آیه 57 سوره انبیاء: تفاوت بین نسخهها
(صفحهای تازه حاوی «{{قرآن در قاب|وَتَاللَّهِ لَأَكِيدَنَّ أَصْنَامَكُمْ بَعْدَ أَنْ تُوَلُّوا...» ایجاد کرد) |
مهدی موسوی (بحث | مشارکتها) (←تفسیر آیه) |
||
(۱ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۱ کاربر نشان داده نشده) | |||
سطر ۴۱: | سطر ۴۱: | ||
</tabber> | </tabber> | ||
==معانی کلمات آیه== | ==معانی کلمات آیه== | ||
− | + | مدبرين: دبر (بر وزن عنق): عقب، مقابل جلو. مدبر: كسى كه پشت مىكند..<ref>تفسیر احسن الحدیث، سید علی اکبر قرشی</ref> | |
== تفسیر آیه == | == تفسیر آیه == | ||
سطر ۷۹: | سطر ۷۹: | ||
5- مبارزه حضرت ابراهيم با بتها كاملًا جدّى بود و قصد ارعاب نداشت. | 5- مبارزه حضرت ابراهيم با بتها كاملًا جدّى بود و قصد ارعاب نداشت. | ||
− | |||
«لَأَكِيدَنَّ» (حرف «لام» و نون مشدّد، نشانهى حتمى بودن است.) | «لَأَكِيدَنَّ» (حرف «لام» و نون مشدّد، نشانهى حتمى بودن است.) | ||
6- كثرت و تعدّد بتها، مانع تدبير و تصميم ابراهيم نشد. «أَصْنامَكُمْ» | 6- كثرت و تعدّد بتها، مانع تدبير و تصميم ابراهيم نشد. «أَصْنامَكُمْ» | ||
− | + | ------ | |
«1». تفسير كبير فخررازى. | «1». تفسير كبير فخررازى. | ||
سطر ۹۳: | سطر ۹۲: | ||
9- تا بت باشد، گرايش به بتپرستى نيز خواهد بود، پس بايد بتها را نابود كرد. | 9- تا بت باشد، گرايش به بتپرستى نيز خواهد بود، پس بايد بتها را نابود كرد. | ||
− | |||
«لَأَكِيدَنَّ أَصْنامَكُمْ» | «لَأَكِيدَنَّ أَصْنامَكُمْ» | ||
}} | }} |
نسخهٔ کنونی تا ۲۸ اکتبر ۲۰۱۹، ساعت ۱۱:۰۸
<<56 | آیه 57 سوره انبیاء | 58>> | |||||||||||||
|
محتویات
ترجمه های فارسی
و به خدا قسم که من این بتهای شما را چارهای کنم (و با هر تدبیری توانم درهم میشکنم) بعد از آنکه شما (برای تفرج و رسوم عید به صحرا روید و از بتخانه) روی گردانید.
سوگند به خدا پس از آنکه [به بتخانه] پشت کردید و رفتید، درباره بت هایتان تدبیری خواهم کرد.
و سوگند به خدا كه پس از آنكه پشت كرديد و رفتيد، قطعاً در كار بتانتان تدبيرى خواهم كرد.»
و به خدا سوگند كه چون شما برويد، چاره اين بتانتان را خواهم كرد.
و به خدا سوگند، در غیاب شما، نقشهای برای نابودی بتهایتان میکشم!»
ترجمه های انگلیسی(English translations)
معانی کلمات آیه
مدبرين: دبر (بر وزن عنق): عقب، مقابل جلو. مدبر: كسى كه پشت مىكند..[۱]
تفسیر آیه
تفسیر نور (محسن قرائتی)
وَ تَاللَّهِ لَأَكِيدَنَّ أَصْنامَكُمْ بَعْدَ أَنْ تُوَلُّوا مُدْبِرِينَ «57»
وبه خداوند سوگند كه درغياب شما، نقشهاى براى (نابودى) بتهايتان خواهم كشيد.
نکته ها
در اينكه حضرت ابراهيم عليه السلام اين جمله قاطعانه و تهديدآميز را چگونه بيان فرموده، بين مفسّران اختلاف است، بعضى همچون صاحبان تفاسير صافى و الميزان برآنند كه اين جمله بطور علنى اظهار نشده و حضرت آن را به صورت سرّى بيان داشته است، زيرا معتقدند كه ادّعاى صريح مبارزه بر عليه خدايانِ ريز و درشت يك ملّت، آن هم در روز اوّل و يك تنه برخلاف احتياط است.
امّا به نظر مىرسد كه چنين نيست و حساب مردان خدا از محاسبات عادّى ما انسانها جداست و هيچ چيز نمىتواند مانع راه روشن و رسالت الهى آنان گردد. مگر در آيات قبل نخوانديم كه ابراهيم عليه السلام آشكارا به مردم فرمود: «أَنْتُمْ وَ آباؤُكُمْ فِي ضَلالٍ مُبِينٍ» مگر حضرت زينب كبرى عليها السلام در حال اسارت در شام به يزيد نفرمود: «انى استصغرك» من تورا حقير
جلد 5 - صفحه 464
مىدانم وسپس رگبار انتقاد را نثار حكومت او كرد؟
مگر امام خمينى قدس سره در اوج سلطنت جائرانه و سراپا مسلح شاه كه همهى قدرتهاى داخلى و حمايتهاى خارجى را پشتيبان خود داشت نفرمود: «شاه بايد برود» و مگر به جانشين شاه نفرمود: «من توى دهن اين دولت مىزنم» مگر به استكبار مسلّط جهانى، آمريكا نفرمود كه: «آمريكا هيچ غلطى نمىتواند بكند» به راستى اين جملات باكدام ملاحظات سياسى واحتياطات معمولى سازگار است؟
بعضى معتقدند كه براى برخورد با مظاهر و عوامل فساد بايد با آنها مبارزهى منفى كرد، همانطور كه يكى از بزرگان نسبت به سينماهاى زمان طاغوت كه وسيلهاى جدّى در انحراف نسل جوان بود اظهار مىداشت كه اگر مردم به سينما نروند خود بخود تعطيل مىشود، امّا آيه فوق اين تفكّر را محكوم مىكند و اصرار دارد كه بايد مايهى فساد برچيده شود. چنانچه حضرت موسى عليه السلام گوساله طلايى را آتش زد و پيامبر گرامى اسلام صلى الله عليه و آله مسجد ضرار پايگاه منافقان را تخريب كرد.
پیام ها
1- ايمان به هدف ويقين بدرستى راه، انسان را قدرتمند مىسازد. «تَاللَّهِ لَأَكِيدَنَّ»
2- كارهاى بزرگ به طراحىهاى مهم نيز نياز دارد. «لَأَكِيدَنَّ» كلمه «اكيدنّ» از «كيد» به معناى تدبير و طرّاحى است.
3- قاطعيّت، لازمهى يك رهبرى موفّق است. «تَاللَّهِ لَأَكِيدَنَّ» قسم با كلمهى «تَاللَّهِ» از قسم با كلمهى «و الله» شديدتر است. «1»
4- پيامبران با اتصال به منبع وحى، به تنهايى قدرت برنامهريزى دارند. «لَأَكِيدَنَّ»
5- مبارزه حضرت ابراهيم با بتها كاملًا جدّى بود و قصد ارعاب نداشت. «لَأَكِيدَنَّ» (حرف «لام» و نون مشدّد، نشانهى حتمى بودن است.)
6- كثرت و تعدّد بتها، مانع تدبير و تصميم ابراهيم نشد. «أَصْنامَكُمْ»
«1». تفسير كبير فخررازى.
جلد 5 - صفحه 465
7- اگر حضور بتپرستان نباشد، همه بتها در برابر يك تبر نيز عاجزند. «بَعْدَ أَنْ تُوَلُّوا مُدْبِرِينَ» در واقع، اين بتپرستان هستند كه محافظت بتها را به عهده دارند، نه بتها حفاظت آنها را!!
8- براى اجراى اهداف بزرگ، گاه حضور مردم لازم است. «وَ أَنْ يُحْشَرَ النَّاسُ ضُحًى» و گاه عدم حضور آنان شرط است. «بَعْدَ أَنْ تُوَلُّوا مُدْبِرِينَ»
9- تا بت باشد، گرايش به بتپرستى نيز خواهد بود، پس بايد بتها را نابود كرد. «لَأَكِيدَنَّ أَصْنامَكُمْ»
تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)
وَ تَاللَّهِ لَأَكِيدَنَّ أَصْنامَكُمْ بَعْدَ أَنْ تُوَلُّوا مُدْبِرِينَ (57)
جلد 8 - صفحه 406
اما به فعل آنكه: وَ تَاللَّهِ لَأَكِيدَنَّ أَصْنامَكُمْ: و قسم به خدا هر آينه البته البته تدبيرى نمايم بتان شما را تدبير پنهانى كه بد آيد شما را از آن تدبير بنا به قولى اين سخن را در پنهانى قوم گفت كه هيچكس نشنيد مگر يك نفر. پس آشكار نمود. خلاصه گفت تدبير نمايم در باره بتان شما. بَعْدَ أَنْ تُوَلُّوا مُدْبِرِينَ: بعد از آنكه رو برگردانيد در حالتى كه پشت كننده باشيد بر ايشان.
نكته: ذكر تدبير و اجتهاد در كسر اصنام به صورت كيد و ايراد «تاء» قسم كه براى تعجب است، به جهت صعوبت اين امر بود، و توقف آن بر نوعى از حيل؛ چه حضرت، معاصر با نمرود كه در سركشى و استكبار و قوت سلطنت در نهايت مراتب، و معذلك ناصر كيش باطل خود و هادم بنيان دين حق بود، و لكن اراده الهى غالب و قاهر بر هر چيزى است.
مفسرين نقل نمودهاند كه براى آنها در هر سالى مجمع و عيدى بود كه وقتى از عيد مراجعت مىكردند داخل بتخانه و پرستش بتان نموده بعد به منازل خود مىرفتند. على بن ابراهيم قمى فرمايد: چون حضرت ابراهيم نهى فرمود آنها را از بتپرستى و احتجاج نمود نپذيرفتند، موسم عيد رسيد. نمرود با تمام اهل مملكت به عيدگاه رفتند، و ابراهيم عليه السلام كراهت داشت از بيرون رفتن با آنها. پس او را موكل بتخانه نمودند. چون رفتند، ابراهيم عليه السلام طعامى مهيا و داخل بتخانه، نزد هر بتى آورده مىگفت: بخور و تكلم كن. پس جواب نمىداد با تيشه دست و پاى آن را مىشكست تا با تمام آنها چنين نمود «1».
تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)
وَ لَقَدْ آتَيْنا إِبْراهِيمَ رُشْدَهُ مِنْ قَبْلُ وَ كُنَّا بِهِ عالِمِينَ (51) إِذْ قالَ لِأَبِيهِ وَ قَوْمِهِ ما هذِهِ التَّماثِيلُ الَّتِي أَنْتُمْ لَها عاكِفُونَ (52) قالُوا وَجَدْنا آباءَنا لَها عابِدِينَ (53) قالَ لَقَدْ كُنْتُمْ أَنْتُمْ وَ آباؤُكُمْ فِي ضَلالٍ مُبِينٍ (54) قالُوا أَ جِئْتَنا بِالْحَقِّ أَمْ أَنْتَ مِنَ اللاَّعِبِينَ (55)
قالَ بَلْ رَبُّكُمْ رَبُّ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ الَّذِي فَطَرَهُنَّ وَ أَنَا عَلى ذلِكُمْ مِنَ الشَّاهِدِينَ (56) وَ تَاللَّهِ لَأَكِيدَنَّ أَصْنامَكُمْ بَعْدَ أَنْ تُوَلُّوا مُدْبِرِينَ (57) فَجَعَلَهُمْ جُذاذاً إِلاَّ كَبِيراً لَهُمْ لَعَلَّهُمْ إِلَيْهِ يَرْجِعُونَ (58) قالُوا مَنْ فَعَلَ هذا بِآلِهَتِنا إِنَّهُ لَمِنَ الظَّالِمِينَ (59) قالُوا سَمِعْنا فَتًى يَذْكُرُهُمْ يُقالُ لَهُ إِبْراهِيمُ (60)
قالُوا فَأْتُوا بِهِ عَلى أَعْيُنِ النَّاسِ لَعَلَّهُمْ يَشْهَدُونَ (61)
ترجمه
- و بتحقيق داديم به ابراهيم رشادتش را از پيش و بوديم باو دانايان
چون گفت بپدر و كسانش چيست اين تمثالهائى كه شمائيد مر آنها را براى عبادت اقامت كنندگان
گفتند يافتيم پدرانمان را براى آنها عبادت كنندگان
گفت بتحقيق باشيد شما و پدرانتان در گمراهى آشكار
گفتند آيا آمدى نزد ما براستى يا توئى از شوخى كنندگان
گفت بلى پروردگار شما پروردگار آسمانها و زمين است كه آفريد آنها را و منم بر آن از گواهان
و بخدا هر آينه چاره جوئى كنم البتّه
جلد 3 صفحه 558
براى بتهاى شما بعد از آنكه روى گردانيد از آنها پشت كنندگان
پس گردانيد آنها را پاره پاره مگر بت بزرگى را كه بود از براى آنها، باشد كه آنها باو رجوع كنند
گفتند كه كرد اين عمل را بخدايان ما همانا او باشد هر آينه از ستمكاران
گفتند شنيديم جوانى را كه ببدى ياد ميكرد آنها را كه گفته ميشود باو ابراهيم
گفتند پس بياوريد او را در برابر چشمهاى مردم شايد كه آنها گواهى دهند.
تفسير
- خداوند متعال بعد از ذكر حضرت موسى و هارون شروع بقصّه حضرت ابراهيم عليه السّلام فرمود باين تقريب كه ما به ابراهيم عطا نموديم رشد و صلاح و كفايت و فلاح و كليّه استعدادات لازمه مقام رسالت را كه در خور او بود و قابليّت آنرا داشت پيش از موسى و هارون و پيش از بروز كمالات حضرت ختمى مرتبت در عالم شهود با آنكه ميدانستيم او قابل و لايق اين خلعت است و بايد علم توحيد را در جهان افراشته نمايد در وقتى كه بعمو يا جدّ مادرى خود آزر و اقوام خويش بعنوان توبيخ و تحقير فرمود اين مجسمههاى بىشعور چيست كه شما معتكف در گاه و خاضع در پيشگاه آنها شديد و در برابرشان بخاك مىافتيد و سجده ميكنيد گفتند ما تقليد از رويّه و طريقه آباء و اجدادمان مينمائيم كه بعبادت آنها قيام داشتند فرمود تحقيقا شما و پدرانتان در گمراهى و ضلالت واضح و آشكارى بوده و ميباشيد چون دليلى بر ادّعاء خودتان كه اينها مستحق پرستش و ستايشند نداشته و نداريد حضرات چون گمان نميكردند كسى از رويّه آنها جدّا تكذيب نمايد و نسبت گمراهى بآنها دهد تصوّر كردند حضرت ابراهيم با آنها شوخى و ملاعبه مينمايد لذا پرسيدند كه آيا براستى و از روى جد اين سخنان را ميگوئى يا مقصودت شوخى و ملعبه است حضرت فرمود اين چه تصوّر باطلى است شما ميكنيد كه من ملاعبه ميكنم و اينها خدايان شما هستند پروردگار شما پروردگار آسمانها و زمين است كه تمام آنها و موجوداتشان را از مكمن غيب بىسابقه بعرصه شهود آورده و من بگفته خود يقين دارم بحجّت و برهان بلكه بمشاهده و عيان و قسم بخدا فكر اساسى و تدبير مفيدى براى از بين بردن بتهاى شما خواهم نمود بعد از آنكه شما از آنها رو گردان شويد و پشت به بتها كنيد و بجانب صحرا براى مراسم عيد متوجّه گرديد چون گفتهاند حضرات عيدى داشتند كه سالى يكروز براى تفريح و
جلد 3 صفحه 559
گردش بيرون ميرفتند و در مراجعت بحضور در معابد و سجده بتها ميپرداختند و اين فرمايش بعد از قسم را حضرت ابراهيم محرمانه ببعضى از آنها فرموده بود و در آنروز با آنها بيرون نرفت و عذرى آورد يا او را نمرود مستحفظ بتها قرار داده بود و او تمام بتها را با تبر خرد و پاره پاره كرد و بت بزرگ آنها را بحال خود باقى گذارد و تبر را بگردن او آويخت براى آنكه در مراجعت آنها از گردشگاه و مراجعه بآنحضرت بفرمايد اين كار را او كرده و نتيجه بگيرد كه بعدا ذكر خواهد شد و بنابر اين ضمير در اليه ممكن است بآنحضرت عود نمايد و ممكن است به بت بزرگ بعد از ارجاع آنحضرت آنان را بآن و مراجعه آنها باو و توجّه بحالش كه قابل پرسش نيست چه رسد بپرستش و گفتهاند تاء قسم كه براى افاده تعجب است اينجا از آسان شدن اين كار بزرگ است بخواست خدا براى او و كلمه جذاذ بر وزن و بمعناى حطام است و بكسر نيز قرائت شده و چون قوم از صحرا مراجعت نمودند و اوضاع را دگرگون مشاهده كردند گفتند كه اين عمل ناروا را با خدايان ما نموده مسلّما چنين كسى ظلم بخود كرده كه مستوجب عقوبت شده و همان بعض كه شنيده بودند از حضرت ابراهيم آن جمله محرمانه را يا كسانيكه حضرت آنها را ملامت فرموده بود بر ستايش و پرستش بتها گفتند ما از جوانيكه باو ابراهيم ميگفتند شنيديم كه ميگفت من چنين قصدى دارم يا ملامت ميكرد ما و مردم را بر ستايش و پرستش بتها و ميگفت اينها مجسمههاى بىروحى بيش نيستند و نميتوانند نفع و ضررى بكسى برسانند و نبايد در برابر آنها سجده نمود خلاصه آنكه صحبت بتها را ميكرد و در مقام عيب گيرى و چارهجوئى براى آنها بود و در نتيجه رأى دادند بأحضار حضرت و گفتند برويد او را بياوريد در حضور مردم استنطاق كنيد تا اقرارى كه ميكند مردم بشنوند و شهادت بدهند و حجّت بر تقصير او تمام شود يا مشاهده نمايند عقوبتى را كه ما بر او وارد مينمائيم و موجب عبرت شود.
جلد 3 صفحه 560
اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)
وَ تَاللّهِ لَأَكِيدَنَّ أَصنامَكُم بَعدَ أَن تُوَلُّوا مُدبِرِينَ (57)
و قسم به خداوند متعال هر آينه البته تدبيري ميكنم بتهاي شما را بعد از
جلد 13 - صفحه 198
آنكه پشت كرديد و بيرون رفتيد.
اينکه كلام از ابراهيم خطاب به مشركين است لكن بنحوي که آنها نشوند مثل اينكه پيش خود فرمود با سه تأكيد. قسم، لام تأكيد، نون مؤكده.
(وَ تَاللّهِ): يكي از صيغ قسم است که موجب وجوب فعل ميشود و تخلّف آن حرام و موجب كفاره ميشود. و اينکه قسم به ذات اقدس ربوبي است چون اللّه اسم ذات است که مستجمع جميع كمالات و منزه از جميع عيوب و نواقص است بخلاف حق که اشاره به مقام واجب الوجودي است و به خلاف هو که اشاره به مقام غيب الغيوبي است. و اينکه سه اسم اسامي ذات است و بقيه اسماء الهي اسماء صفات است چه صفات كماليه ذاتيه مثل عالم و قادر وحي و نحو اينها، و چه صفات جماليه فعليّه مثل خالق و رازق و نحو اينها، و چه صفات جلاليه سلبيّه مثل سبوح و قدوس و نحو اينها.
(لَأَكِيدَنَّ أَصنامَكُم): كيد تدبير و نقشه است بطوري که طرف متوجه نباشد بر ضرر و اينکه كيد بر كفار و معاندين بسا واجب ميشود بخصوص مقرون به قسم باشد و بسا ممدوح است مثل كيد امير المؤمنين با عمر و بن عبد ود و كيد حضرت قاسم با ازرق شامي و امثال اينها ولي با مؤمن حرام است از دو جهت. يكي نفس اضرار به مؤمن، و يكي كيد با او بدون توجه.
(بَعدَ أَن تُوَلُّوا مُدبِرِينَ): که گفتند: اينها در روز معيني عيدي داشتند که نمرود با تمام مشركين رجالا و نساء صغارا و كبارا بيرون ميرفتند براي تفريح و تفرج و چون بر ميگشتند ميرفتند در بتكده و سجده به اصنام ميكردند و حضرت ابراهيم را هم همراه خود بردند. لكن در اثناء طريق به بهانه كسالت و خستگي برگشت و رفت در بتكده و تبري همراه خود برد بنحوي که احدي از آنها مطلع نشود و برخورد نكند که مفاد لاكيدن است. و تولي رو برگردانيدن است، و ادبار پشت كردن.
199
برگزیده تفسیر نمونه
]
(آیه 57)- ابراهیم برای این که ثابت کند این مسأله صد در صد جدی است و او بر سر عقیده خود تا همه جا ایستاده، و نتائج و لوازم آن را هر چه باشد با جان
ج3، ص175
و دل میپذیرد اضافه کرد: «و به خدا سوگند، در غیاب شما نقشهای برای نابودی بتهایتان میکشم!» (وَ تَاللَّهِ لَأَکِیدَنَّ أَصْنامَکُمْ بَعْدَ أَنْ تُوَلُّوا مُدْبِرِینَ).
سایرتفاسیر این آیه را می توانید در سایت قرآن مشاهده کنید:
تفسیر های فارسی
ترجمه تفسیر المیزان
تفسیر خسروی
تفسیر عاملی
تفسیر جامع
تفسیر های عربی
تفسیر المیزان
تفسیر مجمع البیان
تفسیر نور الثقلین
تفسیر الصافی
تفسیر الکاشف
پانویس
- ↑ تفسیر احسن الحدیث، سید علی اکبر قرشی
منابع
- تفسیر نور، محسن قرائتی، تهران:مركز فرهنگى درسهايى از قرآن، 1383 ش، چاپ يازدهم
- اطیب البیان فی تفسیر القرآن، سید عبدالحسین طیب، تهران:انتشارات اسلام، 1378 ش، چاپ دوم
- تفسیر اثنی عشری، حسین حسینی شاه عبدالعظیمی، تهران:انتشارات ميقات، 1363 ش، چاپ اول
- تفسیر روان جاوید، محمد ثقفی تهرانی، تهران:انتشارات برهان، 1398 ق، چاپ سوم
- برگزیده تفسیر نمونه، ناصر مکارم شیرازی و جمعي از فضلا، تنظیم احمد علی بابایی، تهران: دارالکتب اسلامیه، ۱۳۸۶ش
- تفسیر راهنما، علی اکبر هاشمی رفسنجانی، قم:بوستان كتاب(انتشارات دفتر تبليغات اسلامي حوزه علميه قم)، 1386 ش، چاپ پنجم