غرور: تفاوت بین نسخهها
پرش به ناوبری
پرش به جستجو
محتوای فعلی مقاله یکی از پایگاه های معتبر متناسب با عنوان است.
(۳ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۳ کاربر نشان داده نشده) | |||
سطر ۲: | سطر ۲: | ||
{{الگو:منبع الکترونیکی معتبر|ماخذ=پایگاه}} | {{الگو:منبع الکترونیکی معتبر|ماخذ=پایگاه}} | ||
+ | واژه غرور در لغت به معنای فریب خوردن و فریفته شدن و گول خوردن میباشد<ref>دهخدا، علی اکبر؛ لغت نامه، موسسه انتشارات و چاپ دانشگاه تهران، ۱۳۷۳ش، چاپ اول، ج۱۰، ص۱۴۶۹۹.</ref> و در اصطلاح عبارت است از «اعتماد و تکیه کردن [[نفس]] به آنچه که مطابق هوی و هوس باشد و طبع [[انسان]] به خاطر شبههافکنی و فریب [[شیطان]] به آن گرایش یابد. پس هر کس بر اساس شبهه فاسدی معتقد شود که در دنیا یا [[آخرت]] به خیر و سعادت رسیده مغرور است».<ref>کاشانی، محسن؛ راه روشن، مترجم عبدالعلی صاحبی، مشهد، استان قدس رضوی، ۱۳۷۹، چاپ دوم، ج ۶، ص۴۱۴.</ref> غرور یکی از مرض های قلبی است که انسان را از درون تهی میکند و اعمال و رفتار او را نابود میکند و در حقیقت به جای این که پروردگار بیهمتا را پرستش کند، از نفس، مال، مقام و علمش بتی ساخته و آنها را عبادت میکند. | ||
+ | ==عوامل و ریشههای غرور== | ||
− | + | *[[جهل]] و نادانی: انسان سراسر ضعف و عجز و ناتوانی است، هزاران نقص و نیاز وجودش را فراگرفته و در اثر ناآگاهی از حقیقت خویش، امتیازات و کمالاتی را در خود توهم کرده به غرور مبتلا میگردد و به سبب علاقه شدید به خویشتن، دیگران را پایینتر و فاقد کمالات به حساب میآورد و به خاطر غرور، دیگر نمیتواند حقیقت را تشخیص دهد و پیوسته در مسیر گمراهی گام برمیدارد. | |
+ | *کمبود ظرفیت: انسانها از نظر استعدادهای درونی یکسان نبوده و دارای قابلیتها و ظرفیتهای متفاوت میباشند. برخی با مشاهده کمترین امتیاز مادی یا مقام و مرتبه معنوی خود را گم کرده، آنچنان مست غرور و [[تکبر|تکبر]] میشوند که گویی قلّههای کمال و مدارج بلند علم و معرفت را فتح کردهاند: ولی اگر به دید انصاف نظر شود، اولاً معلوم نیست که برتریها و فضیلتهای شخص مغرور دارای ارزشی حقیقی باشد، ثانیاً بر فرض دارا بودن ارزش حقیقی، اصولاً از ما نیست، بلکه در حقیقت، امانت و عاریهای است که در اختیار ما قرار گرفته و صاحب اصلی آن آفریننده آسمانها و زمین است و خردمند را شایسته نیست که به آنچه در حقیقت از دیگری است فخر بفروشد و مباهات نماید، خصوصاً اگر مایه افتخار خود را در معرض فنا و نابودی ببیند. | ||
+ | *عقده حقارت: یکی دیگر از ریشههای غرور، عقده حقارت و نوعی پستی و ذلت است که شخص مغرور در باطن خویش احساس میکند و با ابراز بزرگی و دست زدن به کارهایی که شایسته او نیست میکوشد تا حقارت درونی خویش را از مردم پنهان کرده و شکست و واماندگی خود را از قافله رهپویان طریق کمال و سعادت جبران نماید. [[امام صادق]] علیه السلام میفرمایند: «هیچ کس لاف بزرگی نمیزند مگر به خاطر ذلتی که در خود احساس مینماید».<ref>عاملی، حر؛ وسائلالشیعه، قم، موسسه آل البیت لاحیاء التراث، ۱۴۰۹ق، چاپ اول، ج۵، ص۳۷۹.</ref> روانشناسان و دانشمندان امور تربیتی نیز بر این نکته تأکید دارند که هر نوع انگیزه برتری خواهی و کبر و غرور ریشه در احساس عدم امنیت روحی داشته و از عقده حقارت نشأت میگیرد. | ||
+ | *[[دنیا|دنیاطلبی]]: بیشترین عاملی که باعث فریب خوردن انسان میشود زرق و برقهای زودگذر دنیوی است که با دلبستن به مطامع دنیوی روشنی توحیدی درونی انسان خاموش میشود و دیگر نمیتواند هدف اصلی را ببیند و راه را گم میکند و در دره منیت و خودخواهی سقوط میکند. [[امام علی علیه السلام|حضرت علی]] علیه السلام میفرمایند: «دلبستن به دنیا، بزرگترین فریب است».<ref>تمیمی آمدی، عبدالواحدین محمد؛ تصنیف غررالحکم و دررالکلم، مطبعه مکتب الاعلام الاسلامی، مرکز انتشارات دفتر تبلیغات، ۱۳۶۵ ه.ش، چاپ دوم، ص۱۳۶.</ref> و در جای دیگر میفرمایند: «از فریب دنیا بپرهیزید؛ زیرا دنیا هر خوبی و نعمتی که فریبکارانه به انسان دهد، همواره پس میگیرد و کسی را که به دنیا دل ببندد و در آنجا خوش کند، کوچ دهد».<ref>همان، ص۱۳۵.</ref> باید از گذشتگان [[عبرت]] بگیریم؛ کسانی که از هر گونه امکانات و آسایش دنیوی بهرهمند بودند و زر و زور مادی قابل توجهی داشتند ولی امروزه نه از خودشان اثری هست و نه از کاخ ها و ثروتشان اثری دیده میشود و نعمت و موقعیت همچون سایهای زودگذر است و انسان خردمند هیچگاه فریب دنیا را نمیخورد و همیشه هدف اصلی که همان رسیدن به کمال انسانیت است را دنبال میکند و در جاهایی که احتمال لغزش وجود داشته باشد پا نمینهند. | ||
− | + | ==کسانی که در آنها زمینه غرور هست== | |
− | + | *کافران: گروهی از کافران را زندگی [[دنیا|دنیا]] فریفته است و گروه دیگر را [[شیطان|شیطان]] فریب میدهد. آنان، دنیای زودگذر را برای خودشان اصل و هدف انتخاب کردهاند و به خاطر همین تا آنجا که بتوانند تاخت و تاز کرده تا مرحله [[فرعون]] و [[نمرود]] و [[معاویه]] و [[یزید بن معاویه|یزید]] شدن پیش میروند؛ آنان برابر [[حق]] قرار گرفتهاند و خدا آنان را به حال خودشان رها کرده و به سبب نعمت های ظاهری دنیا فکر میکنند که از عذاب ایمن هستند در حالی که این گونه نیست. [[قرآن کریم]] در اینباره میفرماید: «این ها همان کسانی هستند که [[آخرت]] را به زندگی دنیا فروختهاند، لذا در مجازات آنها تخفیفی داده نمیشود و کسی آنها را یاری نخواهد کرد.»<ref>[[سوره بقره]]، آیه۸۵.</ref> | |
− | + | *گنهکاران: کسانی هستند که از [[گناه]] دوری نمیکنند و میگویند خدا بخشنده است و ما به عفو و گذشت او امیدواریم. آنها به این امید تکیه دارند و در اعمال خود سهلانگار هستند و گمان میکنند چنین امیدواری مقام ستودهای در دین است، چنین افرادی خود را از غضب الهی، ایمن میدانند. [[پیامبر اسلام|پیامبر]] صلی الله علیه و آله میفرمایند: «شخص هوشیار کسی است که نفس خود را به خدمت گیرد و برای پس از [[مرگ]] تلاش کند و فرمود احمق کسی است که از هوای نفسانی پیروی کند و به خدا آرزو (امید بیجا) داشته باشد».<ref>طبرسی، حسن بن فضل؛ مکارم الاخلاق، انتشارات مؤمنین، مترجم محمدحسن رحیمیان، قم، چاپ اول، ۱۳۸۶، ج۲، ص۵۲۲.</ref> امیدواری صحیح به خداوند جایی است که شخص گنهکار از گناهان خویش پشیمان شود و [[توبه]] کند. چنین شخصی باید به خدای کریم امیدوار باشد، چنان که قرآن کریم میفرماید: «ای بندگان من که بر خود اسراف و ستم کردهاید! از رحمت خداوند نومید نشوید که خدا همه گناهان را میآمرزد همانا او بسیار آمرزنده و مهربان است و به درگاه پروردگارتان توبه کنید و در برابر او تسلیم شوید».<ref>[[سوره زمر]]، آیه ۵۳-۵۴.</ref> | |
− | + | *عابدان غافل: هنگامی که انسان خود را از چیزی برخوردار میبیند که دیگران فاقد آن هستند، به تناسب بالا بودن ارزش آن و کمبود ظرفیت خود، شاد شده و به خود میبالد. مثلا کسی که موفق به [[عبادت]] میشود در اثر غفلت و کمبود ظرفیت، خود را برتر از دیگران پنداشته و غرور دامنگیر او میگردد؛ بامداد شبی که پیامبر صلی الله علیه و آله به [[معراج]] تشریف بردند شیطان خدمت آن حضرت مشرف شد و عرض کرد؛ یا رسول الله! شب گذشته که به معراج تشریف بردید در آسمان چهارم منبری شکسته و سوخته و به رو افتاده بود، میدانید آن منبر از آن کیست؟ فرمودند: از کیست؟ عرض کرد: آن منبر از من بود بالای آن مینشستم؛ تمام [[فرشتگان|ملائکه]] از عبادت من تعجب مینمودند، ناگاه دیدم امر برعکس شد و اینک کسی در پیشگاه خداوند از من بدتر نیست. یا محمد مبادا به خودت غرور راه دهی، چه آنکه از کارهایی است که کسی از عواقب آن آگاه نیست.<ref>فاطمی، حسینی؛ جامع الدرر، تهران، انتشارات امیرکبیر، مصحح صادق حسن زاده، ۱۳۸۴، تهران، چاپ اول، ج۲، ص۳۴۸.</ref> چنین افرادی باید توجه داشته باشند که توفیق این عبادت اندک از خداست، علاوه بر آن معلوم نیست عبادت شخص حتماً مقبول درگاه حق واقع شده باشد. | |
− | |||
− | |||
− | [[امام صادق]] علیه السلام | + | *جویندگان علم:<ref>اسماعیلی یزدی، عباس؛ برگرفته از کتاب فرهنگ اخلاق، انتشارات جمکران، ۱۳۸۵ش، ص۵۰۱.</ref> غرور علمی، آفت خطرناکی است که همواره جویندگان علم را تهدید کرده و سرچشمه مفاسد فراوانی در جهان گشته است. به جرأت میتوان گفت که اکثر قریب به اتفاق کسانی که در مسیر تحصیل علم و کسب دانش گام برمیدارند، چنانچه در مقام اصلاح نفس و [[تهذیب نفس|تهذیب]] و خودسازی نباشند، به این بیماری خطرناک گرفتار خواهند شد و رهایی از آن نیز جز با تلاشهای گسترده و مجاهدتهای بسیار سخت میسر نمیگردد و در روایتی از [[امام صادق علیه السلام|امام صادق]] علیه السلام تحصیلکنندگان علم به سه دسته تقسیم شدهاند که از جمله آنان کسی است که علم را برای برتریجویی و فریفتن دیگران میطلبد؛ چنین شخصی نیرنگباز است و بر همدوشان خود گردن فرازی میکند و در پایان روایت آمده که چنین فردی دینش را از دست میدهد.<ref>کلینی، محمد بن یعقوب؛ کافی، تهران، دارالکتب الاسلامیة، ۱۳۶۵ش، چاپ چهارم، ۱، ص۳۹.</ref> |
− | + | *صاحبان مال و مکنت:<ref>اسماعیلی یزدی، عباس؛ برگرفته از کتاب فرهنگ اخلاق، انتشارات جمکران، ۱۳۸۵ش، ص۵۰۱.</ref> افراد کم ظرفیت هنگامی که به مال و منال دست مییابند خود را گم کرده، مست غرور میشوند چنان که [[امیرالمومنین|امیرالمؤمنین]] علیه السلام میفرمایند: «چهار نوع مستی وجود دارد: مستی شراب، مستی مال، مستی خواب و مستی ریاست و قدرت».<ref>مجلسی، محمدتقی؛ بحارالانوار، بیروت، دارالوفاء، ۱۴۰۴ق، ج۱۰، ص۱۱۴.</ref> برای چنین افرادی، مال و ثروت و حسب و نسب، پُست و مقام، قدرت و سلطنت، فرزند و فامیل، مرید و هوادار و امثال آنها اصل است. به همین جهت با برخورداری از کمترین امتیازی از این قبیل، مغرور آنها شده و آنچنان در پندار باطل فرو میروند که برای هیچکس ارزشی قایل نبوده و آبرو و حیثیت دیگران در نظرشان بیارزش جلوه میکند و از این حقیقت غافلند که دنیا و زرق آن دیر نمیپاید و بزودی همه آنها همچون خود آنان دستخوش باد فنا و طعمه مرگ و نیستی خواهد شد و چیزی که زوال میپذیرد شایسته غرور و بزرگی نباشد. | |
− | == | + | ==راههای درمان غرور== |
− | * | + | *یادآوری اصل و پایان خویش: اگر انسانی به نوع آفرینش خویش دقت کند درمییابد که از آب نجس بدبو به وجود آمده و در آخر تبدیل به مرداری میشود که اگر چند روز در بیرون بماند بوی متعفن او همهجا را فرامیگیرد و بهترین عزیزان نیز از او فرار میکند. [[امام صادق]] علیه السلام از پدران بزرگوار خود نقل میکنند که [[امام علی علیه السلام|امیرمؤمنان]] علیه السلام فرمودند: «در شگفتم از آدمی که آغازش نطفه، پایانش مردار و در این بین حامل کثافات است چگونه تکبر میورزد».<ref>مجلسی، محمدتقی؛ بحارالانوار، بیروت، دارالوفاء، ۱۴۰۴ق، ج۷۰، ص۲۳۴.</ref> مهلّب بن ابیصفره که از جانب [[عبدالملک بن مروان|عبدالملک مروان]] والی [[خراسان]] بود، روزی جامه نفیس و گرانقیمتی بر تن کرده و با [[تکبر|تکبر]] فراوان عبور میکرد. شخصی به او گفت: ای بنده خدا راه رفتن به این شکل مورد خشم [[خدا]] و [[پیامبر اسلام|رسول]] است. مهلّب گفت: مرا میشناسی؟ پاسخ داد: آری میشناسم؛ در آغاز نطفه کثیفی بودهای و سرانجام مردار خبیثی خواهی شد و در این بین حمّال کثافاتی! مهلّب پس از این هشدار از رفتار تکبّرآمیز خود دست برداشت».<ref>ورام بن ابی فراس؛ مجموعه ورام، قم، انشارات مکتبة الفقیه، ۱۳۷۶ش، ج۱، ص۱۹۹.</ref> |
− | [[ | + | *[[تواضع]] کردن، توجه به هدف خلقت: یکی از عوامل از بین رفتن غرور در انسان، تواضع میباشد و باید گونههای مختلف تواضع را در این زمینه مراعات کند مثلاً یکی از آنها [[سلام]] دادن به دیگران است و یا متواضعانه و نرم با مردم سخن بگوید و سعی کند دیگران را بر خود مقدم بدارد و بیشتر با فقیران نشست و برخاست کند. در حدیثی از [[پیامبر اسلام|رسول اکرم]] صلی الله علیه و آله آمده است: «هر کس برای خدا تواضع کند خداوند او را از مقام رفیع بهرهمند سازد و هر کس تکبر و غرور ورزد خداوند خوارش میکند».<ref>مجلسی، محمدتقی؛ بحارالانوار، بیروت، دارالوفاء، ۱۴۰۴ق، ج۷۲، ص۱۲۲.</ref> و در حدیثی از حضرت علی علیه السلام آمده است: «به سبب تواضع کردن، با تکبر و غرور مبارزه کنید».<ref>تمیمی آمدی، عبدالواحدین محمد؛ تصنیف غررالحکم و دررالکلم، مطبعه مکتب الاعلام الاسلامی، مرکز انتشارات دفتر تبلیغات، ۱۳۶۶ ه.ش، چاپ دوم، ص۲۴۹.</ref> |
− | * | + | *[[تفکر|تفکر]] در آفرینش هستی: اگر انسان نظارهگر عالم هستی باشد عجز و ناتوانی خود را درمییابد و اگر تمام انسانها گرد هم آیند تا بال پشهای را به وجود آورند از انجام چنین کاری ناتوان خواهند بود و حتی اگر انسان در خودش تأمل نماید مشاهده میکند خداوند چه کارخانه عظیمی را در وجود او نهادینه کرده و همه آنان با نظم و ترتیب حیرتآوری به کار خود مشغول هستند؛ در این هنگام است که انسان خود به خود عظمت [[خدا]] را اذعان می کند و از کبر و غرور در امان می ماند. |
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
==پانویس== | ==پانویس== | ||
− | <references/> | + | <references /> |
− | |||
==منابع== | ==منابع== | ||
− | [http://www.pajoohe. | + | *مهدی امینی، غرور، [http://www.pajoohe.ir دانشنامه پژوهه]، تاریخ باز یابی: 12 اردیبهشت 1391. |
[[رده:اخلاق فردی]] | [[رده:اخلاق فردی]] | ||
[[رده:صفات ناپسند]] | [[رده:صفات ناپسند]] | ||
+ | [[رده:مقاله های مرتبط به دانشنامه]] | ||
+ | |||
+ | {{سنجش کیفی | ||
+ | |سنجش=شده | ||
+ | |شناسه= متوسط | ||
+ | |عنوان بندی مناسب= خوب | ||
+ | |کفایت منابع و پی نوشت ها= خوب | ||
+ | |رعایت سطح مخاطب عام= خوب | ||
+ | |رعایت ادبیات دانشنامه ای= خوب | ||
+ | |جامعیت= خوب | ||
+ | |رعایت اختصار= خوب | ||
+ | |سیر منطقی= متوسط | ||
+ | |کیفیت پژوهش= متوسط | ||
+ | |رده= دارد | ||
+ | }} |
نسخهٔ کنونی تا ۹ مارس ۲۰۲۰، ساعت ۰۷:۰۶
این مدخل از دانشنامه هنوز نوشته نشده است.
(احتمالا تصرف اندکی صورت گرفته است)
واژه غرور در لغت به معنای فریب خوردن و فریفته شدن و گول خوردن میباشد[۱] و در اصطلاح عبارت است از «اعتماد و تکیه کردن نفس به آنچه که مطابق هوی و هوس باشد و طبع انسان به خاطر شبههافکنی و فریب شیطان به آن گرایش یابد. پس هر کس بر اساس شبهه فاسدی معتقد شود که در دنیا یا آخرت به خیر و سعادت رسیده مغرور است».[۲] غرور یکی از مرض های قلبی است که انسان را از درون تهی میکند و اعمال و رفتار او را نابود میکند و در حقیقت به جای این که پروردگار بیهمتا را پرستش کند، از نفس، مال، مقام و علمش بتی ساخته و آنها را عبادت میکند.
محتویات
عوامل و ریشههای غرور
- جهل و نادانی: انسان سراسر ضعف و عجز و ناتوانی است، هزاران نقص و نیاز وجودش را فراگرفته و در اثر ناآگاهی از حقیقت خویش، امتیازات و کمالاتی را در خود توهم کرده به غرور مبتلا میگردد و به سبب علاقه شدید به خویشتن، دیگران را پایینتر و فاقد کمالات به حساب میآورد و به خاطر غرور، دیگر نمیتواند حقیقت را تشخیص دهد و پیوسته در مسیر گمراهی گام برمیدارد.
- کمبود ظرفیت: انسانها از نظر استعدادهای درونی یکسان نبوده و دارای قابلیتها و ظرفیتهای متفاوت میباشند. برخی با مشاهده کمترین امتیاز مادی یا مقام و مرتبه معنوی خود را گم کرده، آنچنان مست غرور و تکبر میشوند که گویی قلّههای کمال و مدارج بلند علم و معرفت را فتح کردهاند: ولی اگر به دید انصاف نظر شود، اولاً معلوم نیست که برتریها و فضیلتهای شخص مغرور دارای ارزشی حقیقی باشد، ثانیاً بر فرض دارا بودن ارزش حقیقی، اصولاً از ما نیست، بلکه در حقیقت، امانت و عاریهای است که در اختیار ما قرار گرفته و صاحب اصلی آن آفریننده آسمانها و زمین است و خردمند را شایسته نیست که به آنچه در حقیقت از دیگری است فخر بفروشد و مباهات نماید، خصوصاً اگر مایه افتخار خود را در معرض فنا و نابودی ببیند.
- عقده حقارت: یکی دیگر از ریشههای غرور، عقده حقارت و نوعی پستی و ذلت است که شخص مغرور در باطن خویش احساس میکند و با ابراز بزرگی و دست زدن به کارهایی که شایسته او نیست میکوشد تا حقارت درونی خویش را از مردم پنهان کرده و شکست و واماندگی خود را از قافله رهپویان طریق کمال و سعادت جبران نماید. امام صادق علیه السلام میفرمایند: «هیچ کس لاف بزرگی نمیزند مگر به خاطر ذلتی که در خود احساس مینماید».[۳] روانشناسان و دانشمندان امور تربیتی نیز بر این نکته تأکید دارند که هر نوع انگیزه برتری خواهی و کبر و غرور ریشه در احساس عدم امنیت روحی داشته و از عقده حقارت نشأت میگیرد.
- دنیاطلبی: بیشترین عاملی که باعث فریب خوردن انسان میشود زرق و برقهای زودگذر دنیوی است که با دلبستن به مطامع دنیوی روشنی توحیدی درونی انسان خاموش میشود و دیگر نمیتواند هدف اصلی را ببیند و راه را گم میکند و در دره منیت و خودخواهی سقوط میکند. حضرت علی علیه السلام میفرمایند: «دلبستن به دنیا، بزرگترین فریب است».[۴] و در جای دیگر میفرمایند: «از فریب دنیا بپرهیزید؛ زیرا دنیا هر خوبی و نعمتی که فریبکارانه به انسان دهد، همواره پس میگیرد و کسی را که به دنیا دل ببندد و در آنجا خوش کند، کوچ دهد».[۵] باید از گذشتگان عبرت بگیریم؛ کسانی که از هر گونه امکانات و آسایش دنیوی بهرهمند بودند و زر و زور مادی قابل توجهی داشتند ولی امروزه نه از خودشان اثری هست و نه از کاخ ها و ثروتشان اثری دیده میشود و نعمت و موقعیت همچون سایهای زودگذر است و انسان خردمند هیچگاه فریب دنیا را نمیخورد و همیشه هدف اصلی که همان رسیدن به کمال انسانیت است را دنبال میکند و در جاهایی که احتمال لغزش وجود داشته باشد پا نمینهند.
کسانی که در آنها زمینه غرور هست
- کافران: گروهی از کافران را زندگی دنیا فریفته است و گروه دیگر را شیطان فریب میدهد. آنان، دنیای زودگذر را برای خودشان اصل و هدف انتخاب کردهاند و به خاطر همین تا آنجا که بتوانند تاخت و تاز کرده تا مرحله فرعون و نمرود و معاویه و یزید شدن پیش میروند؛ آنان برابر حق قرار گرفتهاند و خدا آنان را به حال خودشان رها کرده و به سبب نعمت های ظاهری دنیا فکر میکنند که از عذاب ایمن هستند در حالی که این گونه نیست. قرآن کریم در اینباره میفرماید: «این ها همان کسانی هستند که آخرت را به زندگی دنیا فروختهاند، لذا در مجازات آنها تخفیفی داده نمیشود و کسی آنها را یاری نخواهد کرد.»[۶]
- گنهکاران: کسانی هستند که از گناه دوری نمیکنند و میگویند خدا بخشنده است و ما به عفو و گذشت او امیدواریم. آنها به این امید تکیه دارند و در اعمال خود سهلانگار هستند و گمان میکنند چنین امیدواری مقام ستودهای در دین است، چنین افرادی خود را از غضب الهی، ایمن میدانند. پیامبر صلی الله علیه و آله میفرمایند: «شخص هوشیار کسی است که نفس خود را به خدمت گیرد و برای پس از مرگ تلاش کند و فرمود احمق کسی است که از هوای نفسانی پیروی کند و به خدا آرزو (امید بیجا) داشته باشد».[۷] امیدواری صحیح به خداوند جایی است که شخص گنهکار از گناهان خویش پشیمان شود و توبه کند. چنین شخصی باید به خدای کریم امیدوار باشد، چنان که قرآن کریم میفرماید: «ای بندگان من که بر خود اسراف و ستم کردهاید! از رحمت خداوند نومید نشوید که خدا همه گناهان را میآمرزد همانا او بسیار آمرزنده و مهربان است و به درگاه پروردگارتان توبه کنید و در برابر او تسلیم شوید».[۸]
- عابدان غافل: هنگامی که انسان خود را از چیزی برخوردار میبیند که دیگران فاقد آن هستند، به تناسب بالا بودن ارزش آن و کمبود ظرفیت خود، شاد شده و به خود میبالد. مثلا کسی که موفق به عبادت میشود در اثر غفلت و کمبود ظرفیت، خود را برتر از دیگران پنداشته و غرور دامنگیر او میگردد؛ بامداد شبی که پیامبر صلی الله علیه و آله به معراج تشریف بردند شیطان خدمت آن حضرت مشرف شد و عرض کرد؛ یا رسول الله! شب گذشته که به معراج تشریف بردید در آسمان چهارم منبری شکسته و سوخته و به رو افتاده بود، میدانید آن منبر از آن کیست؟ فرمودند: از کیست؟ عرض کرد: آن منبر از من بود بالای آن مینشستم؛ تمام ملائکه از عبادت من تعجب مینمودند، ناگاه دیدم امر برعکس شد و اینک کسی در پیشگاه خداوند از من بدتر نیست. یا محمد مبادا به خودت غرور راه دهی، چه آنکه از کارهایی است که کسی از عواقب آن آگاه نیست.[۹] چنین افرادی باید توجه داشته باشند که توفیق این عبادت اندک از خداست، علاوه بر آن معلوم نیست عبادت شخص حتماً مقبول درگاه حق واقع شده باشد.
- جویندگان علم:[۱۰] غرور علمی، آفت خطرناکی است که همواره جویندگان علم را تهدید کرده و سرچشمه مفاسد فراوانی در جهان گشته است. به جرأت میتوان گفت که اکثر قریب به اتفاق کسانی که در مسیر تحصیل علم و کسب دانش گام برمیدارند، چنانچه در مقام اصلاح نفس و تهذیب و خودسازی نباشند، به این بیماری خطرناک گرفتار خواهند شد و رهایی از آن نیز جز با تلاشهای گسترده و مجاهدتهای بسیار سخت میسر نمیگردد و در روایتی از امام صادق علیه السلام تحصیلکنندگان علم به سه دسته تقسیم شدهاند که از جمله آنان کسی است که علم را برای برتریجویی و فریفتن دیگران میطلبد؛ چنین شخصی نیرنگباز است و بر همدوشان خود گردن فرازی میکند و در پایان روایت آمده که چنین فردی دینش را از دست میدهد.[۱۱]
- صاحبان مال و مکنت:[۱۲] افراد کم ظرفیت هنگامی که به مال و منال دست مییابند خود را گم کرده، مست غرور میشوند چنان که امیرالمؤمنین علیه السلام میفرمایند: «چهار نوع مستی وجود دارد: مستی شراب، مستی مال، مستی خواب و مستی ریاست و قدرت».[۱۳] برای چنین افرادی، مال و ثروت و حسب و نسب، پُست و مقام، قدرت و سلطنت، فرزند و فامیل، مرید و هوادار و امثال آنها اصل است. به همین جهت با برخورداری از کمترین امتیازی از این قبیل، مغرور آنها شده و آنچنان در پندار باطل فرو میروند که برای هیچکس ارزشی قایل نبوده و آبرو و حیثیت دیگران در نظرشان بیارزش جلوه میکند و از این حقیقت غافلند که دنیا و زرق آن دیر نمیپاید و بزودی همه آنها همچون خود آنان دستخوش باد فنا و طعمه مرگ و نیستی خواهد شد و چیزی که زوال میپذیرد شایسته غرور و بزرگی نباشد.
راههای درمان غرور
- یادآوری اصل و پایان خویش: اگر انسانی به نوع آفرینش خویش دقت کند درمییابد که از آب نجس بدبو به وجود آمده و در آخر تبدیل به مرداری میشود که اگر چند روز در بیرون بماند بوی متعفن او همهجا را فرامیگیرد و بهترین عزیزان نیز از او فرار میکند. امام صادق علیه السلام از پدران بزرگوار خود نقل میکنند که امیرمؤمنان علیه السلام فرمودند: «در شگفتم از آدمی که آغازش نطفه، پایانش مردار و در این بین حامل کثافات است چگونه تکبر میورزد».[۱۴] مهلّب بن ابیصفره که از جانب عبدالملک مروان والی خراسان بود، روزی جامه نفیس و گرانقیمتی بر تن کرده و با تکبر فراوان عبور میکرد. شخصی به او گفت: ای بنده خدا راه رفتن به این شکل مورد خشم خدا و رسول است. مهلّب گفت: مرا میشناسی؟ پاسخ داد: آری میشناسم؛ در آغاز نطفه کثیفی بودهای و سرانجام مردار خبیثی خواهی شد و در این بین حمّال کثافاتی! مهلّب پس از این هشدار از رفتار تکبّرآمیز خود دست برداشت».[۱۵]
- تواضع کردن، توجه به هدف خلقت: یکی از عوامل از بین رفتن غرور در انسان، تواضع میباشد و باید گونههای مختلف تواضع را در این زمینه مراعات کند مثلاً یکی از آنها سلام دادن به دیگران است و یا متواضعانه و نرم با مردم سخن بگوید و سعی کند دیگران را بر خود مقدم بدارد و بیشتر با فقیران نشست و برخاست کند. در حدیثی از رسول اکرم صلی الله علیه و آله آمده است: «هر کس برای خدا تواضع کند خداوند او را از مقام رفیع بهرهمند سازد و هر کس تکبر و غرور ورزد خداوند خوارش میکند».[۱۶] و در حدیثی از حضرت علی علیه السلام آمده است: «به سبب تواضع کردن، با تکبر و غرور مبارزه کنید».[۱۷]
- تفکر در آفرینش هستی: اگر انسان نظارهگر عالم هستی باشد عجز و ناتوانی خود را درمییابد و اگر تمام انسانها گرد هم آیند تا بال پشهای را به وجود آورند از انجام چنین کاری ناتوان خواهند بود و حتی اگر انسان در خودش تأمل نماید مشاهده میکند خداوند چه کارخانه عظیمی را در وجود او نهادینه کرده و همه آنان با نظم و ترتیب حیرتآوری به کار خود مشغول هستند؛ در این هنگام است که انسان خود به خود عظمت خدا را اذعان می کند و از کبر و غرور در امان می ماند.
پانویس
- ↑ دهخدا، علی اکبر؛ لغت نامه، موسسه انتشارات و چاپ دانشگاه تهران، ۱۳۷۳ش، چاپ اول، ج۱۰، ص۱۴۶۹۹.
- ↑ کاشانی، محسن؛ راه روشن، مترجم عبدالعلی صاحبی، مشهد، استان قدس رضوی، ۱۳۷۹، چاپ دوم، ج ۶، ص۴۱۴.
- ↑ عاملی، حر؛ وسائلالشیعه، قم، موسسه آل البیت لاحیاء التراث، ۱۴۰۹ق، چاپ اول، ج۵، ص۳۷۹.
- ↑ تمیمی آمدی، عبدالواحدین محمد؛ تصنیف غررالحکم و دررالکلم، مطبعه مکتب الاعلام الاسلامی، مرکز انتشارات دفتر تبلیغات، ۱۳۶۵ ه.ش، چاپ دوم، ص۱۳۶.
- ↑ همان، ص۱۳۵.
- ↑ سوره بقره، آیه۸۵.
- ↑ طبرسی، حسن بن فضل؛ مکارم الاخلاق، انتشارات مؤمنین، مترجم محمدحسن رحیمیان، قم، چاپ اول، ۱۳۸۶، ج۲، ص۵۲۲.
- ↑ سوره زمر، آیه ۵۳-۵۴.
- ↑ فاطمی، حسینی؛ جامع الدرر، تهران، انتشارات امیرکبیر، مصحح صادق حسن زاده، ۱۳۸۴، تهران، چاپ اول، ج۲، ص۳۴۸.
- ↑ اسماعیلی یزدی، عباس؛ برگرفته از کتاب فرهنگ اخلاق، انتشارات جمکران، ۱۳۸۵ش، ص۵۰۱.
- ↑ کلینی، محمد بن یعقوب؛ کافی، تهران، دارالکتب الاسلامیة، ۱۳۶۵ش، چاپ چهارم، ۱، ص۳۹.
- ↑ اسماعیلی یزدی، عباس؛ برگرفته از کتاب فرهنگ اخلاق، انتشارات جمکران، ۱۳۸۵ش، ص۵۰۱.
- ↑ مجلسی، محمدتقی؛ بحارالانوار، بیروت، دارالوفاء، ۱۴۰۴ق، ج۱۰، ص۱۱۴.
- ↑ مجلسی، محمدتقی؛ بحارالانوار، بیروت، دارالوفاء، ۱۴۰۴ق، ج۷۰، ص۲۳۴.
- ↑ ورام بن ابی فراس؛ مجموعه ورام، قم، انشارات مکتبة الفقیه، ۱۳۷۶ش، ج۱، ص۱۹۹.
- ↑ مجلسی، محمدتقی؛ بحارالانوار، بیروت، دارالوفاء، ۱۴۰۴ق، ج۷۲، ص۱۲۲.
- ↑ تمیمی آمدی، عبدالواحدین محمد؛ تصنیف غررالحکم و دررالکلم، مطبعه مکتب الاعلام الاسلامی، مرکز انتشارات دفتر تبلیغات، ۱۳۶۶ ه.ش، چاپ دوم، ص۲۴۹.
منابع
- مهدی امینی، غرور، دانشنامه پژوهه، تاریخ باز یابی: 12 اردیبهشت 1391.