انضباط اجتماعی: تفاوت بین نسخهها
مهدی موسوی (بحث | مشارکتها) |
|||
(۲ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۲ کاربر نشان داده نشده) | |||
سطر ۱: | سطر ۱: | ||
− | {{ | + | {{خوب}}'''«انضباط اجتماعی»''' به معنی رفتار افراد جامعه در همه کارهاى اجتماعى، در چارچوب [[شرع]] و [[عقل]] و عدم تخلف از قوانین و مقررات عرفى است. بسیاری از آموزههای دین [[اسلام]] در جهت تقویت انضباط اجتماعی است و جامعه [[توحید|توحیدی]] نیز بینیاز از عوامل تنبیهی و تشویقی و نظارت بر اجرای قانون نیست. |
− | == | + | ==مفهومشناسی == |
− | «انضباط» از واژه «ضبط»، به معنى «خوب حفظ | + | «انضباط» از واژه «ضبط»، به معنى «خوب حفظ کردن» گرفته شده و به معناى خویشتن را خوب حفظ کردن است.<ref> المنجد، واژه ضبط.</ref> |
+ | «انضباط اجتماعى» یعنى افراد در همه کارهاى اجتماعى، خود را در چارچوب قانون [[شرع]] و [[عقل]] و مقررات عرفى نگه دارند تا هیچ تخلفى از آنان سر نزند.<ref> اصول اخلاق اجتماعى، جمعی از نویسندگان، مرکز تحقیقات اسلامی سپاه، ۱۳۷۹، ص ۷۱.</ref> | ||
− | + | انضباط اجتماعی یکی از موضوعات اساسی در علم جامعه شناسی است. نقش اساسی این موضوع در رسیدن به اهداف مادی و معنوی جوامع باعث شده است تا مکاتب مختلف با نگرشهای متفاوت درباره آن گفتگو کرده و راهکار ارائه نمایند. | |
+ | ==انضباط اجتماعی در اسلام== | ||
+ | بسیاری از آموزه های دین [[اسلام]] در جهت تقویت انضباط اجتماعی است؛ به گونه ای که می توان ادعا کرد رعایت اصول اسلامی و [[قرآن|قرآنی]] در کار و تجارت، معاشرت، عبادات، اعتقادات و دیگر شئون زندگی، منجر به برپایی نظمی پایدار در اجتماع خواهد شد. [[امام علی علیه السلام|امام علی]] (علیه السلام) در وصف قرآن، می فرماید: «بدانید که در آن، علم آینده و سخن از گذشته و دوای درد شما و باعث نظم و ساماندهی میان شماست».<ref>محمّد محمّدى رى شهرى، میزان الحکمه، قم، دارالحدیث، ج ۴، ص ۳۳۰۶، ذیل واژه نظم، حدیث ۲۰۳۳۶.</ref> | ||
− | + | [[علامه محمدتقی جعفری|علامه محمدتقى جعفرى]] می گوید: «با جرئت می توان گفت: آن اندازه که اسلام به نظم زندگی اهمیت داده است، در هیچ مکتب و ملتی مشاهده نمی شود؛ به اضافه، آیات کریمه قرآنی و [[حدیث|احادیث]] معتبر که به حد لازم و کافی با اشکال گوناگون، دستور به مراعات نظم و قانون زندگی داده اند».<ref>محمدتقى جعفرى، شرح نهج البلاغه، تهران، دفتر نشر فرهنگ اسلامى، ۱۳۷۲، ج ۲۲، ص ۶۲.</ref> | |
+ | ===توحید و انضباط اجتماعی=== | ||
+ | روح همه تعالیم اسلام، [[توحید]] است که منشأ همه مکارم اخلاقی است. انسانهای موحد، در اطاعت خدای واحد و قانون واحد و رهبر واحد هستند و این بهترین زمینه برای هماهنگی و یکدستی افراد و در نتیجه انضباط اجتماعی در جامعه است. این یکدستی در جامعه توحیدی ریشه در باور و قلوب افراد جامعه دارد که بالاترین ضمانت برای تحقق آن است. چیزی که در جوامع غیر توحیدی وجود ندارد. | ||
+ | ===قانون اسلام و انضباط اجتماعی=== | ||
+ | انضباط اجتماعی بدون قانون کار آمد ممکن نیست. قانون کارآمد قانونی است که شناخت کاملتری از [[انسان]] و جامعه انسانی داشته و احاطه کاملی بر منافع و مصالح مردم داشته باشد و با اجرای آن بیشترین فایده برای فرد و جامعه حاصل شود و روشن است که علم و آگاهی قانونگذار در کارآمدی قانون تا چه اندازه اثر گذار است. در جامعه اسلامی قانونگذار، [[خداوند]] علیم و حکیم است و قانون از طریق [[وحی]] به پیامبر ابلاغ می شود. در نتیجه، قانون حاکم بر جامعه اسلامی نه تنها تأمین کننده حداکثر منافع مادی جامعه است، بلکه سعادت زندگی جاودانه انسان پس از [[مرگ]] او را نیز تضمین خواهد کرد؛ چیزی که در مکاتب بشری یافت نمی شود. | ||
+ | ===ضمانت اجرایی قانون در جامعه=== | ||
+ | ارزشها و هنجارهایی که به افراد جامعه اسلامی آموزش داده می شود، ارزشهایی است که با بینظمی و رعایت نکردن قانون و انضباط اجتماعی در تضاد است. با این وجود، جامعه توحیدی نیز بینیاز از عوامل تنبیهی و تشویقی و نظارت بر اجرای قانون نیست. زیرا هرچند یک یک افراد در چنین جامعه ای رعایت نظم و قانون اجتماعی را وظیفه خودشان می دانند و آن را به عنوان باور قلبی پذیرفته اند، اما ضعف این باور در برخی افراد، آنها را مخلّ انضباط اجتماعی خواهد کرد. | ||
+ | به همین دلیل در اسلام هم قوانین کیفری وضع شده و توسط حکومت اسلامی صالح اجرا می شود. همچنین در جامعه اسلامی نظارت بر اجرای قانون در درجه اول، به عهده حکومت اسلامی و در درجه دوم، در قالب [[امر به معروف و نهی از منکر|امر به معروف و نهی از منکر]] به عهده خود مردم در جامعه نهاده شده است. | ||
+ | ===آیینها و عبادات جمعی=== | ||
+ | در جامعه اسلامی [[نماز|نمازهای]] یومیه و [[نماز جمعه]] و بسیاری از عبادات دیگر به صورت جماعت برگزار شود. این زمینه، یکدستی و محبت و احساس وحدت و برادری میان مسلمانان را ایجاد می کند. این عبادات از سوی دیگر، روحیه اطاعت از رهبری جامعه میان نمازگزاران را تقویت می کند. | ||
+ | ===دعوت به اتحاد و همکاری=== | ||
+ | یکی از اصلی ترین آموزه های اسلام، ایجاد روح همکاری و همیاری و پرهیز از تفرقه و اختلاف است. قرآن کریم می فرماید {{متن قرآن|«وَاعْتَصِمُواْ بِحَبْلِ اللّهِ جَمِیعاً وَلاَ تَفَرَّقُواْ وَاذْکرُواْ نِعْمَةَ اللّهِ عَلَیکمْ إِذْ کنتُمْ أَعْدَاء فَأَلَّفَ بَینَ قُلُوبِکمْ»}}؛<ref>([[سوره آل عمران]]، ۱۰۳)</ref> و همچنین می فرماید: {{متن قرآن|«تَعَاوَنُواْ عَلَی الْبرِّ وَالتَّقْوَی وَلاَ تَعَاوَنُواْ عَلَی الإِثْمِ وَالْعُدْوَانِ»}}.<ref>([[سوره مائده]]، ۲)</ref> | ||
+ | ===تنظیم روابط اجتماعی در اسلام=== | ||
+ | از روابط میان دو نفر گرفته تا نهادهای کوچکی مثل خانواده و [[ازدواج]]، روابط میان همسران، والدین و فرزندان، همسایه ها و خویشاوندان و در سطح کلان، نهادهای اقتصاد، سیاست و تعلیم و تربیت و حتی شیوه برخورد با بیگانگان، در اسلام تعریف شده است. عمل به حقوق و وظایف در همه سطوح فردی و اجتماعی، چه از طرف فرد و چه از طرف جامعه، بسترساز نظم اجتماعی است. | ||
− | + | '''گمان نیک نسبت به مردم:''' | |
− | + | [[امام علی علیه السلام|امام علی]] (علیه السلام): {{متن حدیث|«مَن حَسُن ظنُّه بالناس حازَ مِنهم المحبّةَ»}}؛<ref>عبدالواحد تمیمى آمدى، غررالحکم و دررالکلم، ح ۸۸۴۲.</ref> هرکس به مردم گمان نیک داشته باشد، از محبت آنان برخوردار می شود. | |
− | + | '''سخن نیکو گفتن:''' | |
− | + | امام علی (علیه السلام): {{متن حدیث|«من لانَت کلمتُه وجبَت محبّتُه»}}؛<ref>حسن بن شعبه حرّانى، تحف العقول، ص ۹۱</ref> هرکس گفتارش نرم باشد، دوستی او لازم آید. | |
− | + | '''خوش خلقی:''' | |
− | + | [[پیامبر اسلام|رسول الله]] (صلی الله علیه وآله): {{متن حدیث|«حُسنُ الخلق یثبت به المودّة»}}؛<ref>حسن بن شعبه حرّانى، تحف العقول، ص ۳۸.</ref> با خوش خلقی، دوستی ثبات می یابد. | |
+ | و نیز امام علی علیه السلام می فرمایند: {{متن حدیث|«من کثر جمیله اجمع الناس علی تفضیله»}} <ref>تمیمى آمدى، غررالحکم و دررالکلم، ح ۴۸۴۷.</ref> هرکس زیبایی اخلاقی اش فراوان شود، مردم بر برتری دادن او یک صدا خواهند شد. | ||
− | + | '''معاشرت نیکو:''' | |
+ | |||
+ | امام علی (علیه السلام): {{متن حدیث|«بِحُسن العِشره تأنس الرفاق»}}؛<ref>تمیمى آمدى، غررالحکم و دررالکلم، ح ۴۲۳۳.</ref> با معاشرت نیکو، میان دوستان انس و الفت برقرار می شود. | ||
+ | |||
+ | '''عدالت:''' | ||
+ | |||
+ | امام علی (علیه السلام) در عهدنامه شان به [[مالک اشتر نخعی|مالک اشتر]] نوشته اند: {{متن حدیث|«وَلْيَکُنْ أَحَبَّ الاُْمُورِ إِلَيْکَ أَوْسَطُهَا فِي الْحَقِّ، وَأَعَمُّهَا فِي الْعَدْلِ، وَأَجْمَعُهَا لِرِضَى الرَّعِيَّةِ... وَإِنَّ أَفْضَلَ قُرَّةِ عَيْنِ الْوُلاَةِ اسْتِقَامَةُ الْعَدْلِ فِي الْبِلاَدِ، وَظُهُورُ مَوَدَّةِ الرَّعِيَّةِ»}}؛ باید محبوب ترین کارها نزد تو کارهایی باشد که با میانه روی سازگارتر و با عدالت دمسازتر است و خشنودی رعیت را بیشتر فراهم می آورد... که بالاترین روشنایی چشم والیان برپایی عدالت در شهرها و آشکار شدن محبت رعیت است.<ref>نهج البلاغه، نامه ۵۳</ref> | ||
+ | |||
+ | '''عفو و گذشت:''' | ||
+ | |||
+ | امام علی (علیه السلام): {{متن حدیث|«من لم یحسن العفو أساءَ بالانتقام»}}؛ <ref>عبدالواحد تمیمى آمدى، غررالحکم و دررالکلم، ح ۸۹۵۹.</ref> هرکس به نیکی درنگذرد، به زشتی انتقام می گیرد. | ||
+ | |||
+ | '''پیوند با خویشان:''' | ||
+ | |||
+ | امام علی (علیه السلام): {{متن حدیث|«و اکرم عشیرتک؛ فإنهم جَناحُک الذی به تطیر، و أصلُک الذی إلیه تصیر، و یداک التی بها تَصول»}}؛ <ref>محمّدباقر مجلسى، بحارالانوار، ج ۷۴، ص ۱۰۵</ref> خویشاوندت را گرامی دار؛ زیرا آنان بال تو اند که بدان پرواز می کنی، و ریشه تو اند که به آن بازگشت داری و دست تو اند که با آن قدرت پیدا می کنی. | ||
+ | |||
+ | '''به دیدار هم رفتن:''' | ||
+ | |||
+ | رسول خدا (صلی الله علیه وآله): {{متن حدیث|«الزیارةُ تُنبت المودّة»}}؛ دیدار یکدیگر دوستی را می رویاند.<ref>میرزا حسین نورى، مستدرک الوسائل، ج ۱۰، ص ۳۷۴.</ref> | ||
==پانویس== | ==پانویس== | ||
− | <references/> | + | <references /> |
[[رده:اخلاق اجتماعی]] | [[رده:اخلاق اجتماعی]] | ||
[[رده:صفات پسندیده]] | [[رده:صفات پسندیده]] |
نسخهٔ کنونی تا ۱۹ ژوئن ۲۰۲۴، ساعت ۱۱:۴۶
«انضباط اجتماعی» به معنی رفتار افراد جامعه در همه کارهاى اجتماعى، در چارچوب شرع و عقل و عدم تخلف از قوانین و مقررات عرفى است. بسیاری از آموزههای دین اسلام در جهت تقویت انضباط اجتماعی است و جامعه توحیدی نیز بینیاز از عوامل تنبیهی و تشویقی و نظارت بر اجرای قانون نیست.
محتویات
مفهومشناسی
«انضباط» از واژه «ضبط»، به معنى «خوب حفظ کردن» گرفته شده و به معناى خویشتن را خوب حفظ کردن است.[۱] «انضباط اجتماعى» یعنى افراد در همه کارهاى اجتماعى، خود را در چارچوب قانون شرع و عقل و مقررات عرفى نگه دارند تا هیچ تخلفى از آنان سر نزند.[۲]
انضباط اجتماعی یکی از موضوعات اساسی در علم جامعه شناسی است. نقش اساسی این موضوع در رسیدن به اهداف مادی و معنوی جوامع باعث شده است تا مکاتب مختلف با نگرشهای متفاوت درباره آن گفتگو کرده و راهکار ارائه نمایند.
انضباط اجتماعی در اسلام
بسیاری از آموزه های دین اسلام در جهت تقویت انضباط اجتماعی است؛ به گونه ای که می توان ادعا کرد رعایت اصول اسلامی و قرآنی در کار و تجارت، معاشرت، عبادات، اعتقادات و دیگر شئون زندگی، منجر به برپایی نظمی پایدار در اجتماع خواهد شد. امام علی (علیه السلام) در وصف قرآن، می فرماید: «بدانید که در آن، علم آینده و سخن از گذشته و دوای درد شما و باعث نظم و ساماندهی میان شماست».[۳]
علامه محمدتقى جعفرى می گوید: «با جرئت می توان گفت: آن اندازه که اسلام به نظم زندگی اهمیت داده است، در هیچ مکتب و ملتی مشاهده نمی شود؛ به اضافه، آیات کریمه قرآنی و احادیث معتبر که به حد لازم و کافی با اشکال گوناگون، دستور به مراعات نظم و قانون زندگی داده اند».[۴]
توحید و انضباط اجتماعی
روح همه تعالیم اسلام، توحید است که منشأ همه مکارم اخلاقی است. انسانهای موحد، در اطاعت خدای واحد و قانون واحد و رهبر واحد هستند و این بهترین زمینه برای هماهنگی و یکدستی افراد و در نتیجه انضباط اجتماعی در جامعه است. این یکدستی در جامعه توحیدی ریشه در باور و قلوب افراد جامعه دارد که بالاترین ضمانت برای تحقق آن است. چیزی که در جوامع غیر توحیدی وجود ندارد.
قانون اسلام و انضباط اجتماعی
انضباط اجتماعی بدون قانون کار آمد ممکن نیست. قانون کارآمد قانونی است که شناخت کاملتری از انسان و جامعه انسانی داشته و احاطه کاملی بر منافع و مصالح مردم داشته باشد و با اجرای آن بیشترین فایده برای فرد و جامعه حاصل شود و روشن است که علم و آگاهی قانونگذار در کارآمدی قانون تا چه اندازه اثر گذار است. در جامعه اسلامی قانونگذار، خداوند علیم و حکیم است و قانون از طریق وحی به پیامبر ابلاغ می شود. در نتیجه، قانون حاکم بر جامعه اسلامی نه تنها تأمین کننده حداکثر منافع مادی جامعه است، بلکه سعادت زندگی جاودانه انسان پس از مرگ او را نیز تضمین خواهد کرد؛ چیزی که در مکاتب بشری یافت نمی شود.
ضمانت اجرایی قانون در جامعه
ارزشها و هنجارهایی که به افراد جامعه اسلامی آموزش داده می شود، ارزشهایی است که با بینظمی و رعایت نکردن قانون و انضباط اجتماعی در تضاد است. با این وجود، جامعه توحیدی نیز بینیاز از عوامل تنبیهی و تشویقی و نظارت بر اجرای قانون نیست. زیرا هرچند یک یک افراد در چنین جامعه ای رعایت نظم و قانون اجتماعی را وظیفه خودشان می دانند و آن را به عنوان باور قلبی پذیرفته اند، اما ضعف این باور در برخی افراد، آنها را مخلّ انضباط اجتماعی خواهد کرد. به همین دلیل در اسلام هم قوانین کیفری وضع شده و توسط حکومت اسلامی صالح اجرا می شود. همچنین در جامعه اسلامی نظارت بر اجرای قانون در درجه اول، به عهده حکومت اسلامی و در درجه دوم، در قالب امر به معروف و نهی از منکر به عهده خود مردم در جامعه نهاده شده است.
آیینها و عبادات جمعی
در جامعه اسلامی نمازهای یومیه و نماز جمعه و بسیاری از عبادات دیگر به صورت جماعت برگزار شود. این زمینه، یکدستی و محبت و احساس وحدت و برادری میان مسلمانان را ایجاد می کند. این عبادات از سوی دیگر، روحیه اطاعت از رهبری جامعه میان نمازگزاران را تقویت می کند.
دعوت به اتحاد و همکاری
یکی از اصلی ترین آموزه های اسلام، ایجاد روح همکاری و همیاری و پرهیز از تفرقه و اختلاف است. قرآن کریم می فرماید «وَاعْتَصِمُواْ بِحَبْلِ اللّهِ جَمِیعاً وَلاَ تَفَرَّقُواْ وَاذْکرُواْ نِعْمَةَ اللّهِ عَلَیکمْ إِذْ کنتُمْ أَعْدَاء فَأَلَّفَ بَینَ قُلُوبِکمْ»؛[۵] و همچنین می فرماید: «تَعَاوَنُواْ عَلَی الْبرِّ وَالتَّقْوَی وَلاَ تَعَاوَنُواْ عَلَی الإِثْمِ وَالْعُدْوَانِ».[۶]
تنظیم روابط اجتماعی در اسلام
از روابط میان دو نفر گرفته تا نهادهای کوچکی مثل خانواده و ازدواج، روابط میان همسران، والدین و فرزندان، همسایه ها و خویشاوندان و در سطح کلان، نهادهای اقتصاد، سیاست و تعلیم و تربیت و حتی شیوه برخورد با بیگانگان، در اسلام تعریف شده است. عمل به حقوق و وظایف در همه سطوح فردی و اجتماعی، چه از طرف فرد و چه از طرف جامعه، بسترساز نظم اجتماعی است.
گمان نیک نسبت به مردم:
امام علی (علیه السلام): «مَن حَسُن ظنُّه بالناس حازَ مِنهم المحبّةَ»؛[۷] هرکس به مردم گمان نیک داشته باشد، از محبت آنان برخوردار می شود.
سخن نیکو گفتن:
امام علی (علیه السلام): «من لانَت کلمتُه وجبَت محبّتُه»؛[۸] هرکس گفتارش نرم باشد، دوستی او لازم آید.
خوش خلقی:
رسول الله (صلی الله علیه وآله): «حُسنُ الخلق یثبت به المودّة»؛[۹] با خوش خلقی، دوستی ثبات می یابد. و نیز امام علی علیه السلام می فرمایند: «من کثر جمیله اجمع الناس علی تفضیله» [۱۰] هرکس زیبایی اخلاقی اش فراوان شود، مردم بر برتری دادن او یک صدا خواهند شد.
معاشرت نیکو:
امام علی (علیه السلام): «بِحُسن العِشره تأنس الرفاق»؛[۱۱] با معاشرت نیکو، میان دوستان انس و الفت برقرار می شود.
عدالت:
امام علی (علیه السلام) در عهدنامه شان به مالک اشتر نوشته اند: «وَلْيَکُنْ أَحَبَّ الاُْمُورِ إِلَيْکَ أَوْسَطُهَا فِي الْحَقِّ، وَأَعَمُّهَا فِي الْعَدْلِ، وَأَجْمَعُهَا لِرِضَى الرَّعِيَّةِ... وَإِنَّ أَفْضَلَ قُرَّةِ عَيْنِ الْوُلاَةِ اسْتِقَامَةُ الْعَدْلِ فِي الْبِلاَدِ، وَظُهُورُ مَوَدَّةِ الرَّعِيَّةِ»؛ باید محبوب ترین کارها نزد تو کارهایی باشد که با میانه روی سازگارتر و با عدالت دمسازتر است و خشنودی رعیت را بیشتر فراهم می آورد... که بالاترین روشنایی چشم والیان برپایی عدالت در شهرها و آشکار شدن محبت رعیت است.[۱۲]
عفو و گذشت:
امام علی (علیه السلام): «من لم یحسن العفو أساءَ بالانتقام»؛ [۱۳] هرکس به نیکی درنگذرد، به زشتی انتقام می گیرد.
پیوند با خویشان:
امام علی (علیه السلام): «و اکرم عشیرتک؛ فإنهم جَناحُک الذی به تطیر، و أصلُک الذی إلیه تصیر، و یداک التی بها تَصول»؛ [۱۴] خویشاوندت را گرامی دار؛ زیرا آنان بال تو اند که بدان پرواز می کنی، و ریشه تو اند که به آن بازگشت داری و دست تو اند که با آن قدرت پیدا می کنی.
به دیدار هم رفتن:
رسول خدا (صلی الله علیه وآله): «الزیارةُ تُنبت المودّة»؛ دیدار یکدیگر دوستی را می رویاند.[۱۵]
پانویس
- ↑ المنجد، واژه ضبط.
- ↑ اصول اخلاق اجتماعى، جمعی از نویسندگان، مرکز تحقیقات اسلامی سپاه، ۱۳۷۹، ص ۷۱.
- ↑ محمّد محمّدى رى شهرى، میزان الحکمه، قم، دارالحدیث، ج ۴، ص ۳۳۰۶، ذیل واژه نظم، حدیث ۲۰۳۳۶.
- ↑ محمدتقى جعفرى، شرح نهج البلاغه، تهران، دفتر نشر فرهنگ اسلامى، ۱۳۷۲، ج ۲۲، ص ۶۲.
- ↑ (سوره آل عمران، ۱۰۳)
- ↑ (سوره مائده، ۲)
- ↑ عبدالواحد تمیمى آمدى، غررالحکم و دررالکلم، ح ۸۸۴۲.
- ↑ حسن بن شعبه حرّانى، تحف العقول، ص ۹۱
- ↑ حسن بن شعبه حرّانى، تحف العقول، ص ۳۸.
- ↑ تمیمى آمدى، غررالحکم و دررالکلم، ح ۴۸۴۷.
- ↑ تمیمى آمدى، غررالحکم و دررالکلم، ح ۴۲۳۳.
- ↑ نهج البلاغه، نامه ۵۳
- ↑ عبدالواحد تمیمى آمدى، غررالحکم و دررالکلم، ح ۸۹۵۹.
- ↑ محمّدباقر مجلسى، بحارالانوار، ج ۷۴، ص ۱۰۵
- ↑ میرزا حسین نورى، مستدرک الوسائل، ج ۱۰، ص ۳۷۴.