سید جمال الدین اسدآبادی: تفاوت بین نسخه‌ها

از دانشنامه‌ی اسلامی
پرش به ناوبری پرش به جستجو
جز (مهدی موسوی صفحهٔ سید جمال الدین اسد آبادی را به سید جمال الدین اسدآبادی منتقل کرد)
 
(۷ نسخه‌ٔ میانی ویرایش شده توسط ۵ کاربر نشان داده نشده)
سطر ۱: سطر ۱:
سيد جمال در سال 1217 شمسي، در اسدآباد همدان در خانواده‌اي روحاني چشم به جهان گشود. نسب وي به امام حسين عليه السلام منتهي مي گردد. پدرش سيد صفدر و مادرش سكينه بيگم، دختر مرحوم ميرشرف الدين حسيني قاضي است.  
+
'''سیدجمال‌الدین اسدآبادی''' (۱۲۷۵-۱۲۱۷ ش)، از شاگردان [[شیخ مرتضی انصاری|شیخ انصاری]] و از شخصیت‌های روشنگر و مصلح مسلمان بود که عامل اساسی ضعف کشورهای اسلامی را دخالت استعمارگران می‌دانست، از این رو با طرح اندیشه اتحاد دنیای [[اسلام]] در پی چاره جویی برآمد و به همین منظور سفرهای متعددی به این کشورها داشت. سید جمال به مسلمانان اصرار می‌کرد که تفاوت‌های فرقه‌ای خود را به فراموشی سپرده، یکدیگر را به خاطر خیر و صلاح [[امّت|امت]] اسلام تحمل نمایند. 
 +
{{شناسنامه عالم
 +
|نام کامل = سیدجمال‌الدین اسدآبادی
 +
||تصویر=[[پرونده:سیدجمال.jpg|200px|center]]
 +
|زادروز =  ۱۲۱۷ شمسی
 +
|زادگاه =  اسدآباد
 +
|وفات =  ۱۲۷۵ شمسی
 +
|مدفن =  کابل
 +
|اساتید =  [[شیخ مرتضی انصاری]]، [[ملا حسینقلی همدانی]]،...
 +
|شاگردان =  میرزا رضا کرمانی، [[محمد عبده]]،...
 +
|آثار = رسائل فی الفلسفه و العرفان، نامه‌ها و اسناد سیاسی تاریخی، مجموعه رسائل و مقالات،...  
 +
}}
  
==آغاز تحصیلات==
+
==ولادت و نسب==
 +
سید جمال الدین حسینی اسدآبادی در سال ۱۲۱۷ شمسی، در اسدآباد همدان در خانواده‌ای روحانی چشم به جهان گشود. نسب وی به [[امام حسین علیه السلام]] منتهی می گردد. پدرش سید صفدر و مادرش سکینه بیگم، دختر مرحوم میرشرف الدین حسینی قاضی است. 
  
از پنج سالگي فراگيري دانش را نزد پدر آغاز، و با قرآن و كتابهاي فارسي و قواعد عربي آشنا گرديد و به خاطر استعداد و نبوغي كه داشت، به زودي با تفسير قرآن آشنا شد و براي ادامه تحصيل به شهرستان قزوين و سپس به تهران عزيمت كرد و در سال 1228 شمسي، عازم نجف، و از محضر دو مرجع تقليد بزرگ زمان شيخ مرتضي انصاري در فقه و اصول و ملاحسين قلي درجزيني همداني در اخلاق و عرفان بهره هاي علمي و معنوي فراوان برد.
+
درباره زادگاه و سال‌های نخست زندگی وی اختلافاتی موجود است. ایرانیان وی را [[ایران|ایرانی]]، [[شیعه]] و از مردم اسدآباد می‌دانند که در اوان جوانی در قزوین به کسب مقدمات علوم و سپس به تکمیل تحصیلات خود در شهرهای [[تهران]]، [[اصفهان]] و [[شیراز]] پرداخته است. برخی نیز وی را [[افغانستان|افغانی]]، [[حنفی]] مذهب و از مردم اسدآباد کابل دانسته‌اند.  
  
==آغاز مبارزه==
+
==تحصیلات و استادان==
  
در سال 1232 شمسي، بنا به دستور شيخ انصاري، عازم هندوستان شد و در آن جا ضمن آشنايي با علوم جديد، كوشش كرد تا مردم و به ويژه مسلمانان را عليه استعمار انگليس بسيج كند و به مبارزه وا دارد، اما به دليل سلطه همه جانبه انگليسي ها پس از يك سال و نيم اقامت در آن ديار، مجبور به ترك آن جا شد و به ممالك عثماني رفت و چون با حسادت علماي درباري آن جا مواجه شد، ناگزير به مصر عزيمت كرد.  
+
سید جمال الدین از پنج سالگی فراگیری دانش را نزد پدر آغاز، و با [[قرآن]] و کتابهای فارسی و قواعد عربی آشنا گردید و به خاطر استعداد و نبوغی که داشت، به زودی با [[تفسیر قرآن]] آشنا شد و برای ادامه تحصیل به شهرستان قزوین و سپس به [[تهران]] عزیمت کرد و در سال ۱۲۲۸ شمسی، عازم [[نجف]] شد و از محضر دو مرجع تقلید بزرگ زمان یعنی [[شیخ مرتضی انصاری]] در [[فقه]] و [[اصول فقه‌‌‌‌|اصول]] و [[ملا حسینقلی همدانی|ملا حسینقلی درجزینی همدانی]] در [[اخلاق]] و [[عرفان]] بهره های علمی و معنوی فراوان برد.
  
==پایه گذاری نهضت==
+
== آثار و تألیفات ==
 +
سیدجمال‌الدین آثار مکتوبی دارد که عمده آنها تقریرات وی است که دیگران به رشته تحریر درآورده‌اند؛ ازجمله:
  
در مصر توانست يك نهضت فكري ضد استعمار و ضد انگليس را پايه گذاري كند و تشكيلاتي به نام انجمن مخفي به وجود آورد، اما بر اثر فشار انگلستان مجبور به ترك مصر شد. اين حركت فكري توسط شاگردانش از جمله شيخ محمد عبده دنبال شد و در سالهاي بعد زمينه ساز قيام مردم مصر عليه استعمار انگلستان گرديد.
+
# '''رسائل فی الفلسفه و العرفان''': این مجموعه شامل ۶ رساله در [[فلسفه]] و [[عرفان]] است که عمدتا توسط [[محمد عبده]] به رشته تحریر درآمده است.
سيد جمال پس از ترك مصر، مدتي در هندوستان ماند و آنگاه روانه اروپا شد. در پاريس با همكاري محمد عبده دست به انتشار روزنامه ي «عروة الوثقي» زد و به پاسخگويي به «ارنست رنان» كه مقالاتي عليه اسلام در يكي از روزنامه هاي پاريس مي نوشت، پرداخت.
+
# '''نامه‌ها و اسناد سیاسی تاریخی''': در بین اوراق و اسناد به جای مانده از سید جمال، ده‌ها نوشته و نامه از وی که در [[تهران]]، کرمانشاه، [[بغداد]]، [[بصره]]، پطرزبورغ، مسکو، استانبول، پاریس، لندن و غیره نوشته شده موجود است که اغلب آن‌ها محتوایی سیاسی یا انتقادی دارد. کتابِ "نامه‌ها و اسناد سیاسی - تاریخی" شامل ۵۰ نامه و سند تاریخی از سیدجمال، به زبان‌های عربی، ترکی و فارسی است.
سيد به دعوت ناصر الدين شاه به ايران آمد و گمان مي كرد كه مي تواند با نزديكي به شاه انديشه هاي اصلاح طلبانه ي خود را به اجرا بگذارد، اما چون ماهيت و طبع شاهانه با هيچ اصلاحي موافق نبود و سيد نيز آشكارا شاه را عامل بدبختي هاي مردم ايران معرفي مي كرد، از ايران اخراج شد.
+
# '''مجموعه رسائل و مقالات''': شامل بیش از سی رساله و مقاله از سیدجمال است که بخشی از آنها را خود سید نوشته و بخشی دیگر توسط سید بیان شده و محمد حسن آقا امین الضرب ثانی، آنها را تقریر و به خط خود نوشته است. در این مجموعه، قصه‌های سیدجمال نیز نقل شده است که برای نخستین بار توسط ابوالفضل قاسمی چاپ شد و نسخه خطی آن در بین اسناد سید در مجلس نگهداری می‌شود.
 +
# '''الرسائل و المقالات''': این مجموعه، شامل ۲۲ مقاله و رساله از سیدجمال به زبان عربی است. مانند : رساله درباره المهدیه، الشرق و الشرفیین، الرد علی رینان و... که بعضی از این مقالات در سال‌های اخیر چاپ شده است.
 +
# '''البیان فی الانجلیز و الافغان'''؛
 +
#'''تتمة البیان فی تاریخ الافغان''': این دو کتاب، درباره سیاست انگلیس در [[افغانستان]] و وضعیت خاندان سلطنتی این کشور در زمان جنگ دوم افغانستان و انگلیس در ۱۲۵۸ش (۱۸۷۹م) نوشته شده است.
 +
# '''العروة الوثقی''': مجله‌ای بود که در پاریس منتشر می‌گردید. نخستین شماره آن در ۱۵ [[ماه جمادی الاول|جمادی الاولی]] ۱۳۰۴ق (۱۳ مارس ۱۸۸۴م) در پاریس انتشار یافت و تا [[ماه ذی الحجه|ذی الحجه]] ۱۳۰۴ق (اکتبر ۱۸۸۴م) نشر آن ادامه پیدا کرد و جمعاً ۱۸ شماره از آن منتشر گردید. «سردبیر» این مجله، [[محمد عبده|شیخ محمد عبده]] بود. مجموعه کامل این نشریه توسط ناشرین متعددی، در [[عراق]]، [[لبنان]]، [[مصر]]، [[ایران]] و اروپا بارها چاپ شده است.
 +
#  '''ضیاء الخافقین''': مجله‌ای بود که سیدجمال‌الدین برخی مقالات آن را نگاشته و کلبه شروق با همکاری مرکز بررسی‌های اسلامی به چاپ رسانیده است. این مجله بیش از پنج شماره اجازه چاپ در انگلیس نیافت.
  
==تبعید سید==
+
==فعالیتهای سیاسی و اجتماعی==
  
سيد جمال وقتي براي دومين بار به ايران آمد، به آستانه ي حضرت عبدالعظيم الحسني(ع) در شهر ري تبعيد شد و در آن جا علي رغم كنترل مأموران مبادرت به تشكيل جلسات مختلف كرد و مردم را به قيام عليه بيدادگري هاي شاه تشويق مي كرد و شاه نيز كه وجود او را در ايران به زيان خود مي ديد، دستور داد مجدداً او را در حالي كه به شدت بيمار بود، از ايران اخراج كنند.
+
سید جمال در سال ۱۲۳۲ شمسی، بنا به دستور [[شیخ انصاری]]، عازم هندوستان شد و در آن جا ضمن آشنایی با علوم جدید، کوشش کرد تا مردم و به ویژه مسلمانان را علیه استعمار انگلیس بسیج کند و به مبارزه وا دارد، اما به دلیل سلطه همه جانبه انگلیسی ها پس از یک سال و نیم اقامت در آن دیار، مجبور به ترک آن جا شد و به ممالک عثمانی رفت و چون با [[حسد|حسادت]] علمای درباری آن جا مواجه شد، ناگزیر به [[مصر]] عزیمت کرد.  
  
==اخراج از ایران==
+
او در مصر توانست یک نهضت فکری ضد استعمار و ضد انگلیس را پایه گذاری کند و تشکیلاتی به نام انجمن مخفی به وجود آورد، اما بر اثر فشار انگلستان مجبور به ترک [[مصر]] شد. این حرکت فکری توسط شاگردانش از جمله [[محمد عبده|شیخ محمد عبده]] دنبال شد و در سالهای بعد زمینه ساز قیام مردم مصر علیه استعمار انگلستان گردید.
 +
سید جمال پس از ترک مصر، مدتی در هندوستان ماند و آنگاه روانه اروپا شد. در پاریس با همکاری محمد عبده دست به انتشار روزنامه ی «عروة الوثقی» زد و به پاسخگویی به «ارنست رنان» که مقالاتی علیه [[اسلام]] در یکی از روزنامه های پاریس می نوشت، پرداخت.
  
سيد جمال پس از اخراج از ايران وارد بصره، و در آن جا با همكاري يكي از مجتهدين و رهبران قيام مردمي (سيد علي اكبر شيرازي) نامه اي به آيت الله العظمي سيد حسن شيرازي مي نويسند و در اين نامه ظلم هاي فراوان شاه به مردم ايران را متذكر مي شوند.
+
سید به دعوت ناصر الدین شاه به [[ایران]] آمد و گمان می کرد که می تواند با نزدیکی به شاه اندیشه های اصلاح طلبانه ی خود را به اجرا بگذارد، اما چون ماهیت و طبع شاهانه با هیچ اصلاحی موافق نبود و سید نیز آشکارا شاه را عامل بدبختی های مردم ایران معرفی می کرد، از ایران اخراج شد.
برخي معتقدند كه اين نامه در صدور فتواي مشهور تحريم تنباكو از جانب آيت الله شيرازي و قيام حاصله از آن، تأثير بسزايي داشته است.
 
  
==تاثیر سید در کشور عراق==
+
سید جمال وقتی برای دومین بار به ایران آمد، به آستانه ی [[حضرت عبدالعظیم حسنی علیه السلام|حضرت عبدالعظیم الحسنی]](ع) در شهر ری تبعید شد و در آن جا علی رغم کنترل مأموران مبادرت به تشکیل جلسات مختلف کرد و مردم را به قیام علیه بیدادگری های شاه تشویق می کرد و شاه نیز که وجود او را در ایران به زیان خود می دید، دستور داد مجدداً او را در حالی که به شدت بیمار بود، از ایران اخراج کنند.
  
حضور سيد در طي سال هاي 1271 – 1270، در عراق تأثير بسزايي بر حيات فكري، سياسي و اسلامي شهرهاي شيعه نشين و گسترش تبليغ و دعوت در جامعه ي اسلامي گذاشت.
+
سید جمال پس از اخراج از ایران وارد [[بصره]] شد، و در آن جا با همکاری یکی از مجتهدین و رهبران قیام مردمی (سید علی اکبر شیرازی) نامه ای به آیت الله العظمی [[میرزا محمدحسن شیرازی|سید محمدحسن شیرازی]] می نویسند و در این نامه ظلم های فراوان شاه به مردم ایران را متذکر می شوند.
او براي علما و محافل فرهنگي ساير شهرهاي بزرگ عراق، به ويژه نجف و كربلا، شخصيتي شناخته شده بود. همه او را به عنوان رهبر حركت «تجديد در اسلام» مي شناختند و اين شناخت را از طريق روزنامه ي «عروة الوثقي» و مجله ي «قانون» كه در لندن به زبان فارسي منتشر مي شد و سيد نيز در نشر آن سهيم بود، كسب كرده بودند.
+
برخی معتقدند که این نامه در صدور [[فتوا|فتوای]] مشهور تحریم تنباکو از جانب آیت الله شیرازی و قیام حاصله از آن، تأثیر بسزایی داشته است.
  
==سيد جمال از ديدگاه شهيد مطهري(ره)==
+
حضور سید در طی سال های ۱۲۷۱ – ۱۲۷۰، در [[عراق]] تأثیر بسزایی بر حیات فکری، سیاسی و اسلامی شهرهای [[شیعه]] نشین و گسترش تبلیغ و دعوت در جامعه ی اسلامی گذاشت.
 +
او برای علما و محافل فرهنگی سایر شهرهای بزرگ عراق، به ویژه [[نجف]] و [[کربلا]]، شخصیتی شناخته شده بود. همه او را به عنوان رهبر حرکت «تجدید در [[اسلام]]» می شناختند و این شناخت را از طریق روزنامه ی «عروة الوثقی» و مجله ی «قانون» که در لندن به زبان فارسی منتشر می شد و سید نیز در نشر آن سهیم بود، کسب کرده بودند.
  
شهيد مطهري در كتاب بررسي نهضت هاي اسلامي در صد ساله ي اخير مي گويد: «بدون ترديد سلسله جنبان نهضت هاي اصلاحي صد ساله ي اخير، سيد جمال الدين اسد آبادي معروف به افغاني است.
+
== اندیشه‌های سیاسی ==
او بود كه بيدارسازي را در كشورهاي اسلامي آغاز كرد، دردهاي اجتماعي مسلمين را با واقع بيني خاصي بازگو نمود، راه اصلاح و چاره جويي را نشان داد... نهضت سيد جمال، هم فكري بود و هم اجتماعي.
+
[[مرتضی مطهری|شهید مرتضی مطهری]] در کتاب «بررسی اجمالی نهضت‌های اسلامی در صد ساله اخیر» می‌گوید دردهایی که سید جمال در جامعه اسلامی تشخیص می‌داد عبارت بود از:
او مي خواست رستاخيزي هم در انديشه مسلمانان به وجود آورد و هم در نظامات زندگي آنها... سيد جمال در نتيجه ي تحرك و پويايي، هم زمان و جهان خود را شناخت و هم به دردهاي كشورهاي اسلامي – كه داعيه ي علاج آنها را داشت دقيقاً آشنا شد.
 
سيد جمال مهمترين و مزمن ترين درد جامعه ي اسلامي را استبداد داخلي و استعمار خارجي تشخيص داد و با اين دو به شدت مبارزه كرد. آخر كار هم جان خود را در همين راه از دست داد.
 
او براي مبارزه با اين دو عامل فلج كننده، آگاهي سياسي و شركت فعالانه مسلمانان را در سياست واجب و لازم شمرد و براي تحصيل مجدد عظمت از دست رفته ي مسلمانان و به دست آوردن مقامي در جهان كه شايسته آن هستند، بازگشت به اسلام نخستين و در حقيقت حلول مجدد روح اسلام واقعي را در كالبد نيمه مرده ي مسلمانان، فوري و حياتي مي دانست.
 
بدعت زدايي و خرافه شويي را شرط آن بازگشت مي شمرد، اتحاد اسلام را تبليغ مي كرد و دست هاي مرئي و نامرئي استعمارگران را در نفاق افكني هاي مذهبي و غير مذهبي مي ديد و رو مي كرد.»
 
==درد های جامعه از منظر سید جمال الدین اسد آبادی==
 
سيد جمال مهمترين دردهاي جامعه ي اسلامي را اين موارد تشخيص داده بود:
 
1- استبداد حكام.
 
2- جهالت و بي خبري توده مسلمانان و عقب ماندن از كاروان علم و تمدن.
 
3- نفوذ عقايد خرافي در انديشه مسلمانان و دور افتادن آنها از اسلام نخستين.
 
4- جدايي و تفرقه ميان مسلمانان به عناوين مذهبي و غير مذهبي.
 
5- نفوذ استعمار غربي.
 
سيد چاره اين دردها را در امور زير مي دانست:
 
1- مبارزه با خودكامگي مستبدان.
 
2- مجهز شدن به علوم و فنون جديد.
 
3- بازگشت به اسلام نخستين و دور ريختن خرافه ها و پيرايه هايي كه به اسلام بسته شده است.
 
4- ايمان و اعتماد به مكتب.
 
5- مبارزه با استعمار خارجي.
 
6- اتحاد اسلام.
 
7- دميدن روح پرخاشگري و مبارزه و جهاد به كالبد نيمه جان جامعه اسلامي.
 
8- مبارزه با خود باختگي در برابر غرب.
 
  
==آخرين نامه==
+
۱- استبداد حکام.
  
سيد جمال كه در باب عالي در آنكارا زنداني بود، آخرين نامه خود را در سه شنبه 5 شوال 1314، 9مارس 1897، به يكي از دوستان ايراني خود مي‌نويسد و نااميد از نجات و حيات، كشته شدن خويش را انتظار مي‌كشد. واپسين كلام سيد آنچنان نغز و صريح است كه نياز به تحليل ندارد.
+
۲- جهالت و بی خبری توده مسلمانان و عقب ماندن از کاروان علم و تمدن.
«دوست عزيز! من در موقعي اين نامه را به دوست عزيز خود مي‌نويسم كه در محبس محبوس و از ملاقات دوستان خود محرومم. نه انتظار نجات دارم و نه اميد حيات، نه از گرفتاري متألم و نه از كشته شدن متوحش. خوشم بر اين حبس و خوشم بر اين كشته شدن.
 
حَبسم براي آزادي نوع، كشته مي‌شوم براي زندگي قوم. ولي افسوس مي‌خورم از اين كه كِشته‌هاي خود را ندرويدم. به آرزويي كه داشتم كاملاً نايل نگرديدم. شمشير شقاوت نگذاشت بيداري ملل مشرق را ببينم.
 
دست جهالت فرصت نداد صداي آزادي را از حلقوم امم مشرق بشنوم. اي كاش من تمام تخم افكار خود را در مزرعه ي مستعد افكار ملت كاشته بودم. چه خوش بود تخم هاي بارور و مفيد خود را در زمين شوره زار سلطنت فاسد نمي‌نمودم. آنچه در آن مزرعه كاشتم، به نمو رسيد. هر چه در اين زمين كوير غرس نمودم فاسد گرديد. در اين مدت هيچ يك از تكاليف خيرخواهانه ي من، به گوش سلاطين مشرق فرو نرفت.
 
اميدواري‌ها به ايرانم بود. اجر زحماتم را به فراش غضب حواله كردند. با هزاران وعده و وعيد به تركيه احضارم كردند. اين نوع مغلول و مقهورم نمودند. غافل از اين كه انعدام صاحب نيّت، اسباب انعدام نيّت نمي شود. صفحه ي روزگار، حرف حق را ضبط مي كند.
 
باري، من از دوست گرامي خود، خواهشمندم اين آخرين نامه را به نظر دوستان عزيز و هم مسلك‌هاي ايراني من برسانيد و زباني به آن ها بگوييد: شما كه ميوه ي رسيده ي ايران هستيد و براي بيداري ايراني دامن همت به كمر زده ايد، از حبس و قتال نترسيد، از جهالت ايراني خسته نشويد، از حركات مذبوحانه ي سلاطين متوحش نگرديد، با نهايت سرعت بكوشيد با كمال چالاكي كوشش كنيد، طبيعت با شما يار است و خالق طبيعت، مددكار.
 
سيل تجدد، به سرعت به طرف مشرق جاري است. بنياد حكومت مطلقه متعدم شدني است. شماها تا مي توانيد در خرابي اساس حكومت مطلقه بكوشيد، نه به قلع و قمع اشخاص.
 
شما تا قوه داريد در نسخ عاداتي كه ميانه ي سعادت و ايراني سد سديد گرديده، كوشش نماييد، نه از نيستي صاحبان عادات. هر گاه بخواهيد اشخاص را مانع شويد، وقت شما تلف مي گردد. اگر بخواهيد به صاحب عادت سعي كنيد، باز آن عادت، ديگران را بر خود جلب مي كند. سعي كنيد موانعي را كه ميانه ي الفت شما و ساير ملل واقع شده رفع نماييد. گول عوام فريبان را نخوريد.»
 
سيد در اواخر عمر در تركيه زندگي، و غير مستقيم تحت نظر سلطان عبدالحميد، امپراتور عثماني قرار داشت. وقتي خبر قتل ناصرالدين شاه توسط ميرزا رضا كرماني به اسلامبول رسيد، به دستور امپراتور عثماني، از بيشتر ايرانيان درباره ي ارتباط سيد جمال و ميرزا رضا تحقيق به عمل آمد و سرانجام پليس عثماني طي گزارشي نوشت: «سيد جمال الدين ايراني است و ميرزا رضا به تحريك او مرتكب قتل شاه شده است.»
 
  
==شهادت سید جمال==
+
۳- نفوذ عقاید [[خرافات|خرافی]] در اندیشه مسلمانان و دور افتادن آنها از [[اسلام]] نخستین.
  
سلطان عثماني از سيد جمال در هراس افتاد و دستور قتل او را داد و سرانجام در 19 اسفند 1275 برابر با 9 مارس 1897، او را مسموم ساختند و جنازه او را در قبرستان مشايخ اسلامبول به خاك فرستادند.
+
۴- جدایی و تفرقه میان مسلمانان به عناوین مذهبی و غیر مذهبی.
در سال 1324 شمسي، فيض محمدخان، سفير وقت دولت افغانستان در آنكارا موافقت دولت تركيه را براي نبش قبر سيد به دست آورد و بقاياي جسد سيد را در تابوتي به كابل انتقال داد.
 
  
==منبع==
+
۵- نفوذ استعمار غربی در کشورهای اسلامی.  
[http://www.rohama.org/fa/news/27473/سیدجمال-الدین-اسدآبادی  سید جمال اسد آبادی سایت رحماء(بخش دانشنامه شخصیت ها)]  بازیابی: چهاردهم مرداد 1394
 
  
[[رده:علمای قرن سیزدهم | علمای شهید]]
+
شهید مطهری در ادامه بیان می‌دارد که سید جمال چاره دردهایی را که تشخیص داده بود در موارد ذیل می‌دانست:
 +
 
 +
۱- مبارزه با خودکامگی مستبدان از طریق آگاهاندن مردم به اینکه مبارزه سیاسی یک وظیفه شرعی و مذهبی است.
 +
 
 +
۲- مجهز شدن به علوم و فنون جدید.
 +
 
 +
۳- بازگشت به اسلام نخستین و دور ریختن [[خرافات]] و پیرایه‌ها و ساز و برگ‌هایی که در طول تاریخ به اسلام بسته شده است. از نظر سید، بازگشت مسلمانان به اسلام نخستین، به معنای بازگشت به [[قرآن]] و [[سنت]] معتبر و سیره سلف صالح است.
 +
 
 +
۴- [[ایمان]] و اعتماد به مکتب و ایمان به اینکه اسلام قادر است به عنوان یک مکتب و یک نظام اعتقادی، مسلمانان را رهایی بخشد و به استبداد داخلی و استعمار خارجی پایان دهد و به مسلمانان عزت و سعادت ارزانی دارد.
 +
 
 +
۵- مبارزه با استعمار خارجی، اعم از استعمار سیاسی و اقتصادی و فرهنگی.
 +
 
 +
۶- اتحاد اسلام.
 +
 
 +
۷- دمیدن روح مبارزه و [[جهاد]] به کالبد نیمه جان جامعه اسلامی. او اصل فراموش شده جهاد را پیش کشید و فراموش شدن این اصل را عامل بزرگی برای انحطاط و مسلمانان تلقی کرد.
 +
 
 +
۸- مبارزه با خودباختگی در برابر غرب. خواست او از مسلمانان آن بود که علم و فناوری غرب را در کنار حفظ ارزش‌های [[اخلاق|اخلاقی]] و [[دین|دینی]] خود اقتباس کنند.
 +
 
 +
==سید جمال در نگاه دیگران==
 +
 
 +
* '''[[امام خمینی]]''': «... جمال‌الدین مرد لایقی بوده است، لکن نقاط ضعفی هم داشته است و چون پایگاه ملی و مذهبی در بین مردم نداشته، از آن جهت زحمات او با همه کوشش‌ها به نتیجه نرسید...».
 +
* '''[[محمد عبده]]''': «در سال ۱۲۸۶ هجری، مردی غریب و بصیر و بینا به اوضاع [[دین]] و کشور آمد که به اوضاع و احوال ملت‌ها آشنا بود و دارای معلوماتی وسیع و دلی لبریز از معارف. مردی پردل و پرجرأت، معروف به سید جمال‌الدین افغانی که به تدریس بخشی از علوم عقلی مشغول شد… در نتیجه، مشاعر بیدار و عقول زنده شد و ظلمات غفلت خفیف و سبک گردید».
 +
* '''[[محمد اقبال لاهوری|محمداقبال لاهوری]]''': «...مسلمان امروزی باید کل دستگاه [[اسلام]] را بدون آنکه کاملا از گذشته منتزع شود، مروری دوباره کند... ولی آن‌کس که اهمیت و سنگینی این وظیفه را به‌تمام دریافت، سید جمال‌الدین بود که ژرف‌نگری او در تاریخ فکر و حیات اسلامی، با تجربه وسیعش از آدمیان و اطوار و آدابشان، او را حلقه اتصال زنده‌ای میان گذشته و آینده ساخته است...».
 +
* '''[[سید علی حسینی خامنه ای|آیت الله خامنه‌ای]]''': «سید جمال کسی بود که برای اولین بار بازگشت به اسلام را مطرح کرد. کسی بود که مسئله حاکمیت را و خیزش و بعثت جدید اسلام را اولین بار در فضای عالم به وجود آورد... او مطرح‌کننده، به‌وجودآورنده و آغازگر بازگشت به حاکمیت اسلام و نظام اسلام است. این را نمی‌شود دست‌کم گرفت و سید جمال را نمی‌شود با کس دیگری مقایسه کرد. در عالم مبارزات سیاسی، او اولین کسی است که سلطه استعماری را برای مردم مسلمان آن زمان معنا کرد... مبارزات سیاسی سید جمال چیزی است که قابل مقایسه با هیچ یک از مبارزات سیاسی افرادی که حول‌وحوش کار سید جمال حرکت کردند، نیست».
 +
* '''[[مرتضی مطهری|شهید مطهری]]''': «بدون تردید سلسله جنبان نهضت های اصلاحی صد ساله ی اخیر، سید جمال الدین اسد آبادی معروف به افغانی است. او بود که بیدارسازی را در کشورهای اسلامی آغاز کرد، دردهای اجتماعی مسلمین را با واقع بینی خاصی بازگو نمود، راه اصلاح و چاره جویی را نشان داد... نهضت سید جمال، هم فکری بود و هم اجتماعی. او می خواست رستاخیزی هم در اندیشه مسلمانان به وجود آورد و هم در نظامات زندگی آنها... سید جمال در نتیجه ی تحرک و پویایی، هم زمان و جهان خود را شناخت و هم به دردهای کشورهای اسلامی، که داعیه ی علاج آنها را داشت دقیقاً آشنا شد. سید جمال مهمترین و مزمن ترین درد جامعه ی اسلامی را استبداد داخلی و استعمار خارجی تشخیص داد و با این دو به شدت مبارزه کرد. آخر کار هم جان خود را در همین راه از دست داد. او برای مبارزه با این دو عامل فلج کننده، آگاهی سیاسی و شرکت فعالانه مسلمانان را در سیاست واجب و لازم شمرد و برای تحصیل مجدد عظمت از دست رفته ی مسلمانان و به دست آوردن مقامی در جهان که شایسته آن هستند، بازگشت به اسلام نخستین و در حقیقت حلول مجدد روح [[اسلام]] واقعی را در کالبد نیمه مرده ی مسلمانان، فوری و حیاتی می دانست.  [[بدعت]] زدایی و [[خرافات|خرافه]] شویی را شرط آن بازگشت می شمرد، اتحاد اسلام را تبلیغ می کرد و دست های مرئی و نامرئی استعمارگران را در [[نفاق]] افکنی های مذهبی و غیر مذهبی می دید و رو می کرد».
 +
 
 +
==وفات==
 +
سید جمال در اواخر عمر در [[ترکیه]] زندگی می کرد، و غیر مستقیم تحت نظر سلطان عبدالحمید، امپراتور عثمانی قرار داشت. وقتی خبر قتل ناصرالدین شاه توسط میرزا رضا کرمانی به اسلامبول رسید، به دستور امپراتور عثمانی، از بیشتر ایرانیان درباره ی ارتباط سید جمال و میرزا رضا تحقیق به عمل آمد و سرانجام پلیس عثمانی طی گزارشی نوشت: «سید جمال الدین ایرانی است و میرزا رضا به تحریک او مرتکب قتل شاه شده است.»
 +
 
 +
سلطان عثمانی از سید جمال در هراس افتاد و دستور قتل او را داد و سرانجام در ۱۹ اسفند ۱۲۷۵ (برابر با ۹ مارس ۱۸۹۷)، او را مسموم ساختند و جنازه او را در قبرستان مشایخ استامبول به خاک سپردند.
 +
در سال ۱۳۲۴ شمسی، فیض محمدخان، سفیر وقت دولت [[افغانستان]] در آنکارا، موافقت دولت ترکیه را برای [[نبش قبر]] سید جمال به دست آورد و جسد او را در تابوتی به کابل انتقال داد و در دانشگاه کابل دفن نمود.
 +
==منابع==
 +
 
 +
*سید جمال الدین اسدآبادی، سایت رحماء.
 +
*سایت ایرنا.
 +
*سایت ایسنا.
 +
*ویکی شیعه.
 +
 
 +
[[رده:علمای قرن سیزدهم| علمای شهید]]

نسخهٔ کنونی تا ‏۳۰ نوامبر ۲۰۲۰، ساعت ۱۱:۰۶

سیدجمال‌الدین اسدآبادی (۱۲۷۵-۱۲۱۷ ش)، از شاگردان شیخ انصاری و از شخصیت‌های روشنگر و مصلح مسلمان بود که عامل اساسی ضعف کشورهای اسلامی را دخالت استعمارگران می‌دانست، از این رو با طرح اندیشه اتحاد دنیای اسلام در پی چاره جویی برآمد و به همین منظور سفرهای متعددی به این کشورها داشت. سید جمال به مسلمانان اصرار می‌کرد که تفاوت‌های فرقه‌ای خود را به فراموشی سپرده، یکدیگر را به خاطر خیر و صلاح امت اسلام تحمل نمایند.

سیدجمال.jpg
نام کامل سیدجمال‌الدین اسدآبادی
زادروز ۱۲۱۷ شمسی
زادگاه اسدآباد
وفات ۱۲۷۵ شمسی
مدفن کابل

Line.png

اساتید

شیخ مرتضی انصاری، ملا حسینقلی همدانی،...

شاگردان

میرزا رضا کرمانی، محمد عبده،...

آثار

رسائل فی الفلسفه و العرفان، نامه‌ها و اسناد سیاسی تاریخی، مجموعه رسائل و مقالات،...


ولادت و نسب

سید جمال الدین حسینی اسدآبادی در سال ۱۲۱۷ شمسی، در اسدآباد همدان در خانواده‌ای روحانی چشم به جهان گشود. نسب وی به امام حسین علیه السلام منتهی می گردد. پدرش سید صفدر و مادرش سکینه بیگم، دختر مرحوم میرشرف الدین حسینی قاضی است.

درباره زادگاه و سال‌های نخست زندگی وی اختلافاتی موجود است. ایرانیان وی را ایرانی، شیعه و از مردم اسدآباد می‌دانند که در اوان جوانی در قزوین به کسب مقدمات علوم و سپس به تکمیل تحصیلات خود در شهرهای تهران، اصفهان و شیراز پرداخته است. برخی نیز وی را افغانی، حنفی مذهب و از مردم اسدآباد کابل دانسته‌اند.

تحصیلات و استادان

سید جمال الدین از پنج سالگی فراگیری دانش را نزد پدر آغاز، و با قرآن و کتابهای فارسی و قواعد عربی آشنا گردید و به خاطر استعداد و نبوغی که داشت، به زودی با تفسیر قرآن آشنا شد و برای ادامه تحصیل به شهرستان قزوین و سپس به تهران عزیمت کرد و در سال ۱۲۲۸ شمسی، عازم نجف شد و از محضر دو مرجع تقلید بزرگ زمان یعنی شیخ مرتضی انصاری در فقه و اصول و ملا حسینقلی درجزینی همدانی در اخلاق و عرفان بهره های علمی و معنوی فراوان برد.

آثار و تألیفات

سیدجمال‌الدین آثار مکتوبی دارد که عمده آنها تقریرات وی است که دیگران به رشته تحریر درآورده‌اند؛ ازجمله:

  1. رسائل فی الفلسفه و العرفان: این مجموعه شامل ۶ رساله در فلسفه و عرفان است که عمدتا توسط محمد عبده به رشته تحریر درآمده است.
  2. نامه‌ها و اسناد سیاسی تاریخی: در بین اوراق و اسناد به جای مانده از سید جمال، ده‌ها نوشته و نامه از وی که در تهران، کرمانشاه، بغداد، بصره، پطرزبورغ، مسکو، استانبول، پاریس، لندن و غیره نوشته شده موجود است که اغلب آن‌ها محتوایی سیاسی یا انتقادی دارد. کتابِ "نامه‌ها و اسناد سیاسی - تاریخی" شامل ۵۰ نامه و سند تاریخی از سیدجمال، به زبان‌های عربی، ترکی و فارسی است.
  3. مجموعه رسائل و مقالات: شامل بیش از سی رساله و مقاله از سیدجمال است که بخشی از آنها را خود سید نوشته و بخشی دیگر توسط سید بیان شده و محمد حسن آقا امین الضرب ثانی، آنها را تقریر و به خط خود نوشته است. در این مجموعه، قصه‌های سیدجمال نیز نقل شده است که برای نخستین بار توسط ابوالفضل قاسمی چاپ شد و نسخه خطی آن در بین اسناد سید در مجلس نگهداری می‌شود.
  4. الرسائل و المقالات: این مجموعه، شامل ۲۲ مقاله و رساله از سیدجمال به زبان عربی است. مانند : رساله درباره المهدیه، الشرق و الشرفیین، الرد علی رینان و... که بعضی از این مقالات در سال‌های اخیر چاپ شده است.
  5. البیان فی الانجلیز و الافغان؛
  6. تتمة البیان فی تاریخ الافغان: این دو کتاب، درباره سیاست انگلیس در افغانستان و وضعیت خاندان سلطنتی این کشور در زمان جنگ دوم افغانستان و انگلیس در ۱۲۵۸ش (۱۸۷۹م) نوشته شده است.
  7. العروة الوثقی: مجله‌ای بود که در پاریس منتشر می‌گردید. نخستین شماره آن در ۱۵ جمادی الاولی ۱۳۰۴ق (۱۳ مارس ۱۸۸۴م) در پاریس انتشار یافت و تا ذی الحجه ۱۳۰۴ق (اکتبر ۱۸۸۴م) نشر آن ادامه پیدا کرد و جمعاً ۱۸ شماره از آن منتشر گردید. «سردبیر» این مجله، شیخ محمد عبده بود. مجموعه کامل این نشریه توسط ناشرین متعددی، در عراق، لبنان، مصر، ایران و اروپا بارها چاپ شده است.
  8. ضیاء الخافقین: مجله‌ای بود که سیدجمال‌الدین برخی مقالات آن را نگاشته و کلبه شروق با همکاری مرکز بررسی‌های اسلامی به چاپ رسانیده است. این مجله بیش از پنج شماره اجازه چاپ در انگلیس نیافت.

فعالیتهای سیاسی و اجتماعی

سید جمال در سال ۱۲۳۲ شمسی، بنا به دستور شیخ انصاری، عازم هندوستان شد و در آن جا ضمن آشنایی با علوم جدید، کوشش کرد تا مردم و به ویژه مسلمانان را علیه استعمار انگلیس بسیج کند و به مبارزه وا دارد، اما به دلیل سلطه همه جانبه انگلیسی ها پس از یک سال و نیم اقامت در آن دیار، مجبور به ترک آن جا شد و به ممالک عثمانی رفت و چون با حسادت علمای درباری آن جا مواجه شد، ناگزیر به مصر عزیمت کرد.

او در مصر توانست یک نهضت فکری ضد استعمار و ضد انگلیس را پایه گذاری کند و تشکیلاتی به نام انجمن مخفی به وجود آورد، اما بر اثر فشار انگلستان مجبور به ترک مصر شد. این حرکت فکری توسط شاگردانش از جمله شیخ محمد عبده دنبال شد و در سالهای بعد زمینه ساز قیام مردم مصر علیه استعمار انگلستان گردید. سید جمال پس از ترک مصر، مدتی در هندوستان ماند و آنگاه روانه اروپا شد. در پاریس با همکاری محمد عبده دست به انتشار روزنامه ی «عروة الوثقی» زد و به پاسخگویی به «ارنست رنان» که مقالاتی علیه اسلام در یکی از روزنامه های پاریس می نوشت، پرداخت.

سید به دعوت ناصر الدین شاه به ایران آمد و گمان می کرد که می تواند با نزدیکی به شاه اندیشه های اصلاح طلبانه ی خود را به اجرا بگذارد، اما چون ماهیت و طبع شاهانه با هیچ اصلاحی موافق نبود و سید نیز آشکارا شاه را عامل بدبختی های مردم ایران معرفی می کرد، از ایران اخراج شد.

سید جمال وقتی برای دومین بار به ایران آمد، به آستانه ی حضرت عبدالعظیم الحسنی(ع) در شهر ری تبعید شد و در آن جا علی رغم کنترل مأموران مبادرت به تشکیل جلسات مختلف کرد و مردم را به قیام علیه بیدادگری های شاه تشویق می کرد و شاه نیز که وجود او را در ایران به زیان خود می دید، دستور داد مجدداً او را در حالی که به شدت بیمار بود، از ایران اخراج کنند.

سید جمال پس از اخراج از ایران وارد بصره شد، و در آن جا با همکاری یکی از مجتهدین و رهبران قیام مردمی (سید علی اکبر شیرازی) نامه ای به آیت الله العظمی سید محمدحسن شیرازی می نویسند و در این نامه ظلم های فراوان شاه به مردم ایران را متذکر می شوند. برخی معتقدند که این نامه در صدور فتوای مشهور تحریم تنباکو از جانب آیت الله شیرازی و قیام حاصله از آن، تأثیر بسزایی داشته است.

حضور سید در طی سال های ۱۲۷۱ – ۱۲۷۰، در عراق تأثیر بسزایی بر حیات فکری، سیاسی و اسلامی شهرهای شیعه نشین و گسترش تبلیغ و دعوت در جامعه ی اسلامی گذاشت. او برای علما و محافل فرهنگی سایر شهرهای بزرگ عراق، به ویژه نجف و کربلا، شخصیتی شناخته شده بود. همه او را به عنوان رهبر حرکت «تجدید در اسلام» می شناختند و این شناخت را از طریق روزنامه ی «عروة الوثقی» و مجله ی «قانون» که در لندن به زبان فارسی منتشر می شد و سید نیز در نشر آن سهیم بود، کسب کرده بودند.

اندیشه‌های سیاسی

شهید مرتضی مطهری در کتاب «بررسی اجمالی نهضت‌های اسلامی در صد ساله اخیر» می‌گوید دردهایی که سید جمال در جامعه اسلامی تشخیص می‌داد عبارت بود از:

۱- استبداد حکام.

۲- جهالت و بی خبری توده مسلمانان و عقب ماندن از کاروان علم و تمدن.

۳- نفوذ عقاید خرافی در اندیشه مسلمانان و دور افتادن آنها از اسلام نخستین.

۴- جدایی و تفرقه میان مسلمانان به عناوین مذهبی و غیر مذهبی.

۵- نفوذ استعمار غربی در کشورهای اسلامی.

شهید مطهری در ادامه بیان می‌دارد که سید جمال چاره دردهایی را که تشخیص داده بود در موارد ذیل می‌دانست:

۱- مبارزه با خودکامگی مستبدان از طریق آگاهاندن مردم به اینکه مبارزه سیاسی یک وظیفه شرعی و مذهبی است.

۲- مجهز شدن به علوم و فنون جدید.

۳- بازگشت به اسلام نخستین و دور ریختن خرافات و پیرایه‌ها و ساز و برگ‌هایی که در طول تاریخ به اسلام بسته شده است. از نظر سید، بازگشت مسلمانان به اسلام نخستین، به معنای بازگشت به قرآن و سنت معتبر و سیره سلف صالح است.

۴- ایمان و اعتماد به مکتب و ایمان به اینکه اسلام قادر است به عنوان یک مکتب و یک نظام اعتقادی، مسلمانان را رهایی بخشد و به استبداد داخلی و استعمار خارجی پایان دهد و به مسلمانان عزت و سعادت ارزانی دارد.

۵- مبارزه با استعمار خارجی، اعم از استعمار سیاسی و اقتصادی و فرهنگی.

۶- اتحاد اسلام.

۷- دمیدن روح مبارزه و جهاد به کالبد نیمه جان جامعه اسلامی. او اصل فراموش شده جهاد را پیش کشید و فراموش شدن این اصل را عامل بزرگی برای انحطاط و مسلمانان تلقی کرد.

۸- مبارزه با خودباختگی در برابر غرب. خواست او از مسلمانان آن بود که علم و فناوری غرب را در کنار حفظ ارزش‌های اخلاقی و دینی خود اقتباس کنند.

سید جمال در نگاه دیگران

  • امام خمینی: «... جمال‌الدین مرد لایقی بوده است، لکن نقاط ضعفی هم داشته است و چون پایگاه ملی و مذهبی در بین مردم نداشته، از آن جهت زحمات او با همه کوشش‌ها به نتیجه نرسید...».
  • محمد عبده: «در سال ۱۲۸۶ هجری، مردی غریب و بصیر و بینا به اوضاع دین و کشور آمد که به اوضاع و احوال ملت‌ها آشنا بود و دارای معلوماتی وسیع و دلی لبریز از معارف. مردی پردل و پرجرأت، معروف به سید جمال‌الدین افغانی که به تدریس بخشی از علوم عقلی مشغول شد… در نتیجه، مشاعر بیدار و عقول زنده شد و ظلمات غفلت خفیف و سبک گردید».
  • محمداقبال لاهوری: «...مسلمان امروزی باید کل دستگاه اسلام را بدون آنکه کاملا از گذشته منتزع شود، مروری دوباره کند... ولی آن‌کس که اهمیت و سنگینی این وظیفه را به‌تمام دریافت، سید جمال‌الدین بود که ژرف‌نگری او در تاریخ فکر و حیات اسلامی، با تجربه وسیعش از آدمیان و اطوار و آدابشان، او را حلقه اتصال زنده‌ای میان گذشته و آینده ساخته است...».
  • آیت الله خامنه‌ای: «سید جمال کسی بود که برای اولین بار بازگشت به اسلام را مطرح کرد. کسی بود که مسئله حاکمیت را و خیزش و بعثت جدید اسلام را اولین بار در فضای عالم به وجود آورد... او مطرح‌کننده، به‌وجودآورنده و آغازگر بازگشت به حاکمیت اسلام و نظام اسلام است. این را نمی‌شود دست‌کم گرفت و سید جمال را نمی‌شود با کس دیگری مقایسه کرد. در عالم مبارزات سیاسی، او اولین کسی است که سلطه استعماری را برای مردم مسلمان آن زمان معنا کرد... مبارزات سیاسی سید جمال چیزی است که قابل مقایسه با هیچ یک از مبارزات سیاسی افرادی که حول‌وحوش کار سید جمال حرکت کردند، نیست».
  • شهید مطهری: «بدون تردید سلسله جنبان نهضت های اصلاحی صد ساله ی اخیر، سید جمال الدین اسد آبادی معروف به افغانی است. او بود که بیدارسازی را در کشورهای اسلامی آغاز کرد، دردهای اجتماعی مسلمین را با واقع بینی خاصی بازگو نمود، راه اصلاح و چاره جویی را نشان داد... نهضت سید جمال، هم فکری بود و هم اجتماعی. او می خواست رستاخیزی هم در اندیشه مسلمانان به وجود آورد و هم در نظامات زندگی آنها... سید جمال در نتیجه ی تحرک و پویایی، هم زمان و جهان خود را شناخت و هم به دردهای کشورهای اسلامی، که داعیه ی علاج آنها را داشت دقیقاً آشنا شد. سید جمال مهمترین و مزمن ترین درد جامعه ی اسلامی را استبداد داخلی و استعمار خارجی تشخیص داد و با این دو به شدت مبارزه کرد. آخر کار هم جان خود را در همین راه از دست داد. او برای مبارزه با این دو عامل فلج کننده، آگاهی سیاسی و شرکت فعالانه مسلمانان را در سیاست واجب و لازم شمرد و برای تحصیل مجدد عظمت از دست رفته ی مسلمانان و به دست آوردن مقامی در جهان که شایسته آن هستند، بازگشت به اسلام نخستین و در حقیقت حلول مجدد روح اسلام واقعی را در کالبد نیمه مرده ی مسلمانان، فوری و حیاتی می دانست. بدعت زدایی و خرافه شویی را شرط آن بازگشت می شمرد، اتحاد اسلام را تبلیغ می کرد و دست های مرئی و نامرئی استعمارگران را در نفاق افکنی های مذهبی و غیر مذهبی می دید و رو می کرد».

وفات

سید جمال در اواخر عمر در ترکیه زندگی می کرد، و غیر مستقیم تحت نظر سلطان عبدالحمید، امپراتور عثمانی قرار داشت. وقتی خبر قتل ناصرالدین شاه توسط میرزا رضا کرمانی به اسلامبول رسید، به دستور امپراتور عثمانی، از بیشتر ایرانیان درباره ی ارتباط سید جمال و میرزا رضا تحقیق به عمل آمد و سرانجام پلیس عثمانی طی گزارشی نوشت: «سید جمال الدین ایرانی است و میرزا رضا به تحریک او مرتکب قتل شاه شده است.»

سلطان عثمانی از سید جمال در هراس افتاد و دستور قتل او را داد و سرانجام در ۱۹ اسفند ۱۲۷۵ (برابر با ۹ مارس ۱۸۹۷)، او را مسموم ساختند و جنازه او را در قبرستان مشایخ استامبول به خاک سپردند. در سال ۱۳۲۴ شمسی، فیض محمدخان، سفیر وقت دولت افغانستان در آنکارا، موافقت دولت ترکیه را برای نبش قبر سید جمال به دست آورد و جسد او را در تابوتی به کابل انتقال داد و در دانشگاه کابل دفن نمود.

منابع

  • سید جمال الدین اسدآبادی، سایت رحماء.
  • سایت ایرنا.
  • سایت ایسنا.
  • ویکی شیعه.