حجر بن عدی: تفاوت بین نسخه‌ها

از دانشنامه‌ی اسلامی
پرش به ناوبری پرش به جستجو
(ویرایش)
 
(۲ نسخه‌ٔ میانی ویرایش شده توسط ۲ کاربر نشان داده نشده)
سطر ۱: سطر ۱:
پس از جریان سقیفه و یاری جستن [[امیرالمومنین]] علیه السلام از مبارزان بدر و سابقین صحابه، که به شهادت کوثرالهی [[حضرت فاطمه]] زهرا علیهاالسلام و فرزند پاک وی محسن شش ماهه انجامید، می‌‌توان قیام حجر بن کندی را نخستین حرکت خونین شیعه بشمار آورد. تاریخ دقیق تولد حجر بن عدی در دست نیست؛ ولی برخی از منابع تاریخی، از وی به عنوان صحابی کم سن و سالی که در کسب فضایل انسانی و ملکات نفسانی در ردیف بزرگان آن‌ها بود، نام برده‌اند. پس اگر سن او را در اواخر حیات [[رسول خدا]] صلی الله علیه و آله هفده سال بدانیم، می‌‌توانیم سن وی را هنگام شهادت حدود 58 سال بشمار آوریم.
+
'''«حجر بن عدی»''' از [[صحابی|صحابه]] بزرگ [[پیامبر اسلام|رسول خدا]] صلی الله علیه وآله و از [[شیعه|شیعیان]] وفادار [[امام علی علیه السلام|امام علی]] علیه‌السلام بود و در [[جنگ جمل]]، [[جنگ صفین|صفین]] و [[جنگ نهروان|نهروان]] از فرماندهان سپاه آن حضرت به شمار می‌رفت. «حجر» به دفاع از [[امیرالمومنین]] علیه‌السلام و انتقاد از [[معاویه]] می‌پرداخت، که سرانجام به دستور او در منطقه [[مرج عذرا|مرج عذراء]] به همراه تعدادی از یارانش به [[شهادت در راه خدا|شهادت]] رسید.
 +
[[پرونده:حجر عدی.jpg|بندانگشتی|مقبره حجر بن عدی نزدیک دمشق]]
  
'''اسلام حجر'''
+
== حجر بن عدی در زمان خلفا ==
 +
'''حضور در فتوحات:'''  
  
پس از [[غزوه بدر]]، آفتاب [[اسلام]] در آسمان [[مدینه]] ظاهر شد و دیدگان بسیاری را خیره ساخت. دیگر اسلام امری درونی باوری مخفی نبود؛ سرود پیکارهای خونینی بود که در صفوف پولادین مردان سترگ تجلی می‌‌کرد و [[ایمان]] راسخ مومنان راستین را در صحنه جهاد به تصویر می‌‌کشید. نوید پیروزی [[توحید]] که از تکبیر رعد آسای شیرخدا در نبرد احزاب ظاهر شد، پیکر حق جویان را نیرویی تازه بخشید.
+
حجر بن عدی در فتوحات دوره دو خلیفه نخست، از جمله نبرد [[قادسیه]] (سال ۱۴ یا ۱۵ یا ۱۶)، حضور یافت در نبرد جلولاء (سال ۱۶ یا ۱۷ یا ۱۹) نیز فرماندهی جناح راست لشکر عمروبن مالک (سردارِ [[سعد بن ابی وقاص|سعد بن ابی وقّاص]]) را برعهده داشت.<ref>بلاذری، ص۲۶۴؛ طبری، ج۴، ص۲۷.</ref> در فتح [[شام]] نیز شرکت کرد و جزو لشکریانی بود که [[مرج عذرا|مَرج عَذراء]] را فتح کردند.  
  
صدای دل‌انگیز اسلام در سراسر جزیره العرب پیچید و معارف زلالش سمت دل‌های مشتاق سرازیر شد. سیل تشنگان حقیقت از نقاط مختلف جهان سوی [[مدینه]] شتافتند. برخی مانند [[سلمان فارسی]]، [[ابوذر غفاری]] و اویس قرنی انفرادی و بعضی نیز گروهی نزد پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله رفته، در کمال آزادی [[اسلام]] را می‌‌پذیرفتند. در [[تاریخ اسلام]]، کسانی که به صورت گروهی به ملاقات [[رسول خدا]] صلی الله علیه و آله شتافته، به اسلام ایمان می‌‌آوردند «وفد» نامیده می‌‌شوند. این گروهها به دو دسته تقسیم می‌‌شود:
+
'''حجر در زمان عثمان:'''
  
* 1- بزرگانی که از اعتبار سیاسی یا قبیله‌ای برخوردار بودند، در راس گروهی از طرفدارانشان به [[مدینه]] می‌‌آمدند و بسیاری از آنان نیز با شنیدن سخنان رسول خدا صلی الله علیه و آله مسلمان می‌‌شدند.
+
در زمان [[عثمان بن عفان|عثمان]] بیشتر پستهای دولتی در دست بنی امیه بود. [[ابن اعثم کوفی]] می نویسد: مردم شهرها از ستم فرمانروایان خویش به تنگ آمده بودند. برخی از سران [[بصره]]، [[کوفه]] و [[مصر]] هنگام حج نزد عثمان شکایت بردند. او به حکمرانان آن شهرها تذکر داد; ولی وقتی به محل کار خود باز گشته، بیدادگری را از سر گرفتند. بزرگان دیندار کوفه، که حجر بن عدی از آنها بود، به کارهای خلاف شرع سعیدبن عاص، حاکم کوفه، اعتراض کردند.
  
* 2- کسانی که در پی کشف حقایق و خارج شدن از کج‌روی‌های عقیدتی، با یک هم‌فکری به حضور فرستاده خداوند شرفیاب شده، به دور از گرایش‌های قومی‌‌ و سیاسی به اسلام می‌‌پیوستند. حجر بن عدی نوجوانی حق‌جو بود و در شمار دسته دوم جای داشت. سال دقیق ایمان‌آوردنش معلوم نیست؛ ولی می‌‌توان گفت: وی همراه برادرش هانی بن عدی به مجلس پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله آمد و به دست مبارک آن حضرت به دین [[اسلام]] مشرف شد.
+
'''حجر در زمان امیرمؤمنان (ع):'''
  
'''سیمای علمی ‌‌حجر'''
+
بعد از کشته شدن عثمان، مردم برای بیعت به سوی علی (ع) شتافتند. در [[جنگ جمل]]، هنگامی که [[ابوموسی اشعری]]، فرمان‌دار کوفه، از شرکت کردن مردم در جنگ برای یاری امام علی جلوگیری کرد، حجربن عدی همراه [[امام حسن علیه السلام|حسن بن علی]] علیه‌السلام و [[عمار یاسر|عمار بن یاسر]] به [[مسجد کوفه]] رفت، ابوموسی را بیرون راند و مردم را به شرکت در جنگ تشویق کرد.<ref>دینوری، ص۱۴۴۱۴۶؛ تاریخ طبری، ج۴، ص۴۸۵؛ مفید، ص۲۵۵.</ref>
  
برخی از محدثان حجر را از [[تابعین]]، یعنی کسانی که با یاران [[رسول خدا]] صلی الله علیه و آله معاشرت نزدیک داشتند، شمرده اند؛‌ اما بیشتر مورخان و محدثان، ضمن تصریح به کم سن بودنش، وی را از بزرگان صحابه پیامبر اکرم دانسته‌اند. در حقیقت این نکته را می‌‌توان دلیل روشنی بر وسعت ابعاد علمی ‌‌و عملی حجر دانست؛ زیرا هیچ کس بدون این دو نمی‌‌تواند به مقام بلند اصحاب بزرگ نبی اکرم صلی الله علیه و آله دست یابد. او در این زمینه از چنان درجه‌ای برخوردار بود که حتی مورخان اهل سنت نیز وی را ثقه یعنی کسی که در گفتار و کردار مورد اعتماد کامل است، شمرده‌اند. در [[فقه]] [[شیعه]] نیز، ضمن اعتبار همین معنا راویی را به این نام می‌‌خوانند که در فهم نقل روایت گرفتار خطا و فراموشی نشود. افزون بر این، فردی که در جوانی بار علمی‌‌ و عملی سالخوردگان دانشمند را بر دوش گیرد، باید از هوش و استعداد بالا؛ انگیزه نیرومند، اراده و کوشش عالی و تزکیه و خودسازی روحی نسبتاً کاملی برخوردار باشد.
+
سپس امام (ع) به منظور برطرف ساختن مشکلات مسلمانان و دفع شر [[معاویه]]، سران قبایل و افراد با نفوذ خود را به یاری طلبید. حجر بن عدی و [[عمرو بن حمق|عمرو بن حمق خزاعی]]، نخستین کسانی بودند که به کمک حضرت شتافتند و اعلام آمادگی کردند. با تلاش و سخنرانی حجر بن عدی، نه هزار تن در بیرون شهر کوفه آماده کارزار در [[جنگ صفین]] شدند. حجر بن عدی در گروه پیش قراولان سپاه علی (ع) جای گرفت و با قلبی آکنده از حماسه، آهنگ دمشق کرد. در یکی از روزهای «صفین»، نیروهای علی (ع) بر لشکر معاویه حمله بردند و آتش پیکار بالا گرفت و مردان معاویه هراسان گریختند. شجاعت حجر بن عدی و معقل بن قیس ریاحی، دو یار فداکار امام (ع)، در آن گیر و دار، لشکر شام را به حیرت واداشت.  
  
'''سیمای معنوی، اجتماعی و نظامی'''
+
حجر در «[[جنگ نهروان|نهروان]]» فرماندهی چپ سپاه اسلام را به عهده داشت. پس از جنگ صفین، امام علی (ع) دیگر بار به گرد آوری سپاه پرداخت. اما جز گروهی اندک، کسی دعوتش را اجابت نکرد... در این هنگام، حجر بن عدی و سعید بن قیس همدانی از جای برخاسته گفتند: ای امیر مؤمنان (ع)! ما فرمانبردار تو هستیم. گفتارت را می پذیریم و در راه تو، از جان خود و نزدیکان خویش، چشم می پوشیم. حجر در جنگ نهروان نیز فرمانده جناح راست سپاه امام علی(ع) در نبرد با [[خوارج]] بود.
  
حجر بن عدی افزون بر فضیلت‌های علمی، در بعد [[ایمان]] و بندگی پروردگار نیز مقامی ‌‌والا داشت. [[عرفان عملی]] آن مرد خدا چنان بود که بسیاری از مخالفان [[تشیع]]، که در عدم انصاف شهره‌اند، کرامت‌های روحی آن شیعه مخلص را تا مرز مستجاب الدعوه بودن نگاشته‌اند. او در بعد اجتماعی نیز چهره‌ای شاخص داشت و نفوذ مردمی‌‌اش در تمام مراحل قیامش به چشم می‌‌خورد.  
+
در سال چهلم هجری، معاویه به قلمرو امیر مؤمنان (ع) تجاوز کرد. وقتی علی (ع) از پیشروی و جنایات لشکر شام به سرپرستی ضحاک بن قیس آگاه شد، سخنرانی پرشوری کرد و حجر بن عدی را به فرماندهی چهار هزار نفر به مصاف وی فرستاد. حجر در یکی از مناطق [[شام]] با آنها درگیر شد. مردان معاویه به سوی شام گریختند. حجر بن عدی پس از آن نزد امیر مؤمنان (ع) باز گشت و خبر مسرت بخش پیروزی را به امام (ع) عرضه داشت.  
  
حمایت گسترده عمومی‌‌ و استقامت پسندیده وی در برابر دو چهره فریبکار و خونریز تاریخ بشر، معاویه و فرزند ابیه نشان دهنده نفوذ والای حجر بن عدی است. بسیاری از منابع تاریخی [[اهل سنت]] به معروف بودنش به «حجرالخیر» گواهی داده‌اند. هنگام [[نماز]] و دفن [[ابوذر]]، در ربذه همراه [[مالک اشتر]] بود. حضور وی در رده‌های بالای فرماندهی سپاه امیرمومنان علیه السلام و حکومت‌های پیشین بخشی دیگر از ویژگی‌های شایسته او را نمایان می‌‌سازد. در [[جنگ صفین]]، از سوی امام علیه السلام به فرماندهی قبیله بزرگ کنده برگزیده شد و در حماسه نهروان، در سمت ریاست میسره ارتش نیرومند آن حضرت لشکر گمراهان را به خاک مذلت افکند. حدود شایستگی‌های انسانی وی افزون بر گنجایش این گفتار است. بنابراین، بدان چه گذشت بسنده می‌‌کنم و سخن را درباره قیام تاریخی حجر پی می‌‌گیریم.
+
'''حجر در زمان امام حسن (ع):'''
  
در سال 41 هجری مغیره بن شعبه از سوی معاویه حاکم [[کوفه]] شد. به شهادت تاریخ و حتی صاحب نظران غیرمسلمان، معاویه نخستین کسی بود که به نام خلیفه اسلامی، به رسم شاهان ایران و امپراطوران روم باستان، حکومت کرد. او ضمن فرمانی به مغیره به نکات زیر تاکید ورزید:
+
حجر در حکومت [[امام حسن علیه السلام|امام حسن]] (ع) نقشی کلیدی داشت و در پیروی از امامش پایدار بود. پس از شهادت امیر مؤمنان (ع)، معاویه گستاخ شد و برای درهم کوفتن حکومت نوپای امام حسن (ع) با صدهزار مرد جنگی راه [[عراق]] پیش گرفت. وقتی امام (ع) از حرکت لشکر شام آگاه شد، مردم را در مسجد گرد آورد و به جنگ فراخواند. مردم خاموش ماندند و از پاسخ به حضرت خودداری کردند. در میان گفتار شورانگیز امام (ع)، صدای رعدآسای حجر سکوت مجلس را شکست و چهره حاضران را سمت خویش جلب کرد. او گفت: ای مردم نادان! شرمتان باد، این جگر گوشه رسول خدا (ص) و جانشین شایسته آن بزرگوار است که شما را به یاری دین می خواند... سخنان آتشین حجربن عدی و تنی چند از یاران امام (ع)، غیرت زودگذر مردم را تحریک کرد و آنان را برای نبرد آماده ساخت. هرچند پس از پذیرش [[صلح امام حسن علیه السلام|صلح با معاویه]]، حجر به دیدار امام رفت و اعتراض کرد و امام حسن(ع) را به ادامه جنگ فراخواند. پاسخ حضرت این بود که چون رغبت بیشتر مردم عراق بر صلح است، تن به صلح داده است تا جان شیعیان خاص ایشان محفوظ بماند.<ref>دینوری، ص۲۲۰؛ شوشتری، ج۳، ص۱۳۱.</ref>
  
* 1- بکاربردن تازیانه بر مردم ضروری است.
+
== شهادت حجر و یارانش ==
 +
در سال ۵۰ قمری که [[زیاد بن ابیه]] حکومت [[کوفه]] را، علاوه بر [[بصره]]، از طرف [[معاویه]] به دست گرفت، با وجود دوستی‌اش با حجر بن عدی، به او درباره دفاع از [[امام علی علیه السلام|علی بن ابی طالب]] علیه‌السلام و انتقاد از معاویه هشدار داد، اما حجر همچنان بی‌پروا مردم را برضد معاویه تحریک می‌کرد.
  
* 2- از ناسزاگفتن به امیرمومنان علیه السلام و تحقیر پیروانش خودداری نگردد.
+
هنگامی که زیاد در بصره به سر می‌برد، حجر و یارانش به عَمْرو بن حُرَیث، جانشین زیاد در کوفه، هنگام ایراد خطبه که با بدگویی و ناسزا به [[امیرالمومنین|امیرمؤمنان]] علیه‌السلام همراه بود، سنگ ریزه پرتاب کردند. عمرو به زیاد گزارش داد و زیاد به سرعت به کوفه بازگشت و مأموران خود را فرستاد تا حجر و یارانش را دستگیر کنند. حجربن عدی و سیزده تن دیگر دستگیر شدند. زیاد، دستگیر شدگان را همراه صد تن از لشکریانش نزد معاویه فرستاد و درباره ایشان نوشت که در لعن [[ابوتراب]] (علی علیه‌السلام) با ”جماعت“ مخالفت ورزیده و در نتیجه از فرمان خلیفه سرپیچی کرده‌اند.<ref>دینوری، ص۲۲۳-۲۲۴؛ یعقوبی، ج۲، ص۲۳۰.</ref>
 +
چون حجر و یارانش به قریه [[مرج عذرا|مرج عذراء]] در دوازده میلی [[دمشق]] رسیدند، معاویه فرمان قتل آنان را صادر کرد، اما به شفاعت کسانی، به حجر و شش نفر دیگر فرصت داده شد تا جان خود را با [[سب و فحش دادن|سَبّ]] علی علیه‌السلام نجات دهند، اما آنان نپذیرفتند و تن به کشته شدن دادند. به روایت [[مسعودی]]، هفت تن از آنان بیزاری جستن از حضرت علی را پذیرفتند و جان به در بردند و هفت تن دیگر کشته شدند. حجر و یارانش شب قبل از [[شهادت در راه خدا|شهادت]] را به [[نماز]] خواندن گذراندند و حجر قبل از شهادت نیز دو رکعت نماز گزارد.
  
* 3- از شیعیان عیب‌جویی کرده، بر تکریم عثمان و هواخواهانش افزوده شود.
+
چون خبر شهادت حجر بن عدی به [[امام حسین علیه السلام|امام حسین]] (ع) رسید، اندوهگین شد. نامه ای به معاویه نوشت و او را سرزنش کرد و شهادت حجر را سند سیه روزی و جنایت پیشگی معاویه برشمرد.<ref>تاریخ طبری، ج۵، ص۲۷۹؛ رجال کشی، ص۹۹.</ref>
  
اولین درسی که فرزند هند به کارگزاران خود داد، استفاده از زور و حاکمیت شلاق برای کوبیدن جسم و جان مردم بود و جالب این که او این عمل ظالمانه را از ویژگی‌های سیاست و خردمندی می‌‌شمارد.  
+
شهادت حجر، همچنین موجب اعتراض [[عایشه]] شد. وقتی معاویه علت کار خود را صلاح امت ذکر کرد، عایشه گفت: سمعت رسول الله (ص) یقول سیقتل بعذراء اناس یغضب الله لهم و اهل السماء. شنیدم که [[پیامبر اسلام|پیامبر]](صلی الله علیه و آله) می‌گوید: پس از من مردمانی در عذراء کشته می‌شوند که خداوند متعال و اهل آسمان از قتل ایشان به خشم می‌آیند.<ref>سیوطی، الجامع الصغیر، ج۲، ص۶۱؛ ابن عساکر، تاریخ مدینه دمشق، دارالفکر، ج۱۲، ص۲۲۶.</ref>
  
خداوند حق را به آب روان و حیات‌بخش تشبیه کرده که سرسبزی طبیعت و شادابی مردم در گرو وجود او است. و برای باطل نیز کف‌های سبک و بی‌ارزش را مثال آورده که روی جریان آب در هیئتی خیره کننده ظاهر می‌‌شود و سرانجام با تمام ابهت کاذبش از میان می‌‌رود. معاویه که حق را شناخته و از باطل بودن خود به خوبی آگاه بود، تمام سعی خویش را در مبارزه با حق بکار برد تا بتواند چند روزی به بقای ظاهری حکومتش ادامه دهد. مبارزه پیگیر معاویه با نام [[امام علی]] علیه السلام که تجسم همه نیکی‌ها و تجلی تمام زیبایی‌های هستی است؛ گویای نهایت پستی و پلیدی اوست. او می‌‌دانست امیرمومنان علیه السلام کسی نیست که با [[مرگ]] به نیستی بپیوندد. و دیگر هیچ اثری بر جامعه ننهد. بنابراین، جلوه دادن نام علی و از میان بردن عظمت یادش را در راس برنامه‌های خود قرار داد.
+
درباره تاریخ شهادت حجر بن عدی اختلاف است. طبری و [[عزالدین ابن اثیر|ابن اثیر]]، سال ۵۱ قمری، یعقوبی سال ۵۲ قمری، و ابن قتیبه و مسعودی سال ۵۳ قمری را زمان شهادت وی ذکر کرده‌اند. مقبره حجر در ۴۰ کیلومتری شهر [[دمشق]]، در روستایی به نام «[[مرج عذرا]]»، واقع شده است.  
  
البته معاویه واقعاً از قتل عثمان متاثر نبود. عبدالفتاح عبدالمقصود، که خود از محققان معاصر اهل سنت است، در جلد دوم کتاب علی علیه السلام می‌‌نویسد: «برای معاویه زندگی و خلافت عثمان مطرح نیست. او به حکومت خود می‌‌اندیشد. زمانی که بقای ریاست خود را در قوام خلافت عثمان بداند، از او دفاع می‌‌کند؛ و روزی هم که تشخیص دهد از برافراشتن علم خونخواهی خلیفه به مقاصد خود بهتر می‌‌رسد، مقدماتش را فراهم می‌‌سازد. چنان که وقتی استمداد او را شنید، با آن که یکصد هزار مرد جنگی در اختیار داشت، التفاتی به کمک خواهی وی نکرد. چون خبر قتل عثمان به او رسید، او که منتظر چنان لحظه‌ای بود به تحریک مردم پرداخت؛ چه این که تحریک از انگیزه‌های نفسانی و تجارت معاویه سر سلسله امویان بود که این بار نیز غریزه تجارت پیشه‌اش وی را به تاخیر در کمک به عثمان و هدف‌های وسیعتر و سودمندتری راهنمایی کرد.
+
== پانویس ==
 +
{{پانویس}}
 +
==منابع==
  
مغیره بن شعبه، که [[ابن اثیر]] در جلد دوم تاریخ معروف خود وی را در شمار چند مرد باهوش عرب قرار داده است، مردی فریبکار و نیرنگ‌باز بود. جرجی زیدان مسیحی می‌‌نویسد: «و اما مغیره اگر شهر هفت دروازه‌ای باشد و از هیچ دروازه آن کسی بدون فریب و فسون بیرون آمدن نتواند، مغیره از تمام آن هفت دروازه بیرون می‌‌جهد. این بار عقل تجارت‌گر آن پیر تبه‌کار سود ظاهری‌اش را در پیروی از تمایلات پسر ابوسفیان دید و فرمان حاکم شام را اطاعت کرد. حقوق پیروان مکتب علوی را به تاخیر می‌‌انداخت و گاه از اصل پرداخت آن نیز خودداری می‌‌ورزید. او، چون دیگر فرمانروایان دستگاه اموی، به مسجد و منبر به عنوان ابزار مصالح شخصی و حب و بغض‌های فردی می‌‌نگریست. روزی در [[خطبه]] [[نماز جمعه]] به امیرمومنان علیه السلام و خاندان [[وحی]] ناسزا گفت. ناگاه صدای اعتراض حجر بن عدی کلامش را برید. هر چند جملات حجر کوتاه بود، ولی بسیار پرمحتوا و شورانگیز می‌‌نمود. تو حق نداری حقوق ما را به تاخیر اندازی و در اموال مردم بدون اجازه آنان تصرف کنی. تو نمی‌‌توانی به امیرمومنان علیه السلام یعنی به بهترین مخلوق خداوند اهانت رواداری».
+
*غلامحسین صمیمی‌‌، "حجر بن عدی، قیام سرخ"، مجله کوثر، فروردین ۱۳۷۸، شماره ۲۵.
 +
*[[دانشنامه جهان اسلام (کتاب)|دانشنامه جهان اسلام]]، برگرفته از مقاله «حجر بن عدی کندی»، شماره ۵۸۴۹.
  
آن‌گاه بر روان علی علیه السلام دورد فرستاد و معاویه و حاکم بی‌شرمش را لعن و نفرین کرد. چون مغیره به مرکز فرمانروای‌اش رسید، هواخواهان [[بنی‌امیه]] و نیز فرومایگانی که هر روز در پی موقعیت‌های ویژه به مدح قدرت‌های تازه مشغولند، نزدش شتافتند؛ بر کشتن حجر و یارانش تاکید کردند و گفتند: «چنانچه حجر و شیعیان مخالف را تنبیه نکنی، سبب شورش دیگران می‌‌شوند. و امیر شام از تو دلگیر خواهد شد».
 
 
مغیره در آخرین روزهای زندگی، مانند بیشتر جنایتکاران جهان که خود را در آخر خط مشاهده می‌‌کنند، حقایقی را به زبان آورد که عمری به خاطر سودجویی بیشتر به جنگ آنان رفته بود. ولی افسوس که حقایق پس از ناتوانی جنایتکاران آشکار می‌‌گردد. در حالی که سران قبایل گرد بسترش حلقه زده بودند، گفت: «اجل من فرارسیده، نمی‌‌خواهم نیکان این شهر را بکشم تا آن‌ها خوشبخت و من بدبخت باشم. معاویه در این دنیا عزیز و مغیره در [[آخرت]] ذلیل گردد».
 
 
او، که به گفته مسعودی و طبری به دلیل شیوع بیماری طاعون از آن شهر گریخته بود و سرانجام پس از بازگشت به سبب همان بلای عمومی‌‌ از دنیا رفت. سیاست بازی ماهر بود که به هر چیز از دید سود شخصی می‌‌نگریست و در این راه از هیچ کردار پستی کوتاهی نمی‌‌کرد.
 
 
===منبع===
 
 
غلامحسین صمیمی‌‌, کوثر، فروردین 1378، شماره 25
 
 
[[Category:اصحاب اهل البیت علیهم السلام]]
 
[[Category:اصحاب اهل البیت علیهم السلام]]

نسخهٔ کنونی تا ‏۱۷ نوامبر ۲۰۲۱، ساعت ۱۱:۳۸

«حجر بن عدی» از صحابه بزرگ رسول خدا صلی الله علیه وآله و از شیعیان وفادار امام علی علیه‌السلام بود و در جنگ جمل، صفین و نهروان از فرماندهان سپاه آن حضرت به شمار می‌رفت. «حجر» به دفاع از امیرالمومنین علیه‌السلام و انتقاد از معاویه می‌پرداخت، که سرانجام به دستور او در منطقه مرج عذراء به همراه تعدادی از یارانش به شهادت رسید.

مقبره حجر بن عدی نزدیک دمشق

حجر بن عدی در زمان خلفا

حضور در فتوحات:

حجر بن عدی در فتوحات دوره دو خلیفه نخست، از جمله نبرد قادسیه (سال ۱۴ یا ۱۵ یا ۱۶)، حضور یافت در نبرد جلولاء (سال ۱۶ یا ۱۷ یا ۱۹) نیز فرماندهی جناح راست لشکر عمروبن مالک (سردارِ سعد بن ابی وقّاص) را برعهده داشت.[۱] در فتح شام نیز شرکت کرد و جزو لشکریانی بود که مَرج عَذراء را فتح کردند.

حجر در زمان عثمان:

در زمان عثمان بیشتر پستهای دولتی در دست بنی امیه بود. ابن اعثم کوفی می نویسد: مردم شهرها از ستم فرمانروایان خویش به تنگ آمده بودند. برخی از سران بصره، کوفه و مصر هنگام حج نزد عثمان شکایت بردند. او به حکمرانان آن شهرها تذکر داد; ولی وقتی به محل کار خود باز گشته، بیدادگری را از سر گرفتند. بزرگان دیندار کوفه، که حجر بن عدی از آنها بود، به کارهای خلاف شرع سعیدبن عاص، حاکم کوفه، اعتراض کردند.

حجر در زمان امیرمؤمنان (ع):

بعد از کشته شدن عثمان، مردم برای بیعت به سوی علی (ع) شتافتند. در جنگ جمل، هنگامی که ابوموسی اشعری، فرمان‌دار کوفه، از شرکت کردن مردم در جنگ برای یاری امام علی جلوگیری کرد، حجربن عدی همراه حسن بن علی علیه‌السلام و عمار بن یاسر به مسجد کوفه رفت، ابوموسی را بیرون راند و مردم را به شرکت در جنگ تشویق کرد.[۲]

سپس امام (ع) به منظور برطرف ساختن مشکلات مسلمانان و دفع شر معاویه، سران قبایل و افراد با نفوذ خود را به یاری طلبید. حجر بن عدی و عمرو بن حمق خزاعی، نخستین کسانی بودند که به کمک حضرت شتافتند و اعلام آمادگی کردند. با تلاش و سخنرانی حجر بن عدی، نه هزار تن در بیرون شهر کوفه آماده کارزار در جنگ صفین شدند. حجر بن عدی در گروه پیش قراولان سپاه علی (ع) جای گرفت و با قلبی آکنده از حماسه، آهنگ دمشق کرد. در یکی از روزهای «صفین»، نیروهای علی (ع) بر لشکر معاویه حمله بردند و آتش پیکار بالا گرفت و مردان معاویه هراسان گریختند. شجاعت حجر بن عدی و معقل بن قیس ریاحی، دو یار فداکار امام (ع)، در آن گیر و دار، لشکر شام را به حیرت واداشت.

حجر در «نهروان» فرماندهی چپ سپاه اسلام را به عهده داشت. پس از جنگ صفین، امام علی (ع) دیگر بار به گرد آوری سپاه پرداخت. اما جز گروهی اندک، کسی دعوتش را اجابت نکرد... در این هنگام، حجر بن عدی و سعید بن قیس همدانی از جای برخاسته گفتند: ای امیر مؤمنان (ع)! ما فرمانبردار تو هستیم. گفتارت را می پذیریم و در راه تو، از جان خود و نزدیکان خویش، چشم می پوشیم. حجر در جنگ نهروان نیز فرمانده جناح راست سپاه امام علی(ع) در نبرد با خوارج بود.

در سال چهلم هجری، معاویه به قلمرو امیر مؤمنان (ع) تجاوز کرد. وقتی علی (ع) از پیشروی و جنایات لشکر شام به سرپرستی ضحاک بن قیس آگاه شد، سخنرانی پرشوری کرد و حجر بن عدی را به فرماندهی چهار هزار نفر به مصاف وی فرستاد. حجر در یکی از مناطق شام با آنها درگیر شد. مردان معاویه به سوی شام گریختند. حجر بن عدی پس از آن نزد امیر مؤمنان (ع) باز گشت و خبر مسرت بخش پیروزی را به امام (ع) عرضه داشت.

حجر در زمان امام حسن (ع):

حجر در حکومت امام حسن (ع) نقشی کلیدی داشت و در پیروی از امامش پایدار بود. پس از شهادت امیر مؤمنان (ع)، معاویه گستاخ شد و برای درهم کوفتن حکومت نوپای امام حسن (ع) با صدهزار مرد جنگی راه عراق پیش گرفت. وقتی امام (ع) از حرکت لشکر شام آگاه شد، مردم را در مسجد گرد آورد و به جنگ فراخواند. مردم خاموش ماندند و از پاسخ به حضرت خودداری کردند. در میان گفتار شورانگیز امام (ع)، صدای رعدآسای حجر سکوت مجلس را شکست و چهره حاضران را سمت خویش جلب کرد. او گفت: ای مردم نادان! شرمتان باد، این جگر گوشه رسول خدا (ص) و جانشین شایسته آن بزرگوار است که شما را به یاری دین می خواند... سخنان آتشین حجربن عدی و تنی چند از یاران امام (ع)، غیرت زودگذر مردم را تحریک کرد و آنان را برای نبرد آماده ساخت. هرچند پس از پذیرش صلح با معاویه، حجر به دیدار امام رفت و اعتراض کرد و امام حسن(ع) را به ادامه جنگ فراخواند. پاسخ حضرت این بود که چون رغبت بیشتر مردم عراق بر صلح است، تن به صلح داده است تا جان شیعیان خاص ایشان محفوظ بماند.[۳]

شهادت حجر و یارانش

در سال ۵۰ قمری که زیاد بن ابیه حکومت کوفه را، علاوه بر بصره، از طرف معاویه به دست گرفت، با وجود دوستی‌اش با حجر بن عدی، به او درباره دفاع از علی بن ابی طالب علیه‌السلام و انتقاد از معاویه هشدار داد، اما حجر همچنان بی‌پروا مردم را برضد معاویه تحریک می‌کرد.

هنگامی که زیاد در بصره به سر می‌برد، حجر و یارانش به عَمْرو بن حُرَیث، جانشین زیاد در کوفه، هنگام ایراد خطبه که با بدگویی و ناسزا به امیرمؤمنان علیه‌السلام همراه بود، سنگ ریزه پرتاب کردند. عمرو به زیاد گزارش داد و زیاد به سرعت به کوفه بازگشت و مأموران خود را فرستاد تا حجر و یارانش را دستگیر کنند. حجربن عدی و سیزده تن دیگر دستگیر شدند. زیاد، دستگیر شدگان را همراه صد تن از لشکریانش نزد معاویه فرستاد و درباره ایشان نوشت که در لعن ابوتراب (علی علیه‌السلام) با ”جماعت“ مخالفت ورزیده و در نتیجه از فرمان خلیفه سرپیچی کرده‌اند.[۴] چون حجر و یارانش به قریه مرج عذراء در دوازده میلی دمشق رسیدند، معاویه فرمان قتل آنان را صادر کرد، اما به شفاعت کسانی، به حجر و شش نفر دیگر فرصت داده شد تا جان خود را با سَبّ علی علیه‌السلام نجات دهند، اما آنان نپذیرفتند و تن به کشته شدن دادند. به روایت مسعودی، هفت تن از آنان بیزاری جستن از حضرت علی را پذیرفتند و جان به در بردند و هفت تن دیگر کشته شدند. حجر و یارانش شب قبل از شهادت را به نماز خواندن گذراندند و حجر قبل از شهادت نیز دو رکعت نماز گزارد.

چون خبر شهادت حجر بن عدی به امام حسین (ع) رسید، اندوهگین شد. نامه ای به معاویه نوشت و او را سرزنش کرد و شهادت حجر را سند سیه روزی و جنایت پیشگی معاویه برشمرد.[۵]

شهادت حجر، همچنین موجب اعتراض عایشه شد. وقتی معاویه علت کار خود را صلاح امت ذکر کرد، عایشه گفت: سمعت رسول الله (ص) یقول سیقتل بعذراء اناس یغضب الله لهم و اهل السماء. شنیدم که پیامبر(صلی الله علیه و آله) می‌گوید: پس از من مردمانی در عذراء کشته می‌شوند که خداوند متعال و اهل آسمان از قتل ایشان به خشم می‌آیند.[۶]

درباره تاریخ شهادت حجر بن عدی اختلاف است. طبری و ابن اثیر، سال ۵۱ قمری، یعقوبی سال ۵۲ قمری، و ابن قتیبه و مسعودی سال ۵۳ قمری را زمان شهادت وی ذکر کرده‌اند. مقبره حجر در ۴۰ کیلومتری شهر دمشق، در روستایی به نام «مرج عذرا»، واقع شده است.

پانویس

  1. بلاذری، ص۲۶۴؛ طبری، ج۴، ص۲۷.
  2. دینوری، ص۱۴۴۱۴۶؛ تاریخ طبری، ج۴، ص۴۸۵؛ مفید، ص۲۵۵.
  3. دینوری، ص۲۲۰؛ شوشتری، ج۳، ص۱۳۱.
  4. دینوری، ص۲۲۳-۲۲۴؛ یعقوبی، ج۲، ص۲۳۰.
  5. تاریخ طبری، ج۵، ص۲۷۹؛ رجال کشی، ص۹۹.
  6. سیوطی، الجامع الصغیر، ج۲، ص۶۱؛ ابن عساکر، تاریخ مدینه دمشق، دارالفکر، ج۱۲، ص۲۲۶.

منابع

  • غلامحسین صمیمی‌‌، "حجر بن عدی، قیام سرخ"، مجله کوثر، فروردین ۱۳۷۸، شماره ۲۵.
  • دانشنامه جهان اسلام، برگرفته از مقاله «حجر بن عدی کندی»، شماره ۵۸۴۹.