آقا سید مهدی بحرالعلوم و نیز آقا [[وحید بهبهانی|محمدباقر وحید بهبهانی]] شاگردی نمودم؛ ولی از این دو بزرگوار تقاضای [[اجازه (علم الحدیث)|اجازه]] ننمودم و اگر از این بزرگواران اجازه می‌خواستم، می‌دادند».<ref> تذکره العلماء، محمد بن سلیمان تنکابنی، ص ۲۱۶؛ قصص العلما، ص ۱۱۷.</ref>
  
'''دوران كودكی و نوجوانی'''
+
میرزا محمد تنکابنی که از درس محمدابراهیم کرباسی استفاده کرده، می‌نویسد: «او از شاگردان وحید بهبهانی و بحرالعلوم بوده است».<ref> الکرام البرره، ج ۱، ص ۱۵.</ref>
  
محمدحسن به دلایلی كه مورخان و شرح‌حال‌ نگاران بدان‌ها اشاره نكرده‌اند، كاخك گناباد را به مقصد اصفهان ترك نمود و در این شهر رحل اقامت افكند. مدتی از سكونت وی در این دیار سپری نشده بود كه در نوزدهم [[ربیع الثانی]] سال 1180 هـ.ق صاحب فرزندی گردید كه او را «محمدابراهیم» نامید. این كودك دوران شكوفایی خویش را تحت تربیت پدری فاضل، پارسا و اهل تقوا و مادری نیكوسرشت سپری كرد.  
+
آیت الله کرباسی در عتبات و در حوزه درسی این بزرگواران با آقا [[سید محمد باقر شفتی|سید محمدباقر شفتی]] آشنا شد که این ارتباط، علاقه و دوستی میان آن‌ها را به تدریج آن چنان افزایش داد که آن دو عالم عامل، در درس و بحث با هم شرکت کرده و صفا و صمیمیتی ویژه بینشان حکم‌فرما گردید. این دوستی و انس حاجی کرباسی با سید شفتی بر محبوبیت و عزت و احترام وی افزود؛ زیرا آن [[فقیه]] فرزانه با همه فضل و فقاهتی که بدست آورد، همواره سید حجت الاسلام شفتی را بر خود مقدم می‌داشت و از هر گونه احترام و تکریم وی مضایقه نمی‌کرد.
  
مدت ده بهار كه از سن او گذشت ابرهای تیره و تاری سپهر زندگی او را تحت تأثیر قرار داد و مربی عالی قدر، دلسوز و نخستین استاد خود؛ یعنی پدری رئوف را در سال 1190 هـ.ق از دست داد و این ضایعه اسف‌انگیز در ذهن تازه شكفته‌اش اثر گذاشت و بعدها آن را به عنوان خاطره‌ای رنج‌آور از ذهن می‌گذرانید.
+
'''بازگشت به ایران:'''
  
محمدابراهیم اگر چه از نعمت پدر محروم گشت؛ ولی فقیه بیداردل، آیت الله آقا سید محمد بیدآبادی بر حسب توصیه پدرش، به تربیت وی كوشید و او در سنین نوجوانی فضایل و مكارم اخلاقی را از او آموخت و در زمره شاگردان این عارف عرش آشنا در سیر و سلوك معنوی قلمداد گردید.<ref> معارف الرجال، ج 2، ص 176.</ref>
+
حاجی کرباسی در عتبات عراق نزد استادانی بزرگ به قله اجتهاد رسید، اما عطشی درونی روانش را تحت الشعاع قرار داده بود، موجب گردید که حوزه درس برخی مشاهیر را در [[قم]] و کاشان مغتنم بشمارد.
  
محمدابراهیم كرباسی به نخستین مربیان خود اشاره كرد و خاطر نشان ساخته است: «اولین كسی كه دانش را از او فراگرفتم، مرحوم والد ماجد، صاحب نفس قدسی و پس از او، مرحوم آقا سید محمد گیلانی بیدآبادی و بعد از او میرزا محمدعلی فرزند مظفر بود... این افراد در طریق تزكیه و تقوا از اوتاد و اركان بلاد بوده‌اند».<ref> طبقات اعلام الشیعه، ج 6، ص 176.</ref>
+
==تدریس و شاگردان==
  
كرباسی در جای دیگر به ساده‌زیستی و قناعت سید محمد بیدآبادی اشاره كرد و گفته است: «شش ماه متوالی خوراك ایشان و خانواده‌اش هویج بود و از شدت فروتنی و برای پیروی از سنت نبوی، بر الاغ برهنه‌ای سوار می‌گردید».
+
آیت الله کرباسی که در چندین رشته از [[علوم اسلامی]] صاحب نظر بود و همگام با کسب معرفت خود را با مکارمی والا آراسته بود؛ با احراز مقام والای [[مرجعیت]] از کاشان به [[اصفهان]] آمد و رسالت سترگ فرهنگی-اجتماعی و تکلیف دینی خویش را با برنامه‌ریزی خاص و رعایت مقتضیات جامعه آغاز کرد. او در [[مسجد حکیم|مسجد حکیم]] اصفهان به تدریس [[فقه]] و [[اصول فقه‌‌‌‌|اصول]] پرداخت و در این عرصه، شاگردان زیادی پرورش داد که ذیلا به برخی از آنان اشاره می‌گردد:
  
'''اساتید دیگر'''
+
#[[حاج ملاهادی سبزواری|حاج ملاهادی سبزواری]]
 +
#[[میرزا محمدحسن شیرازی|میرزای شیرازی]]
 +
#محمد بن سلیمان تنکابنی
 +
#[[میر سید حسن مدرس اصفهانی]] (۱۲۱۰ـ۱۲۷۳ هـ.ق)
 +
#ملا مهدی قمشه‌ای (م، ۱۲۸۱ هـ.ق)<ref> الذریعه، ج ۱۵، ص ۸۲ و ۸۱؛ مکارم الآثار، ج ۷، ص ۲۴۰۶.</ref>
 +
#[[سید محمد شهشهانی|میر سید محمد شهشهانی]] (م، ۱۲۸۷ هـ.ق)
 +
#ملا حمزه قائنی
 +
#سید محمدحسن مجتهد اصفهانی (۱۲۶۳ـ۱۲۰۷ هـ.ق).
  
محمدابراهیم در سنین نوجوانی در پرتو اهتمام سید محمد بیدآبادی به طهارت قلب و صفای باطن مبادرت ورزید و بر اثر این تمرین‌های معنوی، شایستگی دریافت معارفی را در خود پدید آورد كه در محضر اساتیدی برجسته، آن‌ها را فعلیت بخشید یا به تكمیل آن‌ها مبادرت نمود. معروف‌ترین استادانش در اصفهان عبارتند از:
+
==آثار و تألیفات==
  
* 1. آخوند ملا علی، فرزند جمشید نوری مازندرانی (متوفی 1246 هـ.ق)؛
+
حاج محمدابراهیم کرباسی همگام با تلاش‌های آموزشی، تربیتی و تبلیغی، به تألیف و تحقیق مشغول بود و آثاری در عرصه [[فقه]]، [[اصول فقه‌‌‌‌|اصول]] و سایر معارف دینی به رشته تحریر درآورده که عبارتند از:
  
* 2. آخوند ملا محراب گیلانی (متوفی 1217 هـ.ق)؛
+
#اشارات الاصول
 +
#ارشاد المسترشدین فی معرفة من احکام الدین (یا رساله عملیه)
 +
#النخبه
 +
#منهاج الهدایه الی احکام الشریعه و فروع الفقه
 +
#السؤال و الجواب فی الفقه و الاحکام
 +
#شوارع الهدایه فی شرح الکفایه المقتصد
 +
#تقلید المیّت
 +
#الایقاضات
 +
#رساله‌ای در صحیح و اعم؛ (در علم اصول فقه)
 +
#نقد الاصول
 +
#مناسک حج
 +
#رساله‌ای در مفطر بودن قلیان یا توتون.<ref> همان، ج ۲، ص ۵۰۷؛ الاعلام، زرکلی، ج ۶، ص ۱۹۵.</ref>
  
* 3. میرزا محمدعلی بن میر مظفر منجم اصفهانی (متوفی 1198 هـ.ق)؛ وی نیز از شاگردان فاضل و معروف سید محمد بیدآبادی است كه در مسجد علی نزدیك قبه هارونیه در محله میدان كهنه اصفهان، امام جماعت بود.
+
==ویژگی‌های اخلاقی و رفتاری==
 
 
* 4. شیخ محمدحسین خاتون آبادی، فرزند عبدالباقی حسینی (1233ـ1173 هـ.ق)؛ از فقها و مجتهدانی است كه نزد وحید بهبهانی شاگردی كرد و با صاحب ریاض المسایل و میرزای قمی معاصر بود.<ref> روضات الجنات، ج 7، ص 107 و 183.</ref>
 
 
 
* 5. شیخ محمدعلی هرندی.
 
 
 
* 6. شیخ محمد بن شیخ زین‌الدین.
 
 
 
'''به سوی عتبات عراق'''
 
 
 
محمدابراهیم بعد از آن كه در حوزه اصفهان به تكمیل تحصیلات پرداخت، به منظور ارتقای دانسته‌های خویش در سطوح عالی معارف اسلامی به ویژه [[فقه]] و [[اصول]] و رسیدن به قله اجتهاد و بهره‌مندی از محضر مشاهیر اصفهان، به سوی عتبات [[عراق]] رهسپار گردید. عالم بلندآوازه این زمان در دیار مذكور سید محمدمهدی بحرالعلوم (1212ـ1155 هـ.ق) بود كه به اصلاحات گسترده در اداره حوزه‌ها و تقسیم كار میان عالمان شیعه دست زد.
 
 
 
محمدابراهیم كرباسی در كتاب معروف خود (اشارات الاصول) می‌نویسد: «مدت نسبتاً زیادی در خدمت آقا سید مهدی بحرالعلوم و نیز آقا محمدباقر وحید بهبهانی شاگردی نمودم؛ ولی از این دو بزرگوار تقاضای اجازه ننمودم و اگر از این بزرگواران اجازه می‌خواستم، می‌دادند».<ref> تذكره العلماء، محمد بن سلیمان تنكابنی، ص 216؛ قصص العلما، ص 117.</ref>
 
 
 
میرزا محمد تنكابنی كه از درس محمدابراهیم كرباسی استفاده كرده، می‌نویسد: «او از شاگردان وحید بهبهانی و بحرالعلوم بوده است».<ref> الكرام البرره، ج 1، ص 15.</ref>
 
 
 
آیت الله كرباسی در عتبات و در حوزه درسی این بزرگواران با آقا سید محمدباقر شفتی آشنا شد كه این ارتباط، علاقه و دوستی میان آن‌ها را به تدریج آن چنان افزایش داد كه آن دو عالم عامل در درس و بحث با هم شركت كرده و صفا و صمیمیتی ویژه بینشان حكم‌فرما گردید. این دوستی و انس حاجی كرباسی با سید شفتی بر محبوبیت و عزت و احترام وی افزود؛ زیرا آن فقیه فرزانه با همه فضل و فقاهتی كه بدست آورد همواره سید حجت الاسلام (شفتی) را بر خود مقدم می‌داشت و از هر گونه احترام و تكریم وی مضایقه نمی‌كرد.
 
 
 
'''بازگشت به ایران'''
 
 
 
حاجی كرباسی در عتبات عراق نزد استادانی بزرگ به قله اجتهاد رسید، اما عطشی درونی روانش را تحت الشعاع قرار داده بود، موجب گردید كه حوزه درس برخی مشاهیر را در [[قم]] و كاشان مغتنم بشمارد.
 
 
 
'''پرورش شاگردان برجسته'''
 
 
 
آیت الله كرباسی كه در چندین رشته از علوم اسلامی صاحب نظر بود و همگام با كسب معرفت خود را با مكارمی والا آراسته بود؛ با احراز مقام والای مرجعیت از كاشان به اصفهان آمد و رسالت سترگ فرهنگی-اجتماعی و تكلیف دینی خویش را با برنامه‌ریزی خاص و رعایت مقتضیات جامعه آغاز كرد. او طی مباحثه و مناظره‌های علمی با رعایت فروتنی قدرت تحمل عقاید دیگران و نیز بلندنظری و وسعت مشرب را مد نظر قرار داد و در مسجد حكیم اصفهان به تدریس [[فقه]] و [[اصول]] پرداخت و در این عرصه، شاگردان زیادی پرورش داد كه ذیلا به برخی از آنان اشاره می‌گردد:
 
 
 
* 1. حاج ملا هادی سبزواری؛
 
 
 
* 2. میرزای شیرازی؛
 
 
 
* 3. محمد بن سلیمان تنكابنی؛
 
 
 
* 4. آقا میر سید حسن مدرس اصفهانی، (1210ـ1273 هـ.ق)؛
 
 
 
* 5. ملا مهدی قمشه‌ای كه در سال 1281 هـ.ق رحلت نموده است.<ref> الذریعه، ج 15، ص 82 و 81؛ مكارم الآثار، ج 7، ص 2406.</ref>
 
 
 
* 6. میر سید محمد شهشهانی: ارتحالش را در سال 1287 هـ.ق؛
 
 
 
* 7. ملا حمزه قائنی؛
 
 
 
* 8. سید محمدحسن مجتهد اصفهانی: (1263ـ1207 هـ.ق).
 
 
 
'''یادگارهای ماندگار'''
 
 
 
آیت الله كرباسی همگام با تلاش‌های آموزشی، تربیتی و تبلیغی به تألیف و تحقیق مشغول بود و آثاری در عرصه فقه، اصول و سایر معارف دینی به رشته تحریر درآورده كه عبارتند از:
 
 
 
* 1. اشارات الاصول؛
 
 
 
* 2. ارشاد المسترشدین فی معرفه من احكام الدین یا رساله عملیه؛
 
 
 
* 3. النخبه؛
 
 
 
* 4. منهاج الهدایه الی احكام الشریعه و فروع الفقه؛
 
 
 
* 5. السؤال و الجواب فی الفقه والاحكام؛
 
 
 
* 6. شوارع الهدایه فی شرح الكفایه المقتصد؛
 
 
 
* 7. تقلید المیّت؛
 
 
 
* 8. الایقاضات؛
 
 
 
* 9. رساله‌ای در صحیح و اعم؛ در علم اصول فقه؛
 
 
 
* 10. نقد الاصول؛
 
 
 
* 11. مناسك حج؛
 
 
 
* 12. رساله‌ای در مفطر بودن قلیان یا توتون.<ref> همان، ج 2، ص 507؛ الاعلام، زركلی، ج 6، ص 195.</ref>
 
 
 
'''در وصف دیگران'''
 
 
 
مرحوم محمد بن سلیمان تنكابنی درباره آیت الله كرباسی نوشته است: «از شاگردان مرحوم بحرالعلوم است و اجازه دارد از آن بزرگوار و از شیخ جعفر نجفی و شیخ احمد احسایی... در غایت احتیاط بوده و هرگز مرافعه نكرد و از ازهد زهاد عصر بوده. حقیر از او شنیدم كه می‌گفت: من درس آقا بهبهانی را ادراك كردم. و [[شب قدر]] را ادراك كرده بود...».<ref> تذكره العلماء، ص 216.</ref>
 
 
 
'''اخلاق و رفتار'''
 
  
 
'''<I>الف: عبادت:</I>'''
 
'''<I>الف: عبادت:</I>'''
  
آیت الله محمدابراهیم كرباسی حیات علمی خود را در این واقعیت می‌دانست كه بر كردار و گفتار خود مراقب باشد و با [[عبادت]] و ارتباط با خداوند، نورانیتی قدسی را به اندرون خویش بفرستد و با آن ذكرهای شبانه، الحاح و التجا به درگاه حضرت احدیت، خویشتن را بسازد و توفیق پارسایی را از پروردگارش دریافت كند. او موفقیت‌های علمی، اجتماعی و فرهنگی خود را مدیون و مرهون همین نیایش‌های شبانه، توسل، توجه و توكل به خداوند می‌دانست. در بندگی خداوند و هنگام [[نماز]]، ذكر و [[دعا]]، نهایت خضوع، خشوع و حضور قلب داشت.
+
آیت الله محمدابراهیم کرباسی حیات علمی خود را در این واقعیت می‌دانست که بر کردار و گفتار خود مراقب باشد و با [[عبادت]] و ارتباط با خداوند، نورانیتی قدسی را به اندرون خویش بفرستد و با آن ذکرهای شبانه، الحاح و التجا به درگاه حضرت احدیت، خویشتن را بسازد و توفیق پارسایی را از پروردگارش دریافت کند. در بندگی خداوند و هنگام [[نماز]]، [[ذکر (اصطلاح اخلاق و عرفان)|ذکر]] و [[دعا]]، نهایت [[خضوع]]، [[خشوع]] و حضور قلب داشت.
  
یك سال شب تا به صبح مشغول دعا، نماز و تلاوت [[قرآن]] بود؛ برای این كه شب قدر را درك كند و از چنین فیضی برخوردار گردد؛ تا آن كه شب قدر را به نیكی درك نمود و مشاهده كرد كه چگونه [[فرشتگان]] و روح از آسمان نازل می‌شوند و تا صبح مقدرات و سرنوشت مردم را به زمین می‌آورند.<ref> فوائد الرضویه، ص 11؛ تذكره العلماء، ص 216؛ كاروان علم و عرفان، ج 1، ص 98.</ref>
+
یک سال شب تا به صبح مشغول دعا، نماز و تلاوت [[قرآن]] بود، برای این که [[شب قدر]] را درک کند و از چنین فیضی برخوردار گردد؛ تا آن که شب قدر را به نیکی درک نمود و مشاهده کرد که چگونه [[فرشتگان]] و روح از آسمان نازل می‌شوند و تا صبح مقدرات و سرنوشت مردم را به زمین می‌آورند.<ref> فوائد الرضویه، ص ۱۱؛ تذکره العلماء، ص ۲۱۶؛ کاروان علم و عرفان، ج ۱، ص ۹۸.</ref>
 
 
اعلام برادران دینی و اخلّاء ایمان وفقهم الله تعالی لمرضاته می‌دارد كه به عالی جناب نور چشم مكرم، قره العین المعظم، آقا محمد ـ زید توفیقه ـ مواجهه گفتم راضی نیستم كه ترك جماعت كرده باشید بلكه مبالغه گفتم یك [[نماز]] به غیر جماعت كرده باشید.<ref> فوائد الرضویه، ص 11.</ref>
 
  
 
'''<I>ب: در عرصه‌های اجتماعی:</I>'''
 
'''<I>ب: در عرصه‌های اجتماعی:</I>'''
  
گرچه آیت الله كرباسی از لحاظ مقام فقهی و تسلط به موازین شرعی و نیز رعایت حالات اخلاقی، به مقامات معنوی دست یافته بود؛ اما این خصلتش هرگز سبب آن نگردید كه گوشه انزوا برگزیند و به بهانه ریاضت نفس و دوری از اغیار، نسبت به امور جامعه‌ای كه در آن می‌زیست، بی‌تفاوت باشد از برخورد با ناروایی‌ها و منكرات خاموش بماند.
+
گرچه آیت الله کرباسی از لحاظ مقام فقهی و تسلط به موازین شرعی و نیز رعایت حالات اخلاقی، به مقامات معنوی دست یافته بود؛ اما این خصلتش هرگز سبب آن نگردید که گوشه انزوا برگزیند و به بهانه ریاضت نفس و دوری از اغیار، نسبت به امور جامعه‌ای که در آن می‌زیست، بی‌تفاوت باشد و از برخورد با ناروایی‌ها و منکرات خاموش بماند.
  
هنر مهمش این بود كه در جمع افراد عصر خویش می‌زیست و در عین حال در صیانت از ارزش‌ها و عملی نمودن دستورهای دین، لحظه‌ای آرام نبود. و البته به لحاظ رعایت شئون تقوایی و مراتب اخلاصی كه داشت، بسیار احتیاط می‌كرد. در امر فتوایی نهایت دقت می‌كرد و آن چنان بر آداب شریعت محمدی و فرهنگ علوی مراقبت و مواظبت داشت كه كمتر مستحبی از مستحبات از او فوت می‌گردید؛ ولی با این حال، چنان می‌زیست كه حتی همسایگانش تصور نمی‌نمودند با وارسته‌ای چون او و فرزانه‌ای مذكی همسایه‌اند.  
+
هنر مهمش این بود که در جمع افراد عصر خویش می‌زیست و در عین حال در صیانت از ارزش‌ها و عملی نمودن دستورهای [[دین]]، لحظه‌ای آرام نبود. و البته به لحاظ رعایت شئون [[تقوا]] و مراتب [[اخلاص|اخلاصی]] که داشت، بسیار احتیاط می‌کرد. در امر [[فتوا]] نهایت دقت می‌کرد و آن چنان بر آداب [[شریعت]] محمدی و فرهنگ علوی مراقبت و مواظبت داشت که کمتر [[مستحب|مستحبی]] از مستحبات از او فوت می‌گردید؛ ولی با این حال، چنان می‌زیست که حتی همسایگانش تصور نمی‌نمودند با وارسته‌ای چون او و فرزانه‌ای مذکی همسایه‌اند.  
  
البته این حالات با مقام علمی او كه اشتهارش را در اصفهان و شهرهای دیگر فراهم ساخت، فرق می‌كند. حكایات بسیاری از دقت و احتیاط او در فتوا و عدم توجه به امور دنیوی و اعراض از امكانات رفاه طلبانه، در كتب تراجم و منابع تاریخی ذكر شده كه همه آن‌ها عظمت مقام روحانی و معنوی آن بزرگ مرد عرصه فقاهت و دیانت را به اثبات می‌رساند.
+
البته این حالات با مقام علمی او که اشتهارش را در [[اصفهان]] و شهرهای دیگر فراهم ساخت، فرق می‌کند. حکایات بسیاری از دقت و احتیاط او در فتوا و عدم توجه به امور دنیوی و اعراض از امکانات رفاه طلبانه، در کتب تراجم و منابع تاریخی ذکر شده که همه آن‌ها عظمت مقام روحانی و معنوی آن بزرگ مرد عرصه فقاهت و دیانت را به اثبات می‌رساند.
  
از كثرت احتیاط، رساله عملیه ننوشت و گفت: استخوان بدنم طاقت عذاب و مجازات عالم [[آخرت]] را ندارد، تا آن كه به اصرار میرزای قمی رساله‌ای نگاشت تا مردمی كه از او تقلید می‌كنند، به آن مراجعه نمایند. هر مسئله‌ای كه از او سؤال می‌كردند، جواب شفاهی نمی‌داد و به آن رساله مراجعه می‌كرد.<ref> ریحانه الأدب، ج ص 43؛ تذكره القبور، ص 48 و 47.</ref>
+
از کثرت احتیاط، رساله عملیه ننوشت و گفت: استخوان بدنم طاقت عذاب و مجازات عالم [[آخرت]] را ندارد، تا آن که به اصرار [[میرزای قمی]] رساله‌ای نگاشت تا مردمی که از او [[تقلید]] می‌کنند، به آن مراجعه نمایند. هر مسئله‌ای که از او سؤال می‌کردند، جواب شفاهی نمی‌داد و به آن رساله مراجعه می‌کرد.<ref> ریحانه الأدب، ج ۵، ص ۴۳؛ تذکره القبور، ص ۴۸ و ۴۷.</ref>
  
هنگامی كه یكی از اجناس به دلایلی، ارزشی بالاتر از قیمت متعارف و متداول می‌یافت، به رغم آن كه توان تهیه آن را با همان قیمت گزاف داشت، از خریدش امتناع می‌نمود و مصرف نمی‌كرد تا از این رهگذر هم با گران فروشان مبارزه‌ای كرده باشد و هم با فقیران و افراد كم‌بضاعت همگام باشد. نسبت به دستگیری از فقرا، توجهی كامل و اهتمامی وافر داشت و به امور طلاب و شاگردان خویش مخصوصاً افراد نیازمند، به نحو احسن و با جدیت رسیدگی و پیگیری می‌نمود و نسبت به رفع احتیاجات آن‌‌ها اقدام می‌كرد.
+
هنگامی که یکی از اجناس به دلایلی، ارزشی بالاتر از قیمت متعارف و متداول می‌یافت، به رغم آن که توان تهیه آن را با همان قیمت گزاف داشت، از خریدش امتناع می‌نمود و مصرف نمی‌کرد تا از این رهگذر هم با گران فروشان مبارزه‌ای کرده باشد و هم با فقیران و افراد کم‌بضاعت همگام باشد. نسبت به دست‌گیری از فقرا، توجهی کامل و اهتمامی وافر داشت و به امور طلاب و شاگردان خویش مخصوصاً افراد نیازمند، به نحو احسن و با جدیت رسیدگی و پیگیری می‌نمود و نسبت به رفع احتیاجات آن‌‌ها اقدام می‌کرد.
  
 
'''<I>ج: مواعظ:</I>'''
 
'''<I>ج: مواعظ:</I>'''
  
آیت الله كرباسی بر این اعتقاد بود كه وعظ و خطابه از راه‌های مؤثر تربیت‌های دینی و اخلاقی آحاد جامعه است و اگر موارد انحراف و انحطاط و طرق نجات و هدایت بدین طریق گوشزد شود، تنبه و بیداری انسان‌ها را به دنبال می‌آورد.
+
آیت الله کرباسی بر این اعتقاد بود که وعظ و خطابه از راه‌های مؤثر تربیت‌های دینی و اخلاقی آحاد جامعه است و اگر موارد انحراف و انحطاط و طرق نجات و هدایت بدین طریق گوشزد شود، تنبه و بیداری انسان‌ها را به دنبال می‌آورد. صفای باطن و [[تهذیب نفس]] این مرد خدا، نصایح او را چنان در دل مردم جای می‌داد که گویی نقشی بر سنگ بود. از دیگر عوامل توفیق او در این تلاش فرهنگی و تبلیغی، آن بود که به اوضاع روزگاری که در آن می‌زیست، بصیرت داشت و بر این نکته هم واقف بود که چگونه موعظه کند. قبل از این که با گفتار، راهنمای مردم و مرشد آنان باشد، با اعمال خود یک مربی نمونه بود. خود نمونه بارزی از آن چه می‌گفت به شمار می‌رفت؛ تا افرادی که تحت تعلیمات و تبلیغات او قرار گرفته‌اند، در آیینه صاف و پاک وجودش نقایص و عیوب خود را مشاهده کنند و اصلاح شوند.
 
 
صفای باطن و تهذیب نفس این مرد خدا، نصایح او را چنان در دل مردم جای می‌داد كه گویی نقشی بر سنگ بود. از دیگر عوامل توفیق او در این تلاش فرهنگی و تبلیغی، آن بود كه به اوضاع روزگاری كه در آن می‌زیست، بصیرت داشت و بر این نكته هم واقف بود كه چگونه موعظه كند. قبل از این كه با گفتار، راهنمای مردم و مرشد آنان باشد، با اعمال خود یك مربی نمونه بود. خود نمونه بارزی از آن چه می‌گفت به شمار می‌رفت؛ تا افرادی كه تحت تعلیمات و تبلیغات او قرار گرفته‌اند، در آیینه صاف و پاك وجودش نقایص و عیوب خود را مشاهده كنند و اصلاح شوند.
 
 
 
نسبت به افرادی كه در ظلمت و تیرگی گام نهاده بودند، بی‌نهایت دلسوزی می‌نمود. رسالت این فقیه فرزانه در امر به معروف و نهی از منكر و اندرز و ارشاد مردم، با نرمی، ملایمت و عطوفت توأم بود و عقیده داشت پرخاشگری‌های حساب نشده و غضب‌هایی كه انگیزه‌های مقدس ندارند و نیز خشم بیهوده و از دست دادن شكیبایی در برخورد با مردم، مخاطبین را به لجاجت واداشته و از اطراف فرد ناصح پراكنده می‌سازد؛ البته در جایی كه شخصی می‌خواست بر گناه و خلاف خویش اصرار ورزد و در ترویج منكر بكوشد، اغماض را روا نمی‌دانست و با شدت، صلابت و قاطعیت تمام در جهت محو باطل و زدودن غبارهای خلاف و عصیان از جامعه اهتمام می‌ورزید.
 
  
یكی از همسایگانش به لهو و لعب و ساز و طرب اشتغال داشت. آیت الله كرباسی یكی از ملازمان خود را نزد وی فرستاد كه با ملاطفت به نامبرده بگوید از این رفتار مذموم دست بردارد و عمل مزبور را ترك كند. آن شخص در جواب گفته بود به آقا بگوید اگر می‌تواند مرا در غل و زنجیر افكند. او هم این موضوع را برای حاجی كرباسی مطرح كرد.
+
نسبت به افرادی که در ظلمت و تیرگی گام نهاده بودند، بی‌نهایت دلسوزی می‌نمود. رسالت این [[فقیه]] فرزانه در [[امر به معروف و نهی از منکر]] و اندرز و ارشاد مردم با نرمی، ملایمت و عطوفت توأم بود و عقیده داشت پرخاشگری‌های حساب نشده و غضب‌هایی که انگیزه‌های مقدس ندارند و نیز خشم بیهوده و از دست دادن شکیبایی در برخورد با مردم، مخاطبین را به لجاجت واداشته و از اطراف فرد ناصح پراکنده می‌سازد؛ البته در جایی که شخصی می‌خواست بر گناه و خلاف خویش اصرار ورزد و در ترویج منکر بکوشد، اغماض را روا نمی‌دانست و با شدت، صلابت و قاطعیت تمام در جهت محو باطل و زدودن غبارهای خلاف و عصیان از جامعه اهتمام می‌ورزید.
  
آن بزرگوار به مسجد حكیم آمد و بعد از [[نماز]] به موعظه نمازگزاران پرداخت و طی دعایی عرض كرد: «خدایا، من كه نجاری و آهنگری نمی‌دانم كه او را غل و زنجیر نمایم!» چون صفای معنوی داشت دعایش مستجاب شد و در بدن آن فرد فرو رفته در مرداب و ضلالت و محروم از چشمه سعادت، بیماری شدیدی پیدا شد كه با ورم و عفونت توأم بود و همان شب موجب [[مرگ]] او شد.<ref> كاروان علم و عرفان، ج ص 96.</ref>
+
یکی از همسایگانش به لهو و لعب و ساز و طرب اشتغال داشت. آیت الله کرباسی یکی از ملازمان خود را نزد وی فرستاد که با ملاطفت به نامبرده بگوید از این رفتار مذموم دست بردارد و عمل مزبور را ترک کند. آن شخص در جواب گفته بود به آقا بگوید اگر می‌تواند مرا در غل و زنجیر افکند. او هم این موضوع را برای حاجی کرباسی مطرح کرد. آن بزرگوار به مسجد حکیم آمد و بعد از [[نماز]] به موعظه نمازگزاران پرداخت و طی دعایی عرض کرد: «خدایا، من که نجاری و آهنگری نمی‌دانم که او را غل و زنجیر نمایم!» چون صفای معنوی داشت دعایش مستجاب شد و در بدن آن فرد بیماری شدیدی پیدا شد که با ورم و عفونت توأم بود و همان شب موجب [[مرگ]] او شد.<ref> کاروان علم و عرفان، ج ۱، ص ۹۶.</ref>
  
در شفاءالصدور از آن فقیه بزرگوار نقل كرده‌اند: وقتی یكی از افراد روضه‌خوان در محضر آن جناب بر فراز منبر، ماجرای [[كربلا]] را برای مردم گفت و حاجی احساس نمود در مضامین گفتارش مطالب غیرواقع دیده می‌شود؛ وی را تذكر داد كه اگر می‌خواهد تاریخ زندگی معصومین و وابستگان آن‌ها را مطرح كند، دقت نماید و از ذكر نكات غیرواقع و مطالب دور از شأن آن بزرگواران اجتناب نماید.<ref> همان.</ref>
+
در شفاءالصدور از آن فقیه بزرگوار نقل کرده‌اند: وقتی یکی از افراد روضه‌خوان در محضر آن جناب بر فراز منبر، ماجرای [[کربلا]] را برای مردم گفت و حاجی احساس نمود در مضامین گفتارش مطالب غیرواقع دیده می‌شود؛ وی را تذکر داد که اگر می‌خواهد تاریخ زندگی [[معصوم|معصومین]] و وابستگان آن‌ها را مطرح کند، دقت نماید و از ذکر نکات غیرواقع و مطالب دور از شأن آن بزرگواران اجتناب نماید.<ref> همان.</ref>
  
 
'''<I>د: حمایت از علما:</I>'''
 
'''<I>د: حمایت از علما:</I>'''
  
نقل كرده‌اند فردی كه به دانش خود مغرور شده بود، در سخنانی اظهار داشت: «در دین ملاها نقصان وجود دارد» این سخن وقتی به گوش حاجی كرباسی رسید، غیرتش به جوش آمد، دستور داد وی را احضار كنند؛ وقتی آن فرد خاطی به حضور آیت الله كرباسی آمد، خطاب به وی گفت: «شنیده‌ام عباراتی نادرست و موهن بر زبان جاری نموده‌ای! اگر صحت دارد، مجازاتی سخت در پی خواهی داشت. چرا به گروهی انسان كه عمر خود را صرف كسب معارف دینی و نشر علوم قرآن و عترت نموده‌اند، چنین تهمتی می‌زنی؟!».
+
آیت الله کرباسی نسبت به علمای [[دین]] و راویان [[حدیث]]، علاقه‌ای منبعث از باورهای مذهبی داشت. احساس فروتنی در برابر آقا [[سید محمد باقر شفتی|سید محمدباقر شفتی]] نمونه‌ای از احترام این فقیه برای مشاهیر [[شیعه]] و علمای اسلامی است و این [[تواضع]] و مقدم داشتن سید شفتی بر خود، در حالی بود که آیت الله کرباسی مرجعی نامدار و فقیهی عالی مقام بود و شهرت علمی‌‌اش در جهان [[تشیع]] پیچیده بود.<ref> بیان المفاخر، مهدوی، ج ۱، ص ۲۱۶.</ref>
  
آن فرد وقتی باصلابت و قاطعیت مرحوم كرباسی مواجه گردید، به [[دروغ]] جواب داد: «مرا جنون ادواری است و چنین كلامی را در حالت مذكور گفته‌ام» و طبیبی را به شهادت طلبید، آن طبیب هم وقتی دید این مرد باید مجازات شود، برای نجاتش دیوانگی او را مورد تأیید قرار داد؛ از این جهت حاجی از مجازاتش درگذشت. اما برای آن كه عبرتی برای دیگران باشد و دیگر كسی این جرأت را به خود راه ندهد كه گروهی را كه اسوه دینداران و پارسایان هستند، متهم به كاستی در دیانت كند، او را كه در منطقه مازندران اقامت داشت، به مدت یك سال به نجف آباد اصفهان تبعید كرد كه با وساطت آیت الله سید محمدباقر شفتی از این وضع رهایی یافت.<ref> گناهانی كه شایع شده است، سید جواد امیری اراكی، ص 80 و 79.</ref>
+
از کارهای دیگری که قدرشناسی وی را نسبت به علمای سلف تأیید می‌کند، بازسازی مرقد [[صاحب بن عباد]] است. وی در معطوف ساختن توجه مردم به مقام و مرقد این عالم فاضل و وزیر شیعی، فعالیت زیادی نمود و بر این امر مداومت ورزید.<ref> منتخب التواریخ، ص ۶۷۷.</ref>  
  
اصولاً آیت الله كرباسی نسبت به علمای دین و راویان حدیث، علاقه‌ای منبعث از باورهای مذهبی داشت و شدت این اشتیاق در حدی بود كه وقتی در [[قم]] به [[زیارت]] بارگاه مقدس حضرت فاطمه معصومه علیهاالسلام می‌آمد، به حوالی مسجد [[امام حسن عسکری]] علیه‌السلام كه می‌رسید، از كنار رودخانه كفش از پای بیرون می‌آورد و با پای برهنه به سوی صحن مطهر حركت می‌كرد؛ هنگامی كه از او پرسیدند: چرا با پای برهنه راه می‌روید؟ در پاسخ فرمود: «محدثان و راویان [[حدیث]] خاندان عترت و طهارت در این منطقه مدفون هستند و این جا مزار آن بزرگان است و دوست ندارم با كفش بر مرقد پاكشان گام نهم».<ref> حضرت معصومه و شهر قم، محمد حكیمی، ص 35.</ref>
+
نقل کرده‌اند: آیت الله کرباسی خانه خویش و برخی از شاگردان خود را به نام این که منزل خود اوست، «بست» قرار داده بود و هر کس از سوی عوامل حکومتی و دیگر زورگویان مورد تعدی قرار می‌گرفت، در همان لحظه به یکی از این خانه‌ها پناه می‌برد. حاکم وقت اصفهان به وی پیغام داد: «خواهش می‌کنم معین بفرمایید که بست شما از کجا تا کجاست و تا کی ادامه خواهد داشت؟ زیرا دست و بال مأموران ما به کلی بسته شده است». آیت الله کرباسی در جوابش گفته بود: «بست من نیست، به [[امام زمان]] عجل الله تعالی فرجه تعلق دارد و از نظر مکانی، مشرق و مغرب را دربر می‌گیرد و به لحاظ زمانی، تا [[روز قیامت]] ادامه دارد و تا ستم تو و کارگزارانت هست، این بست هم توسط من و علمای پس از من وجود دارد».<ref> حماسه کویر، محمدابراهیم باستانی پاریزی، ج ۱، ص ۱۲۲، پاورقی.</ref>
  
از كارهای دیگری كه قدرشناسی وی را نسبت به علمای سلف تأیید می‌كند، بازسازی مرقد صاحب بن عباد است. وی در معطوف ساختن توجه مردم به مقام و مرقد این عالم فاضل و وزیر شیعی، فعالیت زیادی نمود و بر این امر مداومت ورزید.<ref> منتخب التواریخ، ص 677.</ref>
+
'''هـ: نماز باران:'''
  
مسجدی كه آیت الله كرباسی در آن به تدریس و وعظ مشغول گشت، از آثار صاحب بن عباد به شمار می‌رفت. و بدن نام برده در محله باب دریه، كه به نام باب طوقچی و گاه میدان كهنه خوانده می‌شود. به خاك سپرده شده است و آرامگاهش اكنون آباد بوده و به صورت حسینیه‌ای درآمده كه عزاداران حسینی در آن به نوحه‌سرایی می‌پردازند.<ref> صاحب بن عبّاد وزیر دین‌پرور، سعید بابایی، ص 195.</ref> و این همه به دلیل تلاش‌های تبلیغی آیت الله كرباسی است.
+
یک سال به دلیل کاهش نزولات جوی، خشکسالی و قحطی، مردم نگران و دست اندرکاران و کارگزاران این ناحیه، دچار استیصال و درماندگی شدند. حاکم وقت ـ منوچهرخان معتمدالدوله ـ خدمت آیت الله کرباسی آمد و عرض کرد: «مردم تقاضای عاجزانه دارند که شما برای انجام دعا و [[نماز باران]] به بیرون شهر بروید». آن فقیه زاهد که سنین کهنسالی و سالخوردگی خود را سپری می‌کرد، گفت: «من پیرم و ناتوان و قوت رفتن را ندارم». وی گفت: «تختی روان برایتان می‌فرستم که در آن نشسته و به مکان مورد نظر برای دعای باران بروید». مرحوم کرباسی در جواب او فرمود: «آخر با تخت [[غصب|غصبی]]، آن هم اهدایی از سوی عامل ستم به دعای باران رفتن و تقاضای نزول رحمت کردن، چه مناسبتی دارد و آیا خداوند با چنین وضعی دعای ما را مستجاب می‌کند؟!» یکی از فرزندان حاجی عرض کرد: «خودمان با همکاری مردم تختی از چوب برایتان می‌سازیم».
  
احساس فروتنی در برابر آقا سید محمدباقر حجت الاسلام (سید شفتی) نمونه‌ای دیگر از احترام این فقیه برای مشاهیر [[شیعه]] و علمای اسلامی است و این تواضع و مقدم داشتن سید شفتی بر خود، در حالی بود كه آیت الله كرباسی مرجعی نامدار و فقیهی عالی مقام بود و شهرت علمی‌‌اش در جهان تشیع پیچیده بود.<ref> بیان المفاخر، مهدوی، ج ص 216.</ref>
+
سپس در شهر اعلان نمودند که از روز شنبه همه مردم [[روزه]] بگیرند تا روز دوشنبه با حال روزه به همراه حاجی کرباسی برای دعای باران حاضر شوند. مردم روزه‌دار در موعد مقرر در حوالی محل اقامت آن مجتهد عارف، اجتماع کردند و حاجی را که بیمار و ناتوان و بسیار سالخورده بود، با تختی به سوی [[تخت فولاد]] آورند؛ گروهی از ارامنه جلفای [[اصفهان]] نیز صف کشیدند و کتاب آسمانی خود ـ [[انجیل]] ـ را گشودند. [[یهود|یهودیان]] نیز با [[تورات]] در آن مکان حاضر شدند. آیت الله کرباسی مشاهده کرد در یک سو، ارامنه و در طرف دیگر، یهودیان صف کشیده‌اند. پس سر خویش را برهنه نمود و به جانب آسمان نگریست و عرض نمود: «خدایا! محمدابراهیم محاسنش را برای نشر [[اسلام]] سپید کرده است؛ امروز مرا نزد پیروان مذاهب دیگر شرمسار مفرما!». ناگهان ابری متراکم، آسمان اصفهان را فراگرفت و ساعتی بعد، ریزش باران به طور مداوم آغاز گردید و بدین گونه مردم از عوارض کاهش منابع آب و خشکسالی نجات یافتند.<ref> جامع النورین، ملا اسماعیل سبزواری، ص ۳۳۳؛ کاروان علم و عرفان، ج ۱، ص ۱۰۹ و ۱۰۸.</ref>  
  
آیت الله كرباسی در پذیرش شهادت افراد دقت زیادی داشت؛ از باب نمونه نقل كرده‌اند: شخصی خدمت ایشان برای موضوعی گواهی داد. آن جناب پرسید: شغل تو چیست؟ گفت: غسال هستم. پس آداب و [[احكام]] غسل دادن و اموری را كه دانستن آن‌ها برای وی لازم بود، از این شخص پرسید و او هم جواب داد؛ غسال كه از مو شكافی‌های آیت الله كرباسی شگفت زده شده بود، خطاب به وی عرض كرد: «ما بعد از آن که شخص متوفی را دفن می‌كنیم، در گوشش می‌گوییم خوشا به سعادت تو كه از دنیا رفتی و برای ادای شهادت، خدمت حاجی كرباسی نرسیدی!».<ref> منتخب التواریخ، ص 677.</ref>
+
==وفات==
  
نقل كرده‌اند: آیت الله كرباسی خانه خویش و برخی از شاگردان خود را به نام این كه منزل خود اوست، «بست» قرار داده بود و هر كس از سوی عوامل حكومتی و دیگر زورگویان مورد تعدی قرار می‌گرفت، در همان لحظه به یكی از این خانه‌ها پناه می‌برد. حاكم وقت اصفهان به وی پیغام داد: «خواهش می‌كنم معین بفرمایید كه بست شما از كجا تا كجاست و تا كی ادامه خواهد داشت؟ زیرا دست و بال مأموران ما به كلی بسته شده است». آیت الله كرباسی در جوابش گفته بود: «بست من نیست، به [[امام زمان]] عجل الله تعالی فرجه شریف تعلق دارد و از نظر مكانی، مشرق و مغرب را دربر می‌گیرد و به لحاظ زمانی، تا [[روز قیامت]] ادامه دارد و تا ستم تو و كارگزارانت هست، این بست هم توسط من و علمای پس از من وجود دارد».<ref> حماسه كویر، محمدابراهیم باستانی پاریزی، ج 1، ص 122، پاورقی.</ref>
+
مرحوم آیت الله محمدابراهیم کرباسی پس از مدت هشتاد و یک سال و نوزده روز عمر بابرکت، در شب پنج شنبه هشتم ماه [[جمادی الاول]] ۱۲۶۱ هـ.ق<ref> البدر التمام، ص ۱۶ و نیز مکارم الآثار، ح ۵، ص ۱۶۴۴ ضمناً این که تاریخ رحلت او را ۱۲۶۲ هـ.ق نوشته‌اند غلط است.</ref> (مطابق ۱۲۲۴ هـ.ش) رحلت نمود و پیکر مطهرش پس از مراسم [[تشییع جنازه|تشییع]] باشکوه در کنار [[مسجد حکیم|مسجد حکیم]] اصفهان به خاک سپرده شد. زمین این مکان را [[سید محمد باقر شفتی|سید شفتی]] در زمان حیات آیت الله کرباسی خریداری نمود و به وی واگذار کرد.
  
'''نماز باران'''
+
==پانویس==
 +
<references />
  
یك سال به دلیل كاهش نزولات جوی، خشكسالی و قحطی، مردم نگران و دست اندركاران و كارگزاران این ناحیه، دچار استیصال و درماندگی شدند. حاكم وقت ـ منوچهرخان معتمدالدوله ـ خدمت آیت الله كرباسی آمد و عرض كرد: «مردم تقاضای عاجزانه دارند كه شما برای انجام [[نماز]] و دعای باران به بیرون شهر بروید».
+
==منابع==
  
آن فقیه زاهد كه سنین كهنسالی و سالخوردگی خود را سپری می‌كرد، گفت: «من پیرم و ناتوان و قوت رفتن را ندارم» وی گفت: «تختی روان برایتان می‌فرستم كه در آن نشسته و به مكان مورد نظر برای دعای باران بروید».
+
*مجموعه [[گلشن ابرار (کتاب)|گلشن ابرار]]، جلد۴، زندگی نامه "حاج محمدابراهیم کرباسی" از غلامرضا گلی‌زواره.
 +
*درگذشت "حاجی کرباسی" عالم و فقیه برجسته (۱۲۶۲ ق)، [http://www.cgie.org.ir/fa/news/10284 مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی]، بازیابی: ۲۴ اسفند ۱۳۹۲.
  
مرحوم كرباسی در جواب او فرمود: «آخر با تخت غصبی، آن هم اهدایی از سوی عامل ستم به دعای باران رفتن و تقاضای نزول رحمت كردن، چه مناسبتی دارد و آیا خداوند با چنین وضعی دعای ما را مستجاب می‌كند؟!» یكی از فرزندان حاجی عرض كرد: «خودمان با همكاری مردم تختی از چوب برایتان می‌سازیم».
+
[[رده:علمای قرن سیزدهم]][[رده:علماء شیعه]]
 
+
[[رده:فقیهان]]
نجاری پذیرفت كه آن وسیله را بسازد. در شهر اعلان نمودند كه از روز شنبه همه مردم [[روزه]] بگیرند تا روز دوشنبه با حال روزه به همراه حاجی كرباسی برای دعای باران حاضر شوند. مردم روزه‌دار در موعد مقرر در حوالی محل اقامت آن مجتهد عارف، اجتماع كردند و حاجی را كه بیمار و ناتوان و بسیار سالخورده بود، با تختی به سوی تخت فولاد آورند؛ گروهی از ارامنه جلفای اصفهان نیز صف كشیدند و كتاب آسمانی خود ـ [[انجیل]] ـ را گشودند. یهودیان اصفهان نیز با [[تورات]] در آن مكان حاضر شدند. آیت الله كرباسی مشاهده كرد در یك سو، ارامنه و در طرف دیگر، یهودیان صف كشیده‌اند.
+
[[رده:مجتهدین]]
 
 
پس سر خویش را برهنه نمود و به جانب آسمان نگریست و عرض نمود: «خدایا! محمدابراهیم محاسنش را برای نشر اسلام سپید كرده است؛ امروز مرا نزد پیروان مذاهب دیگر شرمسار مفرما!» ناگهان ابری متراكم، آسمان اصفهان را فراگرفت و ساعتی بعد، ریزش باران به طور مداوم آغاز گردید و بدین گونه مردم از عوارض كاهش منابع آب و خشكسالی نجات یافتند.<ref> جامع النورین، ملا اسماعیل سبزواری، ص 333؛ كاروان علم و عرفان، ج 1، ص 109 و 108.</ref>
 
 
 
'''رحلت و محل دفن'''
 
 
 
آیت الله محمدابراهیم كرباسی پس از مدت هشتاد و یك سال و نوزده روز عمر بابركت، در شب پنج شنبه هشتم ماه [[جمادی الاول]] 1261 هـ.ق<ref> البدر التمام، ص 16 و نیز مكارم الآثار، ح 5، ص 1644 ضمناً این كه تاریخ رحلت او را 1262 هـ.ق نوشته‌اند غلط است.</ref> مطابق 1224 هـ.ش رحلت نمود و پیكر مطهرش پس از [[غسل]] و كفن و مراسم تشییع باشكوه در برابر مسجد حكیم اصفهان ـ دری كه به سوی بازار رنگرزان و میدان [[امام خمینی]] كنونی اصفهان گشوده می‌شود ـ دفن گردید و اینك مرقدش در میان بقعه‌ای مخصوص در وسط سنگ مرمری بلند واقع شده است. این بقعه به طرز هنرمندانه‌ای گچ‌بری شده كه میان آن، مرقد آیت الله كرباسی است و قبور برخی از اولاد و احفادش نیز در آنجاست و هم اكنون مزاری معروف و زیارتگاه مردم است. زمین این مكان را سید شفتی در زمان حیات آیت الله كرباسی خریداری نمود و به وی واگذار كرد.
 
 
 
==پانویس ==
 
<references />
 
[[رده:علمای قرن سیزدهم]]
 

نسخهٔ کنونی تا ‏۳۱ مهٔ ۲۰۲۴، ساعت ۱۳:۰۵

آیت الله حاج محمدابراهیم کرباسی (۱۲۶۱-۱۱۸۰ ق)، عالم ربانی و فقیه بزرگ شیعه در قرن ۱۳ هجری و از شاگردان علامه بحرالعلوم بود. مقام فقهی و حالات معنوی آیت الله کرباسی، سبب آن نگردید که گوشه انزوا برگزیند و نسبت به امور جامعه بی‌تفاوت باشد، بلکه در صیانت از ارزش‌ها و عملی نمودن دستورهای دین، لحظه‌ای آرام نبود. حاج ملاهادی سبزواری از شاگردان بزرگ اوست.

کرباسی.jpg
نام کامل حاج محمدابراهیم کرباسی
زادروز ۱۱۸۰ قمری
زادگاه اصفهان
وفات ۱۲۶۱ قمری
مدفن اصفهان

Line.png

اساتید

محمدباقر وحید بهبهانی، علامه بحرالعلوم، آخوند ملا علی نوری مازندرانی، آقا محمد بیدآبادی،...

شاگردان

حاج ملاهادی سبزواری، میرزای شیرازی، سید محمد شهشهانی، میر سید حسن مدرس اصفهانی،...

آثار

اشارات الاصول، منهاج الهدایه الی احکام الشریعه، السؤال و الجواب فی الفقه و الاحکام، رساله‌ای در صحیح و اعم، نقد الاصول،...

ولادت و خاندان

محمدابراهیم بن محمدحسن خراسانی کاخی معروف به حاجی کرباسی در سال ۱۱۸۰ قمری در اصفهان به دنیا آمد. وی در زمره افرادی است که نسب آنان به سردار بزرگ اسلام و صحابی وارسته، جناب مالک اشتر نخعی می‌رسد.

پدرش حاج محمدحسن، در یکی از محلات هرات‌ (از توابع افغانستان کنونی) ـ محله‌ای شیعه ‌نشین معروف به‌ «حوض کرباس» ـ روزگار می‌گذرانید. در سبب وجه تسمیه این ناحیه، مورخان و جغرافیدانان خاطرنشان نموده‌اند: بانویی متدین و پیرو اهل بیت علیهم‌السلام از نخ و ریسمانی که خودش تهیه کرده بود، پارچه‌های کرباس تهیه نمود و آن‌ها را به معرض فروش نهاد و از بهای دست رنج و زحمت خود، حوضی در این محل بنیان نهاد و وقف شیعیان نمود که به «حوض کرباس» معروف گشت که به تدریج لفظ حوض، محذوف و نام کرباس باقی ماند و منسوبان بدین ناحیه را «کرباسی» می‌گویند که گاه این انتساب را به تحریف کلباسی هم می‌گویند.[۱]

محمدحسن که شخصی فاضل، پارسا و متدین بود، از این محل به گناباد (از توابع استان خراسان) مهاجرت نمود و در آبادی «کاخک» اقامت گزید. وی به منظور رفاه حال طلاب علوم دینی، در جوار بارگاه حضرت امام رضا علیه‌السلام و در بست بالای مشهد رضوی مدرسه‌ای بنیان نهاد که به مدرسه «حاج حسن» موسوم است.[۲] محمدحسن سپس، کاخک گناباد را به مقصد اصفهان ترک نمود و در این شهر رحل اقامت افکند.

تحصیلات و استادان

«محمدابراهیم» دوران شکوفایی خویش را تحت تربیت پدری فاضل، پارسا و اهل تقوا سپری کرد. محمدابراهیم اگر چه در ده سالگی (سال ۱۱۹۰ هـ.ق) از نعمت پدر محروم گشت؛ ولی فقیه بیداردل، آیت الله آقا سید محمد بیدآبادی بر حسب توصیه پدرش، به تربیت وی کوشید و او در سنین نوجوانی فضایل و مکارم اخلاقی را از او آموخت و در زمره شاگردان این عارف عرش آشنا در سیر و سلوک معنوی قلمداد گردید.[۳]

محمدابراهیم کرباسی به نخستین مربیان خود اشاره کرده و می گوید: «اولین کسی که دانش را از او فراگرفتم، مرحوم والد ماجد، صاحب نفس قدسی و پس از او، مرحوم آقا سید محمد گیلانی بیدآبادی و بعد از او میرزا محمدعلی فرزند مظفر بود... این افراد در طریق تزکیه و تقوا از اوتاد و ارکان بلاد بوده‌اند».[۴]

معروف‌ترین استادان دیگرش در اصفهان عبارتند از:

  1. آخوند ملا علی نوری مازندرانی (متوفی ۱۲۴۶ هـ.ق)
  2. آخوند ملا محراب گیلانی (متوفی ۱۲۱۷ هـ.ق)
  3. میرزا محمدعلی بن میر مظفر منجم اصفهانی (متوفی ۱۱۹۸ هـ.ق)؛ وی نیز از شاگردان فاضل و معروف سید محمد بیدآبادی است که در مسجد علی نزدیک قبه هارونیه در محله میدان کهنه اصفهان، امام جماعت بود.
  4. شیخ محمدحسین خاتون آبادی (۱۲۳۳ـ۱۱۷۳ هـ.ق)؛ از فقها و مجتهدانی است که نزد وحید بهبهانی شاگردی کرد و با صاحب ریاض المسایل و میرزای قمی معاصر بود.[۵]
  5. شیخ محمدعلی هرندی
  6. شیخ محمد بن شیخ زین‌الدین.

هجرت به عتبات عالیات:

محمدابراهیم بعد از آن که در حوزه اصفهان به تکمیل تحصیلات پرداخت، به منظور ارتقای دانسته‌های خویش در سطوح عالی معارف اسلامی به ویژه فقه و اصول و رسیدن به قله اجتهاد و بهره‌مندی از محضر مشاهیر اصفهان، به سوی عتبات عراق رهسپار گردید. عالم بلندآوازه این زمان در دیار مذکور سید محمدمهدی بحرالعلوم (۱۲۱۲ـ۱۱۵۵ هـ.ق) بود که به اصلاحات گسترده در اداره حوزه‌ها و تقسیم کار میان عالمان شیعه دست زد.

محمدابراهیم کرباسی در کتاب معروف خود (اشارات الاصول) می‌نویسد: «مدت نسبتاً زیادی در خدمت آقا سید مهدی بحرالعلوم و نیز آقا محمدباقر وحید بهبهانی شاگردی نمودم؛ ولی از این دو بزرگوار تقاضای اجازه ننمودم و اگر از این بزرگواران اجازه می‌خواستم، می‌دادند».[۶]

میرزا محمد تنکابنی که از درس محمدابراهیم کرباسی استفاده کرده، می‌نویسد: «او از شاگردان وحید بهبهانی و بحرالعلوم بوده است».[۷]

آیت الله کرباسی در عتبات و در حوزه درسی این بزرگواران با آقا سید محمدباقر شفتی آشنا شد که این ارتباط، علاقه و دوستی میان آن‌ها را به تدریج آن چنان افزایش داد که آن دو عالم عامل، در درس و بحث با هم شرکت کرده و صفا و صمیمیتی ویژه بینشان حکم‌فرما گردید. این دوستی و انس حاجی کرباسی با سید شفتی بر محبوبیت و عزت و احترام وی افزود؛ زیرا آن فقیه فرزانه با همه فضل و فقاهتی که بدست آورد، همواره سید حجت الاسلام شفتی را بر خود مقدم می‌داشت و از هر گونه احترام و تکریم وی مضایقه نمی‌کرد.

بازگشت به ایران:

حاجی کرباسی در عتبات عراق نزد استادانی بزرگ به قله اجتهاد رسید، اما عطشی درونی روانش را تحت الشعاع قرار داده بود، موجب گردید که حوزه درس برخی مشاهیر را در قم و کاشان مغتنم بشمارد.

تدریس و شاگردان

آیت الله کرباسی که در چندین رشته از علوم اسلامی صاحب نظر بود و همگام با کسب معرفت خود را با مکارمی والا آراسته بود؛ با احراز مقام والای مرجعیت از کاشان به اصفهان آمد و رسالت سترگ فرهنگی-اجتماعی و تکلیف دینی خویش را با برنامه‌ریزی خاص و رعایت مقتضیات جامعه آغاز کرد. او در مسجد حکیم اصفهان به تدریس فقه و اصول پرداخت و در این عرصه، شاگردان زیادی پرورش داد که ذیلا به برخی از آنان اشاره می‌گردد:

  1. حاج ملاهادی سبزواری
  2. میرزای شیرازی
  3. محمد بن سلیمان تنکابنی
  4. میر سید حسن مدرس اصفهانی (۱۲۱۰ـ۱۲۷۳ هـ.ق)
  5. ملا مهدی قمشه‌ای (م، ۱۲۸۱ هـ.ق)[۸]
  6. میر سید محمد شهشهانی (م، ۱۲۸۷ هـ.ق)
  7. ملا حمزه قائنی
  8. سید محمدحسن مجتهد اصفهانی (۱۲۶۳ـ۱۲۰۷ هـ.ق).

آثار و تألیفات

حاج محمدابراهیم کرباسی همگام با تلاش‌های آموزشی، تربیتی و تبلیغی، به تألیف و تحقیق مشغول بود و آثاری در عرصه فقه، اصول و سایر معارف دینی به رشته تحریر درآورده که عبارتند از:

  1. اشارات الاصول
  2. ارشاد المسترشدین فی معرفة من احکام الدین (یا رساله عملیه)
  3. النخبه
  4. منهاج الهدایه الی احکام الشریعه و فروع الفقه
  5. السؤال و الجواب فی الفقه و الاحکام
  6. شوارع الهدایه فی شرح الکفایه المقتصد
  7. تقلید المیّت
  8. الایقاضات
  9. رساله‌ای در صحیح و اعم؛ (در علم اصول فقه)
  10. نقد الاصول
  11. مناسک حج
  12. رساله‌ای در مفطر بودن قلیان یا توتون.[۹]

ویژگی‌های اخلاقی و رفتاری

الف: عبادت:

آیت الله محمدابراهیم کرباسی حیات علمی خود را در این واقعیت می‌دانست که بر کردار و گفتار خود مراقب باشد و با عبادت و ارتباط با خداوند، نورانیتی قدسی را به اندرون خویش بفرستد و با آن ذکرهای شبانه، الحاح و التجا به درگاه حضرت احدیت، خویشتن را بسازد و توفیق پارسایی را از پروردگارش دریافت کند. در بندگی خداوند و هنگام نماز، ذکر و دعا، نهایت خضوع، خشوع و حضور قلب داشت.

یک سال شب تا به صبح مشغول دعا، نماز و تلاوت قرآن بود، برای این که شب قدر را درک کند و از چنین فیضی برخوردار گردد؛ تا آن که شب قدر را به نیکی درک نمود و مشاهده کرد که چگونه فرشتگان و روح از آسمان نازل می‌شوند و تا صبح مقدرات و سرنوشت مردم را به زمین می‌آورند.[۱۰]

ب: در عرصه‌های اجتماعی:

گرچه آیت الله کرباسی از لحاظ مقام فقهی و تسلط به موازین شرعی و نیز رعایت حالات اخلاقی، به مقامات معنوی دست یافته بود؛ اما این خصلتش هرگز سبب آن نگردید که گوشه انزوا برگزیند و به بهانه ریاضت نفس و دوری از اغیار، نسبت به امور جامعه‌ای که در آن می‌زیست، بی‌تفاوت باشد و از برخورد با ناروایی‌ها و منکرات خاموش بماند.

هنر مهمش این بود که در جمع افراد عصر خویش می‌زیست و در عین حال در صیانت از ارزش‌ها و عملی نمودن دستورهای دین، لحظه‌ای آرام نبود. و البته به لحاظ رعایت شئون تقوا و مراتب اخلاصی که داشت، بسیار احتیاط می‌کرد. در امر فتوا نهایت دقت می‌کرد و آن چنان بر آداب شریعت محمدی و فرهنگ علوی مراقبت و مواظبت داشت که کمتر مستحبی از مستحبات از او فوت می‌گردید؛ ولی با این حال، چنان می‌زیست که حتی همسایگانش تصور نمی‌نمودند با وارسته‌ای چون او و فرزانه‌ای مذکی همسایه‌اند.

البته این حالات با مقام علمی او که اشتهارش را در اصفهان و شهرهای دیگر فراهم ساخت، فرق می‌کند. حکایات بسیاری از دقت و احتیاط او در فتوا و عدم توجه به امور دنیوی و اعراض از امکانات رفاه طلبانه، در کتب تراجم و منابع تاریخی ذکر شده که همه آن‌ها عظمت مقام روحانی و معنوی آن بزرگ مرد عرصه فقاهت و دیانت را به اثبات می‌رساند.

از کثرت احتیاط، رساله عملیه ننوشت و گفت: استخوان بدنم طاقت عذاب و مجازات عالم آخرت را ندارد، تا آن که به اصرار میرزای قمی رساله‌ای نگاشت تا مردمی که از او تقلید می‌کنند، به آن مراجعه نمایند. هر مسئله‌ای که از او سؤال می‌کردند، جواب شفاهی نمی‌داد و به آن رساله مراجعه می‌کرد.[۱۱]

هنگامی که یکی از اجناس به دلایلی، ارزشی بالاتر از قیمت متعارف و متداول می‌یافت، به رغم آن که توان تهیه آن را با همان قیمت گزاف داشت، از خریدش امتناع می‌نمود و مصرف نمی‌کرد تا از این رهگذر هم با گران فروشان مبارزه‌ای کرده باشد و هم با فقیران و افراد کم‌بضاعت همگام باشد. نسبت به دست‌گیری از فقرا، توجهی کامل و اهتمامی وافر داشت و به امور طلاب و شاگردان خویش مخصوصاً افراد نیازمند، به نحو احسن و با جدیت رسیدگی و پیگیری می‌نمود و نسبت به رفع احتیاجات آن‌‌ها اقدام می‌کرد.

ج: مواعظ:

آیت الله کرباسی بر این اعتقاد بود که وعظ و خطابه از راه‌های مؤثر تربیت‌های دینی و اخلاقی آحاد جامعه است و اگر موارد انحراف و انحطاط و طرق نجات و هدایت بدین طریق گوشزد شود، تنبه و بیداری انسان‌ها را به دنبال می‌آورد. صفای باطن و تهذیب نفس این مرد خدا، نصایح او را چنان در دل مردم جای می‌داد که گویی نقشی بر سنگ بود. از دیگر عوامل توفیق او در این تلاش فرهنگی و تبلیغی، آن بود که به اوضاع روزگاری که در آن می‌زیست، بصیرت داشت و بر این نکته هم واقف بود که چگونه موعظه کند. قبل از این که با گفتار، راهنمای مردم و مرشد آنان باشد، با اعمال خود یک مربی نمونه بود. خود نمونه بارزی از آن چه می‌گفت به شمار می‌رفت؛ تا افرادی که تحت تعلیمات و تبلیغات او قرار گرفته‌اند، در آیینه صاف و پاک وجودش نقایص و عیوب خود را مشاهده کنند و اصلاح شوند.

نسبت به افرادی که در ظلمت و تیرگی گام نهاده بودند، بی‌نهایت دلسوزی می‌نمود. رسالت این فقیه فرزانه در امر به معروف و نهی از منکر و اندرز و ارشاد مردم با نرمی، ملایمت و عطوفت توأم بود و عقیده داشت پرخاشگری‌های حساب نشده و غضب‌هایی که انگیزه‌های مقدس ندارند و نیز خشم بیهوده و از دست دادن شکیبایی در برخورد با مردم، مخاطبین را به لجاجت واداشته و از اطراف فرد ناصح پراکنده می‌سازد؛ البته در جایی که شخصی می‌خواست بر گناه و خلاف خویش اصرار ورزد و در ترویج منکر بکوشد، اغماض را روا نمی‌دانست و با شدت، صلابت و قاطعیت تمام در جهت محو باطل و زدودن غبارهای خلاف و عصیان از جامعه اهتمام می‌ورزید.

یکی از همسایگانش به لهو و لعب و ساز و طرب اشتغال داشت. آیت الله کرباسی یکی از ملازمان خود را نزد وی فرستاد که با ملاطفت به نامبرده بگوید از این رفتار مذموم دست بردارد و عمل مزبور را ترک کند. آن شخص در جواب گفته بود به آقا بگوید اگر می‌تواند مرا در غل و زنجیر افکند. او هم این موضوع را برای حاجی کرباسی مطرح کرد. آن بزرگوار به مسجد حکیم آمد و بعد از نماز به موعظه نمازگزاران پرداخت و طی دعایی عرض کرد: «خدایا، من که نجاری و آهنگری نمی‌دانم که او را غل و زنجیر نمایم!» چون صفای معنوی داشت دعایش مستجاب شد و در بدن آن فرد بیماری شدیدی پیدا شد که با ورم و عفونت توأم بود و همان شب موجب مرگ او شد.[۱۲]

در شفاءالصدور از آن فقیه بزرگوار نقل کرده‌اند: وقتی یکی از افراد روضه‌خوان در محضر آن جناب بر فراز منبر، ماجرای کربلا را برای مردم گفت و حاجی احساس نمود در مضامین گفتارش مطالب غیرواقع دیده می‌شود؛ وی را تذکر داد که اگر می‌خواهد تاریخ زندگی معصومین و وابستگان آن‌ها را مطرح کند، دقت نماید و از ذکر نکات غیرواقع و مطالب دور از شأن آن بزرگواران اجتناب نماید.[۱۳]

د: حمایت از علما:

آیت الله کرباسی نسبت به علمای دین و راویان حدیث، علاقه‌ای منبعث از باورهای مذهبی داشت. احساس فروتنی در برابر آقا سید محمدباقر شفتی نمونه‌ای از احترام این فقیه برای مشاهیر شیعه و علمای اسلامی است و این تواضع و مقدم داشتن سید شفتی بر خود، در حالی بود که آیت الله کرباسی مرجعی نامدار و فقیهی عالی مقام بود و شهرت علمی‌‌اش در جهان تشیع پیچیده بود.[۱۴]

از کارهای دیگری که قدرشناسی وی را نسبت به علمای سلف تأیید می‌کند، بازسازی مرقد صاحب بن عباد است. وی در معطوف ساختن توجه مردم به مقام و مرقد این عالم فاضل و وزیر شیعی، فعالیت زیادی نمود و بر این امر مداومت ورزید.[۱۵]

نقل کرده‌اند: آیت الله کرباسی خانه خویش و برخی از شاگردان خود را به نام این که منزل خود اوست، «بست» قرار داده بود و هر کس از سوی عوامل حکومتی و دیگر زورگویان مورد تعدی قرار می‌گرفت، در همان لحظه به یکی از این خانه‌ها پناه می‌برد. حاکم وقت اصفهان به وی پیغام داد: «خواهش می‌کنم معین بفرمایید که بست شما از کجا تا کجاست و تا کی ادامه خواهد داشت؟ زیرا دست و بال مأموران ما به کلی بسته شده است». آیت الله کرباسی در جوابش گفته بود: «بست من نیست، به امام زمان عجل الله تعالی فرجه تعلق دارد و از نظر مکانی، مشرق و مغرب را دربر می‌گیرد و به لحاظ زمانی، تا روز قیامت ادامه دارد و تا ستم تو و کارگزارانت هست، این بست هم توسط من و علمای پس از من وجود دارد».[۱۶]

هـ: نماز باران:

یک سال به دلیل کاهش نزولات جوی، خشکسالی و قحطی، مردم نگران و دست اندرکاران و کارگزاران این ناحیه، دچار استیصال و درماندگی شدند. حاکم وقت ـ منوچهرخان معتمدالدوله ـ خدمت آیت الله کرباسی آمد و عرض کرد: «مردم تقاضای عاجزانه دارند که شما برای انجام دعا و نماز باران به بیرون شهر بروید». آن فقیه زاهد که سنین کهنسالی و سالخوردگی خود را سپری می‌کرد، گفت: «من پیرم و ناتوان و قوت رفتن را ندارم». وی گفت: «تختی روان برایتان می‌فرستم که در آن نشسته و به مکان مورد نظر برای دعای باران بروید». مرحوم کرباسی در جواب او فرمود: «آخر با تخت غصبی، آن هم اهدایی از سوی عامل ستم به دعای باران رفتن و تقاضای نزول رحمت کردن، چه مناسبتی دارد و آیا خداوند با چنین وضعی دعای ما را مستجاب می‌کند؟!» یکی از فرزندان حاجی عرض کرد: «خودمان با همکاری مردم تختی از چوب برایتان می‌سازیم».

سپس در شهر اعلان نمودند که از روز شنبه همه مردم روزه بگیرند تا روز دوشنبه با حال روزه به همراه حاجی کرباسی برای دعای باران حاضر شوند. مردم روزه‌دار در موعد مقرر در حوالی محل اقامت آن مجتهد عارف، اجتماع کردند و حاجی را که بیمار و ناتوان و بسیار سالخورده بود، با تختی به سوی تخت فولاد آورند؛ گروهی از ارامنه جلفای اصفهان نیز صف کشیدند و کتاب آسمانی خود ـ انجیل ـ را گشودند. یهودیان نیز با تورات در آن مکان حاضر شدند. آیت الله کرباسی مشاهده کرد در یک سو، ارامنه و در طرف دیگر، یهودیان صف کشیده‌اند. پس سر خویش را برهنه نمود و به جانب آسمان نگریست و عرض نمود: «خدایا! محمدابراهیم محاسنش را برای نشر اسلام سپید کرده است؛ امروز مرا نزد پیروان مذاهب دیگر شرمسار مفرما!». ناگهان ابری متراکم، آسمان اصفهان را فراگرفت و ساعتی بعد، ریزش باران به طور مداوم آغاز گردید و بدین گونه مردم از عوارض کاهش منابع آب و خشکسالی نجات یافتند.[۱۷]

وفات

مرحوم آیت الله محمدابراهیم کرباسی پس از مدت هشتاد و یک سال و نوزده روز عمر بابرکت، در شب پنج شنبه هشتم ماه جمادی الاول ۱۲۶۱ هـ.ق[۱۸] (مطابق ۱۲۲۴ هـ.ش) رحلت نمود و پیکر مطهرش پس از مراسم تشییع باشکوه در کنار مسجد حکیم اصفهان به خاک سپرده شد. زمین این مکان را سید شفتی در زمان حیات آیت الله کرباسی خریداری نمود و به وی واگذار کرد.

پانویس

  1. ریحانه الادب، ج۵، ص۴۶؛ دائرة ‌المعارف فارسی، دکتر مصاحب، ذیل کرباسی.
  2. منتخب التواریخ، ص ۶۴۱. «این مدرسه بین مدرسه نواب و حرم مقدس رضوی قرار داشت که اکنون در طرح توسعه حرم مطهر خراب شده است».
  3. معارف الرجال، ج ۲، ص ۱۷۶.
  4. طبقات اعلام الشیعه، ج ۶، ص ۱۷۶.
  5. روضات الجنات، ج ۷، ص ۱۰۷ و ۱۸۳.
  6. تذکره العلماء، محمد بن سلیمان تنکابنی، ص ۲۱۶؛ قصص العلما، ص ۱۱۷.
  7. الکرام البرره، ج ۱، ص ۱۵.
  8. الذریعه، ج ۱۵، ص ۸۲ و ۸۱؛ مکارم الآثار، ج ۷، ص ۲۴۰۶.
  9. همان، ج ۲، ص ۵۰۷؛ الاعلام، زرکلی، ج ۶، ص ۱۹۵.
  10. فوائد الرضویه، ص ۱۱؛ تذکره العلماء، ص ۲۱۶؛ کاروان علم و عرفان، ج ۱، ص ۹۸.
  11. ریحانه الأدب، ج ۵، ص ۴۳؛ تذکره القبور، ص ۴۸ و ۴۷.
  12. کاروان علم و عرفان، ج ۱، ص ۹۶.
  13. همان.
  14. بیان المفاخر، مهدوی، ج ۱، ص ۲۱۶.
  15. منتخب التواریخ، ص ۶۷۷.
  16. حماسه کویر، محمدابراهیم باستانی پاریزی، ج ۱، ص ۱۲۲، پاورقی.
  17. جامع النورین، ملا اسماعیل سبزواری، ص ۳۳۳؛ کاروان علم و عرفان، ج ۱، ص ۱۰۹ و ۱۰۸.
  18. البدر التمام، ص ۱۶ و نیز مکارم الآثار، ح ۵، ص ۱۶۴۴ ضمناً این که تاریخ رحلت او را ۱۲۶۲ هـ.ق نوشته‌اند غلط است.

منابع