نجم الدین کبری: تفاوت بین نسخه‌ها

از دانشنامه‌ی اسلامی
پرش به ناوبری پرش به جستجو
 
(۲ نسخهٔ میانیِ همین کاربر نمایش داده نشده است)
سطر ۱: سطر ۱:
{{مدخل دائرة المعارف|[[اثر آفرینان]]}}
+
'''«ابوالجناب احمد بن عمر خوارزمی»''' ملقّب به «نجم‌الدین کبری» (۶۱۸-۵۴۰ ق)، از عارفان و صوفیان بزرگ اسلامی در قرن ششم و هفتم هجری و مؤسس «طریقت كُبرويه» بود. «فوائح الجمال و فواتح الجلال»، از مهمترین آثار اوست.
 +
{{شناسنامه عالم
 +
||نام کامل = نجم‌الدین احمد خوارزمی
 +
||تصویر=
 +
||زادروز =  ۵۴۰ قمری
 +
|زادگاه = خوارزم
 +
|وفات =  ۶۱۸ قمری
 +
|مدفن = خوارزم
 +
|اساتید =  عبدالمنعم نیشابوری فراوى، حسن بن احمد همدانی‌ عطار، شیخ روزبهان مصری، بابا فرج تبریزی،
 +
عمار یاسر بدلیسی، شیخ‌الوری اسماعیل قصری‌، [[عطار نیشابوری]]...
 +
|شاگردان = شیخ رضی‌الدین علی‌لالا، شیخ مجد‌الدین بغدادی، شیخ سیف‌ الدین باخرزى، شیخ سعد‌الدین حموی،...
 +
|آثار = فوائح الجمال و فواتح الجلال، تفسیر قرآن، رسالة فى الخلوة، رسالة الاصول العشرة، آداب المریدین، سكینة الصالحین،...
 +
}}
 +
==ولادت و نسب==
 +
ابوعبداللّه احمد بن عمر بن محمد بن عبداللّه خیوقی خوارزمی در سال ۵۴۰ هجری قمری در خوارزم ([[ترکمنستان]] کنونی) در یکی از طوایف «خیوه» یا «خیوق» که دارای عنوان علمی و اجتماعی بودند دیده به دنیا گشود. ایام طفولیت را در دامن مادری عارفه گذرانید و پس از دوران کودکی علم‌آموزی را از حوزه علمی زادگاهش آغاز نمود. در همان ایام به [[تهذیب نفس]] به شیوه عارفان نزد پدر بزرگوارش که از مشایخ عارف نامی شیخ ابویعقوب یوسف همدانی بود پرداخت.
  
'''''نجم‌ الدین کبری، ابوالجناب احمد'''''
+
[[اهل سنت]] نجم‌ الدین را با وجود علاقه ‌اى كه در آثار و اقوال خویش به آل [[امام علی|على]] علیه السلام نشان مى ‌دهد و با وجود مسافرت به [[كربلا]]، به [[شیعه|تشیع]] منسوب نداشته ‌اند و امثال یافعى و ذهبى او را یك شیخ [[شافعی|شافعى]] تلقى كرده ‌اند.
  
قرن: 6
+
== تحصیلات و استادان==
 +
با گذشت زمانی کوتاه شخصیت علمی نجم‌الدین در همان ایام جوانی مورد توجه خاص اساتید حوزه علمی خوارزم قرار گرفت و به صلاح دید پدر و استادان خویش به سیر و سیاحت پرداخت.
  
(مقتول 619-617 ق)
+
نجم‌الدین کبری از روزی که وطن و زادگاهش خوارزم را ترک نمود، بهترین و عزیزترین ایام عمرش را در بیابان‌ها، دره‌ها، کوه‌ها، به جستجو گذرانید، هرجا آوازه‌ای از مردی دانشمند بلند عازم آن دیار می‌شد و از محضر او استفاده می‌نمود. به همین جهت نجم‌الدین فقط عارفی از خویش رسته نبود، بلکه مفسری عظیم‌الشان، حدیث‌شناسی زبردست، هیئت‌شناسی متبحر، محققی عالیقدر، حکیم و فیلسوفی عالی‌مقام، لغت‌شناسی بی‌نظیر، رجال‌شناسی عالی‌رتبه بشمار می‌رفت. زیرا در شهرها استادان زیادی را در تمامی [[علوم اسلامی]] درک نموده تا آنجا که امکان داشت از حضورشان استفاده علمی می‌کرد.
 +
چند تن از استادان نجم‌الدین کبری در علوم مختلف اسلامی عبارتند از:
 +
* شیخ حسن جامی
 +
* شیخ اسماعیل حلبی
 +
* شیخ اسماعیل کوفی
 +
* شیخ اسماعیل رومی
 +
* شیخ‌ اسماعیل بغدادی‌
 +
* ابوالمعالی عبدالمنعم نیشابوری فراوى (م 587 ق)  
 +
* ابوالعلاء حسن بن احمد همدانی‌ عطار (م 568 ق)
 +
* ابوطاهر احمد اصفهانی‌
 +
* محمد بن اسعد عطاری‌
 +
* امام ابونصر حفده‌‌ تبریزی (م 571 ق).<ref>مرتضی‌پور، اكبر، عارفان و صوفیان، ص۴۸.</ref>
  
عارف، صوفى، محدث و شاعر. ملقب به كبرى و شیخ ولى تراش. كنیه ى او را ابوالجناب و ابوالخباب نیز ذكر كرده‌ اند. او مؤسس سلسله كبرویه بود. روایات مختلفى در زمینه لقب وى در بین مؤلفان وجود دارد. بعضى معتقدند به سبب زیركى‌ اش، او را طامةالكبرى (بلاى بزرگ) نامیده‌ اند و بنابر قولى دیگر چون در جوانى قدرت فوق‌ العاده‌اى در بحث و احتجاج داشت، به این لقب معروف گشت.
+
درباره گرایش نجم‌الدین به [[تصوف]] و انصرافش از اشتغال به [[حدیث]] در اخبار اختلاف است و ملاقاتش با مشایخ صوفیه هرگز منجر به قطع علاقه‌ ى وى از اشتغال به علم نشد.  
 +
وى در طی مراحل سلوک، بسیاری از بزرگان [[عرفان]] و مشایخ زمان خویش را درک نموده و نزد هر یک از آن شخصیت‌های علم و فضیلت استفاده‌های سرشاری برده است. او در راه تکامل مراتب معنوی به حضور مشایخ زمان خویش رسیده از آنان استفاده برد و از کسانی که بهره معنوی برده است در آثار و اجازات خود نام می‌برد، از جمله:
 +
* شیخ روزبهان وزان مصری
 +
* بابا فرج تبریزی
 +
* عمار یاسر بدلیسی (م 582 ق)
 +
* کهف‌الدین شیخ‌الوری اسماعیل قصری‌
 +
* قاضی ابن العصرون دمشقی‌.
  
بعضى از پیروانش از باب تكریم، وى را آیةالكبرى خوانده‌ اند كه كم ‌كم با حذف كلمه اول او را كبرى نامیدند. اما از آن جهت به او شیخ ولى ‌تراش مى‌گفتند كه بسیارى از بزرگان مشایخ صوفیه از تربیت یافتگان وى بودند.
+
نجم‌الدین کبری در جملاتی کوتاه نحوه بهره‌گیری و ارتباط خود را با پیران طریقت خویش بیان داشته و فرموده است: «علم طریقت را از روزبهان وزان مصری و عشق را از قاضی امام بن العصرون دمشقی و علم خلوت و عزلت را از شیخ عمار یاسر و خرقه از شیخ اسماعیل قصری‌.<ref>سلسلة الاولیا، سید محمد نوربخش ، درج در جشن نامه‌ هانری کربن، ص۲۸.</ref>
  
نجم‌ الدین در خوارزم در شهر خیوه به دنیا آمد. از جوانى براى كسب علم حدیث به مسافرت در بلاد پرداخت. از جمله در نیشابور از ابوالمعالى فراوى (م 587 ق) در همدان از حافظ ابوالعلاء عطار (م 568 ق) در تبریز از ابومنصور حفده (م 571 ق)، در [[مكه]] از ابومحمد طباخ و در اسكندریه از ابوطاهر سلفى (م 576) استماع [[حدیث]] كرد.
+
==شاگردان و مریدان==
 +
نجم‌الدین پس از بهره‌مند شدن از استادان و پیران خود کانونی از حقایق عالیه و دقایق لطیف عرفان اسلامی بود و بعد خود آموزگار یک سلسله کامل از عارفان، مفسران، فقیهان، محدثان، شاعران، فیلسوفان و‌ اندیشمندان جهان [[اسلام]] بود. حوزه تدریس او سرچشمه حیات معنوی به‌شمار می‌رفت و کانون علم و فضیلت خوارزم به‌صورت بزرگ‌ترین حوزه علمی و معنوی جهان آن روز در آمده بود.
 +
نجم‌ الدین حدود 580 ق. به خوارزم رفت و بنابر بعضى از روایات بین او و [[فخر رازى]] (م 606 ق) كه در این زمان در خوارزم بسر مى‌برد، ملاقاتى صورت گرفته است. مریدان وى در خوارزم تنها محدود به صوفیه و زهاد نمى‌ شدند و در رجال دولت نیز معتقدان و دوستانى داشت.
  
درباره ‌ى گرایش وى به تصوف و انصرافش از اشتغال به حدیث اختلاف بسیارى در روایات است و ملاقاتش با مشایخ صوفیه هرگز منجر به قطع علاقه‌ ى وى از اشتغال به علم نشد. وى بعد از خروج از خوارزم مدتى در نیشابور، اصفهان و همدان به استماع حدیث نزد مشایخ وقت اشتغال داشت.
+
برخی از شاگردان شیخ نجم‌الدین کبری که استادان تاریخ فردا بودند و از دست او خرقه خلافت و ارشاد پوشیده‌اند عبارتند از:
 +
*شیخ رضی‌الدین علی‌لالا (م 642 ق)
 +
*شیخ مجد‌الدین بغدادی
 +
*شیخ سیف‌ الدین باخرزى (م 659 ق)
 +
*شیخ سعد‌الدین حموی
 +
*شیخ جمال‌الدین گیلی عین‌الزمان
 +
*شیخ بهاء‌الدین محمد ملقب به سلطان‌العلماء
 +
*[[عطار نیشابوری|شیخ فریدالدین عطار نیشابوری]]
 +
*شیخ نجم‌ الدین دایه رازى (م 654 ق)
 +
*بابا کمال جندی
 +
*ناصر بن منصور عرضى
 +
*شیخ شهاب‌الدین ابو حفص سهروردی‌
 +
*شیخ محمد خلوتی‌.
  
در نیشابور با شیخ عطار ملاقات كرد و ظاهراً تبحر او در طب به خاطر توجه عطار به او بوده است. اصول طریقت و تصوف را در تبریز نزد بابا فرج تبریزى و سپس در دزفول نزد شیخ اسماعیل قصرى و شیخ شطاح (روزبهان بقلى شیرازى) و دیگر مشایخ عصر فراگرفت و شیخ روزبهان دختر خود را به وى داد. دكتر زرین كوب در «دنباله ‌ى جستجو در تصوف» آورده كه سید محمدباقر خوانسارى، مؤلف «روضات الجنات»، خط وى را بر پشت نسخه‌اى از «رساله‌ى قشیریه» دیده است كه وى این رساله را در 568 ق در همدان از ابوالفضل محمد ابن یوسف همدانى استماع نموده است.
+
نجم‌الدین اجازاتی برای شاگردان خود از جمله شیخ رضی‌الدین علی‌لالا، شیخ سعد‌الدین حموی و شیخ سیف‌الدین باخرزی مرقوم فرموده است. قابل تذکر است که در تمامی اجازات، شیخ شهید ما نجم‌الدین کبری سند خرقه خویش را به حضرت [[کمیل بن زیاد نخعی]] یار و صاحب اسرار امیرالمؤمنین [[امام علی]] (علیه‌السّلام) می‌رساند.
  
نجم‌ الدین كبرى در راه عزیمت به [[عراق]] و [[مصر]] از محضر [[عماریاسر]] بدلیسى (م 582 ق) كسب فیض كرد و مشهور است كه نجم‌الدین از شیخ اسماعیل قصرى و عمار یاسر خرقه پوشید. او به پیشنهاد عمار یاسر براى نشر طریقت و ارشاد طالبان به خوارزم رفت. قبل از عزیمت به خوارزم سفرى به [[مكه]] كرد و مدتى در حلب بسر برد.
+
شیخ در این اجازات به لطائفی و حقایقی اشاره فرموده است، که در اینجا بخشی از ترجمه فرمان رضی‌الدین علی‌لالا ذکر می شود:
  
به آورده‌ ى «دنباله‌ى جستجو در تصوف» نجم‌ الدین در «فوایح» به اقامتش در شونیزیه‌ى [[بغداد]] و مسافرتش به [[كربلا]] نیز اشاره كرده است. وى حدود 580 ق به خوارزم رفت و بنابر بعضى از روایات بین او و امام فخر رازى (م 606 ق) كه در این زمان در خوارزم بسر مى‌برد، ملاقاتى صورت گرفته است. مریدان وى در خوارزم تنها محدود به صوفیه و زهاد نمى‌ شدند و در رجال دولت نیز معتقدان و دوستانى داشت.
+
«بسم اللّه الرحمن الرحیم الحمد لله رب العالمین و الصلاة علی سید المرسلین محمد و آله اجمعین و ازواجه الطاهرات و اصحابه المنتجبین؛ اما بعد ضعیف‌ترین بندگان خدای تعالی احمد بن عمر بن عبدالله صوفی می‌گوید: ... او را به سه چیز وصیت می‌کنم چنانکه رسول الله ابا هریره را وصیت کرد بر اقامه دو رکعت ضحی و این که سه روز از هر ماه را روزه بگیرد و این که نخوابد مگر بر وتر و وصیت می‌کنم او را به حسن ملازمت و رشاد و استقامت و سکوت از آنچه بر آن فایده‌ای نباشد و سفارش می‌کنم به دوام ذکر و قرائت قرآن و اصلاح ذات‌البین و رساندن رحمت و نفع به خلق خدا به تحقیق که نبی (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) فرموده است بهترین مردم کسی است که مردم را نفع رساند و بدترین مردم کسی است که مردم را زیان رساند و سفارش می‌کنم که در برخورد با حوادث متابع کتاب خدا و سنت [[پیامبر اسلام|رسول‌الله]] (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) باشد. و از کسی که بر او ستم کند عفو نماید و عطا کند به کسی که او را محروم دارد و نیکی کند به کسی که به او بدی کند زیرا که آن داب صالحان و صدیقان است و نیز سفارش می‌کنم که به سیره صالحان سلف سیر کرده و در کلام و بدعت بدعت‌گذاران خوض ننماید و بر اقامه نماز قبل از طلوع فجر که آن داب محبین است و سفارش می‌کنم به خدمت مردان خدا کسانی که "لا تُلهیهم تجارة و لا بیع عن ذکر اللّه و اقام الصلاة و ایتاء الزکاة" و این‌که نفس خود را به عزائم گرفته و به رقص نپردازد و از غنا پرهیز کند که آن خاموش‌کننده است و از عجب دوری کند که آن مهلک است و برگزیند ایثار بر شیخ را که آن خاصه امت محمد (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) می‌باشد "و یؤثرون علی انفسهم و لو کان بهم خصاصة" و خلوت بر معاشرت با مردم اختیار کند که در این زمان بر جهت کثرت دوستان و اقران سوء آن به رستگاری نزدیکتراست. و به تحقیق گفته شده است که تنهائی از همنشین بد بهتر است و سفارش می‌کنم بر این که در ضراء و سراء و شدت و رخا از خداوند راضی بوده، امر خود را بر خداوند تفویض نماید و هرگاه تنگی و شدت بر او روی آورد بگوید الحمد لله علی کل حال، و هرگاه فراخی و رخاء روی آورد بگوید: الحمد لله الذی بنعمه یتم الصالحین که در آن کفایت است... . نوشته است این سطور را ضعیف‌ترین خلق خدای تعالی احمد بن عمر صوفی خوارزمی در روز چهارشنبه چهارم [[شوال]] سال 598، حامدا لله و مصلّیا علی نبیه محمد و آله اجمعین».<ref>ابن‌کربلایی، حافظ حسین‌، روضات‌الجنان و جنات‌الجنان.</ref>
  
اهل سنت نجم‌ الدین را با وجود علاقه ‌اى كه در آثار و اقوال خویش به آل على علیهم السلام نشان مى ‌دهد و با وجود مسافرت به كربلا، به تشیع منسوب نداشته ‌اند و امثال یافعى، ذهبى و سبكى او را یك شیخ شافعى تلقى كرده ‌اند. از شاگردان مشهور او شیخ مجدالدین بغدادى، شیخ سعدالدین حموى، شیخ رضى‌ الدین لالا (م 642 ق)، شیخ سیف‌ الدین باخرزى (م 659 ق) و دیگران بودند.
+
==آثار و تألیفات==
 +
نجم‌الدین کبری در کنار تدریس علوم عالی اسلامی که حوزه بسیار مجلل و با شکوهی را تشکیل، آثاری را پیرامون مسائل [[عرفان اسلامی]] تالیف فرموده است. اشعارى نیز بدو منسوب است. برخی از آن میراث درخشان در کتابخانه‌های دنیا موجود و تعدادی از آن‌ها تنها نامشان محفوظ مانده است.
 +
*فوائح الجمال و فواتح الجلال، یکی از مهم‌ترین آثار موجود از او به شمار می‌رود که مبدا تحقیقات عالی مشاهیر عرفان محسوب می‌شود. در این کتاب، او به بررسی مفاهیم عرفانی همچون جمال و جلال الهی و ارتباط آن‌ها با سیر و سلوک معنوی می‌پردازد و در طول کتاب اطلاعاتی درباره خود و استادش «عمار یاسر بدلیسی» و تجارب عرفانی خویش ارائه داده است.
 +
*[[تفسیر عرفانی]] بر [[قرآن]] در دوازده مجلد؛
 +
*رسالة فى الخلوة؛
 +
*رسالة الى الهایم الخایف من لومة اللائم؛ در این رساله، امور دهگانه‌ای در خصوص شروط اساسی و مهم در رهایی سالک از وسوسه‌های [[شیطان|شیطانی]] معرفی شده ‌است و به سیر و سلوک عرفانی مکتب «سلسله کبرویه» می‌پردازد.
 +
*رسالة السائر الحائر الى الساتر الواحد الماجد، به فارسى؛
 +
*رسالة الاصول العشرة؛
 +
*آداب المریدین، به فارسى؛
 +
*سكینة الصالحین، به فارسى؛
 +
*آداب الصوفیه.
 +
==وفات و مدفن==
 +
گفته شده، قوم غارتگر وحشی تاتار (مغول) در سال ۶۱۸ ق. به خوارزم رسیدند. پس شیخ نجم‌الدین اصحاب و مریدان کامل را که می‌بایستی فردا میراث‌دار عرفان عظیم او باشند امر فرمود که به بلاد خویش روند. آنان از ساحت اقدس پیر خویش استدعای عاجزانه نمودند تا شیخ بر آنها منت گذارده خوارزم را ترک کند، لکن شیخ می‌فرماید: مرا اذن نیست و می‌باید در اینجا شهید شوم‌.<ref>جامی، عبدالرحمان، نفحات‌الانس، ص۴۲۳.</ref>
  
برخى بهاءالدین ولد، پدر جلال‌ الدین مولوى و شیخ نجم‌ الدین دایه رازى (م 654 ق) را نیز از شاگردان وى دانسته‌ اند. ناصر بن منصور عرضى و سیف‌ الدین باخرزى از وى [[حدیث]] روایت كرده‌ اند. درباره‌ى وفات وى روایات مختلفى وجود دارد، اما آنچه به حقیقت نزدیكتر است، این است كه شیخ نجم‌ الدین در فتنه‌ى مغول همراه با سایر مردم به دفاع از خوارزم پرداخت و توسط مغولان به قتل رسید.
+
چنگیز و اولادش قبل از رسیدن به خوارزم در بخارا توقفی نمودند و قاضی‌خان را که اعلم علمای آن دیار بود با خویش به خوارزم آوردند و چون به خوارزم رسیدند قاضی‌خان به آن‌ها گفت که سلطان‌المشایخ شیخ نجم‌الدین کبری اینجاست با ایشان و مریدان ایشان گستاخی نتوان کرد. پسران چنگیزخان که سرخیل آن لشکر بودند قاضی‌خان را به رسالت نزد حضرت شیخ فرستادند که ما را با شما و مریدان شما کاری نیست. شیخ لطف فرمایند تا متعلقان و مریدان بیرون آیند که مبادا ندانسته امری واقع شود. قاضی آمد و پیغام گزارد.<ref>ابن‌کربلایی، حافظ حسین‌، روضات‌الجنان و جنات‌الجنان، ج۲، ص۳۲۶.</ref>
 +
شیخ در جواب فرمود: که هفتاد سال در زمان خوشی با خوارزمیان بودم. در وقت ناخوشی از ایشان تخلف کردن بی‌حرمتی باشد. لشکر به خوارزم حمله کرد و شیخ نجم‌الدین کبری با شهامت و ایمانی ذاتی در برابر دشمن دلیرانه به جنگ پرداخت تا عاقبت به سن ۷۸ سالگی با تیری که به سینه مبارکش زده شده به ملاء اعلی عروج فرمود.
  
درباره‌ ى مقبره ‌ى شیخ، اختلاف وجود دارد. به آورده‌ ى «دنباله‌ى جستجو در تصوف» ابن‌ بطوطه مدتى بعد از تألیف «تاریخ گزیده» در سفرى كه به خوارزم داشته به وجود قبر او در خارج از خوارزم اشاره كرده است. برخى منابع نام پدر وى را محمد نوشته ‌اند. از آثارش: «عین ‌الحیات»، تفسیر [[قرآن]] در دوازده مجلد؛ «فوایح الجمال و فواتح الجلال» كه این كتاب را به صورت «فواتح الجمال» نیز ذكر كرده ‌اند، «رسالة فى الخلوة»؛ «رسالة الى الهایم الخایف من لومة اللائم»؛ «رسالة السایر الحایر الى الساتر الواحد الماجد» به فارسى؛ «رسالة الاصول العشرة»؛ «آداب المریدین»، به فارسى؛ «سكینة الصالحین» به فارسى. اشعارى نیز بدو منسوب است.
+
با این وجود، برخی محققان مسئله کشته شدن نجم‌الدین به دست مغولان را افسانه ای دانسته اند، که نخستین بار یک قرن پس از مرگ او مطرح شده است. به هر حال، نجم‌الدین کبری در سنه 618ق/1221م در ناحیه اورگنج خوارزم دیده از جهان فروبسته است. «[[ابن بطوطه]]» در [[سفرنامه ابن بطوطه (کتاب)|سفرنامه]] خود، به آرامگاه نجم‌الدین در بیرون شهر خوارزم (کهنه اورگنج) اشاره دارد که زیارتگاه مردمان بود. این آرامگاه تا زمان حاضر برجای مانده و زیارتگاه صوفیان و دوستداران وی است.<ref>ابن بطوطه، رحله ابن بطوطه، ص401؛ حمدالله مستوفی، تاریخ گزیده، ص699.</ref> همچنین آرامگاهی منسوب به وی در [[ایران]] و در شهرستان جوین [[خراسان]] نیز وجود دارد.
  
 +
==پانویس==
 +
{{پانویس}}
 
==منابع==
 
==منابع==
* [[انجمن مفاخر فرهنگی]]، [[اثرآفرینان]]، ج6، ص27.
+
*"نجم‌الدین کبری"، سایت علما و عرفا، حسین حیدرخانی مشتاقعلی‌، بازیابی 27/2/1396.
 
+
*[[انجمن مفاخر فرهنگی]]، [[اثرآفرینان]]، ج6، ص27.
 +
*[https://wikitasavvof.com/wiki/850/%D9%86%D8%AC%D9%85-%D8%A7%D9%84%D8%AF%DB%8C%D9%86-%DA%A9%D8%A8%D8%B1%DB%8C/ "نجم‌الدین کبری"، سایت ویکی تصوف].
 +
[[رده:علمای قرن هفتم]]
 
[[رده:عارفان]]
 
[[رده:عارفان]]
[[رده:محدثان]]
+
[[رده:مفسرین قرآن]][[رده:محدثان]]
 
[[رده:شعرای پارسی گو]]
 
[[رده:شعرای پارسی گو]]
[[رده:شعرای پارسی گوی قرن ششم]]
 

نسخهٔ کنونی تا ‏۲۴ نوامبر ۲۰۲۴، ساعت ۱۱:۴۱

«ابوالجناب احمد بن عمر خوارزمی» ملقّب به «نجم‌الدین کبری» (۶۱۸-۵۴۰ ق)، از عارفان و صوفیان بزرگ اسلامی در قرن ششم و هفتم هجری و مؤسس «طریقت كُبرويه» بود. «فوائح الجمال و فواتح الجلال»، از مهمترین آثار اوست.

نام کامل نجم‌الدین احمد خوارزمی
زادروز ۵۴۰ قمری
زادگاه خوارزم
وفات ۶۱۸ قمری
مدفن خوارزم

Line.png

اساتید

عبدالمنعم نیشابوری فراوى، حسن بن احمد همدانی‌ عطار، شیخ روزبهان مصری، بابا فرج تبریزی، عمار یاسر بدلیسی، شیخ‌الوری اسماعیل قصری‌، عطار نیشابوری...

شاگردان

شیخ رضی‌الدین علی‌لالا، شیخ مجد‌الدین بغدادی، شیخ سیف‌ الدین باخرزى، شیخ سعد‌الدین حموی،...

آثار

فوائح الجمال و فواتح الجلال، تفسیر قرآن، رسالة فى الخلوة، رسالة الاصول العشرة، آداب المریدین، سكینة الصالحین،...

ولادت و نسب

ابوعبداللّه احمد بن عمر بن محمد بن عبداللّه خیوقی خوارزمی در سال ۵۴۰ هجری قمری در خوارزم (ترکمنستان کنونی) در یکی از طوایف «خیوه» یا «خیوق» که دارای عنوان علمی و اجتماعی بودند دیده به دنیا گشود. ایام طفولیت را در دامن مادری عارفه گذرانید و پس از دوران کودکی علم‌آموزی را از حوزه علمی زادگاهش آغاز نمود. در همان ایام به تهذیب نفس به شیوه عارفان نزد پدر بزرگوارش که از مشایخ عارف نامی شیخ ابویعقوب یوسف همدانی بود پرداخت.

اهل سنت نجم‌ الدین را با وجود علاقه ‌اى كه در آثار و اقوال خویش به آل على علیه السلام نشان مى ‌دهد و با وجود مسافرت به كربلا، به تشیع منسوب نداشته ‌اند و امثال یافعى و ذهبى او را یك شیخ شافعى تلقى كرده ‌اند.

تحصیلات و استادان

با گذشت زمانی کوتاه شخصیت علمی نجم‌الدین در همان ایام جوانی مورد توجه خاص اساتید حوزه علمی خوارزم قرار گرفت و به صلاح دید پدر و استادان خویش به سیر و سیاحت پرداخت.

نجم‌الدین کبری از روزی که وطن و زادگاهش خوارزم را ترک نمود، بهترین و عزیزترین ایام عمرش را در بیابان‌ها، دره‌ها، کوه‌ها، به جستجو گذرانید، هرجا آوازه‌ای از مردی دانشمند بلند عازم آن دیار می‌شد و از محضر او استفاده می‌نمود. به همین جهت نجم‌الدین فقط عارفی از خویش رسته نبود، بلکه مفسری عظیم‌الشان، حدیث‌شناسی زبردست، هیئت‌شناسی متبحر، محققی عالیقدر، حکیم و فیلسوفی عالی‌مقام، لغت‌شناسی بی‌نظیر، رجال‌شناسی عالی‌رتبه بشمار می‌رفت. زیرا در شهرها استادان زیادی را در تمامی علوم اسلامی درک نموده تا آنجا که امکان داشت از حضورشان استفاده علمی می‌کرد. چند تن از استادان نجم‌الدین کبری در علوم مختلف اسلامی عبارتند از:

  • شیخ حسن جامی
  • شیخ اسماعیل حلبی
  • شیخ اسماعیل کوفی
  • شیخ اسماعیل رومی
  • شیخ‌ اسماعیل بغدادی‌
  • ابوالمعالی عبدالمنعم نیشابوری فراوى (م 587 ق)
  • ابوالعلاء حسن بن احمد همدانی‌ عطار (م 568 ق)
  • ابوطاهر احمد اصفهانی‌
  • محمد بن اسعد عطاری‌
  • امام ابونصر حفده‌‌ تبریزی (م 571 ق).[۱]

درباره گرایش نجم‌الدین به تصوف و انصرافش از اشتغال به حدیث در اخبار اختلاف است و ملاقاتش با مشایخ صوفیه هرگز منجر به قطع علاقه‌ ى وى از اشتغال به علم نشد. وى در طی مراحل سلوک، بسیاری از بزرگان عرفان و مشایخ زمان خویش را درک نموده و نزد هر یک از آن شخصیت‌های علم و فضیلت استفاده‌های سرشاری برده است. او در راه تکامل مراتب معنوی به حضور مشایخ زمان خویش رسیده از آنان استفاده برد و از کسانی که بهره معنوی برده است در آثار و اجازات خود نام می‌برد، از جمله:

  • شیخ روزبهان وزان مصری
  • بابا فرج تبریزی
  • عمار یاسر بدلیسی (م 582 ق)
  • کهف‌الدین شیخ‌الوری اسماعیل قصری‌
  • قاضی ابن العصرون دمشقی‌.

نجم‌الدین کبری در جملاتی کوتاه نحوه بهره‌گیری و ارتباط خود را با پیران طریقت خویش بیان داشته و فرموده است: «علم طریقت را از روزبهان وزان مصری و عشق را از قاضی امام بن العصرون دمشقی و علم خلوت و عزلت را از شیخ عمار یاسر و خرقه از شیخ اسماعیل قصری‌.[۲]

شاگردان و مریدان

نجم‌الدین پس از بهره‌مند شدن از استادان و پیران خود کانونی از حقایق عالیه و دقایق لطیف عرفان اسلامی بود و بعد خود آموزگار یک سلسله کامل از عارفان، مفسران، فقیهان، محدثان، شاعران، فیلسوفان و‌ اندیشمندان جهان اسلام بود. حوزه تدریس او سرچشمه حیات معنوی به‌شمار می‌رفت و کانون علم و فضیلت خوارزم به‌صورت بزرگ‌ترین حوزه علمی و معنوی جهان آن روز در آمده بود. نجم‌ الدین حدود 580 ق. به خوارزم رفت و بنابر بعضى از روایات بین او و فخر رازى (م 606 ق) كه در این زمان در خوارزم بسر مى‌برد، ملاقاتى صورت گرفته است. مریدان وى در خوارزم تنها محدود به صوفیه و زهاد نمى‌ شدند و در رجال دولت نیز معتقدان و دوستانى داشت.

برخی از شاگردان شیخ نجم‌الدین کبری که استادان تاریخ فردا بودند و از دست او خرقه خلافت و ارشاد پوشیده‌اند عبارتند از:

  • شیخ رضی‌الدین علی‌لالا (م 642 ق)
  • شیخ مجد‌الدین بغدادی
  • شیخ سیف‌ الدین باخرزى (م 659 ق)
  • شیخ سعد‌الدین حموی
  • شیخ جمال‌الدین گیلی عین‌الزمان
  • شیخ بهاء‌الدین محمد ملقب به سلطان‌العلماء
  • شیخ فریدالدین عطار نیشابوری
  • شیخ نجم‌ الدین دایه رازى (م 654 ق)
  • بابا کمال جندی
  • ناصر بن منصور عرضى
  • شیخ شهاب‌الدین ابو حفص سهروردی‌
  • شیخ محمد خلوتی‌.

نجم‌الدین اجازاتی برای شاگردان خود از جمله شیخ رضی‌الدین علی‌لالا، شیخ سعد‌الدین حموی و شیخ سیف‌الدین باخرزی مرقوم فرموده است. قابل تذکر است که در تمامی اجازات، شیخ شهید ما نجم‌الدین کبری سند خرقه خویش را به حضرت کمیل بن زیاد نخعی یار و صاحب اسرار امیرالمؤمنین امام علی (علیه‌السّلام) می‌رساند.

شیخ در این اجازات به لطائفی و حقایقی اشاره فرموده است، که در اینجا بخشی از ترجمه فرمان رضی‌الدین علی‌لالا ذکر می شود:

«بسم اللّه الرحمن الرحیم الحمد لله رب العالمین و الصلاة علی سید المرسلین محمد و آله اجمعین و ازواجه الطاهرات و اصحابه المنتجبین؛ اما بعد ضعیف‌ترین بندگان خدای تعالی احمد بن عمر بن عبدالله صوفی می‌گوید: ... او را به سه چیز وصیت می‌کنم چنانکه رسول الله ابا هریره را وصیت کرد بر اقامه دو رکعت ضحی و این که سه روز از هر ماه را روزه بگیرد و این که نخوابد مگر بر وتر و وصیت می‌کنم او را به حسن ملازمت و رشاد و استقامت و سکوت از آنچه بر آن فایده‌ای نباشد و سفارش می‌کنم به دوام ذکر و قرائت قرآن و اصلاح ذات‌البین و رساندن رحمت و نفع به خلق خدا به تحقیق که نبی (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) فرموده است بهترین مردم کسی است که مردم را نفع رساند و بدترین مردم کسی است که مردم را زیان رساند و سفارش می‌کنم که در برخورد با حوادث متابع کتاب خدا و سنت رسول‌الله (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) باشد. و از کسی که بر او ستم کند عفو نماید و عطا کند به کسی که او را محروم دارد و نیکی کند به کسی که به او بدی کند زیرا که آن داب صالحان و صدیقان است و نیز سفارش می‌کنم که به سیره صالحان سلف سیر کرده و در کلام و بدعت بدعت‌گذاران خوض ننماید و بر اقامه نماز قبل از طلوع فجر که آن داب محبین است و سفارش می‌کنم به خدمت مردان خدا کسانی که "لا تُلهیهم تجارة و لا بیع عن ذکر اللّه و اقام الصلاة و ایتاء الزکاة" و این‌که نفس خود را به عزائم گرفته و به رقص نپردازد و از غنا پرهیز کند که آن خاموش‌کننده است و از عجب دوری کند که آن مهلک است و برگزیند ایثار بر شیخ را که آن خاصه امت محمد (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) می‌باشد "و یؤثرون علی انفسهم و لو کان بهم خصاصة" و خلوت بر معاشرت با مردم اختیار کند که در این زمان بر جهت کثرت دوستان و اقران سوء آن به رستگاری نزدیکتراست. و به تحقیق گفته شده است که تنهائی از همنشین بد بهتر است و سفارش می‌کنم بر این که در ضراء و سراء و شدت و رخا از خداوند راضی بوده، امر خود را بر خداوند تفویض نماید و هرگاه تنگی و شدت بر او روی آورد بگوید الحمد لله علی کل حال، و هرگاه فراخی و رخاء روی آورد بگوید: الحمد لله الذی بنعمه یتم الصالحین که در آن کفایت است... . نوشته است این سطور را ضعیف‌ترین خلق خدای تعالی احمد بن عمر صوفی خوارزمی در روز چهارشنبه چهارم شوال سال 598، حامدا لله و مصلّیا علی نبیه محمد و آله اجمعین».[۳]

آثار و تألیفات

نجم‌الدین کبری در کنار تدریس علوم عالی اسلامی که حوزه بسیار مجلل و با شکوهی را تشکیل، آثاری را پیرامون مسائل عرفان اسلامی تالیف فرموده است. اشعارى نیز بدو منسوب است. برخی از آن میراث درخشان در کتابخانه‌های دنیا موجود و تعدادی از آن‌ها تنها نامشان محفوظ مانده است.

  • فوائح الجمال و فواتح الجلال، یکی از مهم‌ترین آثار موجود از او به شمار می‌رود که مبدا تحقیقات عالی مشاهیر عرفان محسوب می‌شود. در این کتاب، او به بررسی مفاهیم عرفانی همچون جمال و جلال الهی و ارتباط آن‌ها با سیر و سلوک معنوی می‌پردازد و در طول کتاب اطلاعاتی درباره خود و استادش «عمار یاسر بدلیسی» و تجارب عرفانی خویش ارائه داده است.
  • تفسیر عرفانی بر قرآن در دوازده مجلد؛
  • رسالة فى الخلوة؛
  • رسالة الى الهایم الخایف من لومة اللائم؛ در این رساله، امور دهگانه‌ای در خصوص شروط اساسی و مهم در رهایی سالک از وسوسه‌های شیطانی معرفی شده ‌است و به سیر و سلوک عرفانی مکتب «سلسله کبرویه» می‌پردازد.
  • رسالة السائر الحائر الى الساتر الواحد الماجد، به فارسى؛
  • رسالة الاصول العشرة؛
  • آداب المریدین، به فارسى؛
  • سكینة الصالحین، به فارسى؛
  • آداب الصوفیه.

وفات و مدفن

گفته شده، قوم غارتگر وحشی تاتار (مغول) در سال ۶۱۸ ق. به خوارزم رسیدند. پس شیخ نجم‌الدین اصحاب و مریدان کامل را که می‌بایستی فردا میراث‌دار عرفان عظیم او باشند امر فرمود که به بلاد خویش روند. آنان از ساحت اقدس پیر خویش استدعای عاجزانه نمودند تا شیخ بر آنها منت گذارده خوارزم را ترک کند، لکن شیخ می‌فرماید: مرا اذن نیست و می‌باید در اینجا شهید شوم‌.[۴]

چنگیز و اولادش قبل از رسیدن به خوارزم در بخارا توقفی نمودند و قاضی‌خان را که اعلم علمای آن دیار بود با خویش به خوارزم آوردند و چون به خوارزم رسیدند قاضی‌خان به آن‌ها گفت که سلطان‌المشایخ شیخ نجم‌الدین کبری اینجاست با ایشان و مریدان ایشان گستاخی نتوان کرد. پسران چنگیزخان که سرخیل آن لشکر بودند قاضی‌خان را به رسالت نزد حضرت شیخ فرستادند که ما را با شما و مریدان شما کاری نیست. شیخ لطف فرمایند تا متعلقان و مریدان بیرون آیند که مبادا ندانسته امری واقع شود. قاضی آمد و پیغام گزارد.[۵] شیخ در جواب فرمود: که هفتاد سال در زمان خوشی با خوارزمیان بودم. در وقت ناخوشی از ایشان تخلف کردن بی‌حرمتی باشد. لشکر به خوارزم حمله کرد و شیخ نجم‌الدین کبری با شهامت و ایمانی ذاتی در برابر دشمن دلیرانه به جنگ پرداخت تا عاقبت به سن ۷۸ سالگی با تیری که به سینه مبارکش زده شده به ملاء اعلی عروج فرمود.

با این وجود، برخی محققان مسئله کشته شدن نجم‌الدین به دست مغولان را افسانه ای دانسته اند، که نخستین بار یک قرن پس از مرگ او مطرح شده است. به هر حال، نجم‌الدین کبری در سنه 618ق/1221م در ناحیه اورگنج خوارزم دیده از جهان فروبسته است. «ابن بطوطه» در سفرنامه خود، به آرامگاه نجم‌الدین در بیرون شهر خوارزم (کهنه اورگنج) اشاره دارد که زیارتگاه مردمان بود. این آرامگاه تا زمان حاضر برجای مانده و زیارتگاه صوفیان و دوستداران وی است.[۶] همچنین آرامگاهی منسوب به وی در ایران و در شهرستان جوین خراسان نیز وجود دارد.

پانویس

  1. مرتضی‌پور، اكبر، عارفان و صوفیان، ص۴۸.
  2. سلسلة الاولیا، سید محمد نوربخش ، درج در جشن نامه‌ هانری کربن، ص۲۸.
  3. ابن‌کربلایی، حافظ حسین‌، روضات‌الجنان و جنات‌الجنان.
  4. جامی، عبدالرحمان، نفحات‌الانس، ص۴۲۳.
  5. ابن‌کربلایی، حافظ حسین‌، روضات‌الجنان و جنات‌الجنان، ج۲، ص۳۲۶.
  6. ابن بطوطه، رحله ابن بطوطه، ص401؛ حمدالله مستوفی، تاریخ گزیده، ص699.

منابع